🌸رمان ایرانی / رمان خارجی 🌸کتابهای ما را از کتابفروشیها و شهرکتابهای معتبر سراسر ایران بخواهید 🌸سایت فروش آنلاین http://aamout.ir واتساپ کتابفروشی آموت ۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰ ☎️021 44232075 ☎️021 66499105 🌸کتابنامهی نشر آموت https://t.me/aamout/13191
نشر آموت منتشر کرد؛
#خاموشان
(مجموعهداستان کوتاه)
#یوسف_علیخانی
نشر آموت/ چاپ اول / ۴۰۰ صفحه/ ۴۵۵۰۰۰ تومان
@aamout
گزارش تصویری چهلویکمین «نوشتِ تازهی آموت»(۳)
نقد و بررسی رمان «قلب دوخته» نوشتهی کارول مارتینز با حضور منتقدان گروه کتابخوانی آموتنوشت، و آقای کامران حسینی؛ مترجم اثر
دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری چهلویکمین «نوشتِ تازهی آموت»(۱)
نقد و بررسی رمان «قلب دوخته» نوشتهی کارول مارتینز با حضور منتقدان گروه کتابخوانی آموتنوشت، و آقای کامران حسینی؛ مترجم اثر
دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴
@aamout
@aamoutbookstore
چاپ سوم رسید؛
«ما همیشه جاهای دور دنبال خوشبختی میگردیم»
#ستارهساز
(رمان خارجی)
نوشتهی مِلیسا دهکوستا
ترجمهی آریا نوری
نشر آموت/ چاپ سوم / ۱۸۰ صفحه / ۱۹۹۰۰۰ تومان
«امروز یک درس اساسی به من آموختی. فکر میکردم کارِ درست را انجام میدهم؛ ولی تو حق داشتی. انسان همیشه به دنبال خوشبختی در جایی دور از خودش میگردد. ما فکر میکنیم که خوشبختی در دوردستها، در مناظر مختلف، در عطرهای جدید و در بناهای قابلتوجه یافت میشود. ولی همیشه اینطور نیست. نه؟ یکوقتهایی هم خوشبختی یعنی اینکه سهنفره روی یک نیمکت بنشینیم»
آرتور پنج ساله است. روزی مادرش به او میگوید که باید برای انجام یک ماموریت مخفی راهی اورانوس شود. مادر آرتور قرار است دنیاها را نقاشی کند؛ قرار است سفری بینظیر باشد. مادر آرتور پیش از رفتن در مورد اورانوس، جادوی آن و زیبایی بینظیرش به فرزندش آرتور توضیح میدهد.
«#ستاره_ساز» داستان مادری است که مرزهای تخیل را درمینوردد. مادری که برای درمان عمیقترین زخمها، حقیقتی تلخ را به داستانی زیبا تبدیل میکند و...
#پیشنهاد_ویژه به طرفداران کتابهای شازدهکوچولو / رز گمشده / زندگی اسرارآمیز و...
@aamout
چاپ بیستم رسید:
#جایی_که_خرچنگ_ها_آواز_می_خوانند
(رمان خارجی)
نوشتهی #دیلیا_اوئینز
ترجمهی #آرتمیس_مسعودی
نشر آموت/ چاپ بیستم/ ۴۸۸ صفحه / ۵۲۵۰۰۰ تومان
(این اثر دارای کپیرایت و مجوز انحصاری حق انتشار رمان در ایران برای نشر آموت است)
روایتی جذاب از راز یک قتل، رسیدن به بلوغ و تقدیس طبیعت؛ سالها در شهرک ساحلی، شایعاتی در مورد «دختر مرداب» گفته میشود تا اینکه وقتی جسد چیس اندروز برازنده و خوشقیافه کشف میشود، افراد محلی فوراً به کیا کلارک، معروف به دختر مرداب مشکوک میشوند اما کیا کسی که آنها میپندارند، نیست. او دختری حساس و باهوش است که سالها در مردابی که خانه مینامد، زنده مانده؛ میان مرغان دریایی، دوستانی پیدا کرده و روی ماسههای ساحل درسهایی فرا گرفته است. سپس، زمانی میرسد که او میخواهد دریچهی قلبش را به سوی انسانی باز کند و آنوقت است که ...
Amour.ir
@aamout
چاپ دوم رسید؛
#مخاطب_خاص
(رمان خارجی)
#فریدا_مک_فادن
ترجمهی #رضا_اسکندری_آذر
نشر آموت/ چاپ دوم / ۳۵۲ صفحه/ ۴۱۰۰۰۰ تومان
▪️ژانر: تریلر روانشناختی، معمایی، درام
▪️موضوعات کلیدی:
روابط عاشقانه و رازهای پنهان
هویتهای جعلی و فریبکاری
«آیا عشق میتواند به کابوسی وحشتناک تبدیل شود؟!»
سیدنی شاو بدشانسی وحشتناکی در آشنایی با مردهای جدید دارد؛ مردانی که در پروفایلهای دوستیابیشان دروغ میگویند، او را مجبور به پرداخت صورتحساب شام میکنند و بدتر از همه، تمام مدت میخواهند دربارهی مادرانشان حرف بزنند. اما سیدنی بالاخره گنج خود را پیدا میکند.
نامزد جدیدش کاملاً بینقص است و به عنوان پزشک در بیمارستان محلی کار میکند. سیدنی شیفتهی او میشود.
اما قتل وحشیانهی یک زن جوان، پلیس را گیج میکند. مظنون اصلی؟ مرد مرموزی که قبل از کشتن قربانیانش با آنها قرار میگذارد.
سیدنی قاعدتاً باید احساس امنیت کند، اما نمیتواند شکهایش را کنار بگذارد. شاید این مرد بینقص آنقدرها هم که به نظر میرسد بینقص نباشد. کسی تمام حرکاتش را تخت نظر دارد و اگر سیدنی به حقیقت نرسد، قربانیِ بعدیِ قاتل خواهد بود...
@aamout
چاپ سیزدهم رسید؛
#اگر_حقیقت_این_باشد
#Verity
(رمان خارجی)
نوشتهی کالین هوور
با ترجمهی عباسزارعی
نشر آموت / ۲۸۰ صفحه / چاپ دواردهم / ۲۶۶ هزار تومان
✅ (رتبه چهارم پرفروشترینهای سال ۲۰۲۲)
✅ (رتبه دوم پرفروشترینهای سال ۲۰۲۰)
✅ جنایی معمایی و عاشقانه با پایان غیرقابل پیشبینی
🌿 «لوئن اشلی» نویسندهی تازهکار با مشکلات مالی فراوانی دست به گریبان است و در آستانه ورشکستگی قرار دارد. درست زمانی که همه درها به رویش بسته شده، روزنهای از امید به رویش باز میشود. جرمی کرافورد، شوهر نویسنده معروف «وریتی کرافورد» به او پیشنهاد کاری پردرآمد میدهد. جرمی از لوئن میخواهد تا مجموعه رمان ناتمام همسر ناتوانش را به پایان ببرد. لوئن میپذیرد و برای یافتن خط سیر داستان، شروع به خواندن دستنوشتههای وریتی میکند و با رازهایی هولناک روبرو میشود و ...
#پیشنهاد_ویژه
@aamout
چند روز پیش که خانم مفتاحی پیام داده بود «برای دیدن نوهجان راهی سفر هستم»، ازشون خواهش کردم به کتابفروشیهای آنجاها برود و ببیند چه رمانی الان پرفروشترین کتاب است.
انتظار نداشتم به این زودی، عکسی برایم بفرستد؛ عکس اول. نمیدانم عکس را از کدام کتابفروشی گرفته و احتمالا خودشان میآیند و در کامنتها مینویسند.
همین عکس را منتشر کردم اما بعد پاک کردم و این عکس را گوگل کردم. رسیدم به انبوهی از کتابفروشیهای اروپا و آمریکا که رمان #جیمز پرفروشترین رمانشان هست.
#پرسیوال_اورت نویسندهٔ جیمز، طی یک سال گذشته، عملا همهٔ جوایز را از آن خودش کرده و آخریناش #جایزه_پولیتزر بود.
چند روز پیش به #سیدرضا_حسینی گفتم «همهٔ ترجمههایت عالی هستند اما شک ندارم ترجمهات از #خاک_آمریکا و #جیمز ماندگار خواهند شد و ترجمههای دیگرت را به خاطر این دو رمان خواهند خواند.»
خوشحالم رمان #جیمز نوشتهی #پرسیوال_اورت با ترجمهی #سیدرضا_حسینی در #نشر_آموت منتشر شده و در آستانهی چاپ سوم است.
این مطلب را برای کتابفروش محبوبتان بفرستید
@aamout
ماجراجویی پیش از قدمنهادن در دنیای کتابها آغاز میشود
نقد «زهرا بهرامی» بر رمان زندگی محال
نوشتهی مت هیگ/ ترجمهی سیدرضا حسینی/ نشر آموت
مجله تجربه
شماره ۳۹
فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴
@aamout
این رمان سرشار از نماد است. کارول مارتینز میخواهد در این اثر چه چیزی به مخاطب بگوید؟
کارول مارتینز با بهرهگیری از نمادها، نه صرفاً برای آفرینش زیباییشناسی، بلکه برای بازتاب یک حافظهی جمعی و زنانه، روایتی استعاری از سرنوشت، قدرت، و انتقال میراث شکل میدهد. او به مخاطب یادآوری میکند که هر دوخت، هر رنگ، هر جعبهی پنهان، داستانی دارد که به هزاران سال پیش برمیگردد. او نمیخواهد چیزی را صرفاً روایت کند، بلکه میخواهد مخاطب را به گونهای درگیر کند که گویی خود نیز وارث آن جعبهی مخفیست، و باید تصمیم بگیرد: آیا این میراث را بپذیرد یا آن را بازنویسی کند؟
داستان درباره فرسکیتا کاراسکو و سرنوشت دختران و فرزندان اوست. این اثر داستانی زنانه است به بررسی مضامین زنانه، سرنوشت، عشق و تأثیر عمیق حافظه و ارث میپردازد. داستان همچنین درباره هنر خیاطی است که شخصیت داستان میتواند با این هنرش سرنوشتها، رویاها و حتی زندگیها را به هم دوخته و پیوند دهد. چرا مارتینز چنین نگاهی به این هنر دارد؟
برای مارتینز، خیاطی فقط سوزن و نخ نیست؛ نوعی آفرینش جهان است، همانگونه که در اسطورهها الههها با نخ سرنوشت انسانها را میبافتند. خیاطی در این رمان، زبان مادری زنان است؛ زبانی که در سکوت، در شب، در حاشیهها، اما با قدرتی خدایی سخن میگوید. خیاطی یعنی ساختن، ترمیم کردن، پیوند زدن، و حتی زنده کردن. فراسکیتا با سوزنش نه فقط پارچه، که صورت، صدا، خاطره، و عشق را بازسازی میکند. خیاطی نزد مارتینز همان نویسندگیست، همان کنش زاینده و آفرینشگر.
به نظر میرسد نویسنده با جادو و نماد و استعاره روابط خانوادگی را به چالش میکشد و این عقیده را دارد که هر آنچه که از گذشتگان به ما میرسد قابل پذیرش نیست و حتی ممکن است زندگی نسل حاضر و آینده را به نابودی بکشاند. نظر شما چیست؟
بله، دقیقاً. مارتینز با استعارهی «جعبهی موروثی» که قرار است دختران به وقتش باز کنند، به تمثیل غمانگیزی از وراثت میرسد: آنچه به ارث میرسد، همیشه برکت نیست؛ گاه زخم است، نفرین است، یا صدایی که آینده را خفه میکند. جادو در این اثر دوچهره است: نجاتبخش و در عین حال خطرناک. کاراسکوها هم قدرت دارند و هم محکومند. مارتینز با ظرافت نشان میدهد که برای بقا، باید دانست چه چیزی را باید نگه داشت و چه چیزی را باید سوزاند. حافظه اگر با آگاهی همراه نباشد، میتواند زندان باشد.
هرکدام از فرزندان کاراسکو شخصیتهایی عجیب دارند؛ پَر روی بدن، سرخ مو بودن، پیوند با خورشید و...هر کدام از این ها چه طیف انسان هایی را نمایندگی میکنند؟
اکثر شخصیتهای داستان و از جمله فرزندان کاراسکو شخصیتهای کهنالگویی دراند و با الهام از اساطیر و افسانههای اروپایی، که البته در افسانههای همهجای دنیا معادل و مشابههای آن یافت میشود، پرداخته شدهاند. برای مثال آنیتا، دختر اول، در آغاز لال است، اما با آغاز بلوغ و گشایش جعبهی زنانه، به سخنگوی روایت تبدیل میشود. او همان مادربزرگ قصهگوست.
یا دختر دیگرشان آنجلا، متولد دوران خروسی خوزه، بدناش پر دارد، صدایش جادوییست، و میتواند با آواز خود انقلاب بیافریند یا مردی را نابود کند. او شبیه به سیرنهاست که صدایشان دریانوردان را فریب میداد، و در عین حال شمایل پرندهی مقدس را دارد. صدایش، همان قدرت باستانی زنانه است که میتواند جهان را از نو بسازد یا از هم بپاشد.
مارتیریو با مرگ در ارتباط است؛ کسی که میمیرد و بازمیگردد، همچون دیونیسوس یا مسیح. بوسهاش کشنده است، اما خود از دل زمین (غار/دوزخ) بازمیگردد. او به عنوان «قاصد مرگ» و تجسم یادآورانهی تراژدی در نسل بعدی ایفای نقش میکند.
تنها پسر خانواده کاراسکو پدرو اِلروخو پسر آتش و خشونت است، زادهی ماه قرمز، با موهایی سرخ (رنگی که در سنت مسیحی به شیطان و خطر نسبت داده میشود). در خواب با فرشته یا موجودی بیچهره کشتی میگیرد و از آن پس لنگ میشود؛ اشارهای مستقیم به کشتی یعقوب در کتاب مقدس. او نیز مانند شاه ماهیگیر در اسطورهی گریل، زخمخورده و ناقص است؛ اما در درون، حامل نیرویی مخرب و سازنده است.
کلارا متولد شب زمستانی بیماه، در سحرگاه خورشیدی. او تنها زمانی بیدار است که آفتاب بالاست. شخصیتی شبیه به گاوین در افسانههای آرتوری، که نیرویاش با خورشید اوج میگیرد. کلارا همان لحظهی تولد دوباره، نور در برابر تاریکی است.
در نهایت فرزند آخر سولداد خانواده نویسنده و وارث نهایی جعبه. او همان که افسانهی شفاهی را به نوشتار بدل میکند. شبیه به رسولان آخرالزمان، در سکوت، واژگان را جمعآوری میکند تا آخرین حلقهی زنجیر باشد. نام او، «تنهایی»، به رسالتش اشاره دارد: ماندن در پایان، و نوشتن برای آنکه شاید نخواند.
بررسی رمان «زندگی محال» از مت هیگ – سفری برای بازیابی خویشتن
زنی در ایبیزا صاحب تواناییهای ماورایی میشود؛ ادامهای برای رمان «کتابخانهی نیمهشب»
نوشتهٔ: جوانا کانن | جمعه ۱۶ اوت ۲۰۲۴
«من آدم خاصی نیستم»، این جمله را «گریس وینترز»، راوی رمان جدید مت هیگ ــ که ادامهای بر پرفروشترین اثر او «کتابخانه نیمهشب» است ــ میگوید. «من فقط یک پیرزن غرغرو از بریتانیا هستم. یک معلم بازنشستهٔ ریاضی از ناکجاآباد. من هیچکس خاصی نیستم، همینم.» اما اگر با سبک همیشگی هیگ آشنا باشید که چگونه از دلِ زندگی معمولی، شگفتی خلق میکند، خواهید دانست که گریس هیچوقت «هیچکس» نبوده است.
یک لطف کوچک و قدیمی که گریس در حق همکارش کریستینا کرده بود، باعث میشود کریستینا خانهای در جزایر بالئاری (ایبیزا) را در وصیتنامهاش برای گریس به ارث بگذارد. گریس که نمیفهمد چرا یک آشنای کمارتباط چنین کاری کرده، و در حالی که بهتازگی همسرش را از دست داده و هنوز با احساس گناه از مرگ پسرش در کودکی زندگی میکند، تصمیم میگیرد برای کشف حقیقت و بررسی مرگ مشکوک کریستینا به ایبیزا سفر کند. به قول خودش، این کار حواسش را پرت خواهد کرد چون: «درد مفاصل مثل غمه، هر چی بیشتر بهش فکر کنی، بیشتر اذیتت میکنه.»
گریس که تنها با نامهای از کریستینا به خانهای متروک رسیده، سرانجام به «آلبرتو ریباس» میرسد؛ یک مربی غواصی پر سر و صدا که اهالی هشدار دادهاند از او دوری کند. در سفری نیمهشب با قایق، آلبرتو قول میدهد حقیقت شب مرگ کریستینا را آشکار کند، و در همان سفر گریس شاهد نوری مرموز در زیر اقیانوس ــ «لا پرسنسیا» ــ میشود. این برخورد، تواناییهایی خارقالعاده به او میبخشد: خواندن ذهن، حرکت دادن اشیا با فکر، و درک کامل لذت و عمق زندگی.
با بهرهگیری از این قدرتها، گریس مأموریت حل معمای مرگ کریستینا را آغاز میکند؛ سفری که او را به دل طبیعت ایبیزا و مقابله با سرمایهگذاران طماع که تهدیدی برای جزیره هستند، میبرد.
اگر بخواهیم برای «زندگی محال» یک برچسب بزنیم، احتمالاً باید آن را واقعگرایی جادویی بنامیم؛ یکی از آن اصطلاحات متضادی که عاشقش هستیم (مثل «جنایت گرم و دلنشین»). هیگ از خواننده میخواهد ناباوری را کنار بگذارد و قدرتهای «لا پرسنسیا» و هدایایی که به گریس میدهد را بپذیرد. و نوشتهاش چنان قانعکننده است که خواننده بیهیچ مقاومتی همراه میشود ــ خواندن یک رمان از مت هیگ شبیه یافتن یک راهپلهی مخفی در خانهات است: ناگهان اتاقهای جدیدی کشف میکنی و کل چیدمان خانه معنای تازهای پیدا میکند.
در ظاهر، «زندگی محال» داستانی است درباره تضادها. گریس از خانهای دلگیر در لینکلن به جزیرهای پرجنبوجوش سفر میکند. دوستی عجیب او با آلبرتو، ذهن منطقی و ریاضیاش را با غیرممکنها آشنا میسازد. او از بیاحساسی کامل، به تجربهی شدید احساسات میرسد. شاید صحنهی موردعلاقهام، لحظهای است که گریس، رنجِ خرچنگها را در یک آکواریوم رستوران حس میکند، با ذهنش شیشه را میشکند، و خرچنگهای خوشحال از کنار مشتریهای متحیر عبور کرده، به دریا بازمیگردند. اگر قرار است تلهکینزی را امتحان کنی، این بهترین روشش است!
هرچه داستان پیش میرود و راز مرگ کریستینا جزیره را تهدید میکند، مرز بین این تضادها محو میشود. علم با هنر درآمیخته و ریاضیات در طبیعت حل میشود. اشارههای پراکندهٔ هیگ ــ از نوستراداموس تا فردی مرکوری، از شکسپیر تا مجموعهٔ Hill Street Blues ــ کمکم با هم مرتبط میشوند. و تنها راهی که گریس میتواند خودش و جزیره را نجات دهد، این است که این ارتباطات را بپذیرد. آلبرتو هنگام تماشای غروب خورشید میگوید: «این توالی عظیم و باشکوه است. تو را به همه چیز در این جهان متصل میکند.»
رمان عاقلانه و تأثیرگذار هیگ، هم معماست و هم داستانی عاشقانه؛ هم فانتزی است و هم نامهای عاشقانه به سیارهی زمین. شاید بزرگترین هدیهاش این باشد که نشانمان میدهد میتوانیم مرزهایی را که خود ساختهایم بشکنیم، پیوندهای پنهان را دریابیم و زندگی را در تمام غنا و پیچیدگیاش درک کنیم. و شاید بفهمیم که «واقعگرایی جادویی» اصلاً تناقض نیست.
@aamout
https://www.theguardian.com/books/article/2024/aug/16/the-life-impossible-by-matt-haig-review-a-journey-of-rediscovery?utm_source=chatgpt.com
چاپ هفتادم رسید؛
#ما_تمامش_میکنیم
#ItEndsWithUs
(رمان خارجی)
نوشتهی #کالین_هوور
ترجمهی #آرتمیس_مسعودی
نشر آموت / چاپ هفتادم / ۳۸۴ صفحه / ۳۷۵۰۰۰ تومان
✅ رتبه اول پرفروشترین های سال 2016
✅ رتبه دوم پرفروشترین های سال 2022
✅ پرفروشترینرمان نشر آموت در دو سال گذشته
✅نویسنده پرفروش نیویورک تایمز برای هفت رمان و یک رمان کوتاه
✅ گاهی اوقات، کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت میدهد.
🌿وقتی لیلی با یک جراح مغز و اعصاب خوشتیپ به نام رایل کینکید وارد رابطه میشود، ناگهان زندگی برایش آنقدر زیبا میشود که باورکردنی نیست اما وقتی دغدغههای مربوط به رابطهی جدید، ذهن لیلی را به خود مشغول کرده است، خاطرات اتلس کاریگن، اولین عشقش و رشتهای که او را به گذشته پیوند میدهد، درگیرش میکند. اتلس در گذشته، با لیلی نقاط مشترک فراوانی داشته و از او محافظت کرده است. به همین علت، وقتی ناگهان پیدایش میشود، هر آنچه لیلی با رایل ساخته، مورد تهدید قرار میگیرد.
