1433
🌸کتابفروشی آموت صفحهی اینستاگرام instagram.com/aamout.bookstore instagram.com/ketabtaz سایت فروش آنلاین http://aamout.ir در گوگلمپ goo.gl/maps/95MRLDqmKRn سفارش کتاب 👇 ۰۲۱۴۴۲۳۲۰۷۵ ۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰ @aamoutbs گروه گفتگو @aamoutnevesht
احمد پرهیزی
مترجم و روزنامهنگار
@aamoutbookstore
محمود قلیپور
مترجم و داستاننویس
@aamoutbookstore
محمدهاشم اکبریانی
نویسنده و روزنامهنگار
@aamoutbookstore
بهنام ناصح، نویسندهی ایراندخت و پروانهای رویشانه و خاطرات خانه ابری، رفیق سیسالهام هست.
تا به حال ندیدم تعارفی با کسی داشته باشد. اهل هیچ گروه و باندی هم نیست. وقتی حرفی میزند، حرف خودش هست.
البته غمگینام از جوابی که بهش دادم و بریدمش اما جواب من از سر ِدرد بود:
از اینکه رمان هرچی پرجایزهتر و عمیقتر، کمفروشتر.
چرا اینطوری میشود؟
@aamoutbookstore
این عشقی مدتی قبل برگریزان کرد
حالا دوباره شروع کرده به برگ دادن
یعنی دو هفتهای بهار شده؟
@aamoutbookstore
حمید احمدی در گفتگو با بزرگ علوی
#نسل_اول_داستان_نویسی
ارسال به سراسر کشور👇🏻
Aamout.ir
09368828180
امروز دوستان آمدند و کمک کردند به خالی کردن قفسهها از قیمتقدیمها
😂
در یک فقره خرید
۱۱۱ تا کتاب
جمعا شد ۶ میلیون تومان
@aamoutbookstore
هفت سال گذشته تمام جمعههایی که در کتابفروشی بودم، دو تا لایو میرفتم. یکی ساعت یک بعدازظهر که دربارهٔ کتابهای نشر آموت حرف میزدم و یکی ساعت چهار؛ درست همین الانوقتی؛ و دربارهی تازههای نشر صحبت میکردیم.
الان دو ماه است لایو نرفتم. دروغ چرا، دل و دماغش را ندارم. اوایل فکر میکردم اوضاع کار و بار ما خراب است و بعد که سر بلند کردم و بیرون را نگاه کردم و دیدم، آسمان همهٔ ایران اینرنگی است، سکوت را ترجیح دادم.
بعد هم آنهمه لایو بود و دو ماه است نیست، برای کسی مگر مهم هم بود؛ جز به تعداد انگشتان دست، دوست.
«یادداشتهای یک کتابفروش» را پارسال که جمع کردم تا شاید منتشرشان کنم، دیدم غیرممکن است؛ پنج هزار صفحه.
از این که این همه کلمه را خسته کرده بودم، خودم خسته شدم.
حال همهٔ ما خوب است، اما تو! باور نکن.
@aamoutkhaneh
پلها فرو ریخته، تلفنها قطع شدهاند و مشهورترین نویسندهی کتابهای معمایی جهان، درست سه روز قبل از کریسمس، از داخل اتاقی قفلشده غیبش زده است اما ...
خارقالعادهترین جنایت سال
نوشتهی الی کارتر
ترجمهی مریم رفیعی
نشر آموت
خودم با دیگران
کارلوس فوئنتس
ترجمهی عبدالله کوثری
نشر ماهی
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
09368828180
خواهرجان نویسنده امروز بعد از هفت سال قرار است بیاید کتابفروشی. برایم پیام گذاشته که «شب تا چه ساعتی هستید؟ کتاب ... را هم دارید؟»
نوشتم «تا هشت حتما هستیم.»
دنبال کتابی که پرسیده بود گشتم. برایش نوشتم «متاسفانه هیچ کدام از پخشیها ندارند.»
ویرم گرفت بگردم دنبالش. اسم کتاب را در گوگل جستجو کردم. رسیدم به خلاصهی کتاب. دیدم عجب گنجی است. فقط چند تا سایت نوشته بودند دارند که وقتی وارد سایت موردنظر میشدم میدیدم نوشته «در صورت موجود شدن، خبرتان میکنیم.»
برگشتم دوباره به پیدیاف خلاصهی کتاب که در خانه کتاب دیده بودم. اسم یک پخشی را در شناسنامهاش زده بود. هرچی به موبایل نوشته شده زنگ زدم، کسی پاسخ نداد. اسم پخشی را در گوگل جستجو کردم، رسیدم به یک سایت پر طمطراق. رفتم توی بخش ارتباطاتش. همان موبایل بود و یک خط ثابت. هرچه زنگ زدم، کسی پاسخ نداد. دیدم یک آی دی تلگرام نوشته. رفتم و در تلگرام بهشون پیام دادم؛ تا این لحظه که جوابی ندادند.
رفتم دنبال اسم انتشارات. توی سایت خانه کتاب، اسم و تلفناش را پیدا کردم. تلفن اول بی پاسخ ماند. تلفن دوم را زنگ زدم، پیرمردی گفت «بله؟» گفتم «انتشارات ...» هنوز کامل نگفته بودم که با عصبانیت گفت «نخیر.» گفتم «اما این شماره را خانه کتاب ...» که گفت «کارتون چیه؟» گفتم «دنبال کتاب ... هستم.» گفت «دو ساعت دیگه زنگ بزن ببینم میتونم پیدا کنم.»
ناامیدانه گوشی را گذاشتم و خواستم بگردم دنبال شمارهی نویسندهی کتاب که از جامعهشناسان معروف است. خواستم بهش زنگ بزنم و بگویم «مرد حسابی! تو جامعهشناس این مملکتی و بعد کتابت رو دادی به ناشری که ...» خوب شد زنگ نزدم چون دیدم این ناشر کلا سه چهار تا کتاب چاپ کرده که همهاش هم از این آقای نویسنده جامعهشناس است. واقعیتش ترسیدم زنگ بزنم و بفهمم اون پیرمرد عصبی ...
در اوج ناامیدی، اتفاقی روی آخرین لینکی که مرتبط به این کتاب بود، کلیک کردم. ناامیدانه گشتم دنبال شماره تماسی. ناامیدانه زنگ زدم. انتظار پاسخ نداشتم اما مرد جوانی جواب داد. آه بلندی کشیدم و شرح ماجرا را گفتم.
قصد داشتم ده تا ازش بگیرم. یکی برای خودم و یکی برای خواهرجان و الباقی برای رفقای کتابفروشی اما تخفیف ندادند. پول پیک هم ۱۵۰ هزار تومان خواستند.
خواستم بگویم «قیمت قبلیاش ۴۵۰ هزار تومان بوده. الان کردید ۶۵۰ هزار تومان ...»
هیچی نگفتم. فقط گفتم «شماره کارت بنویسید واریز کنم. دو جلد از این کتاب لطفا. امروز دستم باشه فقط.»
@aamoutbookstore
حسنک وزیر
با صدای محمود دولتآبادی
از تاریخ بیهقی
@aamoutbookstore
ربكا نمىداند كه پسردايىشان براى ردكردن هركدامشان از مرز چهار هزار دلار پول داده است. اما اگر هم مىدانست آنهمه پول برايش هيچ معنايى نداشت. براى ربكا چهار هزار دلار و چهار ميليون دلار خيلى فرق نمىكند، چون هيچ تصورى از هيچكدامشان ندارد.
همچنان كه ربكا سفره دلش را براى لوكا باز مىكند و ماجراهايشان را به او مىگويد، كمكم متوجه مىشود اين ماجراها وجه مشترك همه مهاجرها هستند. اين گذشته دردناك و تلخ مهاجرهاست كه آنها را همراه و همدل مىكند، هرچند از جاهاى مختلف و موقعيتهاى متفاوتى آمده باشند. آنها شهرى باشند يا روستايى، از طبقه متوسط باشند يا فقير، تحصيلكرده باشند يا بىسواد، اهل السالوادور يا هندوراس يا گواتمالا باشند يا مكزيكى يا سرخپوست، تكتكشان روى سقف آن قطار يك داستان پردردورنج را با خود به آمريكا مىبرند. بعضىها مثل ربكا وقتى آدم مطمئنى پيدا كنند بخشهايى از داستان زندگىشان را با احتياط و همچون دعا بهآهستگى برايشان تعريف مىكنند. بعضى ديگر مثل نارنجكى كه ضامنش كشيده شده باشد هركس را ببينند سر درددلشان باز مىشود و رنج و بدبختىهايشان را همچون تركش همهجا مىپراكنند تا شايد يك روز كه چشم از خواب مىگشايند، ببينند بار غم و اندوهشان كمى سبكتر شده است. لوكا دوست دارد بداند آدم وقتى همه درد و غمش را بهيكباره بيرون مىريزد چه حالى پيدا مىكند. اما عجالتآ مىگذارد همه آن دردها توى دلش غمباد شوند.
از رمان #خاک_آمریکا
نوشتهی #جنین_کامینز
ترجمهی #سیدرضا_حسینی
#نشر_آموت
دعوتاید به:
«چهلوسومین «نوشتِ تازهی آموت»
رونمایی و جشن امضای رمان «ماجرای جالب دافنه» نوشتهی امیلی هنری؛
با حضور «مُنا اختیاری» مترجم اثر، و علاقمندان به رمانهای ژانر عاشقانه
زمان: پنجشنبه، دهم مهرماه، ساعت چهار بعدازظهر
نشانی: تهران، بلوار مرزداران، نبش خیابان آریافر، ساختمان ۲۰۰۰، طبقهی همکف شمالی، کتابفروشی آموت
@aamout
@aamoutbookstore
یاسین نمکچیان
شاعر و روزنامهنگار
@aamoutbookstore
محسن فرحی
نویسنده، روزنامهنگار و ناشر
@aamoutbookstore
گزارش تصویری
دیدار و گفتگو با محمدهاشم اکبریانی
بررسی و جشن امضا دو رمان:
«گرسنگی بیپایان»
و «صحرا همه درد انتظار است»
(نشر خزه)
با سخنرانی استادان دانشگاه:
محسن گودرزی و دکتر ایوب مرادی
کتابفروشی آموت
عکاس: فاطمه سعیدی
@aamoutbookstore
روز پنجشنبه دربارهی این دو کتاب گفتوگو خواهیم کرد.
aamout.ir
@aamoutbookstore
دعوتاید به:
«چهلوچهارمین «نوشتِ تازهی آموت»
دیدار و گفتگو با محمدهاشم اکبریانی
بررسی و جشن امضا دو رمان:
«گرسنگی بیپایان»
و «صحرا همه درد انتظار است»
(نشر خزه)
با سخنرانی استادان دانشگاه:
محسن گودرزی و دکتر ایوب مرادی
از خریدهای پیشاانبارگردانی
قیمت قدیم و تخفیفدار
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
09368828180
دوستان سلام
کتابفروشی آموت آخر این ماه انبارگردانی دارد.
انبارگردانی، کاری است مثل خانهتکانی.
کالاها در سیستم کتابفروشی صفر میشوند.
از اول آمار گرفته میشوند.
و دوباره وارد سیستم میشوند.
همانطور که میدانید بیش از نیمی از کتابهای کتابفروشی آموت، قیمت قدیم هستند.
قاعدتا هنگام انبارگردانی، همهی کتابها بنا به قیمت چاپ آخر ِ ناشران، بهروزرسانی میشوند.
و قیمتهای قدیم خط خورده و بارکد جدید میگیرند.
تا جایی که همکارانم هماهنگ کردند کتابفروشی آموت از ۲۹ آبان تا ۳ آذر تعطیل است تا در آرامش، انبارگردانی کنند.
از امروز سفارش جدیدی از پخشیها نخواهیم داشت.
الان از آرمیتاخانم و جیمانخانم خواهش کردم لطفی در حق من و دوستان گروه آموتنوشت بکنند.
قرار بر این شد که تمام کتابها و کالاهای کتابفروشی، هم در سایت و هم در خرید حضوری شامل تخفیف بشوند.
(البته قیمت قدیم خودش نعمت الهی است و نیاز به تخفیف ندارد 😂)
پس تا دیر نشده، از این موقعیت خوب استفاده کنید.
صفای وجودتان
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
09368828180
بدون شرح
این گفتگوی منه با مدیر یکی از معروفترین پخش کتابها
دوست داشتم این گفتگو آنقدر دستبهدست بشود تا تمام کتابفروشیهای کشور ببینند
@aamoutbookstore
بلقیس سلیمانی را دوست دارم
هم خودش را
هم رمانهایش را
هم تسلطش بر نقد ادبی را.
و به گمانم در نقد فقط سندی مومنی، جای خالیاش را پر کرده.
خوشحالم حالش خوب شده
امروز با همسرجان، دکتر مجتبی بشردوست، استاد دانشگاه آمده بودند کتابفروشی آموت.
@aamoutbookstore
مستند غزاله علیزاده
ساختهی پگاه آهنگرانی
#نسل_سوم_داستان_نویسی
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
Aamout.ir
09368828180
گفتگوی روزنامهی شرق (احمد غلامی) با ابوتراب خسروی، نویسنده
@aamoutbookstore
مونیتور دوربینهای مداربستهٔ کتابفروشی دو سه هفته گذشته بازی درآورده. اول کابل آبیاش را عوض کردم. نشد. کابل مشکیاش را عوض کردم. نشد. قبل از اینکه تعمیرکار دلیل اصلی این بازی را بگوید، گفتم شاید مونیتور مشکل دارد. گشتم دقیقا اسم همین مدلی را که داریم، در گوگل جستجو کردم. چند تا قیمت مختلف بود. همان اولی را زدم که بروم توی سایتاش و خرید کنم؛ که حوصلهٔ فکر کردن به سنگریزهها را ندارم.
وارد سایت موردنظر شدم. نوشته بود «ما در حال انجام کاری ویژه هستیم.» چشم چرخاندم و بالای صفحه، شماره تماسی پیدا کردم. زنگ زدم و سلام و علیک و «آیا دارید؟» گفت «بله.» گفتم «سایتتون؟» گفت «بستیم. قیمتها باید بروزرسانی بشوند.»
بگذریم از اینکه فرستاد و پول اساسی پیک و اینکه کارتن نداشت و معلوم بود دست دوم فرستاده و حوصله نداشتم زنگ بزنم و گله و…
امروز تا نشستم روی صندلی گردان پشت دخل، جِرتی صدا داد و بعد دیدم کاور جر خورد. اینجور وقتها لباسهای معمولیام که پیر میشوند، میبرمشان باغ و زندگی تازهشان شروع میشود. صندلی را هم گفتم «میبرم آموتخانه که روی اون صندلی زنگزده ننشینم.»
توی گوگل گشتم دنبال برند موردنظر. تلفنشان را یافتم. موبایل دادند. واتساپ پیام دادم. عکس و نوع صندلی را نوشتم. جواب داد: «اگر خریدتان امروز است، ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان. ماشه را چکاندهاند و معلوم نیست فردا قیمتاش چند بشه.»
تندی پول را ریختم.
رفتم فاکتور همین صندلی را پیدا کردم که ۲۳ آذر ۱۳۹۷ خریده بودم. قیمتاش ۴۵۰ هزار تومان بود؛ یعنی ۱۶ برابر.
چراغِ کتابفروشی آموت ۲۸ آذر ۱۳۹۷ روشن شد. آن روزها کتاب «من پیش از تو» چاپ ۶۲ بود. تیراژش ۲۲۰۰ نسخه بود و ۵۳۶ صفحه قیمت خورده بود ۴۱ هزار تومان. چند ماه پیش، چاپ ۹۷ همین کتاب با تیراژ ۷۷۰ نسخه، قیمتاش شده ۵۹۹ هزار تومان و چاپ بعدی حتی اگر همین امروز منتشر شود، میشود ۶۷۰ هزار تومان؛ دقیقا همان ۱۶ برابر.
البته، آن روزها کاغذ تحریر ۶۰ در ۹۰، هفتاد گرمی اندونزی را میخریدیم بندی ۷۳ هزار تومان و همین الان که نگاه کردم، شده ۱ میلیون و ۶۲۰ هزار تومان؛ دقیقا ۲۲ برابر.
فردا چه خبر خواهد بود؟
/channel/aamoutnevesht/238808
@aamoutbookstore
پرفروشهای هفته
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
09368828180
@aamoutbookstore