در اینجا میکوشیم خط و زبان فارسی میانه را به شیوهای تازه و آرامآرام مرور کنیم.
📚 دربارهی تلفظ فروهر
فروهر (fravahr/ faravahr)، واژهای است پهلوی از اصل اوستایی فرَوَشی (fravaŠi) و فارسی باستان فرَوَرتی (fravarti) . این نام در زبان فارسی میانه (پهلوی ساسانی) و به پیروی از آن در زبان فارسی نو، به صورت فرَوَهر (fravahr) درمیآید و چون خط سیر آوایی از فارسی باستان به سوی فارسی نو، متمایل به حذف پدیدۀ ابتدا به ساکن است، فروهر (fravahr) هم حرف نخستش حرکت میگیرد و به اقتضای غلبۀ آوای زبر (فتحه) در این واژه، به صورت فَرَوَهر (faravahr) درمیآید که صورت اصلی و درست این واژه در فارسی نو است.
همچنین فروهر (fravahr) در فارسی میانه در صورتی فرعی و ابدال شده، با جابجایی صامت h می تواند به صورت fravhar درآید و اگر چنین شود، به سبب همارزی av و ow/ ō مانند آنچه در واژههای «نَو» و «نُو» و امثال آنها هست، می تواند به صورت frōhar نیز تلفظ شود، امّا این، صورتی فرعی و نادر است و متفاوت با تلفظ فروهر (foroohar) است که نام برخی افراد شده، مانند تفاوت تلفظ شور (مشورت) و شور (یکی از مزهها).
شاید یک سبب اختراع و اتخاذ تلفظ اشتباه فَروَهَر (farvahar)، توهّم اشتقاق فروهر از فَر/ فَرّه به صورت فر+وهر باشد، امّا این واژه پیوندی با واژۀ «فَر» یا «فَرّه» ندارد و جزء نخست فروهر، «فرَ» (fra) است که در فارسی نو به صورت «فَرا»، رایج و زنده است.
فَرَوَهر (faravahr) کمابیش به معنی نیروی فراگیرنده یا نیروی دربرگیرنده یا به تعبیر سادهتر، نیروی نگاهبان است. میگوییم «کمابیش»، چون ترجمه کردن یک واژه از یک زبان (زبان اوستایی) که حامل فرهنگی است، به زبانی دیگر (فارسی نو) که عرصۀ فرهنگی دیگر است، کاری چندان آسان و دقیق نیست. به هرحال، فروهر کمابیش به معنی نیروی نگاهبان است. ایرانیان، گیهان (کیهان) را بر دو بخش گیتی و مینو میدانستند. گیتی، بخش مادی گیهان است و مینو، بخش غیرمادی گیهان است. این «گیهان» و «مینو» به عربی هم رفتهاند و گیهان، شده جهان، و مینو و مینوی (minavi) هم شده معنی و معنوی. غایت هستی، مینوی شدن است. هستی، آمیزهای از گیتی و مینوست، با این تفاوت که برخی هستیها به ساحت گیتیک نزدیکترند و برخی به ساحت مینوی (minavi) تا برسد به هُرمَزد (اهورامزدا) که مینوی (minoo) محض است و از هرگونه شائبۀ گیتیک، مبرّاست. به همین سبب است که هُرمَزد، فروهر محض است و در او، جان و روان و درک و وجدان و فروهر، در اتحاد و یکسانی مطلق و بدون هرگونه شائبۀ گیتیک به سر میبرند و به همین سبب است که تصور ما از هُرمَزد، همان فروهر است، درحالی که دیگر هستیها به نسبت سهم گیتیکشان، فروهرهای ضعیف و ضعیفتر دارند، اما هیچ آفریدۀ ایزدی نیست که یکسره از حضور فروهر، خالی باشد.
