mohsenhesammazaheri | Unsorted

Telegram-канал mohsenhesammazaheri - دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

12317

محسن‌حسام مظاهری نویسنده و پژوهشگر مطالعات اجتماعی تشیع و مناسک شیعی عضو حلقه شیعه‌پژوهی سرو کتابها: رسانه شیعه تراژدی جهان اسلام مجالس مذهبی در ایران معاصر ساکن خیابان ایران و... @mohsenhesam توییتر: @mohsenHmazaheri اینستاگرام: @mohsenhesammazaheri

Subscribe to a channel

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸
برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت ۴ از ۵]


🔹هشت
ادبیات آخرالزمانی را باید به‌عنوان یکی از اجزای الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کرد. این ادبیات، در دوره‌ی رهبری آیت‌الله خامنه‌ای صورتی تازه و متفاوت با مقطع پیشین یافت. به‌ویژه از میانه‌ی دهه‌ی 70 به بعد و متأثر از مجموعه عوامل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که زمینه‌ی قبولی برای موعودگرایی فراهم ساخته بود، موج تازه‌ای از آخرالزمان‌گرایی انقلابی ظهور کرد. در این موج جدید ـ که مروجان اصلی آن برخی روحانیون سیاسی و مسئولان رده‌های میانی نظام، وعاظ مشهور، مداحان و سخنرانان مجالس مذهبی انقلابی بودند و حاملان و مخاطبان اصلی آن نیز نسل جوان حزب‌اللهی و هیئتی و سمپات جریان مذکور ـ تلاش شد نظام نمادها و نشانگان تازه‌ای برای «انتظار» (با پسوند «سیاسی») ساخته و پرداخته شود. در ساخت این نظام، برخی نمادها که پیشتر توسط جریان تشیع سنتی (به‌ویژه گفتمان «انجمن حجتیه») تولید شده بود، نیز عاریت گرفته شدند. محوریت این نشانگان، «مسجد مقدس جمکران» بود که تا پیش از آن، مسجدی کوچک و با برد محدود بود، اما از آن مقطع، توسعه‌ی فیزیکی گسترده‌ای یافت و به‌تدریج و به‌مدد تبلیغات گسترده، به نماد مکانیِ امام‌غایب(ع) تبدیل شده و به فهرست جغرافیای مقدس شیعه افزوده شد.
در روایت غیررسمیِ این گفتمان، جمهوری اسلامی در زمان رهبری فعلی، با ظهور امام‌زمان(ع) مقارن خواهد بود. آیت‌الله خامنه‌ای، «سید خراسانی» نامیده می‌شود (تعبیری که در یکی از سروده‌های خود ایشان نیز آمده است: «دلبسته‌ی یاران خراسانی خویشم») که پس از ظهور، علمداری اصلی سپاه صاحب‌الزمان(ع) را برعهده خواهد داشت. شاید یکی از دلایل روانی آن‌که «آینده‌پژوهی» هیچ‌گاه توسط بدنه‌ی حامیان جمهوری اسلامی جدی گرفته نشده است و در ادبیات رسمی، نشانه‌ای از تدبیر برای جمهوری اسلامیِ پساخامنه‌ای دیده نمی‌شود، شیوع همین باور باشد.
اما مصداق‌یابی شخصیت‌های مؤثر در ظهور فقط به آیت‌الله خامنه‌ای منحصر نمانده و مروجان این گفتمان، در مقاطع مختلف کوشیدند اخبار ظهور را با ویژگی‌های شماری از رجال سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی تطبیق دهند. (به‌عنوان مثال می‌توان به تطبیق سیدرحیم صفوی در زمان فرماندهی سپاه با شعیب بن صالح و تطبیقی مشابه در سال‌های اخیر برای قاسم سلیمانی اشاره کرد.) اوج این تطبیق‌ها و مصداق‌یابی‌ها، در دوره‌ی ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد ـ که اهتمام ویژه‌ای در توسعه‌ی ادبیات آخرالزمانی داشته و دارد ـ رخ داد که مصداق شاخصش تولید و نشر فیلمی با نام «ظهور بسیار نزدیک است» توسط حامیان وی بود.
در چند سال اخیر، مجدداً شاهد تجدید حیات و رواج ادبیات آخرالزمانی در مجامع سیاسی هستیم. به‌نظر می‌رسد یکی از زمینه‌های این تجدید حیات، ظهور و توسعه‌ی آیین پیاده‌روی اربعین بوده است که توسط برخی مروجان گفتمان مذکور (ازجمله علی‌رضا پناهیان) صراحتاً به‌عنوان «یکی از نشانه‌های ظهور» تلقی شده و از آن با تعابیری چون نمونه‌سازی جامعه‌ی مهدوی و تمرین و رژه‌ی آماده‌سازی سپاه صاحب‌الزمان یاد می‌شود.
از منظر این گفتمان، مجموعه تحولات سیاسی و بین‌المللی معاصر، اعم از جنگ ایران و عراق، جنگ کویت، حمله‌ی نظامی آمریکا و متحدانش به عراق و افغانستان، سقوط صدام، جنگ 33 روزه لبنان و اسراییل، مرگ پادشاه عربستان و ناآرامی‌های سال‌های اخیر در خاورمیانه، پیدایش و سقوط داعش، همه و همه علایمی از قریب‌الوقوع‌بودن ظهور است. پیش‌گویی‌های اخیر مسئولان نظام از نابودی اسراییل تا کمتر از 25 سال آینده و نابودی عربستان سعودی تا سال 2030 میلادی را نیز در همین راستا می‌توان تفسیر کرد.



[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸
برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت ۲ از ۵]


🔹چهار
قرن‌ها گذشت تا جامعه‌ی شیعیان و رهبران شیعی با واقعیت غیبت امام معصوم کنار آیند. به‌تدریج و در فرایندی واقع‌گرایانه، شرایط غیبت نهادمند شد. مفهوم «نیابت» محصول همین واقع‌گراییِ دوره‌ی غیبت است. فقها به‌استناد احادیثی چون «مقبوله‌ی عمر بن حنظله» بر منصب «نیابت عام» امام تکیه زدند و فقها، بر کرسی امام تکیه زدند و راهبری جامعه‌ی شیعه را برعهده گرفتند و با پذیرش وجوهات، سهم امام‌ را نیابتاً برای مخارج مربوط به سازمان رسمی دین صرف ‌کردند.
تشکیل دولت‌های شیعی، تغییراتی در اندیشه‌ی سیاسی شیعه پدید آورد که منجر به ظهور الگوهایی تازه از مناسبات دولت و تشیع و تعامل سلطان و فقیه شد که نخستین نمونه‌های آن در همراهی علمای شیعه با دولت‌ آل‌بویه ظهور کرد و نیز پیدایش منصب «نقابت». در دوره‌ی صفویه این الگوی تعامل، صورتی رسمی یافت و به‌‌ویژه در مقاطع سلطنت سه شاه: ‌تهماسب، عباس اول و سلطان حسین با تغییراتی توسط علمایی چون محقق کرکی و مجلسی تئوریزه ‌شد. شاهان قاجارِ پس از آغامحمدخان نیز حداقل تا عهد مشروطه این تعامل را به شکلی دیگر حفظ کرده و هرکدام بسته به شرایط زمان خود، مناسبات‌شان با سازمان رسمی دین را تنظیم ‌کردند. اجمالاً آن‌که شاهان شیعه، از اسماعیل صفوی تا محمدرضا پهلوی ‌کوشیدند ولو به‌شکل کاملاً تشریفاتی و نمادین با علمای شیعه رابطه‌ی حسنه داشته باشند. رابطه‌ای که ماحصل آن، مشروعیت‌یافتن سلطنت ایشان در دوره‌ی غیبت بود؛ به‌واسطه‌ی تأیید نواب عام آن حضرت. با ظهور نظریه‌ی ولایت فقیه و اجرایی‌شدن آن پس از انقلاب اسلامی، این دوگانگی و واسطه‌گری برداشته شد و ولی‌فقیه خود بر جای سلطان نشست و رأساً حکومت به نیابت امام را عهده‌دار شد.


🔹پنج
تاریخ مقدس شیعه، دو نقطه‌ی کانونی دارد: یکی «عاشورا» که سرآغاز غربت شیعه است و‌ اوج تنگنا و رنج؛ و دیگر «ظهور» که نقطه‌ی مقابل و جبرانی عاشوراست و سرآغاز قدرت شیعه است و گشایش و رفاه. رهبران شیعه، همیشه با ارجاع به این آینده‌ی نامتعین پیروان خود را تسکین ‌داده‌اند. قرن‌ها آلام شیعه با تصور گشایش عصر ظهور تسلی می‌یافت و دولت مهدوی، تنها حکومت آرمانی مشروعی بود که شیعیانِ زخم‌خورده از قدرت‌های مختلف، به آن دل بسته بودند.
بی‌جهت نیست که دولت‌های شیعی می‌کوشیدند خود را متصل به حکومت مهدوی معرفی نمایند و از قبل چنین انتسابی، اولاً برای قدرت خود مشروعیتی دست و پا کنند و ثانیاً توجیهی برای نابسامانی‌ها بتراشند. در بین دولت‌های شیعه، ادبیات آخرالزمانی با مضمون قریب‌بودن ظهور در دو مقطع به‌خصوص رواج ویژه‌ای داشته است، دو مقطعی که از جهات بسیار باهم شباهت دارند: یکی عهد صفویه و دیگری جمهوری اسلامی. رواج ادبیات نزدیکی ظهور موعود و نظریه‌ی «اتصال حکومت وقت به حکومت امام» دو وجه اشتراک مهم آخرالزمان‌گرایی عصر صفوی و عصر جمهوری اسلامی است. (دراین زمینه نگاه کنید به:‌ کتاب «مهدیان دروغین» و مقاله‌ی «‌نظریه‌ی اتصال دولت صفویه با دولت صاحب‌الزمان(عج)» هردو از رسول جعفریان. لینک: http://www.khabaronline.ir/detail/159943/weblog/jafarian).


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

⚡️نقدی بر تفسیر عوامانه هشتم ربیع/به دین‌داری مردم باید عمق بخشید

✍مهدی مسائلی

چند روز پیش یکی از مراجع تقلید توصیه‌های مؤکدی برای اقامه مجالس در روز شهادت امام حسن عسکری و بیرون آمدن هیئات مذهبی و راهپیمایی آنها داشتند. ایشان برای ترغیب مردم به این امر، خویشاوندی نزدیک امام عسکری(ع) به امام زمان را یادآور شده و گفتند:
« مردم غافلند! نه تنها این مملکت، بلکه "بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ" کسی که به یمن وجود او همه ما بر سر سفره احسان اوییم. او قلب عالم امکان است. شهادت امام حسن عسکری(ع)، آیا شهادت پدر او هست یا نه!؟ اگر کسی در رحلت پدر شما یک مجلسی بگیرد تا زنده‌اید هرگز یادتان نمی‌رود.»

🔺اگرچه جایگاه فقهی و علمی این مرجع تقلید، محترم است، ولی این‌گونه بیانات که به منظور ترغیب مردم به عزاداری بیان می‌شود، به سطحی و عامیانه کردن آموزه‌های دینی می‌انجامد؛ زیرا محققاً شخصیت امام یازدهم شیعیان آن‌قدر بزرگی و عظمت دارد که برای بزرگداشت ایشان، احتیاج به تأکید بر موضوع خویشاوندی ایشان به امام زمان(ع) ندارد.
از این گذشته، تأکید به در نظر گرفتن روابط خویشاوندی در برپایی مجلس عزاداری، پایه‌ریزی مناسک دینی بر اساس نگاه‌های عوامانه است. آیا واقعاً بعد از گذشت هزار و اندی سال باید برای خویشاوندان امام زمان(ع) مراسم فاتحه برگزار کنیم و به ایشان عرض تسلیت بگویم؟! آیا واقعاً امام زمان از ما چنین انتظاری دارد؟!
آیا اگر تاریخ وفات مادر امام زمان (ع) مشخص بود، باید به قول ایشان در این روز مملکت امام زمان(ع) غوغا می‌شد و مردم به امام زمان دلداری می دادند؟!
بنده مخالف سوگواری برای امام حسن عسکری(ع) و بزرگداشت ایشان نیستم، ولی چرا باید این‌قدر سطح عزاداری‌ها را پایین آورده و عوامانه آن را کنیم؟!
🔺 مردم از مراجع تقلید انتظار دارند که دست آنها را بگیرند و به دینداریشان عمق دهند، نه این‌که مراجع تفسیرشان از مناسک دینی را تا حد تصورات عوامانه پایین بیاورند!
این مرجع بزرگوار همچنین در تأکید برای برگزاری راهپیمایی‌ درعزاداری- که دغدغه خاص ایشان در همه عزاداری هاست- می‌فرماید: «‌یک دعای امام ششم (علیه السلام) برای همه شما اکسیر اعظم است؛ و آن دعا این است؛ رحم الله من احیا امرنا.... احیاء امر آنها، به اقامه مجالس، بیرون آمدن هیئات و مراسم عزاداری است...»

🔺درست است که در بعضی از روایات، عزاداری از مصادیق احیای امر اهل‌بیت(ع) دانسته شده است ولی چرا بعضی احیای امر اهل‌بیت(ع) را تنها درپایی عزاداری‌های احساسی -همچون راهپیمایی- خلاصه می‌کنند. بی‌تردید تبلیغ صحیح معارف اهل‌بیت(ع) و عمق بخشی به دین‌داری مردم، مهمترین جلوه احیای امر آن بزرگواران است. چنانچه عبدالسلام هَرَوِي‏ مي‌گويد: از امام رضا (ع) شنيدم كه مي‌فرمود: (رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا؛ خداوند رحمت كند كسي را كه امر ما را زنده بدارد. )
پرسیدم: چگونه امر شما زنده می‌شود؟
حضرت فرمودند: علوم ما را بیاموزد و به مردم بياموزاند، زيرا اگر مردم بر آن گفتار نيك اطلاع می‌يافتند، از ما پيروی مي‌كردند.

🔺حاصل سخن این‌که در مسائل مذهبی راه کارهای زمین مانده بسیاری برای تعمیق آموزه ‌ای مذهبی وجود دارد ولی بعضی از متولیان مذهبی راه کار ترویج هرمناسبتی را در تعطیل شدن مناسبت های مذهبی، سپاه‌پوشی و برگزاری راهپیمایی‌های با شکوه می‌بینند.
.............
مطالب ما را دنبال کنید:
/channel/azadpajooh

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟🔸
یا
🔸مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران🔸
(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 5 و پایانی]


🔹نه
توسعه‌ی مجالس مذهبی و فربه‌شدن مناسکی شیعه، روندی است که گرچه در آغاز بنابر اقتضائات سیاسی، با کنترل نظام و رهبری (تشیع سیاسی) و مداخله کاتالیزوری آنها همراه بود، اما به اقتضای خصلت ماهیتی مناسک ـ‌ که تمایزگذاری و هویت‌گرایی فرقه‌ای است ـ در ادامه، مدیریتش از دست تشیع سیاسی خارج شده و به رقیب واگذار شده است. حالا به نظر می‌رسد تشیع سیاسی بیش از هر زمان دیگر در اقلیت قرار گرفته و رو به افول دارد. حالا حتی برخی هیئتی‌های سیاسی و انقلابی هم در مسایل مذهبی و مناسکی، محل رجوع‌شان مرجعی غیر از رهبری و اساساً بیرون از دایره‌ی تشیع سیاسی است. آن‌ها در ذایقه‌ی مذهبی با مراجع تشیع سنتی و هویتی نزدیکی و قرابت بیش‌تری احساس می‌کنند تا تشیع سیاسی؛ و با سیاست‌های مذهبی جریان رقیب بیش‌تر همدلی و همراهی نشان می‌دهند تا سیاست‌های مذهبی رسمی نظام. (به‌عنوان مثال می‌توان تقید عملی به وحدت مذاهب اسلامی را به‌عنوان شاخص درنظر گرفت.)‌
به‌نظر می‌رسد راهبری مذهبیِ بخشی از جریان انقلابی، از دست نظام و رهبری خارج شده است.

علاوه بر این، نفوذ مرجعیت سنتی قم در مدیریت مسایل مذهبی کشور روند رو به تزایدی داشته است. از مقاومت ‌در مقابل پروژه‌ی حکومتی اصلاحات در حوزه و نظام آموزشی مدارس علمیه (که سال‌ها قبل آیت‌الله خامنه‌ای آن را کلید زد) تا مواردی چون حضور زنان در ورزشگاه‌ها که با وجود فتوای جواز رهبری اما به‌دلیل مخالفت برخی مراجع قم به چالش میان دولت احمدی‌نژاد و بدنه‌ی حوزه انجامید و نهایتاً هم نظر مراجع بر کرسی نشست. بااین اوصاف، عجیب نیست که به فاصله کوتاهی بعد از دیدار مولوی عبدالحمید و برخی از دیگر علمای اهل سنت با رهبری، نمازخانه‌ی اهل‌سنت در تهران پلمپ می‌شود.

این دوگانگی نظر و عمل، حالا دیگر جزیی از سیاست‌های مذهبی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. مسئولان و مدیران نظام هم به‌شکل عمل‌گرایانه دریافته‌اند که برای بقای خود باید هرازگاهی راهی قم شوند و به منویات مراجع «ساکنِ» قم گوش فرادهند و حمایت ایشان را جلب کنند. چنین است که در مجالس و روضه‌های بیت رهبری کارت حضور می‌زنند، اما عزاداری‌شان در بیوت دیگر مراجع است. تباکی‌شان در بیت رهبری است و گریه‌ و هروله‌شان در دیگر بیوت.
و چنین است که حتی ستاد گرامی‌داشت مراسم فاطمیه با حضور مسئولان فرهنگی نهادهای نظام در دفتر یکی از مراجع قم برگزار می‌شود و نه مانند نمونه‌های مشابه و در گذشته، در دفتر رهبری.

حضور همزمان دو مناسبت «هشتم [نهم]‌ ربیع» و «هفته‌ی وحدت»‌ در تقویم رسمی کشور، نشان‌دهنده‌ی این دوگانگی و تشتت مراجع هنجاری مذهبی است. اولی مراسمی مردمی است که هرسال پرشورتر از سال‌های قبل برگزار می‌شود و دومی مراسمی شعاری و حکومتی که به‌شکل رفع تکلیفی و تشریفاتی برگزار می‌شود. اولی سهم تشیع سنتی از تقویم رسمی جمهوری اسلامی است و دومی سهم تشیع سیاسی و انقلابی از آن.


🔹ده
با این اوصاف، به‌نظر می‌رسد به‌طور نانوشته مرجعیت مذهبی دوباره به قم بازگشته است. آن‌هم نه به بدنه‌ی حامیان انقلابی نظام و حاملان گفتمان تشیع سیاسی، بلکه دقیقاً به همان مرجعیت سنتی و منتقد مداخلات نهاد دولت در شئون دینی.

اگر این فرضیه که شواهد مؤید آن کم نیست، اثبات شود، پیامدهای مهمی را می‌توان برای آن درنظر گرفت که تفکیک رهبری مذهبی از رهبری سیاسی و عرفی یکی از مهم‌ترین آن‌هاست: تقسیم قدرتِ ولایت فقیه بین تهران و قم.
رخدادی که مصداق آن را در کاهش نفوذ آخرین بازمانده‌ی سخنرانان حسینیه‌ی ارشاد و در مقابل افزایش نفوذ منتقدان دیروز ارشاد در سیاست‌گذاری‌های مذهبی نظام دید. در عقب‌نشینی تشیع سیاسی از مواضع اصلاحی خود و درمقابل، تجدیدقوای تشیع هویتی و تشیع سنتی و بسط نفوذ خود.

آیا این عقب‌نشینی ناگزیر و متأثر از افول قدرت تشیع سیاسی است یا مبتنی بر توافقی نانوشته ناظر بر اعطای بسط ید به بدنه‌ی سنتی حوزه در شئون مذهبی و در مقابل سکوت و عدم مداخله‌ی ایشان در امور سیاسی کلان کشور؟ پاسخ این سؤال هرچه باشد، آینده‌ی تشیع ایرانی را رقم خواهد زد.


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#مطالعات_روحانیت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟🔸
یا
🔸مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران🔸
(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 3 از 5]


🔹پنج
مواضع انتقادی آیت‌الله خامنه‌ای در فرهنگ مذهبی، واکنش‌های مختلفی در پی داشته است. بیش از همه، تحریم قمه‌زنی توسط وی آن‌هم در سال‌ها نخست رهبری و اعلام مرجعیت، گرچه با حمایت برخی فقها و مراجع نظیر آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و آیت‌الله جعفر سبحانی (دو بازمانده‌ی جریان «دارالتبلیغ» و از روحانیان روشنفکر قبل از انقلاب) همراه شد، اما در مقابل با عکس‌العمل مخالف طیفی از مراجع و فقها در داخل و خارج ایران مواجه شد که قایل به جواز و حتی استحباب این رسوم بودند. دامنه‌ی اختلاف میان موافقان و مخالفان حوزوی این فتوا تا امروز هم ادامه یافته است. (در این اعلام مواضع، ظاهراً گرایش‌های سیاسی هم مؤثر بوده است. برای همین جای تعجب نیست که حتی فقیه نوگرایی چون آیت‌الله یوسف صانعی هم هنگام سخن از قمه‌زنی، آن را «کارِ عشق» دانسته و تلویحاً به جواز آن فتوا داده است.)

بازتاب این مواضع در مجامع هیئتی و مذهبی هم مختلف بوده و عکس‌العمل‌هایی را به‌دنبال داشته است؛ عکس‌العمل‌هایی که در آغاز کم‌تر علنی می‌شدند ولی امروزه و با توسعه‌ی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، به‌سرعت منتشر می‌شوند.


🔹شش
اما نکته‌ی جالب توجه این است که در این سال‌ها هرچه جلوتر آمده‌ایم، از کمیت و نیز شدت و حدت مواضع مذهبی آیت‌الله خامنه‌ای کاسته شده است. در سال‌های اخیر، وی کم‌تر در سخنرانی‌های عمومی به بیان نقطه‌نظرات صریح خود درباره‌ی شئون مذهبی می‌پردازد.

در مقابل، چنین به نظر می‌رسد که مقاومت‌های درونی بخش‌هایی از جامعه‌ی مذهبی با این سیاست‌گذاری‌ها و انتقادات نیز رنگ علنی‌تری به‌خود گرفته است. این را از سرپیچی‌های گاه و بی‌گاه هیئتی‌ها و مداحان سیاسیِ هوادار نظام ـ که اغلب شهرت‌شان را مدیون انتساب به رهبری و مداحی در مجالس بیت رهبری هستند ـ می‌توان دید. آخرین نمونه، انتشار نقل قولی منتسب به ایشان توسط یکی از مداحان جوان انقلابی (میثم مطیعی) بود مبنی بر عدم موافقت رهبری با لخت‌شدنِ سینه‌زنان. انتشار غیررسمی این نظر، موجی از واکنش‌های منفی را حتی در هیئت‌های سیاسی و منتسب به هواداران نظام پدید آورد و عملاً مذهبی‌های انقلابی را به دو گروه موافقان و مخالفان این نظر تقسیم نمود. جالب آن‌که در رأس گروه مخالفان، منصور ارضی قرار داشت؛ چهره‌ی شاخص مداحان سیاسی هوادار نظام و نزدیک به رهبری.

فاصله‌ی سخنرانی پرشور سال 1373 تا نقل قولِ درگوشی و غیررسمی سال 1394، فاصله‌ی معناداری است. فاصله‌ی حکم حکومتی که با قوه‌ی قهریه لازم‌الاتباع می‌شود تا یک اظهارنظر شخصی که می‌توان به‌راحتی از آن سرپیچی کرد. این فاصله، دلالت‌های مهم‌تری از مصادیق دارد و گویای روند نزولی مداخلات مستقیم و علنی رهبری در امور مذهبی است.


[ادامه👇]

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#مطالعات_روحانیت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟🔸
یا
🔸مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران🔸
(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 1 از 5]


🔹یک
پیروزی انقلاب اسلامی، تنها یک پیروزی سیاسی نبود. بلکه مهم‌تر از آن متضمن یک تفوق مذهبی بود. تفوق اسلام ایدئولوژیک بر اسلام‌های دیگر. تفوق گفتمان تشیع سیاسی بر رقیب‌ «سنتی»اش.
پیروزی انقلاب پایان کشاکش‌های مذهبی پیوسته‌‌ای بود که از اواخر دهه‌ی پنجاه میان دو جریان مذهبی سنتی و انقلابی درگرفته و به دودستگی منابر و مجالس مذهبی انجامیده بود. هربار به دلیلی: یک‌بار آثار شریعتی، یک بار شهید جاوید و مقوله‌ی علم امام، یک بار اختلاف چراغانی نیمه‌شعبان، یک‌بار اختلاف آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خویی و... . با پیروزی انقلاب، یکی از دو جریان به‌تدریج بر کشور تسلط یافت و جریان دیگر به حاشیه رانده شد.

تشیع سیاسی داعیه‌ی حكومت‌سازی و اداره‌ی جامعه را داشت. مدعي بود که برای زندگی دنيایی هم برنامه‌ی عمل دارد. و لذا رویکردهای سنتی را نقد و هجو می‌کرد. تشیع سیاسی، دین را به‌مثابه‌ی ایدئولوژی فهم و تفسیر می‌کرد. مصلحت حکومت اسلامی را بالاتر از هر چیز می‌دانست و برای ولی فقیه، ولایت و بسط اختیاراتی بسان امام معصوم قایل بود. تشیع سیاسی، داعیه‌ی جهان‌شمولی و توسعه داشت. می‌خواست انقلاب را صادر کند، به همه‌ی ملل مسلمان، به‌ همه‌ی ملت‌های تحت ستم. خطابش به مستضعفان جهان بود و به‌اقتضای همین رویکرد، تعامل‌گرا بود و شعار وحدت می‌داد. این‌ها چیزهایی نبود که پسند مذهبی‌های سنتی باشد. همان‌‌ها که توسط جوانان انقلابی به «اسلام ارتجاعی» و «اسلام درباری» و «تشیع صفوی» متهم می‌شدند.

صف‌بندی‌ها دوباره شکل گرفت و اقتدار پساانقلابیِ توده‌ی سیاسی، صداهای مخالف مذهبی را ساکت کرد. مراجع منتقد و مخالف، خانه‌نشین شدند و به حاشیه رفتند. و میدان برای عمل شیعیان سیاسی فراهم شد تا جامعه‌ی دینی مطلوب خود را بنا کنند.


🔹دو
با پایان جنگ و عبور از مرحله‌ی استقرار نظام، تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترده‌ای در جامعه پدید آمد که ازجمله‌ی آن‌ها، تغییراتی در سیاست‌ها و رویکردهای مذهبی نظام بود. این تغییرات، فهرستی مفصل نظیر توسعه‌ی ساختار مذهبی، تقویت اصناف مرتبط با دین، بسط سیطره‌ی کنترلی بر سازمان‌های دینی و به‌فعلیت‌درآوردن سرمایه‌ی اجتماعی نظام و بسیج توده‌ای جریان مذهبی را شامل می‌شد که پیامدهای مهمی چون وابستگی حوزه‌های علمیه به حکومت، توسعه‌ی مجالس و آیین‌های مذهبی، تشدید پیوند اصناف مذهبی با حاکمیت، رونق مداحی و ارتقای طبقاتی مداحان و ظهور آن‌ها در قامت یک «گروه مرجع» را می‌توان ذکر کرد.

در این تغییرات، بیش از هر عامل دیگر، منش، رویکرد و سلیقه‌ی مذهبی رهبرِ جدید‌ اثرگذار بود، که تفاوت‌های مشخصی با منش، رویکرد و سلیقه‌ی رهبر پیشین و بنیانگذار نظام داشت.


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#مطالعات_روحانیت


@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

آیین گشایش نمایشگاه عکس "مکاشفه و تماشا؛ سفر به درون جهان تشیع" در شهر قم
زمان: شنبه 4 آذرماه 1396، ساعت 16
مکان: قم، خیابان شهدا (صفاییه)، نبش کوچه 17، نگارستان اشراق
@kultur

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آزمونِ چهل‌وهشتم🔸
چند نکته به‌مناسبت برگزاری بزرگ‌ترین همایش سالانه‌ی آیین‌های عزاداری در مشهد

✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 2 و پایانی]


پنج
نکته‌ی قالب توجه و مطالعه‌ی دیگر آن‌که با وجود عمر طولانی‌تر اجتماع چهل‌وهشتم، اما در این ایام هیچ خبری از خدمات ویژه‌‌ای مشابه آنچه موکب‌ها به زایران اربعین عراق ارایه می‌دهند، نیست. مانند دیگر مقاطع مهم زیارتی، هزینه‌های سفر و اقامت در مشهد در این ایام، گران‌تر از ایام معمولی است و علی‌رغم حضور اقشار مستضعف مذهبی و تقاضای بالای زایران به ارایه‌ی خدمات، کم‌تر از نهادها و سازمان‌های رسمی و مذهبی می‌توان سراغ گرفت. همان سازمان‌هایی که در راهپیمایی اربعین، در مسیر نجف تا کربلا، مواکب بزرگ و مجهز و پرطمطراق برپا می‌کنند و در ارایه‌ی خدمات، با هم مسابقه گذاشته‌اند، این‌جا غایبان اصلی‌اند. و در این فهرست، بیش از نام فلان بانک و بهمان سازمان حکومتی و فلان شرکت خصوصی اینترنتی، نام «آستان قدس رضوی» به‌عنوان غایب اصلی برجسته است. این درحالی است که یکی از کارکردهای اصلی و پربسامد موقوفات مذهبی در مشهد ـ که منبع و پشتوانه‌ی مالی آستان قدس محسوب می‌شوند ـ تسهیل امر زیارت و ارایه‌ی خدمات به زایران است. زایرانی که برای حضور در سنت چهل‌وهشتم این روزها هرسال ناگزیر از تحمل قیمت‌های گزاف حسینیه‌ها و زایرسرا و مسافرخانه‌های مشهدند.

درهرحال مقایسه‌ی کیفیت پذیرایی از زایران چهل‌وهشتم و ارایه‌ی خدمات به آن‌ها (چه توسط سازمان‌های رسمی و مسئول حکومتی و مذهبی) و چه خود مردم بومی مشهد و خیرین خصوصی، با نمونه‌ی مشابه اقدامات همین سازمان‌ها، افراد و مردم عراق در پیاده‌روی اربعین، مقایسه‌ی معناداری است و به‌خوبی ماهیت سیاسی و تبلیغاتیِ «اربعین ایرانی» را برملا می‌سازد. (باز تأکید می‌کنم که من بین اربعین ایرانی یعنی کیفیت حضور توده‌ای و مداخله‌آمیز مردم و دولت ایران در چند سال اخیر در اربعین با «اربعین عراقی» به‌عنوان سنت شیعی و بومی مردم عراق تفاوت می‌گذارم.)

این مقایسه را همچنین می‌توان به‌عنوان عیار تحلیل‌هایی که از اربعین ارایه شده است، به‌حساب آورد. در پرتو چنین مقایسه‌ای، می‌توان بهتر ارزیابی کرد که چه‌اندازه جاذبه‌های فراغتی، گفتمانی، بین‌المللی، سیاسی و رسانه‌ای در اربعین‌شدن‌ِ اربعین ایرانی دخیل بوده‌اند و چه اندازه انگیزه‌های مذهبی.


#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین


@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔹پیوند جدایی‌ناپذیر قدرت با آیین‌ها🔹
درباره دوگانه فرهنگ و آیین دولتی/غیردولتی

✍️میثم مهدیار / دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی

[قسمت ۲ و پایانی]

دو
آیا اساساً می‌توان میان دولت در جمهوری اسلامی و آیین‌های مذهبی فاصله انداخت؛ وقتی که انقلاب اسلامی که بنیاد دولت جمهوری اسلامی بر آن است به واسطه بسیج مردم توسط همین آیین‌ها و مناسک بود که توانست حکومت تا بن دندان مسلح پهلوی را سرنگون کند و از این جهت دولت و قدرت در جمهوری اسلامی پیوند عمیقی با آیین‌ها و مناسک آیینی داشته‌اند. در کشوری که قریب به اتفاق آن شیعه و علاقه‌مند یا مشارکت کننده در مناسک مذهبی هستند و اتفاقاً بسیاری از دولتمردان اصلاً به‌واسطه همین آیین‌هاست که سرمایه اجتماعی‌شان افزایش یافته و به‌واسطه انتخابات یا انتصابات وارد چرخه قدرت می‌شوند و نیز البته کسان بسیاری از دغدغه‌مندان مذهبی هستند که حضور در قدرت را چون نوعی خدمت به دین و آیین می‌دانند، استقبال می‌کنند؛ با این شرایط چگونه می‌توان انتظار داشت که دولتمردان علائق مذهبی خود را پشت در اتاق‌های مسوولیت شان جا بگذارند و آن را در سیاست‌گذاری‌های مستقیم‌شان دخالت ندهند؟ حتی وبر که از جدایی علم و ارزش سخن گفته بود سیاست را تجلی گاه عینی و اجتماعی ارزش‌ها تلقی می‌کرد. آیا صورت مسأله را جابه‌جا طرح نکرده‌ایم؟

سه
در دوگانه دولتی ـ مردمی اساساً فراموش می‌شود که مقوله بازار ضلع سوم ماجرا را تشکیل می‌دهد و اتفاقاً بسیاری از ضرورت دخالت و حمایت دولت برای محافظت از مردم در مقابل بازار سخن به میان آورده‌اند. از این منظر دولت زدایی به نوعی در خدمت تلاش‌های نئولیبرالیسم اقتصادی برای سیطره خود بر همه وجوه زندگی مردم قرار می‌گیرد و دوستانی که مداوم این کلیشه را به کار می‌گیرند باید نسبت خود را با مقوله بازار در این میان روشن کنند. در زمانه‌ای که حتی خصوصی‌ترین وجوه تربیتی زندگی امروزی مردم کشورها تحت هجمه القائات رسانه‌های تصویری جهان لیبرال سرمایه داری است، چگونه می‌توان از دولت زدایی ملی در فرهنگ سخن گفت؟ جالب آن که جدایی دولت از آیین و فرهنگ اغلب از سوی کسانی سر داده می‌شود که در عمل زمینه ساز دخالت و تهاجم بازار به فرهنگ می‌شوند.

چهار
وقتی از صفت «دولتی» استفاده می‌کنیم به وجه بروکراتیک آن اشاره می‌کنیم یا وجه طبقاتی آن؟ هر یک از این وجوه دلالت‌های متفاوت و مواجهات مختلفی را فرا می‌خواند. با این حال همان‌طور که اشاره شد به دلیل پیوند وثیق و همه جانبه دولت و فرهنگ در معنای کلی و دولت و آیین در تجربه جمهوری اسلامی ایجاد فاصله میان دولت و آیین ناممکن می‌نماید و بیشتر نوعی تمنای سیاسی اپوزسیون وار در مقابل جمهوری اسلامی تلقی می‌شود. هر دو این دلالت‌ها این مسأله را فراموش می‌کنند که طرح اساسی انقلاب اسلامی و اساساً توفیق آن از ابتدا پیوند سیاست و معنویت بوده و آنچه اینک مسأله ساز شده است میل به تهی‌شدن سیاست در جمهوری اسلامی از دین و آیین، بروکراتیک شدن دولت و نیز طبقاتی شدن قدرت در جمهوری اسلامی است و نه اصل همراهی با آیین‌های دینی و مذهبی.
در واقع از منظر کسی که خود را دغدغه‌مند آیین‌ها و مناسک دینی و مذهبی می‌داند آنچه اساساً در سایه آن تداوم همراه با امنیت و آرامش آیین‌ها و مناسک مذهبی مردم ممکن شده، همین پیوند قدرت با آیین‌ها بوده است.


نقل از:
روزنامه‌ی «صبح نو». ۲۴ آبان ۹۶. ص۱۰
http://sobhe-no.ir/newspaper/359/10

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

«فرهنگ سوگ شیعی»
به‌عنوان اثر برگزیده‌ی بیست‌ و چهارمین دوره‌ی کتاب سال دانشجویی در رشته‌ی فرهنگ عمومی
شناخته شد.


#فرهنگ_سوگ_شیعی

http://yon.ir/0OTlu
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸در دفاع از مطالعات اجتماعی تشیع🔸
به‌بهانه‌ی جنجال اخیر پیرامون تحلیل‌‌های جامعه‌شناسانه‌ی اربعین

محسن حسام مظاهری

[قسمت ۲ و پایانی]


🔻سه
اما روی سخنم با آن دسته از منتقدان منصف است که اغراض سیاسی و باندی در مخالفت‌شان با مطالعات اجتماعی تشیع دخیل نیست. پدیده‌هایی مثل دین و جنگ، همزمان واجد چند ساحت متفاوت‌‌اند که یکی از آن ساحات، وجه بشری و دنیوی و محسوس آن‌ها است. قایل‌بودن به وجود چنین ساحتی و تلاش برای شناخت و تحلیل آن، [الزاماً] به‌معنای نفی ساحت فوق‌طبیعی آن‌ها نیست. همچنان‌که با قدسی‌دانستن این پدیده‌ها، وجوه بشری‌‌شان از بین نمی‌برد.

به‌عنوان مثال جنگ، چه اسمش «دفاع مقدس» و «جهاد» باشد چه نباشد، چه رزمندگانش باور مذهبی داشته باشند چه نداشته باشند، لاجرم به حیث بشری‌اش ابعاد و پیامدهای محسوس اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دارد که بررسی و تحلیل آن‌ها وظیفه‌ی علوم انسانی است. این وجه بشری و جهانی و مشترک همه‌ی جنگ‌هاست. چه جنگ جهانی اول، چه دفاع مقدس هشت‌ساله، ناگزیر پیامدهایی مثل حاشیه‌نشینی و مهاجرت و تغییرات نسلی دربر داشتند. اشتباه است اگر گمان کنیم با قدسی‌دانستن جنگ این پیامدها مرتفع می‌شوند.

دین و دینداری هم دقیقاً همین‌طور است. مطالعات جامعه‌شناسانه‌ی پدیده‌هایی مثل عزاداری یا اربعین، با هدف بررسی ابعاد بشری و انسانی و محسوس آن‌هاست. طبعاً‌ از یک جامعه‌شناس انتظار نمی‌رود در باب پدیده‌های دینی، مواجهه‌ای الاهیاتی داشته باشد یا درباب مشروعیت این مقولات سخن بگوید.

به‌عنوان مثال از آیین پرشکوه پیاده‌روی اربعین، هر برداشت و تحلیل مذهبی داشته باشیم، چه «مانور قدرت شیعه» باشد چه نباشد، چه «بزرگترین اجتماع انسانی» باشد چه نباشد، چه «زمینه‌ساز ظهور امام‌زمان(ع) و تجربه‌ی محدود زیست مهدوی» باشد چه نباشد، چه «تجلی حضور خدا روی زمین و معجزه و واقعه‌ای فراطبیعی»‌ باشد چه نباشد، چه «بنیان تمدن جهانی شیعی» باشد چه نباشد، درهرحال یک‌سری وجوه غیرقدسی و مادی و بشری دارد که نباید از نظر دور داشت.

بیش‌ترین بهره‌برداری و استفاده از مطالعات اجتماعی دین و دیگر مقولاتی که «مقدس» فرض می‌شوند از قضا می‌تواند عاید حکومت دینی و سازمان رسمی دین (روحانیت) و در مرحله‌ی بعد خود دینداران شود. یعنی دقیقاً همین‌ها که در صف اول مخالفان این مطالعات جا خوش کرده‌اند.


🔻چهار
درهرحال متولیان رسمی و سنتی تشیع در مواجهه با مطالعات اجتماعی دین دو راه در پیش دارند:
یا کمافی‌السابق به موضع بدبینی و طرد این مطالعات ادامه دهند و از فواید ـ ولو فرض کنید اندکِ ـ این مطالعات خود را محروم سازند و درعوض به تولید ادبیات انتزاعی و شبه‌دانش‌های اجتماعی توسط گروهی از حامیان خود دل خوش کنند (که عملاً دردی را دوا نمی‌کند)؛ و یا راه دیگری را در پیش گیرند و از این مطالعات حمایت و بهره‌برداری کنند و بستری برای ارتقا و غنای آن‌ها فراهم آورند و به پژوهشگران برای رفع نواقص کار خود یاری رسانند.

گرچه انتخاب این متولیان هرچه باشد، مطالعات اجتماعی دین و تشیع به راه خود ادامه خواهد داد. با همه‌ی دشواری‌ها و هزینه‌ها و موانع.


#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#دین_در_جامعه_ایرانی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

سخنرانی علمی «جامعه شناسی زیارت پیاده اربعین» " دکتر ندا رضوی زاده، چهارشنبه 24 آبان ماه ساعت 16 تا 18، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، تالار رجایی

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آیین‌های «جبرانی»🔸

محسن حسام مظاهری



در مناسک اولیه‌ی اسلامی، ‌به‌جهت شأنِ وجوبی این مناسک و نیز رفع بن‌بست در تشرع، معمولاً سازوکارهای جبرانی برای جبران قصور دیندار تعبیه شده است. این سازوکارها در مواردی که دیندار به‌هردلیل نتواسته باشد منسک واجبی را در زمان ـ مکان و به کیفیتی که تشریع شده، اجرا کند، به کمک او می‌آیند تا بتواند با جبران کوتاهی خود،‌ به تکلیف شرعی‌اش (انجام آن منسک) عمل کند. هم از عقوبت ترک آن برکنار ماند و هم از اجرت انجام آن بهره‌مند شود. مشهورترین سازوکار جبرانی، اجرای «قضا»ی منسک است به‌جبران قصور در «ادا»ی آن: نماز قضا، روزه‌ی قضا و...

در مناسک ثانویه، اما سازوکار جبرانی وجهی ندارد. دینداری که به‌هردلیل نتوانسته یا نخواسته باشد منسک ثانویه‌ای را اجرا کند، نهایتاً از ثواب انجام آن «محروم» مانده است. انتظاری از او برای جبران و قضا نیست.

شبیه‌سازی آیین راهپیمایی اربعین نمونه‌ای بدیع از اختراع آیینی جبرانی برای یک منسک ثانویه است. مراسمی که چند سالی است در تهران در قالب پیاده‌روی از میدان امام‌حسین(ع) به حرم حضرت عبدالعظیم برگزار می‌شود و مشابه آن در برخی شهرهای دیگر نیز به راه افتاده است. نکته‌ی مهم استفاده از تعابیری چون «جاماندگان» برای شرکت‌کنندگان در این مراسم‌های نوظهور است. تعابیری که مؤید جایگاه جبرانی‌بودن آن‌هاست. از این حیث، این مراسم‌ها بسیار قابل‌ توجه و بررسی است.


#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین


http://uupload.ir/files/axmx_photo_2017-11-08_09-43-17.jpg
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸در حاشیه‌ی مقاله‌ی «اربعینِ ایرانی»🔸

محسن حسام مظاهری

[قسمت 1]

انتشار مقاله‌ی «اربعین ایرانی» در قالب 12 یادداشت، واکنش‌های مختلفی در پی داشت. شماری از مخاطبان با ارسال پیام‌های خصوصی و یا تصاویر و کلیپ‌هایی مؤید و مرتبط با مطالب طرح‌شده در مقاله، به تایید آن پرداختند و شماری دیگر نیز در پیام‌هایی و با ارسال تصاویر و کلیپ‌هایی مغایر با مطالب طرح‌شده به نقد آن. از توجه هر دو گروه صمیمانه سپاسگزارم.

این چند نکته به نظرم می‌تواند به رفع پاره‌ای ابهام‌ها کمک کند:

یک
«زیارت امام‌حسین در اربعین» که در روایات توصیه شده و ازجمله در روایتی از امام عسکری(ع) از نشانه‌های مومن دانسته شده است، با «پیاده‌روی اربعین» تفاوت می‌کند. پیاده‌روی یک فرم ابداعی برای زیارت مذکور است که از منظر شرعی، ترجیحی بر فرم‌های دیگر ندارد.

دو
پرداختن به ساحت زمینی، مرئی، بشری و محسوس یک پدیده‌ی دینی از منظر یک دانش بشری چون جامعه‌شناسی الزاماً‌ به‌معنای نفی دیگر ساحات محتمل آن در تعریف الاهیاتی و درون‌دینی نیست. علوم اجتماعی ابزاری برای شناخت آن ساحات محتمل دیگر ندارد و لذا درین‌باره می‌تواند سکوت کند. همان‌اندازه که که فروکاستن یک پدیده‌ی دینی به وجه زمینی و طبیعی‌ و انضمامی‌اش نادرست است، تقلیل آن به صرف وجه فراطبیعی و انتزاعی هم خطاست.