✅ کالین هوور، با این رمان جسورانه و کاملا منحصربهفرد، داستانی را روایت میکند از عشقی فراموشناشدنی که ناچار باید بیشترین بهاء را برای آن پرداخت.
@aamout
روایتی از زیستن در سایهی طوفان
مروری بر کتاب «آوارگیها» نوشتهی بروس هالسینگر و ترجمهی آرتمیس مسعودی
آیدا کوروشفر
رمان «آوارگیها» نوشتهی بروس هالسینگر، اثری خیرهکننده و چندلایه است که در ژانر ادبیات معاصر با گرایش اجتماعی-پسافاجعهای جای میگیرد. این کتاب از نظر محتوایی و ساختاری، تلاقیای است میان روایت داستانی پرکشش و واکاوی عمیق مفاهیم بحران، هویت، نابرابری اجتماعی و تابآوری.
ماجرای کتاب با وقوع طوفانی بیسابقه آغاز میشود؛ طوفان «لونا» که نخستین طوفان رده شش جهان محسوب میشود، سواحل فلوریدا را ویران میکند و خانوادهای مرفه را به ناگاه به جمع آوارگان میافکند. دافنه، زنی هنرمند و مادر سه فرزند، به همراه خانوادهاش ناچار به ترک خانه و زندگیشان در میامی میشوند. همسرش، برنتلی، که جراح است، تصمیم میگیرد در بیمارستان بماند تا به بیماران کمک کند. دافنه، بدون پول، هویت یا سرپناه، به همراه فرزندانش وارد اردوگاهی عظیم در اوکلاهاما میشود، جایی که با هزاران نفر دیگر که قربانی این فاجعه شدهاند، زندگی میکند.
رمان از چند زاویهی دید روایت میشود. هالسینگر با مهارت، صداهای مختلف را در کنار یکدیگر قرار میدهد: صدای دافنه بهعنوان راوی اصلی، خاطرات و افکار فرزندانش، گزارشهایی از رسانهها، و حتی نظرات بینام در شبکههای اجتماعی که بازتابی از افکار عمومی و تعصبات جامعهاند. این چندصدایی بودن، به داستان بعدی مستندگونه و تحلیلی میبخشد و بهویژه خواننده را از یک روایت خطی و ساده دور میکند.
یکی از برجستهترین خطوط روایی کتاب، سقوط ناگهانی خانوادهای از طبقهی ممتاز جامعه به موقعیتی شبیه به پناهندگان داخلی است. خانهی مجلل، خدمات پزشکی اختصاصی، آموزش عالی برای فرزندان، و حتی هویت قانونی، همه از آنها گرفته میشود. این سقوط، فرصتی فراهم میکند تا نویسنده به بررسی لایههای نامرئی امتیاز طبقاتی بپردازد و این پرسش را مطرح کند که اگر این امتیازها از شما گرفته شود، چه باقی میماند؟
در حالیکه داستان در دل یک فاجعهی طبیعی روایت میشود، طوفان لونا فقط یک نقطهی آغاز است. هالسینگر با اشاره به پیامدهای تغییرات اقلیمی، به طور غیرمستقیم نظامهای ناکارآمد مدیریت بحران، زیرساختهای آسیبپذیر و نابرابری در دسترسی به منابع را نیز به چالش میکشد. او با استفاده از تخیل روایی، آیندهای نزدیک را ترسیم میکند که نه آنقدر دور است که صرفا علمی-تخیلی به نظر برسد، و نه آنقدر نزدیک که به گزارش خبری تقلیل یابد.
اردوگاه محل تقاطع تنشهاست: نژادی، فرهنگی، اقتصادی. نویسنده با مهارت، نشان میدهد که در شرایط بحرانی، انسانها ممکن است همزمان به همدیگر کمک کنند و به یکدیگر آسیب برسانند. همبستگی و خشونت، بهصورت همزمان حضور دارند. کودکان، زنان، و اقلیتها در اردوگاه به نوعی نمایندگان گروههای آسیبپذیر جامعهاند.
شخصیتپردازی در «آوارگیها» از نقاط قوت آن است. دافنه شخصیتی پیچیده، با گذشتهای پنهان، تصمیمگیریهایی دشوار، و انگیزههایی گاه متضاد است. فرزندانش، بهویژه میای نوجوان، بازتابی از تغییرات روانی و رفتاری در بستر بحراناند. حتی شخصیتهای فرعی نیز با دقت ترسیم شدهاند و هر یک بخشی از روایت را پیش میبرند.
سبک هالسینگر در این کتاب، روان، تصویری و در عین حال چندلایه است. استفاده از قالبهای گوناگون روایی باعث شده است که خواننده همزمان درگیر روایت شود و بتواند از دور نیز نگاهی تحلیلی به آن بیندازد.
«آوارگیها» فراتر از یک رمان حادثهای یا روایت بحران است. این کتاب، آینهای است در برابر جامعهی مدرن، تا نشان دهد که چگونه در بستر فاجعه، مرزهای طبقاتی، هویتی و انسانی بازتعریف میشوند. هالسینگر نه قضاوت میکند، نه راهحل سادهای پیشنهاد میدهد، بلکه با هوشمندی، ما را با خود واقعیمان در هنگام بحران روبهرو میسازد. این کتاب پیشنهادی جدی برای خوانندگانی است که به ادبیات اجتماعی، تغییرات اقلیمی، و روانشناسی بحران علاقه دارند.
#آوارگی_ها
#آرتمیس_مسعودی
@aamout
اینجا کتابفروشی آموت است
کلمههای ما را از میان قفسههای کتابهای نخوانده میخوانید
لینک این گروه را به غریبهها هم میتوانید بدهید
غریبه: کسی است که با کتاب آشنا نیست
T.me/aamoutnevesht
🌸سایت فروش آنلاین
aamout.ir
۰۲۱۴۴۲۳۲۰۷۵
۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰
@aamout
اول یک متن شاعرانه نوشتم؛ دربارهی روز پایان و شروع یک آغاز.
پاکاش کردم؛ چون شعار بود.
این را نوشتم
اگرچه تلخ
اما چند راز نگفته در خود دارد.
نخوانید بهتر است:
چند سال پیش دوستی روبروی غرفهی آموت، غرفه داشت. مدام میدیدم که نشسته و با همسر جاناش چایی میخورد و هر از گاهی به یکی که به غرفهشان میرسید، سلام میکرد و شکلات تعارف. شنیدم که مسخرهام کرده بود که «فلانی اصلا کلاس نداره. من اگر جای #یوسف_علیخانی بودم کلاس نویسندگیام را حفظ میکردم.»
خجالت کشیدم آن سال بهش چیزی بگویم و چند سال است مثل یک گردو، بغضاش سر گلویم مانده که بگویم «من هم اگر مثل تو، کتابهای سفارشی دولتی درآورده بودم و ارگانها و نهادها سههزارتا و سههزارتا ازم میخریدند، هرگز گلو پاره نمیکردم برای تبلیغ و فروش یکییکیشان.»
دوست نویسندهای دیروز آمد و گفت «رمان دارم. شنیدم شما ایرانی چاپ نمیکنید. من خودم حاضرم پول چاپ را بدهم.»
گفتم «آموت نزدیک به ۹۰ عنوان رمان و داستان کوتاه ایرانی منتشر کرد که متاسفانه ۹۰ درصدشان نفروختند و شکست خوردم. با این احوال اگر رمانی برای بررسی برسد و تمام جوانب ادبی و جذابیت برای مخاطب را داشته باشد، با افتخار چاپ میکنم. دیگر اینکه هیچوقت پولات را به رخ ناشر نکش. پول نویسنده مثل زهر میماند. اگر نویسندهای با پول خودش کتاب چاپ کند، عملا رمانش را کشته. ناشر باید سرمایهگذاری کند تا برای برگشت پولش هم شده، تلاش کند.»
دوستان مترجم میآیند و میگویند «چطوری باهاتون همکاری کنیم؟»
و یک جواب دارم فقط که «خیلی از مترجمان #نشر_آموت را ندیدم اصلا. گروه ترجمه آموت یک آیدی در تلگرام دارد. رمانی را که ترجمه کردهاید، برایش میفرستید و بررسی میشود و تایید که شد، باهاتون قرارداد بسته میشود؛ از ۵ درصد تا ۱۰ درصد. وارد شدن به آموت سخت است اما دوستان مترجم وقتی وارد آموت میشوند کمتر دیدم به جای دیگری بروند و اغلب مجموعه ترجمه در این خانه دارند.»
آیدی گروه ترجمهی آموت
@aamout_pub
و امروز آخرین روز خرید از نمایشگاه مجازی کتاب است. نگذارید برای دقایق پایانی که از یک طرف ممکن است کتابها تمام شود و ناشر نتواند شارژ کند و از این طرف ممکن است سرور نمایشگاه جان نداشته باشد و ...
امسال شماها باشکوهترین بودین و امروز آخرین روز #نمایشگاه_کتاب_تهران است.
اصلا این یادداشتها را میخوانید؟
@aamout
گزارش تصویری چهلویکمین «نوشتِ تازهی آموت»(۴)
نقد و بررسی رمان «قلب دوخته» نوشتهی کارول مارتینز با حضور منتقدان گروه کتابخوانی آموتنوشت، و آقای کامران حسینی؛ مترجم اثر
دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴
@aamout
@aamoutbookstore
گزارش تصویری چهلویکمین «نوشتِ تازهی آموت»(۲)
نقد و بررسی رمان «قلب دوخته» نوشتهی کارول مارتینز با حضور منتقدان گروه کتابخوانی آموتنوشت، و آقای کامران حسینی؛ مترجم اثر
دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴
@aamout
@aamoutbookstore
چاپ سوم رسید؛
#هرگز_دروغ_نگو
(رمان خارجی)
فریدا مکفادن
رضا اسکندریآذر
نشر آموت/ چاپ سوم / ۳۰۸ صفحه / ۳۳۵۰۰۰ تومان
تازهعروس و دامادی به نامهای تریشا و ایثن، به دنبال خرید خانۀ رؤیاییشان هستند. اما وقتی برای بازدید از عمارت دورافتادهای میروند که زمانی به دکتر آدرین هیل، روانشناس نامداری که چهار سال قبل مفقود شده، تعلق داشته، به دلیل بارش برف و بوران در عمارت گیر میافتند و حالا باید تا پایان بوران در این خانۀ مرموز سر کنند. اما دیری نمیگذرد که اتفاقات عجیبی شروع به رخ دادن میکنند.
نظرات منتقدان و خوانندگان:
هرگز دروغ نگو نمونۀ بارز یک رمان تریلر گیراست. شخصاً از همان ابتدای داستان جذب آن شده و تا آخر ادامه دادم. این یکی از آن رمانهایی است که خواننده در یک نشست تمامش میکند. (کارن مککوآسشِن، نویسندۀ رمان پرفروش فرزند مهتاب)
مکفادن بار دیگر تریلری لذتبخش با رازگشاییهای عجیب نوشته است. جایی را محکم بگیرید، چون قرار است فرش را از زیر پایتان بکشد! (وبلاگ کافئین، خوانش، تکرار)
@aamout
چاپ دوم رسید؛
#قلب_دوخته
(رمان خارجی)
#کارول_مارتینز
ترجمهی #کامران_حسینی
ژانر: درام، رئالیسم جادویی
موضوعات: زنان، خانواده، جادو، سرنوشت، عشق
نشر آموت/ چاپ دوم / ۴۰۸ صفحه / ۴۲۵۰۰۰ تومان
فرسکیتا کاراسکو دختری است که در شانزدهسالگی موهبتی جادویی مییابد. زنان خانواده او صاحب جعبهای چوبی و اسرارآمیز هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. محتوای این جعبه برای هر دختری که طی مراسمی اسرارآمیز آن را دریافت میکند، متفاوت است.
وقتی نوبت به او میرسد تا این جعبه را از مخفیگاهش زیر درختان زیتون پیچخورده بیرون بیاورد، فرسکیتا تنها سوزن و نخهایی ساده مییابد. اما همین ابزارها برای او کافی است تا جادوی خود را به کار بگیرد و سرنوشت خود و فرزندانش را رقم بزند. اما جادو همیشه آسان نیست. موهبت او، که گاهی شفابخش و گاه ویرانگر است، او را در برابر حسادت و طمع دیگران آسیبپذیر میکند. کارول مارتینز در این رمان شگفتانگیز، ما را به دنیایی میبرد که افسانه و واقعیت در هم تنیدهاند.
@aamout
چاپ دوازدهم رسید؛
#صدای_آرچر
Archer's Voice 2014
(رمان خارجی)
نوشتهی #میا_شریدن
با ترجمهی #منا_اختیاری
نشر آموت / چاپ دوازدهم / ۳۸۴ صفحه / ۴۱۰۰۰۰ تومان
✔️ صدای آرچر؛ یک عاشقانهی کامل و مستقل است.
🌈 از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز
🌈 رمان برگزیده نیویورک تایمز و USA Today
🌈 پرفروشترین رمان وال استریت ژورنال
🌈 نامزد جایزه بهترین داستان عاشقانه گودریدز
رمان «صدای آرچر» داستان زنیست که به کابوس یک شب وحشتناک زنجیر شده و مردی که عشقش کلید آزادی زن است. همچنین داستان مرد بیصدایی است که با جراحتی طاقتفرسا زندگی میکند و زنی که به او کمک میکند تا صدایش را بازیابد. این کتاب، داستان رنج، تقدیر، و قدرت دگرگونکنندهی عشق است.
هنگامی که «بری پریسکات» وارد شهر ساحلی و آرام پیلاین میشود، با تمام وجود امیدوار است این شهر همان جایی باشد که بالاخره آرامش ازدسترفتهاش را در آن بیابد. در اولین روز اقامتش با آرچر هیل برخورد میکند؛ مرد منزوی و گوشهگیری که همچون بری، اسیر عذابی پنهان است. مردی که هیچکس دیگری حاضر به دیدنش نیست.
@aamout
چاپ هجدهم رسید؛
#بیوه_کشی
(رمان ایرانی)
#یوسف_علیخانی
نشر آموت / چاپ هجدهم / ۳۰۴ صفحه / ۳۷۵۰۰۰ تومان
✅ نسخه صوتی این رمان توسط نشر آوانامه منتشر شده است.
🌿 «خوابیدهخانم» و «بزرگ» پس از کشواکشهای بسیار بالاخره به هم میرسند اما روزگار بازی دیگری با آنها در پیش گرفته و «بزرگ» بهوسیله «اژدرمار» در اژدرچشمه روستا بلعیده و کشته میشود.
خوابیدهخانم میماند و دخترش «عجبناز». او مجبور است بنا به باور مردم، منتظر برادرشوهر کوچکتر بماند تا با او ازدواج کند. اما اندکزمانی بعد، شوهر دومش هم به وسیله «اژدرمار» کشته میشود و این رسم مدام تکرار میشود تا وقتی که …
رمان «بیوهکشی» با زبانی بسیار ساده و داستانی پرکشش، خوانندگان را وارد غاری پر از داستان میکند که سرشار از داستانهای فرعی است.
@aamout
دعوتاید به:
«چهلویکمین «نوشتِ تازهی آموت»
این هفته نقد و بررسی رمان «قلب دوخته» نوشتهی کارول مارتینز با حضور منتقدان گروه کتابخوانی آموتنوشت، و آقای کامران حسینی؛ مترجم اثر
زمان: پنجشنبه، دوازدهم تیرماه، ساعت چهار بعدازظهر
نشانی: تهران، بلوار مرزداران، نبش خیابان آریافر، ساختمان ۲۰۰۰، طبقهی همکف شمالی، کتابفروشی آموت
@aamout
@aamoutbookstore
بسیاری گفته اند «قلب دوخته»، کتاب «صد سال تنهایی»؛ شاهکار مارکز را تداعی میکند. نظر شما چیست؟
اگر «صد سال تنهایی»، حماسهی خانوادهی خوزه آرکادیو بوئندیا در درهی گرمسیر ماکوندوست، «قلب دوخته» حماسهی زنان نخریس در دل غبارهای خشک اندلس است. در هر دو، زمان دایرهوار است، جادو در دل روزمرگی جریان دارد و خانواده مرکز جهان است. اما تفاوت در این است که مارکز از استعاره برای ترسیم سیاست و تاریخ استفاده میکند، در حالی که مارتینز استعاره را به خدمت روایت درد، سکوت و هنر گرفته است. «قلب دوخته» شاید خواهرِ شرقی و زمینیِ «صد سال تنهایی» باشد؛ نه تکرار آن، بلکه پژواکی زنانه از آن.
چقدر فضای ادبی امروز جهان و انسان امروز از آثاری که چنین هستند و سهل خوان نیستند (نمی گویم سخت خوان) استقبال می کند؟
سوال خوبی است. به هر حال واقعیت دنیای امروز، دنیای فستفودی است و همه از مطالب و موضوعات آماده و بدون سختی استقبال میکنند. ادبیات هم در این زمینه استثنا نیست و اقبال به داستانهای سرراست و ساده بیشتر است. با این حال همیشه مخاطبانی هم هستند که دنبال لذت و معنای عمیقتری میگردند و مدرکش هم همین کتاب مارتینز که در فرانسه و بقیه کشورهای اروپایی فروش خیلی بالایی داشته و محبوبیت چشمگیری بدست آورده است.
اگر نکتهای باید گفته شود در جهت درک بهتر این رمان توسط مخاطب، لطفا ذکر کنید.
این رمان را باید با تمام حواس خواند: شنید، لمس کرد، دید، و حتی بو کشید؛ زیرا این داستان، همانند دعای شب سوم، نه فقط قصه، بلکه طلسمی است که شما را به نسلی دیگر متصل میکند.
نشر آموت
مطالب بیشتر
رمانی که مخاطبش را جادو میکند/ «قلب دوخته» یادآور صد سال تنهایی
@aamout
قدس آنلاین
مترجم رمان «قلب دوخته»: این داستان را بشنوید، لمس کنید، ببینید و بو بکشید
رمان «قلب دوخته» را باید با تمام حواس خواند، شنید، لمس کرد، دید، و حتی بو کشید؛ زیرا این داستان، همانند دعای شب سوم، نه فقط قصه، بلکه طلسمی است که شما را به نسلی دیگر متصل میکند.
خدیجه زمانیان یزدی
رمان «قلب دوخته» نوشته کارول مارتینز با ترجمه کامران حسینی که به تازگی توسط نشر آموت منتشر شده است. در ژانر درام و رئالیسم جادویی به موضوعات زنان، خانواده، جادو، سرنوشت و عشق میپردازد.
«قلب دوخته» درباره فرسکیتا کاراسکو دختری است که در شانزدهسالگی موهبتی جادویی مییابد. زنان خانواده او صاحب جعبهای چوبی و اسرارآمیز هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. محتوای این جعبه برای هر دختری که طی مراسمی اسرارآمیز آن را دریافت میکند، متفاوت است. وقتی نوبت به فرسکیتا میرسد تا این جعبه را از مخفیگاهش بیرون بیاورد، تنها سوزن و نخهایی ساده مییابد. اما همین ابزارها برای او کافی است تا جادوی خود را به کار بگیرد و سرنوشت خود و فرزندانش را رقم بزند. اما جادو همیشه آسان نیست. موهبت او، که گاهی شفابخش و گاه ویرانگر است...
کارول مارتینز در اولین اثر شگفتانگیزش، مخاطب را به دنیایی میبرد که افسانه و واقعیت در هم تنیدهاند. این نویسنده با این اثر نشان داد که یکی از نویسندگان برجسته نسل خود است؛ رمانی که با هر صفحهاش جادو میکند.
رمان «قلب دوخته»، موفق به دریافت نُه جایزه ادبی از جمله بورسیه استعداد پرنس پیر موناکو، بورسیه تاید مونیِه، جایزه امانوئل روبلس، و جایزه رنودو برای دانشآموزان دبیرستانی سال ۲۰۰۷ شده است.
با کامران حسینی مترجم این اثر به گفتگو نشستیم تا با توضیحات او لذت خواندن این اثر را دوچندان کنیم. حسینی تاکید کرد که پیشتر و بیشتر از مترجمی، خواننده ادبیات است و در همین خواندنها بوده که با این کتاب آشنا شده و چنان مجذوب کتاب شده که تصمیم گرفته آن را ترجمه کند.
«قلب دوخته» اثری نمادگرایانه در ژانر رئالیسم جادویی است از تجربه ترجمه این اثر بگویید چه چالشهایی در جریان ترجمه داشتید؟
نثر مارتینز سرشار از استعاره، ایهام، ترکیبهای غریب و واژگان حسی است. مترجم باید همزمان دقت کند که ترجمه به نثر متعارف فارسی تقلیل نیابد و نیز از افتادن در دام اغراقهای شاعرانهی غیرضروری پرهیز کند. گاه متن ترجمه را با صدای بلند میخواندم تا اگر تاثیر متن اصلی را نداشته باشد، جملهبندیاش را تغییر دهم. همچنین انتخاب لحن، بخصوص در گفتگوها و نقل و قول شخصیتها، از مواردی بود که بارها تغییر دادم تا در نهایت به شکل نهایی رسید.
کارول مارتینز در اولین تجربه داستاننویسیاش به سمت خلق رمانی رفته که افسانه و واقعیت را به هم پیوند زده است. فکر میکنید چه چیزی باعث شده او در اولین قدم نویسندگی به سمت خلق چنین اثری برود؟
کارول مارتینز هر چند اولین کتابش را نسبتا دیر و در میانسالی منتشر کرده، اما از نوجوانی مدام به نوشتن مشغول بوده است. مطابق روایت خودش از همان جوانی این اندیشه را در سر داشته که از داستانها و افسانههایی که مادربزرگش میشنیده و یا در کتابها میخوانده یک داستان بنویسد که واقعیت را با افسانه ترکیب کند و این خواسته نهایتا با کتاب «قلب دوخته» برآورده میشود.
«قلب دوخته» داستانی است نثری شاعرانه و سبک رئالیسم جادویی دارد. مخاطب در خواندن چنین آثاری باید به چه نکاتی توجه کند؟
برخلاف بسیاری از آثار داستانی معاصر که معمولا زبانی سهل الوصول بکار میگیرند و به شکلی مستقیم و خیلی صریح و ساده خواننده را شیرفهم میکنند، در «قلب دوخته» نویسنده از آرایههای ادبی، تشبیه و استعاره برای تصویرسازی و ایجاد حس استفاده میکند. با این حال متن دشوار و مکلفی هم ندارد. نثر مارتینز با توصیفات غنی و تصاویر زیبا، جو رؤیایی ایجاد میکند. فصلهای کوتاه و قصهگونه داستان، شبیه به سنت قصهگویی شفاهی، تجربه خواندن را لذتبخشتر میکند. خواننده باید به این ساختار توجه کند و اجازه دهد داستان با ریتم خودش پیش برود.
در خواندن «قلب دوخته» باید آماده بود تا واقعیت را نه از راه عقل، بلکه از راه شهود لمس کرد. این رمان، همچون تارهای درهمتنیدهی یک گلیم کهن، بین سطرهایش رازهایی دارد که تنها با گوش دادن به «صدای نخ» شنیده میشود. مخاطب باید بپذیرد که در این اثر، زمان نه خطی بلکه دایرهوار است، مکان نه جغرافیایی بلکه اسطورهایست، و واقعیت نه یک سطح صاف که لایهلایه است. برای درک آن باید با تخیل نه بهمثابه فرار از واقعیت، بلکه بهعنوان ابزار کشف حقیقت همراه شد. رئالیسم جادویی در این رمان، بازگشت به ریشههای مادری، زمینی و رازآلود بشر است، نه فانتزی صرف.
چاپ هفتم رسید؛
مجموعه کامل داستانهای فلانری اوکانر
ترجمهی آذر عالیپور
نشر آموت / چاپ هفتم / ۸۹۶صفحه / گالینگور / ۱.۱۰۰.۰۰۰ هزار تومان
📚 سرانجام تمام داستانهای «فلانری اوکانر»، نویسندهی برجستهی آمریکایی، ترجمه شد.
💫بهترین ترجمه سال
📚 اوکانر در ۱۹۲۵ در ساوانای جورجیا به دنیا آمد و در ۳۹ سالگی به مرض لوپوس درگذشت.
بنابراین در این عمر کوتاه فقط توانست دو رمان و ۳۲ داستان کوتاه بنویسد. که همین حجم نسبتاً اندک کار نیز اثری ماندگار بر ادبیات آمریکا به جای نهاد.
📚 در سال ۱۹۷۲ یعنی هشت سال پس از مرگش، «مجموعه داستانهای کوتاه» او جایزهی کتاب ملی آمریکا را دریافت کرد، جایزهای که معمولاً به نویسندهای در قید حیات اعطاء میشود.
📚 داستانهای اوکانر از حیث درونمایه، بیشباهت به داستانهای نویسندگان جنوبی معاصرش نیستند، اما زنده بودن آدمها و جسارت بیمانندِ نویسنده در ارائهی کمیکترین، تلخترین، گزندهترین و از همه مهمتر واقعیترین احساسات آدمهای جامعه در قالب آنها، و نیز درگیر کردن شخصیتها با مسائلی چون مذهب و برابری اجتماعی، تحسین بسیاری از منتقدان هم روزگارش را برانگیخت.
#پیشنهاد_کتاب_خوب
@aamout
پرفروشترین کتابهای «نشر آموت» در نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۴:
۱. صدای آرچر
۲. جایی که خرچنگها آواز میخوانند
۳. تراویس
۴. مخاطب خاص
۵. خاما
۶. جیمز
۷. سلام غریبه
۸. قلب دوخته
۹. ما تمامش میکنیم
۱۰. بازی آرزوها
۱۱. ما شروعش میکنیم
۱۲. تنها بازمانده
۱۳. ستارهساز
۱۴. زندگی کوتاه است
۱۵. اگر حقیقت این باشد
۱۶. زندانی
۱۷. شیفت شب
۱۸. خاک آمریکا
۱۹. بیوهکشی
۲۰. مثل آب برای گل
۲۱. آوارگیها
۲۲. موهبت
۲۳. زن همسایه
۲۴. فرداها
۲۵. جاری چون رود
۲۶. جنگل
۲۷. یاد او
۲۸. در بزم آتش
۲۹. زاهو
۳۰. خدمتکار و پروفسور
۳۱. زندگی محال
۳۲. استونر
۳۳. روزی مثل امروز
۳۴. سالار مگسها
۳۵. پیدایت میکنم
۳۶. من پیش از تو
۳۷. هنوز هم من
۳۸. سهگانه یوسف علیخانی
۳۹. کفشهای دیگری
۴۰. تنها غم عشق میتواند اینطور زخم بزند
۴۱. باغ مخفی
۴۲. ایراندخت
۴۳. بخشنده ستارگان
۴۴. پروژه شادی
۴۵. شکوفههای درخت گیلاس
۴۶. بودن
۴۷. نحسی ستارههای بخت ما
۴۸. دختر خوب
۴۹. پس از تو
۵۰. اتاق
۵۱. شازده کوچولو
۵۲. فرشتهساز
۵۳. مهمان ناخوانده
۵۴. هوای او
۵۵. دریاچه مهآلود
۵۶. جاذبه میان ما
۵۷. هیچ کدام از اینها حقیقت ندارد
۵۸. پیش از آنکه بخوابم
۵۹. سلام زیبا
۶۰. هرگز دروغ نگو
۶۱. بازگشت
۶۲. تمام چیزهایی که نمیگوییم
۶۳. زیبای گمشده
۶۴. پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
۶۵. پلیس حافظه
۶۶. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۶۷. تحصیلکرده
۶۸. کلمههای آبی تیره
۶۹. الینور آلیفنت کاملا خوب است
۷۰. نفرتبازی
۷۱. کسی که میشناسیم
۷۲. خاطرات خانه ابری
۷۳. یک بعلاوه یک
۷۴. لیلا
۷۵. ناگاه ناکجا
۷۶. آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند
۷۷. پنیر هلندی
۷۸. پیرمرد صد سالهای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد
۷۹. پاییز حافظیه
۸۰. وقتی باران میبارد
۸۱. مردی از شب
۸۲. زبان گلها
۸۳. تمام چیزهایی که میبخشیم
۸۴. جاده رستگاری
۸۵. اندوه بلژیک
۸۶. پیامبر
۸۷. نسکافه با عطر کاهگل
۸۸. شوهر عزیز من
۸۹. به خانه بیا
۹۰. اولین تماس تلفنی از بهشت
۹۱. تمام چیزهایی که باقی گذاشتیم
۹۲. پرتقال خونی
۹۳. گیلیاد
۹۴. خانهداری
۹۵. فرار کن
۹۶. باکرهها
۹۷. ارتقا
۹۸. میوه خارجی
۹۹. کشتن عمهخانم
۱۰۰. زن پشت پنجره
@aamout
گروه کتابخوانی «آموتنوشت» به همت نشر آموت و با مدیریت یوسف علیخانی، نویسنده و ناشر شناختهشده، در بستر تلگرام فعالیت میکند و به یکی از پویاترین محافل کتابخوانی فارسیزبان تبدیل شده است.
دربارهی گروه آموتنوشت
گروه «آموتنوشت» از ابتدا با هدف ترویج فرهنگ مطالعه و ایجاد فضایی برای گفتوگو پیرامون کتابها راهاندازی شد. در این گروه، اعضا بهصورت روزانه کتابهایی را معرفی میکنند و درباره آنها به بحث و تبادل نظر میپردازند. اگرچه درصدی از اعضا در بحثها فعال نیستند، اما بسیاری از آنها بهطور پیوسته مطالب را دنبال میکنند و از محتوای گروه بهرهمند میشوند.
فعالیتها و نشستها
علاوه بر فعالیتهای آنلاین، گروه «آموتنوشت» نشستهای حضوری متعددی را برگزار میکند. این نشستها که تحت عنوان «نوشتِ تازهی آموت» شناخته میشوند، فرصتی برای دیدار و گفتوگو با نویسندگان، مترجمان و منتقدان فراهم میکنند.
چگونه به گروه بپیوندیم؟
برای عضویت در گروه کتابخوانی «آموتنوشت»، میتوانید از طریق لینک زیر به گروه تلگرامی آن بپیوندید:
👉 t.me/aamoutnevesht
همچنین، برای اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای مرتبط با نشر آموت، میتوانید صفحات اینستاگرام آن را دنبال کنید:
👉 instagram.com/aamout
instagram.com/aamoutbookstore
اگر به کتابخوانی و مشارکت در بحثهای ادبی علاقهمند هستید، «آموتنوشت» میتواند فضای مناسبی برای شما باشد.
@aamout
ایبنا گزارش میدهد؛
پرفروشترینهای ادبیات در روزهای آخر نمایشگاه کتاب
سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایستگاه پایانی خود رسید و ایبنا به این منظور، پرفروشترینهای حوزه ادبیات در آخرین روزهای نمایشگاه جاری را مرور کرده است.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سایه برین: سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایستگاه پایانی خود رسید و ایبنا به این منظور، پرفروشترینهای حوزه ادبیات در آخرین روزهای نمایشگاه جاری را مرور کرده است که در ادامه با هم میخوانیم.
صدای آرچر
برای به دست آوردن آماری از پرفروشترینهای ادبیات در نمایشگاه کتاب، باید حتماً ابتدا به سراغ نشر آموت رفت. آموت، آماری منظم در این خصوص ارائه میدهد و هرروز در غرفه این نشر در نمایشگاه، پلاکاردی با مضمون پرفروشترینهای روز به چشم میخورد. این آمار علاوه بر آنکه میگوید چه آثاری بیش از دیگران دیده شدند، مشی ناشر را نیز در ادامه مسیر خود مشخصتر خواهد کرد. در تابلوی نشر آموت به مناسبت پرفروشترینهای روز نهم، صدر لیست در انحصار «صدای آرچر» است.
رمان «صدای آرچر» داستان زنیست که به کابوس یک شب وحشتناک زنجیر شده و مردی که عشقش کلید آزادی زن است. همچنین داستان مرد بیصدایی است که با جراحتی طاقتفرسا زندگی میکند و زنی که به او کمک میکند تا صدایش را بازیابد. این کتاب، داستان رنج، تقدیر، و قدرت دگرگونکننده عشق است. هنگامی که بری پریسکات وارد شهر ساحلی و آرام پیلاین میشود، با تمام وجود امیدوار است این شهر همان جایی باشد که بالاخره آرامش از دست رفتهاش را در آن بیابد. او در اولین روز اقامتش با آرچر هیل برخورد میکند؛ مرد منزوی و گوشهگیری که همچون بری، اسیر عذابی پنهان است. مردی که هیچکس دیگری حاضر به دیدنش نیست. این رمان را میا شریدن نوشته و مُنا اختیاری ترجمه کرده است.
متن کامل خبر را بخوانید
@aamout
هر روز مینوشتم: روز اول. روز دوم. روز سوم و… تا رسیدم به روز یازدهم. باید چه مینوشتم؟ باید مینوشتم روز آخر؟ روز آخر مگر داریم در دنیای کلمهها و کتاب؟
روز یازدهم نمایشگاه کتاب تهران برای همهٔ ما روز آغاز است؛ چه من که کارگر کلمهام و چه شما که کلمهها عاشقتان هستند.
آغاز یک راه. کتابها نوشته و منتشر شده و آمدهاند به دیدارتان. حالا شمایید و باقی راه؛ خواندنشان.
امروز هم ایستادیم چون تمام روزهای دیگر.
یکی از دختران آموت، کتابی را برداشت که برایش یادگاری بنویسم. برای نوشتم: برای…، برای تمام جنگیدنهایش. »
دختران و پسران آموت نه کتابفروشاند و نه کارمند آموت. همهشان برای شناخت خودشان میآیند. اینکه آیا میتوانند یازده روز بمانند؟
پناه دیشب کارش به بیمارستان کشیده شده و برایم نوشته بود که «غروب برای خداحافظی میآید.»
هنوز روز نمایشگاه شروع نشده بود که دیدم پناه و مادرجاناش آمدند. آمد و ایستاد و کتاب معرفی کرد و به وقتاش نشست پای دخل و یکی دو ساعت بعد دیدم حالش دوباره دارد برمیگردد به حال دیشباش و با گریه گفت «نمیخواهم بروم.»
و با التماس بچهها، مادرش پناه را برد.
امروز بارها رو برگرداندم که گریهٔ دختران آموت را نبینم که یکی از شیراز آمده و یکی از اصفهان و یکی از یزد و یکی از قزوین و یکی از اندیشه و یکی از کرج و… اینها عاشقان کتاب هستند.
گردنم دارد میشکند اما انگشتانم میدوند روی کیبورد که حالم را بنویسند چون این کلمهها فقط میمانند.
ما سالهاست میایستیم و میگوییم «خوش آمدید.»
و شما سالهاست که میآیید و میگویید «سلام.»
دقایق آخر، لپتاب و پرینترها و… را جمع کردم و همزمان که حمیدخان و آقامحمدجواد و بقیهٔ رفقا مشغول جمعکردن کتابها بودند، از نمایشگاه زدم بیرون. باید میرسیدم.
و رسیدم به کتابفروشی.
تمام راه خداخدا میکردم که بچهها نرفته باشند.
و نرفته بودند.
کاری که این گروه در کتابفروشی کردند، تای دیگر نمایشگاه بود. نمایشگاه مجازی امسال غلغله بود و هنوز نتوانستیم بستههای دو روز گذشته را پرینت بگیریم؛ چه برسد به جمع کردن کتابها. مخصوصا این دو روز آخر که گویی تازه یادتان افتاده که کتابها منتظرتان هستند.
چه بگوید این بینوا که رسم ادب، ایستادن است و دست به سینه گذاشتن؛ در برابر پادشاهی که شما هستید؛ کتابخوان.
قدر خودتان را بدانید.
در یادداشت بعدی یک راز را خواهم گفت.
این روزها یادداشتها را دنبال میکردید؟
عکسها را ببینید
@aamout