💚 🤍 ❤️ همه عالم تن است و ایراندل این کانال دغدغهاش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
🎥 سروش صحت در گفتگو با دکتر بئاتریس سالاس - مترجم شاهنامه به زبانِ اسپانیولی و مدرس دانشگاه - در واکنش به این موضوع که تاکنون، کمتر سراغِ مطالعۀ شاهنامۀ فردوسی رفته، این رباعی را خواند:
اِی در طلبِ گرهگشایی مُرده
در وصلِ فتاده، وَز جدایی مُرده
اِی بر لبِ بحر، تشنه در خواب شده
اِی بر سر گنج، وَز گدایی مُرده
ایرانیان، گنجِ کُهن و باارزشی به نامِ شاهنامۀ فردوسی دارند:
حماسۀ ملّی ایران و حافظۀ فرهنگی و تاریخی ما ایرانیان
@IranDel_Channel
💢
🎥 غزلی از حافظ شیرازی با خوانش رشید کاکاوند
تا زِ میخانه و مِی، نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگَهِ رِندانِ جهان خواهد بود
برو اِی زاهدِ خودبین که زِ چشمِ من و تو
رازِ این پرده، نهان است و نهان خواهد بود
تُرکِ عاشقکُشِ من، مست بُرون رفت امروز
تا دگر خونِ که از دیده، روان خواهد بود
چشمم آن دَم که زِ شوقِ تو نَهَد سر به لَحَد
تا دَمِ صبحِ قیامت، نگران خواهد بود
بختِ حافظ گر از اینگونه مدد خواهد کرد
زلفِ معشوقه به دستِ دگران خواهد بود
حافظ شیرازی
@IranDel_Channel
💢
🎥 اجرای سرود «ای ایران» در جشنِ سدۀ شهر زنجان
جشنِ سده در شهر تاریخی و باشکوه زنجان به همتِ ایراندوستانِ زنجانی و روزنامۀ «زنگان امروز» در شامگاه دهم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی برگزار شد.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 جشنِ ملّی سده، فرخنده و گرامی باد
تصویر مربوط به نگارۀ جشن سده، اثری از سلطان محمد تبریزی
شاهنامۀ شاه تهماسبی، محفوظ در موزۀ متروپولیتن نیویورک
یادگاری از مکتب تبریز
🔴 جشنِ سده در اشعار سه شاعر بزرگِ ایران؛ سه شاعر از شمالغرب ایرانزمین (آذربایجان و اران و شروان)
قطران تبریزی:
خجسته جشن سده بر تو شاه فرخ باد
میان کفه عمر تو سنگ ده صده باد
نظامی گنجهای:
به نوروز جمشید و جشن سده
که نو گشتی آیین آتشکده
خاقانی شروانی:
چون دیدمش که عید سده داشت چون مغان
آتش ز لاله برگ و چلیپا ز عنبرش
آن آتشی که قبلهٔ زردشت و عید اوست
میدیدمش ز دور و نرفتم فراترش
شبهای سده زلف مغانفش داری
در جام طرب بادهٔ دلکش داری
تو خود همه ساله سدهٔ خوش داری
تا زلف چلیپا و رخ آتش داری
@IranDel_Channel
💢
🎥 واکاوی ریشه و فلسفۀ جشنِ سده | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح میدهد
بُنمایه:
Mary Boyce, “Rapithwin, Nō Rüz and the Feast of Sade”
Mary Boyce, “Iranian festivals”
Anna Krasnowolska, “Sada Festival”
شاهنامۀ فردوسی
@IranDel_Channel
💢
🔴 کارگاه شاهنامهخوانی تبریز (بصورت برخط و مجازی)
نشست صد و هجدهم
و همزمان با شبِ جشنِ ملّی سده، جشن به یادگار مانده از هوشنگ پیشدادی، پادشاه اساطیری ایران
زمان:
چهارشنبه دهم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ بیست
سخنران: ماندانا تیشهیار، دکترای روابط بینالملل
[موضوع سخنرانی: قفقاز در شاهنامه]
آموزگار: جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
[دستور کار: شرح بیتهای دیباچه]
شاهنامهخوان: طاهره بهرامی، نقال شاهنامه
[خوانشِ دیباچۀ شاهنامه]
با همکاری:
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی
خِرَدسرای فردوسی
بنیاد فردوسی توس
کانون شاهنامۀ فردوسی توس
باشگاه شاهنامهپژوهان
رادیو شاهنامه
انجمن دوستداران شاهنامۀ البرز (اشا)
انجمن افراز
🔴 کارگاه شاهنامهخوانی تبریز، بصورت مجازی و برخط، در بسترِ «گوگلمیت» برگزار خواهد شد.
برای ورود به کارگاه، روز چهارشنبه دهم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت ۲۰ از «اینجا» وارد شوید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 اشتباه وزیر نیرو یا چالش حکمرانی؟
✍️ احسان هوشمند
ایرانِ امروز با چالشهای بسیار بزرگی دست به گریبان است. هر یک از این چالشهای سهمناک برای ایجاد مسائل و مشکلات بزرگتر، ایفاگر نقش مهمی است. بیکاری گسترده یا گرانی مسکن، کاهش شتابان ارزش پول ملی، تورم، گرانی و فساد از چالشهای امروز ایران ماست. این مسائل اجتماعی و اقتصادی خود منشأ آسیبها و مسائل بزرگ دیگری است. مسئلۀ محیط زیست، فرسایش خاک، خشکسالی و بهرهبرداری نادرست از آبهای زیرزمینی یکی از چالشهای اساسی ایران است و این مسئله خود بهوجودآورندۀ مسائل بزرگتری برای شهروندان ایرانی است. اما باید دقت کرد ظهور و استمرار این ابرچالشها و مسائل و معضلات، تحت تأثیر متغیرهای زیادی قرار دارد که مهمترین آن، شیوه حکمرانی در کشور است. به سخن دیگر، بروز بسیاری از ابرچالشها و چالشهای پیشروی کشور و ناترازیها، معلولِ شیوه و نوع حکمرانی است. یکی از نمونههای عجیب، بارز و نگرانکنندۀ این موضوع، یعنی شیوۀ حکمرانی کشور، خود را در سخنان رئیسجمهوری در جمع استانداران کشور نشان میدهد.
رئیسجمهور در جلسۀ استانداران گفت: «دلمان نمیخواست مازوت بسوزانیم و وزیر نیرو گفته بود اگر دو ساعت خاموشی بدهیم مشکل حل میشود، اما محاسبه درست نبود و متوجه شدیم حتی اگر یک روز هم خاموشی میدادیم مشکل حل نمیشد». این در حالی است که از اواخر آبان با تبلیغات فراوان گفته شده بود دولت با تصمیمی شجاعانه بین خاموشی و سلامت مردم، دومی یعنی حفظ سلامت مردم را انتخاب کرده و دستور قطع مازوتسوزی صادر شده است. برای این منظور، سخنگوی دولت، ایرنا و سایر رسانههای همسو با دولت، بهسرعت دست به کار شدند تا از این اقدام «شجاعانه» استقبال کنند. اما دو ماه پس از دستور توقف مازوتسوزی مشخص شد محاسبات وزیر نیرو درست نبوده و مازوتسوزی همچنان ادامه دارد!
اینکه چرا محاسبهای با این درجه از حساسیت و اهمیت به صورت نادرستی انجام شده، مشخص نیست. از اینکه ارائۀ چنین گزارشی نتیجه سهلانگاری بوده یا یک روال در نظام بوروکراتیک کشور است که آمارها و وضع موجود را مطابق با سلیقه، درخواست و انتظاراتِ مقام بالاتر، تنظیم میکند، در اینجا سخنی گفته نمیشود. بااینحال، تأکید میشود وزارت نیرو به دلیل نوع مأموریت و وظایف قانونی، یکی از مهمترین دستگاههایی است که در ساختار آن نیروی کارشناسی، مهندسان و کارشناسانی فعالیت میکنند که قاعدتاً در تمام فعالیتهایشان با محاسبات دقیق، ریزبینی و حساسیتهای عددی و استفاده از فناوریهای روز به ایفای وظایف محوله میپردازند و اگر در این وزارتخانه چنین خطاهای محاسباتی فاحشی روی میدهد، حق است که مردم و شهروندان نگران این خطاها در سایر دستگاهها باشند.
۱- تصور کنیم ارائۀ نتایج محاسبات به دولت و رئیسجمهور مبنی بر اینکه با دو ساعت قطعی برق میتوان جلوی مازوتسوزی را گرفت، ناشی از اشتباه محاسباتی بوده است. آیا اشتباه محاسباتی مفروض صورتگرفته بر اساس گزارش کارشناسی پژوهشگاهها و مراکز تحقیقاتی و فعالیت کارشناسان وزارت نیرو روی داده یا وزیر خود به محاسبه پرداخته و در نهایت به نتایج اشتباهی رسیدهاند؟ اگر این خطای بزرگ که کشور را درگیر خود کرد، ناشی از اشتباه مراکز علمی، تحقیقاتی و کارشناسی باشد، باید معلوم شود چرا چنین خطایی رخ داده و کجای کار عیب داشته است که به چنین اشتباه بزرگی منجر شده که رئیسجمهور مجبور به عذرخواهی شود؟ آیا تضمینی هست که پیش از این چنین اشتباهات بزرگی روی نداده باشد و در سایر حوزهها مانند بخش آب نیز با چنین اشتباهاتی دست به گریبان نشده باشیم؟ آیا در مراکز مشابه و وزارتخانههای دیگر و سایر دستگاهها و نهادها نیز چنین اشتباهات بزرگی در حوزۀ حکمرانی مسائل کشور اتفاق افتاده است؟ مثلاً آیا دستگاه کرونایاب اعلامی توسط یکی از مسئولان کشور هم ناشی از چنین خطاهایی بود که نتایج بررسی آن به اطلاع شهروندان نرسید؟ دراینباره ضروری است توجه شود که خطاهای بزرگ کارشناسی، پیامدهای بزرگ و مخاطرهانگیزی برای کشور و شهروندان دارد. آیا کسی حاضر به پذیرش مسئولیت چنین خطاهایی هست؟
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 کمی آمار در مورد احزاب (!) مدعی کُردستان؛
«بسوی دیکتاتوری پرولتاریا»
✍️ سالار سیفالدینی
حزب دموکرات کردستان و سازمانهای کومله، حتی نتوانستند در کادر محلی - قومی، تبدیل به یک حزبِ واقعی شوند. رهبرانشان نزدیک به نیم قرن است که تغییر نکرده و از نظر جغرافیایی همگی برخاسته از آذربایجانغربی (آن هم جنوب استان که سورانیاند) هستند. به این ترتیب میبینید که یک امر خاص یا جزئی (در دستگاه نظر هگل) وقتی میخواست خود را در قامتِ «امر عام» بازآرایی کند، چگونه به اجزای بیشتر تجزیه شده است.
کُرد > سورانی> خلق> معتقدین به دیکتاتور پرولتاریا!> حزب.
با اینحساب این احزاب (!) چند درصد از کُردها را ممکن است نمایندگی کنند؟ آیا کرمانجی، گورانی، کلهری، فیلی یا کُردِ شیعه و اهلِ حق را هم نمایندگی خواهند کرد؟ خیر؛ «خلقِ کُردِ کرمانجی سنی» به پژاک میروند!
البته جدای از جنگ داخلی که باعث میشود هر از گاهی بر سر مسائل پوچ، دست به کشتار یکدیگر بزنند (که آخرینش دو سال پیش بود) و جدای از اینکه مثلاً کوملۀ کمونیستی، کوملۀ زحمتکشان را نمایندۀ خود نمیداند و هیچ، حزب دموکرات را والخ... البته همۀ این «رفقا» در عمل برای دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه میکنند که «خلق کُرد...» نقش مهمی باید در احیای دوبارۀ آن داشته باشند.!
این احزاب هیچگاه نمیگویند که نمایندۀ «مردم» هستند بلکه خود را نمایندۀ «خلق» معرفی میکنند. منظور از خلق در ادبیاتِ مارکسیستی، کسانی هستند که به حزبِ کمونیست رأی میدهند و یا به دنبال آرمانِ دیکتاتوری پرولتاریا هستند که شناسۀ آن مفهوم در نوشتار از کُرد (مردم) به «کورد» (خلق) تبدیل شده است.
پیوست:
زادگاه مؤسسینِ کنگرۀ اول و رهبران فعلی کومله میدهد که «سورانی» و اغلب از استان آذربایجان غربیاند:
عباسی، سنندج
ف. سلطانی، مریوان
کریمی، سقز
وطندوست، سنندج
مرادبیگی، بوکان
رحیمی، نقده
ایرج فرزاد، سنندج
ابراهیم علیزاده، مهاباد
عمر ایلخانیزاده، بوکان
عبدالله مهتدی، بوکان
مطالعۀ زادگاه رهبران حزب دموکرات نشان میدهد که همگی متولدِ استان آذربایجان غربیاند:
قاضی محمد، مهاباد
احمد توفیق، مهاباد
م. سراجی، مهاباد
سلیمان معینی، مهاباد
ملاآواره، سردشت
قاسملو، ارومیه
صادق شرفکندی، بوکان
مصطفی هجری، نقده
خالد عزیزی، نقده
ع. حسنزاده، سردشت
@IranDel_Channel
💢
🔴 جلال متینی: یک نفس برای ایران
✍️ حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
این روزها دربارۀ جلال متینی، استادِ توانای ادبیاتِ فارسی و رئیسِ پیش از انقلابِ دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه فردوسی (مشهد) بسیار نوشتهاند. اینکه او را پس از بهمنِ یکهزار و سیصد و پنجاه و هفت [خورشیدی] از دانشگاه، اخراج کردند و حقوق بازنشستگیاش را هم ندادند و جفاهای دیگر در حقش. بعدها به آمریکا رفت و ضمنِ تدریس در دانشگاه برکلی در تدوین دانشنامۀ ایرانیکا به احسان یارشاطر و احمد اشرف یاری میکرد. نشریۀ وزینِ ایرانشناسی را بهراه انداخت و دوستانش میگفتند، با همه کهولت سنی که داشت، خودش یکتنه، کار هر شماره را انجام میداد. اما دلش، جوان بود و دغدغۀ ایران داشت. بویژه نگرانِ همبستگی و هویت ملّی ما و تهدید آن از سوی جریانهای ضدِّ ایرانی بود. در اواخر سال یکهزار و سیصد و هشتاد و دو [خورشیدی] بود که تلفنی با من تماس گرفت و خواست مقالهای در این باب در ایرانشناسی بنویسم. خودش معرفی خوبی از کتاب پانترکیسم جیکوب لاندو (ترجمۀ من) در ایرانشناسی نوشت. از اینکه چرا محمد خاتمی و وزیر خارجهاش - کمال خرازی - در برابر گستاخیهای رهبرانِ رژیمِ باکو علیه ایران موضعی نگرفتهاند، بسیار برآشفته شده بود و مطلبِ مفصلی در این باب نوشت. شگفتا که این زبونی مقاماتِ جمهوری اسلامی در برابر سخنان و مداخلاتِ وقیحانۀ مقاماتِ باکو علیه ایران و ایرانیت همچنان ادامه دارد و اگر کسی (همچون آن مداحِ جوانِ دردمندِ اردبیلی) در صدد پاسخ به گستاخیهای آنان برآید، سیل حملات به او و پوزشخواهیهای زبونانه از حاکمان باکو به نمایش در میآید
🔴 عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
@IranDel_Channel
💢
🔴 بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی برگزار میکند:
شب بزرگداشتِ خاقانی شروانی در تبریز
سخنرانان:
سعیدالله قرهبیگلو
احمد گلی
ابراهیم پوردرگاهی
سعید طرزمی
محمد طاهری خسروشاهی
زمان
پنجشنبه چهارم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت ۱۶
محل:
تبریز، خیابان ثقهالاسلام، کوی سرخاب، خانۀ تاریخی شربتاوغلی، بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 به یادِ عارف قزوینی
نسیمِ صبحدم خیز، بگو به مردمِ تبریز
که نیست خلوتِ زرتشت، جای صحبتِ چنگیز
✍️ آرسام محمودی، کنشگر مدنی و ملّی تبریزی، با انتشار ویدئوی بالا در صفحۀ مجازی خود نوشت:
امشب به یاد عارف و آذربایجان، برنامۀ شمارۀ ۲۴۹ گلهای رنگارنگ را گوش کنید. این تصنیفی است که عارف در زمان حضورش در اسلامبول سروده بود.
ماجرا از این قرار است که عارف به اسلامبول میرود. در آنجا با مشروطهخواهانِ آذربایجانی که تعدادی از آنها از دستِ محمدعلیسلطان فرار کرده بودند و تعدادی دیگر در جریانِ اشغالِ تبریز بدست روسها به عثمانی گریخته بودند، همکلام و همنشین میشود و در جریانِ این همنشینی با تبلیغات و توطئههای «تُرک اوجاقی» آشنا میشود. تشکیلات نژادپرست «تُرک اوجاقی» سازمانی بود متعلق به تُرکان عثمانی که در نشریات و تبلیغات خود، علناً خواستار اشغال تبریز بدست ترکانِ عثمانی بود و سودای الحاق آذربایجان [ایران] به خاک عثمانی را در سر میپروراندند. همین باعث خشمِ مشروطهخواهان آذربایجانی ساکن در اسلامبول میشود. فارغ از پاسخهایی که خود وطنخواهانِ آذربایجانی ساکن در استانبول به جراید اسلامبول میدهند، از عارف میخواهند تا چند تصنیف برای آذربایجان بسازد. عارف هم تصنیف «چه شورها» (تصنیف شمارۀ ۱۶ دیوانش) را در اسلامبول میسازد. عارف بعدها با دعوت دوستان تبریزیاش به تبریز میرود و این تصنیف را در خود تبریز اجرا میکند. اجرایی که با شور و حرارت در جراید وقت تبریز و نشریاتی که توسط روشناندیشانِ آذربایجانی در اروپا منتشر میشد، انعکاس یافت و خشم جراید نژادپرستِ عثمانی را برانگیخت. این تصنیف توسط اقبالآذر و بنان هم اجرا شده است.
عکسی هم که ملاحظه میکنید متعلق به ابوالحسنخان اقبال آذر (استاد آذربایجانی موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران) بوده و از میان عکسها و مدارک او در تبریز پیدا شده و در کتاب «اخبار عارف قزوینی در مطبوعات» نوشته مهدی نورمحمدی منتشر شده است.
نمیتوانم با اطمینان بگویم اما گفته میشود اصالت عارف قزوینی هم به آذربایجان و مراغه میرسد.
نوایی که میشنوید اورتور یا پیشدرآمد همان تصنیف «چه شورها» است که در برنامۀ شمارۀ ۲۴۹ گلهای رنگارنگ نواخته شد و یکی از زیباترین اورتورهای موسیقی ایرانی است. به علت محدودیت اینستاگرام نتوانستم کل برنامه را قرار دهم. اگر توانستید امشب که سالروز درگذشت عارف است، از طریق اینترنت، برنامۀ شمارۀ ۲۴۹ گلهای رنگارنگ را به یاد او گوش کنید.
🔴 برنامۀ شمارۀ ۲۴۹ گلهای رنگارنگ را از «اینجا» بشنوید.
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ جلال متینی
آه از آن رفتگان بیبرگشت...
