بفرمایید چن جرعه عشق و آرامش! کانالی برای رسیدن به خودمون جایی برای شنیدن حرف دل، عاشقانه هایی که بر دل آویزونن کپی با ذکر منبع،نوش جان @ghasemhalajian @safar_chehelsalegi کانال سفرنامه های من https://instagram.com/ghasem_hallajian?igshid=YmMyMTA
💬چن ثانیه از زندگی یک ایرانی با اصالت !
از مردونگی آقا رضای فلافل فروش سر ایستگاه مفتح هر چی بگم، کم گفتم.
کسب و کارت پر برکت ایرانیِ بااصالت🍏
اگه تمایل به مشارکت در کار خیر در خیریه ای رو دارین که ۱۸ خانواده یتیم رو تحت پوشش داره، لطفا به بنده پیام بدین👈@ghasemhalajian
💬 رسم وفا (۱۲۲)
یکم، آقای منیر نصرویی نقاش ساختمان بود و خانم شیلا ابانا توی رستوران کار میکرد. مرد از مراکش و زن از گینه استوایی،در اسپانیا با هم آشنا و ازدواج کرده بودند .ولی زندگی با نقاشی و کارگری به سختی میگذشت. مهاجرین گرفتار پرداخت اجاره خانه بودند که دو نفر به فریاد رسیدند و اجارهها رو براشون پرداخت کردند. اسم اون دو نفر لامین و یامال بود. پسر اول خانواده که به دنیا اومد، منیر و شیلا میدونستن اسمش رو چی بذارند: لامین یامال نصرویی ابانا.
دوم؛ توی شهر قدم میزنم. امروز بازی ال کلاسیکو بین رئال مادرید و بارسلوناست. پیرهن لامین یامال تن نصف آدمهای شهر است. عکسهایش توی مغازهها. فکر میکنم بچگی است که نقش ژن و شانس و مدیر استعدادیابی باشگاه بارسلونا و هزار چیز دیگر رو نادیده بگیری، اما قصه این دو نفر رو هم نباید نادیده گرفت. خود لامین یامال قصه را نادیده نگرفته و هر بار که گل میزند با دستهایش کد پستی محله بچگی را نشان میدهد: لامین یامال هستم، هفده ساله، از محله روکافاندای شهر ماتارو، و شهر بارسلون به لطف نیکی آن دو نفر اسمشان را تا سالها فریاد خواهد زد🍏
@Farnoudian
🆔 @safar_chehelsalegi
💬 یاد شیرین مرگ (۱۱۱)
قدر زندگی رو بدونیم
نقدی که یکی از اعضای محترم کانال مطرح کردن و پاسخ خودم 👇
/channel/chehel_salegi/32559
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
شاید روزی کتابی بنویسم
و به پسرم هدیه کنم
که اگر همان یک مرد هم
بخواندش برای من کافیست
مینویسم از اینکه
زن ها را چگونه باید لمس کند
همچون گل رز سرخ
مینویسم از اینکه
زن ها را چگونه باید نگاه کند
زن ها را باید از پنجره یک باغ
سرسبز میان دو قرنیه چشمانش ببیند
@chehel_salegi
آری مینویسم برایش
زن ها را باید صدا کرد
همچون صدای باران
بنویسم از عشق
که عشق نه عرفان است
نه گل نه شراب است
عشق یک زن است ؛ که اگر نباشد
چیزی کم است برای وجودش
برای زنده بودنش
برای نفس کشیدنش
آری مینویسم که زن ها را باید
دوست داشته باشد
همانند لالایی های کودکی اش
همانند بوی نارنج
همانند بوی نان تازه یا بوی نم خاک
مینویسم که زن ها
از هزاران قرص برای خواب برای آرامش
بهترینند بدون تشخیص فرا زمینی
دردت را در مان میکنند
با یک بوسه؛ یک اغوش
آری مینویسم
که اگر دل زنی را شکست
هیچ چسبی بند نمیزند به هم آن چینی شکسته را و هزاران خط شاید بنویسم
تا بفهمد یک زن را باید پرستید
همین برای من کافیست تا بعد از نبودنم
یک مرد بداند باید زن هارا پرستید..
بهراد سعادتی🍏
💬 پیامک صبح شمبه (۲۴۶)
از سینما آریای رامسر ؛ خاطره زیاد دارم.یکبار رفتیم دیدن فیلمفارسی؛صحنه بوسیدن داشت خیلی غلیظ و طولانی !یکدفعه صدایی از بالکن توی اون سکوت محض پیچید : کیل باقر خاش وگیتتره 😄😄
( کربلایی باقر که استاد استخوان گیری بود زمانی که استخوان در گلوی کسی ، عمدتا بچه ها گیر میکرد با روش دهان به دهان؛ فوت کرده ، استخوان رو راهی معده میکرد !)
خاطره جالب خانم مریم خداپرست ( موسس مدرسه چیستای رامسر)
@chehel_salegi
.............................................
خدایا ! کمک کن تا ما نترسیم از رها کردنِ چیزایی که باید از دست بدیم 🙏
ارادتمند: حلاجیان 🍏
💬 ذات خوب !
اومد فیلتر یخچال رو عوض کنه، پای تلفن گفت میشه ۴۵۰تومن. موقع تعویض فیلتر گفت فیلتر خودتون که هنوز اوکیه، سهماه دیگه زنگ بزن دوباره میام برات عوض میکنم. گفتم خب این فیلتری که برای ما خریدی چی؟ گفت میرم جای دیگه نصب میکنم.
@chehel_salegi
چشمش افتاد به ماشینلباسشویی، گفت اینو بلدی وصل کنی؟ گفتم بخدا من یه لامپو بلد نیستم عوض کنم! رفت از تو ماشینش آچار آورد وصلش کرد.
گفتم دم شما گرم. چقدر واریز کنم؟ گفت هیچی برای پدرم یه فاتحه بخون. گفتم باشه دوتا میخونم اصن! حداقل هزینهی رفت و آمدتو بگیر. گفت نمیخوام، اون فاتحه رو سهتاش کن! ..... رفت ! 🍏
مدتیه دارم زندگی آهسته و پیوسته رو تمرین میکنم. مثلا قبل ازینکه بخوام چای رو بنوشم گرماشو تو دستام حس میکنم ، عطر چای رو بو میکنم .خوب نگاهش میکنم و مزه مزه میکنم تا طعمشو تا عمق وجودم حس کنم.
@chehel_salegi
زیر بارون تک تک قطرات بارون رو بدنم حسش میکنم ،دون دون شدن پوستم از سرما رو ، با یه نفس عمیق وجودمو با عطر بارون پر میکنم …
زندگی توصیف همین لحظه های نابیه که ما به سادگی ازش رد میشیم🍏
کانال دیگه من در مورد سفر و گردشگری 👇
🆔 @safar_chehelsalegi
💬بهترین کلیپ این هفته: پیشکش شما !
میان خاطراتت آنچنان بر سینه میکوبم
که ثابت میکند یک دست هم گاهی صدا دارد...
۵۸ ثانیه ای که حال آدمو جا میاره و نسیم خنک عشق و ارادت « پدر و دختر » رو در جان و روح آدم به حرکت درمیآره ! 🍏
@chehel_salegi
💬بعد از جدایی گفت: حیف از تن و جانمون😔
دوستی دارم زن زیباییه. توی ۱۶ سالگی شوهرش دادند به مردی که ۱۲ سال بزرگتر از خودشه. کنار هم که توی عروسی دخترشون دیدمش، پدر و دختر بنظر می رسیدند....بعد از سی سال زندگی، تحمل زن تموم شد و در مقابل فحاشی های شوهرش که بددلی هم بهش اضافه شده بود و خیانت گاهبیگاهش طاقت نیاورد و ... جدا شد. میگفت: دنبال سهمم از عشقم. میخوام لمس کنم حس عشق رو!
به ماها میگفت: ما همهمون لایق عشقیم...
بعد از جدایی که دیدمش، ملول و شکسته؛ فقط یک چیز میگفت: حیف از بدنهامون!!!🍏
مدیر مدرسه گفته خوراکیایی که بقیه نمیتونن تهیه کنن مثل گوجه سبز، نیارین مدرسه!
@chehel_salegi
یکی از بچه ها گوجه سبز آورده بین همه کلاسها پخش کرده تا همه با هم این خوراکیو داشته باشن🥹🥹🥹🥹
..........................
وقتی غمگین هستیم دنیا ما رو مسخره میکنه ! وقتی شاد هستیم, دنیا به ما لبخند میزنه...اما وقتی دیگران رو خوشحال کنیم؛ دنیا به ما تعظیم میکنه !
سرگذشتِ من.... چارلز چاپلین🍏
💬درود به غیرت قوم لر !
مدتی پیش ساعت 8صبح خونه ای در روستای طولیان ازتوابع دهدشت سوخت .. کمترازیکساعت بعد ازخاموش شدن آتیش؛ مردم این روستا کل اسباب زندگی این خانواده رو فراهم کردن و مبلغی هم جمع شد برای شروع ساخت خونه نوساز
@chehel_salegi
سرعت عمل این مردم همه مسئولان وشهروندان رو غافلگیر وذوق زده کرد🥰 درود به مردم قوم شریف لر که سنگ تمام گذاشتن
مسولین هم کاش یادبگیرند 🍏
.
💬 بزرگسالی : رسیدن به بلوغ غربالگری
حالا دیگر دوستان زیادی ندارم و آدمهای نزدیکِ خیلی صمیمی در تعاملهای دوستانه. در جهان بزرگسالی، سرانجام یک لحظه شهود و ادراک غمانگیز -اما روشنگرانه- از راه میرسد تا تو متقاعد شوی که هیچ تضمینی بر پایداری و دوام نیست؛ مخصوصا چیزهایی که آدمها تعیینکننده بخشی از جوانب آن هستند.
از طرفی، بزرگسالی رسیدن به بلوغ غربالگری است. از یکجایی به بعد میبینی برای رعایتِ انسان و خودت که وقتهای زیادی در تعاملهای مختلف، نادیدهگرفتهشده یا بیش از توانش تاب آورده، باید از بخشی از آنها صرف نظر کنی.
در چنین بزنگاهی، لازم نیست اعتراف کنی که اشتباه کردهای؛ چراکه چنین اعترافی، ناانصافی در حقِ خویشتن است. ما در هر بزنگاهی، برای انجام درستترین کار، بهقدر بضاعت تجربه و خودآگاهیمان، تقلا کردهایم. بنابراین شاید شکلِ درست و اخلاقی اعتراف این باشد: در ادامه مسیر، مثل گذشته نخواهم بود.
@chehel_salegi
آدمی میتواند کیفور لحظههای بسیاری باشد که به آگاهی تازهای میرسد؛ مخصوصا لحظهای که درمییابد باید عبور کند تا در مواجهه با چیزهای «بدیع» و «نو» قرار بگیرد. باید «ازدستدادن»ها را تاب بیاورد، از «توفیق» و «بهدستآوردن» زیاد خوشی به دل راه ندهد و بداند که پاشنه زندگی روی همین چیزهایی میچرخد که در ذاتشان پایداری ندارند.
لحظه شهود دیگری هم وجود دارد که میتواند آدم را از خوشی لبریز کند؛ اینکه ببیند در آستانه غم، رنج، درک عمیق تنهایی وجودی، تکافتادگی اجتماعی و... ایستاده، اما تاریکی، ناخوشی و ناامیدی او را نبلعیده است.
او آگاهانه در مواجهه با احساساتش قرار میگیرد؛ بیاینکه بخواهد افسار لحظههایش را به دستِ تاریکی بسپارد که او را با خودش به هر سو میکشاند. انگار کن که کسی لباسِ رزم بر تن دارد؛ بیاینکه بخواهد شروعکننده جنگی باشد، یا در جنگی مشارکت کند. او به آن لحظه شکوهمندِ «فهمیدن» و «پذیرش» رسیده، بدونِ اینکه تلخی این آگاهی و واقعیت، او را تلخکام کند.
از ایستادن در این آستانه، دچار خوشیِ غمانگیز مطلوبیام....پس، بیش باد!
فاطمه بهروز فخر 🍏
هر روز چند کودک از شدت ضعف در مدرسه از حال میرفتند!تلاش کردیم هفته دو یا سه روز میان وعده ای (نان و پنیر و خرما) میان دانش آموزان تقسیم شود …بخشی از بچه ها میان وعده را خوردند و بهتر شدند ولی جمعی از بچه ها هم با بغض ، میان وعده را به خانه میبردند تا با خواهران و برادارنشان بخورند …!تصاویر مربوط به اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۴ مدرسه ای در حاشیه شهر زاهدان
رسول خادم🍏
@chehel_salegi
.................................
پارسال در خیریه ای که ۱۸ تا خانواده یتیم در تهران رو تروخشک میکنن ؛ اردوی شمال گذاشتیم...چهار تا خانواده تا اونروز دریا رو ندیده بودن !! شب اول تا ساعت سه و نیم صب ؛ این چن تا خانواده کنار ساحل بودن و به سیاهی دریا و صدای ساحل گوش میدادن .... به زحمت بردیمشون که بخوابن😔
فردا رفتیم داخل جنگل .... دیگه بدتر ! یه جوری در دل جنگل به حجم سبز ( بقول سلمان هراتی ) نگاه میکردن که باور کردنی نبود 😔
حلاجیان 🍏
اگه تمایل به مشارکت در این زمینه رو دارین لطفا به بنده پیام بدین👈@ghasemhalajian
💬 حالشو خریدارم😊
🎥 نوشته بود: این خانوم داشت ویولون میزد که یهو این هموطن بلوچ با رقص زیباش اومد
🔹 فقط اونجاش که علامت میده که آروم، نذارید متوجه بشه❤️🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
.
💬 تو یکی از اون آدمایی هستی که بیهیاهو، دنیا رو جای بهتری میکنن!
دیروز ظهر پدرم سکته کرد. اورژانس به مادرم گفت برای بردنش همراه لازمه.
گفتم: مادرم نمیتونه راه بره، برادری کن ببرش من خودمو میرسونم.
وقتی رسیدم، بابا اتاق عمل بود.دکتر گفت: اگه لحظهای دیرتر، تموم بود.
@chehel_salegi
هرجا هستی، دمت گرم مرد! تو یکی از اون آدمایی که بیهیاهو، دنیا رو جای بهتری میکنن.
مینا اکبری🍏
کانالی برای عاشقان سفر👇
🆔 @safar_chehelsalegi
درود آقای حلاجیان !
من محتوای کانال شما را خیلی می پسندم و هر روز مطالب رو میخونم.تنها موردی که هروقت کانال شما رو باز میکنم و قلبم ریش ریش میشه در مورد یاد شیرین مرگ و سنگ قبرهایی که در کانال میذارید👇
/channel/chehel_salegi/32554
با توجه به انبوه و تنوع مشکلات و اخبار ناراحت کننده ؛هدف« شیرین کردن یاد مرگ» چیست ؟ما هر روز داریم اون رو مشاهده میکنیم با اتفاقهای که رخ میده.
بهتر نیست به جای یاد شیرین مرگ ؛به یاد شیرین زندگی بپردازید.مرتب حوادث تلخ در حال رخ دادن هست.ما به زندگی و امید بیشتر محتاجیم. مرگ رو به انواع مختلف تجربه کردیم
با سپاس🍏
💬 تورم در ایران🎞
ما شاید بخندیم به این چند ثانیه .... اما اصلا خنده نداره 😔🍏
@chehel_salegi
💬 کوهنورد معروف با دوپای مصنوعی در مسیر قله توچال
سجاد سالاروند نخستین ایرانی هست که با ۲ پای مصنوعی موفق به پیمایش مسیر کمپ اصلی اورست شده و عشق به ایران و امیدبخشی به معلولین رو انگیزه اصلی برای این پیمایش عنوان میکنه !
ویدئو از علی زکایی🍏
💬 بازخوردهای پیامک صبح شنبه(۱۴)
لینک پیام 👇
/channel/chehel_salegi/32544
پاسخهای محبت آمیز رفقا در واتساپ 👇
سلام صبح بخیر قاسم جان عزیز
دعایت می کنم همیشه سلامت و پایدار باشی از این که هر شنبه صبح انرژی مثبت ارسال می کنی ممنونم🙏🌹
البته امروز بوس کم داشت 🤣
.................................
سلام. البته این صحنه ها را کم و بیش در بلوار کازینو ؛ من هم دیدم که داشتند خاش می گرفتند😘
.............................
کاش توکربلایی باقربودی..
ومن کودکی که استخوان درگلویش گیرکرده🌹🌹🌹💋
ایضا بالعکس هم اگه بود بازم قابل قبول بود😊😊😊💋
......................................
سولام
ایشللع تره خاش دومعسع
بیشی کل ه باقر ور تره لب بعیرع د هوس موچوی صب شمبه ناکنی
....................................................
درود و سپاس قاسم عزیز
سپاس
داستان جالبی بود
صدای خنده حاضرین در سالن رو میتونم تصور کنم😁
...................
سلام صبح شنبتون بوسه باران
چرا صحنه نداشت بوسه این هفته
اینقدر سنگین رنگین
خدا این هفته رو بخیر کته
................................
قبول نیست استاد
بی بوسه نمیشه
این استعاره بوسه داشت
..............................
در گلو گیر است بغض خفته ام
تا تو را بینم بگویم گفته ام
تا تورا دیدم و آن بوس قشنگ
غصه دیگر رفت نور دیده ام
قاسم جان نور مهربانی حق مهمان دل مهربانت
................................
آمیییییییین
رها کردن آدمهای اشتباهی که وارد زندگیمون کردن
و ۲۵ سااااااله که داریم این استخون لای زخمو تحمل میکنیم
....................................
سلام جناب آقای حلاجیان عزیز
صبح شما هم بخیرر و شادی و تندرستی
پیامک صبح شمبه امروز شما، خییییلی عالی بود، لذت بردم.
دست گلت درد نکنه از پیامک زیبای امروزتان🙏🌹
.............................
سلام و ارادت
خدا بیامرز دکتر عباد خلعتبری خاش گیر لیماک را ازمایش کرد
یه سفره تمیز پهن کرد و بیمار و خاش گیر را روی ان نشاند بعد هردو رامعاینه و چک کرد ودید دهان هر دو خالیه
بعد خاش گیر موفق شد خاش را از حلق بچه خارج کنه
و از امتحان موفق بیرون امد
بعدها یه بار دختر خودشو برد خاشگیران
.......................
دوست عزیز، خواندن خاطرهای که خانم خداپرست روایت کردهاند، برایم بسیار دلنشین بود! فضای نوستالژیک و حس صمیمیت آن دوران را کاملاً به تصویر کشیده. ممنون از اینکه این لحظه شیرین از سینما آریا را با من به اشتراک گذاشتی. همچنین دعا و آرزوی پایانیات بسیار تأثیرگذار بود—رهایی از آنچه باید پشت سر گذاشت، همیشه نیازمند شهامت و اعتماد به مسیر زندگی است. امیدوارم همیشه در آرامش و موفقیت باشی
شهرام . سنگاپور
................
@chehel_salegi
💬 بغل ؛ مغل ؛ بوغاله (۱۸۱)
رنجهای زمانه از حد گذشتهاند؛ اگر میتوانی قدری بغل بیاور که حرفهای زیبا دیگر اثر نمیکنند!
#فاطمه_اندربای🍏
@chehel_salegi
در نهضت عظیم دو بازویش؛ من گریهام گرفته که آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟
#رضا_براهنی🍏
💬 عشق، یعنی بخشیدن چیزی که نداریم، به کسی که در طلبش نیس!
#ژاک_لاکان
اگه خدا بهت داد ؛ دیوارت رو بلند نکن! بجاش سفره ی خودت رو بزرگتر کن...
اگه تمایل به مشارکت در کار خیر در خیریه ای رو دارین که ۱۸ خانواده یتیم رو تحت پوشش داره، لطفا به بنده پیام بدین👈@ghasemhalajian
💬 میخوام به آرامش برسم !
گفت ببین برای آرامش خودت باید یه «دایره ی اعتماد»درست کنی!
گفتم«دایره ی اعتماد»دیگه چیه؟؟
گفت برای اینکه اونایی که مهم هستن رو بزاری داخل اون دایره؛کم اهمیت ترهارو بزار روی خط های دایره و اونایی که هم جز هیچ کدوم از دو تا دسته ی بالا نیستن رو بیرون دایره فرض کن!
@chehel_salegi
هر وقت هر کسی حرفی زد که اذیت شدی یا کاری کرد که خواستی عصبانی شی و روحتو خسته کنی؛ببین کجای دایره ات هستن؟ببین جز افراد مهم تو هستن یا نه فقط صرفا آدم هایی هستن که میشناسی!؟ببین اصلا ارزش داره که حتی یه لحظه بخاطرشون ناراحت بشی و خودتو اذیت کنی یا نه؟این دایره فرضی رو داشته باش و هر وقت نیاز بود اصلاحش کن این دایره همیشه تا ابد یه راز آرامشت میمونه🍏
لینک پیام صوتی خودم در این زمینه 👇
/channel/chehel_salegi/14948
💬 حالا ... اکنون ... این لحظه.... ! (۳۸)
لینکهای مرتبط👇
/channel/chehel_salegi/18398
/channel/chehel_salegi/19842
/channel/chehel_salegi/28080
/channel/chehel_salegi/29928
یه دنیا عکس و مطلب از دیدنیهای ایران 👇
@safar_chehelsalegi
💬 به خودت احترام بذار!
این ویدیو رو به نظرم همه آدمها نیاز دارن که ببینن.🍏
لینک پیام صوتی خودم در همین زمینه 👇
/channel/chehel_salegi/14948
💬 نفر دوم ؟ .... کیه ؟
برای یک اشتباه ساده یک نفر کافی است.اما برای یک حماقت جدی حداقل دو نفر لازم است....این جمله را ادوارد کامینگز گفته است و مثل هر جملهی کوتاه دیگری مثالهای بسیاری را در رد یا تأیید آن میتوان تصور کرد.
اما به گمان من اهمیت این جمله آنقدر زیاد هست که ارزش داشته باشد آن را در حد یک «تذکر» جدی بگیریم و به مصداقهایش فکر کنیم.نفر دوم همان کسی است که به رغم خطاهای فاحش و جدی نفر اول در یک رابطهی عاطفی باقی میماند.نفر دوم کارشناسی است که در برابر قضاوت و تحلیل اشتباه مدیر خود سکوت کرده یا آن را تأیید میکند.
@chehel_salegi
نفر دوم سرمایهگذاری است که شوق بیپایهی فرد صاحب ایده یا کسبوکار، حرص او را برمیانگیزد و در یک بازی بیآینده درگیر میشود.نفر دوم شریکی است که در کسب و کار، منطق مستقل خود را کنار میگذارد و صرفاً بر پایهی ترس یا اعتماد، با شریک خود همراه میشود.نفر دوم کسی است که برای حفظ یک دوستی، اشتباه فاحش و واضح دوستش را به روی او نمیآورد و میگوید: «چرا من بگویم؟ بگذار دیگران بگویند و تذکر دهند.»
ما معمولاً در سیاست، اقتصاد، مدیریت، مشکلات اجتماعی و روابط عاطفی، نفرات اول را زودتر و زیادتر میبینم و نقش و سهم تأثیرگذار نفرات دوم را در زیر سایهی سنگین آنها فراموش میکنیم.نفر دوم نباشیم.
نویسنده:؟ 🍏
@chehel_salegi
💬هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند
لطفا اول این کلیپ قشنگ رو ببینیم 👇
/channel/safar_chehelsalegi/46825
نام من هاروکی هست. ۹۸ سال دارم و ایشون آمیکو تنها دوست باقیمانده من در این دنیا است. امشب فقط یک موسیقی گوش نمیکنید بلکه یک خاطره هم میشنوید. من فقط ۱۸ سالم بود وقتی آسمان ناپدید شد. در ۶ اوت ۱۹۴۵ ما در هیروشیما دانشجوی موسیقی بودیم. من ویولن میزدم و او پیانو. ما در کلاس با همدیگه مشغول تمرین یک آهنگ در مدرسه بودیم که قرار بود آنروز بعدازظهر در مدرسه اجرا کنیم. یک ملودی ساده که با هم نوشته بودیم. یک ملودی پاک که هیچ ارتباطی با جنگ نداشت. من هفته ها روی پیدا کردن جرئت برای اینکه به او بگم دوستت دارم کار کرده بودم ولی قبل از اینکه بتونم به او بگم آفتاب از آسمان افتاد. هیچ اعلان خطر یا صدائی نبود.فقط یک نور سفید آنقدر زیاد مثل اینکه احساس میکردیم حذف شدیم،زمان دیگه وجود نداشت
یادم میاد وقتی چشمهایم را باز کردم نمیفهمیدم چی میبینم. فکر کردم مرده ام. همه کسانی را که میشناختم مرده بودند. ساعتها تا بیرون کشیدن در زیر آوار بودم. دستهایم سوخته و چشم چپ من کور شده بود. ویولن من تکه تکه و مثل هیزم شده بود. هیچوقت دوباره آمیکو را ندیدم و یا اینطور فکر کردم.
من ۷۰ سال بعد در این باور بودم که او هم همراه دیگران مرده. هیچوقت ازدواج نکردم و دیگه ویولن نزدم. هر نت منو به یاد زندگی از دست رفته ای میانداخت از چیزی که نتونستم اونموقع بگم.
۷ سال قبل نامه ای از سازمان بازماندگان ژاپن رسید که میگفت یک نفر بنام امیکوساتو سئوال کرده که آیا من هنوز زنده هستم ؟ . من سه روز قبل از اینکه بتونم حتی زنگ بزنم گریه کردم. ما در سکوت ملاقات کردیم ، هیچ کلامی وجود نداشت که بتونه بیانگر شدت رنجی باشه که در ما بود.
@chehel_salegi
او هم زنده مانده بود. با سوختگی در ستون فقرات و از دست دادن والدین و برادر خرد سالش. او هم فکر میکرد که من هم مرده ام. روی یک نیمکت نشستیم ، فقط دو پیر شکسته شده توسط تاریخ. من پرسیدم آیا آهنگ را یادت میاد. او لبخند کوچکی زد و گفت هیچوقت فراموش نکردم و ما شروع به نواختن کردیم . دهها سال به وسائل موسیقی خودمون دست نزده بودیم و دستهای ما مثل سابق حرکت نمیکردند ولی آهنگ مثل یک غوغا بعد از خشکسالی رسید.
ما امشب برای تحت تاثیر قرار دادن کسی اینجا نیامدیم. ما وقت زیادی برای ماندن روی زمین نداریم. آنچه را که خواهید شنید آهنگی هست که قرار بود ما ۸۰ سال پیش اجرا کنیم ، آهنگ دو بچه که هرگز نتوانستند خداحافظی کنند ، یک لالایی برای مردگان ، یک دعا برای صلح ، برای آنهائی که نتوانستند از زیر آوار بیرون بیان و برای نمونه های کوچکی از ما هست که هیچوقت نتونستند رشد کنند. از شما که به ما اجازه دادید آخرین آهنگ خودمان را به اشتراک بگذاریم سپاسگزاریم🍏
@chehel_salegi
💬 یه ذره من رو دوست داشته باش !
آقا! ولی بعضی مریضا چقدر گناه دارن. خانم آمد مطب و مضطرب بود. بعد که معاینهاش کردم، گفتم کاری از دستم بر میاد؟ گفت دستتو بذار روی سَرَم و ببین چه نبضی میزنه؟
@chehel_salegi
دستمو که گذاشتم راست میگفت، یکدفعه نازش کردم. زد زیر گریه هق هق، گفت همینقدم دوستم نداره🍏
کانالی برای بهتر دیدن 👇
🆔 @safar_chehelsalegi
💬 بغل ؛ مغل ؛ بوغاله (۱۸۰)
مثلا بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی: بیخیالِ تقویم ها نازخاتونم!
دامن گلدارت را که بپوشی بهار می شود...
روسریِ آبیت را که سر کنی، بهارتر!
مثلا سر روی شانه ات بگذارم و با ناز بگویم:
فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد وقتی بهار آغوش شماست!
@chehel_salegi
اصلا به رفت و آمدِ این فصل ها اعتباری نیست، بهار خودِ خودِ شمایی حضرت دلبر!
مثلا یک عمر بهارم باشی..
مثلا چهارفصل بهارت باشم..
#طاهره_اباذری_هریس🍏
یکی از سرگرمی های من اینه که شب ها موقع خواب یا تایم های بیکاریم توی گالری م میچرخم.عکس ها و فیلم هایی که یه روزی باهاشون حس میگرفتم رو نگاه میکنم و به اون روزام فکر میکنم که چرا همچین چیزی علاقه مندیم بود...گاهی برام دلنشینه.گاهی برام سنگینه.گاهی بغض به گلوم میاره.گاهی اشک به چشمم میاره
ولی دوسش دارم این حس و حالمو....حتی قسمت سیو اینستام هم اصلا مرتبط به کار و حرفه م نیست.فقط مرتبط به حس و حالمه...
@chehel_salegi
گاهی شادمهر سیو کردم، گاهی حاج محمود، اشک ریختن همایون شجریان سر خاک پدرش یا حمید صفت که از زندان آزاد شد و پای مادرشو بوسید و ...
همه اینارو گفتم که بگم این پست رو دو سه سال پیش سیو کردم: خنده تلخ و بغض خانوم دومی دقیقا شرح حال ماهاست...
#ناشناس🍏
ایشون به اندازه ۱۰ تا مسئول و کارخانه ی تفکیک زباله و زباله سوز کار میکرد.اما به بهانه بی کلاسی؛ اونو از ما گرفتن و آوار کیسه ها به سرمان آمد. نماد آموزش در صف ایستادن و نوبت گرفتن بود
@chehel_salegi
پیشنهاد میکنم از تکنیک هایی که برای کمتر شدن تولید زباله در محیط زندگیمان و تفکیک زباله از مبدأ استفاده میکنیم رو اینجا ارسال کنیم تا از هم آموزش ببینیم ❤️🤲🍏
کانالی برای عاشقان سفر 👇
🆔 @safar_chehelsalegi