پهلوانان و قهرمانان ایران زمین
که کمتر کسی شاید این افراد را بشناسد.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ انواع استفهام
گاه در ابیاتی شعرا سوالی را مطرح می کنند. که این کار به دلایل متعددی صورت می گیرد :
◀️ ۱-انکار
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را؟/سماع وعظ کجا،نغمه ی رباب کجا؟
◀️ ۲-تعجب و شگفتی
توخودچه لعبتی ای شهسوارشیرین کار؟
که توسنی چو فلک رام تازیانه ی تست!
◀️ ۳-تحقیر
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور،بهرام گرفت؟
◀️ ۴-ریشخند
چرا شیر جنگی چو روباه شد؟
ز جنگش چنین دست کوتاه شد
◀️ ۵-سرزنش
چند گویی که چو ایام بهار آید
گل بیاراید و بادام به بار آید؟
◀️ ۶-تعظیم
این بارگاه کیست؟که گویند بی هراس کای اوج عرش،سطح حضیض تو را سپاس
◀️ ۷-تنبیه و هشدار
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟
◀️ ۸-بیان رنج و اندوه
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟
به طاقتی که ندارم،کدام بار کشم؟
◀️ ۹-تجاهل از امری
آن ماه دو هفته در نقاب است؟
یا حوری دست در خضاب است؟
(در بدیع به این نوع جمله ی استفهامی،تجاهل العارف می گویند.)
❇️ استفهام انکاری و استفهام تأکیدی
◀️ استفهام انکاری(پرسش انکاری)
اگر جمله ی پرسشی با فعل مثبت برای انکار موضوعی بیاید ((استفهام انکاری)) است.
مثال: همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
یعنی هیچ کس زهر وتریاقی(پادزهری) مانند نی ندیده است.
◀️ استفهام تأکیدی(پرسش تأکیدی)
اگر جمله ی پرسشی با فعل منفی برای تأکید موضوعی بیاید ((پرسش تأکیدی)) است.
مثال: مگر به تو نگفته بودم؟
مگر اشک سیه روزان که سیل حوادث را هدایت می کند به استحکام کاخ پوشالی جبّاران به سخره نمی نگرد؟
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ دوازده روش مطالعه برای امتحانات نهایی
با این روشها امتحان نهایی را ۲۰ شوید!
❇️ همانطور که میدانید امتحانات نهایی در کنکور ۱۴۰۳ دارای تأثیر ۵۰٪ درصد قطعی در نتیجه کنکور هستند. هرچه از اهمیت دروس عمومی در نتیجه کنکور به شما بگوییم کم نیست. بیست شدن در امتحانات نهایی کار یکشبه نیست و نیاز به تمرین و تکرار دارد.
دوازده راهکار ساده را در این مقاله به شما معرفی میکنیم که کمک میکند امتحانات نهایی را بیست شوید:
◀️ ۱.برنامه ریزی دقیق!
در برنامهریزی درسیتان بهصورت روزانه، خواندن دروس عمومی و تخصصی را برای امتحان نهایی را در نظر بگیرید.
◀️ ۲.مرور تازه دروس!
هر روزی که در مدرسه درسی را فرامیگیرید بعد از بازگشت به منزل با یک مرور ساده دروس را بهخوبی مرور کنید و بهخاطر بسپارید.
◀️ ۳.بهترین منبع کتابدرسی است!
برای تمام دروس اولین و بهترین منبع کتابدرسی است و شما با تسلط کامل به کتابدرسی میتوانید در امتحانات نهایی نمره ۲۰ را کسب کنید.
◀️ ۴.تمرینهای کتابدرسی را دستکم نگیرید!
فعالیتها و تمرینهای کتابدرسی را حل کنید. نه یکبار بلکه چندین بار در بازههای زمانی مختلف و نکته و روش حل آنها را بهصورت کامل یاد بگیرید. در نوشتن به تمام جزئیات دقت کنید از فرمولنویسی تا انجام تمام مراحل. توجه داشته باشید در امتحانات نهایی برای هر قسمت نمرهای در نظر گرفته میشود. تمام قسمتهایی که مهم هستند و نمره دارند را بهصورت کامل بنویسید و رعایت کنید.
◀️ ۵.بارمبندی فصلها را بررسی کنید!
برای هر درس سالانه بارمبندی منتشر میشود که میزان اهمیت هر فصل را نشان میدهد. بارمبندی فصول به شما کمک میکند تا بدانید برای چه فصلهایی وقت بیشتری بگذارید و بیشتر تمرین کنید. عموماً مطالب نیمسال دوم بارمبندی بیشتری دارند پس منطقاً زمان بیشتری برای آن بگذارید.
◀️ ۶. ایراداتت را پیدا کن!
با وسواس زیادی ایرادات خودتان را پیدا کنید و روی نقطهضعفهای خودتان متمرکز شوید و خودتان را در آن مباحث تقویت کنید. از ایرادات خودتان بهسادگی نگذرید و بارها از آنها مسائل و تمرینات حل کنید تا کامل به آن مسلط شوید. در این مسیر از دوستانتان کمک بگیرید در مباحثی که مشکل دارید تا قوی شوید.
◀️ ۷.مرور کنید!
فقط مطالعه در مسیر موفقیت کافی نیست، مرور است که نتیجه مطالعه را تثبیت میکند. مرورکردن مطالبی را که قبلاً مطالعه کردهاید در ذهنتان را تروتازه نگه میدارد. مرورکردن را در برنامه درسی خودتان قرار دهید تا نتیجه آن را ببینید.
◀️ ۸.ذهنیت مثبت به دروس!
قبل از مطالعه دروس ذهنیتتان را به دروس مثبت کنید. وقتی که دید مثبتی به دروس داشته باشید با میل و رغبت به سراغ درس میروید. در نتیجه مطالب را بهخوبی فرامیگیرید و درسخواندن برایتان خستهکننده نخواهد بود.
◀️ ۹.نمونه سؤال حل کنید!
برای تمرین و تکرار بیشتر نمونه سؤالات امتحانات نهایی سالهای گذشته و شبه نهاییها را حل کنید. با این کار میزان مطالعه خودتان را میسنجید و با تمرین و تکرار تسلطتان روی مباحث بیشتر میشود.
◀️ ۱۰. پاسخنامه نمونه سؤالات را بهدقت مطالعه کنید!
زمانی که تمرین میکنید و از خودتان آزمون میگیرید، مطابق با پاسخنامه امتحانات نهایی سالهای گذشته آنها را تصحیح کنید. تا متوجه شوید طراحان به چه نکاتی دقت میکنند و چه نکاتی نمره دارند.
◀️ ۱۱.به نکات ریز در کتابدرسی دقت کنید!
تنها منبع امتحانهایی در سالهای گذشته کتابدرسی بوده است. درزمان مطالعه به تمام نکات کتابدرسی دقت کنید. شکلها، نمودارها و تمرینهای کتابدرسی را کامل بررسی کنید.
◀️ ۱۲.طراح امتحان نهایی شو!
زمان مطالعه و آزمون گرفتن از خودتان، خود را جای طراح آزمونها قرار دهید و مدام به نکات ریز کتاب در طراحی سؤال و تصحیح پاسخنامه دقت کنید. با تمرین این روش عادت خواهید کرد نکات مدنظر طراحان را در نوشتن پاسخنامه رعایت کنید.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ تناسب/ مراعات النظیر؛ پیشنهادی به مولفان کتب درسی
#دکتر_احمد_کنجوری #دبیر_و_مدرس_دانشگاه
از جملهکارهای ارزشمند مولفان ارجمند کتابهای درسی فارسی، مجزا کردن اقلیمها و قلمروهای زبانی، ادبی و معناییست. بررسی قلمروهای سهگانه را رویکردی ارزنده میدانم. پیداست که گاه شاهد همپوشانی عناصر ساختاری شعر هستیم؛ بهگونهای که برخی صاحبنظران جدا کردن صورت و فرم از محتوا را بیهوده و حتی ناممکن میپندارند. نمونه دیگر آنکه مباحث مربوط به بدیع لفظی را -که قاعدهافزایی به حساب میآیند- هم میتوان در قلمرو زبان بررسی کرد و هم در مقولهی آرایهها؛ یا "بدیع معنوی" همانطور که از عنوانش پیداست، اشتراکاتی با عنصر معنا و درونمایهها و مضامین نیز دارد. ضمن سپاسگزاری از پویایی و پیگیری مولفان ارجمند، ضرورت بازنگری در مصادیق ارائه شده برای قلمرو زبانی احساس میشود. گمان بنده آن است که آنچه سبب شده مولفان کتابهای فارسی درسی، مقوله تناسب و تضاد را در ذیل قلمرو زبانی بیاورند، یکی پرداختن به روابط واژهها در مقولههای "همخانواده، مترادف، متضاد" در دورهی ابتداییست. در این دوره عموماً دانشهای زبانی و ادبی بدون نامگذاری عنوانها و اصلاحات، آموزش داده میشود و مقولههای زبان، ایماژها و معنا به طور تخصصی از هم منفک و مجزا نیستند؛ بنابراین در دوره ابتدایی پرداختن به تضاد (و متضادنماها) و مترادف و همخانواده واژهها نه تنها مشکلآفرین نیست؛ بلکه ثمربخش و ارزنده است. دلیل دیگری که به ذهن بنده میرسد، آن است که مولفان کتابهای فارسی، شاید همچون فرمالیستها به متون ادبی نگریستهاند که همهچیز را در زبان خلاصه کردهاند. آنچه در سبکشناسی، نقد ادبی (بهویژه مکاتب زبانشناسانهی نقد متون ادبی) درباره "زبان" و "ویژگیهای زبانی" آورده شده است، بیشتر مربوط به مختصات آوایی، واژگانی (یا مختصات لغوی، نوع واژه، آراکائیسم و...)، ترکیبها و نحو جمله و فراجمله (بررسی جمله و فراجمله از نظر محور همنشینی، سبک و سیاق جملهبندی، نقش واژهها و...) است و بحث تضاد و تناسب در اقلیم ادبی و آرایهها گنجانده میشود.
نگاهی به کتب بدیع نشان میدهد که تناسب را همان مراعاتالنظیر دانستهاند و با نامهای دیگری همچون "مواخات، توفیق، تلفیق، ائتلاف" آوردهاند. در صفحه ۲۸ کتاب علوم و فنون ادبی ۳ نیز به تبعیت از کتب بلاغی، تناسب و مراعات نظیر یکی دانسته شده است. جدا کردن تناسب از مراعاتنظیر و آوردن آنها در ذیل دو مقولهی جداگانه، سبب تشتت خاطر دانشآموزان خواهد شد؛ کمااینکه بارها و بارها این پرسش از بنده و دیگر دبیران ارجمند ادبیات فارسی شده است که "تفاوت تناسب و مراعات نظیر چیست؟"
بهناچار پاسخ دادهایم اگر صرفاً شاهد ارائه چند واژه از اجزای یک مجموعه باشیم، بیهیچ زیبایی و بلاغتی، آن را تناسب بگوییم و در ذیل قلمرو زبانی بگنجانیم و اگر بر زیبایی و بلاغت و آرایش کلام بیفزاید، مراعاتنظیر است.
به راستی چه ضرورتی دارد دو بار _هم در قلمرو زبانی و هم در قلمرو ادبی_ به بحث تضاد و مراعات نظیر (تناسب) پرداخته شود؟ ناگفته پیداست که تضاد نیز گونهای از تناسب است؛ تناسب منفی یا معکوس.
از سوی دیگر گاه با اصطلاحآفرینیهایی مواجهیم که فاقد توضیح و تبیین و تعریفاند؛ در بحث مراعات نظیر، اصطلاح شبکه/های معنایی را نیز داریم که برخی شواهد در کتب درسی نشان میدهد منظور از آن، آوردن چند مجموعه از مراعات نظیر در کلام است و گاه یک یا دو مجموعه از اجزا را شبکه معنایی دانستهاند. در این باره باید چارهای اندیشید تا کتب فارسی و نگارش همسو و هماهنگ باشند و دانشآموز دچار سرگشتگی نشود. نکته دیگر آنکه در بسیاری از آزمونها و تدریسها مشاهده میشود که هرگونه آوردن اجزای یک مجموعه را مراعاتنظیر میدانند. اگر مراعاتنظیر یک آرایه و ایماژ است، باید مضمونآفرین یا خیالانگیز و زیبا باشد؛ وگرنه صرف نام بردن از اجزا در گفتوگوی روزمره و زبان خودکار نیز پربسامد است. با این رویکرد که هرگونه ذکر اجزای یک کل را مراعات نظیر (تناسب) بدانیم، یافتن بیتی معنادار که فاقد تناسب/مراعاتنظیر باشد دشوار و حتی غیرممکن است.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا
============
ابر گروه سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره
گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )
@molavi_asar_o_afkar
===================
نکات ناب تربیتی
کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه
@nokatetarbiyati
==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
==============
فردوس سخن
کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی
@ferdosesokhan
=================
عاشقانه های نزار قبانی
نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست
@nezar_asheghaneha
====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )
غادة السمان (متولد ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار می رود.
@ghadat_asheghaneha
====================
موزيك كانال
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد
@muzic_canal
==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)
کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .
@zarbolmaslhaefarsi
==================
مخزن کتاب های pdf ادبی
مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی
@pdf_kotob_e_adabi
==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا
با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .
@mazhzan_molana
=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni
===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni_gr
=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی
مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها
سری به این کانال بزنید:
@makhzanesoalatedoroseadabi
======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )
گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak
===================
حافظ شیرین سخن
حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش
@hafez_e_shirin_sokhan
====================
ابر گروه مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول
گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول
@majmaedabiraneadabiatdoreaval
======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول
محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول
@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval
================
اصلاحِ اشعارِ جعلیِ شاعران
این کانال با هدف معرفی و درحد امکان اصلاح اشعار
جعلی تشکیل شده است
تراوش کی کند از طبع موزون، شعر ناموزون
کسی نشنیده از سنجیدگان حرف نسنجیده
#مخلصکاشاشانی
@molavi_asar_o_afkar
@eslah_e_ashaar_e_jaali_e_shaeran
=============
راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عزیزان همراه
مجموعه این گروهها و کانالها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره میشود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانالها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.
❇️ شاهنامه ، پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدودا از ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.
شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستیاند.
پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته هستند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیتها به انجام رساند:
سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار به نام جهان داور کردگار
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سالها همزمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود
فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از اینرو دست به کار تدوین ویرایش تازهای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد
پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده است:
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار
فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ کامی سراینده از اوضاع زمانه بودهاست. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده است.
تاریخ وفات فردوسی را بعضی ۴۱۱ و برخی ۴۱۶ هجری قمری نوشتهاند. وی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
از شاهنامه و زندگینامه فردوسی اینگونه برداشت کردهاند که فردوسی با زبان عربی و دیوانهای شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده است.
از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.
پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقیزاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمعآوری هزینه این کار از مردم و بدون استفاده از بودجه دولتی که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد.
«تئودور مانسن» در سال ۱۹۰۲ کتابی راجع به جنگهای آلمان و ایتالیا نوشت و جایزه نوبل را از آن خود کرد.
وقتی از او پرسیدند چگونه به جایزه نوبل دست پیدا کردی؛ گفت:
این جایزه متعلق به من نیست؛ بلکه متعلق به حکیم ابوالقاسم فردوسی ایرانی است که من کتاب او را خواندم و بر اساس نوشتههای او کتابی نوشتم که موفق به کسب جایزه نوبل شد.
✳️ یونسکو شاهنامه فردوسی را یکی از ۳ اثر برجسته جهان معرفی کرد.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ داستان ویس و رامین
✳️ قصه ای خیالی از دوران #اشکانیان
◀️ بخش : دوم ( پایانی )
❇️ به موبد خبر میدهند که برادرش، رامین، هنوز گرفتار عشق ویس است و این رسوایی را در مهمانی بزرگی فاش کرده است. موبد به سراغ او میرود و او را به مرگ تهدید میکند؛ اما این بار رامین از عشق خود به ویس دفاع میکند و به موبد میگوید که از او ترسی ندارد. این ماجرا با پا در میانی بزرگان خاتمه مییابد. بزرگان برای جلوگیری از مشکلات جدیدتر بین دو برادر به رامین پیشنهاد میکنند تا به شهری دیگر برود.
ازدواج رامین با گل
رامین از مرو میرود و با دختری به نام گل ازدواج میکند تا ویس را فراموش کند، اما موفق به این کار نمیشود و گل او را ترک میکند.
رامین این بار نامهای به ویس مینویسد و آن را به دایه میسپارد تا به ویس برساند. آن دو با هم نامه نگاریهایی دارند و با تدبیر دایه قرار میگذارند تا رامین افرادی را فراهم کند و در زمانی که موبد برای شکار از شهر خارج شده است، به شهر برود و آن را تصرف کند.
در روز موعود دایه زنان قصر را بهانه عبادت به آتشکده میبرد و رامین با چهل مرد جنگی که لباس زنانه بر تن کردهاند، به قصر میرود و خزانه موبد را غارت میکند؛ اما قبل از اقدام جدی برای نبرد با موبد، شبهنگام گرازی به موبد حمله میبرد و او را میدرد. بدین ترتیب با کشته شدن موبد، شهر بدون جنگ و خونریزی به دست رامین میافتد.
وصال ویس و رامین
ویس و رامین با هم ازدواج میکنند و سالها با یکدیگر زندگی میکنند تا این که پیر میشوند و ویس از دنیا میرود. رامین با غم و اندوه فراوان ویس را بنا به رسم آن روزگار در دخمهای مینهد و خود مجاور آتشکدهای در نزد کنار دخمه ویس میشود. او سه سال همان جا در کنار عشق جاویدانش میماند تا میمیرد و او را در دخمه ویس میگذارند.
نمونهای از نامههای رامین به ویس:
نخواهم بی تو یارا زندگانی
نه آسانی نه کام این جهانی
نترسم چون تو را بینم ز دشمن
وگر باشد زمانه دشمن من
اگر راهم سراسر مار باشد
برو صد آهنین دیوار باشد
همه آبش بود جای نهنگان
همه کوهش بود جای پلنگان
سمومش باد باشد صاعقه میخ
نبارد بر سرم زان میغ جز تیغ
به جان تو که زان ره برنگردم
وگر چونان که برگردم نه مَردم
اگر دیدار تو باشد در آتش
نهم دو چشم بینا را در آتش
ره وصلت مرا کوتاه باشد
سه ماهه راه گامی راه باشد
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ ایران در شاهنامه
.
که ایران چو باغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار
.
❇️ هسته مرکزی ایران شاهنامه، همان ایران امروزی است و نام بیشتر شهرهای ایران در شاهنامه آمده است :
بیش از ۱۰۰ بار نام پارس ( هم نام استان و هم نام دیگر ِ ایران ) / مازندران ۳۵ بار ( هم نام تبرستان و هم ناحیهای در غرب ایران کهن ) / اردبیل ۹ بار / گیلان ۶ بار / اهواز ۹ بار / گرگان ۱۰ بار / سیستان ۲۵ بار / آمل ۱۶ بار / اصفهان ۱۰ بار / شیراز ۴ بار / آذربایجان ۷ بار ( بصورت آذرآبادگان و آذرابادگان ) / ساری ۹ بار / کرمان ۸ بار / خراسان ۱۷ بار / قم ۲ بار / اروندرود ۷ بار / بردع ۸ بار ( شهری از ایران قدیم در بالای رود ارس ) / همدان ۱ بار / شوشتر ۱ بار / دامغان ۱ بار / توس ۴ بار / نشاپور ۵ بار / جهرم ۱۰ بار / بغداد ۱۲ بار / طیسفون ۲۱ بار / اصطخر ۲۳ بار / خوزیان ۵ بار ( سرزمین خوزستان ) / باذانپیروز ۱ بار ( نام قدیم اردبیل ) / شاپورگرد ۱ بار ( شهری در خوزستان حوالی اهواز ) / نوشاد ۱ بار ( شهری در خوزستان حوالی اهواز ) / ارمنیه ۱ بار / خرمآباد ۱ بار / و ...
همچنین بارها از شهرهای شرقی ایران کهن یاد شده است، چراکه جنگهای ایرانیان و تورانیان بیشتر در آن نواحی بوده است ، نه در دل ایرانشهر. همچون :
بلخ ۳۶ بار / سمنگان ۵ بار / کابل و کابلستان ۴۵ بار / زابل و زابلستان ۵۱ بار / بخارا ۷ بار / سمرقند ۶ بار / و ...
.
نام هیچکدام از کشورهای جهان به اندازه ایران در تاریخ تکرار نشده است.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ "دماوندیّه یا گدازههای دلِ بهار؟"
❇️ نمیدانم، شاید برای پنجاهمینبار "دماوندیه"ی مشهورِ بهار، یا همان "دماوندیهی دوم" را میخواندم. چه شُکوهی دارد این شِکوِهی بهار! بهارِ عاصی از قطارِ سیاستی که تهی میرفت!
دماوندیه بهار، زادهی اضطراب جهان (جنگِ جهانی اول) و نیز بازتابی از اوضاعِ پریشانِ ایران آن روزگاراست؛ پرخاشِ جانی آگاه که وجدانِ جمعیِ هممیهنانش را نمایندگی میکرد؛ ایرانیِ در فترتِ قجری _ پهلوی درمانده؛ ایرانیِ بیخبر از سرشتِ رویدادها و نگران از سرنوشتِ آشوبهایی که در چهارگوشهی سرزمینش برپابود.
دماوندیه قطعهای ادبی ( قصیده ای ) است درخشان که ستایشِ نیما را نیز برانگیختهبود. جایی دیگر پارهای از تاثیرپذیریهای پدرِ شعرِ نو را از این قطعه نشاندادهام.
شعر، سرشار از آرایهها و شگردهای ادبی است. از تشبیه و استعارهاش و نیز دانشِ اساطیری و تاریخیِ بهار چیزی نمیگویم، چراکه بهسببِ آمدنِ این قطعه در کتابهای درسی چندان ضرورتی ندارد. اما اینقدر بایدبدانیم که بسیاری و شاید هم همهی شاعرانِ و نگارگران (از فردوسی تا روزگارِ بهار)، بهاشتباه دیوِ سپید را سپیداندام تصوّرمیکردند، اما بهارِ پرخوانِ پُردان، بهدرستی آن را همچون قلهی دماوند، "سرسپید" دانسته. بهار بر تمهیداتِ شعرِ گذشته کاملاً اشرافداشته. مثلاً، او در ابیاتی پیاپی، به زیباترین وجه از آرایهی حسنِ تعلیل بهرهگرفته:
تا چشمِ بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهرِ دلبند
تا وارهی از دَمِ ستوران
وین مردمِ نحسِ دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اخترِ سعد کرده پیوند [...]
تو قلب فسردهی زمینی
از درد ورمنموده یکچند
تا درد و ورم فرونشیند
کافور بر آن ضماد کردند
خطابقراردادنِ قلهی دماوند، حکایت از تنهاییِ شاعری بهجانآمده از "اساسِ تزویر" و کاروبارِ "نژادِ" آدمی دارد. او آرزومیکند آنچه برسرِ قومِ عاد و شهرِ "پمپی"* آمده، بر سرِ "ری" و رازیها بیاید. دماوندیه ازاینمنظر با تصنیفِ "مرغِ سحر" نیز سنجیدنی است:
مرغ سحر ناله سرکن
داغ مرا تازهتر کن
ز آهِ شرربار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بهار در دماوندیه "سیاهبخت فرزند"ی است درحالِ درددلکردن با "مادری سرسپید" و صبور. فرزند از مادر میخواهد صبوریِ کُشندهی مادرانه را به کناری بگذارد و حرفِ دل و خشمِ درونش را خالی کند:
شو منفجر ای دلِ زمانه
وان آتشِ خود نهفته مپسند [...]
پنهانمکن آتش درون را
زین سوختهجان شنو یکی پند
گر آتشِ دل نهفتهداری
سوزد جانت به جانت سوگند
اما نکتهای که امروز بر من آشکار شد: بهار در دماوندیه، در آیینهی دماوند خودش را میدیدهاست. این خودِ بهار است که اینک دلش خون و درونش از دستِ بیخردانِ سفله، آگنده از گُرم و گدازه است؛ بهاری که گویا تابهحال خشمش را افسارزدهبوده و مصلحتاندیشانهتر میسرودهاست. اینک اما طاقتش طاقشده و شرارهها و گدازههای خشمش در واژهواژهی شعری شکوهمند بر چهرهی زمانه شتکمیزند. بهاری که یقیندارد اگر اکنون بند از زباننگشاید و نفثهالمقدوری نکند و شقشقیهاش را بیرون نریزد، دقمرگخواهدشد:
گر آتشِ دل نهفتهداری
سوزد جانت به جانت سوگند
* از شهرهای ایتالیا که زیر گدازهها مدفون شدهبود. در سدههای اخیر بخشهایی از آن را از دلِ خاک بیرونآوردهاند.
❇️ مطلب ارسالی از: کانال « از گذشته و اکنون »
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ پرسش: کارکَرد یا کارکِرد؟
❇️ در زبان فارسی فعل کَرد را در واژههای مختلف با دو تلفظ (Kard و Kerd) به کار میبرند.
تلفظ Kard : در واژههای کارکَرد، رویکَرد (برخی کارکِرد و رویکِرد میگویند).
تلفظ Kerd : در واژههای کِردگار، کِردار
دلیل این تفاوت چیست؟ در فارسی معیار کدام درست است؟
✅ پاسخ:
ریشۀ فعل کرد در سه زبان کهن ایرانی به قرار زیر است:
- در زبان اوستایی: kereta
- در فارسی میانه: karta
- در پهلوی (پارتی): kird
در گویشهای امروزی نیز به هر سه صورت ادا میشود:
- در گویش تهرانی، افغانستانی، بافق (روستای گوغر): Kard
- در گویش مشهدی، کرمانی، کاشانی، شیرازی: Kerd
- در گویش نیشابوری و سبزواری : kird
حال که در ریشۀ باستانی و گویشهای محلی هر دو تلفظ (Kard و Kerd) آمده است در زبان معیار کدام را باید به کار برد؟
یک روش دیگر میماند و آن استناد به کاربرد «کرد» در قافیۀ شعر است. آواهای پایانی دو واژۀ قافیه در پایان دو مصراع جبراً باید یکی باشد که اگر نباشد عیب علانیه است و خلاف قاعدۀ علم قافیه. ببینیم که شاعران بزرگ پارسی دری، کرد را با کدام واژهها همقافیه ساختهاند؟
فردوسی در شاهنامه کَرد kard با گَرد gard و کَردن با گَردَن همقافیه آورده است. کَرد همچنین با نبَرد، زَرد، گَرد، لاژوَرد، مَرد، سپَرد، بارها در سخن فردوسی همقافیه شده است. در حدیقۀ سنایی و آثار عطار و دیگر شاعران بزرگ هم «کَرْدْ» با کلمات هموزن فَعْلْ قافیه شده است.
میتوان نتیجه گرفت که در زبان فارسیِ دری (فارسی لفظ قلم) صورت «کَرد» Kard غلبه داشته است. یعنی شاعران سمرقندی و نیشابوری و توسی و هراتی و خجندی و بخارایی و شیرازی و اصفهانی اگرچه در گفتگوی با خانواده و همشهریانشان «کردگار» را با لهجهی شهر خویش به یکی از صورتهای kardagār یا kerdegār یا kerdagār یا kardegār تلفظ میکرده و میکنند اما در فارسی دَری (فارسی لفظ قلم، فارسی کتابی، فارسی معیار) kardagār میخواندهاند.
فرستاده آمد بکَردار گَرْد
شنيده سخنها همه ياد کَرْد
❇️ مطلب ارسالی از: کانال « کاروندپارسی »
❇️ دکترمحمودفتوحی
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ تصویر و ایماژ در شعر معاصر ایران
❇️ بخش اول
❇️ دکتر سید محمد دبیر مقدم ایماژ را اینگونه تعریف کرده است:" آنچه ایماژ گفته میشود در زبان فارسی تصویر یا خیال، همان است که جوهر اصلی و عنصر ثابت شعر است. اصولاً شعر بدون صورخیال، شعر نیست بلکه سخنی ساده و عادی."
نیما از پیشامگان تصویر سازی شعر معاصر ادب فارسی است و در جایجای اشعارش از آن بهره میگیرد:
نیما در شعر " ماخ اولا" از واقعیت یک رود، تصویری ذهنی خلق کرده و رود را به شکل انسان فراری و آواره در خیالش تجسم نموده که سرگردان و دیوانه است و همراه با شب تیره که آن هم مانند آدم دیوانهای تصورشده، افتان و خیزان بدون آنکه مقصد مشخصی داشته باشد، پیش میرود:
ماخ اولا، پیکرهی رود بلند/ میرود نامعلوم/ میخروشد هر دم/ میجهاند تن از سنگ به سنگ/ چون فراری شدهای/ که نمیجوید راه هموار/ میتند سوی نشیب/ میشتابد به فراز/ میرود بیسامان/ با شب تیره، چون دیوانه که با دیوانه
این شعر نیما در عینحال که از تصویر و ایماژ برخودار است حاوی پیامی انسانی و مهرورزی است و شعری است که هرکس چون آینه تصویرش را در آن میبیند و این بر زیبایی هر چه تمامتر شعر میافزاید:
آی آدمها! که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/یک نفر در آب میسپارد جان
گاهی تصویر در شعر مفهوم مستقلی را به مخاطب انتقال میدهند:
خانهام ابری است / یکسره روی زمین ابری است با آن
" خانهام ابری است" که به مفهوم ناگواری و نامساعد بودن زندگی است.
و یا:
دهانت را میبویند/ مبادا گفته باشی دوستت دارم.../ روزگار غریبی است نازنین...
" روزگار غریبی است نازنین" نشانهی حیرت و ناراحتی از زمانه است
شاملو نیز از جمله شاعرانی است که به خوبی از تصویر در شعرش استفاده میکند:
چراغی درد است/چراغی در دلم/ زنگار روحم را صیقل میزنم/آینهای برابر آینهات میگذارم/تا با تو/ ابدیتی بسازم/
جداشدن " تا با تو" و " ابدیتی بسازم" و" آینهای" باعث شده است تا دو جملهی" زنگار روحم را صیقل میزنم" و" آینهای برابر آینهات میگذارم" در برابر هم قرار گیرند و همانند دو آینه که در مقابل یکدیگر قرار میگیرند تا" از تو" " ابدیتی بسازند" که این تصاویر بسیار زیبا هستند.
و گاهی شاملو یک تصویر ساده را در شعرش به کار میبرد که دلانگیر است:
میکنم از چشم خواب آلودهی خود/صبحدم/ بیرون نگاهی/رقص مهتاب مهرگان زیباست
تصویر در شعر حسین منزوی:
برای صید لحظهای از آن گذشتههای خوش
مدام دل ره قوافل خیال میزند
شاعر با تشبیه" خیال" به قوافل "قافلهها" کثرت خیالات خود را به تصویر کشیده است.
و یا:
در سکون این مرداب بو گرفته گندیدیم
مثل ماهی تنبل تا جدا شدیم از رود
منزوی با تشبیه مردم به ماهی تنبل جداشده از رود، تفرقهای را که میان مردم افتاده به تصویر کشیده و بر گذشته حسرت میخورد.
و یا:
دوباره میگذرد بعد از آن سیه توفان
نسیم پاک نوازش بر آشیانهی من
" توفان" تصویر حرکت شدید باد است که به شکل امواج هوای تند حرکت میکند و در مسیرش سبب ویرانی میشود و صفت" سیاهی" هم بر سرعت چرخش توفان و میزان تلفات و خرابی آن اشاره دارد. نشانهی زبانی " سیهتوفان" در ارتباط با ذهیت شاعر در حقیقت نمادی از اوضاع پریشان جامعه است.
تصویر در شعر فروغ فرخزاد:
فروغ در شعر" پنجره" میگوید:
یک پنجره برای دیدن/ یک پنجره برای شنیدن/ یک پنجره که مثل حلقهی چاهی/ در انتهای خود به قلب زمین میرسد/ و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی/ این مهربانی مکرر آبی رنگ
فروغ در این شعر، تصویر" پنجرهای" را نشان میدهد که معمولاً باید به سوی آسمان، باز شود اما در ته زمین، باز میشود و در سطر بعدی تصویری را در شعر منعکس میکند که راهی به روشنایی دارد که وسیع، آبی و مهربان است و شاعر با بهرهگیری از تضاد واژگان" چاه، پنجره، آسمان، زمین" و چاه(سیاهی) ، آبی(آسمان و نور) و زمین( تاریکی) در کنار هم تصاویر بدیعی آفریده است.
تصویر در اشعار اخوان ثالث:
در رهش، گذرگاهش/ هر خروش و ناله که هست/ یا که نیست، میشنود/ چون عقاب گردونگرد/ صید خود در اوج اثیر/ جوید و نمیجوید
اخوان در این شعر، تصویری از شاعری نشان داده و او را مانند دو چشم، تجسم کرده و در ادامه به عقابی تشبیه نموده است که در آن اوج، شکارش را میخواهد و این شکار همان اجزای شعر است.
اخوان در اشعارش از تصویرسازی حماسی بهره میگیرد:
سام نیرم، زال زر ماییم/ ما فرامرزیم، ما برزو/ در چه تصویری تجلی کرده امروز/ رستم، ای پیر گرامی، پور مسکین زال
و یا در شعر:
باغ بیبرگی/ خندهاش خونی است اشکآمیز
تصویر زرد و سرخ باع در پاییز که زیباست اما نشانهی ویرانی شادابی و سرسبزی باع است که به خنده خونین و اشکآلود مانند شده است و در عینحال بهرهگیری از تناقض " باغ بیبرگی" بر زیبایی شعر و توصیف بهار افزوده است.
❇️ نادر ابراهیمیان
ادامه دارد... .
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ انواع کلمه در زبان فارسی
◀️ ۱-کهن ترین دستور فارسی مربوط به سال ۱۰۷۰ ه.ق ،اقسام کلمه را در سه مورد ذکر کرده : اسم فعل ،حرف
◀️ ۲-صرف ونحو زبان فارسی ۱۲۶۲ قمری ، اسم، فعل حرف
◀️ ۳- تاسال ۱۳۰۵( لسان العجم محمد تقی طالقانی ) به تبع از زبان عربی کلمات در سه قسم ،قرار گرفته اند اسم فعل حرف
◀️ ۴- سال ۱۳۱۶ کتاب زبان آموز پارسی اقسام کلمه را در ده قسم قرار داده : اسم ،،صفت،کلمه اشاره، صمیر ،فعل،اسم فعل،معین فعل،کلمه موصول،کلمه عیر موصول و حرف
◀️ ۵- دستور زبان فارسی کاشف،۱۳۲۵: مثل زبان آموز پارسی کلمات به ده گونه تقسیم شده اند اما به گونه ای متفاوت : اسم، صمیر،صفت،کنایات،فعل،ظروف،ادوات جزئ، ادوات فرع،ادوات عطف واصرار
◀️ ۶-صرف ونحو فارسی حسین سمیعی " اقسام کلمه را به سه گونه اسم فعل حرف تقسیم کرده
◀️ ۷- دستور فارسی عبدالعظیم قریب : ۹ گونه تقسیم بندی کرده
◀️ ۸- دستور زبان فارسی قریب ودیگران : بسال ۱۳۳۰، مثل دستور قریب اقسام کلمات را ۹ گونه اورده
◀️ ۹- دستور خیام پور ۱۳۳۸، اقسام کلمات ۶ گونه است .اعتبار علمی این دستور بیشتر از دستورهای گدشته است ازین جهت که مبنای کارش در تقسیم بندی ، براساس نقش دستوری کلمه در متن است نه مجرد از متن
ایرادی که بر این تقسیم بندی وارد شده اینست که ضمیررا که ویژگی خاص خود را دارد در گروه اسم اورده
نیز صفت صفت وقید صفت در آن طرح نشده است.
◀️ ۱۰ دستور زبان دکتر خانلری ۱۳۵۱: اقسام کلمات را به ۷ گونه تقسیم کرده . اسم ،صفت،ضمیر،قید ،فعل ،حرف وصوت
ایرادی وارد شده براین تقسیم بندی، کلمات مجرد از متن ،تقسیم بندی شده اند،کلماتی مثل خوب،خندان و...... را خارج از متن نمی شود نوع شان را تعیین کرد ک صفت است یا اسم است.
◀️ ۱۱- دستور مفصل دکتر فرشید ورد ۱۳۸۲، اقسام کلمه را ۶ گونه اورده. اسم وگروه اسمی ،صفت وگروه صفتی ،فعل وگروه فعلی،قید وگروه قیدی،صوت وگروه صوتی،وحرف
◀️ ۱۲- دکتر باطنی چیزی از این تقسیم بندی دکر نکرده اما از اقسام کلمات صحبت شده
❇️ در نهایت در دستور دکتر وحیدیان ،کلمات در متن بررسی شده ، همه اقسام کلمات را بیان کرده اما تعداد آنها راخیر .ودر نهایت اجزای جمله در سه گروه اسمی،فعلی وقیدی طرح شده اند که اجزای جمله را تشکیل داده اند.اعتبار شیوه این دستور بر اینست که براساس نطریات زبانی توجه اصلی به نحو و ساختمان جمله است نه صرف و ساختمان کلمه که نسبت به نحو جنبه فرعی و ثانوی دارد
❇️ نقل از زنده یاد دکتر وحیدیان
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🟠 تفاوت سبک و مکتب ادبی:
🔵 ۱- سبک علاوه بر جنبهٔ عمومی یک جنبهٔ شخصی نیز دارد ولی مکتب فقط جنبهٔ عمومی دارد.
🟡 ۲- سبک محدود به زمان خاصی است و با آمدن سبک جدید به پایان میرسد. هرچند ممکن است بعد از آن نیز افرادی باشند که بدان سبک عمل کنند ولی عملاً حیات آن سبک به اتمام رسیده است ولی مکتب محدود به زمان خاصی نیست با اینکه ممکن است یک مکتب مثل ناتورالیسم در قرن نوزدهم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد ولی این زمان بیانگر این نیست که بعد از این تاریخ فقط اثار مطابق این مکتب داریم؛ کماکان که میبینیم اشعار مولوی و حافظ را طبق مکاتب ادبی بررسی میکنیم حال آنکه اینها پیش از قرن نوزدهم میزیستند پس یعنی مکاتب ادبی محدودیت زمانی ندارند.
🔴 ۳- سبک جنبهٔ ملی دارد یعنی فقط شاعران یا نویسندگانی که طبق زبان سبک مورد نظر مینویسند، میتوانند از آن استفاده کنند مثلاً زمانی که میگوییم شعری طبق سبک خراسانی یا عراقی سروده شده است یعنی حتماً به زبان فارسی گفته شده است در نتیجه اشعار زبان های دیگر نمیتوانند طبق این سبک های ادبی باشند ولی مکاتب ادبی بین المللی هستند یعنی به هر زبانی که شعری سروده شود یا داستانی نوشته شود ممکن است طبق یکی از مکاتب ادبی باشد
❇️ نویسنده: امیرحسین جلیلیان
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ گرهگاه تعلیق یا شکاف ایجاز در شعر چیست؟
✍ دکترسیناجهاندیده
❇️ شاعران چگونه تعلیق ایجاد میکنند؟ شکل تعلیقآفرینی مهمترین گرهگاه است تا منتقد بفهمد که شاعر با چه منطقی فرم را برای بازنمایی محتوا به کار میگیرد. گرهگاهِ تعلیق معمولاً پر از نشانه است. بنابراین نشانهشناسی گرهگاهِ تعلیق میتواند ما را راهنمایی کند که به چه نشانههایی بیشتر دقت کنیم. گرهگاه تعلیق معمولا ناگهان شکل نمیگیرد. شاعر پیش از اینکه ما را وارد گرهگاه تعلیق کند سمت و سوی تخیل خود را آشکار میکند. اگر ذهن شاعر ایدئولوژیک و معطوف به اعتراض اجتماعی - سیاسی باشد گرهگاهها دچار پیشساختار میشوند؛ یعنی خواننده پیشاپیش حدس میزند که «زیرمتن» شعر آمیخته به چه معناها و نمادهای اجتماعی و سیاسی است.
هر چقدر شاعر ذهن پدیدارشناسانه داشته باشد فهم گرهگاه تعلیق، پیچیدهتر است. یدالله رویایی از آن دست شاعرانی است که گرهگاههای حجمی، سخت و زبانشناختی ایجاد میکند. بنابراین فهم گرهگاه همیشه با سبک و زبان شاعر رابطه دارد. خوانندهی معتاد به شعرهای فریدون مشیری هرگز نمیتواند از پس گرهگاههای یدالله رویایی برآید.
◀️ شعر هایکو ژاپنی معمولا دارای گرهگاه تعلیقی است که به سادگی باز نمیشود. علت این مسئله این است که شعر هایکو در ترجمه میمیرد. اما در هایکوهای ایرانی گرهگاه تعلیق چندان پیچیده نیست.
◀️ شعر معروف «طرح» احمد شاملو که در دههی سی سروده شده است، دارای گرهگاه تعلیق ایدئولوژیک است، خواننده با توجه به سلطه گفتمانی نمادهای شعری شاملو میتواند حدس زند که منظور از «یک شاخه» و « نور» چیست. زیرا شاملو «شب» را پدیدارشناسانه بازنمایی نمیکند. شب و گلوی خونین دارای مفروضات ایدئولوژیک است:
شب
با گلوی خونین
خواندهست
دیرگاه.
دریا
نشسته سرد.
یک شاخه
در سیاهیِ جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد.
◀️ گرهگاه تعلیق را میتوان همان «شکاف ایجاز» دانست. این شکاف که معنای خطی را تبدیل به معنای حجمی میکند، در واقع نقطهی عطف تجربهی زیباییشناختی است. اگر خواننده برخی از معناهای پنهان گرهگاه تعلیق را تشخیص دهد، به تجربهی زیباییشناختی میرسد؛ در غیر این صورت ممکن است واکنش مناسبی در برابر شعر نداشته باشد. برخی شاعران «شکاف ایجاد» را کاملاً مشخص میکنند؛ یعنی شعر را دو تکه مینویسند. این دسته شاعران از اینهراس دارند که ممکن است خواننده متوجه شکاف ایجاز یا گرهگاه تعلیق نشود. به همین دلیل شعر خود را با طرز نوشتن توضیح میدهند. به این شعر شمس لنگرودی دقت کنید:
باران خزانی بر بام
باد
آکندهی اندوه.
تکههای بهار را که در قلبم جا نهادی
کجا بگذارم.
◀️ البته شمس لنگرودی از آن دسته شاعران است که با تصویر، تعلیق ایجاد میکند. در شعری که در زیر میآید، شاعر با ربط «گلابی معصوم در زیر دستی» به پاره پاره شدن، معنای پاردوکسکال ایجاد کرده است. شمس لنگرودی ذهن تراژیک دارد، به همین دلیل «گرهگاههای تراژیک» را مدام کشف میکند:
چه کودکانه انتظار مرا میکشی گلاب معصوم!
چه شادمانه در انتظاری
تو که ساعتی دیگر
در زیر دستی کوچکی
پاره پاره خواهی شد.
اکنون شعر بالا را با این شعر بسنجید.
در شعر زیر گرهگاه تراژیک را کاملاً میتوانید دریافت کنید:
نمیداند به قربانگاه میرود
گوسفندی
که از پی کودکان میدود
که عقب نماند.
◀️ تعلیق تراژیک در شعر احمد شاملو معمولا توصیفی است. او پیش از شمس لنگرودی به تصویر ناساز اما تراژیک پی برده بود اما بیشتر در شعر بلند به کار میگرفت؛ مثل این تکه از شعر بلند سرود ابراهیم در آتش:
آه، اسفندیارِ مغموم!
تو را آن به که چشم
فروپوشیده باشی!»
شاملو در شعر کوتاه زیر، تعلیق تراژیک را کاملاً اجرا کرده است:
سلاخی
میگريست
به قناری کوچکی
دل باخته بود.
◀️ واکنش سلاخ، وارونهی رفتاری گوسفند شمس لنگرودی است که بین بازی و رفتن به قربانگاه را تشخیص نمیدهد. تجربهی زیباییشناختی این دو شعر کوتاه (شعر شمس و شاملو) تقریباً یگانه است. اما با این تفاوت که شمس به این نوع ساختارآفرینی علاقهمند است. شمس لنگرودی حتی در عاشقانههای خود نشان میدهد که ممکن است در پشت نسیمی خنک، فاجعهای پنهان باشد.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ ما آدم ها استادِ قضاوت کردنِ دیگرانیم...
◀️ جواب ندادنِ پیام را مغرور بودنشان تلقی میکنیم
و زود جواب دادن ها را هم میگذاریم به پایِ بیکار بودن...
◀️ به کسی که با همه گرم میگیرد انگِ بیش از حد آزاد بودن میزنیم،
و کسی که حریمش را حفظ میکند متهم میکنیم به گوشه گیر بودن...
◀️ کسی که تار مویش یا مچ دستش معلوم است را بی بند و بار میدانیم
و با حجاب ها را خشکِ مذهب...
◀️ به کسی که از خودش زیاد عکس میگذارد لقبِ خود شیفته میدهیم
و وقتی کسی عکسی از خودش نگذارد میگوییم لابد خیلی زشت است...
◀️ عکس از بیرون رفتن و خوش گذرانی بگذاریم اسمش میشود شو آف
و تفریح هایمان را برای خودمان نگه داریم میشویم
بیچاره و افسرده است...
◀️ زیاد که بخندیم میشویم بی غم
و ناراحتیمان را که بروز بدهیم میشویم تو هم که همیشه حالت بد است...
◀️ عکسِ چشم و ابرو بگذاریم میگویند لابد هنوز نرفته زیر دست جراح
و عکس از صورت میگذاریم میگویند لابد هیکلش نتراشیده است...
◀️ آهنگ خارجی گوش بدهیم میشویم متظاهر
و آهنگ فارسی که پخش کنیم بی کلاس...
◀️ ازدواج که نکنیم میشویم لابد عیب و ایرادی داشته
و بله که بدهیم میشویم عجله داشت انگار...
◀️ ما آدمها تکلیفمان با خودمان معلوم نیست
اصلا ملاک برای خوب و بد بودن آدم ها نداریم انگار...
بعد با همین ملاک های نصفه نیمه که هر روز هم عوضشان میکنیم
می افتیم به جان آدمها و اندازه گیری و برچسب زدن بهشان...
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ شاعرانگیِ کلمه در آثار علی حاتمی
ـ "من آرزو طلب نمیكنم، آرزو میسازم." (کمال الملک ۱۳۶۳)
ـ "آیین چراغ، خاموشی نیست." (حاجی واشنگتن ۱۳۶۱)
ـ "مرگ حق است ولی به دست شما بسی مشکل! امّا شوقِ از میان شما رفتن، مرگ را آسان میکند."(سلطان صاحبقران ۱۳۵۴)
ـ "در طریقت ما شرط اوّل تردامنی است و آدم خیس، هراسِ بارون نداره!" (دلشدگان ۱۳۷۱)
ـ "شب رو بايد بی چراغ روشن كرد." (مادر، ۱۳۶۸)
ـ "هنر، مزرعه بلال نيست كه محصولش بهتر شود! از ستارههای آسمان هم يكی میشود كوكبِ درخشان، الباقی فقط سوسو میزنند." (کمال الملک ۱۳۶۳)
ـ "همه عمر دیر رسیدیم." (سوتهدلان ۱۳۵۶)
ـ "شاعر و تاجر كه با هم فرق نداره، تاجر ورشكسته شاعر میشه، شاعر پولدار میره تاجر میشه!"(حسن کچل ۱۳۴۸)
ـ "برای آمدن به چشم نقاش، باید در چشمانداز بود." (کمال الملک ۱۳۶۳)
ـ "دلمون برات تنگ میشه، بهت عادت کرده بودیم؛ به اخم و تَخمات، اولدُرَم بُلدُرَمات، سگ محلّیات، ولی گور پدر دل ما، دل تو شاد!" (سوتهدلان ۱۳۵۶)
ـ "مقدّر است امروز لباس نو بپوشم. اگر میتوانی درد و غم را هم از تن من بشوی." (سلطان صاحبقران ۱۳۵۴)
ـ "کاش این دنیا هم مثل یک جعبه موسیقی بود، همه صداها آهنگ بود، همه حرفها ترانه." (دلشدگان ۱۳۷۱)
ـ رضا خوشنویس: آب از دست صیاد خوردن بهتره تا سلاخ.
ـ قهوهچی: سلاخ خلاص میکنه، صیاد گرفتار...
(هزاردستان ۱۳۵۸)
ـ "با همه بلند بالایی؛ دستم به شاخسار آرزو نرسید!" (دلشدگان ۱۳۷۱)
ـ "ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست،اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زندهها به مردههاشون میذارن." (مادر ۱۳۶۸)
ـ "سر شام گریه نکنید، غذا رو به مردم زهر نکنین. سماور بزرگ و استکان نعلبکی هم به قدر کفایت داریم. راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف. آبروداری کنین بچّهها، نه با اسراف ، سفره از صفای میزبان خرم میشه، نه از مرصع پلو.حرمت زنّیت مادرتون رو حفظ کنین. محمّد ابراهیم! گوشت رو خیلی ریز نکن مادر، اون وقت میگن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ !" (مادر ۱۳۶۸)
ـ "داداش حبیب، من و تو از یه خمیریم، منتها تنورمون عليحدّه است. تنور تو عقدی بود، تنور من صیغهای تیغهای! کله تو شد عینهو نون تافتون،گرد! کله من عین نون سنگک...هه هه،حالا شکر که بربری نشدیم!" (سوتهدلان ۱۳۵۶)
ـ "مادر مُرد،از بس که جان ندارد ..." (مادر ۱۳۶۸)
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
📌سادهنویسی به عنوان یک اصل اخلاقی در نوشتن
✍ دکتر حسین معصومی همدانی
مطرح کردن ضرورت سادهنویسی به صورت یک اصل اخلاقی را میتوان از دستاوردهای عصر روشنگری دانست. آرتور لاوجوی، مورخ آمریکایی اندیشه، معتقد است که روحیهٔ حاکم بر عصر روشنگری را میتوان با عبارت «اسپری سمپلیست» توصیف کرد. [...] منظور از اسپری سمپلیست این است که انسان اعتقاد داشته باشد که مسائل عالم ذاتاً ساده هستند، به این معنی که یا اساساً مسئلهٔ پیچیدهای وجود ندارد یا بهدنبال حل مسائل پیچیده رفتن کار درستی نیست، بلکه ما باید، در آن حد که وسع بشری و امکانات فکریمان اجازه میدهد، به دنبال حل مسائلی باشیم که حس میکنیم راه حلی دارند و مسائل بزرگ و لاینحلی را که متفکّران تا کنون به آنها پرداختهاند و به جایی هم نرسیدهاند، رها کنیم. [...] بعضی از ایشان [= متفکران عصر روشنگری] معتقدند که جهان ذاتاً جای سادهای است و آدمیزاد هم موجود سادهای است. بعضی دیگر وجود چیزهای پیچیده و مبهم را در جهان منکر نیستند، اما میگویند که نباید بیهوده به این گونه چیزها پرداخت: دنبال حل مسئلهای رفتن که بیجواب بودنش از همان ابتدا معلوم است کار عاقلانهای نیست.
یکی از پیامدهای این روحیه ضرورت سادهنویسی است. زیرا پیچیدهنویسی، از لحاظ معتقدان به این نظر، بر یکی از این دو چیز دلالت میکند: یا نویسنده به سراغ یکی از مسائل پیچیدهای رفته که حل آنها در حد توان بشری نیست و بنا بر این هم او وقت خود را تلف کرده و هم خواندن نوشتهاش اتلاف وقت است. یا مسئلهای را که ذاتاً ساده است بیهوده پیچیده کرده تا پیش خواننده خودنمایی کند. در واقع برای این متفکران ملاک ارزش اندیشهها همین بود که تا چه حد میتوان آنها را طوری بیان کرد که هر انسانی، یا دست کم هر انسان درسخواندهای، از آن سر در بیاورد. اینان از مردم میخواستند که بهجای تکیه بر الفاظی که به نظر ایشان بیمعنی بود، عقل سلیم و طبع مستقیم خود را به کار بیندازند و از نویسندگان هم میخواستند که بهجای روی آوردن به کشتی اصطلاحات، عقل سلیم خواننده را مخاطب قرار دهند.
[...] برای بیان هر مطلبی، هر قدر هم تخصصی باشد، راههای گوناگونی هست و نویسنده موظف است از میان آنها روشنترین و سادهترین راه را انتخاب کند. درستی انتخاب او را شاید خوانندگان از همهجا بیخبر درنیابند، اما خوانندهای که با مطلب او یکسره بیگانه نباشد به آن پی میبرد؛ همچنانکه خواننده پی میبرد که نویسنده در کجا بیهوده دشوارگویی و دشوارنویسی کرده است.
📕 حسین معصومی همدانی، اخلاق نوشتن، ۱۴۰۱، فرهنگ معاصر، چاپ اول ص: ۷۱ –۷۳.
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
**کارگاه تخصصی جناس
#گروهدبیرانادبیاتکشوری
#تهیهوتنظیم:
#استادمحمودانصاری
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا
============
ابر گروه سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره
گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )
@molavi_asar_o_afkar
===================
نکات ناب تربیتی
کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه
@nokatetarbiyati
==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
==============
فردوس سخن
کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی
@ferdosesokhan
=================
عاشقانه های نزار قبانی
نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست
@nezar_asheghaneha
====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )
غادة السمان (متولد ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار می رود.
@ghadat_asheghaneha
====================
موزيك كانال
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد
@muzic_canal
==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)
کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .
@zarbolmaslhaefarsi
==================
مخزن کتاب های pdf ادبی
مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی
@pdf_kotob_e_adabi
==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا
با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .
@mazhzan_molana
=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni
===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni_gr
=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی
مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها
سری به این کانال بزنید:
@makhzanesoalatedoroseadabi
======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )
گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak
===================
حافظ شیرین سخن
حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش
@hafez_e_shirin_sokhan
====================
ابر گروه مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول
گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول
@majmaedabiraneadabiatdoreaval
======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول
محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول
@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval
================
اصلاحِ اشعارِ جعلیِ شاعران
این کانال با هدف معرفی و درحد امکان اصلاح اشعار
جعلی تشکیل شده است
تراوش کی کند از طبع موزون، شعر ناموزون
کسی نشنیده از سنجیدگان حرف نسنجیده
#مخلصکاشاشانی
@molavi_asar_o_afkar
@eslah_e_ashaar_e_jaali_e_shaeran
=============
راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عزیزان همراه
مجموعه این گروهها و کانالها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره میشود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانالها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.
✳️ نُکت در باب اغراق
❇️ میگویند « تشبیه» مادر آرایه هاست. زیرا در اکثر آنها ریشه دارد و آثارش را کمابیش میتوان مشاهده کرد. مثلا در استعاره نقش مهمی دارد و استعاره بر پایه تشبیه بنا می شود. و یا تمثیل و اسلوب معادله و گاه لف و نشر و... .
این صنایع در دایره یا محور تشبیهاند و تقریبا زیر مجموعه آنند.
اما آیا تشبیه خود میتواند زیر مجموعه صنعت دیگری باشد؟
اگر مقداری تامل کنیم متوجه می شویم در سخن ادبی بهخصوص توصیف کردن، آنچه خیال نویسنده (در جهت زیبایی و موثر بودن اثرش) از آن بهره میگیرد بزرگ جلوه دادن موصوفات( یعنی آنچه که به وصف آن می پردازد)است. این بزرگ نمایی همان اغراق است. حاصل اندک تامل بیشتر در این باب، ما را متوجه این می کند که اکثر صنایع(یا آرایههای) ادبی بهگونهای همراه با اغراق هستند. حتی تشبیه هم نوعی اغراق و بزرگنمایی است. در مثال همینکه شاعر «قد» را از بلندی به «سرو» مانند می کند، نوعی بزرگنمایی است که خیالش می سازد.
◀️ می توان گفت حدودا هرتشبیه ای میتواند به طرزی اغراق باشد ولی از جایی که هر اغراق شامل شباهت و همانندی نیست می توان گفت تشبیه(که همانگونه که گفتیم صنایع بسیاری را روی محور خود دارد)، خود روی محور اغراق قرار میگیرد.
◀️ البته باید این را نیز مدنظر گرفت که هرصنعتی که در بنیاد خود تشبیه دارد هم صرفا همراه با اغراق نیست مثلا اسلوب معادله.... با این تفاسیر باید گفت بین تشبیه و اغراق رابطه عموم خصوص از نوع (من وجه)است.
◀️ صنایع دیگر هم در ژرفنای خود می توانند اغراق داشته باشند. مثلا حسن تعلیل. فرضا شاعر میگوید:
تا چشم تو ریخت خون عشاق
زلف تو گرفت روی ماتم
مشخصا علتی که شاعر برای سیاهی زلف میآورد زیباست ولی غیرواقعی است...
یا مثلا در سروده:
پرسید ز من ز روی پرکاری دوست
کز بهر چه مار بفکند دائم پوست
گفتم چو به زلف تو کنندش نسبت
در پوست نمیگنجد و حق هم با اوست
شاعر علت پوست اندازی مار را ذوق و وجد نسبت دادنش به موی محبوب شاعر می داند که سوای غیر واقعی بودنش مبالغه آمیزانه نیز هست.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ تقلید شعرا از نظامی
❇️ نظامی گنجهای، به دلیل سبک سخنسرایی و زبان شعر مخصوص به خودش، مورد تقلید بسیاری از شاعران قرار گرفتهاست. از جمله شاعرانی که از آثار نظامی تقلید کردهاند به این نامها میتوان اشاره کرد: امیر خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، جامی، هاتفی، قاسمی، وحشی، عرفی شیرازی، مکتبی، فیضی فیاضی، اشرف مراغی، آذر بیگدلی، هلالی جغتایی، مولانا هاشمی کرمانی، مولانا نویدی شیرازی و سلمان ساوجی.
❇️ مقلدان :
◀️ خواجوی کرمانی
گل و نوروز داستان عشق شاهزادهای به نام «نوروز» با «گل»، دختر پادشاه روم است که خواجوی کرمانی این مثنوی را در ماه صفر ۷۴۲ هجری و در ۵۳۰۶ بیت سرودهاست.این منظومه داستانی عاشقانه است، مربوط به نوروز شاهزادۀ ایرانی، با گُل دختر پادشاه روم. خواجوی کرمانی آن را به پیروی از خسرو و شیرین نظامی گنجهای سروده است و خواجو خود نیز به شاگردی نظامی اقرار کردهاست.
فلک تا ازرقی باشد به منظر
جهان تا عنصری باشد به جوهر
نبیند نظم در شیرین کلامی
چو خواجو هیچ شاگرد نظامی
◀️ امیر خسرو دهلوی
خمسهاش از خمسههای تمام مقلدان نظامی نسبتاً بهتر و برتر است،و او در اشعارش نظامی را بهعنوان استادی مسلط به فن ستودهاست:
نظامی کهاستاد این فن وی است
در این بزمگه شمع روشن وی است
ز ویرانهٔ گنجه شد گنجسنج
رسانید گنجِ سخن را به پنج
چو خسرو به آن پنج همپنجه شد
وز آن بازوی فکرتش رنجه شد...
◀️ وحشی بافقی
وحشی دو منظومهٔ عاشقانه دارد. یکی ناظر و منظور که عشق همجنسگرایانهٔ پسران شاه و وزیری را بر یکدیگر روایت میکند، و دیگری فرهاد و شیرین یا شیرین و فرهاد به استقبال از خسرو و شیرین نظامی گنجهای. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید و ۱۵۶۹ بیت است و امّا مثنوی دوم، وحشی بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را نساخت و باقی آن را وصال شیرازی شاعر مشهور سده سیزدهم هجری (م ۱۲۶۲) سروده و با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیدهاست. شاعری دیگر به نام صابر شیرازی بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود. مثنوی معروف دیگری که وحشی به پیروی از نظامی سرود، خلد برین است که بر وزن مخزنالاسرار نظامی گنجهای میباشد.
ابیات از خلد برین به تقلید از مخزن الاسرار و در بحر سریع:
خامه برآورد صدای صریر
بلبلی از خلدبرین زد صفیر
خلدبرین ساحت این گلشن است
خامه در او بلبل دستان زن است
بلبل این باغ پرآوازه باد
دم به دمش زمزمهای تازه باد
طرفه ریاضیست که تا رستخیز
سبزهٔ او را نبود برگ ریز
ز آب خضر سرزده گلها در او
غنچه گشا باد مسیحا در او
◀️ هاتفی خرجردی
در شعرسرایی دنبالهرو نظامی گنجوی بود.
منظومهها (خمسهٔ ناتمام):
لیلی و مجنون،
هفت منظر (مانند هفت پیکر نظامی حدود ۲۰۰۰ بیت)، در بحر خفیف سالم مخبون مقطوع
خسرو و شیرین
تیمورنامه یا تَمُرنامه یا ظفرنامه
◀️ مکتبی شیرازی
از آثار او منظومه لیلی و مجنون که در سال ۸۹۵ هجری قمری به تقلید از نظامی سروده شدهاست شهرت دارد.
ای بر احدیتت ز آغاز
خلق ازل و ابد همآواز
ای سایه مثالگاه بینش
در حکم وجودت آفرینش
ای کالبدآفرین جانها
گوهرکش رشته بیانها
ای برتر از آنکه دیده جوید
یا نطق زبانبریده گوید
نه از گنه منت زیان بود
نه باشدت از عذاب من سود
هر نیک و بدی که در نوا بود
نیک از تو و بد ز فعل ما بود
◀️ فیضی فیاضی
او به تقلید از نظامی مثنویهایی بنام «سلیمان و بلقیس» و «نل و دمن» و «هفت کشور» و «مرکز ادوار» و نیز داستان «گیتا» را به نظم کشیدهاست. این اشعار از اوست:
شاهنشه بی نبرد عشق است
سلطان خرابه گرد عشق است
در ریگ روان دفینهٔ او
در دست تهی خزینهٔ او
صد معرکه عارض سپاهش
صد ناله نقیب بارگاهش
از آب جگر گذشته دلتنگ
بر آتش دل نهاده اورنگ
◀️ نامی اصفهانی
او پنج مثنوی خمسه به تقلید از خمسه نظامی با عنوان «نامی نامه» سروده که مشتمل است بر: درج گهر، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، وامق و عذرا، یوسف و زلیخا. نسخ خطی چهار مثنوی او موجود است، ولی از یوسف و زلیخای او نشانی در دست نیست.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ داستان ویس و رامین
✳️ قصه ای خیالی از دوران #اشکانیان
◀️ بخش : اول
❇️ در جشن بهاره، شاه کهنسال مرو که موبد هم بوده است، ملکه ماه آباد را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میشود. ملکه ماه آباد؛ «شهرو»، که او نیز زنی میانسال اما زیبا و جذاب بوده و شوهر نیز داشته است، برای شاه مرو بهانه میآورد و میگوید از سن و سال او گذشته که با کسی عشق بازی کند و دست رد به سینه شاه مرو میزند.
شاه – موبد مرو که مردی هوسباز است، او را رها نمیکند و از او میخواهد حداقل یکی از دخترانش را به ازدواج او دربیاورد. شهرو میگوید دختری ندارم که به تو بدهم؛ اما موبد باز اصرار میکند. شهرو نیز قول میدهد که اگر روزی دختری داشته باشم، حتما او را به تو میدهم و به این اطمینان که در آن سن و سال بچه دار نمیشود، خود را از شر اصرار موبد رها میکند؛
به دنیا آمدن ویس
در کمال ناباوری پس از مدتی شهرو باردار و صاحب دختری بسیار زیبا میشود و نام او را ویس میگذارد.
سالها میگذرد و ویس به سن ازدواج میرسد. شهرو دخترش را به عقد ازدواج برادر ویس، یعنی ویرو، درمیآورد.
موبد جریان ازدواج ویس با ویرو را متوجه میشود و برادر خود، «زرد» را نزد شهرو میفرستد تا پیمانی را که سالها قبل با او بسته بود به او یادآوری کند. در این میان ویس دوست ندارد با موبد ازدواج کند و شهرو نیز به این کار مایل نیست.
ازدواج ویس و ویرو یک هفته به تعویق میافتد و موبد فرصت مییابد تا به ماه آباد لشکر بکشد. جنگی بزرگ به راه میافتد و در این نبرد قارن، همسر شهرو، کشته میشود؛ اما شاه – موبد نمیتواند بر شهرو و خانوادهاش چیره شود. سپس موبد دوباره هدایایی برای شهرو میفرستد و ویس را از او خواستگاری میکند و پیمانی که سالها پیش با هم بستهاند را به یاد او میآورد. این بار شهرو میپذیرد. پس موبد برادرش «رامین» را برای آوردن عروس به سرزمین خود میفرستد.
رامین به همراه کاروان عروس از ماه آباد به سوی مرو به راه میافتد؛ اما در راه ناگاه بادی برمیخیزد و پردۀ کالسکه ویس را کنار میزند. رامین با دیدن ویس در یک نگاه عاشق او میشود و به یاد میآورد که در دوران کودکی آنها با هم بزرگ شده بودند و دایه مشترکی هم داشتهاند.
علیرغم میل ویس، ویس و موبد با هم ازدواج میکنند؛ اما ویس نمیخواهد دست موبد به او برسد؛ بنابراین به بهانه عزادار بودن برای پدرش، به طور موقت موبد را از خود دور میکند. او سپس دایه خود را که از زمان کودکی با او بوده در مرو پیدا میکند و از او میخواهد تا چارهای بیندیشد تا پیرمرد را از خود دور کند.
دایه که ویس را بسیار دوست میدارد، طلسمی میسازد که به طور موقت توانایی جنسی موبد را از بین میبرد. او این طلسم را در ساحل رودخانهای در زمین فرومیکند. پس از مدت کوتاهی توفانی برمیخیزد و طلسم نابود میشود؛ به طوری که طلسم ابدی میشود و حتی دیگر دایه هم به آن دسترسی ندارد تا آن را باطل کند.
در این میان رامین جرأتی پیدا میکند و به دایه نزدیک میشود و دل او را به دست میآورد تا ویس را راضی کند که عشق رامین را بپذیرد. دایه با ویس صحبت میکند و با توصیفاتی که از رامین میکند، دل ویس به رامین متمایل میشود. او زمینهای را فراهم میکند تا ویس و رامین با هم دیدار کنند.
روزی موبد مهمانی بزرگی ترتیب میدهد و شهرو و ویرو را هم در آن جشن دعوت میکند. در اثنای همان جشن، به موبد خبر میدهند که ویس و رامین با یکدیگر رابطه عاشقانه دارند. موبد به سختی بر میآشوبد و آن دو را تهدید به مجازات میکند؛ اما در کمال شگفتی ویس میگوید که خبر درست بوده و او عمیقا به رامین عشق میورزد. شهرو مادر ویس، و ویرو برادرش، ویس را نصیحت میکنند؛ اما او نمیپذیرد و به عشق خود پای میفشرد.
گریختن ویس و رامین
ویس و رامین تصمیم میگیرند برای رهایی از موبد به شهری دیگر بگریزند. مدتی میگذرد و موبد از مکان ویس و رامین بی اطلاع بوده است. تا این که رامین نامهای برای مادرش میفرستد تا او را از نگرانی درآورد. مادر به موبد اطلاع میدهد و موبد آنها را مییابد و به مرو بازمیگرداند. بزرگان میانجیگری میکنند و موبد آن دو را میبخشد و آن دو را از هم دور میکنند. رامین از غم عشق ویس میسوزد. او چنگی میسازد و آوازی در غم دوری از ویس میسراید و آن را در یک مهمانی با نوای چنگ میخواند.
ادامه دارد... .
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا
============
سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره
گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )
@molavi_asar_o_afkar
===================
نکات ناب تربیتی
کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه
@nokatetarbiyati
==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
==============
فردوس سخن
کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی
@ferdosesokhan
=================
عاشقانه های نزار قبانی
نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست
@nezar_asheghaneha
====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )
غادة السمان (متولد ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار می رود.
@ghadat_asheghaneha
====================
موزيك كانال
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد
@muzic_canal
==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)
کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .
@zarbolmaslhaefarsi
==================
مخزن کتاب های pdf ادبی
مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی
@pdf_kotob_e_adabi
==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا
با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .
@mazhzan_molana
=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni
===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni_gr
=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی
مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها
سری به این کانال بزنید:
@makhzanesoalatedoroseadabi
======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )
گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak
===================
حافظ شیرین سخن
حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش
@hafez_e_shirin_sokhan
====================
مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول
گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول
@majmaedabiraneadabiatdoreaval
======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول
محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول
@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval
================
اصلاحِ اشعارِ جعلیِ شاعران
این کانال با هدف معرفی و درحد امکان اصلاح اشعار
جعلی تشکیل شده است
تراوش کی کند از طبع موزون، شعر ناموزون
کسی نشنیده از سنجیدگان حرف نسنجیده
#مخلصکاشاشانی
@molavi_asar_o_afkar
@eslah_e_ashaar_e_jaali_e_shaeran
=============
راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عزیزان همراه
مجموعه این گروهها و کانالها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره میشود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانالها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.
✳️ نکته ای در باره ی « باید و شاید »
❇️ در بعضی از دستور ها باید و شاید را در يك طبقه قرار میدهند و هر دو را فعل میشناسند. ولی «شاید» در فارسی امروز به کلی کاربرد فعلی خود را از دست داده و قید شده است؛ در حالیکه «باید» «هنوز کاربرد فملی خود را - گرچه به صورت ناقص - حفظ کرده است.
◀️ دوجمله «باید او را شناخت» و «شاید او را شناخت» ازنظر ساختمان دستوری معادل نیستند: جمله اول غیرشخصی است و نمیتواند فاعلداشته باشد - مثلا تمیتوان گفت «حسن باید او را شناخت»- درحالیکه جمألةٌ دوم شخصی است و فاعل آن سوم شخص مفرد است که میتوان آنرا اضافه کرد و گفت «حسن شاید او را شناخت» در این جمله «شاید» بصورت قید یکار دفته است.
◀️ در فارسی عادی امروز بصورت نفی میتوان گفت «نباید او را شناخت» ولی نمیتوان گفت «نشاید او را شناخت» و این دلیل دیگری است که «شاید» از صورت فعل خارج شده است.
✅ این نکته👆 در توصیف ساختمان دستوری دکتر باطنی آمده است.
◀️ با این توضیح در جمله پس سخن کوتاه باید، والسلام، همانطوری که برخی دستور نویسان هم اشاره کردند در این بافت، باید کارکرد فعلی دارد و سخن نهاد آن میباشد هرچند که ممکن است در معنا بتوان آن را تاویل نمود و صورتهای نحوی دیگری بر آن متصور شد.
◀️ نکته دیگر اینکه به نظر میرسد پس در اینجا پیوند وابسته ساز باشد.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ تصویر و ایماژ در شعر معاصر ایران
❇️ بخش دوم
❇️ فریدون مشیری از شاعرانی خوشذوق معاصر است که از تصویر و توصیف همراه با تشخیص در اشعارش بهره میگیرد:
بر تن خورشید میپیچد به ناز/ چادر نیلوفری رنگ غروب
شاعر خورشید را همانند دختری، تصور میکند که چادر کبود رنگ غروب را بر سرش میاندازد و چهرهاش را پنهان میکند.
تصویر در شعر سهراب سپهری:
بوی هجرت میآید: بالش من پر آواز پر چچلچلههاست/ صبح خواهد شد/ و به این کاسهی آب/ آسمان هجرت خواهد کرد
سهراب تصویری زیبا از هجرت و مسافرت خود را میدهد و با اطلاع از بیماری خودش میداند که زمان مرگ و کوچ است و اشاره میکند که مرگ، رهاشدن از این قفس است" صبح خواهد شد" و" آسمان هجرت خواهد کرد"
با توجه به چلچله، پرندهای که مهاجرت میکند و ظاهر معنی شعر اینکه صبح شده و باید بلند شوم و بروم زیرا صدای کوچ چلچلهها در زیر سرم و از پرهای درون بالشم میشنوم و این شعر حسنتعلیلی بدیع و هنرمندانهای دارد.
تصویر در شعر احمدرضا احمدی:
ما بر شاخهای بهار را مینشانیم/ ما عطر بهار را میپیماییم/ ما بهار را میشنویم/ و خزان مخفی در رگهای آبیمان را هجا میکنیم
تصاویر" خزان، بهار، رگههای آبی"
هجاکردن خزان: تصویر ریزش برگها و نشاندهندهی" مرگ" است.
رگههای آبی: تصویر تپش و شور و زندگی است.
"نشاندن، پیمودن، شنیدن بهار" همزمان با هجاکردن خزان در رگههای آبی، ایماژهایی هستند که شاعر در کنار هم آورده است.
تصویر در شعر نادر نادرپور:
" از میان شاعران معاصر ایران، نادر نادرپور( ۱۳۰۸- ۱۳۷۸) بیش از همه به تصویر توجه و تعلقخاطر دارد." ( دکتر محمود فتوحی)
نادرپور از شاعران توانای تصویرپرداز معاصر است و در اشعارش تصویر را به خاطر تصویر به کار میبرد و تصاویر بدیع با تشبیه در کنار هم قرار داده است:
باد همچو مادری که از میان گیسوی دخترش/ تار چندگانهی سپید را جدا کند/ برگهای زرد را/ از میان برگهای سبز من تکانده است
فروغ دربارهی تصویرسازی نادرپور میگوید:" نادر پور تصویرساز ماهری است اما تصویر به چه درد میخورد وقتی شعرش از محتوا خالی است."
نادرپور در پاسخ به منتقدان گفته است:" هرگز تصویر را فقط برای تصویر به کار نمیبرم زیرا این عنصر مانند کلمه، وسیلهای برای ایجاد تفاهم است."
نادر نادرپور در توصیف معشوق از تصاویر زیبایی بهره میبرد:
فوارهی کشیدهی اندامش/ در باغ چشم من/ تا آسمان پرید/ فوارهی کشیدهی اندامش/ با شاخههای نازک پاها و دستها/ ابریشم هوا را تا آسمان درید
شاعر در این شعر تصویری از زیبایی محبوبش را بیان میکند که با تشبیه دست و پای به شاخهی نازک درخت و اندامش را به فوارهی کشیده مانند میکند .
و در جای دیگر معشوق را به ماری مست در بوی بهار تشبیه مینماید:
او چو ماری مست در بوی بهار/ در میان سبزهها خوابیده بود
و این تصویریسازیها نشانهای از گرایش رمانتیک نادرپور در شعر معاصر فارسی دارد که از شاعرانی چون بودلر تاثیر پذیرفته است.
نادر ابراهیمیان
منابع:
صورخیال در شعر فارسی: استاد شفیعی کدکنی
بلاغت تصویر: استاد محمود فتوحی
زیباشناسی سخن پارسی: استاد کزازی
ساختار و تاویل متن: بابک احمدی
بررسی صورخیال در شعر معاصر: رضا افضلی
تصویر در شعر سپید: حمید طاهری و مریم رحمانی
چشمانداز شعر معاصر ایران: مهدی زرقانی
واژهنامهی هنر شاعری: میمنت میرصادقی
بررسی تطبیقی اساطیر در شعر تی. اس. الیوت و فروغ فرخزاد: سیده مائده واقعه دشتی
ایماژ، استعاره، نماد: استاد پروین سلاحقه
ایماژیسم در ادبیات: حبیب کشاورز
و...
❇️ نادر آبراهیمیان
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ راز زیبایی خط در زبان فارسی
❇️ در این سی چهل ساله دگرگونیهایی در بعضی از شئون زندگی ایرانی پدید آمده است و بر اثر آن ذوقها و سلیقهها نیز تا اندازهای تغییر جهت یافته. با این حال روح ایرانی در ژرفای خود همان است که هست. یکی از نشانههایش آنکه از توجه به زیبایی باز نمانده، یا لااقل حسرت آن را در دل نگاه داشته است.
زیبایی از ترکیب یک سلسله اجزای هماهنگ، یا گاه متعارض شکل میگیرد که در نهایت به هنجار منتهی گردد. میدانیم که هنجار پایه کارهاست. گردش کاینات بر هنجار استوار است؛ یعنی ترکیب متوازن. برای نمونه نگاه کنیم به توالی منظم شب و روز و فصول. پس زیبایی آنگونه که ظاهرش مینماید، یک تجمل و تفنن نیست، یک اصل است، یک نیاز. هرچه در یک جامعه از بُرد آن کم شود، به همان نسبت حاکی از رویکرد انحطاط میگردد، و این انحطاط در سایر شئون هم، چون اقتصاد و اجتماع اثرگذار میشود.
❇️ خوشنویسی:
در اینجا مجال نیست که وارد جزئیات موضوع شویم، خاصه آنکه کم و بیش در جاهای دیگر حرفش را به میان آوردهایم. تنها میخواهیم از یک نمونه ساده یاد کنیم و آن «زیبایی خط» است. این سالها به طرز نویدبخشی بر تعداد کتابهای نفیس افزوده گردیده، خوشنویسی رونق گرفته، و خط نستعلیق در میان هنرها، جای نمایانی یافته. آثار بزرگ ادب فارسی، چون سعدی و حافظ و شاهنامه و خیام، هریک چند بار به خط خوش، نگارش یافتهاند و خریدار فراوان هم داشتهاند.
◀️ یک نکته آن است که بشر برای اثبات وجود انسانی خود، احتیاج به آفرینش هنر دارد، و چون خطه هنر بیگناه است، یعنی وابسته به ایدئولوژی و مرام خاصی نیست، در هر شرایطی میتوان به آن روی برد.
از آنجا که ایرانی نمیتوانسته است از زیبایی چشم بپوشد، اگر یک راه بسته میشده، راه دیگری را در برابر میگشوده، و اینجا نیز چون نقش صورت، از دیدگاه مذهب مردود شناخته میشده، خط نستعلیق (و نیز شکسته) را جانشین آن کرده که ترکیبی نقشگونه دارند.
برای آنکه نموده شود که تا چه اندازه، خط از روحیه مردم خود حکایت دارد، نستعلیق را با نسخ مقایسه کنیم. نسخ، زاویهدار است؛ یعنی تیز و قاطع، در حالی که نستعلیق انحنایی است؛ یعنی نرم و گردان. هر یک از آن دو تاریخ قوم خود را بازگو میکنند.
◀️ نکته دیگر آنکه نستعلیق حالت زنده دارد؛ یعنی پیچ و خمهای آن نشأت گرفته از اجزای بدن آدمی است. در آن باریک شویم. انحناها و خمهای حروف آن، که پر از غنج و نازند، یادآور چشم و ابرو و کسمه و طرّه و دهان و لب و لالة گوش میگردند. خوشنویسان گذشته، به نحو آگاه یا نیمهآگاه به آن واقف بودهاند و به آن اشاره کردهاند. پیامی که از خط فارسی شنیده میشود، حاکی از نرمی و اعتدال است، و ارتباط رازگونة آن با اجزای بدن انسان، آن را با سرنوشت آدمی پیوند میدهد.
❇️ خط و کلام:
موضوع دیگر ارتباط خط با کلام است. در غزل فارسی، خط به نقش نزدیک میشود و نقش به کلام، و کلام به نهاد انسانی. یک ارتباط سهگانه در مبانی آنها پدید میآید؛ بنابراین در این دنیای متصنع، برای شکار اندکی زیبایی ناب، میتوان بر هر دری کوفت. از این رو، نهتنها باید از هنرمند خوشنویس و نگارگر (تذهیبکار) قدرشناسی داشت، بلکه این قدرشناسی را شامل حال ناشرانی نیز کرد که سرمایه و همت خود را صرف نشر آثاری میکنند، که فضای دلگشایی در برابر مینهند.
✅ فردوسی می گوید:
سخن چون برابر شود با خرد / روان سراینده رامش برد
در اینجا، سخن با هنر برابر میشود و آن نیز پایگاه خود را دارد. در روزگاری که دلخوشیها پریدهرنگ شدهاند، رونق بازار خط، نشانة دلگرمکنندهای است.
❇️ دکترمحمدعلیاسلامیندوشن
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ شعر، کشف است یا خلق؟
✳️ مهدی فرجی
❇️ «میلان کوندرا»ی رماننویس، جایی از قول «یان اسکاسل، شاعر بزرگ چک» میگوید:
«شاعران شعرها را اختراع نمیکنند. شعر، جایی آن پُشت، پَسَلههاست. مدت درازی آنجا بودهاست، شاعر فقط آن را کشف میکند.» (1)
◀️ این جمله بیشتر از اینکه به آن وجهِ اغراق شده و الهامگونۀ شعر اشاره داشته باشد به نظر من نقش شعر را در مقایسه با دیگر انواع هنرهای کلامی از منظری دیگر متمایز میکند.
یعنی اگر بخواهیم تئوری الهام و ارتباط با ماوراء را که در مدل فکری بعضی ملل، شاخصهی شاعران میدانستند با واقعيتنگری مدرن، نفی کنیم، دستِکم میتوانیم شعر را نوعی کشف قلمداد کرده و آنچه شاعر، دیگران را در شعر بدان رهنمون میشود نقطهی مقابل اختراع یا حتی صناعت بپنداریم.
او میگوید شاعر چیزی را خلق نمیکند، نمیسازد، بلکه آن را از هستیِ ناممکن به هستیِ ممکنِ ما میآورد و رازگشایی میکند. شاعر، مقلدی است هوشیار و البته چیرهدست که تصویری دور و دیر از همین جهان را که دیگران قادر به درک شکلِ رمزآلودِ آن نیستند جلوی چشم ما میآورد، ساده میکند و نشانمان میدهد.
ما در مقابل یک شعر خوب - خیلی خوب- ناگهان در ذهنمان جرقه میزند و بر زبانمان میآید که: «آفرین»!
این است که بعد از شنیدن هر شعری از این دست فوراً ممکن است با خود بگوییم «ای کاش من این شعر را میگفتم» یا «میخواستم بگویم».
امّا برعکس، بهنظر من گاهی قضیه کمی از این پیچیدهتر است.
تصویر و مضمونی که اغلب ما در مقابله با مثلاً غزل «حافظ» با آن روبروییم، هیبتِ خارقالعاده و ناشناختهای نیست که شگفتی و بُهتِ ما را از دیدنِ رمزگشایی نمایشِ ناآشنایی برانگیزاند ، شعر او بیشتر، حقیقتِ سادهای است که رمزگذاری شده است.
باز سادهلوحانه است که تصوّر کنیم کار شاعر همیشه رمزگذاری تصاویر و مضمونهاست، اینطور نیست که اگر باشد، حاصلش با طراحیِ معمّا فرقی ندارد.
شاعر رمزی میگذارد و رمزی میگشاید، گرهی میزند و گرهی باز میکند و در تداومِ این حرکت، تافتهی جدابافتهای میسازد که با نمایش نقش و نگارِ آن، تقلید هنرمندانۀ هستیِ واقعی را به تماشا میگذارد.
چیزی مثل قالیِ کاشان یا نقاشیِ سقفِ نمازخانۀ سیستین در واتیکان!
هر دو تقلیدِ هنرمندانۀ طبیعت است، هرکدام به زبانی و ردشده از فیلتر ذهنی کاشف امّا خلّاق.
در قدیم به این بازنمایی هستی، «محاکات» میگفتند و طبق همان مدل فکری ماورایی عقیده داشتند که حرکت افلاک و سیاره ها دارای نظم و حساب ویژه ای است و موسیقی و شعر، بازخورد زمینی این حرکات هماهنگ است:
پس حکیمان گفته اند این لحن ها
از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردش های چرخ است این که خلق
می سرایندش به تنبور و به حلق
(مولانا)
این بازنمایی اگر هم حقیقتِ فرضی داشته باشد نیازمند ابزاری برای بیان است، بهرحال آنچه در ذهن بماند و در بیان هنری نیاید ملاکی برای تعیین سطح پیدا نمیکند، دیده و شنیده نمیشود و ارزشیابی نمیگردد. شاعر باید ابتدا آنچه در ذهن دارد در قالب کلام بیاورد و بچیند و این نیازمند تبحّر است.
پس این میان خلقی باید اتفاق بیفتد و شاعرِ کاشف، شاعرِ خلّاق شود. خلّاق نه ازآن جهت که آفریدۀ تازهای بهوجود بیاورد، این شعر، قبلاً هم بوده است اما نه به این صورت و فرم تازه.
همانکه همه میبینند او میبیند و از صافیِ ذهنش عبور میدهد و حالا وقت آن است که آنچه او میبیند همه ببینند.
شاعر به کمک تواناییِ چینشِ کلمات است که پازل شگفتانگیز خود را به سرانجام میرساند و این فرایند از عهدۀ هر مقلِدی بر نمیآید، پس این میان بهواسطۀ ابزاری به نام «واژه»، خلقی هم اتفاق افتاده است.
شاعر، هم کاشفِ یک اثر است هم خالقِ آن. هم کشف و هم خلق میکند و از این منظر میتوان آخرِ جملۀ «یان اسکاسل» را اینطور اصلاح کرد:
«... اما شاعر فقط آن را کشف نمیکند، کشفش را آنگونه که ما ندیدهایم میآراید تا ما را شگفتزده کند.»
(1) کلاه کلمنتیس/ ترجمۀ احمد میرعلایی
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
◀️ ۸ نوع شخصیت سمی که حضورشان در زندگی شما می تواند موفقیتتان را تحت تأثیر قرار دهد
◀️ ۱- شخصیت قضاوتگر
انسان های قضاوتگر از هر چیز و هر کسی که سر راهشان قرار می گیرد به نحوی ایراد می گیرند. شما ممکن است وقت بگذارید و چیزی را با جزئیات کامل و دقیق برای آنها توضیح دهید، اما توضیحات شما از یک گوش آنها وارد و از گوش دیگر خارج می شود. این گونه افراد پیش از آنکه توضیحات شما را بشنوند نتیجه گیری یا بهتر بگوییم پیش داوری خود را کرده اند. شخصیت های قضاوتگر شنونده های خوبی نیستند و در ارتباط برقرار کردن با دیگران عملکرد به شدت نامناسبی دارند. از یک فرد قضاوتگر توصیه یا بازخور خواستن، یک اتلاف وقت به تمام معناست.
◀️ ۲- شخصیت حسود
شخصیت های حسود هیچوقت از موفقیت شما خوشحال نمی شوند. آنها حس می کنند تمام موفقیت ها باید فقط به خودشان برسد.
◀️ ۳- شخصیت کنترل گر
شخصیت های کنترل گر هیچ وقت دوست ندارند به حرف کسی گوش دهند، مجبور هم نیستند، چون به خیال خود همه چیز را بلد هستند و می دانند بهترین راه انجام هر کاری کدام است. چنین افرادی در زندگی شخصی مایه ی دردسر هستند، اما کار کردن با آنها در محیط کار یک کابوس تمام عیار است. یک کسب و کار موفق به اعضایی نیاز دارد که به دستورالعمل ها گوش دهند و به آنها عمل کنند.
◀️ ۴- شخصیت متکبر
اعتماد به نفس را با غرور و تکبر اشتباه نگیرید؛ انسان های با اعتماد به نفس الهام بخش دیگران می شوند، در حالی که افراد متکبر و مغرور دیگران را آزار می دهند. کسانی که روحیه ی خود بزرگ بینی دارند احساس می کنند از اطرافیان خود بهتر و برتر هستند. این موضوع در بافتار زندگی شخصی می تواند آزار دهنده باشد، در حالی که در موقعیت حرفه ای می تواند فضای معذب کننده ای به وجود بیاورد.
◀️ ۵- شخصیت قربانی
شخصیت هایی که مدام خود را قربانی شرایط جلوه می دهند، همیشه اشتباهات خود را توجیه می کنند و انگشت اتهام را به سمت دیگران نشانه می گیرند. این عادت در محیط کار باعث می شود دیگران نیز برای تبرئه ی خود از اتهام وارده، شروع به متهم کردن دیگران کنند و این روند همینطور ادامه پیدا می کند و به این ترتیب خیلی سریع جو عمومی محیط مسموم می شود. آنها را از کسب و کار خود خارج کنید تا از چنین دردسر بزرگی در امان بمانید.
◀️ ۶- شخصیت منفی باف
کسانی که همیشه به جنبه ی منفی ماجرا نگاه می کنند و افکار منفی نگرانه دارند، بلافاصله انرژی مثبت و سازنده را از شما می گیرند. آنها تنها با خراب کردن روحیه ی تک تک اطرافیان خود احساس رضایت پیدا می کنند. شخصیت های منفی نگر ارزش تمام ایده های شما را زیر سؤال می برند و به جای حمایت و تمرکز روی فرصت ها و پتانسیل موفقیت، تمام مسیر های احتمالی شکست را به رختان می کشند. آنها هر جا که باشند، انرژی خوب محیط را از بین می برند.
◀️ ۷- شخصیت دروغگو
شما نمی توانید به افراد دروغگو اعتماد کنید و حساب کردن روی آنها نیز امکانپذیر به نظر نمی رسد، چون هیچ وقت نمی توان گفت راست می گویند یا دروغ. این عدم اطمینان، به سرعت شما را فرسوده می کند. دروغگو ها را از زندگی خود حذف کنید تا مجبور نباشید مدام به این فکر کنید که به شما راست می گویند یا دروغ.
◀️ ۸- شخصیت سخن چین
افراد به این دلیل پشت سر دیگران شایعه پراکنی می کنند که خودشان احساس.صعف دارند.انها نمیدانند وقتی حقایق کمی پیچیده می شوند چطور باید حقایق را از حدسیات جدا کرد.باین ترتیب.اطلاعات غلط در اختیار دیگران قرار میدهند و با اینکار احساسات خیلی ها را جریحه دار می کنند.حضور این افراد در زندگی شما چه حقیقی چه مجازی میتواند بسیار مخرب باشد.مثل سرطان رشد میکند و محیطی منفی بوجود می اورند.
هر کدام از این موارد را در اطرافیانتان تشخیص دارید احتمالا شخصیتی سمی است و باید بفکر حذف انها از معادله زندگی خود باشید.
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ ۷ تکنیک ژاپنی برای مقابله با تنبلی
◀️ ۱)گانبارو
صبور باش و استمرار داشته باش، هیچ اتفاقی یهویی رخ نمیده این رو برای خودت مرور کن
◀️ ۲) کایزن
هر روز روی پیشرفت های کوچک تمرکز کن، سعی کن هر روز ۱٪ فقط بهتر بشی، همین کافیه
◀️ ۳)شوشین
ذهنت رو متمرکز و خالی نگهدار، هرچیزی رو نخون، هرآهنگی رو گوش نده، هر فیلمی رو نبین، روی ورودی های ذهنت حساس باش
+ذهن یه متخصص برخلاف باور همه خالی تر از ذهن یه انسان معمولیه
چون متمرکزه
◀️ ۴)هارا هاچی بو
وقتی ۸۰ درصد احساس سیری کردی دست از غذا بکش، همونطور که روی ورودی های ذهن حساسی رو جسمت هم حساس باش، بدنی که هرچیزی بخوره خواه نا خواه تنبل میشه
◀️ ۵) شنیرین یوکو
با طبیعت انس بگیر، ژاپنی ها طبیعت رو منبع الهام بخشی برای انگیزه و انرژی میدونن
◀️ ۶) وابی سابی
به جای پیدا کردن زیبایی در کمال و کامل بودن، به دنبال زیبایی در نقص باش، یعنی دقیقا نقطه مقابل کمالگرایی
◀️ ۷) ایکیگای
این تکنیک میگه هرانسانی برای بیدار شدن از خواب نیاز به یه دلیل و هدف داره که به زندگیش معنا بده، بگرد و معنای زندگی خودت رو پیدا کن
به قول دکتر فرانکل در کتاب معروفش"انسانی که چرایی برای زندگی داشته باشه، هر چگونگی رو تحمل میکنه"
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✳️ بررسی واژه « بنامیزد » در مفردات شیخ اجل سعدی شیرازی
« نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت
تو زیبایی به نام ایزد! چرا باید که بربندی؟ »
مفردات شیخ اجل سعدی
❇️ سوال «به نام ایزد» چیست؟
معنای عبارت "بنامیزد" در لغتنامه دهخدا:
بنامیزد. [ ب ِ زَ ] (ق مرکب ) این کلمه ٔ بزرگ تیمناً برای دفع چشم بد استعمال کنند و بعضی گویند در محل تعجب و قسم آرند، بسبب کثرت استعمال کسره ٔ اضافت را حذف کردند. بلکه الف ایزد هم در رسم الخط ننویسند. (از سراج اللغات ) (از کشف ) (بهار عجم از غیاث اللغات ). بنام ایزد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). چشم بد دور. چشم زخم مباد. ماشأاﷲ. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چونت آراست ای غلام ایزد
چشم بد دور رو بنامیزد.
سنائی (از آنندراج ).
چه باره ایست تو را زیر ران بنامیزد
که منزلیش بود باختر دگر خاور.
انوری .
مزین کرده مجلس مان نگاری
بنامیزد زهی شیرین و زیبا.
انوری .
جمالش بر سر خوبی کلاهست
بنامیزد نه رویست آن که ماهست .
انوری .
مهیا مجلسی بی گرد اغیار
بنامیزد گلی بی زحمت خار.
نظامی .
برون آمدز طرف هفت پرده
بنامیزد رخی هرهفت کرده .
نظامی .
بنامیزد بنامیزد نگه کن تا توان بودن
غلام آنچنان روئی که گل رنگ آرد از رویش .
نظامی .
نه گفتی کزین پس کنم دوستداری
بنامیزد الحق نکوقول یاری .
(از المعجم ).
نقاب از بهر آن باشد که روی زشت بربندی
تو زیبائی بنامیزد چرا با ما نپیوندی .
سعدی .
این بدست آن بتر بنامیزد
و آن بترتر که خاک برسرشان .
سعدی (هزلیات ).
زهی مالیده رویت لاله را گوش
بنامیزد زهی خط و بناگوش .
امیرخسرو (از آنندراج ).
میی در کاسه ٔ چشمست ساقی را بنامیزد
که مستی میکند با عقل و می بخشد خماری خوش .
حافظ.
آب حیوانش ز منقار بلاغت میچکد
زاغ کلک من بنامیزد چه عالی مشرب است .
حافظ.
بنامیزد درختی سبز و خرم
ندیده هرگز از باغ خزان غم .
جامی .
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan