wahshi_bafghi | Unsorted

Telegram-канал wahshi_bafghi - وحشی بافقی

6122

﷽ ★. ★. ★. وحشی بافقی مَرد سوز و درد، عشق و تنهایی... شاعر شماره یک ترکیب بند پارسی و غزلسرای بزرگ غزلهای عاشقانه ★. دل و طبعی که من دارم اگر دریا و کان باشد یکی جوهر نثار آید یکی گوهر فشان باشد #وحشی‌بافقی @P_A_R_Si

Subscribe to a channel

وحشی بافقی

مرغ فارغ بال بودم در هـــــــوای عافیت
از کمین برخاست ناگه غمزه‌ی صید افکنش

عشق لیلی سخت زنجیریست مجنون آزما
این کسی داند که زنجیری بود در گردنش

این سر پر آرزو در انتظار عشوه ایست
گوشه‌ی چشمی بجنبان و بینداز از تنش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش
باز با جمــــع غریبی آشنا می‌بینمش

باز تا امروز دارد با که میل اختــلاط
زانکه از یاران دیروزی جدا می‌بینمش

ماه رخسارش که چون آیینه بودی در صفا
بی‌صفا گردید با من بی‌صفت می‌بینمش

آنکه هر دم در ره او می‌فکندم خویش را
راه می‌گردانم اکنون هر کجا می‌بینمش

مرغ دل وحشی که از دامی بچندین حیله جست
از سر نو باز جایی مبتلا می‌بینمش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

مستحـق کُشتنم خود قائلم زارم بکش
بی‌گنه می‌کُشتیَم اکنون گنهکارم بکش

تیغ بی‌رحمی بِکش اول زبانم را ببر
پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش

جرم می‌آید ز من تا عفو می‌آید ز تو
رحم را حدیست از حد رفت این بارم بکش

وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش
خون چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش

هست بیش از طاقت من بار اندوه فراق
بیش ازین طاقت ندارم گفته‌ام سد بار بیش

ناوکت گفتم زدل بگذشت رنجیدی به جان
جان من گفتم خطایی مگذران از لطف خویش

از کدامیـــن درد خود نالم که از دست غمت
سینه‌ام چون دل فکارست و درون چون سینه ریش

نوش عشرت نیست وحشی درجهان بی‌نیش غم
آرزوی نوش اگر داری منال از زخم نیش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
یک گام آن‌طرف ننهیم از مقام خویش

این مرغ تنگ حوصله را دانه‌ای بس است
صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش

فارغ نشین که حسن به هر جا که جلوه کرد
مخصوص هیچکس نکند لطف عام خویش

دل شد کبوتر لب بامی که سد رهش
سازند دور و باز نشیند به بام خویش

وحشی رمیده‌ایست که رامش کسی نساخت
آهوی دشت را نتوان ساخت رام خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش
وز بد مزاجی دل کودک مزاج خویش

مهر خزانه یافت دل و جان و هر چه بود
جوید هنوز ازین ده ویران خراج خویش

جان را مگر به مشعله‌ی دل برون برم
زین روزهای تیره و شبهای داج خویش

فرهاد را که بگذرد از سر چه نسبت است
با آنکه مشکل است بر او ترک تاج خویش

عذب فرات گو دگری خور که ما خوشیم
با آب شور دیده و تلخ اجاج خویش

ای صاحب متاع صباحت تلطفی
کاورده عاجزی به درت احتیاج خویش

وحشی رواج نیست سخن را زبان به بند
تا چند دعوی از سخن بی رواج خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خویش
آشنای ما شود ما را بخواند سوی خویش

هم رسد روزی که در کار بد آموز افکند
این گره کامروز افکنده‌ست بر ابروی خویش

لازم ناکامی عشق است استغنای حسن
نیست جای شکوه گر میراندم از کوی خویش

چون پسندم باز فتراک تو ، زیر پا فکن
این سری کز بار او فرسوده‌ام زانوی خویش

سود وحشی چهره بر خاک درش چندانکه شد
هم خجل از راه او هم منفعل از روی خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

لطف با اغیار و کین با ما تفاوت از کجاست؟
با همه هر نوع می‌باشی به یک دستور باش

کار ما و کار وحشی پیش تیغت چون یکیست
گو دلت بی رحم و بازوی ستم پر زور باش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

ای دل به بند دوری او جاودانه باش
ای صبر پاسبان در بند خانه باش

ای سر به خاک تنگ فرو رو ترا که گفت
در بند کسر حرمت این آستانه باش؟

هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست
سد ساله راه فاصله گو در میانه باش

سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست
گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش

وحشی نگفتمت که کمانش نمیکشی
حالا بیا خدنگ بلا را نشانه باش !!!

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس

شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیده‌ام
گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس

شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا؟
میکنی چون لطف باری از زبان خود بپرس

دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی‌خان و مان
این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس؟

حال بیماران خود هرگز نمی‌پرسد چرا؟
وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز
می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

باورش می‌آید از من دعوی وارستگی
خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر
این خود آغازست تا خود چیست انجامم هنوز

من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان
از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز

صبح و شام از پی دوانم روز تا شب منتظر
همرهی با او میسر نیست یک گامم هنوز

من سراپا گوش کاینک می‌گشاید لب به عذر
او خود اکنون رنجه می‌دارد به پیغامم هنوز

وحشی این پیمانه نستانی که زهرست این نه می
باورت گر نیست دردی هست در جامم هنوز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز
آرزو کردت به این حال آرزومندی هنوز

کوه اگر بودی ز جا رفتی بنازم حوصله
این همه آزردگی داری و خرسندی هنوز


ساده دل وحشی که میداند ترا احوال چیست؟
وین گمان دارد که گویا قابل پندی هنوز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

بس که شب قصه‌ی دیوانگی از من سر زد
بر زبان همه افسانه‌ی من بود امروز

شرح ویرانگی جغد غم از وحشی پرس
زانکه یک لحظه به ویرانه‌ی من بود امروز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور
قاف تا قاف بود عزلت عنقا مشهور

پایه آن یافت که گردید مجرد ز همه
هست آری به فلک رفتن عیسا مشهور

نه همین قصه مجنون شده مشهور جهان
در جهان هست ز ما نیز سخنها مشهور

شهرت حُسن کند زمزمه‌ی عشق بلند
شد ز یوسف سخن عشق زلیخا مشهور

همچو وحشی سخن ما همه جا مشهورست
نیست جایی که نباشد سخن ما مشهور

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

گو حرمت خود ناصح فرزانه نگه دار
خود را ز زبان من دیوانه نگه دار

جا درخور او جز صدف دیده‌ی من نیست
گو جای خود آن گوهر یکدانه نگه دار

زاهد چه کشی این همه بر دوش مصلا
بردار سبـــــوی من و رندانه نگه دار

هر چیز که جز باده بود گو برو از دست
در دست همین شیشه و پیمانه نگه دار

پروانه بر آتش زند از بهر تو خود را
ای شمع تو هم حرمت پروانه نگه دار

آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار

وحشی ز حرم در قدم دوست قدم نه
حاجی تو برو خشت و گل خانه نگه دار

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

بست زبان شکوه‌ام لب به سخن گشادنش
عذر عتاب گفتن و وعده‌ی وصل دادنش

بود جهان جهان فریب از پی جان مضطرب
آمدن و گذشتن و رفتن و ایستادنش

ناز دماند از زمین ، فتنه فشاند از هوا
طرز خرام کردن و پا به زمین نهادنش

جذب محبتش کشد، هست بهانه‌ای و بس
این همه تند گشتن و در پی من فتادنش

وحشی اگر چنین بود وضع زمانه بعد ازین
وای بر آن که باید از مادر دهر زادنش !

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
جان شیرین داد و غیر از تیشه نامد بر سرش

آنکه مشت استخوانی بود بگذر سوی او
تا ببینی ز آتش هجران کفن خاکسترش

جمله از خاک درش خیزند روز رستخیز
بس که بیماران غم مردند بر خاک درش

دست برخنجر خرامان میرود آن ترک مست
مانده چشم حسرت خلقی به دست و خنجرش

فکر زلفت از سر وحشی سر مویی نرفت
گرچه مویی گشت از زلف تو جسم لاغرش

#وحشی‌بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

دعایی نغز برای معشوق:

الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش
ز دام حیله‌ی مردم فریبان در امان دارش

صدای شهپر شاهینی از هر گوشه می‌آید
تذرو غافلی دارم مقیم آشیان دارش

خدایا با منش خوش سر گران داری و خرسندم
نه تنها با من و بس با همه کس سرگران دارش

پدید آرد هوس از عشق با مردم جفا کاری
نمیخواهم بر این باشد، خداوندا برآن دارش

تغافل‌کیش و کین‌اندیش و دوری‌جوی و وحشی‌خوی
عجب وضعیست خوش یارب همیشه آنچنان دارش

زمان اول حسن است و هستش فتنه‌ها در پی
الاهی در امان از فتنه‌ی آخر زمان دارش

خدایا فرصت یک حرف پند آمیز میخواهم
نمیگویم که با وحشی همیشه همزبان دارش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

تو و هر روز و بزم عشرت خویش
من و شبها و کنج محنت خویش

منم با محنت روی زمین خوش
نگه دار آسمان گو راحت خویش

ز هجران مردم و بر سر ندیدم
کسی را غیر سنگ تربت خویش

مکش زحمت برای راندن ما
که ما خواهیم بردن زحمت خویش

به زیر تیــــــغ او نالید وحشی
فتادش سر به پیش از خجلت خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش
جذبه‌ای خواهم که از هم بگسلانم بند خویش

عشق خونخوار است با بیگانه و خویشش چکار
خورد کم خونی مگر یعقوب از فرزند خویش

ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال
بر نمی‌آیم به میل طبع ناخرسند خویش

اینچنین مستغنی از حال تهی دستان مباش
آخر ای منعم نگاهی کن به حاجتمند خویش

وحشی آمد از خمار زهد خشکم جان به لب
کو صلای جرعه‌ای تا بشکنم سوگند خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
گشتیم هیچکاره‌ی ملک وجود خویش

غماز در کمین گوهر های راز بود
قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش

من بودم و نمودی و باقی خیال تو
رفتم که پرده‌ای بکشم بر نمود خویش

یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار
حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش

از چشم من به خود نگر و منع کن مرا
بی اختیار اگر نشوی در سجود خویش

گو جان و سر برو، غرض ما رضای توست
حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش

بزم نشاط یار کجا وین فغان زار ؟؟؟
وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش

مست حسنی با رقیبان میل می خوردن مکن
بد حریفانند آن‌ها گفتمت هشیار باش

آنکه ما را هیچ برخورداری از وصلش نبود
از نهال وصل او گو غیر برخوردار باش

گر چه میدانم که دشوارست صبر از روی دوست
چند روزی صبر خواهم کرد گو دشوار باش

صبر خواهم کرد وحشی در غم نادیدنش
من که خواهم مرد گو از حسرت دیدار باش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش
چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش

شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست
گلستان خواهی قفس، مستغنی از گلزار باش

وصل اگر اینست و ذوقش اینکه من دریافتم
گر ز حرمانت بسوزد هجر منت دار باش

صبر خواهم کرد وحشی از غم نادیدنش
من چو خواهم مرد گو از حسرت دیدار باش

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

مغرور کسی به که درت جا نکند کس
وصلی که محال هست تمنا نکند کس

روشن نکند چشم کس این طرفه عزیزیست
همچشمی یعقوب و زلیخا نکند کس

مرغ دل ما کیست اگر دامگه اینست
سیمرغ به دام افتد و پروا نکند کس

آه این چه غرور است که سد کشته گر افتد
دزدیده هم از دور تماشا نکند کس

چندین سر بی‌جرم به دار است در آن کو
یک بار سر از ناز به بالا نکند کس

وحشی سبب ناز و تغافل همه حسن است
حسن ار نبود این همه اینها نکند کس

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز
وز سر زلف تو انواع پریشانی هنوز

سوخت دل از داغ و داغم بار جانسوز آنچنان
جان بر آمد از غم و غم همدم جانی هنوز

ای که گویی پیش او اظهار درد خویش کن
خوب می‌گویی ولی او را نمی‌دانی هنوز

گرچه عمری شد که کشت از درد استغنا مرا
در رخش پیداست آثار پشیمانی هنوز

وحشی از طرز سخن بگذر که اینجا عام نیست
طرز خاص نکته پردازان کاشانی هنوز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام
نیم جانی هست و می‌آید نیاز از من هنوز


آنچنان جانبازیی کردم به راه او که خلق
سالها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

سوختم سد بار پیش او سراپا همچو شمع
پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

همچو وحشی گه به تیغم مینوازد گه به تیر
مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز

شرح رازی که میان من و او خواهد بود
بیش از حوصله‌ی نطق و بیانست امروز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
مگسی ز انگبینش نگرفته کام هرگز

چو حدیث من بر آید کند آنچنان تغافل
که مگر به عمر خویشم نشینده نام هرگز

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر

شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهــــــر علاج دل بیمار دگر

گو مکن غمزه‌ی او سعی به دلداری ما
زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر

بس که آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر

وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش
که نیفتد سرو کارت به جفا کار دگر

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…

وحشی بافقی

آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
زیـر پای خود سر عجز گدای خود نگر

این چه استغنا و نازست این چه کبر و سرکشیست
حسبی الله به سوی مبتلای خود نگر

چون خرامی غمزه را بنشان بر آن دنبال چشم
نیم کِشت ناز خلقی بر قفای خود نگر

این مَبین جانا که آسان پنجه صبرم شکست
زور بازوی غم مَرد آزمای خود نگر

باورت گر نیست از وحشی که میسوزد ز تو
چاک در جانش فکن داغ وفای خود نگر !

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi

Читать полностью…
Subscribe to a channel