ketabkhaneadabi1398 | Unsorted

Telegram-канал ketabkhaneadabi1398 - کتابخانه ادبی

3632

کتابخانه ادبی 🔰🔰🔰🔰🔰 کانال کتابخانه ادبی دارای متنوع ترین کتاب های #ادبی #رمان #صوتی است. شما می توانید با جستجو کتاب مورد نیازخود را پیدا کنید

Subscribe to a channel

کتابخانه ادبی

بیشتر آدم‌ها ،
در نوعی بی خبری همیشگی زندگی می‌کنند !
آن‌ها همیشه امیدوارند ،
که چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند !
حادثه‌ای، برخوردهای اتفاقی، بلیت برنده بخت آزمایی، تغییر سیاست و حکومت !
آن‌ها هرگز ،
نمی‌دانند که همه چیز از خودشان آغاز می‌شود !


✍#مارک_فیشر
📙#حکایت_آنکه_دلسرد_نشد

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🎶 تصنیف زیبای گویای راز
🎙 استاد غلامحسین بنان
🎼 استاد نصراله زرین پنچه


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

گفتگوی جی.رابرت اوپنهایمر و آلبرت انیشتین


🎞 𝐎𝐩𝐩𝐞𝐧𝐡𝐞𝐢𝐦𝐞𝐫 | 𝟐𝟎𝟐𝟑
📽 𝐌𝐚𝐝𝐞 𝐛𝐲 𝐂𝐡𝐫𝐢𝐬𝐭𝐨𝐩𝐡𝐞𝐫 𝐄𝐝𝐰𝐚𝐫𝐝 𝐍𝐨𝐥𝐚𝐧

-‐-‐-----------------------------------------

«اکنون من مرگ شده‌ام، نابودگر جهان‌ها»

این سخن رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتم، دو دهه بعد از نخستین آزمایش سلاح هسته‌ای در یک مصاحبه گفته شد. اوپنهایمر معتقد بود که ساخت بمب اتم لازم بود تا جنگ جهانی دوم به پایان برسد. اما این موضوع که با ساخت بمب اتم نابودی جهان را ممکن کرده است آزارش می‌داد. اوپنهایمر باقی عمرش همواره نگران تعارض میان اخلاق و پیشرفت‌های علمی بود.


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

کالیگولا : قدرت به ناممکن فرصت امکان می‌دهد.
امروز، و همه روزهای دیگری که در پیش‌ است، آزادی من حد و مرزی نخواهد داشت.

کائسونیا : (با لحنی اندوهگین) نمی‌دانم که باید از این بابت خوشحال بود یا نه، کایوس.
کالیگولا : خودم هم نمی‌دانم. اما فرض می‌کنم که باید از این راه زندگی کرد.

#آلبر_کامو [ 📓 کالیگولا ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🌞🍃
𝐆𝐎𝐎𝐃 𝐍𝐄𝐖 𝐃𝐀𝐘
-----------------------------
----------------------‐------


من مدتی در یک روستای نزدیک رم زندگی کردم. در آنجا با مردی آشنا شدم که همه عمرش را روی زمین کار کرده بود. او عقیده داشت کار کشاورزی، با وجود این‌که همه ما می‌دانیم دشوار است و عایدی چندانی ندارد، مهمترین پیشه‌ انسان است. او می‌گفت: "اگر منفعت شخصی خود را ترجیح دهم، باید دست از کار روی زمین بردارم و مثلاً یک خواربارفروشی باز کنم. با این کار می‌توانم درآمد خوبی به دست بیاورم، اما من هرگز چنین کاری نخواهم کرد."

این گفته‌ یک مرد بیسواد است. دلیل اصرار او را پرسیدم. او در پاسخ من چنین گفت: "چطور می‌توانم این کار را انجام دهم؟ هرگز به خود اجازه نخواهم داد."

می‌بینی، این مرد حسی از مسئولیت‌پذیری دارد، و این حس معنویت والای او را ثابت می‌کند. او فارغ از دلایل مادی‌گرایانه، صرفاً از روی عشق، همچنان در زمین کشاورزی خود باقی می‌ماند تا در حق جامعه ایثار کند.
در این رویکرد، یک زیبایی توصیف‌ناپذیر معنوی نهفته است.

📓 گفتگو با آندری تارکوفسکی || جان جانویتو


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

𝐒𝐚𝐧𝐭𝐚 𝐌𝐞𝐥𝐞𝐧𝐚
𝐈𝐧𝐝𝐢𝐠𝐧𝐮
𝐏𝐨𝐬𝐭_𝐑𝐨𝐜𝐤
🎼🔥🕊

پست‌راک‌ها بی‌واژه سخن میگویند.


هرگز به سراغ مواد یا الکل نرفته‌ام، اما موسیقی همیشه و هر جا حضور دارد؛ زیرا برای من لازم است. اگر قرار باشد گوش یا چشمم را از دست بدهم ترجیح می‌دهم گوش‌هایم را نگه دارم. هیچ چیز هولناک‌تر از این نیست که موسیقی را از من دور کنند. موسیقی مهم‌ترین عامل الهام و برانگیختگی من است، وقتی که دچار بی‌خوابی می‌شوم، به سراغ رفیق قدیمی خود می‌روم.

- اینگمار برگمان

[ کارگردان و فیلمنامه‌نویس سوئدی ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

– خوب پس نمی‌‌شه بیست و پنج فرانک بهم قرض بدین؟ من واقعا به این پول احتیاج دارم! حتی یه تیکه نون بیات هم تو خونه ندارم.

وایسن برووخ با شادمانی دست‌هایش را بهم مالید و گفت: خوبه! خوبه! درست همونی که احتیاج داری! برات عالیه. با این وضع ممکنه بتونی یه نقاش از آب در بیای.
ونسان پشتش را به دیوار تکیه داد. چنان ضعیف شده بود که نمی‌توانست بدون تکیه گاهی سرپا بایستد.

– گرسنگی کشیدن چه چیزش عالیه؟

– ون گوگ، گرسنگی می‌تونه برات بهترین چیز تو این دنیا باشه. باعث می‌شه رنج بکشی.

– چرا این قدر دوست دارین ببینین من دارم رنج می‌کشم؟ وایسن برووخ بر روی تنها چارپایه‌ای که در کارگاهش بود نشست. پاهایش را به روی هم انداخت و قلم مویش را که آغشته به رنگ قرمز بود به طرف آرواره ونسان نشانه گرفت.

– برای اینکه ازت یه هنرمند واقعی می‌سازه. هرچه بیشتر زجر بکشی بیشتر قدر می‌شناسی. این آشیه که همه هنرمندهای درجه یک اونو خوردن. یه معده خالی بهتر از یه معده پره ون گوگ و یه دل شکسته بهتر از یه دل بشاش! هیچ وقت اینو فراموش نکن!

– این حرف‌ها همش شر و وره وایسن برووخ، خودت هم اینو می‌دونی.

وایسن برووخ چندبار قلم مویش را به طرف ونسان تکان داد و گفت:

– ون گوگ اون کسی که هرگز مفلوک و بدبخت نبوده، چیزی برای نقاشی کردن نداره. خوشی فقط مخصوص حیوون‌هاست، فقط برای گاوها و تاجرها خوبه. چیزی که باعث شکوفا شدن یه هنرمند می‌شه درد و رنجه؛ اگه تو گرسنه، مایوس و بدبختی، برو خدا رو شکر کن، چون که خدا در رحمتش رو برات باز کرده!

– فقر انسان رو نابود می‌کنه.

– بله فقر ضعفا رو نابود می‌کنه ولی نه آدم‌های پر‌صلابت رو! اگه فقر بتونه تو رو از پا در بیاره پس تو آدم ضعیفی النفسی هستی و حقته که کله پا بشی.


#ایروینگ_استون
[ 📓 شور زندگی | داستان پرماجرای زندگی ون گوگ ]



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

📖 کیمیا خاتون ۱۳ | قسمت پایانی
✍ سعیده قدس
🎙 پروین محمدیان

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

دنیا به این صورت که ساخته شده است قابل تحمل نیست. برای همین است که من احتیاج به ماه دارم، یا به خوشبختی، یا به عمر ابدی، به چیزی که شاید دیوانگی باشد اما مال این دنیا نباشد.

#آلبرکامو [ 📓 کالیگولا ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

📖 کیمیا خاتون ۱۱
✍ سعیده قدس
🎙 پروین محمدیان

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

خاطره‌ای بشنویم از بابک کریمی بازیگر و تدوینگر سینما

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🪻🍃
𝐆𝐎𝐎𝐃 𝐍𝐄𝐖 𝐃𝐀𝐘
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🌞🍷

مست آن چنان خوش است كه هنگام صبحِ حشْر
چون سر كِشَد ز خاك، بپرسد: پياله كو؟!


