«اگر همهٔ ما یکسان بیاندیشیم، در واقع نمیاندیشیم.» - والتر لیپمن
عراقچی: «صدمات به تأسیسات هستهای خیلی سنگین و جدی بوده و ظاهراً فعلاً قابل استفاده نیستند. باید بررسی شود چه میزان طول میکشد تا راهاندازی شوند یا اصلاً میتواند راهاندازی بشود یا نه. هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد چه اتفاقی در فردو افتاده است.»
پینوشت: عراقچی برخلاف قیل و قال عرزشیها بهخوبی میداند که باید چطور رفتار کند تا بلکه بتواند حملهٔ مجدد آمریکا را به تعویق بیندازد.
@andiiishe
- خامنهای قبل از حملهٔ اسرائیل:
«احساس افتخار به حکومت هخامنشیان توهم است، افتخار آفرین نیست.»
«اگر در تاریخ نگاه کنید اهل معرفت بر اسکندرها و کوروشها پیروز شدند.»
«از سلاطین عالم جز نامی، آن هم همراه با لعن انسانهای هوشیار چیزی باقی نمانده.»
«نوروز باستانی، نوروز پادشاهان بود و فرصتی برای حکام مستبد.»
«تخت جمشید نشانهٔ طاغوتیگری است! زمانی به مناسبت همین روز نوروز، خدا میداند که چقدر بیگناه، در مقابل تخت طاغوتهای زمان به قتل میرسیدند و چقدر دلها ناکام میشدند! این افتخاری ندارد.»
- خامنهای بعد از حملهٔ اسرائیل:
پست جالب صفحهٔ منسوب به موساد در شبکهٔ X که توجهات فراوانی را جلب خود کرده و بحثهای بسیاری را در میان کاربران ایرانی برانگیخته است.
@andiiishe
اهل این حرفها نیستم که بگویم اگر کسی چنین و چنان باشد دشمن من است و نابخشودنی است و فلان و بهمان. حتماً دیدهاید که دوروبرم همهجور آدمی پیدا میشود. از آن آدمهای آسانگیری هستم که معتقدند به تعداد آدمهای جهان راه به سمت رستگاری هست.
بااینهمه چندروزی است با خودم کلنجار میروم دربارهٔ برخی مردم. من میفهمم کسانی دشمن اسراییل باشند؛ و میفهمم کسانی حملهٔ اسراییل به رژیم جمهوری اسلامی را جنگی میهنی تعبیر کند.
آنچه نمیفهمم این است که کسانی از سر اسراییلستیزی یا از سر وطندوستی، برای مرگ کسی چون حاجیزاده غمگین باشند؛ کسی که آنچنان شریرانه با لبخندی گوشهٔ لب از دستورش برای اصابت موشک به هواپیمای مسافربری صحبت میکرد. من حتی میفهمم کسانی هنوز مدافع جمهوری اسلامی باشند. اما نمیفهمم که همانها چطور ممکن است از اجرای عدالت دربارهٔ چنین قاتل بیرحمی عزادار باشند.
و این بد است. این بزنگاهی که در آن میشود در ماهیت انسانیت تردید کرد. لااقل یک جا انسان باید خط قرمزی داشته باشد. این را به خودم میگویم: وای بر تو اگر با کسی که با قاتلانی چون حاجیزاده همذاتپنداری دارد، مراوده کنی!
ناصر کرمی
ــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- حالا اوضاع بهکلی عوض شده است!
جمهوری اسلامی، دیگر هرگز به وضعیتِ پیشین خود باز نمیگردد. پایانِ موقت درگیری، آغازِ مواجههٔ نظام با سیل پرسشهای بیپایانِ پایگاهِ حامیانِ خود است. اعتماد به نفسِ حامیانِ جمهوری اسلامی، هراسِ مردم و اقتدار پوشالیِ نظام فروریخته است.
اسرائیل به چیزی کمتر از «تسلیم بیقید و شرط» راضی نخواهد شد. تسلیمِ بیقید و شرط جمهوری اسلامی، با تداوم جنگ امکانپذیر نبود؛ باید به علی خامنهای و فرماندهانِ سپاه فرصتی داده میشد تا از زیرزمین بیرون بیایند و پای قرارداد تسلیم را امضا کنند.
از فردا، جمهوری اسلامی مجدداً با قطعنامههای آژانس، ارجاع پرونده به شورای امنیت، مکانیزم ماشه و از همه هولناکتر، مذاکرهٔ مجدد با آمریکا روبهرو خواهد شد. خامنهای با این بازیها آشناست اما این بار مجبور است قواعد جدیدِ حاکم بر بازی را بپذیرد: تسلیم بیقید و شرط یا بازگشتِ ابدی به زیرزمین.
تاریخ ایران، آبستن حوادث بزرگی است. جمهوری اسلامی، در کمتر از سه سال گذشته، سه شکست عظیم خورده و وادار به عقبنشینیهای پیدرپی شده است:
نظام (١) در ورطهٔ عمل مجبور به عقبنشینی از قانون حجاب شد؛ (٢) حزبالله و حماس و باقی گروههای نیابتیاش را از دست داد و با خفت از سوریه رانده شد؛ و (٣) در جنگ ١٢ روزه با اسرائیل، ارشدترین فرماندهانش را از دست داد، زیرساختهای هستهایاش نابود شد و اقتدارش فروریخت.
پای اسرائیل به ایران باز شده است و حملاتش ادامه خواهد یافت. اسرائیل بیتردید اجازهٔ بازسازیِ توان پدافندی، موشکی، هستهای و نیابتی را به جمهوری اسلامی نخواهد داد.
جمهوری اسلامی برای اولین بار در عمرش با حریفی روبهرو شده که قواعد بازی با او را بلد است. دیپلماتهایِ حاجیبازاریِ نظام، برای نخستین بار به جای امثالِ مالی، بلینکن و بایدن، با کسانی روبهرو شدهاند که فنون بازی را فوتِ آباند.
رئیسجمهور آمریکا هم سوراخ دعا را یافته است. ترامپ از فردا «دکترینِ صلح با اِعمال زور» و نتانیاهو، «دکترین ضاحیه» را با اطمینان کامل دربارهٔ جمهوری اسلامی ادامه خواهند داد.
دومینوی عقبنشینیهای نظام ادامه مییابد و زمان سقوط را مردم تعیین خواهند کرد.
مهدی پرپنچی
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
میگویند این شکست، نتیجهٔ شعار «نه غزه، نه لبنان …» بود. انگار جمهوریاسلامی ساختار دموکراتیکی است که وقتی متوجه شد مردم مخالف این دشمنی بیمارگونهاش با اسرائیلاند، دیگر منابع مالیاش را خرج حزبالله و حماس نکرد. ابلهها! شما هر آنچه میتوانستید انجام دادید و باز هم شکست خوردید.
شما میلیاردها دلار خرج نیروهای نیابتیتان کردید، هزاران نفر را در سوریه و لبنان به کشتن دادید، و باز شکست خوردید. شعار «نه غزه نه لبنان…» اتفاقاً نگاهش به همینجا بود؛ این شعار میدید که در فردای آن همه هزینههای مالی و جانی، نه امنیت ایرانیها افزایش مییابد، نه رفاه و آسایششان بیشتر میشود.
- بامداد اعتماد
@andiiishe
- هفت نکته در باب جنگ رژیم و اسرائیل
•• جنگ اخیر نشان داد جمهوری اسلامی، بهمعنای واقعی کلمه لات کوچه خلوت است؛ دربرابر مردم بیسلاح و بیدفاع ایران زورمند و در برابر دشمن مجهز به سلاحها و خرد نظامی پیشرفته، بهسان موشی رقتانگیز و ضعیف است.
•• ترامپ بهلحاظ شخصیتی بهشدت بیثبات و غیرقابل پیشبینی است. این پیشبینیناپذیری گاهی میتواند به سود ما مردم ایران تمام شود و گاهی هم به زیان ما.
•• احتمالاً یکی از عواملی که رژیم را به صرافت صلح انداخت، اشارهٔ ترامپ به احتمال «تغییر رژیم» بود. چهبسا آن دسته از نیروهای رژیم که واقعبینی بیشتری دارند (امثال ظریف و رفقا) با بو کشیدنِ شدت خطر تهدیدکنندهٔ بقای رژیم، توانستند هستهٔ قدرت را به صلح ترغیب کنند.
•• موضعی که تاکنون از سوی خامنهای منتشر شده، بر مقاومت و تسلیمناپذیری تأکید دارد. او مثل همیشه در ملأعام ژست متفاوتی میگیرد تا بعدتر بتواند کاسهکوزهها را بر سر امثال عراقچیها بشکند و بگوید که این آنها بودند که کوتاه آمدند.
•• ترکیه و کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، قطعاً رژیم توسریخور کنونی را به حکومتی ملی و نیرومند در ایران ترجیح میدهند. اگر انقلاب ۵۷ رقم نمیخورد، بعید بود این کشورها با وجود پتانسیل عظیم ایران، بتوانند تا این حد سرمایه جذب کنند و به رشد کنونی خود برسند. جمهوری اسلامی برای آنان بهراستی یک موهبت بوده است.
•• دنیا به خلأ قدرت در ایران - خواه درنتیجهٔ جنگ، خواه هر رویداد دیگری - تن نخواهد داد و اگر بدیلی برای دوران گذار نبیند به تغییر رژیم اذعان نخواهد کرد. تمام آنانی که با زدن شاهزاده رضا پهلوی، ما را از رسیدن به بدیل دوران گذار باز میدارند، عملاً در زمین جمهوری اسلامی بازی میکنند.
•• بازی هنوز تمام نشده است؛ باید منتظر بمانیم و ببینیم، طی روزهای آتی چه اتفاقاتی رخ خواهند داد. ما مردم همدیگر را داریم و میتوانیم با یاری هم، از این دوران سیاه عبور کنیم، ایران را پس بگیریم و دوباره بسازیمش.
حسن محبی،
تحلیلگر سیاسی
ـــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- تا اینجا هدف تغییر رژیم است!
•• حداقل تا بدینجا برخلاف آن تصمیمی که پس از وعدهٔ صادق ۲ در اسرائیل گرفته شده بود و فقط با هشدارهای تند جو بایدن متوقف شد و برخلاف آنچه تهدیدهای اولیه نشان میداد ازجمله حملهٔ اخطار گونهٔ ریزیرندهها به فاز ۱۴ پارس جنوبی، اسرائیل بهوضوح تمایلی به حمله به زیرساختهای اقتصادی ایران نشان نداده است و همین نکته شاید نمودی باشد مبنی بر اینکه آنها تمایلی به ویران کردن ظرفیت اقتصادی ایران ندارند.
•• چنین رویکردی میتواند نشانهای باشد از اینکه تصمیم بهنوعی تغییر رژیم در ایران جدی است چون بقای جمهوری اسلامی با منابع اقتصادی سرشار نفتی و گازی ایران با نظر اسرائیل و آمریکا برای رفع تهدید دائمی از سوی ایران سازگار نیست.
•• نشانهٔ دیگر، تمرکز اسرائیل بر سپاه و ترور نکردن هیچکدام از اعضای میانی ارتش ایران است. شاید این بدان روی است که حفظ بدنهٔ نیروهای مسلح برای آیندهٔ ثبات و امنیت دوران گذار ایران اهمیتی کلیدی دارد.
[گویا اسرائیل فعلاً از طرح جاهطلبانهاش برای به زیر کشیدن خامنهای عقب ننشسته. باید دید روند رویدادها او را به کدامسو سوق میدهند. آیا آمریکا وارد خواهد شد و کار را تمام خواهد کرد؟ آیا مردم ایران، دستکم بر پشتبامها و لب پنجرهها، حمایتشان را از آلنترناتیو بالقوهٔ جمهوری اسلامی ابراز خواهند کرد؟ زمان روشن میکند به کدام طرف میرویم: بقای جمهوری اسلامی یا اسقاط برگشتناپذیر آن و ورود به دوران گذار.]
شاهین طهماسبی
نویسنده و تحلیلگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
آهای پنجاهوهفتیهای نامحترم!
مگر شما از دههٔ چهل و پنجاه خورشیدی و پس از آن، مدام از نابودی اسرائیل و پیروزی آرمان فلسطین دم نزدید؟ مگر نابودکردن یک کشور بدون جنگ هم میسر است؟
چگونه از پدر طالقانی و شریعتی تا خمینی و مجاهدین خلق و فداییان خلق و حسینیهٔ ارشادیها و بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی، سخن از نابودی اسرائیل گفتهاند و خواهان آن بودند، اما امروز دم از صلحطلبی میزنند؟ آیا ریاکاری شما حدی هم دارد؟
امروز فرصتی برای همهٔ شما فراهم آمده تا دست در دست هم و در زمین عمل به جنگ به اسرائیل بروید.
فرصتی از این بهتر وجود نخواهد داشت که طرفداران آرمان فلسطین و انقلاب ۵۷ بهواسطهاش به آرزوی دیرینهٔ خود جامهٔ عمل بپوشانند و مقابل موشکهای اسرائیلی سینه سپر کنند تا اسرائیل را به عنوان به قول خودشان یک «غدهٔ سرطانی» نابود کنند.
تا کی میخواهید از جیب ملت بیچارهٔ ایران برای آرمانهای پوچتان هزینه کنید؟ درهای شهادت باز است. بشتابید!
بهزاد مهرانی
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- کفتاران در کمیناند!
در صورت تضعیف حداکثری و یا فروپاشی جمهوری اسلامی، اگر آلترناتیوی قدرتمند، از پیش شکل نگرفته باشد و کفتارها حس کنند کشور، حالاحالاها بیصاحب و سامان است، هرکدام یک سمتش را میدرند، از جزایر سهگانه گرفته تا زنگزور...
اکنون که پدافند کشور فلج، نیروی هواییاش زمینگیر و نیروی موشکیاش تضعیف شده است، باید نشان دهیم این کشور بهزودی سامان پیدا خواهد کرد تا کفتاران برایش دندان طمع تیز نکنند، عاقبتاندیشی به خرج دهند و بدانند این شیر زخمی، قرار نیست بمیرد و بهزودی دوباره برخواهد خواست.
رضا پهلوی علاوه بر سرمایهٔ اجتماعی در بخشهای قابلتوجهی از مردمان درون کشور، در صحنهٔ بینالمللی نیز بهواسطهٔ نظام سابق و آوازهٔ اقتدار پدرش، چهرهای شناخته شده است و مطرح شدن نامش، سبب جلوگیری از تعدی به ایران میشود، چراکه آلترناتیوی چون بازگشت نظام سابق را به لحاظ ریشهدار بودنش در تاریخ، اجتماع و فرهنگ ایران، نمیشود جدی نگرفت!
ضمناً آیا پهلوی بهتر از خاتمی، موسوی و روحانی نیست؟ بسیاری از ما به هماینان رأی دادیم و برایشان یقه دراندیم؛ برخی از ما هنوز هم اینان را به پهلوی ترجیح میدهیم. آیا پهلوی بهتر از چپها، تودهایها و مجاهدین نیست؟ بیایید کلاهمان را قاضی کنیم. وقت تنگ است و وطن زخمی.
مگذارید بهسان آهویی زخمی به ما بنگرند، ما در منطقهای خطرناک هستیم با دشمنانی مترصد فرصت!
آبتین نیکمنش
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- بیایید از آرمانگرایی دست برداریم!
شاید قبلاً نسخهای از حکایت زیر را شنیده باشید:
میگویند زنی شوهرش را گم کرده بود. زن – اسمش را صغرا میگذاریم – همراه با خواهرش، کبرا به کلانتری محل میرود و گزارش مفقودی شوهرش را میدهد. افسر مسئول از او میخواهد تا مشخصات ظاهری شوهرش را بگوید. زن میگوید: «یک متر و ۸۵ سانت قد، چهارشانه، با موهای مشکی پرپشت، با چشمانی نافذ، با صدایی گرم و...»
در همان حالی که صغراخانم مشغول توصیف ویژگیهای شوهرش است، کبرا او را نیشگون میگیرد و میگوید «شوهرت که این شکلی نیست؛ قدش کوتاهتره، قدری شکم داره، موهاشم کمپشت شده!»
صغرا جواب میدهد «خودم میدونم شوهرم چه شکلیه، ولی حالا که میخوان برام شوهر پیدا کنن بذار یه خوبشو پیدا کنن!»
ذهنیت صغرا، نمایانگر ذهنیت بسیاری از ایرانیهاست، آنان بیآنکه واقعیات و گزینههای موجود را در نظر بگیرند، درصدد یافتن آرمانیترین بدیلها برای انقلاب و دوران گذار پس از جمهوری اسلامی هستند. آنان میگویند «حالا که میخوایم انقلاب کنیم چرا یه انقلاب بینقص نکنیم؟ بذار چهره یا چهرههای معرکه برای گذار پیدا کنیم که هیچکس نتونه ازشون ایراد بگیره!» گویی ما در سوئیس هستیم و فرصتی نامحدود برای تصمیمگیری داریم (درواقع برخی از کسانی که چنین تزهایی ارائه میدهند خودشان در سوئیس و کشورهای مشابه آن زندگی میکنند و درک درستی از وضعیت مهلک مردم ایران ندارند، برخی نیز اساساً نمیخواهند انقلاب شود).
زندگی عرصۀ محدودیتهاست. شخصیت بینقص وجود ندارد. ما در دنیا و بهتبع آن در عالم سیاست، از ابزارها و گزینههای محدودی برخورداریم. نمیتوانیم جادو کنیم. اکنون کارتهایی برای بازی مقابل رژیم داریم. بهترین کارت کدام است؟ کارت ایدئال یا بینقص نه، بهترین در میان کارتهای موجود؟ کسی که - فارغ از خوشآمدٍ شخص ما - بیش از سایرین در ایران محبوبیت و مقبولیت دارد، همواره بر محتوای دموکراسیِ سکولار و تمامیت ارضی تأکید کرده، خواستار رابطۀ دوستانۀ مبتنی بر منافع ملی با همۀ جهان و منجمله اسرائیل است و میگوید فرم نظام آتی را باید مردم انتخاب کنند، کیست؟
میدانم برخی از شما از رضا پهلوی خوشتان نمیآید، اما واقعیت آن است که او بهترین کارتی است که میتوانیم از آن سود ببریم و بهعنوان بدیلی برای دوران گذار برکشیمش.
مهمترین محرک پیروزی یک انقلاب، مردمان کشورند اما تاریخ انقلابها نشان میدهد که برای موفقیت و گذار سریعتر و کمهزینهتر، وجود حمایتهای بینالمللی نیز ضروری است. اگر دنیا - غرب و آمریکا - بدیلِ مشخصی در حالت خلأ قدرت در ایران نبیند، به انقلاب ما اذعان نخواهد کرد و این کارمان را بهغایت دشوار میکند.
آیا من میتوانم بگویم که گذار با محوریت شاهزاده رضا پهلوی خوشبختی ما را تضمین میکند؟ البته که نه! هیچکس نمیتواند چنین تضمینی ارائه دهد. متغیرهای بیشماری در این میان نقش بازی میکنند و ازاینرو پیشبینی آینده ناممکن است، ولی میتوانم بگویم که او در قیاس با گزینههای موجود شانس بیشتری برای تحققبخشی به اهداف انقلاب ما دارد. وی طی چند ماه اخیر نشان داد که از سایر چهرههای مطرح اپوزیسیون، باثباتتر، پختهتر و روادارتر است. بهعنوان یک جمهوریخواه تا همین تابستان، او را فردی اینچنین معقول نمیدانستم اما مواضع وی نسبت به رویدادهای این چند ماه آشکار ساخت که اشتباه میکردم.
نمیگویم خوشبختی ما با پهلوی قطعی است، ولی تضمین میکنم با تداوم جمهوری اسلامی بدبخت و بدبختتر میشویم، تضمین میکنم دلخوش کردن به گروههای «آرمانگرایِ» چپ، قبیلهگرایان، و پنجاهوهفتیها، بیچارگیِ بیشازپیش ما را در پی خواهد داشت. تاریخ این را نشان داده است.
بدترین سناریوی مخالفان پهلوی آن است که با تثبیت محوریت او، ایران در چنگال خمینی دیگری اسیر میشود؛ اما بهگمانم احتمال سناریوی بدل شدن پهلوی به خمینی، به دو دلیل، مردود است: دلیل نخست آنکه جهانبینی و ارزشهای او آشکارا مخالف جهانبینی و ارزشهای خمینیاند. دلیل دوم و احتمالاً مهمتر آنکه جامعۀ امروز ایران و بهویژه جوانانش، جوانان گنگ و پخمۀ پنجاهوهفتی نیستند.
اما فرض کنید، زبانم لال، او به شاهی مستبد بدل شود، آیا یک شاه مستبد و مدرن، بهتر از خمینیِ واپسگرا نخواهد بود؟ در این صورت حداقل آزادیهای مدنی ما تضمین میشود و احتمالاً اقتصاد بازتر و پویاتری خواهیم یافت. فراموش نکنید ما داریم غرق میشویم. این فرصت همیشگی نخواهد بود.
یکی از مهمترین عوامل وقوع انقلاب ویرانگر ۵۷، آرمانگرایی پنجاهوهفتیها بود و یکی از موانع انقلاب کنونی، آرمانگرایی بسیاری از ما؛ بیایید از آرمانگراییهای پوچ دست برداریم و امکانات واقعیمان را دریابیم.
میثاق همتی
تحلیلگر سیاسی
ــــــــــــــــــ
•• اگر مشتاق خواندن تحلیلهای روز هستید، به ما بپیوندید:
@andiiishe
ترامپ: «دو ماه پیش به ایران ضربالاجلی شصتروزه برای توافق دادم. آنها باید توافق را قبول میکردند! امروز روز شصتویکم است. به آنها گفته بودم باید چه کنند، اما آنها گوش نکردند. حالا اگر بخواهند، شاید باز هم شانسی داشته باشند.»
@andiiishe
- گندهگوییهای سلامی، یک روز قبل از کشته شدن توسط اسرائیل. علیالحساب آن کسی که عبرت تاریخ شد، خود سلامی بود.
@andiiishe
- الهه عدد نبود، رؤیایی داشت: یک زندگیِ عادی در کشوری عادی
الهه حسیننژاد در میدانی کشته شد که قرار بود نمادِ تهرانِ مدرن باشد. بدنش نزدیکِ فرودگاهی انداخته شد که میتوانست نمادِ درهمتنیدگیِ ایران و جهان و چهارراهِ پروازهای منطقهای و جهانی باشد. فرودگاهی که امروز گریزگاهی سوتوکور است که شهروندانِ سرخورده و مستأصل را به سمتِ درهای خروج یا فرار از کشورشان هدایت میکند. او هم مثلِ میلیونها جوانِ دیگر احتمالاً هیچگاه نتوانست آنقدر در حسابِ بانکیاش پول داشته باشد که حتا به فکرِ خروج بیفتد.
قتلِ الهه حسیننژاد از غمانگیزترین وقایعیست که در این سالها دیدهام. واقعاً چه چیز قتلِ او را اینچنین جگرسوز میکند؟ او میتوانست یکی از چندین نفری باشد که هر روز در ایران کُشته میشوند و رقمی در اعداد و آمارِ فزایندهٔ ماهها و سالها شود و خلاص. ولی چه چیز او را از رقمشدن نجات داد؟ نامش، چهرهاش، اوضاعِ اقتصادیاش؟ دغدغهها و رؤیاهای سیاسی و اجتماعیاش؟ شدتِ مهربانیاش نسبت به برادرِ توانخواه و برادرِ نادیدهاش محمدِ (کیان) حسینی؟ چه چیز؟
او شبیهِ هزاران جوانیست که هر روز در پیادهروهای مرکزِ شهر حرکت میکنند، گاهی قهوهای میزنند، عکسی از کتابفروشیها میگیرند، جایی با چندرغاز حقوق مشغول میشوند بیاینکه هیچ تصویری از آینده داشته باشند. عدهای شابلونهای همیشگی را دست گرفتهاند تا از او کارگری کلیشهای بتراشند؛ عدهای سوسیالبگیرِ اروپانشین بیشرمانه او و قاتل را صرفاً «قربانی» به حساب میآورند و تمایزهای آنها را در کورهٔ ایدئولوژی انسانزدایشان ذوب میکنند. نه، هیچچیز او و قاتلش را در یک جایگاه نمینشاند. درآمدِ اندک، شغلِ بیثبات، تنگدستی و غیره بیشتر به کارِ همان اعداد و آمار و نمودارهایی میآید که اینبار نتوانست او را مثلِ هزاران نفرِ دیگر ببلعد.
الهه حسیننژاد مثلِ خیلی از شهروندانِ جوانِ دیگر بهراحتی در شابلونهای دکترهای پس از فاجعه نمیگنجد. او زندگیِ کوتاهش را زیسته بیاینکه در بندِ تطبیقدادنش با این و آن معیارِ رسانهپسند و دگمهای اجدادی بوده باشد. صدای شاملو را دوست داشته و توأمان دوستدارِ فرح و خاندان پهلوی بوده، شبها گاهی گوگوش میشنیده و اروین یالوم میخوانده، پادکستباز و طبیعتگرد بوده و آرزو داشته در کشوری عادیْ مثلِ شهروندی عادی زندگی کند. عادی، عادیِ عادی...
شاید همین عادیبودنِ او و آرزوهای عادی داشتنش در اوجِ عادینبودنِ زندگی در این کشور قتلِ او را چنین استخوانسوز کرده. سوگِ او سوگِ انباشتهٔ تکتکِ آن رقمها و عددها شده است. آن عددهای عادی.
الهه رؤیای یک زندگیِ عادی داشت، برایش خطر کرد، به خیابان رفت، ولی در روزی عادی کُشته شد. این روایتی مهیب از یک زندگی در کشوری غیرعادیست.
آزاد عندلیبی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- تفاوت میان رضاشاه و ناصرالدینشاه از منظر عباس میلانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
@andiiishe
- چشمانداز درگیری نهایی
آتشبس و یا صلح موقت میان اسرائیل و جمهوری اسلامی فاقد پشتوانههای ژئوپولتیک برای تداوم است. جمهوری اسلامی از سویی فاقد توان بازدارندگی مؤثر است و از سوی دیگر اهداف بلندمدت منطقهای آمریکا و بهویژه اسرائیل تنها با نرمالسازی رژیم در ایران قابل تحقق خواهند بود.
در حالی که تهدید ناشی از سالم ماندن شهرهای موشکی و بخشی از ذخایر موشکهای بالستیک نوع چهار جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست، اسرائیل توانسته با تسلط بر آسمان ایران و ایجاد یک مسیر پروازی امن به داخل خاک ایران، برتری راهبردی خود را تثبیت کند. در چنین شرایطی، بعید است جمهوری اسلامی در مرحلهای که همچنان امکان بازگشت و تجدید قوا دارد، به حال خود رها شود.
اسرائیل با تقویت سامانههای پدافندی در برابر موشکهای عماد و قیام و دریافت محمولههای جدیدی از بمبهای سنگرشکن و موشکهای هلفایر، خود را برای دور جدیدی از ضربات به ساختار نظامی جمهوری اسلامی آماده میکند.
افزون بر این، نابودی کامل کادر هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حذف چهرههای کلیدی نظامی، مانع از شکلگیری هرگونه استراتژی نظامی مؤثر در مقابل این برتری مطلق اسرائیل در آسمان ایران است.
تنها به کمک قطع اینترنت و بهرهگیری از نیروهای سایبری آموزشدیده بود که جمهوری اسلامی توانست با روایتسازی جعلی از «وطندوستی» و مخالفت با «مداخلهٔ بیگانگان»، فضای افکار عمومی را تا حدودی تحتتأثیر قرار دهد. چهرههای سیاسیای که حاصل سالها سرمایهگذاری امنیتی بودند، با مواضع ضدجنگ خود به انسجام روایتی اپوزیسیون ملی آسیب زدند. با اینحال، بهدلیل نبود پایگاه اجتماعی و آگاهی عمومی از سابقهٔ دروغپردازیهای رژیم، این پروژه نیز در نهایت ناکام ماند.
آخرین استراتژی جمهوری اسلامی برای حفظ زمین، ایجاد ایستهای بازرسی متعدد شهری و استفاده از سپر انسانی -از جمله انتقال زندانیان سیاسی به پادگانها- است. تصور آنها این است که با فرسایشی کردن درگیری، درنهایت یا به حال خود رها میشوند، یا پس از مرگ رهبر جمهوری اسلامی، امکان مذاکره برای بخشی از مافیای قدرت فراهم خواهد شد.
باتوجه به اهمیت عظیم جغرافیای سیاسی ایران، مدل تغییرات در لیبی یا سناریوی پاکستانیزه شدن، مدل مطلوبی برای نظم نوین منطقه نخواهد بود و تنها با ایجاد دولت ملی در ایران، با پشتوانهٔ مردمی میتوان ثبات را به منطقه بازگردانید؛ تغییراتی که ممکن است به سود ملیگرایان ایران باشد.
- اندیشکدهٔ مسائل ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- سناریوهای احتمالی پیشِ رو
• یکم. تا جایی که فهم صاحب این کیبورد از جغرافیا قد میدهد، نه اسرائیل خواهان تجزیهٔ ایران است و نه آمریکا. تبدیل یک واحد سیاسی متحد و پیشبینیپذیر به چند واحد متضاد کوچک و پیشبینیناپذیر، فقط در دستگاه نظری زغالسنگی مشتی استاد رانتی و دانشجویان سهمیهای قابل رخ دادن است.
• دوم. بیتردید طی روزهای آتی، این جنگ دوباره استمرار خواهد یافت. با این تفاوت که ایران به علت حکمرانی فوقکیفی پرومکس سوپراعلای آخوندی، هیچ متحدی ندارد و بدیهی است که تحقیر بزرگی با آثار شگرف تمدنی در تراز شکست ایران از عثمانی (چالدران) و شکست از روسیه (گلستان و ترکمانچای ) به عنوان فرآورده این جنگ برجای بماند. با این تفاوت که حکومتی که قرارست، جمعبندی استراتژیک از شکست به دست بیاورد، دیگر ملاتاریا و نسخههای پوستاندازی شدهاش نخواهد بود.
• سوم. تفاوت ارتشی که به شکلی مداوم در وضعیت جنگی قرار دارد و برخوردار از اوج تکنولوژی است، با سازمانی رزمی که نه پدافند درست و درمانی دارد و نه نیروی هوایی مرتبط با قرن بیستویکمی، خودش را در نتایج این نبرد نشان خواهد داد. بدیهیست که تفاوت فناورانه، تاکتیکی و استراتژیکی نیروهای نظامی طرفین هم، به خاستگاه سیاسی یک نگاه ملی از طرفی و نگاه امتی از سوی دیگر بازمیگردد.
• چهارم. این جنگ، نخستین جنگ واقعی و مستقیم رژیم اسلامی است که طی آن، نه امکان استفاده از سرمایههای تکنولوژیک و انسانی بازمانده از حکومت پهلوی وجود دارد و نه پشتوانهٔ ایجاد بسیج اجتماعی. توان صف کردن گروهی از سلبریتیهای حکومتی و نمایش ملیگرایی یخزده و تنظیمبازاری، به معنای امکان بسیج توده نیست، آنهم در شرایطی که بسیج توده نیز نمیتواند گریزگاهی از شکست، پیش روی ملاتاریا باز کند.
• پنجم. کشور ایران در طول تاریخ پرفرازونشیب خود بیش از ۴۲۵ جنگ را به چشم دیده و هم شکستهای آنچنانی خورده و هم پیروزیهای چشمگیر داشته است. تنها ملتی که توفیق محاصرهٔ ۳۶۰ درجه بزرگترین لژیون باستان (ارتش روم_ کراسوس) را داشت، ایرانیان بودهاند. هرگز مشکل ایرانیان در نبردها، کمبود شجاعت نبوده است.
• ششم. جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی، امکان تبدیل شدن به نبرد ملیمیهنی را دارا نیست؛ زیرا ایرانیان را حکومتی ملی نمایندگی نمیکند. «ملی» جلوه دادن این زد و خورد و به کار بردن چسنالههای اخلاقی، فقط از جانب مزدوران دوزاری رژیم میسر است.
مجتبی اسکندری
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
حتی یک سرباز اسرائیلی هم در این جنگ زخمی نشد. اسرائیل دوازده روز جنگید، عالیرتبهترین فرماندهان نظامی جمهوریاسلامی را کشت، بیآنکه خون از دماغ یکی از سربازان خودش بیاید. تلاش جمهوریاسلامی برای دگرگون نشان دادن این واقعیت، به جایی نمیرسد. همه دیدند که دستان خامنهای خالی است.
این شکست، شکستی بهمراتب خفتبارتر از شکست فتحعلیشاه و قاجارها از روسیه بود. چنین شکست خفتباری، تبعات تمدنی خواهد داشت. ملتها بیش از آنکه از پیروزیهایشان بیاموزند، از شکستهایشان درس میگیرند. این شکست بیش از هر چیز دیگری به ما نشان داد که فاصلهٔ ما با جهان مدرن چقدر زیاد شده است.
مسیر قهقرایی که جمهوریاسلامی در چهلوشش سال گذشته طی کرده، باعث شده ایران به سرزمینی بیدفاع بدل شود. قوای مسلح این رژیم تنها میتوانند مردم بیدفاع خود را سرکوب کنند و در برابر حملهٔ خارجی ناتوان و بدویاند. این ضعف را دیگران هم میبینند؛ همین هم استمرار جمهوریاسلامی را ترسناکتر میکند.
- بامداد اعتماد
@andiiishe
- چرا بعید است نظام تسلیم شود؟
در تشیع انقلابی، پدیدهای تحت عنوان «شکست» تعریف نشده است. پیروان مکتبی که شکست واضح و آشکار لشکر امام حسین در کربلا را که باعث از دست رفتن ابدی شانس کسب خلافت اسلامی توسط خاندان پیامبر شد را هم پیروزی خون بر شمشیر تعریف میکنند، شکست برایشان معنایی ندارد.
هیچ حالتی وجود ندارد که بگوییم اگر فلان اتفاق رخ دهد آنها میپذیرند که شکست خوردهاند. هرگز! کسانی که نه ویرانی غزه و ذلت و نکبت حزبالله در جنگ باعث شد شکست را بپذیرند نه سقوط رژیم اسد باعث شد به ضعیف شدن محور مقاومت اقرار کنند، شکستی چنین آشکار در جنگ با اسرائیل را هم نخواهند پذیرفت و توجیهاتی هم برای پیروزی خواهند تراشید. توجیهاتی از قبیل: دشمن آتشبس را پذیرفت، نظام ساقط نشد، رهبری زنده است و مواردی از این قبیل. وقتی حتی ضعف و شکست فاحشت در جنگ را هم قبول نداری چرا باید تسلیم شدن را بپذیری؟!
تسلیم شدن مستلزم عدول از برخی اصول انقلابی مثل اصرار ۲۵ ساله بر غنیسازی یا کنار گذاشتن دشمنی با آمریکا و نابودی اسرائیل است. نمیتوان اینها را پذیرفت اما توقع داشت حمایت قشر حزباللهی از نظام پا برجا بماند و با کنار رفتن آن قشر، نمیتوان توقع داشت که حکومت دومینو وار در سایر حوزهها مجبور به تن دادن به اصلاحات نشود و اگر اینگونه شود چه چیز از جمهوری اسلامی باقی میماند؟ در چنین وضعیتی انبوه احمقهای کاسهلیسی که به صرف عربدهکشی برای انقلاب به پست و مقامی رسیدهاند چگونه قادر خواهند بود، همچنان جایگاههایشان را حفظ کنند؟
شاهین طهماسبی
نویسنده و تحلیلگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
خامنهای، ۱ فروردین سال ۱۳۸۴:
«بعد از قضیهٔ یازده سپتامبر تا دو سه روز از رهبران آمریکا خبری نبود، گم و گور بودند. ما اینجوری نیستیم؛ ما اگر برای این ملت تجربهٔ تلخی پیش بیاد خود ما پیشاپیش ملت لباس رزم میپوشیم، آمادهٔ فداکاری میشویم.»
- از صفحهٔ «حافظهٔ تاریخی»
@andiiishe
مردم ایران عاجزانه خواهان آناند تا نظام برای برنامهریزیهای آتی خود بیشتر از تحلیلگران درخشانی، چون آقای رائفیپور استفاده کند!
@andiiishe
فرق «ما» با شما پنجاهوهفتیها در آن است که ما در هر مخمصهای که رژیم گرفتار میآید تلاش میکنیم که به برافتادن آن با توان بیشتری کمک کنیم و شما تلاش میکنید که سفتتر از پیش آخوند را بغل کنید.
- بهزاد مهرانی
@andiiishe
- شما به بنبست رسیدهاید!
[زندهیاد بیژن اشتری، ماهها پیش چنین یادداشتی نگاشت و اوضاع کنونی را بهخوبی ضمن آن پیشبینی کرد؛ در همان زمان، چپها شانهبهشانهٔ اصلاحطلبان و ارزشیها به اشتری تاختند، و بهخاطر نقدهایش به سیاستهای سپاه او را خائن به وطن نامیدند. بار دیگر این یادداشت را بخوانیم، ببینیم کدام طرف بهراستی هشیار بود و کدام طرف خائن به وطن]:
خب حالا گیرم شما امشب یا فردا یکی دو تا موشک هم به تلآویو زدید و پشتبندش در تلویزیون دولتی خودتان اعلام کردید که ابهت رژیم پوشالی اسرائیل را درهم شکستید و در میدان فلسطین هم شربت و شیرینی پخش کردید و سرداران معظم سپاه و ارتش هم برای یکدیگر پیامهای تبریک فرستادند و غیره.
آیا فکر بعدش را هم کردهاید؟
ای شمایی که در حرکتهای تاکتیکی (مثل طوفانالاقصی) نابغهاید و در استراتژی جاهل به تمام معنا، آیا به قدر کافی به عقلتان میرسد که بفهمید طرف مقابل با قدرتی دهبرابر شما پاسخ حملهٔ موشکی یا پهپادی شما را خواهد داد و تحقیر حمله به کنسولگری را دهبرابر بیشتر به شما تحمیل خواهد کرد؟ بعدش چه کار خواهید کرد؟ تا کجا میخواهید ادامه بدهید؟
صد تا موشک میزنید و او هزار موشک به شما خواهد زد. طرف مقابل شما صدها بمب اتمی دارد و فقط کافی است یکی دو تا از این بمبها را به کار بگیرد یا تأسیسات اتمی شما را یا قرارگاههای نظامیتان را بمباران کند. شما با کدام سلاح، با کدام نیرو، با کدام امکانات مالی، با کدام حمایت مردمی توان شرکت در چنین جنگی را دارید؟ لابد می خواهید به رآکتور اتمی دیمونا حمله کنید؟ یا شاید مثل آقای رفسنجانی گمان کردهاید که ایران کشور وسیعی است و تحمل چند حملهٔ اتمی را دارد؟ یا شاید دلخوش کردهاید که اسرائیل بهزودی فروخواهد پاشید و حق بر باطل پیروز خواهد شد؟ نکند تصور میکنید با شعار و پروپاگاندا میتوان حریف قدرت نظامی اسرائیل و آمریکا و اروپا شد؟
شما به بنبست رسیدید. شما با اشتباهاتی که پشت سر هم مرتکب شدهاید هم خودتان را به مرز نابودی نزدیک کردهاید هم کلیت ایران را. خارج شدن از این بنبست به شجاعت و درایتی نیازمند است که در وجود شما نیست. مردم را به چنان استیصالی کشاندهاید که حتی حملهٔ اتمی به کشورشان را راه نجاتی برای خلاص شدن از شر شما میپندارند.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
خامنهای، ۲۲ مرداد سال ۱۳۹۷:
«شبح جنگ را بزرگ میکنند برای اینکه ملت و یک مشت ترسو را بترسانند. به طور خلاصه در دو کلمه به ملت ایران بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد.»
- از صفحهٔ «حافظهٔ تاریخی»
@andiiishe
- آدرس غلط ندهید!
آنانی که یک عمر - از چپها گرفته تا ملی-مذهبیها و اسلامگرایان - از آرمان فلسطین دفاع کردند و خواهان نابودی اسرائیلی شدند که نه با او مرز مشترک دارند و نه نزاعی دیرینه، همان جنگطلبانیاند که ایرانِ امروز را به جنگ کشاندهاند.
نقطهٔ آغاز جنگ این روزها، درواقع به سالها پیش از انقلاب ۵۷ برمیگردد. روزگاری که مشتی کمونیست و اسلامگرا با کمک نیروی فراوانی که در جهان در اختیار داشتند، خواهان نابودی اسرائیل شدند.
محمود طالقانی، اسرائیل را «غدهٔ سرطانی» میدانست که باید به دست مسلمانان جهان برکنده شود. دیگر نیروهای سیاسی مخالف شاه نیز کمابیش همینگونه میاندیشیدند.
انقلاب اسلامی که حاصل زحمات همهٔ نیروهای ضدپهلوی بود به پیروزی رسید و آنچه آمال و آروزی همهٔ انقلابیان ۵۷ بود به ثمر نشست.
آرمان ضدیت با اسرائیل، یهودیستیزی و حمایت از تروریستهای فلسطینی در ایران به قدرت رسید و زمان آن بود که از ثروت ایران که حالا به «انفال» تبدیل شده، خرج آرمان فلسطین شود - انفال همان اموالی است که بدون جنگ یا تلاش مشخصی، به دست مسلمانان افتاده باشد که اختیار آن هم در دست حاکم اسلامی و ولیفقیه است.
حکومت برآمده از انقلاب ۵۷ هست و نیست ایران را صرف آرمان فلسطین کرد. ملت ایران هر روز فقیر و فقیرتر شدند و آرمان فلسطین فربه و فربهتر.
روزگاری بود که شاعران، نویسندگان و متفکران این قوم به رژیم مسلط نامه مینوشتند و اصرار میکردند که «از آرمان فلسطین حمایت بیشتری کنید!» - پسماندههای اینان هنوز هم در ایران و خارج ایران باقیاند و هنوز هم چنین مواضعی دارند.
از همان ایام بود که خرج کردن از جیب ملت ایران برای استکبارستیزی و اسرائیلستیزی مد روز شد. حالا امروز میوههای آن سیاست و ایدئولوژی است که در قالب دود و آتش به بار نشسته است.
بارها نوشتهام که ما بدون رهایی از «آرمان فلسطین» به آزادی و رهایی نخواهیم رسید. جنگ امروز، درواقع بسیار پیشتر، توسط پنجاهوهفتیها آغاز شده بود. این جنگ در همهٔ این سالها ادامه یافت و انقلابیون ۵۷ از هر قماشی برای آن هیزم تهیه کردند و بر آتشش دمیدند تا امروز که آتش به درون ایران آمده است و مردم شبها با صدای بمب و موشک بیدار میمانند و هراس را تجربه میکنند.
این جنگطلبهای همیشه، امروز مانند سارقانی که همراه مردم فریاد «آی دزد! آی دزد!» سر میدهند تا از دیدهها پنهان بمانند، فریاد ضدیت با جنگ برآوردهاند و ادای صلحطلبی درمیآورند.
ایدئولوژی شما از ابتدا ستیز و جنگ با اسرائیل و غرب بوده و امروز شاهد پیامدهای سهمگین آرمانهای ویرانگر شما هستیم. این شمایید که متهم اصلی این جنگافروزی هستید، پس آدرس غلط ندهید!
بهزاد مهرانی،
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- گزارشها حاکی از آناند که رژیم جمهوری اسلامی، اینترنت ایران را با اختلال جدی مواجه کرده است؛ حالآنکه در چنین شرایطی حکومت قاعدتاً باید مردمداری کند و تسهیلگر ارتباطات میان شهروندانش باشد.
کدام حکومت در میانهٔ جنگ علیه شهروندان خود چنین میکند؟ حکومتی که میترسد مبادا مردم بهمدد اینترنت علیهش اعتراضی سامان دهند، چون میداند که خود بزرگترین دشمن شهروندانش است.
@andiiishe
- نظامی که تحلیلگرانش امثال چنین متوهمانی باشند، نباید هم عاقبتی بهتر از این پیدا کند.
@andiiishe
- آه از آن رفتگان بی برگشت...
با اندوهی عمیق خبر کوچ همیشگی بیژن اشتری، مترجم و نویسندهٔ خستگیناپذیر را با شما همراهان گرامی در میان مینهیم. اشتری با ترجمه و انتشار آثار متعدد و مهم در حوزهٔ تاریخ معاصر و سیاست، سهمی ماندگار در آگاهیبخشی و گسترش شناخت تاریخی در میان فارسیزبانان ایفا کرد.
او فعالیت ترجمهای خود را از اوایل دههٔ ۶۰ در حوزهٔ مطبوعات هنری و سینمایی آغاز کرد و مدتی نیز بهعنوان منتقد فیلم در روزنامهها قلم زد. اشتری طی چند دهه، با ترجمهٔ آثار متعدد و تأثیرگذار دربارهٔ تاریخ معاصر، چهرههای سیاسی و رژیمهای توتالیتر چپ، به یکی از مترجمان شاخص این حوزه بدل شد.
از جمله آثار شناختهشدهٔ او میتوان به «انقلابهای ۱۹۸۹»، «استالین جوان»، «ادبیات علیه استبداد»، «مائو»، «چهگوارا»، «مائو» و «آکواریومهای پیونگیانگ» اشاره کرد.
کتابهای او با جلدهای قرمز و سبک روایتمحورش، خوانندگان بسیاری را با جنبههای تاریک و کمتر گفتهشدهٔ تاریخ آشنا کردند.
طی این سالها، یادداشتهای متعددی از بیژن اشتری در کانال اندیشه بازنشر شدند و خود او نیز یکی از دنبالکنندگان عزیز اندیشه بود؛ از این بابت تا همیشه به خود میبالیم و از فقدانش بیاندازه در رنجیم.
@andiiishe
- آنها که «ما ما» میکنند
عدهای که میتوان آنها را «فرقهٔ همخوانانِ ما ما» نامید در چند ماهِ اخیر کار و زندگی را کنار گذاشتهاند و دارند به آب و آتش میزنند که ثابت کنند شهروندانِ ایران به هزارویک دلیل بخت و توانایی و شایستگی ندارند که کشوری توسعهیافته و مرفه و مرتبط با جهان داشته باشند. حالا خوابنما شدهاند و تازه یادشان افتاده که این مردم مجموعهٔ رذایلِ عالماند. کار به جایی کشیده که علاوه بر تاریخ و جغرافیا و جامعهشناسی و دیگر علومِ دقیقه و خفیه، پای «ژنتیک» و «علوم اعصاب» را هم وسط کشیدهاند تا هرطور شده این باور را به آنها حقنه کنند که همین هم از سرتان زیاد است.
اقتصاددانِ عظیمالشأن محسن رنانی در جدیدترین روضهاش میگوید ایراد اصلاً از کورتکسِ نازکِ مغزِ ایرانیهاست که ایران نمیتواند توسعه پیدا کند. اروپاییها کورتکسکلُفت بودند که توانستند. و جهنمِ فعلی تقصیرِ «همه» است؛ همانقدر که (بعله...) حاکمیت مقصر است مردم هم مقصرند. نشخوارِ کلیشهٔ ربعقرنهٔ اصلاحطلبان. در برابرِ چنین وراجیهایی هیچ استدلالی لازم نیست. مواجبِ اینها از داراییِ ملّی و مالیاتِ همین ملّت تأمین میشود تا بیایند پشتِ تریبونِ انحصاریِ ابدیشان بنشینند و ما ما ما کنند. وقتش است که حساب پس بدهند.
اینها چه کسانیاند؟ کسانی که غالباً با انواعِ اقسامِ رانت و حمایت در دانشگاههای این کشور «دکتر» شدهاند. انگار که دکترشدن در علومِ انسانی در این کشور یعنی مجوز خواندنِ هر روضهای دربارهٔ هر حوزهای پیدا کردن. فرقِ اینها با «دکتر اللهکرم» و «دکتر محمود کریمی» و مابقیِ دُکیهای مشابه چیست؟ اینها چی نوشتهاند چه دستاوردِ علمیای داشتهاند که آنها نداشتهاند؟ کدام مرجعِ علمی در این سیارهٔ پهناور سلامِ اینها را به علیک گرفته که سلامِ آنها را نگرفته است؟ در کشوری که بزرگترین مهاجرتِ چهرهها و دانشآموختههای جهان را متحمل شده، اینها توانستهاند «استاد» شوند و هزاران دانشجو تربیت کنند! اینها! منطقیست که تداومِ این وضعیت را بهمعنای تداومِ این جایگاههای شغلی و نمادین بدانند و هر کوششی در تغییرش را خطری بالقوه برای نان و نامشان تلقی کنند. روراستیِ آن چماقکش و هفتتیرکش هم در اینها نیست.
لابد فعلاً نمیتوانند همچون اللهکرم چماق و همچون کریمی هفتتیر بکشند و دنبالِ کورتکسکلفتهای وطنی بیفتند. این انگی نیست که لازم باشد کسی به ایشان بزند. قبلاً خودشان به هزار زبان گفتهاند که جلو هر تغییری میایستند، حتا شده با سلاح. پیش از آن، چرا رجزخوانی و روضهخوانی نکنند؟ یکی جمیعِ روشنفکران را (درسته از چپ تا راست) تنها بانیِ این وضع جا میزند، دیگری مخالفان را عاملِ اصلی میداند، آن یکی اصلاً «همه» را مقصر میداند. لابد جملهای از آرنت به گوشش خورده که «وقتی همه مقصر باشند، کسی مقصر نیست» و با خودش گفته بد نیست امتحانش کنم. کسی به او نگفته که دکتر! اول باید ملّتی باشد که این فریب را بپذیرد. آن ملّت اینجا و اکنون وجود ندارد. آن ملّت امروز انگشتِ اتهامش را به سمتِ شما، «همهٔ شما»، نشانه رفته است. و این تازه آغازِ ماجراست.
از این جامعه - با همهٔ ضعفها و کاستیهایش - در برابرِ این مدیحهگویانِ تباهی باید دفاع کرد. اینها چرخدندههای ماشینِ شرّند. جامعهای که همین دو سالِ پیش آن جنبشِ بزرگ را رقم زد و گامی بلند در مسیرِ تاریخیاش برداشت، بیش از همیشه زنده و ستایشبرانگیز است. دردِ اینها این است که این جامعه دیگر تسمه و تازیانهٔ تحقیرشان را تحمل نمیکند و خود را سزاوارِ بزرگ و کوچکِ اینها نمیداند و حرفِ اینها را به هیچ میگیرد. آن حرف میخواهد لافِ «آگاهی» باشد، چرندِ «توسعهناپذیریِ ایرانیان» باشد، یا «از ماست که بر ماست» و «جامعهٔ نخبهکش» و «ما چگونه ما شدیم» و از اینجور مهملات که کارکردِ نهاییاش تحقیر و اسکاتِ جامعه است. در برابرِ این جامعه باید منتظرِ خشم و فریاد و تمسخر باشند. جایی برای «فرقهٔ همسرایانِ ما ما» باقی نمانده است. این «ما» مدتهاست شاملِ «شما» نمیشود.
آزاد عندلیبی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- آیا بهراستی ناصرالدینشاه پدر تجدد ایران است؟
هر از گاهی برخی با برشمردن فهرستی از هر آنچه در دورهٔ ناصرالدینشاه وارد ایران شده (شامل یک بالن که از آسمان ایران رد شد، و دو عدد تلسکوپ که در ایوان همایونی برای دید زدن زنان حرمسرا نصب شده بود) مدعی میشوند که پدر تجدد در ایران نه رضاشاه که ناصرالدینشاه بوده است.
برای روشن شدن اذهان عمومی باید توضیح داد که در بحث تجدد معیار مهم «نهادسازی» و «نهادینه کردن» است و نه ورود صرف چند اسباب و ماشین به سبک قرون وسطا!
دورهٔ ناصرالدینشاه نیم قرن به طول انجامید، یعنی تقریباً به اندازهٔ کل دورهٔ پهلوی. ضمناً دورهٔ ناصری با نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم یعنی عصر طلایی اکتشافات و اختراعات در غرب، مصادف بود؛ همدورهٔ ویکتوریا (عصر زرین بریتانیا) و ناپلئون سوم (عصر زرین فرانسه) و الکساندر دوم یا تزارِ آزادیبخش (روسیه) و دورهٔ تجدد عثمانی (عصر تنظیمات). آیا اساساً میشد در چنین دورهای کشوری مانند ایران را - که چنان اهمیت استراتژیکی داشت که بریتانیا و روسیه در دو جنگ جهانی دو بار آن را اشغال کردند تا به هم پشتیبانی دهند - از ورود اسباب و ادوات و اندیشههای مدرن منع کرد؟ در واقع اگر ناصرالدین شاه میتوانست به سبک کرهٔ شمالی امروز، ایران را زندان و جلوی ورود خارجیها را بگیرد، هنر کرده بود.
در این دوره ایران از دو سو همسایهٔ پیشرفتهترین کشور دنیا یعنی امپراتوری بریتانیا بود و دو سمت دیگرش هم روسیه و عثمانی البته از ایران جلوتر بودند. روسیهٔ تزاری در همین دوره چنان عمران و آبادانی در بخشهای جداشده از ایران انجام داد که دهها هزار ایرانی برای کار و مهاجرت به همان سرزمینها رهسپار شدند. ایران قاجاری را باید با قفقاز مقایسه کنیم، با عثمانی مقایسه کنیم، نه اینکه ناصرالدین شاه را با شاهان از او پرتتر قبلی مورد مقایسه قرار دهیم و شیفتهٔ سیبیل خوشاستیلش و چند بیت شعر و چند تا نقاشی و دستخط خوشش شویم!
در این دوره صدها هزار ایرانی، در خارج از کشور زندگی میکردند. با این تفاوت که بیشتر ایرانیان مهاجر کنونی در غرب زندگی میکنند ولی ایرانیان مهاجر آن دوره در عثمانی (استانبول و ترابوزان و عتبات) و قفقاز (باکو و تفلیس و ...) و هند زندگی میکردند و روابط نزدیکی با ایران داشتند.
به همین دلیل ایرانِ ناصری در درازای نیمقرن کمی از نسیم تمدن جدید متأثر شد و روزی که ناصرالدین شاه را کشتند ایران و ایرانی با روزی که او از تبریز به تهران آمد بود، تفاوت کرده بود. اما اولاً بخش بزرگی از همین تحولات اندک ناخواسته بودند و شاه قاجار و بیشتر وزرای مرتجعش (به جز متجددانی نادر مثل امیر کبیر) تا توانستند با آن مبارزه و جلوی آن مقاومت کردند. دوم، آنچه وارد شد اگرچه کالایی مدرن بود ولی به سبکی قرون وسطایی در یک گوشهٔ محصور به کار رفت؛ نهادینه و عمومی نشد و سبک زندگی ایرانی را تغییر نداد. تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی جدید در کجا؟ یک دارالفنون؟ یا دو سه تا مدرسهٔ دیگر؟ ورود صرف چند میکروسکوپ هم شد هنر؟ آیا در این نیمقرن یا حدود ۳۰ سال بعد از مرگ شاه شهید در اواخر دورهٔ قاجار دستاوردی علمی و خدماتی عمومی از آزمایشگاههای ایرانی دیده شد؟
مؤسسات آموزشی و کارخانهها و ... در دورهٔ قاجار نسخهٔ آزمایشی همین پروژههایی بودند که در جمهوری اسلامی برای اختلاس و کلاهبرداری و پولشویی ساخته میشوند. یعنی یک آپارتمان را برمیدارند داخل اتاقها نیمکت و تخته میگذارند و نهایتاً سردر آن مینویسند «دانشگاه»! یا در قابلمه را به آنتن سرخود تلویزیون متصل میکنند و میشود ویروسیاب! اینها البته برای ملت آب نمیشود ولی برای پیمانکار نان و برای کارفرما یعنی دولت خوراک تبلیغاتی خواهد شد. سخن از پدیدههای دوره ناصری و قاجار هم همین است.
آنچه ما در ایران اواخر قاجار میبینیم جز سرزمین سوختهای که فقط نقش حایل بین قدرتهای جهانی داشته و همه از آن فراری بودند و شاه آن کلمفروشی در فرنگ را به تاجداری آن برهوت بلازده ترجیح میداده نیست.
البته کسی مدعی نیست رضاشاه چرخ را از اول اختراع کرده است. بیسمارک و مِیجی ژاپن و تزار الکساندر دوم هم از صفر مطلق شروع نکردند. ولی آنچه کردند هم درخشان بود و هم ماندگار در دورههای بعد. چنین ارزیابیای از ناصرالدین شاه - که البته در کلاس شاهان قاجار جزو خوبان بود - درست نیست و باید گفت او به هر دلیلی نیمقرن وقت طلایی کشورمان را هدر داد و به تنها چیزی که اندیشید ثبات حکومت خودش بود، وضعیتی که دقیقاً ما را به یاد شرایط فعلی میاندازد.
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe