موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است تهران - خيابان ولیعصر - سهراه زعفرانيه - خيابان شهيد عارفنسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶ 📞 021-2271-6834 🌐 www.MahmoudAfshar.ir
جاحظ در باب نوروز ساسانیان نوشته است که چون مجلس شاه آراسته میشد، مردی که روی خوش و نام و زبان خوش داشت به پیش او میرفت. شاه از وی میپرسید کیستی و از کجا آمدهای و به کجا خواهی رفت و با تو که بود؟ با که آمدی و با تو چیست؟ او میگفت من از جانب دو همایون آمدهام و پیش دو نیکبخت میروم و هرکه پیروز بود با من آمد و نامم خجسته است و با خود سال نو و برای پادشاه درود و مژده آوردهام. و معمول بود که بیست و پنج روز پیش از نوروز در دوازده استوانه در سرای پادشاه دانههایی مثل گندم و جو و برنج و عدس و باقلا و غیره میکاشتند و آنها را بعد با ساز و سرود درو میکردند و تا روز مهر از ماه فروردین از بین نمیبردند و به آنها فال خوب میزدند و در حضور پادشاه سرودهایی که مخصوص بهار و نوروز بود خوانده میشد و آن سرودها را آفرین و خسروانی و فلهبذ میخواندند. اسم بعضی از آنها نیز مثل باد نوروز، نوروز بزرگ، نوروز کیقباد، نوروز مزدک، نوروز خارا مانده است.
جای دیگر جاحظ میگوید که در زمان ساسانیان خاص و عام برای پادشاه هر هدیهای بیشتر میپسندیدند میبردند و آن هدیه به نام شخص در دیوان نوشته میشد و هنگام احتیاج، هدیهدهنده بسته به طبقه و شأن او، هدیهاش هرچه بود، از دیوان به وی کمکی شایسته میشد و اگر خود وی در یادآوری بهعمد کوتاهی میکرد، شش ماه از توشهاش محروم میشد. مشهور است که اردشیر بن بابک و بهرام گور و انوشروان جامههای زمستانی خود را به خاصان و دیگران میبخشیدند و نگاه داشتن آنها را خوش نداشتند.
برگهایی در آغوش باد، دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۶۷۷-۶۸۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نوروز درآمد ای منوچهری
با لالۀ لعل و با گل حمری
مرغان زفانگرفته را یکسر
بگشاده زفان رومی و عبری
یک مرغ سرود پارسی گوید
یک مرغ سرود ماورَالنهری
در حنجره شد چو مطربان بلبل
در زمزمه شد چو موبدان قمری
در دامن کوه کبک شبگیران
دررفت به هم به رقص با کُدری
بر پر الفی کشید نتوانست
خمّیده کشید الف ز بیبصری
طوطی به حدیث و قصّه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
هدهد چو کنیزکیست دوشیزه
با زلف ایاز و دیبهِ فخری
بر شاخ درخت ارغوان بلبل
ماند به جمیلِ مَعمَرِ عُذری
بی وزن و عروض بحرها گوید
شاعر نبود بدین نکوشعری
طاووس مدیح عنصری خواند
درّاج مسمّط منوچهری
جنبید سر خجسته نتواند
بر گردن کوتهش ز پرعطری
خون دل لاله در دل لاله
افسرده شد از نهیب کمعمری
صد گردنک زبرجدش دیدی
بر یک تن فرد نرگس برّی
زرّین سرکی فراز هر گردن
شش گوش بر او ز سیم هَل تَدری؟
شمشاد نگر بدان نکوزلفی
گلنار نگر بدان نکوچهری
[دیوان منوچهری دامغانی، تصحیح و تحقیق دکتر راضیه آبادیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۳۸۸-۳۹۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم فروردینماه سالروز درگذشت عبدالعظیم قریب گرکانی
استاد دو منّت بزرگ بر ادب فارسی داشت. یکی آنکه دستوری کوتاه برای زبان فارسی اما به زبانی روشن و در قالبی تازه نوشت. اگرچه میرزا حبیب اصفهانی و بعضی از ایرانیان و فرنگیان پیش از او بدین کار دست زده بودند، اما کتاب استاد رواج عام یافت و نسل پنجاه سال اخیر قواعد زبان را از آنچه مرحوم قریب مدوّن و مبوّب کرده است، آموختهاند. اغلب کتب اخیر هم بر همان اسلوب است که او بنیاد گذارده است.
دیگر آنکه منتخباتی ظریف مبتنی بر ذوق خاص و لطیف فارسیگویان فراهم کرد که سالها در مدارس تدریس میشد و نمونههایی برازنده و درخشانی از آثار خوب منظوم و منثور قدما را در بر داشت.
استاد در دوران حیات علمی خود از تحقیق بازننشست و آثار مفیدی از خود به جای گذاشت که فهرست آنها که چاپ شده است به شرح زیر است:
الف. کتابهای درسی
۱. قواعد فارسی (صرف و نحو فارسی، سه جلد).
۲. دستور زبان فارسی (چهار جلد).
۳. بدایة الادب (۱۳۲۴ق).
۴. فرائد الادب، شش جلد (چاپهای متعدد دارد).
۵. کتاب املاء، سه جلد (چاپهای چند دارد).
۶. کتاب فارسی، دو جلد (با همکاری چند تن از فضلای دیگر، برای وزارت فرهنگ).
۷. سخنان شیوا (۱۳۱۸).
۸. کتاب فارسی (از انتشارات مؤسسۀ وعظ و خطابه).
۹. دستور زبان فارسی، دو جلد (با همکاری چهار استاد دیگر).
ب. تصحیح و تحشیۀ متون
۱۰. کلیله و دمنه (که چندین بار طبع شده است).
۱۱. منتخب کلیله و دمنه (که برای مدارس تهیه شده است).
۱۲. تاریخ برامکه (به انضمام رسالهای مفصل در احوال برامکه).
۱۳. گلستان سعدی (که چندین بار طبع شده است).
