هوالحق سلام اگر فکر کردید نکته ای را باید به من بگویید، آدرس ایمیلم در اختیار شماست: Kaaf.alef@gmail.com لینک پیام ناشناس تلگرام: https://t.me/BChatBot?start=sc-117023-mOeF3q8 کبری آسوپار؛ روزنامهنگار عضو سرویس سیاسی روزنامهی جوان
یک فقره کشور نقطه ای روی نقشه بود که بعد از قطع روابطش با ایران، هموطنان عزیز کلی مسخره اش کردیم و جوک برایشان ساختیم و حتی سخنگوی دولت هم (همین دولت اهل تعامل با کل منظومه ی شمسی) آن کشور را رسما به استهزاء گرفت؛ یادتان هست؟ بله، همان جیبوتی، عروسک خیمه شب بازی سعودی ها را عرض می کنم؛ همان جیبوتی، الان کشوری است که رتبه ی اعتبار پاسپورت ایرانی در دوران تدبیر و امید و دوران شعار و وعده ی "بازگشت اعتبار به پاسپورت ایرانی" هم رتبه ی او شده است.
یادمان باشد زین پس هنگام مسخره کردن و جوک ساختن برای دیگر کشورها، نیم نگاهی هم به عملکرد دولت فخیمه مان بیندازیم و ببینیم به نسبت شعارهایش، جایگاهی که در دنیا برایمان ساخته، خودش جوک نباشد!
@asoupar
پوستر اختصاصی خود را با پیام دادن به ربات زیر دریافت و در اینستاگرام منتشر کنید تا پول 200 جهیزیه فراهم شود:
@ayneshamdoon_ir_bot
@asoupar
حسن روحانی می گوید تعداد مدیران دریافت کننده ی حقوق نجومی بین 100 تا 300 نفر است. بین 100 تا 300 نفر می دانید یعنی چه؟ یعنی احتمال یک از دویست!
همین اطلاع دقیق! رییس جمهور از تعداد مدیرانی که مشمول آبروریزی عظیم حقوق های نجومی می شوند، نشان دهنده ی میزان جدیت عزم دولت در بررسی افتضاح پیش آمده است. رییس جمهور هنوز و بعد از این همه آبروریزی و بیانیه و نامه و سخنرانی و دستور و چه و چه، تعداد مدیران را حتی حدودی هم نمی داند!
بامزه آنکه، نوبخت سخنگوی دولت این تعداد را حدود 40 نفر می داند. یعنی رقمی که در همان دویست تا احتمال رییس جمهور هم نیست! حالا جالب اینکه رییس کمیسیون اصل 90 مجلس این تعداد را 950 نفر اعلام کرده است!
هنوز تعداد افراد را مشخص نکرده اند، بعد ما می گوییم جواب دهید که چند نفر را عزل کرده اید و چند نفر قرار است به دادگاه معرفی شوند!
هنوز فکر می کنید عزم جدی برای برخورد با مدیران نجومی وجود دارد؟ در حد یک آمارگیری ساده و ابتدایی هم عزم کسی جزم نیست؛ حالا باقی اش بماند...
@asoupar
کنسرت سیاسی
در میان بلوای رکود و مشکلات معیشتی و بیسرانجامی وعدههای برجامی و آبروریزی حقوقهای نامشروع برخی مدیران دولت تدبیر و امید، ناگاه صورت جلسه هیئت دولت به موضوع مجوز کنسرتها میرسد؛ یک موضوع فرهنگی در شلوغیهای سیاسی و اقتصادی و شاید در عبارت درستترش، در میان ناکامیهای سیاسی و اقتصادی برجسته میشود. در نگاه اول شاید این ورود تمامقد دولت به ماجرای کنسرتها عجیب باشد. دولتی که با این سطح از مطالبات معیشتی مردم روبهروست، عجیب است که در فرصت یکساله تا انتخابات، به سراغ موضوعی برود که دغدغه بخش اندکی از مردم است. اما به نظر میرسد از قضا این موضوع هم یک سیاست انتخاباتی است و در واقع دولت گرچه در سالن فرهنگ مینوازد؛ اما کنسرتش سیاسی است.
اول اینکه دولت در مقطع کنونی نیاز دارد که حواسها پرت شود. وعدههای برجامی در یک پسابرجام ناکام در کنار رکودی که هست؛ بیکاریای که هست؛ حقوقهای نجومیای که هست و در کنار سخنرانیهای سیاستزدهای که هست، زیاده از آنچه در طاقت دولت سال آخری روحانی باشد، محبوبیت قوه مجریه یازدهم را با سؤال و خدشه مواجه کرده و دولت نیاز دارد موضوعات جدید به افکار عمومی بدهد تا بتواند حواسها را پرت کند. موضوع کنسرتها در چنین چارچوبی است که مطرح میشود تا بتواند بخش مهمی از بار فرافکنیهای دولت یازدهم را به دوش بکشد. البته بیراه هم نیست؛ مردم اگر کنسرت بروند، حتماً روحیه بهتری برای تحمل این مشکلات خواهند داشت؛ اما آیا مردمی که فریادشان از مشکلات معیشتی و رکود و بیکاری بلند است، هزینه خریداری بلیتهای کنسرت را خواهند داشت؟
دوم اینکه بوی یک دوقطبیسازی انتخاباتی به مشام میرسد. وقتی دولت تدبیر و امید، بلیت کاسبی سیاسی از تحریم و برجام را پیش از این سوزانده و اعتراضش به دولت قبلی هم دیگر عقلاً خریداری ندارد و در بهار 96 به جای سیاهنمایی آن دوران هشت ساله باید پاسخگوی اقدامات چهار ساله خود باشد و وقتی وعدههای اقتصادیاش محقق نشده، پس دیگر نمیتواند به ساخت دوقطبیهای سیاسی و اقتصادی برای انتخابات آینده دل خوش کند. همین ناامیدی در سیاست و اقتصاد است که دولت را به فضای فرهنگ میکشاند. دولت یازدهم به خوبی میداند وقتی دست نیروی انتظامی را در برخورد با ناهنجاریها میبندد، حتماً صداهایی رسمی و غیررسمی به اعتراض برمیخیزد. از نگاه دولت، همین برای جرقه شکلگیری یک دوقطبی فرهنگی و نیز پر کردن بیلان کاری دولت برای عرضه در هنگام انتخابات، کافی است تا در فقدان انگیزههای سیاسی و اقتصادی برای ریختن رأی به سبد روحانی، هیاهوی به ظاهر فرهنگی بتواند نجاتبخش اعتدالیها باشد.
کنسرتها و حواشی راست و دروغش البته دغدغه اکثریت مردم نیست؛ اما اگر این موضوع، پله اول دوقطبیسازی فرهنگی و مانور روی موضوع آزادی باشد، شاید بتواند در کوتاه مدت، خصوصاً در فضایی که تا ماههای آینده انتخاباتی خواهد شد، حافظه سیاسی و اقتصادی مردم را تسخیر کند. درست که مردم پولی برای هزینه در کنسرتها ندارند تا مشکلاتشان یادشان برود، اما سرگرم این نمایش سیاسی که خواهند شد. سرگرمیها هم آدم را از مشکلاتش و بررسی وعدههای به سرانجام نرسیده، حداقل در همان کوتاه مدت شب انتخاب غافل خواهد کرد؛ اینطور نیست؟!
روزنامه جوان / 2 مرداد 95
@asoupar
عصبانيت دولت قابل درک است، اما...
