هوالحق سلام اگر فکر کردید نکته ای را باید به من بگویید، آدرس ایمیلم در اختیار شماست: Kaaf.alef@gmail.com لینک پیام ناشناس تلگرام: https://t.me/BChatBot?start=sc-117023-mOeF3q8 کبری آسوپار؛ روزنامهنگار عضو سرویس سیاسی روزنامهی جوان
📝مشکل شمایید آقای اقتصاددان!
📍وقتی توسعه ی اقتصادی در کشوری اسلامی با دولتی اسلامی منجر به اجرایی شدن احکام اقتصادی اسلام نمی شود؛ وقتی اصلا در مبنای توسعه اقتصادی نه تنها اعتقادی به مبانی اسلامی و تلاش برای گسترش پرداخت خمس و زکات، حذف ربا، کسب اسلامی و تعمیق باور مردم به لقمه ی حلال نیست، بلکه اساسا توسعه ی اقتصادی بر مبنای توسعه لیبرالی و سرمایه محور غربی چیده می شود، باید هم حامی دولت کپی شده از دولت مدعی توسعه اقتصادی در تلویزیون جمهوری اسلامی صراحتا بگوید فقها نباید در مسائل اقتصادی نظر بدهند و نه فقط به آیت الله جوادی آملی، بلکه به تمام فقها و بلکه بالاتر، به تئوری های اقتصادی اسلام توهین کند.
📍یعنی اقتصاددان حامی دولت (اسلامی) یکبار هم رساله ی یک مرجع تقلید را، حتی محض سرگرمی تورق نکرده یا فهرستش را ندیده تا بداند فقها تا چه حد در مورد مسائل اقتصادی می توانند (و باید) نظر دهند؛ حرجی هم نیست، تئوری های اقتصادی شان را از غرب کپی می کنند، غربی ها هم که رساله و حوزه علمیه ندارند! او می گوید "اینکه فلان شخصیت دینی در مورد اقتصاد نظر می دهد، یکی از مشکلات ماست" اما در واقع مشکل اقتصاد ایران همین اقتصاددان های بی اطلاع از نظرات اقتصادی اسلام هستند.
📍در ایران و در سایه ی حکومتی که یک فقیه عالی رتبه در راس آن است، می گویند فقها نباید در مورد مسائل اقتصادی نظر دهند؛ بعد آیا می توان باور داشت اینان به نظرات اقتصادی فقیهی که در راس حکومت است، اعتنایی داشته باشند؟!
📍حوزه های علمیه هم که قرار بوده مسئول دین امت باشند، عملا در سکوت هستند و از این توهین آشکار به آیت الله جوادی آملی و مبانی اسلامی گذشتند...
📌قدیم ها کسبه بازار اول صبح مکاسب می خواندند و بعد حجره ها را باز می کردند؛ حالا اقتصاددان حامی دولت می گوید اصلا چرا فقها در مورد اقتصاد نظر می دهند!
@asoupar
📍به نظر شما بی بی سی و من و تو و آن خبرنگار فراری، علیه حجاب اسلامی موفق تر عمل کرده اند یا تصاویر انتخاباتی و تبلیغاتی روسای جمهور معمم و روحانی جمهوری اسلامی ایران؟!
@asoupar
اگر دل تکانی و روح تکانی کرده باشیم، آدمی نو متولد می شود و اینگونه حتما، عید است و مبارک.
بهارتان قرین نو شدنتان باد ان شاءالله.
@asoupar
📝مشایی و شلیک به خود
📍اسفندیار رحیم مشایی محدودیت هایی را که از پس فتنه ی ۸۸ برای محمد خاتمی در نظر گرفته شده، رد کرده است. او به خاتمی، نه به عنوان لیدری از لیدرهای فتنه، بلکه صرفا با عنوان رییس جمهور محترم اسبق نامه می نویسد؛ او را برادر بزرگتر خطاب می کند و ... در واقع او آشتی ملی را که خاتمی پیشنهاد داد و رهبر بی معنا خواند، کلید زده است.
📍عبدالرضا داوری مدح مشایی را می گوید؛ خشنود از اینکه مشایی الگوی زنده باد مخالف من شده است...
با این همه، محمد خاتمی هنوز برای انقلابی ها و برای رهبر یکی از لیدرهای فتنه ی ۸۸ است. کسی که به حضور رهبری پذیرفته نمی شود و حتی اجازه ی عیادت از ایشان را نمی یابد. مشایی این مرزها را با نامه ی کذایی اش رد کرده است و حالا به شکلی روشن تر می توان ادعای ولایتمداری اسفندیار مشایی و رفقایش بقایی و احمدی نژاد را مرور کرد. البته می شود که کسی با ولی فقیه اختلاف نظر داشته باشد، اما به شرط آنکه صادقانه نظرش را و اختلاف عقیده اش را بیان کند و مسیر نفاق نپیماید.
📍نکته ی جالب بعدی واکنش حامیان احمدی نژاد است. دفاع از نامه یا سکوت برابر آن؛ در هر دو صورت نامه ی پیوند میان تیم اصلی احمدی نژاد و یکی از سران فتنه مورد انتقاد حامیان احمدی نژاد قرار نگرفته است و این سوال را ایجاد می کند که اگر کسی دیگر چنین نامه ی برادرانه ای برای اهل فتنه می نوشت، باز هم واکنش ها همین بود یا موج تخریب و ناسزا راه می افتاد؟ آیا خط کش ساکت فتنه و طرفدار فتنه فقط برای غیر احمدی نژادی ها فعال است و به مشایی که می رسد، هر چه آن خسرو کند، شیرین کند؟!
📍مشایی مسیر عادی سازی روابط با خاتمی را می خواهد طی کند، اما از این تنور، آبی برای او گرم نخواهد شد؛ او بین انقلابیون منفورتر خواهد شد و حتی خطوط این نامه بر وجهه ی احمدی نژاد هم چنگ می اندازد؛ از سویی توده های اصلاح طلب از مشایی متنفر هستند و این نامه چیزی از این تنفر کم که نمی کند هیچ، حتی نگاه بدتری را هم نسبت به او ایجاد خواهد کرد. مشایی و رفقایش قصد شلیک به دیگران را داشتند، اما از قضا لوله ی اسلحه به سمت خودشان است. همین جملات پایانی گزارش امروز روزنامه ی آفتاب یزد برای مشایی و احمدی نژاد و بقایی کافیست تا بدانند اگر برای دهن کجی به بزرگان نامه نگاری می کنند، آنکه از هر دو سو تحقیر می شود، خودشان هستند: "سرنوشت این نامه و تیر رها شده در کنار آن، هر دو محتوم به نادیده انگاری است که سرشار است از تکرارهای ملال آور، اما می تواند به اصلاح طلبان درس آموزی داشته باشد که قدر داشته های خود را بیشتر از هر زمان دیگری بدانند که احمدی نژادی ها هم مجبور شده اند برای دیده شدن، پاشنه ورودی اصلاح طلبان را از جای درآورند..."
📌پی نوشت: این نامه را نمی توان جدا از احمدی نژاد دانست. در واقع همه ی اعتبار نامه به نسبت مشایی با احمدی نژاد است؛ وگرنه مشایی به خودی خود محلی از اعراب ندارد.
@asoupar
📝خراسان جنوبی در تحصن
ائمه جمعه استان تهديد به تعطيلی نمازهای جمعه در هفته آينده كردند
📍امروز نمازهای جمعه ی خراسان جنوبی در پرداختن به یک موضوع مشترک بودند: «تحصن در مدرسه سفيران هدايت» و البته اشتراک در این مورد که تمامی نمازهای جمعه به امامت ائمه موقت برگزار شد، چرا که امامان جمعه استان همگی در تحصن حضور داشتند و اعلام شد در صورت بركنار نشدن استاندار نمازهای جمعه هفته آينده در كل استان تعطيل خواهد شد.
از بامداد چهارشنبه حوزه های علميه استان در تعطيلی اعتراضی به سر می برند و متحصنين می گويند تا بركناری استاندار به تحصن ادامه خواهند داد. بسیاری از مردم هم خواستار پیوستن به تحصن هستند. دليل اين تحصن، سخنان خارج از شئونات استاندار در مورد رقص مردان و زنان و شادی آور بودن آن و عدم منافاتش با اسلام و سپس رقص مختلط در شام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در کویر است.
📍اعتراضات در خراسان جنوبی بحث امروز و ديروز نيست؛ گرچه صدای این استان مظلوم کمتر به سطح ملی رسیده است. اين بار و پس از عذرخواهی نكردن استاندار و سكوت وزارت كشور و ساير مقامات دولتی كه موجب اعتراض بزرگان و طلاب و مردم و نمايندگان استان در مجلس شد، اعتراضات شكل جدی ترى به خود گرفته و تحصن ادامه داری را شكل داده است. اواخر بهمن ماه گذشته بود كه استاندار خراسان جنوبی سخنان تعجب برانگيزی را طی یک سخنرانی بر زبان آورد که دربرخی عروسیها در استان خراسان شمالی آقایان میرقصند؛ خانمها میرقصند٬ اماکنی هم وجود دارد که خیلی به اسلام و مسلمین لطمه وارد نمیشود و تاکید کرده که آنها شادتر هستند. گرچه بعداً تكذيبيه ای بر اين سخنان استاندار جنوبی توسط وزارت كشور منتشر شد، اما صرفا به نام تكذيبيه بود و در واقع تكرار همان سخنان به نحوی ديگر. بعد از اين سخنان، برگزاری یک تور كويرنوردی و رقص مختلط در شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در کویر سرایان، اعتراضات را به اوج رساند. حالا متحصنين می گویند فقط با بركناری استاندار راضی خواهند شد. حضور قائم مقام وزیر کشور هم در جمع متحصنین فایده ای نداشته است.
📍آیت الله رئیسی تولیت آستان قدس رضوی و نماینده مردم خراسان جنوبی در مجلس خبرگان در تماس تلفنی با ائمه جمعه و روحانیت استان اعلام کرده که با وزیر کشور در این خصوص صحبت شده و خواسته شده دغدغه مردم مومن و انقلابی خراسان جنوبی و نماینده ولی فقیه در استان بررسی و به آن توجه شود.
📍حجت الاسلام عارفی مدیر حوزه علمیه سفیران هدایت هم گفته که طی تماس تلفنی با دفتر آیت الله وحید خراسانی، این مرجع تقلید خطاب به تحصن کنندگان خراسان جنوبی فرمودند ثابت قدم باشید؛ با رئیس جمهور صحبت می کنم.
حوزه های علمیه از قم و مشهد نیز برای حمایت از تحصن اعلام آمادگی کرده اند.
📌امروز سومین روز تحصن به پایان رسید، ولی در شبکه های اجتماعی بازتاب چندانی نیافته است. در برخورداری از سهم رسانه ای هم گویا خراسان جنوبی مظلوم است.
روزنامه ی جوان / 21 اسفند 95
@asoupar
📍خودسوزی همسر یک جانباز آتشی نیست که پخش مستقیم تلویزیونی یا خبررسانی لحظه به لحظه ی تلگرامی داشته باشد؛ عدالت وقتی شروع به فروریختن می کند، زیاد صدا ندارد، برای مردم هیجان ندارد، بازدید مسئولین هم ندارد، اما یک روز همه مان زیر آوارش خفه می شویم. شاید کسی هم نماند که حتی جنازه مان را بیرون بکشد. مرگ عدالت، همه را با هم می کشد؛ مرگ خاموش...
@asoupar
📝ما کوخ نشینان چه کارهایم؟!
📍با توسل احمد منتظری به برخی مراجع تقلید و وساطت و میانجیگری این مراجع نزد رهبر، حکم حبس 6 ساله ی پسر آیت الله منتظری پس از دادن تعهد كتبی توسط نامبرده، به دليل احترام به نظر مرجعیت به حالت تعلیق درآمده است. قبلا هم به دلیل شهید بودن برادرش، حکم 21 سال حبس به 6 سال تبدیل و حکم خلع لباسش تعلیق شده بود. آیا فکر میکنید اگر شما هم فایل محرمانه از اسناد نظام منتشر میکردید، کسی از این مراجع معظم که در همه مسائل سیاسی سکوت هستند، برای عفو یا تعلیق حکم شما پا پیش میگذاشتند؟! اشتباه میکنید؛ شما که آقازاده نیستید...
📍این پسر آیت الله منتظری است، حکمش تعلیق میشود، آن دیگری پسر آیتالله هاشمی است، مرخصی ماهانه میگیرد و با اتمامش هم به زندان برده نمیشود. آن دیگری نماینده مجلس است، آن یکی عضو شورای شهر، آن دیگری برادر رییس جمهور، آن دیگرها عضو کابینهای که خط قرمز رییس جمهور وقت بود و آن یکیها نوهی امام و آن دیگریها کرباسچی و عبدالله نوری که دولت و مجلس وقت برایشان واسطه میشوند و عفو میگیرند و آن دیگریها... یکی یکی همه دور هم خوش هستند و من فکر میکنم مایی که نه در لندن و نیویورک جایی داریم و نه پدر یا مادرمان از مسئولین نظام هستند و نه ملک ده میلیارد تومانی دارند که برایمان وثیقه بگذارند و نه به جناح و حزبی وصلیم که از ما دفاع کنند... همین ما کارگرزاده ها و غیرمتصل ماندهها، اصلا چرا در مورد سیاست این مملکت نظر میدهیم؟!
@asoupar
📝حسن روحانی است دیگر!
📍حسن روحانی امروز در سخنانی گفته که قدیم ها قم که بودیم اگر یک طلبه در حجره اش نرمش می کرد، می گفتند تقوایش کم است! اگر ورزش می کرد که دیگر هیچی، از دین خارج می شد!
📍حالا ما نمی دانیم حسن روحانی کجا بوده و با چه کسانی نشست و برخاست داشته که ورزش را بی تقوایی می دانستند و هم مباحثه ی چه کسانی بوده که احادیث پیامبر در توصیه به ورزش را یادش نداده اند، اما خاطره سازی برای نشان دادن تحجر حوزه های علمیه و تخطئه ی حوزه برای خوشامد یک اقلیت کار خوبی نیست. قدیم ها نبودیم، اما خاطراتش موجود است و شاید جالب باشد که بدانیم 12 سال قبل از به دنیا آمدن این آقا، طلبه های قم با اطلاع ریاست حوزه والیبال و فوتبال بازی می کردند و امام مان حضرت روح الله هم میان آنان بوده است. به این خاطره که سایت جماران از امام خمینی نقل می کند، توجه کنید:
✅ با مهاجرت به قم تا 1315 که به تازگی والیبال و فوتبال باب شده بود، ایشان (امام خمینی) در این نوع بازی ها به سبک جدید آشنا شدند. چنانکه خاطره ای طنزآمیز در زمینه فوتبال هم به این نحو از ایشان نقل شده که یکی از همبازی ها نزد مرحوم آیت الله حائری شکایت کرده بود که آقا روح الله چند بار با توپ به دماغ او زده؛ و امام در پاسخ گفته بودند عمداً که نمی زنم، بلکه هر جا که توپ را شوت میکنم دماغ این رفیق ما همان جا است.
@asoupar
📝فتنه 88 سر واژگان نبود
📍تلاش محمد خاتمی براى نجات اصلاح طلبان از بن بست پس از فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی، از مسير طرح «آشتی ملی» خيلی جدی به بن بستی ديگر خورد و رهبری صریحاً فرمودند «اين حرفها معنا ندارد.» حالا اصلاحطلبان دنبال مفری ديگر رفتهاند؛ تغيير واژگان. آنها میگويند بايد بهجای «آشتی ملی» از ابتدا از عبارت «گفتوگوی ملی» استفاده میكرديم. حتى يكی از اصلاحطلبان می گوید شايد بهتر باشد بهجای خاتمی، فرد ديگری موضوع را مطرح كند، مثلاً حجتالاسلام ناطق نوری.
📍درباره اين رويكرد جديد كه صرفاً تغيير واژگانی است و نه تغيير عملكرد، بايد گفت كه مشكل با آنچه كه به نام آشتی ملی مطرح شده، واژگان آن نيست. ما از مخالفت با یک مفهوم حرف میزنيم و آنقدر اصلاحطلبان در همه سالهای گذشته از فتنه 88 خود را به بيراهه زدهاند كه گويا لازم است آن مفهوم بازخوانی شود. آن مفهوم چيست؟ «بازگشت حاميان و فعالان جنبش سبز به حاكميت بدون پرداخت هزينه غلط و اشتباهی كه سال 88 انجام دادند.» اين گزارهای است كه اصلاحطلبان علاقه دارند هر چه زودتر انجام شود. اما بارها به آنان گفته شده كه براى بازگشت تندروها يا برخی خواص اصلاحطلب، تنها یک راه وجود دارد: توبه. كسی اگر قصد بازگشت دارد، بايد حقيقت تقلب نشدن در انتخابات 88 را علناً (و نه صرفاً در جلسات خصوصی) و صريحاً بيان كند.
📍حال اين مفهوم را هر چه میخواهند بنامند. اصلاحطلبان اساتيد ساخت و مصادره واژه و شعار هستند، میخواهند بگويند آشتی ملی، میخواهند بگويند گفتوگوی ملی يا اجماع ملی؟ فرقی نمیكند؛ اين تغيير شايد برخی تودهها را فريب دهد، اما خودمان را كه نبايد بفریبیم؛ بازگشت بدون هزينه به دامان نظام را تغيير در نامگذاری، به بازگشت پس از توبه تبديل نمیكند. نقطه ثقل اختلاف سر توبه و عدم توبه است؛ نه سر آنكه اين مفهوم را چه بناميم.
📍اصلاحطلبان هميشه همين گونهاند كه محتوای مورد نظرشان را با نامگذاری های شیک تزيين میكنند و مخاطب را فريب میدهند؛ جامعه مدنی (يعنی جامعه غربزده)، آزادی بيان (يعنى ما برای زير سوال بردن همه اصول آزاد باشيم)، زنده باد مخالف من (يعنی مخالفان نظام آزاد باشند) اعتدال (فقط خودمان در اموری كه تشخيص میدهيم، تند برويم)، فراكسيون اميد (وكيلالدولهها)... اين اسامی افراد را جذب میكند، اما در نهايت میبينند كه چيزی جز واژه دستشان را نگرفته و اين واژهها و نه آنچه اصلاحطلبان از ساختشان در نظر داشتند، در كنار عملكرد اصلاحطلبان عميقاً دچار زوال معنا شده است.
📍از سویی گوينده طرح هم تغييری در موضع نظام و حامیانش نخواهد داد. كمی دقت بدون سياسى كاری در جملات رهبری نشان میدهد كه ايشان اصل آن مفهوم را بی معنا میدانند، و حداقل فی الحال اشارهای به گوينده ندارند؛ گرچه كه طراح آشتی ملی هفت سالی میشود كه با عتاب ولی فقيه مواجه است و اجازه حضور نیافته، اما در سخنان رهبری مخالفت با اصل مفهوم بود و نه مخالفت با الفاظ يا مخالفت با گوينده لفظ.
📌كار سختی نيست؛ میتوانند سخنان اخير رهبر را اينگونه بخوانند كه مگر مردم با هم قهرند؟ بله، مردم با آن كسانی كه روز عاشورا آمدند وسط خيابان و با قساوت و بیحيایی، جوان بسيجی را در خيابان لخت كردند و كتک زدند، قهرند و «گفتوگو» هم نمیكنند.
روزنامه ی جوان 5 اسفند 95
@asoupar
📝«ماجرای نيمروز» و اعدامهای 67
«ماجرای نيمروز» می تواند به يكی از بزرگترين ادعاهای سازمان مجاهدين خلق عليه جمهوری اسلامی پاسخ دهد: جنايت عليه مجاهدين خلق.
جمهورى اسلامى صدها نفر از منافقين را حين درگيری يا بعد از دستگيری با حكم اعدام، كشته است. «ماجرای نيمروز» فقط با چند روايت كوتاه از دهه 60 مرگباری كه مجاهدين خلق براى ايران رقم زدند، نشان میدهد كه چارهای دیگر نبوده است.
📍ماجرای نيمروز از یک دوقطبی ميان اعضای تيم اطلاعات عمليات عليه منافقين روايت میكند. كمال و صادق اغماض را درست نمیدانند. كمال مخالف تلاش برای زنده دستگير كردن آنهاست و میگويد بايد همهشان را كشت. روزی كه دخترکی به دليل ترور منافقين، روی دستهای كمال جان میدهد و او با لگد به جان ضارب میافتد، مخاطب به او حق میدهد. گرچه مسعود معتقد است نبايد مثل خودشان برخورد كرد و باید حرف زد. كمال با بغض میگويد آن دختر هنوز پنج سالش هم نشده بود. مسعود هم عضو تيم است؛ دور از فضای ذهنی كمال بازجویی میكند، با حرف و نه با لگد! بعد یک روز كه از اختياراتش استفاده كرده و برای دختر توابی كه قصد انفجار قطار را داشته و قبل آن دستگير شده، شرايط ملاقات با مادر و خواهرش را در حياط زندان فراهم میكند، میبيند كه دختر تواب را خواهرش با انفجار انتحاری میكشد. اينجا مخاطب میانديشد آيا میشود به كسانی رحم كرد كه به خواهرشان هم رحم نمیكنند؟ مسعود همچنان پی گفتوگوست، اما روزی جنازه سوخته برادر پاسدارش را میآورند و هق هق گريهاش روى پرده سينما مینشيند. همين مسعود است كه در حمله به خانه تيمی موسى خيابانی صراحتاً میگويد كه «هر چه زودتر بريزيد و بكشيد.» او به نتيجه میرسد كه مجاهدين خلق زبان ديالوگ را نمیفهمند.
📍عضو ديگر تيم كه گاه گوشه میزند كه زنده دستگير كنيم و كمک كنيم برگردند، دل در گرو دختری دارد كه حال فهميده در خانههای تيمی منافقين است. در نهايت هم وقتی میبيندش، اسلحه را پايين میآورد، اما اينكه نماينده جمهوری اسلامی اسلحه را پايين میآورد، دليل نمیشود نماينده منافقين هم چنین کند؛ دختر شليک میكند. شما شايد به حرمت احساس، منافق را نكشيد، اما او حرمتی قائل نيست. مجاهدين خلق زبان احساس را نمیفهمند.
📍صادق بر نفوذی بودن مسئول شنود تيم اصرار دارد. قبول نمیكنند و آزاد میشود؛ او بعد آزادی تماس میگیرد كه ديگر دستتان به من نمیرسد! مجاهدين خلق زبان رفاقت و اعتماد را نمیفهمند.
❗️اجازه دهيد تصاوير كوتاهی را كه ماجرای نيمروز از سال 60 يادآوری میكند، لیست کنیم:
-ترور آیت الله خامنه ای
ـ ترور آيتالله بهشتی و بيش از 70 نفر از نمايندگان و وزرا و ...
ـ ترور یک خانواده
ـ ترور رئيسجمهور و نخست وزير
ـ بستن راه با لباس سپاه و به رگبار بستن مردم
ـ ترور یکی از توابين
ـ شكنجه و كندن پوست و سوزاندن سه تن از پاسداران
همين وقايع میتواند خشونت برای برخورد با منافقين را موجه كند؛ حال همه كشتارهایی كه در یک فيلمنامه نگنجيده و از 60 تا 67 هزاران نفر از مردم را قربانی كرده، اضافه كنيد؛ با عاملان و ياریكنندگان اين تروريسم گسترده چه بايد كرد؟
📍ببينيم امام خمينی به عنوان رهبری كه هزاران نفر از مردمش را كشتهاند، با اينان چه میكند. امام دستور اعدام زندانیهای مجاهدين را صادر میكنند؛ اما چه زمانی؟ بعد از ترور مسئولان كشور در تابستان 60؟ بعد از ترور مردم در همه سالهای دهه 60؟ بعد از همكاری گسترده با صدام در جريان جنگ تحميلی؟ نه؛ هيچكدام. امام امت صبوری میكنند و بعد از هفت سال دستور اعدام میدهند. آن هم وقتی كه منافقین با نام «فروغ جاويدان» به كشور حمله میكنند و مسعود رجوی زندانيان مجاهدين را نيروهای بالقوه عملياتش میخواند و آنها هم در زندان جشن میگیرند! آن هم باز امام میفرمايند اگر بر موضع خود هستند، در حكم محاربند؛ يعنی اگر موضعشان عوض شده، راه توبه باز است.
فرمانده ماجرای نيمروز از تهران به بازی دراز میرود تا کمال را بياورد و تاكيد میكند «فكر كرديد فقط اينجا جنگ است؟ تهران هم جنگ است.» منافقين اینجا هم مثل منافقين در پيام 67 امام و مثل نقشی که خودشان برای خود در جنگ 8 ساله درنظر گرفتند، در كنار متجاوز خارجی قرار میگيرند.
📍حال درمییابیم حاميان انتشار فايل صوتى آيتالله منتظری چرا ماجرای نيمروز را نديده میگيرند؛ فيلم بر مقابله خشن جمهوری اسلامی با مبارزه مسلحانه مجاهدين، صحه میگذارد و راه را بر روايتهای جهتدار فايلهای صوتى محرمانهای كه آقازادهها منتشر میكنند، میبندد. ماجرای نيمروز با نمايش فقط چند جنایت از منافقين، مخاطب را در بهمن 60 و نه تابستان 67 و بعد از عمليات مرصاد، به نتيجه میرساند كه اگر شما نكشيد، مردمتان كشته میشوند؛ ترحم بر پلنگ تيزدندان... پس بريزيد و بكشيد؛ آنها زبان انسانيت را نمیفهمند.
24 بهمن 95 / روزنامه جوان
@asoupar
📝عکس یک غیراخلاقی آفتاب یزد از دو رییس جمهور
📍 آفتاب يزد حتى از روابط سياسی ترامپ و پوتين هم نگاه جنسی و شاید حتی هم جنس بازانه درمی آورد و آن پوستر زشت و مشمئزكننده را از مجله ی اكونوميست دزديده و عكس یک می کند؛ بعد ما معترضيم چرا ملانيا را عكس يک کرده بود و تیتر زده بود نوری بر چهره ترامپ!
عكس یک امروز آفتاب يزد ابتذال به تمام معناست؛ ابتذال اخلاق. جالب آنكه با چنين عكسی، دقيقا در ستون كناری معترض به توهين به مقامات كويت توسط عده ای معدود در حاشيه راهپيمایی 22 بهمن هستند. یک نفر نيست بگويد شما صفحه یک روزنامه تان را آب بكشید، نقد حواشی راهپیمایی بماند.
📌از فوايد انقلاب اسلامى بسته شدن كاباره ها بود، وگرنه برخی ها جلسه شورای سردبيری را می بردند آنجا و خدا می داند فردايش چه چيزی عكس یک می شد!
@asoupar
📝وکیلالدولهها ضربهگیر رئیس دولت میشوند!
سال 92، عارف و حالا پزشكيان و مطهری قرار است فداييان رأی آوردن حسن روحانی باشند. اين خبری است كه یک روزنامه اصلاحطلب ديروز از آن پرده برداشت و گلهایی را روانه دروازه خودی كرد.
📍روزنامه آفتاب يزد روز گذشته با تيتر یکی عجيب روی عكس تمامقد و دونفره على مطهری و مسعود پزشكيان منتشر شد: «فداييان روحانى». آيا قرار است مطهری و پزشكيان براى روحانى فدا شوند؟ اين سؤال خودش هم شگفتی دارد، جوابش را اما میشود در متن گزارش يافت و شگفتزدهتر هم شد.
📍گزارش آفتاب يزد از تحليل استراتژی انتخاباتی اصولگرايان و تعدد كانديدای آنان شروع میشود كه قرار است «به گونهای صحنهآرایی شوند كه حسن روحانى در نقش كانديدای واحد در يک سوی ميز مناظره قرار بگيرد و كانديداهای اصولگرايان با شمايل متفاوت، در سوى ديگر تا رئيس دولت در معرض آماج انتقادات باشد.» آفتاب يزد براى اثبات درستی تحليلش، ليستی هم از اين كانديداهای ادعایی اصولگرا میآورد كه فقط گنجاندن نام مرضيه وحيددستجردی در اين ليست، در حالی كه بارها رسماً اعلام كرده چنين قصدی ندارد، بر بیاعتباري آن صحه میگذارد. در ادامه، آفتاب يزد در حالی كه نگرانی اصلاحطلبان از نبرد روحانی در برابر چندين اصولگرا را به تصوير میكشد، با رونمایی از یک خبر، جملهای را به روحانى منتسب میكند كه البته هنوز از سوى دفتر رئيسجمهور تأييد يا رد نشده است: «بنا به گفته منابع آگاه به آفتاب يزد، خود حسن روحانى از سران اصلاحات خواسته است تا افرادی را به همراه او روانه كارزار انتخابات كنند تا آنها به ياریاش بشتابند و در برابر هجوم حملات اصولگرايانه از او و سياستهای او دفاع كنند.» آفتاب يزد در ادامه تأكيد میكند كه «بنا بر اين است كه اين يار كمكی علاوه بر ممانعت از كيش و مات شدن رئيس دولت تدبير و اميد، پس از پايان مناظرات، صحنه انتخابات را ترک نمايد. فردی چون علی مطهری يا مسعود پزشكيان!... به اين افراد میتوان عنوان ضربهگير يا فدائيان حسن روحانى را اعطا كرد...» و با اين جملات عملاً آفتاب يزد، هم به ضعف روحانى در مقابله با كانديداهای احتمالى اصولگرايان اذعان میدارد و هم تصريح میكند كه مطهری و پزشكيان براى دولت و اصلاحطلبان صرفاً ابزاری برای دو دورهای شدن رياست جمهوری روحانى هستند. اين تقسيم نقش در پايان گزارش شكل سخيفتری هم به خود می گيرد و آفتاب يزد تأكيد میكند كه مبادا نيروهای فدایی تحت تأثير شور و هيجان انتخابات قرار بگيرند و از عرصه رقابت كنار نكشند! در واقع بيم «جوگيری» ضربهگيرها و برهم زدن بازی توسط اين فداييان هم وجود دارد.
📍به نظر میرسد دولت خوابهای بدی برای نواب رئيس مجلس ديده؛ شايد هم اين فدا شدن هزينه حمايتی باشد كه حدود یک سال پيش از دولت دريافت كردند و به پشتوانه آن نايب رئيس مجلس شدند. در حالی كه فرد بالاترشان نتوانست رئيس مجلس شود! از سویی مطهری و پزشکیان با رأی مردم تهران و تبریز به مجلس رفته اند تا آنان را نمایندگی کنند، نه آنکه جاده صاف کن و ضربه گیر و یار کمکی دولت و رئیس جمهور باشند. با این حساب شاید بشود فهمید چرا استیضاح امثال آخوندی در مجلس، با وجود اصرار مردم تبریز به جایی نمیرسد و بهرغم گذشت حدود سه ماه از حادثه قطار، وزیر راه در صحن علنی گزارشی نداده است.
📌گزارش آفتاب يزد اگر در یک رسانه مخالف اصلاحطلبان منتشر شده بود، میتوانست یک تحليل افشاگرانه باشد، اما اكنون در یک رسانه اصلاحطلب، بيشتر از هر چيزی، بوی خودزنی میدهد؛ يک خودزنی ناآگاهانه ناشی از شهوت ديده شدن و ناشیگری ژورناليستی و سياسی كه همزمان به اصلاحطلبان، به روحانى، به مطهری و به پزشكيان شلیک میكند و همه شأنيت آنها را در كنار همه ژستهای استقلال مطهری و وزانت پزشكيان و يكهتازی روحانى بر باد میدهد. سال 92 عارف فدا شد و امسال چهرههای ديگر؛ اما اين فقط یک شخص نيست كه فدا میشود، فكر او، حاميان او، كسانی كه باورش كردهاند و شخصيت او هم فدا میشود.
روزنامه ی جوان / 20 بهمن 95
@asoupar
📝قوه قضاییه است یا بخش خبری؟!
📍قوه قضاییه اعلام می کند مهدی هاشمی مرخصی اش تمام شده و باید به زندان برگردد؛ بعد هم هیچ اتفاقی نمی افتد. سوالم این هست که آیا اشتباه از من است که فکر می کنم بعد از مرحله ی اعلام، باید قوه قضاییه وارد مرحله ی عمل شود و ضابط قضایی بفرستد و مهدی هاشمی را با قوه ی قهریه به اوین ببرد یا وظایف قوه قضاییه تغییر کرده و قرار است در حد اعلام و حرف باقی بماند؟
@asoupar
📝ويزا فرع ماجراست؛ ما دوباره «محور شرارت» ناميده شديم!
📍دغدغهی صدور ويزای آمريكا دغدغهی درجه اولی براى مردم ايران نيست. همانقدر كه سه سال پيش (مهر 92) تيتر یک رسانههای اصلاحطلب از دستور روحانی برای برقراری خط پروازی مستقيم بين ايران و آمريكا از شدت بیربطی، مخاطب آمريكاشناس را از ذوقزدگی نو دولتمردان يازدهم به خنده (خنده تلخ) وا میداشت، همين قدر هم بها دادن زياده از حد به مشكلات رفتوآمد ايرانيان به آمريكا میتواند ما را از اصل ماجرا دور كند و خنده دار باشد. اگر مشكل صرفاً رفت و آمد ايرانيان مقيم آمريكا يا هنرمندان و ورزشكاران ايرانی به آنجا بود، لاجرم با لابیهایی شايد میشد وضع را به سابق برگرداند و امتيازاتی براي صدور ويزا برای افراد خاص دريافت كرد؛ اما اصل ماجرا اتفاق ديگری است؛ اتفاقی كه حتی اگر همين الان ترامپ دستور لغو قانون مذكور را بدهد، همچنان حل نشده باقی میماند.
📍اصل ماجرا تصويری است كه اين قانون و قرار گرفتن نام ايران در كنار كشورهای جنگزدهای چون سومالی، سودان، ليبی و... از ايران در جهان به تصوير میكشد. حتماً مقامات آمريكایی میدانند ايران تروريست به امريكا نفرستاده، حتماً میدانند ايران كشوری جنگزده و بیسر و سامان نيست، حتماً میدانند ايرانيان مقيم آمريكا اگر سودی برای دولت آمريكا نداشته باشند، ضرری نخواهند داشت؛ اما چرا نام ايران را در ليست كشورهايی قرار میدهند كه ممكن است برای آمريكا مخاطرهآميز باشد؟ یک بازی سياسی كه سالهاست ما آن را با عنوان «ايرانهراسی» میشناسيم. اين قانون به مردم دنيا می گويد كه ايران در رديف همين كشورهای جنگزده است و مسلمانان ايرانی را از مسلمانان سلفی و تكفيری و تروريست جدا نمیكند.
📍اصل ماجرا تحقیر و تخفیف شأن ایران است؛ اين كه ايران در دولت يازدهم نيز همانند دوران اصلاحات محور شرارت و تروريسم نام گرفته است. در حالی كه تروريستهای اصلی در عربستان و بخشی از سوريه و عراق تحت حمايت دولت آمريكا هستند. سال 2001 در کنار کره شمالی و عراق محور شرارت نامیده شدیم و سال 2017 در کنار سومالی، لیبی و سودان و... کشورهای پرمخاطره برای امریکا قرار داده شدیم. تصويری كه جرج بوش از ايران ساخت، محور شرارت بود و باقی ماند؛ تصوير ترامپ از ايران هم كشوری تروريستپرور و خطرآفرين و به هم ريخته است كه اگر تلاش برای ايستادگی مقابل انتشار اين تصوير نكنيم، در اذهان باقی خواهد ماند.
@asoupar
📝خودزنی یا تهدید؟
📍در همين یک ماه اخير، حسام الدين آشنا، مشاور فرهنگی رییس جمهور در رزومه توئيتریاش یک توئيت تهديد آميز حذف شده دارد و هفت توئيت تهديدآميز ديگر كه گويا این بار قرار است برقرار بماند تا شايد بتواند حافظ منافع دولت باشد. او حادثه پلاسكو را بهانه قرار داده و از بازی كردن با آتش بر حذر میدارد: «درساختمانهای كهنه و سست از بازی با آتش خودداری كنيد؛ چرا كه ممكن است یک ساختمان 50 ساله در چند ساعت فرو بريزد.»
📍اين البته اولين بار نيست كه آشنا جملات امنيتی و مشكوک مینويسد. ساعتی پس از درگذشت آيتالله هاشمی رفسنجانی هم او جملهای نوشت كه بعداً پاک كرد: «امشب عدهای سر آرام بر بالين خواهند گذاشت ولی بی خبر از فردا و پس فردا»! انتقادات زياد از اين توئيت منجر به حذف زودهنگام آن شد. اين بار اما آشنا رسماً تهديد میكند. تهديداتی كه از مقابله به مثل دولت میگويد؛ اگر بزنيد، ما هم میزنيم. به اين جملات آشنا توجه كنيد: «مراقب بی احتياطی كودكان خود باشيد؛ آتشها از یک جرقه آغاز میشود. توهينكنندگان را رام كنيد؛ ممكن است سر داستان پردازی های ديگر هم باز شود (!) فقط آسياب به نوبت نيست؛ ممكن است آتش هم به نوبت باشد.»
📍شايد حسامالدين آشنا متوجه نيست كه اين تهديدات صرف نظر از آنكه پذيرش اشتباه و اتهام را با خود دارد، نوعی اعلام گروكشی است؛ نوعی دعوت به اينكه بياييد همه در قبال اشتباهات و جرمها و مفاسد هم ساكت باشيم! اين يعنی دولت يازدهم دغدغهاش برای مبارزه با مفاسد در حد گروكشی سياسى و صرفاً برای تخريب یا ساکت نگه داشتن رقيب است. اين را ما نمیگوييم؛ بلکه گزارهای است كه به شكل يقينی از جملات مشاور فرهنگی رئيسجمهور فهميده میشود و تمام ادعاهای شفافيت دولت و ادعای مبارزه با فساد و بی قانونی را بر باد میدهد. یعنی که اگر مفسدین علیه دولت حرفی نزنند، دولت هم در قبال اتهامات آنها ساکت می ماند.
📍يا مثلاً اين جملات ديگر را ببينيد: «به مالكان و ساكنان ساختمانهای با نمای شيشهای توصيه میشود از سنگ پرانی به ديگران خودداری كنند. ساختمانها و ساختارها هميشه به صورت عمودی و درخود فرونمیريزد گاهی به ساختمانهای مجاور هم خسارات جدی وارد میشود.» اينها بيشتر به يك انتحار می ماند تا تهدید؛ يعنی دولت ضعفها و ايرادات خود، حتی تا سطح فروریختن را پذيرفته، اما منتقدين را دعوت به سكوت میكند با اين تهديد كه اگر ما بشكنيم، شما هم میشكنيد يا شما را هم با خود به سقوط خواهيم برد!
📍دولت احساس خطر كرده است. بايد ديد كدام بخش دولت دارد دچار فروريزی میشود كه برای دولت در برابر آن امكان دفاع از خود نيست و تنها راه چاره را در تهديد و بستن دهان ها ديده است.
📌شايد یک روز سوال بود كه چرا مشاور فرهنگی رئيسجمهور يک شخصيت امنيتی است؛ ولی حالا كه مسئوليت تهديد كردن ديگران بر عهده او قرار داده شده، به نظر میرسد انتخاب يک چهره امنيتی برای دادن مشاوره فرهنگي به حسن روحانی چندان هم بی دليل و بی فكر انجام نشده است. در پوشش عنوان «مشاور فرهنگی» بگم بگم كردنها و تهديد ديگران پيش برده میشود.
روزنامه ی جوان / 10 بهمن 95
@asoupar
📝من بی قانونم؛ پس هستم!
📍روزی را که اتوبوس راهیان نور دانش آموزان چپ کرد، در خاطرتان هست؟ همین جا در همین تلگرام موج علیه راهیان نور راه افتاد و نه رانندگی راننده. انگار اگر مسافران آن اتوبوس مقصد دیگری داشتند، تصادف روی نمی داد!
📍روزی را که اتوبوس سربازان ارتش به دره سقوط کرد، یادتان هست؟ در همین تلگرام و توییتر و اینستاگرام موج علیه قوانین سربازی در ایران راه افتاد. انگار اگر مسافران آن اتوبوس سرباز نبودند، تصادفی روی نمی داد!
📍روزهایی را که ماشین های تصادفی پراید هستند، یادتان هست که چقدر جوک و طنز در مورد این ماشین ساختیم؟ انگار مدل های دیگر ماشین در ایران تصادف نمی کنند و کشته نمی دهند!
📍حالا همین جا، در همین شبکه های مجازی همه از آمار بالای کشته های تصادفات در تعطیلات نوروز شکایت می کنند؛ تصادفاتی که نه مقصد ماشین هایش راهیان نور است، نه مسافرانش سرباز هستند؛ و پراید فقط یکی از ده ها مدل ماشین های آن است.
📍ما ایرانیانی که وحشتناک بودن طرز رانندگی مان در دنیا زبانزد است؛ ایرانی هایی که نشان داده ایم به خوبی! توانایی آهن قراضه کردن پورشه و بی ام و و بنز و سوناتا و ... و کشتن سرنشینانش را در همین خیابان های تهران هم داریم؛ ایرانی هایی که به ساده ترین قوانین راهنمایی رانندگی عمل نمی کنیم، چرا انتظار داریم آمار تصادفات و کشته های آن پایین بیاید؟ چون عقده هایمان و یا حتی اعتراضات بحق مان علیه پراید و راهیان نور و قانون سربازی را فریاد کرده ایم، انتظار داریم آمار تصادفات پایین بیاید؟!
📌از هر قشری و سوار هر ماشینی و راهی هر مقصدی باشیم، وقتی با سرعت غیرمجاز و سبقت غیرمجاز و نبستن کمربند و صحبت با تلفن همراه و خواب آلودگی و ... رانندگی می کنیم، به استقبال کشتن و کشته شدن رفته ایم.
📌کاش کمپینی در ایران راه می افتاد علیه رانندگی وحشتناک ایرانی؛ شاید همیشه ایراد از ماشین و جاده و مسافر و مقصد نباشد!
@asoupar
📝تیر پر از نشان آشنا
حسام الدین آشنا با یک تیر چند نشان می زند؛ تیرش توییت نظرسنجی است که می پرسد سخنان احمدی نژاد را خطاب به رهبری می دانید یا رییس جمهور؛ نتیجه هم می گیرد که منظورش رهبری است. و نشان هایش:
📍اول؛ بهم انداختن دو طیف از رقبای سرسخت حسن روحانی؛ احمدی نژادی ها و آن طیف از مخالفان احمدی نژاد که جزو حزب اللهی ها و اصولگرایان هستند. مشغول ساختن رقبا به همدیگر و غفلتشان از روحانی.
📍دوم؛ پررنگ سازی قطب احمدی نژاد در فضای انتخابات پیش رو برای بهره گیری از دو قطبی ساختگی. اینگونه احمدی نژاد و مشاوران روحانی همراه همدیگر اثر تدبیر رهبر در نهی احمدی نژاد از کاندیداتوری برای رفع دوقطبی کاذب را خنثی می کنند.
📍سوم؛ شکستن قبح توهین مستقیم به رهبری. اینکه می شود در این کشور بدترین توهین ها را به رهبر کرد و کسی هم با شما کاری ندارد.
📍چهارم؛ القای این مطلب که هر کس بیشتر دم از حمایت رهبری می زند، شدیدتر و تندتر به رهبر توهین خواهد کرد و توهین به رهبری از جانب طیف ما نخواهد بود.
📍پنجم؛ توهین به رهبر وقتی از جانب احمدی نژاد باشد، کسی کاری ندارد. یقینا اگر جا بیفتد که احمدی نژاد به رهبری جسارت کرده، همه خواهند پرسید پس چرا کسی کاری با احمدی نژاد ندارد!
و...
پی نوشت: این نوشته دفاع از چیزی جز حرمت رهبر و مخالف چیزی جز موذی گری های یک عدد مشاور روحانی نیست.
@asoupar
📝همیشه سپاه مقصر است حتی اگر خلافش ثابت شود!
📍پاییز ۹۴ بود که اطلاعات سپاه بازداشتش کرد؛ برای درست کردن موج علیه سپاه مولفه های خوبی داشت: زن روزنامه نگار حامی دولت. مخالفان سپاه و حامیان دولت پای هر سه مولفه را وسط کشیدند و به سپاه تاختند و تاختند و تاختند...
📍حتی وقتی اتهامات و از جمله جاسوسی این فرد ثابت شد، بازداشت یک زن روزنامه نگار که در روزنامه دولت مشغول به کار بوده، ابزار خوبی بود که سپاه تخطئه شود... غرض هم مخالفت با سپاه بود و نه دفاع از حقوق متهمین؛ و البته با سپاه می شود مخالف بود، اما اینکه از بغض سپاه به دفاع از جاسوس برسیم، حتما اسمش وطن دوستی نیست.
📍با این همه، تمامی منتقدین بازداشت این زن از یک جایی به بعد ساکت شدند؛ وقتی رد این جاسوس به اتاق های خواب وزیر و مدیران دولتی رسید و پرونده پیش مقامات عالی رتبه رفت و وزیر مربوطه استعفا داده شد.
📌اگر غرض فعالیت علیه سپاه است، بهانه ی خوبی جور شده و موفق باشید؛ اما برای انتقاد از بازداشت های اخیر تند نروید؛ شاید بعدا مجبور به سکوت شدید.
پینوشت: برادران سپاه هم البته اگر دلشان خواست، به اطلاع رسانی معتقد باشند؛ چه تایید، چه تکذیب و چه توضیح؛ برای دفاع از خودشان خوب است...
@asoupar
استقبال از نامهی معاون اول به رئيس خبرگان
📝گزارش بدهيد، بسمالله!
📍دولت بهجای پاسخ به انتقادات در مورد عملكرد اقتصادیاش، در نامهای به رئيس مجلس خبرگان راه گلايه از آيتالله جنتی را به دليل انتقادات در اجلاسيه خبرگان میپيمايد و معاون رئيسجمهور حتی از انتظاراتش از رئيس خبرگان سخن میگويد و در ابتدای نامه هم آورده كه «اينجانب آمادگی برای حضور در اجلاس و پاسخگویی به نمايندگان محترم را اعلام کردم...»
📍گزاف نيست و حتی عين وظيفه دولت است كه خواسته شود دولت گزارش خود در مورد اقدام و عمل پيرامون اقتصاد مقاومتی را، حال كه در اجلاس خبرگان ميسر نشده، به مردم و رهبری و عموم مقامات ديگر ارائه دهد تا حداقل مردم بدانند معيشتشان چرا در پسابرجام هم بهبود نيافته است.
📍با اين مردم بايد از عينيتها سخن گفت؛ سخن از آمار كه بعضاً قابل خدشه هم هستند، فقط میتواند به دور شدن بيشتر مردم و دولت بينجامد؛ با اين انديشه در ذهن تودهها كه ما از ركود و تورم میگوييم و جواب دولت یک مشت عدد است كه برای سفرههای ما نه نان میشود و نه آب. نمیشود روی كاغذ اوضاع اقتصاد خوب باشد و كف بازار همه از ركود و تورم بنالند؛ حتماً یک جای كار میلنگد و حتی شايد چند جای كار!
📍انتقاد پاسخ میخواهد؛ نه نامهنگاری و گلهگذاری به رئيس مجلس خبرگان كه چرا انتقاد كرديد! يا گفتن از اين قضيه كه پرسش از دولت در مورد اقتصاد مقاومتی سوال مناسبی نيست. (حال بماند كه نامه معاون اول بعد از انتقادات صريح رهبری، به تعبیری نامه نگاری نیابتی محسوب می شود.)
📍برجام قرار بود همگام با چرخ سانتريفيوژها، چرخ زندگی مردم را هم بچرخاند و با اين حساب، حتي اگر امسال سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» هم نبود، پايان سال بايد آغاز محاسبه و ارزشیابی عملكرد اقتصادی دولت میبود. فعلاً كه برجام فقط چرخ ادعاهای دولت را میچرخاند، اما برجام را از لا به لای چرخ ادعاها بايد بيرون كشيد و واقعيت تاثير آن بر زندگی روزمره مردم را شرح داد. نامه معاون اول هم سرشار از همين تقاضاست كه وقت بدهيد كه گزارش بدهيم؛ خب بسمالله، بفرماييد گزارش بدهيد. مردم گوش میدهند.
📌فقط یک اشكال كوچک در اين ميان است، دولتی كه چشمش برای تغيير وضعيت اقتصادی كشور به تعامل با غرب و اشتغالآفرينی رئيسجمهور فرانسه و قراردادهای خارجی و توافق با ۱+۵ و... است، چگونه میخواهد در مورد اقتصاد مقاومتی گزارش بدهد كه اساساً مبتنی بر نگاه به درون است؟
خلاصه ی گزارشم در روزنامه جوان / ۲۳ اسفند ۹۵
@asoupar
📝اصلاح طلبان آویزان احكام حكومتی
📌حكم حبس 6 ساله احمد منتظری با توسل وی به برخی مراجع و وساطت آنان نزد رهبر با گرفتن تعهد كتبی از وی تعليق شد. مخالفان قيد مطلقه برای ولايت فقيه، همیشه بيشترين بهره را هم از اختيارات ناشی از اين قيد داشتند؛ اتفاقی كه یک روز در كلام حضرت آيت الله خامنه ای هم خطاب به اين طيف بيان شد:
«برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که رهبری در چهارچوب قانون اساسی بایست عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم. جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است؛ ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سالهای ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند. شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بکار گرفته شده است.»
اين سخنان رهبر در جلسه 26 خرداد 88 با نمايندگان كانديداهای انتخابات رياست جمهوری دهم همهی مشئ مخالفان اختيارات فراقانونی ولی فقيه را در برابر اين احكام نشان میدهد: «رد در حرف و استفاده در عمل»
در همين زمينه مواردی از استفاده اصلاح طلبان از حكم حكومتی را مرور میكنيم.
📍درخواست ابطال انتخابات رياست جمهوری دهم
همان روز 26 خرداد 88 نمايندگان كانديدای اصلاح طلب رفته بودند تا از رهبری درخواستی داشته باشند كه جز با حكم حكومتی انجام نمیشود؛ ابطال انتخابات. بدعتی غيرقانونی كه رهبری معظم صريحاً اعلام كردند زير بار آن نخواهند رفت: «شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چهارچوب های قانونی، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده، جهت حکمیت شکل دهم. نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخابات های مختلف تبلیغ می کنید عمل شود و بایست همه گروه ها در چهارچوب قانون عمل نمایند. راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است... یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبرویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد.»
📍جلوگیری از ابطال انتخابات مجلس ششم در تهران
اولین انتخاباتی که دولت اصلاحات برگزار کرد، انتخابات مجلس ششم بود كه در تهران با تخلفات گسترده انجام شد. در نتیجه دبیر شورای نگهبان در نامهای به رهبری اعلام كرد كه این شورا نمیتواند صحت انتخابات تهران را تاييد نمايد و تقاضای راهنمایی كرد. رهبری نيز دستور دادند تا شورای نگهبان با ابطال صندوقهای مخدوش و توقف بازشماری، نتيجه انتخابات تهران را در صندوق های باقی مانده اعلام كند و دستگاه قضایی عاملان تخلف را تحت تعقيب قرار دهد. (مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور وقت، به همین دلیل به حبس و انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.)
يعنی انتخابات مجلس ششم با حكم حكومتی رهبری از ابطال گريخت و امثال بهزاد نبوی و محمدرضا خاتمی و محسن آرمين و ... بر كرسی های آن تكيه زدند.
📍جلوگيری از استيضاح مرتضی حاجی، وزير آموزش و پرورش در ماه های پایانی دولت دوم خاتمی
📍تاييد صلاحيت مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده، كانديداهای اصلاح طلب در انتخابات رياست جمهوری نهم
📍عفو غلامحسین کرباسچی با درخواست محمد خاتمی
📍عفو عبدالله نوری با درخواست رییس و نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم
📌حال آن تناقض قول و فعل اصلاح طلبان در مورد حكم حكومتی كه در آغاز مطلب گفتيم اصلاح طلبان به آن دچار هستند، ثابت شده است. هميشه در رد مطلق بودن ولايت فقيه سخنرانی می كنند، اما در عمل هميشه هم آويزان همين اطلاق هستند.
خلاصه ی گزارشم در روزنامه ی جوان / 18 اسفند 95
@asoupar
📝اندر حکایت زياده روی لاریجانی
📌آن يكشنبه سياه مجلس كه فيلم مخفی ضبط شدهی اين و آن در مجلس توسط رئيس جمهور وقت پخش شد و روسای دو قوه در صحن علنی خانه ملت با هم جدل های تند كردند، رهبری كار رئيس قوه مجريه را غيرشرعی، غيراخلاقی و غيرقانونی دانستند؛ و در مورد دفاعيات رئيس قوه مقننه هم گفتند «آن هم یک قدری زیادهروی بود؛ لزومی نداشت.»
* * * * *
📍توضيحاتی كه على لاریجانی دیروز در مقابل موج انتقادات به تصویب حقوق 24 میلیونی در دفاع از قوه تحت رياستش داد، نه فقط زياده روی بود كه حتى به بيراهه هم رفت. گزاف نيست اگر بگوييم از همان شيوه «بگم بگم» كردنی بهره برده که پیشتر احمدی نژاد را بخاطرش سرزنش می کرد، و اين زياده روى تا جایی پيش می رود كه می توان از آنها عليه خود قوه مقننه ای كه لاریجانی مشغول دفاع از حيثيت آن بود و حتى عليه خود او استفاده كرد!
📍لاريجانی برخی از منتقدين را رسماً تهديد می كند: «بعضی از آقایانی که حرفهایی را مطرح کردهاند، در مجلس سابقه دارند و دریافتیهای آنان از مجلس مشخص است؛ بنابراین آنقدر جانماز آب نکشند و بنده اطلاع دارم که چگونه بودهاند...»
📍اين همان مدل بگم بگم کذایی براى مبارزه با فساد است و بدتر اينكه اينجا براى عقب راندن منتقدين هم استفاده شده است. ادعای لاریجانی يعنى آنكه قبلاً دريافتی نادرستی در مجلس روى داده و رئيس مجلس و ديگران در برابر آن سكوت كردهاند. اين اولين اتهامی است كه رئيس مجلس متوجه قوه تحت مديريت خود میكند در حالی كه در مقام دفاع از حيثيت اين قوه است! اما زياده روی نتيجه ای عكس مقصود مورد نظر رئيس مجلس را بدست میدهد و گويا تاكيد لاریجانی بر در رأس امور بودن مجلس فقط شامل مجلس دهم می شود و مجالس گذشته بی نصيب از اين مقام هستند و تخطئه شان جايز.
📍از طرفی اين دريافتی ادعایی، همچون اهرم فشاری نگه داشته شده تا در وقت مناسب! عليه گيرندگان ادعایی استفاده شود برای وقتی كه دست از پا خطا كنند و مطلبی به انتقاد بگويند. يک روز رئيس قوهای فيلم پخش میكند، یک روز رئيس قوهای حرف از داشتن سند میزند... با فرض صحت اين ادعاها يعنی در برابر خطای ديگران سكوت كنيم و سند جمع كنيم براى روزهای مبادا؟! اين شيوه حتماً نمیتواند اخلاقی باشد.
📍و نكته بعد آنكه آيا خود رييس مجلس وقت در برابر دريافتی های غيرقانونی نمايندگان مسئول نبوده است؟ آيا على لاریجانی میتواند دريافتی گذشته نمايندگان مجلس را زير سوال برد و خود در مقام رييس مجلس زير سوال نباشد؟ بله؛ گفتيم كه باز زياده روى كرده است!
📍در جایی ديگر از اين دفاعيات، لاريجانی منتقدين را متهم میكند كه «چرا شما به شورای نگهبان چیزی نمیگویید؟ لابد میترسید صلاحیت آقایان را رد کند.» رئيس مجلس خواسته منتقدين را تخطئه كند، اما زياده روی اش باعث شده عملاً شورای نگهبان را زير سوال ببرد و تلويحاً بگويد كه شورای نگهبان صرف یک انتقاد از شورا، افراد را رد صلاحيت میكند. البته نگاهی به نمايندگان مجلس و حتی نواب رئيس نشان میدهد منتقدين شورای نگهبان هم در مجلس حاضر هستند و اين نقل نمیتواند صحيح باشد. بعيد است لاريجانی هم چنين منظوری را قصد كرده باشد، اما وقتی زياده روی شد، مقصود ديگر حاصل میشود كه مدنظر گوينده نبوده است.
* * * * *
📌همان يكشنبه كذايی و در ميانه دفاع رئيس قوه مقننه از خود در برابر اتهامات ناروای رئيس قوه مجريه، اين جملات از لاریجانی به گوش رسيد و معروف شد كه «خوب شد شما که بگم بگم راه انداختهاید، حرفتان را زدید تا مردم شخصیت شما را بیشتر بشناسند...»
روزنامه ی جوان / 15 اسفند 95
@asoupar
📝دلیلی برای احراز صلاحیت بقایی وجود دارد؟
📍مشایی می گوید دلیلی برای رد صلاحیت حمید بقایی وجود ندارد. شاید بی راه هم نگوید؛ اما واقعیت این است که دلیلی برای تایید صلاحیتش هم وجود ندارد. نبودن دلیل برای رد صلاحیت، به معنای وجود دلیل برای احراز صلاحیت نیست. اصل بر این نیست که افراد صلاحیت ریاست جمهوری دارند، مگر خلافش ثابت شود؛ بلکه اصل بر بی صلاحیتی است، مگر صلاحیت احراز شود. هزاران نفر در ایران هستند که دلیلی بر رد صلاحیتشان نیست، اما دلیلی هم وجود ندارد که رجل سیاسی و لایق پست ریاست جمهوری باشند. نهایتاً بقایی هم یکی مثل مصطفی معین، محسن مهرعلیزاده، علیرضا زاکانی یا کامران باقری لنکرانی و خیلی های دیگر.
📌این البته چیزیست که مشایی و بقایی و دوستانشان بهتر از ما بلد هستند، اما به نظر می رسد بازی جدیدی را شروع کرده اند.
@asoupar
📝این دیگر توهین به آیت الله نبود؟!
📍حالا می شود هر ادعایی را از قول مرحوم هاشمی رفسنجانی مطرح کرد، با این ادبیات که آیت الله خودشان به من گفتند، و اگر هم کسی سند و مدرک خواست، بگوییم نمی دانیم، روح آیت الله را احضار کنید که خودش بگوید!
توهین آمیز است؟ تمسخر مرحوم است؟ به استهزاء گرفتن مخاطب است؟
📍وقتی علی مطهری، از اعضای لیست امید چنین کاری می کند، نه توهین است، نه تمسخر، نه استهزاء؛ حتی اگر پای استهزای پدر معنوی شان، یعنی هاشمی رفسنجانی و ماجرای مورد علاقه شان، یعنی دخالت نظامیان در انتخابات و ادعای مهمی یعنی محاکمه و زندانی شدن 110 نفر آدم وسط باشد. (البته از این محاکمه و زندانی شدن هیچکس جز مطهری و روح مرحوم هاشمی رفسنجانی خبردار نشده است!)
📌توهین به آیت الله هاشمی رفسنجانی از زمان عالیجناب سرخپوش تا اجبارش به انصراف از مجلس ششم و تا همین الان، حق انحصاری اصلاح طلبان است، اصلاح طلبان هم که اساتید سانسور خطاها و بی ادبی های خودی هایشان هستند. مطهری پشت تریبون پخش مستقیم مجلس هم که فحاشی کرد، سانسورش کردند، اینکه جای خود دارد!
فقط یک نفر بگوید روزنامه آرمان و خانواده هاشمی و غلامعلی رجایی کجای مجلس نشسته اند ☺️
@asoupar
📝ريزگردها و آب و برق خوزستان هم وظيفهی سپاه است؟
«حفظ اسد» يا «پاسداری از خوزستان» دو گانه ای است كه مصطفى تاج زاده، زندانی آشوب های سال 88 در مقابل هم قرار می دهد تا به مشكلات كنونی خوزستان واكنش نشان دهد!
📍پاسداری از خوزستان وقتی از سپاه خواسته می شود یعنی تامین امنیت نظامی. اکنون هم خوزستان از این منظر امن است و همین نشان می دهد سپاه در عین حضور در سوریه برای دفاع از حرم اهلبیت علیهم السلام و ایران و محور مقاومت و سوریه، از عهده تامین امنیت کشور هم برآمده است و اصلش حضور در سوریه مقابل پاسداری از خوزستان و ایران نیست، بلکه اتفاقا در راستای آن است.
📍اولا، اگر در همهی 5 ساله گذشته، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مشغول جنگ نظامی در سوريه هم نبود، باز رسيدگی به وضعيت آب و برق و هوا و ریزگردهای خوزستان وظیفهی سپاه نبود.
📍ثانیاً چنانچه بحث بودجهی حضور در سوریه است، بايد گفت در این سال ها كه سپاه مشغول جنگ نظامی در سوريه بوده، با افزايش بودجه ی خاص روبرو نشده، بلكه از قضا دولت يازدهم بودجهی اين نهاد را كاهش هم داده و البته همزمان با اين كاهش بودجه، هم ظريف و هم روحانى فخر نقش ايران در تامين امنيت منطقه و بخصوص سوریه را هم در سخنان خود فروختهاند.
📌آيا تاج زاده از درک همين مسائل ساده هم عاجز است يا آنكه بغض پاسداران انقلاب اسلامى و بغض نظام او را واداشته كه اين طور مبتذل وظيفهی قوه مجريه را از سپاه پاسداران مطالبه كند؟ و روی مشکلات مردم خوزستان دنبال مطامع سیاسی خود بگردد؟ مردم خوزستان آب و برق و هوا ندارند، اما به نظر می رسد بی آبی و هوای خاکی و بی برقی شان برای عده ای نان سیاسی دارد!
جالب آنکه اگر سپاه بخواهد کوچکترین کمکی هم در تجهیز و نوسازی زیرساخت ها کند، اولین افراد همین تاج زاده ها هستند که سپاه را متهم به دخالت در امور قوه مجریه خواهند کرد!
سیل و زلزله را که سپاه جمع می کند، آب و برق و مقابله با ریزگرد خوزستان هم وظیفه سپاه است؟!
@asoupar
گیرم قوانین شرعی هیچ، امضای قرارداد چرا در منزل سفیر؟ مکانش را نداشتیم یا آنجا #قراردادپارتی بود و در ضیافت اقتصادی شان بابت حراج غیرت، پول خوبی می دادند؟ حداقل بدانیم عزتمان را چند فروختید!
@asoupar
📝 آيا محمدرضا پهلوی عربستيز بود؟
ازدواج مقامات جمهوری اسلامی يا فرزندانشان با اعراب چقدر می تواند در داخل ايران تعجب و سؤال و اعتراض برانگيزد؟ از طرفی رابطه ايران با اعراب (صرفنظر از لبنان و سوريه) در فاصله سالهای 57 تا 95 چقدر صميمانه بوده كه چنين وصلتی را بتوان احتمال داد؟ آنچه در دو خط بالا نوشتم، حتى تصورش هم سخت است، حال برخورد سلطنتطلبها با چنين اتفاقی چه خواهد بود، بماند، اما...
📍ملکه عربی ایران!
همين چند دهه قبل، چنين اتفاقی در ايران روى داده و در حالی كه امروز عربستيزی به شعار واحد سلطنتطلبهای ايرانی تبديل شده، همسر اول محمدرضا پهلوی یک شاهزاده عرب بود؛ ملكه فوزيه؛ كسی كه قرار بود مادر وليعهد ايران باشد و اگر فرزندش پسر بود، شاه آينده ايران یک دو رگه ايرانی – عربی بود. (در آن صورت معلوم نيست تكليف خون پاک آريايی چه میشد!)
جالب آنكه بر اساس اصل 37 متمم قانون اساسی آن زمان ايران، مادر وليعهد الزاماً بايد ايرانیتبار میبود. مجلس در اقدامی بیسابقه نه تنها به فوزيه تابعيت ايران داد، بلكه او را ايرانیتبار ناميد! شهناز فرزند مشترک شاه ايران و شاهزاده مصری هم بعد از انقلاب تابعيت مصرى دريافت كرد، چون مادر او مصرى بود.
از سویی ديگر، محمدرضا پهلوی علاقه داشت شهناز را كه یک دورگه ايرانی – عربی بود، به پادشاه عراق بدهد، اما عشق ميان شهناز و اردشير زاهدی مانع آن پيوند دوباره پهلوی – عربی شد.
📍ايران؛ عزادار ترور پادشاه سعودی
زمانی كه در سال 54 فيصل بن عبدالعزيز آلسعود معروف به ملک فيصل، پادشاه عربستان ترور شد، دربار پهلوی به صدور پيام تسليت اكتفا نكرد و رسماً از طرف دربار هفت روز عزای عمومی اعلام شد. هفت روز عزای عمومی در ايران برای مرگ پادشاه سعودی! فقط فكر كنيم اگر جمهوری اسلامی چنين كند، سلطنتطلبها چه خواهند كرد. اين عزای هفت روزه يقيناً نه نشانه ستيز پهلوی با اعراب بود و نه حساب بردن آلسعود از شاه ايران؛ بيشتر بوی رفاقت و حتى باج دادن داشت. اين طور نيست؟
در مورد از دست دادن جزيره بحرين هم میتوان گزارشی جداگانه نوشت؛ سرزمينی كه حكومت پهلوی نتوانست آن را حفظ كند. و اينها تازه همه آن چيزی نيست كه بر عربستيزی سلطنتطلبها خط حماقت میكشد...
📍ارتش ايران؛ مدافع حكومت عمان
بگذاريد به بخشی ديگر از اين ماجرا نگاه كنيم. سال 1349 چريک های چپ عمان عليه حكومت پادشاهی كشورشان قيام كرده و توانستند كنترل بخشهایی از كشور را در دست بگيرند. محمدرضا پهلوی برای كمک به رفقای عربش در عمان، در سال 51 دستور اعزام واحدهای واكنش ارتش شاهنشاهی ايران همراه با 20 بالگرد به عمان را به صورت محرمانه صادر كرد. خبر حضور ارتش ايران در سركوب قيام مردم عمان چندين سال مخفيانه باقى ماند. از تعداد نيروهای اعزامی هم ارقام موثقی در دست نيست و بين 600 تا 4هزار نفر برآورد شده است. آمار كشتهشدگان هم هيچگاه رسماً اعلام نشد، اما برخی منابع ارتش به كشتهشدن بيش از ۲۰۰ نفر از نيروهای ايرانی و مجروحشدن بيش از ۷۰۰ نفر اشاره دارند. (مدافعان حكومت پادشاهی عمان!)
📍اعراب؛ پناهگاه پهلویها
گرچه وصلت پهلویها و عراقیها اتفاق نيفتاد، اما اين ماجرا باعث نشد كه شاه در زمان آشوبهای منجر به كودتای 28 مرداد 32 همراه با ثريا، همسر دومش به عراق پناه نبرد. كشورهای عربی هميشه پناه خوبی برای محمدرضا پهلوی بودند. او پس از انقلاب اسلامى 57 هم در نهايت به مصر پناه برد و انور سادات مصرى ميزبان او شد و چندی بعد، رفيق عرب محمدرضا پهلوی برای او مراسم تشييع و تدفين برگزار كرد و مصر برای هميشه ميزبان جنازه محمدرضا پهلوی شد، آنچنان كه قبلاً چند سالی را ميزبان جنازه رضاخان شده بود. بوسه فرح دیبا بر مزار انور سادات، نشانه قدرشناسی از این مهربانیهاست!
📍اسلامستيزی يا عربستيزی؟
پهلوی عربستيز نبود، بلكه اسلامستيزیاش را حاميانش، عوض از عربستيزی گرفتند. از قضا محمدرضا پهلوی با عربهایی كه اسلامشان امريكایی بود، رابطه خوبی داشت؛ گرچه با ظاهر و باطن اسلام شدیداً ستیزه داشت. جمهوری اسلامی هم عربستيز نيست، اما با عربها رابطه صميمانه هم ندارد. براى جمهوری اسلامی اسلام و وحدت جهان اسلام است كه موضوعيت دارد، وگرنه نژاد ملتها ملاک تنظيم روابط سياسی با دولتهايشان نيست.
✅ سلطنت طلب آريایی! هنوز داريد شعار عربستيزی میدهيد؟ اشكالی ندارد، فقط به اين فكر كنيد كه حتی اگر بخواهيد بر سر مزار اعليحضرت فقيدتان برويد، بايد از همين عربها ويزا بگيريد؛ ويزایی كه البته با وقوع انقلاب اسلامى و تيرگی روابط ايران و مصر، به شما به عنوان یک شهروند ايرانی تعلق نخواهد گرفت.
با کمی تفصیل 19 بهمن 95 در روزنامه ی جوان منتشر شد.
@asoupar
📝باز هم باید «مرگ بر شاه» بگوییم!
📍دهه 60 و حتی تا نيمههای دهه 70هنوز خاطرات مردم ايران از شرايط جامعه در دوران پهلوی سرشار بود. خیلی وقتها ذهن به گذشته نقب میزد و خاطرات قبل انقلاب آنقدر برايش پررنگ بود كه میتوانست خود را مقابل شبهات پراكنده آن سالها در مورد چرایی قيام ملت عليه رژيم پهلوی اقناع كند. گوش بچههای دهه شصتي هم از آن خاطرهها پر بود و بلد بودند در مورد دورانی كه نديده بودند، به خوبی حرف بزنند و استدلال كنند. آن دوران جريان حزباللهی به درستی وظيفه خود میدانست كه به تبيين چرایی وقوع انقلاب و تشريح شرايط اجتماعی و سياسى دوران پهلوی و دلایل اعتراض مردم به حكومت بپردازد. اينگونه بود كه آن سالها «شاه» همچنان آدم بد قصهها بود! اگر هم در ذهنی قصهای از انقلاب بود كه در آن شخصيت منفیاش پهلویها نبودند، در آن فضای انقلابی، بیپروایی و جسارت بيانش نبود.
📍با گذشت سالها جريان حزباللهی دغدغههای ديگری – و البته به حق- يافت كه كمكم اين دغدغه اثبات فلسفهی انقلاب را به حاشيه برد. تهاجم فرهنگی، ايستادگی مقابل غرب، انرژی هستهای، غربزدگی، دفاع از جمهوری اسلامی و ... كمكم باعث شد بازخوانی حقايقی كه مردم را به گذشتن از جان و ايستادن مقابل گلولهی پهلوی رسانده بود، كمرنگ و حتى بیرنگ شود. از سویی شايد جريان انقلابی با خود انديشيد كه چقدر از حكومت پهلوی بگوييم؛ همه چيز روشن است ديگر! همه چيز روشن بود، اما فقط براى همان نسل. گذشت زمان، يعنى تولد نسلهای جديد؛ يعنی كودكانی كه حتى از هشت سال دفاع مقدس دههی 60 هم چيزی نمیدانند، چه رسد به داشتن تصويری حقيقى از دهه 40 و 50 ايران؛ دو دههای كه مشخصاً رويدادهای سياسى آن، انقلاب اسلامی 57 را آفريد.
📍كمكم از جشنهای مردمی دهه فجر كاسته شد؛ انگار شور گرفتن سالگرد پيروزی در ما میمرد؛ از تبيين نفی پهلوی خسته شده بوديم؟ در دهه فجر جز ترانههای تكراری و فيلمهای تكراری حرفی نزديم. خيلی كه حس انقلابیگریمان پررنگ میشد، از پيشرفتهای كشور در دوران جمهورى اسلامى میگفتيم و توجهی نداشتيم كه خوب بودن جمهوری اسلامی يا پيشرفت كشور در دوران پس از انقلاب الزاماً به معنای اثبات بد بودن پهلوی در حد نخواستن اصل حكومت و سرنگونی نيست. در نهايت حامیان سلطنت میتوانستند بگويند اگر محمدرضا پهلوی هم باقى میماند، همين پيشرفتها حاصل میشد، كما اينكه سالهاست همين شبهه را گفتهاند و بين برخی اذهان جا انداختهاند. جالب اينكه سخنرانیهای 22 بهمن نيز بيشتر به همين اثبات جمهوری اسلامی و حتى در بسياری موارد به مسائل سياست خارجی روز پرداخته و نه نفی حكومت پهلوی. بيشتر از تبيين «مرگ بر شاه» در 22 بهمنی كه سالگرد سرنگونیاش بود، «مرگ بر آمريكا» گفتيم؛ در حالی که اين هر دو در كنار هم لازم است. فكر كرديم شاه مرده و ديگر خبری نيست؛ شاه البته مرده بود، اما خبرهایی هم بود. ما با كسانی كه نانشان و یا اعتقادشان در تطهير شاه بود، چه كرديم؟ فكر كرديم «مرگ بر آمريكا» آنها را سر جايشان مینشاند! با اين حساب نسلی كه متولد دهههای 70و 80 و 90 هست، چگونه قانع شود كه راهی جز انقلاب اسلامی 57 براى مردم ايران متصور نبود؟
📍اين همه كم كاری در حالی است كه در آن سو، اتفاقاً در همان سالهایی كه رفته رفته دغدغه اثبات خباثتهای پهلوی كمرنگ شد، جسارت تطهير و تبرئهی محمدرضا پهلوی و فرح ديبا و ساير اعوان و انصار بيشتر و بيشتر شد. گزاف نيست اگر بگوييم در همهی اين سالها یکی از محورهای ستيز با جمهوری اسلامی همين «تطهير پهلوی» بود و هست. تاريخ نگاریهای مختلف به كمک تطهير پهلوی آمدند. بهايیها، اسرائيلیها، سلطنتطلبها، ماسونها همه قدم به عرصه تاريخنگاری ايران گذاشتند و تصويری دلخواه از آن دوران ارائه كردند و نمایشی از رضايتمندی مردم عصر پهلوی اجرا کردند كه گويی نه از ايران، بلكه مردمانی از سرزمينی ديگر حكومت پهلوی را سرنگون ساختهاند. آن سو مستندها و تاريخنگاريهای همسو با حكومت پهلوی در فضای رسانه طرح شدند؛ شبهات به ميدان آمدند، بیبیسی و من و تو محل جولان بازمانده خاندان پهلوی و پخش مستندهای مختلف از آنان شد. و اين سو جامعه را از بيان حقايق آن عصر اشباع شده میديد و سكوت میكرد. جمهورى اسلامى پس از گذشت چند دهه به فصل ارزيابی رسيده بود و برخی اين ارزيابی را آميخته به مدح دروغين پهلوی كردند.
📌به نظر میرسد نياز به نهضت بازخوانی عصر پهلوی است؛ خوانش دوباره و غيررسمی و متفاوت. ما بايد براى هر دهه یک بار ديگر و به نحوی ديگر ثابت كنيم چرا مردم شاهنشاهی پهلوی را نخواستند. بايد بپذيريم يكی از محورهای دفاع از جمهوری اسلامی تبيين نفی پهلوی است؛ انگار نسل ما بايد به ميدان برود و از «مرگ بر شاه»ی كه پدران و مادرانش گفتهاند با همين شعار «مرگ بر شاه» و نه مدل ديگری دفاع كند.
روزنامه ی جوان / 17 بهمن 95
@asoupar
📝فریب مخالفان ترامپ را نخوریم
📍اين روزها در رسانهها و شبكههای اجتماعی در ايران تصاوير و خبرهای مخالفت مردم آمريكا با دستور رئيسجمهور جديدشان بازنشر و دست بهدست میشود؛ حرکتی ذوق زده و از سر احساسات. بسیاری از ايرانیها توجه ندارند که مخالفت با قانون ممنوعيت صدور ويزا ابزار تسويهحساب داخلی آمریکایی ها شده و بهانه لازم را ایجاد کرده تا مخالفان ترامپ فضايی براي ابراز وجود خود و تخطئه ترامپ بهدست بياورند. آنها میخواهند با ترامپ مخالف باشند، هر كاری كه بكند و حالا بهانه لازم جور شده است. در واقع آنها طرف ايران نيستند، بلكه صرفاً میخواهند با ترامپ مخالف باشند. ما نبايد از بهانه قرار دادن ايران براى تسويهحسابهایی سياسى درونی آمريكا استقبال كنيم!
📍مخالفان ترامپ كسانی هستند كه علاقهمند بودند كلينتون، هم حزبی اوباما رئيسجمهور شود. آنها میخواهند بگويند ما اهل تعامل با دنيا بوديم و آمریکای زمان ما لطیف و عاقل و آمريكای زمان ترامپ خشن و نادان است. واقعيت اما اينها نيست. همين مخالفان ترامپ، طرفدار اوبامایی بودند كه داعش حاصل سياستهای دولت اوست. تحريمهای سخت عليه ايران، پيش بردن پروژههای ايرانهراسی و اسلامهراسی، ممنوعيت صدور ويزا براى كسانی كه به ايران سفر كردهاند و... حاصل دوران رياست جمهوری اوست. در واقع این تصویر از ایران به عنوان کشوری خطرآفرین و تروریست پرور را اوباما ساخته است. این روزها هم ترامپ پای قانونی را امضا کرده که قرار گرفتن نام ایران در آن، در دوران اوباما روی داده است.
📍حالا هم آمريكا تغييری نكرده است و ایرانیان نبايد تحت تأثير مخالفتهای اين روزهای آمريكاییها با ترامپ قرار بگيرند. اگر آنگونه كه مخالفان ترامپ میخواستند، هيلارى كلينتون رئيسجمهور شده بود، باز هم تحريمهایی جدیتر عليه ايران وضع میشد، فقط آنقدر نرم كه شايد بسياری از ايرانيان اصلاً متوجه نمی شدند از كجا خوردهاند! ترامپ تازه آمده، اما تحریم های ایران کار امروز نیست...
📌آمريكای ترامپ همان آمريكایی است كه اوباما و كلينتون ساختند، فقط بیپرواتر، بینقابتر و بیرودربايستیتر و بی سیاست تر. فريب نقابی را كه آمريكای مخالف ترامپ بر چهره زده، نخوريم و درگیر دعوای سیاسی داخلی آمریکا نشویم.
@asoupar
📝 برايم اسكرين شات توييت جديد وزير امور خارجه كشورم را میفرستد كه نظرم را بپرسد. یک جملهی انگليسی در كنار نام و عكس دكتر محمدجواد ظريف:
MuslimBan shows baselessness of U.S. claims of friendship with the Iranian people while only having issues with the Government. 4/7
میگويم من از اين عبارت ها چيزی متوجه نمیشوم كه نظری بدهم. اينها برای من نوشته نشده!
تعجب میكند و شروع میكند به ارائهی ترجمه كه ...
خندهام میگيرد؛ خندهی تلخ.
📌 میگويم ترجمه راه خوبی برای ارتباط بين من به عنوان یک شهروند ايرانی با وزير خارجه كشورم نيست. او اگر می خواهد با من حرف بزند، بايد با زبان مادری مان با هم حرف بزنيم؛ زبان رسمی. ميليون ها ايرانی منتظر واكنش وزير خارجه كشورشان هستند. چه تعدادشان به زبان انگليسی در حد تخصصی مسلط هستند؟ و تازه گيرم كه همه مسلط باشند، آيا ما زبان رسمی نداريم؟ ترجمه راه ارتباط با غير ايرانی هاست. آقای ظريف اگر میخواهد با من به عنوان یک شهروند كشورش حرف بزند، بايد با زبان فارسی باشد. صفحهی توييتر آقای ظريف برای من و شما نیست که به روز میشود؛ او فقط با خارجی ها صحبت می كند. خودم را معطل خواندن توييت هايش نمیكنم وقتی او علاقهای ندارد شهروندان كشورش حرفش را مستقیم و بی واسطه بفهمند.
@asoupar
📝 آیا شما هم فکر می کنید بخاطر این ممنوعيت صدور ويزای آمريكا براى ايرانيان، بی انصافی به نظر می رسد كه حسن روحانی و دولتش را ملامت كنيم؟ لابد می گویید ترامپ است ديگر؛ ديوانه و بی منطق مثل باقی روسای جمهور قبلی، فقط مثل اوباما شيک بازی بلد نيست. حالا آيا منطقی است كه ما بخاطر جنون سياسی مقامات آمريكايی دولت خودمان را سرزنش كنيم؟
📍واقعیت این است همين روحانى بود كه بخاطر پايين بودن اعتبار پاسپورت ايرانی، دولت احمدی نژاد را مقصر می دانست. اگر به روال سخنان انتخاباتی روحانی بخواهيم پيش برويم، قدر همهی آن جملاتی كه در روابط با آمريكا، ايران و دولت محمود احمدی نژاد مقصر دانسته شدند، روحانی و دولتش در ممنوعيت صدور ويزا برای ايرانيان مقصر هستند. اگر بخاطر اقدامات اوباما و بوش می شد احمدی نژاد را مقصر دانست، چرا بخاطر اقدامات ترامپ و اوباما نشود، روحانی را مقصر دانست؟
برای اقدامات ترامپ نه، اما برای حرف ها و ادعاهای خودش، روحانی حتماً مقصر و قابل ملامت است.
📍اين همه تازه در حالی است كه همهی بزک آمريكا توسط دولت روحانی را در نظر نگيريم. میبينيد، روحانى خودش بهانهها و دلایل لازم را دستمان داده كه حالا بگوييمش اعتبار پاسپورت ايرانی چه شد؟ تعامل با غرب و دیپلماسی كه احمدی نژاد بلد نبود و شما بلد بودید، اين بود؟!
@asoupar