به خشنودی اهورامزدا این درگاه پیوند دارد به تاریخ و دین ایران کهن. امیدوارم مطالب درگاه مورد بهره ی شما دوستان و پسند هم کیشان گرامی قرار گیرد "ایدون باد" دیدگاه و رای خود را به آیدی زیر بفرستید.👇 @Shahramzadmehr @Bozorgmehr2017
📣 ۳۴ کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!
📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/VWuWQfzwpCFkOTU8
🔍 یه نمونه کانال عالی هم این پایین هست، همین حالا ببینش!👇
✅ داستان یا قوت در مورد سیاوش دلیل رابطه ی قدیم این شهر با زرتشتیان و وجود خرابه های آتشکده در آن حوالی می باشد. فردوسی در مورد سیاوش چنین گوید :
به دستور فرمود تا ساربان،
هیون آرد از دشت سد کاروان.
هیونان به هیزم کشیدن شدند،
همه شهر ایران به دیدن شدند.
بعد کاروان اشتر سرخ موی،
همی هیزم آورد پر خاش جوی.
نهادند هیزم دو کوه بلند،
شمارش گذر کرد بر چون و چند.
به دور از دو فرسنگ هر کس بدید،
چنین جست باید بلا را کلید.
پس آن گاه فرمود پرمایه شاه،
که بر چوب زیزند نفت سیاه.
بیاید دو سد مرد آتش فروز،
دمیدند گفتی شب آمد به روز.
نخستین دمیدن سیه شد ز دود،
زبانه بر آمد پس دود زود.
زمین گشت روشن تر از آسمان،
جهانی خروشان و آتش دمان.
سراسر همه دشت بریان شدند،
بدان چهر خندانش گریان بدند.
سیاوش بیامد پیش پدر،
یکی خود زرین نهاده به سر.
هشیوار با جام های سپید،
لبی پر ز خنده دلی پر امید.
یکی بارگی بر نشسته سیاه،
همی گرد نعلش بر آمد به ماه.
پراکند کافور بر خویشتن،
چنان چون بود ساز و رسم کفن.
تو گفتی به مینو همی جست راه،
نه بر کوه آتش همی رفت شاه.
بدان گه که شد پیش کاوس باز،
پیاده شد از اسب و بردش نماز.
رخ شاه کاوس پر شرم شد،
سخن گفتنش با پسر نرم شد.
سیاوش بدو گفت انده مدار،
کزین سان بود گردش روزگار.
سری پرز شرم و تباهی مراست،
اگر بی گناهم رهایی مراست.
ور ایدون که زین کار هستم گناه،
جهان آفرینم ندارد نگاه.
به نیروی یزدان نیکی دهش،
از این کوه آتش نیابم تپش.
۱۱۳
@khashatra
#ورهرام_یشت
با آوای روان شاد ؛
موبد مهربان فیروزگری
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز ورهرام ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
یک شنبه ۱۸ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۸ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ ورهرام = پیروزی ، سرافرازی.
✔️ دیدار در شاه ورهرام ایزد.
@khashatra
✅ صاحب برهان قاطع نیز قول مسعودی را در زیر واژه ی مارش چنین بیان می کند :
« بر وزن آتش نام یکی از بت خانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جمله هفت بت خانه است که به نام سبعه سیاره کرده بودند و گشتاسب بت های آن بت خانه را بر طرف کرده آتشکده ساخت.
ابن رستاح (حدود ۳۳۹ ه ) می نویسد :
« مارابن به نزدیکی شهر جی واقع است و آن میدان بازی پادشاهان پیشین بود. می گویند کیکاوس آن جا می زیست و آن را آباد و خرم ساخت.
به فرمان او قلعه ی باشکوه و استواری بر قله ی کوه بنا گردید و چندان بلند بود که تمام زاینده رود چشم انداز آن بود و دور نمای شهر بالای آن پدیدار.
اما چون بهمن بن اسپندیار به پادشاهی رسید آن را ویران ساخت و آتش را بر قله ی آن جای داد که تا امروز فروزان است و در پابین آن قله ی دیگر بساخت.
حمزه ی اصفهانی (متوفی ۳۵۰ ه ) رابطه ی آتشگاه را به اردشیر دراز دست نسبت می دهد.
در مورد بهمن یا اردشیر دراز دست چنین می نویسد :
« در یک روز سه آتشکده را در اصفهان تقدیس کرد.
نخستین در شرق و دومی در غرب و سومی در وسط بود.
اولی به نزدیکی قلعه ماربن ( ماربن مارس) واقع بود و نامش آتش شهر اردشیر.
شهر در این جا به معنى بلوک و اردشیر نام بهمن است.
دومی آتش زروان اردشیر نام داشت که در بخش دراک یا برکه واقع بود و سومی را نام آتش اردشیر که در بخش اردستان قرار داشت.»
۱۱۰
@khashatra
#فروردین_ایزد
نخستین ماه هر سال و نیز نوزدهمین روز هر ماه به نام فروردین (فروهر یا فروشی) است.
بر گرفته از فرَه وَهر fravahr به چم (: معنی) پیش برنده و پیش کشنده است.
«فروردین» به زبان پهلوی «فرورتن»، گرفته شده از پارسی باستان ؛ «افرورتینام» و به چم فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است.
فروردین همان فروهر است.
فروهر ذرهای نور اهورایی ست که در بدن هر کس نهاده شده تا روان را به راه راست راهنمایی کند.
فروهر هیچ گاه آلودگی به خود نمیپذیرد.
این ذره در آغاز پاک و بدون آلودگی بوده و همیشه هم پاک خواهد ماند و هرگز هیچ آلودگی و ناپاکی را به خود نخواهد گرفت.
پس از مرگ بدن، فروهر راه بالا را میپیماید، به سرچشمه ی خود میپیوندد.
چه نیکو است در این روز جامه ی نو پوشیدن و به یاد درگذشتگان بودن.
زرتشتیان در این روز جامه (: لباس) نو میپوشند و از درگذشتگان خود یاد میکنند.
بنا بر اندیشه ی زرتشتیان فروهر روان مردگان و نیز روان آنانی است که هنوز زاده نشدهاند.
جایگاه فروهر نزد خداست و هنگامی که کسی میمیرد.
روان او به فروهر او میپیوندد و هنگامی که کسی زاده میشود نیز روان از فروهر جدا و به تن او در جهان مادی میپیوندد.
بنابر اوستا انسان دارندهی پنج نیروی ست که بخشی از آن ها میرا و بخشی دیگر نامیرا هستند این نیروها چنیناند :
۱- نیروی اَهو : در فارسی این واژه را میتوان به جان معنی کرد که نیروی پویایی، جنبش و زندگی است.
این نیرو با جسم انسان پدید آمده و با مرگ تن، نابود میشود.
۲- نیروی دَئِنا : در فارسی میتوان این واژه را به دین یا وجدان، معنی کردهاند. وارون(: برخلاف) «اهو»، این نیرو را آغاز و پایانی نیست.
این نیرو با زاده شدن انسان، در او، دمیده میشود و با مرگ به جهان مینوی میرود.
وجدان نهاد آگاه و خدایی انسان است و انسان را از کارهای ناروا، بازمیدارد.
۳- نیروی بئوذ : نیروی ادراک، فهم و هوش است.
این نیرو قوهی تشخیص نیک از بد است.
۴- نیروی اورون : این نیرو در فارسی، به روان معنی شده است.
بر روان است تا به یاری نیروی بئوذ، راه نیک را بپذیرد و از بدی پرهیز کند چراکه در جهان واپسین، روان است که بازخواست میشود.
در پی نیکی، فرجامی نیک و در پی بدی، سرانجامی بد خواهد داشت.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش :
فروردین است و روز فروردین،
شادی و طرب را کند تلقین.
ای دو لب تو چو می، مرا مِی ده،
کان باشد رسم روز فروردین.
اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم) :
سوگند مخور و آن روز، یزش فروهر،
پارسایان کن تا خشنودتر باشد.
اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار :
مخور هیچ سوگند در (فروردین)،
که زشت است، ویژه به روزی چنین.
گل تاج خروس نماد فروردین ایزد است.
@khashatra
✅ داليه دسلاندیس Danlier Deslandes ( ۱۶۶۵میلادی) هنگام ذکر گبر آباد اصفهان از این کوه نام می برد.
شاردین Chardin ( ۶۷ -١۶۶۶) میلادی در شرح محل سکونت گبران که شاه عباس برای ساختمان قصر شاهی مساكن اطراف را صاف نمود از آن کوه به نام برج گبران ذکر می کند.
بل Bell (۱۷۱۵ م) همان داستان دارا و پیکار اسکندر گجستک را نقل می نماید.
کر پارتر Ker Porter،
(۱۸۲۱ م ) پس از توصیف موقیعت کوه می نویسد : « اما این آتش کوه تپه ساختگی و نزدیک به محله ی گبران مقیم شهر می باشد و بدون شک همان مکانی را نشیمن خود قرار داده اند که نیاکان باستانی شان نخستین بار کنار زاینده رود را آباد ساخته و بر بالای بلندی عبادت گاه خود را بنا نموده بودند.»
کرپارتر در مورد ساختگی کوه در اشتباه واقع شده. کوه صخره سنگ مستحکمی است.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۰۸
@khashatra
ادامه دارد....
#رشن_ایزد
ایزد عدل و داد در دین مزدیسنى. در اوستا رَشْنو Rašnu و در پهلوى رَشْن Rašn به چمار (: معناى) عادل و دادگر است.
رَشْن در اوستا بیشتر با صفت رَزْیشْته Razišta (در پهلوى رَزیستک Razistak) وبه صورت رَشْنو رَزْیشْتَه به چم راستتر و درستتر آمده است، و در فارسى بیشتر این ایزد با صفتش «رَشْن راست» خوانده مىشود.
هجدهمین روز از هر ماه در گاه شمار زرتشتی به نام رشن پیوند یافته است.
رَشن (رَشْنو) ـ ایزد دادگرى و آزمایش ایزدى، ایزد درستی و دادگری كه از ایزدان سرای پسین و از داوران روز جزا ست.
یشت رشن، یشتی هست در ستایش رَشن، رَشنو، رشن یشت، یشت دوازدهم اوستا هست.
پورریحان بیرونى در الآثار الباقیة (ص۷۳) در فهرست روزهاى ایرانى، این ایزد را رَشْن خوانده که در زبان سُغدى رَسْن Rasn و در خوارزمى همان رَشْن خوانده مىشده است.
در ادبیات فارسى این واژه به صورت «رش» بدون نون به کار رفته است.
فردوسى سترگ می گوید :
چو هور سپهر آورد روز رَش،
ترا زندگى باد پدرام و خَوش.
خسروى مى گوید :
مِى سورى بخواه کامد رَش،
مطربان پیش دار و باده بکَش.
گل نسترن نماد روز رشن ایزد است.
@khashatra
#ادیان_های_سامی_هیچ_پیوندی_با_دین_زرتشتی_ندارند
✅ در فرهنگ زرتشتی و آموزش اشوزرتشت واژهای هم چون ؛
جهاد و جنگ صلیبی و خشم پروردگار وجود ندارد.
دین بهی مزدیسنی تنها دینی ست که به هنگام آیین سدره پوش شدن
(:پیمان بستن دینی) هنگام نوجوانی یکی از سخنانی که هر بهدینی باید بر زبان بیاورد این است :
من از این روی دین بهی را برمی گزینم
که یوغ بردگی را بر میاندازد و جنگ افزار را فرو مینهد و آزادی بخش و راستین است.
آموزشهای اشوزرتشت تنها و تنها در «گاتاها» مندرج است نه اوستای جدید و نوشتههای کلیشهای و قالبی واپسین تر،
که پس از درگذشت اشوزرتشت اسپنتمان
به وسیله ی بزرگان، در هر زمان یا زمان هایی نوشته شده و خیلی از آن ها با «گاتاها» هیچ هم خوانی ندارند.
📚 بُن مایه :
برگرفته از نگارشات ؛ موبد مهندس کامران جمشیدی.
✍ پژوهش و گردآوری ؛ بردیا بزرگمهر.
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز سروش ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
پنج شنبه ۱۵ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۵ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ سروش = فرمان برداری.
@khashatra
✅ دانشمند گرامی آقای علی سامی در همین مورد در کتاب خویش پاسارگاد ص ۱۵ چنین گوید :
«اسکندر مقدونی پس از سوزاندن و انهدام تخت جمشید و سایر پایتخت ها و مراکز مهم امپراتوری هخامنشی و غارت آن ها، دفاتر و سالنامه های شاهی، کتاب های علمی و طبی و فلسفی موجوده را به یونان فرستاد ، تا هر مقدار از مطالب علمی و فلسفی و تاریخی آن ها مورد استفاده ی دانشمندان و مورخین یونانی باشد بدان زبان ترجمه و سپس آن ها را نابود سازند و هتا به طوری که نوشته اند علما و دانشمندان را سر به نیست کرد ، مبادا علم و فنون مضبوطه در سینه ی آن ها مجددا به طور نوشته و کتاب در آید.
علامه حمزه اصفهانی در کتاب کبار الامم می نویسد که تواریخ و قوانین را به آب انداختند و هر جا از مورخین یا از قانون شناسان و آیین دانان ایرانی سراغ می یافتند هتا از بیغوله ها و جبال شامخ آنان را به چنگ آورده بی پروا می کشتند ، بدین مقصود که نسل های جوان ایرانی از گذشته های پر افتخار خود بی خبر مانده نسبت به آیین و آداب ملی خود جاهل و برای قبول آیین و رسم یونانی و پذیرفتن ملیت یونان آماده شوند.
اسکندر گجستک در ایران ستم های فراوان نمود، در خراب کردن آتشکده ها و تباهی فرهنگ ایران و سوزاندن کتب ایرانی هیچ کوتاهی نکرد و منظورش آن بود که جهانیان بگویند یونان سرچشمه ی فرهنگ و ادب است.
۱۰۵
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز مهرایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
چهار شنبه ۱۴ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۴ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ مهر = فروغ و روشنایی.
✔️ روز دیدار پیر مهر ایزد در شهر یزد.
@khashatra
✅ کتاب خانه ی ایرانیان و اسکندر.
دژ نبشت یا شاپیگان واقع در پازارگاد ساختمان زیبا و گنبد بسیار بزرگی داشته است.
اوستایی که بر ۱۲ هزار پوست گاو با آب زر به فرمان شاه گشتاسب نوشته شده بود در این کتاب خانه جای داشت.
به قول میر خوند نسخه ی اصلی ۲۱ نسک
(:کتاب) بر ۱۲ هزار پوست گار بسیار نرم در این کتاب خانه محفوظ و رونوشت آن را به شهرهای دیگر می فرستادند.
به قول ویلیام واکس نویسنده ی انگلیسی دژ نپشت بر کوهی نزدیک استخر بنا گردیده بود.
از مفاد مندرجات جلد چهارم دینکرد بر می آید که کتاب خانه ی نامبرده به گنج شایگان نیز نامور بوده.
به قول صاحب نظام التواریخ گشتاسب از بلخ به استخر نزول اجلال نمود و کتاب خانه ی دینی را در این شهر مستقر ساخت.
زیرا استخر در مهرهای زیاد داشت و شهر مقدس به شمار می آمد.
چون اسکندر در سال ۳۳۰ پیش از میلاد ایران را متصرف شد کتاب های کتاب خانه ی مقدس را به یونانی ترجمه نمود، سپس آن را بسوزانید.
نظامی در این مورد گوید :
کتب خانه ی پارسی هر چه بود،
اشارت چنان شد که آرند زود.
حکمتی ساخته دفتری
سخن های سر بسته از هر دری،
زهر حکمتی ساخته دفتری.
به یونان فرستاد با ترجمان،
نبشت از زبانی به دیگر زبان.
این ندیم در مقاله ی فلاسفه بخش کتاب نهمطان ابوسهل بن نوبخت می نویسد :
« اسکندر پس از کشته شدن دارا از نوشته های علمی که در دیوان ها و خزائن استخر یافت نسخه برداشت و آن ها را به زبان رومی و قبطی گردانید و سپس آن چه به خط فارسی و خط گشتج نوشته بود و دیگر به آن ها نیازی نداشت سوزاند.»
(گشته دبیره از محمد صادق کیا ایران کود ۱۵۰)
۱۰۳
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز دی به مهر از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
سه شنبه ۱۳ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۳ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ دی به مهر = آفریدگار.
✔️ روز آرامش و نیایش همگانی زرتشتیان.
@khashatra
✅ نویسندگان یونان در مورد آتشکده ی دشت مرغاب.
به قول نویسندگان قدیم یونان در روزگاران باستان ، ساختمانی از سنگ مرمر در وسط باغ سبز و خرم در پازارگاد واقع در دشت مرغاب موجود بوده که ایرانیان باستان در آن محل مراسم و تشریفات دینی به جای می آورده اند کورش بزرگ چندین بار سالانه به آن محل میرفته و با موبدانی که به همراه داشته به بندگی پروردگار می پرداخته. همینطور، پادشاهان دیگر نیز هنگام تاجگذاری برای ادای تشریفات دینی و پرستش به آن پرستش گاه میرفتهاند و هم چنین در مواقع سختی یا پیکار نیز در همان محل به راز و نیاز با اهورامزدا می پرداختهاند.
دخمه ی کورش در همین محل در دامنه ی کوهی واقع است.
بنا به گفتار کارتیسا، اسکندر مقدونی هم به زیارت دخمه ی کورش رفته و احترامات لازمه را به جا آورده است.
مینویسد : چون اسکندر در دخمه داخل میشود، نخست تعظیم نموده و درود میفرستد و میبیند که یک شمشیر و سپر و یک ظرف آب در آن جا گذاشته شده است. سپس طواف میکند و هنگام بیرون آمدن، یک تاج طلا در آن جا میگذارد.
۱۰۱
@khashatra
✅ سیاوش چو آمد به آتش فراز،
همی گفت با داور پاک راز.
مرا ده از این کوه آتش گذر،
رها کن تنم را ز بند پدر.
چو زین گونه بسیار زاری نمود،
سیه را برانگیخت برسان دود.
خروشی برآمد ز دشت و ز شهر،
غم آمد جهان را از این کار بهر.
سیاوش سیه را بدان سان بتاخت.
تو گفتی که اسبش به اتش بساخت.
زهر سو زبانه همی بر کشید،
کسی خود و اسب سیاوش ندید.
یکی دشت با دیدگان پر زخون،
که تا او کی آید ز آتش برون.
ز آتش برون آمد آزاد مرد،
لبان پر زخنده به رخ هم چو ورد.
چو او را بدیدند برخاست غو،
که آمد ز آتش برون شاه تو.
اگر آب بودی مگر تر شدی،
همی بر تنش جامه بی بر شدی.
چنان آمد اسب و قبای سوار،
که گفتی سمن داشت اندر کنار.
چو بخشایش پاک یزدان بود،
دم آتش و باد یکسان بود.
چو از کوه آتش بهامون گذشت،
خروشیدن آمد ز شهر و ز دشت.
سواران لشکر برانگیختند،
همه دشت پیشش درم ریختند.
یکی شادمانی بُد اندر جهان،
میان کهان و میان مهان.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۴
@khashatra
ادامه دارد....
✅ ابر کوه.
از جنوب به طرف ابرکوه (ابرقو) در طرف دست راست خرابه هایی ست
معروف به دخمه می گویند. در طرف
دست چپ خرابه هایی ست معروف به دخمه ی گبرها.
وصل به این خرابه ها ساختمانی ست شبیه به ساختمان آتشگاه اصفهان که ذکرش گذشت.
به نظر می رسد خرابه ی مذکور آتشکده بوده.
آثار ابرکوه چنان که از مندرجات نوشته ی پیشینیان بر می آید تاریخی است.
ابن حوقل (سده ی دهم میلادی) می نویسد :
« در نزدیکی ابر کوه تپه ی خاکستری ست و می گویند آن خاکستر آتشی است که به فرمان نمرود، ابراهیم را آن انداختند.
اما این شهرت حقیقت ندارد زیرا که نمرود پادشاه کنعان بود و در بابل می زیست.»
ابن حوقل از قرار معلوم گفتار خود را از نوشته های استخری نقل نموده باشد.
یاقوت (۶۱۷ ه) نیز گفتاری همانند آن از استخری آورده است.
ابرکوه تپه ی بزرگ خاکستر می باشد که مردم آن جا میگویند خاکستر آتشی است که ابراهیم را به فرمان نمرود در آن انداخته اند.
اما در کتاب اوستا که کتاب دینی مجوس است خوانده ام که سودابه زن کیکاوس چون نتوانست سیاوش پسر شوهر خویش را بر خود رام کند و از او لذت شهوانی حاصل نماید، به دروغ او تهمت زنا بست.
