هوالحق سلام اگر فکر کردید نکته ای را باید به من بگویید، آدرس ایمیلم در اختیار شماست: Kaaf.alef@gmail.com لینک پیام ناشناس تلگرام: https://t.me/BChatBot?start=sc-117023-mOeF3q8 کبری آسوپار؛ روزنامهنگار عضو سرویس سیاسی روزنامهی جوان
احمدی نژاد و توانایی ممانعت از علنی شدن نهی رهبری
انتشار خبر نهی محمود احمدی نژاد از کاندیداتوری در انتخابات 96 توسط ولی فقیه، در رسانه های رسمی و عدم تکذیب تاکنون این خبر بسیار مهم توسط دفتر آقا و دفتر احمدی نژاد، جایی برای تشکیک در آن باقی نمی گذارد. حالا باید آنچه را که هست، تحلیل کرد؛ تخیل در مورد دروغ بودن این خبر شاید بتواند ذهن ها را در مورد اعضای دفتر آقا تخریب کند (و به نظر می رسد برخی واقعا چنین قصدی دارند) اما واقعیت نهی رهبری را تغییر نمی دهد.
رهبر قرار نیست همه تذکرات به مقامات را علنی بگویند؛ خیلی موارد را خصوصی به مقام مربوطه بیان می کنند و یکی از دلایلی که باعث می شود علنی اش کنند، عدم اجرای مورد تذکر از سوی آن مقام است. با این کار، گاهی فشار افکار عمومی مدنظر است که باعث اجرایی شدن آن دستور می شود، همچون حکم حکومتی برای عزل مشایی... حتی در ماجرای ابقای مصلحی نیز وقتی ایرنای جوانفکر اصرار بر نبود چنین حکمی داشت، تهدید بر علنی کردن حکم، باعث حذف آن تکذیبیه ی کذایی از خروجی ایرنا شد. گاهی هم قرار است مردم در جریان قرار بگیرند که رهبر گفته، اما مقام مربوطه گوش نداده؛ همچون آتش زدن اموال قاچاق در تابستان امسال که رهبر تاکید کردند پیش تر هم به مسئولین گفته اند؛ گاهی هم اصل اطلاع عموم از مواضع موضوعیت دارد؛ همچون نظر رهبری در مورد مضر بودن مذاکرات منطقه ای با آمریکا که در دیدار 28 شهریور با فرماندهان سپاه صریحا گفتند به سطوح بالای نظام هم گفته ام و آنها استدلالی در ردش نداشتند (و این یعنی بحثی جدی برای اقناع و اجازه در مورد مذاکره با آمریکا در جریان بوده و ...)
خبر مخالفت ولی فقیه با کاندیداتوری محمود احمدی نژاد مربوط به اوایل شهریور هست و با کمی تاخیر، از منابع غیررسمی علنی شده است. من نمی خواهم بگویم الزاما چون نهی رهبری مورد توجه قرار نگرفته، علنی فرمودند؛ اما شواهد نشان می دهد که ماجراهای قبلی در حال تکرار بوده و رییس جمهور سابق بعد از نهی رهبر نیز سفرهای استانی خود را بدون تاکید بر عدم کاندیداتوری ادامه داده اند.
شاید از کسی که خود را تبیین کننده ی نظرات امام و رهبری می داند، انتظار آن بود که با وجود آن همه سفرهای استانی و یقین اذهان به عزم او برای کاندیداتوری، بعد از نهی خصوصی رهبری، خود رسما اعلام می کرد که تصمیم ندارم در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم کاندیدا شوم. مسئولیتش را هم خود بر عهده می گرفت و در مقام یک ولایتمدار (آنگونه که ادعایش را دارد) خودش را ملزم می دانست که بجای ولی فقیه هزینه دهد. این توقع زیادی از آن همه ادعای ولایتمداری است؟ به نظرم خیر؛ این انتظار زیادی نبود.
در آن صورت هیچکدام این حواشی به وجود نمی آمد که بعضا تخطئه ها از اعضای دفتر گذشته و به خود رهبری هم نزدیک شود؛ فضای ذهنی جوانان هم بهم بریزد و ندانند اوضاع از چه قرار است و بعضا در تحلیل آنچه روی داده، بین جوانان حزب اللهی جدل های اختلافی جدی پیش بیاید... اما سکوت محمود احمدی نژاد و عمل کردن به همان روال پیش از نهی رهبری باعث شد روند جریان شکلی غیرطبیعی (اگر نگوییم غیرمنطقی) به خود بگیرد...
@asoupar
امتیاز انحصاری فحاشی!
من البته ادبیات حاج منصور ارضی را با همه احترام و شأنی که برایش قائلم، خیلی وقت ها، از جمله در همین خبری که از مراسم عرفه اش آمد، نمی پسندم و اعتراضم را هم نوشته ام؛ اما این رسانه های اصلاح طلب یک طوری دوره افتاده اند و ابراز واادبا از ادبیات حاج منصور می کنند که من با یادآوری اینکه همین کلمه ی گفته شده توسط حاج منصور را پیش تر از زبان چه کسی و کجا شنیده ام، فکر می کنم شاید اصلاح طلبان منظورشان این است که فقط علی مطهری ما، آن هم در صحن علنی مجلس و آن هم پخش مستقیم از رادیو، حق دارد این لفظ رکیک را به کار ببرد و دیگران حق ندارند این انحصار را بشکنند؛ وگرنه این ناسزای امروز حاج منصور، برای ما زشت محسوب می شود، برای اصلاح طلبان که خاطرات دیروزشان از نماینده محبوبشان است ☺️
@asoupar
چرایی اصرارها برای کشاندن قاسم سلیمانی به انتخابات
همین چند ماه پیش صادق زیباکلام ناگاه دلسوز اصولگرایان شد و پیشنهاد داد این جریان برای انتخابات ریاست جمهوری 96 قاسم سلیمانی را کاندیدا کنند. همان روزها در روزنامه ی جوان یادداشتی نوشتم با عنوان "سودای اصلاحطلبان برای سردار انقلابی"؛ فکر می کنم خوانش بخشی از این یادداشت، پس از سخنان مشاور اوباما و بیانیه ی سردار، کمک خواهد کرد تا دریابیم چرا برخی ها اصرار دارند سردار عزیز امت را به زور به معرکه ی سیاست بکشانند:
انتخابات 92 با كانديداتوری سعيد جليلی، از سوى اصلاحطلبان به شكلی غيررسمی رفراندوم هستهای تبليغ شد. بدين معنا كه اگر سعيد جليلی ببازد، يعنى سياستهای هستهای كه او مجرى آن بوده، مورد رضايت مردم نيست. اين گزاره البته درست نيست؛ بسيار محتمل است كسی سياستهای هستهای نظام را قبول داشته باشد، اما به مجری آن سياستها برای پست رياست جمهوری رأی ندهد... اما اصلاحطلبان با تبليغ آن، كمک كردند تا حسن روحانى ضمن شعارهای انتخاباتیاش، با موضوعات هستهای همزمان هم رقيب انتخاباتي را بنوازد و هم سياستهای هستهای نظام را. در واقع نقد سياستهای هستهای نظام مستقيماً امكانپذير نبود و شائبه اپوزيسيون بودن را ايجاد میكرد، اما به بهانه نقد مجری، خود سياست هستهای نیز زير سؤال رفت.
نقد مذاكرات هستهای تيم جليلی و نيز سياهنمايی پيرامون عملكرد دولت سابق، شاهبيت شعارهای انتخاباتی روحانى در سال 92 بود. در سال 96 هيچكدام از اين دو موضوع موضوعيت نخواهد داشت. لذا روحانى در سال 96 روى موضوعاتى مانور خواهد داد كه پيش از اين قصد داشت با عنوان برجام 2 و 3 آنها را مطرح كند و با عتاب رهبر، حداقل عنوان برجام 2 و 3 ديگر توسط او مطرح نشد؛ اما تضمينی نيست كه موضوعات آن هم مسكوت بماند، خصوصاً كه امريكايیها بارها بر مذاكره با ايران در موضوعات منطقهای ابراز تمايل كردهاند و با جواب رد رهبر انقلاب مواجه شدهاند.
به دلايل مختلف، امكان تخطئه مستقيم سياستهای نظام در منطقه براى اصلاحطلبان وجود ندارد، اما اگر قاسم سليمانی كانديدا شود و رنگ رقيب انتخاباتی به خود بگيرد، لاجرم حضور مجرى اين سياستها بهانه خوبی به دست خواهد داد كه كل سياستهای منطقهای نظام در بوته تخريب و تخطئه اصلاحطلبان قرار گيرد. كانديداتوری فردي كه 20 سال فرمانده شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بوده، باعث میشود موج تخريب و ترور شخصيت (سياستی كه اصلاحطلبان استاد آن هستند) به نيرو قدس سپاه و فرمانده محبوبش برسد و آنچنان كه با دروغ گازانبر، محمدباقر قاليباف را ترور شخصيت كردند، براى قاسم سلیمانی هم گزينههای تخريبی روي ميز بگذارند. يقيناً قاسم سلیمانی براى اينان تا وقتی قهرمان مدافع حريم و حرم است كه رقيب انتخاباتی نشده باشد.
از سویی قاسم سليمانی شخصيت محبوبي است كه توانايی شكستن آرای هر فرد رقيب حسن روحاني را دارد. براى حاميان دولت يازدهم چه چيزی بهتر از اينكه رقابتی درونگروهی بين نامزدهای رقيب روحانی دامن زده شود كه آرای رقبای روحانی را بشكند؟ سياست شكستن آرای رقيب، اصلاحطلبان را به تحريک براي كانديداتوری قاسم سليمانی وا میدارد. هرچه رقبای روحانى پرتعدادتر و همپوشانی رأىدهندگانشان بيشتر، امكان نباختن او در انتخابات افزونتر.
متن کامل یادداشت که در 9 خرداد 95 در روزنامه جوان منتشر شد، در لینک زیر قابل مشاهده است:
http://javanonline.ir/fa/news/787926/سوداي-اصلاحطلبان-براي-سردار-انقلابي
@asoupar
رییس جمهور و فکری که در مورد شعور ما دارد
آقای روحانی دوست دارد تخیل کند که روابط ایران و عربستان بسیار حسنه و در سطح کشور دوست و برادر بود و سیاست خارجی دولت تدبیر و امید با اشراف کامل همه چیز را به خوبی پیش می برد؛ و ناگاه و بی دلیل و بی جهت، چند نادان از دیوار سفارت سعودی رفتند بالا و دوست، دشمن شد!
شاید برای آقای روحانی جالب باشد که لیستی از کارشکنی های سعودی در سال های 92 و 93 و 94 تا قبل از اعدام آیت الله شیخ النمر و حمله به سفارتشان در تهران را داشته باشند که زین پس وقت سخنرانی، در مورد شعور مخاطب تصور نادرست نکنند:
❎انفجار سفارت ایران در بیروت توسط سعودی تبارهای القاعده
❎ممانعت چندباره از فرود هواپیماهای حامل کمک های دارویی و غذایی جمهوری اسلامی ایران برای مردم یمن و بمباران فرودگاه صنعا در همین راستا
❎کارشکنی در مسیر مذاکرات ایران و 5+1
❎حمله ی چندباره جنگنده های سعودی به سفارت ایران در صنعا در جریان حمله ی عربستان به یمن
❎تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده
❎کارشکنی در راستای کاهش شدید قیمت نفت ایران
❎کشته شدن 11 ایرانی به دلیل سقوط جرثقیل در مسجدالحرام
❎شهادت 500 زائر ایرانی در حادثه ی منا
❎رد درخواست دیدار وزیرخارجه ایران توسط همتای سعودی
❎عدم صدور ویزا برای وزرای دولت ایران توسط دولت عربستان
همه ی این موارد قبل از حمله به سفارت عربستان انجام شد و دولت یازدهم خوب است توضیح دهد در قبال این اقدامات چه کرده، آن هم وقتی هنوز آن چند نادان از دیوار سفارت بالا نرفته بودند. حالا بماند که حد فاصل حادثه ی منا تا حمله به سفارت عربستان حدود 100 روز فاصله بود. و البته در همین چند سال بارها مردم و دانشجویان خواستار صدور مجوز تجمع ضدسعودی شدند و دولت آزادی بیان اجازه ی تجمع نداد.
حامیان رییس جمهور شاید ذوق کنند و پای این عوام فریبی سوت و کف بزنند و فکر کنند چه رییس جمهور تیزبینی انتخاب کرده ایم؛ ما اما یادمان نرفته روابط ایران و عربستان چگونه بود و البته یادمان هم نرفته عمق اقتدار زانو زده ی دولت یازدهم را...
یادمان نرفته سال گذشته 500 نفر از مردم ایران مردند و شما حتی دلتان نیامد سفر کذایی هرساله به آمریکا را کنسل کنید و همراه غم مردمتان شوید و کشور مصیبت زده مان آن روزها بی رییس جمهور بود؛ شما سفر بودید و ندیدید، اما ما یادمان نرفته یک ربع اول اخبار پای غم مردممان و ظلم رفته، اشک می ریختیم و یک ربع دوم خنده های شما را در دیدارهای سازمان ملل تحمل می کردیم و بعد در تلگرام عکس زانو زدن وزیرخارجه مان جلوی امیر کویت را رصد می کردیم؛ یادمان نرفته خبر تعرض به دو نوجوان ایرانی در جده را چطور پنهان کردید و دلتان نمی خواست ما باخبر شویم... مجوز تجمع ضدسعودی هم صادر نکردید؛ ما یادمان نرفته که هیات دولتی تشکیل جلسه نداد و بجای آن، ولی فقیه اعلام عزای عمومی کرد؛ یادمان نرفته که اگر تهدید نظامی رهبر نبود، پیکر حتی یک شهید هم به ایران باز نمی گشت... برای ما روضه ی نادانی چند جوان را نخوانید آقای روحانی که ما برخلاف تصور شما احمق نیستیم که پای این قصه ها خوابمان ببرد و باور کنیم همه ی سیاست خارجی دولت یازدهم آویزان نادانی چند جوان شده که آن هم البته با یک اقدام کوچک شورای تامین استان قابل کنترل بود.
من البته در نادانی آنها که از دیوار سفارت بالا رفتند، شکی ندارم؛ اما نمی توانم در عاقل بودن کسانی هم که سال ها کارشکنی سعودی را با انفعال و سکوت و لبخند پاسخ دادند و حالا این همه انفعال را بر دوش آن چند نادان می اندازند، تردید نکنم...
درخواست زیادی نداریم؛ فقط وقتی دولتتان عرضه ی گرفتن حق مان از این شجره ی ملعونه ی خبیثه را ندارد، لطفا به شعور ما توهین نکنید. حد دولت شما همان زانو زدن و ویزا نگرفتن بود؛ بی جهت نادانی آن چند جوان را بهانه نکنید.
مرگ بر دروغ
مرگ بر تزویر
مرگ بر عوام فریبی
@asoupar
"دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکهی سیاست به دنیا میآیند؛ اما زنان، بر این میدان منت میگذراند که پا در آن مینهند. هر جا زنی هست که به خاطر عدالت میجنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی. ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم"
نادر ابراهیمی / آتش بدون دود
پی نوشت: ☺️
@asoupar
بودجه های دفاعی را با عنایت به سخنان حاج آقا مقایسه کنیم... باید عرض شود که اگر قرار به بستن با کدخدا هم هست، در یک سطحی ببندید که بعد از پایان مذاکرات، کشوری مانده باشد که به آن برگردید!
@asoupar
بله، این یک پست تبلیغی است، تبلیغی رو به آسمان...
وقتی با سی هزار تومان می توان هزینه ی لوازم التحریر یک دانش آموز را تأمین کرد، چرا دریغ کنیم؟
@asoupar
ما برویم جهنم، تحریم ها لغو می شود؟
اگر یک امام جمعه ای یک جایی بگوید طبق احادیث زلزله نتیجه ی گناهان هست، همه ی اصلاح طلبان با هم قیام می کنند؛ اگر احمدی نژاد بگوید یارانه پول امام زمان است، یک عمر به سخره می گیرند؛ اما اگر رییس جمهور جناح خودشان بگوید نتیجه ی نقد برجام رفتن به جهنم است، هیچ سوء استفاده ای از دین نشده؛ هیچ اتفاق غیر طبیعی ای هم نیفتاده؛ همه آسوده بخوابید. دیگر بدتر از این نیست که پیام اصلی خونین ترین قیام شیعه را مذاکره بداند!
اصلاح طلبان که اغلبشان البته حرجی بهشان نیست؛ قبیله گرایی را در ذات دارند؛ اما یک نفر به آقای روحانی بگوید ما قول می دهیم همه با هم برویم جهنم، اصلا خودشان هم که قبلاً فرموده بودند بروید به جهنم؛ فقط سر جدشان این اعتقادات دینی و بهشت و جهنم ملت را انقدر دستمالی نکنند... بعد هم با جهنم رفتن ما وعده های برجامی دولت شما محقق نمی شود برادر!
@asoupar
یک تیتر خوب در مورد حقوق های نجومی:
"نمی شود از قرچک انقلاب کرد و در ولنجک حکومت"
از بخش یادداشت بینندگان سایت الف
@asoupar
همه ی روزهایی را که حامیان دولت روحانی از حب ایالات متحده و بغض بشار اسد علیه اجازه ی ایران به روسیه برای استفاده از پایگاه نظامی نوژه (آن هم برای دفاع از مواضع ایران علیه تروریست های تکفیری) گلو پاره می کردند، دولت روحانی مشغول لابی در مجلس بود تا اجازه یابد از دولت روسیه، همین روسیه ی بد! وام بگیرد تا بتواند کارهای عمرانی کشور را پیش ببرد... استقراض خارجی برای ساخت جاده و پل و چه و چه!
روز چهارشنبه، سوم شهریور 95 مجلس با تصویب لایحه ی اصلاحی دولت، درخواست دولت برای استقراض از روسیه تا سقف 5 میلیارد دلار را پذیرفت.
نوبخت، معاون روحانی هم در دفاع از این لایحه در صحن علنی مجلس گفت استفاده از منابع مالی شرقی، انحصار منابع غربی را می شکند!
اداره ی مملکت به سبک قاجار؛ مبارک است.
تقصیر علی مطهری نیست که امروز برای امام معصوم علیه السلام هم حریم قائل نیست؛ تقصیر جمهوری اسلامی است که عمری برای آقازاده ها هم حریم قائل شده است. ما امروز تاوان احترام های بیجایی را پس می دهیم که بخاطر پدر برای پسر قائل شدند...
@asoupar
اعلامیه ها خیلی وقت ها راست نمی گویند؛ روی اعلامیه که نمی شود نوشت او کشورش را و ده ها میلیون هموطنش را فروخت... یعنی خائن ها را به بهشت می برند؟
@asoupar
عکسی جالب توجه از روز خبرنگار و دسته گل اهدایی دفتر رییس جمهور روی میز سرویس سیاسی روزنامه ی جوان / مرداد 93
دسته گل اهدایی را هم قرار بود با خودمان ببریم جهنم 🙃
@asoupar
امروز تابلویی در شمال میدان فردوسی توجهم رو جلب کرد؛ رویش نوشته که شش ماه از برجام می گذرد؛ هیچ تاثیر محسوسی در معیشت مردم به وجود نیامده است...
@asoupar
آقای روحانی! جای مشاورانتان، اين بار حرف مردم را گوش كنيد
سوال های نه چندان چالشی توسط مجريان انتخابی با چاشنی تعارفات معمول؛ خنده های تصنعی روحانی و گفتن از گشايش ها و آمارهایی كه در زندگی روزمرهی مردم بروز و ظهوری ندارد و ارجاع دليل مشكلات كنونی به دولت قبل؛ همراه با مبالغه در تحسين برجامی كه معلوم نيست كجای زندگی ملت است و تخطئهی نیروهایانقلابی و سخن از پيام 22 خرداد و ... اينها خلاصهی برنامههایی است كه در سه سال گذشته با عنوان گفتگوی رييس جمهور با مردم پخش شده است. گفتگوهايی كه می توانسته هم چالشی باشد و هم بيشتر از اين مدل تعارفی و فرافكنانهی كنونی، بيان گر عزم راسخ دولت برای حل مشكلات. اما اين اتفاق نيفتاده و حالا در آخرين سال دولت يازدهم، امشب باز هم قرار است رييس جمهور با مردم سخن بگويد. شايد هنوز تا شب، زمان باشد كه گفتگوهای تلويزيونی او رنگی تازه از پذيرش واقعيات و مسئوليتها بگیرد. تريبونی كه گرچه با مردم سخن می گويد، اما يک طرفه است. با اين همه، نگاهی به آنچه در كف خيابان و در شبكههای اجتماعی می گذرد، خواستههای مردم را و آنچه را كه دوست می دارند پاسخش را از رييس جمهور بشنوند، میتوان به سادگی دريافت. شايد بهتر باشد حسن روحانی اين بار بيشتر از راهنمايی های مشاورانش به صدای شعار دادن های مردمی گوش دهد كه اهالی كرمانشاه كه مطالباتشان با عتاب «گوش نمیدهيد» رييس جمهور مواجه شد، تنها بخشی از آنان بودند:
1- گلههای معيشتی اولين دغدغههای مردمیست كه سه سال است براى تغيير اوضاع اقتصادی و عبور از ركود و تحريم و تورم و بيكاری منتظر تحقق وعدههای توافقنامه ای مسئولين دولت هستند. امشب وقتی حسن روحانى به تلويزيون میآيد، ديگر جايی برای وعده دادن نمانده؛ از انتخابات و موعد شعارهای رأی جمع كن و ارائهی برنامه سه سال گذشته و اكنون او يا بايد از عملكردش بگويد يا عذرخواه وعدههای محقق نشده و توضيح دهندهی چرايی اين عدم تحقق (بدون هيچگونه فرافكنی) باشد. مردم فقط می خواهند بدانند دولت چرا هيچ كاری براى اين اوضاع بهم ريختهی اقتصادی نمیكند و برایش حاشيه سازی های سياسی در اولويت است. كارخانههای تعطيل، حقوقهای معوقه، گرانیهای پی در پی كالاهای اساسی، مسكنهای مهر معلق در كنار ركود و بيكاری مانده آيا جايی برای آنكه باز شعار سياسی دهيم، باقی می گذارد؟
2- برجامی كه از نگاه دولت روحانی و حاميانش فتح الفتوح و برگ برندهی دولت يازدهم قلمداد میشد كه در اين دو سال و نيم گذشته از امضای توافقنامهی اوليه قدر هزار دو و نيم سال فخر بلد بودن ديپلماسی و تعامل با دنيا و نجات ايران از حملهی نظامی و تحريم اقتصادی و چه و چه را بابت آن فروخته بودند، حالا كشتی به گل نشستهای را میماند كه روی دست دولت مانده و نمیداند با آن همه وعدههای برجامی در پسابرجام ناكام چه كند. توضيح دربارهی پسابرجام و نقض شدن های مکرر برجام از سوی غرب و اقداماتی كه دولت ايران در برابر اين نقض شدنها بايد انجام می داده و نداده است، حتماً سوال مهم مردم ايران از رييس جمهور است. از دورهی شعار دادن های فاتحانه در مورد برجام خيلی وقت است عبور كردهايم. حالا بايد به روشني پاسخ داده شود برجام برای زندگی ملت ايران چه آورده است.
3- فساد اقتصادی در دوران دولت يازدهم ديگر چيزی نيست كه فقط زمزمههای آن در محافل خصوصی بپيچد و لابهلای شلوغی عمليات روانی دولت گم شود. حالا همهی مردم منتظرند ببينند دولت با تمام شعارهايش در مورد مبارزه با فساد و همهی ادعاهای راست و دروغش در مورد فساد اقتصادی دولت گذشته، خود در مبارزه با فساد چه میكند. حقوقهای نجومی مديران دولتی، شنيدههای پيرامون نزديكان رييس جمهور، مسكوت ماندن پروندهی كرسنت و ... همه مواردی است كه روحانى بايد امشب آنان را به مردم توضيح دهد؛ اگر واقعاً خواستهی مردم را محترم میشمارد.
روحانى میتواند امشب به هيچكدام اين سوالات پاسخ ندهد؛ يا همه را يک مدلی جواب دهد كه آخرش هم چيزی دست افكار عمومی را نگيرد؛ مردم هم كه پای تريبون نيستند تا خواسته هايشان را وسط سخنرانی رييس جمهور شعار دهند و به اعتراض پاسخ بگيرند كه چرا گوش نمیدهيد؛ در نهايت میزنند كانالی ديگر و نمايش شبكههای ديگر را میبينند؛ اما دور زدن مردم، نه رسم شرع و قانون و جوانمردی است و نه مطابق شعارهای مردم محور روحانى و نه برای دولتی كه هراس یک دورهای شدنش را فقط همين مردم می توانند رفع كنند، رأی انتخابات 96 خواهد شد. اينان همان مردمی هستند كه ولی نعمت شمايند؛ كه صبورند و ايستاده پای كل نظام از جمله دولت يازدهم؛ كه خدمت به اين مردم هم دنيايتان را میسازد و هم آخرتتان را؛ آقای روحانی! اين بار بجای مشاورانتان، حرف اينان را گوش دهيد.
روزنامه ی جوان / 12 مرداد 95
@asoupar
آمریکای پسا آتش بس سوریه؛ آمریکای پسابرجام ایران
آنهایی که ذوق زده از گفتگوی تلفنی با اوباما، توهم هوش و ادب اوباما برشان داشت و هنوز هم انگار زمینشان نگذاشته، خوب است سطح این هوش و ادب را روی جنازه ی نیروهای ارتش سوریه ببینند؛ آن هم فقط چند روز پس از امضای توافقنامه آتش بس توسط روسیه و امریکا. تکفیری ها فقط چند ساعت پس از حمله ی مثلاً اشتباهی آمریکایی ها آن منطقه را گرفتند.
اگر کسانی فکر می کنند بین آمریکای پسا آتش بس سوریه با آمریکای پسابرجام ایران تفاوتی هست و مثلا ما چون رنگ ریشمان خوشگل تر است، آمریکا دوستمان می دارد، می توان به عقل سیاسی شان با تردید نگاه کرد.
پی نوشت: باز البته ارتش سوریه را، از ترس روسیه یا افکار عمومی، می گویند اشتباهی زدیم؛ نقض برجام را که همین ترس هم نیست و توجیه مسخره ی اشتباهی زدیم را هم نمی آورند.
@asoupar
ما هم نه بخشيدهايم، نه فراموش كردهايم
«نه می بخشيم؛ نه فراموش می كنيم.» اين شعاری است كه سمپاتهای فتنه 88 در واكنش به عذرخواهی سعيد مرتضوی در فضای مجازی مینويسند. نقش او در جنايت كهريزک آمر به انتقال بازداشتی های آشوبها به بازداشتگاهی بوده كه بايد پيش از آن تعطيل می شد. او بهحق از كار بركنار، محاكمه و مجبور به عذرخواهی شد. آن سوی ماجرا هم تئوريسينهای فتنه، آشوبگران، آنها كه مسجد و بانک و اموال عمومی آتش زدند و به مردم و عزاداران حسينی و پايگاه بسيج حمله كردند و... اغلب مجازات شدند. با اين همه، حاميان فتنهای كه نظام را تا مرز براندازی پيش برد – كه آزادانه در كشور روزنامه و سايت دارند - تلاش چند ساله براى انحراف اذهان از اصل ماجرای فتنه را با نامه مرتضوی عمق بخشيدند. گويی همه آنچه سال 88 بر مردم ايران گذشت، جنايت كهريزک بود و اين ماجرا قبل و بعدی نداشت. بيان بخشی از يک ماجرا يا تعريف يک حادثه از ميانه آن ذهن را متوجه عمق سياسیكاری حاميان فتنه میكند كه چگونه خونهای ريخته شده را ابزار رسيدن به اهداف جناحی خود میكنند.
تعبير نادرست «شهيد» براى قربانيان كهريزک در نامه مرتضوی نيز به آنان فرصت موج سواری بیشتر می دهد تا بيشتر خود را محق بدانند. آنها عذرخواهی فردی را كه دستور انتقال بازداشتیها به كهريزک داده، نمی پذیرند؛ اما از سويی ديگر هشت ماه آشوب و بيانيههای دعوت به آشوب را اعتراض مدنی می خوانند. جنايت کهریزک را میبينند و جنايت حمله به پايگاه مهمات بسيج را كه منجر به مرگ هفت تن شد، نمیبينند. جنايت کهریزک را می بينند و ليست پرتعداد خسارات مادی و معنوی لیدرهای فتنه 88 بر كشور و مردم را نمیبينند. جنايت كهريزک در ميانه فتنه را میبينند و آغاز ماجرا از يک دروغ بزرگ و رئيسجمهور خودخوانده پيش از پايان انتخابات را نمیبينند.
اگر قرار به عذرخواهی است - كه هست- و هر کس گناهی كرده بايد مجازات و مجبور به عذرخواهی شود، پس توبهنامه مردمان خداجوی ميرحسين موسوی را كه ظهر عاشورا در مقدسترين روز عزای مردم اين سرزمين كف زدند، رقصيدند، حمله كردند و آتش زدند، چه زمانی خواهیم دید؟ آيا رسانه اصلاحطلبی خواهيم يافت كه بر گناه موسوی در حمايت از آشوبگران عاشورای 88 تأكيد كرده باشد؟ توبهنامه آنها كه بيانيه دادند و آبروی نظام برخاسته از خونهای ملت را دستمايه قدرتطلبی خود كردند و زمينه براي آشوب و مرگ و تحريم و دستاندازی سياسی و اقتصادی بيگانگان چيدند، چه زمانی منتشر میشود؟ عذرخواهی آنها كه به ضدانقلاب فرصت دادند در خيابانهای پايتخت جمهوری اسلامی با فريادهای «مرگ بر اصل ولايت فقيه»، «نه غزه، نه لبنان... »، «جمهوري ايراني» و... آرمانهای امام امت را آتش بزنند، چه زمانی نوشته می شود؟!
سران فتنه بعد از هشت ماه ايجاد ناامنی، با رأفت مصلحتانديشانه نظام مورد هيچ برخوردی قرار نگرفتند و زندگی شان به شكل عادی و حتی بیكوچکترين محدوديتی همچون روال سابق ادامه يافت (اقدام تأمينی حصر براي حفظ امنيت مردم مربوط به يك سال بعد و آشوب 25 بهمن 89 است) حال كه چنين رأفتی متوجه آنان شده، آيا نبايد ظرفيت رسانهای اصلاحطلبان حداقل همان قدر كه به اصرار بر گناه مرتضوی اختصاص میيابد، به گناهان سران فتنه و دروغگويی در مورد صحت انتخابات 88، آنچنان كه ليدرهايشان هم به آن اذعان دارند، بپردازد؟ براى اصلاحطلبان خون كشتههای كهريزک، از خون مادر و دختر خانواده رجبپور كه در مهدكودک مقابل پايگاه بسيج نينوا كشته شدند، رنگينتر است، چرا که خون كشتههای كهريزک برای برخی نان دارد...
مخالفان فتنه آنقدر موضع گیری عليه مرتضوی كه از مسئولان نظام به شمار می رفت، دارند كه ثابت كند تقبيح گناه را جناح بندی نكردهاند؛ آن سو در رسانههای حامی فتنه آيا مطلبی در مورد گناه بزرگ فتنهگران وجود دارد؟ آنها اگر حرفی هم در مورد سران فتنه میزنند، فقط رفع حصر است و نه حتى محاكمه سرانی كه مطابق شرع و قانون مفسد فی الارض هستند. رفع حصر يعنى اصرار بر بیگناهی. آمر انتقال بازداشتیها به كهريزک مرتضوی بود و آمر آشوبهای خيابانی و حمله به پايگاه نظامی، ميرحسين موسوی؛ چگونه كه آمريت جنايت كهريزک خوب است عذرخواه باشد، اما آمريت جنايت خرداد 88 مير مظلوم است و بايد رفع حصر شود؟! اصلاحطلبان اين روزها به لطف عذرخواهی ديرهنگام مرتضوی برای آتش غوغازيستی های خود هيزم فراهم كردهاند، اما خوب است بدانند مخالفان فتنه نيز جنايات فتنهگران را نه فراموش كردهاند و نه بخشيدهاند. غوغای رسانهای و فضاسازی، فتنه روی داده را تبديل به اعتراض مدنی نمیكند و تكرار اخبار مربوط به گناه امثال مرتضوی هم گناه موسوی و كروبی را پاک نمیكند. اگر قرار است روزی سران فتنه از حصر خارج شوند، مسير آن خروج فقط به سمت دادگاه خواهد بود.
روزنامه جوان / 25 شهریور 95
@asoupar
مرتضوی همچنان می خواهد خون به دل حامیان نظام کند؟
از یک جایی به بعد انگار که سعید مرتضوی اصرار داشت نقش "خون به دل حامیان نظام کن" را در این کشور بازی کند و موفق هم بود! سال 88 در اوج جنگ تمام عیار با فتنه گران، بزرگترین بهانه را دست آشوبگران داد که علیه نظام فعالیت کنند و برای اتهامات دروغین خود، حالا سند و مدرک بیابند. (حال اینکه شب ها از فکر ظلم رفته بر آن خانواده ها خوابمان نمی برد، بماند!) بعد آن جنایت را با دروغ هایی مضحک خواست بپوشاند که حملات بیشتر ضدانقلاب علیه نظام را موجب شد. بعد آن کنار نکشیدن ها از حلقه ی مدیریت کشور، اصرار بر هزینه درست کردن برای نظام، نمایش یکشنبه ی سیاه در مجلس و ... مرتضوی همچنان ادامه می داد و خون به دلمان می کرد.
از صدر تا ذیل نظام بابت اقدامات او هزینه های کم و زیاد دادند؛ از رهبری گرفته تا هر که کوچکترین فعالیت سیاسی در حمایت از نظام داشت و دارد. حالا دیرهنگام و بد ادبیات، آمده به عذرخواهی؛ محتوای عذرخواهی او نشان می دهد همچنان علاقه مند به ایفای چنین نقشی است. دو نکته در نامه ی اوست که می گوید گویا همچنان می خواهد خون به دل حامیان نظام کند.
اول آنکه او قربانیان کهریزک را شهید می نامد. مرتضوی حتماً می داند در شرع و قانون ما شهید چه کسی است و چه تعریفی دارد. می داند که قربانیان کهریزک گرچه به ناحق و جنایت بار به قتل رسیده اند، اما در راه اسلام کشته نشده اند. پس چرا آنان را شهید می نامد؟! آنها که سال 88 بیرون آمدند، حضورشان غیرقانونی و شعارشان دروغی به نام تقلب بود. مرگ به ناحق و ظالمانه، آشوبگر و تجمع کننده ی غیرقانونی را تبدیل به شهید راه حق نمی کند. شهید یک مفهوم سیاسی نیست که با چرخش های ما و منافع ما تغییر کند. آیا او می خواهد بگوید در فتنه ی 88 حق نه با نظام، بلکه با معترضین بوده است؟! اگر خوشبینانه بگوییم اشتباه کرده، باید اذعان کرد اشتباه خطرناکی را مرتکب شده است...
دوم آنکه در بند پنجم نامه ی او هم عبارت قابل تاملی وجود دارد: "امیدوارم تلخی این حادثه و هزینههای عظیم این خسارت معنوی همچنان در حافظه مسئولان مربوطه باقی مانده و من بعد شاهد تکرار اینگونه وقایع تلخ در کشور عزیزمان ایران اسلامی نباشیم."
البته مرتضوی خوب می داند که این نظام اسلامی بود که مقابل او ایستاد و دستور تعطیلی کهریزک را هم رهبر همین نظام داد که اگر خبر به حضرتشان نرسیده بود، معلوم نبود در کهریزک چه می شد! با این حال با چنین متنی گویی می خواهد دیگرانی را هم در جرم خود به ناحق شریک کند.
من البته نمی خواهم به سبک غوغازیستی اصلاح طلبان از گناه دهه ی هشتاد مرتضوی نتیجه بگیرم که اقدامات دهه هفتاد او هم زیر سوال است؛ نه در این حد از منطق تهی ام و نه عقده ی بسته شدن مطبوعات پایگاه دشمن روی دلم مانده که حالا با ایستادن روی خون فرزندان این سه خانواده، خالی اش کنم. پس با احترام به اقدامات مثبت مرتضوی این را نوشتم.
@asoupar
دولت عربستان بعد از حمله به سفارتش، برای قطع رابطه با ایران بهانه بدست نیاورد. شما به خودتان نگاه نکنید؛ هر دولت عزتمندی، وقتی مورد تعرض قرار می گیرد، رابطه ی سیاسی با متجاوز را قطع می کند.
#واقعه_ی_فرودگاه_جده
@asoupar
آقای هاشمی! مملكت داری غير جناح بازی است
در همهی سال های پس از پايان جنگ ايران و عراق تا همين روزهايی كه خاورميانه كشور به كشور در آتش خشونت و ناامنی می سوزد، ايران در موقعيتی نبوده و نيست كه بتواند بودجهی دفاعی خود را به كمتر از آنچه هست، برساند. تذكر اين نكته به كسی همچون آيت الله هاشمی رفسنجانی كه خود سالها جزء حلقهی اول اداره و تصميم گيری های كلان كشور بوده، زيره به كرمان بردن است.
او در شرايطی از تمثيل پايان جنگ جهانی و محروميت آلمان و ژاپن برای داشتن نيروی نظامی به عنوان دليل پيشرفت علمی استفاده می كند كه حداقل 8 سال بعد از پايان جنگ، مسئوليت بستن بودجهی كل كشور را بر عهده داشته است. اگر هم منظورش از تمثيل پايان جنگ، اين توافقنامهی نيم بند كذايی برجام است، كه ساده لوحی خاصی میخواهد كه پس از آن همه توصيف فتح الفتوحی از برجام، شرايط امروز ايران را در موقعيت شكست خوردگان جنگ جهانی دوم بدانيم كه بايد تسليم غرب شده و خود را از نيروی نظامی محروم سازد. سراغ اين فكر وحشتناک هم نمیرويم كه وقتی بحث محدود كردن نظامی ايران توسط غرب در ميان است، اين عبارات چه پالس هايی به غرب می فرستد. گرچه آن دوگانهی «ناآگاهی يا خيانت» هم كه رهبر انقلاب در مورد جملهی ««دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها» فرمودند، همچنان سر جايش است؛ ولی فى الحال می گذريم. چرا؟ چون رييس مجمع تشخيص مصلحت كسی نيست كه اين بديهيات كشورداری را نداند.
از سویی شايد برای آيت الله هاشمی و حاميانشان جالب باشد كه بدانند همين آلمان و ژاپن در سال جاری به ترتيب حدود 39 و 40 ميليارد دلار بودجهی نظامی داشته اند. در حالی كه اين رقم در مورد جمهوری اسلامى ايران فقط 12 ميليارد دلار است.
سياستگزاری های اصلاح طلبان و آقای هاشمی كه سالهای اخير شديداً تغيير مشی داده و ليدر مخالفان سابق خود شدهاند، زياده مصداقی شده است. يک روز كه دولت را در دست دارند، انتقاد به دولت را كارشكنی میدانند؛ روزی كه خود در مقام نقد دولت هستند، از هيچ تخريبی فروگذار نمیكنند. روزی كه مخالفشان انتخابات را ببرند، زير ميز قانون و رأی ملت میزنند؛ روزی كه خودشان انتخابات را ببرند، از پيام 24 خرداد میگويند و احترام به رأی ملت. روزی كه آنها رئيس جمهور باشند، پی افزايش اختيارات رييس جمهوری هستند؛ روزی كه ديگری رييس جمهور باشد، می گويند چرا پی مديريت جهانی است! نظارت استصوابی اگر رقبای ما را رد صلاحيت كند، خيلی خوب است و اگر رفقای ما را رد كند، اصل موجوديتش را بايد زير سوال برد. وزارت اطلاعات تحت نظر ما بايد دعوت به فعاليت اقتصادی شود؛ اما سپاه با همهی سابقه در اين زمينه بايد پس زده شود. دولت اگر دست ماست، مجلس هم بايد همسو باشد؛ دولت اگر دست رقباست، مجلس همسو باعث عدم نظارت مجلس بر دولت می شود!
اين سياستگزاری جناحى به بودجه بندیها هم توسعه می يابد؛ نهادها برای تخصيص بودجه و حتى پرداخت بودجهی تخصيصی به نهاد زيردست ما و نهاد غير زير دست ما تقسيم میشوند و هر كدام براى جناح مربوطه باشند، بودجهی بيشتری دريافت میكنند. بودجه دولت افزايش میيابد؛ بودجه صداوسيما كم می شود. بودجهی رفقای موسسه امام زياد می شود؛ بودجهی قوه قضائيه را نمی دهيم و ... اينگونه است كه در تخصيص بودجهی نظامی بيش از اينكه موقعيت ايران به دليل حضور در جنگ سوريه و مولفههایی ديگر همچون وجود همهی گزينه های روى ميز رئيس جمهور آمريكا و رژيم صهيونيستی و امثاله مد نظر قرار گيرد، به اين توجه میشود كه نيروهای نظامی كه زير دست ما نيستند، پس اين همه بودجه براى چه؟ يعنى عملاً منافع جناحی به جای منافع ملی مدنظر قرار میگيرد. ما انتظار زيادی نداريم؛ فقط میگوييم در شأن جناب آيت الله نيست كه منافع ملی را اينگونه جناح زده به تحليل و تفسير بنشيند. ما سطح او را حتماً از خرده تحليل گرهای اصلاح طلب بالاتر می دانيم.
روزنامه ی جوان / 14 شهریور 95
@asoupar
آیا قرار است درب قوهقضائيه را ببنديم؟
«با بگیر و بند فساد حل نمیشود، باید با ریشههای فساد برخورد کنیم. اگر کسی جایی حقوق غیرعادلانه گرفته، فکر نکنیم باید در قوه قضائیه صف درست کنیم و چوب و شلاق بیاوریم!»
اين سخنان رئيس قوه مجريه در مورد وظايف قوه قضائيه است؛ اصل 57 قانون اساسی می گويد قوای سه گانه مستقل از يكديگر هستند. با اين همه، اين يادداشت میخواهد از اصل تفكيک قوا كه در ايران به رسميت شناخته می شود، عبور كند. فرض را می گذاريم بر اينكه رياست محترم دستگاه اجرايی (تأكيد میكنيم؛ اجرايی و نه سياستگزاری) از باب نقادی و نه مداخله اين عبارات را بيان كرده است. هرچند بوی سياستگزاری براى قوهقضائيه از اين سخنان مشهود باشد، میخواهيم خود را به راهی ديگر بزنيم؛ راهی كه در آن رييس جمهور حقوقدان است و خود بسی بيش از ما به قانون اساسی و مدل حكومتی بر مبنای اصل تفكيک قوا واقف است.
پس بحث بر سر چيست؟ موضوع پيچيده نيست؛ حتی اگر قرار بود سياستگزاری براي قوه قضائيه توسط رييس قوه مجريه صورت پذيرد، باز هم درستی اين عبارات خيلی جدی زير سوال بود.
صرف نظر از دلايل عقلی و دينى و قانونى كه در ادامه خواهد آمد، دستگاه قضايی برای ورود به ماجرای حقوقهای نجومی امر ولی فقيه را پشت سر خود دارد. سخنگوی دستگاه قضايی براى برخورد با مديران نجومی، براى عمل به وظايف قانونى خود و براى اجرايی كردن امر ولی فقيه ابتدا از اتمام حجت با دولت شروع می كند كه «اگر عدهای را احضار كرديم، دولت گله نكند»! گيرم كه دولت گله كند، گيرم كه مجرم از اعمال مجازات دلخور شود، آيا اين دلخوری از دستگاه قضايی سلب مسئوليت میكند؟!
ولی فقيه در ديدار اخير با هيات دولت وقتی سخن از برخورد جدی با مسئله حقوقهای نجومی میشود، می فرمايند: «فقط قوّه مجریّه نیست که باید برخورد کند، قوّه قضائیّه هم در جای خود -آنجایی که جای ورود قوّه قضائیّه است- بایستی برخورد کند.» و باز يادآور شويم وصف حضرتشان را از اين حقوقها در خطبه دوم نماز عيدفطر: «این برداشتها نامشروع است، این برداشتها گناه است، این برداشتها خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است...»
گذشته از اين، طبق آنچه آقای روحانی گفته، فساد با بگير و ببند حل نمی شود؛ پس چطور در قوانين كشور برای جرائم اقتصادی مجازات درنظر گرفته شده است؟ آيا سخن رئيس جمهور تمامی قوانين مربوط به برخورد با مفسدين را بی اثر اعلام نمی كند؟! دستگاه قضايی مطابق قانون «موظف» به برخورد با مفسدين است و دلیل مجازات هم صرفا حل فساد نیست. ضمن آنکه مجازات مجرم با كار ريشهای مد نظر رئيس جمهور هم منافاتی ندارد.
از سويی آيا صرفاً فساد اقتصادی مدیران با بگير و ببند حل نمیشود، يا اين گزاره شامل فسادهای دیگر توسط دیگران هم میشود؟ اگر قرار است دزدی های كلان مديران اجرايی با بگير و ببند مواجه نشود، چرا دزدی های خرد مردم عادی چنين برخوردی را موجب شود؟ خون مسئولين رنگين تر است يا ديوار سارقان خرده پا كوتاهتر؟! يا آنكه قانون فقط براى مردم عادی نگاشته شده و مقامات مصونيت قضايی دارند؟ داستان حضور علی ابن ابيطالب عليهماالسلام در دادگاه به دليل شكايت يک يهودی را هم ديگر تعريف نكنيم؟ با اين حساب آيا بهتر نيست براى هميشه درب قوه قضائيه را ببنديم و تعطيلش كنيم؟ اگر قرار است مفسدان (در هر زمينهای) چوب دستگاه قضايی را بالای سر خود حس نكنند، لاجرم اين دستگاه عريض و طويل قضایی از حيز انتفاع ساقط است ديگر؛ اين طور نيست؟
از سويی آيا فلسفه اعمال مجازات مفسدين صرفاً حل معضل فساد است؟ خير؛ صرف نظر از آنكه مجازات اين ذخيرههای دولت اعتدال، فساد را ريشه كن می كند يا خير؛ عدالت، اينان را مستحق تنبيه میداند. اين يكی از فلسفههای اعمال مجازات در حق متخلف است. اعتقاد بر بی نتيجه بودن مجازات مجرم در بعد كلان (بر فرض درست بودن) استحقاق او برای مورد تنبيه قرار گرفتن را نفی نمیكند. خدا نيز برای مجرمين مجازات درنظر گرفته است؛ حتى وقتی كه ديگر حل فساد موضوعيتی ندارد؛ در روز قيامت! چرا؟ چون آنان مستحق مجازات هستند.
اما همه آنچه گفتيم براى رييس جمهور حقوق خوانده و حوزه رفته بديهی و تكرار مكررات است. چه كنيم؛ هر قدر هم خودمان را به بيراه بزنيم كه بديهيات را يادآور نشويم، باز میبينيم سياست و منافع جريانی و قبيله گرايی بر علم و عقل غلبه می كند. رئيس جمهور سابق میگفت كابينه خط قرمز ماست و تهديد میكرد اگر دست اندازی(!) كنند، به وظيفه قانونى خود عمل میكنم و به ضرر كشور تمام میشود؛ رئيس جمهور كنونی خط قرمزش از كابينه گذشته و به مديران دولت رسيده است. به نظر میرسد روسای جمهور ما براى دستگاه قضايی، فقط سياستگزاری نمیكنند؛ بلكه پای مجازات مديرانشان كه وسط میآيد، فراتر از سياستگزاری ترجيح میدهند درب دستگاه قضايی را ببنديم و برويم!
روزنامه جوان / 10 شهریور 95
@asoupar
حوزه هاى علميه؛ يک سكوت و يک سؤال
در هياهوی جنجال برگزاری كنسرت در شهر مقدس مشهد، در تلگرام مطلبی دست به دست شد كه نكته جالب توجهی را متذكر شده بود؛ اينكه اگر دولت آنگونه كه ادعا می كند حق مردم همه شهرها میداند كه كنسرت داشته باشند، چرا در مورد اجرای كنسرت در قم پافشاری ندارد و بعد نتيجه گرفته بود كه دولت از مچ انداختن با آقای علمالهدی لذت می برد و هزينهای هم برایش ندارد و حتی از اين دوگانهسازی در ماههای منتهى به انتخابات بهره می برد، اما درافتادن با بزرگان قم و تيزی حرفهايشان هزينهای نيست كه هر كسی حاضر به تحملش باشد...
بيراه نمی گفت؛ اگر فقط اسم برگزاری كنسرت در قم بيايد، دولت بايد فاتحه همان مثلاً تأييدات نيمبند قم بر تدبير و اميدش را بخواند. پس ترجيح میدهد با بزرگتر از خودش شوخی نكند!
اما اين نكته ی درست در ماورای خود میتواند از جهت ديگری مورد بررسی قرار گيرد و دولت كه نه بلكه قم را مخاطب سؤال قرار دهد. اگر قم امروز در قبال حريم امام رضا علیه السلام سكوت كرده، پس چرا فردا در قبال حريم حضرت معصومه سلام الله علیها اعتراض كند؟ اگر برگزاری كنسرت در جوار بانوی قم مورد ايراد و اشكال قرار خواهد گرفت (كه يقيناً همينطور خواهد بود) پس به طريق اولی در جوار حرم امام معصوم علیه السلام هم باید مورد اشکال قرار بگیرد؛ حال جای سؤال است كه قم چرا "اكنون" ساكت است؟ موضوع بحث مگر حريم اهل بيت پيامبر سلام الله علیهم نيست، پس ديگر قم و مشهدش چه فرقی دارد؟ آيا فقط وقتي پای قم وسط بيايد، قرار است حوزههای علميه زبان به اعتراض و گلايه بگشايند؟
حالا میتوان به موضوعی كلیتر پرداخت. ميان اين همه شبهههای دينى كه ابزار كار اهل سياست میشود، چرا اغلب حوزههای علميه در سكوت هستند؟ يك نفر میگويد چيزی به نام حريم امام رضا نداريم و قم ساكت است؛ يكی ديگر میگويد كفران نعمت برجام عذاب الهی میآورد و قم ساكت است؛ قصاص زير سؤال می رود؛ عدالت جنسيتی به شكل غربی مطرح میشود؛ عليه تفكيک جنسيتی موضعگيری میشود؛ همچنان صدايی از طلبه ها شنيده نمی شود. در بحث تحصيل مال نامشروع و حقوقهای نجومی و اثرات مال حرام در جامعه اسلامی يا در همه وقتهايی كه وقايع تاريخ اسلام ابزار دست دولت شده، چه جنگ و صلحهای صدر اسلام، چه پيش كشيدن پای مذاكرات امام حسين علیه السلام و عمر سعد، چه صلح امام حسن علیه السلام و... يا مباحثی همچون بانكداری بدون ربا، كشف حجاب فلان كانديدای انتخابات مجلس، مبانی فقهی اطاعت از امر ولیفقيه، همه و همه، ردی از واكنش و موضعگيریهای برخاسته از قم نمیبينيم.
گاه تکصداهايی از برخی مراجع معظم می رسد، اما سخن از بدنه حوزههای علميه است. يحتمل نه صلاح است و نه در شأنيت مراجع بزرگوار كه برای هر موضوعى ورود كنند و اصلش هزاران شاگرد تربيت كردهاند، برای چه زمانی؟ سخن از خروج جمعی حوزههای علميه از انفعال و پاسخگويی به شبهاتی است كه اهل سياست به دل جامعه می ريزند و خيلی وقتها حوزه شايد به بهانه اينكه جدال اهل سياست است و جای بحث دينی و علمی نيست، در سكوت میگذراند. اما اتفاقا اینجا جدال های سیاسی به دین لطمه می زند و وقتی گزاره ی دینی ابزار سیاست می سود، متولیان دین بابد پای به عرصه گذارند و جواب دهند.
نتیجه ی چنین سکوتی است كه بار پاسخ به شبهات دينى هم بر دوش اهل رسانه میافتد. همچون همين روزها كه امام جمعه مشهد بار حفظ حريم حضرت ثامنالائمه علیه السلام را به تنهايی بر دوش میكشد، در كنار تعدادی انگشتشمار از اهل رسانه که غیر از دغدغه مندی، بلدند در امور دینی هم بنویسند.
آيا دامنه موضعگيری آقايان بايد محدود به قم شود يا تمامی جامعه اسلامی را دربر بگيرد؟ يا آنكه در برابر امام رضا فقط مشهدی ها مسئولند و در برابر خواهر عظيمالشأن ايشان، فقط قمی ها؟!
فكر میكنم امروزی كه قم در برابر حفظ حريم امام رضا علیه السلام ساكت است، فردا با چه توجيهی میخواهد حريم حضرت معصومه سلام الله علیها را دفاع کند و از شبهه ی «اعتراض به دليل قرابت مكانی» خود را برهاند؟
روزنامه ی جوان / 11 شهریور 95
@asoupar
یک نفر جلوی قبح شکنی صداوسیما را بگیرد
داریم تکه هایی از قسمت آخر سریال تلویزیون جمهوری اسلامی را برای عزیزی که ندیده، تعریف می کنیم؛ وسطش به کنایه می گوید حالا زبان اصلی بود یا دوبله؟
بیراه هم نمی گوید؛ زیاده شبیه سریال های ترکیه ای که تعریف می کنند، بود. انگار فیلمساز بین ایران و ترکیه گیر کرده باشد مثلا!
همزیستی مسالمت آمیز دو همسر سابق و کنونی پریا جالب توجه است. پریا با شکمی برآمده از روزهای آخر بارداری، در کنار همسر کنونی اش که ده سال یا بیشتر کوچکتر از اوست، خطاب به همسر سابقش می گوید: حبیب خوبی؟ و با پدرشوهر سابقش هم سلام علیک و احوالپرسی می کند.
عصر همان روز جلوی منزل همسر سابقش در روستا درد و ... موعد زایمان فرا می رسد. همسر سابقش به همسر کنونی اش با فریاد می گوید که بروید سراغ فلانی؛ قابله را می گوید!
در منزل همسر سابقش زایمان طبیعی می کند. زیر باران چهره همسر و خانواده اش را زوم شده می بینیم، نشانه ای از تولد. بین چهره ها، چهره ی همسر سابق پریا را هم جداگانه می بینیم؛ او هم نشان تولد دوباره دارد، با زایمان همسر سابقش... بعد زایمان هم دو پدر شوهر کنونی و سابق کنار هم ذوق زده اند!
تلویزیون فکر می کند دعوا فقط سر پوشاندن مو و بدن است؛ آنها را که مهندسی کند، باقی اش بی ایراد است. حالا بماند که کارگردان کلا فراموش کرد که موضوع سریال ایدز است و خودش در قسمت های قبلی گفته وقتی مادر ایدز دارد، زایمان باید سزارین باشد تا بچه ایدز نگیرد... جوری هم ایدز را در طول سریال عادی نشان داد که اگر خواستگار آمد و ایدز نداشت، جواب منفی بدهند ملت!
دوشنبه شب، خانواده های ایرانی نمایش قبح شکنی های تلویزیون جمهوری اسلامی در روابط بعد طلاق و عدم رعایت حجب و حیا و همزیستی مسالمت آمیز دو شوهر سابق و فعلی را تماشا کردند و آنها که ندیدند، خوشحال بودند که فرزندانشان پای سریال ننشسته اند و شورای نظارت بر صداوسیما هم خواب است انگار...
امروز اگر برخورد جدی با قبح شکنی تلویزیون نشود، فردا یک سریال می شود ده سریال؛ شوهر سابق و کنونی می شود خیانت؛ سیمای جمهوری اسلامی می شود جم تی وی بومی شده با حجاب اجباری!
@asoupar
این فرانسوی های حامی آزادی...
پلیس فرانسه دوره افتاده در سواحل کشورش و زنانی را که برای شنا از بورکینی (لباس شنایی که کل بدن را می پوشاند) استفاده می کنند، مجبور به ترک ساحل یا درآوردن لباس خود می کند؛ این تقریباً همان شیوه ی گشت ارشادی است که جمهوری اسلامی بخاطرش باید به تمام دنیا جواب پس می داد؛ فقط ایران اجبار به عفت و حیا می کرد تا جامعه سالم بماند و فرانسه دعوت به برهنگی و بی حیایی!
البته تفاوت دیگری هم هست و آن اینکه فرانسه به هیچ کس نباید جواب پس بدهد و بعد از همه ی این سلب آزادی ها، همچنان برای خیلی ها مهد تمدن و آزادی در جهان است... اجبار برای اجرای احکام دینی بد است؛ اما اجبار بر بی دین بودن عین آزادی است!
حال بماند که اقدام جمهوری اسلامی در برخورد با بدحجابی، برخلاف شعارهای این حکومت نیست و حکومت اسلامی همواره گفته که با مظاهر ضد اسلامی برخورد می کند؛ اما اقدام دولت فرانسه چطور؛ آیا خلاف شعارهای غرب و به ویژه فرانسه با کلیدواژه ی آزادی نیست؟
@asoupar
تحدید نظارت استصوابی كسی را صاحب صلاحيت نمیكند
ارجاع پروندهی مينو خالقی به بالاترين سطوح نظام لاجرم بايد به مختومه شدن اين ماجرا می انجاميد؛ اما برخلاف انتظار، ماجرا برای برخی ها تمام نشد و راه را به تصويب استفساريه و نظرات شاذی همچون ورود مينو خالقی به مجلس حتی قبل از انتخابات ميان دورهای مجلس كشاندهاند. در اين ميان بايد به دو نكته توجه كرد:
اول آنكه مجلس شورای اسلامی میتواند برای موارد مشابه در آينده، قانون جديد وضع كند و البته طبيعتاً قانون هم عطف به ماسبق نخواهد شد، اما آنچه اسفندماه سال گذشته و در جريان انتخابات مجلس دهم روى داد، بعد از ارجاع به ولی فقيه و كسب تكليف از ايشان، مطابق آنچه التزام عملی به ولايت فقيه ايجاب می كند، پايان يافته تلقی میشود. على مطهری در مورد مرز التزام عملی به ولايت فقيه قبلترها گفته بود كه: ««ما نمایندگان آنجا که مخالفت صریحی از ناحیه رهبری از طریق رسانهها احساس نکنیم، به تشخیص خود عمل میکنیم... اما آنگاه که دستوری از ناحیه ایشان برسد، اطاعت میکنیم.» و در ادامه اضافه میكند كه: «هر نهادی وظیفه خود را انجام میدهد و در صورت اختلافنظر در یک مسئله حیاتی، آنچه که فصلالخطاب و پایاندهنده است نظر رهبری است.»
اگر كمی تدبر در برخی نهادهای حكومتی بود، اصلاً نيازی به هزينه كردن از ولی فقيه برای یک ماجرای سادهی رد صلاحيت نبود؛ اما حال كه چنين تدبيری انديشيده نشد و موضوع به ايشان ارجاع داده شد، آيا قرار نيست خروجي اين ارجاع دادن را گردن بنهيم؟ مطابق آنچه خود نمايندگان مجلس بيان كردند «مقام معظم رهبری موضوع را به هیات حل اختلاف قوا ارجاع میدهند و نهایتاً این هیات نیز نظر شورای نگهبان را میپذیرد و در نهایت، رهبری این نظر را به مجلس ابلاغ میکنند.» وقتي نظر نهايی توسط ولی فقيه به مجلس ابلاغ شده، ديگر چه جای سخن گفتن از بازگشت مينو خالقی به مجلس؟
شايد برخی آقايان توجه ندارند كه اين پافشاری لجبازانه بر ورود غيرقانونی یک منتخب رد صلاحيت شده به مجلس، آن هم بعد از ابلاغ نظر نهايی توسط ولي فقيه، قبل آنكه برای جريان و جناحشان سودآور باشد، می تواند عملاً صلاحيت آنان برای نمايندگی مجلس شورای اسلامی را دچار خدشه كند. چه آنكه التزام عملی به ولايت فقيه از شرايط نمايندگی مردم در مجلس شورای اسلامی است.
دوم آنكه آنچنان كه در ابتدای بند اول گفتيم، مجلس شورای اسلامی مطابق اصول مندرج در قانون اساسی میتواند برای موارد مشابه در آينده، قانون جديد و استفساريه تعيين كند و فى الحال موضوع نوشتار ما درستی و نادرستی استفساريه يا بررسی اختيار مجلس براى دخالت در شأن «مفسر قانون اساسي بودن» شورای نگهبان نيست؛ بلكه میگوييم حتی اگر قانون جديدی تصويب شود كه بتواند نظارت استصوابی را محدود به زمان اعلام نتايج تاييد صلاحيت ها كند، باز هم اين قانون به فردی كه ضروری دين اسلام را زير سوال برده، التزام عملی به دين اسلام و به تبع آن صلاحيت نمايندگی مجلس شورای اسلامی را نخواهد بخشيد. حال كه همگان دليل ردصلاحيت را به لطف دوستان مينو خالقی میدانند، حتماً مطلع هم هستند كه چه قانون جديد باشد و چه نباشد، تغييری در عدم صلاحيت اين كانديدا ايجاد نخواهد شد. شورای نگهبان يک امر شخصی را بررسی نمیكند كه بتواند به راحتی از گناه افراد بگذرد؛ بلكه بررسی صلاحيت افراد، حق عمومی ملت است كه به شورای نگهبان تفويض شده و بسيار روشن است كه تاييد صلاحيت فردی كه شايستهی ورود به مجلس نيست، خيانت به اعتماد ملت و طبق نظر ولی فقيه «ضد حق الناس و باطل كردن حق مردم» است. در عرف ملت، تاييد صلاحيت توسط شورای نگهبان يعنی آنكه فرد حداقل های صلاحيت را داراست. حال آيا فردی كه ضروری دين را زير سوال برده، با يک استفساريه در مورد اينكه حد نظارت استصوابی مجلس تا كجاست، صاحب صلاحيت خواهد شد؟ البته كه شايد بر فرضی بسيار بعيد، مجلس بتواند نهاد مافوق خود را محدود كند، اما اين امر مشكل یک کاندیدا در عدم التزام عملی به اسلام را حل نخواهد كرد و حتی در آن صورت هم همچنان مينو خالقي شايستگی نمايندگی مجلس را ندارد.
ضروری دين اسلام شايد در مقياس منافع جناحی براي برخی نمایندگان مهم نباشد؛ اما همچنان شرط التزام به آن برای نمايندگی مجلس در جمهوری اسلامی از اصول قانون اساسی كشور است. اين جدال ها براي كسي صلاحيت نميآورد؛ اما شايد صلاحيت برخی را برای انتخابات های آينده سلب كند.
روزنامه ی جوان / 3 شهریور 95
@asoupar
برای این بنز و پورشه های قاچاق و گران قیمتی که قرار است به زودی امحاء کنند، راه دیگری نمی شود متصور بود. اگر در داخل به فروش گذاشته شود که نقض غرض است؛ چه آنکه کالای قاچاق ضبط می شود تا وارد بازار نشود. حال چه فرقی می کند این ماشین هایی را قرار بوده وارد بازار نشود و رودرروی جنس داخلی نایستد یا به فاصله ی طبقاتی دامن نزند، قاچاقچی در بازار بفروشد یا دولت؟
این هم که برخی می گویند در خارج از کشور فروخته شود، به نظرم شوخی جالبی نیامد. آبروی دولت را که خرج 4 تا پورشه نمی کنند؛ حالا بماند که خرید و فروش جنس بین دولت ها قوانین خودش را دارد و ... دولت ایران که دلال یا مالخر نیست چهارتا ماشین لوکس غیر ایرانی دستش بگیرد و برود دوبی یا کویت یا هر کشور ثالث دیگر بفروشد! اصلاً در شأن یک دولت نیست که مثل دستفروش های جزء دوره بیفتد که ما 4 تا ماشین از قاچاقچی هایمان گرفته ایم، نیم میلیون زیر قیمت کارخانه می دهیم، از ما بخرید! لابد در انتها هم اضافه کند نو و دست نخورده است، مال یک خانم دکتر بوده، صبح می رفته مطب، عصر برمی گشته :)
امحاء جنس قاچاق، برای اتمام حجت با قاچاقچیانی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند، بهترین راه است؛ خیلی هایشان با رشوه، بعدتر کالای ضبط شده شان را تحویل می گیرند! اما وقتی کالای قاچاق امحاء شود، امیدشان از بازیابی اش از بین می رود؛ باقی قاچاقچی ها هم حساب دستشان می آید.
کالای قاچاق دارد کل اقتصاد کشور را از بین می برد، دلتان برای 14 میلیارد تومان نسوزد. ضرری که قاچاق کالا به اقتصاد کشور می زند، خیلی خیلی فراتر از این رقم هاست...
@asoupar
گپی صمیمی و زنانه با کبری آسوپار:
🔷من سفارشینویس نیستم/ قلمام زنانه است
🔸خبر و خبرنگاری، حوزهای سخت است و حساس؛ سخت است، چون باید با دوندگیها، سوژهیابیها، مصاحبههای وقت و بیوقت بسازی؛ و حساس است چون آنچه که میشنوی و مینویسی، آنچه میاندیشی و منتشر میکنی، آنچه میبینی و به اشتراک میگذاری، به محض انتشار، به قضاوت عموم گذاشته میشود و خوراکی برای افکار عمومی خواهد شد و این اوج حساسیت این کار است. شاید به خاطر همین حساسیت است که خداوند در قرآن در مورد خبررسان و پذیرش خبر از او سفارش میکند که خبر را تنها از افراد مورد اطمینان بگیرید و اگر فاسقی خبر آورد، حتماً در مورد آن تحقیق کنید: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ.» (سوره حجرات، آیه6) در میان تمام حوزههای خبری، سیاست را حوزهای سخت و مردانه میشناسند؛ حوزهای که حضور یک زن در آن، آن هم در میان جبهه انقلاب اسلامی، کمی عجیب است. به همین خاطر گفتوگویی داشتیم با یکی از زنان شناختهشده و فعال و قدیمی حوزه سیاست. گفتوگویی زنانه، در زمینههای مختلف زندگی فردی، کاری، مشکلات و دغدغهها و شاید گلایههای این حوزه و حوزه خبر، از نگاه یک زن. گفتوگویی یک ساعته با کبری آسوپار.
🆔@mehrkhane
در ادامه بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
http://mehrkhane.com/fa/news/27556
روز دختر؛ از نگاه فاخر اسلام تا نگاه اروتیک مخالفان
خنده دار است؛ بابت نگاه انحرافی و از سر غریزه ی برخی ها که از عنوان روز دختر هم تفاسیر زننده استخراج می کنند، باز هم جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشد! می گویند "روز دختر تفکیک بین زن و دختر است و این نگاه سکسیستی است!!" چیزهای دیگری هم می گویند که حیا مانع بیان است و البته حجم تعجب ناشی از شنیدن این تفسیر مبتذل قابل بیان نیست. چه کسی گفته روز دختر، روز تفکیک زن و دختر است؟!
در نگاه های خانواده های ایرانی کم نبودند و نیستند آنهایی که از سر یک نگاه قدیمی و ناشی از فقر فرهنگی، نوزاد پسر را بیشتر مورد استقبال قرار می دهند و کم نبودند و نیستند زنانی که بابت دختر شدن نوزادشان مورد سرزنش قرار گرفته اند و... به ملامت می گفتند فلانی دختر زاست!
نگاه اسلام این نیست و احادیث بسیار از پیامبر اسلام هست که فرزند دختر را بطور خاص تکریم کرده اند. جمهوری اسلامی برای ترویج این نگاه اسلامی و برای جبران آن نگاه کج اندیش "ملامت دخترزایی" و تعدیل تبعیض موجود روزی را برای تکریم فرزند مونث در خانواده در نظر می گیرد. روز دختر به معنای فرزند دختر برای پدر و مادر؛ چه مجرد و چه متاهل. طبیعتاً روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها چون متمرکز بر مقام مادر و مقام همسر هست، جبران کننده نیست. خب، حال باید چه روزی را روز دختر بنامند؟
بنابراین ماجرا این نبوده که روز میلاد حضرت معصومه را چه بنامیم که بحث چنگ انداختن به یک بعد شخصیتی برجسته ی حضرت باشد و به ابتذال تجرد یا تأهل برسیم؛ بلکه ماجرا این است که می خواهیم برای از بین بردن آن نگاه نامناسب ملامت دخترزایی و نشر نگاه اسلام به دختران، یک روز را روز دختر بنامیم؛ حال چه روزی مناسب است؛ وقتی روز میلاد دو بانوی بزرگ دیگر، یعنی حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما به عناوین دیگری نامگذاری شده است؟! طبیعتاً روز میلاد یک فرزند مونث از اهلبیت علیهم السلام روز دختر نامیده می شود؛ آیا برای جمهوری اسلامی روز دیگری جز روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها برای ترویج نگاه اسلام به فرزند مونث در خانواده باقی مانده است؟
@asoupar
يكی دو ماه قبل يک خبر از پشت پرده ها شنيده شد كه رهبر در ديداری با اعضای دولت (كه به هر دليلی به شكل كامل منتشر نشد) گفته اند كه كالاهای قاچاقی را كه ضبط می كنيد، جلوی چشم مردم آتش بزنيد...
روز گذشته (11 مرداد 95) آقا در ديدار عمومی با مردم، اين ماجرا را علنی بيان كردند و فرمودند كه «بنده به مسئولین گفتهام که آقاجان! وقتی شما آن باند قاچاقچی را پیدا میکنید و آن جنس کلان قاچاق را که چند هزار تُن وزن آن است، وارد کشور می کنید، این جنس را جلوی چشم همه آتش بزنید؛ ضربه بزنید به قاچاقچی...»
رهبر خصوصی گفته اند و اعتنايی نشده است؛ حالا علنی گفتند كه حداقل مردم بدانند ايشان گفته اند و گوشی برای شنيدن نبوده است...
راستی! چه خبر از 210 كانتينر كالای قاچاقی كه چند هفته پيش با كلی سر و صدا و دستگيری افراد و ماموران گمرک ضبط شد؟ كالاهای اين 210 كانتينر الان كجاست؟
رهبر دليل اين آتش زدن را هم گفته اند البته: «وقتیکه جنس خارجی وارد شد -چه از مبادی ورودی قانونی مثل گمرک و امثال اینها، چه از مبادی قاچاق که متأسّفانه خیلی هم زیاد است- تولید داخلی میخوابد. وقتی تولید داخلی خوابید، همین وضعی پیش میآید که امروز هست: جوان ما بیکار میشود، اشتغال ما کم میشود، رکود بر کشور حاکم میشود، وضع زندگی و معیشت مردم دشوار میشود. اینها را که دیگر از طریق ارتباط با آمریکا و با اروپا نمیشود حل کرد، اینها را خودمان باید حل بکنیم. اینها کارهایی است که به عهدهی خود ما است؛ راه این است.»
خوشبینانه منتظر آتش زدن کالاهای قاچاق ضبط شده باقی بمانیم؟
@asoupar
از لحاظ دو تیتر بالای صفحه؛ تیتر یک از رهبر و تیتر سمت چپ از روحانی؛ قیاس زندگی توده های مردم در قبل و بعد برجام، واقعیت را نشان می دهد...
@asoupar