۱۴. بوستان سعدی.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۲۱۵-۲۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
برآمد ز گلزار بادِ بهاری
بیاور میِ ارغوانی چه داری؟
برِ ما ز تقصیرهایِ گذشته
چه عذرِ پذیرفتهتر از می آری؟
چمن از که اندوخت این پادشایی؟
صبا از که آموخت این سازگاری؟
ز غنچهدهانیّ و صد گونه خنده
ز بلبلزبانیّ و صد گونه زاری
نسیمِ سبکدست بر افسرِ گُل
به گاورسۀ زر کُنَد خردهکاری
زهی شوخ نرگس، که با عمرِ کوته
گذارد شب و روز در شادخواری
به سوکِ شکوفه هوا هر زمانی
بپوشد ز ابر آببَفتی بخاری
ز بس لطف و دلداریِ غنچۀ گل
که میکرد با لاله از غمگساری،
خجل گشت نرگس ز رویش ازینست
که سر برنمیدارد از شرمساری
همی خواست سوسن که تا عذر خواهد
ولیکن زبانش نمیداد یاری
سر از خوابِ مستی کنون برندارد
هرآنکس که دارد دلِ هوشیاری
می و سیم و یار و حریفِ موافق
کسی را که باشد، زهی بختیاری
[دیوان کمالالدّین اسماعیل اصفهانی (غزلیات و رباعیات)، تصحیح و تحقیق دکتر محمدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ویراست دوم ۱۴۰۲، ص ۱۸۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یکم فروردینماه زادروز دکتر قاسم غنی
نامهای به دکتر محمود افشار
دوست فاضل و عزیز و ارجمندم مرقومهای را که از سیاتل به یادآوری مخلص مرقوم فرموده بودید دیشب توسط آقای دهقان زیارت گردید. از بشارت صحت وجود محترم کمال تشکر حاصل شد. خدا را شکر کنید و از بخت خود راضی باشید که بهترین و سودمندترین کارها را پیش گرفتهاید. در سیر آفاق و انفسید. هر روز از افقی طالع میشوید. تا دنیای خودمان و دنیای وسیعتری که نامش کرۀ ارض است به این مدارها میچرخد بهترین راه همین است. بالاخره باز فعالید. این هم یک قسم فعالیت و کوشش و سعی و عمل است. چه خوب بود سفرنامۀ مفصلی ترتیب میدادید. بسیار بسیار مجموعۀ نفیسی میشد و ارمغان نفیسی بود برای معاصرین بلکه آیندگان. شاید حضرت عالی اولین ایرانی باشید که به آلاسکا تشریف برده باشید.
مرحوم میرزا محمدعلی محلاتی معروف به حاج سیاح در تقریباً هفتاد سال پیش به امریکا آمده و تصور میکنم در دورۀ ریاست جمهور ژنرال اولیس گرانت در امریکا بوده و از اینجاست که از طریق پاسفیک به شرق اقصی و هند رفته است. این مرد صاحب همت در تقریباً دو هزار صفحه مطالعات و مشاهدات خود را روی کاغذ آورده که من وادار کردم چند نسخه با ماشین تحریر نوشته و یک نسخه از آن را دارم. به حدی این کتاب ممتع و مفید است که مافوق ندارد.
از بهترین کتب مطالعاتی کتب سیاحتنامه است. اگر به خوبی نوشته شود و در هر مورد پس از وصف مشهودات تعبیرات لازم هم به عمل آید به حدی کتب سیاحتنامه در مواضیع گوناگون و متنوع است که سراسر لطف و جذابیت است، این کار را بفرمایید.
باری موفقیت و سعادت حضرت عالی را از خداوند میطلبم. در این تابستان به حدی هوای واشنگتن و نیویورک خوب بود و حقیقتاً حکم بهار خرم و جانفزایی را داشت که مسافرت ییلاقی کانادا را نکردم و گاهی در واشنگتن و گاهی در نیویورک بودهام. در دوم سپتامبر خیال دارم سفری به کالیفرنیا بروم. یک ماه آن سفر طول خواهد کشید. بعضی از اونیورسیتهها دعوت کردهاند صحبتهایی بکنم. ازجمله در موضوع ایران و شرق وسطی و نیز صحبتهای تاریخی، یعنی حکمای اسلامی ایران امثال ابوعلی سینا، بعد اونیورسیتۀ شیکاگو بمانم و بعد به واشنگتن و نیویورک مراجعت نموده امیدوارم به اروپا بیایم.
خواهشمندم از همهجا به بنده چیزی مرقوم فرمایید و کلیات اوضاع و احوال همهجا را مرقوم فرمایید. مایۀ کمال تشکر خواهد بود.
ارادتمند صمیمی، قاسم غنی
اول شهریور ۱۳۲۹
[نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۲۶۴-۲۶۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به خجستگی و فرّخی نوروز، به سرفرازی و پایندگی ایران، به یاد آنان که همزبانی را با همدلی نیکو دانستهاند. بازآمدن بهار و نوروز باستانی را به ایراندوستانی که فرهنگ ملّی را گرامی میدارند و نگاهبانی از هویت ملّی را ارج میگذارند، شادباش میگوییم. آرزومندیم که این بهار نو، آسایش و ثبات را برای هموطنان به ارمغان آورد و دلهایشان را به روشنی و امید بیاراید. از همراهان ادبپرور گرامی که یار و یاور ما بودند، سپاسها داریم.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و نهم اسفندماه سالروز ملّی شدن صنعت نفت
تشکیل جبهۀ ملّی، ملّی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت
نتیجۀ فداکاری مردم تهران این شد که یک عده انتخاب شوند که بتوانند در مجلس از حقوق ملّت دفاع کنند. روی همین اصل ما به وظیفۀ خود عمل کردیم و کار به جایی رسید که مجلس شورای ملّی [دورۀ شانزدهم] کمیسیونی برای مطالعۀ کار نفت انتخاب کرد. این کمیسیون مرکب بود از ۱۸ نفر از نمایندگان و نمایندگان جبهۀ ملّی در آن کمیسیون در اقلیت بودند. ولی چون ملّت پشتیبان آنها بود، هم در کمیسیون و هم در مجلس اکثریت با آنها همراهی کرد.