سه
آیین «اربعین عراقی» عظمت و زیبایی‌های انکارناپذیری دارد. این سطح از بذل ایثار، مهربانی، احترام و کرامت‌ آن‌هم توسط مردمانی که روزگاران تلخی را پشت سر گذاشته‌اند و امروز نیز هنوز عفریت جنگ از میهن‌شان رخت برنبسته، بی‌تردید شایسته‌ی تجلیل و خضوع و قدردانی است. اما درعین‌حال، این زیبایی‌ها نباید مانع دیده‌شدن و تدبیر پیرایه‌هایی شوند که نوعاً‌ در چنین اجتماعات انسانی چندفرهنگی و پرجمعیت بروز می‌کند. لذاست که به‌موازات بررسی و تبیین نقاط قوت این آیین، آسیب‌شناسی و نقد آن نیز باید مورد اهتمام پژوهشگران و دلسوزان باشد.

چهار
چنان‌که در آغاز یادداشت‌ها نوشتم، آیین پیاده‌روی اربعین، یک آیین‌ متاخر و بومیِ شیعیان عراق است که چندسالی است موردتوجه شیعیان دیگر کشورها و به‌طور ویژه ایرانی‌ها قرار گرفته است. در این سلسله‌ یادداشت‌‌ها تلاش من نشان‌دادن دلایلِ توجه‌یافتن خاص ایرانی‌ها به این‌ آیین در سال‌های اخیر و کیفیت حضور و مشارکت آن‌ها در آن و بالاخره پیامدهای احتمالی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این حضور و مشارکت بود. از منظر انتقادی که در تبلیغات گسترده‌ی رسانه‌ای و با هدف تهییج مخاطبان و ترویج این آیین کمتر محل توجه است. به‌عبارت دیگر این بررسی انتقادی ـ همان‌طور که از عنوان مقاله پیداست ـ ناظر به «اربعینِ ایرانی»‌ است، نه کلیت آیین مذکور یا کیفیت حضور شیعیان دیگر کشورها در آن.

پنج
در آغاز مقاله توضیح داده شد که هدف این مقاله توجه و برجسته‌سازیِ دلایل مکمل و «غیرمذهبی» رشد اربعین است. پرداختن به این دلایل، به‌معنای نفی انگیزه‌ی مذهبی (زیارت) ـ به‌عنوان انگیزه‌ی اصلی بدنه‌ی آیین‌گزاران و زایران معمولی ـ نیست. من البته میان انگیزه‌ی بدنه‌ی زایران و انگیزه‌ی مراجع و منابع هنجاری (حکومت و روحانیت) که به ترویج اربعین می‌پردازند، تفاوت قایلم.

شش
پیامدهایی که در این مقاله گفته شد، برخی واقع شده، برخی در آستانه‌ی وقوع است و از برخی دیگر شاید بشود هنوز پیشگیری کرد؛ البته اگر اراده‌ای برای بازاندیشی و اصلاح رویه باشد که نشانه‌ای از آن نه در مروجان سیاسی (نهاد حاکمیت) و نه نه در مروجان مذهبی (نهاد حوزه و روحانیت) دیده نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد تلاقی منافع سیاسی و مذهبی زمینه‌ساز استمرار فربهی اربعین ایرانی خواهد بود.

هفت
حضوریافتن چند نفر از پیروان دیگر مذاهب اسلامی و یا دیگر ادیان، که معمولاً با پردازش رسانه‌ای و به‌تبع انگیزه‌های سیاسی و مذهبی، برجسته‌سازی می‌شوند، سبب تغییر ماهیت اربعین نمی‌شود. پیاده‌روی اربعین ـ هرچه هست، خوب یا بد ـ‌ ماهیتاً یک آیین شیعی است. (مثل عزاداری عاشورا که آیینی شیعی است، ولی برخی از پیروان ادیان و مذهب دیگر نیز به آن احترام می‌گذارند یا حتی در آن شرکت می‌کنند.) تلقی‌های فراشیعی و فرامذهبی، با واقعیت اربعین تطابقی ندارد و اصرار بر آن‌ها تنها به لوث‌شدن موضوع و تحریک پیروان مذاهب دیگر به واکنش خواهد انجامید.

[ادامه 👇]

#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین
#پیاده_روی_اربعین_تأملات_جامعه_شناختی #کتابهای_سرو
#بازتابهای_سلسه_یادداشتهای_اربعین_ایرانی



@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

*سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

دیروز فرصتی دست داد که سخنرانی برادر بزرگوارم محسن حسام مظاهری در کانون بعثت اخلاق مشهد با عنوان «بن‌بست‌ها و بیراهه‌های نقدِ دینداریِ مردم» را گوش کنم. محتوای این سخنرانی آسیب شناسیِ آسیب شناسی های عزاداری بود.

با وجود اینکه با بسیاری از تحلیلها و یادداشتهای ایشان موافق و همدل هستم، اما در این سخنرانی مطالبی بیان کرده بودند که به نظرم محل بحث و قلت و اِن قلت است که شاید درمیان گذاشتنش با سایرینی که به مباحث جامعه شناسی تشیع به طور عام و جامعه شناسی مناسک به طور خاص علاقه مند هستند مفید باشد.



ایشان در این سخنرانی از عبارت "بن بست" استفاده کردند و بیان کردند که آسیب شناسی دینداری به بن بست رسیده است. دلیل این صحبتشان هم این بود این آسیب شناسی و انتقادات تاثیر عملی نداشته است و میبینیم که دینداری (و به طور خاص مناسک عزاداری مردم) تغییری نکرده است. به نظر من این حرف صحیح نیست. چرا که قرار نیست این آسیب شناسی ها تاثیر زودهنگام داشته باشند.

هدف اصلی از این انتقادات، ایجاد ادبیات و گفتمان در میان نخبگان است و این ادبیات رفته رفته از بین نخبگان به سمت توده های جامعه سرازیر میشود. آن روزی که آقای مظاهری مشغول نقد و تحذیر نسبت به راهپیمایی اربعین شدند، تقریبا تک و تنها بودند و کسی ایشان را همراهی نمیکرد. اما امروز میبینم این مساله بین بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران دیندار رایج شده است و روز به روز قشر بیشتری به این مساله می اندیشند. روز اولی که این بحثها آغاز شده بود، بسیاری از مردم و حتی نخبگان اصلا نمیدانستند که پیاده روی اربعین توصیه روایی ندارد و از شنیدن این حرف تعجب میکردند اما امروز شاهد آن هستیم که مقالاتی در این زمینه نگاشته شده و میشود.



هدف دیگر از این آسیب شناسی، ایجاد ادبیات است. در همین سخنرانی، آقای حسام مظاهری برای بررسی سابقه آسیب شناسی عزاداری به میرزا حسین نوری و علامه سید محسن امین و کتابهایشان ارجاع میدهد. این استناد و ایجاد ادبیات مساله بسیار ارزشمندی است. شاید در آن دوره آن صحبتها تاثیر چندانی نداشت و حتی منجر به طرد و خانه نشینی گوینده اش شد، اما میبینیم که بیش از صد سال بعد جوانی جهت تقویت استدلال خودش به آن مباحث استناد میکند. این ایجاد ادبیات و گشودن معبر برای آیندگان را نباید دست کم گرفت!



ایشان در این سخنرانی با شواهد تاریخی معاصر بیان کرند که هرجا کسی اقدام به آسیب شناسی و نقد و تذکر و تحذیر کرده است، نتیجه ای که حاصل شده دقیقا برعکس بوده. شاهدشان هم تشکیک در وجود حضرت رقیه و پرشور شدن مراسمات بعد از آن و شیوع بیشتر قمه زنی بعد از نهی برخی از مراجع بود. اما به نظر من این واکنشها در کوتاه مدت است و البته طبیعی است. مهم این است که بر روی روشنگری پافشاری شود. همه ما یادمان هست که چندسالی شعرهای بسیار مبتذلی در هیئات رایج شد. برخی بزرگان و مراجع از جمله آقای مکارم تذکراتی دادند. همان ایام یکی از مداحان مشهور نزدیک به حکومت وسط مراسم ایشان را "ناصر" خطاب کرد و حرف بسیار زشتی به ایشان زد. اما با ادامه تذکرات و تلاش تلویزیون برای فرهنگ سازی و ترویج نوحه های فاخر، شاهد بودیم که این تلاشها تا حد زیادی نتیجه داد و شعرهای سخیف خیلی خیلی کم شدند.



هرچند که این آسیب شناسی ها با عکس العملهای تند و توهین و تکفیر و تهدید و تحدید مواجه میشود، اما اگر کار برای خدا باشد قطعا پذیرش اینها آسان است. هدف آقای مظاهری و امثال ایشان این است که غبار از گوهر دین و شریعت و شعائر بردارند و هزینه دادنها هم ماجور است. هنوز در برخی مجالس مرحوم مطهری را به خاطر برخی خرافه زدایی ها علنا لعن میکنند اما اگر ایشان قصدشان قربت بوده باشد، تمام اینها ذخیره آخرت ایشان است.



به نظرم به جای صحبت از بن بست آسیب شناسی، باید صحبت از رفع مشکلات آسیب شناسی کرد. باید لحن و روشها را برای رسیدن بهتر و سریع تر به اهداف دائما اصلاح کرد و به هیچ وجه نباید ناامید شد.



شنیدن سخنرانی ایشان خالی از لطف نیست:

/channel/mohsenhesammazaheri/464

نوشته شده توسط: #شرف_الدین



http://aldin.blog.ir/post/226
به کانال "الدین" بپیوندید👇👇👇

/channel/aldin_blog_ir

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸
برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت ۳ از ۵]


🔹شش
در منابع حدیثی شیعه، فهرستی مفصل از وقایع و رخدادهای فوق‌العاده و سهمگین طبیعی (سیل‌ها، زلزله‌ها، خرابی‌ها) و غیرطبیعی (جنگ‌ها، کشتارها، شورش‌ها) به‌عنوان رخدادهای زمان ظهور بیان شده است. حتا نام شهرهای محل وقوع این رخدادها نیز آمده است و نیز گاه مشخصاتی از سال‌‌ و روز هر رخداد. همچنین در این منابع، از برخی شخصیت‌های مؤثر در روند ظهور نیز نام برده شده («سید یمانی»، «نفس زکیه»، «سفیانی» و دیگران) و کیفیت ظاهری و اجمالی از سرگذشت هرکدام ذکر شده است. مجموعه‌ی این اخبار و پیش‌گویی‌ها در ادبیات آخرالزمانی شیعه به‌عنوان «علایم ظهور» شناخته می‌شوند. سابقه‌ی ظهور ادبیات آخرالزمانی شیعه به همان سال‌های آغازین موسوم به غیبت کبرا می‌رسد. نخستین منبع مهم در این ادبیات، «کتاب الغیبة» (اثر نعمانی)‌ است که در قرن چهارم نگاشته شده است. با فاصله‌ای از آن، شیخ مفید نیز در «الارشاد» باب مربوط به امام‌دوازدهم اجمالی از علایم را ذکر کرده است. نکته‌ی مهم در مورد این منابع اولیه‌، آن است که گویا مؤلفان آن‌ها امر ظهور را بسیار نزدیک به زمان خود می‌دانسته‌اند. چند قرن بعد، علامه مجلسی فصلی مفصل از جلد سیزدهم «بحار الانوار» را به همین امر اختصاص داد. پس از او نیز تولید ادبیات آخرالزمانی و پرداختن به علایم و نشانه‌های ظهور در آثار علمای شیعه ادامه یافت که از مؤثرین نمونه‌های معاصر آن می‌توان «نجم الثاقب» (اثر محدث نوری)، «مکیال المکارم» (اثر سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی) و «یوم الخلاص» (اثر کامل سلیمان) را نام برد. در سال‌های پس از انقلاب، یکی از افراد مؤثر در رواج گفتمان آخرالزمانی، شیخ علی کورانی بوده است که مشخصاً‌ در کتاب مشهور «عصر ظهور» خود، انقلاب اسلامی را نشانه‌ی ظهور دانسته و بسیاری رخدادهای سیاسی معاصر را با علایم ظهور تطبیق داده است.

🔹هفت
پیروزی انقلاب اسلامی، از همان آغاز توسط برخی تحلیل‌گران شیعی به‌عنوان یکی از نشانه‌های عصر ظهور تلقی شد. ازجمله کلان‌روایت‌‌های جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز همین است که این نظام زمینه‌ساز حکومت مهدوی تلقی می‌شود. این مضمون، به‌صورت‌های مختلف در سخنان رهبران نظام تکرار شده و در تبلیغات رسمی نیز مضمون پربسامدی است. در سال‌های نخست پس از انقلاب و حتی پیش از پیروزی انقلاب، از آیت‌الله خمینی با عنوان «نائب الامام‌» نام برده می‌شد. در دوره‌ی جنگ ایران و عراق، رزمندگان ایرانی، «لشگر صاحب‌زمان» خوانده می‌شدند و شعار «خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار!» جزیی ثابت از ادبیات مجامع مذهبی و انقلابی بود که پس از درگذشت آیت‌الله خمینی بدین‌شکل تغییر یافت: «خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما!».


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸
برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت ۱ از ۵]

«در نزدیکی بازار بزرگ شهر [حله] ‌مسجدی قرار دارد که بر درِ آن پرده‌ی حریری آویزان است و آن‌جا را مشهد (مقام) صاحب‌الزمان می‌خوانند. پس از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته پیش امیر شهر می‌روند و از او اسبی یا استری زین‌کرده می‌‌گیرند و به‌سوی مشهد صاحب‌الزمان روانه می‌شوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده می‌شود و از آن صد تن نیمی در جلوی حیوان و نیمی دیگر در دنبال آن راه می‌افتند و سایر مردم در طرفین این دسته حرکت می‌کنند و چون به مشهد صاحب‌الزمان می‌رسند در برابر در ایستاده آواز می‌دهند که «بسم‌الله ای صاحب‌الزمان! بسم‌الله! بیرون آی که تباهی روی زمین را گرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است که برآیی تا خدا به‌وسیله‌ی تو حق را از باطل جدا گرداند» و به‌همین‌ترتیب به نواختن بوق ادامه می‌دهند تا نماز مغرب فرا رسد.»
(سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه. ج۱. ص۲۷۲)



🔹یک
ادیان و مذاهب، نوعاً «تاریخ مقدسِ» خاص خود را دارند؛ روایتی از حیات بشر (بندگان خدا) از آغاز تا انجام. تاریخ مقدس، تاریخی فرجام‌مند است. برخلاف تاریخ عرفی، تاریخ مقدس، تنها روایت‌گرِ عهد ماضی نیست. بلکه مهم‌تر از آن، روایت‌گرِ مستقبل است. مستقبلی که سهمی از ساخت آن بر دوش دین‌داران قرار دارد. این میان، روایت آخرالزمانی ادیان و مذاهبی که خصلت اقلیت‌بودگی دارند و حافظه‌ی تاریخی دین‌داران‌شان با طردشدگی و انزوا پیوند خورده، به‌هم شباهت بیش‌تری دارد. برای این دسته ادیان و مذاهب، آخرالزمان، عصرِ گشودگی است. عصر رهایی از رنج. عصر بیرون‌آمدن از پیله‌ی اقلیت‌بودگی. عصر غلبه و استیلا. عصر «جبران» که در آن قرار است همه‌ی قرن‌ها رنج پیروان آن دین جبران شود.


🔹دو
تشیع اثنا‌عشری نیز تاریخ مقدس خود را دارد. تاریخی که محوریت آن، منصب «نبوت» و در ادامه‌اش منصب «امامت» است. از ابتدای هبوط آدم، تاریخ نبوت آغاز می‌شود و تا پایان رحلت آخرین نبی، محمد مصطفی(ص) ادامه می‌یابد. با رحلت نبی، تاریخ بشر حول محور «امام» ادامه می‌یابد تا پایان جهان. در باور شیعی، منصب امامت مقامی است که حتی بالاتر از نبوت قرار می‌گیرد و تنها برخی پیامبران در مرتبه‌های عالی نظیر ابراهیم(ع) توانسته‌اند به آن مقام دست یابند (اشاره به آیه‌ 124، سوره‌ی بقره). در باور شیعه، رهبر جامعه‌ی مؤمنان «امامِ» معصوم واجب‌الاطاعة است. حکومت منصبی الاهی است و تنها به پیامبران و پس از ایشان امامان تعلق دارد. به‌همین‌دلیل شیعیان، حکومت خلفای سه‌گانه و خلفای اموی و عباسی را غصبی و مصداق حکومت جور ‌دانسته و مسیر خود را از فردای رحلت پیامبر اکرم(ص) از مسیر دیگر مسلمانان جدا کرده‌اند. طبق باور ایشان، در هر دوره، حکومت باید در دست امام باشد؛ زمین هیچ‌گاه از حجت خالی نیست و حجت، در شخص امام حی و زنده مصداق می‌یابد. لازمه‌ی پذیرش این اصل، اعتقاد به اعجاز حیات مخفی دوازدهمین امام(ع) است تا زمانی که به اذن خدا، ظهور کند. برهمین‌اساس، «غیبتِ» امام، یک امر عارضی است. یک استثنا که البته تا امروز بیش از هزار و صد و اندی سال به‌طول انجامیده است.


🔹سه
از منابع تاریخی می‌توان استنباط کرد که تصور ابتدایی «غیبت» نزد شیعیان در مقاطع آغازین دوره‌ی موسوم به «غیبت کبرا» با آنچه بعدها محقق شد، تفاوت داشته است. آنان گمان نمی‌کردند غیبت امام ممکن است چند دهه بلکه چند قرن استمرار یابد. تا سال‌ها پس از غیبت، این رأی در بین فقهای شیعه رایج بود که وجوهات شرعیه از آن‌جا که متعلق به امام است، در زمان غیبت او، یا وجوب ندارد و یا باید به امانت نگاه داشته شود. برخی شیعیان وجوهات‌شان (سهم امام) را در بیابان‌ها به خاک می‌سپردند تا وقتی امام آمد، خود درباره‌ی کیفیت مصرفش تصمیم بگیرد. (عده‌ای براین باور بودند که این وجوهات مدفون در زمین، چه‌بسا همان گنج‌های مخفی‌ای است که طبق روایات در زمان ظهور ظاهر خواهد شد.) فقیهی چون شیخ‌مفید در کتاب «المقنعه» مشابه همین نظر را ابراز داشته و معتقد بود باید وجوهات را فرد در جایی ذخیره کند و اگر عمرش به سر آمد و حضرت نیامد، آن را به ودیعه به شخص دیگری بسپارد و او هم به‌همچنین تا زمان ظهور برسد و تحویل حضرت شود. گزارش ابن‌بطوطه از رسم انتظار شیعیان حله در روز آدینه ـ که در آغاز مقاله‌ ذکر شد ـ نشان می‌دهد گویا تا قرن‌ها بعد و زمان او یعنی میانه‌ی قرن هشتم نیز باور به بسیارنزدیک‌بودنِ ظهور ادامه داشته است. آن‌سان که هر آدینه جمعی از شیعیان، مهیای نبرد همراه حضرت می‌شدند.


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی

http://uupload.ir/files/mv73_photo_2017-11-26_17-53-20.jpg
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل مقاله‌ی
«رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟»
یا
«مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران»

(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)



@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟🔸
یا
🔸مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران🔸
(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 4 از 5]


🔹هفت
به‌موازات کم‌رنگ‌شدن مداخله‌ی مستقیم و علنی آیت‌الله خامنه‌ای در شئون مذهبی، ‌در سال‌های اخیر شاهد رشد نفوذ مذهبی مراجع منتسب به جریان سنتی حوزه هستیم. مراجعی که به‌اقتضای رویکرد سنتی و هویتی شیعه، اهتمام ویژه‌ای به توسعه‌ی مناسک مذهبی (به تعبیر ایشان: «شعائر شیعه») و حفظ و بسط قدرت جامعه‌ی شیعی دارند و بر تغلیظ مرزبندی‌ها با «دیگریِ» اهل‌سنت پافشاری می‌کنند.

این میان، کارنامه‌ی و عملکرد مذهبی جریان‌های سیاسی کشور در نوع خود جالب توجه است. جریان اصلاح‌طلب که در دهه‌ی 60 «خط امام» نام داشت و پرچمدار «فقه پوپا» بود و در سنگر نخست مبارزه با رقبای تشیع سیاسی مبارزه می‌کرد و حتی رقبای روحانیِ جریان رقیب خود را با انگ‌های مذهبی چون «حامیان اسلام آمریکایی» از میدان به‌در می‌کرد، پس از تغییر در رأس نظام و رانده‌شدن از قدرت، به‌تدریج به‌سمت بدنه‌ی سنت‌گرای حوزه میل کرده و به تحکیم روابط با شیوخ و زعمای سنتی و غیرسیاسی و غیرانقلابی حوزه پرداخت؛ کسانی که روزی منتقدان اصلی اقدامات مذهبی رادیکال پس از انقلاب بودند. این میان البته حساب آیت‌الله منتظری را باید تا حد زیادی از اصلاح‌طلبان جدا کرد. چراکه وی با وجود بازاندیشی‌های انتقادی در مواضع خود،‌ اما کماکان بر روایت تشیع سیاسی (البته متفاوت با قرائت رسمی جمهوری اسلامی) باقی ماند و از پروژه‌های اصلاحات و آسیب‌شناسی دینی دفاع کرد (ازجمله نک: نظرات متأخر وی در مورد قمه‌زنی و وحدت اسلامی).

اصلاح‌طلبان اما در موقعیتی پارادوکسیکال، از یک‌سو دست در دست روشنفکران دینی چون سروش و مجتهد شبستری دارند و از سوی دیگر پای منبر مراجع سنت‌گرای حوزه زانو می‌زنند. بی‌جهت نیست که دو اقدام مهم و رضایت‌بخش برای تشیع سنتی در دولت‌های اصلاح‌طلب رقم خورده است: یکی ثبت روز رحلت حضرت زهرا(س) به‌عنوان تعطیل رسمی در تقویم کشور؛ تصمیمی که با مصوبه‌ی دولت هفتم و با عاملیت مستقیم شخص رییس‌جمهور وقت سیدمحمد خاتمی رخ داد و زمینه‌ای برای توسعه‌ی عزاداری فاطمیه در سال‌های بعد شد. و دیگری (و عجیب‌تر) تعطیلی روز هشتم ربیع‌الاول به‌عنوان سالروز شهادت امام‌حسن عسکری(ع)؛ مناسبتی که هیچ سابقه‌ای در تقویم آیینی شیعی نداشت و تنها دلیلی که می‌توان برای آن درنظر گرفت این است که منظور اصلی نه هشتم ربیع بلکه درواقع گرامی‌داشت فردای آن بوده باشد؛ یعنی نهم ربیع که از دوره‌ی صفویه توسط گروهی از شیعیان به‌عنوان روز شادی و عید به‌دلیل قتل خلیفه‌ی دوم گرامی داشته می‌شود و جشن‌های نوعاً موهنی به استناد حدیث «رُفِع القلم» با نام «عید عمر» و «عید الزهرا» در آن برگزار می‌گردد.


🔹هشت
وجه اشتراک این دو مناسبت یعنی عزاداری فاطمیه و جشن نهم ربیع، که یکی در دولت اصلاحات و دیگری در مجلس دهم با همراهی دولت اعتدال تصویب شده‌اند، طعن و لعن خلفای اول و دوم در آن‌هاست؛ دو شخصیتی که مورداحترام اکثریت مسلمانان جهان‌اند. توسعه‌ی هردوی این مناسبت‌ها، از پروژه‌هایی است که سال‌هاست جریان‌های تشیع سنتی و تشیع هویتی در راستای پررنگ‌سازی مرزهای عقیدتی و فرقه‌ای شیعه‌ی امامیه با دیگر فرق اسلامی دنبال می‌کنند. دقیقاً نقطه‌ی مقابل رویکرد تشیع سیاسی که بر تقریب مذاهب اسلامی و پرهیز از مسایل تفرقه‌انگیز تأکید دارد.

وجه اشتراک دیگر تعطیلی فاطمیه و هشتم [نهم] ربیع آن است در پشت صحنه‌ی هردو اقدام، ظاهراً یک نفر قرار دارد: آیت‌الله وحید خراسانی؛ که زعامت جریان سنت‌گرای حوزه را برعهده دارد و همزمان مورد احترام اصلاح‌طلبان (به‌جهت برخی مواضع انتقادی وی) و اصولگرایان (به‌جهت جایگاه علمی و حوزوی) است. اوست که با خواندن روضه‌ای خصوصی برای خاتمی از او قول تعطیلی روز شهادت حضرت زهرا(س) را می‌گیرد و احتمالاً‌ به طریقی مشابه، از علی لاریجانی هم قول تعطیلی هشتم ربیع را. و هم رییس‌جمهور اصلاح‌طلب نواندیش، هم رییس‌مجلس اصولگرای نزدیک به دولت اعتدال خط مذهبی‌شان را از او می‌گیرند.


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#مطالعات_روحانیت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸رهبرِ مذهبیِ جمهوریِ اسلامی کیست؟🔸
یا
🔸مرجعیتِ مذهبیِ نظام در کشاکش قم و تهران🔸
(به‌بهانه‌ی هم‌نشینیِ «هشتم [نهم] ربیع» و «هفته‌ی وحدت» در تقویم رسمی کشور)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 2 از 5]


🔹سه
برخلاف آیت‌الله خمینی که به‌هردلیل، یا سلوک شخصی یا اقتضائات شرایط سیاسی کشور، نخواست یا نتوانست در مناسک و مراسم مذهبی مداخله‌ی مستقیم کند و اداره‌ی سازمان دینی (حوزه) را هم به دیگر مراجع تقلید سپرده بود، آیت‌الله خامنه‌ای از همان سال‌های آغازین رهبری خود فراتر از صرفاً‌ رهبرِ نظام سیاسی و در قامت رهبرِ مذهبی کشور ظاهر شد. او با بهره‌گیری از قدرت تأسیسی و نبوغ گفتمان‌سازی و مفهوم‌پردازیِ خود کوشید هدایت سازمان و بدنه‌ی مذهبی کشور را در دست گیرد. و در این راه، لااقل در مقاطعی، موفق بود.

به‌عنوان مثال آیت‌الله خامنه‌ای که از جوانی علاقه و توجه ویژه‌ای به ادبیات و هنر به‌ویژه هنر دینی و مداحی داشت، در دوره‌ی ریاست‌جمهوری، ارتباط مستمر و گسترده‌ای با قاریان، شاعران و مداحان برقرار کرد. از همان دوره تا امروز، او هر سال در روز ولادت حضرت زهرا(س) با مداحان، در ماه رمضان با قاریان و در شب ولادت امام‌حسن(ع) با شاعران دیدار می‌کند. این جلسات که در دوره‌ی ریاست‌جمهوری به‌صورت محدود خصوصی برگزار ‌شده و کم‌تر رسانه‌ای می‌شد، در دوره‌ی رهبری وی، پس از چندی از حالت محدود خارج شده، به گردهمایی سالانه‌ی صنف مداح، قاری و شاعر تبدیل شده است که از چند ماه‌ قبل برای برگزاری آن برنامه‌ریزی می‌شود و در رسانه‌ها انعکاس گسترده پیدا می‌کند و محملی است که در آن، رهبری به تبیین مواضع و ارایه‌ی راهبردها و فرامین هنجاری و کنترلی خود درباره‌ی ادبیات دینی، آیین‌ها و شئون مذهبی، مداحی و عزاداری می‌پردازد. این مواضع، فوراً توسط سازمان‌های مسئول به سندهای اجرایی و ابلاغی تبدیل می‌شوند و از آن‌ها به‌عنوان راهبردهایی برای کنترل و هدایت مجالس، اصناف و شئون مذهبی بهره‌گیری می‌شود.

این سیاست مداخله و راهبری مستقیم را نمی‌توان تنها متأثر از علایق شخصی آیت‌الله خامنه‌ای دانست. بلکه با بررسی روند توسعه‌ و رشد سازمان‌های مذهبی خصوصاً از میانه‌ی دهه‌ی هفتاد به بعد، به‌خوبی می‌توان دریافت که این سیاست، جزیی از مدل حکمرانی ایشان بوده و رهبری در حال مدیریت منابع انسانی بدنه‌ی حامیان نظام و تعریف سازوکارهای بسیج توده‌ای و کنترل جامعه‌ی مذهبی بوده است.


