♦مجموعهای از نایابترین کتابها؛ به همراه جرعهای از تاریخ 🎧 کتابخانه صوتی "کتاب آوا" 🆔 @avabookchannel ارتباط با مدیر کانال @M_Am86
🔴 کتاب " ایمان آورندگان واقعی هیتلر "
♦️ چگونه مردم عادی نازی شدند
🔵 نوشته "رابرت گلیتلی"
⚫ ترجمه وحید فراهانی راد
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " ایمان آورندگان واقعی هیتلر "
♦️ چگونه مردم عادی نازی شدند
🔵 نوشته "رابرت گلیتلی"
⚫ ترجمه وحید فراهانی راد
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " با پیشوا تا ابد؛ خاطرات منشی شخصی هیتلر "
⚫ ترجمه پریسا ابن یامینی
🔹کریستا شرودر به عنوان منشی پیشوا در طول دوران رایش سوم، کاملا در موقعیتی قرار داشت که اعمال و رفتار هیتلر و مهمترین چهرههای اطراف او را مشاهده کند. خاطرات شرودر در ارائه بینشهای شگفتانگیزی کوتاهی نمیکند: او به رفتارهای بورژوازی، پرهیزکاری شدید و نوسانات خلقی او اشاره میکند. در واقع، چند ماه پس از اینکه مرتکب این اشتباه شد که هیتلر بارها و بارها با او مخالفت کرد، او را طرد کرد. علاوه بر تصویری که او از هیتلر به تصویر می کشد، حکایات روشنگرانهای درباره نزدیک ترین همکاران هیتلر نیز وجود دارد. به عنوان مثال، او به یاد می آورد که رابطه بین مارتین بورمن و برادرش آلبرت (که در کارکنان شخصی هیتلر بود) آنقدر بد بود که آن دو فقط از طریق آجودان مربوطه با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند - حتی اگر در یک اتاق بودند. همچنین زندگی شخصی عجیب و جنون والتر داره، وزیر رایش، روشن است. شرودر ادعا می کند که از وحشت رژیم نازی چیزی نمی داند. هیچ چیزی از حس چشمانداز یا همان چیزی که در خاطرات منشی دیگر هیتلر، ترادل یونگ مییابیم، وجود ندارد - که به این نتیجه رسید که باید میدانستیم. لحنی که در خاطرات شرودر وجود دارد، لحنی تلخ است. این بدون شک یکی از مهمترین منابع اولیه دوران پیش از جنگ و زمان جنگ است. کریستا شرودر در مجموع دوازده سال منشی شخصی هیتلر بود. او تا زمان خودکشی او در آوریل ۱۹۴۵ به عنوان منشی او کار می کرد. خاطرات او اولین بار در سال ۱۹۸۵، یک سال پس از مرگ او در مونیخ در سن ۷۶ سالگی منتشر شد.
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee 🔻🔻🔻
🎧 کتاب صوتی " ادبیات علیه استبداد "
✒ نوشته "پیتر فین" و "پترا کووی"
👤 ترجمه بیژن اشتری
🎧 عضو کانال کتابخانه صوتی " کتاب آوا " شوید
🆔 @avabookchannel
🆔 @avabookchannel
🔴 کتاب " ادبیات علیه استبداد "
🔵 نوشته "پیتر فین" و "پترا کووی"
⚫ ترجمه بیژن اشتری
🔹ماجرای دکتر ژیواگو، داستانی دراماتیک است که هرگز پیش از این گفته نشده است؛ این کتاب که از روی پروندههای محرمانه نوشته شده است نشان میدهد که چگونه یک کتاب ممنوع به یک سلاح مخفی CIA در نبرد ایدئولوژیک بین شرق و غرب تبدیل شده است. در ماه مه ۱۹۵۶، یک پیشاهنگ انتشارات ایتالیایی برای دیدار با بزرگترین شاعر زنده روسیه، بوریس پاسترناک، به روستایی در خارج از مسکو رفت. وی با در دست داشتن نسخه خطی تنها رمان پاسترناک، که توسط مقامات شوروی سرکوب شده بود، رفت. از آنجا بود که زندگی این کتاب خارقالعاده وارد حوزه رمان جاسوسی شد. سیا نسخه روسی زبان دکتر ژیواگو را منتشر و به صورت قاچاق وارد اتحاد جماهیر شوروی کرد. نسخهها را در مسکو و لنینگراد بلعیدند، در بازار سیاه فروختند و از یک دوست به دوست دیگر منتقل کردند. در مراسم خاکسپاری پاسترناک در سال ۱۹۶۰، هزاران نفر شرکت کردند که برای خداحافظی از دولت خود سرپیچی کردند و این مثال او ، سنت بزرگ نویسنده مخالف شوروی را راه اندازی کرد. در کتاب ادبیات علیه استبداد پیتر فین و پترا کووی برای بدست آوردن پروندههای CIA که دخالت آژانس را اثبات میکنند، ما را به دوران عجیب و قابل توجه جنگ سرد برمیگردانند، دورانی که که ادبیات قدرت تحریک جهان را داشت.
♦️کتاب "ادبیات علیه استبداد"، از زمانی که پاسترناک شروع به نوشتن کتاب دکتر ژیواگو میکند آغاز میشود و نشان میدهد که او چطور از همان زمان مورد آزار و اذیت حکومت شوروی قرار گرفته است. اما ماجرای کتاب به همینجا ختم نمیشود و ماجراهای بعدی و دردسرهایی که انتشار رمان و جایزه نوبل برای او به دنبال داشت را نیز روایت میکند. در کتاب از دردسرهایی که انتشار رمان در خارج از مرزهای شوروی برای نویسنده به وجود آورده و از زمانی که این رمان تبدیل به ابزاری برای فشار به حکومتهای کمونیستی و استبدادی میشود صحبت میشود و اینکه حتی برای جنگ سرد فرهنگی از رمان نیز استفاده میشود. رمانی که ضد حکومت شوروی اعلام میشود و چاپ آن در شوروی ممنوع است اما سالها بعد از مرگ پاسترناک، خروشچف (دبیر کل حزب کمونیست شوروی در یک برهه زمانی) کتاب را میخواند و اعلام میکند هیچچیز ضدشورویای در این کتاب وجود نداشته و بابت عدم چاپ کتاب ابراز تاسف میکند. رمان دکتر ژیواگو بعدها جایزه نوبل ادبیات را برای پاسترناک به ارمغان میآورد؛ اما پاسترناک به علت فشارهای عوامل حکومت از پذیرفتن این جایزه سر باز میزند. دردسرهایی که چاپ این کتاب برای اطرافیان و خانواده پاسترناک داشت و حتی بعد از مرگ پاسترناک ادامه پیدا میکند، همه و همه در این کتاب نقل شده است.
" پاسترناک از ویلا بیرون آمد. بسته بزرگی در دست داشت که آن را در روزنامه پیچیده بود. این دستنوشتههای دکتر ژیواگو بود که تقریبا هشتصد صفحه میشد. در هر صفحه کلمات به صورت کیپ و فشرده در کنار هم تایپ شده بودند. صفحات به پنج بخش مجزا تقسیم شده و هر بخش با کاغذ ضخیم یا مقوا جلد شده بود. حاشیهی کاغذها را سوراخ کرده و با نخ آنها را به هم دوخته و جلد کرده بودند. بخش اول، تاریخ ۱۹۴۸ را بر صفحه اول خود داشت، تصحیحات پاسترناک که در همه صفحات به چشم میخورد هنوز تازه مینمود ". (قسمتی از کتاب ادبیات علیه استبداد)
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee 🔻🔻🔻
◀ البته این همه ماجرا نبود. اگر در میان طبقات ذینفوذ و حکام و دیگر طبقات گیلان، مخالفینی به دلایل مختلف رو در روی کاشف قرار داشتند؛ از آنطرف قضیه هم بودند کسانی که به حمایت از کاشف پرداخته و در این راه یاورش شدند که مشهورترین و نفر اصلی این گروه، مرحوم سید مهدی فلاح لاهیجی (بصیرالتجار فلاح چای) بود. بصیرالتجار بود که در سالهای مشغلههای کاشف در پایتخت و سالهای مشروطه، باغ چای او را در لاهیجان نگاهداری کرد و در به ثمر نشستن این محصول کوشید. همچنین تلاشهای او برای گسترش زمینهای زیر کشت چای نیز درخور توجه است و حتی بسیاری از نواحی دیگر با مساعدت او دارای چایکاری شدند.(تاریخ صنایع چایکاری و چایسازی در ایران، فیضالله ارضپیما، ص۵۶)
◀ کاشفالسلطنه در راه رسیدن به تولید چای در ایران، با دو مساله اصلی مواجه بود. یکی زمین که با همه گرفتاریها، با گذشت ایام، وضعیت بهتری پیدا کرد و عامل دوم، تخصص و دانش چایکاری بود. کارشکنیها در این قسمت هم فراروی او بود! چنانکه وقتی در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی به روسیه رفت و دو متخصص چایکاری روس را استخدام کرده و با خود به ایران آورد، وزارت فواید عامه وقت، حقوق این متخصصین را تا شش ماه نداد و کار به تهدید جانی کاشفالسلطنه توسط یکی از آن دو متخصص هم کشید و کاشف مجبور شد تا از جیب خود حقوق این دو نفر را بپردازد! فکر استفاده از دانش متخصصین صنعت چای، همواره با کاشف بود و طی گذشت بیش از دو دهه از آغاز تولید چای در ایران، وی را به این نتیجه رسانده بود که باید از دانش و تخصص چایسازان ماهر برای پیشرفت در تولید چای استفاده کند. همین ایده او را بر آن داشت تا بعد از اینکه بار دیگر دست به استخدام متخصصین خارجی (برادران پرتیوا) زد و این استخدام هم مدتی طولانی دوام نیاورد، خود دست به کار شده و این بار از چین، همان کشور کهن و تولید کننده اصلی چای در روزگاران قدیم، متخصصینی را به استخدام در آورد. این آخرین سفر کاشفالسلطنه بود. سرپرست و نفر اصلی این متخصصین چینی "تنگ خی تسویا هایی چو" بود که بعدتر حاج محمد کاتوزی نام گرفت و سه نفر دیگر "تپ مون چین"(که مدت کوتاهی بعد از ورود به لاهیجان درگذشت)، "ایپ مون چین" (بعدتر حاج حسین ایراندوست) و شون تنگ جی (بعدتر