ما چه میگفتیم که کمیسیون بتواند قبول نکند و در مجلس مورد تصویب واقع نشود. علت موافقت آنها این بود که هرچه میگفتیم طبق آمال ملّت بود.
کمیسیون نفت قریب ۱۰ ماه طول کشید. در این مدت اطلاعات کافی راجع به کار نفت تهیه کرد.
در این جریانات نمایندگان جبهۀ ملّی مادۀ واحدهای برای ملّی شدن صنعت نفت در سراسر کشور تهیه و امضا کرده بودند. ولی به تصویب کمیسیون نرسیده بود تا اینکه پیشامد واقعۀ رزمآرا روی داد و سایر اعضای کمیسیون با مادۀ واحده موافقت کردند و به مجلس پیشنهاد گردید. چون مادۀ واحده برای تأمین حقوق ملّت کافی به نظر نمیرسید این بود که پس از گزارش کمیسیون به مجلس شورای ملّی وکلا خواستند مواد دیگری برای اجرای مادۀ واحده تهیه و به مجلس پیشنهاد شود.
پس اینجانب مواد نُهگانه را تهیه کردم و در یکی دو جلسۀ کمیسیون مطرح شد ... کمیسیون پس از شور و مذاکرات زیاد بالاخره با نظرات نمایندگان جبهۀ ملّی موافقت کرد و مواد نُهگانه از تصویب کمیسیون گذشت.
رئیس مجلس برای عرض گزارش به طرف دربار حرکت کرد ... طبق اطلاعی که رئیس مجلس به هنگام شرفیابی به دست آورده بود آقای سید ضیاءالدین طباطبایی در حضور شاه بود. اما به محض اینکه رأی تمایل به عرض شاه میرسد، آقای سید ضیاءالدین (که شخص معهود بوده) از دربار خارج میشود. مقاومت من که به منظور تصویب نُه مادۀ اجرایی بود، موجب شد که از روی سوابق، معاون وزارت دارایی به عنوان نمایندۀ دولت در مجلس شرکت کند و مواد مذکور تصویب شود. این بود که روز دوشنبه نهم اردیبهشت، مواد نُهگانه در مجلس مطرح شد و به تصویب رسید و پس از آن، دولت اینجانب تشکیل شد.
[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشتشده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیمشده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۴۹-۱۵۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم اسفندماه زادروز مهدی آذر یزدی، نویسندۀ کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب
نامهای از مهدی آذر یزدی
جناب آقای ایرج افشار
شعر قند و عسل را پیش از کتاب کردن برای یغما فرستاده بودم ولی چاپ نکرد... آنچه میدانم این است که شعر قند و عسل در زبان فارسی به خوبی بهترین آثار ایرج است و شاید اگر مقایسه شود از بعضی آثار لافونتن در اصل فرانسه شیرینتر و روانتر است و موضوع آن هم بسیار آموزنده است و حیف است که حالا دربارۀ آن هیچ حرفی نزنند و آن وقت چند سال دیگر که ما نیستیم بگویند شعر قند و عسل یک نمونۀ خوب از آثار قرن بیستم زبان فارسی بوده است.
خودم تصور میکنم که منظومۀ دومی که شعر جنگل مولا نام دارد از این هم بهتر شود، گرچه موضوعش کهنهتر است و به هر حال نام آنها باقی میماند. پس مرا هم از لطف خودتان دریغ نفرمایید.
دو نامۀ دیگر از دکتر حمیدی و خانم لیلی ایمن داشتم که بیش از توقع و تصور خودم از آن تمجید و تشویق نمودهاند و با این ترتیب البته در این زمینه باز هم کار خواهم کرد که با یک گل بهار نمیشود و میدانم که اگر پسر وزیر و وکیل بودم برای همین قند و عسل جنجال میشد، ولی حالا که هیچکس آذر یزدی را نمیشناسد و با او کاری ندارد، حیف است اگر این پانصد نسخه هم نافروش بماند و مردم از فیض عظمای مطالعۀ این تحفۀ نطنز محروم و بیخبر بمانند، در حالی که استحقاق معرفی را هم دارد. با تقدیم احترام و عرض سلام.
مهدی آذر یزدی
تهران ۱۳۴۵
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ۱۵۰۲-۱۵۰۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دانشنامۀ ایرانیکا، این گنجینۀ ارزشمند فرهنگی که به همت والای زندهیاد دکتر احسان یارشاطر بنیاد نهاده شد، پس از درگذشت ایشان با آیندهای نامعلوم روبهرو بود و ادامۀ حیات آن در هالهای از ابهام قرار داشت. اما اکنون با نظر هیئت امنای دانشنامۀ ایرانیکا و دانشگاه کالیفرنیا در ارواین این میراث گرانبها از دانشگاه کلمبیا به مرکز ایرانشناسی ساموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیا منتقل خواهد شد. در این میان، انتخاب شایستۀ دکتر تورج دریایی به عنوان جانشین مرحوم دکتر یارشاطر و سرویراستار این دانشنامه، نویدبخش آیندهای درخشان برای ایرانیکاست.
روشن شدن آیندۀ ایرانیکا و سپردن آن به دستان توانمند دکتر تورج دریایی، که شخصیتی دانشمند و ایراندوست است، ادامۀ راه این دانشنامه را برای معرفی شکوه و سربلندی ایران و ایرانیان به جهانیان هموار کرده است. به یاد میآوریم آنچه زندهیاد ایرج افشار در یادداشتهای روزانۀ خود در وصف دکتر دریایی نگاشته بود: «این تورج هم آیندۀ درخشانی دارد، خوشخلق است و آرام و مساعد». این توصیف گویای انتخابی بجا و مناسب برای این مسئولیت خطیر است. به دکتر تورج دریایی صمیمانه تبریک میگوییم و برای ایشان در این مسیر آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
امید است که همان شیوه و منش والای دکتر یارشاطر در تدوین و پیشبرد این دانشنامه ادامه یابد. با حضور مشاوران دانشمندی همچون دکتر ژاله آموزگار و دکتر محمود امیدسالار در هیئت مشاوران دانشنامه، این اطمینان خاطر تقویت میشود که مسیر اصیل و علمی ایرانیکا همچنان پابرجا خواهد ماند.
