هوالحق سلام اگر فکر کردید نکته ای را باید به من بگویید، آدرس ایمیلم در اختیار شماست: Kaaf.alef@gmail.com لینک پیام ناشناس تلگرام: https://t.me/BChatBot?start=sc-117023-mOeF3q8 کبری آسوپار؛ روزنامهنگار عضو سرویس سیاسی روزنامهی جوان
خوزستان انگار هنوز جنگ است؛ فقط این بار از تهران کمکی نمی رسد. خوزستانی ها باید تنهایی با گرد و خاک بجنگند، همان طور که برای سازندگی بعد دفاع مقدس تنها بودند... عکس، جمعه 8 بهمن 95
@asoupar
مع الأسف جمهوری اسلامی دست آفتاب یزدی ها را بسته، وگرنه تصاویر تمام برهنه بانوی اول آمریکا برای دوران "...." و "مانکنی" اش را عکس یک می کردند که نور ملانیا بیشتر مشخص باشد!
@asoupar
حسن روحانی است دیگر!
لابد شما هم تا الان تصور می کردید که حج عمره را ایران قطع کرد به دلیل تعرض دو مأمور سعودی به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده... و حج واجب هم پس از فاجعه ی منا و قربانی شدن بیش از 450 زائر ایرانی و کارشکنی عربستان در تحویل جنازه قربانیان و بعد گذاشتن شروط عجیب و غریب سعودی ها برای حضور ایران در حج 95 تعطیل شده است. اما هم اینک آقای روحانی در نشست خبری خود گفت که ما با عربستان به عنوان دولت همسایه و مسلمان مشکل دوجانبه نداریم و مشکلات به دلیل حمله به یمن و مسائل منطقه است!
#تحلیل_های_وارونه
#دروغ
#عینک_بزنید
@asoupar
📝 روحانی، اصلاح طلبان و بقای بر میت
📍اصلاح طلبان پدرخوانده و كارگزاران پدرشان را از دست دادهاند. اين هر دو در آينده تضعيف خواهند شد؛ كارگزارانیها پل اتصالشان با تودهها را از دست خواهند داد و اصلاحطلبان از فقدان ريش سفيدی كه مورد قبول همه گروهها باشد، آسيب خواهند ديد. و هر دو آن بخش از مشروعیتشان را که با غلو در مورد هاشمی و به واسطه زحمات او برای نظام، برای خود دست و پا می کردند، از دست خواهند داد. اما اين اتفاقات در كوتاه مدت روی نخواهد داد و سابقه اصلاح طلبان نشان میدهد كه حاميان روحانی در انتخابات ارديبهشت 96 از فضای عاطفی ايجاد شده پس از مرگ آيتالله برای بسيج احساسات مردم به نفع رياست جمهوری حسن روحانی بهره خواهند برد. البته کارگزاران در هرحال راه ثروتمند شدن را به خوبی آموخته اند و در دولت هم که نباشند، از بخش خصوصی بهره می برند.
📍از همان اولين ساعتهای درگذشت هاشمی، نوشتههایی از رسانههای اصلاح طلب بيرون آمد كه جانشینی مقام شيخوخيت و ريش سفيدی هاشمی را برای روحانى خواسته بودند. از اينكه اصلاحطلبان چقدر پس از هاشمی و قبل آن، پس از ممنوعيتهای اعمال شده براى محمد خاتمی درمانده شدهاند كه میتوانند به شيخوخيت حسن روحانی فكر كنند، میگذريم؛ از ناپسندی عرفی تعيين جانشين (و به تعبیری، تقسيم ميراث هاشمی) در حالی كه پيكر او هنوز دفن نشده بود هم میگذريم؛ اما در هر حال بيان جانشينی روحانی بجای هاشمی، مقدمه چینیهای استفاده روانی و عاطفی از فوت او برای بالا بردن سطح روحانی حتى فراتر از رئيس جمهور شدن دوباره او را عيان میكند. اين ميراث خوری در كوتاه مدت میتواند برای اصلاح طلبان و روحانى موفقيت آميز باشد. اما تفاوت سطح روحانى و ساير بزرگان اصلاحات با هاشمی آنقدر زياد است كه به زودی درخواهند يافت خوردن از كيسه هاشمی نمیتواند هميشگی باشد.
📌 سیاست، فقاهت نیست؛ اما بقای بر میت سیاسی هم یک محدودیت زمانی دارد و روحانی و رفقای اصلاح طلبش به زودی متوجه می شوند که باید تکانی به خود بدهند و مردم لاحقه زنده می خواهند و نه سابقه مرده. یعنی که نمی شود تا همیشه از جیب خورد؛ خصوصا جیبی که کسی دیگر (هاشمی) آن را پر کرده و حالا دیگر آن فرد نیست.
@asoupar
📝 و باز پولهای كثيف در انتخابات...
هزينههای انتخاباتی یکبار دیگر موضوع جدلی سياسی قرار گرفته است. قبلتر وزير كشور از ورود پول حاصل از قاچاق مواد مخدر به انتخابات خبر داده بود يا الهه كولایی به عنوان يكی از تصميمگيران در مورد ليست اميد، در اظهارنظري قابلتأمل گفته بود كه برخی افراد با رانت و پول وارد ليست اميد شدهاند؛ ورای جدلهای ناصواب اين روزهای سران قوا موضوعی مهمتر وجود دارد كه بايد خيلی پيشتر قانونمند میشد تا باب سوءاستفاده را ببندد؛ موضوع «شفافيت هزينهها و منابع مالی تبليغات انتخاباتی». در بند 4 سياستهاي كلي انتخابات كه مهر 95 از سوی رهبری به رؤسای قوا و رئيس مجمع تشخيص ابلاغ شد، اينگونه آمده: «تعيين حدود و نوع هزينهها و منابع مجاز و غيرمجاز انتخاباتی، شفافسازی منابع و هزينههای انتخاباتی داوطلبان و تشكلهای سياسی و اعلام به مراجع ذیصلاح و اعمال نظارت دقيق بر آن و تعيين شيوه و چگونگی برخورد با تخلفات مالی.» ادعای بابک زنجانی در مورد كمک چند ميليارد تومانی به ستاد روحانی تنها یک مصداق برای اين بند است. اين اول بار نيست كه افراد يا جريانها متهم به استفاده از پولهای كثيف برای انتخابات میشوند. البته اين مورد هم مانند بسياری از گزارههای مالی مربوط به مقامات و سياسيون در هاله سياسی كاری و گذر زمان گم شده است.
📍اول؛ كرباسچی
يكی از كسانی كه نامش با ورود پولهای كثيف به انتخابات همراه است، غلامحسين كرباسچی است. او متهم به استفاده از امكانات شهرداری تهران در حمايت از محمد خاتمی در انتخابات 76 بود. گفته میشد در هنگام برگزاری انتخابات شركتهای پيمانكار طرف قرارداد با شهرداری به صورت مستقيم به ستادهای انتخاباتی كمکهای مالی كردهاند. در يكی از گزارشها اعلام شد 115 ميليون تومان از اين محل برای ستادهای انتخاباتی اصلاحطلب هزينه شده است. يكی از كانديداهای مجلس پنجم هم قبل از برگزاری انتخابات گفته بود كه «شهرداری تهران برای انتخابات 10 ميليارد هزينه كرده است.» بعد از محكوميت نيز، خاتمی در مقام رئيسجمهور به رهبری نامه نوشت و برای او عفو گرفت.
كرباسچی در انتخابات 94 نيز از ليدرهای اصلاحطلبان برای بستن ليست نهايی شان بود. انتخابی كه با توجه به سبقه مفسدانه كرباسچی در مسائل اقتصادی مورد انتقاد قرار گرفت.
📍دوم؛ مهدی هاشمی
مهدی هاشمی يكی ديگر از كسانی است كه نامش در پولشويی و تزريق پولهای كثيف در انتخابات در میان است. حمزه كرمی، همكار رسانهای او در دادگاههای پس از آشوبهای سال 88 میگويد كه «با فشار مهدی از سازمان بهينهسازی مصرف سوخت به منظور تبليغات در انتخابات 84 برای پدرش پول برداشت میشد. پولهايی كه وی برای پدرش هزينه كرد معادل 2ميليارد تومان بود.» كرمی در پاسخ به قاضی درباره اينكه در سازمان بهينهسازی چقدر از مهدی هاشمی دريافت كرديد، گفت: «فقط به خود من 320 ميليون تومان پول دادند كه بخشی را بين پرسنل توزيع كردم.»
📍سوم؛ شهرام جزايری
شهرام جزايری، زندانی اقتصادی معروف نيز از ديگر افرادی است كه توانست با دادن پول به تعدادی از سياسيون اصلاحطلب برای خود در فضای سياسی كشور نقش بخرد! وی موفق شد قلمرو نفوذ فعاليتهای فاسد اقتصادیاش را حتی تا دفتر رئيس مجلس وقت، مهدی كروبی و رئيسجمهور وقت محمد خاتمی گسترش دهد. جزايری توانست با پرداخت پول شمار قابلتوجهی از نمايندگان مجلس ششم و مديران روزنامههای زنجيرهای اصلاحطلب را به موافقت با درخواستهاي خود وادارد. شهرام جزايری از مجلس ششم «كارت ۵۰۰» دريافت كرده بود. اين كارت مجوز ورود بدون بازرسی به جلسات مجلس اصلاحطلبان بود.
📍چهارم؛ محمدرضا رحيمی
محمدرضا رحيمی، معاون اول محمود احمدینژاد از كساني بود كه به طور جدی با اتهام وارد كردن پول به انتخابات مواجه شد و هم اينک در حال گذراندن دوران حبس خود است. او به 170 كانديدای انتخابات مجلس مبالغ اندکی پرداخت كرده بود.
📌 و اينک بابک زنجانی...
رئيس قوه قضائيه میگويد كه بابک زنجانی ادعا كرده ميلياردها تومان به انتخابات رئيسجمهور كمک كرده و دو روز پس از آن، معاون اول قوه قضائيه میپرسد كه ميلياردها تومان هزينه انتخاباتی از كجا آمده است؟
عدم شفافيت منابع مالی انتخاباتی طبيعتاً راه را برای چنين بحثهایی باز میگذارد؛ موضوعی با اين درجه از اهميت، قانونی ندارد و همين خلأ قانونی راه را برای سوءاستفاده باز میگذارد. چه آن سوءاستفاده، بهره بردن از پولهای كثيف و پولشويی در انتخابات يا استفاده از منابع نامعلوم و بدهكاری كانديدا به مراکز و باندهای ثروت باشد؛ چه عدم شفافيت هزينههای انتخاباتی راه را بر ايراد تهمت در مورد افراد و جريانها باز كند. به نظر میرسد بهجای دعوا و جدل بیحاصل میتوان با قانونگذاری راه را بر ورود پولهای كثيف به انتخابات بست.
روزنامه جوان / 16 دی 95
@asoupar
قوه قضائيه خسته است!
ماجرای حسابهای قوه قضائيه از ماجراهایی بود كه صددرصد حق با دستگاه قضايی بود و محمود صادقی دروغ گفت و تهمت زد. با اين همه هفتهها طول كشيد تا حجم تخريب صورت گرفته عليه قوه و شخص رئيس قوه و به تبع اين دو، تخريب كل نظام، سخنگوی دستگاه قضايی و ديگران را سلانه سلانه پای تريبون توضيح به افكار عمومی بكشاند و حقانيت دستگاه قضايی جمهوری اسلامی را توضيح دهد كه البته آن هم با كم كاری حزباللهیها و حاميان جمهوری اسلامی در فضای مجازی چندان به سمع و نظر جماعتی كه آن تهمتهای سابق را بازنشر میكردند، نرسيد.
از اين ماجراها در قوه قضائيه زياد است؛ چون پروندهها زياد است و چون دشمنیها و فضاسازیها زياد است و چون خستگی قوه قضائيه برای آدم حساب كردن افكار عمومی زياد است.
ماجرای اعتصاب غذای يک زندانی سياسى در زندان هم همين است. میگويند بيش از 60 روز است چيزی نخورده و جالب اينكه در همهی اين 60 روز، انگار ما اصلاً آدم نبودهايم كه دستگاه قضايی بگويد در اوين چه خبر است! ما حزباللهیها فقط وقتی به درد میخوريم كه قلممان در دفاع از قوه بچرخد و مقابل تير و تركش مجازی اهل فتنه بايستيم؛ اما برای همان ايستادن مقابل تخريب ضدانقلاب هم، يک اطلاعات اوليه لازم است ديگر؛ نشستهاند روی صندليهای راحت قوه قضائيه، ما را دست خالی فرستادهاند وسط كسانی كه حتی اگر دستمان هم پر باشد، كمتر پيش میآيد حريف جاهليت ثانیشان شويم. كسانی كه نه میدانند پرونده چه بوده و اتهام چيست و نه می دانند كجای فعاليتهای فرد مورد نظر از مسير جاسوسی و خيانت رد شده، اما تقاضای آزادیاش را دارند! پس فردا هم طرف می رود آن طرف و نامه می نویسد برای تقاضای تحریم ملت ایران. با اينها وارد تعامل شدن سخت است؛ خستگی هميشگی قوه برای دفاع از حيثيت خود هم مزيد بر علت شده است. كار به جايی رسيده كه خبرهای داخل زندان اوين و قوه قضائيه جمهوری اسلامی را هم، ما بايد از بی بی سی فارسی و از قول وكيل مجرمان سياسی – امنيتی مطلع شویم؛ چون قوه قضائيه ذرهای احساس نمیكند بايد بابت كارهای درستش هم اطلاع رسانی كند!
قوه قضائيه را ديگر كاری ندارم؛ دستگاه عريض و طويلی كه مقابل موج توييتری فيکها و رباتها تسليم شود، براى بازيابی آبرويش مقابل حزب الله -اگر اراده چنین بازیابی ای باشد - راه درازی در پيش دارد. چه می دانم، لابد حيثيتشان برايشان مهم نيست؛ لابد از ناسزا شنيدن خوششان میآيد؛ شايد اصلاً بی آبرويی دوست دارند! نهايت اينكه چند نفر را به اتهام توهين به دستگاه قضايی بازداشت میكنند و در حالی كه در واقع امر موجبات تخريب بيشتر را فراهم كردهاند، بين خودهايشان ذوق میكنند كه نقره داغشان كرديم و دغدغهی برنگشتن آب رفته به جوی را هم ندارند. اما ماجرای اين تخريب فقط قوه قضائيه را شامل نمیشود كه بگوييم خود دانيد و صلاح مملکت خویش خسروان دانند؛ پای آبروی نظام وسط است و مسئولان قضايی حواسشان نيست انگار! اگر عدالت در حق مجرمی رعايت نشود، آبروی نظام وسط است؛ اگر رعايت بشود و حاميانش عليه حكم فضاسازی كنند، باز هم پای آبروی نظام وسط است. اعتراض امروز ما به دستگاه قضايی سر همين آبروی نظام است، وگرنه اين قوه كه خودش دلش برای خودش نمیسوزد، دلسوزی ندارد.
بياييد ما هم يك هشتگ توييتری بزنيم: #آقای_قوه_قضاییه_لطفا_حرف_بزن
@asoupar
اگر قرار باشد سخنان روز چهارشنبه حسن روحانى را واكنشی به گورخوابی عده ای در نصيرآباد بدانيم، جای اين سوال خواهد بود كه مگر اولين بار است كه رييس جمهور متوجه معضل كارتن خوابی شدند؟ كسی كه شب در خانه ای نمی خوابد، چه فرقی دارد گوشهی پارک بخوابد يا لب خيابان و جوی كارتن خوابی كند يا در گور شب را به صبح برساند؟ تنها تفاوت در نامه نگاری یک کارگردان به رییس جمهور است.
وقتی حسن روحانی در مقابل باقی بی خانمان ها ساكت بوده، الان بايد سخنانش را پای واکنش به گور خوابی بگذاریم؟ نه، واكنش روحانی به نامهی اصغر فرهادی بود و اگر اين كارگردان، آن هم در مقام يک كارگردان ايرانی كه جشنوارههای غربی تحويلش میگيرند، به رئيس جمهور نامه ننوشته بود، بعيد میدانم حسن روحانی در شأن خودش میديد كه راجع به اين مسئله ورود پيدا كند.
پی نوشت: حالا روسای جمهور قبلی هم اين معضل را حل نكردهاند؛ بحثم الان سر اين است كه واكنش روحانی را واكنش به گورخوابی ندانيم؛ اين واكنش صرفاً به نامه اصغر فرهادی بود.
@asoupar
نمی شود جشن تولد برجام را علنی گرفت، عزای ختمش را محرمانه!
آقای ظريف! دوست داشتيم ضيافت مسئوليت پذيریتان را بگيريم؛ اما برادر ديپلمات، شما مسئوليت همين دو جملهای را هم كه در جلسه كميسيون امنيت به نمايندگان مردم گفتهايد، نمیپذيريد؛ چه رسد به پذيرش مسئولیت اشتباه اعتماد به آمريكايیها. میبينيد؟ حرفهايتان ديگر حتی مصرف داخلی هم ندارد.
پی نوشت: اعتراف شما به اشتباه اعتماد، حتی اگر علنی و شجاعانه هم بیان شود، به درد ملت نمی خورد؛ چه رسد به حالا که در پستو گفته اید و تاکید هم می کنید که درز نکند و بعد هم تکذیب کل ماجرا.
@asoupar
نمايش حقوق ملت
مردم ايران روز دوشنبه در تلفنهای همراه خود پيامكی از طرف رئيسجمهور دريافت كردند: «مردم شريف ايران، بياييد با حقوق خود بيشتر آشنا شويم و قدرتمندانه آن را پاس بداريم. حسن روحانی. رئيسجمهور» و در ادامه پيامک، لينک منشور حقوق شهروندی را میبينيم.
آقای روحانی در مراسم رونمایی از منشور حقوق شهروندی نيز میگويد: «اصل 113 قانون اساسی، رئيسجمهور را مسئول اجرای قانون اساسی میداند... و اين چه وظيفه سخت و سنگينی است در شرايطی که برخی حتی تحمل شنيدن بعضی از اصول قانون اساسی را ندارند و در حالی که فصل سوم قانون اساسی و از اصل 19 تا 42 به حقوق ملت تعلق دارد، با توجه به چنين شرايطی بايد اين اصول را پنهان کنيم.»
همچون خيلی وقتهای ديگر، رئيس دولت يازدهم از كسانی سخن میگويد كه نامعلوم و نامشخص هستند و دوقطبی كذايی ايجاد میكند تا با ساخت آدم بدهای خيالی، سوی ديگر، طرف خوب ماجرا تلقی شود. بسياری از حاميانش هم اين باطلسازی و حق بهجانبی را باور میكنند.
مشكل مردم - چه موافقان، چه منتقدين و چه مخالفين دولت - ناآشنايی با حقوق شان نيست، بلكه مشكل در نداشتن قدرت برای استيفای حقوق است. سه سال و نيم از عمر دولت يازدهم گذشته و حالا در حالی كه چند ماهی بيش تا انتخابات رياست جمهوری نمانده، يک نوشته مكتوب با كلی تشريفات به امضای رئيسجمهور میرسد كه به من در مقام يک شهروند ايرانی بگويد تو حق حيات، حق اشتغال، حق انتخاب محل زندگی، حق برخورداری از هوای سالم، حق آزادی بيان، حق تفريح، حق ورزش، حق مالكيت، حق مسكن و... داری! حقوقی كه در متن قانون اساسی فاخر سرزمين من لحاظ شده و تأكيد بر آن، دوبارهنويسی و تدوين مفصلتر و رونمايی، وزانت بيشتری به آن نخواهد داد.
اينكه كسی، حتى بدون انگيزه انتخاباتی و بدون هدف مطرح كردن خود و گفتن اينكه «به وعدهام عمل كردم» مدام مقابل من بگويد تو حق اشتغال داری، آيا برای من كار درست میكند؟! میشود هزار بار به مردم گفت شما حق آزادی بيان داريد، اما وقتی هر نقدی از سوی دولت با بیاحترامی و تهمت و پيگيری قضايی روبهرو میشود و منتقدين به جهنم حواله داده میشوند، تكرار حق آزادی بيان صرفاً مهر تأييدی بر نمايشی بودن منشوری است كه رئيسجمهور امضا كرد. دولتی كه به هيچ تجمع منتقدين مجوز برگزاری نمیدهد، وقتی پای منشوری را امضا می كند كه سخن از آزادی تجمعات در آن وجود دارد و وقتی دهها مورد نقض منشور حقوق شهروندی توسط همين دولت تدوينگر و امضاكننده آن وجود دارد، و وقتی معاون حقوقی رئيسجمهور صراحتاً میگويد اين منشور ضمانت اجرايی ندارد، يعنی ما با یک نمايش مواجه هستيم؛ نمايشی كه قرار نيست حقوق من و شما را استيفا كند، بلكه چشم به برگههای رأی 26 ارديبهشت 96 دوخته است.
البته بندهایی هم در متن منشور است كه براى آنهايی كه جمهوری اسلامی را متهم به نقض حقوق شهروندی میكنند، پيامهای شفاف میفرستد؛ فیالحال در موردشان حرفی نمیزنيم. اكنون فقط قصد طرح یک پيشنهاد است؛ به نظر میرسد تنها یک راه برای خارج كردن اين منشور از وضعيت نمايشگونه كنونی وجود دارد و آن مطالبه همين حقوق مصرح در متن منشور از دولت است و بررسی تطبيق آنچه توسط رئيسجمهور امضا شده، با آنچه در سه سال و نيم گذشته دولت انجام داده است؛ راهی كه در واقع به اين نمايش در حال اجرا كات میدهد.
روزنامه جوان / اول دی 95
@asoupar
روح خمینی در همه پیروزیهای ما جاریست
سوریها امام خمینی ندارند که بگوید حلب را خدا آزاد کرد؛ اما من یقین دارم آن مقاومتي كه حلب را به سوريه برگرداند، از جنس همان مقاومتي است كه خرمشهر را آزاد كرد؛ از تبار همان مقاومتي كه جنوب لبنان را آزاد كرد. اگر باور به نتیجه بخشی مقاومت، از شادی 3 خرداد 61 خرمشهر تا شعف همین 22 آذر 95 حلب، امتداد نیافته بود، الان که نه، سال ها پیش کل سوریه را واگذار کرده بودیم. مگر 5 خرداد 80 که جنوب لبنان آزاد شد، امتداد ایمانی نبود که پای مکتب خمینی آموخته بودند؟ مگر همانها که زیر پرچم امام خمینی آزادی خرمشهر را رقم زدند و تحت لوای آيت الله خامنهای جنوب لبنان را آزاد کردند، همین سالها مستشار و فرمانده و رزمندهی سوریه نبودند؟
«مقاومت» یک مکتب است؛ شیعه باشی یا سنی، همیشه جواب میدهد. بازی برد-برد هم نیست؛ وقتی حقمان در اشغال است، ما باید ببریم و روبرویمان هر کسی که هست، چه پیاده نظام تکفیری و چه کدخدایشان، باید ببازد. برد ما، باخت او و برد او باخت ماست؛ ما راه دیگری نمیشناسيم.
ما از خمینی و خامنهای «مقاومت» آموختیم؛ هر کس در مکتب انقلاب اسلامی مقاومت را آموخته، هر جای دنیا که هست، روحالله خمینی امام اوست؛ گرچه او را ندیده باشد. و هر کس دم از بستن با کدخدا و دادن امتیاز به زورگویان میزند، با آموزههای امام خمینی بیگانه است؛ گرچه سالها در رکابش بوده باشد. خيلیها شايد يادشان رفته خرمشهر چگونه آزاد شد؛ شايد جنوب لبنان هم برايشان قابل اعتنا نبود؛ امروز حلب تجربهی مكرر خرمشهر و جنوب لبنان است تا يادمان بيايد...
پي نوشت: اماممان، روحالله خمينی فرموده بود: «من دست و بازوى همهی عزیزانى که در سراسر جهان کولهبار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده اند می بوسم.»
@asoupar
دعوا نبايد سر سانتریفيوژ باشد...
نيروگاههای هستهای، رآكتورها، آب سنگين، سانتریفيوژها و كل دانش هستهای مردم ايران یقیناً خيلی مهم است. همه اين سالها برای به وجود آمدنش و باقى ماندنش كلی تلاش و هزينه مادی و معنوی شده و براى داشتنش حتی شهيد هم دادهايم. همه مذاكرات 15 ساله اخير نيز براى نگه داشتن همه آن چيزی است كه با عنوان «فنآوری هستهای» جزیی عظيم از ثروت مردم ايران به شمار میرود. با اين همه، مركز ثقل بحث و دعوای منتقدان برجام، ثروت عظيمتری است. برجام، صرفاً یک مصداق است. اختلاف اصلی را بايد در مبانی جريانی و گفتمانها يافت كه در مقام عمل منجر به شكلگيری يا موافقت و مخالفت با برجام میشود.
مردم ايران بسيار فراتر و بسيار عظيمتر از نيروگاههای هستهای و سانتریفيوژهای غنى سازی اورانيوم، ثروتی قدرت زا داشته و دارند كه در تمام سالهای پس از پيروزی انقلاب اسلامی 57 (و حتى در جريان شكل گيری آن) به آنان قدرت بخشيده، و آنان را از آسيبهای بسياری در امان داشته؛ و آن «استكبار ستيزی»، «بی اعتمادی به غرب» و «ايستادگی روی پای خود» است. آنچه در سه سال گذشته و پيش از اين، در دوران اصلاحات تلاش شد كه از ذهن مردم خالی شود و بجای آن سيمان ريخته شود، بی اعتمادی به غرب و يافتن راه حل مشكلات داخلی در غرب بود. جدال سر سانتیریفيوژ و غنی سازی جدال سر مصداقهاست؛ وگرنه تلاش بر بزک آمريكا بود؛ بر جا انداختن اين ذهنيت كه «آمريكا آنقدری هم كه جمهوری اسلامی میگويد، بد نيست؛ اينقدر دشمن دشمن نكنيم!»؛ تلاش بر نهادينه كردن اين تفكر بود كه «راه حل مشكلات در ارتباط با غرب است» و اختلاف و دعوای اصلی سر همين مفاهيم است.
با تمديد تحريمهای موسوم به قانون داماتو توسط مجلسين آمريكا، ايران میتواند شكلهای مختلفی از واكنش را نشان دهد. در نهايت ما میتوانيم – گرچه به سختی و طی پروسهای زمانبر – اما به آن سطح از فنآوری هستهای كه پيش از اجرايی شدن برجام داشتيم، برسيم؛ اما آيا كسی میتواند تضمين بدهد باری ديگر و در موضوعاتی ديگر و يا حتى همين موضوع هستهای، اين اتفاق و فريب خوردن از غرب و صرف هزينههای گزاف پای «اعتماد به غرب» روی ندهد؟ اگر امروز یک جريان سياسی در ايران حاضر شد پای ميز مذاكره با غرب بنشيند و به قول و قرار آمريكايیها و رفقای اروپاییشان اعتماد كند، چرا فردا روزی همين جريان مجدداً بر مبنای همين اعتماد نهادينه شده، سر موضوعی ديگر به وعدههای غربی دل خوش نكند و پای ميز مذاكره ننشيند؟ مشكل همين جاست كه جدال بر سر مصاديق و اصلاح مصاديق الزاماً منجر به اصلاح مفاهيم نمیشود. میتوانند توجيه كنند كه اين يک بار اشتباه شد، اما نبايد مطلقاً راه اعتماد به آمريكای مودب و باهوش را بست. و اينگونه مفهوم اعتماد به آمريكا، امروز در مذاكرات هستهای مصداق میيابد و فردا شايد در مذاكرات موشكی، حقوق بشری و ...
مصداقها را میشود اصلاح كرد؛ اما تا وقتی آن تفكر اشتباه پابرجاست و از تجربههای چندباره عبرت گرفته نمیشود، بايد برای آينده اين سرزمين نگران بود. آنها امروز میتوانند سانتریفيوژها را برگردانند؛ بتنها را از قلب رآكتور اراک خارج كنند؛ غنى سازی اورانيوم را ادامه دهند؛ اخراجیهای صنعت هستهای را مجدد به كار دعوت كنند؛ اما فرداهایی هم وجود دارد كه شايد باز بتوانند با شعارهای پوپوليستی و رنگی مردم را با خود همراه كنند. برای سانتریفيوژها نه، اما برای اين تفكر جای نگرانی هميشه باقی است و امروز محل تبيين و روشنگری بايد اين مفاهيم انقلابی باشد كه يقيناً بخش مهمی از مولفههای قدرت نرم ايران است.
روزنامه ی جوان / 15 آذر 95
@asoupar
وقتی حسن روحانی از انقلابی بودن و بسیجی بودن منبر می رود، یاد سخنرانی های باراک اوباما در مورد لزوم مبارزه با نقض حقوق بشر می افتم؛ همین قدر بی ربط، همین قدر متناقض.
پی نوشت: عطف به سخنرانی امروز (16 آذر) روحانی در دانشگاه تهران
@asoupar
پیرمرد پدر شهید است گویا؛ صورت و پیشانی آقای رییسی، تولیت آستان قدس رضوی را می بوسد، می خواهد دستش را هم ببوسد که ایشان اجازه نمی دهد...
@asoupar
ایرانی ها را رهبرشان بهتر می شناسد
انگار در توییتر سطل آشغال آتش زده باشند، بوی تعفن بلند است؛ یک عده بجای محکومیت اقدام تروریستی داعش علیه هموطنانشان، عقده هایشان علیه اجتماع بزرگ اربعین را ریخته اند وسط که چرا وقتی امنیت نیست، به کربلا می روند و ... داعش آب را گل آلود می کند، رفقای ایرانی شان ماهی می گیرند!
عارضم که بیهوده آب در هاون نکوبید؛ این ملت را رهبرشان بهتر می شناسد که هفته ی قبل فرمودند:
✅ "این راهپیمایی اربعین را میبینید؟ این حرکت عظیم میلیونی بین نجف و کربلا را؛ این حرکت اگر روزی با خطر هم همراه باشد، باز هم این شور و شوق خواهد بود. این روحیه را باید نگه داشت؛ این ضامن بقای کشور است."
از امروز در خاطرتان باشد که سال بعد باز حرص خواهید خورد که جمعیت ایرانی راهپیمایی اربعین از 2 میلیون نفر فراتر رفته است. پس زیاده خوشحال نباشید. مردم ایران می دانستند داعش در عراق حضور دارد و رفتند و باز هم خواهند رفت...
تروریسم تکفیری و وندالیسم مجازی در راستای هم، کورکورانه با راه حسین علیه السلام می جنگند...
@asoupar
عکس افتاده امام و آقا در کنج تظلم خواهی زن دستفروش فومنی (سیلی خورده از مامور نامرد شهرداری) نزد امام جمعه، نماد کج افتادن جمهوری اسلامی از آرمان های انقلاب اسلامی پابرهنگان و مستضعفین است...
@asoupar
📝 کاش سیستان اینترنتش هم قطع باشد!
📍برای همهی آن روستانشينان سيستان و بلوچستانی (دقيقا 1435 نفر) كه اين روزها سيل آنها را از روستايشان رانده و ساكن چادرهای هلال احمر شدهاند؛ برای همهی آن دانش آموزان سيستان و بلوچستانی كه اين روزها سيلاب مدارس شان را تعطيل كرده (دقيقاً 837 مدرسه)؛ براى همه ی هموطنانم در آن استان جنوبی فقير كه زير ساخت های شهری و روستایی و زمين های كشاورزی شان آسيب ديده و خانه به دوش و سرمايه بر باد شدهاند، از یک جهتی خوشحالم!
📍خوشحالم كه از همان اول بهمن تلويزيون و راديو و اينترنت ندارند تا حجم پرداخت به حادثه تهران و بی توجهی به خودشان را ببینند و در خيالشان هم، حداقل در اين اوج آوارگی، قياس توجه به حوادث تهران و شهرستان نمیآيد. حداقل شايد فكر كنند هميشه همه همين طور بی خيال از كنار همه حوادث میگذرند...
📍البته واقعيتهای غير قابل انكاری هم اين ميان وجود دارد؛ سيل سيستان و بلوچستان بازی سياسی ندارد؛ دوگانه اصولگرا – اصلاح طلب ندارد. رقيب انتخاباتی را نمی شود مسئولش جا زد. سلفی هم با سيل نمیارزد. توييت هايش هم لایک خور و بازنشرش بالا نيست. اصلاً نه فقط سيل، كل سيستان و بلوچستان به درد شوهای سياسی نمیخورد.
📌 مردم و مسئولين همه با هم يادمان رفته كه ايران فقط تهران نيست. افراط خبر رسانی در مورد وقايع پايتخت در كنار تفريط کم خبری از اتفاقات شهرستان. آن قدری كه وزير راه روز گذشته به دليل همايش بين المللی در چابهار حضور داشت، اما از كنار سيل استان بی اعتنا گذشت.
@asoupar
📝 حكم دادن غیرقابل پیش بینی رهبر برای رياست هيات موسس دانشگاه آزاد اسلامی، حتی بی نگاه به آنكه چه كسی انتخاب شده، اولين نشانهی آن است كه حكومت ديگر لزومی نمیبيند دانشگاه آزاد حياط خلوت اطرافيان آيت الله هاشمی رفسنجانی باشد.
🔻ملاحظات به حقی كه تاكنون نسبت به هاشمی، به دليل سابقهی مبارزاتی و سياسی وی وجود داشت، ناخودآگاه پيرامون او را هم دربرمی گرفت و اطرافيان هاشمی هم از مزايای این ملاحظات نظام برخوردار می شدند و اينگونه بود كه آنان پشت اعتباری كه هاشمی رفسنجانی هميشه برای نظام داشت، پنهان شده و دانشگاه آزاد يا مجمع تشخيص مصلحت عملاً حياط خلوت هايی براي اين افراد به شمار میرفت. حال با درگذشت او آنچنان كه قابل پيش بينی بود، كم كم اين ملاحظات حذف میشود. نظام ملاحظه ی یکی از نیروهای اصلی و موثر خود را می کرد که دیگر در قید حیات نیست و دلیلی برای تمدید این ملاحظات وجود ندارد.
🔻 میتوان در مورد اين هم نوشت كه علی اكبر ولايتی عهده دار پستی شده كه برخیها خوابش را برای حسن خمينی ديده بودند و حالا حتماً احساس جالبی ندارند؛ اما موضوع، فراتر از افراد است. در نگاه اول، مهم نيست چه كسی را رهبری معظم انتخاب كردهاند؛ مهم اين است كه انتخاب كردهاند. همين فاعليت انتخاب، پيامهای خاص خودش را به آنهایی كه بايد، میرساند.
@asoupar
شروع مضحکه در تحلیل های سلطنت طلبان از همین جا بود که نفر اول مملکت، وارث پادشاهی 2500 ساله که قرار بود با بیداری اش کوروش آسوده بخوابد، پای وطنش نماند و فرار کرد و میهن پرستش نامیدند 🙃
@asoupar
در رسانه ملی، برای رهبری هم از این لوس بازی ها نداریم، بعد اینها تولد نگرفتن برای وزیر را می گویند سانسور!
تولد گرفتن برای مقامات رسم دربار پهلوی بود؛ سال هاست در این سرزمین انقلاب شده است...
@asoupar
دستاوردْ دزدی!
حسن روحانی در گفت و گوی تلویزيونی ديشب (12 دی 95) با مردم، در كنار همهی فخر فروشی های غيرواقعی، امنيت 3-4 سال اخير را هم در رديف افتخارات دولتش برشمرد. انگار قبل از اين 3 سال كشور در اشغال بوده و روحانی و دولتش ايران را آزاد كردهاند! او حتی به وضعيت سوريه هم اشاره كرد و اينكه ايران برای مبارزه با تروريسم، چه در عراق و چه سوريه و چه هرجای ديگر آماده است. اما حسن روحانی يادش رفت بگويد كه در سه سال گذشته، هر بار لايحه بودجه را تقديم مجلس كرده، بودجهی سپاه را كاهش داده؛ در حالی كه سپاه عملاً از سال 90 درگير جنگ نظامی در سوريه است. روحانی حتی وقتی فخر امنيت كشور و فخر مبارزه ايران با تروريسم در منطقه را میفروشد، آنقدر بغضش نسبت به سپاه پررنگ است كه دلش نمیآيد بگويد اين نيروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند كه جانشان را كف دست شان گرفته و مقابل تروريسم از كشور و كشورهای ديگر دفاع میكنند. او حتی دلش نمیآيد اشارهای كوچک به صدها شهيد ايرانی سوريه بكند. روحانی با شهدای مدافع حرم كاری ندارد؛ بودجهی سپاه را هم سال به سال كمتر میكند؛ اما جلوی مردم امنيت كشور را به حساب دولتش میزند!
من مشكلی ندارم روحانی و مقامات سپاه با هم مخالف باشند؛ اما بودجهی نظامی كشور (آن هم در حال دفاع در سوريه) و خون جوانان اين سرزمين جای خوبی برای تسويه حسابهای سياسی نيست. نمیشود از عدهای پشتيبانی نكرد؛ منتقدشان هم بود، اما فخر نتيجهی عملكرد آنان را فروخت و تازه از خود آنها هم نام نبرد. وقتی دستمان برای گزارش دادن به مردم خالی است و عرض قابل دفاعی نداريم، دستاورد دزدی نكنيم.
@asoupar
قریب به اتفاق دفاعیات کواکبیان در برابر نقدهای شریعتمداری به دولت، نمونه آوردن های ادعایی کواکبیان از همان گزاره های مورد انتقاد در دولت محمود احمدی نژاد بود. این یعنی اذعان به این نکته که ما کار جدیدی نکرده ایم؛ ما مثل همان دولت قبلی هستیم که مورد انتقادمان بود؛ مثل همان قبلی ها که با انتقاد و ناسزاگویی به آنها رأی جمع کردیم!
پی نوشت: البته کواکبیان، غیر از صدای بلند که قبلا شریعتمداری به او گفته بود جزیی از استدلال نیست، و غیر اینکه دولت قبلی هم همین طوری بود، از یک مدل استدلال دیگر هم در این مناظره رونمایی کرد و آن اینکه "نه، این طوری نیست." غافل از آنکه به قول شریعتمداری "نچ که دلیل نمیشه" ☺️
@asoupar
ربطش که عیان است: حاصل عملکرد حقوقدان ها و سرهنگ ها در دو جبهه را بعد از چند سال همزمان مشاهده می کنیم؛ یک سو یک برجام نقض شده داریم، سوی دیگر یک حلب آزاد شده؛ حاصل معادله روشن است ☺️
@asoupar
احمدینژادی بازیهای حاميان ظريف
حكم حكومتی عزل مشايی از معاون اولی رييس جمهور كه علنی شد، حاميان دولت وقت بجای پرداختن به اصل حكم و تأخير قابل تأمل در اجرايی شدن آن، ادعای علنی شدن غيرقانونی آن را پررنگ كردند و گفتند اين حكم محرمانه بوده و نبايد علنی میشد. اين فرافكنی در ماجرای نهی احمدی نژاد از كانديداتوری هم روی داد. آنها مدام سراغ ادعای غيرمعمول يا متخلفانه بودن انتشار آن خبر غيررسمی میرفتند؛ در حالی كه اين نحوه انتشار، ربطی به صحت و كذب خبر اصلی ندارد. البته در صورت مهارت در شانتاژ رسانهای حتماً فرافكنی موفقی خواهد بود؛ اما خود مجريان آن هم میدانند كه كارآیی فراتری ندارد و اصل خبر را تغيير نمیدهد.
اين روزها گرچه دولت تغيير كرده، اما حاميان دولت مشغول همان فرافكنی به شيوه مخالفان احمدینژادی شان هستند. كريمی قدوسی میگويد ظريف در جلسه غيرعلنی كميسيون امنيت ملی مجلس اعتراف كرده كه «من اعتراف می کنم اشتباه کردم. به حرف کری اعتماد کردم . مسئولیت آن را می پذیرم.» حاميان دولت میگويند نبايد جلسه افشا میشد. كريمی قدوسی میگويد: «ظريف گفته كه قبلا کری و مونیز به ما گفتند اگر قانون داماتو برود سنا، ما روشهایی داریم که جلوی آن را بگیریم.» حاميان دولت میگويند او مخالف ظريف است؛ سابقه درگيری لفظی (همان جروبحث) با ظريف داشته است. رئيس كميسيون امنيت میگويد: «به رغم اینکه آقای کریمی قدوسی در جلسه حضور نداشت، ولی به گونه ای مطلع شد.» حاميان دولت میگويند: «او در جلسه حضور نداشته است.»
در نهايت كار به بازبينی فيلم جلسه كميسيون امنيت میرسد و صدق گفتههای كريمی قدوسی روشن میشود. حاميان دولت ديگر چيزی نمیگويند؛ سانسور میكنند. اصلا چه كسی گفته دانستن حق مردم است؟!
اين ميانه رفتار سخنگوی وزارت خارجه در تكذيب سخنان كريمی قدوسی قابل تأمل و تأسف است. حاميان دولت شاید بتوانند كريمی قدوسی را بی اخلاق بدانند؛ اما فيلم را مگر میشود منكر شد؟! بی اخلاقی كريمی قدوسی حتی اگر ثابت هم بشود، فقط یک فرافكنی هنرمندانه برای فراموشی اعترافات ظريف است؛ كارآيی فراتری ندارد.
و البته برای درک صداقت حامیان دولت کافیست بخاطر بیاوریم در برابر انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری با رده بندی فوق محرمانه توسط احمد منتظری، اینها چه کردند و نه تنها دلواپس اخلاقیات انتشار اسناد طبقه بندی شده ی نظام نشدند، بلکه هنوز صدای تحسین و تشویق شان برای احمد منتظری در گوشمان است. در حالی که جلسات کمیسیون امنیت طبقه بندی محرمانه هم ندارد. نفاق شاخ و دم ندارد.
@asoupar
آقای روحانی مشکل ما ناآشنایی با حقوق مان نیست؛ مشکل ما نداشتن قدرت برای استیفای حقوق مان از حضرتعالی به عنوان مدیر اجرایی کشور است. لطفا در پیامک بعدی بفرمایید بابت این مشکل چه باید کنیم...
@asoupar
پاریس و لندن و نیویورک که نه، اینجا تهران است؛ همشهریان مسیحی ام برای تولد پیامبر خدا، عیسی ابن مریم (علی نبینا و آله و علیهماالسلام) و سال نو میلادی آماده می شوند...
#اقلیت_های_دینی_ایران
@asoupar
یک سانسور قابل تأمل در معمای شاه
16 آذر در تاريخ ايران و در دوره حكومت 37 سالهی محمدرضا پهلوی روز مهمی است. به بزرگداشت اين روز در اين سالها نگاه نكنيد كه پر از سياسی كاری و كف و سوت و جنگ شادی و سياسی است و مفسد اقتصادی مهمان میزگرد اصلاح طلبان در مورد مبارزه با فساد می شود یا سمپات های آمریکا مهمان های سیاسی شان می شوند؛ این ها شوی روز دانشجوست، اما در واقع 16 آذر سالروز شهادت 3 دانشجوی ايرانی توسط ماموران امنيتی حکومت پهلوی در هنگام سفر ريچارد نيكسون به علت اعتراض به حضور او و در واقع نماد مبارزه با امپریالیسم مردم ایران است. اين اعتراض البته طبيعی است؛ سفر معاون رييس جمهور آمريكا در كمتر از 4 ماه بعد از كودتای آمريكايی 28 مرداد و سرنگونی دولت مردمی مصدق طبيعی است كه با اعتراض دانشجويان مواجه شود.
با اين همه، هيچ خبری از اين رويداد مهم در سريال معمای شاه نيست. تمامی دوست پسرهای اشرف پهلوی را ما در اين سريال میشناسيم؛ در جريان ريز خواستگاریها و طلاقها و ازدواجها و حتی روابط غيررسمی محمدرضا پهلوی قرار میگيريم؛ اما به اين اتفاق مهم و نماد خونين ضد امپرياليستی و ضد آمريكايی مردم ايران كه میرسد، در سكوت رد شدهاند. لابد هم سهوی است...
@asoupar
همه مان معطل شرافت اوباما بودیم؟!
یادداشتی که حمید بعیدی نژاد، عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران که دو سه روزی است رسما سفیر ایران در انگلیس شده، در کانال تلگرامی خود منتشر کرده، نکات جالب توجهی دارد. از جمله آنکه می نویسد: " یکی از خواسته های ایران در طول مذاکرات این بود که آمریکا صریحا با توجه به سر رسید مهلت قانونی آیسا در سال 2016، در قالب برجام تعهد بدهد کاری را که در این بیست سال به طور مکرر انجام داده است، انجام ندهد و این قانون را تمدید نکند. در برابر، نمایندگان آمریکا اعلام می کردند که آنها با عدم تمدید این قانون مخالف نیستند و ضرورتی هم برای تمدید این قانون حس نمی کنند؛ ولی چون تصمیم تمدید باید توسط مجلسین آمریکا صورت بگیرد، آنها به عنوان نماینده دولت نمی توانند از طرف این دو مجلس تعهدی در برجام بدهند؛ ولی تمام تلاش خود را خواهند کرد که این قانون تمدید نشود."
سپس در بخش بعدی یادداشت می نویسد که "اینکه آیا دولت آمریکا تلاش کافی خود را برای جلوگیری از تمدید این قانون انجام داده است یا نه، نیاز به بحث جداگانه ای دارد"
رای کامل اعضای سنا به طرح تمدید 10 ساله ی تحریم های ایران یعنی همه ی سناتورهای حزب حاکم آمریکا و هم حزبی های باراک اوباما و جان کری هم به تمدید تحریم های ایران رای داده اند. حالا بماند که کاخ سفید رسما اعلام کرد که اوباما هم مصوبه ی مذکور را امضا خواهد کرد...
اجازه دهید بخشی هم از نطق قبل از دستور امروز رییس مجلس ذکر کنیم؛ علی لاریجانی خطاب به رییس جمهور آمریکا می گوید: "یعنی شما پس از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا آنقدر بیاعتبار شدهاید که هم حزبیهای شما هم به نظر شما اعتنا نمیکنند؟! حدود نیمی از اعضای کنگره آمریکا از حزب دموکرات هستند؛ ولی چطور شد که به این مصوبه یک رای مخالف هم ندادند و این امر نشان میدهد که تمام هیئت حاکمه آمریکا موافق تحریم ها علیه ایران هستند. چطور در زمانی که قرار بود برجام به تصویب برسد، کنگره آمریکا آن را به تصویب رساند، ولی الان شأنی برای آن قائل نیست؟! رئیس جمهور آمریکا در این موضوع با شرافت عمل نکرد."
وقتی بعیدی نژاد از "اعلام" نمایندگان دولت آمریکا برای یک تلاش به منظور عدم تمدید آیسا می گوید و لاریجانی از با شرافت عمل نکردن اوباما؛ یعنی ضمانت اجرایی بخش مهمی از برجام، قول شفاهی آمریکایی ها و شرافت رییس جمهور آمریکا بوده است. همین؛ من دیگر حرفی ندارم.
#گارانتی
#شرافت_آمریکایی
#اعتماد_به_دشمن
#با_سوادها
#دیپلمات_ها
#حقوق_دان_ها
@asoupar
تدبیرشان، صدقه دادن بود!
همين طور كه مردم وحشت زدهی تصاوير سوختن واگنهای قطار مسافربری راه آهن تهران – مشهد هستند؛ همين طور كه جنازههای سوخته از قطار بيرون می آيد و مردم عزادار و آشفته و در شوک هستند؛ وزير راه دولت تدبير و اميد، عباس آخوندی بر صفحهی تلويزيون ظاهر می شود و براى اطمينان خاطر مردم، بجای عذرخواهی، بجای ابراز تاسف و بجای حتی استعفا، از «بيمه» بودن مجروحين و كشتههای حادثه برخورد دو قطار و «نبودن جای نگرانی» می گويد! تعبير خودمانیاش میشود اینكه «خب، پولش را میدهيم!»
هنوز سطح فهم وزير راه از داغ حادثه و از ميزان مسئوليت شخص او در اين زمينه را هضم نكردهايم كه محمد شريعتمداری، معاون اجرايی روحانی هم توييت میزند كه «صدقه حكومتی بدهيم كه سلسله حوادث ماه صفر متوقف شود»!
عجبا كه سرمايه سالاری و بچه پولدار مآبانه برخورد كردن آنقدر نفوذ میكند كه میخواهند همه چيز را با پول رفع و رجوع كنند. 5 سال پيش بود كه هيات اخترشناسی شهر جده اعلام كرد كه این هیئت به جای رویت هلال ماه شوال به اشتباه زحل را رویت کرده و مردم عربستان با رویت زحل افطار کردند! و بعد بجای عذرخواهی و پذيرش مسئوليت، اعلام شد که دولت عربستان کفاره یک میلیارد و ششصد میلیون ریالی( ریال عربستان) مردم را پرداخت میكند. (براي تبديلش به تومان بايد اين رقم را 850 برابر كنيد!)
ليبرال مسلكی دشداشه پوش و کراواتی و كت شلواریاش فرقی ندارد؛ هر دو بی مسئوليتی را بجای عذرخواهی و پذيرش اشتباه با پول میخرند. با واژههايی مثل صدقه و ديه و كفاره، رنگ و لعاب دينی هم به اين كارشان میدهند؛ اما در واقع امر همه چيز از همان منش پولدار مآبانه و اصالت سرمايه نشأت میگيرد كه میتواند كرامت انسانی را هم با پول بخرد. وگرنه دین نگفته مدیریت را تعطیل کنیم، بعد از سیل غافلگیر شویم، از برف، از تصادف، از طوفان، از ریزگرد، از زندگی! و در نهایت هم صدقه بدهیم!
اين مملكت صدقهی حكومتی نمیخواهد؛ تدبير حكومتی میخواهد... اگر صدقه هم بخواهد، برای رفع بلای چنين مسئولينی از سر ملت است!
@asoupar
پدرانه و مهربان؛ نيمه پنهان كيهان
اين روزها كه ديگر «حسن شايانفر» در ميان ما نيست، دوستان از او زياد می گويند. از تلاش های پرثمرش براى جريان شناسی فرهنگی، از اعتقادش به اينكه جوانان فريب خورده گروهكی را بايد هدايت كرد و به راه آورد؛ از دغدغه مندی انقلابی اش براى فرهنگ اين سرزمين. بزرگان رسانه ای انقلابی و ارزشی با او بودهاند و از عمق شخصيت مومن و انقلابی اش میگويند؛ براى ما كوچک ترها اما حاج حسن شايانفر تعريف های ديگري هم دارد كه شايد حتى براى كسی همچون حسين شريعتمداری رفيق 40 ساله اش هم اين تعريف به چشم نيامده باشد.
براي ما هم كه آن همه نزديک او نبودهايم، حالا یک حسرت عميق باقی مانده؛ حسرت گنجينه ای از تاريخ معاصر ايران كه ديگر نيست. اما ما نگاه ديگری هم به او داشتيم. ما ياد گرفته بوديم هر وقت راهنمايی می خواستيم و دانش و تجربه كم مان ياری مان نمی كرد، راهی اتاق او شويم. ياد گرفته بوديم هرجا در مسير دفاع از انقلاب و نظام و رهبر، زيادی تهمت و ناسزا شنيديم و كم آورديم؛ هر جا كارمان پيش نمی رود؛ هر جا نياز به اطلاعات در مورد افراد و جريان ها داشتيم، راهی اتاق او شويم. (اغلب هم حافظه كم نظيرش كار را به مراجعه به جزوه و كتاب نمی رساند؛ اما باز برای مستند بودن، سند هم برايمان می آورد) چه می شود كرد؛ ياد گرفته بوديم درب اتاقش هميشه به روی ما باز باشد.
روزی كه از سر تهمت يک به ظاهر دوست، تصميم گرفتم ديگر كيهان نروم، فكر نمی كردم اين نيروی حق التحريری كه هفته ای یک روز به تحريريه كيهان می رود، براى بزرگترهای كيهان محلی از اعراب داشته باشد. چندی بعد اما اين حسن شايانفر بود كه زنگ زد و جويای حال شد و وقتی ديد در منزل نشسته ام، يكی ديگر از نشريات موسسه كيهان را پيشنهاد كرد؛ گفتم آنجا كه به روحيات من نمی خورد! گفت من می گويم دو صفحه سياسي در آن نشريه برای شما باشد. و اين آغاز همه استادی های پدرانه اش برای من بود.
سال ها بعد در دولت تدبير و اميد، روزی كه خبرهای درگوشی رسيد كه رييس جمهور صفحه های روزنامهمان را پيش رهبر برده و گلايه كرده و همزمان از آزادی بيان میگفت، وقتی يكی از بزرگترهای نيروهای مسلح علنی رسانه های منسوب به سپاه را نواخت و تيتر یک رسانه هاي اصلاح طلب شد، غمگين بودم. استتوس چت آن روزهايم «روزهای سخت روزنامه نگاری سياسی در روزنامه سپاه» بود. افسردگی سیاسی آن روزها را هم باز به همان اتاق كوچک و پركتاب و جزوه حسن شايانفر بردم. دلداری داد و دلجويی كرد و كلی حس انقلابی گری و كم نياوردن و صبوری به روح من ريخت و با روحيه ای پر از آمادگی برای تلاش و كوشش اتاقش را ترک كردم؛ نگاهش به آينده روشن بود و همان را به من منتقل كرد؛ مثل هميشه.
دخترش یک بار به شوخی و جدی به من گفت گاهی فكر می كنم پدرم به شما جوان های انقلابي اهل رسانه و تحقيق و كار براى انقلاب بيشتر از فرزندان خودش علاقه دارد! سطح دلسوزی حسن شايانفر براي جوانان انقلابی اينگونه بود كه می توانست اين شبهه را درست جلوه دهد.
در مراسم تشييع، دخترش از نظر پدرش نسبت به من گفت و اينكه مرا موفق می دانسته؛ حس می كنم لطف پدرانه اش بعد از مرگش هم برايم هديه ای اميدبخش گذاشته بود كه تا هميشه انگيزه تلاش به من بدهد. فكر می كنم حالا كه رفته، آيا كسی ديگر هست كه درب اتاقش به روی جوانان هميشه باز باشد؟
من هنوز باور نكرده ام كه ديگر نيست و ديگر نمی شود از آن پله ها بالا رفت و وارد اتاق كوچک و پر از كتابش شد و پای مهربانی ها و توصيه ها و نصيحت های پدرانه اش نشست؛ باور نكرده ام رفتنش را، حتى وقتی تابوتش را روى دست جلوی چشمانش می بردند و من همراه ديگران لااله الاالله می گفتم... فكر می كنم او نرفته؛ وقتی هميشه تاثير تلاش های فرهنگی اش در روح من است...
حسن شايانفر اصرار بر گمنام ماندن داشت و غلبه مومنانه ای داشت بر شهوت شهرت كه گاه زياده دست و پاگير اهل رسانه می شود. هميشه به مزاح می گفتم او نيمه پنهان كيهان است. فکر می کنم حال كه رفته، نبايد گمنام بماند.
روزنامه جوان / سوم آذر 95
@asoupar
❇️❇️❇️❇️
در مورد مطلب "میدان تره بار تهران یا انبار کارخانه مشروب سازی؟!"
حدود دو ماه پیش مطلبی در کانالم و صفحه گوگل پلاسم نوشته بودم در مورد فروش آب انگور در حجم بالا برای تولید مشروبات الکی و دستگاه های آب انگور گیری در میدان مرکزی میوه و تره بار تهران و اعتراض کرده بودم به مسئولان انتظامی و شهری پایتخت که موضوعی به این مهمی را نادیده می گیرند و این یعنی شراکت در گناه کسب مال حرام و مستی و همه ی جرایم ناشی از مستی و ...
آن مطلب بازتاب زیادی یافت و بعد، برخی ها من را متهم به سیاه نمایی و سیاسی کاری و حتی دروغ نویسی و اشاعه ی فحشا کردند، بی آنکه خبر داشته باشند در میدان مرکزی میوه و تره بار تهران چه می گذرد...
امروز (26 آبان 95) خبر رسید که یک کارگاه تولید مشروبات الکلی در میدان مرکزی میوه و تره بار تهران کشف و 8 نفر در ارتباط با آن دستگیر شده اند. سرگرد پاسدار محمد جعفری، جانشین یگان امنیتی امام رضا علیه السلام به خبرگزاری تسنیم گفته که "حسب گزارش های واصله به این یگان مشخص شد در برخی غرفه های میدان مرکزی میوه و تره بار تهران، افرادی مبادرت به تولید مشروبات الکلی می کنند. بر همین اساس با دستور دادستانی به محل مذکور ورود و پس از بازرسی 5 هزار لیتر مشروبات الکلی کشف و ضبط شد. در این عملیات علاوه بر کشف مشروبات الکلی و کارگاه تولید آن هشت متهم دستگیر شدند."
حتماً اگر سختگیری شود و مامور آنجا باشد و فروشنده ها و خریداران احساس خطر کنند، بساط این کسب حرام و عواقب ناگوار بعدی اش جمع می شود. آنچه امروز خبرش آمد، یقیناً همه ی ماجرا نیست.
پی نوشت: گناه، جرم و آسیب های اجتماعی را جدی بگیریم، صرف نظر از جهت گیری های سیاسی و صرف نظر از گوینده. این کشتی اگر سوراخ شود، همه با هم غرق می شویم.
@asoupar