حاج حسن) که پس از حضور در ایران منشا خدمات زیادی به صنعت چایکاری در ایران شدند. بعدتر چینی دیگر هم در زمینه آموزش چایکاری و چایسازی به لاهیجان امد که کانگ لونگزی (بعدتر ارمز) نام داشت. نفر اصلی این جمع، تن های چو (حاج محمد کاتوزی) بود. اگر در مورد زمین، بصیرالتجار فلاح چای لاهیجی، نقش اصلی و عمدهای در گسترش چایکاری و زمینهای زیر کشت آن در ابتدای کار این زراعت ایفا نمود، تن های چو هم به همان میزان در زمینه دانش و فن آوری کشت چای، موثر و نقشآفرین بود. حضور او در نخستین کارخانه چای ایران در باغ کشاورزی لاهیجان بسیار موثر بود. مهمترین کار " های چو" و همراهانش، تربیت یک نسل از چایسازان و کارشناسان ایرانی چای بود. این مساله خود از مهمترین اهداف کاشف السلطنه در استخدام این متخصصین بود تا صنعت چای بعد از چندی دارای نیروهای زبده و متخصص بومی بشود. گرچه عمر کاشفالسلطنه کفاف نداد که نه متخصصین ایرانی چای را ببیند و نه نخستین کارخانه چایسازی را! کاشف السلطنه در سفر آخر، علاوه بر استخدام چینیها، ماشینآلات مخصوص کشت چای را نیز خریداری کرده و رهسپار ایران شد که در بازگشت در جاده بوشهر به شیراز در محلی به نام کتل ملو در اثر سقوط اتومبیل در دره درگذشت. برخی از شاهدان دفن او، از وجود جای گلولهای در شقیقه او خبر داده اند. ثریا کاظمی، نوه کاشفالسلطنه، در کتابش، دست انگلستان را در کار دانسته و "پرتیوا" را (همانی که کاشف مدتی او را برای چایسازی به استخدام در آورده بود) که در آن سفر همراه کاشفالسلطنه بوده و در عقب اتومبیل او نشسته و تنها زخم مختصری برداشته، مامور انگلستان میداند و جای گلوله موجود در شقیقه کاشف را که گفته شده در موقع دفن او توسط بعضی مشاهده شده است، را حاصل شلیک پرتیوا میداند.(کاشف السلطنه پدر چای ایران، ثریا کاظمی). چایی که امروز تمام ایرانیان مینوشند؛ حاصل تلاش و مرارتهای کاشفالسلطنه بوده است.
✅ زادروز کاشفالسلطنه؛ پدر چای ایران
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🛑 کاشفالسلطنه؛ پدر چای ایران و رنجهایی که در این راه کشید
✒ نوشته محمد امیری؛ مدیر کانال
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " بر جاده های آبی سرخ "
♦ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی
🔵 نوشته نادر ابراهیمی
🔹 جلد دوم
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " بر جاده های آبی سرخ "
♦ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی
🔵 نوشته نادر ابراهیمی
🔹 سه جلد
🆔 @ketab_mamnouee
🔹داستان بلند "بر جاده های آبی سرخ "، حکایت جوانمردی و رشادت دلاور مرد جنوبی گمنامی است به نام " #میرمهنای_دوغابی "، که او خواب و آرامش را قریب یک دهه از استمارگران هلندی، انگلیسی و پرتغالی و عثمانی ربود؛ تا برای همیشه خلیج فارس از دستبرد اشغالگران در امان بماند. نویسنده زنده یاد #نادرابراهیمی با پانزده سال مطالعه پیرامون زندگی این مبارز جنوبی وطن خواه به خوبی از عهده شناسایی و معرفی نهضت مقاومت وطن پرستانه میر مهنای دوغابی برآمده است.
🔹این کتاب داستان واقعی دلاورمردان شجاع وطن پرستی است که از تمامی منفعت ها و خواسته های خود گذشتند، تا خلیج فارس برای ایران و ایرانیان بماند. در صفحات آغازین داستان میر مهنا دریک اقدام انقلابی و ناباورانه پدرش "میرناصر دوغابی"را که نوکر عناصر هلندی و انگلیسی را به ضرب گلوله می کشد. او با اتکا بر ایمان مردمی محبوبیتی کسب کرد که بسیاری از مردمان خطه جنوب نام فرزندانشان را به نام میر مهنا نام گذاری میکردند. او از قانون " #حمله_مورچگان_به_ملخ " عبرت گرفته، در یورش های بی امان شبانه اش کشتی های انگلیسی و عثمانی و هلندی را مورد تهاجم قرار داده که در بیشتر اوقات موفق میشد.
🔹بازه زمانی داستانها مصادف است با حاکمیت شاهرخ میرزای کور چشم در بلاد خراسان، و استیلای کریم خان زند بر اصفهان و شیراز و آزادخان افغان برگستره شمال کشور (نیمه دوم قرن هجدهم میلادی)... آنها هیچ حمایتی از میرمهنا و نهضت مردمی اش نمیکنند. او یکه و تنها دربرابر غارتگران می ایستد و مقاومت میکند...
♦بخش هایی از کتاب:
- برای آنها که وطن شان را عاشق اند، مردن به خاطر وطن، دشوار نیست. به حکم و فرمان بیگانه، در قلب وطن اعدام شدن غم انگیز است.
- یارا! نمیشود عمری نشست و حسرت خورد که:
" ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار که میطلبیدم، زودتر به دیدارم می آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است، پارسال میگرفت! "
نمیشود یارا! اینها که حسرت خوردنی است ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم عقل است باید دوید، رسید، حادثه دیر را درآغوش کشید و گفت: " دیرآمدی ای نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست ".
- این خصلت ریگیان بود که با نامردان به نامردی رفتار کنند، و هیچ ابایشان نبود که شهره شوند به بدنامی _ نزد بدکاران.
- در این ملک تقدیری، امکان کوچک شدن هر بزرگی هست، همانگونه که بزرگ شدن هر کوچکی.
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🛑 میرمهنا؛ دلاور ایرانی که ناشناخته ماند
https://www.instagram.com/p/DHgrtqJoT_v/?igsh=MWhmMGtnMGsxOXpsZA==
🔴 لیست کتابهای کانال " کتاب آوا "
۱. شیعی گری _ احمد کسروی
۲. 23 سال _ علی دشتی
۳. دو قرن سکوت _ عبدالحسین زرین کوب
۴. وصیت نامه خدا _ هوشنگ معین زاده
۵. بوف کور _ صادق هدایت
۶. سیمای دو زن _ علی اکبر سعیدی سیرجانی
۷. ماجرای یک محنت؛ ولایت فقیه و اضمحلال سوژه _ سپنتا خسروی
۸. انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر آینده _ یووال نوح هراری
۹. دوپامین؛ مولکولی با خواص شگفت انگیز _ "دنیل ز لیبرمن" و "مایکل ای لانگ"
۱۰. نگاهی به شاه _ عباس میلانی
۱۱. شازده کوچولو _ آنتوان دوسنت اگزوپری
۱۲. خدایان تشنه اند _ آناتول فرانس
۱۳. گفته هایی از دکتر هلاکویی
۱۴. خانه ادریسی ها _ غزاله علیزاده
۱۵. ناتور دشت _ دی. جی. سلینجر
۱۶. نبرد من _ آدولف هیتلر
۱۷. خمینی در فرانسه _ هوشنگ نهاوندی
۱۸. آرش کمانگیر _ سیاوش کسرایی
۱۹. راز سایه _ دبی فورد
۲۰. خاطرات حاج سیاح _ حمید سیاح
۲۱. ملت عشق _ الیف شافاک
۲۲. تولدی دیگر _ شجاع الدین شفا
۲۳. تکامل فیزیک _ "آلبرت انیشتین" و "لئوپولد اینفلد"
۲۴. بیشعوری _ خاویر کرمنت
۲۵. سرگذشت حاجی بابای اصفهانی _ جیمز موریه
۲۶. مستند "سقوط: بررسی رویدادهای 28 مرداد 1332" _ کیوان حسینی
۲۷. مستند " فرقه " _ کیوان حسینی
۲۸. لطفا گوسفند نباشید _ محمود نامنی
۲۹. دموکراسی یا دموقراضه _ سیدمهدی شجاعی
۳۰. سال بلوا _ عباس معروفی
۳۱. رضاشاه _ دکتر صادق زیباکلام
۳۲. غروب بت ها _ فریدریش نیچه
۳۳. شهریاران گمنام _ احمد کسروی
۳۴. سه شنبه ها با موری _ میچ آلبوم
۳۵. کاروان اسلام _ صادق هدایت
۳۶. آگاهی _ سوزان بلکمور
۳۷. تفتیش عقاید _ دبورا بکراش
۳۸. چرا ملتها شکست میخورند؟ _ "دارن عجم اوغلو" و "جیمز ای. رابینسون"
۳۹. آبجی خانم _ صادق هدایت
۴۰. سیمای احمدشاه قاجار _ دکتر محمدجواد شیخ الاسلامی
۴۱. این سه زن _ مسعود بهنود
۴۲. ایرانیان و اندیشه تجدد _ دکتر جمشید بهنام
۴۳. شیخ صنعان _ علی اکبر سعیدی سیرجانی
۴۴. جنایت و مکافات _ فئودور داستایوفسکی
۴۵. سفرنامه برادران شرلی
۴۶. در پشت پرده های انقلاب اسلامی (اعترافات جعفر شفیع زاده؛ محافظ آیت الله خمینی در نوفل لوشاتو و تهران)
۴۷. در پشت پرده های انقلاب اسلامی (اعترافات حسین بروجردی)
۴۸. مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت _ سرهنگ غلامرضا نجاتی
۴۹. فاجعه خاموش (قتل های ناموسی) _ پروین بختیاری نژاد
۵۰. بسی رنج بردم _ ساتم الغ زاده
۵۱. امپراتوری مغول _ مری هال
۵۲. سمفونی مردگان _ عباس معروفی
۵۳. درباره مسئله یهود _ کارل مارکس
۵۴. ما چگونه، ما شدیم؟ _ صادق زیباکلام
۵۵. خلقیات ما ایرانیان _ محمدعلی جمال زاده
۵۶. دین، اسپرم مقدس شده _ میثرا اشوان
۵۷. ما ایرانیان _ مقصود فراستخواه
۵۸. مسئله اسپینوزا _ اروین د. یالوم
۵۹. محاکمه _ فرانتس کافکا
۶۰. گلستان سعدی
۶۱. یک گل سرخ برای امیلی _ ویلیام فاکنر
۶۲. بلندی های بادگیر _ امیلی برونته
۶۳. معجزه شکرگزاری _ راندا برن
۶۴. نامه های ایرانی _ شارل دو دو مونتسکیو
۶۵. قدرت _ راندا برن
۶۶. سفر به مرکز زمین _ ژول ورن
۶۷. جزیره اسرارآمیز _ ژول ورن
۶۸. دور دنیا در هشتاد روز _ ژول ورن
۶۹. بیست هزار فرسنگ زیر دریا _ ژول ورن
۷۰. شورش بر امتیازنامه رژی _ دکتر فریدون آدمیت
۷۱. نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران _ دکتر مسعود انصاری
۷۲. پس از 1400 سال _ دکتر شجاع الدین شفا
۷۳. زندگانی بتهوون
۷۴. ابله _ فیودور داستایوفسکی
۷۵. آخرین لبخند _ صادق هدایت
۷۶. سوگ سیاوش _ شاهرخ مسکوب
۷۷. چنین گفت زرتشت _ فریدریش نیچه
۷۸. جهان بی خدا _ دیوید مایلز
۷۹. عشق هرگز کافی نیست _ آرون تی بک
۸۰. زندگانی من _ احمد کسروی
۸۱. تاریخ 500 ساله خوزستان _ احمد کسروی
۸۲. اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی _ دکتر محمود سریع القلم
۸۳. تاریخ طبری _ محمد بن جریر طبری
۸۴. مردان مریخی، زنان ونوسی _ دکتر جان گری
۸۵. نمایشنامه " دوزخ " _ ژان پل سارتر
۸۶. سکس و زن و شرع در اسلام _ مریوان حلبچه ای
۸۷. یکسال در میان ایرانیان _ ادوارد براون
۸۸. زندگی پر ماجرای رضاشاه _ اسکندر دلدم
۸۹. کوچه مدق _ نجیب محفوظ
۹۰. زندگینامه " بهروز وثوقی " _ ناصر زراعتی
۹۱. حسن صباح، خداوند الموت _ پل آمیر
۹۲. رویای تبت _ فریبا وفی
۹۳. از گلستان بی خزان شیخ شیراز (گزیده گلستان سعدی)
۹۴. داستان زندگی سعدی _ محمدباقر رضایی
۹۵. بخارای من، ایل من _ محمد بهمن بیگی
۹۶. تاریخ فلسفه غرب _ برتراند راسل
۹۷. از دولت عشق _ کاترین پاندر
۹۸. الفبای فلسفه _ نایجل واربرتون
۹۹. و انسان، خدا را آفرید _ دکتر اکبر بهرامی
۱۰۰. امپراتوری هیتلر _ گیل بی. استوارت
🔴 کتاب " اخلاق: شناسایی درستی و نادرستی "
🔵 نوشته "لویی پویمان" و " جیمز فیسر"
⚫ ترجمه شهرام ارشد نژاد
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee 🔻🔻🔻
🔴 کتاب " رهایی؛ پایان شرایط انسانی "
🔵 نوشته "جرمی گریفیث"
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee 🔻🔻🔻
🛑 اسفندیارخان بچاقچی، رابین هود ایران
✍ نوشته محمد امیری؛ مدیر کانال
🔹دو شخصیت عصیانگر از ایل بچاقچی - اسفندیارخان و پسرش، حسینخان ـ از حيث قابلیتهای جنگی و کاربرد حیلههای سیاسی، شهرتی چنان عظیم آوردند که ژنرال سرپرسی سایکس به اسفندیارخان لقب "رابین هود ایران" داده است. در سال ۱۳۱۵ ه.ق که آصفالدوله ایالت کرمان را در دست داشت، به علت خشکسالی، ارزاق، گندم و جو کمیاب و گندم به خرواری بیست و چهار تومان رسیده بود. در چنین هنگامهای حاکم سیرجان (حاج علی اصغرخان) دست تعدی گشوده و از راه خرید و فروش گندم سودهای کلان به دست میآورد و مردم سخت از وی ناراضی بودند و شکایات آنان به جایی نمیرسید. پیامد اقدامات او، فزونی مصائب قحطی، تشدید تجاوزات راهزنان و چپاول اموال کاروانهای مردم بود.
(تاریخ کرمان، نوشته احمد علیخان وزیری، به کوشش دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، ص۸۳۲)
◀ در نابه سامانیهایی از اینگونه فرصت مناسبی برای حضور بچاقچیها در صحنه اجتماع فراهم میآمد. مولف تاریخ کرمان، به دنبال این ماجرا، حکایت جالبی از ترفند اسفندیارخان آورده است:
" روز ۲۸ جمادیالثانی سال ۱۳۱۵ هـ.ق اسفندیارخان به همراه گروهی از مردم شول و افراد طایفه بچاقچی به طور ناگهانی وارد دارالحكومه و مقر حاج علی اصغر در سعید آباد سیرجان شد و ادعا کرد که از سوی صدراعظم مامور توقیف حاکم است و بیآنکه فرمان يا حکمی نشان دهد، حاج علیاصغر را بازداشت کرد، و خورشیدخان، کلانتر طایفه شول را که در زندان حکومت بود آزاد کرد. آنگاه حاکم زندانی را به صندوق خانهاش برد و از وی خواست تا طبق دستور صدراعظم تمامی ثروت و اندوختههای نقدی و جنسی خود را آشکار و صورت برداری و همه را در صندوقها جایگزین و و لاک و مهر کند و تحویل وی دهد. حاکم غارتگر نیز چنین کرد و خان بچاقچی با این نیرنگ بر تمام دارایی او دست یافت ".
