aba_abedin_channel | Unsorted

Telegram-канал aba_abedin_channel - Aba Abedin

1023

جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین

Subscribe to a channel

Aba Abedin

متن: #آباعابدین
خوانش: سعیده تخت‌روان

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

بستگی داره کدوم طرف پل باشی
بهت گفته باشه بیا تموم کنیم، یا رفته باشی که تموم کنی.
وقتی بهت گفته باشه که من دیگه نمی‌خوامت، دیگه نمی‌تونم باهات ادامه بدم، یه برقی تو چشماشه، یه برق ظریف، که تو می‌بینی و اون از وجودش آگاه نیست، حتی تمام تلاششو می‌کنه که بهت بگه چقدر غمگینه اما تو نمی‌تونی باور کنی، مث خیلی چیزای دیگه، چون تو داری متلاشی می‌شی، اما اون داره با هیجان خاصی به داستانی که ساخته نگاه می‌کنه.
تو دو قدم می‌ری، یه قدم برمی‌گردی اما اون مصمم داره بدرقه‌ت می‌کنه.
تو دست‌پاچه‌ای و نمی‌دونی برای آخرین بار باید چیکار کنی، بغلش کنی؟ ببوسیش؟ نگاهش کنی؟ نمی‌دونی کوله‌تو از چی باید پر کنی، اما اون هزاربار تو ذهنش این درو پشت سرت بسته.
من می‌دونستم این آخرین باره که بغلش می‌کنم
می‌دونستم دیگه قرار نیست ببینمش
می‌دونستم این آخرین باره که ریه‌هامو از عطرش پر می‌کنم
می‌دونستم...
اونم می‌دونست
برای همین می‌خندید.

آبا عابدین
داستان ناتمام
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

متن: #آباعابدین
خوانش: سعیده تخت‌روان، مهدی عجمی

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

واسه روزایی که با تو گم شدم
همه چیز زندگیمو باختم
گرچه راضی‌ام که اومدی و من
عشقو با وجود تو شناختم

قبل تو شبیه بغض بودم و
با غمم به هیشکی رو نمی‌زدم
عشق تو منو بزرگ کرده بود
بعد تو به ابر مو نمی‌زدم

بعد تو رو اصفهان باریدم
روی رشت و زاهدان باریدم
روی مشهد و کویر لوت و بم
توامان و بی‌امان باریدم

آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

چه چیز می‌تواند
یک پرنده را از پریدن بازدارد؟
یک‌بار امتحان کن
بی‌هوا برایم آغوش بیاور
با یک سبد دوستت دارم
چگونه می‌توانم بگریزم بگو
می‌توانم بگریزم؟
نه
من برای دست‌های تو آفریده شده‌ام

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

یک روز سر فرصت
برایم خواهی گریست
ابرگونه
باران‌سا
با عطری که تنها یک‌بار بوییدی

من چهل پرنده‌ی غمگینم آن‌روز
چهار هکتار زمین بایر
که سنگ روی سنگم بند نیست

از حالا برایم بغض کن

من این شعر را در آینده نوشته‌ام
تو امروز می‌خوانی
حالت اصلا دیدنی نبود

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

یه روز که خشک شدم و دیگه صدامو نشنیدی
برای گرم کردنم آتیش میاری
یه روز که تمام کلماتمو ازم گرفتی
برای حرف زدن
به شاخه‌های شکسته‌م نگاه می‌کنی
کاش اون‌روز
زبون اشاره‌ی درختارو یاد گرفته‌ باشی
تا بفهمی دارم به کجای قلبم اشاره می‌کنم

آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از آدمایی که رفتن بپرس، به کجا رسیدن.
چمدون قبل سفر چمدونه، بعد سفر هم چمدونه.
آدما می‌رن که به جای درست برسن، به آدم درست، ولی تنها کار درست موندنه.
تنها کار درست، درست کردن و موندنه.
آدما می‌خوان صد نفرو از یه زاویه دوست داشته باشن، ولی من یاد گرفتم یه نفرو از صدتا زاویه دوست داشته باشم و هرروز با هر قهر و آشتی یه زاویه به زوایام اضافه بشه.
فاطمه می‌گفت: من تمام دلخوشیم اینه که شبا کنار امیر بخوابم، حتی اگه قهر یا ناراحت باشم، حتی اگه خیلی چیزا خراب باشه، حتی اگه یه جاهایی کم بیارم. راست می‌گفت چون فاطمه چمدون نبود، فاطمه یه نفرو اونقدر دوست داشت که ازش عبور نمی‌کرد، چون فاطمه قبل از رفتن رسیده بود.

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

همیشه شب بوده، امشب هم شب است
من برای تاریکی نام‌های دیگری می‌گذارم
مثلا امروز‌ صبح "میز" بود، ظهر "ماشین" بود، الان هم "پتو"ست.
می‌گفت: اگر نمی‌توانی چیزی را تغییر بدهی آن‌را بپذیر و من هم تاریکی را پذیرفتم،اصلا برای همین پنجره را کور کرده‌ام و چراغ‌ها را کشته‌ام که وقتی در خانه راه می‌روم، به جای خالی تو نگاه نکنم، به رفتار متناقضت در عشق ورزیدن فکر نکنم و در خاطراتی که باهم نداریم غرق نشوم.
حدس بزن کدام طرف دیوار خانه است!؟
این را گفتی و در را بستی، شاید هم من بستم، چه فرقی می کند، در هر حال من خانه را آن طرف دیوار جا گذاشتم.
اصلا برای همین خوابیدن را شروع نمی‌کنم، چون نمی‌توانم چشم‌هایم را ببندم، چون در هر دو طرف پلکم تاریکی‌ست و این یعنی همه چیز تاریک است، من تاریک است، تو تاریک است، میز تاریک است، ماشین تاریک است، پتو تاریک است، تاریکی تاریک است.

آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

اینجایی که ایستادی تاریک‌ترین جای دنیاست
ولی باید بدونی دقیقا از همینجاست که می‌تونی نور رو ببینی و پیدا کنی.
به خودت و نور قلبت اعتماد کن و بدون من هم اینجا کنارتم.
شاید باور نکنی ولی من نور‌های زیادی رو دیدم که آرزو داشتن امروز جای تو باشن.
نترس، نگران نباش و فقط بوی نور رو دنبال کن
و هروقت کمک خواستی چشماتو ببند و صدام کن.
باشه؟

Читать полностью…

Aba Abedin

شجاعی یا چیزی برای از دست دادن نداری؟
این دوتا در عمل یه چیزن ولی در باطن خیلی فرق دارن

Читать полностью…

Aba Abedin

رفتن راحت‌ترین کاریه که آدما انجام می‌دن، اما آیا درست‌ترین کاره؟ آیا لازمه‌ی ادامه دادن رفتنه؟
من ولی دوست دارم بمونم، دوست دارم تو روزای سخت در کنار چیزایی که یه روزی باهاشون شاد بودم، بمونم. دوست دارم بهشون بگم حالا که همه‌چیز برای رفتن فراهمه و همه دارن می‌رن من می‌مونم، مثل هربار.

این روزا تعریفم از دوست داشتن خیلی عوض شده
حالا فکر می‌کنم
دوست داشتن یعنی وقتی که می‌تونی بری، بمونی.

Читать полностью…

Aba Abedin

تهران عزیزم! سلام.
من با تمام خیابان‌های تو بزرگ شدم، در کوچه‌های تو عاشق شدم، در بام‌های تو گریستم، من نام تمام درختانت را بلدم، تمام پرندگانت را می‌شناسم و با شروع خورشید، بیشتر دوستت داشتم.
تهران عزیزم! حالا که خالی‌ از هر صدا و هیاهو در دستان مادرت دماوند آرام گرفته‌ای، حالا که اهالی‌ت تورا به تنهایی وانهادند.
من تورا رها نمی‌کنم، من اگر حتی آخرین بازمانده‌ات باشم، مراقبت خواهم بود.
تهران عزیزم!
من عزیزانم را رها نمی‌کنم.

#آباعابدین

Читать полностью…

Aba Abedin

نگرانت بودم و روی صدای انفجارها حساس، شبیه پرندها که روی شاخه‌ها قرار ندارند.

#آباعابدین

Читать полностью…

Aba Abedin

گریه می‌کنم برای شهرم
اما پشت صورت خندونم
شرجی و گرفته و سنگینم
قطره‌های اول بارونم

توی خونه‌ی خودم مدفونم
کشور من و تو قبرستونه
بندری بزن برقصی با من
این حقیقت لب کارونه

#آباعابدین
#آدم_‌ابری

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

تا حالا به این فکر کردی که چرا وقتی می‌ری سفر نمازت شکسته می‌شه؟ مگه سفر چی داره که نمازو هم می‌تونه بشکونه؟
از خونه دور شدن مگه چقدر می‌تونه شکننده باشه؟
دقیقا وقتی داشتم روی پلِ رفتن و موندن، پشت دری که به روم بسته شده بود اشک می‌ریختم
احساس کردم امروزم شکست انگار
فرقی نداشت چقدر از خونه دور بودم، فرقی نداشت پناهم تو آغوش کی بود، اهمیتی نداشت کجای دنیای بودم.
وقتی غریب می‌شی، همه چیز می‌شکنه، غرورت، قلبت، نمازت، روزت
من پشت در خونه بودم که همه‌چیز شکست.

آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

@Nomediatoshow

Читать полностью…

Aba Abedin

او
آن بود
آنِ شاعرانه!
که در لبنان سروده می‌شد
در فرانسه خوانده می‌شد
و در ایران راه می‌رفت
اورا در نامه‌های شاملو می‌شناختم
و در تمامِ زبان‌ها صدایش را می‌شنیدم

او از آن‌ها بود
که حرف‌هایش سرایتِ تلخی داشت
به باران
به رگبار
به تگرگ
و تا به موهایم می‌رسید
سپید می‌شد

من تنهایی را از او آغاز کردم
که امروز صدایم را نمی‌شناسم

آبا عابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

چه باید باشم
تا مسیر همیشگیِ آفتاب بر گندم‌زار را
با نسیمِ تشنه‌ی انگشتانم بیارایم؟
من اگر پرنده نباشم
چگونه باید در اشتیاق سکوتت
صدای چیره‌ی آسمان بر ابر را بشناسم؟

من اگر پرنده نیستم چه‌ام؟

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

موج‌هایی که از طراوت نامت
بر اندوه دست‌های من
برمی‌خیزند
آغاز دگردیسی پروانه‌هاست
پایان وخامت برج عقرب در دامان ماه
تو ای برهه‌ی حساس زمان!
ای تمامیت باران!
پاییز را به خانه بیاور
که برگ‌های پیش از تو
صورتشان را
با سیلی سرخ می‌نگاشتند

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

گمان می‌کردم آن‌که دوستم دارد، حتی اگر غرقِ در تاریکی‌ام باشم، دوستم خواهد داشت، حتی اگر پر از زخم‌های روانی باشم، حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم، او با وجود همه‌ی این‌ها دوستم خواهد داشت، اما نه.. هیچ‌کس خود را به مخاطره نمی‌اندازد و دستش را داخل چاه نمی‌برد، تاریکی تنها برای ماست.

أحمد خالد توفيق
برگردان: محمد حمادی
@digargoone

Читать полностью…

Aba Abedin

گفتم من چند سال سخت پیش رو دارم
می‌توانی تاب بیاوری؟
گفت من برای تو می‌میرم، برای تو زندگی می‌کنم.
متحیر به او نگاه کردم و با خودم گفتم
"من چقدر این جملات را دوست دارم"
برای همین هم باورشان کرده‌ بودم. آدمی دروغ‌ها را زودتر باور می‌کند.

اما انگار سال‌های سخت پیش رو آسان شده بود
انگار در پنجاه سالگی کنار او نشسته‌ بودم
و آرزو می‌کردم که ای کاش با او بمیرم
که زندگی بدون او چه ارزشی می‌تواند داشته باشد؟

من باور کرده بودم، من دروغ‌ها را باور کرده بودم.


لیلا کوه
آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

همیشه که همه چیز نباید باب میل ما باشد
برای همین زیاد آه می‌کشم
سلمان می‌گوید حضرت آه را صدا نزن
من هم می‌گویم آ، انگار که می‌خواهم بگویم آه، یک آه عمیق و گیرا
بهتر بود فال می‌گرفتم، پس چشمانم را می‌بندم تا نیت کنم
لای خانه را باز می‌کنم، آینه می‌آید(آینه‌ی کنار تخت، نه آینه‌ی کنار در) که روی آن نوشته‌ام به تاریکی خوش آمدی، حالا تاریکی تویی، نور تویی
دستم را می‌برم توی آینه
عکس‌ت را برمی‌دارم و پهن می‌کنم آن‌سوی جیوه‌ها
نشسته‌ای لبه‌ی تخت و لبخند می‌زنی
آن سوی جیوه‌ها درست مثل آن‌سوی پنهان چشم است که از آن همیشه برایت اشک ریخته‌ام.
عکس‌ت را در آغوش می‌گیرم و پیش از آنکه مچاله شوی دوباره می‌گذارمت توی آینه.
این آه را گذاشته بودم برای باقی‌مانده‌ات، برای همین خرده بوسه‌ها، خرده آغوش‌ها، خرده‌ عکس‌ها.
این نامه را هم می‌نویسم پشت آینه، اگر روزی شهر آینه‌ها را پیدا کردی، مرا از این خط بیرون بیاور.

آبا عابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

من فکر می‌کنم خوندن قصه‌ها خیلی مهمه
چون اگر نخونیشون مجبوری زندگیشون کنی
چون اگر خواننده‌شون نباشی، راوی‌شون می‌شی.

Читать полностью…

Aba Abedin

با هر چراغی که روشن می‌شه، انگار یه لبخند بهت اضافه می‌شه. خونه بودن اینجوریه، تهران جان.

Читать полностью…

Aba Abedin

دست می‌کشم رو موهاش، می‌گم نترس دختر کوچولو من کنارتم، می‌گه نمیر، زنده بمون
می‌گم باباها همیشه سر قولشون می‌مونن.
حالا چشمای قشنگتو ببند، من اینجام که تو آروم باشی، هرجا هم لازم شد همینجوری چشاتو ببند و صدام کن.
می‌خنده و چشماشو توی عکسش می‌بنده.

Читать полностью…

Aba Abedin

من مراقبتم
نگران نباش ❤️

Читать полностью…

Aba Abedin

شبت بلند و آروم
ستاره‌ی سهیلم
دمای باب طبعم
هوای باب میلم

#آباعابدین

Читать полностью…

Aba Abedin

من هم‌چنان به تماشای تو نشسته
از تو رنگی سرخ برجا مانده بود
و از من پر‌هایی که پرواز کردن نمی‌توانست

تو پرنده‌ را نمی‌شناختی

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

شعر: استاد شفیعی‌ کدکنی
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…
Subscribe to a channel