سیاوش برای این که خود را از این تهمت بری کند و بی گناهی خود را ثابت نماید کوهی از هیزم در ابرکوه بیاراست و آتش زد و در برابر دیدگان پدر و سودابه و بزرگان ایران از وسط آتش سوزان گذر نمود.
بی آن که آسیبی به او رسد سالم از سوی دیگر بیرون آمد.
خاکستر آن کوه آتش اینک در ابر کوه موجود و نمایان است.
اما در این روزگار آن را کوه ابراهیم نامند.
لیکن ابراهیم زمین پارس را به چشم خود ندیده و به ایران نیامده و در بابل می زیست.»
امین رازی صاحب هفت اقليم ( مولفه ی ۱۰۰۴ ه ق ) گوید :
«گویند کیکاوس پسر خود سیاوش را در ابرقو از آتش گذرانید و تل بزرگی که الحال است ، همان تل خاکستر سیاوش است.»
۱۱۲
@khashatra
#ورهرام_ایزد
ورهرام، ایزد پیروزی و سرافرازی ست. در ادب مزدیسنا و آریایی کهن، بهرام ایزد در پیکرههای بسیار زیبا، نیرومند، تیزرو، برنا، شاداب، شاهین تیز پرواز، مرد رایومند و …. دادگری و درستی و خوشی و یک رنگی مىدارد و اهریمن زدایی مىکند، به نیکان و ستایندگان نیرو مىدهد و بر دشمنان خشم مرگ مىآورد و در کار آشتی هم کوشاست. آشتی که از راه درست اشوزرتشت سپنتمان آن را ستود و همواره در آرزوی برپاییاش بود و از برای پیروزی خود و پیش بردن آواژگان بهرام ایزد را ستایش کرد.
بیستمین روز از هر ماه در گاه شماری ایرانی «وَرَهرام» نامیده میشود، در اوستا ورترغن آمده و در پهلوی ورهران و درپارسی بهرام آمده، ورهرام به چم پیروزی و کامیابی قابل ستایش است. فروزهی پیروزی است. ورهرام ایزد به چم (:معنی) پیروزی قابل ستایش است و به سبب جایگاه پر اهمیتش «شاه ورهرام ایزد» نامیده میشود.
در باور ایرانیان پیروزی همواره با ارزش و قابل ستایش بوده است به همین دلیل در اوستا سرودهای زیبایی در ستایش پیروزی آمده است.
ایرانیان باستان پیش از آغاز هر کار گروه، در نیایشگاه ویژهای گردهم میآمدند و سرودهای ستایش پیروزی را با هم میخواندند و با روانی نیرومند و ارادهای استوار، برای پیروزی، پای به میدان مبارزهی زندگی میگذاشتند.
این مکانها به تدریج به نیایشگاه ورهرام ایزد شناخته شد.
اکنون زرتشتیان دستکم ماهی یک بار، در روز ورهرام، در نیایشگاه شاه ورهرام ایزد گردهم میآیند و اهورا مزدا را نیایش میکنند و از او میخواهند که پیروزی را در زندگی، بهرهی آنان گرداند و نیز همهی کسانی را که به پیروی از پیام اشو زرتشت در«تازه گردانیدن ِ زندگانی»، «پیش بردن جهان هستی» و «گسترش آیین راستی» میکوشند، پیروز و سر افراز گرداند.
در بهرامیشت آمدهاست که بهرام آفریده ی اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفتانگیزی دارد.
او یورش همه ی دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَویها و کَرَپانهای «ستمگر» را در هم میشکند، جهان را تازگی و آشتی میبخشد و به خوبی آرمانها را بر آورده میکند.
بهرام همچنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری میبخشد.
آذر بهرام همان سومین آتشکدهی بررگ ایران هست آذر برزین مهر در ریوند خوراسان، در آتش بهرام نیایش، بند شش آن، کوه نام برده شده است.
نیایشگاههای شاه ورهرام ایزد در خرمشاه یزد، زینآباد یزد، شریفآباد اردکان، امیریهی تهران، تهران پارس، کرج، کرمان و اهواز وجود دارد.
از آیینهای این روز پختن آش، سیروگ و پخش شیرینی و نخود مشکلگشا است.
گل قاسدک نماد ورهرام ایزد است.
@khashatra
✅ صاحب مجمل التواريخ والقصص همين قول را تکرار می کند و می نویسد بهمن پور اسفندیار سه آتش یک روز اندر اصفهان نصب کرد یکی به وقت آفتاب برآمدن و دیگر به قطب رسیدن و سه دیگر به وقت غروب و آن را بناها بر آورد و هیربدان را بدان گماشت، اول را نام شهر اردشیر، اندر جانب قلعه مارفان، دوم را نام وزوار (ذروان) اردشیر اندر دیه دراک از روستا برخوار، سِیم را نام مهر اردشیر، اندر دیهی اردستان.»
مفضل بن سيد المفرخی صاحب رساله محاسن اصفهان مؤلفه ی (۳۲۲ ه) قدمت آتشگاه را به زمان ساسانیان می رساند و آن را به پیروز پسر یزد گرد نسبت می دهد و ساختمان آن را از آذر شاپور کلانتر قریه ی مورستان از بلوک مارابن می داند.
