📚محفلی دوستانه برای معرفی کتابهای مفید📚 پیج ما در اینستاگرام Instagram.com/ketabkhani برای ارتباط با ادمین کانال و انتقاد و پیشنهاد به آیدی @kadmiin و برای شرکت در مطالعهیگروهی، این گروهمونه @ketabkhani_group 👇👇 کتابفروشی ما @ketabfo
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
پسر، وقتی یکی میمیره، حسابی مرتبش میکنن. امیدوارم اگه واقعا مردم، یه نفر پیدا شه که عقل تو کلهش باشه و پرتم کنه تو رودخونه، یا نمیدونم، هر کاری بکنه غیر گذاشتن تو قبرستون. اونم واسه اینکه مردم بیان و یکشنبهها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات. وقتی مردی گل میخوای چیکار؟
#ناتوردشت
#جی_دی_سلینجر
۱۰ درصد تخفیف تا پایان آذر
پیام بده به
📖 @kadmiin
🆔 @ketabkhani_group
⤵️
#دلنوشته
گاهی آدم حس میکند شاید به قدر کافی و آنطور که باید، در جهان دوست داشته نمیشود و این بدترین احساس مزمن در دنیاست، نه حاد است و کشنده، نه قابل شرح، اما همین حس مزمن و ادامه دار، ذره ذره دمار از روزگار آدم در میآورد.
آدم دوست دارد برای حتی یک نفر هم شده، دوست داشتنیترین باشد، آنموقع دیگر فرقی نمیکند که مابقی آدمها زیاد دوستش دارند یا معمولی یا اینکه دوستش ندارند، همان یک نفر کفایت میکند به جای همه...
آدم دوست دارد یک نفر باشد که صبحها فقط به شوق او بیدار شود و شبها فقط به یاد او بخوابد و این "فقط" وجه تمایز تمام دوست داشتنهاست.
آدم خوب است لااقل عزیزترینِ یک نفر باشد،
که عزیزترین یک نفر بودن، زیباترین احساس در دنیاست، حتی زیباتر از عزیز جهانی بودن...
یک "ترین" فاصله است میان عزیز بودنها و این "ترین" حقیقتا معجزه میکند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
«زندگی واقعا یه جور بازیه پسرجان. زندگی یه جور بازیه که با توجه به مقررات بازیش میکنن»
«دُرُسّه آقا. میدونم که زندگی یه جور بازیه. میدونم.»
چه بازیای، چه کشکی، چه پشمی. بازی! اگه طرفِ کلهگندهها باشی قبول دارم بازیه. ولی اگه طرفِ دیگه باشی، طرفی که کلهگندهها نیستن، دیگه بازی چه معنی داره؟ هیچچی. هیچ بازیای در کار نیست...
#ناتوردشت
#جی_دی_سلینجر
۱۰ درصد تخفیف تا پایان آذر
پیام بده به
📖 @kadmiin
🆔 @ketabkhani_group
⤵️
#سخن_بزرگان
وقتی آدمها شما را ترک میکنند،
مانعشان نشوید،
شما با کسانی که رهایتان میکنند
آیندهای ندارید...
#رومن_گاری
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
فضا عوض شده بود و حالا دیگر با خنده و شوخی حرف میزدند. ولی کییِر از درون بیقرار بود. نشسته بود نگاهشان میکرد که چه عشقی به هم دارند. احساس میکرد جای خدا نشسته: از آینده و سرنوشتشان خبر دارد در حالی که خودشان خبر ندارند. این آگاهی دل و رودهاش را میسوزاند. دلش میخواست بالا بیاورد. تف کند بیندازد دور این آگاهی را. اثری از آن در وجودش باقی نماند. سبکبار مردم سبکروترند به قول شمالیها.
#مواجهه_با_مرگ
#برایان_مگی
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_کتاب
باید یاد بگیریم از امور اجتنابناپذیر رنج نکشیم. زندگی ما، مثل هارمونی جهان، مرکب از ناهماهنگیها و الحان متفاوت، زیر و بم، آرام و گوشخراش، کوتاه و بلند است.
اگر موسیقیدانی فقط برخی از آنها را دوست داشته باشد، چه میتواند بسراید؟ او باید بداند که چگونه از همه آنها استفاده و آنها را با هم ترکیب کند. ما نیز باید در سلوک با خوب و بد همینطور باشیم، خوب و بدی که جوهر آنها با جوهر زندگی ما یکی است.
#تسلی_بخشیهای_فلسفه
#آلن_دوباتن
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#دلنوشته
سال ۲۰۱۸ «گَری اولدمَن» بابت فیلم «سیاهترین ساعت» اُسکار گرفت.
رفت بالای سن، جایزهی اسکارش را گرفت دستش و یک نطق جذاب کرد. تهِ حرفهایش از مادر ۹۹ سالهاش تشکر کرد که مشوقش بوده و آخرش گفت:
«مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو میآرم!»
به همین جذابیت.
هیچ جملهای به اندازهی این جمله من را به زندگی امیدوارم نمیکند. اینکه یکی زنگ بزند و بگوید که «چایی رو بذار، دارم میآم!»
یا من زنگ بزنم و بگویم: «کتری رو بار بذار، دارم میآم!»
چکیدهی زندگی برای من همین جمله است. دنیا و آخرت همه حاشیهاند.
قدیمها محل کارم نیروگاه برق آلستوم بود. برای وزارت نیرو، استخر میساختیم و با میلگرد و بتن و آجر قمی، کشتی میگرفتیم. نیروگاه تا خانهی پدرم، چهار قدم گشاد بیشتر راه نبود. بعضی غروبها که مثل نمد مالانده میشدم، زنگ میزدم خانهشان. مادرم میگفت: «چایی رو میذارم، یه سر بیا!»
این پیشنهاد مادرم درست مثل پیشنهادهایی بود که دُنکورلئونه به دیگران میداد و هیچ کس توان رد کردنش را نداشت. من هم توانش را نداشتم. کدام کلاغ خیسِ گرفتار در طوفان، پیشنهاد کرسی گرم را رد میکند؟
هنوز هم مثال دارم.
صد سال پیش یک دوست قشنگ داشتم که امیرآباد زندگی میکرد. دانشجو بود. یک بار زنگ زد و گفت که دارد با پایاننامهاش کلنجار میرود. یکی از بعد از ظهرهای سُربی تهران. پیشنهاد دادم که «بیام پیشت؟» گفت: «یه قهوه ترک میذارم، بیا!»
این پیشنهاد، دقیقا حکم پرت کردن یک تیوب بادکردهی تراکتور به سمت آدمی بود که داشت توی شط غرق میشد. نجاتبخش و مفرح. آنقدر مفرح که بعد از صد سال هر ثانیهی آن دیدار یادم است.
همین ده سال پیش که هنوز مردم توان سفر داشتند، مادر و پدرم قصد کردند بیایند پیشم. رفتند سفارت. چهار ساعت مثل قرص جوشانِ ته لیوان آب، حرص و جوش خوردم و بالا و پائین پریدم. تا بالاخره پدرم زنگ زد و گفت: «ویزا رو گرفتیم، کتری رو بذار اومدیم!»
به همین جذابیت. انگار سِرُم امید به حیات را بزنند توی ساعدِ دست آدم.
کلا این جملهی «چایی رو بذار، اومدم!» عاشقانهترین جملهای است که تا حالا بشر خلق کرده است. مثل این چاقوهای همه کاره است که به هر کاری میآید. پرتقال پوست میکند. در نوشابه و بطری شراب باز میکند. شکمِ دزد را جِر میدهد. حتی گلاب به رویتان، در کنسرو لوبیا را هم باز میکند. این جمله هم همهفنحریف است. امید دارد. دوستت دارم دارد. گور بابای دنیا دارد. دلم برایت تنگ شده است دارد. چقدر قشنگ شدی امشب دارد. ماچ بده دارد. همه چیز.
مهم نیست آدم اسکار گرفته باشد یا ویزا. از سر عملیات حفاری گودترین چالهی تهران آمده باشد یا بخواهد مزخرفترین پایاننامهی جهان را به سرانجام برساند. این جمله جادو میکند. خودم هم یادم نیست که آخرین بار چه وقت بوده که کسی بهم زنگ زده یا من به کسی زنگ زدهام و این پیشنهاد را داده باشم. شاید برگردد به همان سالهای دور. شاید حتی حاضر باشم که پول بدهم به کسی تا بهم زنگ بزند یا من بهش زنگ بزنم. بابت اجرای همین فریضهی امید بخش «کتری رو بذار، دارم میام!»
#فهیم_عطار
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
#برگی_از_کتاب
#تایتانیک #عشق #حسرت
#به_خاطر_زندگی
#یئونومی_پارک
🆔 @ketabkhani_group
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
هر كدوم از ما يه دنيا چيز تو وجودمون داريم ... هر كدوم هم دنيای خاص خودمون را داريم .
اگه قرار باشه به حرفهايی كه میزنيم معنی و بهايی را بديم كه خودمون تو وجود خودمون میفهميم، چهطور ديگه میتونيم هم ديگه رو درك كنيم؟...
در حالی كه اونهائی كه به حرفهامون گوش میدند هم بی برو برگرد اون حرفها را بنا به معنی و ارزشي كه برای خودشون داره تعبير میكنند...
يعنی بنا به همون معنی و ارزشی كه به دنيای درونی خودشون مربوطه.
ما فكر میكنيم هم ديگه رو میفهميم ... در حالی كه هيچوقت واقعا نمیفهميم ...!
#شش_شخصيت_در_جست_و_جوی_نويسنده
#لوئيجی_پيراندلو
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
در کرهشمالی برای دولت کافی نیست که کنترل کند کجا میروید، چه یاد میگیرید...
بقیهی متن رو در تصویر بخونین...
همذاتپنداری خواهید کرد...
برای برنده شدن، پست اینستا رو ببین
#به_خاطر_زندگی
#یئون_می_پارک
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_کتاب
آیا اصلا زندگیای که در آن هیچ چیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟
#فلسفه_ای_برای_زندگی
#ویلیام_اروین
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#کتابفروشی
#سایر_محصولات
#استیکر_کیبورد
#استیکر_هدیه
اگر این استیکرهای کیبورد جذاب رو تهیه کنین، ۳۶ تا استیکر جذاب هم هدیه میگیرین.
قیمت این استیکرهای کیبورد فقط ۱۴۰۰۰ تومانه 😍
برای سفارش پیام بدین به
💭 @kadmiin
پ.ن: سایر محصولاتی که در عکسها میبینین هم موجوده و امکان سفارش داره💛
🆔 @ketabfo
⤵️
🎼 #موسیقی
🎧 Something I Need
🎤 Artists: OneRepublic
📀 Album: Native
🎹 Genre: pop
📆 Released: 2013
🥇 Nominations: World Music Award for World’s Best Song
👥 @ketabkhani_group
⤵️
#مطالعه_گروهی
#فیلم_اقتباسی
#زن_در_ریگ_روان
این فیلم از rotten tomatoes نمرهی صد از صد گرفته! 😎
برندهی جشنوارهی کن و نامزد اسکار هم شده💁🏻♀
#درباره_فیلم
این داستان مایههای پررنگی از فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم در خود دارد و به پیچ و خمهای مسیری اشاره میکند که انسان طی میکند تا معنایی برای ماهیتِ افکار یا عملکرد یا زاویهٔ نگاهش به هستی ایجاد کند. انسانی که در این فیلم تصویر میشود مسئولِ سرنوشتِ خویش است. اگرچه بسیاری از اتفاقات، خارج از حیطهٔ قدرت و خواستِ او رقم میخورند، اگرچه بسیاری از تلاشهای او نافرجاماند، اما در نهایت این خودِ اوست که تصمیم میگیرد چگونه زندگی کند.
🔹این فیلم، جزء ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان، به انتخاب آندری تارکوفسکی سینماگر روس است. همکاریِ کوبو آبه در مقام نویسنده و هیروشی تشیگاهارا در مقام کارگردان، پس از این فیلمِ موفق ادامه یافت و آنها اثر دیگری به نام چهره دیگری ساختند...