سخنان حسن روحانی در اجلاس بينالمللی شهرداریها، ورای تخطئههای به ناحق عملكرد شهرداری تهران و ورای طعنه و كنايههای به كار رفته، از منظری مهمتر قابلتأمل است و آن بيان موضوعات داخلى مقابل چشم خارجیهاست. روز گذشته وقتی حسن روحانى از تراكمفروشی شهرداری برای تأمين هزينه اداره شهر می گفت، صرف نظر از اينكه ميزان بدهكاری دولت به شهرداری چقدر بالاست، بسياری را متعجب کرد كه آيا اين اجلاس، بينالمللی نیست؟ آيا در اجلاسی كه مهمان خارجی حضور دارد، جای آغاز جنگ كلامی و جدل رئيسجمهور و شهردار پايتخت است؟!
اين البته اول بار نيست كه مسائل جناحی و سياست داخلی به سخنرانیهای بينالمللی رئيس دولت يازدهم راه میيابد. او بارها در سخنرانی های مجمع عمومی سازمان ملل فخر انتخابات سال 92 را فروخت تا به غربیها اين پيام را بدهد كه ايران فرق كرده و ما از تمامی جناحهای داخل ايران بهتريم!
و البته مشكل فقط اين نيست كه مسائل داخلی مقابل چشم خارجیها بازگو می شود و برای پيشبرد اهداف داخلی و تخطئه رقبای بالقوه، سر دعوا پيش بيگانه باز میشود؛ پيش از این روحانی نشان داده كه گزارههای ارزشمند برای ايران در فضای خارجی را میتواند پای اهداف جناحی داخلی قربانی كند. همين چند هفته قبل بود كه او در اجلاس قوه قضائيه، در كنار يک سال سكوت در برابر مجازات نشدن عاملان سعودی تعرض به دو نوجوان ايرانی در فرودگاه جده، گفت كه مردم ايران خواستار محاكمه عاملان حمله به سفارت عربستان هستند!
توجه به پرستيژ کذایی بينالمللی دولت و تلاش برای تخطئه عملكرد دستگاه قضايی و نیز تغییر جهت توجهات از ماجرای حقوق های نامشروع برخی مدیران دولتی به سویی دیگر، باعث شده بود روحانى و مشاورانش فكر نكنند براى بی اعتنایی به عربستان هم كه شده، بايد اين دادگاه فیالحال عقب بيفتد... وظيفه قوه قضائيه البته رسيدگی به پروندههای قضايی است، اما اين قوه مجريه، به عنوان مسئول تنظيم سياست خارجی جمهوری اسلامی بود كه نه تنها، در موقعیت کنونی نبايد خواستار فوريت در برگزاری دادگاه متهمان حمله به سفارت سعودی میشد، بلكه بايد به دستگاه قضايی این گرا میداد كه برای بالا نرفتن اعتماد به نفس سیاسی عربستانی ها، فعلاً لازم است که دادگاه به عقب بيفتد. اما در گیرودار توجه به منافع جناحی داخلی، كسی فكر عزت و منافع ملی نبود.
دولت اين روزها عصبانی است؛ به دستگاه قضايی حمله میكند، به دولت و مجلس قبل هم؛ پای همه نهادها را وسط میكشد كه بگويد همه حقوق نجومی میگيرند؛ شهرداری را در اجلاس جهانی تخطئه می كند. دولت اين روزها از بیفرجامی برجام، از ركود، از آبروريزی حقوقهای نجومی، از بيكاری، از فشارهای مذاکرهکنندگان خارجی و از همه چيز عصباني است. اين عصبانيت قابل درک است، اما بیسياستی هايی اينگونه و زدن خودی ها مقابل چشم خارجی ها قابل درک نيست. دولت بايد به خودش بيايد؛ حتى اگر همه هدفش يک دوره ای نشدن خود است، اين راهش نيست...
روزنامه ی جوان / 31 تیر 95
@asoupar
ایران وقتی با یک تروریست، مثلاً عبدالمالک ریگی مواجه می شود، او را دستگیر، بازجویی، تخلیه اطلاعاتی، محاکمه و در نهایت به جرم محاربه اعدام می کند و البته غربی ها و سازمان های بین المللی همان زمان به وجود حکم اعدام در ایران اعتراض می کنند.
اما فرانسه و آمریکا متمدن هستند؛ حکم اعدام ندارند. در واقع فرد زنده ای وجود ندارد که بخواهد حکم اعدام بگیرد؛ آن ها تروریست ها را در صحنه می کشند!
@asoupar
آرشيوخوانی رييس جمهور براى فراموشی فساد مدیرانش
سخنرانی حسن روحانی در جمع مردم كرمانشاه یعنی قرار است همچنان بعد از سه سال و در سال آخر دولت روحانی، با ياد و خاطره فسادهای مالی روی داده در دوران قبل از روحانى سرگرم شويم تا حواسمان از فسادهای دولت روحانی پرت شود!
سخن گفتن امروزه ی اینان و تیتر زدن از فسادهای مالی در دوران دولت دهم، قرار است هاله ی فراموشی روی فساد كنونی بكشد؛ نبش قبر می کنند تا بوی تعفن جنازه ی فسادهای قبلی بوی سياسیكاری و فرافكنی و فسادهای کنونی را بپوشاند!
فساد 3 هزار ميلياردی در جای خودش به شكل علنی رسيدگی شد. تمامی رسانههای اصولگرا دادگاههای مهآفريد خسروی و همدستانش را پيگيری و در سطح اخبار اول خود منتشر كردند. قوه قضائيه روزها و ماهها وقت گذاشت تا آن پرونده عظيم، آن هم به شكل علنی به سرانجام برسد و در نهايت تمامی كارخانههای گروه سرمايهگذاری اميرمنصور آريا توسط دستگاه قضايي مصادره شد، اموال نقدی و غيرنقدی آنها هم به حساب بيتالمال واريز و مهآفريد خسروی هم اعدام شد. باقی مجرمان پرونده هم در زندان هستند. حال بايد هنوز هم اين پرونده پنج سال پيش را از آرشيو بكشيم بيرون و مرور كنيم تا صفحات رسانهها جايی براي پرداختن به فساد دريافتهای نامشروع برخی مديران دولت كنونی را نداشته باشد؟!
از سويی، در آن فساد دولت وقت به شكل مستقيم درگير نبود، چگونه یک فساد ناشی از ضعف نظارتی دولت دهم با فساد حقوقهای نجومی كه مستقيماً دولت يازدهم مسئول آن است، میتواند مقايسه شود؟! اينكه كسی با دادن رشوه به مديران دولتی تخلف خود را پيش ببرد با اينكه مديران دولتي خود قانوناً دريافت نامشروع داشته باشند، يكسان است؟!
اگر نخواهيم به سخنان رسانههای منتقد روحانى توجه كنيم، خود رئيسجمهور سخن از يك جمع 300 نفره مديران دريافتكننده حقوقهای نجومی میگويد. حال جای اين سؤال است كه از 300 نفر، چند نفر عزل شدهاند؟! چند نفر به دستگاه قضايی معرفی شدهاند؟! چند ميليارد تومان به حساب بيتالمال برگشته است؟! آيا دريافتیهای چند ده ميليون تومانی 300 مدير در طول سه سال بيشتر از آن 3 هزار ميليارد نخواهد شد؟!
بخشی از یادداشتم در روزنامه ی جوان / 30 تیر 95
@asoupar
دموکراسی خوب، دموکراسی بد!
کودتای بد، کودتای خوب!