دانشنامۀ ایرانیکا میراثی ماندگار برای نسلهای آینده است و ادامۀ انتشار آن کوششی شایستۀ تقدیر برای شناساندن فرهنگ، تاریخ و عظمت ایران به جهانیان خواهد بود. این گام بزرگ را ارج مینهیم و به آیندۀ درخشان آن امید داریم.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اسفندماه زادروز پروین اعتصامی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلقِ بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردمآزاری چه سود؟
گفت بدکردار را بد کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت هان، برگوی شغلِ خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن
گفت آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت در همیان تلبیس شماست
گفت آن لعلِ بدخشانی چه شد؟
گفت میدانیم و میدانی چه شد
گفت پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت بیرون آر دست از آستین
دزدیِ پنهان و پیدا کار توست
مالِ دزدی جمله در انبار توست
تو قلم بر حکمِ داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن، صد میزنی
میزنم گر من رهِ خلق ای رفیق
در رهِ شرعی تو قطّاعُ الطّریق
میبرم من جامهٔ درویشِ عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دستِ یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفترِ تحقیق برد
دیدههای عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزدِ زر بستند و دزدِ دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را؟
میزدی خود پشتِ پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جوفروش
با ردای عُجب، عیبِ خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبُرَند آنگه ز دزدِ کاه دست
در دلِ ما حرص، آلایش فزود
نیتِ پاکان چرا آلوده بود؟
دزد اگر شب گرمِ یغما کردن است
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راهِ راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد
پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و سوم اسفندماه سالروز درگذشت ادیب برومند
ای وطن تا به نوای دل خود گوش کنیم
نتوانیم که حبّ تو فراموش کنیم
ما ز کانون دل گرم و شرارافکن خویش
شعلۀ عشق محال است که خاموش کنیم
ما همان زادۀ کیخسروِ والاگهریم
که ز دشمن طلبِ خونِ سیاووش کنیم
مشتِ ما حربۀ ما باشد و در جای سپر
سینه را سخت حمایل به برِ دوش کنیم
بزم ما عرصۀ رزم و میِ ما خونِ رقیب
که به کأسِ سرِ بدخواهِ وطن نوش کنیم
تا به سرمنزلِ مقصود رسد محملِ ما
عزم و تدبیر بر این قافله چاووش کنیم
شب نخفتیم به سرسختی و محنت کامروز
کسب توفیق ز رنج و محنِ دوش کنیم
همه از بهرِ فداکاری در راهِ وطن
ترک اندیشه و فهم و خرد و هوش کنیم
زندگی کردن ما باد چنان کز پسِ مرگ
عالمی را ز غمِ خویش سیهپوش کنیم
تهران، آذرماه ۱۳۲۳
عبدالعلی ادیب برومند (۱۳۰۳-۱۳۹۵) شاعر میهنیسرای و عضو شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران. نالههای وطن مجموعۀ مقالات و سرودههای اوست که در نشریاتی چون اخگر، عرفان و نوبهار به چاپ رسیده و سرشار از احساسات میهنپرستانه و دلبستگی او به استقلال و آزادی ایران است. دو مجموعۀ شعری سرود رهایی و دردآشنا، به پیشگاه فردوسی و تصحیح بخش کاشان از کتاب خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (با همکاری محمدحسین نصیری کهنمویی) از دیگر آثار اوست.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت نظامی گنجهای
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم اسفندماه سالروز درگذشت سید عبدالله انوار، منتخب بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
استاد عبدالله انوار دانشیمرد کممانند
استاد عبدالله انوار ازجمله کسانی است که نسبت به داشتههایشان بسیار کم کتاب و مقاله و پژوهش منتشرشده دارند. او در زمینۀ ریاضیات مخصوصاً ریاضیات قدیم، منطق، فلسفۀ اسلامی و غربی، تهرانشناسی و فهرستنگاری کتب خطی اطلاعات و دانستههای بسیار دارد، اما متأسفانه مایل به انتشار دانستهها و اطلاعات وسیعش در زمینههای مذکور نیست.
ورود او به عرصۀ کتابشناسی و فهرستنگاری نسخ خطی در اثر ترغیب استاد شادروان ایرج افشار بوده است. زمانی که افشار به ریاست کتابخانۀ ملّی برگزیده شد، هنوز فهرست نسخ خطی گرانبهای آن کتابخانه تدوین نشده و انتشار نیافته بود. افشار در مدت کوتاه ریاستش بر کتابخانۀ ملّی انوار را، که در استخدام آن نهاد علمی بود، تشویق و بلکه مکلّف کرد که با توجه به صلاحیتهای گستردهاش در انواع دانشهای ایرانی و اسلامی به نگارش فهرست کتابخانه دست بیازد. با اینکه دوران ریاست افشار بر کتابخانۀ ملّی چندان طولانی نبود، انوار با پشتکار دنبالۀ کار را رها نکرد و ده جلد فهرست کتابخانه را تدوین کرد؛ شش جلد ویژۀ کتابهای فارسی و چهار جلد مخصوص کتب خطی عربی.
او در تدوین فهرستها روشی معین را برگزیده بود که در ابتدا افشار با همراهی استاد مینوی و شاید دکتر اصغر مهدوی و دیگران فرم خاصی را برای آن پیشنهاد کرده بودند. بدین ترتیب استاد انوار که سالها مسئولیت بخش خطی کتابخانۀ ملّی را بر عهده داشت توانست در چند سال که چندان به درازا نکشید فهرست موجودی کتابخانه را تدوین کند و به چاپ برساند. پس از او فهرستنگاران جوان با اقتباس از همان روش چند ده مجلد دیگر از فهرست کتابخانه را به چاپ رساندند.
سید علی آلداود
[دفترچۀ بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به سید عبداﷲ انوار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
رفیق همسالم، باستانی پاریزی
او و من همسالیم و خوب یکدیگر را میشناسیم؛ چون هر دو تقریباً همزمان به نوشتن پرداختیم و هر دو سرنوشتمان به یک دکه افتاد به نام گروه تاریخ.
چند بار همسفر بودیم. بارها از یکدیگر یاد کردهایم. او در کتب لطائف خود از یاد من دور نمانده است و من هم در حق او نوشتم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزی است شبیه چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوقالعاده دارد که صد مطلب را در یک مقالۀ خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چلتکهدوزی». همین طرفهاندیشی است که خوانندگان کتابهایش در هر شهر و روستا و دهکوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشۀ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.
باستانی در قلمرو نشر متنهای کهن هم خدمتهای ارزشمند کرده است که در مطالعات ایرانشناسی مورد توجه ایرانشناسان است: تاریخ شاهی، تذکرۀ صفویه، تاریخ کرمان وزیری، تاریخ حکام کرمان تألیف شیخ یحیی و حتی نوشتههای پیغمبر دزدان که باستانی قدر او را دانست. شاد باشد و قلمش روان و هماره پرتوان.
ایرج افشار
«تازهها و پارههای ایرانشناسی»، بخارا، سال ۱۵، شمارۀ ۹۹، فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۳، ص ۴۳۷.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تاریخ جشن نوروز
نام دوازده ماه تقویم اوستایی که همان تقویم امروزی باشد از نامهای امشاسپندان گرفته شده است. در ضمن هر سی روز ماه نیز نام جداگانهای داشته است که از نامهای ایزدان گرفته بودند و نام دوازده ماه نیز جزو نامهای روزها بوده است. به همین جهت در هر ماه روزی بوده است که نام روز و نام ماه یکی میشده و آن روز را جشن میگرفتند. بدین ترتیب دوازده جشن بزرگ در سال بوده است. جشن ماه فروردین را فروردینگان و جشن ماه اردیبهشت را اردیبهشتگان و جشن ماه خرداد را خردادگان میگفتهاند و به همین ترتیب برای جشن هر ماهی پسوند «گان» را در آخر نام آن ماه میافزودهاند. در میان این دوازده جشن سال چهار جشن را به مناسبت اینکه طبیعت در آن روز تغییر یافته است مهمتر میدانستهاند و برای هریک از آنها نام جداگانهای وضع کرده بودند. جشن اول بهار را نوروز و جشن اول پاییز را مهرگان و جشن روز بیست و پنجم آذر را به مناسبت اینکه صد روز پیش از نوروز و پایان سال بود جشن سده و جشن ماه بهمن را بهمنجه میگفتند.
چون نوروز در روز اعتدال ربیعی و اول بهار و جشن مهرگان در روز اول اعتدال خریفی و اول پاییز بود قهراً بر دو جشن دیگر یعنی سده و بهمنجه برتری داشت. بیداری طبیعت در اول بهار و نشاط و سروری که در این روز هست ناچار سبب شده بود که نوروز از مهرگان نیز مهمتر بود. به همین جهت از همان آغاز نوروز مهمترین و بزرگترین جشن ایرانیان بوده است.
در داستانهای ملّی ایران ابتکار نوروز را به جمشید پادشاه داستانی ایران نسبت دادهاند و به همین جهت اصطلاح «نوروز جمشیدی» از قدیم در ایران معمول شده است.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)، به کوشش مسعود عرفانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۱۲۰-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم فروردینماه زادروز سید عبدالله انوار، منتخب بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
همتی مردانه
سید عبدالله انوار، از فضلاى جوان که با مباحث مربوط به علوم اسلامى آشنا و مخصوصاً در رشتۀ فلسفه و منطق متتبّع بود، ... به تصدّى امور مربوط به نسخ خطى انتخاب شده بود و در کتابخانه یک سر و گردن در فضل و دانایى علمى از دیگران برتر بود. در جلسات شورا که موضوع نسخ خطى مطرح بود ایشان هم بالطبع شرکت مىکرد. نخستین کارى که براى فهرستنگارى در نظر گرفته شد تهیۀ برگهاى بود حاوى اطلاعات اصلى که مىبایست از هر نسخۀ خطى استخراج کرد. طرحى که بر اساس ملاحظه و دقت در فهرستهاى اروپایى (مانند ریو و پرچ و اِته) و فهرستهاى معروف ایرانى (مانند آنچه ابنیوسف براى مجلس و مسجد سپهسالار و محمدتقى دانشپژوه براى دانشگاه تهران تألیف کرده بودند) آماده ساخته بودم و حاوى دو اصل اساسى کتابشناسى و نسخهشناسى بود، با جرح و تعدیل مورد قبول شورا قرار گرفت و بر روى برگههاى نیمورقى (یک رو کتابشناسى و یک رو نسخهشناسى) چاپ شد و از انوار خواسته شد بىدرنگ به کار بپردازد. ایشان با همتى مردانه و دلسوزانه به فهرستنگارى پرداخت و با شوقى وافر مىخواست که هرچه زودتر به چاپ رسانیده شود. من در [دیماه ۱۳۴۱] از کتابخانه رفتم و جلد اول فهرست در سال [۱۳۴۳] منتشر شد. انوار به صفت انسانى خود در مقدمۀ کتاب بىهیچگونه ملاحظهاى تمام حقیقت را دربارۀ آغاز شدن این خدمت برگفته است.
ایرج افشار
این دفتر بىمعنى، یادگارنماى فرهنگى از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: سخن، ۱۴۰۲، ص ۱۱۹-۱۲۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
خوان نوروزی
ما در قديم، به عنوان شگون، هفت «سينى» از دانههایی كه بركت به سفرهها میآورد، میرویانديم و بر خوان نوروزى مینهاديم. به احتمالى، «هفتسين» میتواند بازماندۀ همين هفت «سينى» باشد و يا نمادى از «سبزه» و «سرسبزى». اگر در درازاى زمان هفت «سينى» يا هفت ميوه يا گل يا سبزى كه با «سين» آغاز میشوند و هر يک نشانهاى از بارورى و تندرستى هستند تلفيق شده است، در آن بايد جاى پاى ذوق لطيف ايرانى را جستجو كرد.