✍️ بهروز حسینی
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در مشهد زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملکالشعرا بهار، جلالالدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجۀ عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمتهایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایرانشناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریۀ ایرانشناسی و ایراننامه در خارج از کشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایرانشناسی سدۀ اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود، چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم میزد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پانتُرکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پانتُرک جواب میداد. بهترین و جامعترین اثر تحقیقی دربارۀ شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطورهپردازیها دربارۀ مصدق را به چالش کشید. در سالهای غربت کتابی کوچک و کمحجم دربارۀ شریعتی نگاشت و پنبۀ این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بیمهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقالههای ایرانشناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار میداد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانۀ دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشتههایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه میداشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شمارههای ایرانشناسی به زعممن بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعهای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#یادها
@IranDel_Channel
💢
🔴 یکم بهمنماه، روز بزرگداشت خاقانی شروانی
محمود فتوحی - استاد بازنشستۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد - در ستایش استاد عباس ماهیار، خاقانیشناس برجسته مینویسد:
«همواره حسرتی از کلاس خاقانی استادنا به دلم مانده و پرسشی در ذهنم نشانده که چرا استادنا شاگردانش را به دانش ایرانشهری و تعلق خاطر خاقانی به مفهومِ ایران، رهنمون نمیگردید. البته که در آن روزان پر التهاب، طرح چنین درونمایهای خالی از مخاطره نبود. برای کسی موضوعیت نداشت اگر میگفت «خاقانی، بزرگپردازندۀ ایدۀ ایران در آذربایجان است». پس از توس و دیگر مناطق خراسانِ سدۀ چهارم و پنجم، ایدۀ ایران را مردان بزرگ آذربایجان در سدۀ ششم پروریدند و به جان برکشیدند. قطران تبریزی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، ابو العلاء گنجوی، فلکی شروانی و دیگر شاعران مکتب آذربایجان بیشترین سهم را در بازآوردن و فربهیدنِ مفهوم ایران دارند. در آن زمان هنوز نه در اصفهان شعر فارسی نمودی داشت و نه در شیراز و کرمان. اندیشۀ ایرانشهری و زبان پارسی دری نخست در شعر خراسان برآمد و قرن بعد در شروان و تبریز و گنجۀ آذربایجان اوج گرفت.»
🔴 بُنمایه: کانال آذریها
@IranDel_Channel
💢
🔴 یکم بهمن ماه روز بزرگداشتِ خافانی شروانی
افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی، متخلّص به خاقانی (۱۱۲۰ میلادی در شروان – ۱۱۹۰ میلادی در تبریز) از جملهٔ نامدارترینِ شاعرانِ ایرانی و بزرگترین قصیدهسرایانِ تاریخ شعر و ادبِ فارسی بهشمار میآید. از القاب مهم وی حَسّان العجم است. آرامگاه وی واقع در آرامگاه سرخاب (مقبرهالشعرا) شهر تبریز است.
🔴 قصیدۀ «ایوانِ مداین»
این قصیده هنگام عبور خاقانی شروانی از کنار بقایای تاقِ خسرو (طاق کسری) در تیسفون (پایتخت ایرانِ ساسانی) سروده شده است.
[خوانش چامه: فریدون فرخاندوز ]
هان! ای دلِ عبرتبین! از دیده عِبَر کن! هان!
ایوانِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!
یکره ز لبِ دجله منزل به مدائن کن
وز دیده دُوُم دجله بر خاکِ مدائن ران
خود دجله چنان گرید صد دجلهٔ خون گویی
کز گرمیِ خونابش آتش چِکَد از مژگان
بینی که لبِ دجله چون کف به دهان آرد؟
گویی ز تَفِ آهش لب آبله زد چندان
از آتشِ حسرت بین بریان جگرِ دجله
خود آب شنیدهستی کآتش کُنَدش بریان
بر دجله گِری نونو! وز دیده زکاتش ده
گرچه لبِ دریا هست از دجله زکاتاِستان
گر دجله درآمیزد بادِ لب و سوزِ دل
نیمی شود افسرده، نیمی شود آتشدان
تا سلسلهٔ ایوان بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان
گهگه به زبانِ اشک آواز ده ایوان را
تا بو که به گوشِ دل پاسخ شنوی ز ایوان
دندانهٔ هر قصری پندی دهدت نو نو
پندِ سرِ دندانه بشنو ز بُنِ دندان
گوید که تو از خاکی، ما خاک توایم اکنون
گامی دو سه بر ما نِه و اشکی دو سه هم بِفْشان
از نوحهٔ جغدالحق ماییم به دردِ سر
از دیده گلابی کن، دردِ سرِ ما بنشان
آری! چه عجب داری؟ کاندر چمنِ گیتی
جغد است پیِ بلبل؛ نوحهست پیِ الحان
ما بارگهِ دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصرِ ستمکاران تا خود چه رسد خِذلان
گویی که نگون کردهست ایوانِ فلکوش را
حکمِ فلکِ گردان؟ یا حکمِ فلکگردان؟
بر دیدهٔ من خندی کاینجا ز چه میگرید؟
خندند بر آن دیده کاینجا نشود گریان
نی زالِ مدائن کم از پیرزنِ کوفه
نه حجرهٔ تنگِ این کمتر ز تنورِ آن
دانی چه؟ مدائن را با کوفه برابر نه!
از سینه تنوری کن وز دیده طلب طوفان
این است همان ایوان کز نقشِ رخِ مردم
خاکِ درِ او بودی دیوارِ نگارستان
این است همان درگه کاو را ز شهان بودی
دیلم مَلِکِ بابِل، هندو شهِ ترکستان
این است همان صفّه کز هیبتِ او بردی
بر شیرِ فلک حمله شیرِ تنِ شادروان
پندار همان عهد است، از دیدهٔ فکرت بین!
در سلسلهٔ درگه، در کوکبهٔ میدان
از اسب پیاده شو، بر نَطعِ زمین رُخ نِه
زیرِ پیِ پیلش بین شهمات شده نُعمان
نی! نی! که چو نُعمان بین پیلافکنِ شاهان را
پیلانِ شب و روزش کُشته به پیِ دوران
ای بس شهِ پیلافکن کافکنْد به شهپیلی
شطرنجیِ تقدیرش در ماتگهِ حِرمان
مست است زمین زیرا خوردهست بهجای می
در کاسِ سرِ هُرمُز، خونِ دلِ نُوشِروان
بس پند که بود آنگه بر تاجِ سرش پیدا
صد پندِ نو است اکنون در مغزِ سرش پنهان
کسری و ترنجِ زر، پرویز و به زرّین
بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
پرویز به هر خوانی زرّینتره گستردی
کردی ز بساطِ زر، زرّینتره را بستان
پرویز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو
زرّینتره کو برخوان؟ رو «کَم تَرَکوا» برخوان
گفتی که کجا رفتند آن تاجوران اینک؟
ز ایشان شکمِ خاک است آبستنِ جاویدان
بس دیر همی زاید آبستنِ خاک، آری
دشوار بود زادن، نطفه ستدن آسان
خونِ دلِ شیرین است آن می که دهد رَزبُن
ز آب و گِلِ پرویز است آن خُم که نهد دهقان
چندین تنِ جَبّاران کاین خاک فرو خوردهست
این گرسنهچشم آخر هم سیر نشد ز ایشان
از خونِ دلِ طفلان سرخابِ رخ آمیزد
این زالِ سپید ابرو، وین مامِ سیهپستان
خاقانی ازین درگه دریوزهٔ عبرت کن
تا از درِ تو زینپس دریوزه کند خاقان
امروز گر از سلطان رندی طلبد توشه
فردا ز درِ رندی توشه طلبد سلطان
گر زادِ رهِ مکه تحفهست به هر شهری
تو زادِ مدائن بَر تحفه ز پیِ شروان
هرکس بَرَد از مکّه سبحه ز گِلِ جمره
پس تو ز مدائن بَر سبحه ز گلِ سلمان
این بحرِ بصیرت بین! بیشربت از او مگذر
کز شطّ چنین بحری لبتشنه شدن نتوان
اِخوان که زِ راه آیند، آرند رهآوردی
این قطعه رهآورد است از بهرِ دلِ اِخوان
بنگر که در این قطعه چه سحر همی راند
معتوه مسیحا دل، دیوانهٔ عاقل جان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🎥 داروین صبوری، جامعهشناس، از ضرورتِ نهادهای لیبرال میگوید و دموکراسی فقط ابزارِ انتقالِ حکومت است و نه چیزی بیشتر.
بدون نهادهای لیبرال، دموکراسی به ضدِّ آزادی و تجدّد تبدیل میشود.
@IranDel_Channel
💢
🎥 ابراهیم حقیقی:
انسان با حافظهاش، زندهست؛ حافظه را که از او بگیری، یک کالبد بیشتر نیست.
انسان بدون حافظهاش، هیچ است؛ یک ملت هم همینطور است.
یک ملت هم با حافظۀ فرهنگیاش، زندهست که اگر آن را ازش بگیری، قطعاً نابود میشود؛ نه تنها فرهنگش، بلکه خودش هم از جهان محو میشود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 از «قاضی محمّدِ ما و ایران» تا «قاضی محمّدِ دیگران»!
🔴 آیا جریانِ وابسته به شوروی قابل دفاع است؟
✍️ حسین نورینیا
برشهایی از یادداشت:
– آقای صالحنیک بخت، وکیل دادگستری، در کانال تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «مقاومت، میراث درایت و تدبیر پیشوا» به مناسبت دوم بهمن، هفتادوهشتمین سالروز اعلام جمهوری مهاباد منتشر کرد و به ستایش از قاضی محمد و اعلام جمهوری مهاباد پرداخته است. او در این یادداشت با اشاراتی غیرحرفهای و برخی خطاهای آشکار تاریخی و به دور از واقعیتِ اجتماعی و فرهنگی و نادیدهگرفتن مناسباتِ اجتماعی آن دوران در مناطقِ کُردنشین ایران و چشمبستن بر اسناد و مدارک متقن تاریخی، تلاش کرده قاضی محمد را رهبر و پیشوای کُردهای ایران، خطاب کند!
– یادداشت صالح نیکبخت به نحوی تنظیم شده که گویی با سقوط حکومت پهلوی اول با آغاز جنگ جهانی دوم و بروز هرجومرج در نقاط مختلف کشور، «ژ کاف» در همان سال برای ایجاد نظم شکل گرفت. درصورتیکه «ژ کاف» یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۱ و با حضور تعدادی از اعضای حزب هیوا از کُردهای عراق – نه به صورت خودجوش و برآمده از ارادۀ مردم مهاباد – و بدون حضور و نقشآفرینی قاضی محمد، فعالیتش را شروع کرد.
– همدلی صالح نیکبخت با تأسیس حزب دموکرات کردستان و قاضی محمد و خطابکردن او بهعنوان رهبر و پیشوای کُردهای ایران، گویی حکایت از علاقۀ شخصی دارد؛ نوعی علاقه که به تعمیمِ ناروا انجامیده است! بخش بزرگی از کُردهای ایران در آن دوره، قاضی محمد را نمیشناختند و بسیاری نیز اقدامات او را ادامۀ سیاست حزب توده در راستای پیگیری منافع شوروی استالینی میدانستند.
فراموش نکنیم که فرقۀ دموکرات آذربایجان با تبدیل کمیتۀ ایالتی حزب توده در تبریز به آن فرقه شکل گرفت و نیز این حزب (توده) در همان ابتدا از حرکت قاضی محمد حمایت جدی و همهجانبه کرد. مشخص نیست که آقای نیکبخت براساس کدام مطالعات تاریخی و اسناد موجود – به غیر از اسناد حزبی – قاضی محمد را پیشوای کُردهای ایران مینامد؟! از یک سو، جمهوری قاضی محمد تنها بر بخشهایی از منطقۀ مکریان (مهاباد و بوکان) که زیر چکمههای ارتش سرخ استالین بود، سلطه یافت و از سوی دیگر، او حتی نتوانست بر سردشت و پیرانشهر تسلط پیدا کند.
در آن زمان دو شهر مهاباد و بوکان کمتر از ۲۰ هزار نفر جمعیت داشتند. در سنندج که بزرگترین شهر سنینشین کُردهای ایران است، شخصیتهای ذینفوذی مانند آیتالله شیخ محمد مردوخ و آصف و دیگران، قاضی محمد را محکوم کردند و جمهوری او را نپذیرفتند. علاوه بر اینکه هم در آن تاریخ و هم در دورههای بعد، اکثریت کُردهای ایران همواره در مقابل جریانهای تجزیهطلب، مقاومت کردند و جانفشانیها داشتند. تعداد کشتهشدههای کُرد از حملات احزابِ دموکرات و کومله بیش از کشتههای دیگر نقاطِ ایران است.
– صالح نیکبخت به دلیل تسلطنداشتن به منابع تاریخی مدعی است که معتمدان مهاباد برای جلوگیری از اعدام قاضی محمد، نامهای به محمدرضا شاه نوشتند، درحالیکه اسناد منتشرشده، عکس این را نشان میدهد و افراد شاخصی از معتمدان مهاباد در نامههای پرشمار و پر امضا خواهان اعدام قاضیها بودند.
– ما با دو قاضی محمد مواجه هستیم: نخست آنکه او از خاندانی محترم در مهاباد برخاسته بود. تبار آنها گرجستانی و از مسیحیانِ مهاجرِ گرجستان بود که در دورۀ شاه تهماسب به مکریان کوچ کرده و در مهاباد ساکن شده بودند. پس از آن با خوشنامی در این منطقه زیستند و روابط نزدیکی با حکومت داشتند. قاضی محمد به جز نقش مشهودی که خاندان او در انقلاب مشروطه و ترویح ایدههای مشروطهخواهی و مبارزه با استبداد داشت و بعدها نیز تعدادی از نزدیکانش به دست اسماعیل آقای سیمیکو کشته شدند، یکی از معتمدان رضا شاه به شمار میرفت. انتخاب او به ریاست آموزش و معارف مهاباد و سپس جمعیت شیر و خورشید تصادفی نبود. اختصاص بودجه و حقوق فوقالعاده از طرف دولت و ژاندارمری برای قاضی محمد تا روز آخر زندگی و نیز بخشیدن زمینهای فراوان به این خانواده از طرف رضا شاه و تبدیل آنها به یکی از زمینداران بزرگ منطقه بر اهالی مهاباد پوشیده نیست. اگر عکس سفر رضاشاه به مهاباد را دیده باشید، شخص قاضی محمد چند متر پیشاپیش جمعیت استقبالکننده از رضا شاه حضور دارد؛ به عبارتی او مهمترین شخصیت مورد تأیید حکومت رضا شاه در منطقه بود. حتی انتخاب صدر قاضی برای مجلس چهاردهم در سال ۱۳۲۲ بهواسطۀ نظر دولت در تهران بود. تا اینجا قاضی محمد، «قاضی محمّدِ ما و ایران» است. اما پس از سفر او به شوروی و پوشیدن لباس نظامیان ارتش سرخ شوروی نشان داد از دوم بهمن ۱۳۲۴ به «قاضی محمّدِ دیگران»، تبدیل شده است. ای کاش چنین نمیشد و قاضی محمّد همچنان برای ایران میماند.
🔴 این یادداشت را بطور کامل در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🎥 برپایی آتشِ جشنِ سده در شهر تاریخی و باشکوه زنجان، به همتِ ایراندوستانِ زنجانی و روزنامۀ «زنگان امروز»
شامگاه دهم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
(آبانروز از بهمنماه)
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 جشن سده
✍ میلاد عظیمی
ملکالشعرا بهار، مخالفِ شاه شدن رضاخان بود. تیغ مخالفان نبرید و رضاخان، شاه ایران شد. در نوروز ۱۳۰۵ [ملکالشعرای] بهار در نخستین مراسمِ سلامِ نوروزی شاه جدید شرکت کرد و منظومۀ چهار خطابه را خواند؛
شعری بلیغ در مدیح شاه و اندرز به او؛ اندرزهایی که به یک معنا فهرست بالابلند کتابِ آرزوهای بهار برای ایران بود:
قانون، آزادی، فرهنگ، آسایش، صحت، امنیت، رفاه، دفع اجانب.
یکی از آرزوها و خواستههای بهار از شاهِ تازهنفس، «شادی» بود:
"بهر وطن عیش و خوشی کن درست."
به شاه پیشنهاد کرد برای شاد کردن مردم، جشنهای کهن ایرانی را زنده و نو کند. به یادِ شاه آورد که در ایران کهن روزهای ماه اسم داشت. مثلاً شانزدهم هر ماه روزِ مهر بود. وقتی روز مهر در ماه مهر میرسید جشن میگرفتند؛ جشن بزرگ مهرگان که تا مدتها پس از اسلام هم برگزار میشد.
.
بهار از شاهِ نو میخواهد جشنهای کهن را نو و زنده کند تا زندگی مردم ایران در جشن و شادی مستمر و مکرر غوطه بخورد. تا مردم گرد هم بیایند و دست بیفشانند و پای بکوبند و از ته دل بخندند. شاعرِ ایران خوب میدانست تنها مردمی که شاد و امیدوار هستند، میتوانند دست در دست هم دهند به مهر و میهن خویش را کنند آباد.
نو شود اعیاد و رسوم کهن
خلق به هر جشن کنند انجمن
تازه شود جشن خوش مهرگان
آن که شد از غفلت ترک از میان
آتش جشن سده روشن شود
شهر ز بهمنجنه گلشن شود
روز چو با ماه برابر شدی
بودی جشنی و مکرّر شدی
پادشها! عیش وطن عیش تُست
بهر وطن عیش و خوشی کن درست
گوی که اعیاد کهن نو کنند
یاد ز عهد جَم و خسرو کنند
و نمیدانم چرا رضاشاه این کار را نکرد؟
در شاهنامۀ فردوسی «مهر[گان] و نوروز و جشن سده» کنار هم آمده و این معنا دارد. اصلاً کابوس بود که یک روز در ایران «نه نوروز ماند نه جشنِ سده».
امیدوارم زنده باشم و روزی را ببینم که مردم ایران، مهرگان و سده را جشن میگیرند. جشنی ملی و بزرگ و همگانی. تا هر سال در «سدۀ فرخ روز دهم بهمن ماه» (فرخی) به پیشباز نوروز برویم. تا به قول منوچهری «جشن سده، طلایۀ نوروز و نوبهار» ما باشد. تا در شبهای سرد و تیرۀ زمستان، با خیره شدن در آفاق فرّ و فروغ آتش سده، دلگرم به نوروز و نوبهاری باشیم که خواهد آمد. چون درختی اندر اقصای زمستان که خواب آفتاب و برگ و شکوفه و پرستو میبیند. رؤیای روزِ بهی.
🔴 پینوشت:
ویدئوی پیوست، مستندی قدیمی از برگزاری جشن سده در کرمان
مستند «جشن سده»
سده در میان زرتشیان کرمان
سازنده: منوچهر عسگرینسب
نویسنده متن: محمدرضا اصلانی
سال ۱۳۴۶ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
🔴 بزرگداشت زندهیاد استاد دکتر عباس زریاب خویی
همزمان با سیامین سالِ درگذشتِ استاد
با حضور:
تقی پورنامداریان
علی بهرامیان
مهران اسماعیلی
مرتضی هاشمیپور
بهرام پروین گنابادی
زمان:
شنبه سیزدهم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت شانزده
محل:
تهران، خیابان نجاتالهی (ویلا)، بوستان ورشو، خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، تالارِ فردوسی
برنامه به صورت حضوری برگزار میگردد و شرکت برای همگان، آزاد و رایگان است.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🎥 جشن سده چیست و چه اهمیتی دارد؟
در این ویدیو، استاد ابراهیم پورداوود دربارۀ «جشن سده» توضیح میدهد.
ابراهیم پورداوود، نخستین مترجمِ اوستا به زبان فارسی و استاد فرهنگِ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران (زادۀ ۱۲۶۴ خورشیدی در رشت و درگذشتۀ ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران)
@IranDel_Channel
💢
🎥 علتِ اهمیت شاهنامه فردوسی برای ملت ایران از منظر زندهیاد استاد مجتبی مینُوی
🔴 ششم بهمنماه، سالروز درگذشتِ استاد مجتبی مینوی طهرانی (۱۲۸۲ - ۱۳۵۵ خورشیدی)، ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم برجستۀ ایرانی است.
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🎥 شاهنامهخوانیِ بانوی تبریزی
ضحّاک؛
پادشاهی ضحاک هزار سال بود
براساسِ شاهنامه فردوسی، ویرایشِ دوم استاد جلال خالقی مطلق
شاهنامهخوان:
فاطمه تمجیدی
(کارگاه شاهنامهخوانی تبریز)
@IranDel_Channel
💢
⚫️ درگذشت دکتر جلال متینی
✍️ میلاد عظیمی
دکتر جلال متینی، دوستِ ایران، دلسوزِ ایران، مدافعِ ایران، استادِ اصولمدارِ دانشگاه، محققِ برجسته، مصحح باکفایت چند متنِ مهم پارسی، شاهنامهشناس و پژوهندۀ ادبِ حماسی، متخصص متتبع مباحثِ رسمالخط نسخههای کهن و شناسندۀ استادِ خصیصههای دستوری، لغوی و سبکیِ متونِ منثورِ ادوارِ اولیۀ نثر فارسی، مدیرِ مجلاتِ ممتازِ ایراننامه و ایرانشناسی و رئیس پیشینِ دانشگاه فردوسی مشهد روی به خاک فرو پوشید؛ در غربت و «به دور از ایرانِ اهورایی که آن را تا حدِّ پرستش، دوست میداشت و ارج مینهاد». دیر بماند و به فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی فایدتها رساند. نامِ نیک ببُرد. یادش زنده بماناد.
ایراننامه و ایرانشناسیِ متینی در دورانی که ملیتِ ایرانی، خوار شمرده میشد، پشتیبانِ هویتِ ملّی ایران و آداب و مناسکِ ملّی از راه نشر مطالبِ علمی و تحقیقی بود. ایران را در قلمرو تاریخی و فرهنگی و تمدنی آن به جا میآورد. هر شماره، مقالهای دربارۀ شاهنامه و ادبیاتِ حماسی ایران داشت؛ شاهنامه به مثابت وطن؛ شاهنامه به مثابت دژ؛ شاهنامه به مثابت چراغ.
در تاریخ مطبوعاتِ ایران، ایراننامه و ایرانشناسیِ متینی در صفِ اولِّ نشریاتی قرار دارد که بیلکنت و بیدریغ از زبان فارسی با توجهی هوشیارانه به تأثیر آن بر وحدت و انسجامِ ملی، پشتیبانی علمی کردهاند.
متینی را با عشقِ شگرفش به ایران به یاد خواهم آورد. او را با مقالاتش دربارۀ آذربایجان و اران و ایران در گذر روزگاران و مویهاش بر فتح ایران بر دست تازیان به یاد خواهم آورد؛ به عشقش به نوروز، به نگاهش به روستاها به عنوان کانونی برای حفظِ فرهنگِ ملی، به اهتمامش به قلمرو تاریخی و تمدنی ایران، به غیرتش به زبان فارسی و به شیفتگیاش به شاهنامه.
مکتوباتش دلم را گرم میکند.
روانش از بارانِ آرامش ایزدی سیراب باد که در دفاع از منافع ملی ایران، مردی با اصول بود. وقتی سخن از دفاع از حقوقِ ایران و بخصوص تمامیتِ ارضی به میان بود به قول خودش در برج عاج نمینشست و ملاحظهکار و محافظهکار نمیشد. به میدان میآمد و حرف خود را شجاعانه میزد. از مستشرقِ فرنگی تا روشنفکر چپ تا حواری مصدق تا فلانی پانترک تا دیگری و دیگری، آماجِ نقدهای صریحِ «دشمنتراشانهاش» بودند.
متبرک باد، آن مقالات روشنی که دربارۀ نجات آذربایجان از چنگِ فرقۀ پیشهوری نوشته است. متبرک باد، عشق او به ایران و غیرت او به تمامیت ارضی ایران. متبرک باد نام او.
🔴 یادداشتِ مفصلترِ میلاد عظیمی را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 موسیقی و ادبیاتِ ایران
🎙 گلهای رنگارنگ، برنامۀ شمارۀ ۲۴۹
با همکاریِ غلامحسین بنان، مرتضی محجوبی
ترانهسرا و آهنگساز در دستگاه شور: عارف قزوینی
تنظیمکننده: جواد معروفی
رهبر ارکستر: روحالله خالقی
گوینده: روشنک
@IranDel_Channel
💢
🔴 کارگاه شاهنامهخوانی تبریز (بصورت برخط و مجازی)
نشست صد و هفدهم
زمان:
چهارشنبه سوم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ بیست
سخنران: سید مهدی سیدی فرخد، شاهنامهپژوه و پژوهشگر ادبیات و تاریخ
[موضوع سخنرانی: گزارش حضور یزدگرد سوم ساسانی و اعقاب او در شهر مَرو به روایت شاهنامه]
آموزگار: جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
[دستور کار: شرح بیتهای دیباچه]
شاهنامهخوان: فاطمه تمجیدی
[خوانشِ دیباچۀ شاهنامه]
با همکاری:
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی
خِرَدسرای فردوسی
بنیاد فردوسی توس
کانون شاهنامۀ فردوسی توس
باشگاه شاهنامهپژوهان
رادیو شاهنامه
انجمن دوستداران شاهنامۀ البرز (اشا)
انجمن افراز
🔴 کارگاه شاهنامهخوانی تبریز، بصورت مجازی و برخط، در بسترِ «گوگلمیت» برگزار خواهد شد.
برای ورود به کارگاه، روز چهارشنبه سوم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت ۲۰ از «اینجا» وارد شوید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 مستند «جهان ایرانی در قفقاز»
مستند ۱۰ قسمتیِ «جهان ایرانی در قفقاز»، اثری پژوهشی و ارزشمند است که به بررسی تأثیرات ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران و قفقاز میپردازد. این مستند با نظارت علمی استاد کاوه بیات ساخته شده است.
جهان ایرانی در قفقاز با نگاهی تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، تأثیرات عمیق فرهنگ و تمدن ایرانی را در مناطقی همچون داغستان، چچن، اوستیا، تفلیس و ایروان مورد تحلیل قرار میدهد.
این مجموعه با بهرهگیری از مصاحبه با کارشناسان و استادان مختلف و بازدید از مکانهای تاریخی، تصویری جذاب و جامع از تعاملات و تأثیرات ایران در این منطقه ارائه میدهد.
پژوهشگران این #مستند عبارتاند از:
مهدی حسینی تقیآباد
احسان هوشمند
علی کالیراد
علی علیبابایی درمنی
سید سعید جلالی
حسین نورینیا
🔴 مشاهده تمام قسمتها در یوتیوب:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم
قسمت ششم
قسمت هفتم
قسمت هشتم
قسمت نهم
قسمت دهم
@IranDel_Channel
💢
🔴 «جاهلی» در عرصۀ سیاست
✍️ بهروز حسینی
سی دی ماه سالروز درگذشت اولین نخستوزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه در رشتۀ مهندسی فارغالتحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایهگذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. در زمان [محمد] مصدق، معاونِ وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق با گماردنِ وی به وزارت فرهنگ، مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانشآموزانِ دختر، لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیریهای مذهبی شدیدی اعمال نمود. از مؤسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رأی به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمتجو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزتالله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که در زندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیمِ پیشین کسبوکارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. در هنگام انقلاب اگرچه دوست و یار قدیمی بختیار بود ولی نخستوزیری دولت انقلابی را پذیرفت. از اقدامات مشعشع وی در زمان دولتش، لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلاً پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مؤمنانِ خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در ۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نمایندۀ مجلس شد و در سال ۶۴ هم برای ریاستجمهوری اسم نوشت که رد صلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی را بنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان در جواب گفته بود: "من هنوز زنم را دوست دارم!" (کنایه به جدایی مریم عضدانلو از ابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاستورزی مؤمنانه درآخر عمر در سخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء، به این نتیجه رسید اصولاً اسلام برنامهای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همهچیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. از همین روی باستانی پاریزی وی را "مؤمنِ آلهندسه" نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینۀ آزادی های اجتماعی داشت. با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سختگیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل از اسمش میآورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. در بانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه، افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد. نادانی سادهل بود.
🔴 بُنمایه: کانال تلگرامی نویسنده
🔴 پینوشت:
بازنشرِ یک یادداشت به معنای تأیید کلِّ محتوای آن و تأیید تمام مواضعِ نویسندۀ یادداشت نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 پرسشهایی دربارۀ نشستِ ائمۀ جمعه شمالغرب
✍️ احسان هوشمند
در روزهای گذشته نشست چهار نفر از ائمۀ جمعه مراکز استانهای شمالغرب در تبریز برگزار شد. این نخستین بار نیست که جلسۀ ائمۀ جمعه چهار استان شمالغرب برگزار میشود. در جلسۀ اخیر ائمۀ جمعه شمالغرب، افزون بر توصیۀ برخی مسائل اجرائی در مورد استانهای شمالغرب، دربارۀ تحولات اخیر مرتبط با "جمهوری آذربایجان" نیز مطالبی مطرح شده بود. بنا بر گزارشهای منتشرشده، در این نشست در زمینۀ سیاست خارجی و مناسبات با "جمهوری آذربایجان"، «روابط جمهوری اسلامی ایران و "جمهوری آذربایجان" فراتر از روابط سیاسی و مبتنی بر پیوندهای عمیق فرهنگی، تاریخی و مذهبی دو ملت دانسته شد که تلاش برخی کشورهای بیگانه و عوامل سرویسهای خارجی برای ایجاد اخلال در روابط دو کشور نتیجه نداشته و پس از این هم نخواهد داشت». دراینباره تذکر چند نکته ضروری است:
۱- مهمترین نشانۀ هماهنگی ارکان ادارۀ کشور، تعریف وظایف و حیطۀ کاری نهادهای مختلف و گوناگون کشور است تا مشخص باشد چه نهادی و سازمانی متولی پیشبرد اهداف و وظایف قانونی است و در صورت عدم کامیابی، چه نهاد یا اشخاصی باید پاسخگوی مسائل پیشآمده باشند. به سخن دیگر، مسئولیتپذیری دو وجه و شاخص عمده دارد؛ یکی اجرای وظایف و برآوردن انتظارات است و دیگری پاسخگویی در برابر مسئولیت. بر اساس چنین رویکردی، تداخل فعالیت نهادهای متنوع و پرشمار کشور در مسائل اجرائی، ضمن آنکه مخل تفکیک قواست، مغایر با پذیرش مسئولیتها و در نتیجه ناکارآمدسازی نهادهای قانونی است. هر نوع ورود به وظایف سازمانی دیگر سازمانها و نهادها میتواند به هرجومرج و نابسامانی بیشتر در فضای رسمی کشور منجر شود. در حوزۀ سیاست خارجی نیز ورود نهادها، سازمانها و افراد گوناگون میتواند به تداخل سازمانی منجر شود و به این ترتیب برای منافع و مصالح ملی چالشساز باشد. از این منظر، ورود ائمۀ جمعه شمالغرب در موضوع سیاست خارجی نهتنها هیچ کمکی به تنظیم سیاست خارجی نمیکند، بلکه گاه به پیچیدهترشدن مسائل کشور نیز منجر میشود. اتفاقی که در حضور امامجمعه اردبیل در هفتههای گذشته روی داد، نمونهای از آسیبهای واردشده به کشور است که کسی هم بابت آن بهصورت رسمی و علنی مورد پرسش قرار نگرفت، اما اثرات خود را بر جای گذاشت. دراینباره باید متذکر شد که مناسبات ایران با کشور همسایه در شمال غرب دارای ظرایف، پیچیدگیها و ابعاد نهان و آشکاری است که مدیریت آن نیازمند مهارتها، تخصص و هدفگذاریهای سازمانی با کمک متخصصان امر است و ورود غیرکارشناسی نهادهایی همچون ائمۀ جمعه به ازهمگسیختگی در ارکان سیاست خارجی دامن میزند.
۲- دستگاه سیاست خارجی متولی تنظیم مناسبات با همسایههای ایران و دیگر کشورها و نهادهای بینالمللی است.
اگر ائمۀ جمعه محترم شمالغرب نسبت به عملکرد دستگاه سیاست خارجی در قبال کشور "جمهوری آذربایجان" گلایه یا انتقادی دارند، بهتر آن است که با استفاده از ظرفیتهای قانونی مانند مشورت با نمایندگان مجلس حوزۀ انتخابیه، برای تذکر یا طرح سؤال و استیضاح استفاده کنند تا خود بهصورت مستقیم و علنی وارد موضوع شده و سیاست خارجی کشور را درگیر مباحث و چالشهایی تازه کنند. به عبارت دیگر، اگر ائمۀ جمعه محترم شمالغرب به وزارت خارجه اعتماد ندارند، بهتر است از راههای قانونی اقدامکنند تا اینکه خود نقشی در سیاست خارجی بر عهده گیرند. ورود نهادهای دیگر به عرصه سیاست خارجی، دردسرساز و موجب وهن دستگاه سیاست خارجی است تا فرصتسازی.
۳- در صورت سرایت رویکرد ائمۀ جمعه به دیگر استانها، دستگاه سیاست خارجی با چالشهای بزرگتری مواجه میشود. به این معنا که اگر قرار باشد در هر استان مرزی، ائمۀ جمعه به بهانۀ مشترکات تاریخی و فرهنگی با آن سوی مرز خود وارد موضوعات مرتبط با سیاست خارجی شوند، هرجومرجی گسترده بر کشور حاکم میشود. تصور کنیم که ائمۀ جمعه غرب کشور مانند سنندج، مهاباد و پاوه برای تحولات "کُردستان عراق"، احساس وظیفۀ شرعی کنند و به دخالت در سیاست خارجی بپردازند یا ائمۀ جمعه جنوب و جنوبشرق هم دربارۀ عربستان و یمن و اهل سنت، چنین رویکردی در پیش گیرند. در این صورت آیا امنیت ملی بهشدت تحت تأثیر این اقدمات قرار نخواهد گرفت.
🔴 بُنمایه:
روزنامۀ شرق، شمارۀ یکم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
🔴 پینوشت:
بازنشرِ یک یادداشت به معنای تأییدِ کلِّ محتوای آن نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 بنیاد پژوهشی شهریار برگزار میکند:
آیین بزرگداشتِ خاقانی شروانی
سخنرانان:
سعیدالله قرهبگلو
جمشید علیزاده
زمان:
چهارشنبه سوم بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت ۱۶:۳۰
محل:
تبریز، خیابان ارتش جنوبی، چهارراه باغشمال، بنیاد پژوهشی شهریار
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