andiiishe | Unsorted

Telegram-канал andiiishe - اندیشه

31886

«اگر همهٔ ما یکسان بی‌اندیشیم، در واقع نمی‌اندیشیم.» - والتر لیپمن

Subscribe to a channel

اندیشه

- وقتی نقشهٔ سپاه، در استفاده از سپر انسانی در برابر حملهٔ اسرائیل خنثی می‌شود!


‏روز بیست‌وپنجم خردادماه، یک خانهٔ امن در خیابان صابونچی، کوچهٔ کردبچه، با پلاک ۶۶ در شهر تهران هدف راکت‌های جنگنده‌های اسرائیلی قرار گرفت که در جریان آن محمد کاظمی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه به همراه حسن محقق جانشینش، و نیز محسن باقری، نمایندهٔ خامنه‌ای در اطلاعات سپاه کشته شدند.

طی آن روز و بعد از آن، تمامی رسانه‌های نظام مدعی شدند که این حمله به مهدکودکی در همان کوچه بوده است و تخریب کامل ساختمان مهدکودک را در پی آورده است. حالا که بیش از یک ماه از این حمله می‌گذرد، ابعاد تازه‌ای از آن برملا شده‌اند.

روایت تازه‌ای به نقل از مدیران و کارکنان این مهدکودک، ابعاد پنهان و ناگفته‌های این حمله و هدف آن را فاش کرده‌اند. در ابتدا چنین به‌نظر می‌رسید که در روز حمله، مدیر مهدکودک با شنیدن صدای پدافند، تصمیم گرفته است با والدین ۲۰ کودک حاضر در مهد تماس بگیرد و از آن‌ها بخواهد تا بیایند و کودک خود را به منزل ببرند. به گفتهٔ مدیر آخرین کودک، ساعت ۱۵:۲۰ از مهد خارج و حمله رأس ساعت ۱۵:۳۰ انجام می‌شود.

مدیر ادعا می‌کند که فاصلهٔ ۱۰ دقیقه‌ای تخلیهٔ مهدکودک از زمان حمله به معجزه شباهت دارد و همین معجزه باعث شده کودکان در جریان این حمله هیچ آسیبی نبینند. جالب اینجاست که رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی هم بدون اشاره به ادعاهای قبلی خود که از «کشته و زخمی شدن ده‌ها کودک در یک مهدکودک» حکایت داشته‌اند، این اظهارات معجزه‌طور را منتشر کرده‌اند.

به‌تازگی اما مدیر این مهدکودک در «پادکست رادیو نیست» از تماس مشکوکی خبر داده که نیم‌ساعت قبل از حمله به موبایلش شده و ضمن آن از او خواسته شده است تا هرچه سریعتر تا حداکثر نیم‌ساعت، مهدکودک را تخلیه کند. مدیر طی این تماس به فرد آن‌سوی خط می‌گوید شاید نتواند نیم‌ساعته، همهٔ خانواده‌ها را خبردار کند تا برای بردن کودکانشان بیایند. اینجاست که فرد آن‌سوی خط آدرس پارکی را در همان حوالی می‌دهد و می‌گوید بهتر است همهٔ کودکان مهد را به آن پارک ببرند.

نیم‌ساعت بعد حمله انجام می‌شود، مسؤلان ارشد اطلاعات سپاه در حمله کشته می‌شوند و کودکان چون در پارک بودند، هیچ آسیبی نمی‌بینند؛ بدین ترتیب سپر انسانی سپاه خنثی می‌شود و خب حالا می‌توانیم حدس بزنیم که صاحب آن تماس مشکوک چه کسی بوده است.


- ایران بریفینگ
ـــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- مردی که به‌ دنبال باران بود


یکی از نکات شگفت‌انگیز ذکرشده در خاطرات اسدالله علم، توصیف حساسیت و نگرانی شدید محمدرضاشاه به بارندگی و وضعیت ذخیرهٔ آب در ایران است. شاه هر صبحی که از خواب بیدار می‌شد، اولین نگاهش به آسمان بود. اگر می‌فهمید که باران باریده، خوشحال می‌شد و اگر خبری از باران نمی‌یافت به اندوه فرومی‌رفت.

این وضعیت در تک‌تک‌ ماه‌های حدفاصل سال‌های ۴۶ تا ۵۶ که علم خاطرات روزانه‌اش را می‌نویسد، برقرار بوده است؛ یعنی همان روزهایی که طی‌شان تمام هم و غم چپ‌ها و آخوندها، به زیر کشیدن شاه بود.

در ادامه نمونه‌هایی از حساسیت شاه به این موضوع را از نگاه عَلَم می‌خوانیم:

• نهم خرداد ۱۳۴۷. سیل جاری بود و شاهنشاه ناراحت بودند که شط‌العرب طغیان کرده و خرمشهر در خطر است.

• دهم دی‌ ۱۳۴۸. در تمام کشور باران آمده. شاهنشاه فوق‌العاده مشعوف بودند.

• هجدهم آذر ۱۳۴۹. ولایتعهد رضا و والاحضرت فرحناز کنار هلیکوپتر آمدند. شاهنشاه آن‌ها را بوسید و پرسید: «شما این چندروزه برای آمدن باران دعا کرده‌اید؟» بچه‌ها گفتند: «نه.» شاهنشاه فرمودند: «امشب حتماً دعا کنید.»

از قضا دیشب و صبح، برف و باران خوبی در کشور بارید.

• بیست‌ویکم آذر ۱۳۴۹. روز رژه، باران بارید شاهنشاه که ارتش را سوار بر اسب سان می‌دیدند، خیلی خیس شدند ولی بسیار خرسند بودند. باران ۳۶ ساعته در نواحی شمال کشور بارید. متأسفانه از شیراز به سمت شرق نبارید و از این حیث شاهنشاه ناراحت بودند.

• فروردین ۱۳۵۳. در رکابشان سوار اسب بودم. سبزه‌ها تشنه به نظر می‌رسیدند. فرمودند «چه میشد اگر یک نمی باران میزد؟» عرض کردم «در این تاریخ بعید است در کیش باران بزند»، از قضا روز بعد ۵۰ میلی‌متر باران بارید.

• سیزدهم دی ۱۳۵۳. صبح شرفیاب شدم. بارندگی آن قدر خوب بود که باعث خوشحالی شده بود، فرمودند: «معلوم است می‌بایست این باران بیاید، با آنکه هواشناسی پیش‌بینی هوای صاف کرده بود.»

• بیست‌وهشتم فروردین ۱۳۵۴. از بی‌بارانی، اوقات شاهنشاه را تلخ دیدم. هیچ علاجی هم نداشت. من چه میتوانم بکنم؟ خواست خداست، فقط در فارس، گاهی نَمی میزند. در بیرجند هم اندکی زده. در کرمانشاهان حدود ۱۰ میلی‌متر آمده است.

• بیست‌وهشتم دی ۱۳۵۴. امروز باران می‌بارد و شاهنشاه خوشحال هستند. ولی دو نگرانی دارند، یکی اینکه چرا برف نمی‌بارد دیگر اینکه آذربایجان آفتاب شده، پس باران در آنجا دنباله نخواهد داشت.

• چهارم فروردین ۱۳۵۵. راجع به بارندگی دیشب صحبت شد که در سراسر کشور بوده، فرمودند: «چه میشد اگر تا آخر اردیبهشت باران در نقاط سردسیر داشتیم تفاوتش دو ملیون تن گندم و آسایش و خوشحالی مردم است. پدرم، رضاشاه می‌گفت سال تاجگذاری‌اش تا اواسط خرداد، باران باریده بود.»

• اندرو اسکات هم در کتاب سقوط بهشت دراین‌باره می‌نویسد:

بارندگی باعث شادمانی او می‌شد و نباریدن منجر به افسردگی‌اش.

صبح، امیر پورشجاع به شاه گفت که شب باران باریده، شاه بسیار خوشحال شد. سمت پنجره رفت تا شاخهٔ درختان را خیس بیابد.

با ناراحتی به امیر رو کرد و گفت: «خیس نیستند؛ تو که گفتی باران باریده؟»

دقیقاً باید می‌دانست در هر شهر و هر استان چند میلی‌متر باریده است. میزان آب تک‌تک سدهای کشور را می‌دانست؛ می‌دانست چون همه‌شان را خودش ساخته بود.