آن چيزهایی كه امروزه افزون بر آنچه تا به حال گفتيم خوان ما را زينت میبخشند و همۀ اهل خانه را به جهانى از شادى و سرسبزى فرا میخوانند چيست؟ «سبزۀ» نودميده است و «سنبل» خوشبر و خوشبو؛ «سيب» كه ميوهاى بهشتى نام گرفته است و نمادى از زايش است؛ «سمنو» اين مائدۀ تهيهشده از جوانۀ گندم؛ «سنجد» كه بوى برگ و شكوفۀ درخت آن محرک عشق و دلباختگى است؛ «سير» كه از ديرزمان به عنوان دارويى براى تندرستى شناخته شده است؛ دانههاى «سپند» (= اسفند) كه نامش به معنى «مقدس» است و دانههاى بهرشتهكشيدۀ آن زينتبخش خانههاى روستايى و دفع چشم بد.
ما بر اين خوان آيينه میگذاريم كه نور و روشنايى میتاباند؛ شمع میافروزيم كه روشنايى و تابش آتش را به ياد مىآورد؛ تخم مرغ كه تمثيلى از نطفه و بارورى است. كاسۀ آب زلال به نشانۀ همۀ آبهاى خوب جهان و ماهى زنده در آب، به نشانۀ تازگى و شادابى؛ نقل و شيرينى و ديگر چيزهایی كه بنا به رسم خاص هر شهر و روستا و خانوادهاى بر اين خوان افزوده میشود. در بسيارى از خانهها گذاشتن نمونهاى از غلات و حبوبات و همچنين شير و فرآوردههاى شيرى به نشانۀ تضمين بركت خانه، متداول است.
«نوروز»، ژاله آموزگار، کلک، شمارۀ ۲۳ و ۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۲۸-۲۹۰
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
مبارک باد نوروز
صبح بر من دو در گشود امروز
یک در از روز و یک در از نوروز
مادر دهر بود آبستن
بامدادان دو بچّه زاد امروز
دختری خوبروی همچو بهار
پسری نیکبخت چون نوروز
همچو آن طلعت و چو این طالع
طلعت و طالعت خوش و پیروز
روزِ نو، سالِ نو، مبارک باد
همهسالت مبارک و همهروز
دکتر محمود افشار
[گفتار ادبی (کتاب دوم: اشعار و سفرنامهها)، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۳۴۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و نهم اسفند زادروز دکتر پرویز ناتل خانلری
من در اسفند ۱۲۹۲ شمسی در تهران متولد شدم. پدر و مادرم مازندرانی بودند. هم خانوادۀ پدر و هم خانوادۀ مادرم در حکومت قاجار شغل دیوانی داشتند. جد من ابتدا عنوان خانلرخان گرفت و بعد لقب اعتصامالملک. جدم، یعنی همین میرزا خانلرخان اعتصامالملک تا آخر عمر مشاغلی در وزارت خارجه داشت و مدیر کل ادارۀ انگلیس وزارت خارجه بود.
پدرم مرا به مدرسه نگذاشت. چون ده سالی در اروپا زندگی کرده بود عقاید خاصی خلاف عقاید جامعۀ آن روز داشت. خودش سه چهار زبان مختلف میدانست، دلش میخواست همۀ اینها را به من یاد بدهد اما عملاً ممکن نبود. در سفری که بعد پدرم به اروپا کرد مادرم مرا به مدرسه گذاشت. یک سالی تا کلاس دوم به مدرسه رفتم باز فاصلهای افتاد و به مدرسه نرفتم. بعد از مرگ پدرم بود که تحصیل مرتب را شروع کردم.
در خلال این تعطیلها چون پدرم کتابخانهای با کتابهایی به چند زبان داشت کتابهای فارسی او را میخواندم و کتابهای دیگرش را ورق میزدم. پدرم شبها که از اداره میآمد گاهی غزل حافظ را با یک زمزمۀ صدای دو دانگ میخواند که خیلی برای من جالب بود. از جمله شعرایی که پدرم دوست داشت منوچهری بود و مرا واداشته بود که مسمطهای منوچهری را حفظ کنم.
در موقعی که پنج ششساله بودم یک عیدی، روز نوروز با پدرم به دیدن یکی از رجال (مشیرالدوله) رفتیم که یادم هست پدرم مرا معرفی کرد که این پسر مسمطهای منوچهری را حفظ است. مشیرالدوله گفت مسمط منوچهری را بخوان ببینم. خواندم. خیلی خوشش آمد و یک پنج ریالی زرد به من عیدی داد.
چندی به مدرسۀ سن لویی رفتم که میان خیابان لالهزار و علاءالدوله (فردوسی) بود. چندی هم به مدرسۀ امریکایی رفتم در قسمت ابتدایی. در آن مدرسه دو پرویز بود و چون نام فامیل نداشتیم میگفتند «پرویز خان یک» و «پرویز خان دو». بعدها نام خانوادگی «خانلری» گرفتم به مناسبت لقب جدم که «خانلرخان» بود، اما «ناتل» در شناسنامهام نیست. آن زمان که بچه بودم و با نیما که قوم و خویش ما بود آشنا شدم، به تشویق او این اسم را به اسم خود اضافه کردم. ناتل شهری در مازندران بوده است، الآن هم بین راه بابل و بابلسر دهکورهای به اسم «ناتلکنار» هست.
دکتر پرویز ناتل خانلری
«خاطرات پرویز ناتل خانلری»، آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۵-۶، ۱۳۶۹، ص ۴۲۹-۴۳۱.
عکس از گنجینۀ ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
چهارشنبهسورى
آتشافروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشنهاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز میشود. آنچنانكه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانهروز در خان و مان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مىافزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. اين پنج روز را پنجه- پنجه دزديده- پنجوه- بهيزک (و هيچک)- گاه- اندرگاه- روزهاى گاتها مىگفتند. ناگزير روزهايى كه از براى پيش آمد آغاز سال آتش مىافروختند و شادمانى مىكردند، بيرون از اين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتشافروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است، چه ايرانيان، شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بیكموبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مىشد، چون هرمزروز- بهمنروز- ارديبهشتروز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عربها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن والاضداد آورده «والاربعاء يوم ضنک و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنک) و سختى و شومى است:
چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد
اين است كه ايرانيان آيين آتشافروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيشآمد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.
كهنترين جايى كه از آتشافروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتشافروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبهسورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاينرو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود كه رمهاى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردينيشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».
شنبه يا شنبد
به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد
منوچهری
یك واژۀ بابلى است به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آنچنانكه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمىشده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود. اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمىخوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو
سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمىدانستند، آنچنانكه در آتشافروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
«چهارشنبهسوری»، ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.
@AfsharFoundation
بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرّینکوب، منتخب دهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
توالی امپراتوریهایی که در ایران به ظهور آمد این فرصت ارزنده را برای وی به وجود آورد که در قلمرو فرهنگ آریایی خویش بین نفوذهای مختلف تعادلی برقرار کند و اقوام و ملتهایی را که در جزر و مدّ حوادث به این سرزمین افتادهاند در این فرهنگ ترکیبی خویش به هم بیامیزد.
اولین اما پرسروصداترین این وقفهها که مربوط به ماجرای اسکندر بود بیش از آنکه ایران را یونانیمآب کند خود رنگ ایرانی گرفت و هنوز هفتاد سال از مرگ این مقدونی نگذشته بود که با پیدایش اشکانیها ققنس ایران دیگر بار از خاکستر سر برون آورد. در آنچه به فتح اسلامی مربوط است مزدیسنان که یک چند قبول جزیه و ترک وطن را بر تسلیم به آیین تازه ترجیح مینهادند در عمل فقط وقتی دین تازه را پذیره شدند که طی یک قرن تدریجاً عناصری از فرهنگ ایرانی را دریافته بودند.
امپراتوری سلجوقی را همین روح ایرانی چنان به رنگ ایرانی درآورد که آنچه ملکشاه، سنجر و اتابکانشان در ترویج ادب و هنر ایرانی انجام دادند کمتر از کاری که سامانیان دهقاننژاد به انجام رسانیدند نبود. در ماجرای مغول نیز قومی که در موکب خونین چنگیز هیچچیز جز کشتار و غارت عطش انتقام او را فرونمینشاند طولی نکشید که اخلاف خود را مروج و ستایشگر همان فرهنگ و تمدنی یافت که گویی خود برای نابودی آن به عرصۀ هستی آمده بود.
در طلوع صفویه روح ایرانی حتی از ترکمانهایی نیز که طی سالها در آذربایجان و آسیای صغیر فرهنگ و تربیت ایرانی یافته بودند استفاده کرد و در یک دولت ملی که به وسیلۀ آنها به وجود آمد بار دیگر همچون دوران هخامنشیها در بنای یک امپراتوری تازۀ ایرانی نژادها و زبانها با هم آمیزش یافت.
این روح ملی در دوران بعد از نادر نیز همچنان در تجلی ماند و حتی در انحطاط روزافزون قاجاریان و با تمام دشواریهایی که آن سلسله در برخورد با استعمار تجاوزگر و توسعهجوی پایان قرن اخیر داشت خود را تا دروازۀ یک حکومت ملی کشانید.
«فرهنگ ایران و مسئلۀ استمرار»، عبدالحسین زرّینکوب، یغما، سال ۲۴، شمارۀ ۸، آبانماه ۱۳۵۰، ص ۴۴۹-۴۵۶.
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اسفندماه سالروز پایان سرایش شاهنامه
فردوسی
بزرگوار حکیمِ سترگ فردوسی
که مامِ ایران چون او دگر نزاد پسر
دلیر و راد و سخنپرور و گشادهزبان
ز مهرِ ایران شوری عظیمش اندر سر
روان ایران آنگه که او ز مادر زاد
ز ترک و تازی آزرده بود و خستهجگر
پسند نامد وی را که فرّ ملکِ کیان
چو مهر مانَد پنهان به زیر ابر اندر
بر آن نهاد عزیمت که آن دلیران را
کند به شعرِ خوشِ خویش زنده بار دگر
نهاد عمر گرانمایه اندر این سی سال
که چون عروس بیاراست آن مهین دفتر
در این خطر که بکرد و در این مهم که براند
خدای ایران بر وی به مهر داشت نظر
ازآن زمان که وی اندر جهان به رنج ببود
هزار بار زمین گشت گردِ مهر اندر
هنوز کاخی کاو در سخن پی افکندهست
به پای مانده و مانَد هزار سالِ دگر
هنوز مهری کز طبع او بر ایران تافت
همیدرخشد چون آفتاب از خاور
پرویز ناتل خانلری
آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۱-۴، ۱۳۶۹، ص ۱۳.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ تورج رهنما پژوهشگر، شاعر و مترجم زبان آلمانی درگذشت.
تورج رهنما (۱۴ فروردین ۱۳۱۶- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳) استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران بود و در طول دوران پربار تدریس و پژوهش شاگردان بسیاری را پرورش داد و آثار پرشماری را ترجمه و تألیف کرد.
چهرۀ غمگین من از هانریش بل و دفاع از گرگها (نمونههایی از شعر امروز آلمان) از کتابهایی است که رهنما از آلمانی به فارسی ترجمه کرد. او همچنین آثاری در معرفی ادبیات فارسی به زبان آلمانی نوشت که از آن جمله میتوان به ادبیات فارسی بین دو انقلاب اشاره کرد. چند دفتر شعری نیز از او منتشر شده است که پرده بگردان بانو آخرین آنهاست.
تورج رهنما به پاس خدمات علمیاش جوایز معتبری مانند جایزۀ کتاب سال ایران، جایزۀ ادبی شهر هانوفر و نشان گوته را دریافت کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت زندهیاد تورج رهنما را به خانوادۀ ایشان، جامعۀ دانشگاهی و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
عریضۀ میرزا علیاصغر خان امینالسّلطان
فدایت شوم دیروز با باران و برف و بوران، الحمد لله سلامت به شهر رسیدم. بعضی فقرات بود که میبایست به عرض همایون برسد، خدمت جناب عالی فرستاده شد؛ از جمله چیزی که خیلی اسباب تعجّب است، این است که دیروز که وارد شدم، یکسر حمّام رفتم؛ شب را مشغول رفع خستگی بودم. امروز صبح همشیرۀ پیری دارم، کاغذی به مخلص نوشت به این مضمون: «دیروز شنیدم شما مأمور خراسان شدهاید و مشیرالدّوله وزیر امور خارجه؛ شما را به خدا اگر درست است به من بنویسید. به حق خدا به احدی نمیگویم». خیلی حیرت و تعجّب کردم؛ جای تعجّب و حیرت هم هست که به شهر مراجعت نکرده، این خبر طوری منتشر بشود که به همشیرۀ مخلص که با هیچ خانوادهای آمد و شد ندارد برسد. چون مشغول بعضی کارها هستم، فرصت هم نکردهام بروم اندرون، معلوم کنم از کجا شنیدهاند؛ سرچشمۀ خبر از کجاست. امرکم مطاع.
[دستخطّ شاه:] از این فقره نهایت تعجّب حاصل شد. به حسادت مردم باید قیاس کرد.
[نامههایی به ناصرالدّینشاه: مجموعهای از عرایض متضمّن اوامر شاه به امینالسّلطان میان سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۳ق.، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۱۱-۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
/channel/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تا ز بر خاکی ای درخت برومند
مگسل ازین آب و خاک رشتۀ پیوند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
هیچت اگر دانش است و غیرت و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
تاش نبرده اسیر و نیست بر او چیر
بشکن ازو یال و برز و بگسل ازین بند
ورنه چو ناموس رفت نام نماند
خانه نپاید چو خانواده پراگند
خانه چو بر باد رفت خانهخدا را
جای نمانده به ده به جان تو سوگند
رحمتی ای باغبان، کز آتش بیداد
سوخته در باغ هر درختِ برومند
شور نشور است در جهان و تو در خواب
گیرم خواب تو مرگ تا کی و تا چند؟
خیز که در مخزن تو دزدِ تبهکار
دامان از زر، بغل ز سیم بیاگند
رو غم آینده خور گذشته رها کن
کی بود آینده با گذشته همانند؟
این وطن ما منار نور الهیست
هم ز نُبی خواندم این حدیث و هم از زند
آتشِ حبّالوطن چو شعله فروزد
از دل مؤمن کند به مجمره اسپند
از دل الوند دود تیره برآید
سوز وطن گر فتد به دامنِ الوند
کوه دماوند ار این حدیث سرایی
آب شود استخوان کوه دماوند
ادیبالممالک
ادب، سال ۳، شمارۀ ۳۶، ۲۳ شوّال ۱۳۲۲ھ، ۳۱ دسامبر ۱۹۰۴م
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد اوّل [آثار جم - ارمغان]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
/channel/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم اسفندماه سالروز درگذشت ایرج افشار
زبان فارسی فصل مشترک میان من و شما و افغانها و تاجیکها در پهنۀ عالم است. اگرچه زبان فارسی تا دویست سال پیش میدانی وسیعتر داشت، یعنی تا بنگاله دامنۀ تکلم بدین زبان کشیده میشد، اما امروز هم ترکستان و افغانستان و قسمتی از پاکستان قلمرو آن است و شعرای ممتازی در آن بلاد به فارسی شعر میسرایند. خواندن آثار مهم ادبیات خارجی چه به زبان اصلی و چه ترجمۀ آنها مرسوم است و قطعاً لازم، اما قیاس اینکه شعر حافظ بهتر است یا قصههای همینگوی به قول اهل اصطلاح قیاسی است معالفارق و هیچیک نمیتواند جای آن دیگری را بگیرد. شاید عدهای کثیر از جوانان ما خواندن قصههای فرنگی را بر هر کتب نثر و شعر فارسی مرجّح میدانند از باب اینکه در این قصهها کشش و جذبه هست و آدمی را با خود میکشد. اما در شعر و نثر فارسی چنین کششهایی کمیابند و وجود لغات و تعبیرات و کنایات نامرسوم قدیمی خواندن کتاب را بر آنها دشوار میکند.
قسمتی اعظم از این بیگانگی که نسبت به ادبیات قومی هست به سبب آن است که مدارس پیوند ما را با آنچه قدیم است نگاه نمیدارد. اما مگر تا سی سال پیش از این پدران ما همین کتب مشکل و اشعار پیچیده را نمیخواندند و لذت حقیقی نمیبردند؟ مگر اکنون شما از غزلهای روانسوز عاشقانه و روانسرودۀ فارسی که در الحان مختلف خوانده میشود لذت نمیبرید؟
بیتردید وطندوستی وقتی واقعیت خواهد داشت که آدمی فصول مشترک گذشته و آیندۀ مملکتش را گرامی بدارد و آثار فکری آن را بخواند. آنچه شما را با پدران شما پیوند میدهد یعنی رودکی را ایرانی و شما را ایرانی (به اصطلاح سیاسی آن کاری ندارم) نشان میدهد با فاصلۀ زمانی هزار سال همین امر است که او فارسی میسرود و شما فارسی میگویید. ورنه زادگاه رودکی و مزارش سالهاست که در قلمرو حکومتی دیگر است. در میدان و قلمرو ادبی، زبان ما چندان سرشار است که همین فرنگیها سالها و عمرها و سرمایهها بر سر تحقیقات مربوط به زبان ما گذاردهاند و میگذارند و کتابهای دقیق و مهم در خصوص احوال ادبی ما نوشتهاند. اگر میل داشته باشید میتوانم بگویم که بیش از ده هزار کتاب و مقاله به زبان انگلیسی در خصوص ایران نوشته شده است. به همین دلیل و علل است که نباید زبانمان را سرسری گرفت. باید زبان مادری را خوب و درست فرا گرفت ولو آنکه در رشتههای علمی کار و تحصیل میکنید. زیرا هم باید شخصاً از معنویات فکری ایران لذت برد و هم آنکه فردا باید با این زبان معضلات مملکتی را گشود.
بخشی از متن سخنرانی ایرج افشار با عنوان «پیوند زبان و ملیت»، در جلسۀ سازمان دانشجویان ایرانی در نیواینگلند
به نقل از:
مجلۀ کاوه، مرداد ۱۳۴۲، شمارۀ ۵، ص ۳۸۴-۳۸۵
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation