محلی برای طرح بحث در مورد: 📍 جانمایی جدید ایران در نظم جهان 📍 ایده پردازی در مورد نحوه کنشگری جدید ایران در محیط ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک منطقه و فرامنطقه 📍 رصد رویدادهای حوزه اقتصاد بین الملل و تحلیل دلالت آنها برای اقتصاد ایران
✅ «نظم» تجاری در آشوب یا «لحظه بازتعریف نظم»
(بخش 3 از 3)
تعابیر ترامپ از کسری تجاری جالب است، وی آن را با «خروج ثروت آمریکاییها» مقایسه کرده است، این درحالی است که در ایران، در اوج دوره اقتصاد مقاومتی، واردات کشور از سال 1399 تا 1402 طی سه سال با رشد شگفتانگیز 72%، از ۳۹ به ۶۷ میلیارد دلار رسید. یعنی در حالی که هوا، هوای مقاومت بود، وابستگی در تامین کالا به جهان خارج در حال رشد بود و کار وارداتگران رونق داشت! جالب آنکه در اوج بحرانهای ارزی، سیاستِ تجاریِ کاهش دهنده خروج ارز در کار نبود تا سیل واردات، با کاهش ارزِ در دسترس، فشار بر بازار، طغیانِ نرخ ارز و جهشهای متعدد آن را در پی داشته باشد.
از منظر اقتصاد سیاسی در چارچوب آنکه تجارت باید منصفانه باشد تا پایدار شود، بر نقش اتحادیههای تجاری تاکید میشود. بجای جهانیشدن که بر روی الزام و اجبار کاهش اهمیت مرز مانور میدهد و دست تقدیرِ تاریخ را در از میان رفتن اهمیت مرزها میبیند، منطقهگرایی و اتحادهای تجاری بر روی تاسیسی بودن دسترسی و اهمیت توافقات سیاسی تاکید دارد.
در اقتصاد ایران البته این عبارات ظاهری دلفریب اما گمراهکننده دارد، پیوستن به پیمان شانگهای بدون برنامه توسعه تجارت با کشورهای این پیمان یا اساساً توانایی توسعه تجارت در شرایط تحریم، نمونه بارز آن است. اکنون خبر میرسد که ایران با کشورهای منطقه اوراسیا پیمان تجاری امضا کرده است تا تعرفه تجاری را با آنها صفر کند! اکنون که با اقتصاد تحت تحریم روسیه و اقمارش اتحادیه تجاری تشکیل دادیم، اتحادیهای که احتمالاً به بالا رفتن نقش روبل در تجارت منطقهای کمک میکند، آیا برنامهای برای استفاده از ظرفیتهای این بازار داریم؟
بیش از یک دهه قبل، در آستانه شدتگیری تحریمهای بینالمللی، اردوغان در بهمن پرحادثه 1389 به ایران آمد و بعدتر توافقنامه تجارت ترجیحی با ایران امضا شد، با شعار منطقهگرایی در آن دوران دو کشور تعرفه واردات از طرف مقابل را کاهش دادند، چند سال بعد مرکز پژوهشها گزارشی از نتیجه رویکرد منطقهگرایی در تجارت خارجی ایران ارائه داد. یکی از نتایج مهم آن گزارش این بود که بجز ترکیه ایران با هیچ کشوری که با آن توافقنامه تجارت ترجیحی امضا کرده مبادلات تجاری معنا دار ندارد! از آن فاجعهبارتر اینکه ترکیه که تنها شریک تجاری مهم ایران در تجارت ترجیحی بود، رابطهای بسیار نابرابر را با ایران شکل داده بود که در آن تراز تجاری کاملاً به نفع همسایه ترک بود! (اینجا)
روایت بالا نشان میدهد که در این «لحظه» آشوب که بوضوح منطقهگرایی جانشینِ جهانیشدنِ سابق میشود و با جهانی تکه تکه مواجه خواهیم شد، ایران در «لحظه بازتعریف نظم» نیازمند نقشهراهی با سه مولفه کلیدی است: شناخت ظرفیتهای داخلی، تحلیل واقعبینانه از همسایگان، و طراحی توافقهای برد-برد به جای شعارهای صرفا دهان پر کن. بهعبارت دیگر اگر توافقنامههایی از جنس صفر کردن تعرفه با اوراسیا در کار است، اول ارزیابی مزایای نسبی این توافقنامه برای ایران، دوم بهرهمندی حداکثری از فرصت دسترسی آسانتر به بازارهای همسایه و سوم جلوگیری از آسیبهای احتمالی این توافق باید مورد توجه قرار گیرد. سیاست تجاری در جهانی که از جهانیشدن دور میشود، باید با فهم عمیق ساختار تولید و تجارت در کشور و همسایگان همراه باشد تا نتیجهای دربرداشته باشد. باید توجه داشت که امضای توافقنامههای تجاری بدون برنامه، مانند کشتیرانی بدون قطبنما در میانه امواج خروشان است.
👈 ارتباط با نویسنده:
@Hossein_Rajabpour
@dasneveshtha
✅ «نظم» تجاری در آشوب یا «لحظه بازتعریف نظم»
( بخش 1 از 3)
دفاع از کاهش موانع تجارت بین المللی عمدتاً روی یک استدلال ساده استوار است. اینکه بازار بزرگتر، مشوق تخصصیشدن بیشتر، بهرهوری بیشتر و رفاه بیشتر برای طرفین تجارت است. این درحالی است که از نظر منتقدین، تجارت فینفسه به رفاه طرفین یا رفاه متوازن طرفین منجر نمیشود، بلکه وقتی طرفین ظرفیت تولیدی و قدرت نابرابر داشته باشد، مبادله میتواند شکل تصاحب و تسخیر بازار رقیب را پیدا کند.
در تحلیلهای منتقدانه، ترتیبات حاکم بر مبادلات، چه مبادلات داخلی و چه مبادلات بین المللی، ترتیباتی حقوقی (حقوق مالکیت) است که در نتیجه مناسبات سیاسی و روابط قدرت تعیین میشود. اگر در مناسبات داخلی، دولت و در کل ساختار قدرت، ضامن حقوق مالکیت و تعریف قواعد حاکم بر مبادلات و شیوه توزیع آن است، در تجارت بین المللی این معاهدات میان دولتها و روابط بین الملل است که دسترسی و نحوه تجارت و سهمبری را تعریف میکند. در چارچوب این تحلیل، اقتصادهای ضعیفتر تنها در زمانی باید از تجارت بین الملل استقبال کنند که مناسبات و معاهداتِ پشت سر تجارت «منصفانه» باشند.
در تحلیل اقتصاد سیاسی، بررسی تاریخی و تاریخینگری جایگاهی رفیع دارد چرا که تقدسزدایی از مناسبات موجود با بررسی تاریخی و تاریخی دیدن مناسباتِ فعلاً موجود قابل فهم است. در همین نگاه تاریخی، استقلال ایالات متحده از بریتانیا که با جنبش «تی پارتی» و تحریم صادرات چای به بریتانیا گره خورد، شورشی علیه ترتیبات حقوقیِ تحمیلی بریتانیای کبیر بود که مانع تجارت مستقیم مستعمرات با یکدیگر میشد و تجارت را تنها با سرزمین اصلی و با واسطگی آن ممکن میدانست. مستعمره نشینان ابتدا صادرات چای به بریتانیا و با واسطه آن را تحریم کردند، سپس مالیات بدون نمایندگی را بیدادگری نامیدند و سرانجام مستقل شدند تا خود خطمشی سیاسی و تجاری شان را معین کنند، نه پسرعموهایشان در آنسوی آبهای آتلانتیک. بنابراین در تحلیل اقتصاد سیاسی، تجارت مفید است اگر تنها و تنها اگر با دسترسی منصفانه همراه باشد.
درک نقش سیاست در پشت صحنه تجارت بین الملل موجب میشود تا بهرهمندی از تجارت تابعی از ملاحظات استراتژیک شناخته شود نه صرفاً ملاحظات ایدئولوژیک درباره برتری بازارها که در آن باز کردن دسترسی برای طرفین فرمول رهایی است. این درحالی است که بطور مثال مطالعه «استراتژی توسعه صنعتی ایران» (1382) که باید وجوه استراتژیک را واکاوی کند در تبیین وضعیت به «شکلگیری نظامهای نوین سازماندهی صنعتی» اشاره میکند که طی آن «الف- جهانیشدن بازارهای مالی، کنترلزدایی و آزادسازی ب- اتکا به سازوکارهای بازار و کاهش نقش دولت و همچنین ج- پیشرفتهای تکنولوژیک» (ص 251) به روندهای جدیدی منجر شده که از جمله تبعات آن «کاهش چشمگیر تعرفهها و سایر موانع غیرتعرفهای در کشورهای صنعتی و کشورهای درحال توسعه» بعنوان «یکی از عوامل بسیار مهم در توسعه تجارت جهانی» (ص 253) بوده است. در این تعبیر، بجای آنکه ملاحظات سیاسی و «تاسیسیِ» پشت تغییرات بازشناخته شود، از «روندها» بحث شده است، گویی مسیری تکاملی، اجتنابناپذیر و بدون بازگشت را شاهد خواهیم بود.
این تحلیل البته در همینجا متوقف نیست، همان کسانی که این مطالعه را انجام دادند، چندی پیشتر از آن در ماده 115 برنامه سوم توسعه با تصور تقدم بسط تجارت خارجی بر تولید ملی دولت را مکلف کرده بودند «برای رونق تجارت خارجی موانع غیرتعرفهای و غیر فنی را با رعایت ممنوعیتهای شرعی حذف و نسبت به تهیهبرنامه زمانبندی اصلاح نرخهای معادل تعرفه و اعلام آن به صورت پیشآگهی و تعیین تعرفههای گمرکی اقدام کند». به این معنی که اساساً وجود موانع تجاری مانع توسعه تلقی شده و بسط تجارت با بسط تولید معادل گرفته شده است. تصورات ایدئولوژیک بجای آنکه اهمیت اولویتبندی و برنامه و توازنهای سیاسیِ بین المللی را برای استقبال از تجارت در نظر گیرد، موانع را کاهش میدهد، به امید اینکه رقابت جادوی رفاه را به ارمغان بیاورد.
ادامه دارد...
👈 ارتباط با نویسنده:
@Hossein_Rajabpour
@dasneveshtha
🔆 مدتها قبل از آنکه واژه «ریسکزدایی» در غرب رایج شود، چین در حال انجام این کار بود 🔆
📝 مقالهای به قلم ماری هوی که به تاریخ ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۳ در پایگاه اینترنتی Quartz منتشر شده است.
🔍 سابقه تلاشهای پکن برای مدیریت ریسکهای تجاری و زنجیره تأمین به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد. درحالیکه علناً از تلاشهای غرب برای ریسکزدایی و جداشدن از چین انتقاد میکند.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 لبه هرجومرج 🔆
📝 مقالهای به قلم رابرت کاپلان که در پایگاه خبری New Statesman به تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۲۵ منتشر شده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
دیدگاهی بر مقاله «جنگ های کریدورِ تجاری: تشدید رقابت میان [ائتلاف] چین، روسیه و ایران با غرب» نوشته آنتونیا کولیبانسو:
این نوشتار واجد پیامها و دلالتهای روشنی است که در اینجا به سه موردِ آنها اشاره میکنیم.
۱. نوشتار حاضر به صورت کاملا واضحی، این گفتمان که «کریدور یک مفهوم صرفا تجاری است» را زیر سؤال میبرد. نویسنده در لابلای کلمات خود، به صورت آشکار و غیرآشکار به موضوع «نظم» و «نفوذ» اشاره میکند و بر این گزاره تأکید میکند که ائتلاف سه کشور ایران، چین و روسیه در حوزه کریدوری، میتواند استیلای کریدوری و نظم اقتصادی غربمحور را تحت تأثیر قرار دهد. بر این اساس میتوان گفت که کریدور یک مفهوم امنیتی (در معنای عام آن) است و در زمانهای که سکه رایج آن، «امنیتیسازی سیاستهای اقتصادی و اقتصادیسازی سیاستهای استراتژیک» است سپردن موضوع کریدور به وزارت راه و شهرسازی و مساوی دانستن موفقیت کریدوری با چرتکه انداختن در مورد میزان بار عبوری از کشور، یک خطای استراتژیک است.
۲. زمانی که بحث از کریدور به میان میآید، دیگر اینگونه نیست که صرفا «ایران و رفتارهای منفرد این کشور» محل تمرکز قرار گیرد بلکه اکنون، پیوند زیرساختی، تجاری و اقتصادی کشورهای ایران، چین و روسیه است که تحت رصد، پایش و در نهایت تحت برنامه مهار غرب قرار میگیرد. دلالت این موضوع آن است که تحریم ایران یک وجه جدی ژئوپلیتیک (چندکشوری) پیدا کرده و دیگر، یک چالش صرفا دو کشوری (بین ایران و آمریکا) نیست. جانمایی جغرافیایی ایران (اعم از جغرافیای سیاسی به عنوان یک نظم مستقل از آمریکا و جغرافیای اقتصادی ایران به عنوان کشور صاحب و صادرکننده کامودیتی) به گونهای است که رفع تحریمهای ایران میتواند در وهله به کنشگران و کشورهای غیرهمسو با غرب منفعت برساند؛ به این صورت که ایران میتواند نقش جدی در ابتکار کمربند و راه چین ایفا کند؛ میتواند دسترسی لجستیکی روسیه به آبهای گرم جنوب را تسهیل کند و ایضا جغرافیای ایران این پتانسیل را دارد که یک واسطه مهم و راهبردی در روابط اقتصادی روسیه و هند باشد.
۳. این نوشتار به خوبی تمایز، تناقض و به بیان روشنتر، جنگ بین تجارت خشکیپایه و تجارت دریاپایه را نشان میدهد. جانمایی جغرافیایی ایران به عنوان یک کشور مهم در اتصالات خشکیپایۀ اوراسیایی (که هم می تواند به چین، هم به روسیه و هم به هند نفع برساند) دلالت مهمی در سیاستهای مهار قدرتهای دریاپایه دارد. به صورت تاریخی، همواره یک ایران قوی، در درگیری، کشمکش و جنگ با قدرتهای دریاپایه غربی بوده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 جنگ های کریدورِ تجاری: تشدید رقابت میان [ائتلاف] چین، روسیه و ایران با غرب 🔆
📝 مقالهای به قلم آنتونیا کولیباسانو که به تاریخ ۶ دسامبر ۲۰۲۴ در پایگاه مؤسسه مطالعات سیاست خارجی منتشر شده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 آیا تهدید ترامپ به تحمیل تعرفه میتواند هژمونی دلار را نجات دهد؟ 🔆
📝 مقالهای به قلم جفری فرانکل که به تاریخ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۴ در پایگاه خبری Project Syndicate منتشر شده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
دیدگاه درباره مقالهی «منطق رقابت چین – ایالات متحده» اثر وانگ جی سی مشاور رییس جمهور چین:
وانگ جیسی، یکی از بانفوذترین شخصیتهای تصمیمساز در پکن است که طرح کمربندوراه (BRI) تنها یکی از ایدههای اوست که هماکنون در حال پیگیری است. این مقاله دریچه نویی را به موضوع رقابت چین – ایالات متحده میگشاید و بر خلاف بسیاری از مطالعات که علت رقابت این دو قدرت را منحصر در تنها «یکی» از چهار مورد اشارهشده در متن (تغییرات موازنه قدرت، واگراییهای برجسته ایدئولوژیکی، موقعیتهای متلاطم بینالمللی، تغییرات سیاسی داخلی در هر دو کشور) میدانند وی معتقد است بافت این رقابت حاصل شبکة درهمتنیدهای از این چهار عامل است که «پویاییهای سیاست داخلی چین و آمریکا» بیشترین سهم و اثر را دارد؛ از سویی آمریکا برای حفظ انسجام ملی باید توجه و تمرکز کشور و ایضاً نقطه اتهام را به سمت عامل خارجی معطوف کند و عدم توازن ناشی از تجارت ناتراز را حل کند و از سوی دیگر چین برای حفظ رشد بالای 3 درصد برای مدیریت داخل کشور خود باید چرخه اقتصادی خارجی خود را فعالتر کند؛ چنین شرایطی وضعیت متعارضی را میان دو کشور ایجاد کرده که در عین رقابت، امکان همکاری در برخی حوزهها را میتوانند داشته باشند. درسی که چنین مقالهای دارد آن است که باید از فضای تحلیل «ساده و بسیط» فاصله گرفت و روابط قدرتهای بزرگ را چندبعدی، چندجانبه و شبکهای تحلیل کرد؛ مسیر حل مسئله آنطور که این ژئوپلیتیسن چینی مینویسد دقت در تغییرات سیاسی داخلی این کشورهاست.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 منطق رقابت چین – ایالات متحده 🔆
📝 مقالهای به قلم وانگ جیسی که به تاریخ ۲۳ آوریل ۲۰۲۴ در مجله بررسی استراتژی بینالمللی چین منتشر شده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 در باب مسیر نهادی بازتولید قدرت هژمونیک 🔆
🔍 «ظهور و سقوط هژمونی و نظم حکمرانی جهانی در حال تغییر» کتابی از رن لین و همکاران، آکادمی علوم اجتماعی چین، نسخه ۲۰۲۳
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
❗ مقدمه چینی یک ژئوپلیتیسن معتبرِ یهودی برای ایجاد اسرائیل بزرگ در گزارشی با عنوان تراژدی سوریه بزرگ
📝 مقالهای به قلم رابرت کاپلان که در پایگاه تحلیلی The New Statesman منتشر شده است.
🔰 مقاله "تراژدی سوریه بزرگ" نوشته رابرت دی کاپلان به بررسی تاریخ پرتلاطم خاورمیانه از زمان سقوط امپراتوری عثمانی تا به امروز میپردازد. نویسنده با اشاره به منطقهای به نام "سوریه بزرگ" که شامل کشورهای فعلی سوریه، لبنان، اسرائیل/فلسطین، اردن و بخشی از عراق میشد، بیان میکند که سقوط امپراتوری عثمانی باعث ایجاد بینظمی و هرجومرج در این منطقه شد. پس از آن، سیستمهای استعماری بریتانیا و فرانسه سعی کردند نظمی نسبی ایجاد کنند، اما این تلاشها منجر به ایجاد دولتهای ضعیف و مستعد کودتا شد.
کاپلان به تحولات بعدی در منطقه اشاره میکند، از جمله انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ که تأثیر عمیقی بر خاورمیانه گذاشت و باعث ایجاد گروههای نیابتی مانند حزبالله در لبنان شد. او همچنین به حمله حماس به اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ و پیامدهای آن اشاره میکند که منجر به تضعیف نفوذ ایران در منطقه شد.
نویسنده در نهایت به این نتیجه میرسد که با تضعیف ایران و دیگر قدرتهای منطقهای، اسرائیل ممکن است به عنوان تنها قدرت نظامی باقیمانده، نقش بیشتری در ایجاد نظم در منطقه ایفا کند. او این سناریو را با حس غم و اندوه توصیف میکند، زیرا معتقد است که چنین مداخلهای میتواند به نقض حقوق بشر و افزایش یهودستیزی در غرب منجر شود. با این حال، کاپلان معتقد است که در شرایط فعلی، اسرائیل ممکن است تنها گزینه برای جلوگیری از هرجومرج بیشتر در منطقه باشد.
بخش هایی از مقاله:
🔹 طبیعت از خلاء قدرت بیزار است. بریتانیا و فرانسه با استعمار، زمانی خلاء قدرت در سوریه بزرگ را پر کردند. ایرانیها هم به شیوهی بدخواهانهشان. اما ایران، همانطور که همه می دانیم، به لطف تهاجم نظامی بی امان اسرائیل در حال ضعیف شدن است. روسیه نیز ضعیف شده است و چین عمدتاً به تجارت و نه اشغال نظامی علاقه دارد. مردم آمریکا هیچ اشتهایی برای پلیس خاورمیانه بودن ندارند و در جهان دورتر، منافع ملی چندانی ندارند. *تنها اسراییل وجود دارد که ابزار نظامی و منافع ملی حیاتی برای گشت زنی در منطقه خود را دارد.
