این همه تقلاها و جدالهای فکریِ ما چه بهایی خواهد داشت ، اگر محبت در دلهایمان نقصان گیرد؟ (کانت) . . تبلیغات: @makhfigah_tablighat . . . . کانال فرهنگی مخفیگاه هیچ صفحه دیگری ندارد . ادبیات فلسفه هنر موسیقی تاریخ و معرفی کناب
ادبیات، عشق و تمنا و رابطه ى جنسی را عرصه ای برای آفرينش هنری کرده است. در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نمیداشت. عشق و لذت و سرخوشی بی مایه میشد و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمی و شوری که حاصل خيالپردازی ادبی است بی بهره می ماند.
به راستی گزافه نیست اگر بگوییم آن زوجی که آثار گارسیلاسو، پترارک، گونگورا یا بودلر را خوانده اند، درقیاس با آدمهای بیسوادی که سریالهای بی مایهٔ تلویزیونی آنان را بدل به موجوداتی ابله کرده، قدر لذت را بیشتر میدانند و بیشتر لذت میبرند.
در دنیایی بی سواد و بی بهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایهی ارضای حیوانات میشود نخواهد بود و هرگز نمیتواند از حد ارضای غرایز بدوی فراتر برود.
#ماریو_بارگاس_یوسا
کتاب: چرا ادبیات؟
ترجمه: عبدالله کوثری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
پروفسور پی برد که تمدن بشر او را خوشبخت نکرده است.
بشر تمدن را به وجود آورده بود تا کمی از دست بلایای طبیعی، بیماری و مرگ احساس امنیت کند. اما حالا تمدن او را مجبور میکند از غرایز حیوانیاش چشم بپوشد و انسان از این خوشش نمیآید و به جای جبران، به گزینههای محقرانهای چون کار، عشق یا الکل پناه میبرد و میکوشد از طریق حل شدن در توده، شوربختیهای خصوصیاش را از یاد ببرد!
#کریستیان_موزر
کتاب: خاطرات کاناپه فروید
مترجم: ناصر غیاثی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
انسان چنين است دوست عزيز دو چهره دارد ، نمیتواند بیآنكه به خود عشق بورزد ديگری را دوست بدارد. اگر به حسن تصادف در عمارتی كه خانهٔ شماست حادثهٔ مرگی روی داد، در رفتار همسايگان تعمق كنيد.
آنها در زندگی كوچك خود به خواب رفته بودند، در همان لحظه بيدار میشوند. به جنب و جوش میافتند، خبر میگيرند، دلسوزی میكنند، مردهای زير چاپ است و سرانجام نمايش آغاز میشود. آنها به نمايش حزنانگيز نياز دارند، چارهای نيست و اين برای آنها نوعی تعالی است. نوعی مشروب اشتهاآور است. احساسات ما را، تنها مرگ بيدار میكند. رفيقانمان را كه تازه از ما دور شدهاند را چه دوست میداريم، آن عده از استادانمان را كه دهانشان پر از خاك است و ديگر سخن نمیگويند میستاييم. برای چه ما هميشه نسبت به مردگان منصفتر و بخشندهتريم؟
دليلش ساده است! با آنها الزامی در كار نيست. مارا آزاد میگذارند. ما میتوانيم هروقت فرصت داشتيم در فاصلهٔ ميان يك مجلس مهمانی يا اوقات هدر رفته، بزرگداشت آنان را قرار دهيم. اگر ما را به كاری ملزم كنند، فقط به يادآوری ذهنی است. پای مردن كه وسط میآيد تلفنها به كار میافتند، بر ضربان دلها افزوده میشود، جملهها كوتاه و بیکنايه میشود، اندوه خود را فرومیخوريم و گاهی خودمان را نيز مقصر میدانيم.
آری انسان چنين است دوست عزيز. دو چهره دارد .
