naghmehayefaribaei | Unsorted

Telegram-канал naghmehayefaribaei - نغمه های فریبایی

358

تنها صداست که می ماند ادمین(تلگرام): t.me/FaribaAttarian اینستاگرام: https://instagram.com/fariba.attarian.sani لینک کانال: t.me/naghmehayefaribaei خوانش شعر، متون ادبی، کتب صوتی، میکس و تدوین پذیرفته می شود. هماهنگی: t.me/Mohammadian2

Subscribe to a channel

نغمه های فریبایی

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن

بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن

جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن

گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچه می‌خواهد دل ایشان مکن

کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه امید را ویران مکن

این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن

نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن

✍حضرت مولانا

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

پاهاتو از گلیمت،
تویِ رویاهات دراز‌تر کن!
این جهان بی‌نهایته...
این جهان به تکرار نیازی نداره...
فرمول‌ها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!

♦️@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

☑️به ابوسعید ابوالخیر،گفتند :

فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:این که مهم نیست، مگس هم میپرد. 
گفتند:فلانی را چه میگویی..؟؟روی آب راه میرود..!!
گفت:اهمیتی ندارد،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.

گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چیست..؟؟

گفت:این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی،دروغ نگویی، کلک نزنی٬دلی نشکنی٬از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی وکسی را از خود ناراحت نکنی.

این شاهکار  است.

♦️@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

سخن رانی حدود ۶۰ سال پیش برای امروز ایران وایرانی


@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

"گنجشکک اشی مشی"

بازخوانی: مینورام

گنجشکک اشی مشی نام قصه ای سیاسی و اعتراضی بوده که روایت‌های گوناگونی دارد...

گنجشکک اشی مشی از تاج شاه یاقوتی می‌دزدد تا به بچه‌هایش بدهد تا با آن بازی کنند، اما در میان راه آن را به پیرزنی می‌بخشد تا به زندگی‌اش سر و سامان بدهد.

پس از آن گنجشکک به دزدی رابین هود وار جواهرات شاه و بخشش این جواهرات به مردم ادامه می‌دهد.
او برای اینکه شناخته نشود هر بار خود را در حوض نقاشی و به رنگی دیگر در می‌آورد.

به گفته حسن_حاتمی "اشی مشی" در گویش کارزونی مخفف "با شاه منشین" و به مفهوم کسی است که با شاه نمی‌نشیند و از حاکم و شاه و حکومت جانبداری نمی‌کند و طبع بالا و عزت نفس دارد. این داستان بار سیاسی و اعتراضی داشته و " فرهاد مهراد " نیز با جایگزین کردن کلمه "حاکم" به جای "حکیم" بر این بار سیاسی و اعتراضی افزوده‌ است.

انتخاب یک پرنده آزاد به عنوان نقش اصلی، رنگ به رنگ شدن و تغییر چهره او، تقابل رنگ‌هایی که گنجشک خود را به آن می‌آمیزد (وجه مثبت رنگ‌ها) با رنگ‌های گوناگون جواهرات پادشاه (وجه منفی رنگ‌ها ) همگی از نکات برجسته داستان اندnaghmehayefaribaei@

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

داستان زندگانی پادشاه سرافرازایران زمین نادرشاه افشار-قسمت-38

کردبیرون ازوطن شمشیرنادردشمنان
هرکه بودازروسی وعثمانی وافغانیان

خبر این قراردادهای ننگین به نادر رسید. نادر که می دید تمام رنج ها و جانبازی های خود و یارانش، بازیچه دست عده ای راحت طلب و تاجر مسلک قرار گرفته، با شنیدن این خبر چنان نعره ای سر داد که تمام محافظانش بەداخل دویدند. گویی کوه دماوند را بر سر او کوبیده بودند.
نادر منشی خود بنام میرزا مهدی استرآبادی را برای نوشتن نامه به شاه احضار کرد و این گونه نوشت:
" اعلیحضرتا، من بی درنگ با نیروهای خود به یاری آن حضرت خواهم آمد و اجازه نخواهم داد. یک وجب از خاک مقدس ایران به اجنبی واگذار شود و از حضرت سلطان می خواهم که ایالت های از دست رفته را پس بخواهند و در بازگرفتن آنها پافشاری کنند. اگر پذیرفتند که چه بهتر و گرنه تسویه حساب با آنها را به این بنده جان نثار واگذارند و هرگز این دو قرارداد را امضاء نفرمایند."
این نامه با پیکی تندرو به اصفهان فرستاده شد و نادر دستور داد، پیک همان جا بایستد و پاسخ نامه را بگیرد و بازگردد.
پیک نادر به اصفهان رسید و نامه را به حضور شاه تهماسب رسانید. اطرافیان چاپلوس و تن پرور شاه گفتند: ما چاکران دربار هرگز اجازه چنین گستاخی به یک پابرهنه بیسواد و روستائی نمی دهیم! اجازه دهید به خراسان رفته و سر این یاغی نمک نشناس را برای قبله عالم بیاوریم، وزیر دَواب (طویله پادشاهی) نیز پیشنهاد کرد نادر به اصفهان فراخوانده شود و بلافاصله به جلاد سپرده شود.
شاه تهماسب که طبق معمول، تحت تاثیر این گونه سخنان پوچ و ریاکارانه واقع می شد با تندی رو به پیک نادر کرد و پاسخ نامه نادر را به شرح ذیل به وی داد:

" رعیت (مردم) از جنگ خسته شده اند اراده ما به پایان گرفتن جنگ و ستیز واقع شده، ما که به یاری خدا بر تخت سلطنت ایران تکیه زده ایم. صلاح دانستیم که با همسایگان خود پیمان صلح ببندیم و بحمدالله از شمال و غرب ایران آسوده خاطر شدیم. سربازان خود را نیز مرخص کردیم تا به کارهای خود بازگردند و حالا به تو که سپهسالار ما هستی ابلاغ می کنم، که سپاهیان خراسان را مرخص و خود نیز با رسیدن دست خط ما به اصفهان حرکت، تا در ترتیباتی که برای رفاه حال مردم داده خواهد شد. شریک باشی. ضمناً یک نسخه از پیمان آشتی با همسایگان نیز ضمیمه است تا چاکر آستان بر مفاد آن آگاه باشند و آنچه اراده کرده ایم را نصب العین خود قرار دهند."

نامه به مُهر شاه مزیّن شده، ولی به پیک نادر تحویل نشد و شاه تهماسب آنرا به پیک خود تحویل داد و گفت همانجا بایست و پاسخ نامه را بگیر و بیاور، نادر که با دیدن نامه شاه، مانند کوهی منفجر شده و بسان مار زخمی بر خود می پیچید. در حالی که از خشم به خود می لرزید، بر سر پیک شاه تهماسب فریاد زد. به شاه تهماسب بگو:

⬅️⬅️ نادر از مادر، فرمانده، زاده شده،
نه فرمانبر. فراموش نکن!

مردم اصفهان و دیگر شهرهای ایران رفته رفته از مفاد پیمان نامه ننگین شاه آگاه شدند و با وجودی که از سوی عوامل دولتی به آنان گفته می شد. بخاطر این موفقیت بزرگ (تسلیم نامه ننگین) شاه تهماسب چراغانی کنند و جشن بگیرند. کمتر کسی حاضر می شد جشن بگیرد.
از این طرف نیز سرداران نادر، وی را به سرکشی و طغیان و جنگ با شاه تهماسب فرا می خواندند، ولی نادر به آنان می گفت: اگر من علیه پادشاه قیام کنم در کشور دو دستگی بوجود خواهد آمد و برادر، دستش بەخون برادر آغشته خواهد شد. در حقیقت نادر در بُن بست عجیبی گرفتار شده بود. از طرفی فکر می کرد و مطمئن بود، اگر ارتش خراسان را منحل کند. دوباره بایستی منتظر حملات ازبکان و یاغیان ریز و درشت و فروش دختران و پسران جوان ایرانی بەعنوان برده، در بازارهای ازبکستان و عثمانی باشد و اگر اطاعت نکند. روشن نبود. چه پیش خواهد آمد؟
نادر مغموم و افسرده به دژ کلات رفت تا قدری بیندیشد، تا چه کند که کشور دچار دودستگی و از هم گسیختگی نشود؟