🔹چهار
از ویژگی‌های سیاست مذهبی آیت‌الله خامنه‌ای توجه ویژه به آیین‌های شیعی به‌خصوص عزاداری عاشورا بوده است. عزاداری در منظومه‌ی فکری ایشان، به‌تبع رویکرد تشیع سیاسی، بالذات اصالتی ندارد، بلکه جایگاه «ابزاری» دارد. مهم‌تر از نفس عزاداری، این‌ست که «برای چه» عزاداری می‌شود. وی الگوی مطلوبی از عزاداری و مداحی و مجالس مذهبی در ذهن دارد که در دیدارهای سالانه‌ با مداحان و جلسات دیگر به تفصیل آن را تبیین کرده است. مشخصاتی چون تکیه بر تفسیر سیاسی و حماسی از واقعه‌ی عاشورا، تأکید بر عقلانیت شیعی، اهتمام به اعتدال و پرهیز از مسایل فرقه‌ای مذهبی، و توجه به مسایل روز سیاسی کشور و جهان اسلام را می‌توان از مشخصات الگوی مذکور دانست.
آیت‌الله خامنه‌ای در دوره‌ی پیش از انقلاب از زمره‌ی روحانیون روشنفکر و محبوب جوانان انقلابی به‌شمار می‌رفته و روابط نزدیکی با نواندیشان دینی چون مهدی بازرگان، علی شریعتی و مرتضی مطهری داشته است. او آخرین بازمانده‌ی سخنرانان حسینیه‌ی ارشاد است؛ مکانی هنوز هم به‌عنوان نماد اصلاحات و آسیب‌شناسی دینی شناخته می‌شود. آیت‌‌الله خامنه‌ای در دوره‌ی رهبری خود (تا مقطعی) کوشید پروژه‌ی ناتمام اصلاح‌طلبی دینی را ادامه دهد. سخنرانی پرشور او در 22 خرداد 1373 در انتقاد از رواج برخی رسوم «خرافی» و «غیرعقلانی» عزاداری را شاید بتوان نخستین اعلام حضور رسمی جمهوری اسلامی در عرصه‌ی اصلاحات مناسک مذهبی دانست. او جزو معدود فقهای شیعه است که صراحتاً‌ به حرام‌بودن قمه‌زنی و رسوم مشابه آن فتوا داده‌اند. به‌جهت جایگاه رهبری او، این فتوا «حکم حکومتی» تلقی شده و مستند ممنوعیت قانونی رسوم مذکور و برخورد امنیتی و نظامی با آن شده است.
آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های بعد نیز پروژه‌ی آسیب‌شناسی و نقد آیین‌های مذهبی را ادامه داد و ازجمله در سخنرانی 5 مرداد 1384 شدیدترین نقدها را بر برخی مداحی‌های نوپدید وارد ساخت. فتوای حرام‌بودن توهین به شخصیت‌های مورد احترام اهل‌سنت (ازجمله عایشه) و انتقادات صریح از مواردی چون بیان مطالب تفرقه‌انگیز در مجالس مذهبی، رسوخ تفکر سکولار در هیئت‌های مذهبی، رواج ادبیات غلوآمیز و استفاده از واژگان دور از شأن اهل‌بیت در نوحه‌ها و بهره‌گیری از موسیقی نامناسب در مداحی‌ها از دیگر مواضع وی درباره‌ی آیین عزاداری بوده است.


[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

جمهورى اسلامى در ساختار كنونى در حال تكميل پروژه ناتمام دولت-ملت سازى پهلوى است

(گزيده اى از نشست آيين در ميانه دولت و مردم؛ برگزار شده توسط پژوهشكده فرهنگ و هنر اسلامى)


🔸محمدحسین بادامچی که پیشتر یادداشتی دراین‌باره نوشته است، سراغ تمایل به قدسی کردن مسائل اجتماعی می‌رود و این تمایل را مانع از فهم امر اجتماعی می‌داند و ادامه می‌دهد: متأسفانه آن‌طور که در این صحنه هم می‌بینیم، این تمایل به قدسی کردن که توسط دین‌داران هم اتفاق می‌افتد، متضمن نوعی شرک است. البته شاید به لحاظ استعاری بتوان جایی برای تعابیری که در این فرایند به‌کار می‌روند، قائل بود اما به‌هرحال اصلاً اتفاق خوشایندی نیست که آن چیزی را که محصول تاریخ خاص ما و پدیده‌ّهای اجتماعی، در تحولات خاص تاریخی و سیاسی ماست، این‌گونه قدسی‌سازی کنیم. چراکه به‌هرحال در چنین صحنه‌ای عینیت اتفاقات تغییر نمی‌کند؛ بازیگرانی هستند و دارند این اتفاقات را رقم می‌زنند. این‌گونه فقط ماییم که از تحولات عقب می‌مانیم و خودآگاهی ماست که جا می‌ماند. خود این موضوع جای تأمل دارد که آیا این فروبستگی در مقابل اندیشیدن، آن‌هم در همان لحظه شروع [آنگونه كه در اين مورد در نهايت مانع حضور برادر عزيزمان آقاى مظاهرى در اين نشست شد] ، جلوی هرگونه تأمل، اصلاح و پیشرفتی را نمی‌گیرد؟

🔹بادامچی نکتة مدنظر خود در باب پیاده‌روی اربعین را نکته‌ای کلی‌تر و کلان‌تر از این پدیدة خاص می‌داند و آن را ذیل روند دولت‌ملت‌سازی توضیح می‌دهد: پروژه‌ای که به‌نظر او از دورة پهلوی کلید خورده است و هدف آن درهم شکستن جامعة ایرانی، ادغام آن در حکومت و ازبین‌بردن بخشی از جامعه است که همواره دربرابر حاکمیت مقاومت می‌کند. او می‌گوید: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در مقابل این پروژه شکل گرفتند و در مقابل این روند ایستادگی کردند. باید توجه داشت که علما و درکل تشیع مهمترین محور مقاومت در مقابل این پروژه هستند. اما باید پرسید که چگونه با وجود اینکه انقلاب اسلامی بر علیه این پروژه شکل گرفت، دولت‌ملت‌سازی پس از انقلاب نیز ادامه پیدا می‌کند. این سؤال خود جای بحث مفصلی دارد اما آنچه اکنون باید گفت این است که پس از انقلاب، نهاد مذهب نیز در این پروژه تصرف شده است و وقتی تشیع به این شکل مصادره می‌شود، مقاومت جامعه به‌کلی در هم می‌شکند. می‌توان مراسم ۲۲ بهمن و ۱۳ آبان و راهیان نور را دید که چه اتفاقی برای آنها افتاده و پرسید که اکنون چه معنای سیاسی و اجتماعی در آنها وجود دارد. البته من سیاسی و اجتماعی را تفکیک می‌کنم و از معنای اجتماعی این را مراد می‌کنم که این مراسم چه نسبتی با تحولات اجتماعی ما دارند و چگونه می‌شود آنها در ضمن منطق این تحولات جای داد و از معنای سیاسی نیز این را می‌پرسم که این مراسم چه وظیفه‌ای را در میان رویدادهای سیاسی ما به عهده می‌گیرند. در هیئات مذهبی نیز همین تأثیرات را مشاهده می‌کنیم و امروز می‌بینیم که اگر برخی نمادها از آنها حذف شوند، چیزی جز یک فستیوال معمولی از آنها باقی نمی‌ماند. از اینجا به بعد، از تمام این مراسم صرفاً چیزی باقی می‌ماند که می‌شود از آنها تنها به‌عنوان یک پایگاه هویتی یاد کرد. این پایگاه هویتی فقط به این درد می‌خورد که به جهان بگوید «ما هستیم.»

🔸این پژوهشگر علوم اجتماعی، در انتهای صحبت خود، سوءتفاهم‌هایی را که در واکنش به یادداشت او ایجاد شده‌اند، این‌گونه تذکر می‌دهد که: اولاً من بحث اربعین دولتی و اربعین مردمی را مطرح نکردم؛ بحث بنده اربعین مردمی و اربعین توده‌ای بود. این خیلی ساده‌لوحانه است که تصور شود دولت دارد این آئین را پیش می‌برد. من توده‌ای را در مقابل مردمی به‌کار می‌برم. دوگانة دیگر هم که به متن بنده نسبت دادند دوگانة اجتماعی‌سیاسی بود درحالی‌که منظور بنده دوگانة اجتماعی‌حکومتی بود و به‌نظر من حتی جای سیاست در اینجا خالی است. چراکه در هردوی این اشکال ما جای خالی نوعی از یک تشیع سیاسی را می‌بینیم و باید این را نیز گفت که سیاسی بودن تشیع از اجتماعی بودن آن بر می‌آید. من به‌عنوان مدافع تشیع سیاسی هردوی این اشکال را نقد می‌کنم درعین‌حالی که معتقدم تشیع اجتماعی پتانسیل بالاتری دارد.

👈خلاصه نقدهاى وارده بر طرح مساله فوق توسط دوستان گرامى آقايان شهرستانى، متولى و مهديار و تفصيل مناظره را در گزارش و فايل صوتى زير دنبال كنيد.

https://www.mehrnews.com/news/4147818/

/channel/IslamicLeft/421

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

سرفصل‌های اولیه از گزارش محدثی درباره‌ی پیاده‌روی اربعین 1396 / حسن محدّثی گیلوایی / 28 آبان 1396
@HasanMohaddesi

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آزمونِ چهل‌وهشتم🔸
چند نکته به‌مناسبت برگزاری بزرگ‌ترین همایش سالانه‌ی آیین‌های عزاداری در مشهد

✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 1 از 2]


یک
28 صفر،‌ سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) (و نیز طبق برخی روایات شهادت امام‌حسن) از مناسبت‌های اصلی برگزاری مراسم و مجالس عزاداری شیعیان است. پیشینه‌ی برگزاری عزاداری 28 صفر در ایران به دوره‌ی قاجار برمی‌گردد. طبق روال سنتی، در این روز، در شهرهای مختلف، دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی به خیابان‌ها می‌آیند و عزاداری می‌کنند. اما این عزاداری در شهر مشهد کیفیت برگزاری ویژه‌ا‌ی دارد.

در مشهد (و چند شهر دیگر عمدتاً واقع در شرق ایران) این روز به «چهل‌و‌هشتم» مشهور است؛ به‌مناسبت گذشتِ 48 روز از شهادت امام‌حسین(ع) که نشان‌دهنده‌ی جایگاه کانونی عاشورا در تقویم سوگ شیعی است. از پیش از انقلاب مرسوم است که در این روز، دسته‌جات و هیئت‌های مختلف از سراسر کشور به مشهد می‌روند و روزهای آخر ماه صفر ـ که همچنین سالروز شهادت امام‌رضا(ع) است ـ را در حرم آن امام و خیابان‌های اطراف آن عزاداری می‌کنند.

حضور عزادارانی از شهرها و مناطق مختلف، چهل‌وهشتمِ مشهد را به همایش سالانه‌ی انواع آیین‌ها و رسوم عزاداری شیعی اقوام ایرانی تبدیل ‌کرده است. من در چند سال ازجمله سال‌های میانی دهه‌ی 80 به مشاهده‌ و مطالعه‌ی میدانی و مستندنگاری این مراسم پرداخته‌ام و می‌توانم بگویم از حیث گردآمدن گروه‌های مختلف و اجرای همزمان آیین‌های گوناگون عزاداری، این مراسم کاملاً بی‌نظیر و منحصربه‌فرد است. چهل‌وهشتم فستیوال سالانه‌ی مردمیِ عزاداران ایران است که بحمدلله (تا کنون) تاجد زیادی از آسیب مداخله‌ی مستقیم و دستکاری نهادهای رسمی مصون مانده است. گرچه هم در دوره‌ی پهلوی و هم در جمهوری اسلامی، طبعاً آستان قدس در مدیریت و کنترل این مراسم نقش‌آفرین بوده؛ منتها این نقش‌آفرینی ماهیت مردمی مراسم را تحت‌الشعاع قرار نداده است.

روزهای پایانی ماه صفر، فرصت بی‌بدیلی است برای تماشای آیین‌های مهجور و درمعرض اضمحلال عزاداری در شکل واقعی و مردمی خود. اعضای هیئات و دسته‌های عزاداری از روستاها و شهرهای دور و نزدیک، همراه با نمادها و اشیا و ابزار‌آلات آیینی‌شان خود را به مشهد می‌رسانند و در این چند روز، به اجرای مراسم عزاداری به‌همان شیوه‌ی برگزاری در منطقه‌ی خود می‌پردازند. از نخل‌گردانی تا شاخسی‌واخسی، از سنگ‌زنی تا تعزیه‌خوانی، از علم‌کشی تا توغ‌گردانی، همه و همه یک‌جا گردآمده و اجرا می‌شوند. یک گردهمایی خودجوش و اصیل که زمین تا آسمان با نمونه‌های فرمایشی و موزه‌ای که مثلاً سازمان میراث فرهنگی در فلان تالار در تهران برگزار می‌کند، متفاوت است. بدین‌معنا، می‌توان مشهد را پایتخت آیین‌های عزاداری دانست.

‌چهل‌وهشتم، حسن‌ختامِ دو ماه عزاداری بر امام‌حسین(ع) است. در باور عزاداران، عزاداری در این روزها و در مشهد، به‌معنای دریافت «مزد» از امام‌رضا(ع) (نماینده‌ی ائمه‌ی شیعه در ایران) برای عزاداری بر جدشان امام‌حسین(ع) است.


دو
یک نکته‌ی مهم در مورد چهل‌وهشتم مصون‌ماندن از آسیب رسانه‌ای‌شدن است. آفتی که در سال‌های اخیر گریبان‌گیر عزاداری عاشورا و مراسم پیاده‌روی اربعین و آیین‌های دیگر شده است. یک شاهد و مؤید این امر، عدم عاملیت سلبریتی‌های مذهبی (منبری‌های مشهور و مداحان محبوب) در چهل‌وهشتم است. گو این‌که حضور مداوم و سنتی دسته‌جات مردمی، مجالی برای ابراز وجود به این سلبریتی‌ها نداده است. اساساً چهل‌وهشتم، با محوریت «جماعت‌های مذهبی» برگزار می‌شود، نه افراد.


سه
نکته‌ی دیگر، حجم اندک نمادها و شعارهای سیاسی در این مراسم است. به‌شکل کاملاً‌ محسوسی، هیئات مذهبی سیاسی در این اجتماع بروز و ظهوری ندارند. این موضوع، در وزن‌سنجی گرایش‌های مذهبی در جامعه‌ی مناسکی اهمیت بالایی دارد.


چهار
در سال‌های اخیر و به تبع تبلیغات گسترده و فربهی آیین پیاده‌روی اربعین، پیاده‌روی از شهرهای مجاور به سمت مشهد در این ایام نیز رونقی نسبی گرفته است. تلاش‌هایی توسط مسئولان محلی برای شبیه‌سازی مراسم اربعین شده است که البته به‌دلایلی (ازجمله فقدان جاذبه‌های چندگانه‌ای که در مقاله‌ی «اربعین ایرانی» برشمردم) تاکنون چندان موفق نبوده. اما درهرحال به نسبت سال‌های دورتر، در چند سال اخیر پیاده‌روی مشهد با جمعیت بیش‌‌تری برگزار می‌شود.

یک موضوع نیازمند مطالعه، اثراتی است که رشد تصاعدی پیاده‌روی اربعین بر کیفیت اجرای چهل‌وهشتم داشته است. به‌نظر می‌رسد ضریب‌پیداکردن اربعین، به‌طور کلی توازن مناسکی ماه صفر را برهم زده و عزاداری‌هایی چون 28 صفر و مراسم چهل‌وهشتم را تحت‌الشعاع قرار داده است.


[ادامه 👇]

#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین


@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔹پیوند جدایی‌ناپذیر قدرت با آیین‌ها🔹
درباره دوگانه فرهنگ و آیین دولتی/غیردولتی

✍️میثم مهدیار/ دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی

[قسمت ۱ از ۲]

هر بار که موسم آیین‌های مذهبی و انقلابی می‌رسد کسانی دست به قلم می‌شوند و از دولتی شدن این آیین‌ها در جمهوری اسلامی انتقاد می‌کنند. مسأله این دوستان که اغلب دغدغه‌های مذهبی و ارزشی دارند، این است که به‌واسطه دخالت قدرت و سیاست در آیین‌های تاریخی مردم و سوءاستفاده از آن‌ها برای مشروعیت بخشی به خود این مناسک، به مرور از معنای اصیل و فرهنگی و کارکردهای مثبت اجتماعی‌شان تهی شده و به مرور دچار اضمحلال می‌شوند. مسأله اصلی در این جا در واقع «آیین میانه دولت و مردم» است. این دغدغه البته در یک دهه گذشته همیشه همراه نویسنده بوده و 8سال پیش و بعد از ابلاغ اصل 44 موسوم به خصوصی‌سازی، از ضرورت خصوصی شدن آرمان‌ها در جمهوری اسلامی نوشت. با این حال در این سال‌ها نگارنده با تاملات بیشتر دریافت که مسأله به همان سادگی که در ابتدا تصور می‌کرد نبوده و نیست.

یکی از این کسانی که بسیار در این باره نوشته دوست عزیزم محسن حسام مظاهری است که از یک دهه پیش و از زمان مرحوم نشریه هابیل دوگانه «دفاع‌مقدس دولتی- دفاع مقدس مردمی» و اخیراً دوگانه «اربعین ایرانی-اربعین عراقی» را به صورت مداوم در نوشته‌هایش مورد استفاده قرار می‌دهد. به‌واسطه همان تأملات بارها در شبکه‌های اجتماعی یا به‌صورت خصوصی برخی ملاحظات نظری در توجه به این مسأله مهم را به محسن حسام انتقال داده‌ام ولی منتهی به یک گفت‌و‌گوی جدی میانمان نشده است. در واقع تلقی‌ام این است که مظاهری صرفاً یک دوگانه کلیشه‌ای «دولتی ـ مردمی» برساخته به صورت مداوم هر نشانه دم دستی را که می‌بیند در این دوگانه بسیط جای می‌دهد و اسم آن را هم «تاملات جامعه شناسانه مناسک مذهبی» می‌گذارد بدون اینکه تلاش کند به مسأله وجهی تاملی‌تر و بنیادی‌تر بدهد و آن را غنی‌تر کند.

این ساده انگاری نظری در توجه به مسأله باعث می‌شود که این دغدغه خوب و ارزشمند نتواند زمینه‌ای را برای دیالوگ با صحنه سیاست و قدرت در ایران فراهم آورد و نهایتاً در حد یک سری یادداشت‌هایی که نمی‌توانند با مخاطب اصلی‌شان ارتباط برقرار کنند، بماند و این کلیشه شدن آن‌ها، مسأله را از اساس می‌پوشاند.
در اینجا تلاش می‌کنم برخی پرسش‌ها و ملاحظات درباره این دوگانه را که به نظرم می‌تواند تأمل در آن‌ها به پیشرفت و عمق توجه به مسأله و راهبردی شدن آن کمک کند، بیاورم و در پایان نشان خواهم داد که چرا تکرار مقوله دولتی-مردمی اساساً دوگانه‌ای غلط انداز است که سرنا را از سرگشاد آن می‌نوازد که به بغرنج‌تر‌شدن ماجرا می‌انجامد.

یک
دوگانه دولتی ـ مردمی از امکان فاصله گذاری میان دولت و فرهنگ مردم حکایت می‌کند؛ اما این چگونه امکان پذیر است؟ آیا اساساً میان مفهوم دولت و فرهنگ و مردم می‌توان فاصله‌ای حتی تحلیلی انداخت؟ آیا فرهنگ صرفاً متأثر از دخالت‌های مستقیم توصیه نامه‌ای یا آیین نامه‌ای یا بودجه‌ای دولت است که اگر آن‌ها را قطع کنیم فرهنگ مردمی می‌شود؟ وقتی از اقتصاد و شهرسازی و معماری و آموزش و پرورش و معماری و بروکراسی ما همگی بر شکل گیری فرهنگ ما تأثیرگذارند چگونه می‌توان از عدم دخالت دولت در فرهنگ و آیین سخن گفت؟ مگر اینکه به شکل پوزیتویستی دخالت دولت در فرهنگ را صرفاً به چند بازنمایی تلویزیونی و چند دستورالعمل یا تخصیص بودجه و ... تقلیل دهیم و همه فرهنگ و آیین را متقابلاً فقط متأثر از این دست امور بدانیم. مگر نه اینکه دولت در جمهوری اسلامی در این سال‌ها با سیاست‌های توسعه‌ای خود از جمله گسترش مال‌سازی‌ها، تخریب محله‌های سنتی، تورم در قیمت مسکن و بی‌سامانی سیاست‌های اجاره نشینی و گسترش مهاجرت و حاشیه نشینی، افزایش سرسام آور تبلیغات مصرفی و .... به نوعی علیه فرهنگ تاریخی مردم هجمه کرده و همه این‌ها در تحولات در فرم و محتوای فرهنگ و اخلاق و آیین ما مؤثر بوده است.

[ادامه 👇🏻]
نقل از: روزنامه‌ی «صبح نو». ۲۴ آبان ۹۶. ص۱۰
http://sobhe-no.ir/newspaper/359/10

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

آیین در میانه دولت و مردم

با حضور :
سیدعلی متولی
محمدحسین بادامچی
سید حسین شهرستانی
میثم مهدیار

سه شنبه۲۳ابان.ساعت ۱۷
پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
@RCICA

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸در دفاع از مطالعات اجتماعی تشیع🔸
به‌بهانه‌ی جنجال اخیر پیرامون تحلیل‌‌های جامعه‌شناسانه‌ی اربعین

محسن حسام مظاهری

[قسمت ۱ از ۲]


🔻یک
در جامعه‌ی ما، انصافاً جامعه‌شناسی را باید ازجمله مشاغل پرخطر دانست. البته منظورم از جامعه‌شناسی به‌معنای کنشگریِ علمی و مسأله‌مند و فعال با دغدغه‌ی فهم مسایل مردم و جامعه و تلاش برای بهبودبخشیِ روشمند آن‌هاست. نه جامعه‌شناسی برای جامعه‌شناسی، و نه جامعه‌شناسی فارغ از تعهد و مسئولیت اجتماعی، و نه یک دانش بی‌خطرِ منفعلِ پشت‌میزی یا یک پوزیشین آکادمیک برای کارمندان نهادِ وابسته به حکومتِ دانشگاه که برایشان فرقی نمی‌کند حکومت اعلاحضرت آریامهر است یا حکومت ولایت فقیه. حقوق‌شان را می‌گیرند و کارشان را می‌کنند و به‌هیچ‌جای عالم هم بود و نبودشان برنمی‌خورد.

جامعه‌شناس‌بودن پیشه‌ی پرخطری است در کشوری که حکومتش ـ به غلط ـ علوم انسانی و اجتماعی را دشمن خود فرض کرده و ترجیح می‌دهد اساتید و دانشجویان و محققان علوم اجتماعی در درون زندانِ «دانشگاه» یا نهایتاً مؤسسات پژوهشیِ بی‌خطر تحت کنترل باشند و به موضوعات کمتر حساس یا شبه‌مسأله‌های بی‌خاصیتِ تئوریکِ محض سرگرم شوند تا آن‌که بخواهند در مورد مسایل و معضلات جدی جامعه اظهارنظر کنند، و حاضر است میلیون‌ها تومان از پول نفت خرج پژوهش‌های اجتماعی کند؛ منتها پژوهش‌هایی که با جلد گالینگور و زرکوب، در قفسه‌های اداری بایگانی شوند و خاک بخورند یا نهایتاً به مقاله‌ی علمی ـ پژوهشی و علمی ـ ترویجی و علمی ـ تخصصی تبدیل شوند، محبوس در ژورنال‌های بی‌شماری که قرار نیست کسی بخواندشان. ارتقای سازمانی و ارتقای علمی، حق‌السکوتی است که سیستم معیوب دانشگاهِ نان‌خورِ حکومت به پژوهشگران اجتماعی می‌دهد تا حد و حدود گلیم دستش باشد. کافی‌ست کمی لوله‌ی تغذیه‌شان را تنگ‌تر بگیرد تا دغدغه‌ی معاش نگذارد هیچ فکر و ذکری برایشان باقی بماند.


🔻دو
اما بین شاخه‌های جامعه‌شناسی ـ به گمان من ـ پرخطرترین و پرریسک‌ترین شاخه، جامعه‌شناسی دین است. جامعه‌شناسی دین حتا از سیاست هم خطرخیزتر است. زیرا در سیاست نهایتاً طرف حساب، حکومت است. ولی جامعه‌شناس دین هم با حکومت (که خود را متولی دین رسمی می‌داند) طرف است و هم با سازمان دین (روحانیت) و بدنه‌ی دینداران. هم در معرض تحدید سلطه‌ی سیاسی است و هم در معرض تهدید تعصب مذهبی. یکی از دلایل نحیف‌بودن این شاخه و فقر شدید مطالعات اجتماعی و انتقادی تشیع در جامعه‌ی ما همین شرایط دشوار و پرهزینه‌ای است که طبعاً هرکسی توانایی پذیرش و تحمل آن را ندارد.

شاهد مثال واکنش‌های منفی گسترده‌ای است که در این چند روز، انتشار چند یادداشت با موضوع تحلیل جامعه‌شناسانه‌ و انتقادی پیاده‌روی اربعین، به دنبال داشته و مستمسکی تازه شده است برای انتقام‌گیری و هجمه‌ به کل جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان. از فلان سخنران مذهبی و مداح تا بهمان مدیر رسانه‌ای و سیاستمدار و روزنامه‌نگار و کارشناس همه‌فن‌حریف و همه‌جا حاضر شبکه‌های تلویزیونی و تا حتی برخی از علوم‌اجتماعی‌خوانده‌های قایل به مرگِ جامعه‌شناسی (که معلوم نیست چرا دست از سرِ این ـ به‌قول خودشان ـ «میت» برنمی‌دارند)، همه احساس تکلیف کرده‌اند تا خرده‌حساب‌هایشان با جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان را یک‌جا تسویه کنند.

این هجمه‌ها البته دور از انتظار نبود. مسیر مطالعات اجتماعی تشیع، مسیر پرسنگلاخی است و کسی که در این راه پا می‌گذارد باید به عواقب آن اندیشیده باشد. به تجربه دریافته‌ام که در چنین فضای مسمومی، خصوصاً وقتی غلیان مذهبی و عاطفی هم در آن دخیل باشد، امکان مفاهمه به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد. حرف حقی هم اگر گفته شود، شنیده نخواهد ‌شد. بنا بر جدل و مراء است تا نهایتاً یک طرف در موضع انفعال قرار گیرد و عقب‌نشینی کند تا رضایت‌خاطر هجمه‌کنندگان فراهم آید و حساب کار دست بقیه بیاید.

(به‌عنوان مثال واقعاً باعث تأسف است که یک استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بعد از نوشتن دو یادداشت تحلیلی درباره‌ی اربعین براثر فشارها مجبور می‌شود فایل صوتی منتشر کند که بگوید گرچه تحلیلی کرده که به مذاق برخی خوش نیامده، اما خودش شیعه است و به عاشورا معتقد است و حسرت زیارت کربلا دارد و خانواده و پدرش مذهبی بوده‌اندو ... من البته با لحن و ادبیات و برخی مفاد یادداشت ایشان موافق نیستم و معتقدم مواجهه‌ی سیاسی با مقولات دینی، مخرب است. ولی بسیاری از هجمه‌ها به آن یادداشت را هم غیرمنصفانه می‌دانم.)‌

[ادامه 👇🏻]


#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#دین_در_جامعه_ایرانی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔹سه رویکرد نظری درباره راهپیمایی اربعین

درباره چرایی فراگیری جهانی حادثه راهپیمایی اربعین، می توان سه رویکرد کلی نظری را از یک دیگر تفکیک کرد، این رویکردها تلاش می کنند تا به این پرسش که چرا و چگونه راهپیمایی اربعین در مدت زمان کمی تبدیل به یک حادثه بزرگ اجتماعی و فرهنگی شده است، پاسخی ارایه دهند. برای هر یک از رویکردها نیز شواهدی در راهپیمایی اربعین وجود دارد، هر چند پرسش اصلی این است که ماهیت اصلی این حادثه با کدام رویکرد نظری تطابق بیشتری دارد؟ این رویکردهای سه گانه عبارت اند از:

1-آیین تامین کننده مشروعیت سیاسی

پیش فرض اساسی این رویکرد بر نقش نامریی جمهوری اسلامی در دامن زدن راهپیمایی اربعین استوار است. از این منظر، نظام تلاش می کند با سوء استفاده از احساسات مذهبی و دینی مردم به خصوص علاقه عمیق و تاریخی ایرانیان به امام حسین علیه السلام، مشروعیت سیاسی خود را تقویت کرده و سیاست های خود را در داخل و خارج از کشور پیش برد. تاکید بر دو گانه های دولتی-مردمی و مفاهیمی چون موکب های حکومتی، تبلیغات حکومتی و... ذیل چنین رویکردی صورت می گیرد. در این رویکرد اربعین آیین شیعی عراقی است که به صورت ابزاری مورد سوء استفاده نظام قرار گرفته است. تبلیغ گسترده سفر به اربعین در رسانه های دولتی، استفاده از اموال دولتی در ارایه خدمات به زایران، استفاده از سخنرانان و مداحان خاص در مسیر سفر، حضور پر رنگ سیاست مداران و مسئولان حکومتی به خصوص از یک جناح خاص از جمله نشانه های است که در این رویکرد مورد استناد قرار می گیرد. در یک کلام علت فراگیر شدن این حادثه را باید در دخالت ها و تبلیغات دولت برای استفاده سیاسی از ظرفیت این حادثه جستجو کرد.

2- آیین بستر ساز امپراطوری ایرانی

در این رویکرد برجسته شدن اربعین در سال های اخیر همبستگی نزدیکی با افزایش قدرت منطقه ای ایران و شکل گیری نوعی امپراطوری منطقه ای که مرزهای آن از یمن تا فلسطین گسترش یافته است، دارد. از این منظر علاقه و اشتیاق ایرانی ها به حضور گسترده در این راهپیمایی به دلیل خوی سلطه جویی و توسعه طلبی است که در آن ها وجود داشته و این حرکت نوعی تلاش برای تطابق مرزهای جغرافیایی و عقیدتی است. مهم ترین استناد این رویکرد نیز رفتار طلبکارانه زوار ایرانی و نگاه خدمتکارانه به مردم عراق است. برجسته ساختن حضور مخرب ایرانی ها در راهپیمایی، دخالت آن ها در آیین های اصیل عراقی و انحراف آن ها و تحقیر عراقی ها به واسطه ایجاد موکب های مجلل از جمله نشانه های هجوم ایرانی ها به فرهنگ و هویت تشیع عراقی دانسته می شود. این حضور و اشتیاق به واسطه احساس تعلق و امنیتی است که حضور پیروزمندانه سربازان ایرانی، دو هزار کیلومتر دورتر از سرزمین فعلی خود، در بزرگ ترین جنگ شهری جهان برای مردم ایران به همراه آورده و با تحریک غرور و روحیه خودباوری در آن ها، همه آن ها را در کل واحدی که رئیس جمهوری آمریکا، آن ها را ملت شرور نامیده است گرد آورده است. اشتیاق عمومی ایرانی ها برای اربعین به دلیل ایجاد چنین روحیه است.

3- آیین تمدن ساز

اربعین طلیعه شکل گیری جامعه مهدوی و نشانه عملی و عینی امت اسلامی وعده داده شده در آخر الزمان است. این حادثه در همان سرزمین و در همان موقعیتی که روایت های مربوط به آخر الزمان به آن اشاره کرده اند، شکل گرفته و برای نخستین بار در تاریخ تشیع موفق شده است اجتماع مبتنی بر خیر خواهی، ایثار و از خود گذشتگی را جایگزین اجتماع مبتنی بر ضرورت و نیاز که تمام تاریخ بشریت را شکل داده بود، کند. اربعین حیات جدیدی برای زندگی بشر در میان ویرانه های کشور عراق و در جایی خارج از اجتماعات موجود شکل داده و زندگی وعده داده شده در آخرالزمان را برای مدت 2 هفته به صحنه آورده است. علت اشتیاق تمام نشدنی مردم به این آیین و فراگیری جهانی آن نیز، همین خصلت منحصر به فرد آن است. اربعین نخستین اجتماع بشری است که اساس آن به جای نیاز و احتیاج، ایثار و سخاوت است و به دلیل همین ویژگی خاص اش نیز دل های مردمان در اقصی نقاط جهان شیفته آن شده و کسی که در آن حاضر بوده مشتاق تر می شود. بهشت وعده داده شده در همه ادیان و مکاتب یعنی اجتماع مبتنی بر مهر و ایثار، اکنون در میانه بهت و حیرت همه در میانه ویرانه های عراق و از دل مذهب تشیع سر بر آورده و روز به روز فراگیر تر می شود. اهمیت اربعین بیش تر از آن که در تعداد شرکت کنندگانش باشد، در کیفیت اجتماع اش است.

هر کسی که با جانی آسوده از ذهنیت آشفته از مفاهیم، یک بار خود را به این سیل خروشان سپرده باشد بهتر از هر کسی در نزد خویش می داند که اربعین چیست و چرا این چنین فراگیر شده است. هر چند در توصیفاتش اسیر مفاهیم ذهنی اش باشد.
@sinakallhor

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸در حاشیه‌ی مقاله‌ی «اربعینِ ایرانی»🔸

محسن حسام مظاهری

[قسمت 2]

هشت
از یک پژوهشگر و جامعه‌شناس دین انتظار می‌رود در مواجهه با یک پدیده‌ی دینی مانند آیین مذهبی، سطح مشاهده و تحلیلی جامع‌تر و همه‌جانبه‌تر از یک آیین‌گزار معمولی داشته باشد. او باید هم متن را ببیند و هم حاشیه را. همان‌ا‌ندازه که بی‌اعتنایی گروهی از اهالی علوم اجتماعی به پدیده‌های بزرگ مذهبی نظیر اربعین مستوجب نقد است، مواجهه‌ی الاهیاتی و حتی عاطفی با این پدیده‌ها از جانب برخی دیگر از اهالی علوم اجتماعی نیز پذیرفته نیست. طبعاً هرکس می‌تواند تعلقات مذهبی خود را داشته باشد و در بیان و ابراز احساس دینی نیز آزاد است. منتها این احساسات پاک دینی و بیانات شاعرانه و انتزاعی (که از نظر علمی نه اثبات‌پذیر است و نه ابطال‌پذیر) را نباید به اسم تحلیل جامعه‌شناسانه به خورد مخاطبان داد. به‌نظر من ـ به‌عنوان یک شیعه‌ی باورمند ـ آسیب و ضربه‌ی شبه‌پژوهش‌ها و شبه‌تحلیل‌هایی که گاه توسط برخی علوم‌اجتماعی‌خوانده‌ها با انگیزه‌ی مذهبی به اسم جامعه‌شناسی مناسک دینی ارایه می‌شود، برای این مناسک و فرهنگ شیعی، به‌مراتب بیشتر از ضربه‌ای است که احیانا سکوت و بی‌اعتنایی آکادمیک گروه مقابل‌شان می‌زند. دشواری موقعیت یک جامعه‌شناسِ باورمندِ دین، همین تعهد اخلاقی به حفظ حریم‌ میان تعلقات مذهبی شخصی خود و تعهدات علمی و روشی است. تعلق هم‌زمان و متوازن به میدان و روش. دشوار است. خیلی. اما نشدنی نیست.


#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین
#پیاده_روی_اربعین_تأملات_جامعه_شناختی #کتابهای_سرو
#بازتابهای_سلسه_یادداشتهای_اربعین_ایرانی



@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸«اربعینِ ایرانی»🔸
رشد تصاعدی آمار ایرانی‌ها‌ در پیاده‌روی اربعین: دلایل و پیامدها

محسن‌حسام مظاهری


[قسمت ۱۲و پایانی]

🔹شش. ایرانیزه‌کردن اربعین

یکی از پیامدهای رشد تصاعدی و پررنگ‌شدن حضور ایرانی‌ها در پیاده‌روی اربعین، تلاش برای رنگ‌وبوی ایرانی دادن یا اصطلاحاً «ایرانیزه‌کردنِ»‌ این آیین است. به‌نظر می‌رسد وجود نوعی نگاه از موضع بالا و خودبرتربینی به ملت عراق، سبب شده است زایران ایرانی ماهیتِ عراقیِ آیین اربعین و جایگاه خود به‌عنوان «مهمانِ» ملت عراق را فراموش کرده، در نقش «میزبان» و تدارک‌کننده‌ی آیین برآیند.

مصداق بارز این رفتار را در راه‌اندازی موکب‌های بزرگ و پرتجمل توسط ایرانی‌ها به‌خصوص توسط برخی سازمان‌ها و ادارات رسمی کشور (مانند «آستان قدس رضوی»، «شهرداری تهران»، «ستاد اجرایی فرمان امام») می‌توان دید. مقایسه‌ی این موکب‌های ایرانی با نمونه‌های عراقی تفاوت‌های معناداری را نشان می‌دهد که به تمایزات «تشیع ایرانی» و «تشیع عراقیِ» معاصر از حیث الگوی تعامل نهاد دین و نهاد دولت برمی‌گردد: هرچه موکب‌های عراقی، نوعاً کوچک و ساده و بی‌تشریفات و مردمی‌اند، درمقابل موکب‌هایی که این چند سال توسط ایرانی‌ها تأسیس شده، بزرگ و پرتجمل و همراه با تبلیغات وسیع بوده‌اند.

توجیه حضور برخی سازمان‌ها و ادارات ایرانی در اربعین، مشارکت و همکاری توافقی با همتای عراقی در راستای بهبود خدمت‌رسانی به زایران است؛ نظیر مشارکت «شهرداری تهران» در امر تأمین نظافت مسیر پیاده‌روی. اما حضور رسمی ایرانی‌ها به همین موارد محدود نشده و طیف متنوعی از سازمان‌ها، از «ستاد اجرایی فرمان امام» و «سپاه پاسداران» تا «مسجد جمکران» و «آستان‌ قدس رضوی» و «آستانه‌ی مقدسه‌ی حضرت معصومه(س)» را نیز شامل می‌شود. کیفیت حضور این سازمان‌ها در اربعین، به‌گونه‌ای است که نشان از نوعی چشم‌وهم‌چشمی و رقابت در تبلیغ خود با ارایه‌ی خدمات بیش‌تر و متنوع‌تر به زایران دارد.

یک گونه‌ی دیگر از تلاش برای ایرانیزه‌کردن اربعین، حجم بالای تبلیغات سیاسی ایرانی‌ها در این مراسم است که در راستای گفتمانِ «اربعین ایرانی»، می‌کوشند با تبلیغات گسترده، وجهه‌ای «تمدنی»، «بین‌المللی» و «سیاسی» به آیین‌ِ «مذهبیِ» اربعین بدهند. به این فهرست باید بروز پاره‌ای رفتارهای ناپسند توسط برخی زایران ایرانی (مانند اسراف در مصرف نذورات یا برخوردهای طلبکارانه با خادمان موکب‌ها) و رفتارهایی که در عرف مذهبی مردم عراق پسندیده نیست (مانند حضور دختران جوان و مجرد ایرانی) را نیز باید افزود.

این رفتارها و اقدامات، طبیعتاً نارضایتی میزبانان اصلی اربعین یعنی مردم عراق را در پی داشته است. گرچه این نارضایتی‌ تاکنون به‌دلیل حفظ احترام زایران و قداست فوق‌العاده‌ای که اربعین برای شیعیان عراقی دارد، کم‌تر علنی شده، اما نشانه‌هایش را در رفتار برخی موکب‌داران می‌توان دید. استمرار مداخله‌جویانه‌ی سازمان‌های دولتی و حکومتی ایران در برگزاری اربعین و رفتارهای ناپسند زایران ایرانی می‌تواند فرصت منحصربه‌فرد این آیین برای نزدیکی دو ملت و رفع کدورت‌های تاریخی و سیاسی گذشته را به تهدیدی مبتنی بر کدورت‌های جدید تبدیل سازد.




شرح تصویر:
خبر راه‌اندازی موکب حضرت معصومه(س) با مشارکت «ستاد اجرایی فرمان امام» در 12 هزار متر
خبرگزاری فارس (10 آذر 1394)


[برشی از مقاله‌ام در کتاب «پیاده‌روی اربعین: تأملات جامعه‌شناختی»]



#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#جامعه_شناسی_تشیع
#مطالعات_زیارت #مطالعات_اربعین
#پیاده_روی_اربعین_تأملات_جامعه_شناختی #کتابهای_سرو

http://uupload.ir/files/xmig_36.jpg
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

#سایه‌های_سنت

🔸اربعین و دوگانه اجتناب‌ناپذیر

پیاده‌‌روی اربعین را حوزویان نجف به راه انداختند و گسترش دادند. تا یک دهه پیش اغلب ایرانیان حتی از وجود چنین آیینی بی‌خبر بودند؛ همان‌طور که الان اغلب ایرانی‌ها از وجود زیارت پیاده نیمه شعبان بی‌‌خبرند و بعید نیست که در سال‌های آتی با حرکت اربعین به سمت فصل گرما و خنک شدن روزهای ماه شعبان، این زیارت نیز مورد علاقه ایرانی‌ها قرار بگیرد.
ورود نظامی ایران به جنگ با داعش و تشدید خطر نفوذ داعش در عراق سبب شد که برخی‌ ایرانی‌ها ماهیت سیاسی به زیارت اربعین بدهند. البته این بدین معنا نیست که خود عراقی‌ها هیچ‌گاه ماهیت سیاسی به اربعین نداده‌اند. مخالفت و ممانعت صدام با این آیین سبب شد که زیارت پیاده اربعین حاوی ماهیت ضدحکومتی نیز بشود؛ همان‌طور که عزاداری‌های دوره رضاشاه به دلیل مخالف‌های حکومتی، ماهیت سیاسی پررنگ‌تری به خود گرفت. اصلا نفس عزاداری شیعی ماهیت ذاتی سیاسی دارد و نمی‌شود آن را از بُعد سیاسی تهی کرد. آغاز زیارت اربعین در دهه گذشته نیز بلافاصله پس از سقوط صدام در روزهای منتهی به اربعین بود که سیل عراقی‌ها پس از سال‌ها ممنوعیت به کربلا روانه شدند.
اما آنچه که ورود برخی ایرانی‌ها را به زیارت اربعین، معنادار کرده، ورود دعواها و رقابت‌های سیاسی ایرانی به این آیین مذهبی است؛ چیزی که چند روز پیش آیت‌الله مکارم شیرازی از آن با عنوان «جناحی کردن زیارت اربعین» یاد کرد و از ایرانی‌ها خواست از تفرقه‌افکنی سیاسی و تبلیغ اشخاص در این زیارت خودداری کنند.
با این حال به نظر می‌رسد که شفافیت و صراحت سیاسی به جزء لاینفک برخی حوزویان ایرانی بدل شده و آنها برای فعالیت صریح سیاسی در زیارت اربعین عراقی‌ها دلایل خاص خود را دارند. اینکه بر خلاف سال‌های گذشته که روحانیون ایرانی برای راهنمایی شرعی زائران به عراق اعزام می‌شدند، امسال سخن از اعزام ده‌ها روحانی آشنا به زبان‌های انگلیسی و عربی برای تبلیغ «گفتمان انقلاب اسلامی ایران» در این آیین به میان می‌آید نشان همین ذاتیت سیاست‌گرایی بخشی از حوزویان است.
اما عراقی‌ها چه واکنشی به این رفتار نشان می‌دهند؟ به نظر می‌رسد که با توجه به تکثر فکری موجود در میان حوزویان و مذهبی‌های عراق، علاقه ویژه آنان به احترام و تکریم زائران اربعین و اطلاع آنان از کمک‌های فراوان ایران به جنگ علیه داعش، رفتارهای صریح سیاسی ایرانی در زیارت اربعین در کنار ده‌ها اندیشه و تفکر و تصویر دیگر قرار می‌گیرد و به چشم نمی‌آید. آنها آنقدر‌ها که ما درگیر اختلافات سیاسی خود هستیم، درگیر نزاع سیاسی داخلی ما نیستند و خود به اندازه کافی دارای تکثر و رقابت سیاسی درونی هستند که از دغدغه‌ها و شفافیت‌ها و اعلام موضع‌های سیاسی ما علیه همدیگر احساس خطر نکنند.
بنابر این به نظر می‌رسد که این رفتارها بیشتر مصرف داخلی دارد؛ همان‌گونه شرکت برخی هنرمندان و چهره‌های اجتماعی مشهور ایرانی در این زیارت، مصرف داخلی دارد و در اتمسفر عراقی‌ها اثری نمی‌گذارد. برخی از ما ایرانی‌ها حتی در کنش‌های اجتماعی خود در خارج از کشورمان نیز انگار چندان علاقه‌ای به جمع‌پذیری و همبستگی و همراهی با «دیگری» نداریم؛ ولو آنکه اکثریت با آن دیگری باشد. زیارت اربعین نیز تجربه دیگری برای اثبات این گزاره است. حتی در زیارت نیمه شعبان نیز ایرانی‌ها در اکثریت عراقی‌ها هضم نمی‌شوند. عراقی‌ها آشکارا شادی می‌کنند و کف می‌زنند و هلهله می‌کنند و خیلی از زائران ایرانی نوحه می‌خوانند و سینه می‌زنند.
این دوگانه که در اربعین بین حوزویان عراقی و ایرانی می‌بینیم، ریشه در نوع کنش اجتماعی دو ملت دارد و در نوع خود جذاب و البته آسیب‌پذیر است.

- این یادداشت در صفحه ۱۴ روزنامه جامعه فردا (۱۵ آبان ۹۶) منتشر شده است. لطفا برای نظر دادن به وبلاگ تورجان بیایید
tourjan.com/?p=6766

@taqriratjournal

Читать полностью…
Subscribe to a channel