کسی به حشر ز اندوه، پاک بر خیزد
که با پیاله چو نرگس ز خاک بر خیزد

#محمد_افضل_سرخوش


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

«همیشگی»
مربوط به موجود و یا وجودی غیر از انسان است.
هر آنچه به انسان ختم می‌شود «موقت» است.

#پونه_مقیمی
[ 📓 تکه هایی از یک کل منسجم ]



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

چرا مرا وانهادی؟

در روایت انجیل آمده است که عیسی مسیح در لحظات پایانی زندگی و بر سرِ صلیب گفت: «خدای من، خدای من، از چه رو مرا وانهادی؟»(انجیل مَتّی، باب ۲۷ آیه ۴۶)
کریستین بوبن می‌نویسد این سخنِ مسیح، نه تنها نشانه‌ی عقب‌نشینی ایمانی نیست، بلکه تعبیری متعالی از عشق مؤمنانه‌ی مسیح است: «این سخن، تنها دلیل اثبات وجود خداست: کسی نمی‌تواند هیچ را آن‌گونه صدا بزند. عدم را نمی‌توان سرزنش کرد». چرا که به گفته‌‌ی بوبَن آنچه اهمیت دارد کلماتی نیست که به کار می‌بَریم، بلکه نَفسِ این گفتگو با خدا است که در سخت‌ترین لحظات زندگی نیز همچنان ادامه پیدا می‌کند: «در آن هنگام که امیدمان را، چونان خونی که از رگی بُریده می‌رود، از دست می‌دهیم و همچنان به عاشقانه سخن گفتن در مورد آنچه در حال کُشتن ماست ادامه می‌دهیم». آیا همینکه در بغرنج‌ترین موقعیت‌های وجودی، پرسشِ خدا در ما موج برمی‌دارد و با او به شیوه‌‌ای شِکوِه‌آمیز ‌نجوا می‌کنیم، نشانه‌ای از عطش قلبی ما به خدا نیست؟

تعبیرات نغز کریستین بوبن از سخنِ‌ به ظاهر غیرمؤمنانه‌ی مسیح در آن ساعات پایانی را، بارها باید خواند:

«"خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشته‌ای؟" این گفته‌ی مسیح، عاشقانه‌ترین سخنی است که می‌توان تصور کرد. همه با رعشه‌ی مأنوس آن آشناییم. هیچ زندگی‌ای نمی‌تواند از تحسین این فریاد خودداری کند. این سخن قلب عشق است؛ شعله‌ی لرزان آن رو به زوال می‌رود ولی هرگز خاموش نمی‌شود. زیرا این سخن، تنها دلیل اثبات وجود خداست: کسی نمی‌تواند هیچ را آن‌گونه صدا بزند. عدم را نمی‌توان سرزنش کرد.
سپس، دیگر هیچ- برآمدن آخرین نفس، انرژی‌ای که آنچه را دیگر چیزی نیست جز بدنی در حال پوسیدن، ترک می‌کند. این آخرین شعله‌های رو به افول سخن، از مسیح تصویری می‌سازد خوب‌تر از یک فرشته: برادر دلواپس و شکننده‌ی ما. «خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشته‌ای؟» این فریاد می‌رود تا در برابر دهان مرمرین خدایی خاموش منفجر شود، فریادی که گویی از سینه‌ی جان جانان ما برخاسته است، نزدیک‌ترین نزدیکانمان: خود ما در آن هنگام که امیدمان را، چونان خونی که از رگی بُریده می‌رود، از دست می‌دهیم و همچنان به عاشقانه سخن گفتن در مورد آنچه در حال کشتن ماست ادامه می‌دهیم. باید که سیاهی پُررنگ شود تا اولین ستاره پدیدار گردد.»(بُهت، بوبن، ترجمه بنفشه فرهمندی)

✍️ صدیق قطبی


@sedigh_63
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

هر وقت در مجلسی هستید که اشخاص مختلف از آشنا و ناآشنا حضور دارند؛ زیاد گوش کنید و کم حرف بزنید. گوینده ماهر، همان شنونده ماهر است.

در احوال و حرکات و گفته های اشخاص دقت و مطالعه کنید، مخصوصا ببینید مردم چه قضاوتی درباره اشخاص می کنند و نسبت آن قضاوت را با شخصیت خود ایشان بسنجید و نظر مردم را با حقیقتشان مقایسه کنید.


📙 آیین کامیابی
✍ دیل_کارنگی

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

دل نعره زنان ملک جهان می طلبد
پیوسته وجود جاودان می طلبد

مسکین خبرش نیست که صیاد اجل
پی بر پی او نهاده، جان می طلبد

#باباافضل_کاشانی

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

کالیگولا:

زندگی را، رفیق عزیز، زندگی را اگر تو به اندازه دوست می‌داشتی با این‌ همه بی‌پروایی به بازی نمی‌گرفتی.

#آلبر_کامو [ 📓 کالیگولا ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

عمر تو اگر فزون شود از پانصد
افسانه شوی عاقبت از روی خرد

باری چو فسانه می شوی، ای بخرد
افسانهٔ نیک شو، نه افسانهٔ بد

#باباافضل_کاشانی


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

📖 پس آن‌گاه زمین
✍ احمد شاملو
🎙 حامد خزائی

و تو را من پیغام کردم
از پس پیغام به هزار آوا
که دل از آسمان بردار
که وحی از خاک می‌رسد .....


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️

/channel/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

آرزوی نیل به موفقیت دیگر از وجود ونسان رخت بربسته بود. او نقاشی می‌کرد زیرا مجبور بود نقاشی کند، زیرا این کار او را از عذاب روحی نجات می‌داد، زیرا نقاشی افکار او را متفرق می‌ساخت.
او قادر بود بدون همسر، خانه و فرزند زندگی را بگذراند، قادر بود بدون عشق، دوستی و سلامتی سر کند، قادر بود بدون سرپناه، آسایش و غذا سر کند، حتی قادر بود بدون خداوند نیز سر کند.


اما نمی‌توانست بدون آن‌چه که بزرگ‌تر از خود او بود،
آنچه تمام زندگی‌اش بود سر کند، و آن قدرت و توانایی خلق‌کردن بود.


#ایروینگ_استون
[ 📓 شور زندگی | داستان پرماجرای زندگی ون گوگ ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

📖 کیمیا خاتون ۱۲
✍ سعیده قدس
🎙 پروین محمدیان

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

چیزکی در جایی نوشته و من غرق در ناامیدی مطلق شدم. سیانور هم فراهم کردم که خودکشی کنم، ولی، ولی یک پروانۀ حیرت‎‌آور در یک سحرگاه مرا از مرگ نجات داد. و زیبایی او به‌جای اینکه مرا به عالم هنر سوق دهد، به طرف دانشمندبازی کشاند، دانشمند جوان قلابی. شروع کردم شکار پروانه، و مطالعه دربارۀ پروانه‌های حومۀ تبریز، که خوشبختانه این هوس نابجا زود از سرم دست برداشت و تنها چیزی که به من داد این بود که زود نشکنم. بله، نشکستن، چیزی که با تمام ضربه‌هایی که خورده‌ام هنوز حس می‌کنم نشکسته‌ام.

(به نقل از غلامحسین ساعدی)

📓 شناخت‌نامۀ غلامحسین ساعدی اثر کوروش اسدی



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

‍ ‏
آنجا که پرندگانِ خوش‌نوا می‌خوانند
مارها نیز فش‌فش می‌کنند؛
و این درسی که فرا گرفته بود
برداشتش را از زندگی پاک تغییر داده بود...

#تامس_هاردی [ 📓 تس دوربرویل ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

𝐈𝐦𝐩𝐞𝐫𝐦𝐚𝐧𝐞𝐧𝐜𝐞
𝐄𝐬𝐭𝐚𝐬 𝐓𝐨𝐧𝐧𝐞
🎼🔥🕊

در ستایش شاهکارها 👌



مجموعِ مقیمانِ سماوات گواه اند
بر محضر شوریدگی خویش که بستم

چندان که برون آمدم از نیستیِ خویش
تا خود چه بماند همه آن است که هستم

معذورم اگر مستم و شوریده سر ای یار
کز جملۀ مستانِ صبوحیِ الستم

در بار منه تاسِ حجابم که من این تشت
از بام فکندم چو نزاری و برستم

#حکیم_نزاری


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی‌دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت‌بین است
هر که باشی و به هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت‌گاه
خاطری را سبب تسکین است

#پروین_اعتصامی


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

📖 پس از شهادت

آنچه می‌خواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل می‌گویم به عنوان رسالت زینب
"پس از شهادت" که :

آنها که رفتند، کاری حسینی کردند،
و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند.

#دکتر_علی_شریعتی [ 📓 حسین وارث آدم ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

بر غربت حسین امیر دیار عشق
هر صبح و شام، دیدهٔ شاه و گدا گریست

- ترکی شیرازی



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…
Subscribe to a channel