sadegh_hedayat | Unsorted

Telegram-канал sadegh_hedayat - کافه هدایت

9216

● کافه هدایت ● فیسبوک : www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/

Subscribe to a channel

کافه هدایت

شباهت بزرگراه گمشده دیوید لینچ و بوف کور صادق هدایت (رابطه با جامعه ایران)
بخش اول


بوف کور هم مانند این فیلم ساختاری چند پاره دارد: دو بخش اصلی و یک مقدمه و موخره. این دو بخش در دو فضای رویا گونه می‌گذرد، اولی فضایی استریلیزه و رویا گونه و دومی فضایی واقع گراتر .

در بخش اول بوف کور راوی نقاش است (در بزرگراه گمشده فرد نوازنده است) بر تاریکی و شب تاکید می‌شود و گزمه‌ها حضور دارند پیرمرد خنزر پنزری بوف کور شباهت تام و تمامی به مرد اسرار آمیز دارد که همه جا هست و حضوری شیطانی دارد .حتی آقای ادی هم آدم را یاد مرد قصاب می‌اندازد. اما مهمترین شباهت بزرگراه گمشده به بوف کور ظهور دو جلوه متفاوت از یک زن واحد است. زن در بخش اول بوف کور (همچون رنه) حالت اثیری و دست نیافتنی دارد و در بخش دوم (همچون آلیس) لکاته است. در هر دو جا زن مرد را می‌کشد در بوف کور نیز همچون بزرگراه گمشده با کارد او را تکه تکه می‌کند. در بزرگراه گمشده نیز همچون بخش اول بوف کور این قتل در حالتی ناخودآگاه اتفاق می‌افتد، گویی خود دیگری در درون راوی این کار را می‌کند. در واقع راوی بوف کور در دو بخش متفاوت رمان چنان دوگانه عمل می‌کند (در اولی زن اثیری را با زهر می‌کشد و در دومی با کارد) که انگار دو من متفاوت است. هر دو اثر چنان سومبژکتیوند که هر کدام از بخش‌ها می‌تواند تصورات شخصیت اصلی در بخش دیگر فرض شود گویی مردی که همسرش در ذهن او اثیری و در واقعیت لکاته است شرح می‌دهد که طی چه مجموعه حوادثی او را به قتل رسانده. اگر داستان را این گونه تعریف کنیم این شباهت واضح‌تر به نظر می‌رسد.


@Sadegh_Hedayat©️

Читать полностью…

کافه هدایت

- آرزوت چیه آلدو؟
+ تو زمان برگردم عقب و پدربزرگم رو
عقیم کنم!

#ریگ_روان
#استیو_تولتز
@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

دردِ توآنقدر عمیق است که تهِ چشمت گیرکرده... و اگرگریه بکنی یااشک ازپشتِ چشمت درمیآیدو یااصلا اشک درنمیآید!

#بوف_کور
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

قرار بود من در حافظیه ی شیراز باشم
تو با قطاری از مسکو بیایی!
شبی خوش از بهار و ‌باد و باران!
شاید ساقدوشی مست از پاریس برایمان شرابی گس
عطری دلاویز ،
کمی هم لبخند زیتون بیاورد.
 
باز یادم می‌آید ،
قرار بود انگشتری از غزل های حافظ به دستت کنم
و با فالی سرخ
شعر زندگی را با هم آغازکنیم.
 
چه کنیم!  
در هر سه کشور انقلاب شد!
بر  روسیه سرخ ها حاکم شدند
در فرانسه عاشقان، سر بر گیوتین دادند.
و در ایران ... البته که می دانی چه شد!
 
سالهاست که تو در کلیسای سن پترزبورگ
هر یکشنبه شمعی از دلتنگی‌هایت را به آتش می‌کِشی و من ...
در سقاخانه ی محلّمان
نان و ماستی، نذر ِعاشقان ِگمنام می‌کنم!
 
عزیزم!
به هم برسیم یا نه
مهمّ نیست!
خدا کند
دوباره در هیچ کشوری انقلاب نشود!

