irandel_channel | Unsorted

Telegram-канал irandel_channel - ایران‌دل | IranDel

3437

💚 🤍 ❤️ همه عالم تن است و ایران‌دل این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است

Subscribe to a channel

ایران‌دل | IranDel

🎥 بهار به نیمه‌راه رسید...

پانزدهم اردیبهشت، روز ملی شیرازِ جان



#مناسبتها


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 احترام به ایران

✍️ میلاد عظیمی

دکتر جلال متینی نوشته است:
«احترام به ایران، حتی در آخرین روزهای زندگانی پربار استاد ذبیح‌الله صفا، یعنی در زمانی که به سبب خونریزی مغزی دیگر نه قادر به حرکت بود و نه می‌توانست به روانی سخن بگوید، از این عبارات که در مصاحبه‌ای اظهار داشته است نیز کاملاً هویداست:

مملکت من شایستهٔ احترام است و من این احترام را همیشه نگه‌ داشته‌ام. مملکت من سرزمینی ست که نزدیک چهارهزار سال پیشرو ممالک متمدن دنیا بوده است، و من این حرف را از روی خودپرستی نمی‌زنم بلکه این حقیقت است و چنین مملکتی را باید دوست داشت، باید نسبت به او متواضع بود باید او را عزیز داشت و من عزیز می‌دارم. همین حالت در من هست، به گفتهٔ آن شاعر عرب که" من او را در روزگار سخت و در روزگار خوش در هر دو دوست داشتم، و در هر دو به یادش بودم و در هر دو [حال] او را محترم داشتم و دارم".
مملکت ما مملکتی ست که با فرهنگ عمیقش شایستگی این را دارد که هیچ‌گاه و به‌هیچ‌وجه و به‌هیچ‌طریق، از یاد ساکنان خودش و از یاد فرزندان خودش غافل نماند و فرزندان آن هم موظف‌اند که چنین مادری را بپرستند، چنین مادری را احترام کنند و چنین مادری را در حقیقت بر روی چشم بگذارند.

همین دوستی صادقانهٔ استاد صفا به ایران و فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی سبب شد که در بیست سال اخیر بارها در ایران... بر او بتازند... و نیز جای تأسف است که پس از درگذشت این مرد بزرگ که مایهٔ افتخار ایران و ایرانیان است، نه دولت ایران، نه دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، نه دانشگاه تهران و نه کمیسیون ملی یونسکو در ایران و ... هیچ یک حتی مجلس یادبودی برای وی برگزار نکردند. لابد بدین منظور که نام وی را از خاطره‌ها بزدایند در حالی که آثار ارجمند صفا در کتابخانه‌ها حضور دائمی استاد صفا را در سراسر جهان اعلام می‌دارند. نه فقط امروز بلکه در سالهای بعد نیز» (۱).

یادم نیست در کدام یک از مقالات دکتر مهدی محقق خواندم که یک‌بار در سال‌های پس از انقلاب دکتر صفا برای شرکت در کنگره‌ای به ایران آمد. زنده‌یاد جلال‌الدین آشتیانی، با آن هیمنه و عظمت، در حضور جمع خم شد و دست صفا را بوسید. لابد برای اینکه به آن پیر ایران‌دوست بگوید اگر کسانی، در کشورش او را «هو» کردند و می‌کنند، کسانی هم هستند که قدر خدمات او را خوب می‌دانند.

صفا در سال‌های هجرت، به تکمیل کتاب عظیم‌الشأن تاریخ ادبیات در ایران پرداخت و جلد پنجم آن را، در سه مجلد و دوهزار صفحه، در غربت نوشت. درحالیکه برای مراجعه به منابع، در سال‌های شصت و هفتاد عمر، مجبور شد چندبار و هربار چندماه، به پاریس و شهرهای دیگر برود و از کتابخانهٔ آن شهرها استفاده کند. که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست.

حیف است چند سطری از نامهٔ او به ایرج افشار را نقل نکنم:

«شایعهٔ مربوط به بازگشت من نمی‌دانم چگونه در تهران رواج یافته بود. من که چنین برنامه‌ای نداشتم و خودتان می‌دانید که در اینجا گرفتار نگهداری پسر و دخترم هستم. بازماندهٔ کتابخانهٔ من هم در اینجاست. مقدار زیادی تعهدات معنوی هم دارم که اخلاقاً خود را به اجرای آنها موظف می‌دانم. حال مزاجی من هم با داشتن قند و اوره و سیاتیک و بالاتر از همه بیماری پیری آن قدر مساعد نیست که به تهران بیایم و بی یار و خانمان و غیره و غیره زندگی کنم. در اینجا به قول جناب‌عالی سرم در لاک خودم است. و من واقعاً و بی هیچ‌گونه مداهنه و ریا در ایران و در همه جای ایران زندگی می‌کنم.
آن وقت‌ها که تهران بودم فقط هنگامی که کاری و شغلی داشتم در بیرون از خانه به سر می بردم و مابقی را در خانه و در دفتری که آنجا داشتم و جناب‌عالی و جناب دانش‌پژوه آن را دیده‌اید، معتکف بودم. حالا کجا بیایم و کجا باشم و چقدر در بیرون از منزل و مکانی که ندارم پرسه بزنم و مزاحم این و آن باشم و تازه از مختصر، و بسیاربسیار مختصر، فعالیتی که دارم هم باز بمانم.

اما ایرج جان عزیز به شما قول می‌دهم که من همیشه در ایران به سر می‌برم؛ در بیداری که مسلم است، در خواب هم در ایران بخصوص در زادگاهم و نیز در مازندران زندگی می‌کنم.
با این همه دارم بعضی مقدمات را بخصوص آنچه مربوط به فرزندانم در آینده است، فراهم می‌کنم و به بعضی واجبات زندگی می‌رسم تا سفرم را به ایران تسهیل کند و بعد از آن به خاک‌بوسی میهن خواهم آمد و از خدا هم می‌خواهم که مرا در آغوش همان خاک مقدس جای دهد و از تحمل بار سنگین و ملال‌آور زندگی معاف فرماید» (۲).

پانوشت:
۱.متینی، جلال، «ایران‌دوستی استاد صفا»، ایران‌شناسی، س۱۱، ش۳، پاییز ۱۳۷۸، صص ۴۸۶-۴۸۵.
۲.افشار، ایرج، «درگذشت دکتر ذبیح‌الله صفا»، بخارا، ش۷، مرداد و شهریور ۱۳۷۸، صص ۹۱-۹۰.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 امروز زیبایی را در این تصویر دیدم:
«بندرعباس»


هیجانات قشر فوتبال‌دوست و کری‌خوانی‌های فوتبالیِ عموماً هیجانی و فاقد منطق، یک شادی و هیجان زودگذر و البته برای اهل فوتبال، بسیار جذاب است و به خودی خود، هیچ ضرری ندارد. ولی آنچه مهم است باید هیجانات فوتبال، در همان ۹۰ دقیقۀ فوتبال تمام شود و فوتبال، فقط برای فوتبال و هیجانش باشد.

در برد و باخت فوتبالی و قهرمان شدن‌ها و یا از دست دادن‌های قهرمانی در لیگ، میلیون‌ها نفر در کشور، برای ساعاتی، خوشحال و میلیون‌ها نفر هم غمگین می‌شوند.
ولی در رخداد دلخراش بندرعباس، هیچ من و تویی نبود و یک «مای ایرانی» بود که همگی داغدار بودیم و امروز یک «مای ایرانی» است که همگی همدل و شریک یک غم هستیم.

پس این تصویر که برائت از هر من و تویی و تقویتِ «ما» بود، بسیار ارزشمند است. قهرمان اصلی و ماندگار این صحنه، همین یک ایران در تبریز، زاهدان، سنندج، اصفهان، شیراز، رشت، مشهد، آبادان، خرم‌آباد، ارومیه‌، بوشهر و تهران و ...، همگی بندرعباسی بودن، یعنی عضو «مای ایرانی» بودن است.

این تصویر یعنی در فردای هر هیجان و کری‌خوانی فوتبالی، زنده و پاینده باد
«مای ایرانی»



@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 مراسم رونمایی از پوستر اولین جشنوارۀ استانی موسیقی ایرانی ( مکتب تبریز ) که دهم اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی با حضور استادان موسیقی ایرانی، معاونت ادارۀ کل فرهنگ و مدیرعامل انجمن موسیقی استان آذربایجان شرقی و تعداد کثیری از علاقه‌مندان و هنردوستانِ تبریزی در خانۀ تاریخی پروین اعتصامی در شهر تبریز برگزار گردید


سازندۀ ویدئو:
امیرحسین بینش

بُن‌مایۀ ویدئو:
صفحۀ آموزشگاه موسیقی رودکی تبریز


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 شرِّ اصلی

✍️ طوس طهماسبی

گورباچف به هنگام بحران و پوسیدگی رژیم شوروی به قدرت رسید. او و بخشی از حزب به این باور رسیده بودند که تغییر اجتناب.ناپذیر است. عصر گورباچف و اصلاحات او را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد: دورۀ اول که گمان می‌کرد که می‌تواند بدون عبور از خط قرمزهای ایدئولوژیک، سیستم را پویایی بخشد و کارامد کند و دورۀ دوم که پذیرفت چاره‌ای جز عبور از برخی خط قرمزهای اساسی ندارد‌. اما چه چیز باعث شد که گورباچف از دورۀ اول به دورۀ دوم برود؟
گورباچف در آغاز دورۀ اول گفته بود که مشکلات امروز ریشه در سوسیالیسم ندارد، بلکه نتیجۀ کاهش سختگیری در اجرای اصول سوسیالیستی است. و در جایی دیگر گفته بود ما باید دوباره تصویر پاکی از رهبران و کارگزاران نظام ترسیم کنیم، چرا که اعمال گروهی فاسد این تصویر را مخدوش کرده است.‌این تقریباً همان دیدگاه یوری آندروپوف، پدر سیاسی گورباچف بود که زمانی که جانشین برژنف شد، پروندۀ قاچاق الماس دختر و داماد او را به جریان انداخت. داماد را به زندان انداخت و بر سر آن تنشی بزرگ در حزب جریان گرفت از جمله مشاجرۀ شدید میخاییل سوسلف مرد دوم حزب با سیمون زویگمون برادر زن برژنف که سبب شد روز بعد سوسلف سکته کرده و بمیرد و زویگمون با شلیک گلوله به زندگی خود پایان دهد. آندروپوف با پیگیری پروندۀ فساد ژنرال چربانوف رئیس پلیس مسکو که پیش از توزیع اجناس در فروشگاه‌ها دوستانش را مطلع می‌کرد که انبارهایشان را پر کنند، موجب شد که چربانوف هم پیش از آنکه برای بازداشتش بیایند، با گلوله خودکشی کند.
گورباچف هم این روند را پیگیری کرد و برای نمونه پروندۀ بزرگ چند صد میلیون دلاری رسوایی پنبه در ازبکستان را که به شرف رشیدوف گماشته محبوب برژنف مربوط می‌شد، دنبال کرد و چندین حکم اعدام صادر نمود. اما این کارها کوچکترین فایده‌ای نداشت. در همان دو سال اول زمامداری گورباچف، بوریس یلتسین که از طرف او مأمور افزایش کارایی و کشف فساد در مؤسسات بزرگ اقتصادی شده بود، در یک مصاحبه صراحتاً گفت: ما مرتباً حفر می‌کنیم ولی به ته این چاه کثافت نمی‌رسیم.
گورباچف مبارزه‌ای را با اعتیاد به الکل آغاز کرد که چند سالی بود نفس جامعۀ شوروی را گرفته بود. تلاش کرد با ممنوعیت فروش الکل مسئله را حل کند، اما نتیجه بسیار بدتر شد. هزاران نفر در نتیجۀ مصرف الکل تقلبی مُردند و قاچاق الکل سر به آسمان کشید. در نتیجه گورباچف ناچار شد، سیاست خود را به کلی لغو کند.
در کنار شکست سیاست الکل دو واقعۀ دیگر هم در شکستن توهمات اولیۀ گورباچف نقش مهمی داشتند: یکی انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل و دیگری اقدام عجیب یک جوان آلمانی که با هواپیمای کوچک یک نفره خود از بزرگترین شبکۀ پدافند هوایی جهان گذشت و با فرود در کنار کاخ کرملین‌ ارتش مغرور شوروی را در برابر جهان به تمسخر گرفت.
سیستم بوروکراسی معیوب و نفس‌گیر در ارتش و سیستم پدافند شوروی با کندی‌ها و ناهماهنگی‌هایی که ایجاد کرد سبب شده بود هواپیمای روست بتواند از اروپای غربی پرواز کرده و در قلب مسکو فرود بیاید. ارتش شوروی پس از پرواز ماتیاس روست، هیچگاه شرایط روحی قبل را باز نیافت. گورباچف به تدریج متوجه شد که مشکلِ اصلی فساد یا قانون‌شکنی نیست بلکه شرِّ اصلی خودِ ایدئولوژی و سرشتِ غیر نرمالِ ساختارِ سیاسی است.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 یادکردی از استاد عزیز دولت‌آبادی

✍️ آرسام محمودی (تبریزی)

دهم اردیبهشت سالروز درگذشت شادروان استاد عزیز دولت‌آبادی از ادبا و اهل معارف تبریز است. مرحوم دولت‌آبادی در سال ۱۳۰۱ [خورشیدی] در شهر تبریز به دنیا آمد. در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی در تهران و تبریز به تحصیل و تحقیق پرداخت و در این زمینه، تتبعات گرانقدری از خود بر جای گذاشت. شادروان دولت‌آبادی که سال‌ها در تبریز به تدریس اشتغال داشت، از مؤسسین کتابخانۀ ملّی تبریز بود و علاوه بر ریاست بر کتابخانۀ ملّی تبریز، مدتی نیز رییس کتابخانۀ تربیت تبریز بود. اثر دو جلدی «سخنوران آذربایجان» که در سال ۲۵۳۵ [۱۳۵۵ خورشیدی] توسط دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آذرآبادگان (دانشگاه تبریز قبل از ۵۷) و کتاب «سرایندگان شعر پارسی در قفقاز» که در سال ۱۳۷۰ [خورشیدی] انتشار یافتند، برجسته‌ترین آثار شادروان استاد عزیز دولت‌آبادی به شمار می‌روند. مرحوم دولت‌آبادی چون پیشینیان خود در آذربایجان، همواره توجهی ویژه به زبان و ادبیات فارسی داشت. اهمیتی که ریشه در سنتِ فرهنگی و ادبی آذربایجان دارد. هرچند این موضوع به قدری بدیهی است که نیازی به پرداختن ندارد، اما دو اثر یاد شده از عزیز دولت‌آبادی مؤیّد این است که نه تنها در آذربایجان، بلکه در قفقاز (اران و شروان) نیز، زبان ادبی و فرهنگی، فارسی بوده است. در کتاب مهم «سرایندگان شعر پارسی در قفقاز» دولت‌آبادی از ۲۲۷ شاعر پارسی‌گوی اران و شروان نام برده است که در قرون گذشته به فارسی نوشته و سروده‌اند. شادروان عزیز دولت‌آبادی در دهم اردیبهشت ۱۳۸۸ [خورشیدی] در زادگاهش تبریز، از دنیا رفت و در مقبرة‌الشعرای تبریز در کنار هم‌دیاران پارسی‌گوی و پارسی‌سرای خود به خاک سپرده شد.


چون سالروز درگذشت مرحوم استاد عزیز دولت‌آبادی با سفر [مسعود] پزشکیان به باکو مصادف است، این را هم اجمالاً اضافه می‌کنم. یک مشکل پزشکیان این است که درکی از ایران ندارد. اما مشکل بزرگتر او این است که از سنتِ ادبی و فرهنگی قفقاز و حتی تبریز و آذربایجان هم فهمی ندارد. او نسبت به سنتِ سیاسی، فرهنگی و ادبی تبریز و آذربایجان مطلقاً جاهل است. این جهل البته ویژگی جدایی‌ناپذیر اصحابِ ایدئولوژی است. وگرنه باید می‌فهمید که برای خوشایندِ حکّامِ ضدِّ ایرانی باکو نباید به زبان محلّی مقصد سخن بگوید. بلکه این حکّامِ باکو هستند که در دیدار با مقامات ایرانی باید مطابق سنت ادبی و فرهنگی سرزمین خودشان، باکو و قفقاز به فارسی صحبت کنند. امیدوارم با پایان عصر یورشِ ایدئولوژی‌های ضدِّ ایرانی به ایران و بازگشت ایران و قرار گرفتنش در مسیر تاریخی و طبیعی خود، این حکّامِ باکو باشند که در دیدار با مقاماتِ ایرانی (به پیروی از سنتِ فرهنگی قفقاز) به فارسی صحبت می‌کنند.



