daar_vag | Unsorted

Telegram-канал daar_vag - داروگ

410

گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران. قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران؟ @mozafari_mehr

Subscribe to a channel

داروگ

آسمان ابری
همایون شجریان
#نوای_واپسین_شب
@sahandiranmehr

Читать полностью…

داروگ

«آینه».
شعر و صدا: علیرضا روشن
موسیقی: پارسان امانی

Читать полностью…

داروگ

اگر روزی بمیرم
تمام کتاب هایی را که دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می کشم
سیگاری روشن می کنم
و به خاطر همه دخترانی که دوست داشتم در آغوش بگیرم
گریه خواهم کرد
اما درون هر لذت، ترسی بزرگ پنهان شده است
ترس از اینکه
صبح زود کسی شانه ات را تکان بدهد و بگوید: بلند شو سابیر! باید برویم سر کار…


#می_ترسم_بعد_از_مرگ_هم_کارگر_باشم
#سابیر_هاکا
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اگرکسی شب سرما به ابرها زدو گم شد مرا به یاد بیارید
وبا ستاره‌ی چشمم برای راه بلدها نشانه‌ای بگذارید

برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه‌ها را به مادرم بسپارید

دودانگ پیرهنم را دوپاره از کفنم را به چشم‌هام بدوزید
سپس ملال تنم را دوبال پر زدنم را دراین کفن بگذارید

لباس گرم بپوشید به این اتاق مبادا بهارآمده باشد
کدام فصل من ازسال؟! مصممید که امسال سر از کدام درآرید؟

به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما! آهای شماها! شماکه همسرخود را همیشه دوست ندارید!

برادران عزیزم! شمیم ملحفه‌هایش کنار میز شما بود
پدر عزیز شما بود کسالت پدرم را مگربه یاد ندارید؟!

به خواهران صبورم خبر دهید که "یلدا" تصادفا شب فرداست
تولدم شب یلداست مقدر است که فردا بدون وقفه ببارید

زیاد امید ندارم که ازتپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگر بهار که سرشد کنار سنگ مزارم دلی دوباره بکارید

کدام قله کدام اوج؟ منی که این‌همه کوهم از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم نبوده‌اید شکارید

غروب شد همه رفتند در ایستگاه کسی نیست چه خوب شد همه رفتند
چه ساده‌اید که دایم کنار این چمدان‌ها در انتظار قطارید

به این اتاق مبادا بهارسر زده باشد... بهارسرزد و سرشد
خروس خوان سحرشد ستاره‌های من آیا خیال خواب ندارید؟؟؟؟


#حسین_صفا
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی

پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی

جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب‌تر که تو خود روی به کس ننمایی


#عراقی

Читать полностью…

داروگ

سوته دلان
علی حاتمی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

درون آینه‌ی روبرو چه می‌بینی؟
تو ترجمان جهانی بگو چه می‌بینی؟

تویی برابر تو -چشم در برابر چشم-
در آن دو چشم پر از گفت و گو چه می‌بینی؟

تو هم شراب خودی هم شراب خواره‌ی خود
سوای خون دلت در سبو چه می‌بینی؟

به چشم واسطه در خویشتن که گم شده‌ای
میان همهمه و های و هو چه می‌بینی؟

به دار سوخته، این نیم سوز عشق و امید
که سوخت در شرر آرزو‌، چه می‌بینی؟

در آن گلوله‌ی آتش گرفته‌ای که دل است
و باد می‌بَرَدَش سو به سو چه می‌بینی


#حسین_منزوی

Читать полностью…

داروگ

Carrickfergus
#van_Morrison & #The_Cheiftains
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

وقتی که دایناسورها تازه مُرده بودند
و پیغمبرها در راه بودند
من شاعر تو بودم
و بادبان کلمه واژگان مرا می‌راند
تو سال‌های نوری را بر گونه‌هایت روشن نگاه داشته بودی
من صفحه‌های زبان را می‌چرخاندم
و با سرعت مافوق صوت دیوانه می‌شدم
روزی به خواب تو می‌آیم می‌بینی که من تواَم
و تیمارستانی با صد هزار عاشق هستم
ابرو حواله‌ی دریا کن
و مثل باد گذر کن از شهر پنجره‌های ویران
من در تمام پنجره‌ها انتظار تو را می‌کشم
هر کس که ویرانه‌های چشم مرا دست کم گرفت، نفرین شده‌ست:
عاشق خواهد شد
حتی اگر تو باشی که صدها هزار عاشق نابینا در شهرهای جهان داری

 
#رضا_براهنی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

من فكر می‌كنم
هرگز نبوده قلب من این گونه گرم و سرخ:
احساس می‌كنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه خورشید در دلم
می‌جوشد از یقین؛
احساس می‌كنم در هر كنار و گوشه‌ی این شوره زار يأس
چندین هزار جنگل شاداب ناگهان
می‌روید از زمین.
آه ای یقین گمشده،
ای ماهی گریز در بركه‌های آینه لغزیده تو به تو
من آبگیر صافیم، اینك! به سحر عشق؛ از بركه های آینه راهی به من بجو!

من فكر می‌كنم هرگز نبوده دست من این سان بزرگ و شاد:
احساس می‌كنم در چشم من به آبشر اشک سرخگون خورشید بی‌غروب سرودی كشد نفس؛
احساس می‌كنم در هر رگم به تپش قلب من كنون
بیدار باش قافله‌ای می‌زند جرس.
آمد شبی برهنه‌ام از در
چو روح آب در سینه‌اش دو ماهی و
در دستش آینه گیسوی خیس او خزه بو،
چون خزه به هم.
من بانگ برکشیدم از آستان یاس:
“- آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم!”


#احمد_شاملو
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اگر روزی بتوانم شماره کنم "انسان‌"هایی را که در زندگی ملاقات کرده‌ام، "تو" حتما یکی از انگشت‌های دستی.
نه اینکه فقط تعدادشان اندک باشد؛ که هست.
بیشتر، شاید، از آنکه اشاره می‌کند به اینکه هنوز می‌توان به این موجود دو پا اعتماد کرد؛ به اینکه خودت نبودی هرجا که مثال زدم تو را که خط‌کشی بودی برای لغزش‌ها.
زندگی ارزش دارد اگر از نسلِ تو هنوز در آن جاری باشید.

Читать полностью…

داروگ

معلق
میانِ دو توفانِ شن
یکی می‌بلعد
دیگری بالا می‌آورد؛
همچون عقربه‌ای در ساعتِ زمان
به پیش رانده و
سرگردان
دوار و دور؛
چشمانی
که خاطره ای دور آن را مکیده است:
ساعتی بسته در زندانِ سر
ساعتی ایستاده در کَرانه‌ی تن
رویِ لبه‌ی دنیا
با زبانی مشترک؛

نقطه، سرِ خط.


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

مرا کسی به سویت نیاورد
فقط راه‌ها به تو رساندند مرا
چرا که زندگی به فصل‌ها منتهی می‌شود
و من خارهای روز قیامتم را رویانده و
از وهم و خیال خویش به هوش آمده‌ام
تا راهم مرا دریابد


#سهام_الشعشاع 
مترجم: #سودابه_مهیجی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

دوست دارم گهگاه گم شوم 
مثل پرنده‌های پاییز 
می‌خواهم میهنی تازه بیابم 
غیر قابل دسترس 
و خدایی 
که مرا تعقیب نکند 
و سرزمینی که دشمنم نباشد!
می‌خواهم از پوستم بیرون بزنم 
از صدایم 
و از زبانم 
و مثل عطر مزرعه‌ها 
سیال شوم! 
دوست دارم گهگاه گم شوم 
مثل پرنده‌های پاییز 
می‌خواهم میهنی تازه بیابم 
غیر قابل دسترس 
و خدایی 
که مرا تعقیب نکند 
و سرزمینی که دشمنم نباشد!
می‌خواهم از پوستم بیرون بزنم 
از صدایم 
و از زبانم 
و مثل عطر مزرعه‌ها 
سیال شوم! 
می‌خواهم از سایه‌ام فرار کنم 
و از عنوان‌هایم 
می‌خواهم از مارها و خرافه‌ها بگریزم، 
از دست خلفا 
و حاکمان و وزیران! 
می‌خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم 
ای شرق ِ دشنه‌ها و چوبه‌های دار! 
می‌خواهم 
مثل پرندگانِ پاییز 
عشق بورزم! 


#نزار_قبانی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

توضیحات کامل در عنوان ذکر شده است.

Читать полностью…

داروگ

قطعه ی «دلارام»

چو مجنون در بیابان خانه دارم
ز طفلی روی در ویرانه دارم
نمی آید قرارم تا نسوزم
همانا طینت پروانه دارم

خردمندان چرا دیوانه ام من
نخوردم می چرا مستانه ام من
بهر جا شمع رخساری برافروخت
برای سوختن پروانه ام من

⁦▫️⁩دوتار و آواز: خنیاگر:جمشید پور عطایی
⁦▫️⁩شعر:مولانا قاضی جلال الدین فقهی

@dootari

Читать полностью…

داروگ

@Official_MohsenNamjoo

Читать полностью…

داروگ

به اختیار که می‌آییم؟
چرا برای چه می‌آییم؟
نخواستیم...نمی‌آییم

و آمدیم؛ خداوندا!
چه خوب نه می‌ماندیم
نه وقت رفتنمان می‌شد...

Читать полностью…

داروگ

لقد طرقت علی بابک منذ ان کان شجره

من بر درت از روزی که درخت بود،
کوبیده‌ام.

Читать полностью…

داروگ

#کتیبه
#فرهاد
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

بِبُر به نام خداوندت
كه لطف خنجر ابراهيم
به تيز بودن احكام است

نبخش مرتكبانت را
تو حكم واجب الاجرایی
و عشق جوخه‌ی اعدام است

به دست آه بسوزانم
كه شعله ور شدنم دود است
كفن به سرفه بپوشانم
كه سربه سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غليظ‌ترين كام است

سرنگ‌ها همگان قرمز
و رنگ‌ها همگان قرمز
سماع مولويان قرمز
جهان كران به كران قرمز
كه رنگي از رُژ گلگونت
هنوز بر لب اين جام است

بگو ستاره‌ی دردانه!
در انزوای رصدخانه
كدام كوزه شكست آن روز
كه با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقه‌ی دستانش
به دور گردن خيام است؟

ببين چقدر اسيرم من!
چنان بكُش كه اگر مردم
هزار بار بميرم من

دسيسه‌های تو! می‌بینی؟
گلوی پاک اميرم من
كه در تدارك حمّام است

چه حكمتی‌ست در اين مردن؟
-در عاشقانه‌ترين مردن-
و مغز را به فضا بردن
و گريه را به خَلا بردن

چه حكمتی‌ست كه در آغاز
نگاه من به سرانجام است؟


#حسین_صفا

Читать полностью…

داروگ

زخم من، پیش‌تر از من بود
به دنیا آمدم تا تن‌دارش کنم...


#ژوئه_بوسکه‌
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

ما همه پیر می‌شویم
مثل فنجان چای و دیوار اتاق
ولی من
تندتر نفس می‌کشم
و تندتر پیر می‌شوم
 

#بیژن_جلالی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه



گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه


#مولانا

Читать полностью…

داروگ

چطور می‌شود که آدم خودش را در جایی ببیند که هیچ وقت به آنجا نرفته است؟
این که توانِ مغز بیش از آن باشد که ما می‌دانیم، قبول؛ اما مگر می‌شود چیزهایی را داشت، تجربیات و لحظاتی که هیچ خاطره‌ای از آن نداری؟ تجربیاتی که با چیزی فراتر از جسم و مغز می‌توان حس کرد.
اگر زمان را نادیده بگیریم -چرا که خاطرات فرزندِ زمانند- شاید بتوانیم در همین زمانِ نادیده گرفته شده رو به جلو حرکت کنیم، و زندگی‌هایی خواهیم داشت که شاید -فقط شاید- هیچ وقت از سر نخواهیم گذراند.
برای این سفر اما، محرکی لازم است. چیزی که خود از جنس زمان نباشد. همچون صدا. که صدا دست دارد. دستت را می‌گیرد و می‌برد به جایی که فقط تو می‌دانی واقعی نیست اما وجود دارد.
موسیقی جلوه‌ای است از صدا که احتمالا، در نهایت، تجربه‌های از سر گذشته را با لباس و رنگی جدید برابرِ ذهنت به نمایش خواهد گذاشت.
اما آنچه خالص است، صدایی‌ست که از حنجره‌ی انسانی برمی‌آید. و اگر برآمد، فقط سکوت است که در مقابلِ آن کارگر خواهد بود.
سکوت می‌کنی و دست در دستِ صدا، شروع می‌کنی به زندگی کردن در مکانی که جسمت حضور نداشته و ندارد و تو از زمان فارغی.

Читать полностью…

داروگ

#یدالله_رویایی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

You're my world
#Cilla_Black
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

و ناگهان
دلت می‌گیرد
از فاصله‌ی بین آنچه که می‌خواستی
و آنچه که هستی


#ژوان_هریس

Читать полностью…

داروگ

شکاف خورده بود کوه
از چشمه
تا به زیرِ کِتف‌هات؛

یخ بسته بود
جاده
از سراشیبِ سقوط
تا به زیرِ کفش‌هات؛

چند هزارسال
باید روی مبل نشست
چند هزارساله است
شکوفه‌ی گیلاسِ موهات؟

در من این گدازه‌ها
این گدازه‌هاست در تو
تا کجا می‌شود که نَشت کرد
میانِ اطلسیِ شانه‌هات؟

خطِ سکوت و شعورست
در وسط
تو
آن سوی خط
من
آن سوتَرَک


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اتوبان همت
از انتها
رشد کرده؛
با یک دوربرگردان،
چند دکل برقِ فشار قوی
و یک قابِ عکس
رو به تهرانِ با طعمِ قهوه‌ی قاجاری؛

هیچ چیز تاریک نیست،
که هر چیز شنیدنی‌ست،
و هر لیوانِ چای
داغِ داغ
سرکشیده می‌شود

ما در خیابان‌های پایتخت
گم شده‌ایم
اما
انتهای اتوبانِ همت
درونِ یک قابِ عکس
با طعمِ قهوه‌ی قاجاری
درِ دنیا را
باز گذاشته‌اند


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…
Subscribe to a channel