لینک دانلود:
https://www.dlpars.org/woman-in-the-dunes(1964)
👥 @ketabkhani_group
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
حافظهی مردی به تدریج در حال از کار افتادن بود. پزشک پس از معاینهی دقیق، گفت که میتواند با عمل جراحی حافظهی مرد را برگرداند اما این کار یک خطر بزرگ دارد و آن این که ممکن است مرد، بینایی هر دو چشماش را از دست بدهد.
پزشک گفت: «کدامیک را انتخاب میکنید؟ بینایی یا حافظهتان را؟»
بیمار کمی فکر کرد و گفت: «بیناییای را ترجیح میدهم که ببینم به کجا خواهم رفت تا این که به خاطر بیاورم به کجا رفتهام...»
#آینده_مقدس
#چارلز_کترنیگ
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
وقتی دروغ و حقیقت با هم راه میرفتند، به چشمهای رسیدند.
دروغ به حقیقت گفت: «لباس خود را در آوریم و در این چشمه آبتنی کنیم!»
حقیقت سادهدل چنین کرد، در آن لحظه که در آب بود، دروغ، لباس حقیقت را از کنار چشمه برداشت و پوشید و به راه افتاد.
حقیقت، پس از آبتنی ناچار شد برهنه به راه افتد؛ از آن روز ما حقیقت را برهنه میبینیم اما بسا اوقات دروغ را هم ملاقات میکنیم که متاسفانه لباس حقیقت پوشیده است و طبعاً حقانیّت خود را در نظر ما به تلبیس ثابت میکند...!
#پاریز_تا_پاریس
دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#یک_جرعه_شعر
تهران بر درختان حجاب اجباری پوشاند
تهران بر تن آبها عبا دوخت
تهران بر روی جادهها پارچه انداخت
تهران بر سر باغچهها عمامه گذاشت.
تهران به زور
آواز را مجبور کرد تا ریش بگذارد
تهران بر تنِ شعر، لباس عاشورا پوشاند
تهران موسیقی را بیوه کرد
و از زندگی، مجلس عزایی ساخت.
تهران
به روی کسی نمیخندد
جز به روی مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمیآید
به غیر مرگ
نام تمامِ زنان و دختران و پسرانِ تهران
مرگ است
و آنچه در تهران هرگز از مادر زاده نمیشود
نامش زندگیست
#شیرکو_بیکس
ترجمه #بابک_زمانی
* «تهران» استعاره است از...
قطعا منظور شهر تهران و تهرانیها نیستن😉
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود، این است که غالباً ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان به تمام وقایع دنیا از زاویه دید ما نگاه کند.
در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوتها، روابط شکل مناسبتری خواهند داشت.
#طبل_حلبی
#گونتر_گراس
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
به من گفت چهطور زنانِ چینی در زمانِ عادت ماهیانه، نوارهای یک بار مصرف استفاده میکنند. در کرهشمالی از تکهپارچهای استفاده میکردیم و بعد از استفاده آن را میشستیم و دوباره استفاده میکردیم. بنابراین چند روزی از ماه را در خانه محبوس میشدیم(!) وقتی او نوار پنبهایِ نرمی با روکش نازکِ پلاستیکیِ معطری را به من نشان داد، نمیدانستم چهطور از آن استفاده میکنند ولی فهمیدم که به کار بردنِ این همه دقت و زیبایی در این محصول، پیام ارزشمندی دارد؛ این نوارِ بهداشتیِ ظریف و معطر، به زنان، گذشته از آزادیِ بیشتر، پیامی هم میداد: «زنان» برای این جامعه اهمیت دارند.
#به_خاطر_زندگی
#یئون_می_پارک
🆔 @ketabkhani_group
⤵️
#یک_جرعه_شعر
بسیارند
بی خوابانی چون من
هر یک
در کُنجِ خلوتِ خویش...