#آلبر_کامو
کتاب: سقوط
مترجم: پرویز شهدی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#موزیک
IN THE NAME OF THE HEAVEN
اثر جدید کدد نیچر
@Codednature
قسمت دوم و پایانی مقالۀ کوتاه "هنرمند دلتنگ، هنر نوستالجیک" برای دوستانی که دسترسی به سایت ما را ندارند. .....البته راه دوم بسیار ساده تر است. و اکثر این هنرمندان که در سنین بالا به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند، یعنی زمانی که یاد گیری و تغییر مشکل تر است، آنرا انتخاب می کنند. اینان بدون هیچ زحمتی به خویش، خود را در محیطی آشنا و جمع کوچکی از ایرانیان دیگر، بین چند دوست و نا دوست با همان گفتمان ها و نفرت ها و متلک ها و غذا ها غرق می کنند. و همانطور که گفته شد، بدون راه یابی و درکِ فرهنگ میزبان خود، پس از مدتی جدا بودن از ایران و صد ها صدای متنوع و متناقض و معیوب آن، که می تواند سرچشمۀ هنر باشد ، خود را تنها یافته، هنر خود را عقیم و بی هدف می بینند. پس دلتنگ خانه و آن همه شورِ خلاقیت می شوند. اما از قعر قبر ها، در پس قرن ها، همیشه مردانی متدینی هستند که هنوز می خواهند امروز و فردای ما را تحت ارادۀ خود در آورند. پس این هنرمندان تبعیدی اسیر در آمریکا، آلمان، یا استرالیا و غیره، به ناگاه جلال الدین رومی یا سعدی و حافظ را کشف می کنند. و با ولع آنها را در بسته هایی کمی مدرن تر تحویل اجتماع می دهند. غافل از اینکه در بطن این تفکر چیزی نیست جز خشونت خرافی مذهبی که ناستالجیای آن-جهانی دارد:
گر خری دیوانه شد نک کیر گاو
بر سرش چندان بزن کاید لباب
گر دلش جویم خسیش افزون شود
کافران را گفت حق «ضَرْبَ الرَّقابْ» دیوان شمس تبریزی غزل 304
و اگر قرار می بود که این دوستان پس از این سفر طولانی، از سرزمین هگل ها و جیمز جویس ها و دالی ها، این پیام را به ما به ارمغان آورند، همان به که خطر نمی کردند و افکار این هنرمندان عهد عتیق و انواع جدید فکری آنان را در ایران تحویل ما می دادند. چه در غالب شعر در شب شعری، چه با فریاد در موسیقی راک، چه با نقاشی دختری عاطل و مرده روح که بر سر سفره هفت سین، مسخ با فنجانی چای در دست به ما می نگرد. البته ما شکل سیاسی و روانی تر این دلتنگی کشنده را که افراد و هنرمندان دیگر، در قلب بزرگترین دمکراسی ها کار آترین جمهوری ها، ناستالجیای حکومت سیستم های تولیدی فئودال را برای ایران تبلیغ می کنند را به عهدۀ روان شناسان حرفه ای می گذاریم.
راه دیگر آن است که هنرمند تازه به محیط جدید رسیده، خود را غرق محیط نو کند. یعنی همت به برقراری ارتباط فکری و هنری با هنرمندان و متفکرین محلی ورزد. از آنجایی که اکثر ایرانیان بخصوص هنرمندان، به کشور های مدرن و مراکز تولید فرهنگ های بغرنج مهاجرت کرده اند، این ارتباط با هنرمندان و کشف مناسبات هنری آنان با اجتماع خود، یعنی کشف هنر مدرن و عملکرد آن در جامعۀ پیشرفته. طبیعی است که جوامع مدرن هم سیستم های سرکوب محلی خود را برای حفظ هژمونی این دسته یا آن گروه دارند. و نیز هنرمندان مخالف با آن سرکوب که مشغول تولید هنر مبارز برای پیشبرد آزادی در آن اجتماعات هستند. چه آن سیاهپوستی که در زندان شعر را کشف می کند:
"مادر بچه گفت: این عدالت نیست
شما نباید پسر مرا به آن دریای لعنتی بیادازید.
منظورش زندان بود.
و ما خیلی بی قدرت بودیم که مانع شویم.
