🪻بعضی از آدما راه و رسمشون مراقبت و مهربونیه …!
از این آدما باشیم، شریف ؛ گمنام ؛ به درد بخور ؛ عزیز و خاص !💎
@chehel_salegi
🪻تو دیروز فقط معلمم نبودی ؛ خود ِ عشق بودی!
این ویدئو از معلم دبستان پسرانه شهید میراب طرقی در حاشیه شهر مشهد، در جریان سیل در فضای مجازی پربازدید شده
کانالی برای سفر با چشم و پلکهامون
@safar_chehelsalegi
🪻دمنوشی برای شناخت « جامعه ی الان » ِ ما!
ما بیشتر از اینکه تو این زمانه افسرده باشیم فرسوده شدیم. ما با استانداردهای یک لُرد در قرون وسطا زندگی میکنیم ولی خیلی افسردهایم.
@chehel_salegi
از ۱۹۶۰ به بعد ما از یک جامعهی انضباطخور جهانی به یک جامعهی دستآورد سالار عزیمت و کوچ کردیم...
مجتبی شکوری💎
جایی برای سفر با چشم و پلکهامون
@safar_chehelsalegi
🪻كشف گنجينهی درون
فصل پونزدهم یکی از تاثیرگذارترین و پرشنوندهترین فصلهای جافکری بود که به موضوع تصمیمگیری میپرداخت.
این فصل با عنوان کشف گنجینه درون فصل عمیقیه که نیاز به تمرین و با دقت گوش سپردن داره! تو اولین اپیزود قراره بپردازیم به این سوالها که من چه کسی هستم؟ در خودم چه قابلیت ها و استعدادهایی دارم؟ چرا نتونستم قابلیتهای خودم رو پیدا کنم و چگونه و با چه رفتارهایی دارم از خودم دور میشم.
@chehel_salegi
شما میتونید نسخهی تصویری و کامل این اپیزود رو در کانال یوتیوب جافکری تماشا کنید! 💎
👇کانالی برای عاشقان سفر
@safar_chehelsalegi
🪻نامه ای نوشتم برای نوجوانِ چهلودوسالهی عزیز!
نوجوان که بودیم پیشِ سارا، یکی از دخترعموها، مشقِ عشوهگری میکردم!
سارا میگفت: "ببین! اول به چشمهای طرف نگاه میکنی، بعد چشمهات رو آروم میبندی؛ وقتی چشمهات رو باز میکنی باید در حال نگاه کردن به یه طرف دیگه باشی."
من: "باشه، باشه، فهمیدم."
وانمود میکردم به طرف نگاه میکنم، بعد چشمهام پرپر میزد، و تا بخواهم ببندم و خیره به جای دیگری بازشان کنم، چیزی میشدم شبیه کسی که ثانیهای پیش از غش یا حملهی صرع است!
چندوقت پیش سارا میگفت: "تو بیاستعدادترین شاگردِ درس عشوهگری من بودی!"
از من لوند درنمیآمد.
دیروز نامهای برای خودم نوشتم؛ نامهای از من به من.
نوشتم:
عزیزم!
ببخشید که گمان کردم پیر شدهای؛ ببخشید که خیال کردم دیر شده، برو برای راند دومِ نوجوانی، برای لبخند توی آینه، با این خیال که تو رُزی هستی که داری برای جک، پیش از غرق شدن تایتانیک دلبری میکنی.
@chehel_salegi
نوشتم:
عزیزم!
اگر هیچچیز از نوجوانیات نمانده باشد، چشمهایت همان است، برو برای دوختن روشنیاش به قشنگیهای دنیا، برو برای تجربهی همهی نوجوانیای که از خودت دریغ کردهای.
با صدای بلند بزن زیر آواز... درست مثل آنموقعها که نوار تمام میشد و آهنگ نه. خواننده میخواند "دشت پونههای..." و ضبط میگفت تق، و شاسیاش میپرید بالا. آنوقتها دلت میخواست ادامهی آهنگ را بخوانی، بلند بخوانی، نمیخواندی، شرم داشتی. حالا بخوان: "پونههای وحشی، رنگ التماس و خواهش..."
نوشتم:
سرختر از ماتیکی که همیشه در نوجوانی دلت میخواست بزنی تا ببینی صورت رنگپریدهات چه رنگی میگیرد، مدتهاست توی کیفت خاک میخورد. بزن، جلوی آینه لب پایینت را به دندان بگیر، لوندی کن. گیرم بیستوچند سال دیر باشد، به تجربه کردنش میارزد.
نوشتم:
عزیزم!
دلمشغولیها، دغدغهها، غمها، خلاءها، خاطرهها، نشدنها، نبودنها، حفرهها، و سردرگمیهایت به هیچجای دنیا و هرکه در دنیاست، نیست. آدمها در چنبرهی خودشان گرفتارند، خودت دست خودت را بگیر.
نوشتم:
نوجوانِ چهلودوسالهی عزیز!
بعضی از خالیهای زندگی را بپذیر؛ آن تکههای ندوختهی کوبلنِ بهجامانده از مامان، خالیِ قشنگیست... همیشه که نباید همهچیز کامل باشد.
سودابه فرضی پور💎
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻تراز زن ! (۲۴)
این فیلم ۴۵ ثانیه ای رو چندین عزیز در تلگرام و اینستاگرام برام فرستادن .... شاید تعدادی از آقایون ؛ براشون مهم نباشه یا قبولش نداشته باشن ...
@chehel_salegi
اما اینکه بعضی از خانمها هم ( فارغ از مسایل جغرافیایی و سیاسی) این مطلب رو رد میکنن ؛ برام جالب و جای تأسف داشت 😔
حلاجیان 💎
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻حوالی چهل سالگی بر من چه گذشت؟
چند سالی است چهل سالگی را رد کرده ام... دیگه در آستانه اش نیستم...دخترم نورا، هم بزرگ شده، برای خودش برنامه های مورد علاقه اش پلن مبکند، دوستان متعددی دارد، دور همی، کافه، بوک لند و پیاده روی، ورزش های خودش...
اوایلی که نزدیک این سن بودم، فکر کردن به این سن، مرا دچار احساسات و تفکرات متناقضی میکرد..در قسمتی زنانگی ام دچار احساس ترس از چین چروک صورت میشد، موهای سفیدم، اینکه اندامم دستخوش تغییراتی میشود که دیگه در سایز سی و چهار شلوار نمیپوشم ویک سایز و دوسایز بالاتر شلوار میپوشم، دیسک گردنم فعالیتهای مورد علاقه ی ورزشی ام را محدود کرده بود، پیاده روی را شروع کردم، تنهایی راه رفتن، این را مدیونی دوستی هستم که روزی مرا به پردیسان برد!
بعد از آن دیگر در نزدیک خانه دویدن تنهایی را امتحان کردم،سلفی گرفتن را دیگه دوست نداشتم، موهایم را تیره کردم، بعد در یک انقلاب از ته پسرونه کوتاهشان کردم.. یک روز به نورا نگاه کردم، شاهد جدال من با خودم و سنم بود، من آیا همان همیشه مادر قوی بودم؟ نه لزومی نداشت، من میترسیدم؟ بله چرا که نه! تنهایی باعث وحشتی عجیب در اطرافم بود؟ بله.. آیا تغییرات اوضاع اقتصادی جهان، مرا آشفته کرده بود؟ بله، اما در واقع در یک بازه ی یکساله من با تلاش پیگیر تغییرات درونی خودمرا شروع کردم:
@chehel_salegi
سفر، تنهایی کافه رفتن، با غریبه ها در کافه و سفر آشنا شدن، کارم را محدود به بیزنس آدمهای قوی و سالم کردم، دایره کارم را خصوصی تر و جمعش را حرفه ای تر کردم ،به نورا فضای خالی بیشتری دارم، تجربه کند، اشتباه کند، معاشرت های بیشتری با دوستانش آغاز کند، خریدهای انلاین انجام بدهد..
من میترسیدم، از اینکه نورا، روزی دنبال آرزوهایش برود.. بعد دیدم باید در درونماین سفر و تغییر را آغاز کنم، لباسهایم رنگهای متفاوتی را در کمد اشغال کرد، راحتتر میپوشیدم،آرایشم ساده تر بود، اکسسوری های متفاوتی را جایگزین قبلی ها کردم.
روابطمبا ادمها هم تغییر کرد، خیلی ها را در بک جریان ۴ ساله کنار گذاشتم، تعداد خیلی کمتری را به دایره اطرافم آوردم، از دایره امنم خارج شدم. به قرار ملاقات میرفتم،اما چه قدر سختگیر تر شده بودم! مرد روبرویم را چه قدر سبک سنگین میکردم، کمی بعد دیدمسختگیر نشدم اتفاقا، گویی عاقلتر شده ام، من قوی تر شده بودم طبیعی بود که به راحتی نظرم جلب طرف روبرویمنمیشد، فیس و افاده
طبیعی بود که به راحتی نظرم جلب طرف روبرویمنمیشد، فیس و افاده ای نشده بودم، بلکه خودم را بیشتر میشناختم، من بزرگ. شده بودم..
بیخود نبود میگفتن شکوفایی چهل سالگی خیلی متفاوت است..حالا نزدیک چند ماه دیگر، شمع چهل و سه سالگی را فوت میکنم..
طلوع💎
لینک ِ اولین مطالب کانال 👇
/channel/chehel_salegi/32
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
🪻مَردُم چیست؟
به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی!!!
برای مَردُم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟
کجا میری؟چند سالته؟بابات چیکارس؟
ناهار چی خوردی؟چند روز یه بار حموم میری؟
چرا حالت خوب نیست؟
چرا میخندی؟چرا ساکتی؟چرا نیستی؟
چرا ازدواج نمیکنی ؟چرا بچه دار نمیشی ؟
چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟
چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟
چرا چشات قرمزه؟ چیزی کشیدی؟
چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟
چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟
و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره!
مَردُم ذاتا قاضی به دنیا میاد.
بدون اینکه خودت خبر داشته باشی، جلسه دادگاه برات تشکیل میده، روت قضاوت میکنه، حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی.
مَردُم قابلیت اینو داره که همه جا باشه، هرجا بری میتونی ببینیش، حتی تو خواب.
اما مَردُم همیشه از یه چیزی میترسه؛؛؛ از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی.
پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو و از فرصت های زندگيت لذت ببر.
نویسنده:؟💎
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
🪻 پیامک صبح شمبه ! (۳۹۴)
شاید بعد از عصای موسی
نفس عیسی
و قرآن محمد(ص)
بوسه؛ آخرین معجزه خدا باشد ...
که هم دلها را میشکافد،
هم مرده را زنده میکند
و هم جان را جلا میدهد ...
آرش شریعتی 💎
/channel/arashshariaty
.................................
آمین به تک تک آرزوهای قشنگتون !... برای آرامش و تعالی همدیگه دعا کنیم 🙏
ارادتمند : حلاجیان💎
/channel/chehel_salegi
🪻کتاب و باقی ماجراهاش!
کلی پست و مطلب راجع به نمایشگاه کتاب دیدم و صدها خاطره قشنگ از نمایشگاه کتاب تهران برام زنده شد..... گفتم بیام و درمورد تجربه تمام این سالهای زندگیم در ایران و اینجا و بزرگ کردن بچه هام، راجع به کتاب و کتابخونی یه چیزی بگم .
اگر بچه کوچیک دارید، بچه هاتون رو درسخون بار نیارید، کتابخون بار بیارید!!... مگه اینا فرق دارن؟!
بله یکدنیا!!
کتاب خوندن یعنی محدود نبودن به کتابهای درسی. کتابهای درسی همهگی قاعده و چهارچوب دارن و بخش مهمی از پرورش جامعه ان، اما در کنارش، و حتی گاهی مهمتر از اون تقویت خلاقیت و رشد تفکر آزادو بدون محدودیت برای بچه هاست!
کتاب غیر درسی اصول و سوال و امتحان و حفظ کردن نداره! بچه میخونه و ذهنش رشد میکنه، با دنیا آشنا میشه، با تفکراتی آشنا میشه که هرگز تصور نمیکرده و در آینده هم ممکنه اطرافش نباشن!
بچه های درسخون اما واقعاً زندگی رو بلد نیستن! جامعه رو نمیشناسن! شبیه کسانی هستن که توی یک کمد چوبی محدود فقط چیزهایی که ازشون خواسته شده انجام دادن!
بخصوص حالا که تعداد بچه ها مدام در کلاسها کمتر و دسته بندی های اجتماعی و طبقاتی شدیدتر میشن و کمتر تو کلاسهاشون طیف های مختلف رو میبینن، این بسته بودن تفکر بچه های درسخون بیشتر به چشم میاد!
@chehel_salegi
حتی مدارس کشور ژاپن که به گفته کارشناسان جهان، کاملترین کتابهای درسی رو دارن، دائم فرهنگ کتابخوانی رو تقویت میکنن و بچه هاشون عاشق کتاب و کتابخونهن.
من این سالها بچه های ایرانی زیادی دیدم که اومدن، اکثراً بخاطر اینکه خیلی درسخون بودن و رتبه های برتر داشتن موفق شدن بیان. اینها واااقعا عجیب و غریبن!! انگار یهو با دنیای آزادی مواجه میشن که هیچی ازش نمیدونستن! اگر از خانواده مذهبی بودن، یهو تمام و کمال دین رو میذارن کنار، اگر از خانواده غیر مذهبی بودن یهو افکار تندرو و گرایشات عجیب غریب پیدا میکنن، کارهای غیرعادی میکنن رفتار افراطی و تفریطی شدیدی پیدا میکنن مدام بالا و پایین میشن!
اما بچه های کتابخون، یا بچه هایی که خانواده و اطرافیان شلوغتری داشتن مدارس دولتی بودن کتاب خون و مجلهباز بودن، خیلی متمایزن! دنیا دیده تر، با ثبات تر، صبور تر، اجتماعی تر، محترم تر و مودب ترن!! چیزی شگفت زده شون نمیکنه و آروم آروم همه چیز رو در ذهن تحلیل میکنن و میدونن که همیشه خوب و بد کنار همن.
یک نکته مهم: پدر و مادر کتابخون نباشن بچه کتابخون نمیشه!
پدر و مادرکتابخون نباشن بچه کتابخون نمیشه!
پدر و مادر کتابخون نباشن بچه کتابخون نمیشه!!
این سه بار!
دنیایی بچه رو بزور عضو کتابخونه کنید صدرنگ کتاب بخرید باغ کتاب ببرید اما فرهنگ کتابخونی تو خونه نباشه، هرچی رشتین پنبه میشه!!بچه ها خونهن کتاب دستتون بگیرین، درمورد ماجراش باهم صحبت کنید بحث کنید تعریف کنید!
(ظرفها رو دیرتر بشورین خللی در تربیت بچه هاتون بوجود نمیاد:)
نکته دوم و عجیب! بچه های کتابخون، اکثراً درسخون هم درمیان!! ممکنه همیشه بیست و نوزده نگیرن اما خیلی خوب درسها رو میفهمن و به مفاهیمش فکر میکنن نه فقط به حفظ کردن جملات!
اما واااقعا نادره که بچه های درسخون، کتابخون دربیان!! نفرتی که بخاطر فشار درسی از کتاب پیدا میکنن، کاملاً ناخودآگاهه!!
زینب بهرامی؛ ژاپن 💎
مجموعه خاطرات و تجربه ی زیسته ی خانم بهرامی رو در کانال @safar_chehelsalegi بخونیم
🪻سی ؛ چهلساله که کسی روز دختر رو به ما تبریک نگفته !
ما هم دختر بودیم...
ما که همیشه با هراس مواخذه شدن در خیابان قدم برداشتیم و دائما با اضطراب، رنگهای شاد و روشن پوشیدیم و همیشه نگران بودیم که کسی از راه برسد و سد راهمان شود و بابت چند تار موی افتاده از مقنعه بیرون، زیر شلاق کلمات و سنگینی نگاه حق به جانبش، تحقیرمان کند.
@chehel_salegi
ما هم دختر بودیم، دختران چند سال قبل، دختران موزیکهای ممنوع و نگاههای گستاخِ بیگانه و سرهای از شرم به زیر انداخته. ما دختران خندههای با ملاحظه و چشمغرههای بیهوا و حرف و حدیثهای آشنا و بیگانه! ما دختران بازخواست شده برای جورابهای سفید و مقنعههای کوتاه و چندتار موی بیرون زده! ما دختران تعهدهای اجباری و اشک و التماسهای پشت دفتر مدیر و فریادهای ناظم و تحقیرهای پیاپی برای رنگ لباس و جنس جوراب و چند تار ابروی کم شده و مژههای چرا فر و چشمهای چرا زیبا و کفشهای چرا سفید؟!
ما دخترانی که نیمی از خودباوری و هویتمان را پشت ورودی مدرسهها و دانشگاهها و ادارات و حرمها و ارشادها جا گذاشتیم و بخش عظیمی از سلامت روان و جسارتمان را برای تعصب و قوانین بیمنطق و متحجرانهی کسانی باختیم که حتی به علت رفتارهاشان فکر هم نمیکردند و از مطالعه و تفریح و لبخند افتادیم تا آنان احساس قدرت بیشتری کنند و عقدههای حقارتشان را در بارش اشکهای مدام از چشمهای بیگناه و محروم و ناگزیر ما جبران کنند...
ما هم دختر بودیم و روز و شبمان هیچوقت مبارک و بهخیر نبود!
نرگس صرافیان💎
کانالی برای شیفتگان طبیعت و سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻زیباترین پیام امسال برای روز دختر !
وقتی خدا بهم دختر داد؛ به من گفت بیا اینهم رفیق برای تمام عمرت! .... تازه فهمیدم خدا خواسته دیگه غصه نخورم و تو این دنیا تنها نباشم ...
متن تبریک خودم در سالهای قبل 👇
/channel/chehel_salegi/3045
روز تمامی دختران عزیز ؛ مبارک !💎
کانالی برای شیفتگان طبیعت و سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻چه میکنه اعتماد به نفس ؟
توی سریال کمدی ساینفلد، یه قسمتی هست که خیلی بامزه و در عینحال حزنانگیزه. جرج که آدم بیدستوپایی هست، دوباره یه شغل بهدردنخورِ دیگه رو از دست داده. مثل تمام زندگیش، زنها دوباره نادیده گرفتنش. ناامید و در مرز فروپاشیه.
@chehel_salegi
یهچیزی پیش میاد و تصمیم میگیره حالا که چیزی برای از دست دادن نداره ادای آدمای قوی و بااعتمادبهنفس رو دربیاره. میزنه و جواب میده! خوشش میاد و ادامه میده و در کمالتعجب میبینه که کاراش یکییکی داره ردیف میشه. شبش توی کافه به جری یهچیزی شبیه این میگه: بعد از اینهمه سال، فهمیدم تنها کاری که لازم بود بکنم "جرج نبودن " بود.
اگه یهروزی بفهمیم تنها کاری که باید میکردیم همین بوده چی؟
حمید باقرلو💎
کانالی برای شیفتگان طبیعت و سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻فیلمی که تازه دیدم (۲۱)
مدتها پیگیر نمایش فیلم « مست عشق » بودم و دیشب دیدمش در کنار دخمل جان. خیلی خلاصه بگم :
یک) این شایعه که حتما باید قبل از دیدن فیلم ؛ کتاب ملت عشق رو بخونی؛ درست نیست.
دو) فیلمبرداری و موسیقی فیلم ؛ بسیار قوی و کاملا حرفه ای بود . جلوه های ویژه هم ؛ چشمگیر و بازیها هم خوب .
سه) ریتم فیلم ؛ بسیار تند هست و فهمش برای بیننده ای که اطلاعی از زندگی مولانا نداره ؛ کمی سخته.
چهار) از نگاه خودم ؛ فیلم ؛ تلاشی هست برای بازنمایی تراز ؛ شأن و جایگاه زن در زندگی . جایی که شمس اعتراف میکنه : فقط محبت و عشق ِ کیمیا خاتون تونست دل و قلبش رو تسخیر کنه.
پنج) موضوع بعدی فیلم ؛ کیفیت شناخت خود و مواجهه با درون هست که به زیبایی از ابتدا تا انتهای فیلم به تصویر کشیده شده .
شش) بعضی از جملات عرفانی فیلم ؛ نیازمند تکرار و تامل بیشتر هست و با دیدن مجدد فیلم؛قطعا لذت شنیدنش بیشتر میشه .
هفت) اکثر بینندگان در سانسی که خودم حضور داشتم ؛ مخاطبانی آرام و پیگیری بودن که برای « مولانا » اومده بودن:چهره ای سنگین و متفاوت از عرفان شرقی!
لینک سفرنامه ام به قونیه
/channel/safar_chehelsalegi/498
حلاجیان 💎
🪻 حالا میرم سراغ ِ .....!
شما وقتی کارتان تمام میشود و داخل ماشین، تاکسی، اتوبوس و مترو در حال برگشت هستید، پیش خودتان میگویید: «آخ جون! حالا میرم سراغِ ...»؛ آنچیزی که میخواهید بروید سراغش، آن، همان «علقه»ی شماست؛علقهها، فلسفه وجودی آدمیاند.
عُلقه در اینجا چیزی است شبیه ایکیگای در فرهنگ ژاپنی؛ یعنی چیزی که صبحها شما را از رختخواب بلند میکند؛ انگار همه کارهایتان حول آن محور میگردد.
لینک مرتبط 👇
/channel/chehel_salegi/19784
حالا، علقه یا ایکیگای برای یک نویسنده مبتدی یا حرفهای باید همان «شور و اشتیاق به نوشتن» باشد و به شوق و شور آن صبحها مثل فنر از رختخواب بیرون بجهد.پس، این علقه یا ایکیگای را در خود بهصورت یک عادت مستمر و روزانه ایجاد کنید تا بتوانید اولین قدمها را بردارید.
مصطفی ملکیان💎
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
اگر میتونی خودت یا با کمک کسی که بیشتر تو خونه آشپزی میکنه، بشینید یک برنامه ی غذایی سالم برای خونه بنویسید. از شنبه تا تا جمعه رو برای وعدههای مختلف برنامهریزی کنید. اینطور که متوجه شدم، خیلی از بیماریها و مشکلات جسمی ناشی از ساعات نامنظم وعدههای غذایی و البته غذای ناسالمه.
@chehel_salegi
مسلما باید براش برنامهریزی داشت. ما یادمون میره، ما با یک بستنی وسوسه انگیز به خودمون میگیم از شنبه! بعضی از ما فکر میکنیم چون لاغریم حتما جسم ما سالمه، اینطور نیست... افراد مبتلا به دیابت زیادی داریم که خوش هیکل هم هستن اتفاقا. به نظر قبل اینکه دیر شه باید براش برنامه ریزی داشت. استفاده ی بیشتر از سبزیجات و گوشت سفید تو رژیم غذایی، دوری از فستفودها، مصرف به اندازه ی میوه، کنار گذاشتن حداکثری قند مصنوعی و....
سالم خواری، از اون عادتهاست که هرکسی توانش رو نداره. بنابراین سبکی از زندگیست که باید براش زحمت کشید. من هر روز تو دفتر برنامه ریزی خودم، نمره میدم به سالم خواری...
#امیرعلی_ق💎
عکس از صفحه خانم پرسچی؛ طالش
🪻خودت چی پس (۵۴)
➕ امروز مراجعی داشتم حرف جالبی زد:
➖ گفت من ازش متنفر نیستم، ازش فاصله گرفتم، چون از کاری که باهام کرده متنفرم...
➖ و پرسید: این اسمش غروره آقا؟
➕ گفتم: خیر ! اسمش احترام به خوده
اسمش، معتبر دانستن هیجاناتت بعنوان
یک انسانه، اسمش شعوره، اسمش آگاهیه💎
کانالی برای عاشقان سفر
@safar_chehelsalegi
سهم ما انسان ها از همدیگه ؛ آرامشی هست که به هم هدیه میدیم ...خوشبختی یعنی دلی رو شاد کنیم و قلبی رو بدست بیاریم!
در این فيلم ژاپنى مستند زيبا يك كلمه هم رد و بدل نشده ؛ اما برنده ٢٧ جايزه بين المللى شده .
اگه تمایل به کمک و عضویت در گروه واتساپی خیریه ای رو دارین که ۱۸ خانواده رو تحت پوشش داره ، لطفا پیامک بدین👈: @ghasemhalajian🙏
@chehel_salegi
🪻مسافر کوچک باغ بهشت!
دیروز به دعوت خاندانی ارجمند به مسجد میانده چابکسر دعوت شدم برای سخنرانی.
از فرصت قبل از شروع مراسم برای خواندن فاتحه به روح بعضی از دوستان آرميده در آرامستان زیبای میانده مشغول بودم که سنگ قبر کوچکی با نوشتهای کوتاه و بسیار آموزنده توجه مرا به خود جلب کرد:
مهگل نازنین، " مسافر کوچک باغ بهشت " که بهار و خزان او فقط یک روز بوده!!!..فاعتبروا یا اولی الابصار ...#یاد_مرگ(۱۰۹)
شیخ صفر قاسمی.رامسر. اردیبهشت ۱۴۰۳
@shool_ramsar
@safar_chehelsalegi
♡♡♡♡♡♡
🔴همراهان گرامی
با افتخار یکی از زیباترین و جذاب ترین
کانال های تلگرامی را به شما معرفی می کنم.
➖ رقص
➖موسیقی
➖ شعر و ادبیات زنان
➖پادکست و حال ِ خوب
➖منتخبے از بهترین فیلمها
➖دلنوشته های زیبا و احساسی
➖کلیپ های جذاب و کمتر دیده شده
🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAERMwD0pQDbVHVxZEQ
⚪️تا فرصت هست عضو شوید...!!!
🪻زبان مادری و .... دیگه هیچ!
این قشنگ ترین چیزی بود که امروز روی شیشه یک کافی نت توی رشت دیدم....خیلی حس خوبی داشت !💎
چند لینک شنیدنی در مورد زبان مادری 👇🏻
/channel/safar_chehelsalegi/20237
/channel/safar_chehelsalegi/20197
/channel/safar_chehelsalegi/20298
/channel/safar_chehelsalegi/5166
/channel/safar_chehelsalegi/4207
/channel/safar_chehelsalegi/14100
/channel/safar_chehelsalegi/20194
🪻گاهی برای رسیدن باید رها کنیم !
فایل صوتی خودم در مورد حذف آدمای سمّی
/channel/chehel_salegi/14948
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻 امروز ؛ شنبه ست ....پاشو !
امروز پاشو و مسائل حل نشده رو برای خودت بنویس، اونها که بار روحی برات دارن اما مدتهاست پشت گوش انداختی. یه جواب «نه» به اون که مدتهاست تحت فشارت گذاشته، پیگیری یک مرحله اداری که براش هی امروز فردا کردی، پس دادن یک بدهی مالی که تو حسابت داشتی اما ترسیدی بعدش بی پول بشی و...
@chehel_salegi
جستجو کن و ببین چه موضوعی برات استرس تولید میکنه، حلش کن بره از زندگیت. هیچ فکری بدون بار روحی تو سرت معطل ننشسته. تکلیفش رو مشخص کن که شبها راحت تر بخوابی... تکلیفشون رو مشخص کن که از فرار فکری هی سراغ گوشیت نری، تو گوشیت وقت تلف کنی، حلشون کن بره که وقتی پیش آدمهایی هی تو فکر نری، بتونی در لحظه وجود داشته باشی.
#امیرعلی_ق💎
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
🪻یه لحظه خشکم زد از خوندن ِ این متن !
مدیر حراست ما که نظر لطفی به من داشت. به من گفت: "فلانی یک جوان خوب سراغ نداری؟ میخواهیم یکنفر رو استخدام کنیم".
بهش گفتم: "یکجوان خوب و امین میشناسم. خیلی خوشاخلاق و سلامت است. انسان معتقدی است ولی با همه فکری میسازد و خیلی به مردم سخت نمیگیرد. اما به ظاهرش خیلی میرسد. موهایش را بلند میگذارد و روغن میزند، و تقریبا نیمی از درآمدش را صرف عطر میکند. و البته دو نفر از عموهایش از معاندین اسلام هستند".
خندید و گفت: "بابا اینکه میگی وضعش خیلی خرابه! اصلاً با ما و شرایطمون سازگار نیست. اینجا همه بچه هیئتی و مسلمون و انقلابی هستند. اصلاً نمیشه نزدیک اداره ما هم بیاد".
بهش گفتم: "اینهایی که من گفتم مشخصات پیامبر اسلام بود"
هردو نفر ساکت شدیم و دیگه صحبتی نکردیم.💎
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
🪻تصور مرگ در حوالی چهلسالگی!
دیشب ناگهان احساس کردم که به مرگ نزدیکم.... احساس سنگینی یکباره و ناآشنایی داشتم.من در دوران کرونا حمله وحشتزدگی (پانیک) را تجربهکردهبودم و با آن آشنا بودم ،بنابراین میدانستم در حال از سرگذراندن پانیک نیستم.
پرسش اصلیام این بود که در پایان راه،چه باید کرد؟ اول خیال کردم باید تمرکز کنم و چیزی بنویسم برای عزیزانم. بعد هراسیدم که شاید به این کار هم نرسم؛ پس حواسم را جمع کنم تا مرگ را به تمامی در آغوش بکشم. به قول استاد در عین هوشیاری و در مواجههای چشم در چشم، مرگ را دریابم. ناخودآگاه زمزمه کردم: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی، تا در آغوشش بگیرم تنگتنگ…
اما با خواندن این بیت دلم سخت گرفت. حس کردم به موضعی متواضعانهتر نیازمندم. این وسوسه «درآغوش گرفتن مرگ» هم به قول فردوسی خود نوعی «آز» است؛ نوعی تمنای چیرگی و غلبه است بر این «بزرگتر از من و ما».
مرگ اگر در پیش است؛ باید خود را به آغوش او تسلیم کنم؛اوست که باید مرا در آغوش بگیرد، این من نیستم که باید او را در آغوش بگیرم! همچنان که «وجود» بود که مرا در آغوش گرفت و من او را در آغوش نگرفتم.
در همان آنات خاصی که خیال میکردم مرگ در حوالیام پرسه میزند، برای هزارمین بار دریافتم «آشتی با هستی» به یک معنا یعنی «تسلیم راز شدن» و شاید آنکس که فروتنانه و بدون رجزخواندن برای مرگ و بدون بهتصویر کشیدن کوچهپسکوچههای پس از مرگ، میپذیرد که «به کس بر نشد این در راز باز» در درجات هماهنگی بیشتری با هستی باشد!
درک این نکته در آن لحظات استیصال برایم رهاییآور بود: بله مرگ نزدیک است و هرگز دور نبودهاست! اما تقلای خاصی لازم نیست؛حتی کری خواندن و گردنکشی در برابرش هم لازم نیست؛ حتی قدرتنمایی به بهانه آغوشگشودن در برابر مرگ هم لازم نیست؛ خودش به هنگام از راه میرسد، مرا برمیدارد و میبرد و همچنان شکوه راز برجا میماند…به قول فیروز نادری : «میخواهید پس از مرگ چه شود؟ ما از جهانیم و به جهان برمیگردیم!»همین برای آرامش شما کافی نیست؟
@chehel_salegi
در آستانه چهلسالگی درمییابم آنروزهای جوانی که دلم برای روایتهای عرفانی «مرگ ما باشد عروسی ابد» ضعف میرفت، شیفته آن گردنکشی و قدرتنمایی بودم، نه لزوما محتوای آن. فریفته آن «آز» بودم که وعده میداد «راز»بزرگ این جهان برایش شوخی است! حالا که از فصل «باد در بینی» گذشتهام؛ مواجهههای هماهنگتر با هستی را بیشتر خوش میدارم:
از این «راز» جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست!
پس! بنشین سرجایت زندگیات را بکن! یا برخیز و درستتر زندگی کن! از «آز در آغوش گرفتن تنگتنگ» بگذر تا روزی «راز» به نرمی تو را دربربگیرد!
چشمهایم را برهم گذاشتم و خوابیدم. صبح که با نور تند آفتاب اردیبهشت چشم گشودم، میدانستم که پرسش اصلی حول محور «زندگی» است؛ و پرسشهای حوالی آنسوی مرگ، رنگی از «آز» دارد!....آزی که گاه رنگ و روی معنویت میگیرد!
راضیه اسلامی نسب💎
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi
.
🪻آدم و حیوان باید توی خونه و لونه شون ؛امنیت داشته باشن!
برای قیصی ( پرنده ی عزیزم ) شوهر گرفتیم. یک شوهر خوشآبورنگ، ولی نامهربان.
زندگی مشترک پرندهها، دقیقا مثل زندگی انسانهاست. اینها هم خوشبخت و بدبخت دارند. اینها هم خوششانس و بدشانس دارند. کلا ازدواج توی انسان و پرنده و خزنده و درنده، عین هنداونه سروته بسته میماند. هندوانهی پرندهم کالِ کال در آمد. شوهرش محلش نمیداد. نزدیکش نمیشد، ماچ و بوسه که هیچ! اصلا خاکبرسر مرد زندگی نبود، چه برسد فکر بچه آوردن و..فقط بخور و بخواب.
اوایل پرندهام برای ارتباط گرفتن خیلی تلاش کرد. وقتی جوابی نگرفت سرد شد. سرش را به تمیز کردن لانهاش گرم کرد. برای تخمگذاری بعدهاش کاغذ و چوب جمع میکرد. یک وقتهایی که خیلی از دست پاستیل عاصی میشد، نوکش را میچسباند به قفس و مرا صدا میزد. اینجور وقتها من یک مادرزن بدجنس میشدم. از آنها که دوست ندارند سربهتن دامادش باشد.سرم را میبردم توی خانه و زندگیشان، فحش را میکشیدم به مرده و زندهی پاستیل. میگفتم بیلیاقت است.حیف از دختر دستهگلم که قدرش را ندارد بعد کلهاش را میگرفتم و ازش میپرسیدم: نمیشنوی زنت هی میگه بوس بده بوس بده!
بعد قیصی را از قفس در میآوردم. تخمه و میوه جلویش میگذاشتم، انگار که آمده باشد قهر. انگار که بخواهم روزگار سیاهش را با آن چیزها کمی سفید کنم.
چند وقت پیش متوجه شدم قیصی عصبی و بداخلاق شده است. مدام یک گوشه کز میکند. بهمحض دیدن پاستیل، پاهایش را زیر تنش جمع میکند تا بیشتر از این زخم و زیل نشود. همان لحظه داماد گردن شکسته را از خانه و زندگی دخترم انداختم بیرون.
میدانید آرامش و امنیت اساس زندگی است. طرف مار هم باشد و توی لانهاش امنیت نداشته باشد، نمیتواند بدون ترس دمش را دراز کند به خودش کشوقوس بدهد. دیگر آدم و پرنده که جای خود دارد. این فیلم چند ساعت بعد از جدایی است. دخترم در حال شیکان پیکان کردن است. قشنگ معلوم است توی باسنش عروسی راه انداخته؛ مگر نه؟
فاطمه رهبر💎
فیلم کوتاهش رو اینجا 👇ارسال کردم:
/channel/safar_chehelsalegi/35037
🪻چرا مردها، زنها رو از دست میدن؟
یک تئوری دارم برای خودم به نام تئوری مرد قدرتمند. ایدهام این است که زنان، بیش از هر چیز جذب قدرت مردها میشوند. قدرت در اینجا به معنای زور بازو نیست. به نظرم ثروت، قدرت و جایگاه اجتماعی، وضعیت ظاهری و البته هنر و مهارت، چهار ویژگی یک مرد است که هر زنی میتواند شیفته یک یا چند ویژگی آن بشود.
وقتی داشتم برای این پست میخواندم فهمیدم من به یک منبع قدرت دیگر بیتوجه بودم. منبعی که دوام اصلی رابطه را تعیین میکند. توانایی ابراز توجه. قابلیت اینکه یک مرد به طرف مقابل خود بگوید برایم مهم هستی.
سوال مهم است که یک آدم مگر چه چیز باید بخواهد که از «برد پیت» جدا شود؟ جولی یک مصاحبه دارد با مادام فیگارو، یک مجله زنانه فرانسوی و آنجا جواب این سوال را داده است: «من در آن رابطه دیگر اهمیتی نداشتم.»
این کانتکست جدایی آنهاست. یعنی زمینه. یعنی ریشه. دلیل اما معمولا یک چیز جزیی است. مثل آن چیزی که اوایل در مورد طلاق آنها توسط وکلای جولی گفته شد: برد پیت الکل نوشیده بود و در هواپیمای شخصی، وقتی آنها داشتند از تعطیلات تابستانی برمیگشتند، با بزرگترین فرزندشان هم از نظر زبانی و هم از نظر فیزیکی برخورد نامناسبی کرده بود.
@chehel_salegi
«مردها، زنها را از دست میدهند؛ چرا؟»
چون دیگر قدرتمند نیستند. البته نمونههای معدودی دیدیم که زنی مردی را ترک کند چون دیگر ثروتمند نیست یا جایگاه اجتماعی ندارد یا از نظر فیزیکی ظاهر بدی دارد ولی جهان پر است از زنانی که مردانشان را ترک کردند چون آن مردها بلد نیستند، نمیخواهند یا نمیتوانند به زنانشان بگویند «تو مهمترین آدم جهانی برای من».
و البته یک نکته دیگر. اگر آنجلینا جولی صد میلیون دلار ثروت نداشت، اگر نمیتوانست برای خود خانهای تهیه کند و کمی قبلتر، اگر از شانزده سالگی مستقل زندگی نکرده بود و بزرگ نشده بود، شاید هیچ وقت نمیتوانست از آن رابطه بیرون بیاید. جولی یک جمله درخشان در مصاحبه با مادام فیگارو دارد. «وقتی طلاق گرفتیم که عمر رابطهمان تمام شده بود» و چه بسیار رابطههای منقضی شدهای که هنوز مهر طلاق بر آنها نخورده است.
و حرف آخر با ما مردان:بدانیم که قدرتمندترین مرد، کسی است که میتواند به زنش توجه کند. در غیر اینصورت، دیر یا زود کنارت میگذارند؛ حتی اگر برد پیت باشی.
مصطفی آرانی
هر زن یک سرزمین است، آداب و رسوم خودش را دارد:زنی سلیقه به خرج میدهد و غذاهای لذیذ میپزد،زنی اما درسکوت و تنهایی شعر مینویسد و دیگری تا پاسی از شب پای چرخ خیاطی وصله میدوزد. زنی اما قوی است و از پس همه این کارها یکجا بر می آید و آن یکی آنقدر لطیف است که با حرف زدنش قند توی دل آدم آب میشود.
زنها را برسمیت بشناسیم!از آنها نخواهیم همرنگ جماعت شوند، بگذاریم آزادانه زن باشند، این قلب های بزرگ این سرزمینهای وسیع.....این زنهای متفاوت را دوست بداریم و برای تفاوتهایشان بهشان ایراد نگیریم...
عکس: شمسایی؛ حصیل دشت 💎
کانالی برای شیفتگان طبیعت و سفر
@safar_chehelsalegi
🪻تلقین اینکه زن باید زیبا باشه؛ ظلم بزرگی به خودشه!
جلسه اول بعد از عید توی یکی از کلاسها ناخن ها توجهم را جلب کرد. از ردیف اول تا ته کلاس، همه دست ها را گرفتم توی دستم و نگاه کردم. بیست و چهار نفر ناخن کاشته بودند. آن پرسش معروف پس چطور میروید دستشویی را انداختم وسط و شوخی شهرستانی کردیم و خندیدیم وگذشت.
ته کتاب یک درس وجود دارد برای حجاب که من حذفش کرده ام و شرکت در آن جلسه را هم اختیاری.
وقتی رسیدیم به درس کذا
پرسیدم چرا بیست و چهار نفر از شما نتوانسته با ناخن طبیعی خودش کنار بیاید و آن را دوست داشته باشد و زیبا ببیندش؟
چرا خیلی از ما با دماغمان کنار نمی آییم؟ و بعد تر چرا با چروک زیر چشممان، جنس موهامان، رنگ سفیدشان، خط لبخندمان، چین اخممان؟... چرا زیبایی شناختی ما از طبیعت فاصله میگیرد و به تصنع رو میکند؟
غالب بافت صورت زن چربی ست و از سرپایینی سی و پنج شش سال به بعد آرام آرام تحلیل میرود و اگر نتوانیم زیبایی طبیعی هر پدیده ای را درک کنیم هر جلوی آینه ایستادنی یک تیر زهری هم خواهد داشت.
@chehel_salegi
تلقین اینکه زن باید زیبا باشد ظلم بزرگی به اوست و برایش رنج به همراه داشته. رنجِ سرگرم کننده ای که خودش گمان میکند دوستش دارد. شکنجه گرِ عزیزش!
برداشتن بارِ زیبایی از دوش زن و مهارِ اسرافِ توجه او به ظاهرش، ناخنش، صورتش، موهاش، اندامش... او را رها خواهد کرد و سبک. این رهایی احقاق حقش بوده و اسمش حجاب است. تعریف ساده ای که گندش را درآوردیم و به جای اینکه به چشم رفع مسئولیت به آن نگاه کنیم خودش تبدیل به مسئولیت شده. خلق یک تصنع بر علیه تصنعی دیگر!
سارا گریانلو💎
کانالی برای شیفتگان طبیعت و سفر
@safar_chehelsalegi