شناسایی منابع و مآخذ مربوط به تاریخ اجتماعی زرتشتیان و ذکر مطالب محققان و پژوهشگران تاریخ کیش زرتشتی. ارتباط با مدیریت کانال: @aDaryosh مسئول تبادلات کانال: @Kardarigan_respendial
روحانیت زرتشتی که حمایت سلطنت را داشت، تقریباً بر تمام جنبه های زندگی مردم حاکم بوده.
#تاریخ_کیش_زرتشت
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
از نظر خود مومنان هم، سازمان روحانیت زرتشتی که حمایت سلطنت را داشت، تقریباً بر تمام جنبه های زندگی آنان حاکم بود و این حقیقت که روحانیون قوانین را هم تفسیر و هم اجرا می کردند به ایشان نفوذ فراوانی میبخشید.(ص ۱۷۱)
مأخذ: بویس. مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، سال۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
ویدئویی بسیار زیبا با صدای بانو هایده(نوروز آمد) اشعاری از فردوسی پاکزاد در مورد نوروز
#نوروز
#فیلم
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۳)
#نوروز
رابطه ی چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش
[علی محمد کاوه]معتقد است که جشن چهارشنبه سوری،یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به وَر یا وَرَنگه Varangah،یعنی آزمایش ایزدی بوده است...
سرگذشت زندگی سیاوش،سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن در شاهنامه ی فردوسی نقل شده است.آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بوده است. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده،ارتباط روز چهارشنبه ی پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزاده ی جوان می باشد که تا کنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد.
آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت ۱۰۱۳ پیش از میلاد/۷۱۳ تاریخ مبنا،که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس کشته شدن سیاوش، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه،یکم فروردین ماه سال ۱۰۱۲ پیش از میلاد/۷۱۴ تاریخ مبنا در توران متولد شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست،پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه ی پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان باقی بماند،معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهرگرایان سغدی بر خلاف پارسیان زرتشتی در آخرین روز از پایان سال سغدی،به سوگواری می نشسته اند.(ص.۹۶_۹۵)
بن مایه:رضی.هاشم،جشن های آتش،مهرگان:جشن مهرگان،چله...همراه با پژوهشی درباره ی جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنتی میان زرتشتیان ایران و پارسیان،تهران،بهجت،۱۳۸۳
🔥 @atorshiz 🔥
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۱)
#نوروز
جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است.چون پیش از اسلام،واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز،بهمن روز و غیره...اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست.اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه،یکشنبه و... بهره می بردند.ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران،ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم،آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند،این روز،روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد.شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد.به هر جهت،جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص.۳۵)
بن مایه:اسماعیل پور.ابوالقاسم،چشمه های بیدار_جستارهای ایران شناسی،تهران، انتسارات هیرمند،چاپ اول ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۸ / شماره پایانی)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در اینجا استدلال قانع کننده او را نمی آورم، چون به آسانی در دسترس همگان است. دلیل اینکه از آن یاد کردم، آن است که این نشان دهنده اثری از آیین زروان در کیهان شناسی مزدایی است. اما می خواهم اذعان کنم که من در پاره ۱۲ و ۱۳ که به ترجمه زنر بدین گونه آمده، حیران شده ام:
۱۲. و اورمزد به روح تباه کار گفت: «زمانی را معین کن تا با آن پیمان بتوانیم کار را تا نه هزار سال تمدید کنیم» زیرا می دانست که با تعیین وقت، بدین گونه روح تباهکار بی قوت می شود. پس، روح تباهکار چون پایان را نمی دید با پیمان موافقت کرد. آن چنان که می خواهند جنگ تن به تن کنند، باید وقتی مثلا بدین گونه که «در فلان روز بیا که تا شب پیکار کنیم» تعیین می کنند. ۱۳. این را نیز اورمزد به سبب علمی که به همه چیز دارد، می داند که در این نه هزار سال، سه هزار سال کاملا آن چنان که به مراد دل اورمزد است می گذرد و سه هزار به مراد اورمزد و اهريمن و در سه هزاره آخر، روح تباهکار بی قوت می شود و اورمزد آفرینش را از تجاوز نجات می بخشد. اکنون ببینیم که این طرح چگونه می بایستی انجام می شد. تسلط اورمزد سه هزار سال و پیکار سه هزار سال با یک پیکار نهایی که ظاهرا در پایان سه هزاره دوم روی می دهد و اهریمن شکست می یابد، و اورمزد تا جاودان فرمانروایی می کند. بدین گونه، شش هزار سال را شامل می شود و ناچار باید دو سه هزاره به فرمانروایی اورمزد یا زمان آمیختگی بدهیم که با متن نمی خواند. به نظر من، تنها راه حل این اختلاف آن است که فرض کنیم کلا میان نظريه «سه زمان» را که در آیین مانی مقامی استوار دارد و در آن سه اساس (۱) هست مبنا قرار دادند و اجمالاً آن را (در طرح هزارگانی) به سه دوران تبدیل کردند و این نکته را نادیده گرفتند که این سه اساس فقط دو دوره را شامل می شود و دوره سوم مشمول ابدیت خواهد بود.(ص ۹۶ _ ۹۷)
۱)bundahišn, gumezišn, vizarišn
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۵)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اساطیر کیهانی نیز به دیده زرتشت قابل قبول نمی آمد، مگر آنکه در آن، دگرگونی فراوان پدید آید. ش اید آن چنان که لوزی، لومل و پتاتزونی تصور کرده اند (بر خلاف نظر کومون) کشتن گاو ازلی به دست اهریمن آن چنان که در بندهشن
آمده، یک دگرگونی اخیر در اساطیر کهن باشد که در رازهای میترا مجسم شده است و آن میترا در داستان باروری و آفرینش قهرمان بوده است. زرتشت جز مردود شناختن این اسطوره، به همراه مردود شناختن قربانی همرام با خونریزی، چاره ای نداشت. زرتشتیان هم بعدها به هنگام تلفيق عقاید مختلف، این داستان را بار دیگر قبول کردند و نتوانستند این کشتن را کار یک خدای نیکو بدانند و بنابراین، آن را از آن اهريمن شمردند. اما زرتشت خود داستان روان گاو را تعبیر کرد. با توجه به افسانه انسان نخستین، زرتشت يمه (جمشید) را به سبب آوردن قربانی همراه با خونریزی مردود ش شناخت و مانو را نادیده گرفته است (و تنها نشانه ای که از ایران در آن است نام ManuščiØra است) تنها بعدها – Gaya - maratan همچون «نخستین انسان» پدیدار می شود. شاید چنان که هارتمان گفته است آفریده و پرداخته زروانیان بوده که به عبارت «اساطیر برگزیده» در یسنا ۳۰ که از هر دو نام برده می شود، توجه کرده اند. اما این شخصیت تازه به گفته لومل (ص ۱۳۷) در طرح دوران های جهان جای داده شد. علت اینکه او را در نظام کلی، بیگانه می دانند آن است که در هیچ عبارتی نیامده است که «گیومرد» را اورمزد آفریده و او سه هزار سال وجود داشت. در آن زمان کاری نمی کند و هدفی ندارد و تنها مأموریت او مقتول شدن نه در این دوران، بلکه در دوران بعدی توسط روح پلید است. تنها پس از بهره گرفتن از دوران های سه گانه و اصول اعشاری آن، فقط ۳۰ سال در دوره سه هزار ساله بعدی زمان می یابد. شایان توجه است که حمزه اصفهانی همین سی سال را فقط از عمر او می شمارد. حمزه مجموعا ۱۲۰۰۰ سال را می پذیرد، با این شیوه، دوران «ب» را نیز به حساب می آورد، ولی آن را خالی می گذارد. بدین گونه، نشان می دهد که نویسندگان دیگر از گیومرد تنها همچون وسیله ای برای پر کردن این دوران استفاده کرده اند. موضوع مبادی و تغییرات روایت سه هزار سال بغرنج است که مدت ها مورد توجه دانشمندان معاصر همچون بنونیست، نیبرگ. لومل و زنر بوده است.(ص ۹۴_ ۹۶)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۳)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
یک نکته، پشتیبان صحت این حدس است. یسنا ۴۸ را، که بی محابا و آشکارا هومه را مردود می شناسد، شاید بتوان به دوران اوایل کار زرتشت نسبت داد. زیرا در آن دیده می شود که وی در پی یافتن یک پشتیبان است، از آن رو که در پاره ۵، می گوید «بود آیا که فرمانروایان نیک و نه (فرمانروایان) بد، بر ما فرمان رانند!»
پس شاید بتوان پذیرفت که آیین هومه پاره ای از آیین پرستش در زمان زرتشت بوده است. چیزهای دیگری را که از آنها یاد کرده ایم، شاید بعدها به متن افزوده باشند. زرتشت فروشی ها را نادیده می گیرد، شاید از آن رو که با وظيفة سلطنت چنان که گفته شد، مربوط بودند. وی در عوض درباره روان شناسی از دئنا آگاه بود. درباره این لفظ، نظر شما را به توضیح نو و به نظر من قانع کننده پاگلیارو جلب میکنم و از او این مطلب را می آورم. پس از آوردن مختصر ترجمه بارتولومه (من روحانی - فردیت)" و لومل (اصل روحانی با فرد - روح) و میه (فردیت روحانی) پاوری و دوشن گیمن (وجدان)، پاگلیارو می گوید چنین می نماید که بی تردید این واژه به dāy - به معنی «دیدن» وابسته است. پس به جای تعبیر به (حس) بینایی که نتیجه «بصيرت (دینی)» می شود، (زیرا معنی تحت اللفظی daēnā می شود «دین»)، پاگلیارو مترادف یونانی لاتینی آن را که elzos به معنی «نوع» است، پیشنهاد می کند و نتیجه می گیرد که در برابر gaēøa به معنی«موجود زنده» که انواع جهان مادی را نمودار می سازد daēnā برای نمودار ساختن مُثُل ها و انواع استعمال شده است. و معنی نهایی آن «سرمشق، الگو، نوع، نسل» و سرانجام، «سرشت و جوهر» است. درباره بستگی daēnā با روح و از طرفی درباره معنی دو گانه daēnā، می توان این عبارت ها را از پاگلیارو همچون نمونه نظر کلی او درباره زرتشت نقل کنیم:
در گاتها، شیوه تصور فرد از دئنا را آشکار روشن نساخته است، اما این بی گمان به معنی آزادی گزینش نیکی و بدی است که اساس تصور ثنویت است. هر کس طرفی را گرفت، جوهر روانی خاصی را که به یکی از آن دو وابسته است، اختیار کرد. تنها در این معنی است که موعظه زرتشت با سعی دعوت نهفته در آن، قابل توجیه به نظر می رسد. (پس چیزی است کاملا با گزینش «bios» توسط روح پیش از تولد دیگر به جهان، چنان که افلاطون در جمهور، کتاب دهم، گفته است متفاوت است). این مفهوم دئنا از لحاظ افکار کلامی، نهایتا چندان کامیابی نیافته است. زیرا قسمتی از آن به فروشی «روح حامی، روان نگهبان» جذب شده که بیشتر جنبه دینی دارد تا ارزش فلسفی و فکری و در گاتها از آن یاد نشده است.
... اهورا مزدا هم مانند آدمیان دئنا دارد که در روح وی گوهری شمرده می شود. دئنا خدای یگانه یعنی جوهر او دین است که تصور تحلیلی الوهیت است. تحول مفهوم جوهر و معنی روحانی الوهیت تا «دین» را می توان به طور طبیعی از عبارات يسنا ۴۴، پاره ۱۱، در ترجمه دوشن گیمن دریافت
«ای خرد، آیا آرمئیتی به کسانی که جوهر (دینی) تو به آنان اعلام شده، می رسد؟ از آغاز، من توسط تو برای این برگزیده شدم ...»(ص ۹۲ _ ۹۳)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۱)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اخیراً برخی مانند گیزو در ترجمه اثر گیبون در این تنگنا تلاش کرده اند به یاری زرتشت در آیند. گیزو می گوید که «اهریمن از روی سرشت (چنان که گیبون می پندارد) ناگریز از بدی کردن نیست و زند اوستا آشکارا می پذیرد که او نیکو به جهان آمد و در آغاز روشنی بود، ولی رشک بر او چيره شد و او را شریر ساخت و از روی حسد، خواهان نیرو و صفات اورمزد گشت. پس، پرتو اهریمن به ظلمت گرایید و درافتاد». باید اذعان کنم که چنین مطلبی را نه در ترجمه آنكتیل دیده ام، نه در ترجمه های زند اوستا. لومل در این باره عقاید ناهمساز دارد. در تفسیر یسنا ۳۰، پاره ۵ (ص ۲۲) می نویسد که: «از این دو گوهر، آنکه شریر است، بدترین کارها را بر می گزیند. ولی مقدس ترین گوهر که در استوارترین عصرها پوشیده شده است خود را به حقیقت می پیوندد». لومل استدلال می کند که زرتشت در اینجا چگونگی راه یافتن نیکی و بدی به جهان، یعنی از راه اختیار و اراده آزاد روح را بیان می کند. پس، این را از نظریات خود زرتشت پنداشته است. اما لومل در این گفتار همچنان می گوید که «اما به عکس، محور مناقشه دینی مشتمل بود بر دو گوهر فی نفسه خیر و شر که جلوه گاه دو مفهوم متضاد اخلاقی است و این یا حاصل یک تصور ثنویت متضاد، ازلی و توجیه نشدنی است یا مطابق نظر زروانیان است که اورمزد و اهریمن را از یک پدر می دانند و تضاد را به وجود اعلا (زروان) نسبت می دهند.» لومل با این گونه بیان می خواهد ما را قانع سازد که به تصور زرتشت، شر به جهان راه جست و به اختیار ارواحی که نخست بی گناه بودند و پس می توانستند فرزند اهورامزدا باشند که با این امر بعدها خود لومل (در ص ۲۷)، به مخالفت پرداخت و آن را از لحاظ روح شر ناممکن دانست)». فون وزن دونک با واقع بینی بیشتری قبول می کند که مسئله ریشه اصلی شر در گاتها هنوز حل نشده است.«به مسئله اصل ریشه شر که موضوع این همه بحث های کلامی و فلسفی شد، در گاتها به نحو قانع کننده ای پاسخ داده نشده است، ... در اساطیر، شیطان، فرشته هبوط کرده، چنین می نماید که گوهر شرارت که هرگز در برابر زرتشت کاملا آشکار و مقطوع و معین ظاهر نمی شود، مستقلا شر را بر می گزیند و مسئله را چه از لحاظ اصل و منشأ او و چه از لحاظ وجود شر در انسان، بی پاسخ گذاشت.» شاید بتوان نتیجه گرفت که تنها راه توجیه این اشکالات آن است که دو گوهر از اساطیر کهن گرفته شده، ولی با آیین نو کاملا سازگار شده است. اختلافات مذکور دو شیوه غیر فلسفی زرتشت که نمی توانست قدرت کامل خدا را با خیر محض او وفق دهد، منعکس شد. هیچ یک از زرتشتیان گویا این اشکال را بدین گونه ندیده باشد. آنان هرگز مجموع را این چنین مطلق و همه فراگیر تصور نکرده بودند که در آفرینش، شر را هم شامل شود. از نظر آنان که هوشمندتر بودند، اهریمن با همه قدرت خویش، یک مرز منفی در برابر وجود اورمزد و فعالیت او بود. اینک باید این ها را با آبای کلیسا یا نوافلاطونیان مقایسه کنیم. آنها هم کم و بیش با یونانیان کهن و با افلاطون که به نظرش، ماده حد و مرز قدرت نیکی است، همانند بودند.(ص ۸۹ _ ۹۰)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
و منشأ آن خشکیدن آبها شد!
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
یک یادداشت پشت نسخهای درباره قحطی سال ۱۲۸۸ ه.ق. در اصفهان.
متن بازخوانی شدهٔ یادداشت
اول سال سنه ۱۲۸۷ اجناس گران شد. از اول شهر محرم الحرام ۱۲۸۷ روز به روز بر ازدیاد بود؛ به حدی که اهل اصفهان و نواحی آن، گوشت مردار و حیوان حرام گوشت میخوردند و خون مذبوح را میخوردند. جنس به حدی شد که نان یکمن چهار قران؛ برنج یک من شش قران، بهشت قران هم رسید. در شهر یزد یکمن هشت قران؛ در خراسان و مشهد شش قران.
بسیاری مردم مردند و قشمه اصفهان هشتصد نفری به حساب، بلکه هزار متجاوز، از گرسنگی مردند. آخر سال کار به جایی رسید که اطفال خود و دیگران بسیار خوردند و طول کشید تا حین تحریر که اندک تنزل کرده و اصفهان نان یکمن دو قران شده؛ یک سال و دو ماه است شده، و منشأ آن خشکیدن آبها شد و بارش نیامد. روز گذشته که بیست و هشتم شهر ربيع الاوّل سنه ۱۲۸۸ است، عالم ثقة در منزل ما نقل کرد که امروز ضعیفهای را یافتند سه سر طفل را در یك ظرف طبخ کرده بود. خواستند او را به قصاص برسانند، گفت: من تا به حال چهل نفر طفل را خوردهام. او را کشتند. ضعیفه دیگر طفل ششماهه خود را پخت و خورد. خلاصه اطفال مردم از سر راهها دزدیدند و خوردند.
و روز عید نوروز در بیست و هشتم شهر ذي الحجه الحرام واقع شد. در این سال از جمله نواحی اصفهان دو قریه معظم دهاقان و عطاآباد که صد نهر آب بیش داشتند دو سال است تمام آنها خشک شد. منحصر شد آب خوردن آنها و دواب آنها به یک چاه مرحوم میرزا مهدیخان، بعد از دو سال تمام متفرق شدند. بسیاری آنها مردند. قطرهای آب از قنات آنها بیرون نیامد.(ص ۱۵۵_۱۶۱)
مأخذ: جعفریان، رسول (بهار ۱۳۹۱). یک یادداشت پشت نسخهای درباره قحطی سال ۱۲۸۸ ه.ق. در اصفهان. نشريه اسناد بهارستان، ۵ (۲)،
@atorabanorg
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۸)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
وایو بر زندگی و مرگ چیره و نسبت به خوشبختی و بدبختی مردم بی اعتنا بود. این سرشت دوگانه چندان استوار بود که حتی با سانسور آیین زرتشت هم ناپدید و حذف نمی شد. وایو را در یشت خاص او، همچون خدایی «یا عمل عالی» می پرستند. اما تنها آن پاره ای از او مورد احترام است که «از اندیشه نیک سرچشمه می گیرد». یک دیناور آشکارا می دانست که وایو را دو جنبه است و نمی توان تجاهل کرد که وی شکار می کند و خود را می رساند و هر دو آفرینش روان نیک و شر را نابود می کند. همه زندگی در خدمت اوست. هرگاه آدمی نیاز به کمک داشته باشد، وایو به سرعت به یاری اش می شتابد و او جسور است. بدین گونه، او که نخستین ورثرغن یا خدای پیروزی است. آریاها وایو را هم وزاننده باد واقعی می دانستند که در توفان با شدت و سرعت پیش می راند و نمی توان با آن پایداری کرد و هم نخستین اصل زندگی جهان می دانستند. در همه موجودات زنده، وایو دم زنده است و در عالم کبیر نیز چنین است. اما وایو نفسی است که همه موجودات زنده در باز پسين دم بر می کشند. پس، او هم خدای زندگی و هم خدای مرگ است. وایو یا واته در نوشته های ودایی هند آشکارا جلوه گر است، ولی از آنجا که صفت دوگانه او در آن نوشته ها نمایان نمی شود، می توان تردید کرد که ریشه آن به زمان هند و ایرانیان می رسیده است. در اینجا همانندی هایی که در کیش رومیان است، می تواند کمک کند. وجود یانوس دو رویه دلیلی است بر اینکه خدایی دو جنبه ای در تصور هند و اروپاییان بوده است. رابطه میان این خدای خوشبختی و بدبختی با خدای دیگر سرنوشت یعنی زروان یا زمان کدام است؟ پیش از رساله ای از ویکاندر که بدان اشاره رفت، نیبرگ برای روشن ساختن دو خدای مزبور، تحقیق مفصلی کرده بود و به دیده او، آنان چنان همانند جلوه کرده بودند که او تردید می کند که این هر دو در هیچ یک از نظام های جهان بینی در کنار هم وجود داشته باشند. ویکاندر دریافته بود که یکی از این دو، پدر دیگری است. به گفته کای بار، عقیده ویکاندر در این امر چنین است:
«رستم، جنگاور نیرومند، همانند شخصیت حماسی گرشاسب، پهلوان وایو است که گرز می گرداند و اژدها می کشد و در اوستا تجسم آدمی وایو، خدای ترس آور باد، است. او درباره خویش می گوید که «سال مرا شمار نیست.» پس از مرگ پسرش هم دست کم که تا پانصد سال جهان پهلوان بود، زیست و یادی از مرگ او نشده است. نام زال به معنی «فرتوت» و نیز زر که به معنی «پیر» است، شاید اصلا نشانه ای از خدای زمان بوده است. در اینجا از ویکاندر نقل می کنیم که «پنداری زال و رستم چون تجسم زروان و وایو هستند. نسبت به کسان دیگر حماسه، درازتر عمر می کنند و آنکه تجسم زروان است از عمر بیشتری بهره می جوید». کای بار روابط متقابل اینها را خوب توصیف می کند که «زال به عکس رستم شکست ناپذیر و فعال، وجودی است آرام ولی رایزنی است پرخرد که عقل او بی زمان است».(ص ۸۶ _ ۸۷)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۶)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شورش گئوماته که پیش از هر چیز یک جنبش سیاسی بود، جنبه دینی هم داشته و روحانیان می خواستند از حدودی که فرمانروایی هوشیار پیش پای آنها گذاشته بود، پا فراتر گذارند. داریوش معابد (āyadana) را که پرستشگاههای
«همه خدایان دیگر» بود و گئوماته آنها را ویران ساخته بود، از نو بر پا داشت. او ظاهرا همه اصولی را که پیش از آنکه پایه های شاهنشاهی اش او را استوارتر کند، مایه از میان رفتن حسن نظر مردم می شد، از آیین مزدایی حذف کرد. مثلا او به فرجام شناسی به معنی(۱) باشد که در گاتها برای ملکوت آینده آورده شده، اهمیتی نمی داد. زیرا برای او این اهمیت داشت که مبادا فرمانروایی خود را که تازه جان گرفته بود، برای ملکوت خدا کنار نهد. دیگر وجودهای ایزدی بسی بی پایه و عمیق می نمود، چون اهورامزدا همه آنها را در خویشتن جمع کرده بود. اگر این تعبیر را بپذیریم، می توانیم کتیبه خشایارشا را با یادی که در آن هست و فرمان پیکار با دیوان و قبول سالنامه زرتشتی به فرمان اردشیر اول، به عنوان وزارت پی در پی و پیشرفت مغان در دربار هخامنشی توجیه کنیم. «خدای بزرگ» دیگری که شاید به روزگار پیش از آیین زرتشت وجود داشته، زروان بوده است. کهن ترین یادی که از این خدا به ما رسیده، تنها به قرن چهارم پ. م. می رسد (اگر گفته دماسكيوس (دمشقی) رودسی به راستی بر اساس روایت تئوپومپوس باشد، به طریقی مورد تایید بروسوس است که از Zerovanus یاد می کند.) ویدنگرن از الواح نوزی، نامی به صورت(۲) برداشت کرده است. با آنکه بیلی نشان داده است که شواهد بیشتری لازم است تا بتوان آن را در مسئله زروان به کار برد، می توان از آن بهره گرفت.(ص ۸۳)
۱)xšaøra - xśašśa
۲)dza-ar-wa-na(با ترکیب za-ar-wa)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۴)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
کای بار در پشتیبانی از این امر دو دلیل می آورد:
نخست «در ص ۳۷» می گوید که: زرتشت که هیچ کدام از نام های خدایان کهن آریایی را نپذیرفت، شگفت خواهد بود اگر خدای بزرگ دین خود را که نتیجه دریافت خود اوست و در گاتها به وی ابدیت بخشیده است، به نام یکی از خدایان که پرستش آنها را کاملا منع کرده، موسوم کرده باشد. آنگاه در یادداشتهای فنی تر پایان کتاب (ص ۲۰۸) نام ها را چنین تحلیل می کند: در گات ها نام اهورامزدا همیشه یکسان به کار نرفته است. در اعتراف به گرایش دین در یسنا ۲۷، پاره ۱۳ زرتشت عمل وهومنه را از مزدا و تسلط و فرمانروایی را از اهورا می داند. مزدا خدای بزرگ است که همچون خدایی که مقدرات عالم هستی به دست اوست، بر آسایش مردم نظارت می کند. در صورتی که اهورا خداوندی است که بر آن جامعه فرمان می راند... مزدا باید به معنی «کسی که بر امور نظارت می کند»، باشد و این نظارت صفتی است از آن اهورای قادر متعال که بر همه چیز نظارت و نگهبانی می کند و همه چیز را زیر نظر دارد و حفظ می کند. عین همین صفات در یسنا ۴۵، پاره ۴ آمده که «خداوندی که همه چیز را می بیند»، ولی او هم مانند خدایان کهن وَرونا و میتراست که هرگز فریب نمی خورد. مزدا خدای بزرگ همچون خداوند و اهورا و خدای متعال همانا گونه متعالی خدایان کهن ورونا میتراست». در رد این نظریه می توان از تعبیر استوار پلوتارک یاری جست که ویکاندر آن را به صورت (۱) آورده است. زیرا اگر میترا در اهورامزدا جذب شده است، پس چگونه می تواند بار دیگر با او شریک شود. می توان در جواب گفت که به هنگام رسیدن اهورامزدا به ایران این دوگانگی اصلی فراموش شده بود و اینک بی آنکه زائد و حشو قبیح به نظر برسد، می شد با میترا یا به عبارت دقیق تر با Missa شرکت کند.
٣. یکی از نامها که شاید زرتشت برای خواندن پیروان خویش از همه بیشتر به کار برده است mazdayasna است. آیا می شود که چنین نامی برگزیده شود (چنان که لومل که با دیگران در این امر همداستان است می گوید) بی آنکه مزدا با این کیش خصوصیتی داشته باشد؟درست است که نیبرگ با گفتن اینکه شکل دیگر ترکیب ! mazdayazna که مادی است، موجب اثبات وجود آیین مستقلی در باختر می گردد. اما می توان گفت که این شکل طبیعی و خود به خودی نقل این نام اوستایی است. پس باز استدلال اول پابرجا است.(ص ۸۱ _ ۸۲)
۱)Nissan + Aur - mazda
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
#جشن_سده یه #جشن_ملی ايرانيه
با کلی ویژگیهای جذاب برای شادی کردن
و دور هم بودن
تو این #جشن #ایرانیان آتش روشن میکردن
و دور آتش میچرخیدن
به رقص و پایکوبی میپرداختن و میگساری میکردن
یه سری ماسک درست میکردن و به دو دسته اهورایی و اهریمنی تقسیم میشدن و
با شمشیر و سپرهای چوبی بازی میکردن
کلی ویژگی دیگ هم داره که هر کسی میتونه
بنا به سلیقه خودش به کار ببره
شما چی ازش میدونید؟؟
چه رسمهای دیگری داره؟؟
/channel/pooyeshesimorgh
آیا روزی خواهد رسید که مردم ایران از همین راه پر محنت و پر مشقت با یک وجد و نشاط و سهولت مخصوصی سوار قطار راه آهن شده، و این مناظر دلفریب جنگل و دريا را منظر نگاه خود سازند؟
#رضا_شاه_پهلوی
#سفرنامه_مازندران_رضا_شاه_پهلوی
#پهلوی
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفرنامه مازندران رضا شاه کبیر. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی. پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی. سال ۲۵۳۵
@atorabanorg
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۲)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اما درباره عوامل انحرافی:
۱. داریوش - pat و mar- را به مفهوم غیردینی آنها به کار برده است که همانا «افتادن» و «مردن» باشد. اما این واژه ها در پاره های اخیر اوستا است، نه در گاتها که این فعلها ارزش اهریمنی پیدا می کنند.
۲. همین نکته در مورد حذف yazata نیز درست می نماید. اما گذشته از این در کتیبه ها،(۱) را به مفهوم عمومی «خدا» به کار می برد که با اوستا مغایر است ولی شاید هم یک گویش را نمودار ساخته است.
٣. تنها واژه ای که برای کاهن در کتیبه ها به کار رفته(magu) - است که فقط یک بار در اوستای متأخر آمده است. اما چنین می نماید که این با - magavan مضاف ارتباط دارد، یا اینکه تلفظ عمومی و مردم پسند آن است یا هر دو واژه از یک ریشه مشتق شده اند. علت اینکه واژه ی - magu تقریبا در اوستا آورده نشده است، هر چه باشد، شاید در میان مادها و پارسیان به کار نمی رفته و رایج نبوده است.
۴.(۲) مندرج کتیبه خشایارشا، در اوستا همانندی ندارد و چنان که از (۳) سانسکریت بر می آید، بازمانده ای از دوران هند و اروپایی است (دیگر از واژه flamen لاتین یاد نمی کنیم). این بی گمان یک شکل بازمانده کهن است که در هنگام اصلاحات زرتشت، دیگر رواج نداشت.
۵. چنین بود رسم به خاک سپردن پادشاهان در دخمه ها یا ساختمانهای بزرگ و گذراندن قربانی به افتخار آنان. این ما را متوجه قربانی می کند، مخصوصا قربانی همراه با خونریزی. قربانی های خونین نزد هخامنشیان بسیار پسندیده بود، اما زرتشت آن را ناپسند شمرد. گویا ریشه کن کردن این رسم دشوار بود، زیرا نه تنها در اوستا آن را می ستایند، بلکه آن را به شکل ساده تری تجویز می کنند که قربانی گوسفند باشد و پادشاهی دیندار چون شاپور اول آن را به جای می آورد. پس بدین گونه هخامنشیان از آیین گات ها و هم از رسوم بعدی سرپیچی می کنند. همین امر در مورد اعتقاد ایشان به اینکه اهورامزدا خدای واحد نبود و بلکه بزرگ ترین خدایان بود، این هم با اوستا، مخصوصا يسنای هفت هات' به بعد که شرک در آن آشکار شده، مخالف نیست. با این همه، چنین می نماید که آسان تر است بگوییم هخامنشیان هرگز نامی از زرتشت و اصلاحات او نشنیده باشند.(ص ۷۹. ۸۰)
۱)baga
۲)brazmaniya
۳)Brahman
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مصلحت در پذیرفتن دین تازه
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
چون تصرف تمام سرزمین ایران به انجام رسید و حکومت اعراب در همه جا استقرار یافت، آنگاه همگان متوجه شدند که مصلحت آنان در پذیرفتن دین تازه است. امید به مقام دولتی و مناصب عرفی، امکانات بازرگانی، حمایت علمی و ادبی، رهائی از تعقیب و توهین و نجات از فقر را به آسانی از این طریق می شد به دست آورد.
مأخذ: بویس، مری. چکیده تاریخ کیش زرتشت. ترجمه: همایون صنعتی زاده. انتشارات صفی علیشاه. سال ۱۳۷۷
🔥 @atorshiz 🔥
چهارشنبه سوری و جشن نزول فَروهر ها
#نوروز
نوشته:دکتر فرهاد آبادانی
از انتشارات دانشگاه پهلوی شیراز
@atorabanorg
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۲)
#نوروز
در نزد ایرانیان باستان،آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند.آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است،و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد.از نظر نجومی در آغاز نوروز،خورشید از برج حوت(برج ماهی)به برج حمل(برج بره)می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود.
در شب چهارشنبه سوری،آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد.در برخی از مناطق ایران،از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری،تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(۳۶_۳۵)
بن مایه:اسماعیل پور.ابوالقاسم،چشمه های بیدار_جستارهای ایران شناسی،تهران، انتسارات هیرمند،چاپ اول ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
ای شرقی غمگین
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ایندو و حسین منصوری
@atorabanorg
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۷)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
زرتشت پرستش زمان و تقادیر را نسخ کرد. به نظر او، جهان پر بود از پیکار روان آفریننده با روح ویرانگر که به نابودی دومی و پیروزی جاودانی اولی منجر می شود. پس از مرگ پیامبر، باید این اعتقاد رایج شده باشد که ظهور و در پیکارهای کیهانی، خود مرحله ای نو شده بود. بدین گونه، در یسنا ۹. پاره ۱۵ آمده که هنگام تولد او، دیوان که در گذشته آزادانه در زمین در حرکت بودند، در خانه او پناهنده می شوند. آنگاه از او انتظار می رود که برای نجات، جانشینانی فراهم کند که سه تن از آنان هر یک در پایان هر هزار می آید تا دیگری را بیاورد. این دوران سه هزار ساله میان زرتشت و نجات نهایی را در بر می گیرد. همچنین پیکار میان اورمزد و اهریمن فرض شده که همین مدت زمان بیش از ظهور زرتشت را شامل می شود، این شش هزار سال را در بر می گیرد. اما چنان که در بُندهشن آمده، بر این دوران دو «سه هزار ساله» دیگر افزوده شده است تا آنگاه کشاکشی آغاز شود. این دوران، زمان فرمانروایی بی چون و چرای اورمزد است که در دوران اول همچون یک روح خالص وجود داشته و در دوران دوم، چنان که گفتیم، گیومرد پدیدار شد در بندهشن روایت دیگری آمده که زنر آن را بررسی کرده است. این دانشمند کوشیده تا تناقض آشکار پاره ۱۶ را توجیه کند که می گوید با آنکه اهريمن شکسته و نابود شده بود، سخن دروغ و اندیشه شر را آفريد... زنر می پرسد اگر او حس نداشت، چگونه این چنین کاری کرده است؟ (ص ۹۶)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۴)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شدر بر آن است که معنی فرجام شناسی دینا پرداخته دوران های اخیر است و به اندیشه های اصلی پیامبر ربطی ندارد. به گفته شدر پس از مرگ زرتشت، که نوشدن و تجدید وجود که او امیدوار بود در جسم ببیند. (یسنا ۳۰، پاره ۹) یا در دوران زندگی خویش ببیند، عملی نشد. پس این مستلزم ارزشیابی عمومی جدید شد. پس نخستین و دومین وجود که مفهوم جسمانی و روحانی دارد، به معنی زندگی و پس از زندگی شناخته ش د و - cinvato peratu که در گذشته فضای میان دو اتش برای «ور» بود، «پل کیفر» ش د و خانه سرود جایگاه اهورا مزدا در هنگام انجام این تشریفات، دایره چهارم بهشت گشت. اخيرا هومباخ در رساله ای که منتشر ساخته نیز کوشیده است تا از خاصیت فرجام شناسی گات ها بکاهد. اما او هم مانند شدر در نمودار ساختن اینکه زرتشت واقع بین بود و اشارات او به مبادی بر اساس روایت ها بوده است و آنچه از پاداش باز پسین می گوید به دنیای زمینی مربوط می شود، به دشواری افتاده است. به نظر من، اختلافی که همه دانشمندان را به زحمت انداخته، شاید بیشتر توهم باشد تا واقعیت. زرتشت شاید رستاخیز را در معنی معمولی آن در نظر نداشته است. زیرا در نظر او، پایان جهان نزدیک است و فرا رسیدن فرمانروایی خدا با کيفر دادن پرستندگان دیوان، در این زمین روی می نماید. تا چه حد می توانسته است واقعه را عقب بیندازند یا آن را تعبیر به پس از مرگ کند، نمی توان داوری کرد. با این همه، جالب است بگوییم که چگونه از اساطیر کهن در تصور تجدید یا نو شدن وجود بهره گرفته و آنها را دگرگون ساخته است. لومل می گوید که: «توصیف عمل نهایی استحاله جهان به آتش، بی تردید به اساطیر کهن بسیار رایج درباره پایان کار جهان مربوط است که با اشتعال عمومی - موجب تجدید و نو شدن آن می شود. اما در کنار رابطه اساطیری شیوه دیگری هم وجود داشته که همانا «وَر» باشد که ایرانیان از آن بسیار بهره می گرفتند و آن گذشتن از میان دو آتش یا ریختن فلز مذاب بر تن باشد. این چنین وَرها در این روایات تا حد جهانی بزرگ شده و بر هواخواهان هر دو سوی راستگو و دروغگو اعمال می شود.»(ص ۹۳ _۹۴)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۲)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
زرتشت نتوانست ظواهر رسوم کهن را براندازد. ایرانیان هرگز این اصل را نپذیرفتند که با پرستیدن دیوان، اگر چه بسیار بدخواه و شرير باشند چیزی از دست نمی آید. هنوز هم در یسنای هفت هات، از آب نیاز خواسته و از هومه و فروشی ها پاسداری می شود. سرودهایی در ستایش وجودهای ایزدی بیگانه ہا گات ها و آیین آن، در مجموعه سرودها راه یافته است. رسم هومه خود عجیب مغایر آیین زرتشت است و سخت ترین نقطه مخالفت است. اگر زرتشت آن را مردود شناخته، چگونه درست به نقطه مرکزی آیین قربانی در دین زرتشت راه جسته است؟ اخيرا دو راه حل برای این مشکل پیشنهاد شده است. نیبرگ می گوید که چنین تغییر بزرگی ممکن نمی شود، مگر با موافقت زرتشت. اما او دلیلی برای این نظر کاملا مخالف با عقیده عمومی بیان نمی دارد. اخیرا زنر پیشنهاد کرده که زرتشت آیین هومه را مردود نشناخته است، بلکه نوع خاصی از آن را که با قربانی متضمن خونریزی همراه بوده مردود دانسته است. این استدلال بر اساس یسنای ۳۲، پاره ۱۴ است که در آن اشاره آشکاری آمده با عبارت سنتی rūaoša- «آن کس که مرگ از او می می گریزد». اگر به گفته زنر، زرتشت با آیین هومه به طور اعم مخالفت ورزیده باشد، کمتر ممکن بود که این گیاه را «متضمن معنای جاودانی» بنامد. می توان پاسخ داد که چه بسا زرتشت این آیین را از قول کسانی که آن را انجام می دادند، توصیف کرده باشد. پس، این عبارت متضمن مفهومی فکاهی و هیجانی است. به راستی در جای دیگر اشاره بی کنایه و ساده ای در مردود شناختن هومه در دست نیست. در یسنا ۴۸، پاره ۱۰ چنین گوید: چه زمان این نوشابه پلید را خواهی برانداخت؟» شاید برای سازگار ساختن گفته های نیبرگ و زنر یک راه باشد و آن اینکه عبارت اخیر از دوران قدیمی تر زندگی زرتشت باشد که هنوز آیین هومه را ناپسند می دانست و یسنا ۳۲ متضمن مفهوم سازش دوران متأخر او باشد.(ص ۹۱)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۰)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
تعارض rta و drih در نوشته های ودایی نشان می دهد که دشمنی خیر و شر در دوران هند و ایرانی اگر تجسم نیافته بوده، آشکارا شناخته شده بود. زرتشت آن را اساس دوگانگی کیهانی قرار داد. برای این امر، از دو نیمه متضاد وایو یا چون وایو هم مانند همه خدایان دیگر از دین او رخت بربسته بود، باز از دو وجود متضاد یاری گرفت. چون در اصطلاح ودایی manyo، نیک بررسی کنیم، این دو، جانشینان شایسته و مناسب خدایان قبلی شدند. مینو هم مانند وایو مفهومی فعال و محرک دارد و دارای صفت دوگانه است (همچنان که به آلمانی به (۱)ترجمه می کنند) و گاهی همچون خدایی صاحب شخصیت پنداشته شده است. گاهی اختلاف میان وایوی خدای زندگی و وایوی خدای مرگ همانند است با مینویی که زندگی را برمی گزیند و آن که مرگ را انتخاب می کند، گو اینکه اهمیت عمده کار ایشان تجسم و نمودار ساختن خیر و شر باشد. اما آوردن این ها در دین، مسئله دقیقی پیش آورد که تبار ایشان است. این توأمان پسر کی بودند؟ زروان نمی تواند باشد، گو اینکه زروانیان در این نکته اصرار می ورزند و شاید در مفهوم اساطیر کهن هم درست بوده است. آیا این پدر توأمان اهورا مزدا است؟ اهورا مزدا چون آفریننده همه چیز است، از روشنی و ظلمت و غیره (یسنا ۴۴، پاره ۵) می توانست پدر آنها شود، ولی این مستلزم آن بود که او که خدای نیکی است، نه تنها روح خیر را آفریده، بلکه شر را هم پدیدار کرده است. این تصور از نظر پیروان مزدا (دست کم در دوران ساسانی) بس زشت می نمود. در اینجا نقطه ضعفی در این نظام دینی دیده می شود و من تردید دارم که این نقطه ضعف ناشی از اختلاف در پیوند میان سپنته مینو، با اهورا مزدا نباشد. زیرا گاهی گفته می شود که سپنته مینو پسر اهورا مزدا است و گاهی هم سپنته مینو روح خود اهورامزدا است (که در این مورد مترادفی می شود برای Xratu) که گاهی عین اهورا مزدا است (به هنگامی که اورمزد پایگاه سپنته مینو را در کنار و هم پايه اهریمن گرفت. این نظریه رواج یافت).(ص ۸۸ _ ۸۹)
۱)Mut - Un - mut
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۹)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اکنون ما همه عناصر موجود را برای بررسی نوآوری های زرتشت فراهم ساخته ایم. زرتشت از وجود خدای سرنوشت بی خبر نبوده است که برای فرزندی دعا می کرد یا از وایو، پسرش، که صاحب مبهم آغاز جهان و دارنده زندگی و مرگ است. چون اهورا - مزدا را که جامع وجود فرمانروایی ورونایی و میترایی بود، پدید آورد و دیگر نیازی به خدای سرنوشت نداشت. این خود اعتراضی است بر اعتقاد جبر و تقدير. اما چنین بود که دو نیمه متغایر و متضاد و او به صورتی دیگر در دین جدید جلوه کند و نمودار ثنویت شوند. داستان های مربوط به توأمان ازلی بایستی رایج بوده باشد. چنان که در میان سرخ پوستان هست. اینک به سرزمین نزدیک تر توجه کنیم. يمه در هند خواهر هم شکمی داشت به نام یمی. در ایران کهن هم مانند هر جای دیگر همچون مردم سلت، اسلاو، آینو و غیره نیروهای نیک و بد روحانی و جادوگر وجود داشته است. در جهان بینی بابلیان (مردوک، تیامت) هم آشکار است که تعارض و تضاد میان نیروهای نیکی یا نظم، بدی و آشفتگی، و در جهان بینی یونان (زئوس، تیتان ها)، اهمیتی بسزا دارد و چنین است در دین مصریان که گذشته از جنبه جهان بینی کیهانی در سیاست و سپاهی گری هم رخنه کرده بود و رع، خدای خورشید، یا آپوفیس و اوزیریس با سست (که خدای سرزمینی کوچک بود که تسلیم امپراطوری گشته بود) در جنگ بودند، همچنان که فرعون با شورشیان و سرکشان و بی نظمی و شر پیکار می کند.(ص ۸۷ _ ۸۸)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۷)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شدر قدمت اسطوره زروان به روایت مدافعان مسیحی را کاملا منکر شده است. ویدنگرن در مخالفت با این مطلب، استدلال جدیدی آورده است. زروان ایرانی پیشکش هایی تقدیم داشت تا پسری پیدا کند و او را اورمزد نامد تا آسمان و زمین را بیافریند. همانند این، اسطوره ای هندی درباره پره جاپتی خدای بزرگ هست که نخستین کسی بود که dakşayana تقدیم کرد تا فرزندی بیابد. این همانندی به گفته ويدنگرن ثابت می کند که در هر دو مورد، سر و کار ما با خدای متعالی است که از او جهان فیضان می کند. او کهنه بودن این اسطوره ایرانی را درباره زرتشت تأیید می کند. این استدلال استواری است و فرضيه شدر که این اسطوره ساخته مسخره مسیحیان است که در قبال دین ایرانی مسخره می آید، به طور قطع باید حذف شود. اما آنچه باید از این نتیجه بگیریم، چیست؟ اینکه اسطوره خدای بزرگی که پیش از آفرینش جهان قربانی کرد تا فرزندی بیاید، در ایران و هند وجود داشته است. شاید در زمان هند و ایرانیان هم بوده است. هیچ یقین نیست که کهن ترین صورت این اسطوره همان توأمان زاییدن خدا باشد. زیرا در هند هیچ اثری از این نیست. از این مطلب بعدا یاد خواهیم کرد. اما علل استواری هست که در ایران کهن، زمان جنبه الوهیت یافته بود. زیرا در داستانهای عامیانه هم رخنه کرده بود. این مطلب از رساله ويكاندرا حاصل می شود که نشان می دهد داستان های مربوط به رستم پهلوان و پدرش زالِ زر، رایزن منوچهر شاه چنان که در شاهنامه فردوسی آمده است، به صورت تاریخ در آوردن اساطير عامیانه وایو و زروان است. زروان را در مقایسه با وایو و برعکس، به بهترین وجهی می توان شناخت. آنچه از قدمت یکی گفته شود، موجب اثبات قدمت دیگری است. زرتشت وایو را که خدایی از ریشه هند و ایرانی است، بایستی شناخته باشد. سرشت او را تحقیقات ویکاندر و دومزیل به نیکی روشن کرده است و یک شرح فراهم شده آن را می توان در مطلبی که کای بار درباره دین ایرانی نوشته است، خواند.(ص ۸۵ _ ۸۶)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۵)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
۴.. تاوادیا سرانجام برای زرتشتی بودن شاهان هخامنشی استدلال می کند، آنکه به عقاید دانشمندان پیشین در این باره اشاره کند. اگر اهورا مزدا را در ایران پیش از زرتشت می پرستیدند می بایستی یک یشت در ستایش او سروده شده باشد، چنان که درباره خدایان پیشین (میترا، آناهیتا، تیشتر و غیره) سروده شده است.«این حقیقت که چنین چیزی وجود نداشته است، باید دلیل قطعی گرفته شود بر اینکه خدایی به نام اهورا یا مزدا یا هر دو توأم به الگوی زرتشت وجود نداشته است. استدلال اینکه این را مخصوصا و عمدا نابوده کرده اند، نمی توان چندان جدی گرفت». به راستی چرا باید سرایندگان يشتها آن را نابود ساخته باشند تا خویشتن را ناچار ببینند که برای پر کردن این مجموعه «اورمزد یشت» رنگ پریده و سست را جعل کنند؟ برای تجدیدنظر در آنچه گفته شد و خلاصه کردن آن، خود را ناچار می بینیم که باور کنیم هخامنشیان از داریوش به بعد زرتشتی بوده اند _ منتهی به گونه ای خاص. تفاوت های فاحشی که برشمردیم، می تواند تا حدودی نتیجه تحولاتی باشد که در آیین گاتها پس از مرگ زرتشت پدید آمد و نیز از سویی، می تواند نتیجه وفق دادن آن توسط داریوش برای نیازهای شاهنشاهی کثیرالملّه خویش باشد. از پاره های جدیدتر اوستا معلوم است که آیین زرتشت در طی قرون و اعصار، دست نخورده نمانده است. این آیین پیش از آنکه از شرق، شاید به دست مغان مادی به فارس رسیده باشد، احتمالا تا حدودی با صورت اوستایی آن سازگار شده بود. یعنی با شش ایزد جدید و سهل گیری در ادای قربانی های خونین سازگار شده، ولی از جهات دیگر تفاوت هایی نیز میان آنها بود. اما چه بسا داریوش متن تجدید نظر شده ای از این آیین به دست داده باشد. داریوش همچون فرمانروای بسیاری استانها و کشورها، به یک نوع به خصوص از نظام روحانیت محدود و جزمی چندان دلبستگی نداشته است. هنوز آن زمان فرا نرسیده بود که موبدان دستگاه دینی ساسانی بر کشور مسلط شوند و این امر با همه اساس کشورداری داریوش کاملا ناسازگار بود.(ص ۸۳)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۳)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اما تنها یک جنبه از مسئله را بررسی کرده ایم. اینک به جنبه دیگر توجه کنیم:
١. اگر داریوش و خشایارشا زرتشتی نبودند، پس زمانی رسید که دین زرتشت در ایران رواج یافت و این امر نباید از ۴۴۱ پ. م. دیر تر روی داده باشد، چون برحسب محاسباتی که هیلد کارد لووی و سید حسن تقی زاده هر یک جداگانه انجام داده اند، تقویم زرتشتی معمول شده بودند. اینک اگر این هر دو دین، این چنین از هم متفاوت بودند که نتوانیم هخامنشیان را به دین زرتشت نسبت بدهیم، پس گرویدن به این دین، مثلا از سوی اردشیر اول، بایستی یک انقلاب به شمار می آمد. پس چگونه است که هیچ اثری از رواج دین در این دوران نمانده است؟ تنها حقایقی که از رواج دین نو به گوش ما می رسد، آیین میترا و آناهیتا است که باید نشان دهد که اردشیر دوم از آیین ساده و بی پیرایه پیامبر دور می شد. آیا می توان گفت که گرویدن به زرتشت توسط هخامنشیان به تدریج روی نمود؟ اگر آیین زرتشت به تدریج رواج یافت، پس چرا نگوییم که داریوش اندکی بدان گرویده بود؟
۲- ایراد دیگر از نام اهورامزدا حاصل می شود. این نه از آن روست که وجه شکل فارسی باستان، که ترکیبی ثابت است (جز در یک مورد تکرار در کتیبه خشایارشا)، به وضوح «تازه تر» از همانند گاهانی آن است. زیرا تحول زبان شناسی در گویش های گوناگون، چه بسا با سرعت متفاوت پیشرفت کند. اما چنین می نماید که این نام، مخصوصا پاره میهم دوم آن را، زرتشت برگزیده و رواج داده است. یعنی کسی که نظام وجودهای مطلق فرمانبردار این خدا را ابداع کرده است.(ص ۸۰ _ ۸۱)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
نکوداشت یعقوب لیث چهارشنبه ۱۱ بهمن
/channel/tarikhe_melal
به چشمِ مردمِ یونان، ایرانیان نامیترینِ بیگانگان هستند
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
استرابو میگوید: "به چشمِ مردمِ یونان، ایرانیان نامیترینِ بیگانگان هستند". هرگاه توجهِ یونانیان بهجهتِ ضرورتهای سیاسی نیز به توان و قدرتِ ایران جلب نمیشد، باز دلایلِ نیکوی دیگری بود که آنان با عنایت به این سرزمین بنگرند. ایران، خواه از لحاظِ اصالتِ فرهنگ و شکلِ ویژهی حکومتش، خواه از لحاظِ شکوه و حشمتِ دربار و گذشتهی افسانهای که سلالههای پیشین آن را دربرگرفته بود و خواه از لحاظِ روش و شیوهی خاصِ تعلیماتی و دیگر جنبههای تمدنش، کانونی از شگفتگیها برای یونانیان بود که همانندِ آن در هیچ کشورِ دیگرِ شرقی یکجا بافت نمیشد.(ص ۱)
مأخذ: بنونيست.امیل، دین ایرانی بر پایهی متنهای مهم یونانی، ترجمه بهمن سرکاراتی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ دوم ۱۳۵۴
@atorabanorg
جهت گیری نظام هخامنشی و جهت گیری نظام گاهانی(شماره ۱)
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اخیراً دیدیم که، به رغم همسانی ساختارهای مهم، عزیمت گاهِ نظام هخامنشی دقیقا همان عزیمت گاه نظام گاهانی نیست. سخن نه از داوری درباره ی شاه بر اساس موضع - الزاماً موافق - او در برابر باروری، بلکه از داوری درباره ی اعمال انسان ها براساس موضعشان در برابر شاه است. در جهان هخامنشی بر محور شخص شاه یا بهتر بگوییم، بر محور فکرت شاهی بنا شده است نه بر محور فکرت باروری. تفاوت، از جمله، در واقعیتی واژگانی بازنمود می یابد که تا این زمان عملاً مورد توجه نبوده است.
نیکی، هر اندازه هم که انتزاعی به نظر برسد، همیشه پایه هایی انضمامی دارد. انتخاب اصطلاح دال بر آن، با دل مشغولی های جامعه ی مفروض بیگانه نیست. این نکته جای شگفتی ندارد و همیشه می توان آن را دید. دانش آموز را چیزهایی "خوب" می کند متفاوت با آنچه شاه، دهقان ، مادر، یا ارتش را. آنچه در همه ی این مفاهیم مشترکاً وجود دارد توان برآمدن از زدهای ویژه ی این افراد است. کشاورز خوب روی زمین خود کار میکند برای آنکه بیشترین سود را از آن به دست آورد و از ویرانی نگاهش دارد. دانش آموز خوب با کارآیی بیش از دیگران برای امتحاناتش آماده می شود. سرباز خوب در نبرد با دشمنان و خنثی کردن نیرنگ های آنان دلیری بیشتری نشان می دهد. بیشتر اوقات، اصطلاحی یگانه را برای این مفاهیم متفاوت به کار می گیرند؛ با وجود این، ریشه شناسی آن اغلب آشکار می کند که مفهوم ابتدایی آن و، بنابراین، دل مشغولی های اساسی جامعه ی مفروض چه بوده است. معنی دار است که وهو، اصطلاحی کلی برای دلالت بر "نیکی" و "نیک" درگات ها باشد. این اصطلاح ویژه ی زرتشتیگری به نظر می رسد و حتی پنداشته اند که گاه به کار متمایز کردن مفاهیم پیشا۔ یا فرا-زرتشتی خویشاوند می آمده است. در این مورد به خصوص موضوع هرچه باشد، ناگزیر باید (۱) در اوستای ناگاهانی،(۲) در نوشته های پهلوی و صورت فارسی کنونی "به دین" را در نظر داشت که برای دلالت بر آخرین پیروان زرتشت به کار رفته است. مفاهیمی ویژه دریزدان شناختی گاهانی این صفت را می گیرند: وهومنه واشه وهیشته را هم داریم. اقامتگاه نیک بختان در اوستایی(۳) و در پهلوی، به طور ساده، "vahist" خوانده شده است. در این جا پاداش با ویژگی های مادی نابی ارائه شده است؛ این گونه ای هستی اجمالی است مشابه زندگی ای که در این دنیا جریان دارد، هرچند تعالی یافته و نورانی. در سانسکریت وسو تنها یکی از اصطلاحات دال بر "نیک" است و پیامدهای کارکردی آن در آنجا کاملا روشن است. این خوبی در واقع خوبی مادی و غناست. مفهومی از "خوبی" که وسو می رساند برکارکرد سوم مبتنی است؛ این [دلالت] به اندازه ای حقیقی است که، چنانکه آقای دو مزيل ثابت کرده است، وسو اصطلاح کلی دال بر خدایان رده ی سوم شده است کاملا به همانگونه که رودره بر خدایان جنگاور دلالت میکند و آدیتیه بر خدایان فرمانروا.(ص ۵۳ _ ۵۴)
۱)vahvi dainā mazdayasni
۲)veh dēn mazdēsn
۳)vahištõ anhuš ašaonam
مأخذ: موله.ماریان. آیین،اسطوره و کیهان شناسی در ایران باستان (مسئله سنت زرتشتی و مزدایی). ترجمه محمد میرزایی. ناشر: نگاه معاصر. سال ۱۳۹۵
🔥 @atorshiz 🔥