وقتی نتیجه ی دموکراسی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد است، به آن لباس بی قواره ی کودتا می پوشانند و از 8 ماه آشوب در خیابان های تهران با رمز کذایی تقلب تمام قد حمایت می کنند... وقتی از صندوق های رأی نام اسماعیل هنیه بیرون می آید، رسماً اعلام می کنند نتیجه ی انتخابات را قبول ندارند... وقتی روی برگه های رأی اکثریت نام بشار اسد نوشته می شود، ناگاه نظر اقلیت برایشان محترم می شود: اسد باید برود! یک عده از رفقایشان هم که اصولاً نیازی نیست دمکراتیک باشند؛ همان پادشاهی باشند، فقط یادشان نرود حساب آقایان را پر کنند! وقتی نتیجه ی رجوع به رأی مردم، خروج انگلیس از اتحادیه ی اروپاست، آنگلا مرکل برای انگلیسی ها ابراز تاسف می کند، مخالفت ها تا صحبت درباره ی تکرار انتخابات هم پیش می رود...
و از همه مهم تر، وقتی نتیجه ی دموکراسی (حالا همان دموکراسی نیم بند و غیرمستقیم) دولت مصدق بود، نه تنها دموکراسی خوب نبود، بلکه حتی علیه آن کودتا کردند و آمریکا هم بازوی اصلی کودتا به شمار می رفت... امروز همان کودتاچیان دیروز، علیه کودتا موضع می گیرند و سخن از دموکراسی و نظر مردم می گویند؛ خیلی هم شیک!
نه اینکه کودتا محکوم نباشد نه؛ اما محکومیت کودتا را از زبان هر کسی نباید باور کرد. امروز اگر جمهوری اسلامی کودتای ترکیه را محکوم می کند، هیچ وقت حامی هیچ کودتایی نبوده و هیچ گاه علیه دموکراسی در هیچ کشوری دخالت نکرده است.
@asoupar
دسترسی به تمامی صفحات (نسخه PDF) روزنامه جوان:
www.goo.gl/Wb76gg
عضو کانال شوید:👇
https://telegram.me/joinchat/Aplsfjui9RgjJenYuGzEEw
این آدم های غیر معمولی!
فحاشی های داریوش مهرجویی به پزشکان یک اتفاق در جامعه ی روشنفکری نیست؛ بلکه نمایش روی دوم روشنفکری ایرانی ست که علیرغم تمام ژست های شیک در مدح ادب و اخلاق، وقتی خود حس می کند مورد ظلم و جفا قرار گرفته، راه را در فحاشی می بیند. با این حساب میان دعوای این جماعت و دعواهای کف خیابانی تفاوت چندانی نیست؛ هر دو وقتی تصور می کنند حقی ضایع شده، زبان به ناسزا می گشایند. و جالب اینکه هیچ روشنفکر دیگری هم انتقاد نمی کند که این چه ادبیاتی است؛ و صدای سوت و کف ها هم شنیده می شود، فقط مرگ بر آمریکا گفتن و آرزوی مرگ برای پادشاه سعودی، روح لطیفشان را آزار می دهد؛ وگرنه که پزشک ها قاتل و احمق هستند و باید بمیرند!
این است که می گوییم فریب اداهای روشنفکری را نخورید. فکر می کنم خود کیارستمی هم فکر نمی کرد در مراسم بزرگداشتش به عنوان یکی از روشنفکرترین کارگردان های ایرانی، نمایش فحاشی به جامعه ی پزشکی کشور برگزار شود. وقتی همه چیز اداهای خالی از معناست، یک جایی این بی معنایی خودش را بیرون می ریزد.
البته اگر اشتباه پزشکی در مورد عباس کیارستمی روی داده باشد، حتماً رسیدگی می شود؛ او که یک آدم معمولی نیست... (معاون وزیر: پزشک نمی دانسته مریضش کیارستمی ست و فکر کرده یک آدم معمولی است)
@asoupar
می پرسد سید حسن خمینی با چه سمتی به دیدار رسمی با مقامات سریلانکا رفته است؟ یا نماز عید فطر در کراچی اقامه می کند؟
می گویم چه سوالی! مگر نمی دانید یادگار یادگار امام بودن برای بعضی ها، خودش یک سمت رسمی است؟ اصلا ردیف بودجه هم دارند! نوه ی امام بودن در فرهنگی که آقازاده پروری بیداد می کند، خودش یک مقام رسمی به حساب می آید... تازگی ها که یادگار یادگار یادگار امام، یعنی پسر حسن خمینی، یک سمت دیگر هم به پدرش اعطا کرده است؛ موسا صدر گمشده؛ مبارکه! فقط نمی دانم این "موسا صدر پیدا شده" بودن هم ردیف بودجه دارد یا خیر ☺️
@asoupar
حسن روحانی ست دیگر!
25 خرداد 95: اگر در گوشه ای چند نفر حقوق بالاتری را برداشت کردند، آن را تبدیل به مسئله ملی نکنیم.
16 تیر 95: موضوع فیش های غیرمتعارف یک مساله ملی است و نباید دستاویز تسویه حساب های سیاسی شود.
@asoupar
ما بجای حقوق بشر، سال هاست خون بشر دیده ایم...
#الکراده
#عراق
@asoupar
کسی تعارف نکند؛ سهمتان را از سفره انقلاب بردارید!
دربارهی دروغی كه گفته شده، حرف بزنيم يا استفاده از حق و وقت ملت برای حرفهای شخصی و دفاع از خانواده يا مديريت ضعيف جلسه توسط علی مطهری يا نمايندگانی كه نشستند و حق خوری را ديدند و جز اندكی، آن هم بی ثمر، دم برنياوردند يا از فرهنگ آقازاده بازی فرزندان مقامات يا اينكه امثال صفدر حسينیها و دخترش انعكاس تفكر اصلاح طلبی امثال خاتمیهاست يا از شأن رأس امور بودن مجلس يا... از كدام اين همه موضوع بايد صحبت كرد كه مجال و حوصله كم نيايد؟
اول آنكه فاطمه حسينی با دروغ بزرگی پشت تريبون رفت؛ او وقت پاسخ به اظهارات وزير ارتباطات را در اختيار گرفته بود و برای اين موضوع تريبون خانه ملت در اختيار او قرار گرفت. اما او چون طفلی دبستانی كه معلمش را برای خروج از كلاس فريب میدهد و دليل ديگری برای اجازه گرفتن بيان می كند، وقتی فرصت به او داده شد، بجای صحبت در مورد وزير ارتباطات، شروع به خواندن دفاعيه خانوادگیاش در مورد صرافی خود و همسرش در دوران بحران ارزی دولت دهم كرد (البته فاطمه حسینی به اشتباه گفت دولت نهم) به همين راحتی نماينده مجلسی كه برای دفاع از حقوق ملت سوگند ياد كرده، دروغ میگويد و هيات رييسه مجلس را فريب میدهد و بعد هم در مورد خدشه دار شدن مرزهای اخلاق از تریبون دزدی حرف میزند!
دوم آنكه تريبون مجلس قرار نبود سهم خانواده نمايندهها باشد؛ قرار نبود مجلس در رأس امور خانوادهها باشد؛ اين نطق خانوادگی شخصی ترين نطقی بود كه میشد از تريبون عمومی مجلس انجام داد. هزينه هر دقيقه برگزاری جلسه علنی مجلس حدود 18 ميليون تومان است؛ اين كار غير قانونی نماينده اصلاحطلب مجلس حدود 90 ميليون تومان براي بيت المال (مال مردم) هزينه داشته و اين مبلغ معادل يارانه يک ماه 2 هزار نفر از مردم است! البته مهم هم نيست؛ وقتي قرار است ملت بدهكار آقازادهها باشند، خانهی همين ملت هم میشود ميراث پدری آقازادهها. كسی تعارف نكند؛ سهمتان را از سفره انقلاب برداريد؛ حق اوقات فراغت و تحصيل و سفر و ورزش در فيش حقوقی پدرانتان كه سهل است، تريبون خانه مردم هم ارزانی تان! اصلاً مردم از راديو صحن علنی را برای شنيدن مسائل خانوادگی شما گوش می دهند.
سوم آنكه مديريت علی مطهری آنقدر ضعيف بود كه نتوانست (يا شايد نخواست) مانع نطق خارج از دستور و شخصی نماينده خانواده حسيني در مجلس شود و تنها به چند تذكر كلامی بسنده كرد و خانم نماينده توانست دفاعيه از همسرش را تمام كند. گرچه از گوشه و كنار مجلس صدای اعتراض برخی نمايندهها بلند شد، اما عملاً هيچ كس هيچ تذكر آيين نامه ای به رييس جلسه بابت اين اقدام خلاف آيين نامه نداد. رأس امور كه هيچ، مجلس اگر امامزاده هم بود، حرمتش دست متولیاش بود.
چهارم آنكه فاطمه حسيني و پدرش انعكاس تفكر اصلاحطلبی است؛ همه اعتبار اصلاحطلبی و تكرار كردنهای ليدر اصلاحطلبان در اسفند 94 هزينه شد تا امثال فاطمه حسينی به مجلس بروند و از رانت تريبون و قدرت برای تطهير خانواده خود بهره ببرند. آيا اصلاحطلبان مسئوليت اين خطاهای فاحش را میپذيرند؟ بعيد است؛ آنها تمام قد پشت اين قانونشكنی ها ميايستند و در رسانههايشان تيتر میزنند دفاع جانانه دختر از پدر...
و در پايان تنها يک سوال باقی میماند؛ آيا افكار عمومی اصلاح طلبان می خواهد در قبال اين قانون شكنی ها ساكت بنشيند و همچنان پای سخنرانی های امثال حسينی ها هورا بكشد و كف بزند؟
روزنامه جوان 15 تیر 95
@asoupar
خرید روحانی!
اولش فکر می کنی یک مهمانی معمولی افطاری، از سر لطف! رییس جمهور به جامعه ی روحانیان است. همه چیز هم معمولی است؛ سخنرانی، افطاری، حتی کتاب هدیه دادن...
بعد می بینی صرفاً روحانیون ادارات دولتی و وزارت خانه ها دعوت بوده اند. بعدتر می بینی لای کتاب ها خبر دیگری هم است؛ یک کارت هدیه 500 هزار تومانی میان صفحات کتاب برق می زند!
اویی که خبر را به من رسانده، می گوید همسرم این پول را منزل نیاورد؛ گفت خرج کار فرهنگی اداره می کنم؛ نیمه ی آرمانی وجودم می گوید کاش این هدایا همان جا برگردانده می شد...
یادم می افتد شهریور 93 هم گفته بود که «اینکه رهبری فرمودند حمایت از دولت وظیفه است، در رأس این وظیفه صاحبان نفود، علما و حوزه های علمیه هستند که باید دولت را یاری کنند.» و حتی یک جورهایی گروکشی هم کرده بود که: «حق است که دولت در زمینه فرهنگی و اعزام مبلغین به سراسر کشور و ترویج دین باید به مسئولیت خود عمل کند و این وظیفه ماست، اما علما، خطبا، ائمه جمعه، سخنرانان، مدرسین، نویسندگان و محققین نیز باید به کمک دولت بیایند.» و من یادداشتی نوشته بودم که استقلال حوزه های علمیه زیر سوال می رود... حالا کاری ندارم که روحانی دوران منبرهای یک طرفه را تمام شده می دانست و باز دست به دامن... ببخشید؛ دست به عبای روحانیت است...
روحانی فکر کرده این روحانیون ادارات هم کارمندانش هستند دیگر؛ سال آخر قبل انتخابات، یک هدیه ی ناقابل به صاحبان تریبون داده! فقط 500 هزارتومان خیلی خیلی ناقابل است؛ نه؟
@asoupar
مهران غفوریان باید عذرخواهی کند
هفته نامه ی یالثارات به تعدادی از بازیگرانی که خود یا همسرانشان با پوشش نامناسب در جشن (فشن شوی) حافظ (بیچاره) حضور یافتند، توهین کرده است (نسبتی که هفته ی نامه یالثارات به این بازیگران داده، مطابق شرع و قانون جرم بوده و حد دارد) پاسخی که مهران غفوریان، بجای پیگیری قانونی موضوع، به این توهین داده، در واقع ربط چندانی به هفته نامه ی توهین کننده ندارد و غفوریان بجای پاسخ به ناسزاگویی آن هفته نامه، کلیت حجاب و چادر را به استهزاء و تمسخر گرفته است؛ پوششی که میلیون ها زن ایرانی به تأسی از بانوی دو عالم، حضرت زهرا سلام الله علیها و مطابق دستورات دینی که همه مان از جمله مهران غفوریان به آن معتقد هستیم، برگزیده اند. در واقع در دعوای میان یک هفته نامه و تعدادی بازیگر، سنگ ها به مایی خورد که در این جدل، بی طرف که نه، ولی در هیچ دو سوی این دعوا نبودیم و به هیچکس توهینی نکرده بودیم.
من تنها باری که مهران غفوریان را از نزدیک دیده ام، مراسم بزرگداشت شهید عزیز جبهه ی مقاومت، جهاد مغنیه در تهران بوده است. درباره ی او جز اینکه استند آپ کمدی هایش را دوست دارم، قضاوتی نخواهم کرد. خبرهای حضورش در هیئات اهلبیت علیهم السلام را شنیده ام. اما همه ی اینها چیزی را تغییر نمی دهد. در این مورد خاص او به همه ی محجبه ها و چادری های سرزمینش، بی دلیل توهین کرده است. اینکه او هیات می رود، نباید باعث شود توهین زشت او را نادیده بگیریم که فردا روز هر کسی جرأت جسارت یابد.
صداقت و مردمی بودن و هیاتی بودن مهران غفوریان باید باعث شود او ضمن پیگیری حق خود در برابر هفته ی نامه ی یالثارات، از همه ی محجبه ها و چادری ها عذرخواهی کند.
دوست دارم به او بگویم این پتو نیست که روی سرم می کشم؛ چادری ست که از کوچه های خاکی مدینه و از صلابت زینبی کربلا به ارث برده ایم. همان زینبی که خود شما هم در مجلسش سینه می زنید...
@asoupar
طی 30 سال گذشته، حدود 6 میلیون وال بدست اهالی جزائر فارو در جشنواره کشتار وال ها سلاخی شده اند... البته نگران نباشید؛ غربی ها نه مسلمان اند و نه ایرانی؛ پس همچنان متمدن باقی می مانند!
@asoupar
ما مالباختهایم، شکایت کجا بریم؟
سارق غریبهای را که از دیوار خانه یک نفر بالا رفته، حد میزنند؛ حبس میکنند؛ محکوم به بازگشت اموال دزدی میکنند و البته همین سوءسابقه برای محرومیت او از بسیاری مشاغل و مناصب کفایت میکند. حال با سارقی که از دیوار خانه «یک ملت» بالا رفته و اموال یک ملت را تصاحب کرده، چه باید کرد؟ و اگر آن سارق، نه غریبه بلکه از مدیران و مقامات کشور باشد که به شکلی غیرمستقیم از سوی مردم، امین اموال و مورد اعتماد برای در اختیار داشتن آن سمت تشخیص داده شده چطور؟ با جرمهای همزمان سرقت و خیانت در امانت آن هم از سوی یک مقام مسئول چه باید کرد؟ این تازه سرآغاز یک ماجراست؛ ماجرای برخورد و مجازات مدیران دریافتکننده حقوقهای نجومی؛ اتفاقی که حداقل تا لحظه نگارش این یادداشت روی نداده است.
سروصداهای حقوقهای نجومی کمکم دارد میخوابد. در سرعت تند انتقال اخبار راست و دروغ در شبکههای اجتماعی، این اتفاق تلخ نیز به تدریج در اذهان کمرنگ میشود؛ اما وقتی مدیران متخلف عزل نشدهاند؛ وقتی اندک عزلشدهها و استعفادادهشدهها محاکمه و مجازات نشدهاند؛ وقتی خبری در باب انفصال متخلفان از مناصب حکومتی در دست نیست و وقتی به شکل روشن، گزارشی به مردم در مورد جزئیات بازپسگیری اموال نامشروع این مدیران داده نشده، یعنی نه میتوان امید داشت اعتماد از دست رفته مردم بازسازی شود و نه اینکه در آینده همین مدیران متخلف مجدد به سیستم اداری حکومت بازنگردند و نه اینکه بازدارندگی برای تکرار این جرم توسط مدیرانی دیگر در زمان و مکانی دیگر ایجاد شده باشد و همه اینها در کنار هم، یعنی آن جوری که ولی فقیه در خطبههای نماز عید فطر فرمودند که نباشد، دقیقاً همان جور است: «اینجور نباشد که ما سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و بهکلی به دست فراموشی بسپریم، باید دنبال بشود...»
انتقادات به دولت در ماجرای حقوقهای نجومی به جای خود باقی است. دولتی که با سروصدای زیاد و راست و دروغ در مورد فسادهای مالی گذشته سرکار آمد، حال خود درگیر فسادی رسمی و حتی قانونی! در زیرمجموعههای خود است. با این همه، از یک جایی به بعد (و حتی در یک جایی از قبل) در کنار دولت، عملکرد دستگاه قضایی و زیرمجموعههای آن نیز در ماجرای نظارت قبلی و مجازات بعدی این تخلفات زیر سؤال است. اهرم نظارتی دستگاه قضایی در این ماجرا یا دچار غفلت بوده یا تغافل؛ صدها میلیون تومان پول بیتالمال به شکل نامشروع جابهجا و به حسابهای شخصی در قالب فیشهای حقوقی و با ظاهری کم و بیش قانونی واریز شده و سازمانهای نظارتی حتی یک گزارش علنی (حتی در حد علنی شدن صرفاً موضوع گزارش ارائه شده به نهادهای ذیربط) به افکار عمومی ندادهاند و بدترش اینکه هنوز یک مدیر به دادگاه نرفته است! پس آن مجازات مورد تأکید رهبر در خطبههای نماز عید فطر چه شد؟! همان بخشی که فرمودند: «دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود و اگر کسانی بیقانونی کردهاند مجازات بشوند و اگر سوءاستفادهای از قانون هم شده است بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند، اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند» و اصلاً شاید ایشان به دلایلی مصلحت میدیدند در این زمینه اظهارنظر صریح نداشته باشند، آیا دستگاههای مسئول مطابق وظیفه قانونی نباید با متخلفان و مجرمان برخورد میکردند؟! از متن سخنان رهبری هم واضح است که بخشی از این مجازات، لاجرم انفصال دائم از مناصب حکومتی است.
از سویی رهبری در همان خطبهها میفرمایند که «قطعاً در گذشته کوتاهیهایی شده است، غفلتهایی شده است، باید جبران بشود...» نمیشود خوشبینانه باور کرد که نهادهای حراستی و اطلاعاتی و نظارتی که باز هم بخش عمده آن زیر مجموعه قوه قضائیه است، بیاطلاع از این فاجعه حقوقهای نامشروع چند صدمیلیونی و چنددهمیلیونی بوده باشند و البته که اگر بیاطلاع بوده باشند، عذری بدتر از گناه است. اگر قرار است ناظران حکومتی همچون سازمان بازرسی کل کشور یا بخش حراست سازمانها و نهادهای مختلف نیز همچون مردم، از رسانهها و شبکههای اجتماعی در جریان میزان دریافتیهای مدیران قرار بگیرند، پس دقیقاً فرقشان با مردم چیست؟ بدیهی است اگر غفلت یا تغافلی بوده، نمیتوان نقش شراکتی آنان در جرم روی داده را نادیده گرفت. با این حساب، جمع کثیری هستند که باید بازخواست و بعضاً مورد برخورد قرار گیرند؛ اما گویا منتظرند تا سروصداها بخوابد و خلاف آنچه مدنظر رهبری و ملت هست، موضوع به فراموشی سپرده شود.
ما وقتی دزدی از دیوار خانهمان بالا میرود، شکایت به نیروی انتظامی و دستگاه قضایی میبریم؛ اینک ما مردم ایران همانطور مالباختهایم. کسانی از دیوار خانه اموالمان بالا رفتهاند که امین ما و حکومت ما در نگهداری آن اموال بودهاند. حال باید شکایت کجا بریم؟
روزنامه ی جوان / 6 مرداد 95
@asoupar
در حالي كه وزارت خارجه آلمان می گويد سر نخ های متضادی در مورد انگيزه های تيراندازی در مركز خريدی در مونيخ بدست آورده و سخنگوی پلیس مونیخ هم روز جمعه گفت که شواهدی درباره اینکه «عوامل اسلامگرای افراطی» عامل تیراندازی در این شهر بودهاند وجود ندارد و خواست تا زمان معلوم شدن نتایج، از گمانهزنی درباره عاملان تیراندازی خودداری کنند؛ اما وزارت خارجه ايران اصرار دارد كه اين عمليات را تروريستی بنامد! و حتی ضمن محکومیت حادثه و ابراز همدردی با ملت و دولت آلمان، بگويد: «امروز مبارزه با تروریسم، در هر شکل آن و در هر کجا به عنوان یک خواست جدی و فوری جامعه جهانی و وجدان بشری، باید سر لوحه تمامی کشور ها و در یک اجماع بینالمللی مورد توجه قرار گیرد.»
يعنى خود آلمانی ها هم نخواهند پای تروريسم را وسط بكشند، وزارت خارجه ايران اصرار دارد كه بايد تروريستی باشد و لاغير!
@asoupar
و باز هم، حسن روحانی ست دیگر!
آیا شما می دانید دلیل ترافیک تهران چیست؟ نمی دانید که؛ دلیلش این هست که شهرداری در این شهر تراکم فروشی می کند و اجازه ی ساخت برج می دهد تا از پولش بزرگراه بسازد. بعد آدم هایی که می روند ساکن برج ها می شوند، می آیند در همان بزرگراه های ساخته شده از پول تراکم فروشی و ترافیک ایجاد می شود؛ وگرنه قبل از ساخت برج که آن آدم ها در مریخ بودند و نه در تهران؛ شهرداری برج می سازد، بعد بی آر تی می فرستد مریخ که آدم ها منتقل شوند تهران و ساکن برج شوند؛ این طوری ترافیک می شود... واقعا تا حالا به این موضوعات پیچیده فکر کرده بودید؟ نه دیگر، اینها فقط به ذهن یک رییس جمهور همه چیز دان می رسد🙃
قبلا جوک می گفتیم که می دانید چرا قبلا مثلا دو بزرگراه در تهران ترافیک بود و الان ده بزرگراه؟ چون شهرداری مدام بزرگراه می سازد و باعث می شود تعداد بزرگراه های ترافیکی زیاد شود. یا مثلا می دانید چرا در زیرگذر چهارراه ولیعصر تهران ترافیک آدم است؟ چون شهرداری زیر گذر ساخته، قبلش که زیرگذر نبود، زیرزمین هم ترافیک نبود!
فکر هم نمی کردیم روزی جوک هایمان به عنوان سخنرانی رسمی توسط یک رییس جمهور ارائه شود. خلاصه اش اینکه اینهایی که امروز برای شما سخنرانی رسمی در اجلاس بین المللی است، برای ما جوک های دیروزمان است☺️
حسن روحانی، 30 تیر 95: پول احداث بزرگراه از تراکم سازی و ساخت چند برج بلند می رسد؛ سپس همان جمعیت برج به بزرگراه ها می آیند و رفت و آمد کند می شود...
@asoupar
دسترسی به تمامی صفحات (نسخه PDF) روزنامه جوان:
www.goo.gl/9J63HO
عضو کانال شوید:👇
https://telegram.me/joinchat/Aplsfjui9RgjJenYuGzEEw
قبل نوشت: فکر نمی کردم این یادداشت از صفحه حذف نشود، اما... خوشحالم بی تغییر منتشر شد.
-------
بی تفاوتی سیاسی توده ها، از پیامدهای اشرافی گری مسئولین
از انقلاب اسلامی 57 هرچه گذشت، براى عده ای آرمانهای انقلاب كمرنگتر و حتى كهنهتر شد. از آن شعارها و آرمانها يکی هم مبارزه با اشرافی گری بود. اين شعار البته همچون باقی شعارهای انقلاب، مبانی محكم دينى و عقلی داشت. در واقع از عوامل اصلی قيام مردم در دوران پهلوی اشرافيت افسار گسيخته دربار و مرتبطين آن بود. همه ما تصاوير حلبیآبادهای اطراف تهران در كنار كاخهای سعدآباد، در كنار ولخرجیهای عجيب و غريب جشنهای 2500 ساله، در كنار بريز و بپاشهای مهمانی های دربار و عروسیهای چندباره محمدرضا پهلوی هنوز در خاطرمان هست و هنوز صدای امام (ره) هم در خاطرمان هست كه اين انقلاب، انقلاب مستضعفين است، انقلاب كوخنشينان!
مبانی دينى ساده زيستی و نظرات حضرت امام (ره) بماند كه جايی برای بحث ندارد، آن كس كه از امام (ره) فاصله گرفته را بعيد است يادآوری نظرات ايشان سودی ببخشد. شايد برخیها به زبان نياوردند، اما در عمل معالاسف انديشههای اماممان را در درون خودشان به موزه سپردند! با اين همه، حتی حكومتهايی كه «اسلام» ندارند، حتي حكومتهايی كه «امام خميني» ندارند، حتى حكومت هاىی كه «انقلاب كوخنشينان» و «آرمان سادهزيستی» ندارند، اگر قرار باشد عاقلانه حكومت كنند، سطح فاصله طبقاتی را بين مردم هم كم میكنند، چه رسد بين مردم و مسئولان!
جامعه ای كه تبعيض در آن رشد كند، توازن برخورداری ها از بيتالمال به هم می ريزد، امكانات در اختيار يك طبقه قرار می گيرد و همين اتفاق، لاجرم ثبات اجتماعی را به هم میزند. جنبش 99 درصدی در امريكا بعد از بحران مالی 2008 نشان داد كه حكومتها حتی اگر قدرت سياسی و نظامی و اقتصادی جهان باشند، در برابر اعتراض اجتماعی ناشی از فقر و تبعيض آسيبپذير هستند. نارضايتی تودهها، شكلگيری كينهها و عقدههای بحق، طبيعتاً آنها را به اعتراضات اجتماعی می كشاند، هر چند از بعد سياسى با حكومت موافق باشند و متأسفانه بايد اذعان كرد آن نارضايتی اجتماعی ممكن است به مخالفت يا در حالت خوشبينانه به بیتفاوتی سياسى منجر شود. آنها حتماً از خود خواهند پرسيد اگر قرار است اين كشور برای تنعم يک عده خاص باشد، من چرا هزينهاش را بدهم... متأسفانه بايد گفت گرچه مديرانی كه روی به اين حرامخواری آوردهاند، در ميان خيل عظيم مديران پاكدست و سادهزيست ايران بسيار كمشمارند، اما وقتی یک كاغذ قرار است تمام سفيد باشد، لكههای سياه روی آن بيشتر از سطح سفيد غالب به چشم می آيد. اين آسيب بزرگ آيا کافی نيست كه دولتها را به برخورد شديد و تمامقد با اشرافیگری اين مسئولان بكشاند؟!
بخشی از یادداشتم در رورنامه ی جوان 28 تیر 95
لینک یادداشت: http://javanonline.ir/fa/news/798021/پيامد-اشرافيگري-مسئولان-بيتفاوتي-سياسي-تودههاست
@asoupar
حسن روحانی است دیگر!
16 شهریور 93: امروز در کنار حرم علی ابن موسی الرضا علیه السلام به ملت ایران اعلام می کنم ما خوشبختانه از رکود عبور کردیم.
27 تیر 95؛ کرمانشاه: امروز در کشور مشکلی به نام بیکاری داریم، مشکلی به نام رکود داریم...
@asoupar
تروریسم خوب مجاهدین؛ تروریسم بد داعش!
چه می شود اگر ایران تروریست های فرانسوی را که مردم بی گناه فرانسه را می کشند، پناه دهد؛ به آنها اجازه ی برگزاری همایش در تهران بدهد؛ از حقوق تروریستی شان! در قبال دولت فرانسه که می خواهد با آنها برخورد کند، دفاع کند؟
حمایت از تروریست، خود یک عمل تروریستی ست؛ اما این دقیقاً همان کاری ست که دولت فرانسه انجام می دهد. میزبان گروهک تروریستی مجاهدین خلق شد؛ به آنها پناه داد؛ و همین هفته ی گذشته اجازه داد رجوی و دارودسته اش در پاریس همایش بگیرند؛ گروهکی که قاتل 16100 نفر ایرانی ست... از سویی وقتی از خشونت برای برکناری بشار اسد دفاع می کردند، باید می دانستند اویی که راه خشونت برای رسیدن به هدف را آموخت، هر جای دیگر دنیا هم همان راه را برای رسیدن به هدفش بکار می بندد.
من از تروریست در فرانسه و مرگ مردم بی گناه خوشحال نیستم؛ اما خاطرات من از دولت فرانسه می گوید که مسئول این ناامنی سیاست های غلط دولت فرانسه و هم پیمانانش در مبارزه با تروریسم است. تروریسم خوب و بد نداریم؛ غرب تا وقتی به این گزاره ی حق تن نداده، باید در هول و هراس تروریسم بماند...
@asoupar
بی اعتباری تصمیمات مقام اول دولت با تقلید صدا؛ و رسالت دستگاه قضایی
خبر تقلید صدای روحانی توسط برادرش و استفاده ی حسین فریدون از صدای رییس جمهور، قبل از این خیلی خلاصه، در محافل غیررسمی و محرمانه مطرح شد و همان جا هم ماند و علنی نشد. اکنون اما با جزییاتی بیشتر، توسط یک نماینده مجلس به سطح رسانه ها آمد.
این خبر را نباید کم اهمیت دانست و در شلوغی دعواهای جناحی و محض کم نیاوردن مقابل رقبای سیاسی گمش کرد و به تاثیری که در افکار عمومی می گذارد، بی اعتنا بود. تکلیف این ماجرا باید هرچه زودتر توسط دستگاه قضایی روشن شود. چه آنکه این ماجرا اعتبار تمامی تصمیمات رییس قوه ی مجریه ی ایران و شخص دوم کشور را زیر سوال می برد. اگر صدای رییس جمهور را بشود تقلید کرد، چرا امضا و خط او را نتوان جعل کرد؟! و با این حساب، بخش اعظمی از تصمیمات رییس جمهوری اسلامی ایران مورد خدشه است.
از سویی وقتی دستیار ویژه ی رییس جمهور بتواند چنین دروغ های بزرگی بگوید، اعتبار خیلی از پیام هایی که از سوی رییس جمهور به دیگران رسانده، می تواند مورد تردید واقع شود؛ مثلاً آن پیام های دوران مذاکرات که چقدر هم فخر سرخه ای بودنشان را فروختند!
خب، حالا دستگاه قضایی قرار است چه کند؟ با تردید به تصمیمات رییس جمهور نگاه کنیم یا تکلیف ماجرا را روشن می کند؟ بلاخره یا کریمی قدوسی و کسانی که خبر را به او رسانده اند باید به اتهام نشر اکاذیب و تهمت، آن هم در سطح کلان حکومت، محاکمه شوند یا برادر رییس جمهور به اتهام جعل و تقلید صدای رییس جمهور؛ از این اتفاق نباید ساده گذشت.
@asoupar
سياست های جمهوری اسلامی را سواركاری دختربچه های خانواده اسد تعيين نمی كند
اگر دختر بشار اسد در مسابقات سوارکاری نونهالان در تهران شركت كرده باشد، انتقاد به بشار اسد وارد است كه اين اتفاق بار روانی منفی دارد و اصلا سوريه الان در موقعيتی نيست كه آقازاده هايشان پی ورزش های گران قيمت باشند... (البته اطلاعيه رسمی فدراسيون سواركاری و اظهارات رييس فدراسيون و خبر خبرگزاری رسمی سوریه می گويد دختر بشار اسد در مسابقات حضور نداشته است)
حرف من اين نيست؛ من می خواهم فرض كنم دختر بشار اسد در اين مسابقات حضور داشته و از قضا بر انتقادم از بشار هم پافشاری كنم؛ اما همهی اينها چه ربطی به سياست حضور نظامی ايران در سوريه دارد؟! ابتذالی كه از ديشب در فضای مجازی ديدم، ربط دادن سواركاری كذايی دختربچهی بشار به حضور نظامي ايران در سوريه است. يک عدهای كه هميشه تبليغ می كنند جمهوری اسلامی بخاطر حفظ حكومت بشار اسد در سوريه می جنگد، حالا با همين فرض غلطشان جمهوری اسلامی را محاكمه می كنند كه ببينيد دختر رييس جمهور سوريه مشغول تفريح است، بعد شما مشغول جنگ برای بشار اسد! آخر ما کی قبول کردیم برای بشار اسد داریم می جنگیم که حالا با فرض خودتان ما را محاکمه می کنید؟
يک آدم هايی هستند در برابر درک مسائل مقاومت غريبی دارند. ماجرا خيلی ساده است؛ ما اگر در سوريه نمی جنگيديم، 4 سال پيش بايد در تهران عزای نبش قبر ناموس شيعه، دختر علی ابن ابيطالب عليهم السلام را می گرفتيم. ای كاش میشد دریافت كه آيا درک موضوع اين همه سخت است كه 5 سال است جمهورى اسلامى بابت حضور نظامی در سوريه از سوى يک اقليتی سرزنش می شود و ما بايد با درد و رنج بسيار شرح دهیم كه اگر نمی جنگيديم، وقتی تكفيریها حرم عمهی سادات را با خاک يكسان و به پيكر مطهر ايشان همچون پيكر حجر ابن عدی بی احترامی میكردند، ما دقيقاً در تهران با اين ننگ چه بايد می كرديم و كجای اين دنيا سرمان را میگذاشتيم و میمرديم؟! جوان شيعه، حكومت شيعه بايد در تهران بنشيند و خودش را باد بزند وقتی حرم عمهی سادات هدف حملهی وحشیهای سلفیست، چرا؟ چون دختر بشار اسد در مسابقات سوارکاری نونهالان شركت كرده است؟! يعني تفريح دختران كم سن خانوادهی بشار اسد برای غيرت شيعه تعيين تكليف می كند كه از حضرت زينب سلام الله عليها دفاع بكند يا نكند؟! فردای قيامت هم اگر مقابل شيعيان ايران را گرفتند و پرسيدند موقع حمله به حرم بانوی كربلا كجا بوديد، لاجرم خواهيم گفت دختر بشار اسد پی تفريحش بود، ما هم گفتيم چرا ما بجنگيم و پی تفريح مان نباشيم!
از سویی ديگر، مرزهای دفاعی جمهوری اسلامی سال هاست از مرزهای جغرافيايی اش پيشی گرفته اند و اين بديهی است كه اگر در سوريه با سلفیها نجنگيم، بايد در ايران بجنگيم و آن وقت، آيا تفريح دختر بشار اسد دليل خوبی است كه راضی شويم به سرزمين ما حمله شود و مردان ما كشته شوند و خانههايمان آوار شود و زنان ما به اسارت بروند؟! گيرم كه بشار اسد فهم اين را نداشته باشد كه دخترش را در اين وضعيت به مسابقات سواركاری نفرستد؛ اما منطق نظامی و عقل حكومتداری و وظيفهی شرعى و غيرت دينى ما را كه فهم بشار اسد تعيين نمی كند.
حال بماند كه حفظ سوريه برای جمهورى اسلامى يعنی حفظ حلقهی ميانی محور مقاومت در منطقه...
حالا آن عده میتوانند همچنان دروغ شركت دختر بشار اسد در مسابقات سواركاری نونهالان تهران را بازنشر كنند؛ اما اين دروغهايی كه می گوييد، اگر راست هم بود، سياستهای جمهوری اسلامی را اسب سواری كودک بشار اسد تعيين نمی كرد.
@asoupar
فکر می کنم حدود یک ميليون و 200 هزار نفر از مردم تهران در قانون شكنی و آقازاده بازی و فریبکاری روز يكشنبه فاطمه حسينی و استفادهاش از رانت نمايندگی مردم برای دفاع از خود و همسرش شریک هستند؛ مردمی كه صرف در ليست بودن نام يک خانم و بی شناخت عقبه اش، و محض تکرار کردن های لیدری که بابای حقوق نجومی فاطمه حسینی وزیر اقتصادش بوده، به او رأی دادند. حزبی و لیستی رأی دادن البته مرسوم و منطقی است، اما عقل را کامل دست سیاست بازی اهل سیاست سپردن و تعطیل کردن عقلانیت و تحلیل شخصی و بی توجهی کردن به هشدارهایی که به حق می گفتند این لیست، به تمامی شایستگی نمایندگی ملت نیست، با عقل و منطق نمی خواند .