قسمتی از شعر "رد ضمانت" از Reginald Dwayne Betts
و چه آن زن سربلند سرخپوست که می گوید:
"من نامی دارم، اما همه آنرا به سختی ادا می کنند
من بومی (سرزمین) تو ام
و این دخمۀ پر پیچ آمریکای من است
......تنم را بردار و با آن
خلقی بنا کن، اعترافی
از طریق تو حتی من هم می توانم پاک باشم."
قسمتی از شعر "من، مینوتور"، خانم Natalie Diaz از مجموعۀ:
Postcolonial Love Poems
ما می دانیم که دلایل روی آوردن به ناستالجیا بغرنج است. و این عادت فرهنگی ما ملزوم مطالعات عمیق تر می باشد. و نیز می دانیم و مصرأ اذعان داریم که هر هنرمندی آزاد است هر هنری را که مطلوب ببیند بیافریند. ولی ما هم به عنوان مصرف کننده آن هنر حق نقد واعتراض به کیفیت هنر عرضه شده را داریم. ما باور داریم که شناخت جامعۀ مدرن و دریافت کاستی های آن، و نیز آشنایی با هنرمندان مبارز این سرزمین ها و راه های ابدایی آنان، هم مانع سقوط قهقرایی هنر مندان ما به زیر خرقه های چرکین عشق ناستالجی می شود. و هم فرصتی بی نظیر است برای تولید کارهای نوین و غنی تر. این ارمغانی به مردم و هنر ایران است با تحمل کمی سختی. برای خواندن همۀ مقاله اینجا کلیک کنید. #بهروز_قربانیان ...با ما همراه شوید: /channel/negahideegar
باورتون میشه این انیمیشن کوتاه
کار یه تیم ایرانیه و داخل ایران ساخته شده
لینک کانال یوتیوب شون رو میذارم ، برید آثارشون رو ببینید
واقعا کیف کردم، امیدوارم روز به روز پیشرفت کنن، همچین آرتیست های رو باید حمایت کرد
لینک این انیمیشن بینظیر 👇
https://youtu.be/YeHK5oStrWU?si=FWCwff0AR_KmEX5-
اینم آیدی تلگرام سازنده انیمیشن 👇
@pouyanadmin
هر کسی در درون خویش تصویری از "زن" دارد که آن را از مادرش گرفته است.
این همان چیزی است که تعیین میکند که آیا او در روابطش با زنان، به آنان احترام میگذارد یا از آنان بیزار است یا بهطور کلی نسبت به آنان بیاعتنا است.
#فریدریش_نیچه
کتاب: انسانی زیاده انسانی
مترجم: ابوتراب سهراب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
☑️ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار آن است.
🏛در اینجا مطالبی که هیچ جا نخوانده اید از تاریخ ایران و جهان نوشته می شود.
🛎به ما بپیوندید👇👇
🌐کانال مطالب تاریخی
@matalebtarikhim
@matalebtarikhim
@matalebtarikhim
با شناختن مردم همیشه یککمی دلمان برایشان میسوزد. برای همین است که با بیگانگان راحتتر هستیم. چون هنوز آن لحظه دلسوزی و تنفر شروع نشده است.
#ناتالیا_گینزبرگ
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
™️
گروه "𝗔𝗿𝘁𝗽𝗵𝗶𝗹𝗼𝘀𝗼𝗽𝗵𝘆"
محفلی برای علاقمندان به "هنر و فلسفه"🔻🔻
/channel/+dC2r2e3gsBs3NjY0
/channel/+dC2r2e3gsBs3NjY0
اگر کسی برای ما ارزشمند باشد ، باید این راز را از او پنهان کنیم چنان که جنایتی را پنهان می کنیم این واقعیت خوشایند نیست ، اما حقیقت دارد. آدم ها تاب مهربانی بسیار را ندارند.
#آرتور_شوپنهاور
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
چرا برای خوشايند ديگران، هميشه خلاقيت خود را سركوب می كردم؟
من هر بار كه گفتم "بله" ،ولی منظور واقعیام "نه" بود، به خودم خيانت كردم. چرا هميشه برای اينكه خودم باشم، در جستجوی تاييد ديگران بودم و حرمتم را ناديده گرفتم؟ چرا به دنبال خواستهی قلبیام نرفتم و توانايی گفتن حقيقت خودم را نداشتم؟ چرا وقتی در قالب جسم هستيم اين مطالب را تشخيص نمیدهيم؟ چرا هيچوقت نميدانستم كه نمیبايست نسبت به خودمان سختگير باشيم؟ خود را در دريای عشق بیقيد و شرط و پذيرش، غوطه ور ميديدم. میتوانستم با ديد تازهای به خودم نگاه كنم و ببينم كه موجود زيبای اين كائنات هستم.
من فهميدم كه تنها به خاطر اينكه وجود دارم، شايسته توجه محبت آميزم، نه سزاوار قضاوت. اصلا لازم نيست كار خاصی انجام دهم. من سزاوار دوست داشتن هستم. تنها به اين جهت كه وجود دارم.
نه بيشتر و نه كمتر...
#آنيتا_مورجانی
کتاب: کی ز مردن كم شدم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
🔻لینک گروه: /channel/+9i_mlRMoGiswODlk
🔸گروه همخوانیِ رُمان و آثار برترِ ادبیِ جهان
🔸️و همبینیِ فیلم و آثار برترِ سینماییِ جهان
🔸 برگزاری دورِهمی و نِشَستهای فرهنگی -نقد آثارِ ادبی و سینمایی-
■گروهیم؛ کانال نیستیم!■
🔹در کنارِ هم، میخوانیم، فیلم میبینیم، گفتگو میکنیم و از هم میآموزیم...
🔸به جمعِ ما بپیوندید و در خوانشِ گروهیِ رمانهای فاخر و ارزشمند، با ما همراه شوید 💚📚🎥
🔺لینک گروه: @Hamxani
●
بهترین کتابها را رایگان بخوانید و گوش دهید.
فیلم کوتاه و موسیقیِ بیکلام🤩
https://telegram.me/joinchat/BgUBRDwb_q6ktU5LZlgTRw
❏
💎 خواندنیـهایی از بزرگان جهان
📕 #برشهای_تاثیرگذار
📕 #دیالوگهای_ماندگار
📕 #سخنان_بکر
✅ telegram.me/joinchat/AAAAAEDCudmoGw2Nz0OWaA
دموکراسی بر اساس اصول "آبراهام لینکلن" استوار است، که میگوید: میتوان تمام مردم را گاهی تحمیق کرد و بعضی از مردم را همیشه تحمیق کرد، اما نمیتوان همه مردم را برای همیشه تحمیق کرد.
اگر حکومتی فاسد باشد و از بهبود زندگی مردم روی گرداند، بخشی از شهروندان به این پی خواهند برد و همینها سرانجام حکومت را عوض خواهند کرد. اما کنترل رسانهها توسط حکومت، منطق لینکلن را بیاساس میکند، زیرا مانع از آن میشود تا شهروندان به آن پی ببرند الیگاریشی حاکم از طریق انحصار بر رسانهها میتواند مکررا اشتباهات را به گردن دیگران بیندازد و توجهات را به سمت تهدیدات خارجی (خواه واقعی، خواه خیالی) منحرف کند.
#یووال_نوح_هراری
کتاب: بیست و یک درس برای قرن ۲۱
ترجمه: سودابه قیصری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
اگر افسرده ای ، در گذشته زندگی میکنی . اگر مضطربی ، در آینده زندگی میکنی. و اگر با خود در صلحی ، در لحظه حال زندگی میکنی
لائوتسه
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
برایان مگی علم، فلسفه و هنر را سه راه اصلی مواجه شدن انسان با خودش و جهان پیرامونش میداند Bookworm، محفل قلم و کاغذ و اندیشه، به بررسی این سه میپردازد.
