feqdanedel | Unsorted

Telegram-канал feqdanedel - خُنیآگر شعر و قلم

-

یک بغل شعر سرودم نبرد از یادم... لیکن از بخت بدم شعر و غزل دوست نداشت... 📕 کتب صوتی نایاب به همراه pdf / زندگینامه مشاهیر ، موسیقی و ... ارتباط با ادمین👇 @Vidamahdavi

Subscribe to a channel

خُنیآگر شعر و قلم

@feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

2⃣2⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

2⃣0⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣8⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣6⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣4⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣2⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

🔟
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

8⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

6⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

4⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

2⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

▪️سال تحصیلی ۵۴_۵۵ دو سال بود به عنوان معلم استخدام شده بودم محل خدمتم یکی از روستاهای دور افتاده سنندج.
حقوق خوبی می گرفتم.
بلافاصله پس از استخدام به صورت قسطی یک ماشین پیکان خریدم.
در مسیرم از سنندج تا روستا و برعکس گاهی افرادی را که کنار جاده منتظر ماشین بودند سوار می کردم بعضی ها پولی می دادند.
یک روز که به دبستان رسیدم مدیر سراسیمه و وحشتزده من را به جای خلوتی برد و یک نامه به من داد که رویش دو تا مهر محرمانه خورده بود!!!
من و مدیر تعجب کردیم که این چه نامه محرمانه ای است؟!
من که کاری نکرده ام.مدیر گفت نامه را باز کن ببینم !!!
نامه را باز کردم متن نامه ازاین قراربود :
«جناب آقای ..... آموزگار دبستان روستای ... شهر سنندج بنا بر گزارشات رسیده از اهالی روستا شما اقدام به مسافرکشی نموده و از اهالی پول دریافت می کنید !!!
اگر حقوق و مزایای دریافتی شما برای گذران زندگی کافی نیست باید به اطلاع وزارت فرهنگ می رساندید.
جنابعالی با انجام مشاغلی (مسافرکشی) که برخلاف شأن معلم و قشر فرهنگی اجتماع است شأن و جایگاه فرهنگ و فرهنگیان را خدشه دار می نمایید!!!
به همین دلیل مبلغ ده هزار ریال به حقوق ماهیانه شما اضافه خواهد شد و
اگر پس از دریافت این نامه همچنان به شغل دوم ادامه دهید استعفای خود را بنویسید!!!


▪️در پنجمین سالی که به  استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند.

جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.

در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود.

به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد.

مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.

کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.

سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود.
اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.

شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.

ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید. به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !! لقمه غذا در گلویم گیر کرد.

حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!

من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.

در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم.

مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند.

حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.

📘 خاطرات یک مترجم
✍🏻 #محمد_قاضی
@feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

🔗 جهت آشنایی با نویسنده ی این کتاب و معرفی آثار ترجمه شده، به لینک زیر در همین کانال مراجعه نمایید.👇
/channel/feqdanedel/1861

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

2⃣3⃣
♦️پایان
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

2⃣1⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣9⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣7⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣5⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣3⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

1⃣1⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

9⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

7⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

5⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

3⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

📒 شاهزاده دیانا (گیتا دختر کولی)
دکتر ه. حکیم الهی
🎙 ح. پرهام
1⃣
/channel/feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

@feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

📒 #خاطرات_یک_مترجم
#محمد_قاضی
🎙 منیژه قاسمی فرد
@feqdanedel

Читать полностью…

خُنیآگر شعر و قلم

✅  لیستی کوتاه و کاربردی از بهترین کانالهای درسی ، نهایی ، کنکور  ، ادبی و کانال های با ارزش دیگر 💪🤓
💯دیگه نیازی به پرداخت هزینه اضافی برای ثبت نام در کلاس های آموزشی نیست اینجا🔻 همه چی رایگان برات گذاشته شده 🔻🔻

/channel/addlist/m3x27G-EypcyNTU8

✅ارتباط با ادمین جهت تبادل👇
@Rahaii_moha
⏬✅⏬
🔴بانک سوال دبیران ادبیات فارسی کشور
🔹@bankesoaladabiat

زود جوین شو تا پاک نشده ،آره شما 🫵
میزنی
روی لینک زیر ⬇️
افزودن رو می زنی(add)


/channel/addlist/m3x27G-EypcyNTU8

Читать полностью…
Subscribe to a channel