و در تاریخی که میکنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را (بیهقی) این کانال به هیچ حزب و گروه و سازمانی وابسته نیست. ارتباط با ادمین: @Adm_apoh
ناصرالدین شاه:
زن کنت ویستوم ...
نعوذبالله ، مسلمان نشنود کافر نبیند ..، اولا سن خانم قریب به هشتاد است، در آن نهایت نهایت بدگلی است خانم که مافوق آن متصور نیست، در ایام جوانی هم خانم بدگل بوده است،کسی که در جوانی بدگل باشد در پیری معلوم است چه آدمی است،چشمهای کوچک مثل فیل کوچک ،دماغش مثل خرطوم فیل کوچک، دهن فرو رفته،چانه بالا آمده ، ابرو ابدا نیست، چینِ رو الی غیر النهایه،پیشانی بلند پر چین، موها رفته است به کله سر، به رنگهای مختلف، هفت رنگ بود ... این ضعیفه با این تفصیل خودش را خوشگل می داند، غمزه می کرد،قر می داد، شکل خودش را به من نشان می داد، می گفت ببینید چقدر خوشگل است .
زن از نگاه ناصرالدین شاه در سفرنامه های فرنگستان / فاطمه قاضیها
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
رشن
رَشن یا رَشنو، ایزد عدالت ایران باستان است. در سر پل چینود که روان درگذشتگان به داوری کشیده میشود و کردارهای خوب و بد و ثوابها و گناههایشان سنجیده میشود، هیات داوری را سه ایزد تشکیل میدهند: مهر، رشن و سروش.
ترازوی مینوی را رشن در دست دارد. این ترازوی مینوی هرگز خطا نمیکند و له اندازه سر مویی، نه برای توانگرترین و نه برای درویشترین مردمان منحرف نمیشود. این ایزد با صفت "راست" توصیف میشود.
"تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار، ص 29"
@APAGEOFHISTORY
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
پیرامون واژه "کسشر"
«تعبیر بومی» به وامواژههایی اشاره دارد که بهدلیل نوع تعبیر زبانوران تغییر هویت میدهند. یکی از این وامواژهها «کسشر» است. در فرانسویِ عامیانه اصطلاحِ cause-chier با همنشینیِ cause «حرف زدن» و chier «مدفوع حیوان» برای اشاره به «حرف مفت زدن» و «مطلب مزخرف گفتن» بهکار میرود.
این ترکیب پس از ورود به زبان فارسی، با حفظ معنی زبان وامدهنده، با تعبیر جدیدی از صورت ترکیب، به شکل «کسوشعر» [و «کسشعر»] کاربرد یافته و سپس همان تکواژ آغازین برای ساخت ترکیبهایی مانند «کس گفتن» بهکار رفته است.
منبع: واژه، کورش صفوی، ص 63 (برگرفته از توییت آقای قربان زاده)
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
عکسهای لوئیجی پشه از طاقبستان
لوئیجی پشه افسر سوارهنظام، جهانگرد و عکاس ایتالیایی در دهه 1850 میلادی (دوران ناصرالدینشاه) این عکسها را از طاقبستان گرفته است.
منبع: سایت موزه متروپولیتن نیویورک
هاینریش هاینه (شاعر آلمانی سده 19) در اشعاری، ستایش خود نسبت به فردوسی را چنین بیان می کند:
آنگاه شاعر پشت دار قالی خود نشست
تا فرش سترگ شعر خویش را شبانه روز ببافد و بسراید.
فرش بزرگی که شاعر معجزه وار به در هم تنیدن رویدادهای افسانه ای کشورش،
شاهان بزرگ ایران،
پهلوانان آرمانی ملتش،
کردارهای جوانمردانه و پهلوانانه و پرماجرا،
و آفریدگان جادویی و اهریمنی که بی باکانه با گل های جادویی درهم پیچیده بودند پرداخته بود.
و این همه شکوفا و سرزنده،
همگی با رنگ های درخشان،
شکوفا، شعله ور و شکوهمندانه با نور مقدس ایران می تابیدند،
با نور ایزدی، پاک و کهن.
و واپسین آتشکده که به رغم وجود قرآن و مفتی،
در قلب شاعر زبانه می کشید.
«ایران باستان، ویسهوفر، برگ 282»
تخریب تخت جمشید توسط مردم برای فرار از آزار حاکمان!
" نه تنها مرور زمان ستونهای تخت جمشید را خراب كرده است، بلكه ساكنان شهر نيز در اين خرابى دستى دارند، چرا كه درباريان بهمنظور ديدار از اين بناى باستانى به اين محل میآیند و از آزار و فشار مردم خوددارى نمیکنند."
گزارش سفير كشور پرتغال در دربار سلطان حسين صفوى / گریگوریو پرئیرافیدالگو / ص 46
یک پاکسازی خوب
تصویری از نشریهی The Daily Express
28 اوت 1941
-
در این تصویر مرتبط با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط بریتانیا و شوروی، این دو کشور در حال پاکسازی ایران از نازیها هستند.
منبع
دانلود کتاب اخبار الطوال نوشته دینوری
دینوری (درگذشته به سال ۲۸۳ قمری) از مورخان بزرگ اسلامی است. اخبارالطوال ابتدا به تاریخ خلقت میپردازد و مطالبی در مورد پیامبرانی چون ادریس و نوح و هود و ابراهیم… و پادشاهی داود و سلیمان تا ظهور عیسی بیان میدارد. سپس به مطالبی دربارهی ظهور زرتشت و آیین او و نجات بنیاسرائیل بهوسیلهی پادشاهان ایران میپردازد. شرح حال و سرگذشت پادشاهان ایران، از جمشید و پیروزی ضحاک بر او، تا منوچهر و کیقباد و گشتاسب و بهمن و دارا و اسکندر و ملوکالطوایف و سپس ساسانیان تا انقراض ایشان از مباحث دیگر کتاب است. تاریخ اسلام در این کتاب با تفصیل پیکارهای اعراب و ایرانیان در دورهی خلافت عمر شروع و به پایان خلافت معتصم ختم میشود. علاوه بر این جنگهای امیرالمؤمنین علی (ع) با معاویه و جنگهای جمل و صفین و خوارج و دورهی حکمرانی معاویه و یزید، واقعهی کربلا و شهادت امام حسین (ع) هم مفصل بیان شده است. داستان قیام مختار و همراهانش، حکومت زبیریان، انقراض بنیمروان و قیام مردم ایران بخصوص قیام خراسان به رهبری ابومسلم از دیگر مباحث کتاب است. گرایش نسبی به عنصر ایرانی در اخبارالطوال به وضوح مشهود است.
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگ او گرَش بویی
یکم اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی گرامی باد.
پیرامون جشن ابنملجمکشون
یک دسته از جشنهای اختصاصی شیعیان، جشنهایی است که بهمناسبت سالروز مرگ دشمنان و شخصیتهای مهم منفور در تاریخ شیعه برگزار میشوند. این جشنها مصداق مفهوم «تبری» در شیعه بهعنوان مذهبی اقلیتی است. جشنهایی که برخلاف قاعدهی متعارف آیینهای شادمانه نه به پاس گشایش، آغاز زندگی و میلاد، بلکه به پاس مرگ و پایان زندگی برگزار میشوند و از این منظر میتوان آنها را جشنهای سیاه شیعی نامید.
مهمترین این جشنها بهمناسبت مرگ یا قتل خلفای دوم و سوم، ابنملجم و یزید برگزار میشوند.
پس از نهم ربیع، دومین مناسبت جشن سیاه مهم در تشیع عامیانه، روز قتل عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از خوارج نهروان و ضارب امام علی است که شیعیان از وی با صفاتی چون «اشقی الاشقیا» یاد میکنند.
طبق قول مشهور، وی در سحرگاه نوزدهم رمضان در مسجد کوفه به امام علی ضربت زد. دو روز بعد و پس از آنکه در بیستویکم رمضان آن حضرت به شهادت رسید، طبق وصیت وی، ابنملجم قصاص شده و به قتل رسید. البته در باورهای مردمی ایرانیان، مشهور این است که قصاص ابنملجم در روز ۲۴ رمضان و مرگ وی روز ۲۷ رمضان رخ داده است؛ اما این باور مستند تاریخی ندارد.
نکتهی جالب آنکه این مناسبت در منابع مهم تقویم شیعی (نظیر مسار الشیعه، مصباح، اقبال الاعمال و تقویم المحسنین) و نیز در تقویمهای دورهی صفوی و قاجار درج نشده یا حداقل جزو مناسبتهای ثابت و مرسوم نبوده است. در سفرنامههای اروپاییان نیز تنها گزارش یافتهشده متعلق است به ویلسون که از برگزاری این جشن در روز ۲۷ رمضان در مقطع پایانی دورهی قاجار سخن گفته است. او همچنین به رسم خوراک کلهپاچه در شهر اراک در این جشن اشاره کرده است.
در مناطق مختلف ایران، آیینهای متنوعی بهمناسبت شب و روز مرگ ابنملجم برگزار میشود. از پیشنیهی این آیینها اطلاع دقیقی در دست نیست. با توجه به عدم اشارهی سفرنامهنویسان در دورههای پیش از قاجار به چنین آیینی، میتوان احتمال داد که آغاز این جشن در دورهی قاجار بوده است.
در باور عامیانهی مناطق شیعهنشین ایران ، شب و روز بیستوهفتم رمضان بهمناسبت مذکور، مبارک و مقدس دانسته شده و از زمانهای استجابت دعا و برآوردهشدن حاجات تلقی میشود. مشابه دیگر ایام سور، حمامرفتن و آرایشکردن (حنابستن، خضابکردن، سرمه و وسمهکشیدن) از آداب این روز است.
پختن غذاها و خوراکیهای خاص بهویژه کلهپاچه و نانهای مخصوص (به نامهایی چون «نان بیستوهفتمی» و «نان کاکولی») نیز در مناطق مختلف رونق دارد . همچنین در این روز مراسم و آیینهای متنوعی برگزار میشود:
برخی از آنها آیینهای طنز و خندهآورند نظیر «کولهمرجان» در اراک، بروجرد و خمین که ساختاری مشابه نهم ربیع دارد و در آن پیکرهای پارچهای از ابنملجم ساخته شده و در معابر گردانده و مضحکه شده و نهایتاً سوزانده میشود؛ برخی نیز نظیر «دوسترفتن» در یزد ، «کمچلیزدن» در اردکان ، «کلیدزنی» و «چهچه» در رفسنجان و «ملقهدوز» در درهگز خراسان ، مشابه آیینهایی چون قرقیعان و قاشقزنی بوده و با محوریت مراجعه به در منازل با لباس مبدل (چادر زنانه) و طلب خوراکی اجرا میشوند.
دوختن «پیراهن مراد» یا «لباس بیستوهفتمی» نیز از دیگر رسومی است که در مناطقی چون تهران، یزد، قمصر و آران و بیدگل اجرا میشود. مشابه این رسم، دوختن «کیسهی مراد» است که در مناطقی چون کرج، بیجار، شاهرود، بجنورد و کیلان (دماوند) رواج داشته است.
لعنفرستادن بر ابنملجم و تبریکگویی افراد به یکدیگر نیز از آداب رایج این روز است . اجرای مجلس تعزیهی ابنملجم از دیگر آیینهای این روز بوده است.
منبع: جشنهای اسلامی ـ شیعی در ایران، محسنحسام مظاهری
دختر ایرانی با لباس اندرونی روی گلیم
حوالی 1900 میلادی، دورهی قاجار
عکسِ موجود در موزهی بروکلین
منبع
وقت چای است و تریاک!
دکتر ویلزِ انگلیسی که در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمده بود، درباره ماه رمضان اینگونه نوشته است:
ماه رمضان هم یکی از ماههای مهم و مذهبی مسلمانان میباشد که در این ماه همه مسلمانان بالغ به جز بیماران و پیران وظیفهدار روزه گرفتن هستند، حتی عدهای از مقدسین با تقواتر، از چند روزی به رمضان مانده بهاستقبال یا پیشواز آن میروند و به روزه گرفتن میپردازند.
این برنامه شامل پرهیز کامل از هرنوع خوراکی و نوشیدنی، حتی استعمال دود قلیان و سیگار و امثال آن میگردد. طول آن از ساعتها قبل از طلوع آفتاب آغاز و تا زمانی بعد از غروب ادامه مییابد.
در شبهای رمضان آنزمان چند دقیقهای پیش از رسیدن هنگام خاتمه فرصت سحر و آغاز اذان صبح یكنفر جارچی دولتی در میان کوچه و خیابان براه میافتاد و بصدای بلند فریاد میکشید: آهای "چای است و تریاک"، "چای است و تریاک"
این جار زدن یک نوع آگاهیدهی بهاشخاص بود تا قبل از ازدست دادن فرصت آخرین پک تریاک و قلیان خود را بزنند و ضمن به دهان انداختن قرص تریاک چائی داغی بدنبال آن بنوشند. تریاکیان پرتجربه و کهنهکار هم اغلب آنقدر منتظر میماندند تا آخرین حب تریاک خود را به محض آغاز شلیک توپ اذان به دهان بیندازند و فرصت بیهودهای از دست ندهند.
سفرنامه دکتر ویلز، ص 372
@apageofhistory
باز کردن روزه با قلیان!
شاردن جهانگرد معروف فرانسوی، در کتاب خود توصیف جالبی از میزان اعتیاد ایرانیان به قلیان ارائه کرده است. او درباره ماه رمضان نوشته است:
"ایرانیان از خوردن غذا آسان مىتوانند صرف نظر كنند اما از كشيدن قليان نه. چنان به كشيدن قليان معتادند كه ماه رمضان اگر به تابستان بيفتد چون مدت روزه دارى هجده ساعت ادامه دارد، وقتى هنگام افطار فرا مىرسد پيش از نوشيدن آب يا خوردن غذا، قليان مىكشند و با دود تنباكو روزه را مى شكنند."
"سفرنامه شاردن، جلد دوم، صفحه 709"
@apageofhistory
جشن نوروز در دربار خلفای عباسی
بنا به تصریح محققان، نخستین باری که نوروز در دورهی اسلامی شکوه و بزرگی خود را در دستگاههای رسمی همانند دوران باستان بـه دسـت آورد، دورهی اول عباسی بود. در حقیقت نه تنها ایرانیان آن را بـه رسم آیین باستانی جشن میگرفتند، بلکه یکی از جشنهای عمومی بود و خلفا نیز در آن شرکت میکردند.
از آن جا که خلفای عباسی در بسیاری از امور، آداب و رسوم دورهی ساسانی را تقلید میکردند و بخش زیادی از رسوم نوروز از جمله دریافت هدایای گرانبها از بزرگان و امرای اسلامی را ادامه میدادند، این رسم آنچنان جا افتاده بود که حتی خلفا گاهی از مهمانان خویش دربارهی هدایای آنها پرسوجو میکردند و دفتری تدارک دیده بودند تا نام بازدیدکنندگان کاخ و هدایایشان در آن ثبت شود.
آنان همچون پادشاهان ساسانی در تالار بار عام، با شکوه فراوان جلوس و برپیشکشی هدایای نوروز نظارت میکردند.
متوکل خود در نخستین روز،در تالار بزرگ حاضرمی شد و هدایای بزرگان را از نظر می گذراند.علاوه براین در این دوره نیز خلیفه هدایایی از جمله اشیای ساخته شده از عنبر بین مردم توزیع می کرد.
از دیگر رسوم رایـج در این روز مقلدان و بازیگرانی به نام اصـحاب السـماجه بودند که صورتک زده نزد خلیفه می رفتند و او برسرشان، سکه و گل و عطر می پاشید و آنها برمیداشتند. همچنین به مناسبت نوروز به فرمان متوکل پنج میلیون سکه به رنگهای گوناگون ضرب و به صـورت هدایای نوروزی به درباریان اهـدا کردند. علاوه براین، رسم بود بزرگان به همراه هدایای تقدیمی شان به خلفا، نوشتههایی در مدح آنها و تهنیت عید می فرستادند. در منابع به بسیاری از این رسوم و تشریفات اشاره شده است.
حتی رسم تبریک نوروز در بین مردم آن دوره نیز رواج داشت.به طوری که سعید بن حمید بختگان به یکی از دوستان خود نامه ای در تبریک نوروز نوشت و گفت چون من چیز قابلی نداشتم تا به رسم هدیه بفرستم، ناچار نامهای در تهنیت این روز جانشین آن میسازم. همچنین، شاعرانی بودند کـه بـا سـرودن شعر در وصف نوروز به مدح خلفا و بزرگانی می پرداختند که در رواج و اصـلاح تقویم کوشیده بودند.
«شکرالله خاکرند و زهرا زردشت، مقاله "جشنهای ایرانی در دورة اول عباسی (132- 232 ق)"، مجله جستارهای تاریخی، پاییز و زمستان 1390، شماره 4»
@APageOfHistory
گزارش شاردن از عید نوروز
ژان شاردن جهانگرد مشهور فرانسوی که در زمان صفویه 2 بار به ایران آمده درباره نوروز و آیینهای آن نوشته است:
نوروز يگانه عيد ملى و غير مذهبى ايرانيان در نظر آنان سخت گرامى و ارجمند است و مراسم آن را به طرزى با شكوه برپا میدارند. آيين عيد نوروز سه روز و در دربار پادشاهان هشت روز ادامه دارد. اين عيد به محض درآمدن آفتاب به برج حمل آغاز میگردد. نام اين عيد نوروز سلطانى است. يعنى سال نو پادشاهى.
اين سنت بديع و باستانى بيانگر اين حقيقت است كه مردمان خوشذوق اين سرزمين از روزگاران بسيار كهن به افزايش و كاهش نور و گرمى خورشيد و اعتدال ربيعى توجّه خاصّ داشته، نخستين روز بهار را كه آغاز بيدارى و شكفتگى طبيعت است خجسته و فرخنده مىشمردهاند.
فرا رسيدن نوروز در پايتخت و شهرهاى بزرگى كه توپ وجود دارد با شليك سه تير توپ اعلام مىگردد. منجمان يكى دو ساعت پيش از حلول سال جديد در حالى كه لباس نو بر تن آراستهاند، در كاخ سلطنتى و در شهرها در سراى حكام گرد میآیند. به پشت بام يا مهتابى میروند، اصطرلاب خود را به دست مىگيرند ودر آن مینگرند و همين كه آفتاب به برج حمل درآمد با دست علامت میدهند كه توپچيان تيراندازى كنند و طبّالان و نقّارهچیان به نواختن طبل و سرنا و نقاره و نى بپردازند و بدين گونه همه افراد اعم از خردسال و سالخورد،زن و مرد، دارا و بىچيز به مناسبت فرا رسيدن نوروز فرخنده و خجسته به شادى و طرب میپردازند.
در اصفهان در روزهايى كه جشن نوروز ادامه دارد برابر كاخ شاهنشاه مراسم چراغانى و آتشبازى و ترانهخوانی و پايكوبى و دستافشانی و نمايشهاى كمدى برگزار میشود و مردم در مدّت هشت روز ايّام عيد روزگار به خوشى و خرّمى میگذرانند.
در روزهاى عيد نوروز شكوه و عظمت و جلال دربار بيش از روزهاى ديگر نمايان مىگردد، زيرا در آن روزها گرانبهاترين نشانهاى خويش را زيب پيكر میکنند. همچنين عامه مردم در تمام مدّتى كه جشن جريان دارد براى تفريح خاطر به گردش باغ و بستانهاى بيرون شهر يا تفرج در صحرا مىروند. در روزهاى عيد بزرگان به زيردستان و سالخوردگان به خردسالان عيدى میدهند.
"سفرنامه شاردن، جلد اول، ص 449 تا 452"
پیکر شاپور اول ساسانی (۲۳۹ تا ۲۷۰ میلادی) در غار شاپور، بیشاپور، فارس.
این پیکر بزرگ و بسیار ارزشمند (با حدود ارتفاع ۷ و پهنای شانههای ۲ متر) که بیش از هزار سال به خاک افتاده بود در سال ۱۳۳۶ شمسی به کوشش نیروهای ارتش ایران دوباره پابرجا گردید.
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
نخستین زنان شاهنامه چه کسانی هستند؟
نخستین زنانی که در شاهنامه ظاهر میشوند، دو خواهر به نامهای ارنواز و شهرناز هستند. آنها دختران جمشید بودند که افراد ضحاک آنها را ربوده و پس از غلبه بر جمشید آنها را به سراپرده ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در حرم او بودند تا اینکه فریدون آنها را آزاد کرد.
فریدون از این دو خواهر صاحب سه پسر به نامهای سلم، تور و ایرج میشود که دو پسر بزرگتر از شهناز و ایرج پسر ارنواز هستند.
شهرناز و ارنواز همان زنانی هستند که در اوستا با نامهای Sanhawak (به معنای گوینده کلام نیک) و ARENAWAK (به معنای کسی که سخن رحمت میآورد، کسی که دعایش مستجاب میشود) آمدهاند.
شاهنامه و اوستا هر دو در زیبایی این زنان متفقاند. این دو خواهر در اوستا بهترین بدن را دارند و از نیکوترین جهانیاناند. آنها در شاهنامه حتی به صورتی شاعرانهتر توصیف شدهاند. آنها خوبرو، خوبچهر، خورشیدروی هستند و با صفات ماهروی، عقیقینلب، سیهنرگس، دو رخساره روز، دو زلفش چو شب و سرو سیمینبر نیز توصیف شدهاند.
"زنان شاهنامه، جلال خالقی مطلق، ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی، ص 51"
@APAGEOFHISTORY
https://www.instagram.com/bargiaztarix
صفحه اینستاگرام برگی از تاریخ ☝️
https://www.instagram.com/bargiaztarix
فعالیت برگی از تاریخ در اینستاگرام آغاز شد.
برای خواندن مطالب بیشتر به اینستاگرام ما بپیوندید
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
که آواز دهل شنیدن از دور خوش است
28 اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام گرامی باد
پروفسور ویلفرد مادلونگ، اسلام شناس بزرگ آلمانی در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
ویلفِرْد فردیناند مادِلونگ (Wilferd Ferdinand Madelung) (زادهٔ ۲۶ دسامبر ۱۹۳۰ در اشتوتگارت) اسلامشناس آلمانی است. او استاد دانشگاه تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد است. وی در ۲۶ دسامبر ۱۹۳۰ در شهر اشتوتگارت آلمان متولد شد. خانوادهٔ او در ۱۹۴۷ به آمریکا مهاجرت کردند.
او در سال ۱۹۵۳ مدرک لیسانس در تاریخ و ادبیات اسلامی را از دانشگاه قاهره اخذ کرد و در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه هامبورگ درجه دکتری در مطالعات اسلامی دریافت کرد. مادلونگ رساله دکتری خود را تحت نظر اشتروتمان و اشپولر به پایان رساند.
مادلونگ از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ وابستهٔ فرهنگی سفارت آلمان در بغداد بود. او در خلال سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۸ استاد اسلامشناسی در دانشگاه شیکاگو بود. همچنین در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۸ استاد کرسی Laudian در عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه آکسفورد بود.
کتاب "جانشینی محمد" او توسط آستان قدس رضوی به فارسی ترجمه شده است.
توصیف آدام اولئاریوس از زنان گیلانی
* آدام اولئاریوس (زادهٔ ۱۶ اوت ۱۶۰۳- مرگ ۲۲ فوریه ۱۶۷۱) دبیرِ سفیر ارسالی فریدریش سوم به شاه صفی بود.
پوست گیلانیها به سبب نوع آب و هوای منطقه زیستشان، سفیدتر از سایر اهالی ایران است. زیباترین زنان در میان طالشیها دیده میشود که خلاف سایر زن های ایرانی در ملاءعام پوشیده ظاهر نمیشوند.
دوشیزگان موی خود را در بیست و چهار گیسو بافتهاند که بدون سرانداز بر شانه های آنان افتاده است. فقط هشت یا دوازده زن را دیدیم، زنان دامن کوتاه به تن دارند که پیراهنشان روی آن افتاده است، کفش چوبی یا پارچه ای به پا میکنند که فقط انگشت شست پا در قسمت جلو درون حلقهای فرورفته و به این ترتیب کفش به پا محکم شده است. با این کفش چنان قادر به راه رفتن هستند که سبب شگفتی است.
در تمام ایران ایالتی وجود ندارد که زنهای آنجا مانند زن گیلانی کار کند و جنب و جوش داشته باشد. کار اصلی آنان بافندگی و ریسندگی است. دوشاب تهیه می کنند (اکثرا در کوزه عرضه میدارند)، کشاورزی میکنند که بیشتر برنجکاری است و در این کار وظیفه مرد و زن از یکدیگر جدا و مشخص شده است. مرد زمین را با گاو نر شخم میزند و کرت بندی میکند و زنها (وقتی که سر کار میروند بهترین و زیباترین لباسها را میپوشند و خود را در معرض دید همسایگان قرار میدهند) باید بذر را بر سر، به سوی شالیزار حمل کنند، مرد در حالی که عقب عقب میرود بر زمین بذر میافشاند، زن باید گیاهان هرزه را وجین کند، مرد موظف است برنجزار را آبیاری کند و محصول را برچیند و زن باید این محصول را بسته بندی کند، مرد محصول را به خانه میبرد و زن باید آن را بکوبد و غربال کند تا مرد برنج آماده را به فروش رساند.
«سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، برگ 347 و 348»
روزنامه آیندگان 4 اردیبهشت 1358
پخش صدای خوانندگان زن برای همیشه ممنوع شد!
شهرداری تهران نام خیابان "کورش کبیر" را به "دکتر علی شریعتی" تغییر داد.
روزنامه اطلاعات، 30 فروردین 1358
فهرست اولین مطالب حذف شده از کتب درسی بعد از انقلاب 57.
به جز سر فصلهای مربوط به خاندان سلطنتی، درسهایی از جمله مهرگان، رستم و اسفندیار، رزم اشکبوس و رستم، احترام به پرچم، سپاه دانش، ابوعلیسینا، نوروز، فردوسی و ... از کتب درسی مدارس حذف شدند.
روزنامه کیهان، دهم اسفند 1357
عقاید خوارج چه بود؟
خوارج علی و عثمان و معاویه و حکمین را کافر میدانستند. آنان میگفتند که خلیفه و جانشین پیغمبر لازم نیست که عرب و از قبیله قریش باشد و خلافت غیر عرب و حتی غلامان را هم جایز میدانستند. بعضی از فرق ایشان مانند شبیبیه در خلافت فرقی بین زن و مرد نمیگذاشتند و امامت زنان را نیز جایز میدانستند.
خوارج اهل گناهان کبیره را کافر میشمردند و ریختن خونشان را مباح میدانستند. ایشان ازدواج با زنان و دخترانِ فرقههایی که از آنها تبری میجستند را جایز نمیشمردند و خروج با امامان خود را بر ضد کافران و منافقان واجب میدانستند. بعضی از ایشان خودداری کنندگان از جنگ را ولو اینکه طرفدار آنان باشند را کافر میشمردند.
خوارج دشمن آشتیناپذیر بنیامیه و زمینداران بزرگ و مخالف وجود املاک خصوصی بودن. بعضی از فرقههای خوارج مثل عجارده، سوره یوسف را جزو قرآن نمیدانستند زیرا معتقد بودند که آن داستان عشقی است و چنبن داستانی نمیبایستی در قرآن باشد.
تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، محمد جواد مشکور، صفحه 38
@apageofhistory
سپیده دم نزدیک است، آب و تریاک فراموش نشود!
هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در زمان قاجار به ایران آمده بود پیرامون ماه رمضان نوشته است:
"یک ساعت قبل از دمیدن سپیده بامدادی، مؤذنها روی بامها فریاد میکشند: «آب است و تریاک». در این موقع مؤمنین آخرین فنجان چای را نوشیده، قلیان یا چپقی میکشند و آب زیادی مینوشند و حب کوچک تریاکی هم میخورند و بخواب میروند."
هانرى دالمانى، سفرنامه از خراسان تا بختيارى، ص 186
گزارشی از سیزدهبدر در دوران قاجار
در اينروز دخترهاى دم بخت، براى پيدا كردن شوهر، سبزه گره ميزدند و معتقد بودند كه تا سيزده آينده حاجت آنها روا خواهد شد، بشرط اينكه اين ذكر را در حين انجام گرهزنى گفته باشند: «سيزدهبدر، سال ديگر، خانۀ شوهر، بچه به بر.»
ولى گره زدن سبزه اختصاص باين حاجت نداشت. زنها براى نيتهاى ديگر ولو رفتن زيارت كربلا و مشهد هم اين كار را ميكردند."
"شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد اول، ص 366"
نوروز ستیزی امام محمد غزالی!
غزالی دانشمند مسلمان قرن پنجم، در کتاب "کیمیای سعادت خود"، در زير عنوان "منکرات بازارها" می نويسد:
برای کودکان در نوروز شمشیر و سپر چوبین فروشند و برای جشن سده بوق سفالین … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون شمشیر و سپر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایف بسیار کردن و تکلف های نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن را نبرد"، تا گروهی از سلف گفته اند که نوروز روزه باید داشت تا از آن طعام ها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبیند. و محققان گفته اند که روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند، به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند.
«غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، ص 522»
@apageofhistory
توصیف جملى كاررى از نوروز
جملی کارری جهانگرد ایتالیایی که در زمان صفویه به ایران آمد بود درباره نوروز نوشته است"
آغاز سال شمسى ايرانيان نوروز يا نخستين روز بهار است كه مدت شب و روز در آن با هم مساوى مىگردد .در عيد نوروز بزرگان براى عرض تبريك به حضور شاه مىرسند و نسبت به وسع و امكان خود سكههاى زرين و هدايائى تقديم مىكنند،ح تى خانهایی كه به علت دورى راه نتوانند به حضور شاه برسند به وسيله چند تن از غلامان و كنيزان خود كه لباس فاخر بر تن مىكنند، هديه نوروزى خود را به محضر شاه مىفرستند.
ايرانيان در اين روز لباس نو مىپوشند، حتى اگر كسى پول هم نداشته باشد مبلغى از ديگران قرض مىكند و براى خود و بستگان و خانوادهاش لباس نو تهيه مىكند زيرا اينان معتقدند كسى كه سال نو را با لباس كهنه آغاز كند از خوشيهاى تازه سال جديد بىبهره خواهد ماند.
از مراسم عيد نوروز يكى هم آماده كردن انواع غذاهاى لذيذ در خانهها و پذيرائى گرم از دوستان و آشنايان است.
"سفرنامه کارری، ص 147"
@apageofhistory