🌸کتابفروشی آموت صفحهی اینستاگرام instagram.com/aamout.bookstore instagram.com/ketabtaz سایت فروش آنلاین http://aamout.ir در گوگلمپ goo.gl/maps/95MRLDqmKRn سفارش کتاب 👇 ۰۲۱۴۴۲۳۲۰۷۵ ۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰ @aamoutbs گروه گفتگو @aamoutnevesht
هر پاییز
یادمان میماند
که وقت رفتن هم
میتوان آمد
با تو
با سلام و نور
#کتابفروشی_آموت
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
واتساپ 👇🏻
09368828180
@aamout
@aamoutbookstore
#کاظم_برگ_نیسی یلی بود در میان مترجمان #ادبیات_عرب و البته مصحح کارکشتهی #ادبیات_کلاسیک_فارسی. خیلی اهل جمع نبود و چند باری هم که تلاش کردم باهاش گفتگو کنم، راه نداد و میگفت: حرفی برای گفتن ندارم.
عکسی که ازش گرفتم، برمیگردد به شب دیدار #آدونیس با اهالی ادب در #تهران؛ ۱۳ آذر ۱۳۸۴.
مرگ دردناک برگنیسی هنوز داغش تازه است؛ بر تن ادبیات.
چند روزی است با دیوان حافظی همراهم که با اعرابگذاری، توضیح واژهها و ترجمهی شعرهای عربی کاظم برگنیسی در نشر #فکر_روز منتشر شده است.
همه عاشق #حافظ هستند اما کمتر دیدم شعرهایش را درست بخوانند و به گمانم انتشار دوبارهی این تصحیح، کمک بزرگی است برای درست خواندن #غزلیات_حافظ.
عجیب نیست که امروز هم ۱۳ آذر است؟ تنام مور مور شد
@aamoutbookstore
سلام و نور
کتابفروشی آموت
از ۹ صبح تا ۹ شب
۴۴۲۳۲۰۷۵
۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
aamout.ir
@aamoutbookstore
سالها آرزو داشتم برای خودم #کتابفروشی داشته باشم
و روزی شکل گرفت که دیگر امیدم ناامید شده بود.
بعد، در تمام شش سال گذشته بارها فکر کردم آیا #کتابفروش هستم و آیا یک کتابفروشی فقط با #کتاب میتواند زنده بماند؟
در این سالها تمام توانم را گذاشتم که اینجا پاخور بشود و پاتوق اما آیا میتوانم و میتوانیم دوام بیاوریم؟
امروز به یکی از استادانم در #پخش_کتاب گفتم تمام ششسال گذشته نهتنها سود نکردیم که هرسال بلااستثنا منفی بودیم و از #نشر_آموت کمک گرفتیم تا #کتابفروشی_آموت سرپا بماند.
گفت پس چرا نگهاش داشتی؟
گفتم نمیدانم شاید چون خجالت میکشم بگویم شکست خوردیم.
بیست و چند روز دیگر اینجا هفتساله میشود.
یعنی امیدی هست برای ...؟
@aamoutbookstore
دعوتاید به:
چهلمین «نوشتِ تازهی آموت»
این هفته دیدار و گفتگو با آقای علی شاهمرادی؛ نویسنده، شاعر، و مترجم، با موضوع «بینامتن، اهمیت متون کهن، و چند تکنیک داستانی»
و مرور آثار منتشرشده این مترجم در نشر آموت
زمان: پنجشنبه، یکم آذرماه، ساعت چهار بعدازظهر
نشانی: تهران، بلوار مرزداران، نبش خیابان آریافر، ساختمان ۲۰۰۰، طبقهی همکف شمالی، کتابفروشی آموت
@aamoutbookstore
@aamout
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۶)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۴)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۲)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
سلام و نور
چاپ بیستم خاما رسید
@aamoutbookstore
گروه کتابخوانی آموتنوشت در پنجشنبهای دیگر و نوشتِ تازهای دیگر
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهفتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۵)
دیدار و گفتگو با خانم آرتمیس مسعودی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جاری چون رود»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
نوزدهم مهر ۱۴۰۳
@aamout
@aamoutbookstore
رمان #جیمز، بهترین رمان سال ۲۰۲۴ #مجله_تایم شد
به نوشتهی شورای سردبیران مجلهی تایم، در بهترین آثار داستانی امسال شخصیتهایی حضور دارند که هرچند در کنار عزیزانشان زندگی میکنند، اما انگار به هیچ جا تعلق ندارند. بعضی از آنها در شهرهای خودشان بیگانه هستند، بعضی دیگر انگار بیگانگانی هستند که در بدنهای خودشان جا خوش کردهاند.
