جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین
اینجایی که ایستادی تاریکترین جای دنیاست
ولی باید بدونی دقیقا از همینجاست که میتونی نور رو ببینی و پیدا کنی.
به خودت و نور قلبت اعتماد کن و بدون من هم اینجا کنارتم.
شاید باور نکنی ولی من نورهای زیادی رو دیدم که آرزو داشتن امروز جای تو باشن.
نترس، نگران نباش و فقط بوی نور رو دنبال کن
و هروقت کمک خواستی چشماتو ببند و صدام کن.
باشه؟
شجاعی یا چیزی برای از دست دادن نداری؟
این دوتا در عمل یه چیزن ولی در باطن خیلی فرق دارن
رفتن راحتترین کاریه که آدما انجام میدن، اما آیا درستترین کاره؟ آیا لازمهی ادامه دادن رفتنه؟
من ولی دوست دارم بمونم، دوست دارم تو روزای سخت در کنار چیزایی که یه روزی باهاشون شاد بودم، بمونم. دوست دارم بهشون بگم حالا که همهچیز برای رفتن فراهمه و همه دارن میرن من میمونم، مثل هربار.
این روزا تعریفم از دوست داشتن خیلی عوض شده
حالا فکر میکنم
دوست داشتن یعنی وقتی که میتونی بری، بمونی.
تهران عزیزم! سلام.
من با تمام خیابانهای تو بزرگ شدم، در کوچههای تو عاشق شدم، در بامهای تو گریستم، من نام تمام درختانت را بلدم، تمام پرندگانت را میشناسم و با شروع خورشید، بیشتر دوستت داشتم.
تهران عزیزم! حالا که خالی از هر صدا و هیاهو در دستان مادرت دماوند آرام گرفتهای، حالا که اهالیت تورا به تنهایی وانهادند.
من تورا رها نمیکنم، من اگر حتی آخرین بازماندهات باشم، مراقبت خواهم بود.
تهران عزیزم!
من عزیزانم را رها نمیکنم.
#آباعابدین
نگرانت بودم و روی صدای انفجارها حساس، شبیه پرندها که روی شاخهها قرار ندارند.
#آباعابدین
گریه میکنم برای شهرم
اما پشت صورت خندونم
شرجی و گرفته و سنگینم
قطرههای اول بارونم
توی خونهی خودم مدفونم
کشور من و تو قبرستونه
بندری بزن برقصی با من
این حقیقت لب کارونه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
ولی اگه همهجا رو دنبالم گشتی و پیدام نکردی
بیا تو غربت قمیشی پیدام کن
لای گنجشکای بیلونه و بیجای محله
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
آن همه مرغان، به خدمت سیمرغ رفتند.
هفت دریا، در راه پیش آمد.
بعضی از سرما، هلاک شدند. و بعضی از بوی دریا، فرو افتادند.
از آن همه ، دو مرغ ، بماندند.
منی(خودستایی) کردند که :
-همه فرو رفتند. ما خواهیم رسیدن به سیمرغ!
همین که سیمرغ را بدیدند، دو قطره خون از منقارشان فرو چکید، و جان بدادند !
آخر این سیمرغ، آن سوی "کوه قاف" ساکن نشسته است. اما، پرواز او ، از آنسو ، خدا داند که کجاست ؟!
این همه مرغان، جان بدهند، تا گرد کوه قاف، دریابند.
-دعوی حالت می کنند !؟
-اگر در همه عمر، یک روز به وی "حالت" ، رسیده باشد، جان او دگرگون شده باشد !
شمس تبریزی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
میترسم پرواز کنی
میانههای راه
یادت بیافتد پرنده نیستی
برگردی
و من مرده باشم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من با درختایی که دستای سیاشون
از زیرِ برفا مونده بیرون گریه کردم
با یاکریمایی که تو ایوون نشستن
با تیتراژِ فیلمِ هامون گریه کردم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
متن: نادر ابراهیمی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما ماهیها بدون آب میمیریم،
به ابرها بگوئید
کمی به حالمان گریه کنند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شب
آغاز فروپاشی است
آن زمان که ماه
ازخانه رفته باشد
و تنها عکسش را
به آسمان آویخته باشد
حالا پتو را روی صورتت بکش
و هی بهانه بیاور
که فقط
درتاریکی مطلق می توانی بخوابی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پشت بوم خسته از خوابیدن
پشهبند کهنه رو وا میکرد
هر کی پاشو توی خوابم میذاشت
رد پای تو رو پیدا میکرد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
با هر چراغی که روشن میشه، انگار یه لبخند بهت اضافه میشه. خونه بودن اینجوریه، تهران جان.
Читать полностью…دست میکشم رو موهاش، میگم نترس دختر کوچولو من کنارتم، میگه نمیر، زنده بمون
میگم باباها همیشه سر قولشون میمونن.
حالا چشمای قشنگتو ببند، من اینجام که تو آروم باشی، هرجا هم لازم شد همینجوری چشاتو ببند و صدام کن.
میخنده و چشماشو توی عکسش میبنده.
شبت بلند و آروم
ستارهی سهیلم
دمای باب طبعم
هوای باب میلم
#آباعابدین
من همچنان به تماشای تو نشسته
از تو رنگی سرخ برجا مانده بود
و از من پرهایی که پرواز کردن نمیتوانست
تو پرنده را نمیشناختی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: استاد شفیعی کدکنی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
من صدای نشستن برفم
تا بیام و بهم سلام کنی
تا یه آدم ازم بسازی و بعد
وسط کوچهتون رهام کنی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
قایق اگه به گِل بشینه
دیگه دلش پارو نمیخواد
انقدر داغونم که میگم
افسردگی دارو نمیخواد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
شعر: آرتور لوند کویست
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
بیدارم کن
از این خوابِ بینهایت سیاه
که سکوتش
تا مغزِ استخوانِ سمعکها تیر میکشد
نه دری به سمتی
نه پنجرهای به آسمانی باز میشود
تا دستکم به پرواز فکر کنم
اینجای خواب به مرگ شبیه است
به حسِ پرندههایی که از لبِ پرتگاه پر میزنند
و فراموش کردهاند
بالهایشان را قبل از خواب جا گذاشتند
چشم
چشم را نمیبیند
صدا به صدا نمیرسد
که صدایت کنم
که بغلم کنی
نه!
مرا به یک پنجره معرفی کن
یا بالهایت را قدر یک شب به من قرض بده
تا صبح ابرها بالهایت را بیاورند
من باید از این خواب بروم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
صدامو تا شب پایان جنگ توپیدم
شبیه نعرهی یک مین تو لحظهی تحریک
عجیبتر که خودم کشته میشدم هر بار
با صلحِ واضحِ قاتل کنار هر شلیک
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
شعر: اسماعیل خویی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
غماتو گم کنی هواتو گم کنی
نگات میکنه چشاتو گم کنی
صدات میزنه جوابشو ندی
جواب داری و صداتو گم کنی
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تلفن را بردار
شمارهی خودت را بگیر
اشغالی!
تنهایی یعنی همین
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب زوربای یونانی
نیکوس کازانتزاکیس
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel