جایی برای یادداشتهای علیرضا افشاری؛ روزنامهنگار و کنشگر میراثی @Afshari52
زمینههای انقلاب اسلامی
سخنرانی خانم دکتر شیما کاشی درباره علل وقوع انقلاب اسلامی مفید و قابل تأمل است، به ویژه برای ما که امروزه چرایی این انقلاب مسأله است.
/channel/MostafaTajzadeh/39648
کاشی در آغاز با توجه به مقالهای از جامعهشناسی دیگر، درویشپور، رویکردها به انقلاب اسلامی را به چهار دسته تقسیم میکند:
- رویکرد طرفداران وفادار انقلاب که طبیعتا همین هیأتحاکمه نظام، پس از سال شصت، هستند. کُربنیها و هایدگریهای ایران هم که از زاویهی نظری انقلاب را میستایند در همین دسته قرار میگیرند (نگاه مثبت به انقلاب)؛
- رویکرد دوم معتقد به واپسگرایی و ارتجاعی بودن انقلاب است و آن را ناشی از هراس از تجدد و مدرنیته و تلاش برای بازگشت میبیند و طبیعتاً رودرروی آرمانهای آزادیخواهانه و توسعهگرای انقلاب مشروطه (نگاه منفی به انقلاب)؛
- رویکرد سوم معتقد است انقلاب از آغاز ارتجاعی نبود و دزدیده شد و به انحراف رفت. نیروهای چپ، ملی - مذهبی و شماری از ملیون که هر کدام به گونهای در آغاز انقلاب حذف شدند جزو این دسته هستند (مثبتی که منفی شد! آنها در واقع همچنان عمل خود در مبارزه با نظام پیشین را تأیید میکنند اما حاضر به پذیرش پیامدهای آن نیستند!)؛
- رویکرد چهارم، که کاشی میگوید بحثش به آن نزدیک است و در توضیح آن از اصطلاح «انقلاب دوبُنیِ» نیکفر بهره میبرد و آن این است که در انقلاب، هم نیروهای توسعهگرا و هم نیروهای توسعهگریز (واپسگرا) هر دو حضور داشتند، یعنی هم آرمانهای مشروطه بر دست آن گروه نخست در آن دیده میشود و هم ارتجاع و بازگشت به گذشته.
اما متأسفانه کاشی به این نمیپردازد که چرا بحثش به این رویکرد نزدیک است و تنها به تبیین بدنهی اجتماعی نیروهای مذهبی میپردازد که خود آن را اسلام عامه - در برابر اسلام سیاسی - مینامد و این که کنشگران آن چگونه پس از برکناری رضاشاه به سازماندهی و نوسازی گفتمانشان پرداختند که البته شنیدنی است و برای آگاهی دادن به ما، مفید.
اما پرسشی که سبب شد این یادداشت را بنویسم و امید که به دست خانم دکتر برسد تردید در دوبُنی بودن انقلاب است. درست است که بخشی از توسعهگرایان و مشروطهخواهان (مثال بارزش، مصدقیها) دائم نظام را نقد میکردند تا آنجا که گاه به زندان میافتادند اما انقلابی و خواهان انقلاب نبودند. انقلابی دانستن آنان مانند این است که سالها بعد خاتمی و جریان اصلاحطلب را علیه نظام کنونی بدانیم. جالب اینجاست که حتا نیروهای ملیِ مذهبگرا مانند نهضت آزادی هم جزو انقلابیون نبودند و هیچگاه واکنشی انقلابی را از خود بروز ندادند. این که بخشی از کلیت جریان ملی (مصدقی) در روزهای پایانی آن نظام دست از مشروطهگرایی کشیدند در واقع نشان از همسو شدنِ ناگزیرشان با سیل انقلاب داشت و نه انقلابی بودن، و همراهی خالصانه شماری از آنان با آیتالله خمینی هم - مانند داریوش فروهر - به بنمایههای مذهبی و فردی چنین افرادی بازمیگشت. نیروهای چپ هم اصولا جزو مشروطهخواهان دستهبندی نمیشوند که بتوانند دلیلی برای دوبنی بودن انقلاب قلمداد شوند. حتا صادقانه بودن نقد آنان به نبود آزادی سیاسی - که تنها وجه منطقی سخن مخالفان و منتقدان در برابر نظام پیشین بود و تنها بخش از انقلاب مشروطه که به عللی روشن ناکام مانده بود (به این یادداشت من بنگرید) - نیز، با توجه به شیوهی ارتباط و همچنین ارادت آنان به نظامهایی صدها مرتبه دیکتاتورتر، آشکارا مورد تردید است و محلی از اعراب ندارد و فراموش نکنیم برخورد آنان با دیگر احزاب در دورهی آزاد دههی بیست را، که آشکارا نشان از تفکر «آزادی فقط برای ما» داشته است.
#یادداشت_تاریخی
#یادداشت_سیاسی
#انقلاب_اسلامی
@IranianLook
ایران در مقام یک تمدن: رویکردی سیستمی
سخنرانی شروین وکیلی، جامعهشناس و تاریخپژوه، در مدرسهی ایرانشناسی (دانشگاه میبد)
[تمدن چیست، نقدی بر آرای موجود، شمار تمدنها (چیستی تمدنها)؛ جایگاه تمدن ایرانی در این میان (ماهیت تمدن ایرانی)؛ موقعیت اکنون ما در مقام نمایندگان این تمدن (راهبرد ایرانی بودن)]
سخنرانی
پرسش و پاسخ
دانلود نسخهی قانونی پیدیاف کتاب ایران؛ تمدن راهها از کانال دکتر وکیلی [در پیوند با سخنرانی]
#ایرانزمین
#ایرانشهر
#ایران_فرهنگی
#هویت_ملی
@PersianPolitics
سخنی با بانو آذرپیک
سخنان صبا آذرپیک در بیبیسی فارسی را از طریق شبکههای اجتماعی شنیدم و برایم عجیب بود خبرنگار باهوشی چون ایشان چنین استدلالهایی را در دفاع از رأی دادن به همتی بیاورد. برخی از نکتههایی را که به نظرم میرسد و میشود نوشت اینجا به یادگار میگذارم، شاید به دست آن عزیز هم برسد:
۱. اگر آقای همتی پتانسیل رأیآوری داشت شورای نگهبان او را تأیید میکرد؟ شورای نگهبان که به راحتی همه را قلع و قمع کرد چرا باید ایشان را تأیید صلاحیت میکرد؟ اندیشیدن در این زمینه خوب است. تأیید صلاحیت شورای نگهبان به این معنی است که این فرد پتانسیل رأیآوری نداشت و کاملا گوش به فرمان هسته قدرت بود و...
۲. با توجه به این همه تهدیدهایی که مقامهای مسئول - چه قضایی و شورای نگهبان و چه سپاهی - انجام داده بودند و گفته بودند که ما در تبلیغات هم میتوانیم افراد را رد صلاحیت کنیم، بدیهی بود که اگر در طی دوره انتخاباتی احتمال رأی آوردن همتی بالا میرفت او را رد صلاحیت میکردند. یعنی به نظر شما آنهمه هزینه ردصلاحیت افراد بلندپایه را به خود هموار میکردند تا کس دیگری بیاید و بشود رئیسجمهور؟!
۳. خانم آذرپیک و هماندیشان ایشان طوری از جمهوریت سخن میگویند که گویی فقط با بیرون افتادن اصلاحطلبان از دایره حکومت است که جمهوریت از دست میرود! چرا باید معیار جمهوریت را فقط حضور گروهی به نام اصلاحطلب (جدا از شیوهی حضورشان در دههی اول نظام اسلامی) قرار دهیم و چرا از آن هنگام که دامنهی انتخابات کوچکتر شد و ملیون و بعد هم ملی مذهبیها و نهضت آزادی ها و چپیها و غیره - حتا امثال موسوی و خاتمی و باز حتا احمدینژاد - از دایره انتخاب کنار گذاشته شده بودند (جدا از آن که از همان ابتدا هم سلطنتطلبها و حتا دیوانسالاران نظام گذشته و مجاهدین و... کنار گذاشته شدند) معیار جمهوریت نگیریم و فقط فضای محدود حضور اصلاحطلبان را ببینیم که البته آنها هم نه به خواست مردم، بلکه با خواست طرف قدرتمند و نیز عملکرد خودشان، از دایره انتخاب بیرون گذارده شدند و مردم اصولا نقش مؤثری در نگاهداشت ایشان نمیتوانستند داشته باشند (مگر پشتیبانی مردمی از موسوی یا احمدینژاد کم بوده است که کنار گذارده شدند؟).
۴. چرا خودمان را فریب بدهیم و اندکی تغییر در شکل را معیار جمهوریت قرار دهیم، جای محتوا که کاملا توسط هسته قدرت نظام تعیین میشود؟ مثلا عملکرد ظریفِ نوعی - که سخنان پنهانیاش را همه شنیدیم - با فلان وزیر امور خارجهی اصولگرا در کلیات چه تفاوتی داشته و او چه کاری را توانسته بر خلاف خواست هستهی قدرت به انجام برساند، جز قشنگتر صحبت کردن؟ این که در شکل قضیه اندکی تغییر ایجاد شود واقعا چقدر مهم است... ارزشش اندازه اینهمه هزینهای که به خاطر رقابتها بر زندگی مردم افزوده شده هست؟!