رتبهی نخست به رمان #جیمز نوشته #پرسیوال_اورت اختصاص پیدا کرد.
جیمز بازنویسی درخشان ماجراهای #هاکلبری_فین نوشته مارک تواین است که از نگاه برده سیاهپوست این ماجراها یعنی جیم نوشته شده است.
رمان #جیمز نوشتهی #پرسیوال_اورت با ترجمهی #سیدرضا_حسینی در #نشر_آموت منتشر شده است.
@aamoutbookstore
پرفروشهای هفته
کتابفروشی آموت
واتساپ ۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰
سایت aamout.ir
@aamoutbookstore
هشت رمان
با ترجمهی سیدرضا حسینی
ارسال به سراسر کشور 👇🏻
سایت کتابفروشی آموت
@aamoutbookstore
عشقورزی، شجاعت میخواهد
رمان #در_بزم_آتش
نوشتهی #کاترین_سنتر
ترجمهی #فیروزه_مهرزاد
#نشر_آموت
#جودی_پیکوت: جدیدترین رمان کاترین سنتر در نوع خود بهترین است...داستانی که به ما یادآوری میکند کلمهی اضطراری در دل خود، آغازی تازه دارد. آن را بخوانید، بعداً از من تشکر خواهید کرد.
aamout.ir
@aamoutbookstore
دعوتاید به:
چهلمین «نوشتِ تازهی آموت»
این هفته دیدار و گفتگو با آقای علی شاهمرادی؛ نویسنده، شاعر، و مترجم، با موضوع «بینامتن، اهمیت متون کهن، و چند تکنیک داستانی»
و مرور آثار منتشرشده این مترجم در نشر آموت
زمان: پنجشنبه، یکم آذرماه، ساعت چهار بعدازظهر
نشانی: تهران، بلوار مرزداران، نبش خیابان آریافر، ساختمان ۲۰۰۰، طبقهی همکف شمالی، کتابفروشی آموت
@aamoutbookstore
@aamout
سلام بر جمعه
سلام جمعهی کتابفروشی به شما
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۵)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۳)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهشتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۱)
دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
هفدهم آبان ۱۴۰۳
عکاس: آرمیتا برجی
@aamout
@aamoutbookstore
دعوتاید به:
سیونهمین «نوشتِ تازهی آموت»
این هفته دیدار و گفتگو با آقای سیدرضا حسینی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جیمز» با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
زمان: پنجشنبه، هفدهم آبانماه، ساعت چهار بعدازظهر
نشانی: تهران، بلوار مرزداران، نبش خیابان آریافر، ساختمان ۲۰۰۰، طبقهی همکف شمالی، کتابفروشی آموت
@aamout
@aamoutbookstore
واقعیتش نپرسیدم شرکتشون چیه؟ و کجاست؟ اما از خوشحالی و ذوق چشمانش فهمیدم خودش هم میداند کار بزرگی میکند.
گفت «اول فکر کردم گل بگیرم براشون، بعد دیدم خیلی کلیشهای و تکرارییه. یادم افتاد یکی دو باری که به کتابفروشی آموت آمده بودم، چیزهای قشنگی دیده بودم.»
بعد گشت و نه تا جاعودی سفالی انتخاب کرد. برچسب قیمتها را برایش کندم. گفتم «من هم میتونم یه پیشنهاد بدهم؟»
گفت «حتما.»
گفتم «من جای شما باشم، نه تا کتاب خواندنی هم همراه میکنم.»
سر تکان داد و گفت «ببینم چه کتابی؟»
#موهبت را برداشتم و گفتم «این!»
گفت «دربارهٔ چی هست؟»
گفتم «داستان زندگی خانم دکتر #ادیت_اگر هست. شانزده ساله بوده که به همراه خانوادهاش میاندازندش اردوگاه مرگ. اینکه با چه قدرت ایمانی، از این اردوگاه و مرگ نجات پیدا میکند، خودش داستانی دارد. اینکه بعدش سالها با خودش کار میکنه تا این بدبختی را تبدیل به موهبت بکنه، یک طرف. و اینکه خودش سالهاست به آدمهای آسیبدیده مشاوره میدهد که چطور با مشکلاتشون کنار بیایند.»
معلوم بود دیگر نمیشنود. گفت «عالی.»
آمدیم پای صندوق. گفتم «اجازه دارم به جای تخفیف، برای هر کدام از این دوستان، یک کیسه پارچهای بگذارم؟»
سر تکان داد.
فاکتور خریدش را پرینت گرفتم؛ به گمان اینکه برای حساب کتاب شرکتشان به کار میآید، گفت «نیازی نیست.»
چیزی نگفت اما معلوم بود، از جیب خودش هزینه کرده.
ذوق کردم.
و از ذوقام آمدم برای شما تعریف کردم.
کسی بهتون روز دختر را تبریک گفت؟
https://www.instagram.com/p/DBBEOChqzdy/?igsh=Z2NiNXl6eDl6N2Qw
@aamoutbookstore
در تمام مدت نوشتتازهٔ آموت و دیدار با مترجم رمان #جاری_چون_رود نوشتهٔ شلی رید، نگاهم دنبال کلمههای #آرتمیس_مسعودی بود که دیگر برایم فقط یک مترجم نیست که #نشر_آموت چهارده کتاب با ترجمهٔ او منتشر کرده و یک ترجمهاش در ارشاد، سالهاست غیرمجاز است و یک رمان هم در نوبت انتشار. به این فکر میکردم که «چقدر یک آدم میتواند انسان باشد؟»
و اگر روزی از من مثال زمینی یک انسان را بخواهند، بیهیچ تردیدی، «آرتمیس مسعودی» را با انگشت نشان خواهم داد.
پانزده سال از اولین باری که به #دفتر_نشر_آموت آمد، میگذرد و جدا از صبر و تامل و البته تحملاش برای دیده شدن و خوانده شدن ترجمههایش، چیزی که از او در خاطرم یک انسان ساخته، خودشبودن است.
آرتمیس مسعودی ادا درنمیآورد. همانی هست که هست. بارها تلاش کردم هلاش بدهم به ناشران دیگر هم ترجمه بدهد، اما مانده در آموت؛ و بیتردید به رسم وفاداری. در تمام این سالها و مخصوصا که چند کتاب از ترجمههایش از پرفروشها هم بوده، هرگز و هرگز و هرگز، حتی یکدفعه هم مطالبهای نداشته و هر وقت، حتی مثل اینبار وقتی با یک ماه تاخیر، حقالترجمهاش را واریز کردم، از آموت تشکر میکند و من خجالت میکشم که مگر میشود یک آدم اینقدر خالص باشد؟
یکبار هم نشده ازم پرسیده باشد، کتابهایم چقدر میفروشند یا نمیفروشند؟ فلان کتابم چرا کمتر میفروشد و فلان کتابم بیشتر. با این حال پا به پای ناشر همراهی میکند: همین هفتهٔ گذشته، نشست و چند تا نقد و گفتگو با #شلی_رید را ترجمه کرد و برایمان فرستاد که استفاده کنیم.
و عجیبتر اینکه رمانهایی را ترجمه میکند که گویی بخشی از وجودش هستند. گویی خودش آن فضا را تجربه کرده. گویی خودش #جایی_که_خرچنگ_ها_آواز_می_خوانند را نوشته و #جنوب_دریاچه_سوپریور و #موهبت و #الینور_آلیفنت_کاملا_خوب_است.
امروز عمدا سوالپیچاش کردم. عمدی داشتم گرفتارش کنم که حرف بزند. کمی ادا دربیاورد (مگر اغلب نویسندهها و مترجمان چنین نیستند؟) مگر خودم اینطور نیستم؟
در حضور جمع و در برابر دوربین و لایو، اگر کتابی را خوانده بود، میگفت «خوانده» و اگر نخوانده بود، به سلامت میگفت «نخوانده.»
حتی به صراحت گفت «وقتی میبینم کتاب را نخوانده و علیهاش حرف میزنند، دلم میگیرد.»
دوست ندارم دربارهٔ حرفهای این جلسه، خلاصهنویسی کنم که باید تمام این نزدیک به دو ساعت را شنید؛ هم حرفهای خانم مترجم را و هم حرفهای منتقدان گروه #نونوشت_آموت را.
امیدوارم همهٔ ما تکلیفمان با خودمان معلوم باشد.
با کدام کتاب، با مترجمی به نام #آرتمیس_مسعودی آشنا شدید؟
@aamout
@aamoutbookstore
https://www.instagram.com/p/DA_MgzmqZ-0/?igsh=MWEwbnF1bThhdTZqcQ==
گزارش تصویری سیوهفتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۶)
دیدار و گفتگو با خانم آرتمیس مسعودی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جاری چون رود»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
نوزدهم مهر ۱۴۰۳
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری سیوهفتمین «نوشتِ تازهی آموت» (۴)
دیدار و گفتگو با خانم آرتمیس مسعودی؛ مترجم، به بهانهی انتشار رمان «جاری چون رود»، با حضور جمعی از کتابخوانان، و منتقدان گروه کتابخوانی «آموتنوشت»
نوزدهم مهر ۱۴۰۳
عکاس: زهرا توسلی
@aamout
@aamoutbookstore