@IranDel_Channel


💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 نگاه چریکی به سنّتِ نوروز ایرانی

✍️ حسین نوری‌نیا

نوروز نامی دیرین و آشنای خلوت و جلوت ایرانیان در درازنای قرون بلند تاریخ ایران بوده است. ایرانیان از هر گروه و قوم و تیره و ساکن در هر شهر و روستا و منطقه‌ای در دایرۀ ایران فرهنگی یا در گوشه‌گوشه دنیا، نوروز را با مشترکات و البته همراه با برخی رسوم محلّی گرامی داشته‌اند.

تفاوت در شیوه‌ها و آداب و رسوم مرتبط با نوروز با توجه به تنوع پاره‌فرهنگ‌های ایرانیان، امری طبیعی و عادی است. همان‌گونه که تفاوت‌های جغرافیایی و طبیعی، نقش تعیین‌کننده‌ای بر بخشی از وجوه فرهنگی زندگی ساکنانِ مناطق مختلف ایران داشته و موجب تفاوت‌های بسیاری بین ایرانیان نقاط گوناگون این کشور شده است، در رسوم و آداب برگزاری نوروز نیز می‌توان این تفاوت‌ها را مشاهده کرد. این تفاوت‌ها هیچ رجحانی برای یک منطقه یا شیوه‌ای از برگزاری این سنتِ دیرین ایجاد نمی‌کند؛ مانند معماری، خوراک، پوشاک و حتی چهرۀ افراد که نسبت نزدیکی با طبیعت هر منطقه دارد و برای هیچ فرد و گروهی امتیازی ایجاد نمی‌کند. انسان در ارتباط با محیط زیست خود رشد می‌کند و به نیازهای خود پاسخ می‌گوید.

اگر در شمال ایران، پشت‌بام شیب‌دار شکل می‌گیرد، در مرکز ایران سقف‌های گنبدی و بادگیرها خودنمایی می‌کنند، اما زیر این سقف‌های متفاوت با توجه به هزاران سال مناسبات عمیق اجتماعی و فرهنگی و پیوندهای نسلی و میان‌نسلی میان ساکنان آنها با تنوع تیره‌ها و اقوام، روح ایرانی در جریان است. از این نوع تفاوت‌ها را الی‌ماشاءالله می‌توان برشمرد. اما این تفاوت‌ها، به معنای تفاوتِ فرهنگی ساکنان نقاط مختلف ایران نیست که بخواهد مبنای مرزیابی‌ها و جدایی‌گزینی‌های اتنیکی قرار گیرد تا پس از آن بخواهیم با چسب ناچسب انواع نظریه‌های علوم اجتماعی و سیاسی مانند «نظریۀ چندفرهنگ‌گرایی» آنها را به یکدیگر بچسبانیم.

بلکه این تنوع، پاره‌های تنی واحد از فرهنگی دیرین و پویا هستند که از یک سو ارتباط عمیق اجزا با یکدیگر را در خود دارد و از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگ اجزا با کل که در برآمدن و شکل‌گرفتن آن نقش مؤثر داشته‌اند. فرهنگِ ایرانی نیز مانند کلّی ارگانیک از تکامل درونی خودرویی و خودزایی اجزای خود قوام گرفته، استقرار و تداوم یافته است. برای همین است که ایرانیان در هر نقطه‌ای، در مواجهه با تفاوت‌های موجود در بین ساکنان نقاط گوناگون، احساس ناآشنایی و غریبگی و دوری نمی‌کنند و آداب و مناسک و رسومِ محلّی و قومی نقاط گوناگون را جزئی از وجود فرهنگی خود برمی‌شمرند و با آن همراه می‌شوند و به آن احترام می‌گذارند؛ چراکه به خوبی می‌دانند این تفاوت‌ها در کنار یکدیگر طی قرون متمادی و با داشتن خاطره ازلی مشترک که خود را در اساطیر و داستان‌ها و ادبیات و عرفان ایرانی متبلور کرده، کلِّ یگانۀ زیبایی را به نام «ایران» قوام بخشیده است.

ایران، نه‌تنها یک نام که مثلاً گفته شود صدها بار در شاهنامه به کار رفته یا در فلان سنگ‌نوشته عهد ساسانی حک شده ـ که البته بسیار مهم است ـ بلکه به عنوان یک مفهوم، یعنی آنچه در فاهمۀ نسل به نسل ایرانیان ته‌نشست شده و در دل و جان ایرانیان در پیوند بین پشتوانه‌ای دیرین که نمی‌دانیم چه زمانی بوده با آرزوهای بلند پیوند خورده و ماندگار شده است. بیهوده نیست که این بیت از نظامی گنجوی که «عالم همه تَن است و ایران دل / نیست گوینده را زین قیاس خجل» ۸۰۰ سال است چون چشمه‌ای جوشان، خودنمایی می‌کند.

تفاوتی هم ندارد که ساکن کدام نقطه از ایران باشی: مازندران و گیلان، کُردستان و آذربایجان، سیستان و بلوچستان، کرمان و یزد و فارس، خوزستان و چهار‌محال و... همه و همه، دل بودن ایران را «فهم» می‌کنند. این فهم به معنای نادیده‌گرفتن تفاوت‌های ساکنان نقاط گوناگون نیست که برخی در تلاش برای برساختِ دروغین آن هستند؛ به این معناست که این عناصر متفاوت نه چون موزاییک‌هایی با هویت‌های مستقلِ نشسته کنار یکدیگر برای تشکیل یک کل، بلکه همچون تکه‌های نخ گره‌خورده بر تاروپودی خودنمایی می‌کنند که همه آنها را به هم پیوند داده و با در کنار هم نشستن، نقشی زیبا فراهم ‌آورده‌اند و معنایی واحد تولید کرده‌اند.


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 دهم اردیبهشت ماه، سالگرد اخراج پرتغالی‌ها از تنگه هرمز در دوران شاه عباس بزرگ و روز ملّی خلیج فارس گرامی باد


[ در ویدئو صدای امیردریادار حبیب‌الله سیاری را می‌شنوید. ]



#مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🎙 سخنرانی دکتر محمود فتوحی رودمعجنی، استاد بازنشستۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در زمینۀ «سعدی؛ آموزگار و جادوگرِ نحو»

[ تبریز (بنیاد پژوهشی شهریار)، آیین بزرگداشتِ سعدی شیرازی، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی ]


🔴 محمود فتوحی رودمعجنی: من پروردۀ مکتبِ دستور زبان فارسی آذربایجانم

آیین بزرگداشتِ سعدی شیرازی، ساعت ۱۶ روز شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی با حضور فرهنگ‌دوستانِ تبریزی در ساختمانِ تاریخیِ بنیاد پژوهشی شهریار شهر تبریز برگزار شد. سخنران این نکوداشت، دکتر محمود فتوحی رودمعجنی، استاد بازنشستۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بودند که در زمینۀ «سعدی؛ آموزگار و جادوگرِ نحو» سخنرانی کردند.

در ابتدای نشست، استاد حسین مهرنگ، مدرّسِ زبان و ادبیات فارسی، ضمن خوش‌آمدگویی به دکتر محمود فتوحی رودمعجنی و سپاسگزاری بخاطر حضورشان در شهر تبریز، دقایقی دربارۀ جایگاه دانشی ایشان سخن گفتند.

سپس دکتر محمود فتوحی رودمعجنی سخنرانی خود را با اشاره‌ای به استاد حسین مهرنگ، با چند بیت از سعدی شیرازی چنین آغاز کردند:

«معلّمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

غلامِ آن لبِ ضحّاک و چشمِ فتّانم
که کید سحر به ضحّاک و سامری آموخت

تو بت چرا به معلّم روی؟ که بتگرِ چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت

هزار بلبلِ دستان‌سرایِ عاشق را
بباید از «تو» سخن گفتنِ «دری» آموخت

عرضِ درود و ارادت دارم خدمتِ همه هموطنانِ عزیزم، تبریزیانِ پر مهر، پر از صفا و اصالت و سپاسگزارم از جناب استاد مهرنگ که من را شرمنده بیان‌شان کردند. خجالت می‌کشیدم وقتی سخنانِ ایشان را [در توصیفِ خودم] می‌شنیدم و ان‌شاالله که مصداقِ آنچه گفتند، باشم و امیدوارم که باشم، البته در آینده.
من پروردۀ مکتبِ دستور [زبان فارسی] آذربایجانم. دو استاد، یکی مستقیماً و يکی غیرمستقیم بر گردنِ من، حق‌های بسیار دارند. نخست استاد [عبدالرسول] خیام‌پور رحمة الله علیه، که با [کتاب] دستور [زبان فارسی] او، نکته‌ها آموختم و همیشه کتابِ بالینی من بوده است و دو دیگر، استاد حسن انوری، که باید به احترامش، در مقابل شما برخیزم. من در دورۀ دانشجویی از مکتبِ حسن انوری، دستور [زبان] فارسی آموختم و نظمِ معلّمی.
امیدوارم در اینجا شایسته باشم که نامِ شاگردی او را بر پیشانیِ خود، می‌نویسم.»



🔴 این سخنرانی را در زمینۀ «سعدی؛ آموزگار و جادوگرِ نحو»، بطور کامل از «اینجا» بشنوید.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 سخنرانی کوروش کمالی سروستانی، پژوهشگر و نویسندۀ آثار ادبی‌‌، دربارۀ «سعدی و فردوسی، دوروی سکۀ هویت ایرانی»

[ یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ خورشیدی – شیراز، آرامگاه سعدی، تالار گلستان ]

تقارن بزرگداشت سعدی و فردوسی دو شاعر بلند آوازۀ ادب فارسی در اردیبهشت ماه جلالی بهانه‌ای است که در این نشست دل‌انگیز به فردوسی و سعدی بپردازیم از اوج شکوفایی زبان جوشان فردوسی در سال‌های ۳۷۰ تا ۳۹۷ ه.ق تا زمان آفرینش آثار سعدی در سال‌های ۶۵۵ تا ۶۹۱ هـ.ق حدود سه قرن فاصله وجود دارد.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

⚫️ از آذربایجان ایران به بندرعباس ایران با نوای استاد سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 وقتی به مدد هوش مصنوعی، خیال می‌کنی که اگر دیداری بین حکیم فردوسی و یعقوب لیث صفاری ممکن می‌شد، چه گفتگویی بین‌شان شکل می‌گرفت...


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 شاهنامه از منظر استاد محمّدعلی اسلامی ندوشن

پنجم اردیبهشت‌ماه، سالگرد درگذشت استاد محمدعلی اسلامی ندوشن


#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 مستندِ "نسل‌کشی ارامنه توسط امپراطوری عثمانی و پیدایش تفکر پانتُرکیسم"


🔴 انتشار یک مستند به معنی تاییدِ محتوای آن نیست و صرفاً بازتاب‌دهنده‌ی دیدگاهِ سازنده‌ی آن مُستند است.



🔴 #مستند را می توانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 نشستِ بزرگداشتِ سعدی شیرازی، در تبریز، کهن‌شهرِ ایران

سعدی:
آموزگار و جادوگر نحو


سخنران:
محمود فتوحی رودمعجنی، استاد بازنشستۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد



زمان:
شنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۶

محلِّ نشست:
تبریز، خیابانِ ارتش جنوبی، چهارراه باغشمال، بنیاد پژوهشی شهریار



#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 دارالایتام رشت و حمایت تجار تبریزی؛ جلوه‌ای از همبستگی‌ اجتماعی در ایرانِ قاجار

✍️ علی دلجوان

در روزگار تیره‌ قحطی گیلان در سال ۱۳۳۷ قمری (۱۲۹۷ خورشیدی)، زمانی که فقر، بیماری و نابسامانی اجتماعی دامن‌گیر مردم شده بود، گروهی از تجار نیک‌اندیش شهر رشت با الهام از آموزه‌های دینی، تعهدات اخلاقی و مسئولیت‌های اجتماعی خویش، گامی مهم در جهت کاهش رنج کودکان بی‌سرپرست برداشتند. آنان با تشکیل «جمعیت خیریه رشت» نه‌تنها برای کمک‌رسانی فوری به مردم آسیب‌دیده اقدام کردند، بلکه یکی از ماندگارترین نهادهای خیریه آن دوران یعنی دارالایتام رشت را نیز پایه‌گذاری کردند؛ مؤسسه‌ای که برخلاف بسیاری از اقدامات مقطعی و واکنشی، با نگاهی بلندمدت و ساختارمند بنیان نهاده شد.

هدف از تأسیس این دارالایتام، نجات اطفال یتیم از سرگردانی در کوچه‌ها و دست‌درازی به مردم برای لقمه‌ای نان بود. اما این حمایت فقط محدود به خوراک و سرپناه نماند؛ آموزش زبان فارسی، حساب و دیگر معارف نیز با جدیت در برنامه‌های تربیتی این نهاد قرار گرفت. در واقع، دارالایتام رشت نه‌تنها پناهگاهی برای جان، بلکه مدرسه‌ای برای اندیشه نیز بود. این رویکرد فرهنگی، بی‌تردید بازتابی از ارزش‌هایی بود که در دوران مشروطه از شهرهایی چون تبریز ریشه دوانده بود و به سرعت در دیگر نقاط ایران گسترش یافته بود.

نکته‌ای مهم و قابل‌تأمل در تداوم و تثبیت این مؤسسه، نقش مردم و نخبگان محلی گیلان در همراهی با تجار است. برای جلوگیری از افول این دارالایتام، مجلس عالی‌ای مرکب از علما و تجار محلی تشکیل شد که تصمیم گرفت این مرکز خیریه تحت نظارت حاکم گیلان و با پشتیبانی مالی اداره بلدیه اداره شود. هرچند پس از مدتی، به دلایل مختلفی از جمله شرایط سیاسی ناشی از ورود بلشویک‌ها، اداره بلدیه در ایفای مسئولیت خود دچار سستی شد و مجدداً بحث بر سر نحوۀ مدیریت این نهاد خیریه مطرح گردید، اما این بخش از ماجرا خود مستلزم پژوهشی مستقل است.

آنچه بیش از همه در میان اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران جلب توجه می‌کند، صورت دخل و خرج دارالایتام رشت است که نشان‌دهندۀ عمق و گستره مشارکت خیرخواهانه جامعۀ ایرانی است. در این اسناد، فهرست اسامی ۱۱۲ شخص حقیقی و حقوقی آمده که مجموعاً بیش از ۶۶ هزار قِران اعانه برای تأسیس و اداره این دارالایتام پرداخت کرده‌اند. شگفت‌انگیز آن است که بیش از نیمی از این نیکوکاران، از تجار تبریزی و اردبیلی بوده‌اند؛ کسانی که اگرچه در شهر خود نیز ید طولانی در فعالیت‌های خیریه داشتند، اما مسئولیت اجتماعی خویش را نسبت به شهری دیگر، شهری که میدان اصلی تجارت آنان بود، فراموش نکردند.

تجار تبریز، که از دیرباز در تاریخ معاصر ایران در پیشبرد اهداف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند، در این واقعه نیز با حمایت مالی و اعتباری خود، همبستگی ملی و روحیه تعاون میان "اقوام ایرانی" را به‌خوبی به نمایش گذاشتند. شهر رشت در اواخر دورۀ قاجار، یکی از مراکز مهم تجاری ایران بود و بسیاری از تجار تبریزی در آن، تجارتخانه و مراکز بازرگانی داشتند. این وابستگی تجاری، در عین حال مسئولیتی اخلاقی نیز بر دوش آنان گذاشته بود که در هنگامه بحران، به‌زیبایی به آن پاسخ دادند.

از جمله اسامی شناخته‌شده در این فهرست خیّرین، می‌توان به ادارۀ حریری، محمدحسین شالچی، حاجی یوسف اردبیلی، حاجی بزرگ هروی، حاجی حسین آقا میلانی، آمیرزا محمدرضا گنجه، حاجی محمدتقی جورابچی، مهاجر اسکندرانی، مشهدی اسمعیل توتونچی، میرزاعلی چایچی، آمحمد آقا خامنه و حاجی علی‌اکبر تبریزی اشاره کرد. این چهره‌ها، نمایندگان نسلی از تجار بودند که باور داشتند ثروت اگر در راه آبادانی انسان‌ها و جامعه صرف نشود، بی‌ارزش خواهد بود.


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

‌‌
خاکسترنوشت

برای امواج دود در بندر خون و به یاد جانباختگان بندرعباس


✍️ مهدی تدینی

گاهی باید بین چشم‌ها و حقیقت یکی را انتخاب کرد؛ چشم از تن‌های پاره می‌گریزد؛ از پیکرهای سوخته؛ از مرگی که تن‌ها را جویده باشد، از دیدن دوزخ بر زمین می‌هراسد. هم از این روست که پلک‌ها بی‌اراده فرومی‌آید؛ روی‌ها ناخودآگاه می‌گردد؛ شامه تنفس را به دهان می‌سپرد تا از بوی تن‌های سوخته نرنجد و پاها انسان را دور می‌کند از بخارِ خون، دود استخوان. ما از دورخ می‌ترسیم؛ می‌ترسیدیم که مهمیز تیز ادیان برای هراساندنمان از گناه، دوزخی بود با دیوارهایی از جنس آتش، زمینی از جنس خاکستر، آبی از عصاره شراره و هوایی دوداندود.

اما من بین رعایت دیدگان و رؤیت حقیقت، دم به دم حقیقت می‌دهم. دعوتیم به دوزخی زمینی که در بندر جگرها سوزاند. گناه این کارگران، کارمندان و رانندگان چه بود که این باران آتش بر سرشان بارید؟ دیه در عرض ۴۸ ساعت نوشدارو بعد مرگ سهراب است یا دو کف دست آب بر تنی تا استخوان سوخته؟

دلیل این مرگ‌ارزانی چیست؟ کدام ابلیس بانی این مرگ‌های ارزان بوده است؟ مگر در قاموسِ بندرداری،‌ ایمنی بند و تبصره‌ای ندارد؟ کدام انبارداری انفجاری‌ترین و اشتعالی‌ترین جرثومه را میان کالاهایش بدون تفکیک امنیتی، قرار می‌دهد؟

این جور و جفا، خطای انسانی نیست؛ خریت انسانی است! رذالتی ددمنشانه فقط می‌تواند چنین بی‌مسئوليتی فاجعه‌باری را رقم بزند که بهایش خاکستر شدنِ بی‌گناهانی است که مثل هر روز با امید و آرزو به سر کار رفته‌اند و اینک با آزمایش دی‌ان‌ای باید هویتشان را شناسایی کرد!

ما که زنده‌ایم و تیرگی سرنوشت را که از رگ‌های بریدهٔ هموطنانمان به آسمان برمی‌خاست دیدیم. ما وجدان زنده‌ایم؛ خاکستر دیدگانمان را نمی‌شوییم تا کسی پاسخ گوید این‌همه خون‌بهای گزافِ غفلت‌ چه کسانی است. منتی هم سر جان‌باختگان نیست، زیرا مرگ‌ارزانی قاعده مرگباری است که اگر امروز چشم بر آن ببندیم، تیر خودسر و کور آن فردا قلب خود ما را می‌درد. مرگ‌ارزان‌شدگان در صف‌اند و در انتظار نوبت. باید دستی جنباند، حرفی زد، وجدانی گزید، آهی کشید، ناله‌ای سر داد... آی! بدانید که ما وجدان بیدار دودشدگانیم! خاکستر مردگانمان را از چشم و دست و پیرهن نمی‌تکانیم تا پاسخی گیریم! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! این خون به پای کیست؟!


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 شیرهای خوش‌رکاب و نهنگ‌های بارکش:
روز کارگر، شادباش یا تسلیت؟


✍️ مهدی تدینی

یکم ماه مه، روز جهانی کارگر است؛ خاص‌ترین روز در تقویم ایدئولوژی مارکسیستی که کارکردش تباه کردن زندگی کارگران و غیرکارگران بوده است. البته دنیا پر بوده از این دست وارونگی‌های شوم و حقایقِ ضدِّ حقیقت. مگر همۀ کسانی که در طول تاریخ ادعای «حق‌طلبی» می‌کردند، حق‌طلب بودند؟ هر گروهی موهوماتِ خودساخته‌اش را به منزلۀ حق مطلق سر چوب می‌کرد و بابتش خون می‌داد و خون می‌ریخت. گذار به عصر جدید تغییر چندانی در این واقعیت نداده است.

تاریخ سوسیالیسم تاریخِ رنگ‌باختن یوتوپیاست؛ یعنی هر چه در تاریخ سوسیالیسم پیش می‌آییم، آرمانشهرهای شیروعسل کمرنگ‌تر می‎شود. در دورانی که ما زندگی می‌کنیم، سوسیالیست‌ها به جایی رسیده‌اند که به کاپیتالیسم تن داده‌اند و فقط برای اینکه اعلام باخت نکنند، خطاهای عظیم گذشته را به خطاهای کوچک‌تری تبدیل کرده‌اند و بر آنها پافشاری می‌کنند. کسانی که زمانی ادعا می‌کردند فیل‌ها پرواز خواهند کرد، امروز اصرار دارند گوش‌های فیل، زمانی بال بوده است!

سوسیالیسم قدمتی چندصدساله دارد. مارکسیسم یکی از انواع سوسیالیسم بود که مثلاً می‌خواست تخیلاتِ سوسیالیست‌های پیشین را دور بریزد و سوسیالیسمی علمی ایجاد کند. البته اگر متون مارکسیستی را با یاوه‌نامه‌های پیشامارکسیستی مقایسه کنید فریب این ادعا را هم می‌خورید، زیرا متون قبلی به حدی تخیلی است که باعث می‌شود مارکسیسم در مقابلِ آن‌همه توهم معقول و سنجیده جلوه کند. در متونِ کسی مثل شارل فُوریه کار به جایی رسیده است که حیوانات درنده هم در یوتوپیای سوسیالیستی رام شده‌اند؛ شیرها به مرکب‌های خوش‌رکاب انسان بدل می‌شوند، اسب آبی کرجی‌کِش می‌شود (یعنی کرجی‌ها را جابجا می‌کنند) و نهنگ‌ها کشتی‌ها را می‌کشند. سطح تخیلات جنسی‌اش که بماند! آزادی جنسی ــ اینکه هر کسی بتواند با هر کسی آمیزش جنسی داشته باشد ــ از سکانس‌های به‌علاوۀهجدهِ متون فُوریه بود. البته دیگر سوسیالیست‌ها هم برای جذابیت متون خود ناخنکی به تخیلات اروتیک می‌زدند ــ مثل صحنه‌های سکسی در سینمای مدرن.

در مارکسیسم ظاهراً خبری از دریای لیموناد نبود، اما روکشی علمی همان یوتوپیای پیشامارکسیستی را پنهان کرده بود. برای مثال کائوتسکی می‌گفت در جامعۀ سوسیالیستی «گونۀ جدیدی از انسان پدید خواهد آمد... نوعی اَبَرانسان... انسان متعالی». تروتسکی می‌گفت: «انسان [در جامعۀ سوسیالیستی] فوق‌العاده قوی‌تر، باهوش‌تر و ظریف‌تر می‌شود. اندامش هماهنگ‌تر، حرکاتش موزون‌تر، صدایش آهنگین‌تر... حد میانگین انسان تا سطح ارسطو و گوته و مارکس ارتقا خواهد یافت.»

اما بحث ما در این نوشته آرمانشهرشناسی مارکسیستی نیست. در متنی که به مناسبت روز کارگر است، فقط می‌خواهم اشاره کنم که مارکسیسم علاوه بر آن روکش علمی، مسیری مبارزاتی برای رسیدن به این یوتوپیا تعریف کرد؛ و همین مارکسیسم را به اسلحه‌ای مرگبار تبدیل ‌کرد. سیاهی‌لشکر اصلی این مبارزه هم طبعاً کارگران بودند. مارکسیسم تضادی دروغین به جان بشریت انداخت: کارگر و کارفرما. مارکسیسم طبقاتی تعریف کرد که در دنیای واقعی اصلاً وجود نداشت؛ خود این طبقات وجود نداشت، چه رسد به «تضاد» این طبقات! در واقع مارکسیسم طبقات منقرض‌شدۀ پیشاکاپیتالیستی را به منزلۀ ساختار اجتماعی کنونی جلوه داد و سپس تضادی آشتی‌ناپذیر میان اقشار مختلف جامعه تعریف کرد. بهروزی یک طبقه، منوط شد به نابودی طبقه‌ای دیگر و بدین‌سان درهای جهنم به روی بشر گشوده شد.

البته کارگر و کارمندی که با کارفرما طرف بودند و تنها منبع شناختشان از کارکرد این نظم اقتصادی صرفاً سختی‌های تعامل با کارفرما بود، به سادگی تفکرات مارکسیستی را باور می‌کردند؛ به ویژه وقتی انبوهی روشنفکر، دانشجو و احزاب با انواع تبلیغات دکترین مارکسیستی را به آنها تلقین می‌کردند. اما هر بدیلی جای نظم کاپیتالیستی می‌گرفت، قبل از همه وضع خود این کارگران بدتر می‌شد و آنها از کارگر و کارمندانی که حداقل آزادی فروش نیروی کارشان را داشتند، به بردگان کارفرمایی عظیم و مهیب به نام دولت بدل می‌شدند؛ با این تفاوت که این کارفرما اسلحه، قوۀ مقننه و قوۀ قضاییه هم در اختیار داشت.

نفع کاپیتالیسم برای کلِّ جامعه است؛ نه فقط برای یک قشر خاص، زیرا با ایجاد مقتصدانه‌ترین و بهینه‌ترین شیوۀ تولید دائم‌، کیفیت عمومی زندگی را بالا می‌برد و اقشار حقوق‌بگیر اولین برندگان این بهبود کیفیتند. تیر دشمنی با کاپیتالیسم بر پیکر مصرف‌کنندگان می‌نشیند؛ و این یعنی کل جامعه.

روز کارگر را به کارگرانی باید شادباش گفت که از فریب چپ رهیده‌اند. وگرنه اگر قرار است اول مه بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی باشد، باید آن را روز عزای عمومی کارگر اعلام کرد ــ و آدم عاقل و فهیم عزا را به کسی شادباش نمی‌گوید.


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 معرفی کتابِ «چگونه محافظه‌کار باشیم»

✍️ حمیدرضا تقی‌زاده

کتاب پیش‌رو اثری روان و ارزشمند از فیلسوف معاصر انگلیسی راجر اسکروتن در باب لزومِ اهمیتِ محافظه‌کاری و چگونگی بودن در شرایط عصر نوین هست. نویسنده معتقد است که جامعه همچون شراکت و همکاری بین زندگان، مردگان و کسانی که هنوز متولد نشده‌اند، به اجتماعی مدنی میانِ همسایگان نیاز دارد، نه مداخله دولت. محافظه کاری‌ای که وی از آن دفاع می‌کند به ما می‌گوید که ما بطور کلی وارث امور مطلوب و مفیدی بوده‌ایم که هم اکنون باید در حفظ آنها بکوشیم. در موقعیتی که ما به عنوان وارثانِ تمدنِ غرب، خود را در آن می‌یابیم، به خوبی آگاهیم که آن امور مطلوب کدام‌اند؛ فرصتی برای زیستن آن‌گونه که می‌خواهیم؛ تضمینِ قانونِ بی‌طرفی که به واسطه‌ی آن به شکوائیه‌هایمان پاسخ داده می‌شود و خسارات‌هایمان جبران می‌گردند؛ حفاظت از محیط‌زیستمان به عنوان دارایی مشترکی که افراد و گروه‌های ذی‌نفوذ نمی‌توانند آن را از روی هوس، غصب یا نابود کنند؛ فرهنگی پذیرا و پرسشگر که مدارس و دانشگاه‌های ما را شکل داده است؛ رویه‌های دموکراتیک که ما را قادر می‌سازند نمایندگان خود را انتخاب کنیم و قوانین‌مان را به تصویب برسانیم. همه‌ی این‌ها در معرض خطرند و محافظه‌کاری "یک واکنش عقلانی به این تهدید" محسوب می‌شود. نویسنده معتقد است محافظه‌کاری شاید واکنشی است که به "فهمِ بیش‌تری" نیاز دارد به نسبت فهمی که یک فرد عادی می‌تواند از خود نشان دهد، اما "تنها" واکنشی‌ست که در برابر واقعیت‌های در حال ظهور جوابگوست. برای همین در قسمت‌های مختلف کتاب، بصورت کوتاه با نقد روش‌های دیگر، نشان می‌دهد که هر واکنش دیگری نامعقول خواهد بود. نویسنده اعتقاد دارد که درونمایه‌ی محافظه‌کاری از احساسی درونی نشأت می‌گیرد. این احساس، به خصوص در مواردی صدق می‌کند که به عنوان دارایی‌های جمعی به ما می‌رسند: صلح، آزادی، قانون، مدنیت، روحیه‌ی مردم‌دوستی، تضمین مالکیت و زندگی خانوادگی، که برای تحصیل همه‌ی آن‌ها به همکاری دیگران متکی هستیم، در حالی که به تنهایی هیچ وسیله‌ای برای به دست آوردن‌شان نداریم. کار نابود ساختن چنین اموری سریع، آسان و هیجان‌انگیز است ولی ایجاد کردن‌شان کُند، پرزحمت و ملال‌آور. و این یکی از درس‌های بزرگِ قرن بیستم است. نویسنده معتقد است که با وجود این استدلال در دفاع از محافظه‌کاری، نباید لحن مرثیه‌سرایی داشته باشیم. زیرا این استدلال در خصوص چیزی نیست که از دست داده‌ایم، بلکه در خصوص چیزی‌ست که هنوز در اختیار داریم و هنر ما در این‌ست که چگونه باید آن را حفظ کنیم..


چگونه محافظه‌کار باشیم

نویسنده کتاب: راجر اسکروتن
مترجم: مرتضی افشاری
کاری از نشر نگاه معاصر


#معرفی_کتاب

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 همایش بین‌المللی میراثِ نجومی ایران و تبریز


سخنرانان و موضوع سخنرانی:

● دکتر حسین معصومی همدانی، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: نجوم در قرن چهار هجری

● دکتر محمد باقری، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: گسترش عمودی و افقی علم

● دکتر امیرمحمد گمینی، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: میراثِ نجومی قطب‌الدین شیرازی در تبریز

● دکتر توفیق حیدرزاده، دانشگاه ریو ریساید کالیفرنیای آمریکا

موضوع سخنرانی: از تبریز تا ونیز


دبیر علمی همایش: دکتر سید هادی طباطبایی


■ زمان و محل همایش:
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی
ساعت ۰۹:۳۰ تا ۱۲
تالار وحدت دانشگاه تبریز


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 روز ملّی خلیج فارس

باشگاه فوتبال فولاد خوزستان با انتشار ویدئوی زیبایی، روز ملی خلیج فارس را گرامی‌ داشت.

تیم فوتبال استقلال اهواز نیز در آگهی بازی خود با تیم فوتبال خیبر خرّم‌آباد، ضمن یادکردی از رخداد دلخراش بندرعباس، روز ملی خلیج فارس را گرامی داشت.


#اطلاع_رسانی | #فرهنگ_ملی | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 داستان آزادسازی هرمز

✍️ رشته‌توییتی از آرش رئیسی‌نژاد،‌ دکترای روابط بین‌الملل

به بهانۀ روز ملی خلیج‌فارس


#توییت_خوانی

🔴 پی‌نوشت:
عکس‌نوشته‌ها از بالا به پایین و از چپ به راست مطالعه شود. (عکس‌نوشته‌ها شماره‌گذاری هم شده است.)


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

‌‌
🔴 آیین رونمایی از پوسترِ اولین جشنوارۀ موسیقی ایرانی (مکتب تبریز)


دبیر جشنواره: قادر رودکیان


زمان: چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۸

مکان:
تبریز، بزرگراه چایکنار (علامه طباطبایی)، کوچۀ پروین اعتصامی‌، خانۀ تاریخی پروین اعتصامی


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 پروتکل‌های صداوسیما کجاست؟

✍️ احسان هوشمند

پخش برنامۀ حاوی توهین به یکی از صحابۀ پیامبر اسلام (ص) در شبکۀ یک صداوسیما موجب واکنش شمار زیادی از هموطنانِ سنی مذهب، شخصیت‌های فرهنگی و علمی و سیاسی شد. این نخستین باری نیست که در صداوسیمای کشور، شاهد وقوع چنین رویدادهای تحریک‌کننده‌ای در حوزۀ ادیان و مذاهب هستیم. جدای از بازتابِ گستردۀ موضوع در شبکه‌های اجتماعی و فضای عمومی، انتقادات زیادی نیز به عملکرد دستگاه صداوسیمای رسمی کشور وارد شد. تمرکز بخش بزرگی از انتقادات هم اثراتِ مخرب ضدِّ انسجامی و وحدت‌شکنانه چنین برنامه‌هایی است که می‌تواند به تحریکِ احساسات گروهی از هموطنان از جمله سنی‌های کشور منجر شود. در این یادداشت ضمن تأکید بر پیامدهای مخرب پخش چنین برنامه‌هایی از منظری دیگر به چنین برنامه‌های فرقه‌گرایانه پرداخته می‌شود.

۱) در اینکه میان پیروان اهل سنت و اهل تشیع دربارۀ رویدادهای صدر اسلامی اختلاف‌نظر وجود دارد، تردیدی نیست. فرقه‌ها و مذاهب متنوع اسلامی هر یک روایت خود را از رویدادهای صدر اسلام بر حق می‌داند و دربارۀ صحابۀ پیامبر اسلام قضاوت‌های مختلفی بر مبنای مذاهب شکل گرفته است. در دورۀ چند صد ساله پس از وفات پیامبر اسلام اختلافات بین فرقه‌های مختلف اسلامی گاه و بی‌گاه به اشکال گوناگون حتی گاه با خشونت ظهور و بروز داشته است. در تاریخِ ایران نیز نمونه‌هایی از برخی رویدادهای تلخ و ناخوشایند در این حوزه، ثبت و ضبط است. هر چند در دورۀ پانصد سال گذشته و پس از گسترش تشیع در ایران و گرویدنِ بخش بیشتری از ایرانیان به مذهبِ شیعۀ اثنی‌عشری موضوع تفاوت‌های میان فرقه‌های اسلامی نمود بیشتری داشت. البته یک موضوع در این‌باره قابل توجه است که شخصیت‌های موجه اهل تشیع از جمله اهل‌بیتِ پیامبر (ص) نزد هموطنانِ اهل سنت نیز دارای احترام و منزلت ویژه‌ای هستند. با احتساب تحولات پس از مشروطه، نظام سیاسی حاکم در ایران بر مبنای روح مشروطه و برابری شهروندان در برابر قانون در سعی و تلاش بوده‌اند که موضوعات فرقه‌ای و مذهبی میان شیعیان و سنی‌ها به مسئله‌ای در میان شهروندانِ ایرانی مبدّل نشود. در یکی از اسناد در‌باره تدوین کتاب‌های درسی تاریخ و دروس دینی در مدارس دورۀ رضاشاه از رشید یاسمی حساسیت‌های در نظر گرفته شده در این‌باره را می‌بینیم که در عین مقیّد بودن نویسنده به روایت شیعی، اما در تلاش بوده تا با احترام از صحابۀ پیامبر اسلام (ص) یاد شود و بدین ترتیب منابع درسی به زمینه‌ای بر ایجاد اختلاف میان ایرانیان مبدّل نشود.

۲) پس از وقوع انقلاب اسلامی دوگانه‌های ملّت و امّت و نیز دوگانۀ شیعه و سنی در سیاست‌های رسمی نمودهای مشهودی داشت. دوگانه‌هایی که البته حاوی پارادوکس‌های سیاسی و معرفتی در نظامِ حکمرانی کشور هم بود.
حضور محسوس نوع خاصی از تلقی‌های مذهبی در شاکلۀ برنامه‌های سیاسی و فرهنگی کشور به تدریج موجب بروز نارضایتی‌هایی نه تنها در میان برخی از هموطنانِ سنی مذهب حتی برخی از هموطنانِ شیعه مذهب را نیز فراهم کرد. به صورت مشخص نمود این تلقی‌ها ظهور علنی خود را در تولیدات هنری و تلویزیونی و حتی کتاب‌های درسی نشان داد. اتفاق روی داده در هفتۀ گذشته نخستین بار نبود که موجب آزردگی خاطر مؤمنینِ سنی مذهب را فراهم می‌ساخت. اما تندی و بی‌منطقی برنامۀ پخش شده و بازتاب فوری آن چیزی نبود که رئیس صداوسیما بتواند به سادگی از کنار آن گذر کند.

۳) اینکه سطح دریافت از مباحث تاریخی و مذهبی و حتی حکمرانی در کشور در حوزه‌های فرهنگی به چنان درجه‌ای رسیده که شخصی به خود اجازه می‌دهد به صورت علنی در شبکه‌ای پربیننده به چنین توهین‌هایی متوّسل شود و در ادامه گروهی دیگر از مسئولین پخشِ صداوسیما نیز این برنامه را به روی آنتن بُرده و حتی باکی از بازتاب‌های چنین برنامه‌ای و احتمال بروز پیامدهای مخرّب و هرج و مرج در پی آن نداشته باشند، نشان از واقعیتِ تکان‌دهنده‌ای در کشور دارد. در ایرانِ امروز اقلیتی هستند که خود را محق می‌داند تا نسبت به اعتقادات دیگر هموطنان به هر ابزاری متوسل شوند و در برابر اقدام خود و حتی پیامدهای آن هم چندان نگران نیست. آیا برای این گروه مصالح ملّی معنایی دارد؟ این افراد کجا و تحت چه شرایطی آموزش دیده‌اند؟ هستۀ مرکزی اعتقادات آنان چه نسبتی با حکمرانی یک کشور با تنوعی از ادیان و مذاهب و فرقه‌ها دارد؟ چگونه این افراد به فضاهای رسمی نفوذ کرده‌اند؟ در چه نهادهای فرهنگی و سیاسی دیگری ردّی از این دست از جریانات را می‌توان شناسایی کرد؟ پشتیبانان این افراد و جریان چه کسانی هستند؟ آیا این جریان با برنامه، اقدامات خود را سازمان می‌دهد؟


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🎥 ایرانیانِ آذربایجانی به یاری هموطنان‌شان در بندرعباس شتافتند / صفِ اهدای خون در تبریز

ساربانا بار بگشا ز اشتران
شهر تبریزَست و کویِ گلْستان

فر فردوسی‌ست این پالیز را
شعشعهٔ عرشی‌ست این تبریز را

هر زمانی نورِ روح‌انگیزِ جان
از فراز عرش بر تبریزیان

مولانا جلال‌الدین بلخی



🔴 خبر:

در پی وقوع حادثۀ انفجار در بندرعباس، شهروندانِ نوع‌دوست و با احساس استان آذربایجان شرقی، به‌ویژه شهر تبریز، با اقدامی تحسین‌برانگیز به یاری آسیب‌دیدگان این واقعۀ تلخ برخاستند.
به گزارش خبرگزاری مهر، شهروندان تبریزی با حضور پرشور در مراکز انتقال خون، خون خود را به مجروحان این حادثه اهدا کردند تا تسکینی بر آلام آنان باشند.
اسماعیلی، مسئول روابط عمومی انتقال خون استان آذربایجان شرقی، ضمن قدردانی از این حرکت انسان‌دوستانه، از استقبال بی‌نظیر مردم خبر داد و تأکید کرد که این روند نیکوکارانه برای تأمین نیازهای درمانی مصدومان همچنان ادامه خواهد داشت.

#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

⚫️ امروز همۀ ایران، بندرعباس است...



@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🔴 نامه‌ای به رستم دستان، پهلوانِ ایران‌زمین

✍️ نفیسه کیانی (سلماسی ساکنِ تبریز)


به نام خداوندِ جان و خرد

نامه‌ای به جناب رستمِ تهمتن، جهان‌پهلوان

فرستنده: نفیسه کیانی از آذرآبادگانِ باختری، سلماس

گیرنده: جناب رستمِ دستان، جهان‌پهلوان در زابلستان

درود و آفرینِ یزدان بر رستمِ دستان! جهان‌پهلوان، پهلوانِ ایران‌زمین، تاج‌بخشِ میهن، پرورندۀ سیاوَخْش و دارندۀ رخش، کُشندۀ دشمنانِ ایران، به‌ویژه تورانیان، زنده‌کنندۀ حکمت و قدرتِ ایرانیان.

جناب رستم! غرض از نگارشِ این نامه و جسارتِ نگارندۀ کم‌ترین به محضرِ پهلوانِ یگانۀ ایران‌زمین این است که یزدانِ پاک، مقرّر فرمود در خوابم سعادتی یافتم و شما را دیدم. هیبت و جلال و شکوهِ بی‌مانندتان در خواب هم چون بیداری، باعث دلگرمی و امید بود و همچنین محرّکِ سرفرازی و افتخار و اعتماد به نفس. اجازه بدهید، بگویم و ناگفته نگذارم که همراهی با شما، راه رفتن پشت سرتان، دیدنِ شکوه بی‌مانندتان، لذّتی ژرف، حسّی بی‌نظیر و گرمایی اطمینان‌بخش به من می‌بخشید. در خوابِ سرشار از غرور و حسِّ خوب بودم. اما در خانِ دوّم بودید. تشنه و خسته. من هم تشنه بودم. پاهایم را روی شن‌های داغ می‌کشیدم. می‌دانستم مرگ، فرا رسیده است. ترسی موهوم، وجودم را احاطه کرده بود. مرگ این‌طور اتفاق می‌افتد؟ زود است برای من، مُردن آن هم در این بیابانِ خشک. سَرم را بلند کردم. نورِ خورشید، تند زد به چشم‌هایم. سرم را که می‌انداختم، پاهای شما را می‌دیدم؛ استوار، بر بیابان چون ستونی آهنین، دلم گرم شد. نورِ امید در دلم روشن شد. بی‌اختیار لبخند زدم. به خودم گفتم: تو در کنار رستمِ دستانی و از مرگ می‌هراسی؟ بگذار مرگ، تو را در کنار جهان‌پهلوان از این جهان بجهاند و چه سعادتی بالاتر از آن. خودم را تسلیم اراده و فرمانِ پروردگار کردم. ناگهان میشی را دیدم. به شما نگاه کردم، شما هم میش را دیده بودید. دنبالش رفتید. من هم به دنبال شما. مریدی بودم در راهی که شما می‌پیمودید. رسیدید به آب. نیایش کردید و سر و تَن شُستید.

از خواب پریدم. رفتم سراغ شاهنامه و شرح‌ها. میش را راهنمای ایزدی دانسته‌اند. خداوند، نگهدارِ شما بود جهان‌پهلوان؛ و شما نگاهبانِ ایران، با رخش و تیغ و ببر بیان. یادِ داستان زال و رودابه افتادم و طالع‌بینی شما. آنجا که به فرمانِ منوچهرشاه، طالعِ شما را ستاره‌شناسان می‌بینند؛ معلوم می‌شود که کارِ ایران به دستِ رستم دستان، راست خواهد شد. چه باشکوه و امیدبخش است.

خورشید‌ طلوع می‌کرد. صدای مردم و خودروها بلند می‌شد. ناگاه اندوهی در دلم، جای امید را گرفت. نگاهبانِ امروزِ ایران کیست؟ رستمِ دستانِ روزگارِ ما کجاست؟ جناب رستم! دلم خالی شد از بی‌رستمی زمانه. رستم در شاهنامه، در ذهن و زبانِ ما، زنده است اما در عمل و واقعیّت کجاست؟

جناب رستم! حالِ شما را در خانِ چهارم به یاد آوردم. دلم می‌خواست بنشینم و سازی در آغوش بگیرم و با تمام وجود بخوانم و بگِریَم و دل را صیقل دهم تا شاید نوری در آن بیفتد و راه چاره را نشانم دهد. به رسمِ شما، نیایش کردم و خوابم را نوشتم. ناگهان اولین تیغ‌های طلایی خورشید، قلبِ افسرده‌ام را شکافت. گویی خونِ تازه از آن جوشید. چون الهامی آرام‌بخش فهمیدم که رستمِ زمانه را باید در بینِ مردمِ زمانه جستجو کنم.
شما رستمِ دستانِ اساطیری، کهن‌الگوی حماسیِ ما و رستم‌های زمانه، هر کدام در جای خود، کارِ خود، به روشِ خود، رستم‌های زمانه هستند. اصلاً چرا نگویم؛ همۀ ما رستمیم، چه زن و چه مرد. همۀ ما تکّه‌هایی از شماییم، تکثیر شده، متنوّع و رنگارنگ. نقشِ شما را همۀ ما بازی می‌کنیم. قدرتِ شما در همۀ ما متکثّر شده است. هر مَرکبی، رخش است و هر سواری رستم، هر تیغی در برابرِ دشمن، تیغِ شماست و هر حفاظی، ببر بیانِ شما.

خدایا، سپاسگزارم از این نورِ آگاهی. سپاسگزارم از خوابِ پهلوان، سپاسگزارم از داشتن و توانایی خواندنِ شاهنامه. خدایا! دلم روشن شد که اَنیرانیان در برابر رستم‌های زمانه یارای ایستادگی ندارند.

جناب رستم! نیروی دفاع از ایران را از شما داریم. نسلِ ما، نیروی خود را نه تنها نخواهد کاست، بلکه با یادآوری مکرّرِ نام شما، پهلوانی‌ها و جانفشانی‌های شما، بر آن خواهد افزود. این پیمانی است نانوشته بین همۀ ایرانیان. از آغازِ تاریخ تا کنون و تا آخر دنیا.

جناب رستم! هستیم با هم، تا هستید. باز هم شما را در خوابم خواهم دید و باز برای‌تان، نامه خواهم نوشت و باز از شما نیرو خواهم گرفت.

«پایان»


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 همایش بزرگداشتِ سعدی شیرازی در دانشگاه تبریز

با حضور و سخنرانی محمود فتوحی رودمعجنی،‌ استاد بازنشستۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد

سعدی؛ واقع‌گراترین شاعر زبان فارسی



یکشنبه هفتم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۰ صبح

تالار خاقانی دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه تبریز


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel


🎥 سخنرانی جواد رنجبر درخشی‌لر، دکترای علوم سیاسی دربارۀ «خودآگاهی ملّی در شعرِ سعدی»


[ یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ خورشیدی – شیراز، آرامگاه سعدی، تالار گلستان ]


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

ایران‌دل | IranDel

🔴 بزرگداشتِ سعدی شیرازی در شهر خوی استان آذربایجان غربی

نخستین نشست ویژه‌برنامۀ «نبض کتاب شهر» به مناسبت روز بزرگداشت سعدی شیرازی و با همکاری دانشگاه پیام‌نور مرکز خوی، با عنوان «سعدیِ شعر و سخن» در سالن آمفی‌تئاتر این دانشگاه برگزار شد.

در این نشست، شهریار حسن‌زاده با موضوع «شاخصه‌های زندگی در غزلیات سعدی» و فاطمه گلوانی با محور «سعدی و نظریات روان‌شناسی» به ایراد سخن پرداختند. در ابتدای برنامه نیز معاون دانشگاه پیام‌نور مرکز خوی، ضمن خوش‌آمدگویی، بر اهمیتِ پاسداشتِ مفاخر ادبی کشور تأکید کرد.

در ادامه، جمعی از شاعران و هنرمندان شهر خوی از جمله هاشم عابدی، وحید حیاتلو، هانیه چهره‌آرا و هنرمند نونهال، سلینا بیات به اجرای برنامه‌های ادبی و هنری پرداختند⁣.



#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…
Subscribe to a channel