● کافه هدایت ● فیسبوک : www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
#محمدرضا_شجریان
#محمدرضا_لطفی
#اشعار_حافظ
#آلبوم_چهرهبهچهره
#دستگاه_نوا
@Sadegh_Hedayat©
در جامعهی امروزِ ما از طریق اکسیرِ «پول» میتوانید گناه را تبدیل به ثواب نمایید؛ دشمنی را تبدیل به دوستی، از محارب به محبّ انتقال یابید.
هرگز در تاریخ ایران دیده نشده است که «پول» آن همه دائر مدار، یکّهتاز و گِرِهگشا در زندگی مردم شده باشد. دری نیست که به دست آن به روی شما باز نشود، و هرجا دیدید که پای جان، عصب، ناموس و شَرَف در کار است بدانید که تنها پول میتواند نجات دهنده گردد! از آن بگذر، تا از بقیّهی چیزها نگذری.
#سخنها_را_بشنویم
#دکتر_محمّد_علی_اسلامی_ندوشن
@Sadegh_Hedayat
همه در پیشگاه پروردگار برابرند، تاکنون یاوه گویی از این بالاتر بر این کره خاکی دیده نشده است.
#فردریش_نیچه
@Sadegh_Hedayat
من بیشتر خوشم میآید با یکنفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا. با قادر متعال! چون خدا از سر من زیاد بود.
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
به راستی چرا زندگانی ظالمانه ی آدمیزاد باید سبب آنقدر درد و زجر دیگران را بیهوده فراهم کند و از هم در شکستن خوشبختی و سرور جنبندگان استفاده ی موهوم بنماید ..؟!
آیا تمدن او ناگزیر است که به خون بی گناهان آلوده بشود ..؟!
هرچه بکارند همان را درو خواهند کرد ؛ انسانی که خون می ریزد تخم "بیدادی" و "ستمگری" می کارد پس در نتیجه ثمره جنگ و کشتار و درد و ویرانی را درو میکند.
#فواید_گیاهخواری
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
فروغ در نامهی نهم برای پرویز شاپور نوشته بود:
«تصمیم گرفتهام شما را فراموش کنم و مطمئن باشید فراموش خواهم کرد، من اگر شما را که صورت آرزوها و امیال باطنم بودید از دست دادهام، مسلما کسی را در این دنیای بزرگ پیدا خواهم کرد که به عواطف و احساساتم بیاعتنا نباشد و قدر مرا بداند.»
@Sadegh_Hedayat
من در میان این کوچهها و در این شبهایی که انگار صبح ندارند، دارم از بین میروم.
.
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
@Sadegh_Hedayat
حاجی معتقد بود که زندگی یعنی : تقلب، دروغ، تزویر، پشتِ هم اندازی و کلاه برداری، زیرا جامعهٔ او رویِ این اصول درست شده بود و هرکس بهتر میتوانست کلاه بگذارد و سنبل کاری بکند، بهتر گلیمِ خود را از آب بیرون می کشید، از این رو کارچاقکنی، پشتِ هم اندازی، جاسوسی، چاپلوسی و عوام فریبی، جزوِ غریزهٔ او شده بود.
او می گفت تویِ دنیا دوطبقه مردم هستند : بچاپ و چاپیده
اگر نمی خواهی جزوِ چاپیده ها باشی
سعی کن که دیگران را بچاپی ...!
#صادق_هدایت
#حاجی_آقا
@Sadegh_Hedayat
اگر حوصله داشتم و رغبت میکردم که مزخرفی بنویسم آنوقت بهشان حالی میکردم و نسلشان را حسابی به گُه میکشیدم. عجالتاً که دست دزدها و مادرقحبهها خوب مسخره شدهایم. اینهم مثل باقی دیگرش!
(2 بهمن 1325)
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
این چشم ها میترسانید و جذب میکرد و یک پرتو ماوراءِ طبیعی مست کننده در ته آن میدرخشید .
#بوف_کور
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
وقاحت و مادرقحبگی در این ملک تا کجا میرود! چه سرزمین لعنتی پست گندیدهای و چه موجودات پست جهنمی بدجنسی دارد! حس میکنم تمام زندگیام را توپ بازی در دست جندهها و مادرقحبهها بودهام. دیگر نه تنها هیچگونه حس همدردی برای این موجودات ندارم بلکه حس میکنم که با آنها کوچکترین سنخیت و جنسیت هم نمیتوانم داشته باشم.
در این محیط بوگندوی بیشرم باید پیه همه چیز را به تن مالید. از طرف دیگر حق کاملاً به جانب آنهاست هرچه بگویند و بکنند کم است. وقتی که آدم میان رجالهها و مادرقحبهها افتاد و با آنها هماهنگی در دزدی و سالوسی و تقلب و چاپلوسی و بیشرمی نداشت گناهکار است تا چشمش هم کور بشود!
#از_نامه_های_صادق_هدایت_به_شهید_نورایی.
@Sadegh_Hedayat
کاش می توانستم بر فراز برجی بلند بایستم.
چندان که بر همه ی ولایت های آلمانی چشم انداز می یافتم
و با صدایی به رسایی رعد
در این توفان ، پر خروش تر از توفان فریاد می زدم : تا کی می خواهی بر زیر چرخ فخر دشمن
چون کِرم به خود بپیچی ؟!
آیا این همه زخم که او بر پوست بی عار تو زده است ، هنوزت به خشم نیاورده است.
حتی کوه ها هم اگر زبان داشتند ، به فریاد می گفتند ما دیری است که بر پشت بی احساس خود درد سم اسب دشمن را احساس می کنیم .
حتی صبر سنگ هم درهم می شکند از این درد . اگرچه برای لگد کوب شدن آفریده شده است آن .
هان ای ملت! آیا باید تا کی تو را بیش از سنگ لگد کوب کنند ؟
#فریدریش_روکرت
چکامه خفتان پوش
@Sadegh_Hedayat©
خدای را ببر از یاد که بر او پناهی نیست
#دلنوشته
@Sadegh_Hedayat
من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت ها به دستهایم نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر.
ولی دست هایم چه کار کرده اند؟
یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و غیره. دست هایم را حرام کردهام. همین طور ذهنم را.
#بوکوفسکی
#عامه_پسند
@Sadegh_Hedayat©
✨Literature
Von: Franz Kafka
An: Max Brod
(Rohrpostkarte. Prag, Stempel: 11.XII.1906)
Lieber Max,
mein sehr interessanter Cousin aus Paraguay, von dem ich Dir schon erzählt habe und der während dieses europäischen Aufenthaltes einige Tage in Prag war zu einer Zeit, da Du gerade vor Deiner Staatsprüfung warst, ist heute wieder auf der Rückfahrt in Prag angekommen. Er wollte gleich heute abend wegfahren; da ich Dir ihn aber zeigen wollte, habe ich ihn mit großer Mühe dazu gebracht, erst morgen früh wegzufahren. Ich bin sehr froh und hole Dich heute abend zur Zusammenkunft ab.
Dein Franz
از: فرانتس کافکا
به: ماکس برود
(کارت پستال ارسالی از طریق “شبکههای بادی [1]” به تاریخ یازدهم دسامبر ۱۹۰۶ میلادی)
ماکس عزیزم،
پسر دایی [2] جالب توجه من از کشور پاراگوئه (یا پسر عمو، عمه یا خاله) که دربارهاش با تو قبلاً حرف زده بودم و در یک مقطع زمانی در حین اقامت خود در اروپا در پراگ بود و تو آزمون کشوریت را پیش رو داشتی، دوباره به پراگ برگشته است؛
قصدش این بود که امشب پراگ را ترک کند ولی از آنجایی که میخواستم تو را به او معرفی کنم، با مشقت فراوان توانستم متقاعدش کنم تا فردا صبح عزیمت کند و امشب را پیش ما بماند. از این بابت خیلی خوشحال هستم و امشب برای حضور در دورهمی مان، تو را با خود اینجا میآورم.
قربانت
فرانتس
[1] شبکههای بادی (به انگلیسی: Pneumatic tubes و به آلمانی Rohrpost) که به اسامی حمل و نقل لولهای پنوماتیک و خط لولهٔ کپسولی نیز شهرت دارند. سیستمهایی هستند که از طریق ایجاد هوای فشرده یا خلاء جزئی، باعث جابجائی کپسولهای حمل استوانهای شکل در خطوط لولهای میگردند.
شبکههای بادی اولین بار در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در سازمانها و ادارههای بزرگ ِآمریکا برای حمل بستههای کوچک و فوری (مانند نامه، کاغذ پیغام و پول) برای فاصلههای نسبتاً کوتاه (در یک ساختمان یا در داخل یک شهرک) مورد استفاده قرار گرفت.
طرز کار این سیستم بدین شکل بود که مرکزیت موتور اصلی این شبکه یک توربین کمپرسور بادی بودهاست که دور از مجموعه قرار میگرفت و لوله مکش بادی به هر اتاق از کارمندان وصل میشد و دیگر لولهها به اتاق کنترل فرمان متصل میگردید و کارمندان برای ارسال اطلاعات و مراسلات پستی خود از یک کپسوله که در آن محتویات ارسالی را قرار میدادند و سپس کپسول را در لوله ارسال روانه میساختند.
همچنین برای دریافت مرسوله خود لوله دیگری موجود بود که میتوانستند به وسیله آن دریافت مرسوله داشته باشند.
[2] احتمالا گئورگ کافکا باشد که اطلاعات زیادی از ایشان در دسترس نیست / ایشان معلم بوده اند / البته روایت می شود کافکا سه خواهر و دو برادر به نام های گئورک و هاینریش داشته که این دو برادر در سن خردسالی فوت کرده اند. (کمی مبهم است)
ترجمه و تدوین: پرویز خزائی
📡 Existential Media™️
تنها یک چیز را میدانم: این زن، این لکاته، این جادو نمیدانم چه زهری در روح من در هستی من ریخته بود که نه تنها او را میخواستم، بلکه تمام ذرات تنم ذرات تن او را لازم داشت، فریاد میکشید که لازم دارد و آرزوی شدیدی میکردم که با او در یک جزیره گمشدهای باشم که آدمیزاد در آنجا وجود نداشته باشد، آرزو میکردم که یک زمینلرزه یا طوفان و یا صاعقه آسمانی همه این رجالهها که پشت دیوار اطاقم نفس میکشیدند، دوندگی میکردند، کیف میکردند همه را میترکانید و فقط من و او میماندیم - آیا آنوقت هم هر جانور دیگر، یک مار هندی یا یک اژدها را بمن ترجیح نمیداد؟ آرزو میکردم که یک شب را با او بگذرانم و با هم، در آغوش هم میمردیم. بنظرم میآید که این نتیجه عالی وجود و زندگی من بود.
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
انسان دارای غریزه ای است که وقتی کار بدی انجام داد ظاهر خود را تغییر میدهد، در ظاهر استقامت نشان میدهد اما در باطن احساس ناراحتی میکند.
#موریس_مترلینگ
@Sadegh_Hedayat©
من از هدایت خود بیزارم، و دوست دارم همانند حيوانات جنگل، تا مدتها خود را در بیابانی سحرانگیز گم کنم و به خیالپردازی بگذرانم.
#حکمت_شادان
#فریدریش_نیچه
@Sadegh_Hedayat
حس و حالي كه من دارم اسم خاصي نداره و تو هيچ مكتبي قرار نگرفته،حسيه بين تنهايي و بي كسي.
راستش اگه مي تونستم از اين گم شدگي خلاص بشم،بدون شك بي كسي رو انتخاب مي كردم،بي كسي خيلي صادقانه تره،اما تنهايي نه،تنهايي مدام فكرش مي افته به جونت كه شايد كسي از راه برسه
- روزبه معين
@Sadegh_Hedayat
یکی از علما را پرسیدند که یکی با ماه روییست، در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سلامت بماند؟
گفت اگر از مهرویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند !
شاید پس کار خویشتن بنشستن
لیکن نتوان زبان مردم بستن
#گلستان
#سعدی
@Sadegh_Hedayat©
آیا هیچ میدانی چرا به طهرون قجر افشارها طهران میگویند؟ در احادیث آمده که چون شراب این ناحیه به دهن ابن سعد گوربگوری خیلی مزه کرد، اینجا را طهوران نامید که از» شراباً طهورا میآید و در اثر کثرت استعمال طهران شد. فرنگیمآبها معتقدند که: «ته» است، زیرا جهانگردان اروپایی این شهر را انتهای مشرق زمین یا «ته ایران» پنداشتند. بعلت اینکه اران و ایران از لغت «ائیر» مجوسی میآید و بعد به شکل ایرلند کنونی ضبط شدهاست. زیرا ایرلندیها از ایران به میهن خودشان مهاجرت کردهاند و خواستهاند این اسم بی مسمی رویشان بماند، همچنانکه ژرمنهای کرمانی الاصل از کرمان به بلاد جرمانیه سفر کردهاند؛ ولیکن علمای پیشین در روایت اختلاف کردهاند و در حدیث معتبر از کعب الاخبار آمدهاست که طهران در اصل «ته عوران» یعنی شهر «کون لختان» بودهاست، زیرا اهالی آن دائم الطهاره بودهاند و از استعمال تنبان سخت پرهیز داشتهاند. به روایت دیگر در اصل «ته ران» بودهاست. مشتق از «ته» به معنی زیر و «ران» به معنی راننده. یعنی به تحقیق کسانی که به ته میرانند. یعنی کون خیزه میکتتد و بعد هم این اسم که ابتدا به اهالی اطلاق میشده روی این ناحیه ماند. توضیح آنکه در موقع هجوم اعراب اهالی شهر ری از ترسشان البته به عنوان اعتراض، کون خیزه کنان به دامن ه کوه البرز که محل طهران کنونی باشد پناهنده شدند و دیگر به شهر ری بازنگشتند.
#صادق_هدايت
#توپ_مرواری
@Sadegh_Hedayat©️
در زندگی روزمرهی کسی که میخواند کمبودی هست و همین است که او در کتاب میجوید. این کمبود عبارت از معنی است، زیرا همین معنی را، همین معنیِ کامل و یکپارچه را، به کتابی که میخواند میدهد. معنایی که او کم دارد مسلماً معنای زندگی است، همین زندگی که برای همه کس مواجه با کاستی و ناسازی و استثمار و بیگانگی و فریب و تحمیق است، ولی در عین حال همه کس میداند که این زندگی ممکن بود و ممکن هست چیز دیگری بشود. کجا، کی، چگونه؟ این را نمیداند.
#وظیفه_ادبیات
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
«آیا کسی پیدا نمیشود که بی سروصدا گلوی مرا در خواب بفشارد؟»
ریونوسکه آکتاگاوا (۱۹۲۷-۱۸۹۲)
@Sadegh_Hedayat©
ملتی که از شناختن خودش وحشت دارد! بیرون نمی آید، در خانه می ماند تا رادیو بهش بگوید، برای کدام طرف حنجره اش را پاره کند و چه کسانی را بر دستش بلند کند...!
از تاریخ سر باز می زند، زیرا بوی خون حالش را بهم میزند!
او فقط یک آرزو دارد؛حافظه اش چیزی را بخاطر نیاورد
#روزگار_سپری_شده_مردم_سالخورده
#محمود_دولت_آبادی
@Sadegh_Hedayat
آقای جمال زاده هم به ایران آمده و در هتل دربند مهمان دولت است! گرچه اظهار تمایل به دیدنم کرده بود ولیکن اصلا به سراغش نرفتم. فایده اش چیست؟ نه تنها به سراغ او بلکه به هیچ جا و به دیدن هیچکس نمیروم اگرچه دعوت رسمی هم بشوم. حالا که محکوم به این زندگی گه آلود شده ایم چرا آدم بیخود خودش را مسخره بکند؟
نامه به حسن شهید نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
«و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ میکنم.»
- یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت ، ۱۲ آوریل ۱۷۹۴
@Sadegh_Hedayat
من ربطی میان آیینه و جسمی که روی آن منعکس میشود نمیبینم.
#صادق_هدایت
#سگلل
@Sadegh_Hedayat©️
+ تو چه هستی؟
- من مفلوک هستم.
#فرانتس_کافکا
@Sadegh_Hedayat©️
حوصله چسناله های دلسوزانه دیگران را ندارم،
اگر برایم اهمیت می داشت وصیت می کردم که نمی خواهم هیچ کس و بسا نا کسان دنبال تابوتم راه بیفتند، از تصورش خسته و نفرت زده می شوم.
اما چه اهمیت دارد، بگذار سالوسی هم خودی نشان بدهد.
چندش آور است، اما مگر همین آدم ها در زندگی هم چندش آور نیستند و آدم تحملشان می کند
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
@Sadegh_Hedayat