fardinalikhah | Unsorted

Telegram-канал fardinalikhah - فردین علیخواه

11515

▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی ارسال نقد و نظر: ✅ @alikhahfardin

Subscribe to a channel

فردین علیخواه

نگاهی به الگوی مصرف مشروبات الکلی در ایران در گفتگو با فردین علیخواه

«حس بودن در جهان اول»
فرانک جواهری-دبیر گروه اجتماعی شرق
17 تیر 1402

▪️قسمت هایی از مصاحبه:
چرا مصرف مشروبات الکلی افزایش یافته است؟
◽️◽️برایان ترنر، جامعه‌شناس انگلیسی-استرالیایی، در یکی از آثار خود از تعبیر نوستالژی فراگیر سخن می‌گوید. گویی برای عده‌ای نوشیدن برخی نوشیدنی‌های نوستالژیک و گسترش فرهنگ نوشیدن آن برای یادآوری خاطراتی است که تصور می‌شود خاطرات خوشی بوده‌اند و به شکلی یادبود گذشته است. جالب آنکه وقتی در گوگل کلمه «آهنگ‌های» را تایپ می‌کنیم معمولا اولین پیشنهاد گوگل «آهنگ‌هایی در رابطه با مصرف این نوع نوشیدنی‌هاست» و همه این آهنگ‌ها نیز متعلق به دوران قبل از انقلاب و آهنگ‌هایی کوچه‌بازاری هستند. من در یکی از نوشته‌هایم با عنوان «وقتی دهه 50 رقیب دهه 60 می‌شود» این بازگشت را بیشتر توضیح داده‌ام.

◽️◽️برای عامل دوم باید به «لذت ناشی از تخطّی» اشاره کنم. ما در موقعیتی زندگی می‌کنیم که به دلیل افزایش نارضایتی‌های اجتماعی و فرصت‌های اندک برای ابراز اعتراض‌های مشروع، در عمل برخی از افراد از هنجارشکنی به هر شکلی لذت می‌برند. انگار دارند با روندهای اجرائی حکمرانی مقابله می‌کنند یا در برنامه‌های پرورشی حکمرانی اختلال ایجاد می‌کنند. منظورم آن است که گرایش به این نوشیدنی‌ها را نیز می‌توان شکلی از مقاومت در مقابل مقاصد دولت و شیوه‌های حکمرانی تلقی کرد. شما در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌هایی می‌بینید که برخی افراد وقتی نوشیدنی مصرف می‌کنند، قبل از آنکه بنوشند به طیف خاصی از نیروهای بدنه اجرائی حکمرانی فحش و بدوبیراه می‌گویند. چرا؟ آنان از نگاه خودشان هم در‌حال لذت‌بردن هستند و هم آن لذت را در مقابل خواسته‌های این افراد می‌دانند و به عمد سعی می‌کنند لج و نارضایتی خود را نشان دهند.

◽️◽️به عنوان عامل سوم باید بگویم ‌برخی از افراد می‌خواهند از روند کسالت‌بار و خسته‌کننده و یکسان زندگی روزمره خلاصی یابند. در‌واقع گرایش به نوشیدنی‌های الکلی نوعی گریز از فشارهای زندگی روزمره است. با این هدف، آنان به دنبال موقعیت‌های متفاوت هستند تا لحظاتی از آنچه هست کنده شوند. برخی از محققان از عبارت «لذت گمگشتگی و رهایی» می‌گویند. در‌واقع‌ پس از نوشیدن‌های جمعی، برای ساعاتی قوانین حاکم بر زندگی روزمره به حالت تعلیق درمی‌آید.

◽️◽️به عنوان عامل چهارم، می‌توانم به پرستیژجویی اشاره کنم. همان‌طورکه گفتم نوشیدنی‌های الکلی وارد سبک زندگی برخی از اقشار جامعه شده است. همان‌طورکه برای مثال داشتن ماشین به‌اصطلاح «شاسی» یا داشتن «یک باغچه» در اطراف شهر این روزها تبدیل به نشانگان منزلتی شده‌اند، به‌تدریج چیدن بطری‌های نوشیدنی و خوراکی‌های جورواجور در میهمانی‌ها از نظر عده‌ای بیانگر سلیقه آلامد یا سلیقه پالایش‌یافته میزبان محسوب می‌شود. نوع و برند نوشیدنی‌های الکلی از طرفی با سرمایه اقتصادی پیوند دارد. به‌هر‌حال قدرت خرید در انتخاب نوع نوشیدنی‌ها اثرگذار است ولی این روزها، نوشیدنی‌های الکلی برای برخی از اقشار اجتماعی نوعی سرمایه فرهنگی نیز محسوب می‌شود. آشنایی افراد با انواع برندها و نحوه سرو کردن نوشیدنی‌ها به تدریج دارد بیانگر میزان سرمایه فرهنگی در برداشتی بوردیویی (جامعه‌شناس فرانسوی) می‌شود.

◽️◽️در‌ نهایت به عامل پنجم اشاره می‌کنم. یکی از پژوهشگران مردم‌شناسی در یکی از تحقیقات از اصطلاح «حس بودن در جهان اول» استفاده می‌کند. منظور او آن است که گاهی اوقات افراد به این دلیل به مصرف وسایل و کالاها روی می‌آورند تا حس بودن در کشور پیشرفته را به دست آورند. گمان جامعه‌شناختی من آن است که بخشی از علاقه‌مندان به مشروبات الکلی به دنبال چنین حسی هستند. به قول یکی از جوانان که در مصاحبه‌ها می‌گفت «حالا که من نمی‌تونم برم اروپا، سعی می‌کنم برای خودم یه اروپای کوچیک بسازم».
توجه: روزنامه شرق کلماتی را جایگزین کلمات«عرق» و «عرق خوری» کرده است.

🌐متن کامل این مصاحبه در لینک زیر قابل دسترس است:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-887017

Читать полностью…

فردین علیخواه

در صفحه «مکث در زندگی روزمره» بشنوید

آیا طوفان مهربانی جامعه ایران را فراگرفته است؟

◽️نوشته: فردین علیخواه
◽️خوانش متن: جواد رضائی
◽️طرح: ماهان همدمی

▪️▪️▪️لطفا این صفحه را به دوستان خود معرفی کنید

🌐آدرس در کست باکس:
https://castbox.fm/episode/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-id5420074-id609086480?country=us
🌐آدرس در شنوتو:
https://shenoto.com/album/podcast/201778/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%20%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%A7%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F

Читать полностью…

فردین علیخواه

در صفحۀ «مکث در زندگی روزمره» بشنوید
 
این قسمت:
تعلیق در سفر
 
نوشته: فردین علیخواه
خوانش متن: عطیه امیری
 
در کست‌باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%B1-id5420074-id606952498?country=us
در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/200736/%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%B1

Читать полностью…

فردین علیخواه

مطلب زیر قبلا در کانال منتشر شده است و بازنشر می شود

Читать полностью…

فردین علیخواه

در صفحۀ « مکث در زندگی روزمره» بشنوید:

خداحافظی با پیژامه آبی و زیرپیراهن سفید

◽️نوشته: فردین علیخواه
▪️خوانش متن: جواد رضائی
شما می توانید در این صفحات عضو شوید و آنها را به دوستان خود معرفی کنید.