🔸 اسرائیل این سرزمین های وسیع را اشغال نخواهد کرد. اما ممکن است به خوبی از طریق عملیات هوایی و اطلاعاتی در آنها مداخله نظامی کند تا از منافع خود محافظت کند؛ حتی اگر همچنان نیروی نظامی غالب در غزه و کرانه باختری باشد. یک ایران جدید و دموکراتیک می تواند اساساً به این پروژه اسرائیل کمک کند.
🔹 اسرائیل بزرگ لزوماً سردرگمی خشونت آمیز سوریه بزرگ تاریخی را آرام نخواهد کرد. اما می تواند ظاهری از نظم را در جایی که در غیر این صورت وجود نخواهد داشت، ارائه دهد. این را با احساس غم عمیقی می گویم! اشغال و دخالت امپریالیستی برای جوامع، سالم نیست. این امر زندگی عمومی اسرائیل را خشن خواهد کرد، حتی اگر بارهای ناگفته ای را بر دوش ارتش و شهروندان اسرائیل بگذارد. نقض حقوق بشر از سوی اسرائیلی ها به بخشی عادی از روند امپریالیستی تبدیل خواهد شد و در نتیجه یهودستیزی در غرب بیشتر ریشه خواهد دواند. اما، از نظر ژئوپلیتیک، سوابق تاریخی به اسرائیل بزرگ اشاره دارد. اسرائیل مطمئناً جایگزینی برای امپراتوری عثمانی نخواهد بود، اما ممکن است تنها جایگزینِ سوریۀ بزرگ برای عصر جدید هرج و مرج باشد.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 آموزههای حکمرانی شهید سلیمانی (٢)
🖋️ #یادداشت به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی.
🔰به تاریخ سیزدهم دیماه ١۴٠١
🔷 سیاستگذاری برای حاج قاسم چندطیفی و چند بخشی بود؛ نمیتوان کنش وی را صرفا یک کنش امنیتی و نظامی دانست بلکه سیاستورزی او یک کنش چند بعدی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی بود. همزمان با جنگ با داعش خط لوله گاز را پیگیری میکرد و همزمان، ثبات سیاسی عراق را دنبال مینمود. این دقیقا بر خلاف طراحی فعلی نهادهای داخلی است؛ بخشی و دارای رقابتهای فرساینده بین دستگاهها
🔶 دارایی راهبردی ایران یعنی حضور در سوریه که توسط حاج قاسم رقم خورد تبدیل به مبنایی شد برای یک تعامل ژئوپلیتیک و نظامی با روسیه؛ در اینجا نه بحثی از مذاکره به میان آمد نه بده بستان. حاج قاسم با فهم دقیق از نقشه و تحولات ژئوپلیتیک به صورت دقیق می دانست که از روسیه چه می خواهد و همان را هم به دست آورد و در سوریه مورد استفاده قرار داد؛ این خود درس بزرگی است و میتوان شاهدمثالی موفق برای ابتکار ایران باشد. در این منطق کسی نمیگوید توسعه کشور را به خارج گره زدید.
🔷 روایت زندگانی حاج قاسم سلیمانی به ما میگوید مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی خود می تواند عامل توسعه جغرافیای سیاسی و جغرافیای اقتصادی باشد؛ ترجمان همان بیان نورانی ایشان که فرمود: «فرصتی که در دل بحران هاست در خود فرصت ها نیست.» هر کشوری برای توسعه نفوذ و بازارهای خود باید جغرافیای سیاسیاش را توسعه دهد. تعیین متخاصم بر مبنای شناخت دقیق عاملی مهم در تعیین مسیر توسعه جغرافیای سیاسی هر کشوری است؛ ایرانیان متعاقب رویکرد مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی و دفع تهدید آمریکا بود که خود را پس از ٢۵٠٠ سال به سواحل مدیترانه رساندند، در تنگه بابالمندب حضور یافتند و بالهای شرقی و غربی خود را بالاخره باز کردند.
⏪ به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام و بله بپیوندید👇
@ebtekareiran
دیدگاه در رابطه با تحلیل شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا درباره کریدور آیمک
در مقابلِ نگاه حداقلی و تقلیلگرایانه به کریدور (با این تعریف که کریدور همان مسیر حملونقلی است و سیاستگذاری کریدور نیز به این معناست که باید هر کشور، مسیرهای حملونقلی خود را احداث کرده و آنها را رقابتی کند تا شرکای تجاری، بر اساس منطق هزینه-فایده تصمیم بگیرند که از کریدورِ ما استفاده کنند.) مطالعه این مقالۀ به نسبت طولانی، میتواند فهم عمیقتری از کریدور و کمربند را در اختیار خوانندۀ نکتهسنج قرار داد.
این مقاله با یک جمله پرمغز آغاز میشود؛ نویسنده آورده است: «جنگ غزه و پیامدهای آن، طرح کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه - اروپا یا IMEC را متوقف کرده است. اما همچنان میتوان به ادامه این پروژه بزرگ اتصال برای پیوند اتحادیه اروپا و هند از طریق خلیجفارس و به رهبری ایالات متحده امیدوار بود. این پروژه میتواند در خدمت اهداف ژئوپلیتیکی همه شرکتکنندگان باشد.» تکتک گزارههای مندرج در این جمله، نیاز به شرح و تفسیر دارد که نویسنده در متن خود به آنها پرداخته است. در اینجا ضرورت دارد که بر چند نکته مهم اشاره کنیم.
نویسنده در جایجای متن خود بیان میکند که اگرچه جنگ غزه، منجر به توقف در پیشبرد آیمک شده اما همین جنگ نشان میدهد که این کریدور از اهمیت راهبردی برای ذینفعان این کریدور برخوردار است و اتفاقاً بروز چنین جنگهایی، باید کشورهای ذینفع را مصممتر در پیشبرد آیمک کند. این گزاره نشان میدهد که بر اساس یک نگاه واقعنما و جامع، کریدور در معنای تام خود به معنای تولید نظم منطقهای و جهانی با همه ابعاد آن است. برایناساس کریدور را میتوان «نوعی از بازتعریف روابط دولت-ملتها، شرکتهای معظم، خاندان پرنفوذ، گروههای سیاسی منتفذ و ... دانست که ذیل این بازتعریفِ روابط، یک ارزش (value) خاص حداکثر میشود.»( این تعریف ارزشمند از کریدور، برگرفته است از نکات آقای مهدی خراتیان، مدیر اندیشکده احیای سیاست است.) نویسنده در همان جمله اول بهصراحت بیان میکند که رهبر کریدور آیمک ایالات متحده آمریکا است؛ برایناساس طبیعی است که این کریدور قرار است ارزشِ (value) مدنظر آمریکا را حداکثرسازی کند. تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تولید یک نظم منطقهای و جهانی جدید از طریق کریدور آیمک و به طور خاص پس از طوفان الاقصی در همین چارچوب قابلفهم است.
نکته دیگری که نویسنده به آن اشاره دارد آن است که «این پروژه میتواند در خدمت اهداف ژئوپلیتیکی همه شرکتکنندگان باشد.» استفاده نویسنده از لفظ «ژئوپلیتیک» بسیار پرمعنا و حاوی دلالتهای متعدد است. در نگاه وی، اساساً کریدور آیمک قرار است یک نظم جدید منطقهای و جهانی تولید کند و در خدمت اهداف ژئوپلیتیک آمریکا و کشورهای ذینفع باشد؛ درهمتنیدگیهای اقتصادی و منافع تجاری، عامل پیش بَرَنده و تقویتکنندۀ پیمانهای امنیتی کشورهای عضو آیمک خواهند بود؛ لذا میتوان گفت که کریدور، مفهومی توأمان امنیتی-اقتصادی-سیاسی است. در نتیجه، نگاه رایج مبنی بر اینکه کریدورها را صرفاً باید بر اساس منطق هزینه-فایده (با پارامترهایی نظیر کاهش زمان سفر و کاهش هزینه حملونقل) تحلیل کرد محل نقد جدی است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 ارتباط بینهایت: چگونه میتوان کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه - اروپا را ایجاد کرد؟ 🔆
📝 مقالهای به قلم آلبرتو ریزی که به تاریخ 23 آوریل 2024 در وبسایت شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا ECFR منتشر شده است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 بازدارندگی در منطقۀ خاکستری؛ آموزههایی برای حکمرانی امنیت ملی و بازمعماری جامعۀ اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران 🔆
📝 نویسنده مقاله: محمد هادی راجی
📍 ماهنگار دیدهبان امنیت ملی شماره ۱۵۰ – مهر ۱۴۰۳
🔰چکیده مقاله
🔹 جمهوری اسلامی ایران همواره در معرض تهدیدات متنوع و چندسطحی قرار داشته که امنیت کشور را در سطوح مختلف مورد مخاطره قرار داده است، در این فرایند و با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، این تهدیدات از تطورات و تحولات زیادی برخوردار شده و نسبت بین دو مفهوم هویت و امنیت کشور را بیشازپیش برجسته کرده است.
🔸 مطالعۀ روند فشارها علیه ایران بیانگر کاربست یک مدل ترکیبی و پیچیده منازعه علیه کشور است. اگر مفهوم محوری جنگ ترکیبی، منطقه خاکستری در نظر گرفته شود آن گاه مفهوم بازدارندگی در منطقۀ خاکستری از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.
🔹 باوجود تحولات زیاد تهدیدات دشمن، به نظر میرسد روشهای درک، پردازش و مقابله جامعۀ امنیتی و اطلاعاتی کشور با این تهدیدات بهخوبی ارتقا پیدا نکرده و ضرورت بازبینی این فرایند را بهویژه بعد از هفت اکتبر و بعد از وقایع پیجرها در لبنان، شهادت جناب سید حسن نصرالله و عملیات وعدۀ صادق 1 و 2 بیشازپیش بااهمیت کرده است.
🔸 بازیگران مختلف در منطقۀ خاکستری بدون داشتن یک سیستم اطلاعات و ضداطلاعات راهبردی و دارابودن یک مدل ایجابی مطلوب از نظم ملی و بینالمللی امکان موفقیت نخواهند داشت و صرفاً نمیتوان از قدرت تخریبگری بهتنهایی استفاده کرد.
🔹 توانایی تبدیل همه چیز به سلاح و اخذ خروجی سینرژیک متناسب با ویژگیهای متفاوت بازیگران مختلف در بازدارندگی خاکستری از اهمیت برخوردار است. برای این کار، پردازش محیط ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و محیط اجتماعی، هنجاری و شناختی بازیگر هدف از اهمیت برخوردار است. کنشگری در محیط خاکستری یک کنش معادلهسازِ پیوسته و دائمی است که نیاز به ابتکار، هارمونی و یادگیری دائمی دارد، در این بازی تأخیر در کنشگری به معنای بازنده شدن شما خواهد بود.
◀️ جهت مطالعه این مقاله ارزشمند به فایل پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
✅ «نظم» تجاری در آشوب یا «لحظه بازتعریف نظم»
(بخش 2 از 3)
گفته میشود که خارپشت یک چیز میداند، درحالی که روباه چیزهای بسیار میداند! خارپشت یک استراتژی دفاعی دارد حال آنکه روباه برای بیاثر کردن این استراتژی، از تاکتیکهای متنوع سود میبرد. نسبت میان طرفداران بازار آزاد و مدافعان تحلیل اقتصاد سیاسی همینطور است. در چارچوب بازار آزاد، به هم پیوستن بازارها و جهانیشدن اقتصاد، داستان «سرنوشت» بود درحالی که از نظر منتقدان، ما در انتهای قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم صرفاً با «لحظه» سروکار داشتیم، این لحظه، نه لحظه جهانیشدن بلکه لحظه «جهانیشدنِ مجدد» بود. بالا رفتن سهم تجارت در تولید داخلی کشورها در ابتدای قرن بیستم و درست پیش از جنگ جهانی اول هم سابقه داشته و چرخش از آن دنیای «پیشرفت» به خشونت لگام گسیخته جنگ جهانی اول بود که نقدِ عقلِ روشنگری از یکسو و نقد کفایت اقتصاد بازار را در پی داشت. ناتوانی در فهم جهانیشدن بهعنوان «یک لحظه» همان چیزی است که خارپشتهای بازار آزاد از فهم آن طفره میروند.
در «لحظه کنونی» و در میان آشوبی که اقدامات تعرفهگذارانه ترامپ به راه انداخته است به نظر میرسد که «کنترل رقیب از طریق آشوب» نه یک هوسِ حکمرانِ بزرگترین اقتصاد جهان بلکه استراتژی قدرت رو به افول برای کنترل اقتصاد رو به صعود در «لحظه توسیدید» است. یعنی لحظهای که به تعبیر توسیدید، تاریخدان مشهور، آبستن بحران و جنگ است. پیشتر در قالب خلاصه کردن مقاله از فارن افیرز از نظمی که چین بهعنوان «نظم جایگزین» مطرح کرده است بحث کرده بودم (اینجا)، اینک اما به نظر میرسد که نظم جایگزین آمریکا، یا پاسخ استراتژیک ایالات متحده به چین، فقدان نظم یا استقبال از آشوب است. جایی که نظمی نباشد تا چین بازیگر آن شود، جایی که توانایی نظامی و ملاحظات امنیتی و قدرت زور، جایگزین قواعد و مناسبات جا افتاده و بویژه مناسبات اقتصادی میشود.
در لحظه کنونی، ایالت متحده با وارونه کردن نظم بعد از جنگ سرد که در آن ملاحظات اقتصادی، مرزها را کمرنگ میکرد، به احیاء مرزها برخاسته است. با برگشت به اهمیت تاریخ برای فهم مناسبات، موضوعی که در بخش اول این مطلب بحث شد، در قرن نوزدهم، فضای بدون تعرفه یا الگوی مبادله آزاد که انگلستان در ابتدای قرن نوزدهم مدعی آن بود، با صعود فرانسه و آلمان و ژاپن، جای خود را به جنگ تعرفهای از دهه 1870 داد تا استعمارِ خاک بهعنوان شکلی از حفظ بازارها ظاهر شود و کل کره خاکی را به قلمروهای استعمارگران و جهانی شدن درون مرزهای استعماری تبدیل کند، این نظم هم کمی بعدتر به جنگ جهانی بر سر قلمروهای حیاتی انجامید. اکنون نیز چینی شدن تولید در جهان به مرحله «قطع اتصال» (decoupling) (اینجا) خواهد انجامید. اگر آمریکا اکنون 100 درصد تعرفه بر کالاهای چینی وضع میکند، پیشتر «قطع اتصال» را چونان استراتژی آیندهاش بیان کرده بود.
ادامه دارد...
👈 ارتباط با نویسنده:
@Hossein_Rajabpour
@dasneveshtha
🔆 مدتها قبل از آنکه واژه «ریسکزدایی» در غرب رایج شود، چین در حال انجام این کار بود 🔆
📝 مقالهای به قلم ماری هوی که به تاریخ 14 سپتامبر ۲۰۲۳ در پایگاه خبری Quartz منتشر شده است.
🔍 سابقه تلاشهای پکن برای مدیریت ریسکهای تجاری و زنجیره تأمین به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد. درحالیکه علناً از تلاشهای غرب برای ریسکزدایی و جداشدن از چین انتقاد میکند.
🔰 بریده هایی از این گزارش
🔹اگر هدف اصلی ریسکزدایی (یا جداسازی یا شراکت با دوستان) رفع آسیبپذیریهای زنجیره تأمین در صنایع کلیدی و بهویژه در زمینههای فناوری پیشرفته باشد، چین مدتهاست همان سیاستی را انجام میدهد که اکنون آن را محکوم میکند.
🔸یکی از اصول راهنمای برنامهریزان اقتصادی پکن «دو بازار، دو منبع» بوده است. مفهومی که معمولاً به هو یائوبانگ دبیر کل پیشین حزب نسبت داده میشود و همچنین توسط دنگ شیائوپینگ رهبر وقت چین در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد. این ایده ساده است: بازارهایی در داخل و خارج و منابعی در داخل و در سطح جهانی وجود دارند. چین باید از از منظر استراتژیکی از هر دو استفاده کند تا توسعه خود را تسریع کرده و با کشورهای پیشرفته همگام شود. سرمایهگذاری چین در معادن آفریقا نمونهای خوب از این مفهوم در عمل است. پکن با تصاحب داراییهای معدنی باارزش در خارج از کشور و ترکیب آنها با ظرفیت فرایند غالب چین در داخل، نفوذ خود بر منابع کلیدی جهانی را افزایش میدهد.
🔹 جیانگ زمین رئیسجمهور وقت چین در دهه ۱۹۹۰ با معرفی عبارت «ورود و خروج » مفهوم دنگ را توسعه داد. این ایده خواستار جذب سرمایه، استعداد و فناوری خارجی به چین و یادگیری از میراث بازیگران خارجی و سپس حرکت به سوی بیرون برای کسب سهمی از بازار جهانی بود.
🔸 هر چند این مفاهیم به صراحت به عنوان ریسکزدایی مطرح نشدهاند، اما شیوه اجرای این دو مفهوم در طول دههها به این معناست که چین اکنون به طور عمیقی در زنجیرههای تأمین جهانی ادغام شده، در حالی که کشورهای خارجی به میزان قابلتوجهی به تولید و واردات چینی وابسته شدهاند. این وابستگی متقابل به پکن قدرت نفوذ زیادی میدهد و به نوبه خود کمک میکند تا ریسکهای خود را مدیریت کند.
🔹 ویژگیهای حملهای و دفاعی توامان در تلاش چین برای تقویت تولید داخلی وجود دارد. این امر به چین کمک کرده تا بتواند تا حدی در برابر محدودیتهای هدفمند فناوری و ممنوعیتهای صادراتی غرب مصون بماند (که در مورد بازگشت هواوی به عرصه رقابت مشاهده شد). در عین حال، این تلاشها به پکن این امکان را میدهد که تا در عرصه دیپلماسی اقتصادی قدرت خود را به نمایش بگذارد (برای مثال با محدود کردن صادرات مواد معدنی حیاتی). پوشش و مصونیت تمام پایگاهها میتواند بهترین تعریف از ریسکزدایی باشد.
#دیدگاه:
سیاست چرخههای دوگانهی داخلی-خارجی (Domestic-international dual circulation) یک استراتژی دولت چین برای جهت دهی مجدد اقتصاد کشور با اولویت مصرف داخلی، متکی کردن اقتصاد در بخشهای کلیدی، کاهش وابستگی به بازارهای خارجی، در عین حال باز ماندن درها برای تجارت و سرمایه گذاری بین المللی است. این همان استراتژی است که شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا از آن به عنوان یک استراتژی امنیت اقتصادی موفق یاد میکند. در واقع چینیها از دههی هشتاد میلادی و به هنگام ورود به عصر جدید روابط اقتصادی با دورنگری هر چه تمام یک پروژه امنیتی چندسطحی و ذوابعاد را بر منطق توسعهی اقتصادی خود حاکم کردند که شامل لایههای امنیت داده تا امنیت زنجیره تامین و تابآوری در حوزههای پیشرو و فناورانه است. این مسیر موفق دقیقا خلاف الگویی است که سالهاست در ایران ترویج میشود و مسیر توسعه را کوتاه آمدن از آرمانها و انحلال در زنجیرههای جهانی(غربی) میداند. در واقع حکمت، عزت، مصلحتِ چینیها بازی دادن غربیها و کسب مزیتهای صنعتی غرب به وسیلهی جانمایی فناوریها و مزیتهای صنعتی غرب درون زنجیرههای داخلی اقتصاد چین به منظور ایجاد توان صادراتی بوده است.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
دیدگاهی بر تحلیل رابرت کاپلان با عنوان لبه هرج و مرج:
در یک تقسیمبندی منطقی کشورهای جهان همواره به چهار دستهی ابرقدرتها، قدرتهای بزرگ، قدرتهای منطقهای و قدرتهای ریزدانه تقسیم میشوند. هر چه سطح قدرت افزایش پیدا میکند دایرهی سیاست نیز از مرزهای ملی فراتر رفته و به درون سایر کشورها کشیده میشود(قدرت افقی) و همچنین شئون این قدرت در همهی حوزهها از جمله امنیت و فرهنگ و اقتصاد کشیده میشود(قدرت عمودی). بین خطوط یادداشت کاپلان حاوی این نکته است که جایگاه ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ رو به افول است یا حداقل برای بازسازی توان تا دورهی بعدی نیازمند زمان هستند؛ به همین دلیل هم قدرت عمودی و هم قدرت افقی این قدرتها دچار کاهش خواهد شد. در چنین شرایطی محیط کنش برای قدرتهای منطقهای و میانی افزایش خواهد یافت، آنها این امکان را خواهند یافت تا در منطقهالفراغ ایجاد شده مبتنی بر تصویر کلانی که برای آینده خود دارند دست به ابتکار بزنند. بر این مبنا برای همه بازیگران، زمان محدود به دورهای است که مجموعهای از ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ دوره بازیابی توان و نیروی تخریبِ دیگری را طی کند. از این رو با زمان بسیار محدودی مواجهیم، زمانی که نیازمند کنش و واکنش سریع، هم مذاکره و هم جنگ و فهم بهروز است. بوروکراسی ادارهکننده سیاست خارجی ایران به وضوح متناسب با این دورهی جدید نیست و نیاز به تجدید ساختار و افراد دارد.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 لبه هرجومرج 🔆
📝 *مقالهای به قلم رابرت کاپلان که در پایگاه خبری New Statesman به تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۲۵ منتشر شده است.
🔍 دوره دوم دونالد ترامپ موجب تسریع افول آمریکا خواهد شد، درحالیکه روسیه و چین نیز در بحران هستند.
🔰 بخشهایی از این گزارش
🔹 جهان بر لبه پرتگاهی ایستاده و روندها خوب به نظر نمیرسند. این توان اقتصادی ایالات متحده بود که تمدن غربی را در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد نجات داد ... این قدرتهای بزرگ بودند (خواه آنها را دوست داشته باشیم یا نه) در طول تاریخ، حالتی از نظم جهانی را حفظ کردهاند و وقتی که ضعیف میشوند، در نهایت جهان بهتدریج وارد هرجومرج میشود. طرح کلی چنین است و انتخابات اخیر آمریکا تنها یک قسمت کوچک از آن محسوب میشود.
🔸 به نظر نمیرسد که ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود تکامل یابد. به طور بیوقفهای شتابزده عمل میکند و میتواند خودتخریبی کند. باید به یاد داشت که سیاست خارجی آمریکا محصول هر دو عامل، یعنی غریزه ریاستجمهوری و ظرافت بوروکراتیک است. رئیسجمهور تصمیمات فوری و احساسیای درباره مسائل مهمی چون جنگوصلح میگیرد که بوروکراسی نمیتواند بهتنهایی در مورد آنها تصمیمگیری کند. در غیر این حالت، این ارتش وزیران، معاون وزیران، زیرمجموعههای وزیران و غیره در وزارت خارجه و وزارت دفاع هستند که تصمیم میگیرند و امپراتوری آمریکا را اداره میکنند.
🔹 این افول بسیار تدریجی بوده و در مقایسه با قدرتهای رقیب که ممکن است به دلایل دیگری در حال افول باشند، نسبی باشد. امپراتوریهای هابسبورگ و عثمانی در بیشتر دوره قرن نوزدهم در حال افول بودند، اما فقط به دلیل اینکه در جنگ جهانی اول در طرف بازنده قرار داشتند، از بین رفتند. افول بهتنهایی کافی نیست تا یک قدرت بزرگ را نابود کند. گاهی اوقات نیاز به یک جنگ یا یک فاجعه ناگهانی است. امپراتوریها بعد از چندین دهه افول میتوانند دوباره احیا شوند. افول آنها معمولاً به شکلی مرتب و تمیز نیست. تاریخ روسیه و چین مملو از سلسلههای ضعیفی است که توسط سلسلههای جدید جایگزین شدهاند و این امر موجب احیای ملی میشود. بهاینترتیب است که تمدنهای آنها ابدی به نظر میرسند. چنین چیز مشابهی میتواند برای ایالات متحده نیز اتفاق بیفتد و به طرز طنزآمیزی ترامپ ممکن است کاتالیزور این فرایند باشد.
🔸 حتی در شرایط فعلی، ایالات متحده از نظر نهادهای دولتی و اقتصادی قویتر از دو قدرت بزرگ دیگر، روسیه و چین است. به دلیل دموکراسی پر سروصدای خود، آمریکا (هرچند با ایرادات) به طور مداوم قادر به تجدید قدرت خود است. اما در مورد اروپا، آنها در «منطقه نبرد» قرار دارند و با یک روسیه تهاجمی و ناپایدار در شرق و ادامه مهاجرت از جوامع با نرخ تولد بالا در آفریقا و خاورمیانه در جنوب و جنوب شرقی خود مواجه هستند.
🔹 باوجود تمام دلایلی که ارائه کردهام، آینده ممکن است افول آمریکا را به همراه نیاورد، بلکه با افول تدریجی همه قدرتهای بزرگ مواجه باشیم که منجر به ژئوپلیتیک بیثباتتر و پرهرجومرجتر خواهد شد. ازآنجاکه تکنولوژی، فاصله جغرافیایی را کم کرده، سیارهای اضطرابآورتر و تنگتر شکلگرفته و احساس بحران و بیثباتی در آینده بیشتر از آن چیزی خواهد بود که میتوانیم تصور کنیم و یا قادر به مقابله با آن باشیم.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 جنگ های کریدورِ تجاری: تشدید رقابت میان [ائتلاف] چین، روسیه و ایران با غرب 🔆
📝 مقالهای به قلم آنتونیا کولیباسانو که به تاریخ ۶ دسامبر ۲۰۲۴ در پایگاه مؤسسه مطالعات سیاست خارجی منتشر شده است
🔰 بریده هایی از این گزارش
🔹 اگرچه ما هنوز درگیر یک جنگ جهانی تمامعیار نشدهایم، اما یک تقابل اقتصادی جهانی در حال شکلگیری است که میتواند مقدمهای برای درگیریهای نظامی آشکار شود. این تغییر پارادایم به طور قابلتوجهی از سال ۲۰۲۲، زمانی که روسیه دسترسی اوکراین به مسیرهای تجاری دریای سیاه را مسدود کرد و کانالهای صادراتی حیاتی آن به بازار جهانی را مختل نمود، آغاز شد ... در حالی که کریدورهای تجاری و سرمایهگذاری بهطور استراتژیکی توسط بلوکهای غربی و ضدغربی مجدد تنظیم شدهاند: این امر نشاندهنده تنظیم دوباره وابستگیهای اقتصادی جهانی و بازسازی اقتصاد جهانی است.
🔸 جنگهای اوکراین و خاورمیانه دو پیامد عمده به همراه داشتهاند. اول، فشارهای بیشتر و تأثیرات منفی بر حملونقل دریایی و لجستیک وارد آورده است: نهتنها هزینه حملونقل بینالمللی و بیمه آن افزایش یافته و فشارهای تورمی ایجاد کرده، بلکه احتمال تهدیدشدن خطوط دریایی آزاد و باز هم وجود دارد که توانایی به چالش کشیدن مقررات سازمان ملل متحد و اصلاح آنها را دارد. دوم، تأثیر اصلی این دو درگیری بههمپیوسته (باتوجهبه آثار آنها بر اقتصاد جهانی) بازتعریف مسیرهای تجاری زمینی است: زیرا از سال 2022 جریانهای حمل و نقل کالا از مسیرهای قدیمی اوراسیا بهشدت کاهش یافتهاند.
🔹 از دیدگاه ژئواستراتژیک، نقش مرکزی چین در تمام مسیرهای تجاری (که آسیا را به هم متصل میکند) موجب میشود که مختل کردن اتحاد چین، ایران و روسیه وابسته و متوقف بر [وجود و جذب] سرمایهگذاریهای غربی در کریدورهای جایگزین باشد؛ کریدورهایی که ایران را دور بزنند و وابستگی به ترکیه را محدود سازند. رویکرد ترکیه پرداختن به توازن در اتحادها و اولویتدهی به منافع فوری است که این کشور را به سمت همراستایی بیشتر با چین و در مواقعی تطابق با روسیه سوق داده است. این امر، سطحی از عدم قطعیت را به همراه دارد. اروپا به این دلیل که کمتر در معرض تأثیرات عملکرد اتحاد چین، ایران و روسیه بر مسیرهای تجاری جهانی آزاد قرار میگیرد ممکن است این ابهام را تحمل کند، اما ایالات متحده نمیتواند چنین تسامحی را بپذیرد. ایالات متحده به عملکرد روان مسیرهای دریایی جهانی وابسته است که یکی از الزامهای ژئوپلیتیکی کلیدی این کشور است؛ بنابراین، ایالات متحده باید هوشیار باشد و از هر نوع تغییری که اتحاد چین، ایران و روسیه ممکن است به هنجارهای تجاری کنونی وارد کند، جلوگیری کند.
🔸 تقاطع کریدور شمال - جنوب روسیه با کریدورهای میانه و جنوبی که چین در حال گسترش نفوذ خود در آنها است، نهتنها برای اوراسیا بلکه برای کل سیستم تجاری بینالمللی چالشی به شمار میآید. با توجه به اهداف بلندمدت اعلامشده چین و روسیه برای کاهش نفوذ غرب در بازارهای جهانی، طراحی این کریدورها نشاندهنده قصد آنها برای ایجاد مبنایی برای دستیابی به این هدف است. ... اگر این کریدورهای جدید قوانینی را وضع کنند که هنجارهای موجود در ناوبری آزاد و باز را که در حال حاضر بر اساس استانداردهای غربی انجام میشود، تضعیف کنند تأثیر آن در سراسر تجارت جهانی طنینانداز خواهد شد.
🔹 موفقیت این چشمانداز بستگی به توانایی غرب (بهویژه ایالات متحده) در درک چالشی دارد که از سوی ائتلاف غیررسمی CIRN متشکل از چین، ایران، روسیه و حمایت کره شمالی به وجود آمده و همچنین بر تعهد آن به تدوین استراتژیهای مؤثر مقابلهای استوار است. ائتلاف CIRN نهتنها به تصرف سرزمین بلکه به تأثیرگذاری قویتری بر تعریف «کریدورهای تجاری آزاد و باز» دست خواهد یافت که این نتیجه میتواند تبعاتی برای تجارت دریایی نهتنها در منطقه بلکه در سطح جهانی داشته باشد.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 آیا تهدید ترامپ به تحمیل تعرفه میتواند هژمونی دلار را نجات دهد؟ 🔆
📝 مقالهای به قلم جفری فرانکل که به تاریخ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۴ در پایگاه خبری Project Syndicate منتشر شده است.
🔍 دونالد ترامپ پیش از ریاستجمهوری دوم خود تهدید کرده که در صورت پیگیری کشورهای بریکس در اجرای طرحهایشان برای ایجاد ارز جدید بهعنوان جایگزینی برای دلار، تعرفههای تنبیهی (تا سقف 100 درصد) را علیه این کشورها اعمال خواهد کرد. اما این تلاشهای ناشیانه او برای تحمیل هژمونی جهانی دلار به احتمال زیاد به ضرر خودش تمام خواهد شد.
🔰 بریده هایی از این گزارش
🔹 لفاظیهای ترامپ نشان میدهد که او ارز بریکس را تهدیدی جدی تلقی میکند، اما بهاحتمال بسیار چنین پروژهای درهرصورت شکست خواهد خورد (فارغ از اقدامات یا اولتیماتومهای ترامپ).
🔸 برای اینکه واحد پولی بریکس بتواند با دلار آمریکا رقابت کند، کشورهای عضو باید یک اتحادیه پولی کامل تشکیل داده، ارزهای ملی خود را کنار گذارند و یک بانک مرکزی واحد برای نظارت بر پول جدید تأسیس کنند.
🔹 اما تفاوت بسیار اقتصادهای بریکس از یکدیگر اجرای یک اتحادیه پولی به طور مؤثر را ناممکن میسازد. اتحادیههای پولی موفق معمولاً از اقتصادهای کوچک و بههمپیوستهای تشکیل شدهاند که به طور گسترده با یکدیگر تجارت میکنند و اهداف مشترک، روابط فرهنگی، چرخههای تجاری همبسته و بازارهای کار نسبتاً یکپارچهای دارند.
🔸 همبستگی کمی نیز بین چرخههای تجاری اقتصادهای بریکس وجود دارد. افزایش قیمتهای جهانی انرژی به کشورهای تولیدکننده نفت مانند روسیه، برزیل، ایران و امارات متحده عربی سود میرساند، درحالیکه بر کشورهای واردکننده انرژی مانند چین و هند فشار میآورد. این دینامیک باعث میشود که بریکس بهمراتب کمتر ... برای ایجاد یک اتحادیه پولی مناسب باشد.
🔹 بدون شک، شاهد یکروند تغییر تدریجی در سطح جهانی به سمت کاهش وابستگی به دلار هستیم. اگر چه این روند کند است، اما در سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته و بخشی از آن ناشی از استفاده فزاینده آمریکا از تحریمهای مالی است. اگر دولت ترامپ به اقدامات بریکس با اعمال تعرفههای 100 درصدی واکنش نشان دهد، ممکن است شاهد نتیجه معکوس باشد و بانکهای مرکزی این کشورها را مجبور کند تا به یوان، ارزهای کوچکتر یا حتی طلا برای ذخایر بینالمللی خود روی آورند.
#دیدگاه:
مقالهی پراجکت سیندیکیت روزنههای بدیعی از موضوع ارزهای جهانروا را به روی مخاطب میگشاید؛ موارد مهمی که به ما نشان میدهد پول واحد بریکس هدفی به شدت سخت در دسترس است. ولی تناقضی که در این میان وجود دارد آن است که بنا بر ادعای نویسنده اقدامات ترامپ به کلی جایگاه دلار را تضعیف میکند و جهان نیازمند یک سازوکار جدید است. نویسنده اینگونه به این تناقض پاسخ میدهد که این ساختار جایگزین نه ارز بریکس که یوان چین خواهد بود! اما سوالی که مجددا میتوان پرسید آن است که یکی از اصول جهانروایی یک ارز وجود ریشهها، زبان، فرهنگ و آرمانهای تاریخی و مشترک میان اعضای بهرهبردار از آن ارز است. یعنی برای استفاده از یک ارز نیاز است تا اراده سیاسی آن(که مجموعی از فرهنگ و امنیت و اقتصاد را در بر میگیرد) شکل گیرد؛ چین به عنوان یک قدرت کاریکاتوری که تنها اقتصاد و امنیت مزیت دارد چگونه قادر است چنین پروژه مهمی را پیش ببرد؟ پاسخ به این سوال بسیار سخت است.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
✅ فهرست مطالب کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در فایل PDF پیوست
🔰 جهت دسترسی به هر یک از یادداشت ها، Ctrl را نگه دارید و روی لینک یادداشت کلیک کنید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇@ebtekareiran
🔆 منطق رقابت چین – ایالات متحده 🔆
📝 مقالهای به قلم وانگ جیسی که به تاریخ ۲۳ آوریل ۲۰۲۴ در مجله بررسی استراتژی بینالمللی چین منتشر شده است.
🔰 بریده هایی از این گزارش
🔹 مشکلات بلندمدت روابط چین و ایالات متحده را میتوان از منظر چهار دیدگاه یا متغیر بههمپیوسته تحلیل کرد. اولین متغیر تغییر قدرت نسبی دو کشور است. بسیاری از ناظران چینی و بینالمللی بدتر شدن روابط چین و آمریکا در دهه گذشته را به کاهش سریع شکاف میان چین با ایالات متحده در قدرت ملی جامع خود نسبت میدهند. ناظران معتقدند این رشد موجب ترس و اضطراب در ایالات متحده شده که جرقه تلاشها برای سرکوب چین را برانگیخته است.
🔸 دیدگاه دوم بررسی تفاوتهای سیاسی، ایدئولوژیکی و تمدنی چین و ایالات متحده در روابط دوجانبه را شامل میشود. اکثر صاحبنظران در هر دو کشور بر این باورند که ایالات متحده بر اساس ارزشهای سیاسی و سنت ضدکمونیستی خود هرگز اجازه ظهور جمهوری خلق چین که توسط حزب کمونیست اداره میشود را نخواهد داد. در مقابل کمونیستهای چینی همیشه پرچم مارکسیسم را بالا نگه داشته و بانفوذ سیاسی ایالات متحده مبارزه خواهند کرد. علاوه بر این، گراهام آلیسون در کتاب فوقالذکر از مفهوم معروف ساموئل هانتینگتون در مورد «برخورد تمدنها» صحبت کرده و آن را «گسست تاریخی که در آن ارزشها و سنتهای اساساً متفاوت چینی و آمریکایی باعث ایجاد نزدیکی بین دو قدرت شود را بیشازپیش دستنیافتنیتر میداند.»
🔹 به نظر میرسد ترکیب دیدگاههای تغییر موازنه قدرت و تفاوت ایدئولوژیک توضیح قانعکنندهتری برای رویارویی احتمالی بین ایالات متحده و چین ارائه میدهد: ایالات متحده نمیتواند ظهور سریع کشوری با ارزشهای سیاسی متفاوت را تحمل کند که موقعیت قدرت و هژمونی فرهنگی ایالات متحده در جهان را به چالش میکشد. به همین دلیل است که ایالات متحده تلاشهای خود را برای جلوگیری از گسترش قدرت چین را دوچندان کرده است.
🔸 کاتالیزور این دگرگونی، تغییر در فضای بینالمللی بود که در آن گسترش استراتژیک اتحاد جماهیر شوروی تهدیدی برای ایالات متحده و چین به شمار میرفت. ظهور «جهان سوم» و حمایت بسیاری از کشورهای غیرمتعهد از عوامل کلیدی در ارتقای جایگاه بینالمللی چین بود. بدین ترتیب دیدگاه سومی برای بررسی روابط چین و ایالات متحده حاصل میشود که بُعد روندهای جهانی و اشخاص ثالثی است و به شکلگیری تعاملات چین و ایالات متحده کمک میکند.
🔹 این سه دیدگاه (متغیر) هنوز توضیح کافی و جامعی را برای تشدید تنش در روابط چین و آمریکا ارائه نمیدهند. در مجموعه تغییرات موازنه قدرت، واگراییهای برجسته ایدئولوژیکی و موقعیتهای متلاطم بینالمللی، چهارمین متغیر، تغییرات سیاسی داخلی در هر دو کشور است که بر روابط دوجانبه تأثیر میگذارد. علاوه بر این، متغیرترین و تأثیرگذارترین عامل در این زمینه نیز محسوب میشود.
🔸 بعید است روابط چین و ایالات متحده در آینده قابلپیشبینی به عمق تعامل و سطح همکاری خود در آغاز قرن بیست و یکم بازگردد. بااینحال، منافع بلندمدت و ملاحظات استراتژیک هر دو کشور حکم میکند که آنها باید از جنگ اجتناب کنند و سطح مشخصی از همکاری اقتصادی و تعامل اجتماعی را حفظ کنند.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
دیدگاه در رابطه با کتاب بازتولید قدرت هژمونیک آکادمی علوم اجتماعی چین:
کتابی که معرفی آن در اینجا صورت گرفته منتشر شده در آکادمی علوم اجتماعی چین است و به ما نشان میدهد که چینیها و به صورت مشخص حزب کمونیست چین، امروز به چه سوالی میاندیشند؟ سوال مشخص در این کتاب آن است که خب! در دورهی افول قدرت هژمونی قرار داریم؛ رفتار ما با نهادهای بینالمللی زاییده در نظم قبلی چگونه باید باشد؟ کتاب نمیتواند این نگرانی را پوشیده نگاه دارد که آمریکا این روزها حتی از داراییهای استراتژیکی مانند ائتلافهای فرااتلانتیکی نظیر ناتو در حال استفاده به عنوان سلاح است. چینیها به وضوح استفاده ابزاری از اروپا به عنوان ابزار ضربه زدن به روسیه به هزینه کاهش شدید رشد اقتصادهایی نظیر آلمان را به عینه میبینند و نگران استفادههای ابزاری آینده از سایر قلمروها(مانند جنوب خلیج فارس) علیه خود هستند. این سوال حتی به دامنهی فلسفه سیاسی در چین کشیده شده و آنها در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستند. با این شرایط ایران نیز باید نگاهی به کشورهای پیشرو داشته باشد و نسبت به برخی رفتارهای خود تجدید نظر کند؛ چه تضمینی وجود دارد که از نهادهای بینالمللی مانند سازوکار مالی FATF علیه ایران استفاده نشود؟ باید اندیشید، جایگاه اندیشمندان علوم سیاسی در این میان نه کنشهای رسانهای که پاسخ به سوالات اصلی کشور در نهاد دانش است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 در باب مسیر نهادی بازتولید قدرت هژمونیک 🔆
🔍 «ظهور و سقوط هژمونی و نظم حکمرانی جهانی در حال تغییر» کتابی از رن لین و همکاران در آکادمی علوم اجتماعی چین، نسخه ۲۰۲۳
🔰 بریدههای از این گزارش
🔹 کاهش آشکار قدرت نسبی ایالات متحده، پایبندی این کشور به رقابت استراتژیک خودخواهانه و با بازگشت به دیدگاه ملیگرایانه به منافع، تنشهای ذاتی میان هژمونی ایالات متحده، نهادهای بینالمللی و نظم جهانی برجسته شده است. ازاینرو، بازاندیشی در رابطه میان هژمونی و نهادهای بینالمللی رویکردی حیاتی برای درک آنچه در این دوره جدید در جهان میگذرد و شناسایی تغییرات رخداده میباشد. در این زمینه، کتاب ظهور و سقوط هژمونی و تغییر نظم حکمرانی جهانی تفسیری برای بازاندیشی در منطق شکلگیری قدرت هژمونیک ارائه میدهد.
🔸 بحث درباره منشأ نهادها و کارکردهای استراتژیک آنها موضوع جدیدی در حوزه روابط بینالملل نیست. از زمانی که رابرت کوهان و دیگر پژوهشگران به این نکته پی بردند که حتی پس از افول نسبی هژمونی، این قدرتها همچنان برای حفظ نظم بینالمللی در دوران پساهژمونیک به نهادهای بینالمللی ایجادشده توسط خود متکی خواهند بود، تحلیل نهادی به یکی از الگوهای اصلی برای بررسی همکاریهای بینالمللی و قدرت هژمونیک تبدیل شده است. به طور کلی، تحقیقات مربوط به رابطه پیچیده میان هژمونی و نهادها را میتوان به سه جهتگیری اصلی تقسیم کرد:
🔹 اول، نهادگرایی ذاتی: شکلگیری نهادها بر نیازهای عملکردی ذاتی آنها استوار است. بهعنوانمثال، در حوزههای امنیت و حکمرانی اقتصادی، نهادها میتوانند نیازهای مربوط به همکاری خاص را حفظ کرده و هزینههای معاملاتی را کاهش دهند. برخی از همکاریهای مهم بینالمللی تنها از طریق واسطههای نهادی امکانپذیر است.
🔸 دوم، نهادگرایی ابزاری: نهادها از لحظه ایجاد تا توسعه خود، بهتدریج تواناییها و استقلال خاصی را به دست میآورند. اما از دیدگاه واقعگرایان، نقش اصلی قدرت و عوامل مادی بیشتر برجسته میشود. بر این اساس، ایجاد و عملکرد نهادها تابع ساختار قدرت خاصی، بهویژه قدرت و نیازهای استراتژیک هژمونی است. از این منظر، رویکرد ایالات متحده به نهادهای بینالمللی بهخوبی نشاندهنده ارزشهای ابزاری نهادها است.
🔹 سوم، نهادگرایی میانهرو: در میان دو مسیر متضاد نهادگرایی ذاتی و ابزاری، آیا راه میانهای وجود دارد که رابطه بین نهادها و هژمونی را به طور دقیقتری تبیین کند؟ رویکردهای میانهرو تلاش میکنند از قضاوتهای قطعی و دوگانهمحور اجتناب کرده و روابط پیچیدهتری را مدنظر قرار دهند.
🔸 به طور سنتی، اتحادها ابزار مهمی برای کشورهای هژمونیک برای رقابت استراتژیک یا مشارکت در جنگ بودند. در دوران توسعه جهانی پس از جنگ، هژمونها شکل نهادی اتحادها را تعدیل کردند تا راههای جدید و پدیدههای جدیدی برای حفظ هژمونی خود ایجاد کنند.
🔹 اول، گسترش نظام اتحاد. از منظر روابط راهبردی و امنیتی، پس از پایان جنگ سرد سیستم تغییرات در نظام اتحادها بیشتر به سمت روابط مشارکتی و اتحادهای غیررسمی سوق پیدا کرد. این تغییرات به دلیل نیاز هژمون به حفظ قدرت و گسترش کارکردهای اتحادها رخ داده و به دو پدیده کلیدی منجر شده است: دگرگونی اتحادها و گسترش آنها.
🔸 دوم، گرایش به فراسیاسیسازی (Pan-Politicization). در دوران جدید وابستگی متقابل، قدرتهای هژمونیک از این وابستگی برای بازتولید قدرت خود بهره میبرند و برای رقابت استراتژیک به تسلیح شبکههای اجتماعی و وابستگی متقابل اقتصادی و تجاری متوسل شوند. بدین سبب، به شکل گستردهای مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراسیاسیسازی شدهاند.
🔹 افول قدرت کشورهای هژمونیک شوکهای عمدهای بر نظم حکمرانی جهانی وارد کرده و واقعیت این است که کشورهای هژمونیک در سایه اضطراب و نگرانی از دست دادن قدرت، نظامهای موجود را بهعنوان ابزاری برای بازتولید قدرت خود به کار گرفتهاند. در این زمینه، کتاب مورد نظر چشمانداز آینده حکمرانی جهانی را در رقابت میان کشورهای هژمونیک و قدرتهای نوظهور بر سر نظم و ایدهها ترسیم میکند. این رقابت نه تنها در حوزههای اقتصادی و نظامی، بلکه در عرصه ارزشها، مدلهای توسعه و طراحی نظامهای حکمرانی جریان دارد و میتواند به شکلگیری مدلهای جدیدی از حکمرانی جهانی یا تحول نظم موجود منجر شود.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 ما و تحریم؛ بحثی در باب آینده 🔆
اسلایدهای ارائه👆
🕧 زمان بندی ارائه:
0:25 مفروضات بحث
4:25 چارچوب بندی بحث: آیا احیای نقش سابق ایران امکان پذیر است؟6:27 بحثی در باب نقش سابق ایران در عرصه بین الملل و اثر تحریم بر آن
11:06 تحلیل حقوقی در مورد امکان پذیری احیای نقش سابق ایران15:40 تحلیل اقتصادی (مبتنی بر منطق هزینه-فایده) در مورد امکان پذیری احیای نقش سابق ایران
18:58 تحلیل سیاسی در مورد امکان پذیری احیای نقش سابق ایران22:28 تحلیل ژئوپلیتیک (تحلیل چندکشوری و از منظر تنش قدرت های بزرگ)
30:08 استراتژی تعامل با غرب؛ سقف انتظار از مذاکره و توافق چیست؟31:80 نکات انتهایی و نقدی بر نگاه رایج اساتید اقتصاد
35:08 ایران در نقطه انتخاب؛ ادامه فرسایش قدرت اقتصادی یا حرکت به سمت بازتعریف نقش ایران در نظم آینده
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
🔆 آموزههای حکمرانی شهید سلیمانی (١)
🖋️ #یادداشت به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی.
🔰به تاریخ سیزدهم دیماه ١۴٠١
🔷 در آستانه سومین سالگرد شهادت شهید سلیمانی تردید ایجاد کردن در اینکه اقدامات وی تبدیل به بردار قدرت ایران در منطقه شد دشوار و حتی ناممکن است. با قبول این واقعیت، اگر تجربه این شهید بزرگوار را تجربه ای موفق میدانیم بر هر سیاستگذاری که بر مسند امور نشسته فرض است که میراث دانش حمکرانی شهید سلیمانی را آموخته و به کار بندد. نگارنده این حقیقت را نمیتواند انکار کند که بخش زیادی از فعالیتهایی که در برنامه مطالعاتی ابتکار ایران پیگیری میکند حاصل دنیای جدیدی بود که مختصاتش را حاج قاسم ترسیم نمود.
🔶 یکی از کارهای بزرگ او این بود که ما را با «نقشه» آشتی داد. سخن گزافهای نیست اگر گفته شود سیاستورزی بدون درک از نقشه و درک از فضای جغرافیایی محتوم به شکست است. او از شرق افغانستان تا شرق مدیترانه دست ما را گرفت و برای اولین بار ما را با عوارض جغرافیایی، مردمان و فرهنگهای حوزه تمدنی مان نه تنها آشنا ساخت بلکه دستان مردمان آن سوی مرزها را در دستان ما گذاشت؛ آنقدر که خونش را با خون مردمان همسایه در آمیخت. الحق که این معلم بزرگ چقدر کامل این درس را به شاگردانش آموخت.
🔷 درسآموخته روایت حاج قاسم آن است که رمز موفقیت در عدم ترسیم مرز سیاسی مرسوم در سیاستگذاری است؛ وی داخل و خارج کشور را یک پرونده یکپارچه برای ایجاد بردارهای قدرت جهانی ایران میدانست؛ نه تنها در حوزه سیاست و امنیت بلکه در حوزه اقتصاد نیز نباید دامنه حکمرانی را صرفا محصور در مرزها صورت بندی کرد . حداقل درسی که حاج قاسم به ما میدهد آن است که سیاست اقتصادی-اجتماعی و سیاسی را نمی توان بدون در نظر گرفتن فرامرز ایران پیگیری کرد.
🔶 یک پای جدی همیشگی سیاستهای حاج قاسم مهندسی اجتماعی است؛ وی در سوریه و عراق از ظرفیت اعراب خوزستانی به خوبی بهره برد، در تقویت مناسک اربعین کم نگذاشت و ظرفیت مردمی مواکب اربعینی را برای سیل ٩٨ خوزستان بسیج کرد. در همان زمانی که در عراق میجنگید گذرگاههای مرزی را توسعه میداد تا ارتباطات فرهنگی، اجتماعی جدید خلق شود. در طراحی نظامی وی هر ملت و هر قومیت جایگاه خود را داشت. درس آموخته وی برای ما آن است که تا زمانی که صرفا با تکیه بر سامانه و داده مردم را میبینید تنها از توان حکمرانی خودتان استفاده کردید ولی وقتی سیاست شما مهندسی اجتماعی را در ضمیمه خود داشته باشد و ارتباطات جدید میان مردم خلق کند قوت حکمرانی خود را چندین برابر کردهاید. هنر سیاستمدار در انعقاد قراردادهای اجتماعی جدید در مسیر رشد است.
⏪ به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام و بله بپیوندید👇
@ebtekareiran
🔆 ارتباط بینهایت: چگونه میتوان کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه - اروپا را ایجاد کرد؟ 🔆
📝 مقالهای به قلم آلبرتو ریزی که به تاریخ 23 آوریل 2024 در وبسایت شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا منتشر شده است.
🔰 بریده هایی از این گزارش
🔹 این کریدور به آمریکا در رقابت با چین و عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل کمک خواهد کرد. در چارچوب جنگ روسیه علیه اوکراین نیز امنیت اقتصادی و انرژی اروپا را افزایش داده و به تقویت روابط با جهان جنوبی کمک خواهد کرد. IMEC به تنوعبخشیدن به بازارهای انرژی کشورهای خلیجفارس و مأموریت آنها برای عمل بهعنوان پل بین شرق و غرب کمک خواهد کرد. در نهایت، این امر به هند نیز کمک میکند تا نقش بیشتری در زنجیرههای ارزش جهانی ایفا نموده و از محاصره پکن فرار کند.
🔸 جنگ غزه و پیامدهای آن، طرح کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه - اروپا یا IMEC را متوقف کرده است. اما همچنان میتوان به ادامه این پروژه بزرگ اتصال برای پیوند اتحادیه اروپا و هند از طریق خلیجفارس و به رهبری ایالات متحده امیدوار بود.
🔹 پروژه IMEC میتواند به پر کردن شکافهای این دنیای تکهتکه شده کمک کند و بازیگرانی را گرد هم آورد که کاملاً همسو نیستند (حتی در مورد اهداف پروژه موردنظر). در سناریوی اقتصاد جهانی امروز که ویژگی آن اختلالات است، IMEC همچنین میتواند به تغییر منطق «درست به موقع» زنجیره تأمین (که پیش از همهگیری رایج بود) به رویکرد محتاطانهتر «فقط در صورت نیاز» کمک کند. ساخت مسیر تجاری اضافی به تقویت انعطافپذیری سیستم تجارت جهانی برای مقاومت و تابآوری در برابر شوکهای غیرقابل پیشبینی (مانند حملات اخیر حوثیها به خطوط کشتیرانی دریای سرخ) کمک میکند.
🔸 در سیستم پیچیده و بیثبات امروزی رقابت ذاتی همه حوزههای سیاسی و اقتصادی را دربرگرفته و ارتباطات و پیوندهای اقتصادی به میدان جنگ حیاتی تبدیل میشوند. قدرتهای بزرگ برای ایجاد ارتباط با سایر کشورها و کسب نفوذ در کشورها از طریق سرمایهگذاری و پروژههای توسعه با یکدیگر دستوپنجه نرم میکنند. بنادر، نیروگاههای انرژی، راهآهن و خطوط لوله در صدر فهرست آرزوهای کشورهای درحالتوسعه قرار دارند. در نتیجه بازیگرانی که بتوانند چنین امکاناتی را برای این کشورها فراهم آورند، نفوذ سیاسی خود را حفظ میکنند. همچنین فعالیتهای زیرساختی پیوندهای بین قدرتهای مختلف را تقویت میکند تا از رسیدن به سطوح شدید پراکندگی جلوگیری شود.
🔹 برای محققشدن پتانسیل این کریدور، شرکتکنندگان باید در اجرای طرحها متحد شوند تا این اهداف مختلف با هم هماهنگ شوند. همچنین باید موانع داخلی و خارجی پیشروی این کریدور را از میان بردارند.
🔸 شرکتکنندگان اروپایی IMEC با چالشهای مختلفی برای تبدیل طرحهای اولیه IMEC به یک پروژه زیرساختی قابلدوام که در خدمت اهداف استراتژیک و اقتصادی آنها باشد، روبرو هستند: اولا جاهطلبی بزرگ IMEC مطابق با هزینههای بالای آن خواهد بود .... ثانیاً اروپاییها باید در مورد پتانسیل دهلینو در کمک به ریسکزدایی از وابستگی به پکن واقعبین باشند. در سال 2021 چین 31 درصد از ارزشافزوده جهانی را به خود اختصاص داد. این میزان برای هند تنها 9/2 درصد بود (پس از آلمان با 1/5 درصد) و ... ثالثاً، مسیر IMEC چالشهایی را در مورد زیرساختهای حمل و نقل ایجاد میکند.
🔹 اروپاییها باید IMEC را توسعهای بلندمدت در برابر مسیرهای تجاری فعلی تلقی کنند. همچنین باید برای گسترش کریدور و تبدیل آن به یک شبکه، ترویج آزادسازی تجارت با هند و حمایت از همه شرکتکنندگان در انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر فشار بیاورند.
🔸 اگر موفق شوند، IMEC میتواند انعطافپذیری اقتصادی اروپا را افزایش دهد و گزینههای تنوع تجاری آنها را افزایش دهد. پیوندهایی که IMEC میتواند میان این طیف از قدرتها ایجاد کند، در واقع ممکن است بزرگترین ارمغان IMEC باشد. این کریدور میتواند از رسیدن تکهتکهشدن اقتصادی به شدیدترین سطوح خود نیز جلوگیری کند.
📌 برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
◀️ جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 بازدارندگی در منطقۀ خاکستری؛ آموزههایی برای حکمرانی امنیت ملی و بازمعماری جامعۀ اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران 🔆
📝 نویسنده مقاله: محمد هادی راجی
📍 ماهنگار دیدهبان امنیت ملی شماره ۱۵۰ – مهر ۱۴۰۳
⏪ به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran
🔆 برای جای خودمان در جهان باید مقاومت کنیم 🔆
🔹 با بررسی شرایط ژئوپلتیکی جهان میتوان دریافت که در کلان ماجرا، آنگلوساکسونها قصد دارند با ادغام و وابسته سازی اروپا به آمریکا و لندن، اولا یک قلمرو فرااتلانتیک ایجاد کنند و ثانیا با ادغام کشورهای متحد امنیتی در حاشیه اقیانوس هند و آرام (شامل یک رشته از کشورها از کره جنوبی و ژاپن تا استرالیا و هند) یک قلمرو ایندوپاسیفیکی را بنا بگذارند و در ادامه، نظم آینده جهان را صورت بندی کنند؛ این نظم به شکل هرمی خواهد بود که خودشان در راس آن، کشورهای موتلف امنیتی در میانه هرم و قدرتهای برِّیِ دارای منابع در قاعده هرم باشند.
🔸 نقطه اتصال این دو قلمرو که نقشی حیاتی برای جذب و مکش منابع ارزان (شامل نیروی انسانی، منابع اولیه و تأمین مالی) و واسطه گری میان دو قلمرو فوق را دارد منطقه غرب آسیا است که قرار است این قلمروی واسط با رهبری امنیتی رژیم صهیونیستی (در قالب اجزایی همچون سلطه فناوری، نقش در تجارت کامودیتیها و اقتصاد سیاسی موتلف و متحد) کمربند آیمک را مدیریت کند.
🔹 با مرور خطبه های نماز جمعه نصر میتوان دریافت که در چنین شرایطی رهبر انقلاب با ادراک این مسئله به دنبال ایجاد یک کمربند اقتصادی-سیاسی-امنیتی در سرتاسر منطقه هستند که یک معماری امنیتی متحد را شکل میدهد. به نظر میرسد جوهر اصلی «کمربند دفاع، استقلال طلبی و عزت» آن است که منطقه غرب آسیا باید ذیل یک معماری امنیتی مستقل، حلقه واسط اتصال دو قطب ثروت-سیاست یعنی ایندوپاسیفیک در شرق و فرااتلانتیک در غرب بشود.
🔸 امری که میتوان از آن به عنوان جوهره قدرت در ایران تاریخی نام برد؛ درست در زمانهایی مانند ساسانیان، هخامنشیان و صفویه که چنین نظمی به خوبی کار میکرده است. لازمه چنین امر مهمی تنها آن است که ایران اسلامی از زیست حکمرانی نفتی که بر پایه ی وابستگی به روابط با غرب است فاصله گرفته و نقش جدید و مستقل خود را پیدا کند.
⏪ به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید 👇
@ebtekareiran