زن در دنیا بیشتر از مرد، غم می خورد و جنس زن بیشتر از مرد، رنج می برد.مرد،زور دارد و قدرت خود را به کار می برد، دست به عمل می زند،می رود، سرگرم می شود، طرح می ریزد، آینده را در آغوش می گیرد و دلداری ها می یابد... اما زن در جای خود می ماند. در مقابل غمی که دارد، می نشیند، و هیچ چیز برای او، مایه ی انصراف خاطر نمی شود... تا اعماق پرتگاهی که غم و درد باز کرده است، فرو می رود، عمق آن را اندازه می گیرد واغلب این پرتگاه را با آرزوها و اشکهای خود، پر می کند...
اوژنی گرانده، آنوره دو بالزاک، 1799_1850،عبدالله توکل.
@bashgahandishe
درج سخن امیرمؤمنان علی(ع) به مالک اشتر، بر بنر استقبال از پاپ در فرودگاه نجف اشرف
{ مردم دو دسته اند: یا هم کیش تواند یا همنوع تو}
@bashgahandishe
{ صلح است میان کفر و اسلام
با ما تو هنوز در نبردی }
#سعدی
📸 دیدارِ جناب پاپ و آیت الله سیستانی
@bashgahandishe
سرکار خانم دکتر راهیل قوامی
خبر غم انگیز در گذشت مادر گرامیتان موجب اندوه دوستان شما در باشگاه اندیشه گردید.
آرزوی صبر و شکیبایی و روزهایی سرشار از تامل و تحمل برای شما داریم و برای مادر ارجمندتان آرامشی ابدی غرق در رحمت واسعه الهی از درگاه ابدیت خواستاریم.
@bashgahandishe
شب فراق که داند که تا سحر چند است...
غزل #سعدی
موسیقی: Obiymi, Okean Elzy
#محسن_حکیم_معانی
@sarkhaani
زاویه نامتناهی
در گفت و گوی دوم به این سوالات خواهیم پرداخت :
آیا چنین آنارشیسمی به یک بی مسئولیتی سیاسی منجر نمی شود؟
چگونه انسان می تواند مسئولیت مدنی خود را انجام دهد در حالی که از چیزی رضایت ندارد؟
آیا روحیه چنین انسانی به یک لاابالی گری عملی منجر نمی شود؟ در حالی که انسان به طور طبیعی آماده فرار از مسئولیت انسانی خود است و به دنبال بهانه ای برای بی عملی می گردد؟
آیا نیروی روحی لازم برای انسان فراهم می شود که این همه ناملایماتِ مبارزه برای اهداف اجتماعی و سیاسی را تحمل کند؟
چرا تمامی مبارزان و مجاهدان برجسته تاریخی با یک قطعیت فکری به مبارزه برخواستند؟
آیا احاد جامعه با چنین نسبیتی انگیزه ای برای حرکت و پشتیبانی از حرکتهای اصلاحی را خواهند یافت؟
چرا باید برای تغییری اقدام کرد و نیرو گذاشت و قربانی و هزینه داد که چه بسا بهتر از اول نباشد؟!
آیا ما با چنین افکار و اندیشه هایی با دست خود تمام نیروهای اصلاحی را از بین نمی بریم؟
قریب به یکساعت گفت وگو و ضیافتی درفضای باز به چاشنی قهوه ایرانی و یا پیشنهاد خوراکی دیگر
هماهنگی حضور :
@labibreza
دوشنبه11 اسفند1399
ساعت شانزده وسی دقیقه
@bashgahandishe
به مناسبت روز پدر ،
پشت صحنه فیلم جدایی نادر از سیمین ( ساخته اصغر فرهادی)
@bashgahandishe
زاویه نامتناهی
در گفت و گوی یکم به این سوالات خواهیم پرداخت :
" آیا ریشه های نارضایتی به انسان بر می گردد یا به خدا یا خلقت یا یک امرماورای طبیعی؟
آیا این نارضایتی به کلیت تاریخ و نهایت جهان نیز باز می گردد؟
این نارضایتی چگونه می تواند بی انتها باشد؟
آیا چنین نارضایتی از جهان می تواند بدون یک انسان گرائی مفرط ، معنی و مفهومی داشته باشد؟
انسان گرائی و انسان محوری آیا به یک تقابل با مفهوم خداوند نمی رسد؟
انسان گرائی در حالی که در تاریخ با موفقیت همراه نیست آیا به یک پوچ گرائی منتهی نمی شود؟ "
قریب به یکساعت گفت وگو و ضیافتی درفضای باز به چاشنی قهوه ایرانی و یا پیشنهاد خوراکی دیگر
هماهنگی حضور :
@labibreza
دوشنبه 4 اسفند1399
ساعت شانزده وسی دقیقه
@bashgahandishe
بزرگان شعر معاصر ایران در یک قاب : فروغ فرخزاد ، فریدون مشیری ، هوشنگ ابتهاج ، سیمین بهبهانی ، نادر نادرپور و ....
@bashgahandishe
بخشی از شعر سهراب سپهری در رثای فروغ به نام « دوست » :
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید .....
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.
تصویر سهراب و فروغ در کنار هم
@bashgahandishe
هوشنگ ابتهاج :
«فروغ» [فرخزاد] با [نادر] نادرپور رفیق بود. نادرپور اینا یک ملکی داشتن در «چیذر». یه مزرعه بود. بیرون از دنیا بود! جای خیلی قشنگی هم بود. من و نادرپور و فروغ میرفتیم چیذر قدم میزدیم. این دو تا میرفتن و من وامیایستادم واسه خودم آواز میخوندم. همین موقعها بود که نادرپور شعرهای فروغو درست میکرد. همهٔ اون شعرهای «اسیر» و «عصیان» و «دیوار» رو، نادرپور درست کرده بود و از تاثیرات نادرپور بود. یه مقدار هم از تأثیرات [سیاوش] کسرایی بود. از امتیازات همصحبتی استفاده کرده بود!
⭕️ کسرایی با فروغ خوب بود؟
([هوشنگ ابتهاج] لبخند میزند و نگاه شیطنتآمیزی به من میاندازد . . .]
✅ یه زمان که خیلی خوب بود، رابطهٔ خیلی نزدیکی با هم داشتند. کارهای اولش خیلی پرت و پلا بودن. کتابهای «اسیر» و «دیوار» و «عصیان» خیلی شعرهای ابتداییای بودن. با همهٔ دستکاریهایی که بزرگان درش کردند و زحماتی که کشیدن! (لبخند رندانهای میزند!) واقعا پرت و پلا بود. این «تولدی دیگر» از زمان آشنایی فروغ با ابراهیم گلستان ساخته شده و با همهٔ تغییراتی که میشه در کار هنری اشخاص حدس زد، ولی این اصلا بیرون از اندازهٔ تغییره و اصلا یه مرتبه یه چیز دیگه شده. فروغ سواد و معلوماتی که نداشت. بهنظر من، تولدی دیگر بیشک تحت تأثیر گلستان ساخته شده. . .…
⭕️ بعضیها که اصلا میگن: ابراهیم گلستان این شعرها را گفته؟!! امکانش هست؟!!
✅ چه کسی میتونه همچین ادعایی بکنه و کیمیتونه رد بکنه؟! در هر صورت با دخالت گلستان بود. اما چقدر دخالت داشت؟ . . . بیشک وجود خود فروغ عامل اصلی بود ولی گلستان، زیر و رو کرده فروغ رو؛ یعنی از یک شاعر درجهٔ هشتم، درجه صدم در واقع . . . رسید به این شعرها. به اون شعرهای «عصیان» و «اسیر» و «دیوار» نگاه کنید؛ همه چیزش خرابه؛ وزن، زبان، فرم، تصویر، همهچیزش خراب بود. بعد، تولدی دیگر! اصلا باور کردنی نیست. نقش گلستان، بیشتر از نقش یه معلم و مربی باید باشه . . .
مصاحبه با هوشنگ ابتهاج، پیر پرنیاناندیش، (جلد دوم) انتشارات سخن ـ تهران، چاپ اول ۱۳۹۱، صفحات ۹۷۸، ۹۷۹، ۹۸۰ و ۹۹۷
@bashgahandishe
ترجمه متن بنر ابتدای شارع الرسول و بیت آیت الله سیستانی:
«دیدار تاریخی مأذنه و ناقوس»
@bashgahandishe
🔹دو روایت از دیدار تاریخی دو رهبر دینی بزرگ و دو روحانی عالیرتبه 🔹
🔻روایت طرف مسیحی: بیانیهی واتیکان
در این دیدار صمیمی که حدود پنجاه و چهار دقیقه به طول انجامید، پدر اقدس بر اهمیت همکاری و دوستی بین فرقه های دینی تاکید کردند تا از طریق توسعه احترام متبادل و گفتگو بتوانیم در خیر عراق و منطقه و همه بشریت سهیم باشیم.
این دیدار فرصتی برای قدردانی پاپ از آیت الله سیستانی به دلیل مبارزه او به همراه طایفه شیعیان با خشونت، و مشکلات بزرگ سالهای اخیر در دفاع از ضعیف ترینها و مظلوم ترین ها و تاکید بر قداست زندگی انسان و اهمیت وحدت مردم عراق بود.
پاپ در حضور حضرت آیت الله سیستانی دعاهای خود را برای آینده ای با حاکمیت صلح و برادری برای سرزمین محبوب عراق، خاورمیانه و سراسر جهان تکرار کرد."
🔻روایت طرف شیعی: بیانیهی دفتر آقای سیستانی
«در این دیدار درباره چالش های بزرگی که بشریت در این دوران با آن روبروست و نقش ایمان به خداوند سبحانه و تعالی و پایبندی به ارزش های والای اخلاقی برای غلبه بر آنها گفتگو و تبادل نظر شد.
حضرت آیت الله سیستانی در این دیدار در مورد بی عدالتی، ستم، فقر، آزار و اذیت های مذهبی و فکری، سرکوب آزادهای اساسی و فقدان عدالت اجتماعی که کشورهای مختلف از آن رنج می برند، به ویژه جنگ ها و اقدامات خشونت بار، محاصره اقتصادی، آوارگی و دیگر مواردی که ملت های منطقه ما به ویژه ملت فلسطین در اراضی اشغالی از آن رنج می برند، صحبت کردند.
معظم له در ادامه به نقشی اشاره کردند که رهبران بزرگ مذهبی و معنوی باید برای جلوگیری از آن فجایع ایفای نقش کنند و یادآور شدند که از آنها امید می رود که طرف های مربوطه- بویژه قدرت های بزرگ- را نسبت به غلبه دادن جانب عقل و حکمت و کنار گذاشتن زبان جنگ، و پرهیز از گسترش منافع شخصی به ضرر حقوق ملت ها در زمینه زندگی کریمانه و آزادانه ترغیب کنند و همچنین بر اهمیت دو چندان کردن تلاش ها برای تقویت ارزش های همبستگی، همزیستی مسالمت آمیز و همبستگی انسانی در همه جوامع برپایه رعایت حقوق و احترام متبادل بین پیروان ادیان و گرایش های فکری مختلف تاکید کردند.
ایشان همچنین به جایگاه عراق و تاریخ باشکوه آن و خصائل نیکوی طیف های مختلف آن اشاره کردند و ابراز امیدواری کردند که در مدتی نه چندان دور مصیبت کنونی را پشت سر بگذارند و بر اهتمام خودمبنی بر اینکه شهروندان مسیحی مانند سایر عراقی ها در امنیت و صلح زندگی کنند و از حقوق کامل خود براساس قانون اساسی برخوردار باشند، تاکید کردند و به نقشی که مرجعیت دینی در حمایت از آنها و سایر کسانی اشاره کردند که در حوادث سال های گذشته مورد ظلم و آزار و اذیت واقع شدند بویژه در مدتی که تروریست ها مناطق وسیعی از چند استان عراق را اشغال کردند و در آنها اقدامات جنایت کارانه شرم آوری را مرتکب شدند.
معظم له در پایان برای پاپ و پیروان کلیسای کاتولیک و همه بشریت دعای خیر و سعادت کردند و از پاپ به خاطر تحمل رنج سفر به نجف اشرف برای انجام این سفر قدردانی کردند.»
منبع: شفقنا
https://uupload.ir/files/60u3_photo_2021-03-06_11-47-01.jpg
1399/12/16
«سلام ، من دهباشی هستم»
(مستندی درباره علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا )
اين روزها از بخارا اخبار خوبی شنیده نمی شود، چرا که امیر بخارا در بیماری و کسالت به سر می برد و آنقدر خیر و برکت در سعی و قلمش بوده که از هر کجای کره خاکی برای شفای این سپه دار اندیشه پارسی دعا و سلام در کار می شود.
ما هم در باشگاه اندیشه همه امید داریم که در همین صفحه به زودی زود، خبر دیدار با علی دهباشی را منتشر کنیم...
ایدون باد
🆔️ @bashgahandishe
نقشه مسائل اجتماعی-فرهنگی شیعیان ایران
بنابر دیدگاه 60 نفر از پژوهشگران دانشگاهی و فعالان اجتماعی-فرهنگی منتشر شد.
جهت دریافت گزارش می توانید به سایت و کانال تلگرام گروه بررسی های راهبردی میراث مراجعه بفرمایید:
https://mssinst.com/
@mssinst
نقد اعظم پویا بر «چالش اسلام و قدرت»؛ نقد نقد کدیور بر سروش
نقدی بر «چالش اسلام و قدرت»
نقد نقد کدیور بر سروش
اعظم پویا
عبدالکریم سروش در دو سخنرانی با عنوان «دین و قدرت» (سخنرانی اول و دوم) سویه های تاریخی و جامعه شناختی اسلام را مورد بررسی قرار داده و، چنان که خود می گوید، ایده اش در مقاله « عقیده و آزمون »[۱] را ،که حدود سه دهه پیش، منتشر کرده بود بسط داده و ضلع دیگری از اضلاع مطالعاتی «روشنفکری دینی» را برجسته کرده است؛ مطالعات تاریخی و جامعه شناختی. این دو سخنرانی با عنوان «نظریه دین و قدرت» مورد توجه موافقان و مخالفان قرار گرفت و نقدها و نظرهای فراوان برانگیخت. محسن کدیور هم در دو جلسه به نقد آن نظریه پرداخت. نوشته حاضر،صرف نظر از درستی یا نادرستی مدعیات سروش، به نقد روش و دلایل کدیور می پردازد. اما پیش از آن، به برداشت اولیه خود از این نظریه اشاره می کنم. وقتی سخنرانی «دین و قدرت» را شنیدم، احساس کردم بار سنگینی از روی دوش احیاگران مسلمان برداشته شد؛ بار بزک کردن دین، کاری که اصلاح گران مسلمان دردمندانه در یک قرن اخیر مشغول به آن بوده اند، اما اشتغالی بدون راحتی خیال. به یادآوردم گفتگوی نوه داروین- به عنوان یک خداناباور- را با یک کشیش و محقق مسیحی نواندیش. او در دفاع از نظریه داروین و رّد باور به وجود خدا، آن نواندیش مسیحی را به چالش می کشید و می گفت شما اصلاح گران دینی با متون دینی هم گزینشی مواجه می شوید و آن ها را از معنای خود تهی می کنید. آیاتی از کتاب مقدس را برمیگیرید و آیاتی دیگر را فرو می نهید. و سال ها بعد هم همین نقد را از زبان مصطفی ملکیان در برابر روشنفکران دینی در ایران شنیدم. با شنیدن نظریه «دین و قدرت» احساس کردم گویی قرار است با این نظریه دوران این نقد رو به پایان برود.
و اما آن چه در پی خواهد آمد، نقدی است بر مطالب محسن کدیور در نقد نظریه «دین و قدرت»، در دو نوشته او با عنوان « پاسخ به نقد کتبی دکتر سروش؛ایضاح چالش اسلام و قدرت» و «چالش اسلام و قدرت؛نقد سروش».
ادامه در
https://3danet.ir/islam-power-azam-pouya/
📻 گذر از مدرسه امروز و تأملی بر فردای آن
«باید خانه ای برپا کنیم!»
ارایه دکتر بیژن عبدالکریمی
در شانزدهمین نشست کانون خرد و توسعه ایران (کافه خرد)
اینستاگرام:
https://instagram.com/cafekherad
🔸کافه خرد؛ گفتوگو با طعم همدلی
@CafeKheradIranian
📍آیا مدرسه می تواند رضایت بیافریند؟ + نقدِ محافظهکاری علوم تربیتیها
✍ مرتضي نظري*
ايران در آستانه ورود به قرن جديد هجري خورشيدي است و همين كافيست تا مدرسه را مسؤلانه با چند پرسش مواجه و یکدیگر را به گفتوگويي فراگير براي بهبود وضعيت آموزش و پرورش دعوت كنيم.
▫️انگاره و داوريِ غالب در خانواده فرهنگیان و آموزش و پرورشيها، عبارت نسبتاً آشناست: «آموزش و پرورش اولويتِ دولتها نبوده و به آن مانند طفل سرراهي نگاه می شود.»
من دو نكته به اين انگاره ميافزايم:
يكم: متاع و محصول آموزش و پرورش چه بوده كه نه جامعه و نه دولتها اولويت بالايي براي آن قائل نيستند؟
دوم: سهم دانشگاهيان و مجامع علوم تربيتي در انزواي آموزش و پرورش و از اولويت افتادن آن چيست؟
▫️بی تردید، همگی واقفیم كه نهادهاي بسياري در پديداري وضعيت فعلی آموزش و پرورش سهيم هستند اما دقيقاً پرسش مبنايي من معطوف به سكوت و محافظهكاري فراموش نشدني آن دسته از دانشگاهيان و چهرههاي برجسته علوم تربيتي در بزنگاههايي است كه اتفاقا بايد مسؤلانه روشنگري ميكردند و نكردند مانند سكوت ايشان در ماجراي دست بردنهاي عجيب در كتابهاي درسي مدارس و موضع تماشاگری اين چهره های صاحبنام در مواقعي كه آموزش و پرورش به كمك نياز داشته است.
اين سكوت و محافظهكاري چهرهها و مجامع علوم تربیتی، خسارت فراواني براي نهاد مدرسه در بر داشته كه واكاوي انگيزه و علل آن مجال ديگري ميطلبد. بديهي است كه انتظار از نهاد دانشگاه براي كمك به بهبود و ارتقاي كارآمدي و اثربخشي مدرسه از جنس كمك اجرايي و مديريتي ایشان نبايد باشد يا حداقل انتظار قبول مسووليت اجرايي در آموزش و پرورش توسط دانشگاهيان انتظاري اولويتدار نيست. آنچه اولويت مغفول و مورد پرسش است، كمك به انباشت مفهومي و علمي براي بازخواني نسبت خود با جهان پيرامون و نقادي و بازخواني اكنون خودمان و كمك به پيدا كردن جايگاهي مناسب در ميان جهان پيچيده است. به عبارتي؛ كمك به مواجهسازي مدرسه و اركانش با پرسشهاي اساسي براي بالا بردن توان بازآفريني تمدني.
اين مسووليت خطير كه متأسفانه به جز تعداد اندكي از چهرههاي مؤثر و مسووليتشناس دانشگاهي، از سوي عموم ايشان بر زمين مانده و اغلب دچار چرخه تقلا براي ارتقاي درجه دانشگاهي و انتشار مقاله در مجلات علمي پژوهشي شدهاند.
▫️سالهاست ناي و نوايي از دانشكدههاي علوم تربيتي شنیده نمیشود و حيرتآور اينكه وقتي يك اقتصاددان، جامعهشناس يا عصبشناس درباره وضعيت آموزش و پرورش از منظر تخصصي خود خود اظهارنظر ميكند با واكنش برخی از ایشان مواجه ميشويم كه چرا در حوزهاي حرف ميزنيد كه رشته شما نيست؟! در حالي كه در ميدان عمل، موضع اكثر مجامع علوم تربيتي نسبت به آموزش و پرورش از دو حال خارج نبوده: يا پرداختن به مسائل آموزش و پرورش را نوعي ورود به ساحت اجرا و دون شأن خود ميپندارند و يا دچار تصوري بالا به پايين نسبت به موقعيت و ماهيت مدرسه و دوگانه دانشگاه – مدرسه هستند و ناخواسته مرتبت مدرسه را كه ميدان اصلي رشد و تكامل نظريات و مكاتب و رويكردهاي روانشناسي و تربيتي بوده، نازل ميدانند.
▫️به راستي چقدر از مقالات ISI و سمينارهاي ديروز و وبينارهاي امروز اهالي علوم تربيتي تحول كه نه! حتی تلنگري برخاسته؟ چرا مدرسه را از فاصلهاي نزديكتر نميبينند؟ تكليف مدارس سنتي و رويكردهاي قديمي و غيرپاسخگوي حاكم بر مدارس چه ميشود؟ براي كيفيت افزايي مدارس چه ايدهاي دارند؟ این دانشکده های علوم تربیتی و روان شناسی، با تغييرات زيربنايي و دگرگون کننده اينترنت در شكل و محتواي مدرسه چه تدبيري پیشنهاد می کنند؟ آمادگي جامعه، نهاد خانواده به ويژه بضاعت نهاد آموزش براي شرايط جديد مدرسه چگونه است؟ ارزشيابي متمركز و كتاب درسي متمركز و سبك مدرسهداري سنتي ما چگونه خواهد شد؟ آيا با تصوري كه از مدرسه به عنوان موقعيتي فيزيكي و جدول زمانی ثابت در روز و برنامه درسي غیرمنعطف، و امتحانات هماهنگ و… وجود دارد، ميتوان وارد قرن جديد شد؟
▫️کمک چهره های آکادمیسین، دانشکده ها و انجمنهای علوم تربیتی برای خودترمیمی و نوزاییِ نهاد مدرسه و رضایت آفرینی در جامعه چیست؟
🔺پانوشت: روزنامه اعتماد، ۲۷ بهمن ۹۹، همزمان با برگزاری شانزدهمین نشست گفتوگوی کافه خرد
🌏 تربیت و توسعه | رضایتآفرینی مدرسه
@IranHumanDevelopment2
زاویه نامتناهی
در گفت و گوی صفر از او خواهیم شنید :
" چرا ناراضی ام ؟!
چرا زاویه ؟!
چرا زاویه نامتناهی ؟!
شاید بتوان گفت اساسا زاویه انسانیت – و هرکه به آن پایبند است - با جهان و انسان هایش بی انتهاست و پایانی ندارد. برای من این زاویه نامتناهی از یک نارضایتی آغاز می شود : نارضایتی از سیاست و دیانت و جهان و اهالی آن.
برخلاف سکه رایج نارضایتی های روزگار ما که نارضایتی از یک حکومت و جناح و مرام و مکتب است این نارضایتی پایانی ندارد و به نوعی هر مرام و مکتب و اندیشه و مرامی را دربر می گیرد و به دیندار و بی دین، به سوسیالیست و کاپیتالیست، به فقیر و غنی و به هیچ چیز و ناچیز دیگر رحم نمی کند. "
و خواهیم گفت :
"آیا این انسان ناراضی آنارشیست است؟
آیا نیهلیست است؟
آیا آتئیست است؟
یا اینکه اساسا غیرنرمال و نامتعادل است؟ "
قریب به یکساعت گفت وگو و ضیافتی درفضای باز به چاشنی قهوه ایرانی و یا پیشنهاد خوراکی دیگر
هماهنگی حضور :
@labibreza
سه شنبه28 بهمن 99
ساعت شانزده وسی دقیقه
@bashgahandishe
« ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد »
24بهمن ماه سالمرگ فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد ، شاعر« اسیر»ی که بر « دیوار »ها، «عصیان» کرد ، و « تولدی دیگر » یافت ، هرچند که در پایان عمر ، دعوت کرد که « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » ....
@bashgahandishe
ديواري در سانفرانسیسکو
با تصویری از سه زن ادیب ایرانی:
سیمین بهبهانی، سیمین دانشور و فروغ فرخزاد
@bashgahandishe
نامه جالب فروغ فرخزاد به سهراب سپهری؛ از رم به تهران
یکی از صفحه های سهراب سپهری در فیس بوک که دارای بیشترین مخاطب فیس بوکی است، اقدام به انتشار یک نامه کمتر دیده شده از فروغ فرخزاد به سهراب سپهری کرده است.
متن این نامه که اندکی گلایه آمیز نیز هست، بدین شرح است:
«سهراب عزیز
من می خواستم باز هم با تو قهر کنم. چون دو روز آخر را غیب شدی و من نتوانستم با تو خداحافظی کنم. من برایت نامه خواهم نوشت. فقط این کارت را دادم که بدانی به فکرت هستم و در ضمن از حال من هم خبر داشته باشی. امروز ظهر و دیروز با ضیاپور بودیم و راجع به تو با او صحبت کردم. قرار شده به تو برای پاییز بورسی بدهد.حتما کارت را درست کن و زود بیا [رم]. این جا شهر زیبا و باعظمتی است. شیبانی را هم دیدم...اصلا مثل گداهاست و هیچ شخصیت ندارد. آدرسی در زیر برایت نوشتم. حتما نامه بنویس.
خدا حافظ تو-فروغ
از اوضاع کتاب برایم بنویس و هر وقت چاپش تمام شد برای من هم یک نسخه بفرست.»
@bashgahandishe
«داستان رقابت و حتی رشک بین فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی که با بیان صادقانه و پاکدلانهٔ زندهیاد سیمین بهبهانی آورده شده، بسیار شنیدنی است. به هر حال به نظر میرسد که ادبیات این گونه منازعات، بهویژه در جامعهٔ هنری باید ادبیاتی خاص، باشد.
سیمین بهبهانی مینویسد: «من و فروغ در عرصهٔ به شهرت رسیدن، تقریباً همزمان از زمین جوشیدیم و سبز شدیم؛ اما میان من و فروغ رقابتی بود. پنهان نمیکنم، جلساتی بود که من و او و چندین شاعر و صاحب ذوق به طور مستمر در آن شرکت میکردیم؛ اما هرگز میان ما دوتن، دوستی برقرار نمیشد. غالباً از سخنانمان نسبت به هم بوی بیمهری میآمد. شاید بگویم: رشک... .
یکشب در مجلسی آنقدر از او رنجیدم که تصمیم گرفتم دیگر نبینمش و ندیدم. با این همه تطوّر شعرش را دنبال میکردم. گریبان خاطر خود را نمیتوانستم از دستش خلاص کنم. شاید او هم همین طور.
با اینکه دیگر نمیدیدمش، سعی میکردم که از او عقب نمانم. دوندهٔ خوبی بود و میتوانست مرا خوب بدواند. همیشه این احساس را به او داشتم. یکروز غروب بود، زمستان بود. «تولدی دیگر» منتشر شده بود و قبول عام یافته بود. تلفن زنگ زد. صدای مرتعشی در تلفن گفت: «فروغ تصادف کرد و ...» تلفنی دیگر و تلفنی دیگر. نمیخواستم باور کنم؛ اما دیگر میبایستی باور کنم. بیش از آن که به عمق فاجعه بیندیشم، خودخواهی اینطور به سراغم آمده بود: اگر راست باشد، اگر چنین باشد، دیگر چه کسی میدود که تو را بدواند؟...
تا مدتی شعر نگفتم. فکر میکردم دیگر کسی نیست که مرا بدواند. آخر پس از مدتی گفتم: چرا پایت شکسته؟ او پس از مرگ هم میدود، تو هم بدو. درست تشخیص داده بودم، او پس از مرگ هم میدوید. با موجی که برانگیخته بود، میدوید...».
حریری، ناصر(۱۳۶۸)، دربارهٔ هنر و ادبیات.
@bashgahandishe