✅آدرس در کست باکس:
https://castbox.fm/episode/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%DA%98%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A2%D8%A8%DB%8C-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF-id5420074-id605777301?country=us
✅آدرس در شنوتو:
https://shenoto.com/album/podcast/200275/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%DA%98%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A2%D8%A8%DB%8C-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF

Читать полностью…

فردین علیخواه

وقتی «پلمب شد» رقیب «محمدرضا گلزار» شد

▪️فردین علیخواه
عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان

❎ساره بیات در تهران برای افتتاح سالن زیبائی‌اش مراسم افتتاحیه تدارک می‌بیند. از جمله کسانی که به این مراسم دعوت می‌شوند محمدرضا گلزار است. اخبار محمدرضا گلزار به خاطر ازدواجش و واکنش‌های برخی از طرفدارانش به آن، طی روزهای منتهی به افتتاحیه بسیار داغ بود.

❎سالن زیبائی ساره بیات به فاصله کوتاهی پس از افتتاح، به خاطر آنچه حاکمیت «بی‌حجابی» برخی شرکت‌کنندگان در آن نامید پلمب شد.

❎خبر پلمب شدن سالن زیبایی ساره بیات تقریبا در اغلب رسانه‌های رسمی و غیررسمی بازتاب یافت و همچنان بازتاب می‌یابد. تقریبا می‌توان گفت که هر کاربرِ دنبال کنندۀ اخبار از طریق شبکه‌های اجتماعی، خبردار شد که ساره بیات سالن زیبایی افتتاح کرده است. در این رویداد، «پلمب شدن» به هیچ وجه ارزش خبری نداشت و اساسا خبر جدیدی محسوب نمی‌شد. چند ماه است که چنین اخباری در جامعه ایران منتشر می‌شود. آنچه در دل این خبر نو بود و تازگی داشت آن بود که ساره بیات، بازیگر سینما، سالن زیبائی افتتاح کرده است.

❎من فکر می کنم این روزها، بر خلاف همیشه و بر خلاف همه قواعد تجربه‌شدۀ جوامع و همه نظریه های مربوط به رسانه، نقش سوپراستارها برای تبلیغات و برندسازی تا اندازه‌ای در حاشیه قرار گرفته است. ما با شکل جدیدی از «تبلیغات فشرده» مواجه‌ایم که حتی از محمدرضا گلزار هم اثرگذارتر است. به عنوان یک دانش‌آموختۀ جامعه‌شناسی، تردیدی ندارم که اگر سالن زیبایی ساره بیات پلمب نمی‌شد رسانه‌های زرد کم‌تعدادی خبر افتتاحیه این سالن را به دلیل حضور محمدرضا گلزار پوشش می‌دادند. ولی حالا به خاطر پلمب، این خبر فراگیر و سراسری شده است.

❎بی تردید، مانند موارد مشابه، سالن زیبایی ساره بیات طی روزها آینده بازگشائی خواهد شد. ولی حداقل از خودم سؤال می‌کنم که آیا ساره بیات حتی در خواب هم تصور می کرد که تنها در یک روز، همه ایران خبردار شوند که او سالن زیبایی تأسیس کرده است و تا این اندازه زودهنگام، و بدون صرف دهها میلیون تومان برای تبلیغات تجاری، سالن او در ایران«مشهور» شود؟ ایشان به جز گلزار، باید از چه کسی تشکر کند؟ ولی به راستی باید تشکر کند.

❎ پلمب، و شهرت پس از آن، حیات اقتصادی سوپراستارهایی مانند گلزار را به خطر انداخته است. دلم برای گلزار می سوزد.
✅@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

فروش بامزگی:
کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان بازی نیست
▪️فردین علیخواه|عضو گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان




❎ اروینگ گافمن کتاب نمود خود در زندگی روزمره را، که به فارسی ترجمه شده است، در سال 1959 منتشر کرد. همانطور که از عنوانش پیداست این کتاب، به شکلی؛ درباره زندگی روزمره است. گافمن با استفاده از استعاره‌های تأتری، تلاش کرد تا آنچه مد نظر داشت را توصیف و تبیین نماید. از جمله مفاهیمی که وی از تأتر اقتباس کرد و بعدها در مطالعات اجتماعی و رسانه‌ای به نام او به یادگار ماند مفاهیم «جلوی صحنه»، و «پشت صحنه» است. وی رفتار افراد در زندگی روزمره را به مانند تأتر، نوعی «اجرا» می‌بیند. منظور از جلوی صحنه، ‌کارهایی است که افراد در مقابل چشم دیگران انجام می‌دهند. ما در جلوی صحنه، رؤیت‌پذیر هستیم. تماشاگران و مخاطبانی هستند که ما را می‌بینند و در واقع ما توسط آنان قضاوت می‌شویم. برای ما مهم است که دریابیم از زاویۀ نگاه آنان چگونه دیده می‌شویم و چگونه به نظر می‌رسیم. به باور گافمن، در اینجا بازیگران عرصه اجتماعی، هنجارها و قواعد اجتماعی را مد نظر قرار می‌دهند. همچون تأتر، دستورالعمل‌های نوشته و نانوشته‌ای وجود دارند که چارچوب‌ها و قالب‌هایی را برای رفتار افراد تعیین می‌کنند. در صف ایستادن، غذا خوردن در یک رستوران، یا مراسم خواستگاری را در نظر بگیرید. برای مثال، در صف ایستادن آداب و قواعدی دارد و هر کس از این آداب و قواعد تخطی نماید توسط ناظران؛ بازخواست شده و به او اعتراض می‌شود. در جلوی صحنه، ما نسبت به قضاوت دیگران آگاه هستیم. واکنش‌ها را بی‌واسطه مشاهده می‌کنیم.

❎پشت صحنه، موقعیتی است که آن چشمان ناظر و تماشاگر حضور ندارند. ما در اینجا مرئی و رؤیت‌پذیر نیستیم. البته موقعیت همچنان اجتماعی است ولی نه محکم و سفت‌و‌سخت همچون جلوی صحنه. در پشت صحنه امکان و فرصت بروز خودِ واقعی‌مان بیشتر است و ما، در مقایسه با جلوی صحنه، خودمانی‌تریم و بی‌ریاتر رفتار می‌کنیم. در همین خصوص، یکی از واژه‌های مهمی که گافمن ابداع کرد و در مطالعات مربوط به شهرت و سلبریتی به وفور از آن استفاده می‌شود «مدیریت تأثیر» است. ما همواره از خودمان سؤال می‌کنیم که در متن و زمینه‌های اجتماعی گوناگون، با چه سازوکارهایی می‌توانیم بر دیگران اثرگذار باشیم؟ در اینجا تلاش می‌کنیم تا قضاوت‌های دیگران درباره خودمان را مدیریت کنیم و طبق خواست‌مان به آن سمت و سو دهیم. همچین تلاش می‌کنیم تا قضاوت‌های منفی نسبت به خودمان را تغییر داده و مثبت کنیم.

❎علوم‌انسانی به تدریج به کودکی توجه نشان داده است و این توجه، تحت تأثیر توجه کلیِ جامعه به کودکی بوده است. کودکی، در قرن بیستم به دلایل مختلفی همچون پرورش نسلی مفید و کارآمد برای آینده جامعه، کاهش ابعاد خانواده، گسترش سواد و آگاهی‌های عمومی، گسترش فردگرایی و در نتیجه اهمیت‌یافتن خواسته‌ها و رضایت فردی بدون توجه به سن و سال، شکل‌گیری خانواده هسته‌ای، و در نهایت احترام به حقوق انسانی، جایگاه مهمی یافت. از این رو مطالعات مربوط به کودکی، مطالعاتی اخیر و جدیداند. اساساً با میزان اهمیت یافتن انسان در جوامع است که گروههای اجتماعی مختلف، فارغ از جنسیت و سن، اهمیت می‌یابند و جایگاه مستقل و محترم خود را در جامعه کسب می‌کنند. جهان سنتی غالباً جهانی با محوریت ارزش‌های مردسالارانه بود/است و اگر گفته شود که چنین جهانی اساسا جهان مردان بزرگسال و سالمندان ریش‌سفید بود، بی‌پایه نیست. نگارنده این سطور این فرض اساسی را دارد که هر چقدر جوامع، توسعه‌یافته‌تر شوند تقسیم‌بندی سن کوتاه‌تر و کوتاه‌تر می‌شود. منظور آنکه، برای مثال نوزاد، خردسال، کودک، نوجوان، جوان، میانسال، و سالمند از آن جمله است. این روزها در کشورهای توسعه‌یافته، حتی میانسالی را نیز به مراتب سنی کوچک‌تری تقسیم می‌کنند تا به روشنی تفاوت و تفکیک هر مقوله روشن‌تر گردد. در مقابل، در جهان سنتی، افراد یا خردسال بودند و یا بزرگسال، و سایر تقسیم‌بندی‌ها مانند آنچه بیان شد به چشم نمی‌خورد. به آنچه تا به اینجا بیان شد بازخواهم گشت.

❎پس از گسترش شبکه‌های اجتماعی و به طور خاص گسترش اینستاگرام، در جوامع مختلف شاهد رشد کودک-سلبریتی‌ها هستیم. کودک‌سلبریتی‌ها کودکانی‌اند که «شهرتی مبتنی‌بر‌اینستاگرام» کسب کرده‌اند. در واقع جدا کردن شهرت آنان از پلتفرمی مانند اینستاگرام دشوار؛ و تقریبا غیرممکن است. به بیان دیگر، اگر اینستاگرام نباشد حیات شهرت آنان نیز شدیداً دچار مخاطره می‌شود.
✅@fardinalikhah
ادامه مطلب در صفحه بعد👇🏼

Читать полностью…

فردین علیخواه

مطلب زیر در ماهنامه موفقیت، شماره 438/تیر 1402 منتشر شده است👇🏼👇🏼

Читать полностью…

فردین علیخواه

۲۶ خرداد سالروز تولد شادروان توران میرهادی بود
متن زیر را هفت سال پیش نوشتم. در این هفت سال جامعه ایران فراز و نشیب زیادی داشته است. بی ترديد این روزها امید اجتماعی مهمترین مسئله جامعه ایران است.
متاسفانه حالا دیگر آن نظری را که هفت سال قبل داشتم ندارم‌. این ویژگی فکر کردن و نوشتن است. دیگر به هیچ وجه کسانی را که کشور خود را ترک می‌کنند سرزنش نمی کنم.
این روزها از خودم می پرسم که آیا بازگشت به ایران توسط زنده یاد توران میرهادی اساسا تصمیم درستی بود؟ و آیا تصمیم درست را مجيد سمیعی‌ نگرفت؟

Читать полностью…

فردین علیخواه

من از مداحان مراسم ترحیم و ختم خواهش می کنم
به جای آنچه سی، چهل، پنجاه، یا شصت سال بی وقفه و بدون هیچ گونه تغییر کوچکی در این مراسم ها می خوانید
و بسیار کسالت آور، دور از ملاحظات و اقتضائات زمانه، کهنه و نخ نماست چنین کتاب هایی را مطالعه کنید تا حاضرین در مراسم به جای نگاه به صفحه تلفن همراه شان یا درگوشی حرف زدن با یکدیگر و یا چشم دوختن مداوم به ساعت، به شما نگاه کنند و دقیق درباره حرف های شما فکر کنند و به علامت تأیید یا تحسین یا حتی نقد سر تکان دهند
ما هیچ،خودتان‌ خسته نمی شوید؟
✅@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

مطبخ کنار آشپزخانۀ اپن، بلاتکلیفی میان پخت‌و‌پز و پرستیژ

نسخه نوشتاری

🌐نوشته: فردین علیخواه

🌐🌐در سایت خبری تحلیلی عصر ایران بخوانید:
https://www.asriran.com/003kKz

Читать полностью…

فردین علیخواه

از معمولی به خرده سلبریتی: سنخ شناسی خرده سلبریتی های اینستاگرامی ایرانی

🌐مقاله ای برگرفته از رساله دکتری در رشته جامعه شناسی فرهنگی

اگر به موضوع سلبریتی، خرده سلبریتی های اینستاگرامی و شهرت مبتنی بر شبکه های اجتماعی علاقه دارید توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید. خانم سمانه کوهستانی مطالعه ای بسیار عمیق و گسترده در این خصوص انجام داده اند که تنها بخش هایی از آنرا در این مقاله آورده اند. من هم افتخار آنرا داشتم تا به عنوان استاد راهنما در کنارشان باشم و البته بیاموزم
لینک مقاله:
https://nms.atu.ac.ir/article_15553.html

Читать полностью…

فردین علیخواه

اگر به جنگل می‌روید، اگر به دنبال محیط‌های بکر در دل طبیعت هستید، تنها برای چند روز مصرف‌گرایی حاکم بر زندگی شهری را همراه خود به جنگل نبرید. برای چند روز در جنگل تابع سبک زندگی جنگلی شوید. بی‌زرق و برق، بی‌بریز و بپاش، بی‌تجمل و بی‌تکلف.

ما صرفا با جمع کردن زباله و ریختن آن در کیسه نباید وجدان مان را آسوده سازیم و تصور کنیم که عاشق طبیعتیم. ما با سبک و سیاق سفر به طبیعت هم می توانیم به طبیعت نزدیک تر و با جنگل دوست شویم.

من فکر می‌کنم این سبک از رفتن به جنگل و این شکل از تبلیغات آن در شبکه های اجتماعی تناقضات بسیاری دارد. به غذاهای چیده شده روی میز دقت کنید...