🔻ورود به کانال 👇🏽
/channel/bookmusicbook
بالاخره سینگل جدید کدد نیچر به نام "IN THE NAME OF THE HEAVEN" عرضه شد. 🤘🤘🤘🤘🤘
این قطعه برگرفته از ترسها و مشکلاتی هست که در دوران مدرسه توسط سیستم آموزشی غلط گریبان گیر دانش آموزان میشه. خلاقیت و شخصیت منحصر به فرد دانش آموزان ازشون گرفته میشه و سالها بعد خودشو نشون میده
"کشته شده در نبردها
زیر آوارهایی از کتاب
و سلاخی شده با مداد"
اینم کانال خود بند برای شنیدن کارهای بیشترشون
T.me/Codednature
لینک یوتیوب این آهنگ
https://youtu.be/6eS22XECpC4
نوشتۀ زیر قسمتی از مقاله ای در مورد هنرمندانی است که در کشور های مدرن هنوز کارهای قدیمی خسته کننده تحویل مردم می دهند. برای خواندن همۀ مقاله به سایت ما مراجعه کنید: https://www.writingswithoutborders.com .هنرمند دلتنگ، هنر ناستالجیک
یکی از دردهای جامعۀ ایرانی از دست دادن هنرمندان مبارز خود می باشد. هنرمندانی که حرفی جدید برای گفتن دارند و هنری قابل بحث. اینان فراتر از گفتمان ِ به به، چه چه، چه فرهنگ درجه یک به ارث برده ایم هستند که با شهامت به چالش فرهنگ غالب برخاسته اند و اکثرا به نقد از هیئت حاکمه نیز مشغولند. این هنرمندان که به خاطر استبداد و شرایط نا بسامان در ایران، خواسته یا نا خواسته میهن خود را ترک می کنند، در کشور های خارج با شرایط بسیار سختی روبرو می شوند. موضوع صحبت ما مشکلات معیشتی این هنرمندان در خارج از کشور نیست. اگر چه این گرفتاری تهدیدی بی رحمانه بر زندگی و هنر این هم میهنان است که خود سزاوار تحقیق و مشکل گشایی است. منظور ما اینجا، سختی دوری از محیطی است که تا کنون الهام بخش، هادی و معنا بخش کار هنری این هنرمندانِ مبارز بوده است.
میدانیم که هنر به طور عمده در ارتباط با محیط زیست و دنیایی است که هنرمند با آن در گیری دارد. با تعبیر و تفسیرِاین دنیاست که هنرمند، چه با تایید و چه با تکذیبش، با زبان و سمبول های هنرِی خود با ما به گفتگو می نشیند. موضوع این گفتگو می تواند برداشت هنرمند از یک کوچۀ گمنام یا حیاط خانۀ او باشد. و یا تعبیری باشد از یک مسئولیت، یک خاطره. تفسیری باشد از یک امید بجا یا نابجا، و غیره.
هنر می تواند با مفاهیم و مسائل اجتماعی در گیر باشد یا به پوچی بیندیشد. با جنایات محیط زیستی بشر در گیر شود، و یا دنیایش در رابطۀ شخصی، زناشویی و عشقی خلاصه شود. هنر می تواند گفتگویی خاص باشد با خود هنر و یا تاریخ آن. در هر صورت، هنرِ آفریده شده، تجسم دنیایی است با فضا، خط زمانی و منطقی متفاوت از دنیای ملموس و قراردادهای زند گی روزمرۀ ما.
هنر دنیای دیگری است که موازی با دنیای ما در حرکت است. و ما در تماس با آن قادریم به تجربیات زندگی خویش غنای بیشتری داده و با سایر افراد اجتماع نکات مشترک جهت گفتگو بیابیم. پس به فهم خود از دیگران و فرهنگ خویش عمق و گسترش دهیم. ما قادریم با زندگی اخلاقی بسیار متفاوتی از اخلاقیات خود در یک داستان آشنا شویم. و یا به عملکرد متفاوت مردمی در برخورد به یک واقعه در یک فیلم پی ببریم. و یا با گوش دادن به ترکیب ها و بازی های مختلف نت ها با یکدیگر در یک موسیقی (بدون آواز)، به امکان ارتباط های جدید بیاندیشیم.
پس هنرمند در کنش و واکنش با محتوای زندگی روزمرۀ خود است که قادر به ساختن و آفریدن دنیایی متفاوت از این زندگی می شود. و یا حتی گاهی قادر به خلق و پیشنهاد نماد های جایگزین آن با برهانی بهتر می باشد. ودقیقا از دست دادن این محتوای فرهنگی است که هنرمندِ در تبعید با آن روبروست. این امر اهمیت بسیاری پیدا می کند وقتی که هنرمند مشغول آفرینش هنر معترض است. یعنی در مصاف با وجهی از اجتماع، مثلا با بی عدالتی و یا فساد اخلاقی است. نگاه ما به هنرمندی است که از اجتماع مورد نقد خود غذای روحی و الهام هنری می گیرد، ولی به ناگاه خود را بریده از این جامعه و در بطن اجتماعی غریبه و نا آشنا می یابد. جامعه ای که از اکثر قراردادهای اجتماعی آن بی اطلاع است. و از معیارهای زیباشناسی و کانون های مباحثات روشنفکرانۀ آن کاملا جدا است.
ما شاهد بسیاری از این هنرمندان، چه فیلم ساز و داستان نویس و چه موسیقی دان و غیره بوده ایم که پس از مهاجرت، کار خلاقشان فقط تا مدت کوتاهی که هنوز انرژی فرهنگ ایرانی خود را دارند موفق بوده است. ولی اکثرا با تقلیل این انرژی و نشست فراموشی ها، کارهایشان، یکنواخت شده و رنگ و شور زندگی را باخته اند.
و سختی کار اینجاست. این هنرمندان که تا کنون از کل فرهنگ و حکومت خود نقد می کردند و تقاضای تغییر بنیادین در روابط اجتماعی میهنشان را داشتند اکنون بر سر دو راهی قرار می گیرند. که آیا خود تغییر بکنند یا خیر. آیا اکنون که درفرهنگی جدید و شاید بسیار بغرنج تر قرار دارند، می باید به خود زحمت داده با هنرو میعارهای زیباشناسانۀ جدید خود را آشنا بکنند یا خیر. یا همان را که در ایران آموخته اند را با کمی بسته بندی متفاوت تر مرتب تحویل خود و مردم خود بدهند... برای خواندن همۀ مقاله اینجا کلیک کنید. #بهروز_قربانیان
با ما همراه شوید: /channel/negahideegar
این عادت احمقانه را دارم که فکر کنم همه چیز بهتر میشود، حتی وقتی تمام شواهد بر چیز دیگری دلالت دارند. حتی مواقعی که همه چیز بدتر و بدتر و بدتر میشود...!
#استیو_تولتز
کتاب: جز از کل
مترجم: پیمان خاکسار
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
بیایید خودمان، همان تغییری شویم که در دنیا جستجویش میکنیم.
به کمپین مبارزه با بیشعوری بپیوندیم؛
Telegram.me/bishuoori
❏
💎 خواندنیـهایی از بزرگان جهان
📕 #برشهای_تاثیرگذار
📕 #دیالوگهای_ماندگار
📕 #سخنان_بکر
✅ telegram.me/joinchat/AAAAAEDCudmoGw2Nz0OWaA
"برایت رنج می کشم تا دوستم بداری"
بسیاری از ما زن ها درگیر محبت بیتناسب نسبت به مردی که دوستش داریم یا عاشقش هستیم میشویم. بیش از اندازه عشق ورزیدن و نه تنها پاسخی به همان اندازه دریافت نکردن، بلکه گاهی دچاری بی محبتی و بی توجهی نیز شدن! چرا ما زن ها گاهی در عشق دچار اعتیاد می شویم و همواره مردهای مقابلمان دقیقا در شرایطی یکسان حتی در عشق ورزی شان منطقی و با حساب و کتاب پیش می روند؟
اگر شما درگیر مردی هستید که فکر و ذکرتان را مشغول کرده بدانید ریشههای این مشغله ذهنی به جای عشق، "هراس" است. زنانی که اضطراب گونه و بیش از حد محبت می کنند پر از هراس هستند. هراس از تنها شدن، هراس از این که کسی آنها را دوست نداشته باشد. هراس از این که ارزشمند نباشند، نادیده انگاشته شوند و فراموش گردند. ما عشقمان را ارزانی مردها می کنیم به این امید که به پایان هراس برسیم. اما اگر محبت تولید محبت متقابل نکند به هراسمان اضافه می شود. وقتی با روشی که انتخاب کرده ایم به خواسته ی خود نمیرسیم بیشتر محبت می کنیم و گرفتار عشق بی تناسب می شویم. پدیده عشق بی تناسب نشانه افکار، احساسات و رفتار بیمار گونه است. مسائلی که ریشه در دوران کودکی زنان و خانوادههایی که در آنان بزرگ شدهاند دارد. و البته مردانی نیز هستند که دقیقا این گونه رفتار می کنند. اما مردها به دلایل گوناگون و از جمله عوامل فرهنگی و بیولوژیایی می توانند از خود حمایت کنند و با پرداختن به جنبههای بیرونی و نه درونی آلام خود را تسکین دهند. مردها با فرو رفتن در کار زیاد، روی آوردن به ورزشهای مختلف و تفریحات و سرگرمیها می توانند تا حد زیادی از تالماتشان فاصله بگیرند و اما زنان دقیقا به دلایل فرهنگی و بیولوژیایی کمبودهای خود را در روابطشان متجلی میسازند و چه بسیار اتفاق میافتد سر و کارشان با مردانی بیافتد آسیب دیده و در نهایت سرد و بی اعتنا.
#رابین_نوروود
کتاب: زنان شیفته (روانشناسی محبت بی تناسب)
مترجم: مهدی قراچه داغی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
فهم طبیعی میتواند جای تقریباً هر درجهای از تربیت عقلی را بگیرد ، اما هیچ تربیتی نمی تواند جای فهم طبیعی را بگیرد.
در میان تمامی طبقات اشخاصی را می یابیم با برتری عقلی، که هرگز هیچ گونه آموزشی ندیدهاند.
#آرتور_شوپنهاور
کتاب: جهان همچون اراده و تصور
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
™️
مجله هنری آرت ژورنال
در این کانال با پستهای متنوعی در حوزه سینما، فلسفه، نقاشی، عکاسی و موسیقی وتاریخ... آشنا خواهید شد
لینک ورود 🔻
/channel/ARTTJOURNAL
/channel/ARTTJOURNAL
تقلید از صفات و خصوصیات اخلاقی دیگران، بیشرمانه تر از پوشیدن لباس آنهاست. شناخت ذهن و توانایی های خودمان، و نیز حدود تغییر ناپذیر آنها، مطمئن ترین راه برای رسیدن به رضایت از خود است.
#آرتور_شوپنهاور
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
چه تعداد از جوانان فارغ التحصیل دانشگاه ها در شرکت های بسیاری فعال کارهای سخت و پر زحمت را به عهده گرفته، و با خود عهد کرده اند که سخت کار خواهند کرد تا پولی بدست آورند که بتوانند در سی و پنج سالگی از کار کناره بگیرند و به آرزوهای واقعی خود جامه عمل بپوشانند؟ اما به این سن که می رسند، آنچه دارند وام مسکن کلان است و فرزندانی که به مدرسه می روند و خانه ای در حومه شهر که داشتن دو اتومبیل را برای خانواده ضروری می کند و این احساس که زندگی بدون نوشیدنی خوب و مسافرت لوکس خارج از کشور ارزشی ندارد.
آنها قرار است چه کار کنند؟ به گذشته برگردند و به ریشه یابی آنچه روی داده بپردازند؟ نه! تلاش خود را دو برابر خواهند کرد و به بردگی ادامه خواهند داد ...
#یوآل_نوح_هراری
کتاب: انسان خردمند
ترجمه: نیک گرگین
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
اگر عادت به کتاب خواندن ندارید. اگر دوست دارید که با گذر زمان فرایند کتابخوانی در زندگی شما از یک ارزش تبدیل به یک قاعده شود
کافی است عضو بشید
👇👇👇
/channel/+H8kGuPeKJVliZWI0
/channel/+H8kGuPeKJVliZWI0
ظاهرا دربارهی چگونگی آغاز عشق چيزهای زيادی ميدانيم، اما دربارهی چگونگی ادامهی آن بسيار اندک ...
#آلن_دوباتن
کتاب: سیر عشق
مترجم: زهرا باختری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel