و در تاریخی که میکنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را (بیهقی) این کانال به هیچ حزب و گروه و سازمانی وابسته نیست. ارتباط با ادمین: @Adm_apoh
شراب بخور، تریاک نکش!
ژان شاردن جهانگرد مشهور فرانسوی که در زمان صفویه 2 بار به ایران آمده، درباره اعتیاد ایرانیان به تریاک نوشته است:
يكى از برجستگان هيئت مبلغان كرملى اصفهان كه هم پزشكى حاذق بود و هم به بسيارى از علوم ديگر آشنايى داشت درصدد برآمد كه اثرات استعمال ترياك را در وجود خود بيازمايد. هنگامى كه من در اصفهان بودم روزى يک حبه كوچک ترياک خورد و پس از اين كه اثرش از او زايل شد و به حال خويش بازآمد برايم حكايت كرد كه پس از خوردن ترياک چنان بىخويشتن شده است كه مدتى بىاختيار مىخنديد و برخلاف طبع و عادت ژاژخايى و ياوهسرايى مىكرده است.
مناظر و مرايايى عجيب پيش نظرش نمايان مىشده، و او از سر شوق خود را به تماشاى آنها سرگرم مىداشته و در طول اين مدت هيچگونه درد و ناراحتى احساس نمىكرده است.
شاه و وزيران بسيار بار كوشيدهاند از مصرف كردن تریاک در سراسر كشور جلوگيرى كنند و به هيچ نيرو نتوانستهاند؛ زيرا اين بلاى مهلک گريبان بيشتر افراد جامعه را گرفته است، و به تقريب مىتوان گفت كه از هر ده نفر فقط يك نفر از اين زهر جان شكار بر كنار مانده است.
اما كسانى كه به خوردن شراب عادت دارند غالبا از خوردن ترياک دورى مىجويند، به همين سبب نزديكان افراد معتاد به ترياک وى را تشويق مىكنند به جاى ترياک شراب بخورند، امّا اين راهنمايى هرگز سودمند نمىافتد زيرا شراب به اندازۀ ترياک نشاط انگيز نيست و معتادان مىگويند دنيا و زندگى بدون خوردن ترياک براى آنان هيچ لذّت ندارد.
سفرنامه شاردن، جلد دوم، ص 848
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
شیرازی ها پند حافظ را گوش کرده اند!
اوژن اوبن دیپلمات فرانسوی که در عصر مشروطه در ایران بوده، در کتاب خاطرات خود نوشته است:
روی سنگ مزار حافظ، چند بیت از اشعار او را که نسل های بعدی را به عیش و شادکامی دعوت می کند نگاشته اند. دو بیت آن چنین است:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه / که زیارتگه رندان جهان خواهد شد
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین / تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
شیرازی ها همگی پند حافظ را به گوش جان پذیرفتهاند. چون همه آنها آدم های ظریف، خوشگذران و سرشار از اعتماد به نفس و علاقه مند به افتخارات شهر خویشند. آنها، آرام و بیسروصدا، در کنار قبرهای شاعرانشان و یا در حلقهی خلوت درویشان، که در دامنهی کوهها متفرقاند، به عیش و شادخواری مشغولند. این مردم مشعل فرهنگ ایرانی را فروزان نگه داشته اند.
«ایران امروز، اوژن اوبن، برگ 244»
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
ایرانیان خوب فحش میدهند!
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که در عصر صفویه به ایران آمده بود، در اینباره نوشته است:
ايرانيان در الفاظ رکیک و فحشهاى فجيع مهارت كاملى دارند و در اين خصوص گنجينۀ بیبهایی هستند. وقتى كه دو نفر با هم نزاع میكنند، عوض اينكه با ضرب مشت با هم بجنگند، با ضرب زبان جنگيده به يكديگر دشنام میدهند و نفرين ردوبدل مینمايند.
سفرنامه تاورنیه، ص 616
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
دروازه ملل در تخت جمشید
از کتاب Persia past and present
چاپ سال 1906 (دوره قاجار)
منبع
چهارم دی ماه، روز بزرگداشت رودکی گرامی باد
زان مِی که گر سرشکی از آن درچکد به نیل
صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو
غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ
💠مستند نجات آذربایجان💠
✍به مناسبت ۲۱ آذر و سالروز آزادسازی آذربایجان از چنگال تجزیه طلبان، تماشای این مستند خالی از لطف نیست.
🔹 به گواهی منابع رومی و یونانی، نام سرزمین شمالی رود ارس همواره آلبانی یا آلبانیا بوده و در دوران اسلامی نیز بنا به گواهی منابع این دوران، اران و یا شروان نامیده میشده.
🔸پس از نفوذ و تهاجم روسها به قفقاز و سپس نقشههای شوم رهبران شوروی (استالین) جهت تجزیه سرزمین ایران، نام آذربایجان برای سرزمین شمالی رود ارس برگزیده شد تا بعدها به بهانه اتصال دو سرزمین شمال و جنوب رود ارس، دو آذربایجان را به یکدیگر بازگردانند.
◾️اگرچه نقشه آنان شکست خورد اما نام سرزمین شمال رود ارس تا به امروز با عنوان جمهوری آذربایجان باقی ماند تا تجزیهطلبان پانترک را همچون آتش زیر خاکستر نگه دارد!
🔺مستند «نجات آذربایجان» به چگونگی شکلگیری نقشه تجزیه آذربایجان از ایران میپردازد و اینکه چگونه ملت ایران بالاخص مردم میهنپرست و ایراندوست آذری در مقابل این حیله دست به مقابله زده و آذربایجان را برای ایران حفظ کردند.
🌹 @HistoriumClub 🌹
نامه پیشه وری به استالین و آخرين تقلّاى فرقه
درست در بحبوحه آخرین روزهای حکومت فرقه تجزیه طلب دموکرات آذربایجان، پیشه وری و چند تن از رهبران دیگر فرقه دمکرات نامه ای به رهبری شوروی مینویسند. این نامه که تاریخش ۱۷ آذر ۱٣۲۵ یعنی درست چهار روز پیش از ۲۱ آذر همان سال است، پیش از سقوط حکومت پیشه وری به آقای کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز تقدیم شده است.
گزیدهای از متن نامه چنین است:
مادام که مرزهایمان باز هستند و قدرت ملی مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما براحتی قادریم این سلاحها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما سلاح زیادی نمی خواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست خالی جلوی دشمن بروند.
ثانیا حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداخته است، اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان قیام آزادیخواهان همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر سازیم.
اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از تهران کاملا قطع رابطه کنیم و حکومت ملی خویش را بوجود آوریم.( [مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد.) سیاست شوروی هر کدام از این دو راه را که انتخاب کند، ما می توانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.
چشم امید همه خلق ، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شماست] و نجات را در [کمک آن] می بینند آنچه شما باید بکنید تنها دادن مقدار کمی سلاح [ به ماست].»
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
در شیراز همه شاد و خوشند!
هرمان وامبری جهانگرد مجارستانی که در نیمه دوم قرن نوزدهم به ایران آمده بود، درباره شیرار نوشته است:
هواى شيراز، بهرغم موقعيت جنوبى اين شهر، آنقدر مفرح هست كه هيچ تعجب نمىكنم كه مردم اين ديار تحت تأثير هواى دلچسب آن مردمى علاقمند به شادى باشند و زندگى خود را در تفريح مداوم و خوشى مستمر سپرى سازند. ضرب المثلى بدين مضمون دارند:
"شايد در اصفهان دانشمندان و هنرمندان زيادى ببينيد اما رقاصان، خنياگران و بادهنوشان را فقط در شيراز پيدا مىكنيد."
و در واقع شهرى را در ايران سراغ ندارم كه ساكنان آن بهقدر مردم شيراز شاد و شنگول باشند. قرنها از ايامى مىگذرد كه حافظ، اين بادهستا، اشعار هيجانزاى خود را در اينجا سروده است، اما چند روزى گشتوگذار در پايتخت فارس هر كسى را متقاعد مىكند كه مردم شيراز سرمويى از نظرگاه زمان حافظ، دورى نجستهاند.
"زندگی و سفرهای وامبری، صفحه 120"
معرفی کتاب "ایران و آمریکا: تاریخ یک شروع" نوشته "علی شهبانی"
ورود اروپاییها به قاره آمریکا تقریباً با ظهور حکومت صفویه در ایران همزمان شد. با این حال تا دو قرن پس از آن، ایرانیان چندان تصوری از این سرزمین نداشتند.
با ورود مبلّغان مذهبی امریکایی به ایران و گسترش فعالیت آنها در دوره محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار، نخستین تصویر از "آمریکا" و "آمریکایی" به مثابه یک کشور، دولت، جامعه و فرهنگ به دست آمد. تصویری که به خصوص در مقایسه با دو اَبَرقدرت آن روزگار یعنی روسیه و بریتانیا، بسیار دوستانهتر و همدلانهتر به نظر میرسید. بر پایه این درک و شناخت بود که کشور ایالات متحده آمریکا به تدریج جایگاهی در سیاست خارجی دولتمردان قاجار پیدا کرد و آنها تلاش کردند روابط رسمی و دیپلماتیک میان دو کشور را برقرار کنند.
شروع روابط با آمریکا بر پایه مفروضات و انتظاراتی متفاوت و متناقض بود که موجب شد حکومت قاجار نتواند حداقل در کوتاهمدت به بیشتر برنامههای خود در این مناسبات جامه عمل بپوشاند.
این کتاب درباره همین مسیر پر فراز و نشیب بحث میکند.
خبرنگار آمریکایی خطاب به شاه: خودت را به حکومت انقلابی تسلیم کن!
شاه: احمق نیستم!
جیمی برسلین مقاله نویس روزنامه "نیویورک دیلی نیوز" یک ماه پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران(13 آبان 1358) نوشت: "باید شیپوری باشد که شاه را از خواب بیدار کند. او با تسلیم شدن به حکومت انقلابی ایران این فرصت را دارد تا نجابت واقعی خود را نشان دارد و زندگی کسانی که اکنون در اسارت به سر می برند را نجات دهد."
شاه در برابر این پیشنهاد که توسط باربارا والترز (خبرنگار ABC) نیز تکرار شد، گفت: "تاکنون دشمنانم صفات زیادی به من نسبت داده اند، اما هیچکس مرا احمق خطاب نکرده است."
آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ص 388
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
شرابچیباشی در دوره صفویه
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که در عصر صفویه به ایران آمده بود، در اینباره نوشته است:
"شرابچىباشى يا شيرکچىباشى كسى است كه نظارت شرابها و ميخانۀ شاه با اوست و چون شراب شيراز مخصوص خوراک شاه است و شراب نوع ديگرى نمىنوشد، در شيراز احدى اجازه ندارد تا به اندازۀ كفاف دربار شراب تدارک نشود شراب بيندازد و اين اجازه بايد از طرف شرابچىباشى داده شود. و غالبا شرابچىباشى جز به فرنگیها و يهوديها به كسى اجازه نمىدهد شراب بيندازد."
سفرنامه تاورنیه، ص 576
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
اشغال سفارت آمریکا و بحران در کاخ سفید
بعد از گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، بیل گلد ستوننویس واشنگتنپست نوشت: «دعوت آیتالله از همه مسلمین برای پیوستن به جنگی مقدس علیه آمریکا، کارتر را در مخمصهای سخت قرار داده و این سزای کسانی است که میخواهند به رفتاری غیرمنطقی پاسخی عقلانی بدهند.»
ریچارد نیکسون سه هفته بعد گفت که آمریکا داشت با «مردمی غیرمنطقی و رهبری غیرمنطقی» سر و کله میزد. خود کارتر هم ساعتها وقتش را صرف خواندن گزارشهای سازمان اطلاعات میکرد که تصویری روانشناختی از آیتالله به عنوان فردی «غیرمنطقی و بسیار زیرک» بدست میداد.
پاسخ اولیه دولت آمریکا در ادامه همان چارچوب «رئالیستی» جنگ سرد قرار داشت. پل هنس(یکی از کارکنان شورای امنیت ملی) تاکید کرد: «به چیزی فراتر از بلوای کنونی بیندیشیم» و «اجازه ندهیم احساساتمان منافع بلندمدت ما را در این نقطه از جهان به خطر بیندازد.»
کارتر تحت فشار برژینسکی نیز قرار داشت تا «راهحلی» بیابد و «به جهان نشان دهد که قادر است بحرانی با پیامدهای بینالمللی را مدیریت کند.»
در دولت کارتر نگاههای متفاوتی به بحران گروگانگیری وجود داشت. سایروس ونس و وزارت خارجه متعهد به روشی دیپلماتیک بودند. برژینسکی کمتر نگران جان گروگانها و بیشتر نگران افول اعتبار جهانی آمریکا بود. او بر خلاف ونس به ملاقات خانواده گروگانها نرفت و معتقد بود شاید شرایطی پیش آید که آنها «قربانی غرور ملی آمریکا» شوند.
بلافاصله بعد از یورش شوروی به افغانستان، برژینسکی به کارتر توصیه کرد که اگر قاطعیت شوروی در تقابل با خویشتنداری آمریکا قرار بگیرد، «آمریکا بیشتر بزدل به نظر میآید تا دور اندیش.» او پیشنهاد داد واشنگتن پاسخی تهاجمی به بحران گروگانگیری بدهد.
وزیر دفاع از پاسخ نظامی کموبیش فوری حمایت کرد. هارولد براون از اینرو با برژینسکی موافق بود که گمان میکرد این بحران میتواند «فرصت برای بازیابی حیثیت آمریکا» باشد. او تصریح کرد اگر گروگانها آسیب ببینند، آمریکا باید ابه دنبال شغال جزیره نفتخیز خارک و نابودسازی تأسیسات نفتی ایران باشد.
کارتر بشدت با براون و برژینسکی مخالفت کرد و ترکیبی از تحریمهای اقتصادی، فشارهای چند جانبه دیپلماتیک و مذاکرات بیسروصدا را ترجیح میداد. این تصمیم گویای نگرانی شدید او نسبت به حفظ جان گروگانهای آمریکایی بود.
منبع: سیاست خارجی آمریکا و انقلاب ایران، کریستن امری، ترجمه عبداللهی نژاد، صص ۲۳۹ تا ۲۴۱
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
روسپیان ایران از همه جا گرانتر هستند!
ژان شاردن جهانگرد مشهور فرانسوی که در زمان صفویه 2 بار به ایران آمده نوشته است:
"با اينكه عده روسپيان اصفهان بسيار زياد است، براى تمتع گرفتن از آنان بايد پول زياد پرداخت. آنها براى یک شب همخوابگى، پانزده تا بيست پيستول طلب میكنند. به گمان من در هيچ كشورى بهاى همخوابگى با زن روسپى بدين گرانى نيست و براى من علت اين مسئله همچنان مجهول ماند"
"سفرنامه شاردن، جلد اول، ص 429"
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
باغ فین کاشان، عکس از سِوریوگین
1880 الی 1895 میلادی.
از موزه ملی هلند.
منبع
مستند مهرگان کاری از بهرام روشن ضمیر
با صدای پروانه شامخی و امیرحسین سمیعی
https://www.aparat.com/v/6BtFe
ای انسان، منم کورش، پسر کمبوجیه که شاهنشاهی پارسیان را بنا نهاد و شاه آسیا شد، به این یادمان که از آنِ من است رشک مورز!
رضاشاه و سیاست کشف حجاب
در خرداد 1307، اماناللهخان پادشاه افغانستان و همسرش ثریا، در مسیر بازگشت خود از مسافرت اروپا در تهران توقف کردند. در دیدار آنها با رضاشاه، ملکه افغانستان بیحجاب بود اما همسر رضاشاه از امانالله رو گرفت. شور و اشتیاق امانالله برای غربی مردم کشورش چند ماه بعد به سرنگونیاش انجامید.
در تهران شایع شد که بیحجابی عمومی در نوروز 1308 اعلام خواهد شد، اما عزل امانالله پادشاه افغانستان در دی ماه، رضاشاه را محتاطتر کرد. برادر امانالله که فقط 3 روز در قدرت بود و بعد به ایران گریخت، به شاه در مورد اصلاحات ضدمذهبی هشدار داد.
دولت تصمیم گرفت بهتدریج اذهان مردم را برای بیحجابی آماده کند. به پلیس دستور داده شد به زنان اجازه دهند بیحجاب در انظار ظاهر شوند و عدهای از زنان هم علیرغم مخالفت روحانیون و تهدید اوباش، از فرصت استفاده کردند.
معلمان مدارس که بعضی از آنها در خارج از کشور بیججاب شده بودند، اولین کسانی بودند که چادرهای خود را برداشتند. مدارس ارمنیان، زرتشتیان و بهاییان در اینجا نقش پیشگامی داشتند. در سال 1311 مجله عالم نسوان شمارهای به حجاب اختصاص داد که تعداد مقالات ضد حجاب او بیش از حد معمول بود.
تجدد خواهان به تحریک علیه حجاب ادامه دادند. نمایشنامهای به نام ماهپار که نویسنده آن اکبر سیاسی بود را روی صحنه بردند. در این نمایش، زیانها و ریاکاریهای حجاب برملا شده بود. نکته جالب این بود که بازیگر نقش اصلی را یک زن ارمنی به عهده گرفته بود و محل تماشاخانه هم متعلق به یک زرتشتی بود.
در خرداد 1313 رضاشاه دیداری رسمی از ترکیه کرد. او بسیار تحت تاثیر پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی ترکیه به رهبری آتاترک و مشارکت زنان در امور اجتماعی قرار گرفت. مشاهده کارکرد و آثار اجتماعی آزادی زنان، رضاشاه را واداشت تا قدمهای سریعتری برای اصلاحات فرهنگی در ایران بردارد.
یحیی دولتآبادی مینویسد: چون آتاترک دعوت بازدید از ایران را پذیرفت، رضاشاه میخواست برنامههای مترقی خود را هرچه زودتر اجرا کند تا آتاترک شاهد عقب ماندگی ایران نسبت به ترکیه نباشد. به قول یک دیپلمات انگلیسی شور صحنه آرایی کشور به سبک اروپای غربی پس از بازگشت رضاشاه به اوج خود رسید.
واکنش عمومی در برابر کشف حجاب اجباری برحسب طبقه و منطقه فرق میکرد. در نواحی شمال ایران این موضوع بدون مقاومت چندانی پذیرفته شد. در واقع حتی بعضی از روحانیون با آن همراهی کردند. در میان افشار تجدد خواه این امر به عنوان آزادی زنان با استقبال روبهرو شد و شادی فراوانی برانگیخت.
چون بیحجابی ارتباط نزدیکی با بهبود فرصت فرصتهای آموزشی و تحصیلی برای زنان یافته بود، این نظر تا حدی حقیقت داشت: تعداد دختران ثبتنام شده در دبستان و دبیرستانها در اواخر دهه 1310 به نحو چشمگیری افزایش یافت و زنان به آموزش عالی و دانشگاه راه یافتند.
زنانی که در روستاها زندگی میکردند یا به عشایر تعلق داشتند، حجابی به معنای چادر سر کردن یا روی خود را از مردم پوشاندن نداشتند. به گزارش مقامات دولتی، زنان مناطق روستایی آذربایجان "همانند گذشته بیحجاب هستند و به کار میپردازند".
اسناد دولتی نشان میدهد کشف حجاب در همه جا به یک مدل اعمال نمیشد. مثلاً در آذربایجان به دلیل سرمای زیاد، برداشتن روسری اجبار نبود. تا وقتی روسری مانند چادر و پیچه صورت را نمیپوشاند، پلیس اجازه دخالت خشن برای برداشتن این نوع حجاب از سر را نداشت.
چون برخی از زنان فقیر در آذربایجان هنوز چارقد سر میکردند، مقامات محلی برای آنها کلاه خریدند. اصولاً دولت ترجیح میداد زنان کلاه به سر بگذارند اما چون چنین چیزی در همه جا مقدور نبود-مانند نواحی روستایی-گزینههای موجود به جای چادر و پیچه قابل قبول بود.
اما برای اکثریت زنان (شهری) ایرانی دوره دشواری آغاز شد. گرچه وزارت کشور به ماموران شهربانی دستور داده بود از خشونت بپرهیزید، اما آنان گاه به زنان حمله میکردند و چادرهایشان را از سرشان میکشیدند و پاره میکردند.
بعضی از زنان در خرمشهر از مرز گذشتند و به عراق رفتند. بعضیها در خانه ماندند اما این کار مشکل دیگری ایجاد کرد، چون در آن زمان اکثر خانههای ایرانیان حمام نداشت. بنابراین زنان نیمههای شب از راه پشت بام خود را به حمام محل میرساندند به امید اینکه چشم پاسبانی به آنها نیوفتد.
دولت در اجرای این قانون، به تعبیر فوکو همه جا دوربین مخفی کار گذاشته بود. هر کسی مخصوصاً روحانیون معترض به این سیاست را بازداشت میکردند و مانع از ورود زنان با حجاب به سینماها و حمامها شدند. سوار شدن زنان باحجاب به درشکه و اتومبیل و درمان آنها در درمانگاههای عمومی ممنوع شد
مقاله «ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن» در کتاب «رضاشاه و شکلگیری ایران نوین»
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
ناصرالدین شاه و علاقه به گربهها
ناصرالدین شاه به گربه بيش از ديگر حيوانات علاقهمند است و براى يكى از اين گربهها (ببرى خان) اسب باربر مخصوص هست و قفسى با دوشک براى حملونقل اين حيوان ساختهاند.
روزى گربه شاه بر دامن لباس يكى از درباريان به خواب رفته بود و او با كمال حسن تدبير به جاى ناراحت كردن حيوان محبوب سلطان، دامن خود را بريد.
شاه براى دوران پيرى گربه ديگر مستمرى سالانه به مبلغ ۴۰۰ ليره مقرر فرموده است. مىگويند يكى از زنان در واقع به اين ترتيب در دل سلطان راه يافته كه در پرستارى از گربۀ محبوب شاه به درجه اعلى كوشيده بود
ایران و قضیه ایران، جورج ناتانيل كرزن، ص 525
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
#روزنامه_گردی
⚫️ ۲۰ سال از زلزله مخوف و ویرانگر بم گذشت...
🗞صفحه نخست سه روزنامه همشهری، جامجم و شرق روز شنبه ۶ دی ۱۳۸۲؛
کانال دیروزنامه👇
@baztr
مستند یلدا، کاری از انجمن فرهنگی افراز، در یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=sJcn9Yu5ZWs
به نویسندگی و کارگردانی بهرام روشن ضمیر
گوینده: پروانه شامخی
#جشنهای_ایرانی
@anjomanafraz
anjomanafraz.com
صادق هدایت، نفرت از پهلوی و ستایش دشمنِ ایران!
هدایت نویسنده بود. پس سانسور و سرکوب در دوران رضاشاه او را به ستوه آورده بود. بزرگ علوی سرخوردگی هدایت از زندگی را به نارضایتی او از وضعیت سیاسی ربط داده و درباره عصبانیت هدایت از حکومت پهلوی گفته: «علت اصلی سرخوردگیهای صادق هدایت، سرخوردگی از وضع ایران، از ظلم، از دیکتاتوری و استبداد بود. در آن زمان در سینماها وقتی فیلمی میخواست شروع بشود، سرود شاهنشاهی میزدند. هدایت در این مواقع میرفت توی مبال (توالت) و هیچوقت برای سرود بلند نشد و یا دیرتر به سالن میآمد. این درجه تنفر و بیزاری در وجود او بود.»
بعد از سقوط رضاشاه، هدایت این نفرت را علنی هم نشان میداد. احسان طبری دوست دیگر او در اینباره نوشته: «صادق هدایت پس از سقوط رضاشاه، اسکناس همه را میگرفت و برای پدر شاخدار (رضاشاه) دو شاخ دیوآسا میکشید.» اردشیر آوانسیان دیگر عضو حزب توده گفته روزی هدایت را در کافهای دیده که با وسواس، اسکناسهای حقوقش را دانهبهدانه اینچنین نقاشی میکرده است: «سوزنی درآورد و چشمهای رضاشاه را سوراخ کرد، دوتا شاخ بالای سر کشید و سبیل چخماقی برایش درست کرد.»
آوانسیان به یاد دارد که شبی هدایت را مست در خیابان روزولت (مفتح) دیده و وقتی اخبار پیشروی روسها علیه آلمان را به هدایت داده، او گفته: «زندهباد اروس». علوی هم نوشته که هدایت میگفت بالاخره این روسها خواهند آمد و بساط پهلوی در ایران را برهم خواهند زد.
هدایت تصور نمیکرد که شوروی به دنبال تجزیه آذربایجان باشد و معتقد بود: "دولت شوروی با آن همه ادعای انترناسیونالیستی و آزادیخواهانه و با داشتن آن منابع و سابقه آن جنگ ضدفاشیستی درخشان، نمیآید خودش را بدنام کند و آذربایجان ما را بخورد."
بعدها که ماهیت تجزیه طلبانه فرقه دموکرات آذربایجان مشخص شد نوشت: "ما از گند و کثافت چشم میپوشیدیم به امید اینکه تغییرات اساسی رخ خواهد داد ... متأسفانه عروس تعریفی گوزو از آب درآمد."
منبع
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
داریوش بزرگ به عنوان فرعون مصر در برابر خدایان مصری
داریوش(سمت راست) به آنوبیس، خدای مصری چیزی تقدیم میکند. ایزیس ایزدبانوی مصری نیز در سمت چپ قرار دارد.
-
درب چوبی منبت کاری شده با نوعی شیشه
500 قبل از میلاد
از British Museum
(برگرفته از توییتر ملانصرالدین)
نه! خیام شاعر نیست!
فردريک چاردز ريچاردز، نقاش انگلیسی که تقریباً 100 سال قبل به ایران آمده بود، درباره نگرش ایرانیان به حکیم عمر خیام نوشته است:
گفتوگو با ايرانيان دربارۀ عمر خيام مشكل است. آنها حاضرند از او به عنوان يک فيلسوف يا ستارهشناس گفتوگو كنند. ولى هرگاه به عنوان يک شاعر بزرگ مورد ستايش واقع شود، بلافاصله حافظ و سعدى را جانشين وى مىسازند. هرگاه از ترجمۀ زيباى فيتز جرالد ذكرى به ميان آيد مىگويند: «فيتز جرالد ديگرى را به شيراز بفرستيد تا اشعار حافظ و سعدى را ترجمه كند...».
اندکی بعد از ترجمه فيتز جرالد، خيام از محبوبترين شعراى مردم انگليسى زبان گرديد و آثارش در بين اين عده از مردم خوانندگان فراوانى پيدا كرد. نام وى در بين توده مردم ايران چندان شهرتى ندارد ولى در انگلستان و آمريكا كمتر دانشجويى است كه نسخههايى از ترجمه فيتز جرالد را در كتابخانه خود نداشته باشد. عده چاپهاى ترجمه رباعيات خیام افزون از حد تصور است.
"سفرنامه فرد ریچاردز، صفحه 297"
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
دانلود کتاب "کوروش بزرگ: پادشاه باستانی ایران" به ویراستاری تورج دریایی(متن انگلیسی)
"کوروش بزرگ: پادشاه باستانی ایران" کتابی به ویراستاری تورج دریایی است که هر فصل آن توسط یک پژوهشگر نوشته شده و شامل هفت فصل (مقاله) دربارهٔ کوروش بزرگ، پادشاه هخامنشی است.
پنج مقالهٔ آغازین این کتاب به بررسی جنبههای گوناگون زندگی کوروش و پایتختش پاسارگاد میپردازند و دو فصل پایانی نیز به ترجمههای انگلیسی و فارسی استوانهٔ کوروش اختصاص یافته است. این کتاب که در سال ۲۰۱۳ میلادی توسط انتشارات افشار در ایالات متحده امریکا منتشر شده بود، در سال ۱۳۹۲ توسط آذردُخت جلیلیان به فارسی ترجمه شد و انتشارات توس آن را منتشر کرد.
این کتاب، شرحی خواندنی و جذاب و در عین حال علمی از کوروش بزرگ را به خوانندگان غیرمتخصص ارائه میدهد و در واقع، خواننده در کمتر از ۱۰۰ صفحه با زندگی کوروش آشنا میشود. احاطه و اشراف نویسندگان به موضوع مقالات، باعث شده تا تحلیلهایی دقیق و آگاهانه ارائه شود و به گفته لوید لولین جونز، استاد دانشگاه ادینبرو، «کوروش بزرگ، توسط تورج دریایی و گروه او به خوبی معرفی شده است».
پیرامون واژه جنده:
دربارۀ ریشۀ واژۀ «جنده» تاکنون سخنان گوناگونی گفته شدهاست. نخست به این دیدگاهها نگاهی میاندازیم.
دیدگاهها دربارۀ ریشۀ واژۀ «جنده»:
محمد قزوینی (مسائل پاریسیه، ج ۲، ص ۱۳۱) اشاره میکند که هوارت متوجه ارتباط میان «ژنده» و «جنده» شدهاست.
محمد معین (فرهنگ فارسی، امیرکبیر، ذیل «جنده»)، با قید نشانۀ پرسش، حدس زده که ممکن است از «ج (= جه، پهلوی: jeh «فاحشه») + نده، پسوند؟» باشد، ولی در توضیحات آوردهاست که «در وجه تسمیۀ این کلمه حدسهای مختلف زدهاند».
حسن عمید «ژنده» را گونۀ دیگرِ «جنده» دانستهاست (فرهنگ فارسی عمید، ذیل «جنده»).
محمدِ حسندوست (فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ١٣٩٣) آوردهاست که «ظاهراً به لغت "جَندَر" مربوط است». «جَندَر» به معنی «جامۀ کهنه و مندرس» است. «جندره» در «جُلوجِندِره»، به معنی «تکهپارچههای پارهپوره»، و «جِندِرهپِندِره»، به معنی «ژندهپوش، گداگشنه کثیف (گونۀ شندرهپندره)» (ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، نیلوفر، ١٣٨٧) نیز بهکار میرود. «شِندِره» و «شِندِر(ه)پِندِر(ه)» نیز به معنی «ژندهپوش، با لباسهای مندرس» و «لباس ژندره، رخت مندرس» است (همان).
مُرگنشتیرنه معتقد است که «ارتباط لغات یادشده با "جندره" بهدرستی معلوم نیست» (به نقل از حسندوست، همان).
چئونگ نیز، بیتوجه به جدید بودن واژۀ «جنده»، آن را از ریشۀ -jaiH «خراب و فاسد شدن» میداند (EDIV 23، به نقل از حسندوست ١٣٩٣).
گارنیک آساطوریان «جنده» را وامواژه از هندی میداند (2012), p. 108)، ولی از آنجا که «جنده» در دو سه قرن اخیر در فارسی به کار رفته و قدمت چندانی ندارد و در این زمان واژهای از هندی وام نگرفتهایم، این سخن چندان درست نمینماید.
——
ارتباط میان «ژنده» و «جنده»:
چنانکه دیدیم، برخی پژوهشگران، بهدرستی، به ارتباط میان واژههای «ژنده» و «جنده» پی بردهاند، اما اشارهای نکردهاند که ارتباطِ معناییِ میان این دو واژه چیست. به گمان نگارنده، ارتباط میان دو معنیِ واژههای «ژنده» و «جنده»، یعنی «مندرس» و «روسپی»، دستفرسود (= فرسودهشده با دست) بودن آنهاست.
برگرفته از توییتر فرهاد قربان زاده
علاقه آمریکاییان به فرهنگ و تاریخ ایران در قرن 18 و 19 میلادی
با رسیدن به سالهای پایانی دهه ۱۷۲۰ نوعی از ایراندوستی در میان آمریکاییان پدیدار شده بود که تبلوری آرمانگرایانه از فرهنگ ایرانی و مفاهیم ایرانی در آن موج میزد.
بنجامین فرانکلین سال ۱۷۲۹ ایرانیان باستانی را به واسطه ارج نهادن به کردار نیک و کسب دانش ستود و از آمریکاییان خواست تا ایرانیان را الگوی خود قرار دهند.
شاید از همه مهمتر نوشتههای کاتون ماتر یکی از شناخته شدهترین رهبران مذهبی آمریکا باشد که آکنده از شور و احساسات ایران دوستی است.
آمریکاییان در ادامه سده هجدهم همچنان احساس ایراندوستی نوشکوفانده را تداوم بخشیدند. سال ۱۷۶۱ قالیهای محصور کننده ایرانی در بوستون تبلیغ میشد. سال ۱۷۷۴ یک فرش بزرگ ایرانی در نیویورک به حراج گذاشته شد. سال ۱۷۶۵ دانشگاه هاروارد اولین درسهای زبان فارسی را ارائه کرد.
اواخر سال ۱۷۹۰ و اوایل سال ۱۸۰۰ ویلیام بنتلی کشیش قدرتمند و با نفوذ شهر سیلم ماساچوست زبان فارسی آموخت و دهها اثر از زبان و دانش فارسی را گردآوری کرد و بر چندین اثر حاشیه نوشت.
آمریکاییان عادی در سده هجدهم و نوزدهم شیفته شکوه و عظمت امپراطوری ایران باستان بودند. بسیاری از مردمان عادی نام خود را کوروش میگذاشتند و بسیاری گشاده دستی او را به واسطه اینکه یهودیان را از ستم امپراطوری بابل رهانیده بود ارج مینهادند.
نامهای داریوش و خشایارشا به راحتی از زبان کودکان شنیده میشد. آمریکاییان با ابتداییترین سواد و معلومات هم شکوه افسانهای امپراتوری ایران باستان مطلع بودند.
تمام دانشآموزان ابتدایی حروف الفبا را با کتاب "نیوانگلیند پریمیر" فرا میگرفتند و این بدان معنا بود که وقتی به حرف X میرسیدند، برای یادگیری این حرف به جای ساز زیلوفون(Xylophone) کلمه خشایارشا(Xerxes) را سرمشق میگرفتند و به طور موزون میخواندند: "خشایارشای کبیر از دنیا رفت ،من و تو هم روزی از دنیا خواهیم رفت"(Xerxes the Great did die, and so must you and I).
چندین شهرک آمریکایی در آن مقطع نام خود را به ماد پرشیا و حتی کوروش تغییر دادند. سال ۱۸۳۴ سیلوانوس کوب واعظ شهیر ایالت مین هیچ عجیب نمیدانست که نام دو پسر خود را داریوش و کوروش بگذارد.
"ایران و آمریکا تاریخ یک رابطه، جان قزوینیان، صص 61 تا 67"
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
جشنِ مازندرانیِ "تیرماه سیزده شو"
چیزی شبیه به شب چله و هالووین
از آئینها و جشنهای کهن مازندران، جشن تیرما سیزه شو یا لال شو (برگرفته شده از جشن بزرگ تیرگان) است که در ۱۳ تیرِماه مازندرانی برابر با ۱۲ آبان خورشیدی در مازندران و به خصوص درمناطق کوهستانی جشن گرفته میشود.
طبق روایات میگویند این جشن پیروزی کاوه بر ضحاک است، بعضی نیز پرتاب تیر از سوی آرش کمانگیر برای تعیین مرز ایران و توران دانسته، برخی آن را جشن مهرگان میدانند و برخی نیز آن را آئین شکر گزاری جهت پیروزی ایزد آب ،باران و باروی "تیشتر" بر دیو خشکسالی "اپوشه" میدانند.
در گذشته رسم بود که در جشن تیرما سیزده شو در مازندران، ۱۳ نوع خوراکی آماده میکردند و باور داشتند که خوردن آن در طول شب تا ۱۳ بیماری و بلا را از اهل خانه و اطرافیانش دور میکند. برای این جشن خوراکیهایی مانند «کماج،پیس گنده، پشت زیک،بئودونه و ...» تهیه میشود.
در این شب مانند شب چله همه خانواده کنار هم جمع میشوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه بزرگترها و ساز آواز و شعرخوانی و گاهی مانند شب چله با گرفتن فال حافظ و گردو سپری میکنند. مازندرانیها اعتقاد دارند در این شب هیچ کسی نباید از کسی کدورتی داشته باشد.
مهمترین آئین جشن، رسم "لالِ شیش" است که به همین بهانه، این جشن را لال شو هم مینامند. شیش به معنای چوب نازک است و لال هم کسی است که در این شب به خانههای مردم میرود و با همان ترکهها آرام بر تن آنان میزند. لال مظهر سلامتی و زایش و چوب آن نمادی از تیر آرش کمانگیر است.
لال به خانه های اهالی سر میکشد و سلامتی و زایش را برای آنها به ارمغان میآورد. در شب سیزده، مردم لال و گروهش راپیامآوران تندرستی و سعادت و دورکننده بلاها و رنجها می دانند.
لال با دردست داشتن ترکهای بلند که کیسهای به انتهای آن بسته شدهاست، همراه کودکان به در خانهها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانهها و لال بازی از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند.
به آنها پول، میوه، شیرینی داده میشود. هنگامی که لال -که صورتش پوشیده و قیافه اش کمی ترسناکبه نظر می رسد - به همراه گروه خود در کوچهها شروع به حرکت میکند، این اشعار را میخواند:
لال بیمو، لال بیمو، پارسال و پیرار بیمو، چل بزن دیگه بزن، لال انه لالک انه، پیسه گنده خوانه، سال وما ارزون نوه،لال مار رسوا نو،لال انه لالک انه.
لال بدون سلام وارد حیاط منزل و اتاق میشود، سخن نمیگوید و حتی لبخند هم نمیزند. او جدی است، گدایی نیز نمیکند، مردم بابت اجرای مراسم به او مزد و پاداش میدهند. لال مأموریت دارد همه داشتهها و جانداران و بیجانها را با شیش یا همان ترکه بنوازد.
بنا به گفته برخی پژوهشگران، لال نمادی است از موقعیت ایرانیان قدیم که به بهانه گبر بودن از برگزاری آداب و سنتهایشان جلوگیری شد و آنها در سکوت فرو رفتند.
(توضیحات برگرفته از صفحه مازندران در توییتر)
این رفتارهای وحشیانه با پناهجویان و مهاجران افغان، جنایت است!
نوک پیکان انتقاد باید بهسوی مسئولینی باشد که ساز و کار ورود پناهجویان جدیدِ افغان را شفاف اعلام نمیکند.
#نه_به_نژادپرستی
شیراز به روایت ويليام فرانكلين
ويليام فرانكلين افسر ارتش انگليس و شرقشناس معروف كه در سال ۱۷۸۶ ميلادى - ۱۱۶۵ شمسی - به ايران سفر كرده و هشت ماه در شيراز اقامت داشته است دربارۀ اين شهر نوشته:
در سراسر روى زمين زيباتر از درهاى كه شيراز در آن افتاده نمىتوان يافت. گلهاى رنگارنگ كه هريك عطرى دلاويز و جانپرور مىپراگنند، گياهانى كه هر كدام رايحهاى لطيف دارند همه چنان فضا را عطرآگين كردهاند كه آدمى از ديدن آن مناظر و استشمام آنروائح سير نمىشود.
هواى شيراز لطيف است. من بر اين گمانم كه در هيچيك شهرهاى روى زمين انواع نعمت به فراوانى و ارزانى شهر شيراز نيست. در شهر و آباديهاى پيرامونش بهترين، درشتترين و خوشمزهترين انواع ميوههايى كه در اروپاست به دست مىآيد. انگور شيراز مخصوصا بىنظير است.
ارامنه و يهوديان از انگور سياه شراب درست مىكنند كه بىاندازه خوبست و به خارج صادر مىكنند به عبارت ديگر ستاره مىشكنند آفتاب مىسازند. از انگور معروف به صاحبى سركه درست مىكنند. زنان شيرازى به زيبايى شهرهاند، و هيچ چشمى چشم دلفريبتر و فتنهانگيزتر از چشم زنان جوان و دختران شيرازى نديده است.
"مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ويليام فرانكلين، ترجمه محسن جاویدان"
@apageofhistory
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
روزنامهگردی
در پی شکست تجاوزات ارتش عراق به ایران، صدام حسین رسماً خواستار قطع فوری جنگ شد.
روزنامه انقلاب اسلامی، 8 مهر 1359