(تاریخ کرمان، احمد علیخان وزیری، ص۸۳۴؛ هشت سال در ایران، سرپرسی سایکس، ج۲، ص۳۰۹)
◀ اسفندیارخان فقط هشت روز به حکومت در سیرجان پرداخت و در این مدت به طوری با اهالی رفتار نمود که تاکنون از هیچ حاکم مقتدری چنین سلوکی دیده نشده است. دکتر باستانی پاریزی نیز تصریح کرده است که:
" اسفندیارخان مدتها در حدود سیرجان اقتدار داشته و اغلب از حاکم سیرجان اطاعت نمیکرده است، و حتی یکی از حکام معروف ـ آقـا سيدابوالحسن - به دستور او به قتل رسیده است ".(تاریخ کرمان، وزیری، ۸۳۹)
◀ سرانجام اسفندیارخان به دست حاج رشید، برادر حاکم مقتول، در یک مجلس روضهخوانی آشکارا و در برابر جمع با شلیک گلوله به قتل رسید. با مرگ اسفندیارخان، پسرش حسینخان بچاقچی، صحنهگردان حوادث شد. در این ایام که مصادف با اوج جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ به بعد) بود، چنانکه میدانیم رقابتی سخت بین شرکای جنگ و نیز بین روسیه و انگلیس از یکسو و آلمان از سوی دیگر، برپا بود. حسینخان بچاقچی همانند بسیاری ملیون آزادیخواه ایران جانبدار آلمان بود، و در این راه اعمال شگفت و جالبی از خود نشان داده بود. از جمله به روایت ژنرال سرپرسی سایکس در اکتبر ۱۹۱۶، عبیدالله افندی، که گویا از طرف ترکها سفیر افغان بود، با دو تن آلمانی که از عشق آباد فرار کرده بودند بوسیله سایکس دستگیر شدند تا به هندوستان تبعید گردند، اما حسینخان بچاقچی، این اسیران را از چنگ ماموران ژنرال سایکس بیرون آورد و آزاد کرد و دو هفته پس از آن به مدد عدهای از عشایر و همان اسرای آزاد شده بود که سعید آباد را گرفت. عملیات حسینخان چنان عرصه را بر سایکس تنگ کرده بود که برای مرده یا زنده او ده هزار تومان جایزه تعیین کرده بود. نام او در لیست سیاه انگلیسیها ثبت شده بود.
◀ حسینخان از نظر سیاست ایلی هم کم نظیر بود. او که پیوسته با خطر سربازان S.P.R (پلیس جنوب) روبرو بود، برای حفظ خود دستههایی از افراد مسلح را در بیابانها اداره میکرد؛ این افراد برای گذران زندگی خود به راهزنی میپرداختند و در مواقع لزوم به یاری حسینخان میآمدند. او با کمک همین افراد عملیات ایذایی علیه انگلیسیها و اقدامات حمایتی به سود آلمانها را سامان میداد. بدین ترتیب حسینخان، در رقابت آلمانها با سیاست روس و انگلیس در جنگ بین الملل اول و تحریک عشایر و قبایل اطراف کرمان و کوششهای حزب دموکرات در منکوب کردن سیاست انگلیس در شرق ایران (کرمان، افغانستان و بلوچستان) نقشهای حساس بر عهده داشته است. پس از شهریور ۱۳۲۰ نیز ماجراها آفرید و همواره مورد تعقیب نیروهای انتظامی بود.
🔴 کتاب " ایمان آورندگان واقعی هیتلر "
♦️ چگونه مردم عادی نازی شدند
🔵 نوشته "رابرت گلیتلی"
⚫ ترجمه وحید فراهانی راد
🔹درک ایدئولوژی آدولف هیتلر بینشهایی را در مورد دنیای ذهنی یک سیاست افراطی ارائه می دهد که در طول دوره رایش سوم، انرژیهای انفجاری ایجاد کرد که در جنگ جهانی دوم و هولوکاست به اوج خود رسید. غالبا تئوریهای زیربنای ناسیونال سوسیالیسم یا نازیسم به عنوان یک توده غیرمنطقی از ایده ها رد میشوند. با این حال، این ایدئولوژی تلاش هیتلر برای کسب قدرت را در سال ۱۹۳۳ سوق داد، همه چیز را در رایش سوم رنگ آمیزی کرد و او را هر چند کوتاه به قدرتمندترین رهبر جهان تبدیل کرد. او چگونه این ایدئولوژی را کشف کرد؟ چگونه بود که گروههایی از رهبران، پیروان و شهروندان عادی جنبههای ناسیونال سوسیالیسم را بدون تجربه دست اول رهبر یا خواندن آثار او اتخاذ کردند؟ آنها یک تمایل جمعی برای ایجاد یک جامعه هماهنگ و منتخب نژادی داشتند اگر بخواهیم ظهور حزب نازی و قدرت ماندگار قابل توجه دیکتاتوری جدید را درک کنیم، باید جنبههای ناسیونالیستی و سوسیالیستی این ایدئولوژی را جدی بگیریم. هیتلر به نوعی شخصیت نماینده ایدهها، احساسات و اهدافی شد که با هزاران و در نهایت میلیونها مومن واقعی که همفکر بودند به اشتراک گذاشت. آنها ویژگیهای "رهبر ضروری" را به او نشان دادند، یک شخصیت فرمانده در راس یک سپاه یونیفرم پوش که تودهها را جمع میکند و به موانع حمله میکند. نکته قابل توجه این است که میلیونها نفر در یک کشور تحصیلکرده و فرهیخته سرانجام پذیرفتند یا خود را با مستاجران یک ایدئولوژی افراطی آکنده از نفرت و مملو از چنین پیامدهای قتل عام آشکاری پذیرفتند.
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee 🔻🔻🔻
🔴 کتاب " با پیشوا تا ابد؛ خاطرات منشی شخصی هیتلر "
🔵 نوشته "کریستا شرودر"
⚫ ترجمه پریسا ابن یامینی
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " با پیشوا تا ابد؛ خاطرات منشی شخصی هیتلر "
🔵 نوشته "کریستا شرودر"
⚫ ترجمه پریسا ابن یامینی
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " ادبیات علیه استبداد "
🔵 نوشته "پیتر فین" و "پترا کووی"
⚫ ترجمه بیژن اشتری
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
#ادبیات_علیه_استبداد
🔴 کتاب " ادبیات علیه استبداد "
🔵 نوشته "پیتر فین" و "پترا کووی"
⚫ ترجمه بیژن اشتری
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🛑 کاشفالسلطنه؛ پدر چای ایران و رنجهایی که در این راه کشید
✒ نوشته محمد امیری؛ مدیر کانال
🔹محمد میرزا قاجار قوانلو، بعدتر کاشفالسلطنه (متولد اول فروردین ۱۲۴۴ و متوفی در ۳۱ فروردین ۱۳۰۸)، قجر زاده مصلحی که در زمان ناصرالدینشاه مدتی هم مغضوب و از کشور دور بود، در عهد مظفرالدینشاه به وطن بازگشته و به سمت ژنرال کنسول ایران در هندوستان منصوب گشته بود. مظفرالدینشاه قاجار، که خود چند باری دستور داده بود تخم چای را در ملکش بکارند و توفیقی در این زمینه کسب نکرده بود، پیش از عزیمت محمد میرزا به هند، او را تشویق کرد که بذر چای را همراه با متخصص کشت چای به ایران بفرستد. بعدتر به وزیر خارجه دستور داده شد که محمد میرزا خود تخصص لازم را کسب کرده و در ایران به کشت چای بپردازد. محمد میرزای قوانلو، از بدو ورود به هند، با کوشش و جدیتی زیاد کار کشت چای را پیگیری نمود و در بررسیهای اولیه، سه منطقه مناسب کشت چای در هندوستان را یافت. درههای دارجیلینگ، آسام و مزارع کانگرا در پنجاب. از میان این سه ناحیه، محمد میرزا ،کانگرا را به دلیل اینکه کشت چای در آن به کمال رسیده و معروفترین کارخانههای چایسازی در آنجا قرار داشت، برگزید و در کسوت یک تاجر آماتور فرانسوی که قصد یادگیری تفننی کشت چای رادارد، به آنجا سفر کرد. (کاشف السلطنه، پدر چای ایران،ثریا کاظمی، صص ۴۷و۴۹)
◀ علت این پنهانکاری را به سیاستهای انحصاری دولت انگلستان در زمینه چای مربوط دانستهاند و این که در صورت اینکه انگلیسیها متوجه میشدند او قصد فراگیری چایکاری برای ایجاد آن فلاحت در ایران و خارج کردن انحصار آن صنعت از دست انگلیس را دارد، ممانعت میکردند...؛ به هر حال محمد میرزا سخت کوشید تا اینکه توانست گواهی پایان دوره چایکاری را اخذ کند و بعد از آن برای تمرین بیشتر، زمینی را اجاره کرده و خود به کشت چای مشغول شد. بعد از چند سال سرانجام در سال ۱۳۱۸ هجری قمری (۱۲۷۹ شمسی) با پایان ماموریتش، به ایران بازگشت. در حالیکه چهار هزار گلدان نهال با خود به عنوان رهآورد از هندوستان همراه داشت که سه هزار تایش، نهال چای بود. در همین مورد بود که داستان پنهان کردن تخم چای در عصای کاشف السلطنه مطرح شد که آن را ساختگی و برخی هم ساخته و پرداخته سیاست انگلیس میدانند که میخواسته کاشف السلطنه را قاچاقچی معرفی کنند.(کاشف السلطنه، پدر چای ایران،ثریا کاظمی، ص۵۱)
◀ البته در اینجا تناقضی دیگر، بین مخفی کردن هویت توسط محمد میرزا کاشفالسلطنه در هندوستان به هنگام آموختن کشت چای، و این همراه بردن آشکار سه هزار نهال چای، هم پیش میآید که البته بنا به نوشته نوه او:
" این اجازه را هم (اجازه بردن سه هزار اصله نهال چای به ایران) با اطلاع دولت انگلیس به او دادند، چون فکر میکردند که موفقیت او محال است و مانعی ندارد و بعد که دیدند او در کارش موفق است و خطری برای صادرات چای انگلیس میتواند محسوب شود، خودش را از بین بردند ".(همان، ص۵۱)
◀ وقتی حاج محمد میرزا با نهالهای چای به ایران رسید، مظفرالدینشاه لقب کاشفالسلطنه را به او عطا کرده و فرمان امتیاز کشت چای در همه جای ایران را برای او صادر کرد. محمد میرزا که حالا دیگر کاشفالسلطنه شده بود، با فرمان شاهانه در دست، آماده تحقق بخشیدن به هدف بزرگ تولید چای ایرانی بود و در پی نقطهای که کار را از آنجا شروع کند. او پیشتر و از زمانی که در هند بود، دریافته بود که "زراعت چای باید در کوهسار مرطوب و سرد بشود.این طبیعت در تمام جبال رشت و مازندران و تنکابن در کمال خوبی مهیا میباشد.(تاریخ صنایع چایکاری و چایسازی در ایران،فیضالله ارضپیما،ص۳۴)
◀ پس نگاهش را متوجه شمال ایران و بخصوص گیلان نمود. ابتدا در لاهیجان زمینی از زمینهای میرزا کاظمخان نایبالوزاره در چاهانه سر لاهیجان و دیگر زمینی در تنکابن که به مساعدت پدر شوهرخواهرش (محمد ولیخان خلعتبری یا همان سپهدار تنکابنی)، حاکم وقت گیلان، در اختیار او قرار گرفت تا کار را شروع کند و نخستین جایی که چای ایرانی در آن در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی کشت شد، همین زمین چاهانه سر لاهیجان بود. کاشف در کار خود با مشکلات زیادی هم روبرو بود. کارشکنیهای افراد ذینفوذ و قدرتمند محلی و برخی دولتیها موانع و مشکلاتی را بر سر راه کاشف ایجاد میکرد. در واقع ریشه این مخالفتها و عدم همکاریها را در مسایلی چون نگرانی اشراف و تجار از آسیب رسیدن به منافع تجاریشان، ترس از متضرر شدن تجارت اصلی و کشاورزی عمده این منطقه یعنی برنج و پیله ابریشم در اثر ورود فلاحت جدید و نابودی باغات توت و مرکبات و تغییر کاربری زمینهای زراعی و باغات، که این بیشتردر میان عامه مخالفین رایج بود، باید دید و البته عامل دیگری که برخی به آن اشاره دارند، نگرانی انگلستان از وارد شدن آسیب به منافع تجاری ناشی از انحصاری بودن صنعت چای در دست این کشور.
🔴 کتاب " بر جاده های آبی سرخ "
♦ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی
🔵 نوشته نادر ابراهیمی
🔹 جلد سوم
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " بر جاده های آبی سرخ "
♦ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی
🔵 نوشته نادر ابراهیمی
🔹 جلد اول
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
#بر_جاده_های_آبی_سرخ
#میرمهنا_دغابی
#نادر_ابراهیمی
🔴 کتاب " بر جاده های آبی سرخ "
♦ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی
🔵 نوشته نادر ابراهیمی
🔹 سه جلد
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " اخلاق: شناسایی درستی و نادرستی "
🔵 نوشته "لویی پویمان" و " جیمز فیسر"
⚫ ترجمه شهرام ارشد نژاد
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " رهایی؛ پایان شرایط انسانی "
🔵 نوشته "جرمی گریفیث"
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
◀ دکتر باستانی پاریزی مینویسد:
" در شهریور ۱۳۲۲ من از کرمان به پاریز باز میگشتم. حدود پاریز را چادرهای فراوان سربازان و ژاندارمهای بلوچ و غیر بلوچ فرا گرفته بود. اینان به تعقیب حسینخان بچاقچی به کوهستان پاریز آمده بودند. مدت لشکرکشی بیش از سه ماه طول کشید. البته این ستونهای سپاه نتوانستند او را دستگیر کنند؛ زیرا حسین خان بندر پران و راهزن را گرفته و مثل شاهین از آن کوه به آن کوه پرواز میکرد ".
◀ استاد دکتر باستانی پاریزی در مورد این لشکرکشی و رفتار سربازان و ژاندارمهای بلوچ مینویسد:
" کفش و گیوه من که محصل بودم و نو بود، توسط افراد بلوچ از پایم کنده شد، تکلیف مردم معلوم بود. آرد و جو و گندم نابود شد؛ صحرا و سبزه و گوشت و احشام از میان رفت؛ قالی و جاجیم هرچه بود غارت گشت. گفتند حتی قالی نیم بافته را از روی دار بریدند و بردند. این سربازها البته موفق به دستگیری حسینخان نشدند. دولت پهلوی دوم ناچار با حسینخان بچاقچی مصالحه کرد. وی مدتی در تهران زندگی کرد و سپس به یزد رفت و در آنجا درگذشت ".
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🛑 اسفندیارخان بچاقچی، رابین هود ایران
✍ نوشته محمد امیری؛ مدیر کانال
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee
🔴 کتاب " کمدی الهی "
🔵 نوشته دانته آلیگیری
🔸 ترجمه فریده مهدوی دامغانی
🔹 جلد سوم
🌷🌸🌹 کانال کتابهای ممنوعه
🆔 @ketab_mamnouee