۵. و این که اصولا نگاه داشتن وضعیت برزخی (هزینه دادن مردم با روی کار آمدن اصلاحطلبان) یک سقف و حد و مرزی دارد و تا ابد و با هر گزینهای اجراپذیر نیست و این فراست اصلاحطلبان را میرساند که در مدتی که بر رأس امور اجرایی بودند گامی مردم را به جلو میبردند و اعتبارشان را استحکام میبخشیدند، نه آنکه دائما متوقع باشند که مردم آنها را، آنهم با ریا و دوگانهسازی، انتخاب کنند.
۶. مهمترین مشکل کنونی اکثریت مردم اقتصادی است (سطح نخست هرم مازلو)، آیا به فرض ضعیف رأی آوردن همتی، با وجود اینهمه کارشکنی هستهی قدرت، آنهم با وجود دولتی ضعیفتر از دولت کنونی و همچنان در تنش با بدنهی حکومت - به خاطر فعال بودن اصلاحطلبان - و با چنان مجلسی میشد آن بحران بزرگ را از سر گذراند؟! یا محتملتر بود که آخرین بقایای اعتبار جریان اصلاحطلبی هم - در پی شادی کوتاهمدت رأی آوردن همتی - بهسرعت، همچون بحران سال ۹۶، از میان میرفت (البته با همراهی دوستان با این انتخابات باز هم از بین رفت).
۷. و مهمتر از همه اینکه چرا با خواست مردم که اکنون بعد از رویدادهای ۹۶-۹۸ به وضعیت همراهی اکثریت جامعه (همراهی قشر ضعیف که اصولا با سیاست کاری ندارند با لایهی متوسط جامعه که برایش آزادی و رأی مهم است) با دیگر مخالفان سنتی انتخابات غیرآزاد انجامیده، همراهی نکردید تا این تهدید را تبدیل به فرصت بازسازی گفتمانی جناح اصلاحطلب و تقویت بدنهاش نمایید و مگر خواست مردم برایتان مهم نبوده؟ پس چگونه دموکرات و مردمسالاری هستید؟!
البته خدا رو شکر که دوستان اصلاحطلب با همهی توان وارد عرصه شدند و نشان دادند که بی مردم و وفادار به هستهی قدرت وزنشان از آرای باطله هم کمتر است؛ و بار دیگر تفاوت میان آنان و جنبش سبز، و نیز کروبی و موسوی هویدا شد. شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که اصل نظام برای بار دوم، بدون پوشش ظاهری، با مشکلات رودررو شود و پیامدهای عملکردش را بیتوجیه ببیند، تا ببینیم تجربهای اندوخته؟
#یادداشت_سیاسی
#انتخابات
@IranianLook
یادداشت وارده: دقیقاً به چه چیزی رأی بدهیم؟
#V102
نویسنده مهمان: علیرضا افشاری @@afshari1397 -برخی دوستان اصلاحطلب چنان سخن از رأی دادن میگویند که گویا همچون کبک سرِ خویش در برف فرو کردهاند و این همه پیام و تهدید برخی حاکمان، و بهویژه هموندانِ شورای نگاهبان را نمیبینند که اظهار میکنند در طی انتخابات هم میتوانند نامزدها را رد صلاحیت کنند! آن شورا چه کاری میبایست انجام میداد که نداد تا اصلاحطلبنمایانی را که خود میشناخت در پیِ رد صلاحیت منتخبانِ شما به شما بقبولاند، آنهم در سقف و اندازهی مشخصی در مشارکت؟!
حال بیایید و فرض کنیم ــ فرض محال که محال نیست ــ که هنوز قدرقدرتانی همچون هاشمی رفسنجانی زنده و در رأس قدرت هستند و مانعِ آن رفتار این شورا شده و حتا در برابرِ جابهجایی رأیها ــ همچون خوانده شدنِ آرای باطله و سفید به نامِ قدرتمندترین نامزد انتخابات، که کاری عُرف است ــ بایستند و نگذارند پس از انتخابات صندوقهایی باطل گردد و فرد مورد نظر این دوستان اصلاحطلب هم از صندوق خارج شد. آیا چنین فردی که یکدهم رییسجمهور کنونی هم توان اجرایی و سخنوری (اقناعسازیِ حکومت) و شجاعت ندارد ــ این یکی، از همان اعلام نکردنِ دزدانی که بانکهای ما را خالی کردند و بعد هم مابهالتفاوتِ برداشتشان از جیبِ ما مردمِ بدبخت پُر شد معلوم است ــ میتواند در تقابل با حاکمیت، «برجامی» دیگر به نتیجه برساند و فروشِ نفتی را برقرار کند تا اقتصاد ایران به جریان بیفتد و این ساختارِ مورد نقد دو سه صباح دیگری ادامه یابد؟! اندکی اندیشیدن هم خوب است. آنچه آشکارا به نظر میرسد بدتر شدن وضعیتِ بسیار دشوار کنونی است که نتیجهاش حفظ جمهوریتِ نظام نخواهد بود بلکه شورش ویرانگرانهی گرسنگان و درهم پیچیدنِ هر دو وجه نظام میشود، جدا از آنکه حاکمیت همچنان فرصت انداختنِ نابهسامانیها بر سرِ منتخبِ اکثریتِ مردم و منزه نشان دادنِ خود را خواهد داشت...
برخی از این دوستان هم به وجود دورانی تاریخی و سرنوشتساز (؟!) برای تعیین سومین رهبر نظام اشاره میکنند در حالی که چون روز روشن است که اگر نخواهند رئیسجمهور در آن دورهی انتقال قدرت نقشی داشته باشد، نقشی نخواهد داشت! همچنان که کل جریان اصلاحطلب - به اضافهی رئیسجمهور - نتوانست در برابر رد صلاحیت همهی نامزدهایش و این که اعضای شورای نگهبان، در مقام داوران انتخابات، رسماً هوادار یک نامزد هستند هیچ اقدام موثری انجام دهند. هنگامی که رئیسجمهورِ پُر رأی و توانمند و امنیتی چون روحانی نتواند از نامزدی معاون اولش در انتخابات دفاع کند و در تبلیغات انتخاباتی کاسهی همهی مشکلات کشور از صدر تا ذیل بر سر او میشکند و حتا توان گرفتن زمانی مناسب در تلویزیون رسمی کشور را ندارد، چرا این دوستان این توهم را دامن میزنند که در موضوع بسیار مهمتری چون تعیین رهبر فردی به مراتب ضعیفتر از او و دستچین شدهتر از او میتواند در موضوع بسیار مهم انتقال قدرت به رهبر بعدی مؤثر باشد؟!
اما به هر رو، همانگونه که میشود دید بخش اعظم اصلاحطلبان با شعارهایی که کارشان را توجیه کند در انتخابات شرکت خواهند کرد و اتفاقا این بد نیست تا وزن به ظاهر اصلاحطلبان و در واقع کارگزاران قدرت مشخص شود، اما خردمندانه است که اصلاحطلبان واقعی از این فرصت طلایی برای جبران از دست دادنِ اعتبارشان در پای روحانی بهره برده و ضمن ایستادن کنارِ کسانی که قصد دارند انتخاباتِ پیشِ رو را تبدیل به نقطهی عطفی در تاریخ انتخابات کشور کنند ــ و برای نخستین بار شمار گستردهای از مردمان با گرایشهای گوناگون را در بر میگیرد ــ به بازسازیِ گفتمانیِ خود بپردازند و با گرد هم آوردنِ نیروهای سالم و هزینهداده ــ ولو از جریانهای غیرقانونی، اما خشونتپرهیزِ درونِ کشور ــ رسماً کلیدِ تحولخواهی را بزنند و به مرحلهای بالا بروند نه آنکه با پیوستن به آن خیل سبب شوند تا این جریان به ورطهی بیاعتباری کامل بلغزد. میدانم توقعِ اعلامِ رسمی رأی ندادن ــ مانند آنچه احمدینژاد انجام داد ــ توقعی بزرگ از این دوستان است اما دستکم آب به آسیابِ این نمایشِ عریان نریزند که از نگاهِ ما مردم عادی تنها چشم برنداشتن از مقامها و موقعیتها و نه جمهوریخواهی تفسیر میشود که نشانهی دورویی و بردهی دیوِ دروغ بودن است.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام مجمع دیوانگان
.
جریمه یک کنشگر فرهنگی از سوی وزارت میراث فرهنگی!
[گزارش انتقادی امرداد از آنچه گذشت... که مدتی پیش در آن تارنمای خبری منتشر شده بود]
https://amordadnews.com/82342
@IranianLook
نامه اعتراض آميز شبكه سمنهاي ميراثي استان تهران به وزير ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي پيرامون شكايت كيفري مدير كل ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي استان آذربايجان غربي از عليرضا افشاري، دبير كل پيشين شبكه، دبير ديده بان يادگارهاي فرهنگي و طبيعي ايران و از هموندان و پايه گذاران انجمن فرهنگي افراز
@tehranmiras
@anjomanafraz
www.anjomanafraz.com
سخنی با جناب ابراهیم رئیسی، گزینهی ریاستجمهوری کشور؛
حکومت ایران و میراث فرهنگی
شنبه پانزدهم خردادماه، به درخواست و با پافشاریِ از روی لطفِ چند تن از دوستان سمنی به جلسهی دیداری با مسؤول کمیته اجتماعی ستاد آقای رئیسی رفتم. این نشست پس از آن شکل گرفت که آقای محمدرضا جعفریان - به دعوت یکی از دوستان سمنی قدیمی (احمد بختیاری، بازرس دو سال نخست شبکهی سمنهای میراثی استان تهران) - نشستی جمعی با نمایندگان شبکههای سازمانهای مردمنهاد داشت و اکنون درخواست دیدار اختصاصی با شبکهی سمنهای میراثی استان تهران را داشت. دوستانم در شبکه، با توجه به فعال شدن حوزه تشکلها در قوه قضاییه از من خواستند درباره شکایتی که یکی از مدیرکل های وزارت میراث فرهنگی از من انجام داشته با این نماینده جناب رئیسی گفتوگو کنم.
پیش از این در گروه دوستان شبکه، با پیگیری یکی از کنشگران (حامد دریایی) و با وجود عدم تمایل اکثریت، موضوعِ در میان گذاشتن دغدغههای کلان حوزههای چهارگانه میراثی با نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری و مطالبهی برنامههای آنان در این خصوص طرح شد و نمایندگان سمنها در این باره نظرهایی داده بودند. به نظر من هم - جدا از این که ما رأی میدهیم یا نمیدهیم - طرح موضوع و مطالبه موضوعات میراثی مفید بود، هم از این رو که دوستان تمرینی برای طرح مطالبات شان و ارتباطگیری با نامزدها داشته باشند - کاری که در دورههای پیشین تا حدودی خودم بانی تجربهاش در قالب «پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی» بودم - و هم اینکه نامزدهای انتخابات متوجه شوند که موضوعات میراثی هم مورد توجه بخشی از جامعه هست و برایش بیندیشند؛ تا این که در نهایت خودم دوستان را در نشست یادشده همراهی کردم.
جدا از اطلاعات کوتاهی که در پایان نشست دربارهی پروندهام به جعفریان دادم - که واقعا از زاویهی حقوقی موضوع خندهداری بود که از من به خاطر بازنشر خبر رسانهای قانونی، بدون هیچ مقدمهای، شکایت شود در حالی که اصل خبر در رسانهی یادشده در دسترس است (گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری؛ که البته اصل داستان هم گنهی نبود و کاری حرفهای بود) - و نیز افزودن نکتههایی به سخن دبیر کارگروه میراث معنوی درباره میراث تمدنی مشترک و ایران فرهنگی، پس از سخن دبیران حاضر کارگروهها در نشست و پیش از سخن دبیرکل جدید شبکه (محمد موسوی) فرصت صحبتی هم به من داده شد.
متن ویراسته سخنانم - که کوشیدم نگاهی جامع به موضوع داشته باشم:
میدانیم در فضای انتخاباتی چنین نشستهایی بسیار گذاشته میشوند و عموما درخواستهای طرفها به خاطر شرایط انتخاباتی پاسخ مثبت میگیرند اما پس از آن فراموش میشوند. پس اجازه دهید به نکاتی کلان برای آگاهی خودتان اشاره کنم تا اگر مفید دانستید به جناب رئیسی منتقل کنید.
به شخصه به جدایی دین از سیاست باور دارم اما گمان میکنم حکومت ما، حتا با همین نگاه ایدئولوژیکش، از تمام ظرفیتهای مفید و توسعه بخشی که دارد استفاده نمیکند و بسیاری وجوه مورد توجه قرار نمیگیرند یا نگاه معقولانه ای به آنها وجود ندارد.
مثلاً در حوزه میراث فرهنگی [با وجود تلاشهای امثال دکتر حجت که کوشیدند مبانی دینی برای این امر بیابند] چون درکی از موضوع وجود ندارد نگاه کلان مثبتی هم به آن وجود ندارد. از این رو، نخست حاکمیت میبایست نگاهش را نسبت به این موضوع تصحیح کند. میدانیم گردشگری از اصلیترین صنایع سودآور جهان است و ما هم یکی از غنیترین کشورها را از نظر جذابیتهای فرهنگی و طبیعی در جهان داریم، ولی خب با این نگاه ایدئولوژیک که ایران دارد نمیتوانیم از این پتانسیل به درستی استفاده کنیم، همچنانکه مدتی است مسائل و نگاه امنیتی هم با گردشگری آمیخته شده و برخوردهایی با گردشگران انجام میشود. اما دستکم منطقی و معقول است که حریم های آثار فرهنگی و طبیعی را حفظ کنیم تا هنگامی که بتوانیم از آنها بهرهبرداری کنیم، اما شوربختانه با نادانی کامل یا به جهت نفع طلبیهای شخصی در حال نابود کردنشان هستیم. در مواردی جناب رئیسی در قوه قضاییه با اینها برخورد کرده است اما شوربختانه آن تخریبها نهادینه و پرسرعت است اما این ایستادگی در برابرشان موردی و سلیقهای.
در مورد نداشتن این دید کلان، مثالهایی میزنم:
نخست آنکه این موضوع ارتباطی با اسلامی یا باستانی بودن میراثمان ندارد، هر چند بیتوجهی به آثار باستانی هم که نشانهی دیرپایی تمدن در سرزمینمان و یکی از عوامل همبستگی ملی است عملی بهشدت جاهلانه است. مثلاً اکنون یکی از شهرهایی که بیشترین آسیبهای میراثی را میبیند شهر اصفهان است که بیشترین آثار دوران اسلامی ما را در خود دارد.
دنبالهی نوشتار در فرستهی پسین 👇
#یادداشت_فرهنگی
#شکایت_میراث_فرهنگی
@IranianLook
نامهی شبکهی سمنهای میراثی استان تهران در رابطه با شکایت یکی از ادارهکل های وزارتخانهی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از یکی از هموندان خود، علیرضا افشاری، و پیگیری آن شکایت تا محکوم کردن ایشان - در حالی که دادگاه بدوی او را تبرئه کرده بود - به وزیر محترم میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، هفدهم خردادماه، در دبیرخانه آن وزارتخانه ثبت گردید.
@tehranmiras
محكوميت يك كنشگر فرهنگي توسط يك نهاد فرهنگي دولتي!
علیرضا افشاری، از پایهگذاران و هموندان انجمن فرهنگی افراز و کنشگر میراث فرهنگی، بهسبب بازتاب یک خبر از رسانهای قانونی و با شکایت مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان غربی با اتهام نشر اکاذیب، پس از تبرئه شدن در دادگاه بدوی، در دادگاه تجدیدنظر به پرداخت بیست میلیون ریال جزای نقدی محکوم گردید.
صرفنظر از موضوع پرونده و مقدار ناچیز جزای مادی، جای شگفتی است نهادی دولتی که عنوانی فرهنگی هم دارد چنان جدیتی در پیگیری محکومیت کنشگری مردمی و داوطلب داشته باشد، در حالی که کنشگران و سازمانهای مردمنهاد، در مقام هموندان اصلی جامعه مدنی، بیچشمداشت و از سر شوق و عشق به سرزمینشان، خواستها و انتظارات شهروندان در حوزههای کاریشان را به آگاهی نهادهای دولتی مرتبط رسانده و پیگیری میکنند و از این رو شایستهی قدردانی هستند، نه برخورد. از آنان، اگر هم، اشتباهی سر بزند میبایست یادآورشان شد نه آنکه به دادگاهی کیفری شکایت برد و چنان پافشاری نمود تا برگهی محکومیتشان را گرفت!
صد البته که مقامات دولتی میبایست کنشگران و سازمانهای مردمی عرصه فعالیت خود را بشناسند و در صورتی که این شناخت وجود ندارد، هر چند جای تأسف دارد، اما اندکی بررسی پیرامون طرف شکایت ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان غربی، به آن مدیرکل نشان میداد که پیشینه کنشگری علیرضا افشاری جز عشق به تاریخ و فرهنگ ایران نبوده است.
از این رو، از مقامات مرتبط وزارتخانهی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خواهشمندیم نسبت به دادنامه صادره بیتوجهی ننمایند و تا دیر نشده نسبت به پس گرفتن شکایت اقدام کنند، چرا که پیامد چنین رفتاری جز بدنامی برای آن نهاد دولتي نخواهد بود.
@anjomanafraz
www.anjomanafraz.com
به بهانهی روز آزادی مطبوعات...
مریم اطیابی
وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی حکایت خانهی مادربزرگه است و همه السابقون یکدیگر را با واسطه و بیواسطه میشناسند همچنان که اهالی مطبوعات و رسانه و فعالان مدنیاش را میشناسند و البته خیالتان راحت غیر از خودمان هیچ کس ما و این حوزه را نمیشناسد.
در طول همه این سالیان اصحاب رسانه تخصصی و برخی فعالان مدنی و کارشناسان دغدغهمند این حوزه کوشیدهاند تا فارغ از هر گونه چشمداشت مالی، سیاسی یا حزبی و گروهی یا کسب قدرت و مکنت به نقد هر سه حوزه بپردازند و دست به قلم شوند.
یکی از صفحاتی که بدون شک در این حوزه تاثیرگذار بوده دیدهبان میراث فرهنگی ایران است که نامش با اسم علیرضا افشاری گره خورده.
انتشار اخبار در این صفحه قطعا منفعت مالی برای گردانندگان آن نداشته. خود صفحه هم شاید صاحب شهرت شده اما افشاری و دوستانش به این شهرت هم نیازی نداشتند چرا که به همان دلایل ذکر شده در بالا، تقریباً در این سه حوزه همه یکدیگر را سالهاست که میشناسند و نیازی به اثبات خودشان ندارند. کما این که آنها که مسائل سد سیوند را در دهه هشتاد و پیشتر پیگیری میکردند قطعأ نام افشاری برایشان آشنا دیرین است.
اما آیا همه کسانی که از چهار گوشه کشور به این فعالان میراث فرهنگی و گردشگری یا اصحاب رسانه مستقل و تخصصی خبر میدهند میدانند این افراد هر لحظه با وجود هزاران مشکل چه ریسکهایی میکنند؟! تا به حال خودتان را جای این افراد گذاشتهاید و حاضرید یکی از اقدامات آنها را انجام دهید؟! شاید بواقع برای این افراد «محفل دیوانگان» برازندهشان باشد؛ دیوانگانی عاشقپیشه که فارغ از سود و منفعت دغدغهشان حفظ داشتههای فرهنگی، هنری، تاریخی، باستانی و طبیعی این مرز و بوم است.
پریروز خبر رسید از افشاری مجددا شکایت شده. خیلیها به بسته شدن و تسویه حساب با دیدهبان در ایام رفتن خانم زهرا احمدیپور کمر همت بستند و افشاری را مأمور وزارت کشور عنوان میکردند که چقدر خورده و برده! چون خیلی از پشت پرده فسادها در همین صفحه برملا و حرف دلها زده شد.
این همان دیدهبانی است که بعدها وقتی فضای همه رسانهها به یک باره بسته شد و همه مدیرمسئولان به طرز عجیبی عاشق سینهچاک نام وزارتخانه و آقای مونسان شدند و اجازه انتشار اخبار منتقدانه را ندادند، فضای نقد را باز گذاشت تا دستکم صدای کارشناسان ولو اندک به گوش برخی از نمایندگان مجلس برسد.
اگر وزارتخانه و یا حتی یک اداره کل با کولهباری از تخریبها، خروج از ثبتها، حقوقهای معوقه، مشکلات حقوقی و فشار ارگانها و سازمانها برای گسترش طرحهای عمرانی در عرصهها و محوطهها، حفاریهایی غیر مجاز و حضور قارچ گونه آموزشدهندگان حفاری در فضاهای مجازی، معضلات کرونا و به تبع آن وضعیت رو به زوال گردشگری، بسته شدن و رکود کارگاههایی صنایع دستی و مشکلات بیمه صنعتگران و راهنمایان، کمبود بودجه… وقت شکایت از یک کانال با ۲۵۰۰ عضو را دارد که بیشتر یا به بازنشر اخبار میپردازد یا به انتشار خبر کارکنانی که جز با انتشار خبر صدایشان به جایی نمیرسد، که دستمریزاد دارد! این همه دغدغهمندی و پیگیری برازندهتان باد!
اگر هم هدف گوشمالی افشاری است که او سالهاست در این حوزه فعال است. همه هم اخلاقیات او را میشناسند. گرفتن حکم محکومیت برای او از محبوبیت دیدهبان و افشاری کم که نمیکند بر اعتبارش هم میافزاید.
آخر انتشار اخبار برای حفظ میراث فرهنگی و صنایع دستی و تقویت وحدت و هویت ملی و رونق گردشگری و تلاش برای پرداخت حقوق کارگران و کارمندان و… شکایت و شکایتکشی دارد؟
نمیشد یک جوابیه فرستاد یا در خبرگزاری میراث آریا منتشر کرد!
آنهم در این حد که طرف یکبار در دستگاه قضا تبرئه شود، باز هم مدیرکل یک استان و حقوقی یک وزارتخانه، آن هم نه اقتصادی و سیاسی بلکه فرهنگی، در دادگاه تجدیدنظر از او شکایت کند؟! آن هم مدیرانی که کمتر سه ماه دیگر باید بروند؟!
بعد چی؟ تیتر بزنیم: «نخستین وزیر میراث فرهنگی حکم محکومیت دیدهبان میراث فرهنگی را گرفت!»
در آخر هم ذکر این خاطره خالی از لطف نیست. همین محمدشریف ملکزاده خودمان (بخوانید پدر گردشگری ایران) که در دوران او و حمید بقایی رکورد شکایت از رسانهها و فعالان میراث فرهنگی شکسته شده بود و احتمالا اگر قرار بود به آن شکایات رسیدگی شود قوه قضاییه مجبور به تأسیس یک شعبه جدید و استخدام تعداد زیادی قاضی بود، اواخر رفتنش با لبی خندان و دلی سوخته در یک نشست مفرح خبری همه اصحاب رسانه و فعالان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را از ته قلب بزرگش بخشید و از شکایاتش صرفنظر کرد! آن وقت شما تازه یادتان افتاده دم رفتنی شکایت و شکایتکشی کنید!
علی برکتالله
اشکاننیوز
در همین پایگاه خبری:
نامهی سرگشادهی علیرضا افشاری به وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
@reesjomhoormiras
آفرین! محکومم کردید...
دفاعیه علیرضا افشاری
از پایهگذران انجمن فرهنگی افراز و محقق تاریخ ایران و کنشگر و روزنامه نگار حوزه میراث فرهنگی
t.me/reesjomhoormiras/10739
به: جناب آقای مهندس جلیل جباری
مدیرکل محترم میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان آذربایجان غربی
با سلام؛
همانگونه که مستحضرید یکی از وظایف مهم سازمانهای غیردولتی (NGO)ها دیدهبانی، نقد و طرح کمبودها و کاستیها در اجرای قوانین و مقررات و البته مطالبهگری در این خصوص است. در روزهای پایانی دولت تدبیر و امید که یکی از شعارهای آن احیای جامعۀ مدنی و سرمایههای اجتماعی بود، خبر پیگیری حقوقی حضرتعالی از یکی از فعالین حوزۀ رصد و دیدهبانی میراثفرهنگی کشور که براساس خبر منتشرۀ یکی از خبرگذاریهای رسمی کشور پیگیر وظایف ذاتی خود بوده، باعث تعجب همگان علیالخصوص فعالین انجمنها در سراسر کشور شده است.
جناب آقای مهندس جباری طی نشست مشترکی که نمایندگان شورای هماهنگی سازمانهای غیردولتی میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کشور با جناب آقای دکتر مونسان وزیر محترم میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی برگزار کردند، ایشان اذعان داشتند که در وزارت تحت مدیریت ایشان دو نقش همفکری و دیدهبانی را که دو نقش مهم و تاثیرگذار است، برای انجمنها قائل هستند. بههمین منظور با احیای دفتر امور مجامع و تشکلها و صدور بخشنامه حضور نمایندگان انجمنها در کمیتههای تخصصی مُهر محکمی بر ارادۀ دستگاه متولی برای همراهی با انجمنها زدند. حال به نمایندگی از فعالین این حوزه بهعنوان نمایندگان وجدانهای بیدار جامعه از شما بهعنوان یکی از مدیران توانمند و متخصص و فرهنگی در طی سالهای گذشته انتظار میرود با بازنگری موضوعی به این اتفاق غیرمبارک زمینه را برای نقد و ارائه راهکارهای سازنده انجمنها و گسترش فرهنگ انتقادپذیری مسئولین پیشگام باشید.
الیار عاصمی زاده
رییس شورای هماهنگی سازمان های غیردولتی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور
@chtngos
www.chtngos.com
http://instagram.com/chtngos
دیدهبانکُشیِ فرهنگیِ دولتی؟
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_م_بشلی
و
#خنگ_دزوی_حکیم
🔴 علیرضا افشاری، دیدهبانِ شناختهشدهی میراث فرهنگی ایران، یا به تعبیر آشناتر، از ناظران فرهنگیِ فعال کشور، به جرم بازنشر خبری که قبلا در رسانهی دیگری منتشر شده بود، محکوم و جریمه شده است.
من در جریان جزئیات این پروندهی عجیب و غریب که خودش هم میتواند یک جاذبهی گردشگری بزرگ حساب شود، نیستم ولی از جنبههای معناشناختی! این خبر حاوی نکات جالبی است.
شاکی کیست؟
وزارت میراث فرهنگی!
دولت؟
دولت تدبیر و امید!
در یک کشور بیبتهی تازهتاسیس؟
خیر؛ در ایران!
متهم کیست؟
یک دیدهبان فرهنگی که میکوشد قبل از اینکه خطری به میراث و هویت فرهنگی ایرانیان نزدیک شود، این خطر را به مسوولان و مردم اطلاع بدهد!
جرم چیست؟
بازنشر خبری که رسانهای دیگر منتشر کرده!
🔻 در این پرونده اگر دیدهبان، اطلاع درستی داده که خب، باید از او قدردانی کرد و سپاسدارش بود؛
اگر هم بهفرض اطلاع نادرستی داده، باز او دیدهبان است و خطای دید هم برایش امری متعارف و قابل اغماض است اگر باعث خطری برای کیان فرهنگی نشده باشد.
در این فقره، دادگاه اصلی، شکایت علیه افشاری را بیمورد تشخیص داده و او را تبرئه کرده ولی پس از آن در جریان تجدیدنظر خواهی دولت، افشاری محکوم شده است.
ظاهرا این بار وزارت میراث فرهنگی بوده که تصمیم گرفته دیدهبانِ خودی را به هر نحوی که هست، با آتشبار خودی بکوبد!
🔘 وزارت میراثفرهنگی دیده بان میراثفرهنگی را محکوم کرد/پیگیری جدی وزارت میراث برای گرفتن محکومیت پایهگذار شبکه تشکلهای میراثفرهنگی استان تهران/نتیجه یکسال پیگیری وزارت میراثفرهنگی: ۲ میلیون تومان جزای نقدی بابت بازنشر یک خبر
⬅️ مدیر کانال «دیدهبان میراث فرهنگی ایران» با شکایت وزارت میراثفرهنگی به پرداخت ۲ میلیون تومان جزای نقدی به دلیل بازنشر خبر یک رسانه داخلی محکوم شد.
⬅️ وزارت میراث فرهنگی پیگیری برای محکومیت علیرضا افشاری را که سال ۱۳۹۵ «شبکه تشکلهای میراث فرهنگی استان تهران» را نیز راهاندازی کرد تا مرحله تجدیدنظر ادامه داد.
⬅️ مدیر کانال دیدهبان میراثفرهنگی ایران پیشتر در دادگاه بدوی تبرئه شده بود.
⬅️ علیرضا افشاری: در دوره وزارت علیاصغر مونسان بابت بازنشر خبر یک رسانه قانونی داخل کشور تلاش شد رای تبرئه دادگاه بدوی باطل و بنده را در دادگاه تجدیدنظر محکوم کنند.
▶️ www.sedayemiras.ir ◀️
📰 https://www.sedayemiras.ir/?p=13736 📰
⏩ https://www.instagram.com/sedayemiras/ ⏪
📲 @sedayemiras
📩 sedayemiras@gmail.com 📩
آفرین! محکومم کردید...
تبریک به آقایان مونسان، جباری و بهویژه جناب شقاقی، مدیرکل حقوقی وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، که - لابد با زحمات بسیار و آن هم پس از یک سال! - توانستند رای دادگاه بدوی را بشکنند و دادگاه تجدیدنظر را مجاب کنند که این «کنشگر - روزنامهنگار» حوزهی میراث فرهنگی با بازنشر خبری از رسانهای قانونی، آنهم بدون آنکه اطلاعی به نامبرده داده شود، نشر اکاذیب کرده و با وجود برداشتن آن خبر از کانال انجمنشان میبایست محکوم شود...
این پیروزی را در محکوم کردن دشمن بزرگ میراث فرهنگی! و در راه حفظ میراث کشور به دوستان شادباش میگوییم و به آنها مژده میدهم نه اعتراصی به رأی خواهم داشت و نه مبلغ آن را پرداخت خواهم کرد تا شاید با زندانی کردنم اثر کار بزرگشان برجستهتر شود.
علیرضا افشاری
پیشینه موضوع
@reesjomhoormiras
انگیزهی اصلی افراسیاب در کشتن سیاوش ترس از سیاوش است. گیریم که این ترس در زمینه ناهشیار او باشد. فتنهانگیزیهای گرسیوز بهانه کار است. افراسیاب با همه قدرت خود از سیاوش محبوب، سیاوش مهرورز، سیاوش آفرینندهی شهرها و پاسدار اخلاق، سیاوش معصوم و بیشمشیر میترسد (و در این داستان سیاوش باید چنان مسالمتجو باشد که حتا برای دفاع نیز شمشیر نکشد تا اینکه در بافت داستان آشکارتر نموده شود). ترس افراسیاب از سیاوش، ترس بیداد است از داد، ترس خشونت از مهر، ترس ناحق از حق... و همین نیروست و همین تناقض که همیشه داد و مهر را به صورت بذر زنده میدارد. باشد که مردانِ مرد زمین را آماده گردانند و از ابر هدایت بارانی...
رستم مظهری خرد است و آشتیدهنده عشق و خشونت. رستم نه تنها مرد جنگ و خشونت، که مرد عشق و اخلاق نیز هست.
در شاهنامه، خرد اصل است و هر فضیلت دیگر، فرع؛
نخستآفرینش خرد را شناس /
خرد بهتر از هرچه ایزد بداد /
خرد چشم جان است چون بنگری...
-
تکههایی از نوشتهی کوتاه «داستان سیاوش؛ تمثیلی از عظمت و فاجعه اخلاق»، نوشتهی شادروان مصطفی رحیمی
@IranianLook
انتخابات - ۲۰
این نمودارِ ایرانِ اکنون است. همین.
[تصویر پیوست (عدم مشارکت، اول؛ رئیسی، دوم؛ آرای باطله، سوم)]
پلها
-
درنگ؛ چشمها را باز کنید و گوشها را شنوا: نتایج انتخابات ریاستجمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰
احمد بخارایی
جامعهشناس
جامعهشناسی افقنگر
[بخشی از متن:
برندهی اصلی این انتخابات، «مردم» بودند که آگاهانه با کنش ایجابی و سلبی خود و با مشارکت و عدم مشارکت، آخرین پیام مسالمتجویانه خود را به گوش حاکمیت ضعیف دینی در ایران رساندند. همهی صاحبان قدرت در ایران بدانند با آدرس غلط دادن در تریبونهای رسمی صدا و سیمایی نمیتوانند این حقیقت بزرگ را کتمان کنند. خود را به کوچهی علیچپ نزنیم! زنگ «بحران مشروعیت» به صدا در آمده است همانگونه که قبلا شیپور «بحران مقبولیت» نظام سیاسی نواخته شده بود و صدایش در انتخابات روز جمعه ۲۸ خرداد به گوش رسید. به نظر میرسد اگر در شنیدن صدای «بحران مشروعیت» کوتاهی شود از دست اصلاحطلبان حکومتی و نیز روشنفکرنمایانی که در گرو قدرت یا در گرو تعصب دینی هستند اعمّ از جامعهشناس و غیره، دیگر کاری برنخواهد آمد و این نگرانی وجود دارد که اغتشاش گریبان جامعه را بگیرد. به خود آییم قبل از آنکه ما را به خود آورند!]
-
پیام قدرتمند انتخابات و فرصت نهایی
احمد زیدآبادی
روزنامهنگار و کنشگر سیاسی
نگاه متفاوت
[بخشی از متن:
بسیار مناسب است که جمعی از اهل اندیشه بخصوص در حوزۀ جامعهشناسی سیاسی، تفسیری علمی و بیطرفانه از پیام انتخابات تهیه و به مردم و مقام هایکشور ارائه کنند تا غبار علایق شخصی و منافع زودگذر دید چشمها را در رؤیت واقعیت کدر نکند. به نظرم همه چیز به لبِ مرز خود رسیده و فرصت بسیار کوتاه است. شما را به هر که میپرستید این آخرین فرصت را دریابید.]
-
محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
دستاورد انتخابات ۱۴۰۰، ثبت اعتراض رسمی، مسالمتآمیز و مدنی اکثریت قاطع ملت ایران به نقض حقوق اساسی ملت «آزادی و حاکمیت ملت» تصریح شده در قانون اساسی، از جمله اصل ۵۶ آن، توسط شورای نگهبان و حاکمیت است.
-
«سخنی با بانو آذرپیک»
علیرضا افشاری، کنشگر فرهنگی
-
آقای دکتر همتی!
حمیدرضا عابدیان
پژوهشگر تاریخ معاصر
این پیام تبریک چه نسبتی با طرح تلویحی کودتای انتخاباتی و مواضع شما در مناظرات پیرامون مهندسی انتخابات برای استیلای یک جناح دارد؟ دستکم برای حفظ ظاهر و حمایت از رأیدهندگانی که به شما اعتماد کرده بودند، میبایست پیام تبریک اجتنابناپذیر حضرتعالی در یادآوری مسئولیت دولت جدید به عنوان یک دولت مستقر (شناسایی دوفاکتو) خلاصه میشد. اگر این پیام از ناحیهی شخص شما صادر شده باشد، من بسیار متأسف خواهم شد بهویژه اینکه با اشارهی شما به کودتای ۲۸ مرداد و قیاس آن با انتخابات ۲۸ خرداد، یادداشت "همتی و کد واژه ۲۸ مرداد" را نوشتم! من اکنون بسیار شرمندهام. من از کسانی که آن یادداشت را خواندهاند، عذرخواهی میکنم. من اشتباه کردم.
تاریخ تحلیلی
-
«دولت اصولگرای آتی و دگردیسی ناگزیر»
مهدی تدینی، مترجم و پژوهشگر اندیشهی سیاسی
-
امیدوار بمانیم و صبور باشیم
ایران همواره استوارتر و ریشهدار تر از آن بوده است که به نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان، مرزهای او را مشخص میداشتهاند. تاریخِ جاودانی هر ملّتی تاریخ و تمدّن و فکر اوست، مابقی وقایع گذراندهای هستند که ارزش آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی، تاریخِ سیرِ بشریّت به سوی ارتقا است. ازین رو، ما چون به گذشتهٔ خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانانِ ایران در کدام خطّه پاسداری میکردهاند. سیرِ معنوی قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط او را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
ما فرزندان کنونی ایران موهبت آن را یافتهایم که در یکی از دورانهای رستاخیز این کشور زندگی کنیم. این امر هم موهبتی است و هم مسئولیتی گران بر شانهٔ ما مینهد. نخستین نشانهٔ توجه به این مسئولیت آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم.
این گفتهٔ تولستوی را از یاد نبریم:
نیرویی برتر از نیروی این دو جنگآور نیست،
یکی زمان و دیگری شکیبایی.
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
از کتاب «ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایهٔ همای»
شفیعی کدکنی
@PersianPolitics
انتخابات - ۱۷
هدیه بزرگ اصلاحطلبان برای تمامیتخواهان
ناصر مهدوی
فیلسوف و روشنفکر دینی
هشت سال پیش، هنگامی که شورای نگهبان با حیرت تمام مرحوم هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد؛ اصلاحطلبان میتوانستند با نقد انتخابات و پرهیز از شرکت در آن به نیروی عظیم آلترناتیو نظام تبدیل شده و به نتایج سازنده و مثبتی برای خود و دیگران دست یابند، اما دوستان عزیز، به دلیل عدم خلاقیت اجتماعی سیاسی، سقف اصلاحطلبی را تا حد حسن روحانی پایین آوردند که نتیجه آن تقویت جناب تمامیتخواه و شکست تلخ تفکر اصلاحطلبی بود؛ اتخاذ تصمیمی غلطی که دود سیاه آن به چشم مردم رفت و میزان فقر و فلاکت عمومی را چندین برابر کرد.
بیتردید در بهوجود آمدن چنین وضعیت دردناکی، اصلیترین عامل همان دستهای پنهانی بودند که باعث شکست برجام و تخریب مناسبات بینالمللی شدند، اما چون به ظاهر دولت بازیگر اصلی عرصه سیاسی بود اصولگرایان همه زبالهها را به سبد آن ریخته و طراحان حکومت اسلامی از هر اتهامی خود را تبرئه کردند.
در انتخابات اخیر، هنگامی که شورای نگهبان چنان بیباک و بیپروا همه واجدان شرایط رقابت سیاسی را از میدان بهدر کرد اصلاحطلبان یکصدا فریاد زدند که این انتخابات مهندسی شده و جمهوریت به پایان رسیده و حکومت روی به استبدادی عریان آورده است. با همه چنین اتفاقهای غمانگیزی باز هم اصلاحطلبان همچون گذشته به نفع اصولگرایان افراطی به میدان آمدهاند و از مردم میخواهند تا مجددا در انتخابات شرکت کنند و به آقای همتی رأی دهند.
بهنظر من این اقدام میتواند خدمت مهمی برای تمامیتخواهان باشد، زیرا:
اگر انتخابات مهندسی شده باشد و بهطور یقینی جناب رئيسی به قدرت برسد آنها مدعی خواهند شد که هیچگونه تخلفی در روی کار آمدن ایشان رخ نداده و گواه آن حضور چند ده میلیونی مردم در پای صندوقهای رأی است که داغ کردن تنور آن بر عهده اصلاحطلبان بوده است؛
و اگر به فرض بسیار بسیار ضعیف و توهم خندهدار دوستان اصلاحطلب، جناب همتی سر از صندوق بیرون آورد؛ در آن صورت دولتی ضعیف، بسیار ناکارآمد و ناتوانتر از دولت حسن روحانی تشکیل خواهد شد که بر رنج و بدبختیهای مردم افزوده و همه زشتکاریهای طراحان حکومت اسلامی را نیز تطهیر و توجیه خواهد کرد.
به همین سبب است که تمامیتخواهان باید سپاسگزار اصلاحطلبان باشند، زیرا چه برنده باشند و چه بازنده، در هر دو صورت سبدی را از دستان محبتآمیز اصلاحطلبان هدیه خواهند گرفت که هشت سال دیگر میتوانند زبالههای خود را در آن بریزند و به سیاستهای ناکارآمد و زیانبار خود ادامه دهند. این یعنی دفاع از حقوق مردم با روش خاله خرسه!
دیروز، امروز، فردا
-
«رییسیهراسی» هم مشروعیت میخواهد
آرمان امیری
داستاننویس
در یکی از اتاقهای «کلابهاوس»... فرصت سوال به یکی از هواداران آقای رییسی رسید. استدلالی که کرد مربوط به اعدامهای سال ۶۷ بود و... اینکه آن افراد محارب بودند و دستشان به خون هزاران ایرانی آلوده بود و با دشمن خارجی متحد شده بودند و چه و چه. یعنی یک استدلال شخصی نبود؛ منطقی بود که حامیان آن اعدامها در تمام این سالها به عنوان مانیفست دفاعی از عملکرد خود اقامه کردهاند...
این روزها که مدافعان پروپاقرص صندوق... بار دیگر به سیاست همیشگی هراسافکنی از جناح مقابل روی آوردهاند و طبیعتاً «رییسی هراسی» فعلا بهترین گزینه است...
از نگاه من، فاجعه کشتار ۶۷ محصول تصمیم شخصی و یا جنون آنی یک نفر و دو نفر نبوده که همه چیز را در این اشخاص خلاصه کنیم. کشتار ۶۷، فراتر از تصمیم اشخاص، محصول یک جور منطق و یک جور رویکرد رفتاری بود که مجاز میدانست مخالفان و رقبای و یا احتمالا کسانی را که «دشمن» میدانست به هر طریق ممکن از سر راه بردارد... پس تنها کسانی مشروعیت انتقاد از آن فاجعه را دارند، که دقیقاً در نقطه مقابل این منطق غیراخلاقی و این شیوه عمل سیاسی رفتار کرده باشند...
به یاد میآورم که در کشتار آبان ۹۸، چه کسانی شبانهروز فعالیت میکردند که معترضان را متهم به «خشونت» کنند و بدین ترتیب آب به سیمای آن جنایت بریزند و همه چیز را در سطح «ما هم به شیوه عمل انتقاد داریم» تخفیف بدهند...
دوستان عزیز، رییسیهراسی هم یک سر سوزن مشروعیت میخواهد. شما نمیتوانید چهار سال تمام، بر تلی از اجساد قربانیان دقیقاً همان استدلالهایی را بیاورید که وقیحترین حامیان کشتار ۶۷ هم با شرم و لکنت به زبان میآورند، اما سر بزنگاه که رسید مدعی شوید مردم باید از ترس رییسی به حرف شما گوش کنند...
متن کامل، در: مجمع دیوانگان
-
سخنی بی پرده با دکتر محمد فاضلی
علی آزاد
-
سیاست گام به گامِ پیشرو یا سیاست عقبنشینی گام به گام؟
علی سقراطی
-
دقیقاً به چه چیزی رأی بدهیم؟
علیرضا افشاری
-
چرا رأی نمیدهم؟
مهدی خائف
[رأی ندادن چه فایدهای دارد؟]
@PersianPolitics
یادداشت وارده: دقیقاً به چه چیزی رأی بدهیم؟
#V102
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
کارتون بالا اثر «مهدی احمدیان» است.
امروز، در آخرین روز فرصت واخواهی، به خواست دوستانی عزیز و پس از گفتوگوهایی بسیار لایحهی دفاعی خود را در دفتر قضایی به ثبت رسانیدم. متن لایحه پیوست است.
از اظهار لطف همهی دوستان گرامیام که در این روزهای دشوار به این موضوع هم توجه داشتند سپاسگزارم، به ویژه یاران میراثی از جمله الیار عاصمیزاده، دبیرکل «شورای هماهنگی سازمانهای غیردولتی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور» و همراهانم در «شبکهی سمنهای میراثی استان تهران»، بهخصوص علی بدری که زحمت رایزنی با دوستانی وکیل را هم بر دوش گرفت.
@reesjomhoormiras
دنبالهی نوشتار پیشین 👆
یا سازمان اوقاف که میبایست نگاهی سنتی داشته باشد خود مهمترین عامل اصلی تخریب میراث مذهبی ماست که به بهانه نوسازی بناهای قدیمی امامزادهها را که حال و هوایی روحانی پیدا کردهاند نابود میکند و بناهای بزرگ یکدستی را که تنها میتواند نشانهی تمایل به درآمدزایی بیشتر باشد میسازد که در نتیجه به کل از آن فضای روحانی آشنایی زدایی میکند.
یا اینکه سپاه پاسداران برای آرمانها و اهدافی، که بخشی از آن جنبهی معنوی دارد، در منطقه حضور نظامی دارد و میجنگد اما در داخل ایران مرکزخریدهایی به دست آنان ساخته میشود که نه تنها سبک زندگی غربی را تبلیغ میکنند که نامهای عجیب و غریب خارجی را هم گسترش میدهند!
یا بر خلاف آنکه میگفتند حکومت شاه با مدرن کردن جامعه به تخریب سنتها پرداخت اما همین امروز اگر کسی ۲۰ سال از محلهاش دور باشد و بعد به آن بازگردد چنان ساختوسازی آنجا صورت گرفته و فضا و حتا نامها تغییر کردهاند که برایش آشنا نیست و این، در نهایت، حس وابستگی به وطن را کم میکند.
دربارهی مطالبهی ما، مهمترین موضوع دادن قولِ تعیین وزیر بر اساس نظر نهادهای کارشناسی - تخصصی و نیز نهادهای مدنی این حوزه و همچنین بدنه کارشناسی وزارتخانه است، تا وزیری سیاسی و از جایگاههای دیگر مانده بر آن وزارتخانه گمارده نشود و در گام بعدی وجود این درک که آن وزیر در هیأت دولت دارای قدرت باشد و با پشتیبانی رئیسجمهور بتواند جلو عملکرد مخرب دیگر وزارتخانهها نسبت به میراث فرهنگی و طبیعی بایستد. اگر چنین شد این اعتماد به وجود میآید و ما در آینده میتوانیم همکاریهایی را داشته باشیم.
علیرضا افشاری
#یادداشت_فرهنگی
#شکایت_میراث_فرهنگی
@IranianLook
قوه قضائیه هوشمند؟!
آقای رئیسی آیا شما به شهر هوشمند باور دارید و آیا در این وضعیت شلوغ شهرها و ترافیک و افزایش مشکلات افراد، و بهویژه در وضعیت بیماری کرونا، برای هوشمند شدن مسائل مرتبط با قوه قضاییه نباید تلاش مضاعفی انجام شود؟!
چندی است برای امر انحصار وراثت گذرم به این حوزه افتاده است؛ تا اکنون یک روز در دفترخانه بودم، سرجمع یک روز کامل در شورای حل اختلاف، و یک روز هم در ثبت احوال. و البته بیفزایم که در دفترخانه برق رفت و دو ساعتی منتظر بودم؛ در شورای حل اختلاف، پس از انجام امور مربوط، برای گرفتن امضای سرپرستِ شورا دنبالهی کارم را به چند روز بعد انداختند و حتا در همان روز موعود هم سه ساعتی را منتظر ماندم (اول گفتند یک ساعت دیگر میآید، بعد گفتند نیم ساعت دیگر، و همین طور تمدید شد تا سه ساعت!) تا ایشان بیایند و امضا کنند؛ و ثبت احوال هم پس از انجام امور، گرفتنِ جواب را به ۲۱ روز بعد محول کرد! (در حالی که در شورای حل اختلاف از من تعهد گرفته بودند که ده روزه پاسخ را برای آنها ببرم!)
امید که گامهای بعدی به راحتی انجام شود و کار به سر آید، اما آیا به نظر شما در این عصر ارتباطات این همه زمان برای چنین کاری گذاشتن منطقی میآید؟!
با احترام
ع. الف.
@IranianLook
شبکهی سمنهای میراثی استان تهران در پی شکایت یکی از ادارهکل های وزارتخانهی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از یکی از هموندان خود، علیرضا افشاری، و پیگیری آن شکایت تا محکوم کردن ایشان - در حالی که دادگاه بدوی او را تبرئه کرده بود - نامهای را به وزیر محترم میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نوشت تا در اینباره اقدام مقتضی را انجام دهد.
متن نامه به قرار زیر است:
بهنام خداوند جان و خرد
جناب آقای دكتر علیاصغر مونسان
وزير محترم ميراثفرهنگی، گردشگری و صنايعدستی
با سلام
احتراماً به استحضار میرساند در سال ۱۳۹۷ «كانال تلگرامی ديدهبان ميراث فرهنگی ايران» به مديريت آقای عليرضا افشاری؛ دبيركل پیشین «شبكه سمنهای ميراثی استان تهران» و دبير انجمن «دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران» و از بنیادگذاران «انجمن فرهنگی افراز»، خبری را از مديركل ميراثفرهنگی، گردشگری و صنايعدستی استان آذربايجان غربی «بازنشر» داد. فارغ از صحتوسقم خبر (كه نيازمند راستیآزمایی است)، شكايتی كيفری از سوی اداره كل استان آذربايجان غربی عليه آقای افشاری مطرح شد. هر چند به دلایلی آشکار دادگاه بدوی رأی به برائت آقای افشاری داد، ليكن با پيگيری مصرانه آن ادارهكل، دادگاه تجديدنظر رأی به محكوميت آقای افشاری به پرداخت دو ميليون تومان جزای نقدی داد.
در اين ارتباط «شبكه سمنهای ميراثی استان تهران» به عنوان مجموعهای از ۸۳ «سازمان مردمنهاد» در حوزه «ميراثفرهنگی، میراث معنوی، صنايعدستی و گردشگری»، توجه وزیر محترم را به موارد زير جلب میكند:
۱. فلسفه «فعاليت مدنی» و سازمانهای مردمنهاد - همچنان که خود شما نیز در نشستی با سمنها به آن اشاره داشتید - «ديدهبانی» و «نقد مؤثر» است. از اين رو، طرح شكايت به معنای «نقدناپذيری» و «مقابله با نقش ديدهبانی» مدیرکل مورد اشاره است كه اين مسأله مغاير با اصول «شفافيت»، «مشاركتجويی»، «حقوق شهروندی» و «تدبير، اميد و اعتدال» در «دولتهای يازدهم و دوازدهم» است.
۲. سخنرانیها، جلسات و مكاتبات شما، بهویژه «سخنانتان در جمع سمنهای میراثی» در طی سالهای تصدی در وزارتخانه (سازمان)، همواره بر حمايت از «نهادهای مدنی»، «توانمندسازی» ايشان و «تعامل و مشاركت» با اين نهادها قرار داشته، از این رو اقدام یادشده «مغاير با ادعا و رويه سازمانی» تلقی میگردد.
۳. در اين ارتباط، اگر هم قصد نبود از پتانسیل ادارهکل تشکلهای آن وزارتخانه به جهت دعوت طرفین به جلسهای مشترک جهت گفتوگو و حل و فصل موضوع استفاده شود، منطقاً میبايست پاسخی از سوی ادارهكل ميراث فرهنگی استان آذربايجان غربی تهيه و ابتدا در «پايگاه خبری اسكاننيوز» درج يا نهايتاً بهطور مستقيم به «كانال تلگرامی ديدهبان ميراث فرهنگی ايران» ارسال میشد. اگر اين كانال با «عدم حسن نيت» پاسخ را نشر نمیداد، آنگاه بايد ادارهكل به مرجع قضايی مراجعه میكرد. لكن اين مسأله به منزله «عدم توجه به سلسلهمراتب امر» از يكسو و از سوی دیگر «بغض از نهادهای مدنی» تلقی میشود.
۴. علیالاصول اگر شكواييهای نيز ارائه میشد، اولا بايد عليه «پايگاه خبری اسكاننيوز» به عنوان توليدكننده خبر (نه كانال ديدهبان به عنوان بازنشركننده) صورت میگرفت و ثانياً با توجه به «ماهيت رسانهای خبر»، بايد به «دادسرای فرهنگ و رسانه» ارجاع میشد. بنابراين طرح شكايت به صورت «شخصی» و «كيفری» در «دادسرای عمومی»، به عبارتی «شخصی كردن مسأله» است كه در شأن آن وزارتخانه و دستگاههای متبوع نيست.
۵. نگاهی به سوابق «شبكه سمنهای ميراثی استان تهران» و «۸۳ سمن عضو اين شبكه» بيانگر اين مسأله است كه اين نهادها در عين «حفظ استقلال نسبت به دولت و ايفای نقش نقادی و ديدهبانی»، همواره «ياريگر و مشاور دولت و بخش عمومی» در «حفاظت و صيانت از ميراث فرهنگی كشور» بودهاند. اين در حالی است كه چنين اقدامی از سوی وزارتخانه متبوع شما، «دستآوردی جز دلسردی فعاليتهای مدنی یا حداقل کاستن از جسارت و پویایی آنان» آنهم در اين «فضای رخوتآلود اجتماعی كشور!» نخواهد داشت.
۶. میزان «جزای نقدی» رقمی نيست كه برای «يك عضو» خانواده سمنهای ميراثی «کشور» دشواری ايجاد كند، اما امیدواریم کار به آنجا نکشد که هر «عضو اين خانواده» با مشارکت در پرداخت «قدرالسهم از این مبلغ» بکوشد وزارتخانه محترم را از «عمق اشتباه اين تصميم» آگاه کند.
با عنايت به موارد یادشده، اكنون كه حدود ۲ ماه از پايان دولت حاضر باقی مانده است، پيشنهاد میشود «با استرداد شكواييه و دلجويی»، اولا «راه نقادی و ديدهبانی را باز نگه داريد» و ثانياً «مانع حك شدن خاطره تلخی از دولت در اذهان فعالان مدنی حوزهی متبوع» شويد.
پیشاپیش از حُسن توجه شما سپاسگزاریم.
زهرا نقوی
دبیرکل شبکهی سمنهای میراثی استان تهران
@tehranmiras
📛 برخورد دولت تدبیر و امید با نهادهای مدنی به حوزه میراث فرهنگی نیز گسترش یافت
📝 دولت تدبیر و امید با وجود همهی شعارهایی که در دفاع از نهادهای مدنی در آغاز داده بود، پس از بیتوجهی نسبت به گرفتار شدن فعالین محیط زیستی بر دست اطلاعات سپاه و در مواردی برخورد مقامهای دولتی و شکایت آنها از شماری کنشگر و خبرنگار این حوزه، و در نهایت پس از برخورد آشکار با یکی از مهمترین نهادهای حوزه خیریه و کودکان کار - یعنی جمعیت امام علی - و تعطیل کردن آن، اکنون به حوزهی میراث فرهنگی نیز ورود کرده است.
📝 شکایت یکی از مدیرکل های وزارتخانه میراث فرهنگی از کانالی تلگرامی وابسته به یک انجمن میراثی و محکوم کردن دبیر آن انجمن، علیرضا افشاری، که از کنشگران فعال این حوزه و از خبرنگاران و سردبیران قدیمی در حوزه تاریخ و فرهنگ است نشان از عزم جزم این وزارتخانه برای دنبال کردن رویهای دارد که در پایان دولت تنها میتواند همچون پیشکشی به دولت بعد تعبیر شود.
🔺️ گفتنی است دادگاه بدوی این فعال سرشناس حوزه میراث فرهنگی را تبرئه کرده بود اما وزارتخانه توانست با یکسال پیگیری حکم محکومیت را در دادگاه تجدیدنظر اخذ کند.
@IranianRepublic
آقای وزیر میراث فرهنگی! محکوم کردن دیدهبان میراث فرهنگی افتخار نیست
رنجش مدیر کل میراث استان از خبری دربارۀ شخص خود قابل درک است اما باید تفاوتی قایل میشد بین کسی که بی مزد و منت در حال خدمت است با دشمنان میراث فرهنگی. او هم نه از وزیر انتظار می رود طرف کل میراث باشد نه شخص مدیر...
دنبالهی یادداشت مهرداد خدیر را در عصر ایران بخوانید
https://www.asriran.com/fa/news/786302
@reesjomhoormiras
🔰واکنش #علیرضا_صادقی_امیری دبیر "انجمن جوانان سپید پارس" پیرامون شکایت وزارت "م.گ.ص" از یکی از کنشگران پر سابقه حوزه میراث فرهنگی کشور
(***به فرنود فعال بودن غلط گیر گوگل تلفن همراه، در تصویر پیوستی، نویسار درست واژه "معضل" به اشتباه 'معظل' نگاشته شد، با پوزش بسیار)
📌 @JSPngo
نامه رییس شورای هماهنگی سازمان های غیردولتی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور به مدیر کل اداره کل میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی استان آذربایجان غربی
@chtngos
www.chtngos.com
http://instagram.com/chtngos
🔘محکومیت علیرضا افشاری را به فال نیک میگیریم!
حمیدرضا حسینی
آقای علیرضا افشاری، یکی از شناخته شدهترین کنشگران میراث فرهنگی کشور و دبیر پیشین سمنهای میراث فرهنگی استان تهران، با شکایت وزارت میراث فرهنگی و به سبب بازنشر خبری که در یکی از رسانههای رسمی منتشر شده بود، به دو میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده است.
او در دادگاه بدوی تبرئه شده بود، اما با پیگیری مجدّانه وزارت میراث فرهنگی در دادگاه تجدید نظر محکوم شد.
نمیدانم مجموع حقوق ماهیانه تیم حقوقی وزارتخانه و دستاندرکاران این شکایت و نیز هزینههای بالاسری آنها چقدر است، ولی امیدوارم محکومیت دو میلیون تومانی آقای افشاری، ارزش صرف این هزینهها از جیب ملت را داشته باشد.
شخصا بر این باورم که باید محکومیت ایشان را یک دستاورد در نظر بگیریم. به عنوان کسی که 27 سال در حوزه میراث فرهنگی فعالیت داشتهام، هرچه فکر میکنم به یاد نمیآوردم که میراث فرهنگی در کدام پرونده حقوقی علیه تعدیکنندگان به آثار تاریخی برنده اعلام شده است. نه اینکه هیچ وقت پیروز نبوده، اما لابد شکستهایش آنقدر زیاد بوده است که منِ فعال در این حوزه فورا میتوانم دو سه جین شکست حقوقی را نام ببرم ولی چیزی از موفقیتها به خاطر ندارم. انشاءالله که مشکل از ضعف حافظه بنده است!
میدانیم که ناکامی مکرّر موجب ناامیدی و سرخوردگی میشود و هر مجموعهای بعد از مدتها ناکامی، از نظر روحی به یک پیروزی – ولو کوچک – نیاز دارد؛ درست مانند تیم فوتبالی که در قعر جدول قرار دارد و سقوطش به دسته پایین قطعی است، اما آخرین بازی را میبَرَد و لیگ را با کمی خوشحالی ترک میکند تا کارش را در دسته پایینتر با روحیه بهتر آغاز کند.
مطمئنم علیرضا افشاری هم از اینکه محکومیتش باعث روحیه گرفتن مدیران محترم وزارت میراث فرهنگی شده و این دوستان در آخرین ماههای فعالیت دولت تدبیر و امید، ناامید از خدمت مرخص نمیشوند، خوشحال است و با رضایت به استقبال محکومیت خود میرود.
@reesjomhoormiras
❗️متاسفانه باخبر شدیم با شکایت اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان آذربایجان غربی، آقای علیرضا افشاری، از فعالان میراث فرهنگی و محیط زیست کشور که در دادگاه بدوی از اتهام نشر اکاذیب در فضای رایانه، تبرئه شده بود، در دادگاه تجدید نظر به پرداخت جزای نقدی محکوم شده است!
🔶 جای بسی تاسف که وزارت میراث فرهنگی به جای آنکه به تقدیر از دلسوزان میراث کهن این مرز و بوم بپردازد، با شمشیر شکایت به استقبالشان رفته است!
🌐 به ما بپیوندید در:
@Iranianweather
نگاه چپ به اکبر قاتل!
علیرضا افشاری
کنشگر فرهنگی
تارنمای خبری روزآروز را دوست میدارم، اما همانطور که پیش از این نیز در یادداشتهایی اشاره داشتم (+ و +) وقتی فرصتی برای کوبیدن ملیگرایی پیش میآید فرصت را بیدرنگ غنیمت میشمارند... که این بار حتا از خون دیگران هم برای رسیدن به مقاصدشان پلی ساختند، که آشکارا کاری غیراخلاقی است.
در نمونهی اخیر، روزآروز از سخنان فردی قاتل، که برنامهریزی کردنش برای کشتنِ آنهم فرزندانش آشکارا نشاندهنده وجود بیماری روانی بسیار حاد و خطرناکی در این فرد است، بهره برد تا همسو با بخشی از حاکمیت که همچنان افکار انقلابی ۴۰ سال پیش را در دشمنی با ملیگرایی و نیز ارتش در سر دارد تحلیلی عجیب و غریب را در سرزنش ملیگرایی ارائه نماید. (👈 ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ایرانگرایی افراطی...)
حتا اگر پیشینهی چپگرایی در ایران را - که از همان آغاز شکلگیری با حضور خشونتبارش در جنبش مشروطهخواهی سنگ بنای ترور و بمبگذاری را گذارد و تا انقلاب اسلامی و حتا پس از آن حضوری کاملا درهم پیچیده با اغتشاش، چماق بهدستی و کشتن دیگران داشت تا آنجا که برخی گروههای مذهبی هم در تاریخ معاصر شیوهی رفتار آن جریان را الگوی خویش قرار دادند - در نظر نگیریم و فقط بخواهیم به خود متن و نگاه غرضورزانه تحلیلگر از فرهنگ ایرانی بپردازیم که کوشیده است با آمیختن این قتلها به سرود «ای ایران» و ايرانشهری و نامیدن فرزندان به نامهای ایرانی (پس، چه نامی را بر فرزندانمان بگذاريم؟) و آریاییگرایی و غیره، جدا از دادن جنبهای احساسی به نوشتهاش غیظ خود را هم نسبت به ایرانگرایی بروز دهد میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
۱. جدا از آن که بروز چنین وضعیت دردآور و آشفتهای در روابط خانوادگی که نشاندهنده عمق آشوب در اجتماع و در پیوند با وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود است، که همه شاهدش هستیم یا دستکم بخشی از آن را با گوشت و استخوانمان حس میکنیم، قاتل آشکارا علت قتل را بیان کرده و آن بیتوجهی به اجرای سرود «ای ایران» یا بهزعم نویسنده عربستیز نبودن فرزندان نبوده است بلکه در پیوند با باورهایی بوده که اگر دینی و اسلامی هم نباشد قطعا سنتی هستند. از این رو، سخن تحلیلگر روزآروز از همان آغاز پایهای ندارد!
۲. ملیگرایی ایرانی - برعکس ناسیونالیسم غربی که مترادفش در ایران همان قومگرایی است که آشکارا در جریانهای قومی مشاهده میشود و نیز وارونه مکتبگرایی کمونیستی یا دینی که در آن فقط باورمندان به مکتبی خاص از جایگاه شهروندی برخوردار هستند - اتفاقا از آنجا که در طی تاریخ دربرگیرنده همهی اقوام و فرهنگها و... بوده بری از جنبههای فاشیستی و نژادپرستانه است.
اما طبیعتا میبایست مردمانی که تحت تأثیر ایسمهای مختلف و بهخصوص نگاه تکسویه نظام حاکم در رسانهها و آموزش رسمی هستند و بهویژه در نبود آموزش درست تاریخ و فرهنگ ایرانی، به اندیشهی ناسیونالیستی دست مییازند این آگاهیها داده شود.
در اینباره، فقط به یک نمونه اشاره میکنم و آن نخستین ثبت واژهی عرب در جهان است که در سنگنوشته بیستون و در مقام قومی از اقوام سازنده ایران آمده؛ به سخن دیگر، داریوش بزرگ که مهندس کشوری است که اجزای قومی و دولتشهرهایش با فرهمندی و انسانیتِ کورش بزرگ پیوسته و یگانه شد، در شناسنامه کشور ایران نام قومیت عرب را ثبت کرده است و طبیعتا یک ایرانگرا دشمنیای با این قومیت - که بخشهایی از آن مردم درونِ کشور امروزین ایران هم هستند - ندارد و یورش عربها با پرچم اسلام را جنگی درونتمدنی، مانند نمونهی یورش افغانها (پشتوها)، میبیند نه برونتمدنی همچون یورش مغولها یا انگلیسیها. طبیعتا اگر بزرگان خاندان اُموی یا افغانیانی که اصفهان را به دست آوردند آگاهی فرمانروایی را داشتند و عدل یا داد را، که چکیدهی تجربهای همگانی در ادارهی سرزمین وسیع و مشترکِ باستانی بود، به کار میبستند دیگر ایرانیان دشمنیای با آنان نداشتند، همچنان که به کسانی از همان قومیت عرب پیوستند...
شاید جالب باشد بدانیم که اتفاقا دشمنی با اعراب بیشتر درونمایه دینی و مذهبی دارد تا تاریخی، وگرنه بهندرت رفتارهایی نژادپرستانه را از ایرانیان شاهد هستیم، هر چند با توجه به تنوع سرزمینی و گستردگی ایرانیان امکان وقوع چنین رویدادهایی هم بوده و جهت داوری میبایست آنها را نسبت به دیگر سرزمینها و تمدنها بسنجیم. در تأیید این سخن خوب است پیشینهی برخورد نظام پیشین، که همواره مورد نقد آقایان چپ و راست است، با عربها را از نظر بگذرانیم که نخستوزیر دیرپایش همواره از برادران عرب یاد میکرد و ضمن داشتن رابطهای حسنه با دولتهای عربی برخوردش نسبت به آنان تا آن حد همدلانه بود که مورد نقد جدی نیروهای ایرانگرا - دستکم در دو مقطع جدایی بحرین و اخراج ایرانیان از عراق - قرار گرفت.
#خردهگیری
@IranianLook