#حجت_فرهنگدوست


@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

ابی من اسرةِ المحراث
لا من سادةٍ نُجُبِ

پدرم از خاندان زحمت‌کش است
نه از اربابان نجیب

#محمود_درویش
@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

کاش هرگز به دنیا نمی آمدیم. حالا که آمدیم هرچه زودتر برویم خوشبخت تر خواهیم بود
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نآیند دگر

#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت

Читать полностью…

کافه هدایت

اگر غمگین در مقابل تو بایستم و از غمم برایت بگویم، تو چه می‌فهمی؟
همچنان وقتی که برای تو از جهنم می‌گویند.
آیا تو گرما و دردناک بودن آنرا درک خواهی کرد؟

#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

یکی از روزها گشتاپو پسر بچه‌ای را به دار کشید. حتا مأموران اس‌اس از منظره‌ی حلق آویز کردن بچه‌ای در برابر دیدگان هزاران تن، برآشفتند. بچه‌ای که، وایزل به یاد می‌آورد، چهره‌ی "فرشته‌ای غمین چشم" را داشت؛ خاموش بود و رنگ به رو نداشت. نرم نرم از سکوی چوبه‌ی دار بالا رفت. در پشت سر وایزل، یکی از اسیران پرسید: "خدا کجاست؟ کجاست؟"

جان کندنِ بچه نیم ساعتی طول کشید و در این مدت زندانیان می‌بایست به چهره‌اش نگاه می‌کردند. همان مرد باز پرسید: "او کجاست؟ اینجاست، به چوبه‌ی دار آویزان است."

خداشناسی از ابراهیم تا کنون
#کرن_آرمسترانگ

@Sadegh_Hedayat©️

Читать полностью…

کافه هدایت

از مراسم تدفین باز می گردم
کفش به پایم تنگی می کند
میل عشق بازی دارم
با کسی که نمی شناسم .

#عباس_کیا_رستمی
#گرگی_در_کمین
@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

تو وجودت دشنام به بشریت است..

#حاجی_آقا
#صادق_هدايت

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

پدرم حق آب و گل داره. ریشه دوانده، مال خودشه. هان، مال خودش، مال خیلی مهمه! زندگی می‌کنه، یادگار داره... اما هیچی مال من نمی‌تونه باشه، یادگار هم مال من نیست. یادگار مال کسانی است که ملک و علاقه دارند، زندگیشان مایه داشته، از عشقبازی تو مهتاب، از باران بهاری کیف می‌برند، بچگی خودشان را به یاد می‌آرند. اما مهتاب چشمم را می‌زنه و یا بیخوابی به سرم می‌اندازه. یادگار هم از روی دوشهام سر می‌خوره و به زمین می‌افته. یکه و تنها... چه بهتر!

#فردا
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

اما این چه خدایی‌ست که برای تفریح و از روی عمد، این جهانِ فقر و درد و رنج را می‌آفریند و به عمل خود نیز می‌بالد و می‌گوید: و همانا بسیار نیکو بود.
غیر قابل تحمل است.

#آرتور_شوپنهاور
#جهان_همچون_اراده_و_تصور

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

حتی اگر عشق خریدنی هم بود،
باز هم نمی‌توانستم آن‌ را به دست بیاورم،
چون پول نداشتم!
‌‎
#هانریش_بل

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

دیگر از من سوالی نکنید. من دیگر چیزی ندارم که به شما بگویم. تازه هیچ‌چیز هم به شما نگفته‌ام. آنچه درون مرا می‌کاود و می‌خورد هنوز هم گفته نشده. اگر من می‌توانستم آنچه درون مرا می‌سوزاند را بیان کنم، آن‌وقت شاعر می‌شدم، نویسنده، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم.
این چشم‌ها مال من نیست!

#چشمهایش
#بزرگ_علوی

@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

در تاریکی دستم را رویِ پستان هایِ آن دختر می مالیدم ، چشم های او خمار می شد ، من هم حالِ غریبی می شدم ، به یادم می آید یک حالت غمناک و گوارایی بود که نمی شود گفت ، از روی لب هایِ تَر و تازه ی او بوسه میزدم ، گونه های او گُل انداخته بود ، یکدیگر را فشار می دادیم ، موضوع فیلم را نفهمیدم ، با دست های او بازی می کردم ، او هم خودش را چسبانیده بود به من ، حالا مثل این است که خواب دیده باشم ، روزِ آخری که از همدیگر جدا شدیم تاکنون نُه روز می شود ، قرار گذاشت فردایِ آن روز بروم او را بیاورم‌ اینجا در اتاقم ، خانهٔ او نزدیک قبرستان مُنپارناس بود ، همان روز رفتم که ‌او را با خودم بیاورم ، آنجا کنج کوچه از واگن زیرزمینی پیاده شدم ، باد سرد می وزید ، هوا ابری و گرفته بود ، نمی دانم چه شد که پشیمان شدم ، نه این که او زشت بود یا از او خوشم نمی آمد ، اما یک قوه ای مرا بازداشت ... نه ... نخواستم دیگر او را ببینم ، می خواستم همه ی دلبستگی هایِ خودم را از زندگی بِبُرم .

#زنده_بگور
#صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

او دور از من، به مرگ نزدیک
من دور از وی، چو موی باریک
او، کرده به وادی عدم روی
من، کرده به تنگنای غم خوی
او، بر شرف هلاک، بی من
افتاده به خون و خاک، بی من
من، درصدد زوال، بی او
ناچیزتر از خیال، بی او

#جامی
#هفت_اورنگ
#لیلی‌و‌مجنون

@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

((بوف کور اثری است شکیل و هنری. بوف کور برآیند ذهن هنرمندی دقیق،منضبط و آگاه است. بوف کور کابوس ذهنی بیمار نیست. بوف کور فی نفسه زیباست،به همین دلیل از دروازه زمان گذشته و خواهد گذشت))

محمد تقوی
@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ. ﮔﺎﻫﯽ ﺁﻣﺎﺩﻩﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﻫﯿﭻ ﭘﯿﻮﻧﺪﯼ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ.
ولی من بخشی از این جهانم و شجاعانه‌تر این است که آن را و همراه با آن تراژدی را بپذیرم.

#کامو
#صادق_هدایت



@Sadegh_Hedayat©️

Читать полностью…

کافه هدایت

احساس تنهائی و بی‌کسی او را پریشان کرده بود و با خود می‌گفت: "شاید این وضع برای دیگران مفید بود ولی نه برای من." دفعتاً چیزی به فکرش رسید. او مثل دیگران نبود یعنی عادت نکرده بود. چرا؟
او خسته بود خسته بحد مرگ. همه چیز برای او بی‌معنی و پوچ شده بود.

#سامپینگه
#صادق_هدایت



@Sadegh_Hedayat©️

Читать полностью…

کافه هدایت

شیطان گفت: دشمنیِ من با بشریت، از دشمنی تو با جان خویش بیشتر نیست ای کشیش.
تو به میکائیل آفرین میگویی، در حالیکه او برایت هیچ فایده‌ای نداشته است؛ و مرا دشنام میدهی، حال آنکه من مایهء راحتی و آسایش‌ات بوده و هستم. مگر نه اینکه وجود من، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایه کسب و کار توست؟
اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهء تو خواهند نهاد؟ تو که پدر روحانی هستی، چطور نمیدانی که تنها وجود شیطان می‌تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان، به جیب‌های واعظان و سخن‌وران سرازیر کند؟
تو که عالمی دانا هستی چطور نمیدانی که با نابود شدن علت، معلول نیز از بین می‌رود؟
چطور راضی می‌شوی که من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه‌ات را آجر کنی؟!

#شیطان
#جبران‌_خلیل_جبران

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

مادر بی‌وجدانی که پرنده‌ای را به دست بچهٔ خود می‌سپارد یا پدر بی‌وجدانی که بچهٔ خود را به شکار برده و به خونریزی تشویق می‌کند این‌ها اولین مدرسهٔ قساوت و خونخواری انسان است که باعث بی‌رحمی و جنگ و جدال می‌شود.

#صادق_هدایت
#انسان_و_حیوان

@Sadegh_Hedayat©️

Читать полностью…

کافه هدایت

‍ تنها چیزی که از من دلجویی می‌کرد امید نیستی پس از مرگ بود. فکر زندگی دوباره مرا می‌ترسانید و خسته می‌کرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می‌کردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من می‌خورد؟ حس می‌کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پررو، گدامنش، معلومات فروش چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می‌جنبانید گدایی می‌کردند و تملق می‌گفتند.»

#بوف_کور
#صادق_هدایت

Читать полностью…

کافه هدایت

داشتم می رفتم
تو صدایم کردی
برگشتم !

(آخرین دست نوشته استاد #قیصر_امین_پور در بیمارستان و قبل از عروج)

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

سال‌هاست که امتحان خودمان را داده‌ایم: هم استبداد داشته‌ایم، هم مشروطه، هم آزادی و هم دیکتاتوری و نتیجه‌اش این است که می‌بینید. بدون رودرواسی، شخص لایق هم نداریم، همه امتحان خودشان را داده‌اند. برعکس، من معتقدم که باید خونریزی بشود. به درک که تر و خشک با هم بسوزند!
صدها سال است که در اینجا جنگ و یا انقلاب ملی به‌تمام‌معنی نشده، مردم همیشه زیر چکمه استبداد و دیکتاتوری مرعوب و خفه شده‌اند و رمق‌شان رفته. از این جهت به خون خودشان زیاد اهمیت می‌دهند و از رنگ خون می‌ترسند در صورتی که در روز هزاران هزار از آنها را با پنبه سر می‌برند.

#حاجی_آقا
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

کشیش‌ مدت‌هاست که دیگر به خدایش فکر نمی‌کند، درحالی که خادم کلیسا هنوز بر سر ایمان‌اش ایستاده!
آن‌هم به سختی فولاد. جداً آدم حالش به هم می‌خورد.


#سفر_به_انتهای_شب
#لویی_فردینان_سلین


@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

نیازی نیست که با فرستادن تلگرام‌های مکرر تو را از خواب بیدار و آشفته سازم. می‌گویند ماجرا به پایان رسید و همه چیز تمام می‌شود.

نخستین بار در سال 1307 بود که صادق خان هدایت جهانی‌ترین نویسنده کشورمان خود را در طی یک خودکشی ناموفق در رودخانه مارن پاریس غرق کرد اما نجات یافت. یعنی نجاتش دادند! همان سال‌ها بود که او در داستان زنده‌ بگور نگاهش نسبت به خودکشی را این‌گونه بیان کرد: "کسی تصمیم به خودکشی نمی‌گیرد، خودکشی با بعضی‌ها هست، در سرنوشت آن‌هاست، نمی‌توانند از آن بگریزند".پس از آن در 29 فروردین 1330 بود که در آپارتمان کوچکش در پاریس، بعد از این‌که درزهای خانه را با پنبه می‌پوشاند شیر گاز را باز می‌گذارد و به گفته خود تن به مرگ سرخوشانه و خلسه‌وار حاصل از خودکشی با گاز می‌دهد. هدایت وقت مُردن بهترین لباس‌هایش را پوشید و پول کفن‌ودفن و خرید قبری در گورستان پرلاشز را هم در پاکتی بالای سرش گذاشت. او با یک سیگار پال‌مال نصفه کشیده در میان انگشتانش که انگار فرصت تمام کردنش را نداشت، با خیال راحت کف آشپزخانه دراز کشید و در خلسه‌ای طولانی ادبیات ایران را از ادامه حیات یک نابغه محروم کرد. 


@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

احساس مجرد، یعنی انعکاس ذهنی تأثرات بدنی به خودی خود ارزش ندارد ولیکن به محض اینکه ذهن را عارض می‌گردد از سایر فعالیت‌های روانی احاطه می‌شود و به یاری آنها تفسیر می‌شود مقام ادراک حسی یا معنی جزئی را حاصل می‌کند. این مقدمه احساس است که درباره آن بحث می‌کنیم، انسان دارای امتیاز مخصوص است که باید هر کدام را جداگانه تحقیق کرد در مرحله اول احساس آدمی است که انگیزه بسیاری از چیزهاست.

#ژان_پل_سارتر
#انگیزه_های_روانی


@Sadegh_Hedayat©

Читать полностью…

کافه هدایت

‏آیا مفهوم زندگی این بود که آدم شاهد رجاله‌بازی یک دسته مادرقحبه بشود؟

#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد اِلا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداومِ نوعی عادت.
عجیب‌ترین خوی آدمی این است که می‌داند فعلی بَد و آسیب‌رسان است، اما آن را انجام می‌دهد و به کرات هم...
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر می‌برد، و هیچ دیگری، ویرانگر‌تر از خودِ آدمی نسبت به خودش نیست!

#محمود_دولت‌آبادی
#سلوک

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…

کافه هدایت

⏹چیزی که پدر و مادرم اصلاٌ تحملش را نداشتند، این بود که من از امیدواری و روحیه ی عالی چیزی کم بیاورم... من یکی حق شکوه و ناله نداشتم، هرگز!...زار زدن و الم شنگه به پا کردن حق انحصاری پدر و مادرم بود... بچه ها چیزی نبودند جز یک دسته لات وحشی نمک نشناس ولنگار!..

#مرگ_قسطی
#لویی_فردینان_سلین 

@Sadegh_Hedayat

Читать полностью…
Subscribe to a channel