اینجا جنگل نیست. این قدرت غالب کلان‌شهر است که دارد خودش را به جنگل تحمیل می‌شود. ما در جنگل نیز تداوم کلان‌شهریم

از آنجایی که فرهنگ جنگل روی در کشورمان در حال گسترش است و در دل سبک زندگی امروز دارد جای خودش را باز می کند لازم است بیشتر و بیشتر درباره آن حرف بزنیم. برخی دوستان فعال در زمینه گردشگری دلخور نشوند. ما نیازمند آنیم تا بیشتر گفتگو کنيم و بیشتر دقت‌ کنیم

پ.ن. سینک شدن اوج آواز با حرکت دوربين روی میز غذا را اصلا نپسندیدم
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

ادامه مطلب: خانه جایی برای عادی شدن است

✅من فکر می‌کنم بخشی از این موضوع، دقیقاً به خانه و ویژگی‌های این قلمرو برمی گردد. خانه، آدم‌ها را عادی و معمولی می‌کند؛ چون خانه، خانه است و ویژگی‌های خودش را دارد. خانه، خودش را به آدم‌ها تحمیل می‌کند. به جز جمله «هیچ کجا خانه آدم نمی‌شود» آن جمله معروف «چاردیواری، اختیاری» هم حرف‌ها دارد. ما در خانه، بیشتر از سایر مکان‌های اجتماعی اختیار خودمان را داریم. بخشی از این اختیار، مربوط به «خودمان بودن» و «بی‌ریا بودن» و «بی‌شیله‌پیله رفتارکردن» است. ما در خانه اصیل‌تریم. ما در خانه بیشتر از مکان‌های دیگر آنچه واقعاً هستیم را بروز می‌دهیم. ممکن است برایمان خوشایند نباشد؛ ولی خانه به‌ناچار ما را نسبت به هم عادی می‌کند و همه کسانی که زندگی مشترک را آغاز می‌کنند باید در انتظار «تجربۀ عادی‌شدن» باشند.

✅هما سرشار گفتگویی اختصاصی با گوگوش دارد. او از گوگوش سؤال می‌کند که چرا در طول زندگی‌اش چند بار طلاق را تجربه کرده است؟ گوگوش به جایی نامعلوم خیره می‌شود و در پاسخ می‌گوید: کسانی که من با آنها ازدواج کردم در خانه هم به دنبال گوگوش بودند و گوگوش می‌خواستند؛ ولی من در خانه، دیگر گوگوش (سلبریتی و خواننده مشهور) نبودم من در خانه خانم فائقه آتشین (زنی معمولی که دلمشغول روزمرگی‌های خانه است) بودم (با چنین مضمونی). به بیان بهتر، ایشان در خانه، زنی عادی بود و نه یک سلبریتی. او در خانه می‌خواست بی‌ریا و خودمانی زندگی کند. ولی آنها در خانه هم خواستار همان گوگوش مشهور بودند، انگار که او در خانه هم در مقابل دوربین‌هاست و باید پرطمطراق رفتار می‌کرد.

✅شاید بشود از شدت و قدرت جریان عادی‌سازی جایی مانند خانه کاست. من در نوشته‌ای دیگر به نام «فضایی از آنِ خودم» گفته‌ام که ما در جهان جدید و در زندگی مشترک امروزی در قالب خانواده هسته‌ای، نیازمند آنیم تا گاهی به همدیگر فضا بدهیم. گاهی اوقات شاید نیاز باشد تا به‌عمد و به طور موقت از همدیگر فاصله بگیریم یا به فاصله‌ها مجال و فرصت بروز دهیم تا میل به با هم بودنمان دوباره برانگیخته شود. این اختلال‌ها در روزمرگی است که گاهی می‌تواند باعث مکث، تأمل و تجدید پیوندها شود. البته همان‌طور که در آن نوشته نیز تأکید کرده‌ام به رسمیت شناختن فضا برای دیگری نیازمند نوعی جهان‌بینی و نگرش باز است.

✅در برخی از کشورها، زوج‌های آلامد و روشنفکر برای چیره شدن بر فرایند معمولی شدنی که خانۀ مشترک زمینه‌ساز آن است در یک ساختمان، ساکن دو آپارتمان جداگانه می‌شوند و فقط در ساعات مشخصی در کنار هم وقت می‌گذرانند. آنها به این شکل قصد دارند تا در مقابل «قدرت معمولی‌ساز» خانه مقاومت کنند. بی‌شک در دهه‌های آینده خانواده هسته‌ای فعلی تضعیف خواهد شد و خانواده اشکال متنوع دیگری خواهد گرفت. از خودم می‌پرسم که آیا این «زوج‌های جدانشین» آغازگر یکی از اشکال خانواده در آینده ای نه چندان دور هستند؟
▪️◽️تلگرام و اینستاگرام نویسنده:
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

دوستان گرامی،
اگر توان و تمایل آنرا دارید می توانید به صفحه «حامی باش» بروید و حامی باشید. از کمک مالی شما برای گسترش تنوع فعالیت ها در راستای اشاعه بینش جامعه شناختی در حوزه عمومی استفاده خواهد شد. پیشاپیش از شما تشکر می کنم.
سپاس
https://hamibash.com/fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

مصاحبه زیر امروز در روزنامه شرق منتشر شده است. لازم به یادآوری است که روزنامه بنا بر ملاحظاتی، کلمات «عرق»، و «عرق خوری» را به کلمات دیگری تغییر داده است. تصور می کنم به هنگام خواندن مصاحبه می توانید حدس بزنید که در کجا جایگزینی برای این کلمات استفاده شده است. در ضمن گنجاندن کلمه« متأسفانه» در پاسخ به برخی پرسش ها بنا بر ملاحظات روزنامه اضافه شده است.

Читать полностью…

فردین علیخواه

https://www.asriran.com/003l0Q

Читать полностью…

فردین علیخواه

جامعۀ بخر و بپر!

فردین علیخواه|عضو گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان


بنز مدل E350 در حال عبور از خیابان است. شیشۀ برقی سمت راننده آن بسیار نرم و آرام‌آرام پایین می‌آید. تصویری بسیار جذاب، اما ناگهان نایلکس پر از پوست تخمۀ جابونی (مصطلح به ژاپنی) و پوست نارنگی از داخل به بیرون پرتاب می‌شود! رانندۀ جوان درحالی‌که برای خودش سوت می‌زند به بنر نصب شده بر پل‌عابر پیاده نگاه می‌کند که روی آن نوشته " هر زباله‌ای که به زمین می‌اندازیم کمر رفتگری را خم می‌کند!"


" تحرّک اجتماعی" به معنای تغییر موقعیت اجتماعی افراد، عموماً در همۀ جوامع به شکل تدریجی رخ می‌دهد. در واقع آدم‌ها آهسته‌آهسته پله‌های به‌اصطلاح ترقّی را طی می‌کنند و پیش می‌روند. البته تحرک اجتماعی می‌تواند روبه‌بالا و یا روبه‌پایین باشد. عده‌ای هم ممکن است سال‌های سال همان جایی که هستند باقی بمانند. چرخِ زندگی اینان بر روی زمین ُبکسوات می‌کند! تلاش می‌کنند ولی جلو نمی‌روند. در کشورهایی که قاعده و قانون سرلوحه عملکردهاست و نظارت در آنها به شکل جدی اعمال می‌شود و اقتصادشان هم دچار شوک یا سکته نمی‌شود تحرّک اجتماعی گام‌به‌گام رخ می‌دهد. وقتی سرگذشت مردان و زنان موفق را می‌خوانیم می‌بینیم که اکثر آنها با تلاش و پشتکار؛ گام‌به‌گام پیش رفته‌اند. کمتر دیده می‌شود که در این کشورها موقعیت اجتماعی آدم‌ها به شیوه " تقّی به توقّی خوردن" ارتقا یابد. در واقع امکان شکل‌گیری پدیده‌هایی مانند بابک زنجانی کمتر پیش می‌آید.



"پرتاب‌شدن" ویژگی اقتصادهای بیمار و حاصلِ هر ابلاغیه دولتی در عرصه اقتصاد است. با هر ابلاغیه، عده‌ای روبه‌پایین و عده‌ای روبه‌بالا پرتاب می‌شوند! بحث این نوشته اما چیز دیگری است. از نظر اجتماعی، تدریجی‌بودن تحرّک اجتماعی یک حُسن دارد و آن اینکه "مکان و منشِ" آدم‌ها دوشادوش هم ارتقا می‌یابد. یعنی تدریجی‌بودن باعث می‌شود افراد، منشِ لازم برای موقعیت یا مکان اجتماعی جدیدشان را نیز کسب کنند. وقتی در جامعه امکان پیمودن یک‌شبهٔ راهِ صد‌ساله وجود داشته باشد عرصه برای مانور " نوکیسه‌ها " هموار می‌شود.

مهم‌ترین ویژگی این نوکیسه‌ها آن است که تناسبی بین مکان و منششان وجود ندارد. چون با " سرقتِ" زیاد به " ثروتِ" زیاد رسیده‌اند، و در واقع نرسیده‌اند بلکه پرتاب شده‌اند. "سرقت، سرعت، ثروت" داستان زندگی نوکیسگان اقتصادی است. قطعاً در این نوشته حساب کسانی که با تلاش به ثروت رسیده‌اند جداست. نوکیسه‌ها در همه عرصه‌ها حضور دارند از بازار تا موسیقی، از دانشگاه تا بیمارستان :
لازم نیست صدای گیرایی داشته باشید. جذاب کردن صدایتان را به نرم‌افزارها بسپارید. کافی است به کسی که نرم‌افزار می‌داند سفارش کار بدهید. بعد هم کلیپی تهیه کنید و هزینه پخش آن از سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای را پرداخت کنید. شما دیگر سوپراستار شده‌اید! راستی استخدام " مدیر برنامه" یادتان نرود!


اگر سررشته‌ای از بازیگری ندارید نگران نباشید. به یک "کارچاق‌کن" وصل شوید و در خصوص مبلغی که باید به او بپردازید به توافق برسید. بقیه کارها را او به شکل تضمین شده انجام می‌دهد. شما دیگر سوپراستار شده‌اید!


می‌خواهید مراتب علمی را یک‌به‌یک طی کنید. به اطراف میدان انقلاب تهران بروید و مقاله، پایان‌نامه و حتی کتاب سفارش دهید و دراسرع‌وقت تحویل بگیرید. اصلاً اگر حوصله رفتن به آنجا را ندارید در گوگل کلمات " خرید پایان‌نامه و مقاله" را جستجو کنید. هر چه سفارش بدهید در کمتر از یک روز درب منزل تحویل می‌گیرید. شما دیگر " دکتر" شده‌اید!


این است که جامعه ایرانی پر می‌شود از نوکیسه‌هایی از هر نوعش! از همه رنگش. جامعه "بخر و بپر ". کسانی که می‌خرند و می‌پرند. جامعه‌ای که آدم‌ها به دنبال راه‌های میان برند. کسی نمی‌خواهد در مسیر مستقیم " راه برود". همه می‌خواهند از مسیر میان بر " راه بدوند". این می‌شود که این روزها پزشک داریم ولی کمتر "حکیم" می‌بینیم، خواننده داریم ولی کمتر "هنرمند" می‌بینیم، عضو هیئت‌علمی دانشگاه داریم ولی کمتر" استاد" می‌بینیم. بازیگر داریم ولی کمتر " هنرپیشه" می‌بینیم، دکتر داریم ولی کمتر " باسواد" می‌بینیم. چون اینان خریده‌اند و پریده‌اند، پول داده‌اند و عبورکرده اند. همه چیز اینان عاریه‌ای است. اگر گهگاه منشِ متناسب با مکانی را که اشغال کرده‌اند از خود نشان می‌دهند تظاهرشان خیلی زود لو می‌رود. اینان مانند کالاهای چینی میدان توپخانه تهران‌اند که روی آنها درشت نوشته شده: ساخت ژاپن!

کانال نویسنده
@fardinalikhah
ارسال نظر @alikhahfardin

Читать полностью…

فردین علیخواه

◽️◽️دوستان گرامی،
اگر توان و تمایل آنرا دارید می توانید به صفحه «حامی باش» بروید و حامی باشید. از کمک مالی شما برای گسترش تنوع فعالیت ها در راستای اشاعه بینش جامعه شناختی در حوزه عمومی استفاده خواهد شد. پیشاپیش از شما تشکر می کنم.
فردین علیخواه
سپاس
https://hamibash.com/fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

در راستای پست آخر کانال، صادقانه می گویم که من تا قبل از خط مشی پلمب، نمی دانستم که سروش صحت در شهر رشت کتابفروشی دارد. خیلی ها مانند من نمی دانستند. حالا از خودم می پرسم که باید از چه کسی تشکر کنیم؟
گاهی اوقات خط‌مشی‌ها؛ پیامدهای مستقیم و غیرمستقیمی دارند که مجری قبل از اجرا آنها را پیش‌بینی نمی‌کند. بد نیست مجری سیاست پلمب از خودش بپرسد که آیا واقعا با پلمب به هدفی که می خواسته دست یافته است؟
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

ادامه مطلب فروش بامزگی
❎اینستاگرام برای این کودکان به مثابه «جلوی صحنه» است. آنان به تدریج ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر فضای کسب و کار دیجیتال را در خود درونی می‌سازند. برای مثال، هر کودکی زبان بدن، و به عبارت بهتر، لبخندهای خاص خودش را دارد. این کودکان در دیجیتال مارکتینگ به تدریج با واکنش‌هایی که از تماشاگران حاضر در جلوی صحنه دریافت می‌کنند پی می‌برند که از نگاه دنبال‌کنندگان کدام استایل از لبخند پسند بیشتری دارد، کدام شکل از تکان دادن دست، ابرو یا سر به هنگام حرف زدن مخاطب‌پسندتر است. شاید گفته شود که آنان هنوز به چنین تشخیصی نرسیده‌اند. والدین این کودکان واسطه انتقال ارزش‌های حاکم بر مارکت به این کودکان‌اند. برای این کودکان، والدین، و غالبا مادران، وظیفه «مدیریت تأثیر» را برعهده دارند. حاصل آنکه، با اصرارها و تأکیدهای والدین، پس از گذشت زمان، به‌تدریج این ارزش‌ها و این معیارها در کودکان درونی می‌شود و ارزشی که در کودکی درونی شود در بزرگسالی به‌آسانی می‌توان نسبت به آن تجدید نظر کرد؟

❎نکته دیگر آنکه، آرام آرام پشتِ صحنه زندگی این کودکان نیز تحت سیطره هنجارهای بازاریابی و ارزش‌های بازار قرار می‌گیرد، به شکلی که اوقات آنان مدام به کسب مهارت و آمادگی برای جلوی صحنه می‌گذرد. این کودکان تبدیل به کالایی پول‌ساز شده‌اند که هر حرکت و هر رفتارشان به طور دقیق توسط والدین بررسی و رصد می‌شود تا در جلوی صحنه به تماشاچیان فروخته شود. به همین دلیل ترجیح می‌دهم از اصطلاح «فروش بامزگی» استفاده ‌کنم. کودک به اقتضای کودکی، اگر در پشت صحنه بر حسب تصادف بامزگی به خرج دهد بی‌درنگ این بامزگی توسط والدین شکار می‌شود و به مثابه کالایی ارزشمند، در قراردادها روی آن مانور داده می‌شود. به هر حال والدین در حال پرورش یک کودک-سلبریتی هستند. آنان باید به بهترین شکل «مدیریت شهرت» کنند. مادران کودک-سلبریتی‌ها به خوبی از انتظارات شرکت‌ها و کمپانی‌های تجاری آگاه هستند. آنان انتظارات شرکت‌ها و البته انتظارات مخاطبانی را که با لایک، معیارهای مورد پسند خود را اظهار کرده‌اند، به کودک منتقل می‌کنند. در نهایت ما با یک کودک-سلبریتی مواجه هستیم که نه ارزش‌های اجتماعی مثبت و اخلاقی، بلکه ارزش‌های تجاری و ارزش‌های بازار را در خود درونی کرده است: « من باید بیشتر بفروشم». ما با کودکانی مواجه هستیم که به تدریج حتی در پشت صحنه هم این تصور را دارند که در جلوی صحنه‌اند.

❎من معتقدم که مادران هر اقدامی انجام دهند و هر سازوکاری در پیش گیرند نمی‌توانند از بین رفتن این مرز و این تفکیک را در ذهن کودکان خود کنترل کنند. منظورم فروپاشی دیوار حائل بین پشت صحنه و جلوی صحنه در ذهن کودکان است. همچنین «مرز بامزگی و کار» نیز در این کودکان کم‌رنگ و محو خواهد شد. در واقع بامزگی کردن، با کار کردن به قصد کسب درآمد، یکی می‌شود. لبخند کودک-سلبریتی‌ها دیگر اصیل نیست. آرام آرام تا پولی در کار نباشد کودک-سلبریتی بامزگی نشان نمی‌دهد. تا نورپردازی، تشویق مادر یا پدر در پشت دوربین، و ایما اشارۀ عکاس و فیلمبردار نباشد بامزگی بروز نمی‌کند. ما در بلندمدت با کودکانی عبوس در پشت صحنه و کودکانی بیش‌فعال در جلوی صحنه مواجه خواهیم شد. کودکانی که دیگر خودشان را لوس نمی‌کنند تا توجه والدین را به دست آورند بلکه بامزگی می‌کنند تا صرفا توجه دوربین را کسب کنند. کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان «بازی» نیست. در پدیدۀ کودک-سلبریتی، از طرفی شاهد مادرانی هستیم که برای کودک خود بازاریابی می‌کنند و از طرف دیگر، شرکت‌هایی که می خواهند محصولاتشان را بفروشند. بین این دو فرقی نیست چرا که قصد هر دو فروش است. یکی، فروشِ بامزگیِ کالایی‌شده و دیگری فروش کالای بامزه. این کودکان به معنای واقعی کلمه قربانی آرزوهای والدینشان می‌شوند. خوش‌اقبالی دیرهنگام والدین به بهای بزرگسالی زودهنگام کودکانشان تمام می‌شود.

❎داستان کودک-سلبریتی‌ها، احیا جهان سنت در شکل و شمایلی نو است. این کودکان هیچ وقت نوجوان یا جوان نمی‌شوند. آنان در مسیری مستقیم، فقط «بزرگ» می‌شوند و این درست احیا جامعه سنتی در شکل و شمایلی شیک و شکلات‌پیچ‌شده است. این، احیای دوره‌ای است که در آن آدم‌ها یا «بچه» بودند یا «بزرگ» چرا که سن در جامعه سنتی دو مرحله بیشتر نداشت. بر خلاف جهان سنتی، کودک-سلبریتی‌ها حتی «مناسک گذار» به بزرگسالی را هم ندارند. موضوعی که حداقل جهان سنتی داشت. آنان به معنای واقعی کلمه به شکلی ظالمانه به بزرگسالی پرتاب می‌شوند. خوش‌اقبالی دیرهنگام مادر، بزرگسالی زودهنگام این کودکان است. این مادران زندگی‌ای که از خودشان دریغ کرده‌اند را از کودکانشان نیز دریغ می‌کنند. به راستی برندۀ این بازی چه کسی است؟

منبع: ماهنامه موفقیت
✅@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

فروش بامزگی:
کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان بازی نیست
|فردین علیخواه|


▪️در صفحۀ: مکث در زندگی روزمره
این صفحه را که برای نشر نسخه صوتی نوشته ها و سخنرانی ها ایجاد شده است به دوستان خود معرفی کنید

🌐در کست باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B2%DA%AF%DB%8C-id5420074-id605040684?country=us

🌐در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/199891/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B2%DA%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA

Читать полностью…

فردین علیخواه

مجیدِ سمیعی جاودان یا تورانِ میرهادیِ شادروان؛ به بچه هامون چی بگیم؟

💠فردین علیخواه-گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان

مجید سمیعی به مناسبت جشن آغاز سال تحصیلی مهمان دانشگاه ما بود. چند نفر از دانشجویانم در اتاقم نشسته بودند. با توجه به وضعیت غیرعادی دانشگاه به مناسبت این جشن، صحبت از فرار مغزها شد. یکی از دانشجویان گفت:"استاد، شما که می گید باید موند و به کشور خدمت کرد؛ می بینید میشه از اول جوونی رفت آلمان و  در یک کشور دیگه موثر بود و در اواخر عمر به وطن برگشت و اینقدر هم عزّت و احترام دید". هر چند در پاسخ به او گفتم که "شاید اشتباه فکر می کنی چون پروفسور حسابی در ایران موند و قدر و منزلتش هم دونسته شد" ولی نکتۀ آن دانشجو مرا به تأمّل واداشت. آنچه در این مطلب کوتاه می نویسم بررسی دو فرهیخته ایرانی با هدف تأمّل بیشتر درباره مسألۀ "ترکِ وطن" است.

🔸مجید سمیعی پس از اتمام دوره دبیرستان به آلمان میرود و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز می کند. در سال 1349 موفق به اخذ تخصص؛ و در همان سال معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز می شود. در سال 1350 درجۀ پروفسوری را دریافت می کند. در این سال که وضعیت اقتصادی ایران مناسب بود و وارد دوره شکوفایی اقتصادی شده بود، دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) ضمن پیشنهاد ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب، تلاش می کند تا او را تشویق نماید که به وطن بازگردد و به کشورش خدمت کند ولی ایشان زندگی و کار در آلمان را ترجیح می دهند و  در سال 1356 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات آلمان  را می پذیرند که این پست به مدت 26 سال یعنی تا سال 1382 ادامه پیدا میکند.   پس از این سال به دلیل فراغت بیشتر و رفت و آمد به ایران، به تدریج اخبارشان در رسانه های کشور مطرح و در مدتی نه چندان زیاد به چهره ای ملّی تبدیل می شوند.

🔸توران میرهادی در سال 1325 به فرانسه می رود و تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی را آغاز می کند. مادرِ ایشان؛ آلمانی بوده و با مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی آشنایی داشت. بانو توران 5 سال بعد فارغ التحصیل می شود. با توجه به پیشینه خانوادگی و تحصیلی، او به راحتی می تواند در یکی از کشورهای اروپایی کار و زندگی کند ولی با وجود این، در حوالی سال 1330به ایران, که وضع مناسبی هم نداشت؛ بازمی گردد. پس از بازگشت، کودکستان، دبستان و مدرسۀ راهنمایی« فرهاد » را تأسیس می کند که معمولا بسیاری از شیوه های  آموزشی نوین ابتدا به شکل آزمایشی در این مدارس اجراء می شدند. بانو توران در کنار کار با کودکان، به تربیت مربیان و معلمان کودک می پردازد و دانش و تجربه خود را در اختیاز آنان قرار می دهد. او بیش از 50 سال ازعمر خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم صرف تعلیم و تربیت کودکان ایران زمین کرد و در آبان  1395 چشم از جهان فروبست.

واقعیت آن است که سرگذشت مجید سمیعی و توران میرهادی دو مدل در زمینۀ مواجهه با ایران پس از اتمام تحصیلات در کشوری پیشرفته هستند. یکی در کشور پیشرفته می ماند و در همانجا زندگی می کند و پس از بازنشستگی به ایران بازمی گردد. دیگری با وجود امکان انتخاب یک زندگی آرام و مرفّه، خدمت به کشورش را ترجیح می دهد و علیرغم همه مشکلات و نابسامانی ها، به وطن بازمیگردد. به راستی اگر ما معلمان در معرض پرسش دانشجویان قرار بگیریم کدام مدل را باید به آنان توصیه کنیم؟ برگردند و به وطن شان خدمت کنند یا همانجا بمانند و پس از خدمات ارزنده به کشور میزبان، در دوره فراغت به ایران بیایند و "خدماتی هم" برای کشورشان انجام دهند؟ اگر پاسخ مرا بخواهید باید بگویم که مجید سمیعی را دوست دارم و برای ایشان بی نهایت احترام قائلم. ولی در مقابل بزرگ زنانی چون  توران میرهادی از جایم برمی خیزم و تحسین آمیز ساعتها برایشان کف می زنم. ساعتها.

جنبۀ دیگر موضوع اما شیوه مواجهه جامعۀ ما با حوزۀ کاریِ این دو فرهیخته است. وقتی عکس مجید سمیعی را در قسمت عکسهای سایت گوگل جستجو میکنم دهها نفر از مقامات و سلبریتی ها را میبینم که خودشان را به او چسبانده اند تا عکسی صمیمی با او داشته باشند! وقتی عکس  توران میرهادی را جستجو میکنم بیشترِ عکسهای او تکی و پرتره هستند و تاریخِ عکسها گویای آن است که بیشتر آنها پس از مرگش منتشر شده اند. قبل از مرگ هیچ حرفی از او نیست.

جامعۀ قدرناشناسی هستیم. بسیار قدرناشناس. عالمان حوزه پزشکی و  آنان که مغز  و قلب را جراحی می کنند همواره دیده میشوند چون با جسم سروکار دارند ولی عالمان علوم انسانی که با رفتار و کردار انسانها سروکار دارند و عمر خود را در این مسیر سپری کرده اند به چشم نمی آیند. جامعۀ ما بیماری جسمی را خیلی خوب می فهمد ولی عقب ماندگی تربیتی را نه😔

✉️ارسال نظر: @alikhahfardin
🔹کانال نویسنده: @fardinalikhah
yon.ir/qYSuu

Читать полностью…

فردین علیخواه

زندگیِ بدون طلاق یا طلاقِ بدون زندگی؟

▪️سخنرانی فردین علیخواه

17 مرداد 1400
دانشگاه گیلان

🌐صفحۀ «مکث در زندگی روزمره»
❎لطفا این صفحه را به دوستان خود معرفی کنید

💠در کست باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%9F-id5420074-id603874220?country=us
💠در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/199682/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%DB%8C%D8%A7-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%9F

Читать полностью…

فردین علیخواه

رسانه‌ها نوشته اند
با توجه به رسیدن لایحه عفاف و حجاب به مجلس شب گذشته یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ نخستین نشست برای شنیدن دیدگاه صاحبنظران و نخبگان مسائل حوزه خانواده، عفاف و حجاب با حضور دکتر محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
 ............................
بعضی از عکس ها بی نظیرند. محشرند. در اکنون‌ ما، تاريخي اند. و البته هیچ نیازی به تحلیل و تفسیر ندارند. خود عکس دارد با آدم حرف می زند. این عکس است که بی حضور نویسنده، مؤلف است.

Читать полностью…

فردین علیخواه

مطبخ کنار آشپزخانۀ اپن، بلاتکلیفی میان پخت‌و‌پز و پرستیژ
(نسخه صوتی)

❎نوشته: فردین علیخواه

🔴در کست باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D8%A2%D8%B4%D9%BE%D8%B2%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-id5420074-id601979736?country=us

🔴در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/199112/%D9%87%D9%85-%D8%A2%D8%B4%D9%BE%D8%B2%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%BE%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%87%D9%85-%D9%85%D8%B7%D8%A8%D8%AE

Читать полностью…

فردین علیخواه

من از این تیک های سبز و قرمز کمی نگرانم

در صفحه من در شبکه اجتماعی اینستاگرام به آدرس زیر:
▪️https://www.instagram.com/p/CtCuwo6yBNi/

Читать полностью…

فردین علیخواه

برشی از مصاحبه:

«اگر جوانان به دنبال تجربه کافه‌هایی با حس و حال قدیم هستند این نشانه است. من در نوشته‌ای گفتم که در ایران امروز، دهه پنجاه دارد رقیب دهه شصت می‌شود. منظورم خرده‌فرهنگ‌های مربوط به دهه پنجاه است. به‌راستی چرا جوانان این روزها ترجیح می‌دهند هایده گوش کنند؟ چرا ترجیح می‌دهند صبحانه املت بخورند آن هم در تابه‌های روحی آلومینیومی و بعدش هم نوشابه سیاه را درون معده‌شان خالی کنند و بعدش هم سیگار! گرایش به این خرده‌فرهنگ نشانه است. یکی از پیام‌هایش ناامیدی نسبت به اکنون و آینده است. جامعه‌ای که از آینده ناامید شود به گذشته پناه می‌برد».

◽️◽️چرا در سال‌های اخیر مراکز تفرجگاهی و تفریحی نظیر کافه‌ها و رستوران‌ها و حتی تالارهای عروسی به‌تدریج به خارج از شهرها منتقل شده اند؟

◽️◽️چرا این روزها جوانان آلامد شهر، برای رفتن به مکان‌های دارای حس و حال قدیمی نظیر قهوه‌خانه‌ها اشتیاق نشان می‌دهند؟

◽️◽️اگر به‌ویژه ساکن شهر رشت هستید توصیه می‌کنم این مصاحبه را بخوانید. همچنین، خواندن این مصاحبه به علاقه‌مند به بحث‌های تحولات اجتماعی شهر، جوانان و تغییرات سبک زندگی در ایران پیشنهاد می‌شود.

..............................................................
🌐آدرس:
پایگاه تحلیلی خبری مرور(گیلان)
https://moroor.org/%d8%a7%d9%86%d8%af%da%a9%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%ba%d8%aa%d8%8c-%d8%af%d9%85%db%8c-%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%8c-%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%84%d8%a7%da%86%db%8c%d9%82-%d9%87%d8%a7%db%8c/

Читать полностью…

فردین علیخواه

خانه، جایی برای عادی‌شدن است
فردین علیخواه|عضو گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان|

✅معمولاً آدم‌ها در خانه‌شان، کمتر شخصیتی ساختگی دارند. شاید مهم‌ترین فرق خانه با دنیای بیرون از آن، همین باشد. ما در خانه مجبور نیستیم آنچه واقعاً هستیم را پنهان کنیم. خودمان بودن، به همان شکلی که هستیم؛ در خانه رفرصت ظهور می‌یابد. درست برای همین است که خانه به معنای حریم خصوصی هم بکار می‌رود. حریم خصوصی جایی است که مرز و محدوده دارد، قلمرو دارد و ما در داخل آن قلمرو، خودمان را کتمان نمی‌کنیم. شیوه غذاخوردن، چگونه نشستن، شکلِ حرف‌زدن، حتی نحوۀ خوابیدن ما در خانه در مقایسه با جایی غیر از خانه متفاوت است. «هیچ کجا خانۀ آدم نمی‌شود». چرا آدم‌ها به وفور از این جمله استفاده می‌کنند؟ حداقل یکی از دلایلش آن است که ما در خانۀ خودمان راحتیم و یکی از مصداق‌های این راحتی، همین رفتارهای معمولیِ ما در خانه؛ در طول زندگی روزمره است.

✅خیلی از هتل‌ها برای تبلیغ خودشان، به مسافران می‌گویند که ما در اینجا فضایی به‌راحتی خانه‌تان فراهم کرده ایم. البته باید بگویم که اگر تنها زندگی کنیم این موضوع کمی فرق خواهد کرد تا با وقتی که با کسی یا کسانی زندگی کنیم. در موقعیت دوم هم ما می‌توانیم حریم خصوصی داشته باشیم؛ ولی در این موقعیت شاید بکار بردن «حریم نیمه‌خصوصی» مناسب‌تر باشد. به‌هرحال دیگری یا دیگرانی هستند که ما باید ملاحظات آنان را در نظر بگیریم؛ آنها هستند و حضور دارند و ما را می‌بینند و ما هم آنها را. بودنِ آنها باعث می‌شود تا موقعیتِ یادشده به شکلی، اجتماعی شود و بین ما هنجارهایی حاکم باشد.

✅ با همه این اوصاف، ما در خانه حتی وقتی با دیگرانی زندگی می‌کنیم که با آنها صمیمی و بی‌ریا هستیم راحتیم. اگر به دستشویی می‌رویم؛ مانند برخی مکان‌های غیر از خانه، خودمان را به تنگنا و تقلا نمی‌اندازیم تا در دستشویی سکوت حاکم باشد. مهمانانمان ممکن است این کار را بکنند؛ ولی ما نه. در خانه لباس‌های راحت می‌پوشیم. اگر جایی از لباسمان سوراخ یا لکه‌ای داشته باشد ممکن است سخت نگیریم. به‌هرحال خانه است دیگر. خلاصه کلام آنکه، خانه؛ جایی برای معمولی شدن است. زیر این «معمولی شدن» خط بکشید. شما اگر بیل نلسون، مدیر ناسا، یا فیلسوف معاصر اسلاوی ژیژک، یا آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل هم باشید در خانه، دیگر آن نیستید. در خانه پیژامه می‌پوشید، مسواک می‌زنید، بی‌تکلف چای یا قهوه می‌نوشید و ممکن است در خواب به شکل آزاردهنده‌ای خوروپف کنید به شکلی که در هر روز، صبحِ زیبایتان را با غرولند همسر یا فرزندانتان آغاز کنید. وقتی هم از دستشویی بیرون می‌آیید به‌خاطر سروصدایی که دقایقی قبل در دستشویی داشته‌اید در عذاب نیستید و از اعضای خانواده عذرخواهی نمی‌کنید؛ چون خانه است. آنها هم از شما عذرخواهی نمی‌کنند؛ چون خانه‌شان است.

✅ از این مقدمه بگذریم. معمولاً در زندگی روزمره‌مان با کسانی مواجه می‌شویم که از «عادی‌شدن رابطه» در زندگی مشترکشان می‌گویند. البته ممکن است «عادی‌شدن رابطه» برای هر کس معنی خاصی داشته باشد. می‌گویند «اصلاً در خانه همدیگر را نمی‌بینیم؛ یعنی کنار هم هستیم و هر دو در یکجا حضور داریم؛ ولی انگار نیستیم؛ چون برای هم خیلی عادی و معمولی شده‌ایم»، یا می‌گویند «هر دو برای هم مانند مجسمه دکوری چوبی فیل در کنار تلویزیون، یا سِت قوری و فنجان دکوری در داخل کمد شده‌ایم. همان‌طور که در طول ماه و حتی شاید سال هیچ توجهی به این اشیاء خانه نداریم ما برای همدیگر هم دقیقاً این‌طور شده‌ایم». خلاصه آنکه، عادی‌شدن رابطه غالباً به معنای تبدیل یا تقلیل رابطه به امری روزمره است و یکی از ویژگی‌های امر روزمره، روتین بودن، و مکث‌نکردن روی آن و ندیدنش است. واقعیت آن است که در زندگی روزمره تا مانع یا اختلالی پیش نیاید کسی روی آن مکث نمی‌کند، مثل دری که همیشه راحت باز می‌شده؛ ولی به ناگاه باز نمی‌شود، یا لامپی که هر روز با فشار دادن کلید روشن می‌شده ولی به ناگاه روشن نمی‌شود.
ادامه مطلب در صفحه بعد

Читать полностью…

فردین علیخواه

◽️در صفحه «مکث در زندگی روزمره» بشنوید


نوشته: فردین علیخواه

غذاها از نظر اجتماعی حرف های بسیاری دارند...

طراحی و ترکیب صدا و گوینده: جواد رضائی
طراح پوستر: ماهان

✅در کست باکس بشنوید
https://castbox.fm/episode/%D8%A7%D8%B2-%D9%81%DB%8C%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%81%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%DA%98%D8%AF%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%A7-id5420074-id599168633?country=us


✅در شنوتو بشنوید:
🌐https://shenoto.com/album/podcast/197450/از-فینگرفود-تا-اژدرزاپاتا

اگر می پسندید لطفا با دوستان خود به اشتراک بگذارید

Читать полностью…
Subscribe to a channel