از: آن روزها
#فروهر
#مینو
#گیتی
@iranshahr1353
📚 چهارشنبه سوری و آتش سیاوش
مدتی است که مطلبی میان دوستداران سنتهای ایرانی در گردش است که به موجب آن، چهارشنبه سوری، یادگار گذر سیاوش از آتش است و مردمان به شادی ثابت شدن پاکی سیاوش و سالم بیرون آمدن او از آتش، این روز یا شب را گرامی میدارند و گذر از آتش را بازسازی و تکرار میکنند.
ممکن است که چنین باشد، اما دلیلی برای این ادعا نداریم و آوردن دلیل، بر عهدهی صاحب ادعاست. ما اصلأ نمیدانیم که سیاوش، روز یا شب چهارشنبه از آتش گذشته باشد. مانند برخی از دوستانمان نمیگویم سیاوشی نبوده، خیر، بوده و اساطیر و حماسههای آریایی، گونهای خاص از ثبت تاریخ در غیاب تاریخنگاری دقیق بودهاند و یک ویژگی این گونهی خاص ثبت تاریخ، فقدان دقت در جزییات بودهاست. پس سیاوش بودهاست، اما نمیدانیم که او دقیقاً در چهارشنبه یا روز پیشش، یعنی سهشنبه از آتش گذشتهباشد و کسی هم دلیل درستی برای این تعیین دقیق زمان نیاوردهاست.
زمان برگزاری چهارشنبه سوری و ترکیب اجزایی که در آن هست، گویای پیوند این جشن با آیینهای بازگشت فروهرها در پنجهی پایان سال (خمسهی مسترقه) است. در این پنج روز، فروهرهای درگذشتگان به زمین باز میگردند تا نیکبختی بازماندگان را ببینند و شادمان و خرسند به آسمان بازگردند. ایرانیان برای استقبال از فروهر نیاکان خویش، خانهتکانی میکردند و شبهای پنجهی پایان سال برای راهنمایی فروهرها، بر بامها و بلندیها آتش میافروختند و بر آن گرد میآمدند و چشم انتظار فروهر عزیزان درگذشته میماندند و بر آمدنشان شادی میکردند. اما تخصیص این آیین به چهارشنبه، نوآمده است، زیرا ایرانیان روزهای هفته را تقسیم نمیکردند، بلکه روزهای ماه را تقسیم میکردند و پیوند خوردن آیین آریایی بازگشت فروهرها با چهارشنبه میباید پس از آشنایی ایرانیان با فرهنگ میانرودان باشد.
#چهارشنبهسوری
#چهارشنبه_سوری
#فروهر
#سیاوش
@iranshahr1353
#هموار
#برابر
#شبیه
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همار
#هموار
#مسطح
#تخت
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همه
#واژهنامک
@iranshahr1353
✍ ور جمکرد و برف و باران این روزها
و هرمزد (Hormazd) به جم زیبا گفت که سه سال، پیوسته برف خواهد بارید و زمین، ویران خواهد شد و گیاه خواهد افسرد و پی جانور و مردم از زمین خواهد برید و این، از آسیب دیو ملکوس است. پس ای جم، چون طوفان برخيزد و سيلابها روان شود و چمنزاران در آب فرو شود و برف، آسمان و زمین را به هم بدوزد، دژی استوار بساز كه درازای هر سوی آن يك ميدان باشد و در اين دژ از نژاد هر چارپای جفتی بگذار. نشیمنی برای مردمان بساز و جویهای آب روان كن و مرغزارهای سبز و چراگاههای زيانناپذير فراهم ساز تا آفرینش من از آسیب ملکوسان، تباه نشود.
پس جم، آن زیباترین مردمی که هرمزد آفرید، دژی ساخت به زیر زمین و آن را به انواع جانور و گیاه آگند و مردمان را در آن پناه داد و بهشتی ساخت که به ور جمکرد (var e jamkard= شهر ساختهی جم) نامبردار شد.
آن هنگام که برف ملکوسان، گیتی را فروگیرد، زندگانی چنان نایاب شود که اگر مردمان، نشان پی گوسفندی در برف بینند، شگفت دارند و باور ندارند و پهنهی زمین ویران شود و سالهای دراز، زمین زیر برف خواهد ماند. در آن روزگار، ور جمکرد از تابش خورشید، روشن و گرم است و به هر سال، یک بار خورشید فرو شود و هر سال بر مردمان آن شهر، یک روز گذرد و هر چهل سال، از آن جفتها که جمشید نهادهباشد، جفتی تازه بزاید تا بسیار سالها بگذرد و توان برف کاستی گیرد، پس دروازههای ور جمکرد میگشایند و مردم و جانور و گیاه در زمین بسیار شود از آنچه جمشید در ور جمکرد نهادهبود.
ور جمکرد، از آرمانشهرهای مردمان آریایی است و دیگر شهر مانند آن، گنگ دژ است که سیاوش کاووس ساخت و دیگر کیکرد است که کاووس ساخت و در این شهرها هیچ کس نمیمیرد و تنهای خسته میآسایند و پیران، جوانی از سر میگیرند. ور جمکرد، نمونهای هندواروپایی و مناسب سرزمینهای سرد و پربرف است از سفینهی نجات که نمونهی سامی آن، کشتی نوح بود.
اما ملکوسان، یعنی آنچه از ملکوس است و ملکوس، دیوی است از تبار تور برادروش که زرتشت پیامبر را به هنگام نیایش در بلخ کشت. این دیو در پایان هزارهی اوشیدر برای تباه کردن آفرینش هرمزد میآید و زمین را از بارش باران و برف، ویران میکند. نام او در اوستا، Mahrku - sa است و جزو نخست این نام، همان است که در فارسی نو، مرگ خوانده میشود و دیو ملکوس یعنی دیو مرگآور.
از: وبلاگ آن روزها
#ور_جمکرد
#اوشیدر
#کاووس
#سیاوش
#ملکوسان
#ملکوس
@iranshahr1353
روز مرد نداشتند
اما روزگارمان را مردانه ساختند.
گاهی به این فکر میکنم که اگر گیو، گودرز، بیژن، فرهاد، طوس، رهام، سام، زال، رستم و اسفندیار، امروز بودند، چه شکلی بودند.
این که سمت راست ایستاده و میخندد، شاید بیژن بود و آن که سمت چپ، کنار بادگیر آبی، به آرامی و وقار لبخند میزند، اسفندیار بود. همان بادگیر آبی، میتوانست رستم باشد. این که جلوتر از همه نشسته، سام بود و آن که آن بالای بالا ایستاده و کلاه به سر دارد، طوس بود.
یادشان به خیر هرکجا که هستند. ما هم از این جنس هنوز یکی در خانه داریم که «فرهاد» است، اما دیگر تفاوتی با شهید ندارد، از بس که جان ندارد، از بس که شیمیایی شدهاست.
روز مرد بر همهی مردان مرد ایران، مبارک.
@iranshahr1353
#دهیوبد
#دهبد
#فرمانروا
#واژهنامک
@iranshahr1353
#ورجاوندی
#واژهنامک
@iranshahr1353
✍ در بیان بزرگی دیماه و دیروز
یلدا بر شما فرخنده
و البته ماه دی نیز، آغاز حقیقی سال آریایی.
و خداوند، دی را چنان دوست میدارد که هر روز در ماه، یک بار به نامی خوانده میشود،
حتی روز هرمزد (روز یکم هر ماه) که نام خود خداوند (هرمزد، هرمز، اورمزد) بر آن است، یک بار است، اما دی در هر ماه، سه بار است!!!
گویی که خداوند هم از دی، سیر نمیشود.
دی، هنگام زادن مردمان نیک است.
#یلدا
#شب_چله
#میترا
#مهر
#دیماه
#دیروز
@iranshahr1353
@Dr_majd_omid
#کوتاهدرس ۱۴۱
برخی میگویند بالابر به جای آسانسور غلط است زیرا آسانسور فقط بالا نمیبرد بلکه پایین هم می آورد.
هرگاه شیئی یا کسی یا مفهومی قابلیت انجام دادن چند کار را داشته باشد، یکی از آنها را (که معمولا قدیمیترین یا مهمترین کار آن است) ملاک لغتسازی قرار میدهند. مثلا آشپز فقط آش نمیپزد و فرودگاه پروازگاه هم هست و آتشنشانی خدمات دیگری هم ارائه میدهد و انبردست فقط انبری در دست نیست بلکه بجای آچار و سیمچین و چکش هم کاربری دارد. حوزه شغلی وزارت نفت،شامل گاز و پتروشیمی هم میشود ولی نامش وزارت نفت و گاز و پتروشیمی نیست.مهمترین کار آسانسور هم بالابردن است بنابراین عیبی ندارد که مفهوم پایین آوردن در آن گنجانده نشده.
این مطلب را بابت آن نوشتم که هر از گاهی کسانی اظهارنظرهایی اشتباه در حوزه زبان میکنند و شگفت آنکه بسرعت بین مردم پخش و از آن استقبال میشود! مانند همین سرزنش بر بالابر.
پاورقی: لغت آسانسیر معادل بهتری برای آسانسور است
صحبت جناب آقای بیگدلی، دو بخش دارد، اولی دربارهی فرهنگستان است و دومی دربارهی شورای عالی انقلاب فرهنگی و پیام برآمده از هر دو بخش، این است که: آدم نباید دربارهی چیزی که نمیداند، نظر بدهد.
بنده دربارهی بخش دوم صحبت ایشان، نظری ندارم، اما دربارهی بخش اول باید بگویم که ایشان با این اظهار نظرشان بهخوبی ثابت کردند که آدم نباید دربارهی چیزی که نمیداند، نظر بدهد!
@iranshahr1353
#سودمند
#مفید
#نافع
#واژهنامک
@iranshahr1353
#آریایی
#آزاده
#ایرانی
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همپرسی
#گفتوگو
#مشاوره
#واژهنامک
@iranshahr1353
📚 تلفظ فروهر
دربارهی تلفظ فروهر چندین بار پرسش شد. تلفظ این واژه در فارسی نو، faravahr و در فارسی میانه، fravahr است.
تلفظ farvahar که بیشتر، عزیزان گردنآویزدارمان به کار میبرند، هیچ مبنایی ندارد و تلفظ faravahar نیز که برخی برای تصحیح farvahar به کارش گرفتهاند، محل اشکال است.
ویکیپدیا هم که اکنون منبع انتشار مقداری دانش و مقداری جهل مدرن و باپرستیژ شده و تعدادی آدم نامرئی هم با نام ویکیبان و ویکیسالار توی آن میچرخند که با دانش کار خاصی ندارند، اما روی حفظ قسمتهای جعلیاتش، تعصب ویژه و مقدار زیادی قاعدهی بازی خاص دارند، تلفظهای جوراجوری برای فروهر در صفحات گوناگون این پایگاه آوردهاند و در کنار جهل، از جعل هم فروگذار نکردهاند، برای نمونه، در مدخل «فروهر»، تلفظ farvahar را ثبت کرده و به دانشنامهی پهلویکا ارجاع دادهاند، درحالی که در پهلویکا، تلفظ این واژه fravahr آمدهاست و بدین ترتیب، جهل با جعل همراه شدهاست. شگفتتر اینکه در صفحهی بحث آن مدخل، برخی کاربران، این تعارض را تذکر دادهاند، اما نرود میخ آهنین در جهل!
پیش از این، یادداشتی نوشتهبودم با عنوان «در باب تلفظ فروهر» که برای خواندنش دعوتتان میکنم.
#فروهر
@iranshahr1353
#همانگونه
#همان_گونه
#چنین
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همال
#هامال
#برابر
#شبیه
#همراه
#قرین
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همار
#هماره
#همواره
#همیشه
#هموار
#مسطح
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همه
#هام
#واژهنامک
@iranshahr1353
@dr_majd_omid
#کوتاهدرس شماره ۱۰۴
خط فارسی برگرفته از خط عربی نیست بلکه برعکس،اعراب این خط را از ایرانیان آموختند.
مصطلح است که به خط زمان صدر اسلام خط کوفی میگویند و خط فارسی امروزی را برخاسته از آن میدانند.کوفه شهری است که پس از اسلام و در زمان خلافت عمر بن خطاب بعنوان شهری نظامی ساخته شد و قاعدتا نمیتواند خاستگاه خطی در سرزمین حجاز آن هم قبل از اسلام باشد.منطقه فعلی کوفه و شهرهای اطراف آن از زیرمجموعه های حیره (آبادان) بوده و ور زمان ساسانیان به آن سورستان میگفتند.خط فعلی نیز ظاهرا از همین منطقه و قبل از پیدایش اسلام شروع شده و خود را به حجاز رسانده.در زمان جمع آوری قرآن توسط خلیفه سوم نیز از آنجا که کوفه اهمیتی و شهرتی داشته و مدتی نیز مقر حکومت بوده،خط را بدان منسوب کرده و کوفیش نام نهادند.
بعدها همین خط کوفی توسط دیگر ایرانیان ،تکمیل و بصورت فعلی درآمد.عربی دانستن ریشه خط فارسی تحت آموزه های دینی و نفوذ قرآن پدید آمده است.
@dr_majd_omid
#دهیوبدی
#دهبدی
#فرمانروایی
#واژهنامک
@iranshahr1353
@Dr_majd_omid
#کوتاهدرس۱۵۳
معادل فارسی جراح و جراحی
برای یافتن برخی برابرهای فارسی نیازی به ساخت واژهٔ تازه نیست و با جستجو در متنهای کهن میتوان آنها را یافت. کتاب هدایت المتعلمین فی الطب که میتوان آن را به « درسنامهٔ دانشجویان پزشکی» ترجمه کرد کتابیست از سدهٔ چهارم هجری نوشته ابوبکر اخوینی که یک دورهٔ آموزش پزشکی است و واژههای فارسی زیادی دارد. یکی از آنها لغت برمانگری( به ضم ب) بجای جراحی است.
بر از ریشه بریدن آمده و ساختار برمان مانند ساختار سازمان و اسم معنی است، یعنی مجموعه ای که با بریدن سر و کار دارد . برمانگر اسم فاعل بمعنای جراح و برمانگری مصدر آن بمعنای جراحی است.
#ورجاوند
#واژهنامک
@iranshahr1353
📚 یلدا، شب آغاز روشنایی
یلدا، همریشه با ولادت، شب میلاد ایزد میترا (مهر)، مهمترین ایزد روشنایی در باور مردمان هندوایرانی (آریایی) بودهاست.
آیین مهرپرستی (میتراییسم) در ژرفساخت و روساخت بسیاری از باورهای مردمان جهان وارد شدهاست و آن آیین مسیح که به میانجی روم در جهان رواج یافته و امروزه میشناسیمش تا حد زیادی متأثر از میتراییسم است و حاصل تطبیق دادهشدن عیسی و میترا بر هم در سرزمین روم است. میترا بزرگترین ایزد روشنایی هندوایرانی و بزرگترین ایزد ایرانی پیش از آمدن زرتشت بود. هندواروپاییان بهویژه هندوایرانیان به سبب آنکه در گذشتههای بسیار دور از سرزمینهای سرد برخاستهاند، همواره خداوند را در قالب روشنایی و گرما میپنداشتند و بیشتر و بزرگتر ایزدانشان از جنس روشنایی بودند. اما میترای هندوایرانی در میان همهی ایزدان هندواروپایی، درخشش و نیرو و معنای افزونتر داشت و به همین سبب از هندوایرانیان به دیگر تبارهای هندواروپایی سرایت یافت و از آنجا به باورها و آیینهای بیشتر مردمان جهان وارد شد؛ در هرجا به نامی خوانده شد، اما خویشکاریاش ثابت ماند. جوهرهی میتراییسم (آیین مهر)، ستایش روشنایی، پایبندی به پیمان، دستگیری از ناتوانان و زیستن بر روش جوانمردی است و این همه را ایرانیان، «مهربانی» نامیدهاند. افزون بر آنکه همهی ایرانیان، آیین مهر را رعایت میکردند، «شهسوار»ان ایرانی به طرز ویژه پایبند پیمان و جوانمردی و در پی حمایت از ناتوانان بودند و نام آنان و شیوهی زندگانیشان چون به مغربزمین رفت، در دوران باستان متأخر و قرون میانه، در پیکرهی طبقهی «شوالیه» و آیینهای شوالیهگری تداوم یافت و در دوران اسلامی در قالب گروهها و فرقههای اخیان و فتیان و عیاران آشکار شد.
نیز شب یلدا که شب زایش بزرگترین ایزد روشنایی یعنی میتراست، شب نخست ماهی است که به گرامیداشت آغاز دوبارهی روشنایی، ماه دی نام گرفتهاست، زیرا در شب یلدا، درازآهنگی شب متوقف میشود و روز به نیرو میشود و دی نیز از ایزدان روشنایی است و از میان تجلیات خداوند یکتا، دی از آن تجلیهاست که کمترین فاصله را با ذات خداوند دارند.
ماه دی که با یلدا آغاز میشود و سرآغاز نیرو گرفتن روشنایی - این مهمترین معنای زندگانی در نزد آریاییان- است، احتمالاً عظیمترین مقام را در میان ماهها داشتهاست و بسا که آغاز حقیقی سال آریاییان بودهباشد.
شب یلدا و دیماهتان به شادی و نیکی.
#یلدا
#شب_چله
#میترا
#مهر
#دی
@iranshahr1353
یکی از روشهای بسیار رایج برای واژهسازی، نامگذاری کل شیء بر اساس جزء آن است. در این شیوهی نامگذاری، معمولاً جزئی انتخاب میشود که نسبت به دیگر اجزای آن کل، برجستهتر یا مورد انتظارتر باشد. برای نمونه، «کامپیوتر»، به معنی محاسب است، اما بر شیئی دلالت میکند که محاسب بودن، جزئی از هویت آن است. «رایانه» که نسبت به «کامپیوتر»، شمول معنایی وسیعتری دارد، به معنی دارای قوهی مدیریت و رهبری است، اما کارهایی نیز میکند که نیاز به قوهی مدیریت ندارد، مانند پخش آهنگ که از یک ضبط و پخش مطلقاً فاقد شعور هم برمیآید. عطار، تنها عطریات نمیفروشد و پیشهی ماهیگیری، شامل گرفتن میگو نیز میشود و حتی اگر اقتضا کند، گرفتن خرچنگ و هشتپا را هم شامل میشود. باتریسازی، همهی امور برقی خودرو را پوشش میدهد و در پمپ بنزین، گازوییل هم میفروشند. دربارهی «بالابر» و «آسانسور»، ساخت واژگانی «بالابر» بهدرستی مطابق با قاعدهی رایج نامگذاری کل بر اساس جزء برجستهی مورد انتظار است، زیرا انتظار اصلی از این ابزار، آن است که بالا ببرد و پایین آوردن برای این ابزار، انتظار فرعی است. قضیهی آسانسور و بالابر در فرمایش جناب آقای بیگدلی، ایرادهای دیگر نیز دارد که از آنها یاد نمیکنیم و تنها این میماند که آدم نباید دربارهی چیزی که نمیداند، نظر بدهد.
@iranshahr1353
#نیکوکار
#مهربان
#خیّر
#واژهنامک
@iranshahr1353
#نیکوکاری
#مهربانی
#احسان
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همپرس
#مشاور
#واژهنامک
@iranshahr1353
#همپرسیدن
#گفتوگو
#سخن_کردن_با_هم
#واژهنامک
@iranshahr1353