mohsenjalalpour | Unsorted

Telegram-канал mohsenjalalpour - ✍️ محسن جلال‌پور

11132

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Subscribe to a channel

✍️ محسن جلال‌پور

⭕️تیول‌داری و حامی‌پروری
آیا مسعود پزشکیان می‌تواند نوچه‌پروری در نظام اداری را کاهش دهد؟

✍️هدا احمدی / نویسنده نشریه

از زمانی که جوامع انسانی پدید آمدند همواره کسانی بودند که با در اختیار داشتن قدرت بدنی /ذهنی بیشتر سایرین را به تبعیت از خود وادار کرده و اصطلاحاً نوچه‌پروری می‌کردند. این شیوه تا همین 300 سال پیش تقریباً در خیلی از کشورها رواج داشت اما با استقرار دولت‌های مدرن بساط نوچه‌پروری به تدریج برچیده شد و کشورها تلاش کردند برای رسیدن به توسعه به سمت شایسته‌سالاری گام بردارند.

اما نکته اینجاست که حتی در دولت‌های مدرن نیز حامی‌پروری به‌طور کامل متوقف نشد و توزیع امتیازات از محل منابع عمومی با هدف خرید رای تداوم پیدا کرد. امتیازدهی به خواص و مقربین برای حفظ قدرت، پدیده‌ای باسابقه در ایران است که در حکومت‌های سلطانی در بالاترین شکل ممکن قرار داشته و در ساختارهای مبتنی بر رای، همچنان دیده می‌شود. پدیده‌ای که به‌طور مشخص با کشف نفت به توزیع رانت از سوی حکومت به قصد خرید رضایت در ازای نادیده گرفتن برخی حقوق شهروندی و در مواردی حاکمیت قانون تبدیل شد.

محسن جلال‌پور توضیح می‌دهد که حامی‌پروری در کشور ما ارتباط نزدیکی با پدیده تیول‌داری دارد. به باور او؛ تیول‌داری نتیجه حامی‌پروری است و حامی‌پروری با تیول‌داری تقویت می‌شود و پایدار می‌ماند. اما سوال این است که تیول‌داری در قدیم چگونه کار می‌کرد و امروز به چه شکلی تغییر یافته است؟

📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.

#تجارت_فردا
@tejaratefarda

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تیولداری و حامی‌پروروی


🔹احتمالا مسعود پزشکیان در فاصله زمانی انتخابات تا تشکیل کابینه، با رفتارهای رقت‌انگیزی برای تقسیم پست‌های سیاسی و اقتصادی مواجه شده است. خودتان را جای رئیس‌جمهور جدید بگذارید که از صبح تا شب باید پاسخ افراد مختلفی را بدهد که سعی می‌کنند نوچه‌های سیاسی و اقتصادی خود را به دولت جدید تحمیل کنند. ما در دفتر آقای پزشکیان حضور نداریم اما می‌توانیم حدس بزنیم که حجم تلفن‌ها و قرار ملاقات‌ها برای گرفتن پست‌های سیاسی یا مدیریت‌های اقتصادی چقدر زیاد است.

🔹 با این وجود رئیس‌جمهور اخیرا گفته: «در دولت چهاردهم هیچ خیانتی بالاتر از سپردن کار به افراد کارنابلد نیست». این اظهارات نشان‌دهنده تمایل و علاقه ایشان به استخدام نیروهای متخصص در دولت چهاردهم است اما این علاقه و تمایل، بدون کنار کشیدن دولت از بنگاه‌داری، لزوما منجر به اصلاح و بهبود نظام اداری نمی‌شود.

🔹 مسأله اصلی، سیطره دولت بر همه امور است. این سیطره به حدی است که تقریبا هیچ وزارت‌خانه‌ای نیست که بنگاه اقتصادی نداشته باشد. حتی وزارت‌خانه‌هایی نظیر آموزش و پرورش، دفاع و بهداشت و درمان هم به اشکال مختلف درگیر بنگاهداری هستند. البته مشخص است که وزرای اقتصادی تعداد بیشتری بنگاه در اختیار دارند. گردش مالی این بنگاه‌ها معمولا قابل توجه است و به تبع آن، تعیین اعضای هیات‌مدیره و مدیر برای این بنگاه‌ها، چالشی شیرین برای وزرای کابینه محسوب می‌شود. عزل و نصب‌ها هم قطعا خالی از حاشیه نیست. چه آنکه احتمال دارد برای تنظیم روابط سیاسی، مدیری لایق جای خود را به نوچه‌های سیاسی بدهد و همین طور ممکن است نقل و انتقال منابع بنگاه‌ها از بانکی به بانک دیگر، جذابیت‌های گوناگون مالی و سیاسی داشته باشد. نتیجه‌ این روش مدیریت، تهی شدن بنگاه‌ها از سرمایه‌های مادی و انسانی و غرق شدن بیشتر آنها در باتلاق سوء‌مدیریت و ناکارآمدی است.

🔹 پس این‌جا ما با دو پدیده مواجهیم؛ پدیده اول «تیولداری مدرن» است و پدیده دوم «حامی‌پروروی و نوچه‌داری».
تیولداری نتیجه حامی‌پروری است و حامی‌پروری با تیولداری تقویت می‌شود و پایدار می‌ماند. ممکن است بگویید تیولداری یک روش قدیمی و منسوخ است که با شکل‌گیری دولت‌ مدرن در کشور ما از بین رفته اما در سال‌های گذشته مصداق‌های واضحی از تیولداری در نظام اداری مشاهده شده که حاکی از احیای تیولداری به روش‌های جدیدتر است. اما سوال این است که تیولداری در قدیم چگونه کار می‌کرد و امروز به چه شکلی تغییر یافته است؟

🔹در گذشته تیول‌داران افرادی مورد عنایت شاهان بودند که از طرف شاه اختیار کامل منطقه یا سرزمینی را در دست می‌گرفتند. این تفویض به مفهوم واگذاری اختیار جان و مال رعایای این مناطق نیز بود. تیول‌داران در برابر لطف شاه می‌پذیرفتند بخشی از باج و خراج دریافتی خود را به دربار بپردازند. تیولداری در حال حاضر شکلی مدرن به خود گرفته و در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی گسترش پیدا کرده است. تیول‌داری سیاسی به وضعیتی گفته می‌شود که در آن، گروه اندکی قدرت را در دست دارند و معادلات سیاسی را تعیین می‌کنند. این افراد به خاطر نفع خود حاضر هستند به هزینه جامعه هر سیاستی را پیاده کنند. تیول‌داری اقتصادی نیز به وضعیتی گفته می‌شود که در آن، اقتصاد در گرو سیاستمداران و شرکای اقتصادی آنها قرار گیرد و مدیران این بنگاه‌های دولتی که امتیاز مدیریت این بنگاه‌ها را از سوی سیاستمداران دریافت می‌کنند، تعهد و مسوولیتی برای حفظ سرمایه‌های مادی و انسانی بنگاه ندارند و حرف‌شنوی آنها درباره ترکیب هیات مدیره و مدیران زیرمجموعه و همچنین پروژه‌های مربوطه، به معیار اصلی فعالیت‌هایشان تبدیل می‌شود.

🔹حامی‌پروروی هم به معنی امتیازدهی به خواص و مقربین برای حفظ یا گسترش قدرت است که در حکومت‌های سلطانی در بالاترین حد ممکن قرار داشته و در ساختارهای مبتنی بر رأی نیز شکل و شمایل جدیدی پیدا کرده است. پدیده‌ای که به‌طور مشخص با کشف نفت به توزیع رانت از سوی حکومت به قصد خرید رضایت در ازای نادیده گرفتن برخی حقوق شهروندی و در مواردی حاکمیت قانون تبدیل شد.

🔹به طور خلاصه می‌توان گفت؛ سیاستمداران بنگاه‌ها را به شکل تیول خود می‌بینند و مدیریت آن را به شرکای سیاسی یا اقتصادی خود می‌بخشند. مدیری که این‌گونه روی کار آمده، از فرصت کوتاه حضور در دولت بیشترین بهره را می‌برد و به سازمان‌های زیرمجموعه‌اش به مثابه فرصتی برای به‌دست آوردن رانت می‌نگرد و همین‌طور یک بازیگر اقتصادی هم به جای اینکه برای کسب منافع بیشتر تلاش کند، با نیروی سیاسی و حلقه قدرت متحد می‌شود تا از این طریق رانت به‌دست ‌آورد. در چنین فضایی هیچ کس راضی به اصلاح ساختار اقتصاد نیست و ذی‌نفعان حامی‌پرور نمی‌گذارند دولت حتی یک گام مثبت برای گذار از شرایط موجود بردارد.



☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره انتخابات(2)

سیاستمداران خالی‌بند

حتما شنیده‌اید که می‌گویند «طرف خالی بسته» یا شنیده‌اید که می‌گویند «طرف خالی‌بند است». شاید هم در میان دوستان خود «رفیق خالی‌بند» داشته باشید؛ چنان که این روزها با «سیاستمداران خالی‌بند» طرف هستیم که به دوربین زل می‌زنند و وعده‌های دروغین می‌دهند.

در شرایطی که دولت به دلیل تنگنای مالی، قادر به تأمین حداقل‌های جامعه و حقوق کارکنان خود نیست، برخی نامزدها با ساده‌سازی مسائل، وعده‌های عجیب و غریبی می‌دهند که در میان اقتصاددانان به «وعده‌های پوپولیستی» معروف است. یکی‌ درباره رساندن گوشت به منازل سخن می‌گوید و دیگری وعده اعطای زمین رایگان می‌دهد و دیگری قول می‌دهد به محض این‌که رئیس‌جمهور شود، فیلترینگ را بر می‌دارد.
درمان دولتی، زمین رایگان، یارانه طلا، کاهش قیمت بنزین، ، آموزش و پروروش دولتی، شاغل کردن یکی از اعضای خانواده، خانه‌دار کردن کارگران و...همه این وعده‌ها خالی‌بندی است، چون شرایط مالی دولت به گونه‌ای نیست که کسی بتواند این وعده‌ها را اجرایی کند. اگر هم یکی از این وعده‌ها اجرایی شود، اطمینان داشته‌ باشید ده برابر خیری که قرار است برساند، به شکل دیگری از جیب من و شما برداشت می‌شود.

اما اصطلاح خالی‌بندی از کجا به ادبیات ما راه پیدا کرده و چه معنایی دارد؟
می‌گویند در تنگنای مالی عصر رضا شاه، بعضی از پاسبان‌ها، اسلحه بدون گلوله یا فقط غلاف خالی اسلحه را به کمر می‌بستند. مردم که این موضوع را متوجه شده بودند، به طنز می‌گفتند؛ طرف «خالی بسته» به این معنی که آن پاسبان، اسلحه بدون گلوله دارد یا اصلاً اسلحه ندارد. خالی بستن پاسبان‌ها در ابتدای قرن، بهترین توصیف برای برخی سیاستمداران در عصر تنگنای مالی دولت است. به این معنی که برخی نامزدهای این دوره، همان کاری را می‌کنند که پاسبان‌های عصر رضاشاه می‌کردند؛ یعنی خالی می‌بندند.

سال‌های طولانی است که جامعه ایران با بهت و حیرت شاهد طرح وعده‌های عجیب و غریب از سوی سیاستمداران است. وعده‌هایی که از نظر علم اقتصاد شدنی نیست و اگر هم باشد هزینه سنگینی به کل جامعه تحمیل می‌کند. بسیاری از نامزدها در دوره انتخابات وعده‌هایی می‌دهند که کاربرد این وعده‌ها بیشتر در همان دوره نامزدی است و بیشتر برای کسب رای است. خود کاندیداها هم متوجه هستند که بسیاری از وعده‌های آنها امکان‌پذیر نیست. اما این وعده‌ها را صرفاً با هدف جذب مردم می‌دهند. مسلماً بسیاری از افرادی که در ایام انتخابات و در جریان تبلیغات در حال طرح کردن وعده‌های غیرعقلانی و ناممکن هستند، خودشان هم از اینکه وعده‌هایشان واقعاً انجام‌پذیر است یا نه، آگاه هستند و به احتمال قوی اگر به قدرت برسند، هیچ‌گاه به این وعده‌ها عمل نخواهند کرد. امیدوارم جامعه ایران به حدی از بلوغ رسیده باشد که به این وعده‌ها توجهی نشان ندهد.

درباره انتخابات(1)

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مجلس یازدهم چه میراثی به جا گذاشت؟

مجلس یازدهم که یکی از ضعیف‌ترین مجالس در زمینه سیاستگذاری اقتصادی بود، با همه حواشی‌هایش به پایان رسید. سانحه سقوط بالگرد آقای رئیسی و همراهان در 30 اردیبهشت باعث شد که پایان مجلس یازدهم در 30 خرداد 1403 به چشم نیاید. مجلسی که در سکوت خبری به پایان دوره خود رسید، قطعا یکی از سیاسی‌ترین مجالس تاریخ پارلمان در ایران بود. اکثریت قوانینی که در این مجلس به تصویب رسید، به سود گروه‌های ذی‌نفع و گروه‌های سیاسی تمام شد و حتی می‌توان گفت مجلس یازدهم کمترین مصوبات را به سود مردم داشت. شاید هیچ‌کدام از ما یادمان نباشد که این مجلس آخرین بار چه زمانی مصوبه‌ای به سود مردم داشته است. در مقابل فهرستی طولانی از مصوبات در ذهن ماست که هر روز آثار آن را بر زندگی و کسب‌و‌کارمان احساس می‌کنیم.
تلاش برای تأمین منافع گروه‌های سیاسی ویژگی این مجلس بود، همچنین در این مجلس افراد متخصص و مستقل کمتر حضور داشتند. این مجلس چهره ملی کم داشت و اغلب تصمیم‌های آن پراکنده و تقویت کننده رانت و فساد بود.

لوایح بودجه که توسط نمایندگان مجلس یازدهم به تصویب رسید، بحران‌های اقتصاد را تشدید و تورم و رکود بیشتر را به مردم تحمیل کرد. همه این ویژگی‌ها درباره مجلس فعلی هم صدق می‌کند و دور از ذهن نیست که مجلس دوازدهم کپی برابر اصل مجلس یازدهم باشد. چون مجلس فعلی هم حال و هوای توسعه‌طلبی ندارد، بسیار سیاسی است و برخی نمایندگان آن حداقل آرای مردمی را با زحمت زیاد کسب کرده‌اند.