خلاصه ی قدمت این آتشگاه اصفهان خواه به زمان هخامنشیان برسد یا زمان ساسانیان همین قدر ثابت است که بسیار قدیم است و تا هزار سال پیش، ابن رستاح آتش آن را فروزان دیده است.
به گفته ی صاحب تاریخ تبرستان ابن اسفند یار در حدود سال ۴۸۶ ه ق ملاحده الموت قلعه ی آتشکوه یا آتشگاه اصفهان را به تصرف در آورده، آن را پایگاه خود قرار داده بودند.
سنجر برادر سلطان محمد آن را تسخیر و چند هزار اسمعیلیان را که در آن جا اقامت داشتند بکشت.
ابن اسفندیار در جلد دوم صفحه ی ۳۳ تاریخ تبرستان چنین آورده است : « چون سلطنت بر سلطان محمد ملکشاه مستقیم شد و سنجر برادر او بود از یک مادر و پدر،
او را به خراسان فرستاد و جهاد ملاحده بر دست گرفت و اول قلعه ی آتشکوه بر در شهر اصفهان مستخلص کرد و اند هزار ملحد را بکشت و هر جا که ملحدی بود و قلعه داشت مسخر کرد».
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۱
@khashatra
ادامه دارد....
✅ سر ویلیام اوزلی (۱۸۱۳م) می نویسد :
«از جلفا آن طرف پل تپه از دور دیده می شود و بالای آن خرابه ای ست که می گویند آتشکده بوده، لاجرم آن را کوه آتشکده یا آتشگاه می نامد، اوشر Usher (١٨۶۵م) مختصراً از کوه و خشت های بزرگ آن که در خرابه ها دیده می شود صحبت کرده می گوید که معروف ست این آتشکده را اردشیر یا دارا ساخته اند.
لرد گرزن (۱۸۹۲م) می نویسد : بر قله ی یک صخره ی دور افتاده خرابه هایی از خشت خام موجود است. آن را آتشگاه می نامند. می گویند ساخته ی اردشیر دراز دست است.
پيحتمل خبر سنتی درست باشد ولی خرابه ها چندان کهنه نیست»
جغرافی نویسان شرقی در قرن نهم و دهم میلاد قدمت آتشگاه را هزار سال بالا می برند و آن را آتشکده ی مارابن يا مارس می خوانند و این نام دهی بوده در حوالی اصفهان.
ابن خردادبه (۲۰۱ ه) می نویسد :
«در قریه ی مارابن قلعه ای ست که تهمورث در آن آتشکده ساخته است.»
از بیان ابن خرداد به چنین بر می آید که در عهد او آتشکده را بسیار قدیم می دانسته اند.
مسعودی (متوفی ۳۳۶ ه) در مورد آتشگاه اصفهان آن را یکی از هفت پیکر کده می داند که برای کواکب هفت گانه ساخته بوده اند. می نویسد :
«دومين آن ها بر قله ی کوه مارس (مارابن) نزدیک اصفهان است، در آن ها پیکر گذاشته بودند تا آن که گشتاسب شاه دین مجوس پذیرفت و آن ها را بیرون ریخت و به آتشکده تبدیل ساخت، سه فرسنگ از اصفهان دور است و هنوز هم در نظر مردم عزیز و گرامی است.»
بیان مسعودی ثبووتیست که در زمان او آتشگاه آباد بوده و قدمت آن را بپیش از زمان زرتشت می رساند.
بنابراین به نظر جاکسن ممکن است که قدمت آتشگاه لا اقل به عهد ساسانیان بلکه بالاتر برسد.
۱۰۹
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز فروردین ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
شنبه ۱۷ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۷ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ فروردین = فروهر ، پیش برنده.
@khashatra
✅ آتشگاه اصفهان.
در شش کیلومتری اصفهان بالای یک کوه مخروطی شکل خرابه ی آتشگاه بسیار قدیم موجود است.
برای رفتن به آتشگاه باید به دور کوه پیچیده بالا رفت وسط راه خرابه های اتاق ها و ساختمان چندی دیده می شود که گویا انبار و محل سکونت موبدان و آذربانان و خدام آتشگاه بوده.
خود آتشگاه بر سرکوه واقع است.
ارتفاع آن ۱۳ فوت و عرض آن ۱۵ فوت و هشت ضلعی است خشت های بسیار بزرگ خام که در خرابه های وی دیده می شود. در این جا به کار رفته است.
آتشگاه گنبد داشته اینک خراب شده است ولی چهار دیوار آن باقی است.
زیر خرا به های آتشگاه خاکستر یافت می شود.
آن چه را که جهانگردان مغرب و جغرافی نویسان مشرقی در مورد این آتشگاه نوشته اند در پایین می آوریم.
تاورنیه Tavernier که بین سال های ۱۶۶۳ و ١۶۳۸ میلادی چندین بار به ایران رفته آن را قلعه می خواند می نویسد « سمت جنوب اصفهان قريب ۵ میل دور کوه بلندی ست و بر قله ی آن خرابه ی قلعه ی قدیمی دیده می شود.
هنگام پیکار اسکندر گجستک با ارتش ایران در دشت اطراف دارا در آن قلعه ناظر جریان جنگ بود. در پهلوی کوه چشمه آبی است گوارا که مردم اطراف به کار می برند.»
۱۰۷
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز رشن ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
آدینه ۱۶ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۶ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ رشن = دادگری.
@khashatra
#سروش_ایزد
روز هفدهم از هر ماه در گاه شمار زرتشتی به نام سروش ایزد پیوند یافته است.
سروش به چم (: معنی) گوش دادن و فرمان بردن است به خواست خدایی و ما آن را نیوشایی معنا کردهایم تا نزدیک تر به اصل باشیم.
اینک من سروش ترا که از همه بزرگ تر است، میطلبم تا به آرمان خود رسم.
و زندگانی درازی به دست آورم.
و به شهریاری منش نیک در آمده
و به راه راستی گام زده،
به جایگاهی رسم که مزدا اهورا میباشد. (۳۳_۵)
اشوزرتشت میگوید :
کسی را که مزدا دوست دارد، نیوشایی و منش نیک به او روی میآورد (۴۴_۱۶)
اشوزرتشت میخواهد به دستیاری نیوشایی به خواست و آرمان خود برسد (۳۳_۵)
نیوشایی راهی است که به اهورامزدای توانا میرود (۲۸_۵)
نیوشایی راه رستگاری را، هم برای رستگار و هم برای دروغ کار، همواره روشن میسازد (۴۳_۱۲)
از این گفتهها به ویژه آن جایی که نیوشایی با منش نیک است، بر میآید، که فرمان برداری اشوزرتشت کورکورانه نیست، بلکه از روی اندیشه و با دلی پر از مهر است.
گل خیری سرخ نماد سروش ایزد است.
@khashatra
✅ مغربی ها تا کنون در این راه از فعالیت خود نکاسته اند و بدبختانه بسیاری از ایرانیان نیز از نادانی گول آن ها را خورده و می خورند.
از قضای روزگار یک جلد کتاب که فهرست کتب دینی و مندرجات آیینی بود در قلعه پازارگاد باقی می ماند که بعدها آن نیز به دست يوناني ها مي افتد و به زبان خود ترجمه می کنند.
چون اردشیر بانی ایران نشست، در زنده کردن آیین باستان بکوشید.
تنسر موبدان موبد وقت در جمع آوری اوستا پرداخت.
کتاب یونانی ترجمه ی کتاب قلعه ی پازارگاد نامبرده به دست او می افتند و به پهلوی ترجمه می کند. باز کتاب مذکور گم می شود.
دستور آذر فرنبغ در زمان انوشیروان عادل آن را پیدا می کند. دستور شهریار اردشیر ایرج رستم نسخه ای از آن را که امروز به نام دینکرد معروف است در سال ۸۰۵ یزدگردی رونویس می کند. موبد ماونداد بهرام اردشیر ترک آبادی در سال ۱۰۰۹ بزدگردی نسخه ی دیگر را از آن برای خود رونویس می کند.
نسخه ی نامبرده را که منحصر به نسخه ی فرد بوده ، ملا بهمن پور ملا بهرام خرمشاهی کلانتر زرتشتیان در سال ۱۱۵۲ یزدگردی با خود به سورت می آورد.
سپس موبدان هند نسخ ديگر از آن استنساخ می کنند.
شرحی از سوزندان کتاب خانه در دفتر سوم دینکرد آمده است.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۰۶
@khashatra
ادامه دارد....
#مهر_ایزد
در فرهنگهای فارسی مهر را ایزدی نشان بر مهر و دوستی و خرد در کارهای مینوی دانستهاند که در ماه مهر (ماه هفتم از سال خورشیدی) و روز مهر (روز شانزدهم هر ماه) بدو پیوند یافته است و شمارآفریدگان از نیکی و بدی به دست اوست.
مهر که در اوستا « میثرَ» خوانده میشود، از ایزدان بزرگ پیش از زرتشت است که ایزد فروغ و روشنایی خوانده میشود.
ایزد مهر نگهبان مهر، محبت، دوستی و عشق، تدبیر برای یافتن دارایی و خواستهها است.
مهر به دیگر چم (:معنی) گردونه ی آفتاب یا خورشید است.
مهر ایزد موکل بر فعالیتهای ست که دو طرف دعوا دارند. هر کجا دو طرف دعوا باشد ایزد مهر به دادگستری، دوستی، قول و قرار، پیمان حاضر است.
مهر یکی از برجستهترین ایزدان در دین زرتشتی ست. یکی از سه ایزدانی است که نامش در دوازده ماه سال آمده است. یکی از دراز ترین یشتها به مهریشت ویژه شده است.
فردوسی میسراید:
«دو مهر است با من که چو آفتاب،
بتابد شب تیره چو بیند آفتاب».
ایزد مهر نماد عشق و زندگی است و به زندگی خانوادگی گرمی میدهد. مهر نام آتشکدهای نیز بوده است.
فردوسی پیرامون آن میسراید :
«چو آذرگشسب و چو خوراد و مهر،
فروزان به کردار گردان سپهر»
گل بنفشه نماد مهر ایزد است.
@khashatra
✅ در دیباچه ی اردای ویرافنامه آمده که :
«اسکندر رومی چندین تن از دستوران و دادوران و هیربدان و موبدان و دین برداران و افزار مندان و دانایان ایرانشهر را بکشت و مهان و کدخدایان ایرانشهر را با یک دیگر کین و دشمنی به میان انداخت پس از مرگ او مردمان ایرانشهر را با یک دیگر آشوب و پیکار بود و ایشان را هیچ خذا (شاه) و دهبد و سردار و دستور دین آگاه نبود.
