در یک کلام نه! هیچ رویکرد درمانی، هیچ چیزی در روانشناسی، هیچ مذهبی و هیچ تمرین ذهنیای وجود ندارد که ذهن انسان را از ایجاد افکار منفی باز دارد؛ افکار منفی، طبیعی هستند و گاهی بسیار مفیدند!
با این حال، ما میتوانیم راههای جدیدی برای پاسخ به افکار منفیمان را بیاموزیم تا تحت تاثیر و نفوذ آنها قرار نگیریم، ما نمیتوانیم مانع بروز آنها شویم اما میتوانیم آنها را به طور کلی بسیار بهتر اداره کنیم. تصور کنید که در شرایط بسیار سختی در زندگی قرار میگیرید، انواع مختلفی از موانع و سختیها و اتفاقات بد برایتان پیش میآید، در چنین شرایطی کدام نوع دوست و رفیق را ترجیح میدهید در کنارتان داشته باشید؟ آیا دوستی را میخواهید که به شما میگوید: «بسه! غر نزن! ناله نکن! از چی شکایت میکنی؟ این همه بچه گرسنه توی آفریقاست که وضعشون خیلی بدتر از توه، شرایط رو بپذیر، باهاش کنار بیا، نق نزن نمیخوام چیزی در این مورد بشنوم» یا دوستی را ترجیح میدهید که به شما میگوید: «این واقعا شرایط سختیه! واقعا مشکله! من در هر صورت پشتت هستم، من کنارت هستم، ما با همیم» خب از هر کسی تا به حال این سوال را پرسیدهام دوست دومی را انتخاب میکند. بنابراین، شفقت با خود یعنی یاد بگیرید که چنین دوستی برای خودتان باشید؛ با پذیرش و درک اینکه چقدر دردآور و دشوار است، شروع کنید و بعد با عبارات مهربان و حمایتگرانه ادامه دهید، دقیقا همان چیزهایی را که به دوستتان وقتی به مشکلی برمیخورد میگویید، سعی کنید همان موارد را با مهربانی تمام به صورت یک نجوای درونی به خود بگویید.
👤راس هریس
📕 کتاب: نیروی حال
✍🏻 اثر: #اکهارت_تول
📌قسمت پانزدهم -
بگذار نفسها تورا به درونِ کالبدت ببرند
همه چیز زنده است ، خورشید ، زمین ، سیاره ها ، حیوانات ، انسانها همه این ها مراتب ظهور آگاهی اند . خداست که خود را در صورت های گوناگون پدیدار می سازد ..
📕 کتاب: نیروی حال
✍🏻 اثر: #اکهارت_تول
سکوت بزرگترین دارایی ماست
سکوتی پرمعنا، همه چیز معنای خود را از سکوت می گیرد.
ما همه از پشتوانه سکوت هوشمند و شکوهمند حرکت می کنیم.
همه کارها را او انجام میدهد، نیاز نیست نگران چیزی باشید، فقط به او توجه کنید
هر کاری کردید آن را با صفات سکوت مقایسه کنید، اگر سکوت آن را ندارد شما هم نداشته باشید.
سکوت آرزویی ندارد ولی شما را به آرزوهایتان می رساند.
در واقع سکوت ماییم، برای کسی که ساکت بنشیند و بشنود.
صفات سکوت: عدم محاسبه ذهنی، عدم نگرانی، عدم فکر و خیال واهی، عدم ترس، عدم پرحرفی، عدم غر زدن، عدم شوکه شدن،
آرام، داری لبخندی پر قدرت، عدم وابسته بودن به اتفاقات، عدم واکنش، عمل آرام و بدون نسبت دادن به خود،
شد شد، نشد نشد. همیشه بهترین برای سکوت اتفاق میفتد.
شما سکوتید، قدرتمند از هر پادشاهی و ثروتمندتر از هر میلیاردری
به خودتان در مراقبه یادآوری کنید که کی هستید.
سکوت بحث نمی کند با کسی، او از بالا می بیند و بزرگترین مسایل برای او توهمی بیش نیست.
سکوت مهربان است، در همه بدنها سکوتی هوشمند می بیند مانند خودش.