در فصل بارانی یا پس از بارش برف سنگین، دوست داشت با جت شخصی در سراسر ایران پرواز کند تا سطح ذخایر آب کشور را از هوا بررسی کند.

... در مازندران به‌سوی آسمان آبیِ بی‌ابر خیره شده بود و سرش برای مدتی طولانی در یک موقعیت ثابت باقی مانده بود.

پزشک خانواده آهی کشید و گفت: «دنبال باران می‌گردد.»


- مهدی رستم‌پور
ـــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

از صفحهٔ «احسان پیربرناش»
روزنامه‌نگار و طنزنویس

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

خانواده‌ای که توسط گشت بسیج شهرستان خمین قتل‌عام شد.

احیاناً وطن‌دوستان دوازده‌روزه اعتراضی ندارند؟

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

«من وقف کشورم هستم، چون چیزی زیباتر از این ممکن نیست. وقتی بمیرم، چه چیزی را با خود به گور می‌برم؟ نه حتی یک دست لباس، شاید فقط تکه‌ای کفن. آنچه واقعاً با خود به گور خواهم برد، قضاوت تاریخ است.»

- محمدرضاشاه پهلوی
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- در ستایش زندگی یا در تقدس مرگ؛ مسئله این است!


یکی از نمادین‌ترین نمونه‌هایی که در نگاه هواداران جمهوری اسلامی به عنوان پیروزی تبلیغ شد، داستان کشته شدن محسن حججی به دست داعش است. حججی به همراه چندین عضو دیگر سپاه قدس و ده‌ها نیروی عراقی در حالی در حملهٔ تعداد کمی نیروی داعشی به پایگاهشان اسیر و بعدها سر بریده شد که کمترین تمهیدات حفاظتی را هم رعایت نکرده بودند. برای مثال حججی به عنوان یک نیروی زرهی اعزام شده بود اما هیچ زره‌پوشی در پایگاهشان وجود نداشت! خاکریز‌های پایگاه هم بسیار کوتاه و به‌راحتی در دسترس دشمن بودند و حتی شیوهٔ احداث پایگاه هم بسیار احمقانه بود.

حالا جمهوری اسلامی و هوادارانش از همین داستان که یک افتضاح تمام‌عیار نظامی و سزاوار سرزنش بود یک پیروزی افسانه‌ای ساختند و میلیارد‌ها تومان را با انواع تبلیغات دربارهٔ او به دم گاو زدند. چرا؟ چون در فیلم تبلیغاتی داعش از این عملیات که بعدها پخش کردند، حججی در هنگام دستگیری گریه نمی‌کرده است!

نباید تعجب‌آور می‌بود که جمهوری اسلامی با چنین طرز تفکری که مرگ را به جای پیروزی تقدیس می‌کند، بتواند در تقابل با نیروهای اسرائیلی به جایی برسد.

شکست جمهوری اسلامی و پیروزی اسرائیل، نمودی از تفاوت در دو جهان‌بینی است: یکی زیستن را ارزش می‌داند و دیگری مردن را مقدس می‌شمارد. از ژنرال جرج پَتِن هم خطاب به سربازان اعزامی آمریکا به میدان نبرد با آلمان نازی نقل است که: «پیروزی شما در این نیست که برای وطنتان کشته شوید، پیروزی شما در این است که کاری کنید آن حرامزاده‌ای که روبروی شماست برای وطنش کشته شود!»

خودتان نتیجهٔ تفکری که برای پیروزی واقعی، برای زندگی تلاش می‌کند را با نتیجهٔ تفکری مقایسه کنید که شکست و شهادت مظلومانه را می‌ستاید.


شاهین طهماسبی
ـــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- رؤیایی که بر باد رفت!


مهمترین جنگ‌افزاری که در سفارش‌های ارتش ایران وجود داشت و پس از انقلاب ۵۷ لغو شد، هفت فروند آواکس E-3 سنتری بود. آواکس E-3 نیرومندترین ابزار برای دفاع از حریم هوایی و مدیریت موفق یک نبرد هوایی پرحجم به شمار می‌رفت و در حقیقت یک سلاح فوق‌استراتژیک بود و ورود آن به ایران و طبق برنامه، شبکه شدنش با صد و پنجاه فروند جنگندهٔ F-14 و سیصد فروند F-16، موازنهٔ قوای منطقه را از نو ترسیم می‌کرد. این شبکهٔ بی‌همتا در آسیا و بلوک شرق هم راه نیروی هوایی شوروی را به سوی خاورمیانه می‌بست و هم نیروی هوایی شاهنشاهی ایران را به حاکم بلامنازع آسمان‌های خاورمیانه و اقیانوس هند تبدیل می‌کرد.

از اواسط دههٔ ۷۰ میلادی مشخص شده بود که در آیندهٔ نزدیک، بدون آواکس دفاع هوایی مؤثر حتی در برابر قدرت‌های متوسط امکان‌پذیر نخواهد بود. آواکس یک رادار عظیم پرنده و یک مرکز هشدار زودهنگام و آنالیز گستردهٔ داده بود که هیچ همتا و جایگزینی نداشت. رادارهای زمینی هرقدر هم نیرومند باشند به‌هیچ‌وجه قادر نیستند که جای آواکس را پر کنند. از آنجا که زمین گرد است، رادارهای زمینی ارتفاع پایین را تنها تا چهل کیلومتر می‌توانند رصد کنند، آن هم شرایطی که منطقه هموار و عوارض طبیعی وجود نداشته باشد. در مناطق کوهستانی دفاع هوایی زمین پایه عملاً ممکن نیست و حساب کردن روی آن کاملاً نابخردانه خواهد بود.

سیستمی که شاه ایران در دههٔ ۷۰ میلادی در پی بنا کردنش بود، حتی امروز هم در نیروی هوایی قدرت‌هایی نظیر روسیه و هند وجود ندارد. ناکامی دو ماه پیش نیروی هوایی هند در برابر پاکستان به سبب فقدان سیستم شبکه‌محور مبتنی بر مدیریت آواکس و سیستم دیتالینک امن بود. جالب است بدانید که دلیل سرنگونی یک یا دو فروند جنگندهٔ بسیار پیشرفته رافائل نیروی هوایی هند آن بود که برای هماهنگی با ساختار عقب‌ماندهٔ نیروی هوایی هند رافائل‌ها ناگزیر شده بودند تا سیستم ارتباط امن خود را غیرفعال کنند تا بتوانند با دیگر جنگنده‌های ساخت روسیه نیروی هوایی هند هماهنگ باشند.

در هیچ‌یک از جنگنده‌های نیروی هوایی روسیه هم سیستم ارتباط امن و دیتا لینک وجود ندارد.

گرانترین و پیچیده‌ترین بخش در وظایف ارتش‌ها، دفاع هوایی است که تأمینش به سال‌ها وقت، میلیاردها دلار سرمایه و رابطهٔ دوستانه با قدرت‌های اصلی در زمینهٔ تکنولوژی الکترونیک و رزم هوایی نیاز دارد. به همین سبب بود که مصر دوران ناصر در سال ۱۹۶۹ پس از فروپاشی سیستم دفاع هوایی‌اش، ناچار شد دفاع از آسمانش را به‌کلی به ارتش شوروی واگذار کند. سیزده سال بعد در سال ۱۹۸۲ و پس از جنگ درهٔ بقاع و انهدام سریع سیستم دفاع هوایی سوریه، شوروی جرأت نکرد تا این بار درخواست مشابه حافظ اسد را بپذیرد. طی این سیزده‌سال موازنهٔ قوا در زمینهٔ فن‌آوری پیشرفتهٔ نظامی تغییر کرده بود.

در هر حال اگر انقلاب ۵۷ رقم نمی‌خورد، چه‌بسا ایران اکنون از نیرومندترین و بزرگترین نیروی هوایی خاورمیانه برخوردار بود. افسوس که این رؤیا هم بر باد رفت.

طوس طهماسبی
نویسنده و پژوهشگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

آثار تاریخی مربوط به دوران سلجوقی، توسط شهرداری اصفهان نابود شدند.

احیاناً وطن‌دوستان دوازده‌روزه اعتراضی ندارند؟

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- همهٔ رهبران انقلابی در طول تاریخ به‌نحوی از سوی نیروهای خارجی هم حمایت شده‌اند.

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

کواکبیان: «نفوذی یعنی کاترین شکدم که با ۱۲۰ نفر از افراد بسیار مهم مملکت همخوابی داشته!»

طبق این گفته‌ها ظاهراً کاترین شکدم فقط با خود کواکبیان همخوابی نداشته.

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- عبور از ایستگاه تردید


رابطهٔ ترامپ و نتانیاهو، به‌ویژه در زمینهٔ مسئلهٔ جمهوری‌اسلامی و تصمیم‌سازی نظامی، نشان می‌دهد که برخلاف تصور رایج عموم مبنی‌ بر هماهنگی کامل و طراحی مشترک از ابتدا، واقعیت رابطهٔ این دو بازیگر، پیچیده‌تر، پرتنش‌تر و در مواردی حتی پرمناقشه‌تر از آن چیزی است که در ظاهر دیده می‌شود.

نخست باید درک کرد که ترامپ برخلاف آنچه بسیاری تصور می‌کنند، سیاستمداری معتقد به پروژه‌های ژئوپلتیکی بلندمدت نیست. او معامله‌گری قهار است؛ کسی که جهان را به چشم یک میدان مزایده و بده‌بستان نگاه می‌کند. در نگاه او، جنگ نه ابزار مشروعیت ایدئولوژیک، بلکه ابزاری است برای امتیازگیری حداکثری بدون ورود به هزینه‌های غیرقابل‌پیش‌بینی؛ از همین‌رو، نگاه ترامپ به رژیم ایران در دورهٔ اول ریاست‌جمهوری‌اش، هرگز نگاه اسرائیل‌محور نبود. درواقع اگر اسناد و گزارش‌های منتشر‌شده در رسانه‌های جریان اصلی آمریکایی مثل Axios، Politico و حتی Fox News را مرور کنیم، درمی‌یابیم که ترامپ بارها با تیم سیاست خارجی‌اش، از جمله پمپئو، بولتون و دیگران، در مورد ضرورت پرهیز از ورود به یک جنگ واقعی در خاورمیانه مشاجره داشته است.

در این میان، نقش نتانیاهو نه به‌عنوان متحدی کاملاً هم‌سو، بلکه به‌عنوان بازیگری فشارآور برجسته می‌شود. نتانیاهو و تیم امنیتی‌اش بارها جلسات محرمانه و فشرده‌ای را با شورای امنیت ملی ترامپ برگزار کردند تا ایدهٔ «قابل‌تحمل بودن» حمله به زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی را در ذهن ترامپ جا بیندازند.

به‌عبارت‌دیگر، موضع نتانیاهو نه تشویق ترامپ به جنگ به خاطر منافع مشترک، بلکه القای این باور بود که «این جنگ، نه‌تنها هزینه‌ای برای آمریکا در بر ندارد، بلکه قدرت آمریکا و شخص ترامپ را در سطح بین‌المللی تثبیت هم خواهد کرد.»

ترامپ در ابتدا نسبت به چنین تحلیلی تردید داشت. گزارش‌هایی از درون دولت او نشان می‌دهند که در مقاطعی حتی حاضر بود امتیازات چشم‌گیری به جمهوری‌اسلامی بدهد و روی گزینهٔ مذاکره متمرکز بماند. اما اسرائیل، از طریق ارزیابی دقیق از فضای میدانی و ضعف عملیاتی رژیم در واکنش‌های مستقیمش به عملیات‌های محدود اسرائیل، راهی دیگر برگزید: اثبات عملی فرضیهٔ خود.

حملات سهمگین پی‌درپی و هدفمند به مراکز حساس در داخل ایران، ترورهای متعدد، خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای و نفوذهای سایبری، همگی با این هدف انجام شدند که به ترامپ نشان دهند رژیم در وضعیتی نیست که بتواند اقدام تلافی‌جویانهٔ گسترده‌ای انجام دهد. این همان نقطه‌ای بود که ترامپ را متقاعد کرد ایران نه‌تنها پاسخ قاطعی به اسرائیل نشان نمی‌دهد، بلکه ابداً از توان و تمایل برای رؤیارویی مستقیم با آمریکا نیز برخوردار نیست. پس از اطمینان از این ضعف بود که عملیات مشترک برای هدف‌گیری مراکز کلیدی ایران، به‌ویژه فردو، وارد فاز تصمیم‌گیری نهایی شد.

اکنون اسرائیل به‌دنبال تثبیت تداوم همین مسیر است. نتانیاهو در تلاش است تا با تقویت لابی‌ها، جلب رضایت مستقیم ترامپ و نمایش قدرت مجدد، حمله به ارکان جمهوری اسلامی را نه فقط به‌عنوان یک گزینه، بلکه به‌عنوان ضرورتی قطعی و بدون جایگزین برای دولت آمریکا تثبیت کند.

از این منظر، اگرچه ظاهر رابطهٔ میان این دو رهبر رنگ‌وبویی متحدانه دارد، اما در لایه‌های نهان آن، رقابت‌ و بازیگری هوشمندانه‌ای از سوی اسرائیل در جریان است؛ رقابتی برای جهت‌دهی به استراتژی آمریکا در مسیری که نهایتاً شاید به حملهٔ نظامی گسترده به تأسیسات نظامی و ساختار قدرت جمهوری‌اسلامی ختم شود. فعلاً شواهد، نشانه‌ها و تحرکات گواهی می‌دهند که قطار چنین تقابلی، نه‌تنها به‌راه افتاده، بلکه حتی در حال پشت سر گذاشتن ایستگاه تردیدهاست.


صفدر آصفی
نویسنده و تحلیلگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

به باور ساموئل جانسون، اندیشمند قرن هجدهمی بریتانیایی، حاکمان تمامیت‌خواه پس از سال‌ها ظلم و جنایت، وقتی حس می‌کنند به سقوط نزدیک شده‌اند، به ملی‌گرایی پناه می‌برند تا بلکه بتوانند از این طریق نجات پیدا کنند؛ در این حالت است که ایدئولوژی حاکم را با میهن مترادف جا می‌زنند، حال‌آنکه در اوج قدرتشان نمی‌توانستید خبری از عشق به میهن را در سخنانشان بیابید.

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- حتی بمب اتمی هم به برتری نظامی در برابر غرب کمکی نمی‌کند!


اگر می‌خواهید تا به درکی نسبی از جنگ‌های مدرن امروزی برسید، باید به دو واقعیت مهم توجه کنید:

اول اینکه آن کس که از روی زمین شلیک می‌کند، هرقدر هم که پرتابه‌ها و سلاح‌های ویرانگری داشته باشد، حریف کسی که از آسمان شلیک می‌کند، نخواهد شد، همانطور که یک گروهان سرباز که در جادهٔ پایین کوه مستقر است، حریف یک جوخهٔ سرباز که در بالای کوه موضع گرفته است، نمی‌شود.

دوم آنکه آن طرفی که در حوزهٔ الکترونیک و فناوری پیشرفتهٔ اطلاعات، ضعیف‌تر و عقب‌‌مانده است، حریف کسی که در این زمینه پیشتاز است نخواهد شد. ما امروز در عصر جنگ پساصنعتی یا جنگ عصر اطلاعات زندگی می‌کنیم.

در پارادایم قبلی جنگ، یعنی جنگ عصر صنعتی، پیش‌فرض آن بود که گلوله‌ها و پرتابه‌ها اولاً پس از شلیک هدایت نمی‌شوند، بنابراین به شلیک انبوهی گلوله نیاز بود و دوماً اینکه هر دو طرف جنگ قادر خواهند بود انبوهی پرتابه به سوی یکدیگر شلیک کنند و پرتابه‌ها را پس از شلیک نمی‌توان در آسمان منهدم و دفع کرد. یعنی ممکن است به هدف نخورند اما بالاخره جایی در اطراف هدف به زمین خواهند رسید.

بنابراین چنین جنگی جنگ بسیج انبوه نیروی انسانی و تجهیزات و تلفات وحشتناک نظامیان و غیرنظامیان و ویرانی انبوه شهرها و منابع طبیعی بود. در این جنگ آن کسی برنده می‌شد که گلوله‌های بیشتر و قدرتمندتری شلیک می‌کرد. بمب اتمی نقطهٔ انتهایی جنگ عصر صنعتی و به عبارت دیگر بن‌بست تئوریک آن بود، چراکه اگر بنا بود جنگ به انهدام کامل دوجانبه و نابودی سیارهٔ زمین منجر شود، دیگر دانش نظامی و استراتژی جنگی چه سودی داشت؟

جنگ عصر اطلاعات که تولد و تکامل پیوسته‌اش از میانه دههٔ هفتاد میلادی آغاز شد و هنوز هم به شکل نهایی خود نرسیده، این بن‌بست را شکست و تمام پیش‌فرض‌های جنگ آتش انبوه عصر صنعتی را تغییر داد. حالا دیگر به مدد دانش جدید الکترونیک و فناوری اطلاعات پرتابه‌ها پس از شلیک به دقت تا رسیدن به هدف هدایت می‌شدند و به علاوه برای نخستین بار می‌شد که پرتابه‌های دشمن را در آسمان دفع و منهدم کرد. همچنین دیگر بنا نبود که دو طرف بتوانند هدف را ببینند و گلوله‌های زیادی شلیک کنند. حالا دیگر تنها طرفی که برتری فناوری داشت قادر به این کار بود. این انقلابی در مقیاس انگشت‌شمار انقلاب‌های فنی سراسر تاریخ بشر بود. بدین‌ترتیب دیگر نیازی نبود میلیون‌ها پرتابه شلیک کرد و همچون جنگ دوم جهانی تمام نیروها و قلمروی دشمن را نابود نمود. کور کردن چشم الکترونیک او و انهدام مراکز ثقل ارتباط و فرماندهی‌ و بخشی از سلاح‌ها و عناصر انسانی کلیدی‌اش کافی بود.

در پایان می‌خواهم بگویم خبر بسیار بد برای کسانی که می‌خواهند با این برتری و سیطره الکترونیک/اطلاعاتی مقابله کنند این است که بمب اتمی هم کمکی به آن‌ها نخواهد کرد. بمب اتمی سلاحی متعلق به پارادایم قبلی نبرد و به‌تدریج در حال منسوخ شدن است، چراکه استفاده از آن در شرایط جنگ نوین به هیچ‌وجه به‌صرفه نخواهد بود. سناریوهایی که امروزه دربارهٔ جنگ جهانی سوم در اندیشکده‌های مهم راهبردی نوشته می‌شود، عمدتاً جنگی بدون سلاح اتمی را به تصویر می‌کشد که ویرانی و تلفات بسیار محدودی خواهد داشت اما ساختار قدرت نظامی طرف بازنده را بطور کامل نابود و فلج خواهد کرد.

به‌تدریج قدرت پدافند ضد موشک ایالات‌متحده و بلوک غرب در حال افزایش است. دو دهه پیش تصورش هم دشوار بود که سیستمی مانند پاتریوت بتواند در مقابل موشک‌های بالستیک به نرخ انهدام ۹۸ درصدی برسد.

شرایط امروز به گونه‌ای تغییر کرده که در دورهٔ بایدن، آمریکا اعلام کرد که اگر روسیه در اوکراین از سلاح اتمی تاکتیکی استفاده کند، پاسخ آمریکا از طریق سلاح‌های متعارف غیراتمی خواهد بود. معنای این حرف روشن است: سیستم هوشمند نبرد بلوک غرب به‌قدری پیشرفت کرده که بدون نیاز به استفاده از سلاح هسته‌‌ای می‌تواند، قدرت اتمی و ساختار نظامی راهبردی روسیه را فلج کند. امروز و در آینده دشمنان کمی عاقل آمریکا و غرب رغبتی به استفاده از سلاح اتمی نخواهند داشت، چراکه می‌دانند در بهترین حالت تعداد بسیار ناچیزی از پرتابه‌های اتمی‌شان به قلمروی دشمن خواهند رسید ولی در عوض ساختار نظامی و سیاسی خودشان به‌کلی نابود خواهد شد.

طوس طهماسبی
نویسنده و پژوهشگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- ما می‌توانیم بگوییم مخالف جنگ‌ بودیم، شما نه!


اسرائیل که دشمنی با ایران نداشت. پیش از آن انقلاب نکبت‌بار شما، در همین تهران سفارتخانه داشت. این شما بودید که از روز نخست بر طبل دشمنی با اسرائیل کوبیدید. روی موشک‌هایتان نوشتید «برای نابودی اسرائیل»؛ از دهان این مردم زدید و خرج هر بی‌سر و پایی کردید که در ستیز با اسرائیل بود.

انتظار داشتید اسرائیل چه کند؟! بنشیند و دست‌یافتن شما به سلاح اتمی را تماشا کند؟! بگذارد در برابر چشمانش، شمایی که فقط در سه روز آبان ۹۸، هزار و پانصد نفر از مردم بیگناه خودتان را سلاخی کردید، هلوکاست دیگری را در اسرائیل رقم بزنید؟! هیچ دولت مدرنی نمی‌تواند در برابر چنین تهدید بنیادینی سکوت کند.

ما این روزها را می‌دیدیم! می‌دیدیم که این نفرت کور شما در نهایت به جنگ کشیده خواهد شد. به همین خاطر هم در دی ۹۶، در آبان۹۸، در پاییز ۱۴۰۱، به خیابان آمدیم. تمام تلاش ما این بود که پیش از اینکه کار به اینجا بکشد حکومت نکبت‌بار شما را ساقط کنیم، و ایران را در مسیری نو قرار دهیم.

بله! این جنگ شکست ما هم بود. شکست مایی که نتوانستیم مسئلهٔ جمهوری‌اسلامی را در داخل حل کنیم. ما نباید می‌گذاشتیم حکومت شما تا این میزان دوام بیاورد. باید بسیار زودتر از این به خیابان می‌آمدیم. باید بسیار متحدتر از این علیه شما می‌شوریدیم، و این سرزمین را لوث وجودتان پاک می‌کردیم.

ما می‌توانیم بگوییم که مخالف جنگ‌ایم، اما شما نه! شمایی که ۴۶ سال است در آتش این جنگ می‌دمید، هر صبح و ظهر و شام، شعار «مرگ بر اسرائیل» سر می‌دهید که نمی‌توانید به یکباره، پس از این شکستِ خفت‌بار، مخالف جنگ شوید. شما شیفتهٔ این جنگ بودید! شما این جنگ را به ایران تحمیل کردید!


بامداد اعتماد
ــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- نقدی بر شعار «نه شیخ، نه شاه» و نگاهی به «عقدهٔ ضدپهلوی»

داروین صبوری،
جامعه‌شناس

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

گوشه‌ای از بلایی که مدیران نالایق جمهوری اسلامی بر سر محیط‌زیست کشورمان می‌آورند. حتی جنگ هم قادر نیست اینچنین رودها و دریاچه‌هایمان را بخشکاند و جنگل‌هایمان را نابود کند.

جمهوری اسلامی چه‌بسا ویرانگرترین دشمن تاریخ معاصر کشور ما باشد.

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- نمی‌فهمیدند، بااین‌حال بر نافهمی‌شان پای فشردند


صفایی فراهانی: «در سال‌های ۵۳ تا ۵۴ در خوزستان کار می‌کردم. آن موقع سد دز به بهره‌برداری رسیده بود و حدود ۳۰۰ هزار هکتار از اراضی زیر سد را با کانال‌های آبیاری تحت پوشش قرار داده بودند. یکی از این کشت‌وصنعت‌ها، مارچوبه کاشته بودند. یک شب با مهندسان آنجا صحبت می‌کردم. گفتم: «شما خیانت می‌کنید. مردم ما مارچوبه نیازی ندارند. پاسخ داد که مارچوبه را تنی ۵ هزار دلار صادر می‌کنم. آن موقع گندم فقط تنی ۱۵۰ دلار بود. می‌گفت یک تن مارچوبه صادر کنیم و می‌توانیم در ازایش بیش از ۳۰ تن گندم وارد کنیم. این می‌شد خودکفایی، نه اینکه بخواهیم از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در کشور تولید کنیم.

معترض بودیم چرا در خوزستان در طرح‌های بزرگ کشاورزی، مثلاً مارچوبه می‌کارند که در سبد غذایی ایرانی‌ها جایی ندارد و صادر می‌شود و چرا اجازه نمی‌دهند مردم گندم بکارند تا مجبور نشویم گندم وارد کنیم... بعداً فهمیدیم مصرف آب مارچوبه کمتر از گندم است و قیمت جهانی آن بسیار بیشتر. درواقع با این برنامه دو بار صرفه‌جویی می‌کردند: با کاشت مارچوبه، کمتر از کاشت گندم آب مصرف می‌شده و با صدورِ آن ارزی به دست می‌آمده که با آن می‌شده گندم زیادی خریداری کرد.
ـــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- اندک‌اندک جمع مستان می‌رسند!


سازمان مجاهدین خلق، به‌تازگی ضمن بیانیه‌ای به نقل از مسعود رجوی، از میرحسین موسوی حمایت کرده و اعلام داشته: «لگد زدن و نیش زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد خاص، به سود خامنه‌ای است.»

در این بیانیه، با اشاره به درخواست موسوی برای «برگزاری رفراندوم به‌منظور تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی» آمده است: «ضربه‌ای که پیام موسوی به بساط ادعایی و حکومت خامنه‌ای در درون رژیم وارد کرده، قابل‌کتمان نیست.»

در بخش دیگری از بیانیه، انتقادات تندی علیه شاهزاده رضا پهلوی مطرح شده است. در این قسمت آمده: «خدمات فرزند شاه به رژیم - به‌ویژه نقش او در تفرقه‌افکنی از طریق ترویج شاه‌پرستی ارتجاعی و وابسته - به نفع خامنه‌ای، سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تمام شده.»

درخواست موسوی برای برگزاری رفراندوم با حمایت حدود ۸۰۰ نفر از اصلاح‌طلبان، ملی‌مذهبی‌ها و چپ‌ها همراه بوده است. برخی از امضاکنندگان نیز سابقهٔ همکاری با سازمان مجاهدین خلق را داشته‌اند و برخی دیگر سمپات‌های این سازمان بودند.

این جبهه‌بندی، تحقق یک پیش‌بینی نسبتاً قدیمی است مبنی بر اینکه گروه‌های پنجاه‌و‌هفتی در نهایت از ترس سقوط جمهوری اسلامی و از کینهٔ پهلوی بار دیگر در یک جبهه، گرد هم جمع می‌شوند!

حرفشان این است: ایران ویران شود ولی پهلوی نیاید. با دختر خلخالی پیمان می‌بندیم ولی با پسر شاه نه!


- برگرفته از صفحهٔ «نجات بهرامی»
ــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- هدف این بیانه‌ها اسقاط رژیم نیست


هدف هیچکدام از این بیانیه‌ها ساقط‌کردن جمهوری‌اسلامی نیست. تعجب نمی‌کنم اگر پشت آن‌ها اتفاقاً نهادهای امنیتی حکومت باشند. پیشنهاد برگزاری رفراندوم را ۲۰ سال پیش محسن سازگارا داد و به هیچ جا هم نرسید. وقتی جمهوری‌اسلامی خودش در رأس قدرت است به اتکای چه قدرتی می‌خواهید رفراندوم برگزار کنید؟

هدف این بیانیه‌ها، مثل تمام فعالیت‌های سیاسی مشابه در این ۴۷ سال، زدن رضا پهلوی است. ایده‌ای وجود دارد که می‌گوید می‌شود به گرد شاهزاده رضاپهلوی جمع شد و به اتکای مرجعیت سیاسی او، گذاری امن از جمهوری‌اسلامی را تجربه کرد. هدف این بیانیه‌ها این است که چنین مسیری را به بن‌بست بکشانند.

مخاطب این بیانیه‌ها هم، نه من و شما و حتی حکومت که انزواگرایان آمریکا هستند. در دولت ترامپ دو جریان وجود دارند: محافظه‌کاران و انزواگرایان. این‌ها اگرچه در بسیاری از حوزه‌ها باهم هم‌نظرند، اما در مسائلی نظیر ایران اختلافات جدی دارند. جنگ ۱۲ روزه موضع انزواگرایان را تضعیف کرده است.

هدف این بیانیه‌ها این است که موضع انزواگرایان را تقویت کند. به انزواگرایان آمریکا کمک کند تا این تصویر را بسازند که «اپوزوسیون جمهوری‌اسلامی یکدست نیست. ساقط کردن جمهوری‌اسلامی، برعکس آنچه شاهزاده رضاپهلوی می‌گوید، گذاری امن به یک نظام سیاسی دموکراتیک و نزدیک به غرب نخواهد بود. ساقط کردن جمهوری‌اسلامی اتفاقاً می‌تواند تبدیل به یک بحران امنیتی دیگر در خاورمیانه شود، چیزی بدتر از عراق. می‌تواند سیل مهاجران را به کشورهای اروپایی و حتی خود آمریکا سرازیر کند. حتی اگر این اتفاقات هم نیفتد، می‌تواند به برآمدن یک نظام غرب‌ستیز و اسرائیل‌ستیز دیگر بیانجامد.»

اگر صدای پررنگی در حمایت از شاهزاده رضا پهلوی شکل نگیرد، این بیانیه‌ها اتفاقاً موفق خواهند شد. جنگ اصلی در درون کابینهٔ ترامپ است. ما باید در آن جنگ صدایی واحد داشته باشیم. صدایی که می‌گوید ایران، عراق و سوریه و لیبی و افغانستان نیست. مردمی دیگر و تمدنی متفاوت در اینجا حضور دارند.


بامداد اعتماد
ــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- ‌ب مثل بیانیه


بیانیهٔ ۸۳۰ تن از فعالان
بیانیهٔ ۳۵۶ تن از کنشگران
بیانیهٔ ۱۷۶ تن از روشنفکران
بیانیهٔ ۲۷۲ تن از نظرورزان
بیانیهٔ ۳۸۸ تن از اهل قلم
بیانیهٔ ۲۶۵ تن از اقتصاددانان
بیانیهٔ ۴۷۲ تن از استادان
بیانیهٔ ۱۶۶ تن از ناظران
بیانیهٔ ۱۷ تن از دانه‌درشت‌ها
بیانیهٔ مجمع بیانیه‌نویسان
بیانیهٔ
بیانـ
بیـ
بـ

همه کار کردید تا از «مهمونی مهمونی مهمونی، همّه‌ش مهمونی، همّه‌ش توهین» خلاص شدید و آیندگان را هم خلاص کردید و عاقبتِ رؤیاهای لزجِ کودکانه‌تان این دوزخ شد. با آن آرمان‌های سرخ‌وسیاه چیزی غیر از این ممکن بود؟ ما را گیر آورده‌اید؟ حالا هم که مملکت همه‌ش شده بیانیه بیانیه بیانیه، همّه‌ش «عاملیت» و «آگاهی»... ای بابا! بفرمایید سرجمع چند نفر-امضا بالاخره؟ تا کِی؟ خسته نمی‌شوید؟ حرف‌های تکراری، مواضعِ تکراری، امضاهای تکراری. سر تا تهِ «عاملیت» و «کنشـ»ی که از آن دم می‌زنید و با آن جامعه را محکوم می‌کنید شده است همین بیانیه‌ها. انگار اگر هفته‌ای بگذرد و بیانیه‌ای امضا نکرده باشید، عذاب وجدان می‌گیرید و از جایگاه و عنوانِ باشکوهِ «فعال» ــ که هیچ‌وقت معلوم نشد یعنی چی‌ ــ محروم می‌شوید.

اگر از بیشترتان بپرسند که چند بیانیه و چه بیانیه‌هایی را امضا کرده‌اید احتمالاً خودتان هم نمی‌دانید و به یاد نمی‌آورید. شده‌اید ماشینِ امضا. نه حاکمان حرفتان را به چیزی می‌گیرند [که اگر گرفته بودند تا حالا یک قلم از این بیانیه‌ها اقلاً یک واکنش یا تأثیر در ادارهٔ متوسطی برمی‌انگیخت]، نه افکارِ عمومی با این حرف‌ها چرخش می‌کند. سهل است، هر بیانیه سیلی از نقد و هجو و تمسخر علیه‌تان راه می‌اندازد. البته یا واقعاً نمی‌بینید یا خودتان را به ندیدن می‌زنید یا همه‌اش گردنِ دشمنی فرضی و مشتی گمراه و جاهل می‌اندازید.

پیشنهاد می‌کنم یک «کارزار» از همین‌ها که جوادِ ظریف و پسرِ جلایی‌پور و کارمندهایش دوست دارند درست کنید امضاهایتان را رهن و اجاره بدهید تا من‌بعد اتومات پای هر بیانیه‌ای بیاید و خلاص. از همین کارزارها که آینهٔ تمام‌نمای حد و اندازهٔ نفوذِ اجتماعیِ وسیعِ اصلاح‌طلبان(!) شده است: دوهزار نفر، سه‌هزار نفر، اصلاً پنج‌هزار نفر. الفبایی یا غیرالفبایی‌ش هم فرقی نمی‌کند. هم زحمتِ خودتان کم می‌شود، هم ممکن است ــ دور از جان‌ ــ بالاخره زحمتِ کاری غیر از بیانیه هم بکشید و ما هم مثلِ بقیه از شما یاد بگیریم. به یک کرشمه دو کار!


آزاد عندلیبی
نویسنده و مترجم
ـــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

‏هیچ گروه، دسته و ملتی بی‌پرچم نیست. بی‌پرچمی یعنی بی‌هویتی. حتی اقلیت‌های جنسی کوچک هم ده‌ها پرچم دارند. وقتی هویت نداری، برای چه چیزی و چه کسی طلب آزادی می‌کنی؟ تعریفت از آزادی چیست؟ چگونه می‌خواهی به دستش بیاوری، چگونه آن را تثبیت و حفظ خواهی کرد؟ با سانتیمانتالیسم و در خلأ؟

راستی، فراجناحی هم یعنی شارلاتانیسم محض! یعنی وضعیت هردمبیل.

سودابه قیصری،
نویسنده و مترجم
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- گاهی سکوت شرافتمندانه‌تر است


سناریوی زیر را تجسم کنید:

جعفرقلی سال‌هاست که برای بچه‌محلِ کوچه بالایی خود، اِسی، پیغام‌ پسغام می‌فرستد و او را به مرگ تهدید می‌کند. می‌گوید که دیر یا زود به سراغش خواهد رفت و بالاخره او را نفله خواهد کرد. حتی ضرب‌الاجلی هم برای نفله کردن اسی تعیین کرده است. البته جعفرقلی فقط به تهدید خشک‌وخالی اسی بسنده نمی‌کند، بلکه به‌طور مرتب از دهان اهالی خانۀ خودش میزند و به لات‌ولوت‌های محله پول می‌رساند تا هر از گاهی، روی ماشین اسی خط بیندازند یا شیشه‌های خانه‌اش را بشکنند. بالاخره صبر اسی تمام می‌شود و برای دعوای تن‌به‌تن، شخصاً به سراغ جعفرقلی می‌آید.

در چنین سناریویی چه کسی به‌راستی آغازگر دعوا بوده است، جعفرقلی یا اسی؟

جمهوری اسلامی نزدیک به نیم‌قرن است که از نابودی اسرائیل دم زده و به بهای فقیر نگه داشتن ملت ایران، به گروه‌های نیابتی خود پول و اسلحه رسانده است تا به اسرائیل ضربه بزند. این واقعیت به‌قدری روشن است که به هیچ توضیح و تفسیر اضافه‌ای نیاز ندارد. حالا اسرائیل شخصاً وارد میدان شده و نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. طبعاً در این میان شهروندان بی‌گناهی هم قربانی شده‌اند؛ اما چه کسی در وهلۀ اول آتش چنین منازعه‌ای را شعله‌ور کرده است؟ گناه خون قربانیان این منازعه قبل از همه به گردن چه کسی است؟ مسئله به‌قدری روشن است که حتی فردی با ضریب هوشی زیر متوسط هم قادر است بدان پاسخ دهد.

اگر از هواداران اصولگرایان و اصلاح‌طلبان هستید از شما انتظار نمی‌رود تا بتوانید چنین مسئلۀ ساده‌ای را بفهمید؛ اما اگر خود را مخالف جمهوری اسلامی می‌دانید چطور قادر به درک این واقعیت ساده نیستید؟ شما با نادیده‌گیری نقش اسرائیل‌ستیزیِ احمقانۀ جمهوری اسلامی در شعله‌ورسازی چنین منازعه‌ای، چه بخواهید چه نه، آب به آسیاب خامنه‌ای و یارانش می‌ریزید و گفتمان او را تقویت می‌کنید. خامنه‌ای و اعوان‌وانصارش می‌توانند با رجوع به گفته‌های شما بگویند «دیدید حق با ما بود. حتی مخالفان ما هم اسرائیل را محکوم می‌کنند.»

شما نزاعی ایدئولوژیک و نابخردانه را جنگی ملی-میهنی جا می‌زنید و این‌گونه صورت‌مسئلۀ اصلی را پاک می‌کنید. اگر در ایران ساکنید و به این خاطر جرئت محکوم‌سازی خامنه‌ای را ندارید، هراستان کاملاً قابل‌درک است. مراد این نیست که با نقد خامنه‌ای و رژیم جمهوری اسلامی در چنین شرایطی جان خود و خانواده‌تان را به خطر بیندازید، اما حداقل قدری هوشمندی پیشه کنید و از تقویت گفتمان خامنه‌ای دست بردارید. می‌توانید سکوت کنید. شاید در چنین شرایطی، سکوت شرافتمندانه‌تر باشد.


میثاق همتی
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- از هر که بوی پنجاه‌وهفت بدهد، بدم می‌آید!


با علم به رنجیدن بسیاری از دوستانم می‌نویسم. تعارف نداریم؛ همیشه صریح بوده‌ام و شفافیت را بخش مهمی از اخلاق می‌دانم. دیگر فرصت و حوصلهٔ افشای تبهکاری تک‌تک افراد نیست چون کم‌شمار نیستند. البته برخی ظاهرالصلاح‌ها خطرناکترند، مثل موسوی و کروبی و خاتمی و بهزاد نبوی و کرباسچی و سروش... اینها هم که می‌خواهند با عذر و بهانه‌های واهی از این چهل و چند سال فاجعه و مصیبت دامن برچینند شمارشان کم نیست. این‌ها همه حزب‌اللهی بودند، اگر کسانی یادشان رفته من یادم نرفته. همهٔ این‌ها در دههٔ ننگین شصت جزو کابینه و نزدیکان و مشاوران امام و نخست وزیر امام بودند.

اما یک بار برای همیشه: از هر کس که حتی بوی پنجاه و هفت بدهد، از سیاستمدار و روشنفکرش گرفته تا هوادار ساده‌اش، از چپ اسلامی‌اش گرفته تا توده‌ای و فدایی‌اش، از روشنفکر دینی گرفته تا روشنفکر امپریالیست‌ستیز عمدتاً غرب‌نشینش و... بدم می‌‌آید. در یک کلام از جهل بدم می‌آید.

چنین تحول و انقلابی را تا پای جان باید برای گذر از جهل دنبال کرد. خطاپوشی ناشی از رفاقت، نارفیقی در حق همهٔ آنانی است که عمر و جوانی و زندگی‌شان در این رژیم تباه شد؛ تمام.

خشایار دیهیمی،
مترجم و نویسنده
ــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- مسئله‌زدایی از کردها


• یکم. مسئله‌سازی از قومیت‌ها - به‌ویژه در خاورمیانه - ایدهٔ شوروی برای تجزیهٔ ملل و ایجاد واحدهای سیاسی کوچکتر همبسته (در سطح دست‌نشانده) با خود بود. به این منظور، طیفی از اقدامات، از جمله هوایی‌سازی اقوام مختلف تحت اطلاق عنوان خلق‌های قهرمان فلان منطقه (مقام قهرمانی خلق به اقوامی اعطا می‌شد که در شورش‌های انقلابی علیه سرمایه‌داران، ویران‌گرتر عمل‌ می‌کردند) و این کوچک‌سازی تا جایی پیگیری می‌شد که دولت‌های جدید و کوچک، برای بقای خود به قبله‌ای بزرگتر (کرملین) نماز ببرند.

• دوم. نخستین جمهوری کردستان، به خلاف واقعیت‌های جغرافیایی، توسط استالین در منطقهٔ قفقاز ایجاد شد و از آن‌زمان فرآیند تبدیل کرد به کورد آغاز شد و نخستین مأموریت جدی خاورمیانه‌ای آن‌ها به رهبری رئیس گرجستانی‌تبار ادارهٔ فرهنگ مهاباد قاضی‌محمد در زمان اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰، استارت خورد.

• سوم. تسری دادن این مسئله به کشورهایی مثل عراق ـ با رهبری شیخ محمود برزنجی - و ترکیه و سوریه، فاز بعدی این حرکت بود. ایدهٔ خام و فانتزی تولید یک ملت کردی در خشکی و محاصرهٔ چهار دولت ایران، ترکیه، عراق و سوریه، از کنترل شوروی خارج شد و به دست محافل فانتزی‌زده و پلستاین‌پسند اروپایی افتاد و از آنجا به محافل پراگرسیو آمریکایی تسری پیدا کرد.

• چهارم. حذف افرادی مثل قاسملو و شرفکندی از فضای سیاسی ایران، خودمختار شدن کردستان عراق و تقسیم آن میان خاندان‌های بارزانی و طالبانی، بازداشت اوجالان و بازگرداندنش به ترکیه و خفت‌گیر شدن ی.‌پ.گ در سوریه حین نبرد با داعش، نشان داد که این سودای خام علاوه بر چالش فقدان زبان مشترک، امکان همراستاسازی نیروهای چریکی کردی را فراهم نخواهد کرد.

• پنجم. حالا با خلع سلاح شدن پ.ک.ک در ترکیه و بی‌پشتوانه شدن صالح مسلم و نیروهایش در سوریه، بروز درگیری‌های داخلی گاه‌ و بی‌گاه میان قبایل کرد در اقلیم کردستان عراق و نهایتاً بی‌خاصیت بودن احزاب شوونیست و فاشیست کردی مرتبط با ایران، به نظر می‌رسد که این ایده به زباله‌دان تاریخ نقل مکان کرده است و حتی مقامات آمریکایی میان‌رده نیز آن را به زبان می‌آورند.

• ششم. اکنون این نیروها انتخاب‌های چندانی ندارند و مجبور به مشارکت در کلان‌روندهای کشورهای خود هستند و مقاومت، با سرکوب آن‌ها، بدون حمایت و امکان مظلوم‌نمایی بین‌المللی و پروپاگاندای رسانه‌ای همراه خواهد بود و حتی زباله‌دان‌های رسانه‌ای نیز توان بازیابی آن‌ها را نخواهد داشت.

مجتبی اسکندری
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

‏اخیراً با انتشار خبر درگیری در اقلیم کردستان عراق، عده‌ای در شبکه‌های اجتماعی از تغییرات بزرگ و شروع تجزیه عراق و هم‌زمانی این اتفاق با نشست ترامپ و‌نتانیاهو سخن گفتند!

‏نه دوستان، این گونه‌ تحلیل‌ها ریشه در همان ذهن‌های اصلاح‌طلبانه برای ایجاد وحشت در مردم داشته و گونه‌ای دیگر از دروغ «سوریه‌ای شدن» است.

‏اتفاق خاصی نبود غیر از همان چیزی که ملی‌گرایان ایرانی سال‌هاست هشدارش را می‌دهند: عواقب عشیره‌گرایی و تقسیم قومی-قبیله‌ای قدرت!

‏تا اینجای کار دولت اقلیم با فرستادن یک نماینده همراه با چندین خودرو از افراد مسلح و به سبک مافیا، با گفت‌وگو و دادن امتیازاتی از جمله «زمین»، قبیلهٔ هر‌کی را راضی به آتش‌بس کرده است اما چفت‌و‌بست سیاست کشوری که بر چنین چیزهایی استوار باشد، معلوم است آخر و عاقبتش چه خواهدشد!

نجات بهرامی
تحلیلگر سیاسی
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- خندق‌های نوین نظام!


اصلاح‌طلبان سال‌ها کوشیدند تا با جا زدن خودشان به‌عنوان نمایندگان خواسته‌های مردم، راهی به قدرت بیابند و بدین ترتیب به آلاف و الوفی برسند. در مسیر دستیابی به قدرت، به‌راستی میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان جنگی بر پا بود؛ شریعتمداریِ اصولگرا واقعاً دشمن خاتمی و ظریف بود و اصلاح‌طلبان هم به‌راستی از اصولگرایان بیزار بودند. ولی دلیل این رقابت‌ها و دشمنی‌ها، نه تحقق بخشیدن به منافع ملی که کسب قدرت و رسیدن به مقام و ثروت بود.

این دو باند قدرت، شباهتی تام به گروه‌های مافیایی نیویورکی داشتند. گروه‌های مافیایی هم به‌راستی باهم دشمن‌اند، ممکن است برای هم پاپوش ببافند و حتی اعضای باند مقابل را سر به نیست کنند، منتها طبعاً دعوایشان بر سر منافع شهروندان نیویورکی نیست، بلکه درصدند تا مثلاً بیشتر از باند رقیب مواد بفروشند و ثروت بیشتری به جیب بزنند؛ اما همین باندهای مافیایی وقتی پلیس بر سر راهشان سبز می‌شود، باهم ائتلاف می‌کنند، باهم جلسه می‌گذارند و برنامه می‌ریزند تا بلکه بتوانند تحقیقات پلیس را منحرف کنند.

لابد این جملۀ معروف را شنیده‌اید که «اصلاح‌طلبان خندق نظام‌اند»؛ اصلاح‌طلبان به‌راستی خندق نظام بودند. آنان با ارائۀ راه‌حل‌های دل‌خوش‌کنک و دروغین، اجازه نمی‌دادند تا حتی فکر براندازی به ذهن اکثریت شهروندان ناراضی ایرانی خطور کند؛ اما بعد از جنبش‌ سال ۹۶، نقاب‌ها افتادند و اکثریت مردم دریافتند که اصلاح‌طلب و اصولگرا، سروته یک کرباس‌اند. از آن پس بود که بسیاری فهمیدند این دو گروه گرچه بر سر کسب مقام باهم دشمنی دارند، در حفظ نظام ویرانگر جمهوری اسلامی هیچ اختلافی بینشان نیست، چون می‌دانند در صورت اسقاط نظام، هر دو ضرر خواهند کرد.

اما چنین توضیحاتی چه ربطی به اکنون ما دارند؟ ربطشان اینجاست که هنوز نظام خندق‌هایی دارد، منتها این خندق‌ها دیگر در قامت اصلاح‌طلبی رخ‌نمایی نمی‌کنند، بلکه در لباس اپوزیسیون وارد میدان شده‌اند. این گروه از اپوزیسیون گرچه به‌ظاهر دم از براندازی می‌زنند، در پیچ‌های مهم تاریخی به آغوش نظام می‌‌افتند و این بدان سبب است که می‌دانند در صورت سرنگونی رژیم دیگر خبری از فاندها و پول‌های بادآورده نخواهد بود، می‌دانند که دیگر نمی‌توانند از رانت‌های ناشی از مخالفت با نظام بهره‌ای ببرند و دیگر قادر نیستند تا خود را به‌سان چهره‌های شاخص و مترقی به مردم قالب کنند. می‌دانند اگر نظام برود و بستری برای تجلی هنر مردمان مستعد این دیار فراهم آید، دیگر خبری از جایزه‌های چندمیلیون دلاریِ هنری‌شان نیست و دیگر از القاب پرطمطراق بنیادهای حقوق بشری چیزی به آن‌ها نخواهد ماسید. آن‌ها نمی‌توانند در ایران پس از جمهوری اسلامی نقشی برای خود تصور کنند. فقط قادرند، به نحوی از اسارت مردم، از خون بی‌پناهان کاسبی ‌کنند.

در اینجا هم میان اینان و نظام دشمنی‌هایی وجود دارد. نظام ممکن است گاهی برخی از آن‌ها را زندانی کند، یا به‌شدت تحت‌فشارشان قرار دهد، اما در نهایت، در موقعیت‌های خطیر هر دو برای حفظ وضعیت موجود، برای حفظ نظام در کنار هم می‌ایستند.

رویدادهای چند هفتۀ اخیر را مرور کنید؛ کِی شنیده بودید که سردمداران رژیم دم از میهن و ملت ایران بزنند؟ از وقتی جنگنده‌های اسرائیلی به برخی مقامات رژیم سری زدند، همۀ مقامات آن، از صدر تا ذیل، ایدۀ امت را از یاد بردند و به یاد ملت ایران افتادند. منتها چنین چرخش حیرت‌انگیزی فقط به مسئولان نظام ختم نشد؛ آن دسته از گروه‌های اپوزیسیونی که سال‌ها ایران‌گرایی و عشق به میهن را مترادف با فاشیسم می‌دانستند نیز ناگهان درد وطن گرفتند و نگران خاک ایران شدند.

بیایید کلاهمان را قاضی کنیم و ببینیم طی چند هفتۀ اخیر، دو باند نظام و گروهی از مخالفان ظاهری‌اش، همه و همه علیه کدام چهرۀ اپوزیسیون صف‌آرایی کردند؟

صحنه روشن است. دشمنان تغییر، هیچ‌وقت تا این اندازه بی‌نقاب نبوده‌اند. وای بر ما اگر دوباره فریبشان را بخوریم و بازهم به دالان خندق‌های عمیقشان فروغلتیم.


میثاق همتی
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

نظام سیاسی لزوماً با مفهوم میهن مترادف نیست.

داروین صبوری،
جامعه‌شناس
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

محمدباقر طباطبایی‌نژاد، سخنران دفتر خامنه‌ای در مراسم شب تاسوعا گفته است: «رهبر ما در پناهگاه نیست، در کمینگاه است.»

همین اظهارنظر سبب شده است تا کاربران پرشماری در رسانه‌های اجتماعی مختلف، این بخش از سریال «شب‌های برره» را با مخاطبانشان به‌ اشتراک بگذارند.

@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- در باب اخراج مهاجران افغانستانی


مردم ایران نه در ورود مهاجران افغانستانی نقشی داشته‌اند، و نه در اخراجشان. مانند سایر مسائل، در این مورد نیز نظر، سیاست یا همّت حکومت منشأ اثر بوده است. اینکه امروز می‌بینیم چندصدهزار نفر در عرض چند روز و هفته اخراج می‌شوند، یعنی امروز «همّت» بلندی برای اخراج مهاجران غیرقانونی پیدا شده است. دلیلش هم کاملاً روشن است: نگاه به این مهاجران امنیتی شده است.

اینکه در این میان گروهی نشسته‌اند و طبق معمول دربارۀ مسائلی که مردم نقشی در آن ندارند، دائم به مردم حمله می‌کنند، نشانۀ نوعی آفت روشنفکری و خودبرتربینی است که می‌خواهد برای نشان دادن تمایز خود از دیگران، جامعه را به خاطر مسائلی که نقشی در آن نداشته، شماتت کند. تظاهر به انسان‌دوستیِ فراملی همیشه خودپردازی برای خرید اعتبار روشنفکری بوده. اما چه بخواهیم چه نه، مشکلات شهروندان همیشه در چارچوبی «ملی» شکل می‌گیرد. در مسائل شهروندی، گریختن به انساندوستی جهان‌وطنانه چیزی جز پاک کردن صورت مسئله و آرمانشهرگرایی توخالی نیست. ضمن اینکه در این مورد جفا در حق بخشی از خود مهاجران هم هست. مهاجران جماعتی یکدست نیستند و باهم تضاد منافع دارند.

اما چند مسئلۀ روشن وجود دارد که بارها گفته‌ایم و شگفتا که با همۀ روشنی، برخی نمی‌خواهند درکش کنند:

در ایران سنتی تحت عنوان «افغان‌ستیزی» هیچ‌گاه بروز فاحشی نداشته. مهاجران افغانستانی که عموماً هم قشر کارگر و زحمتکش بودند، در ایران کار و زندگی می‌کردند. بخشی از این افغان‌های مهاجر به مرور زمان در ایران ازدواج کردند، بچه‌دار شدند و فرزندانشان در ایران بزرگ شدند.

اگر دربارۀ این افغانستانی‌تبارهای عزیز و محترم، در فرایند اعطای تابعیت سختگیری و جفایی وجود داشته، باعث تأسف است. کسی که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، حق تابعیت دارد. اما اگر این قوانین مشکلی دارد، باز نشانۀ «افغان‌ستیزی اجتماعی» نیست؛ مگر سایر قوانین جمهوری اسلامی مورد تأیید همۀ مردم ایران است؟ این مردم بابت داشتن ویدئو، گیرندۀ ماهواره مجازات شده‌اند! بابت یک قانون چند دهه جنگیده‌اند و به جایی نرسیده‌اند! حالا چطور کسی می‌خواهد این قوانین را پای مردم بنویسد؟

مسئلۀ اعتراضات به مهاجران افغانستانی از تابستان ۱۴۰۰ شروع شد که سیل مهاجرت آغاز شد. آمار مهاجرت در این چند سال را با ارقام جهانی مقایسه کنید. رقم مهاجرت ده تا بیست برابر کشورهای مهاجرپذیر است! این مهاجرت نیست، «هجوم» است و حتی اگر بین دو استان رخ دهد، اعتراضاتی برمی‌انگیزد و ربطی به «افغان‌ستیزی» یا «نژادپرستی» ندارد.

یک مهاجر به هر کشور اروپایی برود، باید چند سال رنج کمپ و پذیرش را پشت سر بگذارد؛ ابتدا با او مانند مجرم و اسیر رفتار می‌شود، اما کسی متهم به نژادپرستی نمی‌شود. جدای از «سیل» مهاجرت، مهاجر «غیرقانونی» یعنی ورود سپاهی از سایه‌ها که هیچ نام و نشانی ندارند! این خطر و ایرادی مضاعف است.

متأسفانه گروهی با استفادۀ نابخردانه از تعبیر «نژادپرستی» اجازۀ طرح این مسائل اجتماعی را گرفتند. تا پیش از ۱۴۰۰ توازنی اجتماعی میان مهاجران افغانستانی و جامعۀ ایران وجود داشت. همزیستی مسالمت‌آمیزی بود و دلیلی برای ستیز نبود. اما وقتی توازن برهم خورد، زمینه برای پیدایش ستیزهای اجتماعی ایجاد شد. چیزی که برچسب‌زنندگان نمی‌فهمیدند این بود که اتفاقاً برای «جلوگیری از پیدایش افغان‌ستیزی» و همچنین برای محافظت از مهاجران قدیمی باید جلوی ورود سیل‌آسای مهاجران را گرفت.

در نهایت بابت همۀ این مسائل حکومت مقصر است. مگر شهروند ایرانی راحت به دیگر کشورها مهاجرت می‌کند که دیگران راحت بیایند؟ اگر هم مهاجران افغانستانی گرامی ادعا می‌کنند در ایران به صلابه کشیده می‌شوند، پس دلیل این مهاجرت سیل‌آسا چیست؟ چه کسی را دیده‌اید که برای رفتن به جهنم شبانه به کوه بزند یا در صندوق عقب پنهان شود؟

در نهایت به برادران و خواهران افغانستانی پیشنهاد می‌کنم در کشورشان بمانند و به حد توان برای اصلاح امورشان تلاش کنند؛ شما نکنید، بچه‌‎هایتان باید بکنند، بچه‌هایتان نکنند، نوه‌هایتان باید بکنند. از این رنج گریزی نیست، چنان‌که ما گریزی نداشتیم. دوم اینکه از آن‌ها می‌خواهم انصاف پیشه کنند و بگویند اگر ناگهان دو میلیون ایرانی بریزند در کابل چه خواهند کرد؟ بیست سال گفتید آمریکا ثروت افغانستان را می‌دزدد و در شعارهای ضدغربی با طالبان همصدا شدید! حالا شما ماندید و کسانی که نمایش تصویر جنبده را حرام می‌دانند.

آروزی قلبی‌ام این است که افغانستان از دست بنیادگرایی رها شود. مهاجران قانونی افغان هم قدمشان بر چشم ما - ما ایرانیانی که چند دهه است از زمین و زمان سیلی می‌خوریم، اما افغان‌ستیز نشدیم.


مهدی تدینی،
کانال گاراژ
ـــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…

اندیشه

- علی خامنه‌ای در نمازجمعهٔ چهاردهم بهمن سال ۱۳۹۰:

«ما آنجایی که دخالت کنیم، صریح می‌گوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزی جنگ سی‌وسه روزه و پیروزی جنگ بیست‌ودو روزه بود. بعد از این‌هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشتش هستیم و کمکش می‌کنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم.»

پی‌نوشت: من در پروپاگانداهای حکومتی این روزها زیاد می‌بینم که به نام «وطن» توقع دارند تا مردم پشت نظام بایستند. حداقل از طرف خودم می‌توانم بگویم که من در این نماز جمعه، دو دقیقهٔ تمام برای اقدام علیه اسرائیل خودم را جر ندادم که حالا کسی بخواهد از من و امثال من حساب بکشد و ما را ضدوطن جا بزند. واضح بود که با چنین اقدامات و سخنانی، دیر یا زود کار به جنگ می‌کشد. امثال ما سال‌ها بود که در این باره می‌گفتیم و هشدار می‌دادیم.

شاهین طهماسبی
ـــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیل‌های روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe

Читать полностью…
Subscribe to a channel