✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
۱۷ اردیبهشت، زادروز یدالله رؤیایی، گرامی باد!
«من همیشه فکر کردهام که شاعر ِ امروز، باید هنرمند ِ امروز باشد، یعنی هم شاعر باشد هم آرتیست، یعنی در شعر، شامهای برای لغت، و در هنر، شامهای برای شعر داشته باشد.»
#یداللهرویایی
🪷🪷
همیشه آن که می رود
کمی ازمارا
باخویش می برد...
#یداللهرویایی
🪷🪷
نسیم بوسه و
پلک تو و
پرندهٔ باد
شدند آتش و دود
میان حنجرهٔ من
سکوت، دستهگلی بود
#یداللهرویایی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
شرح شعر و زندگی مهرداد اوستا
(درگذشت ١٧ اردیبهشت ١٣٧٠)
#دکترعبدالرضامدرسزاده
در سراسر دهه شصت خورشیدی از میان نامهایی که در جریان رسمی شعر معاصر شنیده میشد، نام مهرداد اوستا البته درخشندگی خاصی داشت که نشان از شاعری دانا و اهل فکر و فرهنگ داشت و محفل شورایشعر وزارت ارشاد(که سرانجام شاعر در همانجا دچار ایست قلبی شد) به او آراستگی مییافت و حضور او از شدت و حدت انتقادها به چنین شورایی میکاست.
مهرداد اوستا چونان رهیمعیری و حمیدیشیرازی و شهریار و مشفقکاشانی در گروه شاعران سنتگرا جای میگرفت و البته او هم مانند همین استادان تاکید داشت که شعر سنتی فارسی توان نوگرایی کافی دارد و نیازی به کوتاه و بلندکردن مصراعها نیست.
ذوق اوستا در غزلها و دانش ادبیاش در قصاید او نمود داشت و راست این است که غزل اوستا به واسطه پرهیز از عامیانهگرایی؛ فاخرتر از غزل شهریار و البته به واسطه ناملایمات برآمده از ناکامی درعشق، به هماناندازه سوزناک و تاثیرگذار بود.
این هم که هنرمندی چون او، نام خود را از محمدرضا رحمانی به مهرداداوستا تغییر دهد، اگر چه شیوهای است که این روزها به واسطه دگردیسیهای عقیدتی بیشتر به چشم میآید، اما گویای گریختن شاعر از پارهای حکمرانی عادتهاست و این که کوشش میکند در دورهای که سخن از سوم برادران سوشیانت هست، تغییر در خود را فراتر از تخلص نشاندهد هرچند اوستا به نوعی باورمندی را در خود از میان نبرد و از آن چونان دستمایهای برای شعرهای دوره انقلاباسلامی بهره گرفت.
سبک سخنسرایی مهرداد اوستا اگرچه گاهی شبیه شیوه کسانی چون ابتهاج و توللی میشود اما بیانصافی است اگر چنین شاعری را مترصد لحظههای ظهور تخیل در شعر دیگران و وابسته به زبان و مشرب ایشان بنامیم و بشناسیم.
اگرچه این روزها میراث هنری امثال مهرداد اوستا منتظر نگاههای حسابشده شاعران جوان است که پارهای هیجانات ایشان را از مرور دیگر نمونههای شعر فارسی بازمیدارد، اما برای جویندگان راستین شعر که خواهان شگرفکاریهای استادانه در حوزه زبان و احساس هستند، مهرداد اوستا کسی است که ایشان را تهیدست روانه نمیکند و این در چنین روزگاری کم فضیلتی نیست.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
احمد گلچین معانی کتاب شناس بزرگ و از شاعران نازک خیال ونکته سنج معاصر ایران( درگذشت ۱۶اردیبهشت۱۳۷۹ ش) از کتاب شناسان نادر،ومخصوصاً در تذکره شناسی و هند شناسی و بصیرت در ادبیات و شعرصفوی و از استادان کم نظیر زمانه ماست، بیشترین آثاری که آفریده امروز محل مراجعه اهل تحقیق است.
کتاب هایی ارجمند وابتکار آمیز چون: تاریخ تذکره های فارسی، مکتب وقوع درشعر فارسی، کاروان هند
( دوجلدی)، فرهنگ اشعار صائب، و...و همه معتبر و ماندگار.
از نخستین کارهای شیرین و دلپذیری که در آغاز کار وپیش از این کتاب ها آفرید کتاب " گلزار معانی " اوست که داستانی شیرینی دارد:
درسال ۱۳۱۸ خورشیدی که دنیا درگیر جنگ جهانی دوم بود و ایران هم از آن آتش در امان نبود ونماند آقای احمد گلچین معانی دفتری برداشت وپیش معاریف فرهنگ و هنر و بزرگان شریعت روزگار رفت وخواست هرشاعر یا خوشنویس یا آیت اللهی با دست خود به یادگار خطی، مطلبی بنویسد زمانه را، کتاب گلزار معانی از وقتی که آغاز شد تا روزی که عیناً به دست چاپ سپرد بیش ازسی سال زمان برد. دست خط بسیاری از بزرگان آن زمان و سلیقه وپسندشان در آن کتاب جمع آمده است، البته بعد از انتشار آن کتاب درسال ۱۳۴۸
دیگرانی به تقلید او ،این گونه آثاری پدید آوردند اما نخستین گل این باغ بوی دست گلچین داشت.
گلچین از دوستان وهم انجمن رهی معیری و امیری فیروزکوهی و هادی رنجی بود به قول رهی:
لب فروبستم رهی بی روی گلچین و امیر
درفراق همنوایان، از نوا افتاده ام
در کتاب ارجمند " ازپنجره های زندگانی"- برگزیده غزل امروز ایران- از محمد عظیمی،
یازده غزل ناب و ماندگار از او آورده است. ازجمله غزلی شیوا و باحال و گیرای زیر:
مه روی تو،شب موی تو، گل بوی تو دارد
گلزار جهان، خرّمی از روی تو دارد
گردون که سراپای وجودش همه چشم است
پیوسته نظر درخم ابروی تو دارد
مهتاب شب افروز که از هاله کند زلف
خودسایه ای از خرمن گیسوی تو دارد
نرگس که نظرباز بود درصف گل ها
تا چشم تو را دیده،نظر سوی تو دارد
با نکهت زلف تو نسیم سحری را
هرجا نگرم سربه تکاپوی تو دارد
تا ساقی این بزم تویی، باده گلرنگ
این گرمی ولطف از اثر خوی تودارد
گلچین که به شیرین سخنی شُهره شهر است
لطف سخن از لعل سخنگوی تودارد
استاد گلچین معانی، وصیت کرد مجموعه کتابخانه ارزشمندی که سرمایه عیش زندگانی و پژوهشش بود به قطب علمی دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده ادبیات فارسی ،پس از مرگ ،تقدیم شود که من بنده آن را در آن مکان شریف دیده ام
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**یادمان
#دکترذبیحاللهصفا
سرنوشت دکتر ذبیح الله صفا بعد از انقلاب
دکتر صفا پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت که طاغوتی و درباری است و از ایران رفت؛ اما کم کم متوجه شدند که این وصله ها به او نمی چسبد. او "تاریخ ادبیات ایران" و "تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی" را زمانی تألیف کرده و به اسلام خدمت کرده بود که از حکومت جمهوری اسلامی نامی نشنیده بودیم و به خواب هم نمی دیدیم؛ ولی در عوض، پاداش خدمات بزرگ او این شد که در برنامه "هویت" در تلویزیون یا به قول استاد زرین کوب "برنامه هوئیت" ناجوانمردانه حملاتی به او می کردند.
*دکتر صفا پس از سال ها دوری از وطن، در سال ۱۳۷۴ برای شرکت در یک سمینار کتابداری به ایران دعوت شد و مدت کوتاهی در ایران ماند. دیگر پیر و تکیده شده بود. آن اندام رشید و قامت خدنگ، اکنون خمیده و فرسوده شده بود. زیر بغلش را می گرفتند و کمکش می کردند که راه برود. سال های آخر عمر را در غربت گذراند...
*در اردیبهشت سال ۱۳۷۸ بود که خبر درگذشت دکتر صفا را شنیدیم. در شهر لوبِک آلمان و در ۸۸سالگی دنیا را وداع کرده بود و دریغا که مجلس بزرگداشتی در خور شأن آن ادیب دانشمند و گرانمایه برپا نشد؛ آن دانشگاه تهران و آن دانشکده ادبیات که روزگاری به وجودش افتخار میکردند، یادی از او نکردند. دوستان و برادرزاده او مجلس ختمی در مجلس گیاهی تجریش برپا کردند که عده کثیری از دوستان و همکاران و شاگردانش در آن شرکت جستند و یادش را گرامی داشتند. درود خدا بر او باد.
*در جستجوی صبح، عبدالرحیم جعفری، ج۱، نشر روزبهان، صص ۴۷۳ و ۴۷۴
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
موسیقی عجیبی ست مرگ
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچ کس
تو را نمی بیند
#گروسعبدالملکیان
پ ن: ناصر چشم آذر
خالق باران عشق
یادش گرامی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
چهاردهم اردیبهشتماه زادروز علیمحمّد حقشناس
فارسی، زبان فرهنگ مشترک اقوام ایرانی
زبان فارسی زبان هیچیک از مردمی نیست که با قید «قوم فارس» از دیگر اقوام ایرانی، یعنی از ترک و ترکمن و گیل و دیلم و کرد و لر و بلوچ و عرب و دیگران بازشناخته میشوند. بلکه زبانی است که به فرهنگ ایران و به تاریخ آن متعلق است و مثل خود آن فرهنگ و تاریخ، مشترک میان همۀ اقوام ایرانی است. این زبان اساساً در مکتب و مدرسه آموخته میشود و عمدتاً سرشتی نوشتاری دارد.
در کنار این زبان مشترک فرهنگی، همۀ اقوام ایرانی، چه فارس و چه غیر آن، زبانهای قومی خود را نیز دارند، این زبانهای قومی عموماً به طور طبیعی و بی زحمت مدرسه و معلّم آموخته میشوند و خود سرشتی عمدتاً گفتاری دارند. با این حساب همۀ اقوام ایرانی در عین حال که در امور روزمرّۀ زندگی از زبانهای مختص به خودشان بهره میگیرند در بسیاری از زمینهها فقط از زبان فارسی استفاده میکنند و این هیچ ربطی به آن ندارد که زبان فارسی در عصر جدید به عنوان زبان رسمی کشور برگزیده شده است، بلکه سنتی است که ریشه در تاریخ پر طول و تفصیل این مرز و بوم دارد. اگر زبان عربی را با قبول نقش بسیار مهمی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به عهده داشته است کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که همۀ اقوام ایرانی از بدو تأسیس نخستین دولت ایرانی پس از سلطۀ اعراب، عمدتاً سواد به زبان فارسی میآموختهاند. کتاب و رساله و نامه به زبان فارسی مینوشتهاند. شعر به فارسی میسرودهاند. قصّه به فارسی میپرداختهاند. قباله و سند و قرارداد و مانند اینها را به فارسی تهیه میکردهاند و از اینها مهمتر اسطوره و حماسه و دین و مذهبشان به فارسی ثبت میشده است. پس فارسی همان قدر زبان تکتک این اقوام است که زبانهای قومی آنها. منتها فارسی و زبانهای قومی هریک به سطح و ساحتی خاص از حیات این اقوام متعلق است.
«زبان فارسی از سنّت تا تجدّد»، علیمحمّد حقشناس، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۴۷، شمارۀ ۷۱ و ۷۲، ص ۱۲-۱۴.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
تفسیر شعر "پیغام ماهیها" سهراب سپهری
https://parparche.blogfa.com/post/5
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و سوم:
💢 رخشِ رستم ، اسبی برای تمامِ فصول
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
🌸🌸
C᭄❁࿇༅══════┅─
/channel/dastanhayeshahnameyeferdowsi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
مُردن در میان غزلها...
این غزل حمیدی شیرازی را عباس مهرپویا، علیرضا قربانی، سعید جعفری، حبیب محبیان، علی منتظری، فربُد مُجلل، زهره جویا، شکوه رضایی و پرواز هُمای اجرا کردهاند.
به گوش من اجرای
#عباسمهرپویا زیباتر است.
#عباسمهرپویا
#مرگقو
#دکترمهدیحمیدیشیرازی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یادکرد قاآنی شیرازی
#دکترعبدالرضامدرسزاده
١۴ اردیبهشت سالگرد درگذشت میرزا حبیب قاآنی شیرازی شاعر معروف دوره قاجار است که البته به دلایلی از جمله شاعرانه زیستن؛ عمری دراز نداشتهاست و چون اسلاف خویش منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی در جوانی یا اول میانسالی درگذشتهاست.
طبعا به سبب نگاه خاص و تثبیتشده برخی منتقدان ادبی به شعر دورهبازگشت و این که آن را فاقد تشخص سبکی میشمارند، شاعران سختکوش و حتی فاضل و نامآور این دوره نتوانستهاند توجه ادیبان و شعرشناسان را به خود جلب کنند.
قاآنی با داشتن زندگی و کارنامهای نه چندان یکدست، البته کوشش کردهاست نان شعر را بخورد و در این راه باکی ندارد که سه صدراعظم روزگار خود(حاج آقاسی، امیرکبیر و آقاخان نوری) را نخست به نیکی بستاید و در پایان دوره زمامداری و با ستودن جایگزین ایشان، از ممدوح پیشین به بدی یاد کند که این رویه؛ تنبیه بدنی شاعر را در دوره امیرکبیر هم در پی داشت.
با این همه؛ نمیتوان قدرت ادبی و توان شاعری چون او را نادیده گرفت به ویژه این که قصاید او به گونهای تشخص سبکی هم دارد و حتی چنین مینماید که شاعر در پی آن هست که از سایه سنگین تقلید گذشتگان بیرون آید اما مگر ممدوح بیخاصیت او محمدشاه غازی چه تحولی بنیادین و شگرف را پیگرفتهاست که شاعر بتواند با آن نوآوری اجتماعی، به تازهگویی و ابداع بپردازد.
شعر قاآنی پیش از آن که معرف شاعر باشد، ترسیمکننده سیمای دورهای است که جهل و فقر و عقبماندگی از در و دیوار کشور بالا میرود و دربار پر از جاسوس و خبرچین و وطنفروش با چیزی جز تملقپذیری و ریختوپاش پاداشهای بیحساب و کتاب خود را سرگرم نگهنمیدارد.
این هم که شاعری چون قاآنی با دانستن زبان فرانسه و داشتن هنر ترجمه متن، همچنان گرفتار تُرک سیمبر و چاه زنخدان و... است، نشان از آن دارد که اسباب نوجویی و ابداع اگر هم در جایی فراهم باشد اما زیرساختهای فردی و اجتماعی یافت نشود، ابتکار و هنرآفرینی همچنان در محاق تنبلی خواهد ماند و گرنه دسترسی به متون ادبی فرانسوی برای شاعر که دشوار نبودهاست.
انتخاب رویکرد ستایش و تملق در چنان دورهای البته آسانترین و زودبازدهترین کار تلقی میشدهاست و برای شاعری که از گذشتگان خود عشرتطلبی را میراث خويش میداند، انگیزهای برای خطرکردن و به تکاپوافتادن باقی نمیگذارد.
دیوان قاآنی سالهاست که از مدار توجه و استفاده ادیبان و منتقدان ادبی بیرون رفتهاست اما نیک پیداست که اگر دانشجویان و استادان جوان؛ پای در راه نهند و دست بهکار شوند و با دیدگاههای فنی و جدید نیمسده اخیر؛ همین دیوان خاکگرفته را بکاوند، به یافتههایی خواهند رسید که دستکم برخی پیرایشها را در سیمای شخصیت شاعر موجب خواهد شد. همچنان که کوشش و مطالعه صیدعلیخان درگزی برای برشمردن انحرافات و نافرمانیهای ادبی شاعر از شعر دوره سلجوقی، توانست مرور سبکشناسانه متون ادبی را دامن بزند، امروز هم میتوان با کاوشی دقیقتر از صیدعلیخان، زبان شاعر را بازشناسی و ارزیابی کرد.
ای کاش قاآنی بیش از چهلوپنج سالی که به مرگ زودهنگامش منجر شد، عمر میکرد و بادیدن تحولات عمده عهد ناصری، دستکم میتوانست تازگی صدای شعر خود را در حد و شکل ادیبالممالک فراهانی ارتقاء ببخشد اما افسوس که نه شاعر از همان مقدار فرصت معهود عمر بهره برد و نه روزگار بیش از این به او روی خوش نشان داد.
تاکید میکند مرور جدیتر و بهتر دیوان قاآنی حتی از سوی کسانی که چندان میانه خوبی هم با ادبيات سنتی ندارند با التزام ایشان به فراموشکردن فرضیههای پیشین، میتواند از میان غبار سطور دیوان حرفهایی را پیش بکشد که اگر چه چندان هم در تغییر داوری درباره شخصیت شاعر تاثیری ندارد اما میتواند هنر او را بهتر و درخشانتر بازتاب دهد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
خلیل الله خلیلی افغانی ( ۱۲۸۶ کابل- ۱۴ اردیبشت۱۳۶۶ ش.پاکستان) بزرگترین شاعر فارسی زبان خارج ایران در نیم قرن اخیر.گوینده ای دانشمند که در زمان حیاتش به استناد آثار ودانشش بااستادان بزرگ ادبیات فارسی، مشاعره و آمد و رفت داشت. اما وقتی که به پشتوانه قدرت "کشور شوراها "در افغانستان کودتایی رخ داد و " تَرَکی" روی کار آمد، خلیلی، سفیر افغانستان در عربستان بود، فوراً استعفای خودرا با لحن تند وپُر از نفرت از حکومت دست نشانده، اعلام می کند ودیگر به خانه پدری برنگشت
وچو ن مرغ آشیان گم کرده در کشورهای مختلف چون انگلستان، آمریکا، پاکستان سرگردان بود تا سرانجام در پاکستان درگذشت اما از زمان مرگ تا روزی که برطبق وصیت نامه اش ،جسدش را به کابل منتقل کردند و درمحوطه دانشگاه کابل در کنار آرامگاه سیدجمال الدین اسدآبادی به خاک سپردند ۲۵ سال به درازا کشید.
خلیلی شاعر دل سوخته وطن است واین که لیاقت شهادت در راه وطن را نداشته می گوید:
نه به سنگش آزمودم،نه به خاکِ در بسودم
به کجا برم سری را که نکرده ام فدایش
اگر روزی" شعر غربت فارسی" و شاعران غربت سُرا، به فهرست ومجموعه ای در آیند آن وقت در کنار ناصرخسرو قبادیانی که حدود ۲۵ سال " تنها ومحزون" دربین کوه های هندوکُش به تبعید خودخواسته پناه برد و یا نادر نادرپور،شاعرپراحساس وزودرنج و زودشکن در آرزوی دیدن دوباره وطن و آفتاب بر قله دماوند، آتشین ناله سردهد که: امید زیستنم دیدن دوباره توست، و به شعرخلیل الله خلیلی می رسیم ، به ویژه به دوکتاب او" اشکها وخون ها" و " شب های آوارگی"
که از سخنش آتش می
بارد. شاهد سخن را به چند بیت از قصیده محکم و معروف " تابوت آتشین " او توجه کنید " آیا از این بشتر هم می توان سوخت؟! "
من بی وطن که دور از آغوش مادرم
بنشسته ام بر آتش و درخون شناورم
برگم که تندباد فگنده به هر برم
گَردم که حادثات نشانده به هر درم...
نی خاک،جای می دهدم،نی فلک پناه
نی مرگ می کَشد زکرَم تنگ دربرم
خاکی که پروریده مرا،
دوستان کجاست؟
من خاک دیگران چکنم؟ خاک برسرم...
یا در این بیت از قصیده " ناله خارکن" ببینید نگاهش به مام میهن چه اندازه مشفقانه یاعاشقانه است:
گرسنه، برهنه، بیمار، توان زیست ولی
یک نفس هم نتوان بُرد به سر بی وطنا
یا به این مطلع قصیده که " به پیشگاه وطن" تقدیم کرده:
داند خدا که بعد خدا می پرستمت
هان ای وطن مپرس چرا می پرستمت...
از قدیم استادان بزرگی درباره شعر خلیلی مطلب نوشته اند که درنشریات ادبی قبل انقلاب اسلامی وبعد انقلاب مندرج است. استادانی چون بدیع الزمان فروزانفر، دکترصورتگر، حبیب یغمایی، دکتر غلامحسین یوسفی و...
ماخذ: دیوان خلیل الله خلیلی، بامقدمه
دکترمحمدسروَر مولائی۱۳۷۸
به کوشش استاد مسعود تاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
استاد علیزاده به تنهایی مانند یک ارکستر مینوازد، این یعنی نبوغ موسیقایی در حد اعلا
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
** یک سکانس زندگی
© Abbas Kiarostami • And Life Goes On, 1992.
همیشه فکر میکردم معلم کسی ست که سر کلاس درس میدهد، امتحان میگیرد، کم و زیاد نمره میدهد و تمام!!
اما با گذر زمان فهمیدم معلمها قدرت عجیبی دارند آنها میتوانند دید آدمها را به زندگی تغییر دهند.
فهمیدم معلمها همیشه در مدرسه نیستند.معلم میتواند همان کودکی باشد که تمام ناراحتی و دلخوری اش به چند دقیقه نرسیده تمام میشود.
کودکی که کینه به دل نمیگيرد و درس بخشش میدهد. معلم میتواند همان جوانی باشد که برای آرزوهایش میجنگد و درس تلاش میدهد. معلم میتواند همان سالمندی باشد که به فرزندان و نوه هایش بیانتها عشق میورزد و هیچکس مهربانی و عشق را به خوبی او یاد نمیدهد.
دنیا پر از معلم است...
معلم هایی که جدا از سن و سال ؛ جدا از تحصیلات ؛درس زندگی می دهند.هر کدام از ما می توانیم حتی برای یک نفر معلم باشیم ،به شرط آنکه در زندگی جیزی برای یاد دادن داشته باشیم .
#حسینحائریان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصتم:
💢 کشتهشدنِ نوذر
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
تاریخیترین مثلث عشقی
ایران
اا═════════.🌸.═╚
❇️ مریم فیروز ، کیانوری و رهی معیری
🔶 گوینده محمد هاشمی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
موسیقی درونی و شگفتیهای شعر حضرت حافظ . . .
دکتر رشید کاکاوند و سروش صحت
در برنامهٔ کتابباز
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
توصیف و تاثیر همسر مهربان فردوسی در سرایش داستان بیژن و منیژه و . . .
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یاد درخشان فروزانفر
(درگذشت ١۶ اردیبهشت ١٣۴٩)
#دکترعبدالرضامدرسزاده
در تازهترین سالگرد ارتحال استاد نامدار عصر شادروان بدیعالزمان فروزانفر این پرسشها ممکن است در ذهن و زبان برخی دوستداران ادبفارسی پیش آید که اولا میراث این استاد نامدار برای ما چیست و ثانیا امروز استادی به اندازه شان علمی ایشان به دید میآید یا نه و اگر پاسخ منفی است چرا؟
در اینکه جایگاه علمی استاد فروزانفر تا حدی منحصربهفرد بودهاست و کسی هنوز آن را دست نیافتهاست تردیدی نیست. در این هم که در دانشگاههای ما بعضا شاگردانی از جنس شاگردان این ادیب بیمانند پرورش نمییابند، تردیدی نیست(در ادامه سخن از شان دانشجویان امروزی دفاع میکنیم ) اما این همه ماجرا نیست.
دقت در فضای فکری و فرهنگی روزگار ما نشان میدهد که در این پنجدهه پس از فروزانفر، اولا اولویتهای فرهنگی جامعه بسیار بسیار دگرگون شدهاست (بخشی از این دگرگونی حتی با ادامه سلطنت هم ناگزیر بود) و با اندوه بسیار جاذبههایی دیگر جای شعر و ادبیات را اگر نگرفتهاند، تنگ کردهاند بدین معنی که اگر روزی کسانی چون استادان خرمشاهی و شمیسا و فانی رشته پزشکی را به مقصد دانشکده ادبیات ترک میکردند، اکنون درسدادن فارسیعمومی در همان دانشکده پزشکی، هم بیچالش نیست.
دیگر این که معیارهای فضلداری هم نزد بزرگان دانشگاهی ما به درستی تغییر کردهاست.
روزی اگر کسی الفیه ابنمالک را از پایان به آغاز از حفظ میخواند و همه معلقات سبع را بی کتاب و کاغذ، میدانست فاضل تلقی میشد (با مسامحه در تعریف فاضل) اکنون اگر استاد با رایانهدستی به مجلس درس برود و نرمافزارهای پژوهشی را بشناسد، مایه بهت و اعجاب است.
البته در این که امروز سمت و سوی و تراز کار هم از لامیهالعجم به نشانهشناسی و روایتشناسی و نظریههای فرنگی دگرگون شدهاست تردیدی نیست و دانشجوی موفق آن است که بتواند دیدگاههای ادبای فرنگ را در گستره ادب فارسی بومیسازی کند.
این حرف صوفیانه را هم به اجازت سروران بگوید که جاذبهها و سبک زندگی امروز هم البته وسوسههایی دارد که کارهایی مانند در کُنج ِ گنج کتابخانه ماندن و نسخههای خطی زیر و رو کردن را به محاق بردهاست و کارهایی چون دورههای دانشافزایی را جایگزین آن ساختهاست که مجموع این کارها، دورشدن از شیوه آموزشی سنتی ِمطابق با فروزانفر پروری است.
میراث استاد فروزانفر البته هنوز هم شایان بهرهمندی هست و کارهایی که این استاد نامدار در باب مولانا و عرفان و... کردهاست، سنگبنای بسیار کارهای دیگر هست و خواهد بود اما به نظر مهمتر از شخص فروزانفر ، بخش اعتباری شخصیت اوست که میتواند فرازمانی جلوه کند و همچنان در غیاب او مایه پرورش دانشجوی ادبیات باشد.
اکنون که دانشکدههای ادبیات پذیرشهای کمشمار دارند، میتوان دریافت که آمدگان به این رشته از سر تفنن و از بدحادثه نیامدهاند و از این جهت میتوان به آنان برای پرورشیافتن و بالیدن امید داشت که حتی اگر قصاید مطول عربی را در حافظه نداشته باشند باز هم میتوانند فروزانفری باشند که به خلاف او زبانداناند و تازهترین دیدگاههای جهانی ادبی را میشناسند.
ایدون باد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و چهارم:
💢 خطّ و نشانِ رستم در جنگِ نخست
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
پانزدهمِ اردیبهشت، روزِ شیراز.
"شیراز "به قلم استاد محمد بهمن بیگی:
شهر نیست، یک پارچه بهشت است و بدون شک برای سجع و قافیه نبوده است که شیراز را جنت طراز گفته اند.
شیراز، زنان و دختران زیبا دارد ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت شیراز آبروی بهشت را می برد بلکه همه ماه هایش چنین سودایی در سر دارند. شیراز فصل بندی های متداول سال ها را بر هم زده است. تقویمش با تقویم های دیگر فرق دارد . زمستان و تابستان نمی شناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگ پریده نیست.
آسمان شیراز به رنگ های گوناگون در می آید،از نیلی سیر تا لاجوردی روشن، کبود شفاف و آبی کم رنگ. ستاره های این آسمان همان ستاره های آسمان دیگرند ولی در این دیار فروغ و دلبری دیگری دارند.
آب و هوای شیراز گل می پرورد، سرو آزاد می رویاند، گردو را در کنار لیمو می نشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و نارون می پیچد، بادام بن را در بهمن ماه به شکوفه می کشد و از همه این ها بالاتر، آتش زبانه کش ذوق را دامن می زند و در خاطرها شعر تر می انگیزد. بیهوده نیست که این همه شاعر نغمه پرداز از خاک دلاویز این خطه بر می خیزد و در میان آنان، دو تن تا اوج قله های افسانه ای صعود می کنند، دو تن که فقط با یکدیگر رقابتی دارند و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب راه نمی دهند، دو پهلوان نامدار که یکی زمین را با همه پهناوری و دیگری آسمان را با همه بلندی فتح می کنند. یکی از این دو تن با غزل های شورانگیز خود بر سریر سلطنت ملک سخن جای می گیرد. زبانی به نرمی حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پراشک به سراغ برگ های پژمرده می رود. با لبی مشتاق چهره درماندگان را می بوسد. با لحنی به مهربانی بوسه مادر احوال یتیمان را می پرسد، برای آزادی دربندان می کوشد. به زمین و دردمندان روی زمین وفادار می ماند و در طریق تسکین آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم می شود که کمتر می تواند گریزی بزند و از مردم دنیا جدا شود...
لیکن آن دیگر، بی پروا به این گرفتاری ها، بال و پر می گیرد، با شهپر نیرومندش قله های مه گرفته و ستاره های دور دست را پشت سر می گذارد، به اوج فلک می رسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سر هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است فرود می آورد. با مدعیان ظاهر پرست می ستیزد، پرده های ریب و ریا را می درد، پشمینه های آلوده را به آتش می کشد و آن گاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرح بخش عشق را سر می دهد و درهای آسمان را می گشاید...
محمد بهمن بیگی
کتاب اگر قره قاج نبود
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
امیر ِ ملک ِ بلاغت
با آنکه نمیتوان منکر عظمت بهار در شاعری شد، نمیتوان پوشیده داشت که حمیدی بر بهار بسی ترجیح دارد و آن که از بهار برتر است، همه فرود ِ مرتبهی اویند و عیال و ریزهخوار خوان طبع پرقدرت و صلابت او.
همهی قدرت بهار در شیوهی قصیدهسرایی اوست. اگرچه در گونههای دیگر شعر فارسی بیقدرت نیست و همهجا استادی و پختگی از سخن او آشکار است اما حمیدی در همین قصیدهسرایی بارها اوجی برتر و فراتر از بهار داشته و معراج او در همین یک زمینهی شعر از او بیشتر است.
بر سر این، دست بهار هرگز به کارهای بدیع و شیوههای تازهی کار حمیدی نرسیده است... .
از من بشنوید روان بهار شاد و یاد بهار به خیر باد.
اکنون حمیدی را گرامی بدارید که او شاعر فحل و بیهمتا و نقاد نکتهسنج و وقاد این روزگار و ضابطه و میزان و مدار شعر پاک پارسی دری است.
#مظاهرمصفا
از مقدمهی دکتر مصفا بر دفتر شعر «دهفرمان» سرودهی حمیدی شیرازی
عکس، ردیف جلو: حمیدی شیرازی، امیری فیروزکوهی
ردیف عقب: مسعود امیری فیروزکوهی، غلامعلی رعدی آذرخشی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اشک تمساح
تمساحها بعد از خوردن شکار به دلیل هوای محبوس شده در سینوسهایشان اشک میریزند.
بنابراین، این موضوع هیچ ارتباطی با احساس پشیمانی ندارد.
به همین دلیل، اصطلاح "اشک تمساح میریزد." برای افرادی به کار میرود که واقعاً از چیزی متأسف نیستند اما تظاهر به ناراحتی میکنند.
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
دلاوریِ حافظ
اا═════════.🌸.═╚
🔶 دکتر علیرضا قیامتی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
چنان روزی مباد!
[با یادِ دکتر مهدی حمیدی شیرازی]
▪️امتیاز بزرگ حمیدی بر اعمّ اغلب کسانی که در این عصرْ شعرِ کلاسیک میسرایند این بود که تا از حالتی روحی سرشار نمیشد، شعر نمیگفت؛ اکثر شعرهای او نوعی بیان حالت عاطفی اوست، از خشم و کینه تا مهر و مرثیه و نوعی تأمّلاتِ وجودی. در مجموعهٔ میراث شعریِ او، شعرهای درخشانی که تصویرکنندهٔ اینگونه حالات شخصیِ او باشد کم نیست و من بارها به هنگام خواندنِ بعضی از شعرهای او چندان تأثر عاطفی در خویش احساس کردهام که قلبم فشرده شده است و این نتیجهٔ چیزی جز بهرهمندیِ او از «صدق عاطفی» نبوده است.
اگر ارتباطِ نسلهای آینده با شعرِ گذشتهٔ فارسی حفظ شود، شعرِ حمیدی در آینده میتواند یکی از مظاهر جمالِ هنریِ زبان فارسی در عصرِ ما باشد و اگر ارتباط نسلهای آینده از این نوع فرهنگ قطع شود–که متأسفانه بر اثر مساعی تعمدیِ وزارت آموزش و پرورش و دانشگاهها، قراین روزبهروز از این انقطاع خبر میدهند–شعر حمیدی و بهار و طبعاً فردوسی و مولوی و سنایی و همهٔ بزرگان کهن، این جمال و جلوهای را که امروز برای بعضی از ماها دارد، دیگر برای آیندگان نخواهد داشت و چنان روزی مباد!
#دکترمحمدرضاشفیعیکدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۰۲–۵۰۱
#دکترمهدیحمیدیشیرازی
[۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۳ شیراز – ۲۳ تیر ۱۳۶۵ شیراز]
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
استاد عابدی؛ پدر رشته ادبیاتفارسی در هند
(درگذشت ١۴ اردیبهشت ۱۳٩٠ )
#دکترعبدالرضامدرسزاده
استاد نامدار زبان و ادبیاتفارسی در سدههای گذشته میلادی و خورشیدی شادروان پرفسور سیدامیرحسن عابدی(تولد ١٣٠٠ خ) از استادان نامدار و تاثیرگذار ادب فارسی در شبهقاره بود که در جوانی(١٣٣۴) به ایران آمد و از دانشگاه تهران درجه دکتری ادبیات فارسی دریافت کرد و تا پایان عمر در خدمت زبانفارسی و فرهنگ ایرانی ماند.
مرحوم استاد عابدی در راهاندازی کرسیهای آموزش ادبیات فارسی در شبهقاره نقشی ممتاز داشتهاست و بسیاری از استادان ادبیات آن سرزمین پهناور شاگرد مستقیم یا تحتتاثیر شخصیت علمی ایشان بودهاند.
همچنین بسیاری از همایشهای سالانه ادبی در سرزمین هند به سرپرستی ایشان برپاشدهاست و ایشان در کشورهای افغانستان و ایران و ترکیه همکاریهایی را برای گسترش زبان و ادبیات فارسی داشتهاست.
از استاد عابدی بیش از ٢۵٧ مقاله و کتاب در زمینه مسایل ادبی برجای ماندهاست.
افسوس که در دهههای اخیر بیشتر به سبب ملاحظات سیاسی و تحریمها، راه ارتباط گسترده علمی و ادبی با سرزمین بیمانند شبهقاره بسته ماندهاست و بسیار بسیار کارهای ناتمام از جمله تصحیح نسخ خطی گرانبها و منحصربهفرد در محاق رکود افتادهاست.
اکنون استادان جوان زبان فارسی در هند بیآمدن به ایران، در سرزمین خود دکتری ادبیات فارسی دریافت میکنند که کاری بدنهاد البته نیست، ولی با چنین انسداد فرهنگی، دانش و مدرکتحصیلی ایشان در مجامع فرهنگی و دانشگاهی ایران محک نمیخورد و در نتیجه آن انتظاری که در ذهن دوستداران زبان فارسی از تحصیل ایشان در رشته ادبیات بودهاست، برآورده نمیشود.
ایکاش مجریان فرهنگ و ادبیات در کشورمان در صورت فراغتیافتن از کارهایی مهمتر، کمی هم به فکر ذخایر و نفایس فرهنگی شبهقاره و پاکستان و... باشند و اجازه ندهند کار به دلخواه استعمار پیر در دشمنی با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی پیش برود
روح این استاد سختکوش و دوستدار زبان فارسی و کارگزار فرهنگ ایرانی شاد باد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
زهر هلاهل
سمیست که از گیاه تاجالملوک به دست میاد.
کشاورزان از سم این گیاه برای کشتن گرگها استفاده میکردند.
این سم باعث بینظمی ضربان قلب و در نهایت خفگی فرد میشود و چون غیرقابل ردیابی است، یکی از محبوبترین سمهای تاریخ بوده است.
گفته میشود سزار کلودیوس با این سم کشته شده!
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
برای " معلمِ خوب بودن" گذشته از دانش لازم، باید عشق وذوق به کار ورشته خویش باشد و شاگردان خود را به درسی که می دهد علاقه مند ساخت. آتشی در دل باید تاگرمی آن مخاطب را از انجماد برهاند، همین گرمی سخن بهترین راهبر معلم است.
صائب گفته:
محو کی از صفحه دل ها شود آثارمن
من همان ذوقم که می یابند از گفتار من.
معلمانی که ذکرجمیل شان بر زبان و ذهن دانش پژوهان خویش است همان معلمان با ذوق اند که اُسوه می شوند.
لحظه ء شور گفتن و سرودن را که ذائقه به جوش می آید و ذوق فوران می کند، مولوی آن را به " مستی" تعبیر می کند:
چون مست نیستم ،نمکی نیست درسخن
زیرا تکلف است وادیبی واجتهاد
اما دهان مست چو زنبورخانه ای ست
زنبور جوش کرده به هرسوی بی مراد
استاد محمد باقرهوشیار، یکی از نخستین پایه گذاران اصول تعلیم وتربیت در ایران می گوید : اصل توفیق معلمی، عشق ومحبت است،اضافه می کند" معلمی که محبت ندارد،فوران ندارد،نظم ودقت وتوجه نمی داند،معلمی که مسوولیت نمی شناسد وانسان راعاشق نیست، شاگردان او نیز هرگز فکر ودل به او نمی دهند، دو دل می شوند، بلاتکلیف بار می آیند وطرحی برای کار وزندگی خود نمی ریزند.
یک معلم واقعی ،تنها درمیان دانشجویان معلم نیست. او هرجا درهرمحیط باهرفردی که مواجه شد نقش بزرگ مسوولیت خود را نباید فراموش کند
( مرزهای دانش، مجموعه سخنرانی های رادیو ۱۳۴۶تیر ماه)
به انتخاب #استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و دوم:
💢 رستم وارد میشود
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
کفشهایم کو
اا═════════.🌸.═╚
🔶 سهراب سپهری
🔶 دکتر رشید کاکاوند
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
چند نکته در باب کلیله و دمنه
این کتاب چنانکه در مقدمه کلیله و دمنه عربی و فارسی مندرج است از کتب خزینگی ملوك هند بوده است، و در زمان انوشیروان، طبیب دانائی، برزویه نام بامر شاهنشاه آن کتاب را از هند به ایران آورد و بزبان پهلوی ترجمه کرد و درخواست کرد تا بزرگمهر بختگان حكيم و مشاور دربار، يك باب بر آن بنام باب «برزویه» برافزاید و او نیز چنین کرد.
نام اصلی کتاب بزبان سنسکریت «کرتکا دمنکا » بودهاست و در زبان پهلوی کلیگ و دمنگ گفتند، و در زبان دری که کافهای اواخر کلمات بهاء غير ملفوظ بدل میشود «کلیله و دمنه» شدهاست و هنوز هم در هندوستان ابوابی از این کتاب در ادبیات سنسکریت باقی است و نیز در کتب متفرقه هنود بابهائی جداجدا از آن کتاب دیده میشود.
این کتاب از عهد قدیم مورد توجه ملوك و بزرگان ایران و عرب بوده است وقتی جاسوسی از لشکر گاه بهرام چوبین پس از آنکه با هرمزد خلاف آشکار کرده بود، بعد این بازگشت شاهنشاه از وی در ضمن سؤالها پرسید که بهرام اوقات فراغت را چگونه میگذراند. آن مرد گفت: بهرام هنگام فراغت در خرگاه بخواندن کلیله و دمنه وقت میگذارد. و نیز مامون از خلفای بنیالعباس باین کتاب توجه فراوان داشت و آنرا در خزانه نهاده بود. و نیز گویند فضلبنسهل از آن پیش که اسلام آورد روزی قرآن میخواند، یکی از دوستان با او گفت چون یافتی قرآنرا ؟ فضل گفت: خوش چون کلیله و دمنه .... و نیز برامکه، شاعرِ خود ابانبنعبدالحميد اللاحقى را بنظم کلیله امر کردند برای آنکه بتوانند آنرا بسهولت از بر کنند.
سبکشناسی
محمدتقی بهار
جلد دوم
ص ۲۵۱
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