#عباس_کیارستمی
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
شکی نیست که قاچاق انسان تجارتی وقیح و بیرحمانه است، اما در این راه، همهی انسانها با هم به سمت ویرانی کشیده میشوند، حالا مهم نیست در چه چرخهای و کجا باشند. همگی راههایی پیدا میکنیم تا با هم تماس بگیریم، با هم گریه کنیم، بخندیم، حتی در بدترین اوقات...
#به_خاطر_زندگی
#یئونومی_پارک
🆔 @ketabkhani_group
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
چیزی هست به نام وجدان؛
که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرشرویانهاش راحت شوی.
اما در این حال، دیگر هیچگاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛
و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
هیچ تعجبی ندارد که نمیتوانیم از کار بزرگترها سر در بیاوریم.
چون خودمان تا حالا بزرگتر نبودهایم.
ولی آنها که بچه بودهاند!
نمیفهمم چرا ما را درک نمیکنند ...
#قصه_های_جزیره
#مونتگمری
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_یک_کتاب
چشماش یعنی دو تا عقرب سیاه که سر دُمِشون رو بالا گرفتند و کجکج راه افتادن طرفت تا هفت طبقه زهر را خالی کنند توی چشمهات. اینا تازه یک قلم از هفتقلمِ نگاه اون دختره. دیدی تو فیلمهای هندی دخترها چهطوری از گوشهي چشمشان نگاه میکنند؟
تنسگل از اون هم کجتر نگاه میکرد.
از همه غمزهتر. عقربتر.
بلد بود چهطوری سوزمرگت کند که از سوختن خوشت بیاید...
نفسم بند میاد وقتی فکر میکنم یک روز صبح چشم وا کنم ببینم کنارم لُخت خوابیده. چشم وا کنم ببینم عقربای چشمهاش دارن نیشنیشم میکنند. عقربای سیاه. خیلی سیاه. انگار خدا هر چی سیاهی غلیظه چلونده توی اون چشمها. چشمهاش حمیرا بود. تو نمیفهمی. تو این نگاه را نداری. چشمهات سوز ندارد. لبات باریکه. ادم میبیند ماچش نمیآد. موهات سیاه سیاه نیست. رنگش ولمعطله. تف تو گور هرچی زن موسیاهه اگه دست به رنگ موهاش بزند. آنا موهاش را زرد کرد. رنگ عن. تنسگل موهاش هم عقرب بود... موهاش هم عقرب بود...
#ناتمامی
#زهرا_عبدی
ص ۲۰۹
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#مطالعه_گروهی
#به_خاطر_زندگی
سخنرانی #پارک_یئون_می
این کتاب دربارهی فرار دختری دردکشیده از دست دیکتاتور کرهشمالیه😢
قراره به ۶ نفر هدیه بدیم، پست رو در اینستاگرام ببین و قوانین رو رعایت کن
شاید یکی از برندهها باشی
https://www.instagram.com/p/CHQgvN_nWle/?igshid=qnvj4339qukl
👥 @ketabkhani_group
⤵️
#اندکی_تامل
به کسی که دوستش داری بگو که چهقدر بهش علاقه داری و چهقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی، چون زمانی که از دستش بدی
مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزنی
او ديگر صدايت را نخواهد شنيد.
🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#یک_جرعه_شعر
من آن شکوفهی اندوهم
که از شاخههای تو میرویم...
#فروغ_فرخزاد
🆔 @ketaaabkhaniii
کتاب #زندگی_بر_محور_حقیقت با ترجمه #مهدی_غبرائی ۱۰ درصد تخفیف داره
پیام بده به
📖 @kadmiin
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب
ساکنانِ این دنیا معتقدند که میشود آدم را مثل نشانههای گچ از روی تختهسیاه پاک کرد...
#زن_در_ریگ_روان
#کوبو_آبه
👥 @ketabkhani_group
⤵️
#سخن_بزرگان
آدمها سه دستهاند:
آنها که مردهاند،
آنها که زندهاند
و آنهایی که هنوز نمردهاند.
به خیابان بنگر، خیابانها مالامال از آدمهایی است که هنوز نمردهاند.
#ساموئل_بکت
🆔 @ketaaabkhaniii