✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
🌷کلاس شاهنامه🌷
گفتار چهارم:
❇️ جهانداری و پادشاهی (بخش۵)
🔶 شاهرخ مسکوب
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
استعاره و کنایه: ساکی به طور مکرر از استعارهها و کنایهها استفاده میکند که به خلق تصاویر معنادار کمک میکند. این تکنیک باعث میشود که احساسات و مفاهیم به شکلی غیرمستقیم و عمیق به خواننده منتقل شود.
زبان تأثیرگذار و شاعرانه: زبان ساکی همواره حاوی زیباییشناسی خاصی است. او از واژگان دقیق و ملموس استفاده کرده تا تأثیر زیادی بر تجلی احساسات و معانی داشته باشد . این انتخاب زبان به افزایش جذابیت شعر کمک میکند.
تکرار و تنوع جملات: استفاده از تکرار و تنوع در ساختار جملات به ایجاد ریتم و جریان شعری کمک میکند. این عنصر میتواند احساسی از موسیقی در شعر ایجاد تا خواننده را درگیر خودش کند.
کنشهای درونی و تضاد: ساکی به بررسی درگیریهای درونی و تضادهای روانی نگاه داشته تا با توصیف عواطف متضاد و احساسات پیچیده، فضایی از حقیقتهای روانشناسانه را به تصویر بکشد.
ابهام و چند معنایی: شعر ساکی غالباً دارای لایههای معنایی پیچیدهای است که خواننده را به تأمل و تجزیه و تحلیل وا میدارد. این ابهام در برخی موارد میتواند به چندگانگی تلقی معانی منجر شود.
ساختار غیرخطی: بسیاری از اشعار ساکی از یک ساختار روایی خطی پیروی نمیکنند و در عوض با ایجاد فضایی خوشخوان و آزاد، خواننده را به دنیای درونی شاعر می برند.
توجه به جزئیات و نمادگرایی: ساکی به جزئیات و نمادها توجه ویژهای دارد. این جزئیات میتوانند به عمق شعر افزوده و احساسات یا مفاهیم خاصی را نمایان کنند.
در مجموع، سبک زبانی بهمن ساکی در این شعر، نشاندهنده توانایی او در ترکیب زیباییشناسی، عمق احساسی و مفاهیم پیچیده است.
ودر پایان باید بگویم دکتر بهمن ساکی ادبیات را برای تولید معنا در خدمت دارد .
#حمیدرضا_شروه
۱۴۰۳-تهران
#نقدوتحلیل_شعر
حمیدرضا اکبری(شروه) شروه ادبیات مستقل:
بهمن ساکی
حقیقت
تجمیعِ ملال است در دوایر اندوه
خالکوبِ یاد
بر مکعبِ قلب
قهرِ روانِ من با تن حقیقت داشت
حقیقت داشت سرپیچیِ کفشِ وِرنیام
از کشیدنِ لشِ من
ماژورِ گامِ لغزان حقیقت داشت
بر کاشیهای سفید
در نغمهی تباه بر دورِ کُند
حجم میگرفت زخمِ نژند
در عبور تلخِ بُزاق
چرخ میزد در میانهی مکث
پرگارِ شکسته با تمرکزِ گیج
حقیقت داشت ناسازگاری شانه با سرم.
#بهمن_ساکی
این شعر از بهمن ساکی دوست سالهای سال من با بهرهگیری از تصاویر ی استعارهای به نوعی از درگیریهای درونی و احساسات متناقض میپردازد. اصطلاحاتی مانند “تجمیع ملال”، “قهر روان”، و “ناسازگاری شانه با سر” نشاندهنده کشمکشهای ذهنی و احساسی شاعر است که ممکن است هر فردی با آنها مواجه نباشد. شاعر به زیبایی تضاد بین جسم و روان، و همچنین جستجوی حقیقت را در این شعر به تصویر کشیده است .
و اما در خصوص زبان شعری این اثر باید بیان کنم که بهمن ساکی از زبانی بهره میبرد که بسیار شاعرانه، استعاری و پر از تصاویر هنری می باشد . او از ترکیبهای غیرمعمول و بدیع مثل “تجمیع ملال”، “ماژورِ گامِ لغزان” و “ناسازگاری شانه با سر” استفاده میکند تا احساسات پیچیده را به شکلی نو به تصویر بکشد. زبان شعر به نوعی مرز بین واقعیت و خیال را محو میکند و خواننده را به دنیایی از درگیریهای درونی و تضادهای شخصیتی میبرد.
این زبان باعث میشود که خواننده به تأمل وادار شود و به معنای عمیقتر شعر و تجربههای زیسته خود بیاندیشد.
در خصوص نظریه های ادبی که در بافت کلامی این شعر از بهمن ساکی نهفته است نیز باید گفته باشم که این شعر بهمن ساکی را میتوان از زوایای مختلف نظریههای ادبی تحلیل کرد. در ادامه به برخی از این نظریهها و نحوه ارتباط آنها با بافت کلامی این شعر میپردازیم:
نقد نو: از دیدگاه نقد نو که بر المانهای درونی متن تمرکز دارد، شعر بهمن ساکی با زبان تصاویری ناب خود میتواند موضوع تحلیل قرار گیرد. ارتباطات درونی میان کلمات، ساختار زبانی و نحوه استفاده از استعارهها میتواند نشان دهنده انسجام و عمق معنایی باشد که نقد نو در پی کشف آن است.
فرمالیسم روسی: فرمالیسم بر ساختار و فرم اثر تأکید میکند. در این شعر، ساختار تکراری و ریتم طبیعی که از طریق استفاده از واژههایی مثل “حقیقت داشت” و “در”، به شکل منظم، توجه فرمالیستها را به خود جلب میکند. این تکرارها نه تنها به ساختار آهنگین کمک میکنند بلکه بر معنای مرکزی شعر نیز تأکید دارند.
روانکاوی فرویدی: از منظر روانکاوی، موضوعات و تصاویر موجود در شعر مانند “قهر روان”، “زخمِ نژند”، و “ناسازگاری شانه با سر” میتوانند نمایانگر درگیریهای ناخودآگاه و تضادهای درونی شاعر باشند. این رویکرد میتواند بر کاوش در لایههای عمیقتری از ذهنیت شاعر و رابطه بین ناخودآگاه و تجربههای بیرونی تمرکز کند.
ساختگرایی (استراکچریسم): این دیدگاه به ساختارهای زیربنایی زبان و روابط متقابل معانی توجه دارد. در شعر ساکی، ارتباط بین اجزای سازنده زبان و معانی ضمنی و نحوه تعامل آنها میتواند بازگوکننده شبکهای از معنایی باشد که به هم پیوستهاند.
پساساختگرایی و شالودهشکنی (دریدا): از منظر پساساختگرایانه، طبیعت مبهم و چندگانگی معنایی در این شعر میتواند به چالش کشیده شود. استفاده از زبان و تناقضهای ذاتی کلام، میتواند بازتابی از شکست حضور و عدم قطعیت معنا باشد که شالودهشکنی به آن توجه میکند. واما راجع به ارتباط این شعر با پسا ساختارگرایی و شالوده شکنی باید بگویم :
در نقد ادبی، پساساختگرایی و شالودهشکنی به بررسی ناپایداری معنا و چگونگی تعلیق ساختارهای زبانی میپردازد. در شعر بهمن ساکی، میتوان از این دیدگاه را اینگونه مورد بررسی قرار داد :
چندگانگی معنایی: یکی از ویژگیهای اصلی شالودهشکنی، تمرکز بر ابهام و چندگانگی معنایی است. در این شعر، عباراتی مانند “تجمیع ملال” و “ناسازگاری شانه با سر” حاوی پیچیدگی و چند لایهای بودن معنا هستند. این عبارات به شکل مستقیم نمیتوانند معنا یا تصویر مشخصی را ایجاد کنند و این باعث میشود خواننده تفاسیر متفاوتی را برداشت و یا داشته باشد.
تناقضها و عدم قطعیت: شعر با بیانی از تناقضات درونی و عدم هماهنگی مثل “قهر روان با تن” و “سرپیچی کفش از کشیدن لش” مواجه است. این تناقضات نمایانگر عدم قطعیت و ناپایداری معنایی است که شالودهشکنی تلاش میکند آنها را برجسته کند. این امر بهویژه با تمرکز بر تفاوتهای بین ظاهر و باطن، و جسم و روان، مورد توجه قرار میگیرد.
🌷کلاس شاهنامه🌷
گفتار چهارم:
❇️ جهانداری و پادشاهی (بخش۴)
🔶 شاهرخ مسکوب
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اشعار خواندنی؛ شاهنامه فردوسی: ضحاک - بخش 1؛ چو ضحاک شد بر جهان شهریار / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر نسخه های کهن
https://saednews.com/.post/ashaar-khoandny-shahnamh-frdosy-zhak-bkhsh-1-cho-zhak-shd-br-jhan-shhryar-mtn-soty-o-many-ashaar-tsaoyr-nskhh-hay-khn-yst5
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
داستان های عاشقانه؛ قصه خسرو و شیرین جلد 1 قسمت پنجم+ فایل صوتی
https://saednews.com/.post/dastan-hay-aashganh-gsh-khsro-o-shyryn-jld-1-gsmt-pnjm-fayl-soty-6ywa
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
داستان های عاشقانه؛ قصه خسرو و شیرین جلد 2 قسمت چهارم: "رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین" + فایل صوتی
https://saednews.com/.post/dastan-hay-aashganh-gsh-khsro-o-shyryn-jld-2-gsmt-chharm-rftn-shapor-dygr-bar-bh-tlb-shyryn-fayl-soty-hpws
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
کتاب «فروغ فرخزاد و فرهنگ ایران» منتشر شد - ایبنا
https://www.ibna.ir/news/525105/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#شهریار
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**صحبت های زیبای
#استادشجریان
در مورد
#مولانای جان ، به همراه
شعر خوانی ایشان.
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🔹مقالات دانشگاهی و خود - سرقتی عصری
#دکترسیناجهاندیده
بارزترین ویژگی عصر انحطاط علمی چیست؟ فقدان عقل دیالکتیک، سلطهی عقل ابزار معطوف به فایدههای آنی فردی و وسوسهی سرقت ادبی پنهان و آشکار.
پرسشهایی را که بخش عظیمی از مقالات دانشگاهی طرح میکنند عموماً نه پرسشهای محققانهی وجودی نیستند که از ذهن سوژه یا دازاین آفریده شده باشند بلکه حتی از دل کتابها هم بیرون نیامدهاند. اگرچه عصر مقالات علمی- پژوهشی با عصر ارجاع و مشروعیتسازی با منابع دقیق و بسیار، رابطه دارد اما عجبا اکنون نمایش منابع کاذب در مقالات خود نشانهی فریب داوران مقاله است.
رابطهی بینامتنی مقالات دانشگاهی ریشه در انتحال یا سرقت ادبی بزرگ عصری دارد. به عبارت دیگر پیوند ویروسی مقالات علمی با یکدیگر نشان میدهد که ملاقات اندیشهها بر اساس گفتگومندی نیست بلکه هدف بدست آوردن غنایم بیشتر است. این نوع رابطه بینامتنی در واقع از یک بیماری بزرگ خبر میدهد: بیماری سرقت از خود. زمانی عصری مدام از خود سرقت میکند که طرح پرسشهای وجودی بیمعنی است و عقل فردی تنها در جستجو نجات خویشتن است.
مقالات دانشگاهی مدام به یکدیگر ارجاع میدهند اما این ارجاع همیشه به قصد جستجوی ریشهها نیست بلکه بیشتر به خاطر ریشهسازی کاذب است. جالب است که اینترنت به مثابهی یک ابر حافظه امکان این رجوع مدام و میل به سرقت را تسهیل میکند. بنابراین عجیب نیست که مقالات دانشگاه همیشه دارای منابع بسیارند؛ این مقالات با این نوع منطق ارجاع، ناخواسته سبب آفرینش عقل سلطهگر میشوند که نمیتواند تفاوت را تاب آورد. به همین دلیل مقالات دانشگاهی آلوده به سبکهایی است که عقل تفاوتاندیش را به زیر سوال میبرد. گفتن یک حرف به زبانهای مختلف نشان میدهد که مقالات دانشگاهی بیشتر به پاتوس یا رتوریک متوسل میشوند تا به لوگوس و عقل.
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به تاویل های این شعر نیز باید اشاره ای داشته باشم .البته تفسیر و تاویل شعر ممکن است بسته به تجربه و دیدگاه هر فرد متفاوت باشد. اما در کل، این شعر میتواند به معانی و مفاهیم مختلفی تاویل شود. به عنوان مثال:
این شعر میتواند دربارهی عشق و احساسات عمیق باشد. تصویر بوسه به اندازه ی آب میتواند نشان دهندهی عمق و پایداری عشق باشد و تصویر بغل از تو یک سکوت ناب نشان دهندهی ارتباط نزدیک و آرامش بخش است.
تصویر بوسه ی تلخ قهوه بر تاریخ خواب میتواند به گذشته و خاطرات تلخ و شیرین اشاره کند و تصویر انار خشک جامانده بر شاخه میتواند به زیبایی و پایداری یک زمان خوب اشاره کند.
شعر میتواند در مورد زمان و گذشته باشد. تصویر لحظه ی خورشید چیزی مثل مرگ میتواند به گذشته و لحظههایی که گذشته و نابود شدهاند اشاره کند.
شعر میتواند دربارهی خاطرات و دوستان باشد. تصویر کوچه ی احباب میتواند به خاطرات و لحظات خوبی که با دوستان گذرانده شده است اشاره کند.
در کل، این شعر میتواند به موضوعات مختلفی اشاره کند از جمله عشق، زمان، گذشته، خاطرات و دوستان. تاویل شعر به عهدهی خواننده است و میتواند بسته به تجربه و دیدگاه شخصی او متفاوت باشد.
و اما تعریف هیدگری در این شعر چه جایگاهی دارد؟
هیدگری به معنای عدم وجود یا غیبت یک شیء یا موضوع است. در این شعر، تصویر بوسه ای به اندازه ی آب، بغل از تو و سکوت ناب، همگی به تصویر هیدگری و غیبت اشاره دارند. بوسه ای که به اندازه آب داده میشود، ممکن است نشان دهندهی عدم وجود یا فاصله از عشق یا احساسات عمیق باشد. بغل از تو نیز میتواند به غیبت یا فاصله از کسی که دوست داریم اشاره کند. سکوت ناب هم میتواند به فاصله یا غیبت از صدای وجودی یا احساسات دیگر اشاره کند. این تصاویر میتوانند به تجربهی هیدگری و غیبت از چیزهایی که دوست داریم، اشاره داشته باشند.
پساساختارگرایی در این شعر نیز جالب توجه است .
در این شعر، پساساختارگرایی به وضوح دیده میشود. از آنجا که شاعر از تصاویر و اشارههای پیچیده و غیر مستقیم استفاده کرده است، معنای شعر به نوعی از ساختار سنتی و معمول شعر فاصله میگیرد و به جای آن از تصاویر و اشارههای چندلایه استفاده میکند. این اشارهها و تصاویر، خواننده را به تفکر و تأمل در مفاهیم عمیقتر و پیچیدهتر ترغیب میکنند.
در آخر نیز باید بگویم بانو کهریزی در شعرهایش زندگی می کند و به زبان خودش جهان را به چالش ادبی وا داشته است.
_حمید رضا شروه
۱۴۰۳-تهران
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
⭐️مسمط «یاد آر»
مرثیهای برای میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل.
✍سراینده: زندهیاد علیاکبر دهخدا
ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری،
وز نفحهی روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبهی نیلگون عماری،
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری ،
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مونس یوسف اندرین بند
تعبیر عیان چو شد ترا خواب،
دل پر ز شعف، لب از شکرخند
محسود عدو، به کام اصحاب،
رفتی برِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب،
زانکو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب،
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق، نگار خانه ی چین،
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف زمام تمکین
ز آن نوگل پیشرس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین،
از سردی دی فسرده، یاد آر
ای همره تیهِ پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود،
وآن شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعدِ خویش مشهود،
وز مذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود
زانکو به گناهِ قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود،
بر بادیه جان سپرده، یاد آر
چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودک دوره ی طلائی
وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا، خدائی،
نه رسم ارم، نه اسم شدّاد،
گِل بست زبان ژاژخائی،
زانکس که ز نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حقستائی
تسنیم وصال خورده یاد آر
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
** ۲۵ آذر زاد روز
#بکتاشآبتین
برای #بکتاشآبتینعزیز
آبتین!
مرگ دست های مرا به کجا می کشید
وقتی تو نبودی.
.
رفیق من آبتین!
به خاطر توست که قلبم را برمی دارم
سر راهم به گرسنگان می بخشم
تو قلبم را بی پایان کرده ئی.
معنای روز، و افق های هلهله را بی پایان کرده ئی. .
ای چراغ تماشائی
دستت را به من ده
دستم دارد تمام می شود
تو تمامی دست هائی
که به عمرم دیده ام
.
ما در غبار راه تو
بدل به مجسمه ئی می شویم
که به راه می افتد
دیوارهای سر راهش را خراب می کند
بر پیکر خفتگان گام می گذارد
و در صبحی زلال
به معبد زندگی می رسد.
.
#شعروصدای:
#استادشمسلنگرودی
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
"شاهنامه: میهنِ همراه"
ایرانیانی که به هر دلیل مجبور به ترکِ میهن میشوند، بهناگزیر در غیابِ آب و خاکِ وطن، باید به ریشهها و نشانههای فرهنگِ ملیِ خویش چنگبیندازند. و بوی گل را باید از گلاب جُست.
ای کاش آدمی وطناش را ...
هاینریش هاینه، شاعرِ یهود و رمانتیکِ آلمانی، دربارهی "تلمود" سخنی ماندگار برزبانآورده. تلمود پس از تورات، مهمترین کتابِ آیینی و تعلیمی، و درحقیقت شریعتنامهی قوم یهود است. هاینه تلمود را که در دورانِ سرگردانی موجبِ وحدتبخشی و نجاتِ یهودیان شدهبود، "میهنِ دستی" خوانده. یعنی میهنی که یهودیانِ سرگردان، میتوانستند آن را هرجا که دلشان میخواست، با خود ببرند.
(ویل دورانت، تاریخِ تمدن [عصر ایمان]، ترجمهی ابوطالبِ صارمی و همکاران، چ سوم، ۱۳۷۱، ج ۴، بخش دوم، ص ۴۶۵).
شاهنامه نیز برای ایرانیانِ دور از وطن، چنین جایگاه و کارکردی دارد: "ایرانِ سیّار" یا همان "میهنِ همراه".
از گذشته و اکنون
یادداشتهای ادبی احمدرضا بهرامپورعمران
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
▪️برفِ نو
▪️شعر و صدای احمد شاملو
برفِ نو،
برفِ نو،
سلام، سلام!
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
شکستن ساختارها: شالودهشکنی تلاش میکند ساختارهای پذیرفته شده را به چالش بکشد. در شعر ساکی، استفاده از ساختارها و واژگان غیرمعمول و جملات کوتاه و گسسته میتواند نشاندهنده تلاشی برای شکستن فرمهای سنتی شعر و ایجاد ریتم و وزن جدید باشد که خواننده را وادار به دوبارهاندیشی میکند.
توجه به حاشیهها: در شالودهشکنی، توجه به حواشی و جزئیاتی که معمولاً به حاشیه رانده میشوند نیز مهم است. در شعر، تمرکز بر احساساتی مانند “زخمِ نژند” و “عبور تلخ بُزاق” به جای محتوای اصلی یا واضح، نشاندهنده برتری جزئیات و نادیدهها است که به اصل پیام معنا می دهند.
در نهایت، شالودهشکنی دراین شعر در تلاش است تا خواننده را وادار کند ، به ساختارها و معانی پیشفرض توجهی دوباره داشته و به نتیجهای شخصی برسد. این شعر به خوبی چنین فضایی را فراهم میکند. و نیزدر خصوص ارکان اصلی شاعرانه گی این شعر دوست عزیزم باید بگویم :
شعر بهمن ساکی از عناصر متعددی برای ایجاد شاعرانگی و عمق معنایی استفاده میکند. مانند:
استعاره و تصویرسازی: یکی از مهمترین ارکان شاعرانگی در این شعر، استفاده از استعارهها و تصاویر قوی و بدیع است. عباراتی مانند “تجمیع ملال”، “خالکوب یاد بر مکعب قلب”، و “ناسازگاری شانه با سر” تصاویری را خلق میکند که بهطور مستقیم قابل تفسیر نیستند و نیاز به تأمل دارند.
زبان و پیچیدگی زبانی: شعر از زبانی پیچیده و هنری بهرهمند است که بهطور طبیعی خواننده را به چالش میکشد. این پیچیدگی زبانی به عمق و بعد دیگری از معنای شعر میافزاید و فضای خاصی را ایجاد میکند که معمولاً در شعر معاصر دیده میشود.
کاربرد تناقض و تضاد: تضادهایی مانند “قهر روان با تن” و “سرپیچی کفش از کشیدن لش” نه تنها به بعد شاعرانه اثر میافزاید، بلکه به درونمایههای فلسفی و روانشناختی اشعار نیز دست میزند، جایی که شاعر به تناقضات درونی و کشمکشهای ذهنی میپردازد.
ریتم و موسیقی درونی: استفاده از تکرار واژگان و ساختارهای آهنگین در جملهبندیها به ایجاد ریتم خاص کمک کرده و حس موسیقایی شعر را تقویت میکند. این ریتم نوعی هماهنگی و جریان درونی پدید میآورد که احساسات را به شکلی موثر منتقل میکند.
احساسات و مفاهیم انتزاعی: اشعار پر از احساسات و مفاهیم انتزاعی است که بهطور ناخودآگاه بر خواننده تأثیر میگذارد. احساسات پیچیدهای چون “ملال”، “اندوه”، و “ناسازگاری” در بطن شعر نهفته و به نوعی حسی شخصی و درونی را منتقل میکند.
این عناصر همگی به خلق فضایی کمک میکنند که هم بینندهای است و هم قابل تفسیر، و به شعر عمق و غنای ویژهای میبخشند.
و ضعف های این شعر:
این شعر ، مانند هر اثر هنری دیگری، ممکن است نقاط ضعفی داشته باشد که خوانندگان و منتقدان مختلف ممکن است به آن توجه کنند. در زیر به برخی از نقاط ضعف احتمالی این شعر اشاره میکنم :
پیچیدگی بیش از حد: گاهی اوقات، زبان پیچیده و استعارات زیاد ممکن است باعث شود که خواننده نتواند به راحتی با متن ارتباط برقرار کند. این پیچیدگی میتواند موجب سردرگمی شود و از انتقال پیام اصلی شعر بکاهد.
ابهام معنایی: مشهود بودن ابهام در برخی از عبارات ممکن است برای برخی از خوانندگان عذابآور باشد. اگر مفاهیم بهحدی مبهم باشند که نتوان به راحتی به آنها پی برد، ممکن است خواننده از درک شعر بازبماند و این ممکن است باعث کاهش تأثیرگیری شاعرانه شود.
عدم انسجام در بعضی بخشها: در برخی موارد، ممکن است که ساختار کلی شعر بهخوبی انسجام نداشته باشد. این عدم انسجام میتواند ناشی از تداخل موضوعات، ایدهها یا تصاویر مختلف باشد که باعث میشود خواننده نتواند یک خط فکری یا روایی مشخص را دنبال کند.
تکرار معانی: اگر شاعر از تصاویر و معانی مشابه به طور مکرر استفاده کند، میتواند به نظر بیاید که شعر از تازگی خود افتاده و این میتواند باعث کاهش جذابیت آن شود.
تأکید بر احساسات بدون زمینهسازی: در صورتی که احساسات قوی نمایش داده شوند، اما زمینهای برای درک و تحلیل آنها وجود نداشته باشد، ممکن است خواننده نتواند به عمق حس شاعرانه پی ببرد و از نظر عاطفی به شعر متصل نشود.
تکیه بر قالبهای خاص: اگر شعر به شیوهای تنگنظرانه به قالبهای خاصی از ادبیات یا شعر وابسته باشد، ممکن است از باب نوآوری کاهش یابد و از تعامل با تجربیات جدید خوانندگان دوربماند.
این نقاط ضعف ممکن است بر اساس سلیقه و تجربههای فردی متفاوت باشند.
سبک زبانی بهمن ساکی در این شعر:
سبک زبانی دکتر ساکی در شعرهایش معمولاً با ویژگیهای خاصی شناخته میشود که در شعر مورد نظر نیز به وضوح مشاهده میکنیم. به برخی از این ویژگیها می توان اشاره کرد:
**۲۷ آذر
یادمان محمدتقی دانشپژوه
کتاب شناس وعضو پیوسته فرهنگستان
#دکترمیلادعظیمی
دوست عزیز آقای دکتر رسول جعفریان کتاب جالبی منتشر کرده است به اسم «محمدتقی دانشپژوه در دانشگاه تهران» (کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۳۹۸). این کتاب اسناد اداری سالهای خدمت استاد دانشپژوه در دانشگاه تهران است؛ یعنی سالهای میان ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۵. دانشپژوه یکی از دانشمندان برجسته ایران معاصر بود. با کارنامهای درخشان. او کتابشناسی بزرگ و فهرستنگاری کمنظیر بود. متون بسیاری را تصحیح و منتشر کرد. مقالات بسیار نوشت. آثارش مورد استناد ایرانشناسان بود و هست. نامش در مجامع ایرانشناسی بلند بود و هست. او اعتبار دانشگاه تهران بود و هست.ایرج افشار برآورد کرده که دانشپژوه قریب به صدهزار نسخه خطی و سند را در کتابخانههای ایران و جهان دیده و فهرست کرده است. همو دانشپژوه را فهرستنگاری جهانی نامیده است. دانشپژوه مردی خاموش و بیهیاهو بود. به پیش چشمها نمیکشید خود را. سرش به کارش بود. مستغرق بود. افشار نوشته با دانشپژوه و اللهیار صالح به سفر کاشان میرفتند تا چند نسخه خطی ببینند. در کویر میان آران و کاشان به شب افتادند و طوفان شن شد. چشم چشم را نمیدید. از ماشین پیاده شدند و افشار مقداری شاخه و بوته کند تا زیر لاستیک بگذارد که ماشین راه بیفتد.دانشپژوه در آن مخمصه به افشار گفت اگر نتوانیم به راهمان ادامه بدهیم سرنوشت آن نسخهها و فهرست کردنشان چه میشود. افشار پرخاش میکند که مرد حسابی داریم زیر شن دفن میشویم تو به فکر نسخه هستی. صالح به او گفت شما به این فکر باشید که اگر ماشین راه نیفتد امشب در این کویر چه باید بکنیم؟
هر سفری که میرفت برای این بود کتاب خطی ببیند و فهرست کند. افشار نوشته که دانش به میزبانان میگفت که مرا صرفا به کتابخانه و مسجد و گورستان ببرید. برای دیدن کتاب و کتیبه. از اروپا و شوروی و آمریکا به افشار نامه مینوشت و نسخههایی را که دیده بود معرفی می کرد و افشار نامههایش را در مجلهاش چاپ می کرد. دانشپژوه نماد تحقیق درست و اصیل و سودمند بود. آثارش مبنای پژوهش درست است. او اعتبار ایران و دانشگاه تهران بود.
دانشپژوه دکتر نبوده و مدارج دانشگاهی را طی نکرده بود. برخی از این سندها نشان میدهد اوضاع مالی پریشانی داشته و با حقوقی اندک سرمیکرده است. همچنین این سندها نشان میدهد که دوستان دانش مثل افشار و زریاب و زرین کوب چقدر دلسوزش بودهاند. چند نامه از افشار به اولیای دانشگاه هست که در آنها مقام علمی دانشپژوه را توضیح داده است.
بهترین جای کتاب آنجاست که دانش قرار است بازنشسته شود و مقررات اجازه نمیدهد با رتبۀ استادی بازنشسته شود. همه به تکاپو میافتند. دانش مقاله به زبان انگلیسی ننوشته بود و به همین دلیل نمیتوانست استاد شود. منصوره اتحادیه، اشراقی، افشار ، باستانی ، رضوانی، ستوده و هما ناطق استادان گروه تاریخ به عزتالله نگهبان رئیس دانشکده ادبیات نوشتند که دانشپژوه در خلال تحقیقات خود هیچگاه درصدد برنیامد آثارش را با ضوابط اداری تطیبق دهد و ترفیع بگیرد. اگر مراد از مقاله به انگلیسی نوشتن این است که نام دانشگاه تهران در مجامع خارجی آوازه بیابد کتابهای دانشپژوه همه جا هست و فرنگی و ایرانی به کارهایش ارجاع میدهند.این نامه را باید افشار نوشته باشد. نامهای هم زریاب خویی به رئیس دانشگاه نوشته که خیلی نامۀ قشنگی است.به رئیس دانشگاه تذکر داده مقام و اعتبار علمی دانشپژوه فراتر از این مقررات عادی است و با احترام گذاشتن به مقام علمی دانش پژوه همه میفهمند که دانشگاه تهران درباره استادان بزرگ خود محبوس مقررات عادی نیست و زبان طاعنان هم بسته میشود که دانشگاه تهران به چنین دانشمندی مرتبۀ استادی نداد.نامۀ زریاب یکی از عالیترین ستایشها از مقام علمی دانشپژوه است. نامۀ لطیفی هم دکتر زرین کوب به رئیس دانشگاه نوشت. گفت استادان دانشکده ادیبات متأسف هستند که نمیتوانند از لحاظ عناوین مرسوم خود را هممرتبۀ دانشپژوه - که دانشیار بود-بیابند. میگوید افتخار این است که شبیه دانشپژوه باشیم. ادب را میبینید. بزرگواری و ظرافت را ملاحظه میکنید.
دانشگاه تهران و رئیس وقت آن دکتر هوشنگ نهاوندی هم این شعور و درایت را داشت که به این توصیهها و دلسوزیها توجه کند و سرانجام استاد دانشپژوه به عنوان اداری استادی ملقب و با این مرتبه بازنشسته شد.
این نامهها را که میخواندم با خودم میگفتم متحد جانهای مردان خداست یعنی این. چون بزرگ بودند و نجیب بودند و بلندنظر بودند، حرمت دوست و همراه بزرگ و نجیب و یگانه خود را پاس میداشتند. همه چیز فانی است. اینان که نام و یادشان در این کتاب آمده عموما رفتنهاند. همه چیز برگذشتنی است.افسانۀ نیک شو نه افسانۀ بد.
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#شهریار
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اشعار عاشقانه/ دیوان شمس: قسمت 17- آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا/ متن صوتی و معنی اشعار + تصویر نسخهی خطی
https://saednews.com/.post/ashaar-aashganh-dyoan-shms-gsmt-17-amd-nda-az-asman-jan-ra-kh-baza-alsla-8ohq
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اشعار زیبا و عاشقانه فروغ فرخزاد با صدای نیکی کریمی به همراه متن شعر + ویدئو / ای شب از رویای تو رنگین شده ...
https://saednews.com/.post/ashaar-zybay-aashganh-frogh-frkhzad-ba-sday-nyky-krymy-oydeo-ay-shb-az-royay-to-rngyn-shdh-xgyb
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اشعار عاشقانه/ دیوان شمس: قسمت 16- ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا/ ترانه "درمانا" با صدای حسین حقیقی
https://saednews.com/.post/ashaar-aashganh-dyoan-shms-gsmt-16-ay-yosf-akhr-soy-ayn-yagob-nabyna-bya-tranh-drmana-ba-sday-hsyn-hgygy-vh32
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
https://www.khabarfoori.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-44/3111882-%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D9%87%D9%87
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🔵جلال آل احمد به روایت پسر عمویش محمود طالقانی
اولاً باید بدانید که «جلال» پسرعموی من بوده است و از بچههای «طالقان» بود. پدر ایشان از پیشنمازان خوش بیان و متعبد بود، و تعبدش خشک بود. آدمی اهل دعا بود و در محلههای جنوبی تهران- طرفهای پاچنار- مینشستند.
«جلال» از بچگی با هوش بود. و با هم معاشرت خانوادگی داشتیم. در سال 22، 23، در خیابان شاهپور «انجمن تبلیغات اسلامی» تشکیل داده بودند، و ایشان از همان ابتدا عضو فعال آنجا بود. ولی وقتی مکتب کمونیستها به وسیله «تودهایها» گسترش پیدا کرد، جلال عضو فعال و از نویسندههای حزب شد که مسائلش را به صورت رمانتیک مینوشت. و در این اواخر، بعد از اضمحلال «تودهایها» مطالعاتش که عمیق شد، تقریباً به ملت و آداب و سنن خودمان برگشت و به مذهب، گرایش پیدا کرد.
بهترین کتابهایش به نظر من دو کتاب «غربزدگی» و «خسی در میقات» اوست که خسی در میقات را در سفر حج خود نوشته است که هم جنبه سیاسی دارد و هم فلسفه حج را در بعضی جاها خوب بیان کرده است. آن وقتهایی که در شمیران جلسات تفسیر قرآن داشتم به آنجا میآمد. یک روز به جلال گفتم: این وضعی که برای تو پیش آمده، که بر اثر آن به مکاتب دیگر روی آوردی، نتیجه فشاری است که خانواده بر شما وارد میکرد… مثلاً اجباراً او را به «شاه عبدالعظیم» میبردند تا دعای «کمیل» بخواند!
در این اواخر جلال خیلی خوب شده بود و به سنت اسلام علاقمند. دو هفته قبل از فوتش با هم از شمیران میآمدیم. به من اصرار کرد که به کلبه او در «اسالم» یکی از نقاط جنگلی شمال برویم. میگفت: «برویم تا درد دل کنم.» و من انتظار داشتم به آنجا برویم، که خبر فوتش را آوردند."
_منبع:
روزنامه کیهان، 14 شهریور 1358
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«عُرس»، جشنی در سوگِ عرفا (بهمناسبتِ روزِ بزرگداشت مولانا)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
در متونِ عرفانی، از همان سدههای نخست (۶_۵) ضمنِ گزارشِ مراسمِ خاکسپاریِ عرفا، گاه از «عُرس» (که با عروسی همریشه و به معنای جشن و شادمانی است) سخنبهمیانمیآید. و سبب آن است که در عرفان مرگ یعنی رهایی از بند و تنگنای حیات. صوفیان در مراسم خاکسپاریِ عزیزان همچون روز عروسی، پایکوبی و دستافشانی میکردهاند. در اسرارالتوحید هنگامِ اشاره به تعزیتِ شیخ از عُرس سخنرفته (ج۳۶۱/۱، بهتصحیح استاد شفیعی کدکنی) و در مرصادالعباد نیز میخوانیم: «چون صوفیان را عزیزی وفات کند، به عُرس او سماعکنند» (ص۳۶۴، بهتصحیحِ استاد ریاحی). خاقانی نیز سروده:
چو نقلکرد روانش مسافرِ ملکوت
برای عُرسش بر عرش خرقه کرد وطا (ص۱۴، بهتصحیح استاد ضیاءالدین سجادی).
و این باور تاحدی با باورِ بهدینان که شیون و مویه در مرگِ عزیزان را عملی اهریمنی میانگاشتند، قرابتدارد. در اندیشهٔ زرتشتی، شادی سرچشمهای سپنتامینویی و اهورایی دارد و دربرابرِ آن، شیون و زاری رفتاری است اهریمنی.
در ادبیاتِ فارسی بیش از هر متنی در آثارِ مولوی، خاندان و مناقبنگارانِ او و نیز سلسلهٔ مولویه از عُرس یادشدهاست. زیباترین اشاره دراینباب در غزلی از مولانا بازتابیافتهاست؛ آنجاکه دربابِ مرگِ خویش گوید:
به روزِ مرگ چو تابوتِ من روان باشد
گمانمبر که مرا دردِ این جهان باشد
برای من مگریّ و مگو: دریغ دریغ!»
به دوغِ دیو درافتی، دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو «فراق فراق!»
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو «وداع وداع!»
که گور پردهٔ جمعیّتِ جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروبْ شمس و قمر را چرا زیان باشد؟! [...] (کلیاتِ شمس، بهتصحیح استاد فروزانفر، ج۲۰۹/۲).
بنابه اشارهٔ افلاکی، مولانا پساز مرگِ صلاحالدینِ زرکوب «فرمود تا بشارتها و نقارهزنان آوردند [...] و حضرتِ خداوندگار تا تربتِ حضرتِ بهاء ولد چرخزنان و سماعکنان میرفت» (مناقبالعارفین، بهکوششِ تحسین یازیجی، ج ۲، ص ۷۳۱)
در ابتدانامهٔ سلطان ولد نیز در شرحِ مرگِ صلاحالدین زرکوب آمده، او خود تأکیدکردهبود بر گورش «عُرس» بهجایآورند (بهتصحیح استاد موحد و زندهیاد علیرضا حیدری، ص۱۱۸).
چنانکه آمد این باور مضمونی مکرر در آثارِ مولوی بهخصوص کلیاتِ شمس است. ازهمینرو در شرحِ ابیاتی از کلیاتِ شمس که در آنها از «عُرس» سخنرفته نباید به توضیحاتی همچون «عروسی یا نکاح» بسندهکرد. نمونهرا در «شرحِ دیوانِ کبیر» بهکوشش جنابِ آقای دکتر توفیقِ سبحانی( ۱۳۸۵، انجمنِ آثار و مفاخرِ فرهنگی، ج۴۸۸/۱)، ذیلِ بیت:
ذرهذره دف زدی و کفزدی در عُرسِ او
گر روابودی شدن پیدا نهانِ عاشقان
آمده: «عروسی، نکاح». و این توضیح بههیچ رو مفهومی را که مرادِ شاعر بوده، گزارشنمیکند؛ چراکه در دنبالهٔ این بیت میخوانیم:
چون تنِ عاشق درآید همچو گنجی در زمین
صد دریچه برگشاید آسمانِ عاشقان
در کفن پیچیده بینید ای عزیزان کوهِ قاف
چشمبند است این عجب یا امتحانِ عاشقان؟!
خرمنِ گل بود و شد از مرگ، شاخِ زعفران
صد گلستان بیش ارزد زعفرانِ عاشقان [...]
نکتهٔ آخر آنکه از روزگارانِ دور تا به روزگارِ ما، روزِ مرگِ بیدل در هندوستان و افغاستان مراسم عُرسِ بیدل (سماع و بیدلخوانی) برگزار میشود. در ایران نیز تاکنون پنجبار کنگرهٔ عُرسِ بیدل برگزارشده (پنجمین عُرس: ۵_۱۴ تیر ۱۳۹۷). هرچند این رسم در ایران بیشتر با صبغهای پژوهشی برگزارمیشود*.
*این یادداشت گسترشیافتهی بخشی است از مقالهٔ نگارنده باعنوانِ «نگاهی به دیوانِ کبیر، بهکوشش دکتر توفیق ه. سبحانی»، چاپشده در فصلنامهٔ نقدِ کتابِ ادبیات، س اول ش اول، ۱۳۹۴، صص۹۰_۷۱.
برگرفته ازکانال ازگذشته و اکنون
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🌷کلاس شاهنامه🌷
گفتار چهارم:
❇️ جهانداری و پادشاهی (بخش۳)
🔶 شاهرخ مسکوب
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#ثریا_کهریزی
«کهریزی شاعری با چندگانگی در شعر»
بوسهای
به اندازهی آب خواهم داد
بغل از تو
من
یک سکوت ناب خواهم داد
ولی
آیا؟
تو آب می دانی؟
اگر آری
بوسهی تلخ قهوه بر تاریخ خواب چه
میدانی؟
هیچ!
دمی که خواب میبینی را
خوب میدانی؟
قشنگی چون
لحظهی خورشید چیزی
مثل مرگ
در صورت ِ تا خوردهی مهتاب
آن انار خشک
جامانده بر شاخه
دلخوش یک فصل بهتر
این چنین طرحی تو آیا قبل رفتن
به سمت کوچهی احباب
میدانی؟!
ثریا کهریزی
این شعر نویسنده به زیبایی و شعور احساسات خود را به تصویر میکشد و با استفاده از تصاویر شعری و متافوریک، خواننده را به دنیای عمیق برده و نشان می دهد که چگونه شعر میتواند احساسات و افکار را به نحوی زیبا و هنرمندانه انتقال داد.
خوش دارم راجع تفسیر موضوعی این شعر بگویم و آن اینکه این شاعر از تصاویر شعری و متافوریک برای بیان احساسات خود استفاده میکند. او از مقایسهها و تصاویر زیبا برای توصیف عشق و احساسات خودش استفاده کرده است مانند بوسهی آبی که به اندازهی آب داده میشود و بغل کردن که یک سکوت ناب را به همراه دارد. این شعر به تضادهای زندگی اشاره دارد، مانند تلخی قهوه در تاریخ خواب یا زیبایی یک لحظهی خورشید در مقابل مرگ. او از تصاویر زیبا و شاعرانه اش برای بیان عمق و پیچیدگی عواطف و احساسات استفاده کرده است.
در نهایت، این شعر نشان دهندهی زیبایی و عمق عشق و احساساتی است که به وسیلهی شعر به نحوی زیبا و هنرمندانه به مخاطب انتقال داده می شود.
گزارههای ادبی دراین شعر چگونهاند؟
در این شعر، از گزارههای ادبی مختلف استفاده شده است. این گزارهها شامل موارد زیر میباشند:
مقایسه:
نویسنده از مقایسههای زیبا و شاعرانه برای توصیف عشق و احساسات خود استفاده میکند، مانند "بوسهی آبی به اندازهی آب دادن" یا "لحظهی خورشید چیزی مثل مرگ در صورت ِ تا خورده ی مهتاب".
تشبیه:
نویسنده از تشبیههای زیبا برای توصیف عشق و احساسات استفاده میکند، مانند "بوسه ی تلخ قهوه بر تاریخ خواب" یا "انار خشک جامانده بر شاخه".
واژههای شاعرانه:
نویسنده از واژهها و عباراتی که جذابیت و زیبایی شعر را افزایش میدهند استفاده میکند، مانند "سکوت ناب" یا "دلخوش یک فصل بهتر".
مفهوم دوگانگی: در این شعر، نویسنده از مفهوم دوگانگی و تضادهای زندگی برای بیان احساسات خود استفاده میکند، مانند تلخی و شیرینی، زندگی و مرگ، یا خورشید و مهتاب.
با استفاده از این گزارههای ادبی، نویسنده توانسته است احساسات و عمق عشق و احساسات خود را به زیبایی و هنرمندانه به خواننده منتقل کند.
راجع به نظریههای ادبی نهفته در این شعر نیز با گفت .
در این شعر، نظریههای ادبی مختلفی را شناسایی کرده ام که برخی از این نظریهها عبارتند از:
نظریه متافور:
در این شعر، نویسنده از متافورهای زیبا و شاعرانه برای توصیف عشق و احساسات خود استفاده میکند. مثالهایی از این متافورها شامل "بوسه ی تلخ قهوه" یا "لحظهی خورشید چیزی مثل مرگ" میباشد.
نظریه مقایسه:
نویسنده از مقایسههای زیبا و شاعرانه برای توصیف احساسات و تجربیات خود استفاده میکند. این مقایسهها به خواننده کمک میکنند تا احساسات نویسنده را بهتر درک کند.
نظریه تشبیه:
در این شعر، از تشبیههای زیبا برای توصیف عشق و احساسات استفاده شده است. این تشبیهها به زیبایی و عمق شعر افزودهاند، مانند "انار خشک جامانده بر شاخه".
نظریه دوگانگی:
نویسنده از مفهوم دوگانگی و تضادهای زندگی برای بیان احساسات و تجربیات خود استفاده میکند. این تضادها اغلب به خواننده کمک میکنند تا عمق و پیچیدگی شعر را درک کنند.
به طور کلی، این شعر از نظریههای ادبی مختلفی استفاده میکند تا احساسات و تجربیات نویسنده را به شکل زیبا و هنرمندانه به خواننده منتقل کند. ودر خصوص تصویر های بکر شاعرانه این شعر نیز باید بیان داشت:
تصویر های بکر شاعرانه این شعر شامل موارد زیر میشود:
بوسه ای به اندازه ی آب: تصویری از عمق و شفافیت عشق و احساسات است که به اندازه ی آب بودن وجود دارد.
بغل از تو یک سکوت ناب: تصویری از حضور یکدیگر و ارتباط نزدیکی که به سکوت و آرامش منتهی میشود.
بوسه ی تلخ قهوه بر تاریخ خواب: تصویری از تلخی و شیرینی همزمان که به تجربیات و خاطرات گذشته اشاره دارد.
لحظه ی خورشید چیزی مثل مرگ: تصویری از زیبایی و نابی لحظههای فراموش نشدنی که به مرگ نزدیک است.
انار خشک جامانده بر شاخه: تصویری از زیبایی و پایداری یک زمان خوب و خوش باقیمانده در زندگی.
کوچه ی احباب: تصویری از محیط دوستانه و دلنشین که به یادگاریهای زیبا و خاطرات خوب اشاره دارد.
این تصاویر شاعرانه و بکر، زیبایی و عمق شعر را افزایش میدهند و به خواننده احساسات و تجربیات نویسنده را به نحوی منحصر به فرد منتقل میکنند.
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
👈 یادکرد:
🐦⬛️✍ برای ماندگاری این شاعر طنزپرداز یک بیت کافی بود! 🐦⬛️✍
محمدعلی راد بازقلعهای (افراشته) فرزند حاج شیخ جواد مجتهد بازقلعهای به سال ۱۲۸۷ خورشیدی در روستای بازقلعهٔ رشت به دنیا آمد. او از پیشگامان شعر گیلکی و از نامداران شعر ساده و فارسی و از بزرگان طنز اجتماعی ایران است. از جوانی در پی تأمین معاش به کارهای گوناگونی پرداخت: گچفروشی، شاگرد پادوی شرکتهای ساختمانی، شاگردی بنگاههای معاملات املاک، معمار شهرداری، آموزگاری، هنرپیشگی تئاتر، مجسمهسازی، نقاشی و سرانجام روزنامهنگاری و شاعری. همکاری با مطبوعات را از روزنامهٔ امید در سال ۱۳۱۴ آغاز کرد و بعدها در روزنامهٔ توفیق طنز خود را آزمود. نام او بعد از شهریور ۱۳۲۰ بهعنوان شاعری مردمی، مبارز و انساندوست بر سر زبانها افتاد.
افراشته از سال ۱۳۳۲ به بعد زندگی مخفی را آغاز کرد. پس از کودتا تا یک سال و نیم در ایران مخفی بود و در خانههای همان مردمی زندگی میکرد که سوژههای اشعارش بودند. از چنگ فرمانداری نظامی گریخت و در اواخر سال ۱۳۳۴ از ایران خارج شد و به مهاجرت رفت.او با نام مستعار «حسن شریفی» در بلغارستان ساکن شد. در ۱۳۳۶ در بلغارستان در هفتهنامه «استرشل» (زنبور قرمز) به زبان بلغاری داستان مینوشت. کوشش فراوانی برای نوشتن داستان به کار میبرد و با زحمت زیاد نوشتههای خود را به دیگران میسپرد تا به بلغاری یا ترکی ترجمه کنند و خوانندگان بسیاری داشت."دماغ شاه" مجموعه نه داستان کوتا هاست که در سال ۱۳۳۸ش /۱۹۵۹ م به کوشش "دیمتری بلا کونف" پس از مرگ او به همین نام توسط انتشارات "رادی رادین "در صوفیه منتشر شد. این مجموعه پس از گذشت پنجاه سال به کوشش "بهزاد موسایی "نویسنده و محقق گیلانی ترجمه و در ۱۰۷ صفحه توسط انتشارات «فرهنگ ایلیا» در اسفند ۱۳۸۸ منتشر شد. افراشته دارای همسر و سه فرزند پسر بروانود و در دوران تبعید یکی از پسرانش را به دلیل نارسائی قلبی از دست داد.
افراشته در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۸ خورشیدی، درسن ۵۱ سالگی، به دلیل نارسایی قلبی چشم از جهان فروبست. او را در گورستان شهر صوفیه به خاک سپردند.
بیت معروف افراشته:
بشکنی ای قلم ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر
که همین یک بیت برای ماندگاری نامش در تاریخ ادبیات فارسی کافی بود ، بر سنگ گورش کنده شدهاست.
* شعرطنز «پالتو» اثر «محمدعلی افراشته» :
ای چارده ساله پالتو من
وی رفته سرآستین و دامن
ای آن که به پشت و رو رسیدی
جر خوردی و وصله پینه دیدی
هر چند که رنگ و رو نـــــداری
وارفته ای و اتـــــو نــــــداری
گشته یقه ات چو قاب دسمــال
صدرحمت حق به لنگ بقـــــــال
پاره پوره ای چو قلب مجنــون
چل تکه چوبقچه ی خانم جــون
ای رفته به نــــاز و آمده بــــــاز
صد بار دگر دکـــــــــان بـــــــزاز
خواهم ز تو از طریق یـــــاری
امسال مرا نگه بــــــــداری
این بهمن و دی مرو تو از دست
تا سال دگر خــــدا بزرگ است!
باسپاس از
# استادخوشعملکاشانی
🍁🍁♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🌷کلاس شاهنامه🌷
گفتار چهارم:
❇️ جهانداری و پادشاهی(بخش۲)
🔶 شاهرخ مسکوب
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ دربارهٔ آذربایجان و هویت ملی ایران
🔶 دکتر ابوالفضل خطیبی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