مغان و دستوران پژوهش کارهای بزرگ دینی را انجمن کردند و چون شاه اردشیر پاپکان به شاهی نشست دستوران و موبدانی که در آن زمان بودند همه را پیش خویشتن خواند و گفت که دین راست و درست که ایزد به اشوزرتشت گفت و اشوزرتشت در گیتی رواج کرد مرا باز نمایید تا من این کیش ها و گفتگوی ها را از جهان بر کنم و اعتقاد بایکی آرم.»
(وضع ملت و دولت و دربار در دوره ی شاهنشاهی ساسانیان)
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۰۴
@khashatra
ادامه دارد....
#دی_به_مهر
«دی» اوستایی «دَثوش» به چم پروردگار و دادار است.
روزهای دی به چم (:معنی) پروردگارست، در هر ماه روزهای نیایش همگانی ، به آتشکده رفتن و آسایش و دست از كار كشیدن زرتشتیان است (روز استراحت)، روز اورمزد نیز که نام پروردگار و خدا در دین مزدیسنا هست نیز شامل این روزها می شود.
دی بهمهر است مهربانی کن،
که از همه چیز مهربانی به.
روز پانزدهم از هر ماه در گاه شمار زرتشتی دی به مهر نام گرفته است. سه روز در هر ماه زرتشتی با پیشوند «دی» همراه است. روزهای هشتم، پانزدهم و بیستوسوم ماه زرتشتی كه برای پرهیز از اشتباه با پسوند نام روز پس از خودش شناخته میشوند ؛ برای نمونه فردای روز دی به مهر روز مهر است.
«سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش»
روز دی است خیز و بیار ای نگار مِی،
ای ترک، مِی بیار كه تركی گرفت دی.
مِی ده برطل و جام كه در بزم خسروی،
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به مِی.
گل کاردک نماد دی به مهر (آفریدگار) است.
@khashatra
✅ نظامی در سکندرنامه مینویسد :
جهان خسروش گفت که ای نامدار، زکیخسرو آن تخت را یادگار.
چون شد تخت من تخت کاوس کی،
همان خوردم از جام جمشید می.
بدین جام و این تخت آراسته،
دلی دارم از جای برخواسته.
دگر نیز بینم که چون خفت شاه،
در آن غار چون ساخت آرامگاه.
زنم بوسه ای بر لب جام او،
بگریم بدان تخت پدرام او.
ببینم که آن تخت خسرو پناه،
چه زاری کند بر من از مرگ شاه.
وز آن جام آن ناجور بشنوم،
درودی کزین جام برتر شوم.
شد آیینه ی جان من زنگ خورد،
زبانم بدان زنگ آئینه گرد.
بر آن دیده دل را هراسان کنم،
به خود بر همه کاری آسان کنم.
به قول پلوتارک، مورخ یونانی، چون اسکندر به دیدن دخمه ی کورش رفت، دید در آن جا نوشته است : « این جا خوابیده است. کورش شاهنشاه شاهنشاهان.»
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۰۲
@khashatra
ادامه دارد....
✅ آتشکده در آسیای مرکزی.
خون زرتشتی گری هنوز در عروق مردم تاجیک و سرات واقع در آسیای مرکزی جاری ست بسیاری از آداب و رسوم پارسیان را به جا می آورند.
زبان آن ها به اوستا شباهت دارد. به قول پروفسور وامبری Wambary به آتش : احترام می گذارند و با افتخار می گویند که نیاکان آن ها زرتشتی و مزدیسنی مذهب بوده اند.
در نوشته های جهان گردان ذکر خراب های آثار زرتشتیان در بسیاری از بخش های آسیای مرکزی آمده است.
سه قلعه که از آثار ایرانیان باستان است در سرزمین و اخان و شمال کافرستان و مشرق بدخشان در دهانه ی جيحون موجود است.
قلعه ای به نام سامری نزدیک کندت و دیگری به نام کاکا نزدیک استخر و سومی به نام قلعه زن گیر نزدیک قریه ی ایسر می باشد.
مردم آن سرزمین خاموش کردن آتش را با فوت نشان بدبختی و مصايب می دانند. به قول استوار وود Wood مردم بدخشان و واخان آتش را با هوای دست یا باد بزن خاموش می کنند و نه یا فوت و باد دهن.
جماعت کافر سیاه پوشان آداب دینی خود را برابر آتش به جا می آورند و باورمندند بی حضور آتش روا نیست.
در برخی از تشریفات چوب مخصوصی بر آتش گذاشته روشن می کنند لیکن آتشگاه ندارند.
در سال ۶۲۹ میلادی جها نکرد چینی هیننت سونگ Hinan:hsung
در بخش های آسیا سیاحت می کرده به شهری می رسد به نام «سو» فرماندار شهر که نامش «ترکی خان» بود به او می گوید که مردم شهر زرتشتی مذهب می باشند.
جهانگرد چینی سپس به سمرقند می رسد و مشاهده می کند که بیشتر نفوس آن جا را زرتشتیان تشکیل داده اند و از آن جا به بلخ می رسد مردم آن سرزمین را هم زرتشتی می بیند.
۱۰۰
@khashatra