مسیر اثرگذاری
نمایندگان مجلس یازدهم از دو مسیر روی زندگی و کسب و کارمان اثر گذاشتند؛ مسیر اول فعالیت‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی آنها بود و مسیر دوم، قوانینی که به تصویب این نمایندگان رسید. هنوز نطق‌های سیاسی برخی نمایندگان این مجلس در گوش‌مان صدا می‌کند که علیه برجام و در دفاع از تحریم‌های ظالمانه انجام شد. هنوز موضع‌گیری‌های پوپولیستی برخی نمایندگان این مجلس را در هنگام تصویب لوایح بودجه از یاد نبرده‌ایم و هنوز از یادمان نرفته که نام برخی نمایندگان این مجلس در چه بده-‌بستان‌هایی مطرح شد. به عنوان نمونه می‌توان به ماجرای خودروهای شاسی بلند اشاره کرده که اعتبار خیلی از نمایندگان این دوره را زیر سوال برد.

همچنین در این مجلس تصمیم‌هایی گرفته شد که مسیر اقتصاد کشور را منحرف کرد که حتی اگر همین امروز هم آن تصمیم‌ها لغو شوند، آثاری که به جا گذاشتند تا نسل‌های آینده هم ادامه خواهد داشت. به طور مثال یکی از بدترین مصوبات این مجلس«قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» بود که مانع از تجدید حیات برجام شد و تحریم‌های شدیدتری برای جامعه ایران به ارمغان آورد. یکی دیگر از یادگاهای زیان‌بار این مجلس، « طرح صیانت از فضای مجازی» بود که مسیر رشد بنگاه‌های نوآور را مسدود کرد. «نسخ قانون تغییر ساعت رسمی کشور» هم یکی دیگر از مصوبات زیان‌بار این مجلس بود. همچنین نمایندگان این مجلس به جای این‌که در بودجه‌های سالانه، مخارج دولت و نهادی غیر اقتصادی و شرکای سیاسی‌ را کم کنند تا کسری بودجه جبران شود، از طریق فشارهای مالیاتی، سفره‌های مردم را کوچک کردند و طبقه متوسط را فقیر کردند.

همه می‌دانیم که اقتصاد ایران بیش از هرزمان دیگری به منطقه بحران نزدیک شده است. هرکدام از ابربحران‌های موجود برای زمین‌گیر کردن اقتصادی در حدو اندازه اقتصاد ایران می‌تواند کافی باشد. مسائل اقتصادی ما حل نشده و از سال‌های دور هم چنان لاینحل باقی مانده است. انباشت مسائل حل نشده در حوزه اقتصاد، به طور قطع عواقب اجتماعی و سیاسی خواهد داشت. اکنون که مجلس پوست انداخته و دولتی دیگر در حال استقرار است، فرصت بسیار خوبی برای اصلاح مسیر به وجود آمده است. آیا از این فرصت بهره لازم برده می‌شود؟


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مرثیه‌‌ای بر تجارت

اگر همین امروز مصوبه «منع واردات و صادرات توسط تجار بخش‌خصوصی» ابلاغ شود، تعجب نمی‌کنم. دیواری که بر پایه بدبینی به تجارت آزاد و بخش‌خصوصی شکل گرفته، تا هرجای آسمان که بالا برود، کج و معوج خواهد رفت.

🔹 اخیرا وزارت صنعت، معدن و تجارت مصوبه جدیدی را ابلاغ کرده است که بر اساس آن امکان ثبت سفارش جدید صرفا برای آن دسته از واحدهای تولیدی که برنامه تولید خود را در بخش تجارت داخلی ثبت کرده باشند، امکان‌پذیر خواهد بود. برنامه تولید هم حتما باید به تایید سازمان صنعت، معدن و تجارت استان و دفتر تخصصی مربوطه رسیده باشد.
بر اساس این مصوبه به شرکت‌های بازرگانی ارزی داده نمی‌شود و این شرکت‌ها نمی‌توانند ثبت سفارش کنند.این مصوبه ‌که در سالگرد تصویب لایحه دولتی شدن بازرگانی خارجی تدوین و ابلاغ شده، به منزله شلیک تیر خلاص به پیشانی تجارت آزاد است.

🔹42 سال پیش در واپسین روزهای اردیبهشت 1361 مجلس شورای اسلامی لایحه «دولتی کردن بازرگانی خارجی» را تصویب کرد. دولتی شدن بازرگانی خارجی، ماموریتی بود که اصل 44 قانون اساسی روی دوش مجلس و دولت گذاشت.
این لایحه دولت را مکلف می‌کرد تجارت خارجی را تحت کنترل کامل خود درآورد که بر اساس آن دولت به یک بنگاه تجاری با اختیارات انحصاری تبدیل می‌شد که تجار بخش خصوصی موظف بودند صادرات خود را به این بنگاه انحصاری بفروشند و کالاهای مورد نیاز خود را از آن بخرند. قیمت کالاهای صادراتی و وارداتی را نیز دولت مشخص می‌کرد و خود از طریق مراکزی که دایر کرده بود، کار توزیع کالاهای وارداتی را هم بر عهده می‌گرفت.
اعضای کمیسیون بازرگانی در بیانیه‌ای که منتشر شد، بر این نکته تأکید کردند که «انقلاب اسلامی ما انقلابی است ضداستبدادی و ضد استعماری و یکی از هدف‌های عمده این انقلاب، استقلال کشور در ابعاد مختلف است. بنابراین برای از بین بردن تمام راه‌هایی که استعمار از آن راه‌ها وارد این کشور می‌شده و تمامی روزنه‌هایی که ممکن است در آینده وارد این کشور شود باید همه این راه‌ها را مسدود کرد و یکی از این راه‌ها، تجارت است.»
در بیانیه آمده بود:«چون اسلام به هیچ وجه به ما اجازه نمی‌دهد که سلطه کفار را بپذیریم و صریحاً قرآن می‌فرماید «لم یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا» و چون بازرگانی طریق سلطه کفار بر مسلمین در گذشته بوده، باید این کانال را مسدود کنیم.»
همچنین در بیانیه به منفت‌طلبی تجار اشاره شده است:«تجارت آزاد باعث رکود اقتصادی در داخل کشور و باعث عدم رشد تولید داخلی می‌شود. بااین بیان که چون تاجر تنها به سود می‌اندیشد، نه به منافع کلی جامعه و از جانبی دیگر کشورهای اجنبی از حیث صنعت از ما پیشرفته‌تر هستند و کالایی را که آنها تولید می‌کنند هم مرغوب‌تر است و هم ارزانتر. وقتی این کالای اجنبی وارد کشور می‌شود کشور همچنان محتاج به کالای خارجی باقی می‌ماند و هرگز به استقلال و خودکفایی اقتصادی نمی‌رسد، از جانب دیگر چون ما قدرت نگهداری و تعمیر صنایع خارجی را نداریم و خودمان هم نمی‌توانیم صنعتگر باشیم، وقتی که کالا و صنعت از خارج می‌آید، ناچار می‌شویم از مستشاران تکنوکرات‌های خارجی استفاده کنیم و گذشته تلخ‌مان مملو است از خیانت‌های این میهمان‌های نامیمون که تازه بقول معروف پف آخر را هم به ما یاد نداده‌اند و نخواهند داد.»

🔹نمایندگان عضو کمیسیون ویژه بررسی لایحه تجارت خارجی در نهایت 9 دلیل برای اهمیت دولتی شدن بازرگانی خارجی برشمردند:
1- عدم تأمین نیازهای واقعی جامعه، چون تاجر به سود می‌اندیشد نه چیز دیگر
۲- کم و زیاد شدن کالا در جامعه یا حرکت به اصطلاح سینوسی
۳- ورود کالاهای غیر ضروری
۴- ناآشنایی تجار با منابع متعدد کالا در خارج
۵- تعداد خریدار در بازارهای جهانی
۶- تنوع کالا
۷- انتقال تورم جهانی به داخل کشور
8- کمک به واسطه گری
9- فروش ارز از طریق صادرات

بند و بست‌های جدید
🔹تاجر ایرانی سال‌هاست با چنین فضای پر از تناقضی مواجه است و در عین حال با تحریم‌های سنگین هم دست و پنجه نرم می‌کند. سیاستمداران از همان ابتدای انقلاب انگشت اتهام را به سوی تجار گرفته‌اند و رسما همه گرفتاری‌های اقتصاد کشور را گردن تجارت خارجی می‌اندازند. احساس می‌کنم جریان ممتدی وجود دارد که از ابتدای انقلاب گلوی تجارت خارجی را گرفته و رها نمی‌کند. شاید برای رفتارهای رادیکال ابتدای انقلاب بتوانیم توجیهی پیدا کنیم اما تصمیم‌های این روزها واقعا آدم را به شک می‌اندازد. سال‌ها از وقوع انقلاب اسلامی می‌گذرد و مردم از نظام حکمرانی انتظار پختگی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی دارند. اقتصاد ایران از بیکاری، تورم بالا، نااطمینانی، توقف سرمایه‌گذاری و ناترازی در نظام بانکی و... رنج می‌برد اما عده‌ای حواس سیاست‌گذاران را به مسائلی جلب می‌کنند که بر عمق بحران‌های موجود می‌افزاید.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

«سه» کار کردن اقتصاد


وقتی موتور خودرو «ریپ» می‌زند، تعمیرکاران می‌گویند؛ موتور «سه» کار می‌کند. به این معنی که یکی از سیلندرهای خودرو به هر دلیلی از کار افتاده است. وقتی یک یا دو سیلندر از کار می‌افتد، خودرو نمی‌تواند به درستی حرکت کند و باید خودرو را به تعمیرگاه برد.
هر اقتصادی برای رشد به شش سیلندر قوی نیاز دارد؛ حکمرانی خوب، سیاست داخلی دور از تنش، سیاست‌ اقتصادی باثبات، روابط خارجی بدون تنش، نظام تأمین مالی کارآمد و بخش‌خصوصی با‌انگیزه.
در این نوشته کوتاه، وضعیت شش سیلندر اقتصاد ایران را برای تحرک بخشیدن به اقتصاد کشور بررسی می‌کنیم.

🔹نخستین سیلندر، حکمرانی خوب است که عیار آن در احترام به حقوق مالکیت، سطح پایین فساد، حفاظت از منافع اکثریت و برنامه‌ریزی برای توسعه خلاصه می‌شود و برادری نظام حکمرانی خوب، زمانی ثابت می‌شود که منابع عمومی را برای منافع عمومی مصرف ‌کند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصاد ایران، نمره پایین نظام حکمرانی در شاخص‌های مورد اشاره است.

🔹 دومین پیشران مورد نیاز برای تحرک اقتصاد، سیاست داخلی معطوف به رشد است که شامل مجموعه سازوکارهایی می‌شود که زمینه بازی برابر و رقابت عادلانه را برای آحاد جامعه فراهم می‌کند. سیاست داخلی خوب به دنبال حاکمیت قانون است و از تنش‌های غیر ضروری دوری می‌کند تا بستر مناسب برای رونق کسب‌وکار و تشویق سرمایه‌گذاری پدید آید. گمان نمی‌کنم ناظری پیدا شود که به این پیشران، نمره قبولی بدهد.

🔹اما هیچ اقتصادی رشد نمی‌کند مگر این‌که سیاست‌های اقتصادی معطوف به آن، ثبات داشته باشد و آحاد اقتصادی قادر به پیش‌بینی متغیرهای اصلی آن باشند. در حال حاضر وجود تورم بالای 40 درصد و دشواری پایین آوردن آن به‌دلیل موانع ساختاری و نفوذ ذی‌نفعان، محیط اقتصادکلان را بی‌ثبات کرده است. به میزانی که اقتصاد به ثبات و پایداری نزدیک شود و محیط کسب و کار مساعد باشد، انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و تولید و ایجاد ارزش افزوده افزایش می‌یابد و به میزانی که اقتصاد در ورطه بی‌ثباتی و تورم بالا گرفتار شود، انگیزه سرمایه‌گذاری و کارآفرینی از بین می‌رود. در حال حاضر تورم باعث شده نرخ بازده حاصل از نگهداری دارایی‌ها، بیش از بازده حاصل از ایجاد ارزش افزوده باشد. در چنین اقتصادی، انگیزه برای تملک انواع دارایی، عاقلانه‌تر از تولید و کارآفرینی با همه گرفتاری‌هایش است.

🔹چهارمین پیشران اقتصاد برای رشد، روابط خارجی بدون تنش است. همه ما در سال‌های پرتلاطم گذشته به تجربه دریافته‌ایم که ده‌ها تصمیم نهادهای اقتصادی برای جلوگیری از شوک‌های اقتصادی نمی‌تواند به اندازه یک تصمیم وزارت امور‌خارجه برای بهبود اقتصاد مفید باشد. به همین دلیل از نظر اقتصاددانان، تنش‌زدایی از روابط خارجی شرط لازم برای توسعه و پیشرفت است. در دنیای امروز هیچ کشوری را نمی‌توانیم مثال بزنیم که بدون تنش‌زدایی از روابط خارجی به رشد مستمر و توسعه پایدار دست پیدا کرده باشد اما سال‌های طولانی است که از این اجاق خاموش، آبی برای اقتصاد ایران گرم نمی‌شود.

🔹 نظام تأمین مالی کارآمد هم که دسترسی کارآفرینان و بنگاه‌های اقتصادی را به منابع مالی مورد نیاز برای تولید فراهم می‌کند، یکی از پیشران‌های رشد اقتصاد است. در حال حاضر بنگاه‌های تولیدی ما اغلب با تنگنای مالی مواجه هستند و مساله تامین مالی به ویژه سرمایه در گردش همواره یکی از محدودیت‌ها و موانع جدی تولید تلقی می‌شود. بزرگ‌ترین مشکل برای تأمین مالی بخش تولید، از بین رفتن انگیزه سرمایه‌گذاری است. در اثر ناامن شدن محیط اقتصاد کلان، انگیزه سوداگری در بازارها تشدید شده که نتیجه‌اش کاهش انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت است. حاشیه سود تولید هم به‌شدت پایین آمده و در مقابل بر جذابیت سوداگری و واسطه‌گری افزوده شده و در نتیجه انگیزه سرمایه‌گذاری در تولید از بین رفته است. بنگاه ایرانی زمین بازی بسیار ناهمواری پیش رو دارد و باید با نااطمینانی و مشکلاتی مانند فضای غیررقابتی، انحصار، قیمت‌گذاری دولتی و خطاهای سیاستگذاری مواجه شود که مجموع این شرایط، موجب کاهش انگیزه سرمایه‌گذاری جدید و خروج بنگاه‌ها از چرخه تولید شده است.

🔹 نتیجه تصمیم‌های آگاهانه و ناآگاهانه سیاستمداران در از کار انداختن سیلندرهای اقتصاد، کاهش تولید و کاهش ظرفیت‌های بالقوه اقتصادی کشور است. بنگاه‌های بخش خصوصی موتور اصلی تحرک اقتصاد و ایجاد شغل هستند اما بنا به دلایلی که اشاره شد، از کار افتاده‌اند. دوام و بقای یک کشور نیازمند رشد اقتصاد است و اگر سیلندرهای اقتصاد به درستی کار نکنند، رشدی اتفاق نمی‌افتد.

نتیجه این‌که موتور بخش‌خصوصی در ایران از حرکت باز مانده و رشدی که سیاستمداران به آن دل‌خوش کرده‌اند، رشد اقتصاد دولتی است؛ اقتصادی که با نفت می‌سوزد و مواهبش نصیب دولت می‌شود اما دودش به چشم مردم می‌رود.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

📹 گنج پنهان کرمان/ محسن جلال‌پور از کرمان‌آیدکس می‌گوید

نسخه صوتی

▫️دومین رویداد کرمان آیدکس در روزهای آتی برگزار خواهد شد و قرار است در این همایش، اعضای تیم اقتصادی دولت، نمایندگان بخش خصوصی و نمایندگان سفارت‌خانه‌ها نیز حضور داشته باشند.

▫️فعالان بخش خصوصی، تصمیم دارند در این رویداد، از ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری در پهناور‌ترین استان ایران، که پیش از این به بهشت معادن شهرت داشته است، پرده‌برداری کرده و آن را به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی نیز معرفی کنند؛ از فرصت‌های بالقوه در زمینه کشاورزی و گردشگری گرفته تا انرژی‌های تجدید‌پذیر و زیرساخت‌های حمل و نقل.

▫️اما پیش از برگزاری این رویداد، بد نیست بدانیم که کرمان آیدکس با چه پیشینه و هدفی برگزار می شود؟ توسعه در این استان چه معنایی دارد و به طور مشخص، به چه شاخصه‌هایی اشاره می‌کند؟

▫️محسن جلالپور، کارآفرین و رییس پیشین اتاق ایران، در گفت و گو با اکوایران، با جزییات به این سوالات پاسخ و پیشنهادات و توصیه هایی را نیز به شرکت کنندگان و برگزار کنندگان این رویداد ارائه می دهد.

#کرمان_آیدکس

📺 @ecoiran_webtv

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دشمن پوپولیسم

🔹دو سال از درگذشت مهدی آگاه گذشت. در این مدت همواره احساس می‌‌کنم برادری تنی را از دست داده‌ام. در واقع هرچه بگویم از خوبی‌های این مرد بزرگ کم گفته‌ام. خانواده آگاه حق بزرگی گردن همه ما دارند. مرحوم آگاه سیزده فرزند داشت که جملگی انسان‌هایی شریف و آگاه بوده و هستند. همه آنها دور از هیاهوی زمانه خدمات زیادی به جامعه داشته‌اند اما دو فرزندشان را بیشتر می‌شناسیم. معروف‌ترین آنها، مرحوم «منوچهر آگاه» از اقتصاددانان سرشناس ایران است که در سال ۱۳۳۸ به ایران بازگشت و ریاست اداره بررسی‌های اقتصادی بانک ملی و بانک مرکزی را بر عهده گرفت. او بعدها معاون وزیر اقتصاد شد و در اواخر دوره پهلوی به ریاست سازمان برنامه و بودجه رسید. و دیگری مهدی آگاه است که متاسفانه دو سال پیش در چنین روزهایی دار فانی را وداع گفت.

🔹 مرحوم غلامرضا آگاه با بهره‌گیری از سرمایه‌ اهالی متمول یزد، باغ‌های زیادی در رفسنجان به بار نشاند. جنگ جهانی دوم، فرصت مناسبی برای او بود تا پسته ایران را به جهان عرضه کند. او مغز پسته را به نام «جیره کماندو» همزمان به ارتش متفقین و آلمان معرفی کرد و به این ترتیب زمینه فروش محصول باغات پسته رفسنجان به کشورهای اروپایی و آمریکا فراهم شد. او تنها به معرفی محصولات خود بسنده نکرد. هنگامی که «نیل آرمسترانگ» نخستین فضانورد جهان که پا به ماه گذاشت، به ایران آمد، هدیه ویژه‌ای به او داد و آن چیزی نبود جز پسته ایرانی که از باغات رفسنجان به عمل آمده بود. فضانورد آمریکایی نیز در مدح پسته ایرانی، یادداشت تاریخی نوشت و آن را به غلامرضا آگاه تقدیم کرد. بعدها به همت او بود که پسته ایران به بازار نیویورک و به دنبال آن اکثر نقاط ایالات متحده آمریکا صادر شد.

مهدی آگاه از نظر تسلط به کشاورزی و تجارت میراث‌دار پدر بزرگوارش، غلامرضا آگاه بود که ایشان را بزرگ صنعت و تجارت پسته می‌دانیم و از نظر تسلط بر علم و دانش، به برادر بزرگوارش مرحوم منوچهر آگاه شباهت داشت که در دهه 40 در دانشگاه تهران اقتصاد تدریس می‌کرد.

🔹 مرحوم آگاه دشمن پوپولیسم بود و زمانی نسبت به آن اعتراض می‌کرد که جامعه ایران هنوز با ابعاد مخرب آن آشنایی نداشت. آقای آگاه جزو آن دسته از انسان‌هایی بود که روی اصولش می‌ایستاد و کوتاه نمی‌آمد. زمانی که در تشکل‌های بخش خصوصی حضور داشت، حرف‌هایی می‌زد و تحلیل‌هایی می‌کرد که اغلب باعث اعتراض مدیران دولتی می‌شد. اگر سیاستمداران واژه‌ها را از معنای واقعی خود دور نمی‌کردند می‌شد مهدی آگاه را یک اصولگرای واقعی تعریف کرد. به اصول و قانون پایبندی داشت و همواره معتقد بود هیچ پدیده‌ای نباید جایگزین قانون شود. او همواره تاکید داشت که برای حفظ جامعه باید پایبندی به اصول و قانون رعایت شود. حتی اگر آن قانون، قانون خوبی نباشد، باید قانون دیگری نوشت اما قانون را نمی‌شود جایگزین اراده‌ها و خواسته‌های فردی کرد.
زاویه دید آقای آگاه به مسائل بدیع بود و پدیده‌ها را از مسیری تبیین می‌کرد که حتی برای نزدیک‌ترین دوستانش ناشناخته به نظر می‌رسید. شخصاً محو استدلال‌هایش می‌شدم و همواره به خودم می‌گفتم چرا من از این زاویه به مساله نگاه نکرده بودم و هربار به خودم می‌گفتم: مگر تو آگاه هستی؟ همیشه وقتی با حرارت درباره مشکلات کشور صحبت می‌کردند، یادآوری می‌کردم که با این بیماری، خوب است به این مسائل دلهره‌آور توجه نکنید اما دست خودش نبود. او دلی پردرد از نامهربانی‌های روزگار داشت و همواره از تهاجمِ سیاسی به منابع و آب و خاک این سرزمین می‌نالید. اعتقاد داشت این نسل بزرگ‌ترین صدمه را به ایران زده‌اند و همواره از دست‌درازی نسل فعلی به سهم نسل آینده در عذاب بود. همیشه می‌گفت؛ مغولان آن‌گونه که ما منابع کشور را غارت می‌کنیم، منابع ایران را به یغما نبرده‌اند.
یادش گرامی باد و روحش شاد.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درس‌های اخلاق در شرایط بحران

🔹 این روزها که سایه جنگ بر سر خاورمیانه خیمه افکنده و متغیرهای اقتصادی هم‌چون آهوان گریزپا، مشغول جست‌وخیز هستند و مدام بالا و پایین می‌روند، عقلانی‌ترین کار، بردن دارایی‌ها به پناهگاه‌ امن و خرید دلار و سکه است اما آیا چنین کاری اخلاقی هم هست؟
شخصا در سال‌های گذشته بارها در معرض چنین پرسش‌هایی قرار گرفته‌ام اما معمولا از پاسخ دادن طفره رفته‌ام اما اگر پاسخ درست داده‌ام، حتما این نکته را اضافه کرده‌ام که بهتر است در چنین مواقعی نفع شخصی را کنار بگذاریم تا وضعیت از این که هست، آشفته‌تر نشود.
اگر تحولات بازارها را دنبال کنید، با نظر برخی اقتصاددانان و مشاوران مالی مواجه می‌شوید که به مردم توصیه می‌کنند تا می‌توانند سکه و دلار بخرند تا از نوسان قیمت‌ها در امان بمانند. اگرچه خرید کالا بیش از نیاز، می‌تواند هر فرد یا خانوار را در شرایط افزایش قیمت، از نوسان‌ها مصون بدارد، اما وقتی به صورت رفتار گروهی در می‌آید، باعث افزایش التهاب در بازار دارایی‌ها می‌شود که این اتفاق زیان کل جامعه را به دنبال دارد.

🔹 در چنین شرایطی یاد اعلام حریق در سالن سینما می‌افتم. فرض کنید در سالن سینمایی نشسته‌اید و دارید فیلم تماشا می‌کنید، در گوشه‌ای از سالن آتشی می‌بینید که به سرعت در حال سرایت به دیگر نقاط سالن است. چه می‌کنید؟ داد می‌زنید و همه را هوشیار می‌کنید یا می‌دوید و مدیر سالن را مطلع می‌کنید؟ طبیعی است با داد زدن شما، افراد به سوی درهای خروجی هجوم می‌آورند و خیلی از تماشاچیان زیر دست و پا له می‌شوند و بقیه هم می‌سوزند و خاکستر می‌شوند. اگر حریق را اطلاع ندهید، اتفاق بدتری می‌افتد و ممکن است هیچ‌کس جان سالم در نبرد.

البته توصیه به مردم برای خرید و انباشت ارز و طلا در مواقع بحرانی با اعلام حریق در سالن سینما تفاوت اساسی دارد که مهم‌ترین‌اش تفاوت مسأله مرگ و زندگی با کسب منفعت است. در سالن سینما چون مسأله مرگ و زندگی است، شما وظیفه دارید داد بزنید تا همه از وقوع خطر مطلع شوند اما در مقوله بازارها، بهتر است داد نزنید که آهای مردم، بشتابید که بازارها ملتهب شده‌اند و اگر اقدام به خرید نکنید، زیان می‌کنید.

🔹 چند سال پیش یکی از مشاوران مالی که روایتگری محبوب و سرشناس بود، با تشریح پدیده «پول داغ» به مردم توصیه کرد همه دارایی‌های نقدی خود را تبدیل به کالا کنند. این توصیه در فضای مجازی میلیون‌ها بار دیده شد و به شدت مورد توجه جامعه قرار گرفت اما بزرگانی هم‌چون موسی غنی‌نژاد و مسعود نیلی چنین توصیه‌هایی را مغایر با چارچوب اخلاقی اقتصاددانان اعلام کردند چون به عقیده آنها باعث تشدید تنش در جامعه می‌شود.
به خاطر دارم که این موضوع بحث‌های زیادی میان اقتصاددانان ایجاد کرد و برخی معتقد بودند باید واقعیت‌های اقتصاد را به صراحت به جامعه گفت اما برخی معتقد بودند اعلام عمومی برخی واقعیت‌های اقتصادی به زیان جامعه تمام می‌شود و اقتصاد کشور را در معرض شوک‌های سنگین قرار می‌دهد.

🔹 البته بیان عمومی واقعیت‌ها هم خوب است و هم عواقب نگران‌کننده دارد؛ مفید است چون به سیاستمداران کمک می‌کند تا تصمیم درست بگیرند. مفید است چون آگاهی‌ عمومی را افزایش می‌دهد و به تصمیم‌گیری بهتر آحاد اقتصادی کمک می‌کند. اما وقتی اقتصاد گرفتار چالش‌های زیاد است و متغیرهای اقتصادی در نوسان مداوم هستند، توصیه به خرید طلا و سکه و دیگر دارایی‌ها، بدون آن‌که کمکی به حل مسأله کند، می‌تواند سبب وخیم‌تر شدن اوضاع شود.
به طور مثال، گفتن یک روایت واقعی یا غیر واقعی درباره یک بانک می‌تواند به هجوم یکباره مردم به شعبه‌های آن بانک منجر شود و پدیده «هراس بانکی» را وجود آورد. این قاعده‌ در پزشکی هم وجود دارد و معمولا پزشکان وقتی احتمال می‌دهند که بیان وضعیت بیماری شخص، ممکن است باعث بدتر شدن حال او شود از بیان واقعیت به او خودداری می‌کنند که چنین رفتاری بیش از همه به نفع خود فرد بیمار خواهد بود.
به هر حال این حق همه مردم است که به فکر حداکثر کردن منافع خود باشند اما از آن‌جا که شرایط سختی پیش رو داریم، اخلاق حکم می‌کند که از رفتارهایی که به سود خودمان و به زیان جامعه تمام می‌شود پرهیز کنیم.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

🎥 مصیبت‌های کارآفرینی در ایران

نسخه صوتی

▫️کارآفرین ایرانی چه مصائبی دارد؟ در مواجهه با واژه کارآفرین، عموم مردم به چه موقعیتی فکر میکنند؟ کارآفرین و‌ کارآفرینی در ایران به حدی دچار سوتفاهم است که باید واقعیت ماجرا را از زبان خود افرادی شنید که سنگینی این لقب را به دوش میکشند.

▫️فشار تحریم ها و التهابات پسابرجامی و یا از طرف دیگر، تفاوت در تصمیم‌گیری هایی که پس از هر تغییر سیاسی ایجاد می شود، چه تاثیری بر روند فعالیت کارآفرینان ایجاد می کند؟

▫️از نظر یک کارآفرین، بسیاری از تصمیمات دولت، میتوانست به گونه دیگری اتخاذ شود که آسیب کمتری متوجه بخش خصوصی کند.

▫️محسن جلال‌پور، کارآفرین نام آشنای ایرانی و رئیس پیشین اتاق ایران، در گفت و گو با اکو ایران، شرح تاب آوری کارآفرینان ایرانی را با جزییات تشریح میکند.

نسخه کامل در یوتیوب

📺 @ecoiran_webtv

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

جنگ اسفند

پای گلایه‌ها و درد‌دل‌های یکی از دوستان نشستم. یک ساعتی بی‌وقفه نالید و از زمین و زمان بد گفت. در نهایت هم وقتي ديد من با ارامش گوش ميكنم وقصد ارام كردنش را دارم گفت:«کاش من هم مثل تو ارام بودم».
خیلی از این حرف ناراحت شدم و گفتم قضاوت درستی نیست. برایش چند مورد از گرفتاری‌های سال ۱۴۰۲ تعریف کردم. بسیار متعجب شد و عذرخواهی کرد و گفت:«فکر نمی‌کردم این همه گرفتاری داشته‌ای، پس چرا به ما اطلاع ندادی؟»
گفتم:«فقط یک مورد را به فلانی گفتم و انتظار کمک هم نداشتم؛ چند روز تلفنش راپاسخ نداد».
خیلی ابراز تأسف کرد و ناراحت بود که چرا به او چیزی نگفتم. تشکر کردم و گفتم:« می‌دانی مشکل من چیست؟ مشکل این است که خیلی‌ از رفقا پیش من می‌آیند و مشکلات خود را مطرح می‌کنند و من هم در حد توان خودم، سعی می‌کنم مشکل‌شان را حل کنم اما هیچ‌کس انتظار ندارد که من مشکل داشته باشم. همه فکر می‌کنند من هیچ مشکل و گرفتاری ندارم.»

رفیق عزیزم دیگر چیزی نگفت؛ خداحافظی کرد و رفت اما حالا که ۱۰ روز از آغاز سال گذشته می‌گویم؛ اسفند ۱۴۰۲ بدترین اسفندی بود که در تمام زندگی کاری‌ام تجربه کردم. هیچ وقت مثل یک ماه پایان سال گذشته، سختی نکشیدم و هیچ‌وقت اینقدر احساس تنهایی نکردم.
همان‌طور که برای رفیق‌ام تعریف کردم، ماه اسفند برای ما ماه جنگ بود. فشارهای همیشگی که وجود داشت اما بی‌ثباتی نرخ ارز و فشارهای تورمی باعث شد همه معادلات بازارها به هم بریزد. همه سرمایه تاجر، اعتبار است اما این روزها اعتبار هیچ ارزشی ندارد.

قدیم‌ها که تورم چنین فشاری نداشت، اخلاق حکمفرما بود و اهالی کسب‌وکار هم هوای همکاران را داشتند و هم جانب مردم را می‌گرفتند اما این روزها، کسبه که خود آنها نیز قربانی این شرایط‌ هستند، قادر به حفظ اصول اخلاقی خود نیستند. مثلا قدیم‌ها برای هر کسب‌وکاری ۲۰ درصد سرمایه نیاز بود و بقیه به حسن شهرت و اعتبار فرد مربوط می‌شد. اما این روزها حتی اگر ۹۵ درصد نقدینگی داشته باشید، کسی حاضر نمی‌شود به اندازه ۵ درصد روی اعتبار شما حساب کند.

کم‌کم احساس می‌کنم همه تجربیاتی که یک عمر در کسب‌وکار اندوخته‌ام، دیگر به دردم نمی‌خورد. نه اخلاق ذره‌ای ارزش دارد، نه اعتبار در بازار به درد می‌خورد و نه کار سالم به نتیجه می‌رسد.
اقتصاددانان بارها گفته‌اند که اخلاق و سجایای انسانی در شرایط تورمی رنگ می‌بازد و تاجر و کاسب سالمی که در چنین فضایی کار می‌کند، دیر یا زود یا ورشکسته می‌شود یا او هم اخلاق کسب و کار را زیر ‌‌پا می‌گذارد.
حالا که از سختی‌های ماه اسفند گفتم، لازم می‌دانم از بعضي همکاران خوبم تشکر کنم که در جنگ اسفند کنارم ایستادند؛ همچنین از پسران دلسوز و همسر دوست داشتنی‌ام تشکر می‌کنم که آن یک ماه، محسن تکیده و ناامید را تحمل کردند.

همچنین قدردان زانوان پرقوت خودم هستم که در چنین بزنگاه‌هایی کمک می‌کنند سرپا بمانم و دوباره با قدرت برگردم.


☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

حکایت محمود و حسن و مازیار


روایت اول: محمود آقا

پس از مدت‌ها انتظار، نوبت وام محمود آقا می‌رسد و پس از کلی دوندگی موفق می‌شود ۲۰۰ میلیون تومان وام بگیرد.
پیش خودش می‌گوید حالا که نزدیک عید است، خوب است ماشینم را بفروشم و مدل بالاتری تهیه کنم. با همین نیت به بازار می‌رود و ماشین خود را می‌‌فروشد.
آن روز می‌گذرد و موفق نمی‌شود ماشین باب میل خود را پیدا کند. فردای آن روز در کرمان برف می‌بارد و چند روزی بازار تعطیل می‌شود. به محض باز شدن مجدد بازار، آقا محمود که تازه ماشین‌اش را فروخته، با ۲۰۰ میلیون تومان وامی که دریافت کرده، برای خرید ماشین مدل بالاتر به بازار خودرو می‌رود. نیم ساعتی در بازار گشت می‌زند و تازه متوجه می‌شود که چه خطای بزرگی مرتکب شده است. با وجودی که فقط یک هفته از دریافت وام و فروش خودرو گذشته، او نه تنها قادر به خرید مدل بالاتر نیست که حتی نمی‌تواند ماشین قبلی خودش را بخرد. در نتیجه به خرید یک مدل پایین‌تر با کارکرد خیلی بیشتر از ماشین خود راضی می‌شود و به خانه باز می‌گردد. از این به بعد محمود آقا را با ماشینی می‌بینیم که یک مدل پایین‌تر از ماشین خودش را می‌راند، در حالی که اقساط وام ۲۰۰ میلیون تومانی را هم باید پرداخت کند.

روایت دوم: حسن آقا

حسن آقا برای این‌که به برادرش در خرید خانه کمک کند، ۱۰ قطعه سکه بهار آزادی را در سال ۱۴۰۰ می‌فروشد و مقداری پول نقد هم روی آن می‌گذارد و در مجموع مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان به برادرش قرض می‌دهد.
این مبلغ اواخر سال ۱۴۰۲ به حسن آقا بر می‌گردد اما خانواده حسن آقا با یک محاسبه ساده متوجه می‌شوند که این قرض دادن، دست کم ۲۲۵ میلیون تومان زیان روی دستشان گذاشته است. حسن آقا در سال ۱۴۰۰ می‌توانست با پولی که به برادرش قرض داد، ۱۳ قطعه سکه بخرد اما با همان پول در حال حاضر فقط می‌تواند ۵ قطعه سکه بخرد و پس‌انداز کند. شماتت خانواده‌اش طبیعی است چون رنج اضافه کاری پدر خانواده را آنها تحمل کرده‌اند اما منفعت به جیب خانواده برادرش ریخته شده است.

روایت سوم: آقا مازیار

مازیار برای راه‌اندازی یک فروشگاه لباس از برادر خانمش ۵۰۰ میلیون تومان قرض می‌گیرد. قرار بوده شش ماه بعد این مبلغ را بازگرداند اما این اتفاق نمی‌افتد. یک سال می‌گذرد اما مازیار قرض خود را پس نمی‌دهد. دو سال می‌گذرد و صدای همه اعضای خانواده در می‌آید و در نهایت مازیار با قلدری اعلام می‌کند که این پول حق اوست و تحت هیچ عنوانی آن را پس نمی‌دهد. این اظهارات از سوی خانواده، ناسپاسی و بدعهدی تلقی می‌شود و برای حل مسأله، در آخرین روزهای سال ۱۴۰۲ همه حاضر می‌شوند مبلغی روی هم بگذارند تا قرض پسر بد حساب خانواده پرداخت شود. مازیار با این کار، رابطه خود و خانواده‌اش را به هم می‌زند و در سال جدید باید به تنهایی به جنگ مشکلات برود.

نتیجه‌گیری:
هر سه ماجرایی که تعریف کردم، واقعی هستند. محمود و حسن و مازیار، ذاتا آدم‌های بدی نیستند اما وضعیتی که بر اقتصاد کشور حاکم شده، آنها را در شرایط بدی قرار داده است.
محمود در تله بی‌ثباتی اقتصاد کلان و تورم روز افزون گرفتار شده، حسن از این‌که در شرایط تورمی به برادرش وام قرض‌الحسنه داده پشیمان است و مازیار که احساس کرده از اطرافیانش عقب مانده، حق خود می‌داند که همین ۵۰۰ میلیون تومان را بردارد و قید خانواده نابرابر خود را بزند.
اما ریشه این مشکلات در چیست؟
به گمانم این اتفاقات که باعث می‌شود فکر کنیم اخلاق در جامعه رنگ باخته، ریشه در تورم روز افزون دارد.
تصمیم‌گیران سیاسی کشور متوجه نیستند که این بی‌ثباتی‌ها در حال تخریب پایه‌های جامعه هستند. صدها پیامبر و امام و حکیم و شاعر در طول قرن‌ها تلاش کردند تا پایه‌های اخلاق در جامعه محکم شود اما موج‌های تورمی همه این دستاوردها را بر باد داده است.
اقتصاددانان می‌گویند هرچه بی‌ثباتی اقتصاد کلان شدیدتر باشد و برای زمان بیشتری تداوم داشته باشد، به دلیل متضرر کردن مکرر افراد، اثر آن در تخریب اخلاق شدیدتر و پیامدهای زیان‌بار اقتصادی و اجتماعی آن نیز بیشتر است.
نسلی که بیش از ۵۰ سال تورم را تحمل کرده و تجربه‌های ناخوشایند را از سر گذارنده، چطور می‌تواند اخلاق را به نسل‌های پس از خود بیاموزد؟

☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مرد و گیتار

رستوران شلوغ بود و میز خالی پیدا نمی‌شد. منتظر ماندیم تا یکی از میزها را تمیز کردند و نشستیم و غذا سفارش دادیم.
کمی آن‌طرف‌تر از میز ما صندلی سبز رنگی گذاشته بودند که میکروفونی مقابلش بود و دقایقی بعد، مردی با کت و شلوار سفید روی آن نشست و گیتارش را روی زانویش گذاشت.
صدایی صاف کرد و گفت: سلام؛ من بهرام هستم و امیدوارم امشب به شما خوش بگذرد و پس از آن شروع کرد به خواندن.

یه دیواره یه دیواره یه دیواره
یه دیواره که پشتش هیچی نداره
...
غذای ما هم رسید اما حواس‌مان به صدای خش‌دار مرد خواننده بود که از اعماق وجود می‌خواند:
اگه یه روز بری سفر
بری ز پیشم بی‌خبر
...
تا آن روز چنین ترانه‌هایی را نشنیده بودم. فرصتی پیش آمد که از مرد خواننده پرسیدم این ‌ترانه‌ها از کیست؟ خودتان نوشته‌اید؟
بهرام گفت: این‌ ترانه‌ها را خواننده‌ای به نام فرامرز اصلانی خوانده و من هم چون به او علاقه زیادی دارم، ترانه‌هایش را می‌خوانم.
آن‌قدر موسیقی رستوران لذت‌بخش بود که ما دوباره فرداشب و شب بعد و شب‌های بعد هم به همان رستوران رفتیم.
بعد از بازگشت، اولین کاری که کردم، تهیه همه کاست‌های فرامرز اصلانی بود. احساس می‌کردم گمشده‌ای را پیدا کرده‌ام. در کنار آثار استاد شجریان و شهرام ناظری، همیشه به ترانه‌های فرامرز اصلانی گوش می‌کردم؛ به خصوص در جاده‌ها که لذت رانندگی را دو چندان می‌کرد.
خیلی دوست داشتم در یکی از کنسرت‌های آقای اصلانی شرکت کنم و ایشان را از نزدیک ببینم اما این توفیق نصیبم نشد.
فرامرز اصلانی یکی از گنج‌های زمانه ما بود. دیروز که خبر فقدانش را شنیدم، پیش خودم گفتم دارایی آدم‌ها فقط خانه و ماشین و زمین و ملک نیست. همین آدم‌های بزرگ بخشی از دارایی‌های ما هستند که متأسفانه یکی یکی از دست می‌روند.
فرامرز عزیز خواننده‌ای با شخصیت و صاحب سبک بود که آثارش برایمان خاطره‌های زیادی ساخت. من که در همه حال، در شادی و غم به ترانه‌هایش گوش می‌کردم و لذت می‌بردم.
متأسفانه سیاستمداران با بد سلیقگی و بدجنسی، بین مردم و هنرمندان جدایی ایجاد کردند اگر نه هیچ دلیلی نداشت که خواننده با شخصیتی مثل فرامرز اصلانی اینقدر از مردم و طرفدارانش دور بماند.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تبدیل آرزو به مطالبه

از صمیم قلب آرزو می‌کنم امسال سال رشد اقتصاد باشد. همچنین امیدوارم امسال سال کاهش تورم و بزرگ‌تر شدن سفره مردم باشد. امیدوارم...آرزو می‌کنم....امیدوارم....آرزو می‌کنم....

این آرزو کردن‌ها چه فایده دارد؟ این امیدواری‌ها به چه دردی می‌خورد؟

امسال باید سال تبدیل شدن آرزوها به مطالبه ملی باشد.
در بهار سال‌های گذشته آرزو می‌کردیم اقتصاد تحرک پیدا کند، تورم کاهش یابد و فقر برچیده شود اما امسال باید این آرزوها را به مطالبه تبدیل کنیم.
نظام حکمرانی ما به اقتصاد بی‌توجه است؛ بیایید مدام به او یادآوری کنیم که این حق ماست که اقتصادمان رشد کند، حق ماست که تورم کاهش پیدا کند و حق ماست که سفره بزرگ‌تری داشته باشیم.

به امید روزهای بهتر برای ایران و ایرانیان عزیز


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

گیم‌اُور

سال 1402 دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد. همه ما در این سال پرهیاهو، فراز و فرود داشته‌ایم اما فرودهایمان بیشتر از فرازهایمان بوده است.
سال 1402 برای من سالی سخت و جان‌کاه بود. جان‌کاه به معنی کم کننده «جان» است. «جان» در بازی‌های رایانه‌ای،‌ اهمیت زیادی دارد و «گیمرها» بهتر می‌دانند در بازی‌ها چگونه «جان» کم می‌شود.
قهرمانان در چالش‌های سختِ بازی‌ها، «جان» خود را از دست می‌دهند و آن‌قدر ضعیف می‌شوند که «بی‌جان» می‌شوند. بی‌جان شدن در بازی، یعنی «گیم اُور»، یعنی بازی تمام شد.
قدیم‌ها بازی که به هر دلیلی متوقف می‌شد یا به پایان می‌رسید، وقتی می‌خواستیم دوباره شروع کنیم، می‌گفتیم«بازی از سر» یعنی دوباره بازی را شروع کنیم اما افسوس که در دنیای واقعی، بازی معمولا از سر گرفته نمی‌شود.
به همین دلیل معتقدم بازی‌های رایانه‌ای خیلی انسانی‌تر از بازی‌های واقعی هستند؛ می‌شود بازی را از سر گرفت یا می‌شود دوباره قوی شد و به بازی بازگشت. در بازی‌های واقعی وقتی ببازید دیگر فرصت بازی ندارید و «جان»تان که کم شود یا به پایان برسد، جان جدیدی به شما نمی‌دهند.
همه ما در سال 1402 بارها گیم اُور شده‌ایم.
کارگری که نان برای سفره نبرده، بازی برایش تمام شده است. معلمی که انگیزه‌اش را از دست داده، گیم اُور شده است. مغازه‌داری که توان پرداخت اقساطش را ندارد، گیم اُور شده است. بازیگری که نقشی برای بازی کردن ندارد، گیم اُور شده و تاجری که نتوانسته کالا صادر کند و تولید‌کننده‌ای که انگیزه تولید ندارد، بازی را از دست داده‌اند.
نتیجه گیم‌اور شدن در دنیای واقعی، کاهش رفاه و فقر بیشتر است.
جامعه ما مدت‌هاست که در حال از دست دادن «جان» است در حالی که «جان»‌های از دست رفته نه باز می‌گردند و نه می‌شود آنها را تقویت کرد.

نزدیک به 10 میلیون ایرانی در طول یک دهه گذشته فقیر شده‌اند و 40 درصد نیز به شدت آسیب دیده‌اند و در آستانه فقر قرار دارند. مصرف واقعی خانوارهای فقیر هر سال به‌طور متوسط حدود دو درصد کاهش داشته، در حالی که این رقم برای خانواده‌های ثروتمند حدود یک درصد بوده است. فقرا در کشور ما بیشتر در مناطق روستایی متمرکز شده‌اند به‌طوری که تقریباً نیمی از جمعیت روستایی ما فقیر به شمار می‌روند.
شمار زیادی از مردم در حال گیم‌اور شدن هستند و بازی برای خیلی‌ از آحاد جامعه در حال تمام شدن است. کاش می‌شد مثل دوران نوجوانی، بگوییم«بازی از سر».


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

وقایع روزانه یک تاجر

ساعت هنوز شش نشده بود که راهی میدان فراوری پسته کال شدم. چون مشغول برداشت محصول هستیم و معمولا عصرگاه، کامیون‌های پسته را از باغات به محل فرآوری، حمل می‌کنند، بخشی از کار برای روز بعد می‌ماند. صبح‌ها کار ساعت از شش آغاز می‌شود و تا هوا گرم شود، پایان می‌یابد. از کوچه که بیرون آمدم احساس سرگیجه شدیدی کردم و کنار گذر ایستادم. رفتگر محله نزدیکم آمد و پرسید چیزی شده؟ گفتم یک لحظه احساس سرگیجه داشتم و ایستادم تا حالم بهتر شود. اصرار کرد که به خانه برگردم و استراحت کنم. در همین حین یکی از همسایگان با چند نان تازه از کنارمان عبور کرد و وقتی رفتگر محله از حال من ابراز نگرانی کرد، اصرار کرد که با هم به اورژانس برویم. وارد اورژانس شدیم که پزشک بیمارستان من راشناخت و حال‌واحوال کرد. فشار خون و نبضم را اندازه گرفت و چون حالم بهتر شده بود، گفت جای نگرانی نیست و دلیل اصلی از فشار کار است.
توصیه کرد آرام باشم و استرس نداشته باشم و اجازه داد از اورژانس خارج شوم.
همسایه عزیز را به خانه بردم و به طرف پایانه برداشت پسته حرکت کردم. به سه راهی شرف آباد که رسیدم، با ترافیک سنگینی مواجه شدم. حدود چهل دقیقه طول کشید تا سه راهی را پشت سر گذاشتم و وارد جاده شرف آباد شدم.
هنوز وارد جاده نشده بودم که کامیونی بی‌ملاحظه و با سرعت از کنارم رد شد؛ طوری که اگر ثانیه‌ای غفلت می‌کردم، اتفاق بدی رخ می‌داد.

حسابی ترسیده بودم اما باید به مسیر ادامه می‌دادم. ساعت نزدیک هشت بود و یادم آمد که قرار دارم. دیگر نمی‌توانستم به پایانه بروم و باید به شرکت می‌رفتم.
وارد شرکت که شدم، اطلاع دادند که برق قطع شده و حداقل دو ساعت برق نداریم.
پشت میز نشستم و گوشی تلفن را برداشتم که یادم آمد به خاطر بی‌برقی، تلفن هم قطع است. اینترنت هم نداشتیم.

در همین لحظات اطلاع دادند که مهمان عزیزمان وارد شرکت شده است. در اتاقی گرم و کم‌نور نشستیم و صحبت کردیم. هنوز صحبت‌هایمان به پایان نرسیده بود که تلفن همراهم زنگ خورد. متصدی پایانه پشت خط بود و گفت: به خاطر قطعی برق، پسته‌ها روی زمین مانده و گرمای هوا کار را مشکل کرده است. گفتم چاره‌ای نیست باید تأمل کنیم تا برق وصل شود. مهمان عزیزم که اوضاع را غیر عادی دید، از طرح مسأله‌اش منصرف شد و آن را به روز دیگری موکول کرد.
اطلاع دادند که چند قرار کاری دارم؛ اولین قرار با متصدی امور مالیاتی شرکت بود. دیدم در طرح مسأله تردید دارد. گفتم بگو؛ آمادگی دارم. با ناراحتی، از برگه مالیاتی سال ۱۴۰۱ شرکت رونمایی کرد. مشغول سوال وجواب بودم که یکی از مشتریان، سرزده وارد اتاق شد و و پرسید پسته کال می‌خرید؟
آنقدر غرق در برگه مالیاتی بودم که با ناراحتی پاسخ منفی دادم و گفتم بخریم برای چه؟ او هم دل پری داشت و گفت: آقای مهندس مثل... پشیمانم. کاش به جای باغ و باغ‌داری و تجارت پسته، پولم را مستقیم در بانک می‌گذاشتم و به قدری درآمد داشتم که نه نگران آب و برق باشم و نه نگران تحریم. می‌نشستم گوشه خانه‌ام و سود ماهانه می‌گرفتم و به همه جای ایران سفر می‌کردم.
بیشتر کارهای شرکت را کردم و در حالی که هنوز برق نیامده بود، با لباس خیس، ماشین را روشن کردم و از شرکت بیروم زدم.
به حرف‌های فروشنده پسته فکر کردم؛ چطور شد که کار تولید و تجارت و باغ‌داری، قدر و منزلت خود را از دست داد؟
به روزهای تعطیل و تحریم و فشار و استرس فکر کردم. به روزهایی که اصلا نمی‌دانیم چطور می‌گذرند. به کارگرانی که زیر گرما جان می‌کنند و در نهایت هم چیزی عایدشان نمی‌شود. به تولیدکنندگانی که روزی صد بار از ورود به عرصه تولید ابراز پشیمانی می‌کنند. به تاجرانی که تا بارشان به مقصد برسد، روزی هزار بار خود را لعن و نفرین می‌کنند.
در همین فکرها بودم که دوباره احساس سرگیجه کردم. کنار جاده ایستادم و به رفتگری نگاه کردم که در صلات ظهر، جارویش را روی شانه گذاشته بود و منتظر بود تا با ماشین‌های گذری به خانه‌اش برود.
و من کنار جاده پر هیاهو، دوباره سرگیجه داشتم.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره هیأت رفتن مسعود پزشکیان

▫️رئیس‌جمهور منتخب این روزها بیشتر از آنکه با سیاستمداران نشست و برخاست داشته باشد، به هیات‌های مذهبی می‌رود و با مداحان معاشرت می‌کند که به‌طور سنتی پایگاه مخالفان گروه‌های اصلاح‌طلب به شمار می‌روند. این رفتن‌ها و آمدن‌ها بعضا مورد انتقاد علاقه‌مندان آقای پزشکیان قرار گرفته است.

▫️ امیدمان به این باشد که پزشکیان تغییراتی گسترده مد نظر دارد که این تغییرات می‌تواند برای او و دولت چهاردهم بسیار پرهزینه باشد که از این جهت، جلب دوستی و حمایت مخالفان قدرتمند، سیاست درستی به شمار می‌رود. اما ضرورت گفت‌وگو با مخالفان در چیست و چه نتیجه‌ای به دنبال خواهد داشت؟


▫️ مسعود پزشکیان در انتخابات اخیر وعده مشخصی نداد؛ اما از موضع‌گیری‌هایی که درباره برخی مسائل نشان داد، می‌توان حدس زد که چهار یا پنج ماموریت اصلی برای خود تعریف کرده است.
احتمالا ماموریت اول او، مدارا‌ در داخل است. او همچنین به دنبال تنش‌زدایی از روابط خارجی است و کاهش تحریم‌ها را مد نظر دارد. می‌توان حدس زد که رفع ناترازی‌های اقتصاد یکی دیگر از ماموریت‌های مهم دولت ایشان است.

▫️ ماموریت دیگر ایشان این است که تورم را کاهنده کند و اقتصاد را در مسیر رشد قرار دهد و در نهایت، ماموریت مهم دیگر پزشکیان این است که دولت را از دخالت در زندگی و کسب‌وکار مردم منع کند.

▫️برای تغییر در هر کدام از این وضعیت‌ها، رئیس‌جمهور باید جامعه را متقاعد کند که کار بسیار دشواری است و ایشان نمی‌تواند بدون کمک همه نیروهای موثر جامعه دست به چنین اصلاحات دردناکی بزند. پس گفت‌وگو با مخالفان در هر سطح و هر موقعیتی که هستند، باید ادامه پیدا کند.

▫️ اما در این زمینه سه نکته را باید مد نظر قرار داد؛ اولا همان‌طور که اشاره شد، تداوم وضعیت فعلی ممکن نیست و نظام حکمرانی باید بیشترین حمایت را از رئیس‌جمهور منتخب برای ایجاد اصلاحات داشته باشد.
مساله دیگر این است که آشفتگی فعلی اقتصاد ایران، ذی‌نفعان بی‌شماری دارد که قادرند جهت سیاست‌ها را تغییر دهند یا سیاست‌های اصلاحی را به‌طور کامل خنثی کنند.

▫️به‌طور مثال تحریم‌های تحمیل‌شده به اقتصاد ایران گروه بزرگی ذی‌نفع ایجاد کرده است که یا به‌طور مستقیم از خود تحریم‌ها منتفع می‌شوند یا به‌صورت غیر مستقیم از سیاست‌ دور زدن تحریم‌ها بهره می‌برند. اگر تحریم‌ها برداشته شود، می‌توان تصور کرد که کاسبان تحریم، قاچاقچیان، فعالان اقتصاد زیرزمینی، بنگاه‌های رانتی و پول‌شویان از این تغییر زیان ببینند؛ اما در مقابل، تجار قانونی، مردم، بنگاه‌های اقتصادی و دولت، منتفعان این تغییر خواهند بود.

▫️ همچنین اگر تورم کاهش پیدا کند و اقتصاد به ثبات برسد، عموم مردم، بنگاه‌های اقتصادی، دولت، فقرا، ثروتمندان، کارآفرینان، تجار قانونی، کارگران و کارمندان دولت از این وضعیت منتفع می‌شوند؛ اما بانک‌های ناتراز، قرض‌گیرندگان، بنگاه‌های سیاسی، واسطه‌گران بازارهای ارز، سکه، خودرو، قاچاقچیان و پولشویان از وضعیت جدید زیان خواهند دید.
همچنین اگر تصور کنیم که دولت مطابق آنچه مسعود پزشکیان وعده داده، دست از دخالت در اقتصاد بردارد، بنگاه‌های بخش خصوصی، مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران، کارآفرینان و آحاد جامعه از این سیاست منتفع می‌شوند؛ اما بنگاه‌های رانتی، بنگاه‌های غیررقابتی و قاچاقچیان از این وضعیت زیان می‌بینند.

▫️همچنین اگر مسعود پزشکیان تصمیم بگیرد که تجارت را آزاد کند، مردم، بنگاه‌ها، صادرکنندگان و واردکنندگان قانونی و خود دولت از این سیاست منتفع می‌شوند، اما قاچاقچیان، فروشندگان کالای قاچاق و فراریان مالیات از این وضعیت زیان خواهند دید.
پس کاملا واضح است که مسعود پزشکیان کار بسیار دشواری پیش رو دارد؛ چون گروه‌های ذی‌نفع از نفوذ و قدرت سیاسی و مالی بالایی برخوردار هستند و می‌توانند، سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را به سود خود متوقف ‌کنند. آنها همه‌جا هستند، در سازمان‌های اقتصادی، در دستگاه‌های نظارتی، در شوراهای تصمیم‌گیری و حتی در مراجع تصمیم‌گیری برای روابط بین‌الملل هم حضور دارند.

▫️ آقای پزشکیان باید صادقانه با مردم صحبت کند و توضیح دهد که اصلاح امور برای خوب کار کردن اقتصاد می‌تواند به نفع همه باشد و آحاد جامعه، کارگران، کارآفرینان، تولیدکنندگان، تجار رسمی و حتی خود دولت، همگی منتفعان خوب کار کردن اقتصاد هستند و چه خوب است اگر نظرات صادقانه آقای رئیس‌جمهور توسط تریبون‌های رسمی به قشر مذهبی هم برسد تا گمان نکنند اصلاح اقتصاد به زیان آنها تمام می‌شود. البته پزشکیان کار بسیار سختی پیش‌رو دارد و اگر نتواند با مردم صادقانه مسائل را طرح کند و از آنها کمک بجوید، دیگر امیدی به اصلاح اقتصاد نخواهد بود.

اینجا متن کامل سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را مطالعه کنید.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره انتخابات(1)

حکمرانی گنجشک‌ روزی

آدم که به سخنان نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری گوش می‌کند یا مناظره‌های تلویزیونی را می‌بیند، از این حجم بی‌تفاوتی نسبت به «چشم‌انداز» و «توسعه» کشور حیرت‌زده می‌شود. این چه انتخاباتی است که «آینده» در آن جایی ندارد و جوانان در آن نقش فعالی ندارند؟
ما کرمانی‌‌ها به آدم‌هایی که توان ذخیره کردن برای آینده را ندارند و روزی‌شان را در لحظه می‌خورند، «گنجشک روزی» می‌گوییم و مرور اظهارنظرهای شش نامزد انتخابات به یادمان می‌آورد که حکمرانی ما «گنجشک‌ روزی» شده‌است.

شاید اشتباه کنم اما نشنیدم که یکی از نامزدها درباره محیط‌زیست برنامه‌ای ارائه دهد. ندیدم که یکی از آن شش نفر درباره آزادی سخن بگوید. آیا کسی به طور قاطع به اقتصاد دستوری نه گفت؟ آیا کسی قول داد که اگر رئیس‌جمهور شود، در زندگی و کسب‌وکارمان دخالت نکند؟

به نظر می‌رسد طراحان مناظره‌ها و نامزدهای انتخابات و همه کسانی که این بازی را چیده‌اند، تصوری درباره چشم‌انداز کشور و آینده جمعیت جوان ندارند و به طور مشخص، مفهومی به نام توسعه در ذهن‌شان جایی ندارد و جای تعجب بیشتر است که نامزدهای انتخابات حتی برای جلب رأی هم سراغ جوانان نرفته‌اند.

در اغلب انتخابات گذشته، جوانان نقش پیشران را داشته‌اند اما در حال حاضر نسل جوان مشاهده‌گر تحولات هم نیست و انگیزه‌ جدی برای مشارکت در انتخابات ندارد. برخی این بی‌علاقگی را ناشی از تنبلی و بی‌خیالی نسل‌های جوان می‌دانند که قطعا برداشتی خطاست اما برخی معتقدند ریشه‌ بی‌انگیزگی نسل جوان، نبودن چشم‌انداز برای توسعه کشور است. قاعدتا جوانانی که آینده را متعلق به خود می‌دانند، حاضرند برای بهتر شدن آن حتی از جان و مال خود هزینه کنند، چنان‌که بسیاری از جوانان غیور حاضر شدند برای فردای بهتر ایران از جان خود بگذرند و در جنگ تحمیلی شهید شوند. اما واقعیت این است که در حال حاضر جوانان در منوی سیاستمداران، چیزی درباره فردای بهتر و آینده روشن کشور نمی‌بینند که آنها را برای مشارکت ترغیب کند.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

نقش عسگرگاریچی در مشروطه

ماجرای «عسگر گاریچی» یکی از معروف‌ترین مصداق‌های پدیده بی‌دولتی در ایران معاصر است.

در روزهای ملتهب منتهی به انقلاب مشروطه ماجرای «عسگر گاریچی» به یک جنجال بزرگ تبدیل شد. او یکی از گاراژداران معروف آن دوره بود که انحصار حمل کالا و مسافر از تهران به قم و برعکس را برعهده داشت. مردم نه از کیفیت کارش راضی بودند و نه از اخلاق و رفتارش. چون انحصار داشت قیمت‌‎ها را به دل‌خواه خودش بالا می‌برد و چون کسی جلودارش نبود، با مسافران بد برخورد می‌کرد.
یک بار در حال مستی به زنی معترض شد و بی‌حرمتی کرد. از میان مسافران به غیرت پیرمردی برخورد و اعتراض کرد. عسگرگاریچی آنقدر کتکش زد که از حال رفت. بعد هم ریش پیرمرد را قیچی کرد و به باد سپرد. خبر این رفتار وحشیانه در شهر پیچید و مردم را به شدت معترض کرد. در نهایت شکایت به روحانیون سرشناس قم و تهران رسید. با ورود روحانیت به این موج اعتراض‌آمیز، مسأله ابعاد ملی یافت و در نهایت به عنوان یکی از مطالبات اصلی معترضان مشروطه خواه مطرح شد.

صحنه سیاست و اقتصاد ایران دست کم در یک قرن گذشته هرگز از وجود عسگرگاریچی‌ها پاک نشده. گاریچی‌ها گاهی در مقام سیاستمدار و گاهی در پوستین فعال اقتصادی حتی بدتر از عسگر گاریچی جنبش مشروطه با مردم برخورد کرده‌اند.
ترکیب سیاستمدار فاسد و بخش خصوصی رانت‌خوار در 50 سال گذشته هزاران تیولدار بدتر از عسگر گاریچی تحویل جامعه ما داده است.
راه حل پاکیزه شدن جامعه از وجود عسگرگاریچی‌ها دفاع از حاکمیت قانون و احترام به منتخبان واقعی مردم و گذار به اقتصادآزاد است.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

ممنوعیت واردات چگونه قاچاق را تشدید کرد؟

🔹 تحریم‌های اقتصادی عواقب زیان‌باری دارند اما نتایج سیاست‌های محدودکننده‌ای که به بهانه مبارزه با تحریم‌ها اعمال می‌شوند، از تحریم‌ها هم بدترند. جامعه ایران میان این دو عامل فشار گرفتار شده و تاوان سختی بابت از بین رفتن زمینه‌های تجارت آزاد می‌پردازد.
به طور مشخص از زمانی که آمریکا برجام را از حیز انتفاع خارج کرد، دولت وقت تصمیم گرفت با هدف مدیریت منابع ارزی و حمایت از تولید داخل، واردات برخی کالا را ممنوع کند. اکنون که پنج سال از این تصمیم اشتباه می‌گذرد، ارزیابی اقتصاددانان این است که قاچاق کالاهای ممنوعه دست کم 20 درصد افزایش یافته است.

🔹پس بی‌دلیل نیست که این روزها هرجایی که می‌رویم، نشانه‌های واضحی از کالای قاچاق می‌بینیم. اغلب کفش و لباسی که مردم می‌پوشند، قاچاق است. شمار زیادی از تلویزیون‌های موجود در بازار، منشأ قاچاق دارد. یخچال و کولر گازی منازل هم، اغلب قاچاقی وارد کشور شده‌اند. دامنه کالاهای قاچاق که زمانی شامل کالاهای لوکس می‌شد، اکنون به کالاهای مصرفی و حتی مواد اولیه هم تعمیم پیدا کرده است.
البته ما همچنان قدردان قاچاقچیان هستیم که لوازم خانگی، پوشاک، کفش، لوازم برقی و روشنایی و خیلی از کالاهای دیگر را به وفور و با قیمت‌های نسبتاً ارزان در بازارها عرضه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند کمبود کالا را احساس کنیم اما باید در نظر داشته باشیم که تداوم این وضعیت به تخریب کامل پایه‌ها و بنیادهای اقتصاد کشور ختم می‌شود. همچنین باید توجه داشت که وقتی گروه‌های قاچاق(مواد مخدر و کالا) در منطقه‌ای قدرت می‌گیرند، فساد در آن منطقه از پایین‌ترین رده‌های نظام اداری تا بالاترین رده‌ها شیوع پیدا می‌کند.

🔹 این وضعیت آشفته، کشورهای همسایه را تبدیل به بهشت تجارت کرده است. این کشورها که برای سال‌های طولانی برای تأمین نیازهای خود به محصولات ایرانی وابسته بودند، اکنون از مواهب تجارت آزاد بهره می‌برند و بنادر بزرگ تجاری آنها جای بنادر ما را در تجارت منطقه‌ای و جهانی گرفته‌ است و در نهایت اینکه آنقدر کرامت ما تنزل کرده که کشورهای همسایه تصور می‌کنند هر کالایی را که به دردشان نمی‌خورد یا با استانداردهایشان مطابقت ندارد باید وارد بازار ایران کنند.

🔹 ایران با 15 کشور مرز مشترک دارد و شبکه گسترده‌ای از مبادلات میان تجار خرده‌پای ایرانی و تجار کشورهای همسایه در جریان است. اگر ذهنیت سیاسی دولت را از این مقوله کنار بگذاریم، قاچاق همان تجارت آزاد است با هزینه بسیار سنگینی که دولت‌ها برایش ایجاد کرده‌اند و تفاوتش با تجارت از مسیر گمرک، در هزینه بالای مبادله آن است. با وجود این یکی از دلایلی که اقتصاد ایران گرفتار قحطی و کمبود کالا نشده، وجود بازارهای شکل‌گرفته در مرزهای کشور است. اما این وضعیت، روی بدی هم دارد و بنا به دلایل زیادی دودش به چشم جامعه ایران می‌رود.

🔹 یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها این است که کالای قاچاق ضمانتی ندارد و در صورت بروز مشکل، هیچ‌کس پاسخگوی مشتری نیست. علاوه بر این، خرید کالای قاچاق ریسک زیادی دارد و ممکن است زیان مالی سنگینی به خریداران تحمیل شود. همه اینها به کنار، کالای موجود در بازار قاچاق می‌تواند کالای غیراستاندارد یا مرجوعی از دیگر بازارها یا حتی کالای موسوم به «ریفربیشد» باشد که در هر صورت به زیان مصرف‌کننده ایرانی منجر می‌شود. جز این، بازار ایران در حال تبدیل شدن به بزرگ‌ترین بازار کهنه‌فروشان جهان است. قطعات دست دوم خودرو، کفش و پوشاک مستعمل و تکنولوژی‌های آلاینده و پرمصرف به آسانی وارد کشور می‌شوند و به وفور در همه بازارها در دسترس قرار می‌گیرند.

🔹نتیجه سال‌ها سیاست‌گذاری غلط در مواجهه با تحریم‌های غرب، ایران را به بزرگ‌ترین بازار کالای قاچاق، بزرگ‌ترین بازار کالای مستعمل و یکی از سهل‌گیرترین بازارها برای فروش مواد غذایی آلوده تبدیل کرده است. از اینها بدتر اینکه تجارت آزاد در کشور ما تضعیف شده و رونق تجارت غیر‌رسمی و غیر‌قانونی را به دنبال داشته است. تداوم این روند همچنین باعث تخریب زیرساخت‌های تجاری کشور شده و نهادها و قواعدی که شکل‌گیری آنها دهه‌ها طول کشیده بود، در حال از بین رفتن است. نهادها و قواعدی که اگر بیش از این تخریب شوند، ترمیم و مرمتشان دیگر ممکن نیست. این موضوع یک مسأله امنیت ملی است و واقعا جای تعجب دارد که چطور به آن توجه کافی صورت نگرفته است.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

صبر کرمانی


شکی نیست که منابع و مواهب کرمان نسبت به آنچه در سایر استان‌ها وجود دارد محدودتر است. برخلاف آنچه می‌گویند؛ کرمان جز انواع کانی، منابع دیگری ندارد و آنچه وجود دارد از ظرفیت‌های محدود استان بهره‌برداری شده است. کرمان پهناورترین استان کشور است، در حالی که ظرفیت‌های یک استان پهناور در آن وجود ندارد.

با محدودیت منابع آب مواجه است و از سوی دیگر امکانات مواصلاتی و امکانات متعددی که یک استان به آن نیاز دارد را ندارد اما مردمان کرمان، امکانات و ظرفیت‌های محدود این استان را به مزیت تبدیل کرده‌اند و از آن بهره برده‌اند.
از نظر من همین فضای محدودی که ما در کرمان داشته‌ایم و نوع زندگی در کرمان، مردم کرمان را به سه خصلت خو داده است:
مردم این منطقه صبور، پرتلاش و اهل مدارا هستند.

🔹 اگر به اقتصاد کرمان نگاه کنید، می‌بینید کسب‌وکارها و سرمایه‌گذاری‌های مردم این منطقه، در زمان‌های طولانی بازدهی دارد. مردم آموخته‌اند که کار کوتاه‌مدت در این خطه جواب نمی‌دهد و قطعاً نیاز به صبر دارد. وقتی کرمانی‌ها فرش می‌بافند، چند سال پشت این فرش وقت می‌گذارند تا بافته شود، تصمیم امروز نیست که فردا تولید شود. یا وقتی پسته می‌کارند 10 سال طول می‌کشد تا به محصول برسند. یا کاشت تا برداشت خرما، 15 سال طول می‌کشد. اینها نشان می‌دهد مردم کرمان با این روحیه و این فرهنگ توانسته‌اند کسب‌وکار خود را رونق دهند. این صبر، تحمل و آینده‌نگری جزو خصلت آنهاست و همین باعث شده که وارد کارهای کوتاه‌مدت نشوند.

🔹 سخت‌کوشی کرمانی‌ها هم به همین شکل زبانزد است. کرمان جز کویر، چیزی ندارد اما حدود 24 درصد از باغ‌های کل کشور در کرمان وجود دارد. اکثر این باغ‌ها هم از آب قنات و آب تجدیدپذیر استفاده می‌کنند. حال در سال‌های اخیر ما به آب‌های زیرزمینی متوسل شده‌ایم و بی‌سیاستی و کم‌تدبیری کرده‌ایم، اما در قرن‌ها و دهه‌های گذشته نیازهای آبی که در کرمان تامین می‌شد از صدها قناتی بوده که با هوش و فراست ایجاد شده بودند و عملاً آب‌های تجدیدپذیر را از تجدیدناپذیر جدا می‌کرد.
🔹به نظرم کرمانی‌ها از طبیعت خیلی چیزها آموخته‌اند و آنچه برای سعادت و خوشبختی لازم است را از طبیعت دریافت کرده‌اند در حالی که طبیعت این منطقه خیلی غنی نبوده است.
من نگران آینده کرمان نیستم، چون در اقتصاد بن بست وجود ندارد. در امر اقتصاد، کرمانی‌ها خود را ملت تاجر می‌دانند و اگر دست و پایشان باز باشد، از زنگبار تا لس‌آنجلس تجارت می‌کنند.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

@kermanmosavar

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

صنعت پسته در چه حالی است؟

برای اهالی کرمان اردیبهشت، ماه مهمی است. دهه اول این ماه که به پایان می‌رسد، می‌توانیم از باغ‌های پسته ارزیابی مختصری داشته باشیم و به تجربه می‌دانیم چقدر محصول خواهیم داشت. آن‌طور که از شواهد بر می‌آید، امسال برای باغ‌داران سال خوبی خواهد بود. کمتر درختان را سرما زد و بارندگی‌ها هم مناسب بود؛ بنابراین احتمال داده می‌شود که امسال در حدود ٢٠٠هزار تن محصول داشته باشیم.

سال گذشته تولید پسته آمریکا به بالای ٦٥٠ هزار تن رسید و ما حدود ١٨٠هزار تن تولید داشتیم. در صنعت پسته، آب همچنان مسأله اساسی است و این کمبود در همه استان‌هایی که پسته کاشته‌اند وجود دارد. به دلیل خشکسالی، بسیاری از باغ‌های پسته بهره‌وری بسیار پایینی دارند. به‌طوری‌که زمانی به‌ازای هر هکتار باغ پسته، دو تن محصول برداشت می‌کردیم اما این عدد اکنون به متوسط 500 کیلوگرم در هكتاررسیده است.

دومین مشکل بزرگ در صنعت پسته، خرده‌مالکی است. نزدیک 80 درصد باغ‌های پسته به صورت خرد اداره می‌شود. بهتر بگویم؛ بیش از 80 درصد باغ‌های پسته با مالکیت زیر دو هکتار اداره می‌شود. کمتر از 20 درصد باغ‌ها مالکیت بالای دو هکتار دارد و از این میزان چیزی کمتر از پنج درصد از كل باغ‌ها با مالکیت بالای 20 هکتار اداره می‌شود. این بررسی آماری نشان می‌‌دهد که در بخش تولید در شرایط خوبی قرار نداریم. با شرایط خرده‌مالکی، مصرف آب و نهاده‌ها برای تولید پسته بیشتر و بهره‌وری کمتر می‌شود. وضع خرده‌مالکی باعث می‌شود به دلیل عدم مدیریت متمرکز و صحیح، تسلطی روی روش‌های بهینه کاهش مصرف آب و مقابله با بلایای طبیعی نداشته باشیم.
در آمریکا به عنوان رقیب اصلی ما در بازار پسته، متوسط مالکیت باغ‌ها بیش از 100 هکتار است که در مقابل وضع خرده‌مالکی باغ‌های پسته ایرانی، فعالیت را برای بخش تولید در کشورمان دشوار کرده است.

سومین مسئله ما در بخش تولید، سنتی بودن باغ‌های پسته و بی توجهی به پایه و پیوندزنی به روش علمی است. باغ‌های پسته در ایران عمدتاً سنتی پی‌ریزی شده و بهره‌وری ما در بخش تولید بسیار پایین است. به همین دلیل است که از حدود 400 هزار هکتار باغ زیر کشت برای محصول پسته، تنها 200 هزار تن تولید داریم که متوسط 500 کیلو در هر هکتار است. این وضعیت ما در مقایسه با آمریکا که به روایتی تا هفت برابر این میزان در هکتار برداشت پسته دارد، گویای آن است که در زمینه بهره‌وری نمی‌توانیم با رقبایمان رقابت کنیم.

همه این مسائل باعث شده تا قیمت تمام‌شده پسته ما بالا باشد؛ که بزرگ‌ترین معضل و مشکل بخش تولید در صنعت پسته است.
قیمت تمام‌شده کنونی پسته ایرانی تقریبا یك ونیم برابر پسته آمریکایی است. با این اوصاف تنها به دلیل تنوع، کیفیت و مزه پسته ایرانی می‌توانیم در بازارهای جهانی رقابت کنیم.
چالش دیگر ما، باقی‌مانده سموم در محصول است. چون باغ‌های ما خرده‌مالکی است و باغداران ما به روش اصولی کار نمی‌کنند، همچنین دسترسی به سموم استاندارد در كشور سخت است، استفاده از سموم غیرمجاز به شدت رواج دارد.

در بخش صادرات هم، مسئله اصلی ما تحریم‌ها و تیرگی روابط بین‌الملل است. بسیاری از تجار خشكبار در دنیا دیگر علاقه‌ای برای کار با تجار ایرانی ندارند. همچنین ما به دلیل بی‌ثباتی قوانین و تورم بالا و بی‌ثباتی در بازار ارز، شرایط خوبی برای عقد قراردادها نداریم درحالی‌كه رقبا گاه قراردادهای بلندمدت منعقد می‌کنند. اینكه اثر پیمان‌سپاری ارزی از تحریم‌ها روی کاهش توان صادراتی ما بیشتر است یاتحریم، به باور من به عنوان کسی که 40 سال در این حوزه فعال است، بیشتر مشكلات ما حتی وجود پیمان سپاری و نابسامانی بازار ارز خود ناشی از تحریم ها و شرایط بد روابط بین الملی ماست. البته باید به این مطلب دقت كنیم كه اگر همه مسایل ما در صادرات نیز حل شود، بازهم قیمت تمام‌شده بالا، توان رقابت در بازارهای جهانی را برای ما سخت ودشوار می‌کند. حمل طولانی‌مدت پسته در کشتی‌ها و کانتینرها در حمل‌ونقل دریایی یا حمل‌ونقل زمینی مشکلات جدی داریم. در زمینه حمل زمینی ما بعضی اوقات راننده‌ای پیدا نمی‌کنیم که ویزای کشورهای مقصد را داشته باشد و بتواند بارهای ما را برای مقاصد صادراتی‌مان حمل کند. از سویی هزینه بالای حمل‌ونقل ، کرایه، بارگیری در کشتی و آزمایش‌های متعدد روی محصول ایرانی در خارج از مرزها، همسو با محدودیت‌ها و تحریم‌ها هزینه‌ها را چنان سنگین و بالا برده که شرایط را برای صادرات بسیار دشوار كرده است.

باهمه این اوصاف سال پیش رو می‌تواند سال بهتری از سال‌های اخیر برای تولید و صادرات پسته ایرانی باشد.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بلوچ

«منم زمین داشتم، خانه گلی داشتم که دو تا در داشت. خنک بود. قوم داشتم، تفنگ داشتم، زن داشتم، تنور داشتم، کس و کارم نموند. حالا چیزی ندارم.»
احتمالا فیلم«بلوچ» را دیده باشید؛ وضعیت این روزهای مردمان بلوچستان آدم را یاد دیالوگ این فیلم می‌اندازد.
داستان فیلم از این قرار است:

دو قاچاقچی (غیر بلوچ) در آسیابی دور افتاده به زنی(بلوچ) تجاوز می‌کنند. زن قصد خودکشی دارد اما موفق نمی‌شود. همسرش در زندان است و پس از آزادی متوجه می‌شود که چه ماجرایی رخ داده است. مرد بلوچ برای انتقام به تهران می‌رود و مسائلی پیش می‌آید که رفته‌رفته او را هویت اصلی خود دور می‌کند. بلوچ در نهایت موفق می‌شود دو قاچاقچی متجاوز را به قتل برساند اما نه خودش و نه همسرش، دیگر آدم‌های سابق نیستند.

این فیلم را مسعود کیمیایی در سال 1351 ساخته و دیدنش بعد از 50 سال، آدم را متعجب می‌کند.

بگذریم؛ روزگاری سیستان و بلوچستان قلب تپنده تجارت ایران بود و تجار زیادی از این مسیر به مراوده با هند و پاکستان می‌پرداختند. مرحوم پدرم در جوانی کرک و پشم به هند می‌بردند و در مقابل، ادویه‌ به ایران می‌آوردند. آن روزها سیستان و بلوچستان سرزمینی محروم نبود و مردمانش با کار و تلاش مضاعف، زندگی خوبی برای خود ساخته بودند.

هرچه زمان گذشت، زندگی در این خطه دشوارتر شد و مردمان زیادی ناچار شدند خانه و کاشانه خود را رها کنند و به مناطق دیگر بروند. به دلیل خشکسالی دهه 40، تا حدودی این روند طبیعی بود اما در دهه‌های آینده، نقش اصلی استحاله سیستان و بلوچستان را سیاستمداران کوته‌فکر ایفا کردند؛ آن‌جا که سیستان و بلوچستان را وصله و پینه سرزمین اصلی دانستند و در تقسیم منابع، سهم مردمان این دیار را نادیده گرفتند.

اکنون مردمان سیستان و بلوچستان با ابرچالش‌های بسیار بزرگی مواجهند. هر روز خبر ناگواری از این دیار تاریخی می‌شنویم. در چند سال اخیر مردم این منطقه کلکسیونی از انواع چالش‌های‌سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تجربه کرده‌اند. فقر در این دیار غنی، بیداد می‌کند. از تشنگی و غبار آزار می‌بینند و نفسشان تنگ شده، از آب سالم محرومند و کسب وکارشان هم به خاطر تنازعات اخیر تعطیل شده است. سیل‌هم خانه و زندگی‌شان را نابوده کرده است و پشتیبان و فریادرسی هم ندارند.
متأسفانه نظام حکمرانی در سال‌های گذشته از وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این مناطق غفلت کرده و این سهل‌انگاری تاریخی، زمینه‌ساز شکل‌گیری وضعیت بسیار نگران‌کننده‌ای شده که بخش عمده آن هنوز به چشم نیامده است.

روشن است که در شکل گیری وضع موجود، عوامل خارجی نیز سهم دارند اما این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که اگر سیاستگذار در سال‌های گذشته تلاش می‌کرد شکاف اجتماعی در این مناطق را پر کند و قدری از مشکلات اقتصادی و سیاسی مردم بکاهد، هیچ نیروی خارجی قادر به نقش‌آفرینی در این استان‌ نبود.
به عبارتی، توفیق عوامل خارجی در اقدامات تحریک آمیز و پول پاشی به منظور ایجاد شکاف اجتماعی به میزان زیادی به پیروزی یا شکست سیاستگذار در تأمین حداقل‌های مردم این مناطق بستگی داشته و دارد.
به هرحال از هرطرف که به وضعیت مردمان سیستان و بلوچستان نگاه کنیم، جز شرمساری برای‌مان چیزی نمی‌ماند.

در نهایت این‌که معتقدم سوء مدیریت و سیاستگذاری غلط از خشکسالی و سیل بدتر است، چون با مدیریت درست می‌شود آثار بلایای طبیعی را کاهش داد اما با مدیریت غلط عواقب بلایای طبیعی چند برابر می‌شود.


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

هوای آلوده

دوستان و همشهریان کرمانی‌ام برشی از سریال «نون خ» را برایم ارسال کرده‌اند و معتقدند در این سریال به فرهنگ و مردم کرمان جفا شده است.
ماجرا از این قرار است که گروهی از هموطنان کرد برای شرکت در نمایشگاه صنایع دستی، به کرمان سفر می‌کنند. در طول راه گذارشان به یکی از روستاهای این خطه می‌افتد و خانواده‌ای که از آنها میزبانی می‌کند، چای آغشته به تریاک به آنها تعارف می‌کند و ....

راستش در سال‌های قبل، با اشتیاق بخش‌هایی از سریال را دیدم و به نظرم سریال خوش‌ساختی می‌آمد تا این‌که به بهانه حواشی اخیر، یکی دو قسمت از فصل جدید سریال را دیدم و دیدگاهم نسبت به عوامل سریال تغییر کرد. کارگردانی که فصل پنجم سریال نون خ را ساخته، اصلا قابل مقایسه با کارگردان فصل‌های قبل نیست و به وضوح می‌شود افول و نزول هنری او را مشاهده کرد.


قبول دارم؛ چیزی که همه دیدیم، یک شوخی بی‌مزه قدیمی است و شوخی کردن با مردمان یک خطه هم لزوما چیز بدی نیست اما بیایید قبول کنیم، چیزی هم که دیدیم، سریال نیست و ارزش هنری ندارد. اما موضوع این است که همین سریال‌های دم‌دستی و به ظاهر طنز که با شوخی‌های جنسی و قومیتی و ترفندهای زشت و نخ نما می‌خواهند بیننده را بخندانند، نقش مهمی در پراکندن ابتذال ایفا می‌کنند.


دلیلی که باعث شد من هم به خیل معترضان سریال بپیوندم این است که فصل پنجم سریال «نون خ» یک باور کهنه و قدیمی و بسیار مبتذل را فراگیر می‌کند. این‌که کرمان مهد تریاک است و مردمانش همه تریاکی‌اند.

ما کرمانی‌ها سال‌هاست که با چنین شوخی‌های بی‌مزه‌ای مواجه می‌شویم. در فرودگاه، مأمور بازرسی تا می‌فهمد اهل کرمان هستیم، به شوخی می‌گوید باید بیشتر بگردم، چون کرمانی هستی. یا در عروسی، فامیل داماد می‌گوید، نانت در تریاک است چون از کرمان زن گرفتی. تعمیرکار ماشین هم می‌گوید خیلی گشتم شاید نخودی برای خودم پیدا کنم اما پیدا نکردم، راستش را بگو کجا جاساز کرده‌ای؟

این شوخی‌ها و حتی بدتر از این‌ها، هیچ ایرادی ندارد اما چون با تکرار مواجه می‌شود، برای افراد خسته کننده می‌شود. به واسطه همین شوخی‌های پرتکرار تصور عموم این است که در منطقه کرمان هرکس تریاک بخواهد در کسری از ثانیه برایش تأمین می‌کنند اما سوال این است که مگر در دیگر شهرهای کشور چنین شرایطی وجود ندارد؟ کرمان هم مثل خیلی از شهرها، در مسیر ترانزیت مواد مخدر قرار دارد و متأسفانه آمار مصرف مواد مخدر در آن بالاست اما مگر وضعیت این شهر از دیگر شهرها بدتر است؟

شک نکنید که بعد از شوخی «هوای آلوده» در سریال «نون خ» کرمانی‌ها هر جایی که بروند، با موج جدیدی از این شوخی بی‌مزه مواجه می‌شوند و همان طور که اشاره کردم، از مأمور راهنمایی و رانندگی تا گارسون رستوران به محض این‌که بفهمند اهل کرمان هستی، به خود اجازه می‌دهند که چنین شوخی‌های سخیفی داشته باشند.

