abi_asman | Unsorted

Telegram-канал abi_asman - آسمان آبی

922

وزندگی دوسه نخ کاام است ...... وعمرسرفه ی کوتاهی!!!!! شروع فعالیت کانال https://t.me/Abi_Asman/5

Subscribe to a channel

آسمان آبی

📌انسان هر چقدر که سنش بیشتر می‌شود تنهاتر می‌شود و از جماعت فاصله می‌گیرد.
بنظرم تنهاتر شدن انسان با گذر سن، نتیجه درک بیشتر او از ارزش زمان است.

و شاید این درک بیشتر از ارزش زمان، انسان را به تأمل در لحظات و تجربیات گذشته وا می‌داره . هر لحظه‌ای که می‌گذرد، مانند گنجی  که باید با دقت و توجه حفظ بشه  انسان درسن بالاتر بیشتر به ارزش ارتباطات عمیق و اصیل پی می‌بره و به جای شتابزدگی و تعداد بیشتر دوستان، به کیفیت و عمق روابط اهمیت میده ....

با گذر زمان، انسان یاد می‌گیره که چگونه از هیاهوی دنیا فاصله بگیره و در سکوت و آرامش به خود بپردازه ....

این تنهایی لزوماً یک مسئله منفی نیستش، بلکه می‌تونه فرصتی باشه برای خودشناسی و تعمق در معنای زندگی ؛  انسان در این مرحله به شناخت عمیق‌تری از خود دست می‌یابه و می‌فهمه که چگونه از لحظات کوتاه زندگی به بهترین نحو استفاده کنه ....

با این حال، هنوز در قلب هر انسان نیاز به ارتباطات انسانی باقی میمونه ...
پس حتی در این تنهایی و سکوت، انسان به دنبال افرادی که بتونن  درک عمیقی از او داشته باشند و در مسیر زندگی همراهش .....

این همراهی‌ها و ارتباطات معنی‌دار، ارزشمندترین دارایی‌های انسان در طول زندگیش میشه .....

✍ناهید

📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم!*

📌محمدرضا_افخمی

  
📌ما نمی‌توانیم برای مردم‌مان زندگی مرفه و شرافتمندانه فراهم کنیم و اکثر آن‌ها به نان شب نیازمندند و عده‌ی زیادی در سطل‌های زباله به‌دنبال غذا می‌گردند تا روزگار مملو از فلاکت و تلخکامیِ خود را بگذرانند، اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستيم.»

📌ما دچار فساد گسترده‌ی اداری و اقتصادی هستيم و اختلاس پشت اختلاس و دزدی پشت دزدی افشا می‌شود، ولی عوامل اصلی فساد و ارتشا و اختلاس هرگز مجازات نمی‌شوند و راست راست در کشور راه می‌روند یا در آن‌سوی آب خوش می‌گذرانند اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستيم.»

📌محیط‌زیست و منابع طبیعی ما روز به روز تخریب می‌شود و تحلیل می‌رود و گونه‌های جانوری نادر و با ارزش ما در معرض انقراض‌اند و مردم ما هوای پاک برای تنفس و گاهی آب برای خوردن ندارند و حتی هلیکوپتر آب‌پاش برای خاموشی جنگل‌هامان نداریم و ترکیه و افغانستان آب به روی‌مان می‌بندند اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌ما جوانان نخبه و تیزهوش و مستعدمان را با هنرمندی هرچه تمام تر از کشور فراری می‌دهیم و دودستی تقدیم بیگانگانی می‌کنیم که آن‌ها را قدر می‌دانند و بر صدر می‌نشانند و از ثمره‌ی دانش و خلاقیت‌شان کشور خود را آبادتر و مرفه‌تر می‌کنند اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌ما نمی‌توانیم برای هشتاد میلیون نفر جمعیت خود غذا و آب و -حتی هوا- و امکانات رفاهی و آموزشی و زندگی عزتمندانه و حداقلی فراهم کنیم، تا برای لقمه نانی دست به هر کاری نزنند و تن به هر خفتی ندهند و در عین حال تشویق و تهدیدشان می‌کنیم تا فرزندآوری کنند و هشتاد میلیون خوشبخت! دیگر بر جمعیت‌شان بیفزایند اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌پاسپورت کشور ما یکی از بی‌ارزش‌ترین پاسپورت‌های دنیاست و هم‌وطنان‌مان برای سفر به بیش‌تر کشورهای خارجی و دریافت ویزا باید جلوی سفارتخانه‌های خارجی صف بکشند و خوار و خفیف شوند و از ایرانی بودن خود شرمنده شوند و در کشورهای دیگر ملیت خود را پنهان کنند اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌ما نمی‌توانیم با جوانان‌مان گفتگو کنیم، نمی‌توانیم سوالات آنان را پاسخ دهیم، نمی‌توانیم نیازهای آن‌ها را در دنیای جدید درک و تامین کنیم، نمی‌توانیم اعتراض آن‌ها را بفهمیم و حق‌شان را بدهیم اما «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌ما در سیاست خارجی تمام تخم‌مرغ‌های‌مان را در سبد چین و روسیه گذاشته‌ایم و تمام‌قد از آن‌ها حمایت می‌کنیم و هوای‌شان را داریم و به‌خاطر آن‌ها با دنیا در می‌افتیم، اما آن‌ها با دشمنان ما ارتباط و دوستی دارند و هم‌صدا با برخی همسایگان، تمامیت ارضی ما را زیر سوال می‌برند اما غمی نیست چون «ما اعدام‌ می‌کنیم، پس هستیم.»

📌«شادی از مردم ما گریخته است، دلهای‌شان با غم، همسایه است، آن‌قدر عزا بر سرشان ریخته است که فرصت زاری ندارند»* ماتمی پس از ماتمی و رنجی از پس رنج دیگر بر سرشان آوار می‌شود، همان‌گونه که پلاسکو و متروپل بر سرشان آوار شد اما چه باک! چون «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»

📌ما در همه‌ی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، قافیه را باخته‌ایم؛ ملت‌مان در فقر و فاقه و نومیدی و سرخوردگی دست و پا می‌زنند؛

📌هیچ چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای پیش روی‌شان نیست و از همه قشر و سطح تحصیلی و شغلی، در رویای مهاجرت و جلای وطن هستند، اما نگران نیستیم چون: «ما اعدام می‌کنیم، پس هستیم.»


🔗* وام‌گرفته از زنده‌یاد
✍'هوشنگ گلشیری'

📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

🎧 کتاب صوتی
🗞 دنیای قشنگ نو
✍ الدوس هاکسلی
🎙 بهرام ابراهیمی

📌وقایع این رمان در سال ۲۵۴۰ میلادی در شهر لندن می‌گذرد و آرمان‌شهری را به تصویر می‌کشد که در آن مهندسی ژنتیک به آفرینش انسان‌ها با ویژگی‌های از پیش تعیین شده منجر شده، نظام اخلاقی جامعه با تشکیل حکومت جهانی و از میان بردن جنگ و فقر و نابودی کامل خانواده و تولید مثل به کلی پوست انداخته و دانش روان‌شناسی به طرز حیرت‌انگیزی اعتلا یافته و تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنج‌های غیرضروری است.


📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌درباره‌ی کتاب دنیای قشنگ نو :

با شنیدن این رمان جزو معدود کسانی خواهید بود که به آینده سفر کرده‌اند! آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley) شما را به صدها سال بعد می‌برد تا نتیجه‌ی ترقی امروز انسان‌ها را از نزدیک ببینید. کتاب صوتی دنیای قشنگ نو (Brave New World) روایتی آرمانی از آینده‌ی زمین و زمینی‌هاست که به راستی در زیباترین حالت خود قرار دارد.
مهندسان ژنتیک انسان‌هایی را خلق می‌کنند که از بیماری ارثی و مشکلات ژنتیکی مبرا هستند. حکومت‌ها توانسته‌اند فقر و محرومیت را از جامعه پاک کنند و با تغییر هنجارهای اجتماعی به نظر می‌رسد خانواده و روابط خانوادگی هم از زندگی انسان‌ها حذف شده‌اند.
در این دنیای نو، هر کسی به هر خواسته‌‌ای که داشته باشد می‌رسد و روانشناسان در تلاش هستند تا انسان‌ها کوچکترین رنج روحی و جسمی را متحمل نشوند. با وجود تمامی زیبای‌های این دنیای نو، چهره‌ی دیگری هم از جهان آینده می‌بینیم که شاید چندان زیبا نباشد.

آلدوس هاکسلی در حقیقت، دو تصویر متفاوت از یک دنیا را به نمایش می‌گذارد که هر دو حاصل زندگی امروز انسان‌ها هستند: اولی تصویر دنیای بیرونی بشر است که با پیروزی بر فقر و بیماری چهره‌ی مطلوب و وسوسه‌برانگیزی دارد اما تصویر دوم درون خالی و تاریک انسان‌ها را نشان می‌دهد. شنونده‌ی کتاب صوتی دنیای قشنگ نو روایت متفاوتی از پیشرفت و فقدان و محرومیت را خواهد شنید.

خرده‌فرهنگ‌ها، تنوع زبان‌ها و گویش‌ها، ارزش‌های خانوادگی و اندیشه‌های فلسفی، دارایی‌های باارزش انسان‌های امروزی هستند که با حرکت سوی دنیای قشنگ نو از بین می‌روند. در حقیقت، دنیای جدید آلدوس هاکسلی به بهای از دست دادن تنوع، فردگرایی و معنویت پدید خواهد آمد. در این دنیای اشتراکی که همه مطابق با یک الگو زندگی می‌کنند، طبیعتاً مذهب و گوناگونی مذهبی نیز به چشم نمی‌خورد. ابعاد متناقض و گاه متضاد دنیای آینده، موجب می‌شوند که کتاب صوتی دنیای قشنگ نو را با همه تصاویر زیبایش، بیش از آنکه یک دنیای آرمانی تلقی کنیم، یک رمان پادآرمانی بدانیم. از ویژگی‌های جالب این داستان نام شخصیت‌هاست که غالباً از نام افراد مشهوری مانند:
لنین، موسولینی، داروین و... اقتباس شده. این کتاب گویا با ترجمه‌ی حمید سعیدیان و گویندگی متین بختی منتشر شده است.

📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

✍️ علی زمانیان

🖊 پیراهن ژنده‌ی "استعاره‌ی چوپانی" بر تن سیاست مدرن

📌ایران در آستانه‌ی یک گذار تاریخ


🔗"استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم"، نام کتابی است از "جرج لیکاف و مارک جانسون". نویسندگان این کتاب، بر این باورند که مفاهیم و استعاره‌هایی را در سطح زبان، به کار می‌بریم صرفا یک امر زبانی، شاعرانه و ذوقی نیستند، بلکه با آنها زندگی و امور را با آنها معنا می‌کنیم، می‌فهمیم و سامان می‌دهیم.
استعاره‌ها هم بر فهم ما از واقعیت‌ و هم بر نحوه‌ی واکنش ما به واقعیت اثر می‌گذارند. به سخن دیگر، ما جهان را از پس و پشت استعاره‌ها می‌فهمیم و نیز استعاره‌ها به ما می‌گویند که چگونه رفتار کنیم.
"این که جهان پیرامون‌مان را چگونه دریابیم و چگونه با دیگران ارتباط برقرار شویم، ما تحت تسلط و نفوذ مفاهیم و منجمله  استعاره‌ها هستیم. از این رو استعاره‌ها و مفاهیم را باید جدی گرفت.

گذار یک ملت از یک موقعیت به موقعیتی دیگر، با تغییر و انقلاب در استعاره نشانه‌گذاری می‌شود. به سخن دیگر، از طریق وانهادن استعاره‌ای و برگرفتن استعاره‌ای دیگر، سرنوشت آدمیان تغییر خواهد کرد.
پس، استعاره‌های‌مان را عوض کنیم، تا جهان‌مان تغییر کند.

❓  استعاره چیست؟

وقتی از استعاره، استفاده می‌کنیم، در واقع، چیزی را با چیز دیگر "مانند" می‌کنیم. به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم "بحث، جنگ است"، یا "عشق، سفر است"، یعنی تو گویی "بحث"، مانند جنگ و عشق، مانند یک سفر است. از این رو وقتی در باره‌ی بحث با دیگری سخن می‌گوییم از این الفاظ، استفاده می‌کنیم:
برخی از نشانه‌های زبانیِ"بحث، جنگ است" عبارت است از:

پیروز شدن، شکست خوردن، حمله کردن، از موضع خود دفاع کردن. عقب‌نشینی از موضع، و نظایر این‌ها.

وقتی "بحث" را به منزله‌ی جنگ و یا شبیه جنگ تلقی می‌کنیم، آن گاه رفتار ما نیز در بحث کردن با دیگری، شبیه رفتار سربازی است که در سنگر نشسته و در انتظار خصم است تا بر آن غلبه یابد.

"لیکاف" می‌گوید "بیایید فرهنگی را تصور کنیم که در آن بحث را به شکل جنگ در نظر نمی‌گیرند، یعنی کسی برنده و بازنده نیست، اصلا حس حمله یا دفاع و تصرف یا اشغال موضع دیگری مطرح نمی‌شود. فرهنگی را تصور کنید که در آن مباحثه را نوعی رقص در نظر می‌گیرند".
در چنین تصوری، "بحث کردن"، اساسا شکل و  نمای دیگری می‌یاید و رفتار طرفین بحث هم به کلی متفاوت خواهد بود.

دراستعاره که نوعی "شبیه‌سازی" است، گاهی مشبه یا مشبهُ به و معمولا وجهِ شبه حذف می‌شود. به عنوان مثال وقتی می‌گوییم:
"وقت، طلا" است و یا "زمان، پول است"، به واقع، وجه تشابه حذف شده است. در این شبیه‌سازی، با زمان همان معامله‌ای را می‌کنیم که با پول می‌کنیم. حتی اگر به نحو کامل به تشابه میان زمان و پول نیندیشیده باشیم، اما استعاره‌ها، با ما چنین می‌کنند
.

استعاره‌ی چوپان و رمه.

  یکی از استعاره‌های کهن و بلکه کهن‌ترین استعاره‌ای که نسبت و ارتباط میان مردمان و حاکمان‌شان را بازنمایی می‌کند، استعاره‌ی "شبان_گله" است.
استعاره‌‌ای که حاکم را به منزله‌ی چوپان تصویر و تصور می‌کند.
استعاره‌ای بسیار کهن که در میان فرهنگ‌ها، اقوام و حتی متون مقدس آمده است، در این استعاره‌، حاکم  مانند چوپان و در مقابل، همه‌ی کسان دیگر را به منزله‌ی گله و یا رمه‌ی او  معرفی می‌شود. این نکته قابل توجه است که در این استعاره، وقتی از گله و رمه بودن مردمان یاد می‌کردند، هیچ منظورشان تحقیر مردم نبود، بلکه صرفا بیان و توصیف نوعی سلسله مراتب قدرت است.

از این استعاره بهره می‌بردند تا:
اولا،  رابطه و نسبت مردمان و اربابان قدرت را به آسانی فهم کنند
و ثانیا، شیوه‌ی مواجهه با آن را و این که چه رفتار و کنشی باید داشته باشند، معلوم گردد.

وقتی به متون کهن و تاریخ فرهنگ ملل مراجعه می‌کنیم، در می‌یابیم برای صورت‌بندی نسبت و رابطه‌ی میان مردم و حاکمان‌شان از استعاره‌های متفاوتی استفاده می‌کرده‌اند. و هر یک بنا به این که از کدام استعاره بهره می‌جستند، رفتار و کنش‌شان متفاوت بوده است.

✔️  برخی از استعاره‌ها در سنت تاریخی ملت‌ها که نسبت مبان مردم و حاکمان‌شان را مشخص می‌کرده، عبارت است:

➖استعاره‌ی "حاکم، به منزله ی چوپان"  
➖استعاره‌ی "حاکم، به منزله ی کشتی‌بان"
➖استعاره‌ی "حاکم، به منزله‌ی مالک و صاحب"

➖استعاره‌ی "حاکم، به منزله‌ی ولی و پدر"
➖استعاره‌ی "حاکم، به منزله.ی بزرگ قبیله"
➖و در نهایت، استعاره‌ی مدرن "حاکم به منزله‌ی پیمانکار"
📌 ادامه
اینجا

... ۱۴ / ۱۰ / ۱۴۰۳

📚


@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌ایکیگای

🔗در فرهنگ ژاپن کلمه‌ای وجود دارد
که شگفت‌انگیز است. "ایکیگای"
مفهوم این کلمه این است:

دلیلی که صبح ها برای آن برمی‌خیزم
نگاه کنید به خودتان، چرا امروز از خواب بیدار شدم، دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید، نفس بکشید و زندگی کنید.
من هزار «ایکیگای» دارم.

ایکیگای می‌تواند به عشق شما، مهارت شما، علاقه‌های شما، شغل شما، درآمد شما، ماموریت‌های شما و تخصص‌های شما مربوط باشد؛ امّا نکته عجیبی در این کلمه وجود دارد
«آنچه دنیا از من میخواهد
»
و
این دلیل بیدار شدنِ ماست

🔗 ایکیگای
✍️هکتور گارسیا

📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌عشق

🔗عشق، تبدیل شدن به ایده‌آل یک فرد دیگر نیست. عشق، یافتن فردی است که به شما کمک می‌کند تا آنچه در شما بهترین است، نمود حاصل کند.

کسی که عشق می‌ورزد فروتن می‌شود. کسانی که عشق می‌ورزند کسانی هستند که از بخشی از خودشیفتگی‌شان صرف‌نظر کرده‌اند.

هیچ‌گاه به اندازه‌ وقتی که عاشق می‌شویم آسیب‌پذیر نخواهیم بود و هیچ‌گاه به اندازه‌ زمانی که معشوق‌مان را از دست می‌دهیم
بی‌دفاع، درمانده و غمگین نخواهیم شد.

✍️زیگموند_فروید

📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی




اگر روزی دنیا را دوست نداشتی جایت را عوض کن تا از زاویه دیگری به آن بنگری..
دنیا از بعضی زوایا دوست داشتنی‌تر است..
در بعضی زوایا زیبا و دوست داشتنی..
و در بعضی زوایا تاریک و خسته کننده..
و یادت باشد این تویی که باید جایت را عوض کنی..
چرا که دنیا هرگز از جایش تکان نخواهد خورد..


Macarena 🎶
Los Del Rio 🎙


🥂

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

یادداشتی از مصطفا آل احمد

📌فروپاشی تنها در چند دقیقه

🔗"نیکلای چائوشسکو" دیکتاتور سرکوبگر رومانی هنگامی که داشت برای مردم سخنرانی می‌کرد، هرگز فکر نمی‌کرد چند دقیقه بعد مردم وارد دوره انقلاب می‌شوند و حکومتش دقایقی بعد فرو می‌ریزد.

او تا چند دقیقه پیش از فروپاشی می‌پنداشت در اوج اقتدار است. طرفداران قلابی او در میدان جمع شده بودند، عکس‌های بزرگ "چائوشسکو" همه جا دیده می‌شد و صدای کف زدن بگوش می‌رسید که ناگهان، گروه وسیعی
از مردم حرف‌هایش را هو کردند و در یک لحظه اقتدار پوشالی ديكتاتور واژگون شد. پخش مستقیم سخنرانی او از تلویزیون قطع شد و ارتش به مردم پیوست و از شلیک به انقلابیون خودداری کرد. ساعاتی بعد او و همسرش مقدمات فرار خود را آماده کردند. روز بعد "چائوشسکو" به هنگام فرار با هلی کوپتر به همراه همسرش النا دستگیر شد.

او یکی از سرکوب‌گرترین رژیم‌ها را داشت. اما هنگامی که مردم اراده کردند حکومت جبار به چشم بهم زدنی فروریخت و نیروهای به ظاهر وفادار ناگهان پشت دیکتاتور را خالی کردند.

نقل قولی که به غلط و با تحریف به هانا آرنت نسبت داده می‌شود در واقع شرح متفاوتی از "ادوارد بئر" Edward Behr روزنامه نگار فرانسوی است. او نیز نگفته بود "در نظام‌های دیکتاتوری همه چیز تا ۱۵ دقیقه پیش از فروپاشی خوب به نظر می‌رسد" که هرگز در نظام استبدادی هیچ چیز خوب نیست، بلکه بئر در کتاب "چائوشسکو، ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ" بر اساس مشاهدات شرح می‌دهد که چگونه "چائوشسکو" تا دقایقی پیش از فروپاشی فکر می‌کرد همه چیز عادی است، زیرا او با اطمینان از این که همه چیز در کنترل است در حال سخنرانی برای مردم بود.

اما "هانا آرنت" نظریه پرداز سیاسی که از نزدیک ضعف حکومت‌های توتالیتر را دیده بود در این باره می‌نویسد:

"در لحظه ی شکست است که ضعف ذاتی تبلیغات توتالیتر آشکار می‌شود، با از دست رفتن قدرت توتالیتر اعضای آن ناگهان از باور جزمی که تا دیروز جانشان را برایش فدا می‌کردند روی بر می‌گردانند."

مصطفا_آل_احمد


📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

"Must have been a thousand thoughts
Went through my head
As I walked through your door
Must have been a thousand roses
But now, it's come down to this"
.............................

امروز که زنده‌ای، زندگی کن. فردا خواهی مرد. همان‌طور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی.

وقتی که سراسر زندگی‌ات در برابر ابدیت لحظه‌ای بیش نیست، چه جای آن است که خود را عذاب دهی
؟

📖جنگ و صلح
🖋تولستوی

🥂

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌فرق فلسفه با الهیات در زندگی

🔗الهیات می گوید سعادت و خوشبختی خودمان را محقق می کنیم از طریق قانون خدا یا خدایان.

🔗فلسفه می گوید من نیازی به خدایان ندارم خرد خودم کافیست. خود بسنده ام، خودم می توانم خودم را خوشبخت کنم، از خودم مراقبت بکنم.

🔗اُریپید، نمایشنامه نویس یونانی در نمایشنامه اش خیلی تند حمله می کند به خدایان، و به جامعه اش می گوید: ما اگر می خواهیم جامعه ای انسانی بسازیم به خرد و عقل خدایان نیازی نداریم، چون خدایان عاطفه ندارند، ما انسانیم، آدمیم اگر فردا قانونی را بنویسم عاطفه را ترکیبش می کنیم، ولی آن اخلاق و قانونی که از آسمان می آید راحت می تواند زنی را سنگسار بکند چون عاطفه ندارد. خدایان نمی توانند برای جامعه انسانی قانون بنویسند چون فاقد صفات انسانی هستند رحم ندارند، عاطفه ندارند، رابطه ی بین الاذهانی با انسان ندارند که بخواهند اورا درک کنند. میلیون ها نفر بخاطر اختلاف عقیده همدیگر را قتل و عام می کنند، مسیحیت، اسلام، داعش، طالبان، شیعه، سنی به جان هم می افتند، عمل انتحاری انجام می دهند در مقابل دیدگان خدا و خدایان، اگر این انسان ها از خدا فرمان نمی بردند و خودشان قانون گذار بودند بخاطر  عقیده بخاطر دوکسا آدم نمی کشتند، می گفت امکان دارد عقیده من غلط باشد. شاید استدلالی بهتر وجود داشته باشد، حقیقت که نزد من نیست، می گفت: حقیقت آئینه ی شکسته شده ای است که هر قطعه ای از آن نزد یک نفر است و خودش را در آن به مثابه حقیقت می بیند. پس حقیقت نزد همگان است و همگان همگی حاضر و آماده نیستند، حقیقت نسبی است، این مطلق نگری و دکسا، قانون آمده شده از طرف خدایان است که انسان ها را به جنگ وا می دارد و باعث کشت و کشتار و قتل عام همدیگر می شود.

آفرودیت

📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی



📌همیشه بین توصیه‌های عقل و دل، باید توازنی برقرار کنیم و امروز به این نتيجه رسیده‌ام که کفّه‌ی دل باید سنگین‌تر باشد. من پیر و دنیادیده نیستم و نصیحت و نسخه ندارم، ولی دل را جدی بگیرید، تربیتش کنید و به عقلانیت‌تان وصلش کنید. شاید خوشبختی در این است که سراغ دل



همیشه بین توصیه‌های عقل و دل، باید توازنی برقرار کنیم و امروز به این نتيجه رسیده‌ام که کفّه‌ی دل باید سنگین‌تر باشد. من پیر و دنیادیده نیستم و نصیحت و نسخه ندارم، ولی دل را جدی بگیرید، تربیتش کنید و به عقلانیت‌تان وصلش کنید. شاید خوشبختی در این است که سراغ دل برویم و با عقل هدایتش کنیم؛ البته شايد.


معین_دهاز


@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاش می‌توانستم دردتان را دوا کنم؛
همین دردِ دور بودن‌ها،

دیر دیدن‌ها،
دیگر ندیدن‌ها،

همین که جِسممان بهاران است و جانمان پاییز...


✒️"محمد صالح علاء"
🥂

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

🔗برداشتن نقاب، بیماری شد
مشغولیت همه ریاکاری شد

تابیدن خورشید خرد شد آغاز
ترسید شب و حجاب اجباری شد


در آب ولی سراب اجباری بود
تبلیغ برای خواب اجباری بود

ای کاش که در ذهن شما جای حجاب
برداشتن نقاب، اجباری بود

✍شعر از مازیار کریم

📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌در دوره ایی از زندگی، سایه‌ایی سنگین بر جهان انسان می‌نشیند که با هیچ منطقی قصد کنار رفتن ندارد.
باید زیر این سایه لم داد، آرام نشست و بیهوده تقلا نکرد، تا زمانی که آفتاب از شرق طلوع کند و نور از حفره های قلب وارد شود و تو نیز آفتاب شوی!

منطق، استدلال و گفتارهایی که ماهیتِ درمانی دارند، فقط می‌توانند قدرتِ تاب آوری را در آدمی تقویت کنند! این که انسان چون شمعی در باد می‌سوزد، اما خاموش نمی‌شود! زندگی در این دوره، سراسر تردید است؛ در تردید انکار خویش، و امید به بودن! و سایه انداختنِ این پرسش؛ آیا ارزش دارد که ادامه دهم؟
آیا زندگی چیزی در چنته دارد؟ آیا من دوباره سرخوشی از زیستن را تجربه خواهم کرد؟ آیا خورشید دوباره در زندگی من طلوع خواهد کرد؟

اما زندگی در این دوره، عجیب چیزی بکر و مرموز را در خود نهفته دارد که نمی‌خواهد به سادگی آن را به تو پیشکش کند! چیزی چون زایش، پرتاب شدنی که برای شناخت آن، نمی‌توانی با آن نسخه‌ی قبلِ خویش، درکش کنی!

همین زایش و دیگری شدن، عامل بسیاری از خلاقیت های ادبی و هنری بوده است. اما چنین هدیه‌ای اغلب به کسانی از سوی زندگی داده می‌شود که از این وضعیت گریزی ندارند و با تمام نزاری و تکیدگی، شجاعانه تا آخرین لحظه ی بدرود این حال، این آخرین تکه ی این سایه، صلیب خود را به تنهایی بر دوش می‌کشند! به افیون کاذبی یا تسکین موقت پناه نمی‌برند که آنها را در غفلت از این وضعیتِ آشفتگی، فرو ببرد. این شرایط را می‌پذیرند، زیرا کسی که قلبش شکسته، باید این تکه های شکسته را در دست بگیرد، آن‌ها را تیمار کند تا دوباره این قلب را احیاء کند! و می‌پذیرد که قلب شکسته درد دارد، روح کوفته شده اش خسته است، و مگر می‌توان درد را انکار کرد؟

انسانی که این چنین  از پس خویش بر آید، به قول نیچه، انسانی زیاده انسان است!

✍حمزه_میرسالاری
📚

t.me/soginnnn

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📖 دنیای قشنگ نو اثر
✍آلدوس_هاکسلی

🗞
ادبیات_داستان
📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌نگاهی به کتاب دنیای قشنگ نو

🔗رمان هایی که بخواهند به این شکل آینده‌ای ضد آرمانی را به تصویر بکشند، زیاد نیستند و بدون شک معروف ترین آن ها کتاب ۱۹۸۴ اثر جرج اورول است. اما کتاب دنیای قشنگ نو هم از اهمیت کمی برخوردار نیست و حتی منتقدان آن را با ۱۹۸۴ مقایسه می کنند.

یک نکته دیگر در مورد کتاب دنیای قشنگ نو این است که آلدوس هاکسلی ۱۵ سال بعد از نوشتن کتاب، مقاله ای منتشر می کند (این مقاله در ابتدای کتاب آمده است) و در آن به برخی از نقص‌های مهم کتاب اشاره می کند.

📌قسمتی از این مقاله:

نقایص آن در قالب اثر هنری بسیار است و اگر می‌خواستم این نقایص را اصلاح کنم لازم می آمد کتاب را بازنویسی کنم.هاکسلی در همین مقاله در مورد افرادی که دنیا را در داستان اداره می کنند می گوید:
کسانی که دنیای قشنگ نو را اداره می کنند چه‌بسا عاقل (در مفهوم مطلق کلمه) نباشند، منتها دیوانه نیستند و هدفشان نیز هرج و مرج نیست بلکه ثبات اجتماعی است. به منظور دست یافتن به همین ثبات است که با وسایل علمی انقلاب به راستی انقلابی غایی و مشخص را پیش می برند.

یک نکته نهایی در مورد کتاب دنیای قشنگ نو طنز تند و سنگین آن است. در قسمت های مختلفی از کتاب، دیالوگ هایی از شخصیت‌های نمایشنامه‌های شکسپیر، مثل نمایشنامه‌های هملت، مکبث، رومئو و ژولیت، طوفان، شاه لیر و اتللو وجود دارد که ممکن است قابل درک نباشد. مترجم تمام تلاش خود را کرده است تا در قالب پاورقی این موارد را با خواننده مرور کند اما اگر قبل از خواندن کتاب این نمایشنامه‌ها را خوانده باشید، از کتاب لذت بیشتری می برید.

   📌 قسمت هایی از متن کتاب دنیای قشنگ نو

یک تخم، یک جنین، یک فرد بالغ – حالت طبیعی. اما تخم بوکانوفسکیزه‌شده جوانه می زند، تکثیر پیدا می کند، قسمت قسمت می شود. از هشت تا نود و شش جوانه، و هر جوانه تا حد یک جنین کاملا شکل یافته رشد می کند و هر جنین تا حد یک فرد بالغِ تمام قد. رشد دادن نود و شش تا آدم، در حالی که پیش از این فقط یکی عمل می آمد. پیشرفت.

راز سعادت در همین نهفته است: دوست داشتن آنچه آدم باید انجام بدهد. تمام هدف‌های شرطی‌سازی در این خلاصه می‌شود: علاقه‌مند ساختن آدم‌ها به سرنوشت اجتماعیِ گریزناپذیرشان.

هیچ وقت حس کرده ای که یه چیزی در درونت هست که فقط منتظره تا تو مجال بیرون اومدن بهش بدی؟ یه جور قدرت اضافی که به کار نمیبریش- میدونی، مثل اون آبی که از آبشار میریزه پایین بدون اینکه روی توربینها بریزه؟

ترجیح میدم خودم باشم، خودم باشم و دمغ باشم بهتره تا اینکه کسی دیگه باشم و خوش باشم.

لنینا تکرار کرد: «پیر؟ آخه مدیر هم پیره، خیلی ها پیرند، ولی دیگه اینجوری که نیستند.»
«علتش اینه که ما نمی گذاریم این طور بشن. در مقابل امراض محافظتشون می کنیم. ترشحات داخلی‌شونو به دست خودمون، به میزانی که برای جوون موندن لازمه، کم و زیاد می کنیم. نمیگذاریم نسبت منیزیوم – کلسیوم اونها از میزانی که در سی سالگی بوده پایین تر بیاد. خونشون رو با خون جوان تعویض می کنیم. سوخت و ساز بدنشون رو همیشه در تحرک نگه می داریم. بنابراین پرواضحه که اون طور به نظر نمیان.»

چون دنیای ما شبیه دنیای اتللو نیست. هلیکوپترها را نمی شود بدون فولاد ساخت – تراژدی را هم نمی شود بدون عدم ثبات اجتماعی ساخت. اوضاع دنیا در حال حاضر تثبیت شده است. مردم خوشبختند؛ آنچه را می خواهند به دست می آورند و آنچه را نتوانند به دست بیاورند، نمی خواهند. وضعشان روبه‌راه است؛ در امان‌اند؛ هیچ وقت مریض نمی شوند؛ از مرگ پروایی ندارند؛ از شر و شور و پیری بیخبرند، که مایه سعادتشان است؛ وبالی به اسم پدر و مادر ندارند؛ زن یا بچه یا عشاقی هم دل در گرو آن ها ببندند ندارند؛ طوری شرطی می شوند که نمی توانند رفتار غیرمقتضی داشته باشند
.

هیچ چیز را که مفت به آدم نمی دهند. برای خوشبختی باید تاوان داد.

📚

@Abe_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌مقاومت‌های عقلانی بدترین انواع مقاومت نیستند:

در آنها دست بالا همواره از آن ماست ولی بیمار علاوه براین قادر است مقاومت را طوری نشان دهد که از چهارچوب روانکاوی خارج نشود؛ چیزی که غلبه بر آن یکی از دشوارترین مسائل تکنیکی است.

او از طریق آنچه با عنوان «انتقال» شناخته می‌شود نگرش‌ها و تکانه‌های هیجانی سال‌های اولیه زندگی‌اش را به جای یادآوری، تکرار می‌کند و این می‌تواند به صورت مقاومتی علیه درمانگر و درمان خودش را نشان دهد.

اگر بیمار مرد باشد، معمولاً لوازم آن را از رابطه با پدرش اقتباس می‌کند و درمانگر را در جایگاه او قرار می‌دهد. به این ترتیب تقلایش برای کسب استقلال فردی و استقلال رأی جاه طلبی‌اش که هدف اول آن انجام امور به خوبی پدر یا فراتر رفتن از او بوده است، یا ناخرسندی‌اش از این بابت که برای دومین بار در زندگی‌اش زیر بار سنگین قدردانی میرود چیزهایی‌اند که مقاومتش را با آنه‌ا شکل می‌دهد.

لذا گاه این برداشت به ذهنمان خطور می‌کند که بیمار قصدش برای خاتمه دادن به درمان را با این قصد جایگزین کرده است که به درمانگر نشان دهد در اشتباه است ناتوانی‌اش را به او اثبات کند و بر او پیروز شود.

زنان توانایی استادانه‌ای دارند تا از انتقالی محبت آمیز و با رنگ و بوی اروتیک به درمانگر برای هدف مقاومت بهره برداری کنند. اگر این دلبستگی حد مشخصی پیدا کند، علاقه‌شان به موقعیت فعلی درمان و تعهداتی که در ابتدای آن متقبل شدند به کلی رنگ خواهد باخت.

حسادتشان که هیچ‌گاه غایب نیست و رنجیدگی‌شان از جواب ردی که اجتناب ناپذیر است، ولی محترمانه ابراز می‌شود، به احتمال زیاد اثر مخربی بر تفاهم با درمانگر دارد. بنابراین یکی از نیرومندترین نیروهای محرک روانکاوی را از کار می‌اندازد.

✍زیگموند فروید

📚


@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

🔗تجربه‌ٔ «آی گفتی!»

✍مصطفی ملکیان


📌در روان‌شناسی تجربه‌ای هست به نام "آی گفتی" (Ah experience). این تجربه زمانی اتّفاق می‌افتد که حرفی را می‌شنویم یا می‌خوانیم و با خود می‌گوییم:
آی گفتی! این را یک عمر می‌دانستم، امّا نمی‌توانستم بگویم، یا این را نمی‌دانستم ولی انگار این حرف از عمقِ وجود من زده شده است [جانا سخن از زبانِ ما می‌گویی!].
گزاره‌هایی که با آنها به تجربه‌ٔ "آی گفتی!" می‌رسیم، شهودهایِ ما هستند.

📖 کتاب‌هایی در جهان هست که نویسندگانِ آن توانسته‌اند تویِ پوستِ همه‌ٔ آدم‌ها بروند، طوری‌که همه‌ٔ آدم‌ها خود را در آن کتاب‌ها می‌یابند و با آنها احساسِ یگانگی یا همزادپنداری می‌کنند. این کتاب‌ها بهتر از هر مشاورِ روانی‌ای عمل می‌کنند.

اگر ۱۰ تا از این کتاب‌ها را بخوانیم و جملاتی را که با آنها تجربه‌ٔ "آی گفتی!" برایمان اتّفاق می‌افتد را مشخّص کنیم، تقریباً همه‌ٔ شهودهای ما کشف خواهند شد. نامِ این کتاب‌ها را در ادامه می‌توانید ببینید.

📖 فهرست کتاب‌ها:

۱. برادرانِ کارامازوف، نوشته‌ٔ داستایوفسکی،‌ ترجمه‌ٔ صالح حسینی، نشرِ ناهید

۲. مائده‌هایِ زمینی و مائده‌هایِ تازه (دو کتاب، در یک جلد)، نوشتهٔ آندره ژید، ترجمه‌ٔ مهستی بحرینی، انتشاراتِ نیلوفر

۳. گزارش به خاکِ یونان، نوشتهٔ کازانتزاکیس،‌ ترجمه‌ٔ صالح حسینی، انتشاراتِ نیلوفر

۴. لبهٔ تیغ، نوشتهٔ سامرست موام، ترجمه‌ٔ مهرداد نبیلی، نشرِ فرزان روز

۵. سیر و سلوکِ زائر، نوشتهٔ جان بانی‌یِن، ترجمه‌ٔ گلناز حامدی، نشرِ مدحت

۶. تشبّه به مسیح، نوشتهٔ توماس آکمپیس، ترجمه‌ٔ سایه میثمی، ‌نشرِ هرمس

۷. زوربایِ یونانی، نوشتهٔ کازانتزاکیس، ترجمه‌ٔ محمّد قاضی، نشرِ خوارزمی

۸. آناکارنینا، نوشتهٔ تولستوی، ترجمه‌ٔ سروش حبیبی، نشرِ نیلوفر

۹. مادام بوواری،‌ نوشتهٔ گوستاو فلوبر،‌ ترجمه‌ٔ مهدی سحابی، نشرِ مرکز

۱۰. سوناتِ کرویتسر، نوشتهٔ تولستوی، ترجمه‌ٔ سروش حبیبی، نشرِ چشمه

۱۱. گرگِ بیابان، نوشتهٔ هرمان هسه، ترجمه‌ٔ کیکاووس جهانداری، نشرِ علمی و فرهنگی

۱۲. اعترافاتِ آگوستینِ قدیس،‌ ترجمه‌ٔ سایه میثمی، نشرِ سهروردی

۱۳. تأمّلات، نوشتهٔ مارکوس اورلیوس، ترجمه‌ٔ عرفان ثابتی، نشرِ ققنوس

۱۴. در بابِ حکمتِ زندگی، نوشتهٔ آرتور شوپنهاور، ترجمه‌ٔ محمّد مبشّری، انتشاراتِ نیلوفر

۱۵. تتبّعات، نوشتهٔ مونتنی، ترجمه‌ٔ احمد سمیعیِ گیلانی، نشرِ سخن



✍مصطفی ملکیان
🔗 درسگفتارِ فلسفهٔ اخلاق

📚


@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

🎧موسیقی_خاطره_انگیز

📌امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:
"کجایی؟!"
دلم هُری فرو ریخت..
مدت‌ها بود منتظرر شنیدن همین یک کلمه بودم..
چه فرقی می‌کند کجایی دنیا نشسته باشی..
مهم این است که یک نفر هست که کجا بودنت برایش مهم است!!
شاید آن یک نفر رویش نشود بگوید:
دلم برایت تنگ شده و به جانت نق بزند که بیا دیگر..
و همه‌ی این حرف را خلاصه کند در "کجایی؟!"

داشتم به همین چیزها فکر می‌کردم که دوباره پیام آمد:
ببخشید اشتباه فرستادم!!
برایش نوشتم:
می‌دانم..
من در ایستگاه اتوبوس خیابان ولیعصر نشسته‌ام..
می‌شود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگر حالم را نپرسید..

آدمها غریبه برایشان مهم نیست که دیگران چگونه‌اند..
یا کجای شهر نشسته اند..
تو که غریبه نیستی..
بپرس حالِ مرا..
لطفا بگو "کجایی؟!"


بوی پیراهن یوسف 🎶
✍ مجید انتظامی

🥂

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

"در فرهنگ جنسیتی، اخلاقیات با مردسالاری در تضاد هستند"

☘پایه‎ی مردسالاری، مرد قدرت‌طلب و استثمارگر است و نظام طبقاتی استثمار انسان را ازطریق تقویت مرد قدرت‌طلب و درنتیجه فرهنگ مردسالاری، به پیش می‌برد و خود تفکر مردسالاری سدی عظیم در مقابل انسانیت می‌آفریند.
مرد باید درک این مطلب را داشته باشد که نظام طبقاتی و مردسالاری او را به این دلخوش کرده که زن ابژه‏ی اوست و خدایی و فرمانروایی بر زن را به او سپرده است اما این خدایی و فرمانروایی در برابر زن به بهای ابژه بودن و برده بودن خود مرد و اسارتش در دست سیستم به او واگذار شده است.
برای فروپاشی نظام مردسالار و استثمارگر و شکل گیری جامعه‎ی انسانی که مرد هم نیمی از آن را تشکیل می‌دهد. باید به رفع ستم جنسیتی بر زن باور داشت و برای رفع این ستم، ایثار و از خودگذشتگی به خرج داد.

✨ به‌طور خلاصه،نکته‎ی مهم در این فرهنگ، رفع ستم طبقاتی و رفع ستم
جنسیتی است.


✍سوسیولوژی_Sociology


/channel/Sociology3339333

/channel/sociology33399333

Читать полностью…

آسمان آبی

📌شوپنهاور می‌گوید:

وقتی از طبیعت سطحی و پوچ اندیشه‌هایِ دیگران، تنگ‌نظریشان، حقارت دیدگاه‌هایشان، پستی نیت‌هایشان و تعداد خطاهایشان کاملا آگاه می‌شویم، کم‌کم به چیزی که در سرشان می‌گذرد بی‌تفاوت می‌شویم، زیرا زمین مملو از آدمهایی است که ارزش هم‌صحبتی ندارند‌، به نظرت واقعا عاقلانه است که ما نظرات چنین آدم‌هایی را جدی بگیریم؟

چرا اجازه دهیم که قضاوت‌هایشان تعیین کند که ما چگونه آدمی باشیم؟

آیا نوازنده از تشویق بلند حضار مسرور می‌شود اگر بداند همه‌ مخاطبانش ناشنوا هستند؟

🔗اضطراب_وضعیت
آلن_دو_باتن

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌 نکسوس؛ تاریخ مختصر شبکه‌های اطلاعاتی، از عصر حجر تا هوش مصنوعی [۲۰۲۴]



✍ نویسنده: یووال نوح هراری
🖋 مترجم: مهدی نجفی‌خواه
🎙 ویراست و خوانش: فرهاد ارکانی

📌 فصل پنجم {بخش اول}

تاریخ مختصر دموکراسی و دیکتاتوری
دموکراسی
«دیکتاتوری اکثریت» نیست!
سبد حقوق بشر و سبد حقوق مدنی
مردم Vs حقیقت
انتخابات روشی برای «کشف حقیقت» نیست!
از پوپولیسم به دیکتاتوری
دموکراسی پیچیده؛ دیکتاتوری ساده!
یک ملت؛ یک کشور؛ یک رهبر
از پوپولیسم به آنارشی
از پوپولیسم به اسطوره‌سازی


📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

📌فرهنگ‌کشی و خودکشی فرهنگی، دو مقوله‌ی جدا و متفاوت از هم است.

گرچه کشتن و امر کشتن و فعل کشتن معنای واحدی دارد. کشتن، کشتن است و هر دو خاموش کردن زندگی است، اما تفاوت فراوانی هست بین دگرکشی و خودکشی. در دگرکشی، جبر حاکم است و در خودکشی، اختیار. در دگرکشی مأمورین جوخه‌ی اعدام زانو بر زمین می‌زنند، یا سرپا می‌ایستند و آدم زنده‌ای را سوراخ‌سوراخ می‌کنند، آبکش می‌کنند. برای فرجامِ کشتن، نه به‌خاطر راحتی محکوم، تیر خلاصی هم در شقیقه‌اش رها می‌کنند. برای جوخه‌ی اعدام، مأمور اعدام، مهم نیست که چه کسی پای دیوار است هرکسی را به‌دست‌شان بسپارند چشم‌بسته می‌کشند.
تنها حکم اعدام لازم است حکم اعدام محکوم، ابزار اصلی کار آنهاست. جلادان دنبال دلیل نمی‌گردند آنها می‌کشند بی‌هیچ دل‌شوره یا قلقی بی آن‌که غثیان به آن‌ها دست بدهد، یا دست‌و‌دل‌شان بلرزد مأمورین جوخه‌ی اعدام جلادان حرفه‌ای، چند دقیقه‌ای بعد سر سفره‌ای می‌نشینند و اگر نمک و فلفل چلوکباب یا آبگوشتی را که کوفت می‌کنند، اندک باشد، نمکدان و فلفل‌دان از دست همدیگر از چنگ همدیگر درمی‌آورند، تا مأکول خویش را خوشمزه‌تر سازند. بالاسر این مأمورین لامعذور همیشه جانوری هست که حکم صادر می‌کند، و بالاسر تمام جانورانی که حکم صادر می‌کنند سلطه‌ی رژیمی است که همچون ابر سیاهی بر فضای حاکم و محکوم و آکل و مأکول سایه گسترده است.
حكم اعدام یک انسان با حکم اعدام فرهنگ یک ملتی مطلقاً تفاوتی ندارد. اعدام، اعدام است. حکومت دستور می‌دهد حکام حکم صادر می‌کنند، و جوخه‌ی اعدام فرهنگ با انواع و اقسام سلاح‌ها پا در میان می‌گذارند و بیرون می‌ریزند، روزنامه‌ها را غارت می‌کنند کتاب‌ها را به آتش می‌کشند، مراکز فرهنگی را می‌بندند و درِ دانشگاه‌ها را گِل می‌گیرند و آخر سر آزمایشگاه‌های علمی و کلاس‌های درس تبدیل می‌شود به بیت‌الخلای جاهلان متعصب و بعد می‌گردند و می‌گردند و می‌گردند و هرکسی را که صاحب فکر و اندیشه‌ای باشد می‌جویند و می‌جویند و می‌جویند و پای دیواری می‌کارند و کارشان را می‌سازند نه‌تنها کتاب‌ها را، که اگر معماری ساختمانی مایه‌ی اندیشه شود یا چناری در گوشه‌ی چمنی جلوه‌ای از زیبایی داشته باشد، همه را از بن برمی‌اندازند. فرهنگ‌کشی همان دگرکشی است که مأمور چشم‌کور و گوش‌کر لازم دارد، جلاد لازم دارد، مزدور لازم دارد. کشتن فرهنگ و تدفین فرهنگ، به‌همان سادگی است که انسانی را می‌کشند و زیر خاک چالش می‌کنند که آخر سر می‌پوسد و حتی تفاله‌ای از وی باقی نمی‌ماند

📚

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

ترانه علیدوستی ممنوع الپرواز شد!!!

مینا اکبری، فیلمساز نوشت: ترانه علیدوستی قصد داشته با دخترش به قشم سفر کند؛ اما فهمیده کدملی‌اش برای تمام پروازهای داخلی و خارجی مسدود شده. حالا دخترش اشک می‌ریزد؛ چون مادرش ممنوع‌الپروازه!

به قول ترانه، «تا حالا چنین چیزی دیدید؛ ممنوع‌الپرواز !
بله؛ این‌جا ایران است
.

عکس : شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

به دوستانِ جوان‌ترم، که در حوالی بیست‌ واندی سالگی‌اند :

امروز شب تولدم هست و به مناسبت این روز، تمایل دارم افکارم رو با شما در میان بگذارم  وقتی به عقب برمی‌گردم و به دوران بیست‌سالگی‌ام خودم فکر می‌کنم ، احساسات مختلفی در درونم به وجود میاد ...

بیست‌سالگی ام  دوره‌ای بود پر از شگفتی و اتفاقات جدید و در عین حال ، پر از چالش‌ و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز....

به نظرم این زمان، بهترین فرصت برای شناخت خودم بود همینطور پرداختن به  علایق و آرمان‌هام  ؛  اما واقعیت اینکه من در این دوران به اندازه‌ی کافی از زندگی لذت نبردم.....

اما باتمام چالش های زندگیم از لحظات کوچک و شیرین زندگی خودم غافل نشدم  چراکه زندگی همین لحظاتِ کوچکه
و تجربه‌های ساده و زیبای روزمره که شاید معنای واقعی خوشبختیمون رومی‌سازه ....

اماامروز ، که پخته تر شدم ؛ خودم به این نتیجه رسیدم که باید درست‌تر زندگی میکردم ، به خصوص در دوران نوجوانی خودم .‌‌...

انتخاب‌ها و تصمیمات ما میتتونن تأثیرات زیادی بر زندگی‌ ما بذارن ، اما هرگز نباید فراموش کنیم که زندگی کردن در همین لحظه، و لذت بردن از اون ، به اندازه‌ی تمام برنامه‌ریزی‌هامون هم مهم هستن ...

دل ما میتونه راهنمای خوبی باشه ؛  اما مهم که با عقلانیت وارد عمل بشیم والبته که خودمون رو‌هم فراموش نکنیم .....

زندگی ما یک سفره و تولدها نقطه‌های عطف در این سفره ؛  از این سفر لذت ببرید با تمام چالش هاش ....

بیایید این سفر را با همه‌ی چالش‌ها و زیبایی‌هایش جشن بگیریم و هر روز به دنبال کشف افق‌های جدید در زندگی‌امان باشیم.....

#تولد
🥂

@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

یک قطعه‌ی موسیقی را مبتنی بر خاطرات شنیداری خودمان و اجدادمان، «حماسی و انقلابی» یا فرح‌افزا و یا اندوهبار تشخیص می‌دهیم، یا ریشه‌اش عمیق‌تر از این‌هاست؟

چگونه است که مثلاً در خشم‌انگیز بودن یک قطعه، اغلب شنوندگان توافق نظر دارند، امّا قطعه‌ای دیگر را عده‌ای «نشاط‌آور» و عده‌ای «کسل‌کننده»، توصیف می‌کنند.

آن قطعاتی از موسیقی که قادرند افراد بیشتری را در مورد خود هم‌نظر کنند، چه تفاوتی دارند با آن‌هایی که عواطف متغیری را در آدم‌ها برمی‌انگیزند؟

این پرسش‌ها، پیش از هرچیز می‌خواهند بگویند که هرگز موسیقی را «سرگرمی» فرض نگیرید
.


🔗بادها و بادبان‌ها
✍ نسیم تیمورپور


@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی



یه جای خوندم : "نه مسیر مهمه نه مقصد ،

این همراهته که مهمه ... "

🍷
@Abi_Asman

Читать полностью…

آسمان آبی

🎧All in all you're just another brick in the wall
.........

📌
هنر ویرانگر است، در پیِ برانگیختنِ انسان و خلاص کردن‌اش از روزمرگی است،

خواه با ستایشِ زیبایی یا نشان دادنِ خدایان هولناک؛ هدف یکی است.

📚


@Abi_Asman

Читать полностью…
Subscribe to a channel