✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
🎥 #مستند فخری گلستان (همسر ابراهیم گلستان)
از رحمان نجلرحيم
۱۶ تیر، سالگرد درگذشت بانو فخری گلستان
یادش گرامی!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
پوستری از تابلو عصر عاشورا
اثراستاد محمود فرشچیان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎥 تأثیر شعر #ایرجمیرزا بر علامه طباطبایی (صاحب المیزان)
به روایت آیتالله سید محمدجواد علوی طباطبایی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«قمهزنها» [۱۳۰۶] (شعری تازهمنتشرشده از نیما)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
هرسال در ایامِ محرّم بحثِ قمهزنی و قمهزنان داغمیشود. باآنکه نهادهای رسمی آن را بدعت و تحریفی در مراسمِ ایامِ محرّم میخوانند اما همچنان در نقاطی از کشور بازارِ قمهزنی و قمهزنان تیز است! تابدانجا که برخی رندان و شوخطبعان گرایشِ افراد به چنین مراسمی را در دوگانهٔ «قمه» و «قیمه» خلاصه میکنند! این گونهٔ خودزنی جز ایران در دیگر کشورها ازجمله پاکستان و عراق نیز رایج بوده و هست. از پیشینهٔ این بدعت چیزی نمیدانم اما احتمالاً ریشههایش را باید در حرکتهای مبالغهآمیزِ شیعیان یا شیعهنمایانِ روزگارِ صفویان و نهایتاً قاجاری جستجوکرد. اینان مدعیاند بهتأسّی از جراحتهای شهدای کربلا قمهمیزنند. این را نیز میدانیم که در عهدِ رضاخان بهشدّت با قمهزنی مخالفت میشد. همانگونه که (براساسِ مستنداتی در پایگاههای مجازی) میدانیم آیتالله نائینیِ مشهور (صاحبِ «تنبیهُالأُمة و تنزیهالملة») از حامیانِ قمهزنی بود و آن را موجبِ تقویت و ترویجِ شعائرِ شیعی میدانست. این بدعت در ادبیات نیز ردّپایی از خود برجانهاده و ابیاتی نیز باعنوانِ «رجزِ قمهخوانی» دربارهٔ آن سرودهشده!:
_ امواجِ جنونِ پرخطر را عشق است
مدهوششدن ز جامِ زر را عشق است
سرمیشکنم ز داغِ او میگویم
پروازِ قمه به روی سر را عشق است
_ میزنم تا زندهام بیواهمه
صبحِ عاشورا به روی سر قمه
در سالهای اخیر از سوی نهادهای رسمی، جایگزینهایی فرهنگی و انساندوستانه، ازجمله اهداء خون، پیشنهاد شده تا قمهزنان بهجای خونریختن، خونشان را اهداکنند.
نیما در تاریخِ ۱۱ محرمِ سالِ ۱۳۰۶ شمسی قطعهای سروده باعنوانِ «قمهزنها» که در مجموعهٔ «نوای کاروان» ( بهکوششِ آقای دکتر سعیدِ رضوانی، فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی، ۱۳۹۷) منتشرشده:
عصرِ دیروز آخرِ دهه بود
دستِ مومن ز اشکِ چشمش تر
این قطعهٔ هجده بیتی شرحِ ماجرای دو جاهل با نامهای «حسن» و «اکبر» (اکبری) است که بهرغمِ دزدیها و فسقوفجورهایشان، بهتحریکِ دیگران در عصر عاشورا هنگامهای بهپامیکنند؛ عصری که بازارِ خودفروشی و جلوهگریِ «جاهلان»، و قمه و داس برسرزدنها گرم بود.
برپایهٔ آثار منثورِ نیما میدانیم که او به فرمِ نمایش و شعرِ نمایشی توجهی ویژه دارد. نیما در مقدمهٔ «افسانه» (۱۳۰۱) این منظومه را «نمایش» خوانده و بعدها در منظومهای همچون «مرغِ آمین» (۱۳۳۰) بهرهگیری از این شیوه را به اوج رساندهاست. حتی در کوتاهترین قطعاتِ نیما نیز میتوان توجهِ او به عناصرِ نمایشی (زمان، مکان، گفتگو، عمل و ... ) را نشانداد. نیما خود چندین داستان و نمایش (واقعه) نوستهبود و در آثارش بهکرّات به آثارِ نمایشی و نمایشنامهنویسانِ شرقی (آخوندزاده، رضا کمالِ شهرزاد و حسنِ مقدم و ذبیح بهروز) و غربی (شکسپیر و اسکار وایلد) اشارهمیکند. براساسِ سفرنامهٔ بارفروش (بابل) نیما حتی بازیگرهای نمایشنامهای از مولیر را گریم میکند («دوسفرنامه»، صص۳_۹۲). او حتی جایی یادآورشده از همان سالهای کودکی با نمایشنامههای آخوندزاده انسداشتهاست («درتمامِ طولِ شب»، بهرامپور عمران، (۱۹۰_۱۸۷). نیما همچنین بخشهای منظومِ نمایشنامهٔ «اتللو» را که عبدالحسین نوشین به فارسی برگرداندهبود، به فارسی ترجمهکرد. چکیدهٔ نظریاتِ نیما دربابِ نمایش و نمایشنامهنویسانِ ایرانی را در نامهٔ او (۱۳۳۳) به جنتیِ عطایی میتوانجست.
نیما از روزگارانِ کودکی به تعزیه را علاقهداشت. او گاه در آثارش، به نقد و نکوهشِ خرافهگراییها در مناسکِ ایامِ محرم و نیز بدعتگذاریها در عزاداریها نیز پرداختهاست («دو سفرنامه»، بهکوشش علی میرانصاری، ص۱۰۲ و ص ۱۱۴ و «نامهها»، بهکوشش طاهباز، نشرِ علم ص۵۲۳). این ارزیابیها و نقدونظرها بهویژه در فاصلهٔ سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ که مصادف بوده با حضورِ نیما در نواحیِ شمالِ ایران (بابل، لاهیجان و آستارا) پررنگتر است.
در شعرِ «قمهزنها»، هم تعلقِ خاطرِ نیما به عناصرِ نمایش (گفتگو و عمل و حرکت و... ) آشکار است و هم انتقادِ او از بدعتهای مذهبی. و نیما چه بجا و مناسب «اکبری» (نامی که با افزودن «ی» تحبیب به نامِ نوچهها و جاهلها ساختهمیشد) را بهکاربرده. یادآورمیشوم دستِکم برپایهٔ «روزنامهٔ خاطراتِ» اعتمادالسلطنه میدانیم که در دربارِ ناصرالدینشاه (حدود ۱۵۰ سالِ پیش) نیز برخی از غلامان و غلامبچهها را بدین شیوه میخواندند. ازقضا در این اثر نیز از «اصغری» و «اکبری» یادشده (بهکوشش استاد ایرج افشار، انتشاراتِ امیرکبیر، ص ۲۹۲ و ۹۵۰). آیا جاهلان* بهتأسّی از دربار و پادشاهان، و یا رقابت با آنان این رسم را تقلید میکردند؟
*لوطی و داشمشدی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 روایت تاریخ بلعمی از شب و روز عاشورا (۱)
با صدای ساعد باقری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
در کتابخانهام کتابهای داستانی که دارم همگی نونوار بهنظر میآیند؛ چرا که یک بار میخوانمشان و کنارشان میگذارم، اما کتابهای شعرم از فرط استفاده ورقورق شدهاند.
شعر بهراحتی قابل درک نیست و در ذات خود درجهای از ابهام دارد و ناتمام و تعینپذیر است و از ما دعوت میکند آن را کامل کنیم.
#عباسکیارستمی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به بهانه ۱۴ تیر #روز_قلم
شادروان #فریدون_مشیری:
با قلم میگویم:
ای همزاد! ای همراه! ای همسرنوشت!
نیک میدانی چها دیدم به دورانهای زشت!
شعرهایم را نوشتی؟ دستخوش!
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
https://search.app/?link=https://saednews.com/c/10219/457127&utm_source=dsdf,sh/x/discover/m5/4
Читать полностью…به احترام استاد یگانه دکتر محمد معین ( ۱۲۹۳ - ۱۳۵۰ ش)وسالروز درگذشت ایشان در ۱۳ تیر.
درسال ۱۳۱۳ ش پس از گرفتن درجه لیسانس در رشته ادبیات وفلسفه وعلوم تربیتی از دانشگاه تهران. مدتی ریاست دانشسرای شبانروزی اهواز وسپس ریاست اداره دانشسرا ها را دروزارت فرهنگ را داشت درسال ۱۳۲۱ ه.ش با نوشتن رساله "مزدیسنا وتاثیر آن در ادبیات فارسی،،نخستین کسی بود که درایران به اخذ درجه دکتری در ادبیات نایل آمد. اهل تحقیق ومطالعه و مورد احترام شاگردانش بود باحاشیه نویسی عالمانه برکتاب لغت " برهان قاطع" و چاپ آن در چهارمجلد و یک ذیل، این کتاب قدیمی رابه صورت کتاب مرجعی ضروری در زبان فارسی در آورد. درحیات مرحوم دهخدا معاون او در کار لغت نامه بود وپس از وی با کمال دقت در انتشار این اثر بزرگ کوشید.
فرهنگ زبان فارسی کنونی او،به نام فرهنگ فارسی معروف به " فرهنگ معین" که باهمکاری گروه کثیری از نویسندگان ومترجمان فراهم آورده و با کمال انصاف نام همگان را ذکر کرده است،بهترین لغت فارسی موجود واز دربایست های هرکتابخانه است. قریب یک سوم از مجلد آخر لغات که تالیف وچاپ آن مصادف با بیماری اوشد به همت دوست وهمکارش، دکتر سیدجعفر شهیدی،صورت اتمام پذیرفت. وجلدیگر، اَعلام،نیز چنین بوده است.
از آثار دیگر دکترمعین:
رساله تحقیقی در دستور زبان فارسی از جمله اسم مصدر- حاصل مصدر، اضافه، اسمجنس،معرفه و نکره، تصحیح وچاپ انتقادی متون قدیمی از جمله، چهارمقاله نظامی عروضی، دانشنامه علایی،جامع الحکمتین ناصر
خسرو، مهر العاشقین روزبهان بقلی، جوامع الحکابات و لوامع عوفی، چند اثر ادبی تحقیقی، ازجمله " حافظ شیرین سخن،، تحلیل هفت پیکرنظامی، وترجمه ایران از آغاز تا اسلام، تالیف ر.گیرشمن، در نُهم آذر ۱۳۴۵ ش درمحل کارش در دانشگاه ، دوچار سکته مغزی شد و بر زمین افتاد و حدود ۵ سال میان مرگ وزندگی به حال اغما زنده بود ودر ۱۳ تیرماه ۱۳۵۰ ش در گذشت ودر زادگاه نیاکانش ، آستانه اشرفیه، گیلان، به خاک سپرده شد .دکتر محمد معین درتهیه مقالات مربوط به تاریخ ایران قبل از اسلام و دین زردشتی در دایره المعارف فارسی همکاری داشته است.
ماخذسخن :
دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب/ مجلد دوم ۱۳۸۳ امیرکبیر،کتابهای جیبی. ص۲۸۱۱
استاد مسعود تاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
** در روز ملی دماوند با ابیات آغازین قصیدهی فخيم و ماندگار ملکالشعرا بهار همراه شویم:
ای دیوِ سَپیدِ پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یَکی کلهخود
زآهن به میان یَکی کمربند!
ملک الشعرای بهار
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
😍شبیه ساز و سوالات آزمون آیلتس (کاملا رایگان)
/channel/+RT9NkzcfOY5iMGQ0
✅لیستی منتخب از بهترین کانالهای تلگرام را با انتخاب گزینه ADD #رایگان در اختیار داشته باشید:
👇👇👇
/channel/addlist/b_-uyU4V5zhhODM0
🔺این فولدر به مدت محدود رایگانه سریعتر عضو شوید👆👆👆
مرتضی کاخی بیش از ۹ ماه پیش درگذشته است.
سلمان ساکت، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی و از دوستان خواهرزاده مرتضی کاخی درباره مرگ او در بیخبری به ایبنا توضیح داد و گفت: مرتضی کاخی حدود ۹ ماه پیش، در مهرماه سال ۱۴۰۳ درگذشته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دیروز (۹ تیر) خبر درگذشت مرتضی کاخی، دیپلمات سابق، شاعر، پژوهشگر و ویراستار برجسته ادبیات معاصر ایران، منتشر شد و موجی از اندوه را در میان اهالی ادبیات به راه انداخت. در خبر اولیه، که توسط یکی از رسانهها منتشر شده بود، زمان درگذشت او خرداد ۱۴۰۴ اعلام شد، اما پیگیریهای ایبنا نشان داد که این تاریخ نادرست است. بر اساس اطلاعات تأییدشده توسط دکتر سلمان ساکت، که با خواهرزاده کاخی، خانم دکتر سعیدی، گفتوگو کرده بود، و همچنین پیگیریهای خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از وبسایت بهشت رضا (ع) مشهد، مشخص شد که کاخی در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۴۰۳، یعنی حدود ۹ ماه پیش، درگذشته است. او در سکوت کامل خبری در قطعهای معمولی از آرامگاه بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شده و حتی در قطعه نامآوران این آرامگاه نیز جای نگرفته است.
🪷🪷
۱۲ تیر۱۳۰۳ #روز_میرزاده_عشقی، میرزاده عشقی نویسنده و روزنامهنگار دوران مشروطیت و مدیر نشریه «قرن بیستم» در خانهاش در تهران ترور شد. روایت است که تهران در روز تشییع جنازه میرزاده عشقی، سوگوار بود. دو سال بعد عامل قتل او تبرئه شد
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
آشنایی با: ارنست همینگوی
| "Ernest Hemingway" | آمریکا، ۱۹۶۱-۱۸۹۹ |
زادروز ارنست همینگوی
همینگوی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📕«شناور» شدن واژههای زبان و رابطهٔ آن با دموکراسی و استبداد
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست مهندس بنامند. و یا «استاد»
غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیتِ خاص خود را دارند و کلِّ جامعه است که میتواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد. بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن. امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد.
شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارجِ بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه، شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست!
تجاوز در حریمِ کلمات در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی بهآسانی میتوان کلمۀ «پاپ» را -که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعۀ استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد، و همانطور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد. از این روی، زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد. اکنون به یاد ندارم که در کجا خواندهام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است: «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح میکنم.» گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناور شدن زبان است... هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هرقدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است.
هرکس با شعر فارسی کوچکترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناور شدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آنها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد. در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعۀ سامانی جامعهای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی.
در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانهای از زورگوییهای اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان استبداد مذهبی سلاجقه بسی بیرحمانهتر از استبداد غزنویان است. میتوان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود میرسد.
شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقبماندۀ نیمهمُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد. شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی.
وقتی زبانی حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول میزند که من حرف تازهای دارم میزنم در صورتی که هیچ حرف تازهای ندارد.
شناور شدن نشانۀ فقدانِ اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوامفریبان است.
مُفلس کیمیافروش، محمدرضا شفیعیکدکنی، صص ۹۰-۹۵
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
در امروز ما، بیژن، همیشه فردا بود. فردای او از گذشتههای دور میآمد، و دیروزهای دور، گاهی که شاعر پسفردا میشد، وقتی که فردا را از میان برمیداشت به گذشتههای دورتر میبرد و در این معامله غبار از گذشته برمیداشت، مادر لغت میشد، که میبرید و میساخت. یک «نئولوگ» عاشق، عاشق لوگوس. پیشتر و بیشتر از همه دریافته بود که زبان، نیاز به نئولوژی (فرس نو) دارد و فرس نو دالانش ترجمه است.
[نوشتهای از یدالله رویایی در ستایش بیژن الهی]
۱۶ تیر زادروز بیژن الهیشیرازی
شاعر، مترجم، نقاش و پژوهشگر
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
استاد فرشچیان در حال نقاشی تابلو پرچمدار حق حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«قمهزنها» (شعری تازهمنتشرشده از نیما)
عصرِ دیروز آخرِ دهه بود
دستِ مومن ز اشکِ چشمش تر
هر عزادارِ خسته، لبتشنه
هر مسلمانِ پاک، خاکبهسر
رندها، هرکسی دریده بهکید
پرده از دخترانِ خوشباور
دزدها، هرکسی کشیدهقمه
بر سرِ راهها به قافله بر
سنگ بر سینه میزدند کنون
که ببخشد گناهشان داور!
آی لادبُن چه جات خالی بود!
همه بودند از یزید بتر
ظهرِ دیروز بینِ خونیها
دو رقیبِ کهن حسن و اکبر،
رویدرروی میزدند قمه
گه به پیشانی و گهی بر سر
در تماشاچیانِ پیش و کنار
از سهتن رند خصمِ هردو نفر،
گفت یکتن کسی قمه نزدهاست
راستی کارگرتر از اکبر!
بهطرفداری از حسن دومی
طعنهزد دلگزاتر از خنجر
سومی گفت اکبری مرد است
دارد آشوب و عالمی دیگر
بیخیالش _بلند زدفریاد
حسن از باطنِ تمامشرر
دکّهای بود در مقابلشان
داسی آویخته ازآن چو تبر
حسن آن داس را گرفت و نواخت
بر سرِ خود ز فرق تا پیکر:
خلقِ بیعقل! خلقِ بیمشعر!
قمهٔ اکبری است کاریتر
دِه بزن! زد دوباره بیچاره
جابهجا رفت لای دستِ پدر
خوش ز عقلِ خود امتحانی داد
مومنی بود صاحبِ مشعر!
(«نوای کاروان»، صص۲_۶۱).
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 روایت تاریخ بلعمی از شب و روز عاشورا
و شهادت امام حسین و بنیهاشمیان (۲)
با صدای ساعد باقری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
ای ماتم ماندگار جان، عاشورا
ای عشق پراز غرورمان ،عاشورا
از یاد تو تا ابد دلم غمگین است
ای تلخترین غم جهان، عاشورا
#دکترنصرتالهصادقلو
عاشورای حسینی🖤
نینوای روح مان با نوای محزون نی تسکین یابد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**یادمان
" عباس کیا رستمی"
شاعر و
فیلم ساز تاثیر گذار درسینمای جهان
كبوترهایِ من
برای عباس كيارستمی
همسایهٔ من،
سایه و
سِرگینشان را
بر زمین میدید
وز پنجره، هر روز میغُرّید.
یکبار هم از بُرجِ زهرِ مارِ خود
بیرون نکرد او سَر
تا بنگرد آن سُرخ را در فرّهٔ فیروزهفامِ صبح
یا رَفرَفَهیْ پروازشان را
بشنود در پشتِبامِ صبح.
میگفتم:
«آن بالا،
ببین در آبیِ بیابر
آن طوقیَک را، در طوافِ صبح،
در پرواز!
آن سینهسرخان را ببین،
در آن سماعِ سبز!
بالیدنِ آمالشان را
بالشان را، بین!
آن وَجْدها و
شورها و
حالشان را بین!
آن شامگاهان، نغمهٔ قوقو سرودنها
بقربقوها، دُمکشیدنها
در طشتِ آبِ پشتِبام و
صبح
تنشُستن و در آفتابِ بامدادی پرگشودنها.
امّا،
همسایهٔ من،
سایه و
سرگینشان را
روز و شب میدید
وز پنجره، هرلحظه، میغُرّید.
روزی،
سرانجام،
آن نگاهِ چرکمرده چیره شد،
ناچار
بُردم به شهری دورشان،
و آنجا رها کردم
مُردَم به دست و پای، در آن لحظهٔ بدرود
در بازگشتن،
آه!
با روحم
نمیدانی چهها کردم؟
وقتی شکسته،
خسته و
بگسسته از هستی
باز آمدم، دیدم
بسیار دور از باورِ من، در همین نزدیک
خیلِ کبوترهام،
پیش از من
در آن غروبِ روشن و تاریک
جمعی نشسته روی پاساره
جمعی بهرویِ آغلِ در بستهشان، خالی.
و آن طوقیَک،
بر اوج
در طوفِ بامِ خانه،
در طیفی ز تنهائیش
میپرَّد
همسایهٔ من، خصمِ هر زیبایی و آزرم،
آنجا کنارِ پنجره، با خشم و
هم با چشم،
میغُرّد.
در زیرِ آواری ز حیرانی شدم، ویران
وان دَم که در آن واپسین فرصت، براشان، دانه
افشاندم
با خویش میگفتم: چه زیبایی و آزرمی
در پویه و پروازِ این سِحْرآفرینان است!
که روح را
در جویبارانِ زلال خویش،
میشوید
یا رب زبون باد و زیانکار، آن نگاهی کاو
غیر از گناه و فضله،
زیرِ آسمان،
چیزی نمیجوید.
استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعهٔ «هزارهٔ دوم آهوی کوهی»
#عباس_کیارستمی
۱ تیرماه ۱۳۱۹ تهران
۱۴ تیرماه ۱۳۹۵ پاریس
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
https://search.app/?link=https://saednews.com/c/10219/457182&utm_source=dsdf,sh/x/discover/m5/4
Читать полностью…#انیمیشن
زندگی پروین اعتصامی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یاد دوباره دکتر محمد معین
#دکترعبدالرضامدرسزاده
با همه بیوقتی و کمی توان و حوصله، ارادت به ساحت استاد نامدار ادب فارسی دکتر محمدمعین نمیگذارد که در سالگرد درگذشت تلخ ایشان چیزی نوشته نیاید.
دکتر معین به مانند هر شخصیت نامدار و تاثیرگذار دیگر به دلایلی نزد اهل دانش و فرهنگ منزلت دارد و در چشم نگارنده دکتر معین نماد فرهنگ و پشتکار فرهنگی با چاشنی درستکرداری است.
پشتکار داشتن محصول متعهد و دلسوز بودن است و درستکرداری ثمره زیست انسانمدارانه و باورمندانه و دکتر معین تا آخرین نفس چنین زیست کرد و به همین دلایل است که بیتکرار ماند.
گویا عنوان نخستین دکتر در زبان و ادبیات فارسی برای او و تفاوتی که ساختار دانشگاه میان او و استادانش پیش آورده بود، برایش مسوولیت آفرین بود و این مهم نمیگذاشت ورود او در هر کاری عاری از دقت و تیزبینی باشد.
برای دکتر معین فخر کردن به ایران باستان با همه دلپذیریاش در شعارهای سیاسی و حکمرانیهای باستانگرایانه خلاصه نمیشد و او کار را از زیرساختهای زبانی و فرهنگی پی میگرفت تا بر اساس تخصص کممانندش در زبانهای باستان بتوان با سند و ریشهشناسی، دیرینگی و پایداری زبان فارسی را نشان داد.
ورود او به کارهای ناتمام امثال دهخدا و نیمایوشیج به همان اندازه که امانتداریاش را نشان میدهد، روایتی از خستگیناپذیری مردی است که خستگیهای خود را با کاری تازه رفع میکرد و نمیگذاشت عُطلت و روزمرگیها که کمتر معلمی است که دچار آن نشود و نیز کارهای ذوقکُش اداری مرسوم او را از هدف عالی خویش دور کند.
عدم ورود او به دعواهای مرسوم صنفی و جدالهای انجمنی پیش از آن که گونهای عافیتطلبی شمردهشود، گویای روح بلند مردی است که خود را از این دعواهای بعضا کودکانه پیران عصر برکنار نگه میداشت و وقت عزیز را گرانبهاتر از آن میدانست که صرف چنین بطالتهایی شود.
فروافتادن پنجساله چنین استادی به بستر بیماری و سپس مرگ جانکاه او، ادب فارسی و دانشکده ادبیات را از وجود مردی به تمام معنی نجیب و نستوه تا بدانجا محروم کرد که برخی میراثخواران او در دانشگاه هم نتوانستند بخشی از این جایگاه از دسترفته با مرگ او را بازسازی کنند.
خاکش انباشته از نور آمرزش باد
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🔰مرور کارنامۀ فرهنگی مرتضی کاخی در گفتوگو با بهرام پروین گنابادی؛
در دوران آلزایمر، تنها شعر فارسی در حافظه مرتضی کاخی مانده بود
🔸بهرام پروین گنابادی، از دوستان نزدیک زندهیاد مرتضی کاخی، گفت: دکتر کاخی، هم شخصیت علمی و فرهنگی برجستهای بود و هم انسانی آدابدان و مهربان. عمر خود را با شعر فارسی و فرهنگ ایرانی سپری کرد. حتی در واپسین روزهای زندگیاش، که به بیماری آلزایمر مبتلا شده بود، تنها چیزی که در ذهنش باقی مانده بود، شعر فارسی بود. گویی شعر، با جان و روح او درآمیخته بود. دکتر کاخی، هم همدم بزرگان ادب فارسی بود و هم مشوّق جوانان. انسانی بود شریف، متین، بیادعا و کمنظیر در میان معاصران.
🔸دکتر کاخی در چندین جشنواره ادبی بهعنوان داور شعر حضور داشت. برخی شاعران برجستهی امروز، برای نخستینبار در همان جشنوارهها توسط او کشف و معرفی شدند. وی، بعد از بازنشستگی، با نشریات معتبری چون «دنیای سخن» و «بررسی کتاب» همکاری داشت. صفحه شعر «دنیای سخن» که بهسرپرستی ایشان منتشر میشد، از پربارترین صفحات شعر معاصر در مطبوعات ایران به شمار میرفت؛ صفحهای که در آن خبری از رفاقتبازی و مصلحتاندیشی نبود.
🔸در بررسی کتاب نیز، بخش ادبی را اداره میکرد و نقشی مهم در تداوم کیفیت این مجله داشت. جلد سوم دایرهالمعارف مصاحب که مدتها معطل مانده بود، با همکاری دکتر کاخی، برادر مرحوم دکتر مصاحب و زندهیاد هرمز وحید، منتشر شد. همچنین در انتشارات علمی و فرهنگی، که حاصل ادغام انتشارات فرانکلین و بنگاه ترجمه و نشر کتاب بود، نقش مؤثری ایفا کرد. همکاران او در آنجا، چه جوانان و چه پیشکسوتان، همواره از دانش و منش انسانیاش با احترام یاد میکردند.
ibna.ir/x6zwg
@ibna_official
خاکم بسر، ز غصه بسر خاک اگر کنم
خاک #وطن که رفت چه خاکی بسر کنم
من آن نیم بمرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
#میرزاده_عشقی
📸 آرمگاه میرزاده عشقی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
" اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سيه باد و خان و مان فراق "
حافظ
یاد عزیزان رفته به خیر🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
با یاد شاعر پرشور و نویسنده شجاع که بسیار زود " جوان افتاد"سیدمحمد رضامیرزاده عشقی که درتاریخ ۱۲ تیر ۱۳۰۳ ترور شد.
او که در راه وطن عشق وعروسی اش، شهادت بود و روزنامه" قرن بیستم" او
بلندگوی سرفرازی اش.
صادقانه سرود:
من آن نیَم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون، به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی، ای وطن، ای عشق پاک...
چند شعر تازه عشقی در عهد حیات شاعر به اصطلاح گل کرد و همانند افسانه نیما گویندگان دیگر را به تامل واداشت این اشعار نو، با نام های " سه تابلو ی ایده آل" کفن سیاه، و" مریم " که درکلیات عشقی ۱۳۵۷ چاپ هفتم مشیر سلیمی مندرج است.
چند اظهار نظر درباره عشقی و شخصیت شاعری اش.
نادر نادرپور می نویسد:
۱- اگر مرگ خونین ، به خاکش نمی افکند، هنرش را کمال می بخشید."نیما" در آن روزگار از دوستان عشقی بود و " افسانه"او نخستین بار در روزنامه" قرن بیستم" که به مدیریت عشقی منتشر می شدطبع و نشر یافت و همین منظومه در طبع شاعرانه عشقی تاثیر کرد...( چشم ها و دست ها ص۱۵)
۲- شاعری نو بود وشعرش نیز نو
شاعر نو رفت وشعرنو بمرد
( ملک الشعرا بهار)
۳-با نثر همچو انجم رخشنده
با نظم همچو عِقد پرَن عشقی
( شهریار )
۴- عشقی، شور وهیجان دارد،حتی گاهی بلندپروازی هایی در تخیلش به چشم می خورد وگرچه زبانش درنثر ونظم از تحرکی نسبتا نیرومند برخوردار است ولی افسوس که " عشقی " تسلطی اساسی برزبان فارسی ندارد.
رضابراهنی. طلا درمس ۲۰۳
۵- منظومه " ایده آل" درمیان اشعار رئالیستی فارسی از حیث سبک نقلی و روایی وطرز بیان و اصالت مضمون،مقام بسیار مهمی دارد
( یحیی آرین پور. ازصبا تا نیما)
۶- یکی دوسخن از خود شاعر در باره سبک شعری خویش:
الف:
من تازه شاعرم،سخن اینسان سروده ام
وای ار که کهنه کار شوم در سخنوری
ب:
من شروع کرده ام به یک شکل نوظهوری، افکار شاعرانه را به نظم در آورم. پیش خود فکر کرده ام که انقلاب ادبیات فارسی با این اقدام انجام خواهد گرفت... اگرنواقصی در آن دیدید چون در آغاز کار است مرا معذور بدارید ان شاالله شعرای آینده که دنباله این طرز گفتار را خواهند آوردنواقص راتکمیل خواهند کرد (کلیات عشقی ۳۴۰)
قصیده کوتاه " عشق وطن"
از اشعار معروف زمانه ماست با این مطلع:
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم
آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
بر داشتند،فکر کلاهی دگر کنم...
کلیات عشقی ۳۷۷
به کوشش استاد مسعود تاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
شعر «سبز» سرودهٔ اخوان ثالث
با صدای زندهیاد دکتر مرتضی کاخی
بخشی از مستند «یک صدای تنها»
كارگردان: اويس رضوانيان و احمد غلامی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