تارهیدمام وطن ازپیش دست اهرمن
آفرین گفت ناجی خودنادرشمشیرزن


@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

هوای دل

به قلم‌:
#منوچهر_صالحی (هیدج)
دکلماتور :
#فریبا_عطاریان_ثانی
میکس وتنظیم :جناب
#محمدیان


•┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈•

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

یک ضرب المثل تبتی میگه:

راز زندگیِ موفق و عمر طولانی این است که؛
نصف بخوریم...
دو برابر راه بریم...
سه برابر بخندیم...
و بی اندازه عشق بورزیم...


📚 @naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

در فکر تو بودم
گروه کر

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

ترانه
"آخرین بار که گریه کردم" به خوانندگی "کریس دی برگ"


دو گروه از مردان هرگز به زندگی عادی بر نمیگردند...
آنها که در جنگ بودند و آنها که عاشق شدند.

#رومن رولان
@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

اگر به اختیار ما نیست که
گرفتار درد عشق نشویم
به اختیار خودمان است که
بازیچه ی آن نباشیم..!!

📒#بازی_عشق_و_مرگ
👤#رومن_رولان

📗 @naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

اگر به اختیار ما نیست که
گرفتار درد عشق نشویم
به اختیار خودمان است که
بازیچه ی آن نباشیم..!!

📒#بازی_عشق_و_مرگ
👤#رومن_رولان

📗 @naghmehaywfaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

من عاشق کلمۀ خدا هستم، اما دیگر زیاد از آن استفاده نمی‌کنم؛ زیرا در غرب بسیار گیج‌کننده است. او عادت داشت این‌همه را خدا بنامد.
آنچه رامش به‌طور خاص به آن اشاره می‌کند، کننده نبودن است، کسی که فکر می‌کند زندگی‌اش را کنترل می‌کند و می‌نویسد و آینده‌اش را می‌نویسد و چیزهایی برای آینده خلق می‌کند. استادان خیلی زیادی با این مواجه نشده‌اند. اکثر استادان هنوز طوری صحبت می‌کنند که گویی کسی کنترل دارد.
اینجا این ظاهراً مهم‌ترین نکتۀ نادوگانگی است؛ زیرا اگر کسی زندگی را کنترل می‌کند، بدان معنی است که جدایی وجود دارد یا دوگانگی وجود دارد. بسیاری از استادان با این موضوع روبه‌رو نمی‌شوند.
اکنون در نادوگانگی بسیار رایج است که بگویی تو کنترل داری و تو کنترل نداری. من به‌هیچ‌وجه با آن موافق نیستم. شیوه‌ای که در من دیده می‌شود این است که یک ظاهری از انتخاب هست اما هیچ‌کسی وجود ندارد که انتخاب کند. ممکن است فکری باشد که بگوید: «من آب سیب را به‌جای آب‌پرتقال انتخاب می‌کنم.» اما به‌هیچ‌وجه کسی که انتخاب کند، وجود ندارد.


#لیسا_کرنز
#وحید_مهدیخانی
@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

راز زندگی

روزي پسرك هشت ساله‎اي به مرد سالخورده‎اي نزديك شد كه مقابل چاه آرزويي‎ ايستاده بود، مستقيم به چشمان او نگريست و گفت: «مي‎دانم كه شما خيلي عاقل و فرزانه هستيد. مي‎خواهم راز زندگي را از شما بپرسم‎».
    مرد سالخورده نگاهي به پسرك انداخت و گفت‎: «من در طول زندگي‎ام‎، چيزهاي‎ زيادي ياد گرفته‎ام و مي‎دانم كه راز زندگي در چهار كلمه خلاصه مي‎شود. اولين‎ كلمه‎، انديشيدن است‎. يعني خوب درباره ارزش‎ها و معيارهايي بينديش كه‎ مي‎خواهي مطابق با آن‎ها زندگي كني‎.
    دومين كلمه‎، باور كردن و ايمان داشتن است‎. يعني خودت را مطابق با انديشه‎هايي‎ كه براساس معيارها و ارزش‎هاي زندگي‎ات صورت داده‎اي‎، باور كن‎.
    سومين كلمه‎، آرزو كردن است‎. يعني آرزوي چيزهايي را در سر بپروران كه براساس‎ باورت به خود و ارزش‎ها و معيارهاي زندگي‎ات مي‎تواني به آن‎ها برسي‎.
    چهارمين كلمه‎، جرأت داشتن است‎. يعني به خود جرأت بده تا آرزوهايت كه‎ براساس باورت به خود و ارزش‎هايت در زندگي در سر پرورانده‎اي‎، به واقعيت‎ تبديل كني‎».
@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

#شوشتری
گل‌های تازه شماره ٧۴


آواز #ایرج
تار #جلیل_شهناز
ویلن #پرویز_یاحقی
تنبک #امیرناصر_افتتاح

#مشیری
هوا هوای #بهار است و باده باده ناب
به خنده‌ خنده بنوشید جرعه‌ جرعه شراب

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

شخصی از ملانصرالدین پرسید مسلمان به چه کسی میتوان گفت؟
فرمود: مسلمان کسی است که مردم از شر دست و زبان او در امان باشند.
آن شخص گفت: والله کور شوم اگر تا بحال چنین مسلمانی دیده باشم...

♦️@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

داستان زندگانی پادشاه سرافرازایران زمین نادرشاه افشار-قسمت-39

کردبیرون ازوطن شمشیرنادردشمنان
هرکه بودازروسی وعثمانی وافغانیان

در این بین سرداران نادر که می دانستند اگر نادر بەدستور شاه تهماسب سپاه خراسان را منحل و خود بەفرمان شاه به تنهائی، به اصفهان برود، مرگش حتمی خواهد بود،با نگرانی بسیار منتظر بودند تا فرمانده دلاورشان از کُنج انزوا و عزلت بیرون آمده ونگرانی های عمیق همگان را برطرف نماید. یک هفته گذشت.ولی از نادر خبری نشد و هیچ کس نیز جرات نمی کرد.پادر میانی کند.لذا چند تن از سرداران نادر که می دانستند وی به حسینقلی خان زنگنه،فرمانده سپاه لرستان، علاقه وافری دارد.از او خواهش کردند به کلات رفته و نادر را از گوشه نشینی بەدرآوَرَد.حسینقلی خان با اصرار دیگر هم رزمانش، با تشویش و دلهره از عتاب و خطاب نادر،عاقبت راضی شد به دیدار نادر در دژ کلات برود.
حسینقلی خان به دژ کلات رسید و مستقیماً نزد نادر رفت.نادر با گرمی او را در آغوش گرفت و به اندرون دعوت کرد.حسینقلی خان مراتب جان نثاری خود و دیگر سرداران را بەعرض نادر رسانید و اطمینان داد تا آخرین لحظه و در هر شرایطی گوش به فرمان نادر خواهند بود و از نادر درخواست کرد به مشهد بیاید.
از سخنانی که بین این دو سردار ‌گذشت کسی اطلاع چندانی ندارد.ولی هر چه بود.نتیجه اش، آمدن نادر به مشهد گردید.مردم مشهد که از پیمان نامه ننگین شاه و دستور وی مبنی بر انحلال ارتش خراسان آگاهی یافته بودند،با فریادهای زنده باد نادر زنده باد سپهسالار، مرده باد شاه تهماسب به پیشواز نادر آمدند و از او خواستند با حمله به اصفهان،شاه تهماسب را که مانند پدرش شاه سلطان حسین،کشور را به مرز نیستی و نابودی کشانده،از سلطنت خلع و خود بر تخت سلطنت ایران تکیه زند.
در این حال،نادر بر بالای بلندی ایستاد. پیکر رشید و نیرومند وچهره آفتاب سوخته اش،با آن چشمان نافذ و گیرایش که کمتر کسی جرات نگاه کردن مستقیم به آن را داشت.مردم را وادار به سکوت کرده و با قدردانی از ابراز احساسات مردم این چنین گفت:
من داماد شاه تهماسب هستم و برای یکپارچگی ایران عزیز، ارزش زیادی قائلم،آیا فکر نمی کنید بر اثر جنگ میان من و پادشاه،بخش های دیگری از کشور به زیر سلطه بیگانگان برود و یاغیان و سرکشان شرور ریز و درشت دیگری از گوشه و کنار این آب و خاک،سربلند کنند.از آن گذشته آیا شرم آور نیست که سربازی کوچکی مثل من، علیه پادشاه کشورش قد علم کند؟ از آن گذشته سلسله صفویه قبل از اینکه اسیر دست عده ای راحت طلب وسودجو و رمال و فالگیر شود.دویست و بیست سال برای این مرز و بوم، افتخار و سربلندی و رفاه به ارمغان آورده، لذا به هر ترتیبی که هست نباید به احترام و اقتدار این خاندان که باعث یکپارچگی ایران است،خدشه ای وارد شود.
مردم‌ از نادرخواستند بەهیچ وجه ارتش خراسان را منحل نکند و به ترتیبی که خود می داند عمل کند.
پس از این سخنرانی نادر وسردارانش به شَور نشستند.سرداران نادر که پی برده بودند.نادر بەعلت ملاحظات ببن المللی و منطقه ای، حاضر به برانداختن سلطنت صفویان نیست.چاره را در قدرت نمایی محدود سپهسالار در مقابل شاه تهماسب دیدند.نادر به شرط در محفوظ بودن مقام شامخ سلطنت شاه تهماسب،پیشنهاد آنان را پذیرفت و سپاه خراسان به فرماندهی نادر برای اعتراض به قطعنامه ننگین بغداد و انحلال ارتش به سوی پایتخت حرکت کرد.
نادر برای اینکه شائبه و توهم شورش ایجاد نشود. سپاه شصت هزار نفره خود را به ده قسمت تقسیم کرد و به آنها دستور داد.هر کدام از مسیری جداگانه و آهسته ظرف یک ماه به سوی پایتخت حرکت کنند و در موعد مقرر در بیرون دروازه های اصفهان به یکدیگر ملحق شوند.
نادر مسیر حرکت خود را از ناحیه ترکمنستان و گرگان ومازندران و گیلان برگزید و در ابتدا به ترکمانان که از انحلال ارتش ایران آگاه شده بودند و سر به شورش برداشته بودند تاخت و در جنگی یک روزه آنان را شکست داد و در خاتمه،هزار نفر از آنان به خدمت در سپاه نادر درآمدند.
خبرحرکت نیروهای نادر به گرگان و مازندران و گیلان رسید.
روسها تصور کردند نادر با سپاهی گران برای سرکوبی آنان به سمت رشت در حرکت است.لذا بەدستور تزار روس،سراسیمه نیروهای خود را واپس کشیده وشهرهای ایران را که طی پیمان نامه ای سراسر حقارت آمیز اشغال کرده بودند را وانهاده به آن سوی مرزها عقب نشستند.خبر عقب نشینی روسها به نادر رسید.
لذا دستور داد نامه ای به دربار عثمانی به شرح ذیل ارسال کنند.
به نام خدا
پیمانی که از سوی شاه تهماسب با شما بسته شده، هیچ گونه مشروعیتی ندارد.ملت سرافراز ایران حاضر نیست.حتی یک وجب از خاک کشورش را در دست بیگانگان ببیند. صلاح شما در آن است که بلافاصله شهرهائی را که اشغال کرده اید را بی درنگ تخلیه کنیدو بدون فوت وقت نیز، اسیران ایرانی را آزاد نمائید.
تارهیدمام وطن ازپیش دست اهرمن
آفرین گفت ناجی خودنادرشمشیرزن


@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای ، دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان ، غزل خواند آن شب

که خود در میان غزل ها بمیرد

گروهی برآنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد ، آن جا بمیرد

کجا عاشقی کرد ، آن جا بمیرد

شب مرگ از بیم آن جا شتابد

کز مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا بر آمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

شب مرگ از بیم آن جا شتابد

کز مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا بر آمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیردnaghmehayefaribaei@

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

سکته قلبی یکماه زودتر خبر میده ببینید و برای دوستانتون ارسال کنیدnaghmehayefaribaei@

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
تا تورا نوح است کشتیبان زطوفان غم مخور
👌👌👌🌹🌹🌹💖💖💖

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

این روزا تعریف خانواده برام عوض شده دیگه خانواده فقط پدرم مادرم خواهرم برادرم نیست

یه خانواده ام تهران، یکیشون اصفهان، یکیشون شیراز، یکیشون مشهد، یکیشون تبریز یکیشون اهواز یکیشون خرم آبادیکیشون سنندج  و همه‌ی شهرها

دیگه برام خانواده به معنی هم‌خون بودن نیست
اگه هم‌خاک منی‌ خانواده‌ی منی
همین❤️

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

نیایش بسیار زیبایِ «مورنا سیمون»

ای خالق هستی،
اگر من، خانواده ام و نیاکانم
دوستانم ،خانواده و نیاکانشان
با افکار ،گفتار و رفتار و اعمال خود،
از روز ازل تا به امروز
مرتکب خطایی شده ایم!
و اگاهانه یا نااگاهانه
خواسته یا ناخواسته
در روح و شعور بی نقص و بی نهایتی که به ما عطا فرمودی، خاطره اشتباهی که در شعور هستی ثبت کرده ایم.

متأسفم

🙏🏻لطفا مرا ببخش

♥️دوستت دارم

🌱سپاسگزارم

ای جان جانان
ای نور تابان
ای خرد بی پایان

بررسی اش کن و به یاری عشق الهی‌ات به طور کامل حلش کن.

این کار را در همه نسل ها و در همه زمان ها و تا ابدیت انجام بده و همه مسائل مربوط به آنها را شفا بده.

انجام این کار را مطابق خواست الهی‌ات درخواست میکنم  تا در زمان حال  قرار گیرم.

الهی ظرف وجودمان را با نور و حقیقت و آگاهی پر کن،

مرا برای درک اشتباهی که داشته‌ام ببخش،

همه انسان‌ها، مکان ها، شرایط و وقایعی که در این ناهماهنگی و احساسات و افکار نقش داشتند را ببخش .

@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

بانومرضیه
رفتم که رفتم
بصورت کامل

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 💚💚💚

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی

ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار دل نامهربان بگردانی

گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی
به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی

گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی

وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست
بگردم ار به سرم همچنان بگردانی

اگر قدم ز من ناشکیب واگیری
و گر نظر ز من ناتوان بگردانی

ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید
که تیر آه من از آسمان بگردانی

گرم ز پای سلامت به سر در اندازی
ورم ز دست ملامت به جان بگردانی

سر ارادت سعدی گمان مبر هرگز
که تا قیامت از این آستان بگردانی

#سعدی
@naghmehayefaribaei

Читать полностью…

نغمه های فریبایی

💫
تو هر صبحی جهان را نور بخشی
🌿که جان جان خورشید سمایی
مباد آن روز کز تو بازماند
🌿دو دیده‌ای چراغ و روشنایی
تو دریایی و می‌گویی جهان را
🌿درآ در من بیاموز آشنایی

مولانا

صبح زیباتون بخیر و شادی
🌿آخرین سه شنبه بهاریتون سراسر مهر و نیکبختی
             @naghmehayefaribaei

Читать полностью…
Subscribe to a channel