همان‌طور که اشاره کردم، به عنوان یک شهروند کرمانی شخصا از چنین شوخی‌هایی ناراحت نمی‌شوم؛ چنان‌که از شوخی هوای آلوده هم ناراحت نشدم اما دروغ چرا، اعتبار کارگردان و بازیگر و نویسنده و سازمانی که سطح برنامه‌هایش چنین پایین آمده، در ذهن من فرو ریخته است.


☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

روز با شکوه

دوست ندارم جزو آدم‌هایی تلقی شوم که گذشته را بهتر از امروز می‌دانند. از آن دست آدم‌هایی که مدام از خوبی‌های گذشته تعریف می‌کنند و وضعیت حال حاضر را بد می‌دانند. با این حال جامعه ایران در گذشته‌ ویژگی‌های خاصی داشت که امروز احتمالا کمرنگ شده است. یکی از این ویژگی‌ها، کنار هم بودن در روزهای سخت است. قدیم‌ها در مواقع سختی، خانواده و دوستان و همکلاسی‌ها، بیشتر کنار هم بودند و معمولا آدم‌ها احساس تنهایی نمی‌کردند.

روزهای آخر سال 1352 برای خانواده ما روزهای سختی بود. دقیقاً خاطرم هست که آن یک ماهِ اسفند، حال مادرم به شدت وخیم بود و پزشکان هم قطع امید کرده بودند. به مدرسه می‌رفتم و امتحانات ثلث دوم را هم داده بودم. بعدازظهرها و شب‌ها که به خانه می‌آمدم، همیشه دایی، خاله، مادربزرگ و پدربزرگ مادری یا بعضی از اقوام در خانه بودند و مرحوم پدرم به شدت بی‌قرار و ناراحتِ حال مادر بودند. تقریباً هر شب یک دعا در خانه ما خوانده می‌شد، یا دعای توسل یا شب‌های جمعه دعای کمیل یا زیارت عاشورا، و برای مادرم دعا می‌کردند. مادرم هنوز به‌هوش بود، ولی روی تخت در اتاق خودشان بستری بود، دکتر هم هر روز به ایشان سر می‌زد. تا به آغاز سال رسیدیم و تحویل سال. برای تحویل سال هم در همان اتاقی که مادرم بستری بود، سفره هفت‌سین مختصری پهن کردیم و دور سفره بودیم، ولی همه ناراحت و بسیار متأثر.

سال که تحویل شد، بلند شدیم و دست و روی پدر و مادرم را بوسیدیم. آن سال کسی به من عیدی نداد و من هم دنبال عیدی نبودم. دیدن کسی هم نرفتیم و همه آمدند خانه ما. چون مادرم اصلاً نمی‌توانست از روی تخت بلند شود. سرطان همه بدن مادرم را گرفته بود و دیگر هیچ راهی برای درمان وجود نداشت، فقط مسکن‌هایی به مادرم می‌زدند که درد کمتری را احساس کند. صورت آرام مادرم را که آن روزها روی تخت بود و هرازگاهی چشم باز می‌کرد و نیم‎نگاهی می‌کرد و لبخند کمرنگی به صورت داشت را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.

متأسفانه مادرم صبح روز پانزدهم فروردین 1353 از دنیا رفتند. آن روز همه جمع شدند و تشییع جنازه باشکوهی برای ایشان برگزار کردند. من 11 سال بیشتر نداشتم و بسیار به مادرم وابسته بودم که با فوت ایشان ضربه بزرگی به من وارد شد. بعد از اینکه مادر را دفن کردیم، شب ما را به منزل یکی از آشنایان بردند و ما آنجا خوابیدیم. روزهای بسیار سختی بود و من شب‌ها دزدکی گریه می‌کردم که کسی متوجه نشود. یک هفته‌ای گذشت و مراسم ختم و هفت برگزار شد، در این یک هفته من به مدرسه نرفتم، هیچ‌کدام از ما به مدرسه نرفتیم و در خانه ما فقط ناراحتی و شیون بود.

روز بعد از هفتم، صبح زود آقای مشارزاده مدیر مدرسه، آقای سعیدزاده معلم کلاس پنجم، آقای مساحی معاون و تعدادی از دانش‌آموزان و همکلاسی‌هایم با مینی‌بوس به منزل ما آمدند و تسلیت گفتند. اما فقط تسلیت نبود؛ من را هم سوار مینی‌بوس کردند و به مدرسه بردند. وقتی به مدرسه رفتم همه دانش‌آموزان با حالت خاصی ایستاده بودند و تسلیت می‌گفتند. رئیس و معاون مدرسه و معلمان هم در این مراسم حضور داشتند و فاتحه خواندند و ابراز همدردی کردند. هیچ‌وقت آن روز را از یاد نمی‌برم که همه دست به سینه ایستاده بودند و به هم‌مدرسه‌ای خود محبت می‌کردند و من با چشمان گریان از همه تشکر می‌کردم.

این همدردی آن روز به پایان نرسید و تا مدت‌ها ادامه داشت. یعنی از اواخر فروردین تا اواخر خرداد که امتحانات نهایی کلاس پنجم برگزار می‌شد، همه مراقب من بودند و هیچ‌کس کوچک‌ترین تعرضی به من نکرد. به خصوص آقای سعیدزاده که برای من سنگ تمام گذاشتند و نگذاشتند غم بزرگ از دست دادن مادر، کمر دانش‌آموزشان را بشکند. به خاطر این همه محبت بود که وقتی امتحانات نهایی برگزار شد، باز هم معدل من 20 شد و در کلاس شاگرد اول شدم.

بعدها که بزرگ شدم فهمیدم چقدر مهم است در شرایط سخت کنار دوستان و همکاران و خانواده باشیم و نگذاریم احساس تنهایی کنند. هنوز با خیلی از دوستان با معرفت مدرسه در ارتباط هستم. خیلی از معلمان با معرفت آن مدرسه، دار فانی را وداع گفته‌اند اما خیلی از همکلاسی‌های خوبم در قید حیات هستند که وقتی به دیدارشان می‌روم یا به دیدارم می‌آیند، یاد آن روز با شکوه می‌افتم که مثل آدم‌بزرگ‌ها دست به سینه ایستادم و از یکی یکی بچه‌ها به خاطر ابراز همدردی و عرض تسلیت تشکر کردم.


☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

📹 قصه کوچ از 88 تا 98

نسخه صوتی

▫️به دغدغه جامعه ایران یک دغدغه جدی اضافه شده است؛ مهاجرت.
تقریبا کمتر خانواده و‌محیط یافت می شود که حرفی از مهاجرت زده نشود. پدیده ای که در دهه نود جدی شد و این روزها به یک مساله اصلی در بازار کارتبدیل شده است.

▫️اگر مدیر و صاحب یک کسب و کار باشید کم‌کم نمی‌دانید که با مهاجرت گسترده نیروی انسانی چه کار کنید؟ در برخی حوزه ها مثل اقتصاد دیجیتال و مهاجرت به یک معضل جدی شده است.برخی متخصصان می گویند حتی کسانی که مانده اند روحشان رفته  است که به آن‌ها "رفتگانِ جامانده"می گویند.

▫️محمد فاضلی جامعه شناس و محسن جلال پور در میزگرد گروه رسانه ای دنیای اقتصاد به دغدغه مهاجرت پرداخته اند.
این میزگرد را در تجارت فردا بخوانید و در اکو ایران ببینید.

نسخه کامل در یوتیوب

نسخه کامل در سایت

📺 @ecoiran_webtv

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

زیارت اهل قبور در ایام نوروز

جمعیتی که با پای پیاده از طرف گنبد جبلیه به طرف قبرستان می‌آیند و خانواده‌های حاضر در محوطه ابتدایی قبرستان، با توجه به سنت مرسوم در شهر کرمان که اهالی بعد از تحویل سال نو، ابتدا به زیارت اهل قبور می‌رفته‌اند، نشان از این دارد که به احتمال زیاد، عکس در عید نوروز گرفته شده است.

در عکس همچنین مقبره نظریان، بخشی از جنگل قائم، گنبد جیلیه، قلعه اردشیر و دورنمایی از شهر نیز مشخص است.

منبع: کتاب «کرمان در نگارخانه تاریخ»

@kermanmosavar

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

آیا آمدن دونالد ترامپ ترسناک است؟

این روزها بحث‌های زیادی درباره رابطه انتخابات آمریکا و روندهای اقتصاد ایران مطرح می‌شود. به طور مشخص عده‌ای معتقدند انتخاب مجدد دونالد ترامپ می‌تواند شوک‌های سنگینی به اقتصاد ایران وارد آورد و بر عمق مشکلات بیفزاید و عده‌ای معتقدند انتخابات ماه نوامبر هیچ اثری روی متغیرهای اقتصاد ما ندارد و افرادی که مدعی بروز شوک‌های سنگین با آمدن ترامپ هستند، از اساس اشتباه می‌کنند.

به هر حال این احتمال وجود دارد که دونالد ترامپ دوباره انتخاب شود و در این صورت چه گروه‌های سیاسی بخواهند و چه نخواهند، مردم به حافظه خود مراجعه و اتفاقات گذشته را مرور کرده و بر اساس تجربه زیسته خود تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند.
البته نه تنها در ایران که در اغلب کشورهای جهان نسبت به انتخاب مجدد ترامپ، نگرانی وجود دارد. ترامپ در ادبیات سیاسی به مرد غیر قابل پیش‌بینی معروف است؛ چنان‌که ریچارد نیکسون نیز به این صفت معروف بود.
بنابراین در حافظه مردم جهان، روی کار آمدن دونالد ترامپ یعنی به هم ریختن نظم جهان، نادیده گرفتن پیمان‌های بین‌المللی و تشدید تنش‌های جهانی و برای مردم ایران نیز انتخاب مجدد او به معنی تشدید تحریم‌ها و احتمالا تشدید منازعات است.


اگر خاطرتان باشد در سال 1395 که دونالد ترامپ انتخاب شد بازار ارز اولین بازاری بود که متلاطم شد و پس از آن دیگر بازارها نیز متلاطم شدند.
پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ، صادرات نفت ایران تا حدودی کاهش یافته بود اما به‌طور کامل متوقف نشده بود. اما وقتی او پیروز انتخابات شد، صادرات نفت ایران به میزان زیادی کاهش یافت تا زمانی‌که به عدد باور نکردنی ۳۰۰ هزار بشکه در روز رسید.
پیش از آمدن مرد غیر قابل پیش‌بینی، اقتصاد ایران در مسیر طبیعی خود قرار داشت و بازارها نیز در مسیر طبیعی خود قرار داشتند اما آمدن ترامپ و جهت‌گیری‌های تهاجمی او شوک بزرگی به بازارها وارد آورد.

در نتیجه این تحولات مردم آموختند که مکانیزم اثرگذاری تحریم‌ها بر اقتصاد ایران چگونه است و یاد گرفتند که برای حفظ دارایی‌های خود از چنین شوک بزرگی، چگونه باید تصمیم بگیرند.

اکنون مردم ایران می‌دانند که تحریم‌ها چگونه روی قدرت خریدشان اثر می‌گذارد و کدام متغیر اقتصادکلان ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد و کدام بازار زودتر متلاطم می‌شود و حتی می‌توانند اثر تحریم‌های احتمالی را روی تورم سال ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ پیش‌بینی کنند.

در چنین شرایطی معمولا مردم زودتر از سیاستمداران تصمیم می‌گیرند که متناسب با شرایط موجود، با دارایی‌های خود چه کنند در حالی که سیاستمداران تا دقایق آخر روی نظرات اشتباه خود می‌مانند و در نهایت مقهور تصورات غلط خود می‌شوند بدون آن‌که متناسب با شرایط جدید، تصمیم درست بگیرند.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دو پهلوان

این روزها دو چهره ورزشی نزد مردم احترام زیادی دارند؛ یکی جهان‌پهلوان رسول خادم که به سیاست و منزلت رسمی پشت پا زده و خادم واقعی مردم شده است و دیگری هادی چوپان که بدون کمک دولت و بدون ارتزاق از بودجه عمومی، به قهرمانی رسیده و یکی یکی جوایز جهانی را از آن خود می‌کند.
جهان‌پهلوان رسول خادم را این روزها فقط می‌شود کنار دردمندترین مردم ایران پیدا کرد. هرجا درد بیشتر است، خادم مردم همان‌جاست. نه مثل سیاستمدارانی که داعیه دفاع از مردم دارند اما جایی پیدا می‌شوند که رانت بیشتری دارد.
هادی چوپان هم که روزگاری برای گذران زندگی و تأمین هزینه قهرمانی، گچ‌کاری می‌کرده، این روزها سلطانی می‌کند و به هر مسابقه‌ای که پا می‌گذارد، بر عزت و احترام ایران و ایرانی می‌افزاید.
نکته مشترک هر دو این است که دریافته‌اند هیچ دولتی دل‌سوز مردم نیست و اگر قرار است تحولی صورت گیرد، باید تک‌تک افراد آستین بالا بزنند و نقش‌آفرینی کنند.

درد و بلای این دو پهلوان بخورد توی سر گولاخ‌هایی که بویی از پهلوانی نبرده‌اند و برای پول مفت و رانت، زور بازویشان را صرف خاراندن پاچه اصحاب قدرت می‌کنند.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

پیشنهادهایی برای مطالعه نوروزی:
1- کتاب«صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری»


کتاب«صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری»کتاب مهمی است که توسط دکتر جعفر خیرخواهان و آقای محمد ماشین‌چیان به فارسی ترجمه شده است.
کتاب را فیلسوفی به نام «بندیکت کهلر» نوشته که اصالت آمریکایی دارد اما در آلمان بزرگ شده است.

نویسنده کتاب این فرضیه را مطرح کرده که «سرمایه‌داری» ریشه در اسلام دارد و زادگاهش شهر مکه و نه دنیای مسیحیت و دولت-شهرهای قرون وسطا در ایتالیای رنسانس است. نویسنده معتقد است نظریه دست نامرئی بازارها که توسط آدام اسمیت مطرح شد، ریشه در دیدگاه پیامبر اسلام دارد. او‌ در این کتاب به طور واضح توضیح می‌دهد که محمد (ص) پیش از بعثت سابقه تجارت داشت و هنر ایشان در این بود که مناسبات حکمرانی اقتصادی حجاز را با تجربه زیسته خود درآمیخت.
کتاب را نشر نی منتشر کرده است.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…
Subscribe to a channel