سکوت پایان همه دغدغه هاست. هرجا بروید او با شماست. وقتی چشمهایتان را ببندید فرقی نمی کند که کجایید، سکوت با شماست و او می ماند. بدن و منیتی وجود ندارد ما محویم.
آرزویی دارید بیان کنید و بعد از آن سکوت فکری و زبانی کنید، ادامه ندهید و شرایط را نسنجید. بر عهده اوست
📕 کتاب: نیروی حال
✍🏻 اثر: #اکهارت_تول
📌 قسمت دوازدهم -
زیبایی در بستر آرامش حضور تو میشکفد
📕 کتاب: نیروی حال
✍🏻 اثر: #اکهارت_تول
📌 قسمت دهم -
هرجا که هستی، با تمام وجود خود، آنجا باش
اکهارت توله، تفسیر سمفونی بتهوون.
سمفونی نهم بتهوون نمونه بسیار عالی برای تشویق انسانها به صلح و دوستی و کنار گذاشتن دشمنی ها به کمک هنر موسیقی است. بتهوون مدتها به دنبال خلق اثری با هدف انسان دوستی بوده و با دیدن قصیده ای از شیلر شاعر آلمانی به این فکر می افتد که قسمت چهارم سمفونی نهم را به صورت آوازی بر روی این شعر به پایان برساند.
در سال هزار و نهصد و هشتاد و پنج اتحادیهٔ اروپا آن را بهعنوان سرود رسمی خود برگزیدند
درباره تولد دوباره
بودا: "چون هیچ خودی وجود ندارد پس انتقال خود هم وجود ندارد،بلکه اعمال و نتیجه اعمال مداوم وجود دارند. این اعمال انجام می شوند،اما انجام دهنده ای در کار نیست، هیچ باشنده ای نیست که هجرت کند و هیچ خودی نیست که در مکان جا به جا شود."
در واقع اگر فرد B بگوید من در زندگی قبلی فرد Aبودم، باید یک نقطه مشترک که خاطرات و هویت یکسانی دارد بین این دو ثابت باقی بماند. که فرد با تکیه بر آن بگوید قبلا Aبوده و الانB هست.
این نقطه مشترک را برخی روح ،برخی آگاهی فردی نامیدند، ولی سخن بزرگان چنین نقطه مشترکی را رد می کند و همانطور که بودا گفت هیچ خود و هویت مستقل ثابتی وجود ندارد که درباره گذشته اش بحث کند.
اگر چنین چیزی بود،یگانگی از بین می رفت و میلیاردها نقطه مجزا اگاهی می بایست وجود داشته باشد که هر یک بگوید من هستم.
در صورتی که فقط یک من هستم وجود دارد، و اوست که در همه یکسان است، مانند جریان برق که در هزاران لامپ یکسان است. وقتی لامپی می سوزد و می میرد، لامپ جدید در همان نقطه با همان جریان برق روشن می شود و می گوید من هستم، ولی این لامپ همان لامپ قبلی نیست، بلکه فرمی متفاوت است.
هستی یا هوش واحد در فرمهای مختلف هر لحظه خود را عیان می کند و انسان نیز یکی از همان فرمهاست و آن هستی همان سکوت است. آنچه شما با آن زنده اید دقیقا همان چیزی است که بقیه با آن زنده اند.
دی ان ا اگاهی وجود ندارد، که بعدها بقایای ما را در آن دنیا تست کنند و بگویند این همان کد آگاهی فلان شماره است. تست کننده ای نیز وجود ندارد.
قطره وقتی به دریا پیوست دیگر نمیگوید قبلا قطره بوده، او فقط اینک را می بیند و میگوید من دریام. با این احتساب هزاران تولد دوباره وجود دارد ولی همه جدید هستند و نقطه مشترکی وجود ندارد.(تناسخ به اصطلاح رایج بی معنی است).
و این هیچ جای ترسی ندارد، چون ما از بین نمیرویم و همواره می توانید ببیند و آگاه باشید و همواره بگویید من هستم، حتی بعد مرگ و اصولا این ترسنده ی ترسیده که ذهن است خود از بین می رود و ترسی باقی نمی ماند.
در واقع ما درون آگاهی قرار گرفته ایم، نه آگاهی درون ما.
چنانکه درختان نیز قلب و مغز و چشم ندارند ولی آگاهی دارند و هوش بیکران در آنها نیز جاریست