و البته بیشتر از مردم، محمد خاتمی و جریان مطبوعش مقصر هستند که اعتماد پایگاه اجتماعی شان را خرج چنین لیستی کردند و باید پاسخگو باشند...
اين سخن برای اتهام زدن به كسی از ميان شهروندان تهرانی نگاشته نشده؛ بلكه صرفاً توجه دادن مردم به مسئوليت شرعی و ملی و عقلی ست كه با رأی به افراد بر دوششان قرار می گيرد. همه مردم وقتی مسئولی انتصابی نابجا انجام می دهد، يا فرد منصوب او خطايی می كند، آن مسئول را هم در آن خطا شريک می دانند؛ آيا مردم در انتخابی كه كرده اند، مسئول نيستند؟!
@asoupar
حسن روحانی همزمان با صدور بیانیه خطاب به ملت مبنی بر اینکه با عاملان حقوق های نجومی چنین و چنان کردیم و عدالت چقدر چیز خوبی ست و قانون پرداخت ها اصلاح می شود و فلان، یک لایحه غیرمتعارف هم برای اصلاح بودجه 95 می فرستد مجلس که مصوبه ی مجلس قبلی برای حذف یارانه ی سه دهک بالای جامعه را خنثی کند!
بله، زنده باد عدالت! حتی از پشت پنجره صدا می آید: ای مردم! آسوده بخوابید، شهر در امن و امان است...
@asoupar
نكاتي در مورد اعتراض رهبر به همراهي با فتنه گران
اعتراض رهبر به همراهی با فتنهگران در ديدار دانشجويی اخير صراحت بيشتری يافت و آيتالله خامنه ای به ادعای برخیها مبنی بر حمایت از نظام و امام و انقلاب و در عين حال روشن نكردن مواضع در مورد فتنه واكنش نشان دادند. اين اعتراض برای كسانی كه اخبار عيادتها و استقبالها و افطاری خوردنهای برخی افراد با بزرگترهای فتنه را مقابل چشم دارند، كاملاً قابل درک است؛ آقايان عبور از خط قرمزهای سياسی را از حد گذراندهاند و عجيب نيست كه رهبر اعتراضش را صريحتر برای مردم بيان كند.
قبلتر رهبر از دولتی ها خواسته بودند كه مرزبندی روشنی با اهل فتنه داشته باشند. در ديدار اوایل رمضان دولت يازدهم با رهبر، ايشان فرمودند كه «در شرایط فتنه همچون قضایای سال ۸۸ نباید سخن، سکوت، اقدام و حتی نوع نگرش، موجب تقویت فتنه شود. ممکن است برخی افراد بهدلیل گرایشهای خاص خود، تمایلی به حضور صریح در مقابل فتنه نداشته باشند اما نباید از او به نفع فتنه بهرهبرداری شود.» دو سال پيش هم در ديدار با هيات دولت در شهريور 93 ، تذكر داده بودند: «مسأله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»
نكتهای كه مقامات دولتی رعايت نكردند و ديدار با اهل فتنه، حمايت از سردمداران آن و تلاش برای رفع حصر سران فتنه گاه به گاه از ميان اخبار دولتمردان يازدهم به گوش رسيد. برادر رييسجمهور از سويي و وزير بهداشت از سويی به عيادت مهدی كروبی ميرفتند. ليست وزرايي هم كه به ديدار با محمدخاتمی رفتند، پرتعداد است؛ از جنتی تا حجتی و ظريف و زنگنه و ... . افطاری رئيسجمهور به فعالان سياسی هم از حضور فتنهگران خالی نبود و بعضاً زندانيان سياسی فتنه مهمان سفره تساهل و تسامح رييس جمهور شدند. مهمانی افطاری عارف هم با حضور خاتمی بود. نماينده مجلسی هم كه قبلا از اعدام سران فتنه می گفت و در انتخابات مجلس دهم در ليست اصلاحطلبان جای گرفت، عكس دست دادن ارادتمندانهاش به خاتمی منتشر می شود؛ همان كسی كه با حكم رييس مجلس مجدداً رييس مركز پژوهشهای مجلس شد. فعالان فتنه به ديدار آيتالله هاشمیرفسنجانی نيز رفته اند. تاج زاده از مجرمان امنيتی سال 88 با سابقه سلطنت ناميدن حكومت ولی فقيه اخیرا محكوميتش به پايان رسيد و کسانی به ديدنش رفتند كه موجی از اعتراض رسانهای را برانگيخت و البته باز هم حضور پررنگ برادر رييسجمهور اين سوال را ايجاد كرد كه نماينده ويژه رييس جمهور در ديدار مجرم سياسی ضد حكومت چه میكند؟!
اين خبرها پررنگ در ذهن وجود دارد تا وقتی اعتراض رهبر به عدم مرزبندی با فتنهگران شكل صريحي به خود ميگيرد، براي همه روشن باشد مخاطب اعتراض حضرتشان چه كسانی هستند. مرزهایی درنورديده شده كه نبايد از آن عبور می شد؛ و اينک اعتراضی علنی شده كه نبايد ساده از كنار آن گذشت. شوخی كه نبود؛ خونها ريخته شد؛ امنيتها و جانها و مالها مورد هدف جاهطلبی ها و دروغسازیها قرار گرفت و آبروی نظام دستآويز مقامطلبی ها شد و نظام تا لبه پرتگاه رفت و حالا نشست و برخاست با مجرمين اين آشوبها جز دهن كجی به نظام و رأی مردم چه معنای ديگری دارد؟
اعتراض اين بار رهبر نكته ظريفی را هم در بردارد؛ عدم مرزبندی روشن با سردمدارانی كه از فتنه اعلام برائت نكردهاند، نمیتواند در كنار ادعای حمايت از انقلاب و نظام و امام قرار بگيرد. نمی شود آن سو دست حمايت به فتنهگرانی داد كه از شعارهایی كه آرمان امام را لگدمال كرد، اعلام برائت نكردهاند (شعارهايی همچون نه غزه، نه لبنان...؛ مرگ بر اصل ولايت فقيه؛ جمهوری ايراني و ...) و اين سو خود را حامی امام بدانند و دم از انقلاب بزنند. اين دوگانگی اين بار با صراحت مورد اعتراض رهبر قرار گرفت تا حجت تمام شود كه نمی شود هم خود را در خط نظام و امام و انقلاب دانست و هم با فتنه گران سر يك سفره نشست: «رسم شده برخی درعین ادعای حمایت از نظام و امام و انقلاب، موضع خود را دربارهی فتنهی ٨٨ روشن نمیکنند... موضع من دربارهی فتنه کاملاً صریح است و بر روی این موضوع حساس هستم و ملاک، عدم حمایت از کسانی است که سردمدار یا سوءاستفادهکننده از فتنه بودند و هنوز تبری نجستهاند.»
علني بيان شدن اين تذكرات البته معناي ديگري دارد؛ مردم بايد در جريان قرار بگيرند كه ولي فقيه در مورد اين رفتارها تذكرات لازم را دادهاند و آنان كه بی اعتنايی كرده اند، مقصر هستند اگر اين فتنهگران دست بازی در مديريتهای كشور بيابند. و مهمتر از همه، بايد بدانند نقش آن فتنه در آسيب به ملت و كشور و نظام آن همه پررنگ بوده كسی جز با اعلام برائت از آنچه در فتنه 88 روی داده، بخشيده نخواهد شد.
روزنامه جوان 14 تیر 95
@asoupar