fardinalikhah | Unsorted

Telegram-канал fardinalikhah - فردین علیخواه

11515

▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی ارسال نقد و نظر: ✅ @alikhahfardin

Subscribe to a channel

فردین علیخواه

ای کاش...

فردین علیخواه
🔺حدود شانزده سال قبل دو بار به افغانستان سفر کردم و مدتی در آنجا بودم. آن زمان این نگرانی در دولت وقت افغانستان وجود داشت که در سال های آینده آب شرب شهر کابل تمام خواهد شد و باید تدبیری اندیشید. من به عنوان پژوهشگر اجتماعی در کنار تیمی از متخصصان ایرانی صنعت آب به آن کشور رفتیم تا در این خصوص مطالعاتی آینده نگرانه انجام دهیم.

🔺آن زمان برای آن مطالعه گزارش های متعدد کارشناسان ایرانی درباره وضعیت آب ایران را خواندم تا دانش و آگاهی ام افزایش یابد. با خواندن این گزارش ها ترس سراسر وجودم را می گرفت. همانجا از همکاران ایرانی متخصص آب می پرسیدم که آیا شما این ارزیابی هایتان را به نهادهای رسمی کشور ارائه داده اید؟ ما آمده ایم برای آب شرب کابل فکری بکنیم ولی بر اساس آنچه من می خوانم و آنچه شما می گویید در سال های آینده وضع کشور ما به مراتب بدتر از افغانستان خواهد شد. هر بار سرشان را پایین می انداختند و می گفتند ما می گوییم ولی کجاست گوش شنوا.

🔺این روزها به یاد آن گزارش هایی می افتم که خوانده بودم. ایران در زمینه آب، متخصصان باسواد، باهوش و باتجربه ای دارد. متأسفانه شاید نیمی از آنان دیگر در این کشور نیستند و وقتی دیدند اثربخشی ندارند مهاجرت کردند. ولی باز این پرسش رهایم نمی کند که چرا به تذکرات و نگرانی ها و اخطارهای آن گزارش های آینده‌نگرانه توجهی نشد؟ سطر به سطر آن گزارش ها را به یاد دارم. سناریوهای بدبینانه، خوش‌بینانه و واقع‌گرایانه آن گزارش ها در زمینه آینده آب در ایران را به خاطر می آورم. چرا آن گزارش ها به قفسه های کتابخانه های وزارت نیرو سپرده شد؟

🔺ای کاش یکبار در این کشور یک مدیر برای بی توجهی به اخطار کارشناسان و متخصصان محاکمه می شد.

Читать полностью…

فردین علیخواه

تازه‌های نشر: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)

کتاب اینترنت ندارم پس نیستم به بیان کوتاه «جامعه‌شناسی زندگی» است و در همه جستارهایش به زندگی روزمره ما ایرانیان می‌پردازد. به این کلمات دقت کنید: لنگه به لنگه‌پوشی، پذیرائی کردن، بازگشتن از سفر و فکر به طلاق، ساخت مطبح کنار آشپزخانه، بلاگری، احترام به بزرگ‌ترها، میز غذا چیدن در جنگل، بی‌حوصلگی، معمولی شدن برای هم، عصبانیت از گذر سریع زمان، به ستوه آمدن از رنج خود و دیگران، بویدن و لمس آجرهای کهنه! همه و همه در این کتاب موضوع و بهانه نوشتن شده‌اند؛ نوشتاری با نثری روان و به دور از قلمبه‌سلمبه‌گویی‌های رایج!

نام کتاب: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)
نویسنده: فردین علیخواه
قطع: رقعی
چاپ: اول
تعداد صفحات: ۱۵۸


🛒خرید اینترنتی کتاب با تخفیف
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست کتاب


▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه

☎️ 02188721514

Читать полностью…

فردین علیخواه

وقتی از من دعوت شد تا در نشست فوق 👆🏽👆🏽👆🏽👆🏽شرکت کنم با کمال میل پذیرفتم. دوست داشتم برای نقشی که مرحوم محمدامین قانعی راد در حوزه عمومی داشتند، به ویژه اتصال جامعه شناسی با جامعه، با افتخار نسبت به ایشان ادای دین داشته باشم .
شنبه در شهر تهران، و در شهر کتاب مرکزی، در کنار دکتر هادی خانیکی گرامی، و فرزند دکتر قانعی راد، «عزیز» در خدمت دوستان خواهیم بود.

Читать полностью…

فردین علیخواه

این متن را خودم نوشته‌ام



فردین علیخواه
🔺برخی دوستان پس از خواندن مصاحبه هایم درباره هوش مصنوعی پیام داده اند که تو بیش از حد بدبین هستی. با نشانه های ملموسی که این روزها در پیرامونم می بینم و با مهارت ها و توانایی هایی که هر روز یک به یک از دست می دهیم دلایل بسیاری برای بدبین بودن دارم. در اینجا یک پرسش اساسی وجود دارد: هر روز قرار است مهارت هایمان را یکی پس از دیگری به هوش مصنوعی بسپاریم. قبول. در نهایت قرار است ما چه کاری انجام دهیم؟ از دست دادن برای به دست آوردن چه چیزی؟ مدام داریم قفسه ها را خالی می کنیم تا جای خالی را با چه چیزی پر کنیم؟ می رویم تا شاهد آمدن چه کسی باشیم؟ ترک می کنیم تا رسیدن چه کسی را ببینیم؟

🔺دیروز جُستاری حدودا هفت صفحه ای را به چ.ج.ب.ت. دادم و گفتم چکیده اش را به من بده. بگذارید صادقانه بگویم. اولین بار بود این کار را می کردم چون به عمد نمی خواهم تک تک توانایی هایم را از دست بدهم. چون نگرانم. تکنوفوبیا(هراس از تکنولوژی جدید) ندارم. فقط نگرانم. چکیده ای برایم آماده کرد که به یقین می گویم بهتر از آن چیزی بود که من قصد داشتم بنویسم. متن هیچ نیازی به اصلاح نداشت. از خودم پرسیدم پس از این قرار است چکیده را خودم بنویسم یا به او بسپارم؟ انتخاب درست و عقلانی در این دنیای پرشتاب کدام است؟ از خودم پرسیدم اگر ایشان جُستار را هم اینطور بنویسد چه؟ قرار است پس از این خودم جُستار بنویسم؟ انتخاب درست کدام است؟

🔺می دانید چه زمانی بیشتر ترسیدم؟ از او خواستم چکیده ای با نثر و سبک نوشتاری فردین علیخواه بنویسید. درست به سبک و سیاق نوشته های من متنی در مقابلم گذاشت، متنی فارغ از قلمبه‌سلمبه‌گویی و به زبانی خودمانی‌تر! توجه کنید. او می تواند برای من جستار بنویسید با نثر خاص خود من!

🔺این دیگر «دستیار» نیست، بلکه دقیقا چراغ جادوست. این تکثیر من است. او روز به روز تواناتر و هوشیارتر و بامهارت تر می شود و من روز به روز تهی تر از همه اینها. من روز به روز ضعیف تر می شوم و او روز به روز قوی تر. اگر روزی او همه توانایی های مرا کسب کرد و من از همه این توانایی ها تهی شدم چه خواهد شد؟ چه کسی دستیار خواهد بود؟ من یا او؟ فرمان دادن همیشه به معنای برتر بودن نیست. در وضعیتی که اگر او نباشد همه کارهای من متوقف خواهد شد فرمان دادن دوای کدام درد است؟ من نباشم او هست ولی او نباشد من نیستم، و این چقدر هراس انگیز است. تصویری که به همراه این نوشته گذاشته ام به خوبی آینده را نشان می دهد. ما پس از این فقط به دو دگمه بر روی کیبرد نیازد داریم. منظورم از آینده همین یکی دو سال پیشِ روست.

🔺راستی، این متن را خودم نوشته ام. قسم می خورم.


https://uploadkon.ir/uploads/1be803_25Screenshot-1897-.png

Читать полностью…

فردین علیخواه

نسل جدید و شخصی‌سازی آموزش همگانی
فردین علیخواه

🔺در یک سال گذشته چند کلاس آزاد در خارج از دانشگاه برگزار کرده‌ام. استقبال از کلاس‌هایم خوب بود. منظورم، تعداد علاقه‌مندانی است که ثبت نام کردند و نه تعداد کسانی که در کلاس‌ها حاضر شدند. لازم است بیشتر توضیح بدهم. در همان جلسات نخست تشکیل کلاس‌ها؛ متوجه شدم که بیشتر کسانی که ثبت نام کرده‌اند نیامده‌اند. این اتفاق در جلسات دوم و سوم هم رخ داد. کنجکاو شدم. با خودم گفتم، اگر کیفیت تدریس من بد است حداقل باید جلسه اول می‌آمدند تا به تدریج به این نتیجه برسند، نمی‌شود در همان جلسه نخست به این دلیل نیامد. مدتی گذشت و فرصتی فراهم شد تا با چند نفر از علاقه‌مندان گفتگو کنم. جالب آنکه همچنان به مباحث کلاس علاقه‌مند بودند و درسگفتار‌ها را دنبال می‌کردند. آنان حتی در خارج از ساعات کلاس و از طریق شبکه‌های اجتماعی پیام می‌دادند و درباره برخی مباحث توضیح بیشتری از من می‌خواستند.

🔺از آنان دلیل حضور نیافتن در کلاس‌ها را پرسیدم. گفتند: شما در کلاس کُند صحبت می‌کنید. اندکی تعجّب کردم. گفتم: به نظر خودم کُند صحبت نمی‌کنم و ضرباهنگ کلامم متعادل است. یکی از آنان گفت: برای نسل ما شما کُند صحبت می‌کنید و این کمی کسالت‌آور است. این برایم جالب بود. همچنین گفتند: ما ترجیح می‌دهیم به فایل ضبط‌ شدۀ کلاس گوش کنیم چون آن طور که دلمان می‌خواهد می‌توانیم سرعت را تنظیم کنیم، یعنی بعضی جا‌ها دگمه توقف را بزنیم، بعضی جا‌ها دگمه سرعت را بزنیم و بعضی جا‌ها هم گزینه «آرام» را انتخاب کنیم. نکته قابل تأمل دیگری هم گفتند: وقتی به فایل صوتی دسترسی داریم هر وقت که حال و حوصله‌اش را داشتیم از آن استفاده می‌کنیم. برای مثال در نیمه‌شب، یا سپیده‌دم یا هر وقت مناسب دیگری. گفتند: در ضمن ما می‌توانیم صدای شما را با اکولایزر‌ها تمیز و شفاف کنیم و ده‌ها عملکرد دیگر که در کلاس امکانش وجود ندارد.

🔺دریافتم که آنان دوست دارند محتوای آموزشی را «شخصی‌سازی» کنند، یعنی امکان تغییر و دستکاری محتوا را داشته باشند. به این شکل، گویی محتوا در خدمت آنان است و نه آنان در خدمت محتوا. این افراد در نهایت محتوا را یک محصول رسانه‌ای و یک پکیج تصویری می‌بینند. در اینجا نقش و اهمیت معلم یا مدرس تا جایی است که امکان تبدیل شدنش به فایل صوتی یا تصویری وجود داشته باشد، تا به این شکل تابع اراده و انتخاب شخصی فرد شود.

🔺دوست دارم تجربه شخصی دیگری را نیز بازگو کنم. به دلیل گرانی کتاب، تصمیم گرفتم مدتی از کتاب‌های الکترونیک استفاده کنم. تجربه بسیار جالبی بود. در اینجا نیز اتفاقی افتاد که نگرانم کرد. پس از تجربۀ یادشده، وقتی به سراغ کتاب کاغذی می‌رفتم حس کلافگی به سراغم می‌آمد. دوست داشتم سایز فونت را شخصی‌سازی یا سفارشی‌سازی کنم، دوست داشتم نور روی صفحه را شخصی‌سازی کنم، دوست داشتم صفحه کتاب مدام بسته نشود و فقط با لمس انگشت بر روی صفحه نمایش به صفحه دیگر برود. منظورم آن است که تجربه خواندن کتاب الکترونیک بر تجربه همیشگی خواندن کتاب کاغذیِ من اثر گذاشته بود. وقتی مقایسه کردم دیدم که امکان شخصی‌سازی در کتاب الکترونیک بیشتراست.

🔺در این نوشتار کوتاه، مثال‌های شاید ساده‌ای از تجاربم بیان کردم. من فکر می‌کنم جریانی فراگیر در عرصۀ آموزش در حال رخ دادن است. تلفن‌های همراه حداقل، تأکید می‌کنم، حداقل دو پیامد مهم را رقم زده‌اند: نخست امکان بالای شخصی/سفارشی‌سازی محتوا و دیگری تفکر و تأمل تصویری است. نسل جدید بسیار مصوّر می‌اندیشد. فایل صوتی یک سخنرانی یا یک کلاس، در واقع ‌اندیشه‌ای است که تجسّم یافته، بدنمند شده، و مصوّر گشته است. با دسترسی به فایل صوتی، گویا در نسل جدید حس کنشگری، حس تغییر دادن، حس اثربخشی، حس به خدمتگیری و حس سازگار کردن محتوا با شرایط شخصی بیشتر می‌شود.

🔺سخن پایانی آنکه، مدتی قبل در اخبار خواندم که میانگین معدل دانش‌آموزان در چندین استان کشور کاهش چشمگیری داشته است. با خواندن این چنین اخباری بی‌درنگ از خودم سؤال می‌کنم که نظام آموزش و پرورش چقدر به آنچه گفتم توجه می کند؟ اینکه دانش‌آموزان امروزی دوست دارند محتوا؛ تجسّم یافته و مصور گردد؟ اینکه دوست دارند محتوا تبدیل به محصولی رسانه‌ای و شخصی شود تا به دلخواه بتوانند در زمان مناسب از آن بهره برند؟ شواهد نشان می‌دهد که جهان، به ویژه با گسترش هوش مصنوعی، به شدت در حال تغییر است. اگر شیوه آموزش ما تغییر نکند تعداد غائبان کلاس‌ها(حتی در دانشگاهها) و میانگین نمره‌ها به مراتب به پایین تر از اکنون خواهد رسید. فناوری‌های جدید ارتباطی «فردی شدن» و «شخصی‌سازی» را تسریع کرده‌اند. بد یا خوب، به نظر می‌رسد که نسل جدید نیز به این شکل از فن‌آوری خو گرفته است.
(منتشرشده در سایت تحلیلی-خبری عصر ایران)

کانال و صفحه نویسنده در تلگرام و ایستاگرام:
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

فایل صوتی

🔵عنوان: نسل زد و محیط کار

🔵ارائه: فردین علیخواه

🔵سمینار: از جامعه تا سازمان

🔵سه شنبه 30 اردیبهشت 1404

🔵دانشکده ادبیات و علوم انسانی-دانشگاه گیلان

🔵برگزارکننده: انجمن علمی مدیریت صنعتی
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

🌐 انجمن علمی مدیریت صنعتی با همراهی جمعی از انجمن های علمی فعال دانشگاه گیلان با افتخار برگزار می‌کند:

«سمینار از جامعه تا سازمان»

سخنرانان:

دکتر فردین علیخواه    
عنوان سخنرانی: 
 
«تی‌شرت برای جلسات مهم»
نسل Z و محیط کار

دکتر محمود مرادی
عنوان سخنرانی:

شکل‌گیری و نظریه سازمان: از جامعه‌شناسی و مهندسی تا اقتصاد


📆 تاریخ برگزاری: سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۰

📍 مکان برگزاری: دانشگاه گیلان- تالار حکمت- دانشکده‌ علوم انسانی

صفحه انجمن علمی گروه مدیریت صنعتی در تلگرام

Читать полностью…

فردین علیخواه

تخلیه انرژی از زندگی
فردین علیخواه

-ادارات و سازمان های دولتی ساعت شش صبح فعالیت روزانه خود را آغاز می کنند.

-در اغلب کلانشهرها، زمان لازم برای رسیدن به محل کار به طور میانگین یکساعت است.

▫️پزشکان توصیه می کنند که حتما و حتما صبحانه را کامل صرف کنید.

-فرض کنیم یک فرد شاغل برای آماده شدن و صرف صبحانه، نیم ساعت وقت لازم داشته باشد. پس او باید ساعت چهار و نیم از خواب بیدار شود و ساعت پنج نیز خانه را ترک کند.

▫️پزشکان بارها و بارها اعلام کرده اند که هر فرد در شبانه روز باید 8 ساعت بخوابد.

- پس فرد شاغل باید ساعت هشت و نیم شب سر بر بالش بگذارد تا بتواند ساعت چهار و نیم صبح سرحال و شاداب از خواب بیدار شود.

▫️پزشکان بارها و بارها اعلام کرده اند که بین صرف غذا و خواب حداقل 2 ساعت فاصله زمانی وجود داشته باشد.

-پس آن فرد شاغل باید حدود ساعت شش و نیم عصر شام بخورد تا ساعت هشت و نیم بتواند راحت بخوابد.

-آن فرد شاغل بخت‌برگشته، بعد از پایان کار در ساعت یک بعدظهر، احتمالا ساعت دو بعدظهر به خانه می رسد. احتمالا در اداره خبری از ناهار نیست پس او در خانه ناهار را صرف خواهد کرد. فرض کنیم صرف ناهار نیم ساعت وقت بگیرد.

▫️پزشکان توصیه می کنند که بعد از ناهار داشتن چرتی کوتاه بسیار مفید است.

-فرض کنید ایشان در نهایت تا نیم ساعت چرتی کوتاه بزند. پس ساعت 3 بعدظهر چرت او تمام می شود.

-بعد از چرت، باید به فکر شام بود. چون قرار است ساعت شش و نیم شام صرف شود. در نتیجه فاصله ناهار و شام او کمتر از 4 ساعت خواهد بود.

آیا قرار است فرد شاغل بی‌توجه به فرزندانش به رختخواب برود؟ اصلا ممکن است؟ اطمینان دارم که اگر این فرد شاغل، فرزند یا فرزندانی داشته باشد محال است که آنان قبل از ساعت ده شب و واقع‌بینانه‌اش، قبل از ساعت یکِ نیمه‌شب بخوابند.

در کل آیا باید به توصیه های پزشکان عمل کرد؟ عمل نکنیم چه می شود؟

در کل به نظر شما سلامتی اهمیت دارد؟ سلامتی نباشد چه می شود؟

در کل گذراندن وقت با اعضای خانواده مهم است؟ کانون گرم خانواده نباشد چه می شود؟

در کل خوب است که همه چیز آدم بشود کارش؟ یعنی کل شبانه‌روز یک فرد بر اساس کار او تعریف و تنظیم شود؟

آنچه توصیف شد آوردن کار به خانه به معنای واقعی‌اش نیست؟

برای تأمین انرژی، زندگی دارد از انرژی تخلیه می شود.

سخن پایانی: در دنیا چیزی با عنوان«ارزیابی تأثیرات اجتماعی» SIA وجود دارد که طی آن پیامدهای اجتماعیِ خط‌مشی‌ها، تصمیم‌ها و برنامه‌ها مطالعه و پیش‌بینی می‌شود. همچنین چیزی با عنوان «ارزیابی تأثیرات جنسیتی» GIA وجود دارد که طی آن پیامدهای اجتماعیِ خط‌مشی‌ها، تصمیم‌ها و برنامه‌ها بر زنان/مردان مطالعه و پیش‌بینی می شود چرا که زنان در مقایسه با مردان، در اغلب جوامع شرایطی خاص و متفاوت دارند.
دولت محترم اگر چنین گزارشی تهیه کرده اند لطفا منتشر بفرمایند.

Social Impact Assessment
Gender Impact Assessment

✅@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

این عکس ها تحسین برانگیز نیست
فردین علیخواه

🔺در رسانه ها صف طولانی برای خرید کتاب یا کتاب‌های ترجمه‌شدۀ عادل فردوسی‌پور را در نمایشگاه کتاب دیدم. قبلا هم چنین تصویری دیده بودم. عادل فردوسی پور نویسنده نیست. عادل فردوسی پور مترجم نیست. البته خواهش می کنم از آنچه گفتم تفسیری نداشته باشید که مراد من نیست. اصلا قصد تحقیر ندارم و این متن، متنی برای تأمل و درنگی فرهنگی است. منظورم آن است که ایشان را با این دو عنوان نمی شناسند یعنی وقتی صحبت از نویسندگی یا ترجمه در میان باشد بعید است که نامی از ایشان آورده شود. عادل فردوسی پور برای عرصه های دیگری پرآوازه است که نیک می دانیم و در جای خود بسیار درخشان است(معتقدم عادل فردوسی پور از معدود سلبریتی هایی است که فقط مشهور نیست بلکه محبوب هم هست).

🔺به همین دلیل، وقتی چنین صفی می بینم به عنوان یک پژوهشگر علوم اجتماعی پرسش هایی در ذهنم شکل می گیرد:

-سلبریتی بودن ایشان در شکل گیری این صف چقدر نقش دارد؟

-سلبریتی بودن، کنار گذاشته شدن، و به حاشیه رانده شدن ایشان در سال های گذشته، چقدر در شکل گیری این صف نقش دارد؟ آیا این صف ها را باید شکلی از حمایت جامعه از شخص ایشان(و نه کتاب) تفسیر کرد؟

-فرض کنید به جای کتاب، کالای دیگری روی میز قرار می گرفت و عادل فردوسی پور آن را تبلیغ می کرد. آیا این صف دوباره تشکیل می شد؟ اطمینان دارم که می شد.

-چند درصد از کسانی که در این صف ایستاده اند قصد دارند از نزدیک عادل فردوسی پور را ببینند و کتاب در درجه دوم اهمیت قرار دارد؟ یا اساسا کتاب اهمیت دارد؟

-چند درصد از کسانی که در صف ایستاده اند دقیق می دانند که برای خرید کدام کتاب در صف ایستاده اند؟ آیا واقعا نام دقیق کتاب را می دانند؟ و البته موضوع آن را؟

-اگر کسی بیاید و اعلام کند اصلا کتابی وجود ندارد، و یا کتاب تمام شد. مبلغی پرداخت کنید تا بتوانید وارد سالن شوید و عادل را ببینید. چند درصد به خاطر تمام شدن کتاب صف را ترک خواهند کرد؟

🔺در کل از نظر اجتماعی به این صف ها خوشبین نیستم و آنرا نشانه توسعۀ فرهنگی و ارزشمندی کتاب نمی دانم. من اساسا بسیار شک دارم که کتاب های امضاشدۀ سلبریتی ها خوانده بشوند. معمولا این کتاب ها از سایر کتاب های کتابخانه جدا شده و از آنها محافظت می شود و در مواقعی هم با افتخار به دوستان و مهمانان نشان داده می شود. به هر حال امضای یک سلبریتی بر تن آن نشسته است.

🔺من تصویر صف ژاپنی ها برای خرید آثار هاروکی موراکامی را تحسین برانگیز می دانم، حال چه او در کتابفروشی حضور داشته باشد و چه نداشته باشد و غالبا حضور ندارد. شغل وی نویسندگی است و خوانندگان، او و حتی امضایش را فقط به خاطر آنچه نوشته دوست دارند.


@fardinalikhah
https://uploadkon.ir/uploads/1a8d10_25Screenshot-1841-.png

Читать полностью…

فردین علیخواه

خوشحال هستم که بالاخره این کتاب منتشر شد. 🥰🥰🥰
چاپ اول آن در ۲۰۰ نسخه عرضه شده است. امیدوارم و آرزو دارم که این تعداد خیلی زود تمام شود.
اگر علاقه مند هستید می‌توانید به سایت انتشارات روزنه بروید و در سایت سفارش بدهید.

دوستان عزیز
هر نویسنده‌ای اگر از اثرش استقبال شود خوشحال می‌شود🥰امیدوارم این اتفاق برای این کتاب رخ دهد🙏🏽


خلاصه ای از کتاب در سایت ناشر به آدرس زیر موجود می‌باشد
https://rowzanehnashr.com/

Читать полностью…

فردین علیخواه

🔻 سکوت در برابر خشونت🔻

از امروز ثبت نام برای شرکت به صورت آنلاین در بخش نخست برنامه «سکوت در برابر خشونت» (سخنرانی‌ها) ممکن خواهد بود.

📜 در این بخش از زاویه‌های گوناگون به مسئله‌ی سکوت در برابر خشونت خواهیم پرداخت:

دکتر امیر صائمی | فلسفه اخلاق: سکوت در برابر روایت‌های آزار

دکتر فردین علیخواه | جامعه‌شناسی: رازپوشی خشونت‌دیدگی


❗️لطفاً توجه داشته باشید که حضور آنلاین، فقط برای بخش اول برنامه (سخنرانی‌ها) امکان‌پذیر است.

اگر مایل به شرکت در این بخش هستید یا نیاز به اطلاعات بیشتر دارید، برایمان پیام بگذارید:
📩 @Karshenas_dalan

Читать полностью…

فردین علیخواه

موسسه روانکاوی همراه به همراه موسسه روانشناسی دالان برگزار می‌کند:

" نشست سکوت در برابر خشونت"
🕯️ رویدادی برای تحلیل و تجربه‌ی سکوت در مواجه با خشونت

در این رویداد، دو پرده‌ی تحلیلی و تجربه‌محور را خواهیم داشت

📜 پرده اول:
گوش خواهیم سپرد به سخنرانی:
دکتر امیر صائمی
عضو هیئت علمی دانشگاه IPM
دکتری فلسفه تحلیلی از دانشگاه کالیفرنیا


موضوع سخنرانی: ابعاد فلسفی و اخلاقی سکوت


دکتر فردین علیخواه
عضو هیئت علمی جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان

موضوع سخنرانی: تحلیل جامعه‌شناختی رازپوشی خشونت دیدگی


🎭 پرده دوم:
در پرده دوم، شرکت‌کنندگان در گروه‌های کوچک، با همراهی تسهیل‌گران، روایت‌هایی را به اشتراک می‌گذارند که معمولاً ناگفته می‌مانند.

☀️در پایان، همه در گروه بزرگ جمع خواهند شد تا صداهایی را که شنیده‌اند و گفته‌اند، در دل «یک تجربه‌ی مشترک» ببینند.

تسهیل‌گران گروه بزرگ:
استاد هادی رحیمی دانش
عضو انجمن بین‌المللی روانکاوی (IPA)

دکتر امیرحسین جلالی ندوشن
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران

✨ ظرفیت این نشست به دلیل ماهیت تعاملی و عمیق آن محدود است.

📍 تهران | موسسه همراه
🗓 جمعه ۱۹ اردیبهشت | ساعت ۱۶ تا ۱۹:۳۰

اگر دغدغه‌ی فهم سکوت، شنیدن روایت‌ها، و مشارکت در گفت‌وگویی انسانی دارید، به ما بپیوندید.🌱

📨 برای کسب اطلاعات بیشتر، به کارشناس دالان پیام دهید:
@Karshenas_dalan

و یا با این شماره تماس بگیرید:
۰۹۹۳۱۱۶۸۹۳۸

🏠گروه روانکاوی همراه:
اینستاگرام‌ | تلگرام

🏠گروه روانشناسی دالان:
اینستاگرام | تلگرام

Читать полностью…

فردین علیخواه

در صفحه «مکث در زندگی روزمره» بشنوید:

«از زرنگی خودم خجالت کشیدم»

نوشتۀ فردین علیخواه

در کست‌باکس بشنوید

در شنوتو بشنوید

لینک حمایت مالی از صفحۀ «مکث در زندگی روزمره»

Читать полностью…

فردین علیخواه

نزدیک‌اند چون دوراند
فردین علیخواه

🔺رسانه‌ها درباره بازی بهروز وثوقی در یک فیلم ایرانی، پس از سال‌ها دوری از سینمای ایران، اخباری منتشر کرده‌اند. بهروز وثوقی جزء چهره‌های محبوبی است که سلبریتی‌های داخل کشور هر وقت گذرشان به امریکا می‌افتد عکسی یادگاری و (در ظاهر) صمیمانه با او می‌گیرند. اگر در رویداد‌های هنری حضور داشته باشد بی‌تردید حضور ‌ایشان(در مواردی حتی قبل از رویداد) به اطلاع عموم رسانده می‌شود و تشویق پیوستۀ حاضران نثار ‌ایشان می‌گردد. رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی مشتاق‌اند تا گفتگویی، هر چند کوتاه، با ‌ایشان داشته باشند. او در بین بازیگران قدیمی ایران، به تدریج تبدیل به «نماد» و به تعبیر صفحات مختلف شبکه‌های اجتماعی، تبدیل به «اسطوره» شده است. آنچه می‌نویسم نتیجۀ مطالعات مختصری است که در سال‌های گذشته با همراهی دانشجویانم درباره شهرت و سلبریتی داشته‌ام.

🔺شهرت افرادی مانند بهروز وثوقی، برخاسته از گذشته و اکنون آنان است. مراد از گذشته، نقش‌آفرینی ‌ایشان در میدان هنر ایران در سال‌های دور است. روشن‌تر آنکه، تصاویر و خاطراتی که ایرانیان از ‌ایشان دارند از فیلم‌هایی است که قبل از انقلاب ۵۷ بازی کرده‌اند. به این دلیل گفتم تبدیل به «نماد» شده است چون تجسّم دورانی مشخّص از تاریخ معاصر ایران است، دورانی که در سال‌های اخیر جنبه‌ای نوستالژیک یافته و بخش‌هایی از جامعه ایرانی به نیکی و حسرت از آن یاد می‌کند. تحلیل جامعه‌شناختی دلایل شکل‌گیری این نوستالژی، و درست یا اشتباه بودن آن، بحث این نوشتۀ کوتاه نیست. بهروز وثوقی در حافظۀ جمعی ایرانیان، میراث آن گذشته قلمداد می‌شود.

🔺هر چند منبعِ بخش مهمی از سرمایه اجتماعی بهروز وثوقی ریشه در گذشتۀ هنری ‌ایشان دارد ولی این تنها بخشی از داستان است. شهرت ‌ایشان پیوندی با «اکنون» نیز دارد. بهروز وثوقی، همزمان تجربۀ تلخ طرد و تعلق را دارد. منظور از طرد، تجربۀ «کنار‌گذاشته‌شدگی» از میدان هنر پس از انقلاب ۵۷ است. این طرد، و پس از آن ترک ایران، منزلتی یگانه به ‌ایشان بخشیده است. از طرف دیگر، دور بودن ناخواسته از ایران و همواره از ایران گفتن، در کنار ایرانیان مهاجر بودن و متواضعانه و با تبسّم آنان را در آغوش گرفتن، واکنش نشان دادن به رویداد‌های تلخ و شیرین ایران در سال‌های اخیر، مثال‌هایی از تعلق‌اند. ایشان در عین طرد، همواره تعلق خود را نیز نشان داده‌اند.

🔺با این تفاصیل، شهرت افرادی همچون بهروز وثوقی، (شبیه به هنرمند فقید محمدرضا شجریان) تنها برآمده از سرمایۀ هنری آنان نیست. زندگینامۀ آنان نیز منبع مهمی برای شهرتشان تلقی می‌شود. اگر واژگانی مانند «مشهوران محبوب»،« مشهوران نامحبوب» و «مشهوران منفور» را در نظر بگیریم افرادی مانند بهروز وثوقی بر اساس زندگینامه‌شان که در آن تجاربی چون طرد و تعلق وجود دارد موقعیت و مقام«طردشدگان محبوب» را یافته‌اند. دور‌بودگی، هم از وطن و هم از میدان هنر، هر چند باعث شد تا آنان نتوانند هنر خود بیش‌از‌پیش عرضه کنند ولی در عوض، آنان را محبوب کرد. آنان بخش قابل توجهی از سرمایۀ شهرت خود را وامدار دوربودگی‌اند. آنان نزدیک‌اند چون دوراند. از ضمیر جمع استفاده می‌کنم چون آنچه می‌گویم درباره برخی دیگر از هنرمندان خارج از کشور نیز صدق می‌کند.

🔺«طردشدگانِ محبوب» خارج و داخل، محصولِ سیاست رسمی در ایران است. ضمن احترام فراوان به هنرمندانی همچون بهروز وثوقی، من اعتقاد دارم که اگر هنرمندانی مانند ‌ایشان، پس از انقلاب ۵۷ فرصت حضور در میدان هنر این سرزمین را می‌یافتند ماهیت و نوع شهرتشان آنی نبود که هم اکنون می‌بینیم، و آنان در نهایت شهرتی طبیعی و شاید بی‌رنگ همچون علی نصیریان داشتند. این در حالی است که هم اکنون تبدیل به نماد شده‌اند، نمادی که واجد پیام‌هایی چندلایه است. آنان در حافظۀ عمومی، هم بیانگر گذشته‌ای نوستالژیک‌اند که این روزها همچون ساختمان‌ها و دیوارهای کهنۀ شهر ارزشمند گشته است، و هم بیانگر تجربۀ تلخ کنارگذاشته‌شدگی توسط سیاست رسمی. به عبارت دیگر، هم گذشته و هم اکنون آنان دربردارندۀ پیامی مهم است. به همین دلیل گاهی دست‌کم می‌توان این پرسش اساسی را طرح کرد که «کنارگذاشته‌شدگی» آیا اتفاقی غم‌انگیز، یا مسرت‌بخش است؟ آیا تیره‌بختی، یا خوش‌بختی است؟
ادامه نوشته در صفحه بعد👇🏽

Читать полностью…

فردین علیخواه

عنوان نشست:

تحلیل و بررسی سریال نوجوانی


تحلیل‌گران:
#فردین_علیخواه: جامعه شناس
#مهدی_رضایی: مدرس و منتقد سینما


ثبت نام:
لمس کنید

Читать полностью…

فردین علیخواه

خط‌‌مشی بود و نبود

آیا سیاست «قطع و وصل» آب شهری کارساز خواهد بود؟


▪️فردین علیخواه
🔺من شک دارم که قطع کردن آب منازل بتواند بحران کم آبی را تعدیل کند. شناختی که از رفتارهای اجتماعی هموطنانم دارم مرا به این گمان جامعه شناختی سوق می دهد که خط ‌مشی«بود و نبود» معمولا باعث شکل گیری عقده هایی در افراد جامعه می شود. منظورم از خط مشی «بود و نبود» یعنی ساعاتی آب نیست و بعد، آب هست. وقتی آب هست عقده های ناشی از فقدانِ آب باید ارضاء بشود و همین امر می تواند باعث مصرف بیشتر آب شود. افرادی را دیده ام که قبل از قطعی آب، کولر آبی شان را برای ساعاتی خاموش می کردند ولی هم اکنون آن را یکسره روشن می گذارند. دلیل: چون چند ساعت دیگر بدون آنکه من بخواهم آب قطع خواهد شد و دیگر کولر و این باد خُنک را ندارم!

🔺من این ایده را در نوشته های دیگری گفته ام. اینکه برای مثال چرا ایرانیان حتی در نشست های رسمی به سمت میز غذا یورش می برند؟ چون درباره غذا همواره در طول تاریخ با تجربه«بود و نبود» مواجه بوده اند. «هم اکنون غذا هست ولی معلوم نیست تا کی باشد». در جنگ 12 روزه نیز درباره نان، و بعد روغن مایع چنین تصوری ایجاد شد. مردم در برخی شهرها هر تعداد که مجاز بود نان می خریدند در حالی که لزوما به آن تعداد نیاز نداشتند چون در ذهن شان با «بود و نبود» درگیر شده بودند: «حالا هست ولی معلوم نیست دفعه بعد نان باشد یا نه».

🔺من فکر می کنم خط مشی مناسب در این زمینه، تأکید بر اختیار، انتخاب و اقناع مصرف کننده است. خط مشی «بود و نبود» یا «قطع و وصل» سه پیامد در پی دارد:
-ذوق زدگی به هنگام وصل و تشدید میل،
-لذت گرایی به دلیل دسترسی محدود،
-و به احتمال، اندکی لج‌بازی به دلیل نادیده گرفتن اختیار فرد و تحمیل شرایطی خارج از اراده او،
و اینها زمینه مصرف بیشتر آب را فراهم می آورند. البته آنچه گفته شد صرفا یک گمان جامعه شناختی و بر پایه شواهد در دسترس در خصوص مصرف آب است. برای اطمینان لازم است پژوهش های روشمند در خصوص موضوع انجام شود.

Читать полностью…

فردین علیخواه

ما گفتیم شما گوش نکردید
(برای پروژه شبیه سازی جهنم در زیباشهر فومن)

فردین علیخواه
 
🔺«ارزیابی تأثیرات اجتماعی»(social impact assessment) به زبان ساده، پیش بینی آثار اجتماعی یک پروژه یا تصمیمی معین(قبل از اجرا)ست. در ایران این نوع ارزیابی ها را غالبا با عنوان «پیوست اجتماعی»، در مواردی «پیوست فرهنگی» و در مواردی نیز «پیوست اجتماعی-فرهنگی» می شناسند که در دنیا با همان عنوان «ارزیابی تأثیرات اجتماعی(SIA) شناخته می شود.
 
🔺ارزیای تأثیرات اجتماعی معمولا در سه مرحله از یک پروژه انجام می شود یا می تواند انجام شود:

نخست قبل از اجرا یعنی در فاز صفر پروژه: در این مرحله چشم اندازی از آثار و پیامدهای مختلف پروژه بر گروههای مختلف اجتماعی تدوین می گردد تا مجری شناخت روشنی از پیامدها به دست آورد. همچنین شیوه های تعدیل یا حل پیامدهای منفی و تقویت پیامدهای مثبت بررسی می شود.
دوم در حین اجرا: گاهی پروژه ها به هنگامِ یا در حینِ اجرا هم پیامدهایی به ویژه بر اجتماع پیرامون، و زندگی روزمره مردمان اطراف خود دارند که این ممکن است موجب نارضایتی اجتماعی و بازتاب رسانه ای منفی شود. در این مرحله نیز شیوه های حل و تعدیل تضاد و تعارض توسط تیم ارزیابی بررسی می گردد.
سوم؛ پس از بهره برداری: مدتی پس از بهره برداری و افتتاح یک پروژه نیز می توان ارزیابی تأثیر اجتماعی انجام داد. در این مرحله آثار اجتماعی شناخته شده در مرحله نخست بازبینی و بحث می شود. در هرصورت هر مطالعه ای از درصد خطایی برخوردار است. در این مرحله به آثار اجتماعیِ وقوع‌یافته ولی دیده‌نشده در مرحله نخست، توجه می شود و راهکارهای حل آنها بررسی می گردد.
 
🔺تأکید می کنم که تیم ارزیابی، در هر سه مرحله از مطالعات ارزیابی تأثیرات اجتماعی می تواند گزینه عدم اجرا(No Action) و یا توقف(stop)را به کارفرما پیشنهاد بدهد.
***
🔺ما دقیق نمی دانیم که برای پروژه شبیه‌سازی جهنم در زیباشهر فومن در گیلان گزارش ارزیابی تأثیر اجتماعی(پیوست اجتماعی- فرهنگی) تهیه شد یا خیر؟ نمی دانیم پس از بهره برداری جلسه ای با متخصصان و کارشناسان تشکیل شد یا خیر؟ متولیان صرفا آمدند و از نیکی های پروژه گفتند بدون اندکی توجه به واکنش های اجتماعی و بازتاب گسترده رسانه ای آن.
 
🔺می گویند چرا دانشگاهیان خودشان را کنار کشیده اند و در بهتر شدن تصمیم گیری ها مشارکت ندارند. آنچه می گویم را نشانه مشارکت فرض کنید. به عنوان فردی که سال ها در عرصه ارزیابی تأثیرات اجتماعی تجربه دارم عرض می کنم. اگر من در مقام کارشناس ارزیابی تأثیرات اجتماعی این پروژه حتی در این مرحله یعنی پس از بهره برداری(فاز کنونی پروژه) بودم بی تردید برای آن گزینه «توقف پروژه» را انتخاب می کردم. تعارض اجتماعی و تضاد حاصل از این پروژه آن قدر زیاد است که دلسوزانه‌ترین و مشفقانه‌ترین گزینه برای کارفرما/متولی گزینه توقف است. بی شک کارفرما بنا به ملاحظات و نگرانی هایی(فرهنگی) این پروژه را ساخته است. با آنچه پس از افتتاح بر این پروژه گذشته، اطمینان داشته باشد که هیچکدام از آن اهداف نه تنها تحقق نخواهد یافت بلکه پیامدهای معکوس انبوهی در انتظار پروژه است.
 
🔺نمی دانم چرا این متن را نوشتم. می دانم کسی توجهی به آن نخواهد کرد. شاید مثل همیشه صرفا می‌نویسیم تا بگوییم، ما گفتیم شما گوش نکردید. 
@fardinalikhah
..............................
https://shorturl.at/qe0eO

Читать полностью…

فردین علیخواه

🔴نقد و بررسی کتاب تهران
(ازدحام ساختمان و آهن )
جدید ترین اثر مرحوم محمد امین قانعی راد
@MAminghaneirad
#جامعه_شناسی_حوزه_عمومی

Читать полностью…

فردین علیخواه

معرفی کتاب «اینترنت ندارم پس نیستم» در خبرگزاری کتاب ایران.👆🏽👆🏽👆🏽اگر توان مالی خرید این کتاب را داشتید 😔😔و البته به موضوع آن هم علاقه مند بودید نحوه خرید در بالای کانال (pin) شده است. کتاب با 15 درصد تخفیف قابل تهیه است.

Читать полностью…

فردین علیخواه

تازه‌های نشر: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)

کتاب اینترنت ندارم پس نیستم به بیان کوتاه «جامعه‌شناسی زندگی» است و در همه جستارهایش به زندگی روزمره ما ایرانیان می‌پردازد. به این کلمات دقت کنید: لنگه به لنگه‌پوشی، پذیرائی کردن، بازگشتن از سفر و فکر به طلاق، ساخت مطبح کنار آشپزخانه، بلاگری، احترام به بزرگ‌ترها، میز غذا چیدن در جنگل، بی‌حوصلگی، معمولی شدن برای هم، عصبانیت از گذر سریع زمان، به ستوه آمدن از رنج خود و دیگران، بویدن و لمس آجرهای کهنه! همه و همه در این کتاب موضوع و بهانه نوشتن شده‌اند؛ نوشتاری با نثری روان و به دور از قلمبه‌سلمبه‌گویی‌های رایج!

نام کتاب: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)
نویسنده: فردین علیخواه
قطع: رقعی
چاپ: اول
تعداد صفحات: ۱۵۸


🛒خرید اینترنتی کتاب با تخفیف
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست کتاب


▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه

☎️ 02188721514

Читать полностью…

فردین علیخواه

فایل صوتی

▪️عنوان: عشّاق شهری و مصرف فضاهای عمومی در شهر

▪️ارائه: فردین علیخواه

▪️نشست:
خرده فرهنگ جوانان در شهر: بازخوانی فضاهای شهری از منظر جوانان

▪️سه شنبه 23 اردیبهشت 1404

▪️دانشکده علوم اجتماعی-دانشگاه تهران

▪️برگزارکننده: انجمن علمی گروه مطالعات شهری
@fardinalikhah

Читать полностью…

فردین علیخواه

سفارش از طریق سایت انتشارات روزنه
https://rowzanehnashr.com/

Читать полностью…

فردین علیخواه

فردا سه شنبه
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

Читать полностью…

فردین علیخواه

تازه‌های نشر: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)

کتاب اینترنت ندارم پس نیستم به بیان کوتاه «جامعه‌شناسی زندگی» است و در همه جستارهایش به زندگی روزمره ما ایرانیان می‌پردازد. به این کلمات دقت کنید: لنگه به لنگه‌پوشی، پذیرائی کردن، بازگشتن از سفر و فکر به طلاق، ساخت مطبح کنار آشپزخانه، بلاگری، احترام به بزرگ‌ترها، میز غذا چیدن در جنگل، بی‌حوصلگی، معمولی شدن برای هم، عصبانیت از گذر سریع زمان، به ستوه آمدن از رنج خود و دیگران، بویدن و لمس آجرهای کهنه! همه و همه در این کتاب موضوع و بهانه نوشتن شده‌اند؛ نوشتاری با نثری روان و به دور از قلمبه‌سلمبه‌گویی‌های رایج!

نام کتاب: اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگی‌ها)
نویسنده: فردین علیخواه
قطع: رقعی
چاپ: اول
تعداد صفحات: ۱۵۸


🛒خرید اینترنتی کتاب با تخفیف
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست کتاب


▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه

☎️ 02188721514

Читать полностью…

فردین علیخواه

ttps://uploadkon.ir/uploads/237702_250fb648c2f84046074c856e803ddf56de64127727-240p-1-.mp4








تصویر رنج کارگران در قاب طلاکاری شده

✅امروز قسمت‌هایی از سریال وحشی، به کارگردانی هومن سیدی را دیدم. در قسمت اول که دقایقی از آنرا در ویدئوی پیوست می‌بینید کارگران معدن در اتاق رئیس جمع شده‌اند و حقوقی را طلب می‌کنند که پرداخت آن چند ماه به تأخیر افتاده است. این قسمت بسیار تلخ است. به دیالوگ این کارگر گوش کنید. به معنای واقعی تاریک و تأثربرانگیز است. در این قسمت همه چیز چرکی و تاریک و فلاکت‌بار نشان داده می‌شود. به هر حال کارگردان قصد دارد گریزی به مسائل اجتماعی ایران بزند و به این طریق بر بیننده اثر بگذارد و البته، نشان دهد که با سایر کارگردانان فرق دارد.

✅ولی می‌دانید چه چیز مایه تعجب و تأسف حداقل منِ بیننده است؟ در همین قسمت که کارگران بخت‌برگشته این چنین درد‌ها و رنج‌های خود را روایت می‌کنند به ناگاه چند ثانیه سریال قطع شده و سه آگهی پخش می‌شود. خرید از اوکلا که در آن همه کالاهای خوردنی و وسوسه انگیز در آگهی به بیننده لبخند می‌زنند و در او ولع خوردن ایجاد می کند، بعد شامپوی مرطوب کنندۀ موی داو و در نهایت پلتفرم خرید طلای آب شده!!!دقت کنید: نمادهایی از سیری، زیبایی و ثروت خالص.

✅ای کاش در فیلم نت یا در تیم کارگردانی کسی بود که کمی بیشتر بینش اجتماعی داشت و با این آگهی‌های نابهنگام و ناسازگار سریال را به توپ نمی بست! شما درباره احساسات مخاطب چه فکر می کنید؟ احساسات مخاطب اینقدر آسان قابل دستکاری یا دچار نوسان است؟

✅گاهی به نقد برخی از جامعه شناسان و منتقدان فرهنگ فکر می کنم که معتقدند سریال ها، خودشان کالاهایی صنعتی و تجاری اند که باید فروخته شوند و به علاوه، زمینه ساز فروش کالاهای دیگر بشوند. انگار زیاد نباید پیام های اجتماعی نهفته در سریال ها را جدی گرفت. البته کاش این چنین نباشد.

✅شرکت هایی که به شبکه نمایش خانگی آگهی می دهند دقت کنند. حتما بپرسند که آگهی آنان در سریال یا فیلمی با چه داستانی قرار است پخش شود؟ گاهی اوقات تبلیغ می تواند تبدیل به ضدتبلیغ شده و موجب تنفر مخاطب از آن آگهی خاص شود.
فردین علیخواه

منبع ویدئو: آپارات

Читать полностью…

فردین علیخواه

آستین‌ها بالا، قاشق و چنگال به‌کنار
فردین علیخواه


🔺چند سالی است که در برخی از غذاخوری‌ها و رستوران‌های محلی گیلان، افرادی را می‌بینیم که بدون استفاده از قاشق و چنگال و به اصطلاح؛ با دست غذا می‌خورند. آنان ترجیح می‌دهند که آستین‌ها را بالا بزنند و با‌ دست غذای خود را میل کنند. گاهی، هنگام میل کردن غذا، تک‌تک انگشت‌های خود را به‌نوبت وارد دهان کرده و ملچ‌ملوچ‌کنان آنرا تَر و تمیز می‌کنند و بعد با ولعی به‌راستی حسادت‌برانگیز به خوردن غذا ادامه می‌دهند. سال‌ها قبل‌تر، این پدیده گاهی در غذاخوری‌های کوچک محلی و به طور خاص، در بین برخی خرده‌فرهنگ‌های شغلی دیده می‌شد ولی در سال‌های اخیر، آرام‌آرام در رستوران‌های مشهور داخل و خارج از شهرهای گیلان نیز به چشم می‌خورد.

🔺برخی شواهد تاریخی نشان می‌دهد که استفاده از ابزار‌هایی شبیه به قاشق و چنگال در ایران باستان رواج داشته است. پس از تاریخ باستان، استفاده از این وسایل بسیار محدود گشته و اغلب ایرانیان تا تاریخ معاصر با دست غذا می‌خوردند. البته در بین اشراف، درباریان و خانواده‌های متموّل، سفره، به‌ویژه با حضور مهمان، آداب معیّنی داشت. میزبان، پارچه و آفتابه و لگنی(غالبا مسی) می‌آورد تا دست‌ها به خوبی شسته و خشک شود. این عمل عموماً در آغاز و پایان صرف غذا انجام می‌شد. با شکل‌گیری ارتباط با غرب، آرام‌آرام قاشق و چنگال(در اشکال امروزی‌اش) وارد سفره ایرانیان شد، البته نخست به خانه اشراف، نخبگان و درباریان و در کل به خانۀ خانواده‌هایی راه یافت که سرمایه فرهنگی بالاتری داشتند. پس از وقوع انقلاب صنعتی در غرب، تولید انبوه قاشق و چنگال زمینۀ استفاده از آنرا در جوامع اروپائی فراهم کرده بود.

🔺من درباره این رفتار اجتماعی در گیلان حداقل از منظر خوب یا بد بودن قضاوتی نمی‌کنم و صرفا سعی می‌کنم نسبت به آن چند پرسش و گمان جامعه‌شناختی طرح نمایم:

▫️آیا این رفتار نوعی واکنش به جریان مدرنیته شهری توسط آن دسته از گروه‌های اجتماعی است که با آن همراه و همدل نیستند و در مقابل، شکل مطلوب زندگی را شیوۀ دهقانی و روستایی می‌دانند؟

▫️این نظر که جامعه ایران جامعه‌ای نوستالژیک شده است بی‌اساس نیست. آیا کنار گذاشتن قاشق و چنگال را باید تداوم همین ویژگی، یعنی ارتباط و اتّصالی حسرت‌آلود با گذشته‌ای دانست که فرض می‌شود طلایی بوده است؟ وقتی دیوار‌ها و آجر‌های کهنه و نم‌دار شهر عزیز می‌شوند، وقتی حوض و گلدان‌های شمعدانی خانه‌های قدیمی در کوچه‌های تنگ و باریک ساغریسازان رشت عزیز و ارزشمند می‌شوند چرا غذا خوردن با دست نشود؟

▫️آیا غذا خوردن با دست به طبیعت غذا‌های گیلانی بازمی‌گردد؟ اینکه کثرت دورچین در سفرۀ غذایی گیلان به گونه‌ای است که برداشتن هر کدام از آن‌ها با دست آسان‌تر و در نتیجه خوردن غذا راحت‌تر می‌شود؟

▫️وقتی فردی به تنهایی و در خلوت در حال خوردن غذاست می‌تواند برای افزایش لذت حاصل از خوردنِ ملچ‌ملوچ کند، مدام انگشتان دستانش را لیس بزند و خلاصه، پایبند به آداب سفره نباشد ولی بروز این رفتار در محیطی اجتماعی و هنگامی که هنوز هنجاری عام بر روی غذا خوردن به این سبک و سیاق وجود ندارد ممکن است دیگران را آزرده سازد. آیا از این جنبه نیز می‌توان به غذا خوردن با دست در رستوران‌ها نگاه کرد؟ اینکه هنوز نه منظره‌اش از نظر دیگران خوشایند است و نه سروصدای ناشی از آن؟

🔺جمله زیر را در نظر بگیرید:
«آینده بهتر از گذشته خواهد بود»
به راستی چند درصد ایرانیان ممکن است با این جمله موافق باشند؟ من فکر می‌کنم حداقل بخشی از گذشته‌گرایی یا احیا گذشته در این روز‌ها، ریشه در چنین نگرشی دارد. بخش قابل توجهی از جامعه فکر می‌کند که چه اکنون و چه آیندۀ پیش‌رو بهتر از گذشته نیست و نخواهد بود و به همین دلیل اتصال دوباره به گذشته، در اشکال مختلفش، در زندگی مردمان این سرزمین قوت یافته است. به دلایل مختلف، اقشاری از جامعه به این‌اندیشه رسیده که گذشته بهتر از حال و حتی بهتر از آینده(مبهم و معمایی) بود و خواهد بود. من فکر می‌کنم اشتیاق گذشته، با اندوهِ حال و اضطراب آینده شکل گرفته است. مصداق‌های این پناه بردن به گذشته را در گوشه‌گوشۀ زندگی روزمره می‌بینیم که یکی از آن‌ها، غذا و نحوۀ صرف آن است. ولی پرسشی وجود دارد:

▫️آیا بازآفرینی هر نوع رفتار و منشی که در گذشته وجود داشته است باید محترم و پذیرفتنی باشد، یا باید مواجه‌ای انتقادی و گزینش‌گرانه با آن داشت؟ برای مثال در گذشته، بسیاری از نوشیدنی‌ها همچون آب یا دوغ با پیاله یا کاسه سر کشیده می‌شدند. منظور آنکه گذشته تا کجا قرار است بازآفرینی شود؟

🔺سخن پایانی آنکه، مراد این نوشتۀ کوتاه، مکث در زندگی روزمره، یعنی لحظه‌ای مکث و نگاه کردن به رفتار‌های اجتماعی نوظهور است. من فکر می‌کنم باید درباره این پدیده‌های شاید بی‌اهمیت و حاشیه‌ای زندگی روزمره بیشتر حرف زد.

https://gilkhabar.ir/505756

Читать полностью…

فردین علیخواه

از زرنگی خودم خجالت کشیدم!
فردین علیخواه

🔺در صحنه‌ای از فیلم مارمولک(ساختۀ کمال تبریزی)، رضا مثقالیِ زندانی، معروف به «رضا مارمولک»، که با لباس یک روحانی از بیمارستان فرار کرده، منتظر تاکسی ایستاده است. بسیاری از تاکسی‌ها از مقابل او رد می‌شوند ولی سوارش نمی‌کنند. در نهایت جوانی او را سوار می‌کند و با دریغ و افسوس شکایت می‌کند که «این روز‌ها مردم دیگر احترام(به روحانی) حالی‌شان نیست». راننده پس از چند دقیقه وارد قسمت «ورود ممنوع» یا «طرح ویژه» می‌شود. رضا مثقالی اعتراض می‌کند ولی راننده با لبخندی شیطنت‌آمیز به او اشاره می‌کند و می‌گوید مسافرِ ویژه دارد و جای نگرانی نیست.

🔺در مسیر، پلیس خودرو را متوقف می‌کند. رانندۀ جوان با اشاره به سرنشینِ روحانی، می‌گوید که «حاج آقا» عجله دارند. پلیس هم این تخلف را نادیده می‌گیرد. بعد از دقایقی، رضا مثقالی به راننده اعتراض می‌کند که مسیر، مسیر خیابان فرشته نیست. راننده نیز با ابراز شرمندگی، تظاهر می‌کند که فردوسی شنیده و نه فرشته. از مکالمۀ تلفن همراه راننده و نگاه کردنش به ساعت مچی، متوجه می‌شویم که این اوست که بسیار عجله دارد و نه رضا مثقالی. در نهایت رضا مثقالی پیاده می‌شود و می‌بینیم که کیف پول راننده را سرقت کرده است.

🔺کلمات؛ علاوه بر آن که در فرهنگ لغت معنایی دارند با تغییرات جامعه می‌توانند معانی جدیدی بیابند. در نهایت، این معانی جدید به تدریج به فرهنگ لغات، و به معانی پیشین اضافه می‌شود. کلمۀ «زرنگ» و «زرنگی» از آن جمله است. در برابر کلمۀ زرنگ معانیِ باهوش، زیرک، فرز، زبل، چابک، و شیطان آمده است. اگر به رویداد‌های زندگی روزمره دقت کنیم می‌بینیم که هر چند بستگی به موقعیت و شرایط استفاده از کلمه دارد ولی در کل، وقتی کسی را آدم «زرنگ» توصیف می‌کنند کمتر منظور و مرادی مثبت مد نظر است. اما آنچه گفتم درست است؟ واقعاً وقتی می‌شنویم که کسی زرنگ است او را دارای صفتی زشت می‌دانیم و ملامتش می‌کنیم؟ می‌دانم که بحث؛ اجتماعی است و نمی‌توان پاسخی کوتاه به این پرسش‌ها داد چرا که بستگی به شرایط مختلف دارد.

🔺افراد جامعه در طول زندگی‌شان گاهی قوانین و قواعد(جزئی یا مهم) را نقض می‌کنند. به سختی می‌توان کسی را یافت که ادعا کند در طول زندگی‌اش هیچ وقت هیچ قانون یا مقرراتی را نقض نکرده است. به همین دلیل، ادوین لِمرت، جامعه‌شناس فقید دانشگاه کلمبیای امریکا از مفاهیم انحراف اولیه(مقدماتی) و انحراف ثانویه استفاده کرد. ثانویه در اینجا به معنای تابع و وابسته به گذشته است و مترادف بی‌اهمیت نیست. منظور لمرت آن بود که انحراف ثانویه می‌تواند تداوم و استمرار انحراف اولیه باشد. به باور او همۀ افراد ممکن است به دلایل گوناگون تجربۀ انحراف اولیه را داشته باشند ولی در انحراف ثانویه فرد هویت انحرافی را پذیرفته و خیلی خوب با آن کنار آمده است. در واقع، پس از مدتی هر آنچه انجام می‌دهد روش روتین رفتار تلقی می‌کند.

🔺بگذارید مثالی بزنم. دوستی تعریف می‌کرد که روزی با سوار کردن زن سالمندی، وارد خط ویژه ترافیک شد و وقتی پلیس او را متوقف کرد با اشاره به سرنشین سالمند، توجیهاتی آورد. پلیس هم با تذکری شفاهی، تخلف او را نادیده گرفت. ‌ایشان تعریف می‌کرد که طاقت نیاورد و چند روز بعد در خیابان خلاصۀ ماجرا را برای پلیسی دیگر شرح داد و با اصرار از او خواست که آن تخلف را برای خودرو ثبت کند. انحراف اولیه و ثانویه به این معناست. این مثال، شکلی از انحراف اولیه بود و فرد مانع شکل‌گیری زمینۀ تداوم آن و ظهور انحراف ثانویه شد. آیا همه مانند این فرد هستند؟

🔺به موضوع زرنگی بازگردم. عنوانی که برای این نوشته انتخاب کرده‌ام بسیار با اهمیت است: « از زرنگی خودم خجالت کشیدم! ». زرنگی کردن یک مسأله، و خجالت کشیدن از زرنگی مسأله‌ای دیگر است. به نظر من هر کدام از این‌ها شایسته بررسی مستقلی‌اند. وقتی فرد یا افرادی پس از زرنگی، از رفتار خود خجالت می‌کشند هنوز می‌توان به جامعه ‌امیدوار بود. این یعنی هنوز حساسیت درونی زنده است. فرد در تنهایی‌اش به «زرنگی»‌اش فکر می‌کند و شرمنده می‌شود، خودش را سرزنش می‌کند و با خودش قول و قرار‌هایی می‌گذارد. نگرانی زمانی است که دیگر کسی خجالت نکشد. زرنگی کند و نه تنها خودش سرخوش شود، بلکه دیگران هم از جایشان بلند شوند و برای زرنگ بودن او کف بزنند. نگرانی برای زمانی است که زرنگی تبدیل به قاعدۀ زندگی، و آدم‌های زرنگ الگوی زندگی بشوند. زیستن در چنین جامعه‌ای سخت می‌شود. اینطور نیست؟

✅@fardinalikhah
khabaronline.ir/xnsYZ

Читать полностью…

فردین علیخواه

ادامه : نزدیکند چون دورند
🔺سخن پایانی آنکه، بر اساس تجارب و شواهد پیشین، اگر افرادی مانند بهروز وثوقی به ایران بازگردند و فرصت بازیگری در فیلم‌های ایرانی را کسب کنند بی‌تردید دیگر منزلت و موقعیت کنونی را نخواهند داشت. طلسمِ «طرد و تعلق» آنان شکسته خواهد شد و دیگر کسی آنان را «مظلومان محبوب» یا «طردشدگان مظلوم» نخواهد نامید. هنرمندی آنان محفوظ، ولی دیگر جایگاهی نمادین نخواهند داشت. در واقع حاصل این گشایش دیرهنگام، «زوال شهرتِ چندلایۀ» آنان خواهد بود. هر چند البته، این گشایش، نشانۀ ذکاوت دیرهنگام سیاست رسمی در ایران نیز هست. به گمان من، سیاست رسمی پس از سبک‌سنگینی مختصر، به این نتیجه رسیده است که ورود دوباره طردشدگان به میدان هنر مانع تبدیل‌شدن‌شان به «نماد» می‌شود.
@fardinalikhah
asriran.com/004PkZ

Читать полностью…

فردین علیخواه

یادداشت زیر در سایت خبری تحلیلی عصر ایران منتشر شده است👇🏽

Читать полностью…

فردین علیخواه

هوش مصنوعي؛ دستياري يا سروري در گفت‌وگو با فردين عليخواه

بشر تك‌ساحتي نگران‌كننده است

Читать полностью…
Subscribe to a channel