afsharfoundation | Unsorted

Telegram-канал afsharfoundation - بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

4967

موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است تهران - خيابان ولی‌عصر - سه‌راه زعفرانيه - خيابان شهيد عارف‌نسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶ 📞 021-2271-6834 🌐 www.MahmoudAfshar.ir

Subscribe to a channel

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

روز دوشنبۀ سیزدهم جمادی‌الثانی ۱۲۹۹

امروز هوا صاف و آفتاب و خیلی هم گرم بود. صنیع‌الدوله نشست روزنامه خواند. ملیجک و محمد و قهوه‌چی‌باشی را فرستادم عقب سنگ، رفتند پایین سنگ‌های بنفش‌رنگ خوب آوردند. بعد بعضی دستخط‌ها، جواب عرایض مردم را نوشتیم، شهر فرستادم. می‌خواستم چای و پرتقال بخورم که قال مقال شد، گفتند: های پلنگ، دستپاچه برخاستم، کلاه سر گذاشته سوار شدم.
تفصیل پلنگ این بوده است که میرشکار با پسرش سره به سره می‌رفته است به درۀ زیره‌چال که برود منزل، یک پلنگ بزرگ از زیر پای اسب میرشکار عقب رفته بود و فرستاده بود پی من. خیر، پلنگ درنیامده بود، همان‌جا خوابیده بود. میرشکار او را دیده فرستاده بود عقب بود. خلاصه راندیم. یک قدری رفتیم رسیدیم به میرشکار. میرشکار و جهانگیر ایستاده بودند بالای سره. پلنگ در کمر کوه پایین از میرشکار، زیر سنگ خوابیده بود. من رسیدم، خواستم تفنگ بیندازم، میرشکار باز فضولی کرد، میرآخور را گیر آورده صحبت می‌کند که پلنگ را کجا دیدم و چطور و فلان. تا صدای میرشکار بلند شد که با میرآخور صحبت می‌کرد، از صدای میرشکار پلنگ از زیر سنگ برخاست گریخت. من پلنگ را دیدم، تا رفتم تفنگ از ملیجک بگیرم، ملیجک هم قدری تفنگ را دیر داد، خرپشت بود، پلنگ از درۀ کوچکی سرازیر شد، تا بالا آمد که دوباره او را دیدم، قدری دور شد. چند تیر انداختم، گلوله‌های خوبی هم بود، از پهلوش زیر پاش می‌گذشت، به خودش نخورد و رفت به صندوقچه. خیلی تأسف خوردم. پلنگ بزرگی بود، حیف شد. میرشکار و سیاچی عقب کردند. میرشکار دوباره پلنگ را دیده بود، اما گیر نیامده بود، رفته بود صندوقچه.

[روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از رمضان ۱۲۹۷ تا شعبان ۱۲۹۹ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار و شهرستانک و روزنامۀ هوا و اثرهای آسمانی و زمینی (جلد نهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتاب‌های انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.

علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتاب‌های انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.

سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکان‌پذیر است.

فهرست تازه‌ترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:

/channel/AfsharFoundation/3967

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

نشانی: تهران، خیابان ولی‌‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

فیلم مجلس رونمایی از کتاب صریح‌المِلک
اسناد ملکی و وقفی آستانۀ شیخ صفی‌الدّین اردبیلی در سدۀ یازدهم هجری

صریح‌الملک‌ها، خلاصه یا رونوشت اسنادِ دارایی‌های متعلق به یک فرد یا یک نهاد عام‌المنفعه هستند. دو صریح‌الملک متعلق به بقعۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی تألیف عبدی‌بیگ شیرازی (۹۷۵ق) و دیگری تألیف محمدطاهر اصفهانی (۱۰۳۸ق) مشهورترین این نوع کتاب‌ها هستند. اثر حاضر یعنی صریح‌الملک اصفهانی متمرکز بر املاکی است که در زمان تولیت شیخ شریف‌بیگ زاهدی وقف شده یا از درآمد نذورات و موقوفات برای آستانۀ شیخ صفی خریداری شده است. اصفهانی تقریباً متن کامل اسناد را بازنویسی و بر اساس اماکن جغرافیایی مدون کرده است. این کتاب برای پژوهش‌های مرتبط با تاریخ صفویان، تاریخ بقعۀ شیخ صفی، موقوفات و دارایی‌های بقعه، نام‌های جغرافیایی و نسب‌شناسی خاندان‌های آذربایجان و ... دارای اهمیت بسیار است.

سخنرانان:
سیّد علی آل‌داود
منصور صفت‌گل
ریوکو واتابه
عمادالدّین شیخ‌الحکمایی

دبیر جلسه:
شهریار شاهین‌دژی

پنج‌شنبه، ۹ اسفند ۱۴۰۳

کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار

https://youtu.be/Z14a2orqNBM

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:

دیوان اشعار شعاع شیرازی

به انضمام مراسلات

میرزا محمّدحسین شعاع شیرازی (شعاع‌الملک) از شاعران و تذکره‌نویسان اواخر عهد قاجار و پهلوی اوّل است که در شاعری پیرو مکتب بازگشت ادبی است و در مدح، هجو، هزل و ساختن مادّه‌تاریخ تواناست. دیوان وی، که اکنون برای نخستین بار به چاپ رسیده، دربردارندۀ یازده هزار بیت در قوالب مختلف به‌ویژه قصیده، غزل و قطعه است. در بخش پایانی این دیوان نامه‌هایی از شعاع و نیز نامه‌هایی از دیگران به او نقل شده است.

[دیوان اشعار شعاع شیرازی به انضمام مراسلات، تصحیح و تحقیق دکتر محمّدهادی خالق‌زاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]

علاقه‌مندان می‌توانند از دوازدهم تا بیست و یکم اسفندماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتاب‌های انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.

علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتاب‌های انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.

سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکان‌پذیر است.

فهرست تازه‌ترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:

/channel/AfsharFoundation/4024

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

نشانی: تهران، خیابان ولی‌‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

دوازدهم اردیبهشت‌ماه روز معلّم

هست معلّم پیمبری که به رتبت
برتر ازو نیست جز خدای معلّم

قیمت هرکس ز کار اوست معیّن
کیست که تعیین کند بهای معلّم؟

پیش‌تر افتد ز همرهان به فضیلت
هرکه بَرَد بیشتر جفای معلّم

خاک‌ تنی را به آفتاب رساند
اینْت، گران‌سنگ کیمیای معلّم

راهِ زمین گر بر آسمان شده هموار
این‌همه باشد ز فکر و رای معلّم

گنجِ هنر رایگان ببخشد و باشد
دولتِ جاوید از سخای معلّم

قافلۀ معرفت به جانبِ مقصد
راه‌سپَر گردد از درای معلّم

حبیب یغمایی

عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
از راست: مجتبی مینوی، ایرج افشار و حبیب یغمایی

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

دهم اردیبهشت‌ماه زادروز رهی معیّری

شاهد افلاکی


چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی‌سر‌و‌سامانی

من خاکم و من گَردم، من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری، تو عشقی و تو جانی

خواهم که تو را در بر بنشینم و بنشانم
تا آتشِ جانم را بنشینی و بنشانی

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم تو را مانم، تو اشک مرا مانی

در سینۀ سوزانم مستوری و مهجوری
در دیدۀ بیدارم پیدایی و پنهانی

من زمزمۀ عودم، تو زمزمه‌پردازی
من سلسلۀ موجم، تو سلسله‌جنبانی

از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی‌بینم، دردی که نمی‌دانی

دل با من و جان بی‌ تو، نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من، نستانم و بستانی

ای چشم رهی سویت! کو چشم رهی‌جویت؟
روی از منِ سرگردان شاید که نگردانی

رهی معیّری
آبان‌ماه ۱۳۳۶


محمّدحسن بیوک معیری متخلص به رهی از شاعران غزل‌سرای بنام، متولد ۱۲۸۸ شمسی، روز جمعه ۲۴ آبان‌ماه [۱۳۴۷] وفات کرد. آن مرحوم خدمت اداری را در وزارت پیشه و هنر (اقتصاد) گذرانید و پس از بازنشستگی در کتابخانۀ سلطنتی خدمت می‌کرد. وی چند سفر فرهنگی به ممالک همجوار رفت و در مجامع ادبی و شاعرانه مخصوصاً در پاکستان و افغانستان شهرت بسیار داشت.
مجموعۀ ارزنده‌ای از شعرهایش به نام سایۀ عمر با مقدمۀ گویایی از علی دشتی در سبک و هنر شعری او چند سال پیش نشر شد. شعرش از نظر ذوق و فکر متمایل به سبک هندی و از لحاظ روانی و آسانی متأثر از سعدی بود. در اشعار طنز و طیبت هم قدرت و لطافت طبع شاعر به‌خوبی نمایان است (نادره‌کاران، ص ۳۳۵).

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

دهم اردیبهشت‌ماه روز ملّی خلیج فارس

بندرعباس دروازۀ دریایی ایران صفوی


شاه عباس توجه دریایی صفوی‌ها را بر روی بندرعباس متمرکز کرد. پس از سقوط هرموز در سال ۱۶۲۲ این بندر به مهم‌ترین شهر ساحلی ایران صفوی تبدیل شد. این بندر که از سال ۱۶۱۴ و بعد از بازپسگیری‌اش از دست پرتغالی‌ها بندرعباس نامیده شده بود یک بندر کوچک و بخش جدایی‌ناپذیری از یک کشور مستقل بزرگ، یعنی ایران صفوی، بود. بندرعباس برای بسیاری از تجار خرده‌پای آسیایی یک توقفگاه بود، اما برای شرکت‌های بزرگ اروپایی هند شرقی، مثل کمپانی‌های هند شرقی بریتانیا و هلند، بندری ترانزیتی به حساب می‌آمد. گاهی اوقات دخالت سیاسی مستقیم در تجارت صورت می‌گرفت. علت این امر منافع مالی بود که دولت یا مقامات دولتی یا هر دو در تجارت داشتند. این موضوع نشان‌‌دهندۀ بافت و فضای سیاسی بزرگ‌‌تر ایران صفوی بود که بازرگانان مجبور بودند در آن کار کنند. در این بافت نقش دولت اساساً مالی بود و از سیاست آزاد اقتصادی حمایت می‌شد.
باید علتی برای انتخاب بندرعباس در سال ۱۶۲۲ وجود داشته باشد. از آنجا که در آن زمان تمام بنادر صفوی تحت حوزۀ کنترل امام‌‌قلی‌خان، حاکم کل فارس، بودند، پس دلیل آن نمی‌تواند تضاد منافع اقتصادی میان گروه‌های ذی‌‌نفع اعیان باشد. همچنین بندرعباس نسبت به سایر بنادر خلیج فارس در کرانۀ صفوی ویژگی‌های بندرگاهی چندان بهتری نداشته است. بنابراین به نظر می‌رسد که تنها علت این انتخاب نزدیکی به هرموز و وجود زیرساخت‌های لازم برای حمل‌‌ونقل کالا از هرموز و به هرموز بوده است. عباس یکم نمی‌خواست که هیچ‌کس در این جزیره یا جزایر دیگر پایگاه تجاری یا پایگاه دیگری تأسیس کند. عباس یکم می‌خواست ثروت‌هایی که از راه تجارت وارد خزانه‌اش می‌شدند تحت کنترل خودش باشند و این به معنای یک بندر زمینی بود، نه یک جزیره. در آن زمان پرتغالی‌ها هنوز هم یک نیروی دریایی با قدرت قابل توجه به حساب می‌آمدند و احتمال اینکه جزیره را بازپس گیرند و نقش هرموز را دوباره احیا کنند چندان دور از ذهن نبود. صفوی‌ها برای تأمین جزیره و دفاع مداوم از آن در برابر تهدید پرتغالی‌ها ظرفیت دریایی نداشتند. در همین زمان بود که شاه عباس یکم از حفظ هرموز به عنوان مرکز تجاری دست کشید. ادامۀ سیاست صفوی‌ها این بود که اطمینان یابند که هیچ ‌‌کس دیگری از هرموز به عنوان پایگاه تجاری استفاده نخواهد کرد؛ بنابراین عباس یکم و جانشینانش هیچ اقدامی در جهت توسعۀ هرموز یا بازسازی این شهر صورت ندادند.

[خلیج فارس: تاریخچۀ سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری، ویلم فلور، ترجمۀ آرزو حیدری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار، ص ۴۲۱-۴۲۲]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

نهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت ذبیح‌الله صفا

زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی


زبان نماینده و نشان‌دهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کم‌کم از یکدیگر دور می‌شوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص می‌یابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشان‌دهندۀ فرهنگ خاصّ خود می‌شدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا می‌کردیم که آن رسوم خاص را فارسی‌ها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبه‌روز از فارس و فارسی‌ها دورتر می‌شدیم و فارسی‌ها روزبه‌روز دورتر از ما می‌شدند چنان‌که بعداً خوارزمی‌ها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکنده‌اند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبان‌های دیگر رفته‌اند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکان‌های مختلف و چه در طول زمان‌های متفاوت، یعنی اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمی‌داشت و امروزه می‌خواستیم دنبال حماسه‌ها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی‌رسید برای اینکه در لهجه‌ها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر می‌خواستیم چیزی بدانیم می‌بایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالی‌که اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.

ذبیح‌الله صفا

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

هشتم اردیبهشت‌ماه زادروز سیمین دانشور

خانم دانشور را من اولین‌بار در سال ۱۳۴۵ دیدم. از آن دیدار چهرۀ سیاه مهربان او، قامت کشیدۀ او با قوسی اندک بر پشت، چون کسانی که وقت راه رفتن کمی قوز می‌کنند و لبخند او که بیشتر از دهانش در چشم‌هایش جلوه داشت و لباس سادۀ او همراه با سهل‌انگاری شلخته‌واری در انتخاب پوشاک به یادم مانده است و یک همراه تکیده‌تر از خودش که هرچه این یکی بشاش بود آن یکی عبوس و عصبی و اخمو نشان می‌داد. اولین بار او را در زیر سقف دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران دیدم. سرسرای طبقۀ اول، با شویش، جلال آل‌احمد که آن وقت‌ها کشمکشی طولانی‌شده با دانشکدۀ ادبیات هم داشت. گویا در مسئلۀ دکتر شدنش و بر سر مقالۀ دکترایش یا چیزی از این دست و می‌شد حدس زد که به دانشکدۀ ادبیات آمدن جلال، بیشتر از آنکه برای دیدن همسرش باشد نوعی اعلام حضور زنده‌تر و جوری «گردگیری» با «رئیس»‌های مدرسۀ زنش بود که آبشان با جلال به یک جوی نمی‌رفت. مرد با لنگر راه می‌رفت. نگاهی در روبه‌رو، سیگاری لای انگشت‌ها و کلاهی بر سر و زن آرام قدم برمی‌داشت. با همان لبخند که گفتم. کیفی حمایل ساعد و مشتی کاغذ در دست. با تمام تشخصی که در آن محیط به عنوان استاد داشت می‌خواست نشان دهد که در سایۀ مردش گام می‌زند ... نوعی پذیرش حمایت از مرد. شاید هم نمایشی خوشایند و مادروار، به دلجویی از مردش که او را شایسته‌تر از بسیاری می‌دانست که در آنجا کرسی و نیم‌کرسی داشتند.
کلاس سیمین خانم، حال و هوای خاص خودش را داشت. بیشتر مثل خانوادۀ پرجمعیتی بود که بر محور مادر می‌چرخید. از آن رابطه‌های خشک شاگرد و معلمی که از بقایای فرهنگ مکتب‌خانه به شمار می‌رفت و خودش را تا کلاس‌های دانشگاه مخصوصاً دانشکدۀ ادبیات هم رسانده بود، نشانی در کلاس او نمی‌دیدی. تکیه‌کلامش «بچه جان!» بود که به همۀ ما از ریز و درشت و پسر و دختر خطاب می‌کرد. آن‌قدر از ته دل و آن‌چنان طبیعی که بی‌آنکه به یاد بیفتد که او از خود بچه‌ای ندارد، تو را به صرافت این مطلب می‌انداخت که: چه ظرفیت شگفت مادرانه‌ای در اوست که می‌تواند همۀ یتیم‌های جهان را زیر بال بگیرد. راحت درس می‌داد. گریزهای ظریفی هم به مسائل اجتماعی می‌زد که در شرایط آن روزها خالی از گستاخی و شجاعت نبود.

حسین منزوی

«سیمین دانشور از نگاه ...»، حسین منزوی، بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۱، شمارۀ ۸۶، ص ۳۴۹.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

این رساله به زعم نگارنده چند حرف تازه دارد: یکی تعیین قدمت اسم منطقۀ پهله است در غرب ایران که ظاهراً مقارن با کهن‌ترین روایات تاریخی از حضور ایرانیان در فلات ایران است؛ دیگر طرح فرضیّۀ وجود یک زبان ادبی مشترک در عراق عجم و آذربایجان است که همان فهلوی باشد و برای تفصیل مطلب لازم است خوانندگان به متن کتاب مراجعه کنند؛ سدیگر تفکیکِ روشنِ دو زبان فهلوی و آذری از یکدیگر است که دست‌کم از دورۀ میانۀ زبانهای ایرانی از هم سوا بوده‌اند و تاکنون کسی آن را مبرهن نساخته بود؛ چهارم معرفی و نشر بعضی موادّ مکتوب گویشی تازه است که پیش از این شناخته نبود، و نیز قرائت بهتر و کامل‌تر بعضی اشعار فهلوی و آذری که از قبل می‌شناختیم. آخرین حرف نسبتاً تازه‌ای که در اینجا مایلم بدان اشاره کنم آن است که زبان محلّی مردمان قزوین و زنجان و همدان به ظنّ قوی چیزی نزدیک به زبان فهلوی بوده و لهجات تاتیِ دهات قزوین و زنجان احتمالاً نتیجۀ مهاجرتهای بعدی است و هرگز زبان این شهرها تاتی نشده بوده است؛ چنان‌که مثلاً نباید تصوّر کرد زبان شهر کرمانشاه روزگاری کُردی بوده و فارسی آن را پس زده است. تفصیل این مطلب موقوف به مجالی دیگر است.

[فهلویّات: پژوهشی در اشعار بازمانده از زبان ادبی مشترک عراق عجم و آذربایجان، دکتر پژمان فیروزبخش، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۲۲]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌کند:

به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)


«به یاد ایرج افشار» مجموعه‌ای از مقالات و پژوهش‌های ایرانشناسی است که در بزرگداشت مقام آن استاد فقید منتشر می‌گردد. دومین دفتر از این مجموعه مشتمل بر ۲۴ مقاله و رساله است. مقالات در موضوعاتی چون فقه‌اللغه، عرفان و تصوّف، جُنگ‌های کهن، شاهنامه و فردوسی‌ و غیره نوشته شده، و در میان اسناد و مدارک و متن‌های مصحَّح نوشته‌هایی چون «کشف العقبة» (نخستین اثر احتمالی به زبان فارسی در آناتولی)، «سفرنامۀ مظفّرالدین‌شاه قاجار به مغان»، «اشعار عیسی شوشتری شاعر سدۀ هفتم» و «نامه‌های مجتبی مینوی به سیّد حسن تقی‌زاده» وجود دارد.

[به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

⁠⁣یکم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمدتقی بهار (ملک‌الشعراء)

‍ مرغ گرفتار


من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغیّ و دلم شاد کنید

فصل گل می‌گذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغیّ و مرا یاد کنید

عندلیبان، گلِ سوری به چمن کرد ورود
بهرِ شاباشِ قدومش همه فریاد کنید

یاد ازین مرغِ گرفتار کنید ای مرغان!
چو تماشایِ گل و لاله و شمشاد کنید

هرکه دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یادِ منش آزاد کنید

آشیانِ منِ بیچاره اگر سوخت چه باک
فکرِ ویران شدن خانۀ صیّاد کنید

شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب
یادِ پروانۀ هستی شده بر باد کنید

بیستون بر سرِ راه است مباد از شیرین
خبری گفته و غمگین دلِ فرهاد کنید

جور و بیداد کند عمرِ جوانان کوتاه
ای بزرگانِ وطن! بهرِ خدا داد کنید

گر شد از جورِ شما خانۀ موری ویران
خانۀ خویش محال است که آباد کنید

کنج ویرانۀ زندان شد اگر سَهمِ «بهار»
شُکرِ آزادی و آن گنجِ خداداد کنید

ملک‌الشعراء بهار
در بهار سال ۱۳۱۲ خورشیدی در زندان شهربانی گفته شده است.

ملک‌الشعراء بهار (۱۲۶۵-۱۳۳۰) از قصیده‌سرایان بزرگ شعر فارسی، مدیحه‌سرای وطن و آزادی و تصنیف‌سرایی موفق بود. او روزنامه و مجلۀ نوبهار و نیز مجلۀ دانشکده را بنیاد نهاد و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بود‌. از آثار شعری او می‌توان به منظومۀ چهار خطابه، منظومۀ کارنامۀ زندان، نغمۀ کلک بهار و دیوان اشعار اشاره کرد.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

دکتر محقق با اشاره به اینکه متخصص واقعی کسی است که همه چیز بداند، اما یک رشته را بیشتر بداند، بیان داشتند دکتر باستانی یک متخصص تاریخ است که با ادبیات عرب، فقه، اصطلاحات فلسفی و تفسیر قرآن نیز آشنا بوده است.
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، دومین سخنران این جلسه بودند. دکتر آموزگار با اشاره به شخصیت تأثیرگذار و بی‌همتای دکتر باستانی پاریزی، بیان داشتند: «باستانی پاریزی باستانی پاریزی است. خودش است. سبکی دارد منحصر به خود که شاید در زیرمجموعۀ هیچ‌کدام از تئوری‌های علم تاریخ قرار نگیرد. کششی در آثارش هست که نه تقلید از دیگران است و نه تصنع و تکلفی می‌توان در آن دید. شیرین و صمیمانه می‌نویسد، سهل ممتنع. چنان ماهرانه از امروز به دیروز و سده‌های پیشین می‌رود و بازمی‌گردد که شما هیچ دست‌اندازی احساس نمی‌کنید. آسان‌نویس است، ولی نوشته‌هایش سطحی نیست. در همۀ آنها نشانی از مطالعات گستردۀ تاریخی و ادبی نگارنده را می‌توان دید. نوشته‌های دکتر باستانی در سبک خاص خود او نوشته‌هایی است تحلیلی و تطبیقی. شاید بتوان استاد باستانی پاریزی را با روش خود او، بهترین متخصص تاریخ روایی ایران در قرن حاضر دانست. در همۀ نوشته‌های او رگه‌های واقعیات را در قالب روایت‌های شیرین و طنزهایی بجا لمس می‌کنیم. او تاریخ را همگانی کرد و به میان مردم برد. مجموعه کتاب‌های باستانی پاریزی به نظر من آیینۀ تمام‌نمایی از تاریخ اجتماعی ایران معاصر است البته با تکیه بر حوادث پیشین تاریخی».
پس از سخنرانی دکتر آموزگار مستندی از ساخته‌های آقای سید جواد میرهاشمی دربارۀ دکتر باستانی پاریزی به نمایش درآمد و سپس دکتر سیمین فصیحی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهرا به عنوان سومین سخنران، دقایقی دربارۀ اهمیت دکتر باستانی پاریزی در تاریخ‌نگاری معاصر ایران سخن گفتند. ایشان بیان داشتند: «آثار دکتر باستانی پاریزی هم در موضوع‌شناسی، هم در نوع منابع تاریخی و هم در سبک نگارش متفاوت است. او کسی است که در دانشگاه درس داده و به استادی رسیده، اما در خارج از دانشگاه شهرت بیشتری دارد؛ چراکه از چارچوب‌های دانشگاهی فراتر رفته و با شیوه‌ای که ویژۀ خود او بوده به انتقال مفاهیم تاریخ دست زده است.
اگر بپذیریم که دسترسی به تاریخ حق همگان است و اگر بپذیریم کسی می‌تواند در این راه گام بردارد که خود تاریخ‌پژوه باشد، آنگاه می‌توانم بگویم که در بین مورخان معاصر، باستانی پاریزی تنها مورخی است که زمینه‌ساز روشی از تاریخ‌نگاری شده که تاریخ را به خانه‌های مردم برده است و با زبان مردم تاریخ نوشته است. تاریخ‌نگاری مردمی را با دو وجه در آثار باستانی می‌توان ردیابی کرد: وجه اول اینکه تاریخ را به زبان ساده و برای مردم نگاشت و وجه دوم اینکه به زندگی خود مردم، توده‌ها و درحاشیه‌مانده‌ها پرداخت. به لایه‌های زندگی مردم رفت. به آداب و رسوم و مناسک آنها سرکشید و از خود آنها و برای آنها نوشت. استاد باستانی پاریزی دو میراث برای ما به جای گذاشت: روش آموزگاری و سنت تاریخ‌نویسی برای مردم».
در ادامه بخشی دیگر از مستند زندگانی و خدمات علمی دکتر باستانی پاریزی در کانون زبان پارسی به نمایش درآمد و پس از آن، دکتر حسن باستانی راد، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شهید بهشتی و آخرین سخنران این جلسه، چند دقیقه دربارۀ آثار چاپ‌نشده و اهمیت یادداشت‌ها و دستنوشته‌های دکتر باستانی پاریزی سخن گفتند.
اجرای برنامۀ موسیقی با نوازندگی استادان جواد بطحایی و حسین شرقی و پخش قطعۀ بی‌انتهاتر از عشق از استاد شهرام ناظری دو بخش دیگر از این نشست بود.
در پایان جلسۀ بزرگداشت دکتر باستانی پاریزی، فرزند ایشان، مهندس حمید باستانی پاریزی، پس از تشکر از حاضران و کسانی که در برگزاری این مجلس یادبود یاری‌رسان بودند، گزارشی ده‌ساله از وضعیت کتاب‌ها، دست‌نوشته‌ها و تازه‌های نشر آثار دکتر باستانی پاریزی عرضه کردند. ایشان دربارۀ آثار در دست چاپ مرحوم دکتر باستانی پاریزی گفتند: دو کتاب از مرحوم پدر در دست انتشار است. یکی با عنوان از معلمان من یا استادان من که شرح حال بسیاری از استادان ایشان مانند مرحومان عباس اقبال، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی، علی‌اکبر سیاسی و دیگران است. دیگری مجموعه مقالات دکتر باستانی در دهۀ هشتاد است که با عنوان اطلس استانبولی منتشر خواهد شد. مهندس باستانی پاریزی افزودند علاوه بر این آثار، هفتاد تا هشتاد هزار فیش و برگ یادداشت از دستنوشته‌‌های دکتر باستانی پاریزی موجود است که برخی در کتاب‌های ایشان به چاپ رسیده و برخی دیگر به صورت دیجیتال در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

ایران جوان

نامِ جاوید وطن
صبحِ امّیدِ وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهرِ جاودان
وطن ای هستیِ من
شور و سرمستیِ من
جلوه کن در آسمان
همچو مهرِ جاودان
بشنو سوزِ سخنم
که هم‌آوازِ تو منم
همهٔ جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم!
بشنو سوزِ سخنم
که نواگرِ این چمنم
همهٔ جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم!
همه با یک نام و نشان
به تفاوتِ هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه‌زنان
ز صلابتِ ایران جوان
به اصالت ایران کهن
ز صلابتِ ایرانِ جوان

بیژن ترقی

خواننده: شهرام ناظری
تنظیم: پیمان سلطانی
ناشر قطعه: فیلم رها
کارکردان: مریم رهنما و فاطمه رحمانی

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

چهاردهم اسفندماه سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق

⁠⁣امروز بحث به میان آمد که اشخاص بی‌طرف، بزرگ‌ترین ایرادشان به شما این است که در اواخر دورۀ زمامداری خود به توده‌ای‌ها خیلی میدان داده بودید. آنها همه‌چیز را تهدید می‌کردند. ایرادکنندگان نتیجه می‌گیرند که اگر وقایع ۲۸ مردادماه ۳۲ نبود، ایران به طرف شوروی‌ها می‌رفت و پشت پردۀ آهنین قرار می‌گرفت. فرمودند:
این‌ها که این‌طور فکر می‌کنند، شعور و فهم سیاسی ندارند. این توده‌ای‌ها که می‌گویند،‌ مگر چه کاری می‌کردند؟ به‌اصطلاح آن مرد (۱)، نعره می‌کشیدند یا روزنامه می‌فروختند. ما که به آنها اجازۀ دیگری نمی‌دادیم و همیشه هم به عوامل انتظامی دستور می‌دادم که از کارهای خلاف رویۀ آنها جلوگیری کنند، امّا ملّیون وقتی اجازۀ میتینگ می‌خواستند، اجازه می‌دادم. نمی‌توانستم اجازه ندهم.
بله عده‌ای از این‌ها نعره می‌کشیدند. مگر کار دیگری هم می‌کردند؟ خوب نعره بکشند. اساساً باید فکر کرد علّت وجودی یا سبب آمدن و بقای دولت من چه بود؟ مگر غیر از این بود که مرا ملّت پشتیبانی می‌کرد؟ دولت مگر غیر از ملّت پشتیبانی دیگری داشت؟ نه، نداشت. خارجی‌ها که موافق نبودند. عده‌ای که نوکر خارجی‌ها بودند و دستشان از کارها به‌کلّی داشت کوتاه می‌شد، موافق نبودند.
[مجلس] سنا مگر با میل به دولت رأی می‌داد؟ از ترس ملّت بود که هروقت به مجلس شورا و سنا می‌رفتیم، رأی اعتماد می‌گرفتیم.
پس وقتی که ملّت دولتی را سر کار می‌آورد و دولت مبعوث ملّت است، نمی‌تواند صدای ملّت را خفه کند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی درنیاید تا هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند. همان‌طوری که در دورۀ ۲۰‌‌ساله کردند و حالا هم می‌کنند تا قرارداد نفت ببندند و کنسرسیوم بیاورند و از این قبیل کارها.
وقتی اجازه داده شد که مردم حرفشان را بزنند و انتقاد کنند، آن‌وقت دولت هر کاری دلش خواست نمی‌تواند بکند. باید به هدف ملّت و آرزوهای ملّت توجه کند. موجودیّت دولت من روی افکار ملّت بود. پس نمی‌شد جلوی اظهار نظرهای مردم را گرفت و خفه‌شان کرد.
به توده‌ای‌ها، اگر مارک معیّنی داشتند، اجازۀ صحبت داده نمی‌شد. دولت هروقت که حس می‌کرد از طرف جمعیت معیّنی خطر هست، قادر بود که جلویش را بگیرد.

(۱) سرتیب حسین آزموده.

[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشت‌شده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیم‌شده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۶۶-۱۶۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

کمال همنشین

گلی خوشبوی در حمّام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدّتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم

از دیباچۀ گلستان

[کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، با مقدّمه‌ای از محمّد افشین‌وفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۱۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌کند:

میراث سیف‌الدّین باخرزی


در این کتاب پس از مقدماتی در شرح احوال سیف‌الدّین باخرزی (۵۸۶-۶۵۹ق)، عارف و شاعر پیرو طریقۀ کبرویه، و تحقیق در باب معاشران و مریدان، خاندان و نوشته‌های وی، متن مصحَّح رسالۀ عرفانی شرح اسماء الله (متأثر از روح الارواح سمعانی)، اسرار الاربعین لاخیار السّایرین (چهل حدیث از پیامبر اسلام)، مکتوبات شیخ (۵۹ نامه خطاب به کسانی چون سعدالدین حموی، ارغون‌خان، حبش عمید و غیره) و متن یکی از مجالس وعظ باخرزی آمده است.

[میراث سیف‌الدّین باخرزی، تصحیح و تحقیق دکتر بهروز ایمانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

یازدهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّد بهمن‌بیگی

بهمن‌بیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود می‌اندیشید. پس فرصت یافت که یادداشت‌های دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمی‌خواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر می‌شد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانه‌ام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشته‌ها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستان‌هایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمی‌کنی؟ گفت: شاید بی‌موقع باشد، چون نمی‌دانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دل‌انگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کم‌رغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی به‌طور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشته‌هایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درس‌های تاریخ بود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت علی‌محمّد حق‌شناس

یادی از دکتر علی‌محمّد حق‌شناس


دکتر حق‌شناس عاشق دانش و زیبایی بود. دیدنِ گلی همان‌قدر او را به وجد می‌آورد که مطلبی یا نوشته‌ای که به تشخیص او قابل تأمل بود.
در شهرک اکباتان زمانی نزدیکی‌های غروب پیاده‌روی می‌کرد. گاه همدیگر را می‌دیدیم و همقدم می‌شدیم. یک بار در حاشیۀ راهی که قدم می‌زدیم، گل نارنجی تازه‌رسته‌ای در سایه‌روشن غروب مثل خورشید کوچکی می‌درخشید، چنان مبهوتش کرد که چند دقیقه‌ای ایستاد و به آن خیره شد. در صورتش می‌دیدم که انگار روحش قالب را موقتاً به تماشای فضایی دور ترک کرده است. به خود آمد و گفت: عجب! چند لحظه‌ای مرا با خود برد! گفتم کجا برد؟ و یاد مصراعی از شاعری نوپرداز افتادم. خواندم: «ریمسکی کورساکف مرا به بوران قزاق‌ها می‌برد.» با شادی و شگفتی بلند گفت: به‌به ...! به‌به ...! این هم دست کمی از این گل ندارد، مال کیست؟ گفتم یادم نیست در مجله‌ای دیده بودم.
دکتر حق‌شناس به شکلی اغراق‌آمیز قدرشناس بود. اگر حرفی، نوشته‌ای، کتابی، شعری برایش جالب بود، حقِ لذتی را که از آن می‌برد در اولین فرصت ادا می‌کرد. مهم نبود گوینده یا نویسنده کیست. اگر طرف را هم نمی‌شناخت در اولین فرصت و مجالی که به دست می‌آمد شیفتگی و شگفتی خود را ابراز می‌کرد. حرف حساب را حتی اگر نقدی بر کارهای خود او بود می‌ستود.
دکتر حق‌شناس به اقتضای وقت و نرخ روز و سودای سود نمی‌نوشت. انگیزه‌های روشن برای او طرح موضوعی تازه، لزوم حل مسئله‌ای مشکل و شیفتگی او به عمق بخشیدن و روشن کردن و رفع ابهام از مبحثی تازه بود.
نوشتن برای او بهانۀ کسب امتیاز و نام قلابی و مال تقلبی نبود. او برای خدمت به علم و حقیقت می‌نوشت. وقتی ترجمۀ کتاب دشوار زبان بلومفیلد را لطف می‌کرد، گفت: مطالب این کتاب حالا تازه نیست، اما باید همه چیز را از اساس شروع کنیم تا مبانی را درست و عمیق بشناسیم. فرهنگ هزارۀ او نشانۀ مسئولیت‌پذیری کامل نسبت به مخاطب در تألیف و وجدان علمی و دقت نظر تأمل‌برانگیز مؤلف در مقام یک معلم بی‌نظیر است.

تقی پورنامداریان

«یادنامۀ دکتر علی‌محمّد حق‌شناس»، مجلۀ زبان‌شناسی، سال بیست و سوم، شمارۀ دوم، پاییز و زمستان ۱۳۸۸، ص ۳-۵.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

نهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت غلامحسین صدیقی

از روزی که به «مجله‌نویسی» آغاز کردم، همیشه علاقه‌مند به نشر اسناد تاریخی بوده‌ام. شاید سببش آن است که در مجلۀ آیندۀ قدیم بخشی به این گونه مدارک اختصاص داشت. در مجله‌های علوم مالیه و اقتصاد ثقة‌الدوله دیبا و کاوۀ سید حسن تقی‌زاده هم بدین رشته توجه شده بود.
اما جرقه‌ای که ذهن مرا روشن‌تر و شاید شعله‌ور ساخت عبارتی بود که دکتر غلامحسین صدیقی سی و چند سال پیش هنگامی که مدیر مجلۀ مهر بودم گفت و آن این بود که:
«سعی کنید که حرف‌های ناگفته و چاپ‌نشده و اسناد مکتوم‌مانده را منتشر سازید تا تحقیق دامنه بگیرد و نکته‌های تاریک‌مانده به سوی روشنایی بگراید و از این راه خواننده و جوینده به تازه‌یافته‌های علمی دسترسی بیابد. تجدید حرف‌های گفته‌شده و نشر نوشته‌های چاپ‌شده اتلاف وقت است ...».

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۰۲۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ نهم اردیبهشت‌ماه زادروز محمّد معین

... در همین اوقات به مکتبم فرستادند. شاگردی چند در آنجا نشسته بود. معلم به هریک درسی می‌داد. اکنون نمی‌دانم چه کتاب را تدریس می‌کرد. فقط می‌دانم که ما از حضرت استادی اطاعت صرف می‌کردیم و او نیز تا حدی برای اینکه پول بیشتری می‌گرفت نسبت به من بیشتر رعایت می‌کرد.
درست به خاطر دارم متکایی را که به‌جهت خوابیدنم به مکتب فرستاده بودند حضرت استاد با اثاثیۀ دیگر برداشته و غایب شد. هرچند تفحص کردند نیافتندش. ناچار به مکتب دیگرم سپردند. هنوز چوب‌ها را در این مکتب به یاد می‌آورم که بر کف دست‌ها آشنا می‌شد و پاها به فلکه‌ها بسته می‌شد. به خاطر دارم معلم چوبی را برای تنبیه به دهان شاگردی فروبرد و نتوانست بیرون آرد. بیچاره را بیم مرگ می‌رفت. پدرش مبلغ هنگفتی خرج اطباء کرد تا پسر را نجات بخشید. اینها برای چه بود؟ تربیت!!! باری در جهنمستان فوق که مؤسسش هم سابقۀ آشنایی با ما داشت می‌سوختم تا انقلاب گیلان فرارسید و بلشویکان روس وارد رشت شدند.
یک شب را در نظر دارم که به‌واسطۀ اصوات مختلف و غوغاهای متفاوت یکباره از خواب پریدم. گفتند بلشویکان وارد رشت می‌شوند و مردم فرار می‌کنند. یکی از رفقای جدم وارد شد. با جدم مشورت کرد. او معتقد بود باید از شهر بیرون رفت. باید فرار کرد. جدم حاضر نمی‌شد. بالأخره پس از اصرار بسیار قرار حرکت داده، منزل را به دست عمویم سپردند و ما به صوب یکی از دهات مجاور حرکت کردیم.
ساعت مقارن نصف‌شب بود. یکی از اقوامم مرا بر دوش خود گرفت. در بین راه زنان پابرهنه، مردان سربرهنه، اطفال سه‌ساله و چهارساله ضجه‌کنان و شتابان دیده می‌شدند. چه کودکان معصومی که در این بین زیر پای دیگران لگدکوب شدند. چقدر از همین بی‌نوایان در رودخانه‌های بین راه غرق شدند.
یک روز خبر کردند مهمانان عزیزتر از میزبان متجاسرین روس وارد ده شده‌اند. شتابان وارد جنگل شدیم. پاسی چند در آنجا بودیم. سپس وارد رشت شدیم. اهالی رشت دربسته به روی خود از مردم به سر می‌بردند و کمتر پای از خانه بیرون می‌نهادند. من نیز ناچار خانه را ترک نمی‌گفتم. اخبار وحشتناک از قتل و غارت و چپاول هردم شنیده می‌شد. صدای گلوله‌های تفنگ، مسلسل، توپ دم‌به‌دم در فضا طنین‌انداز بود. چندین‌بار گلوله‌ها به دیوار و پنجره‌های اتاق ما اصابت کرده، وحشتی زیاد در ما تولید نموده بود.
در همین ایام بود که نخستین‌بار طیارات خارجیان را در فراز هوا به پرواز دیدم. چقدر از دیدنشان محظوظ می‌شدم و نیز چقدر وحشت داشتم. خلاصه این دوره به پایان رسید. نظامیان دولتی به رشت وارد شدند. امنیت برقرار شد، آری، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود؛ زیرا بار دیگر انقلاب زبانه کشید، منتهی ما دیگر از رشت بیرون شتافتیم و با هر خون دلی بود سوختیم و ساختیم. دورۀ فترت به انتها رسید. سپاهیان بی‌روح جانی به خود گرفتند و با فتح و ظفر وارد گیلان شدند. امنیت حکمفرما شد.

دکتر محمّد معین

«شرح حال دکتر معین به قلم خودش»، وحید، شمارۀ ۷۲، آذر ۱۳۴۸، ص ۱۰۷۳-۱۰۷۸

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ پنجم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّدعلی اسلامی ندوشن

ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟


ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمی‌توان برایش جست. اگر ایرانی می‌خواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمی‌توانست مقاومت کند.
هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدن‌ها به‌کلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونی‌ها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاین‌رو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاش‌ها و نهضت‌ها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدین‌گونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد.
سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانی‌ها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری می‌کرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود می‌داد.
درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.

ایران و تنهائیش، محمّدعلی اسلامی ندوشن، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۶، ص ۴۴-۴۹.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

مادر سیاوش

روزی گیو و طوس به همراه چند سوار تا کرانۀ مرزهای توران‌زمین به شکار می‌روند. بیشۀ انبوهی در آنجا نظر آن‏ها را جلب می‌کند. آن‏ها به بیشه‌زار نزدیک می‌شوند و در کمال تعجب دختری ماه‏روی را در آنجا می‌بینند. گیو از او می‌پرسد که از چه خاندانی است و چرا و چگونه به آنجا آمده است. دختر پاسخ می‌دهد که او شب گذشته از دست پدر میخواره‌اش که با خنجر قصد کشتن او را داشته، گریخته است. دخترک از خاندان کرسیوز بود و تبارش به فریدون می‌رسید. او با اسب گریخته بود، ولی اسب او در میانۀ راه از پای درآمده بود و سپس راهزنی به او حمله کرده و دار و ندار او را برده و اکنون دختر به این بیشه‌زار پناه آورده بود، بدین امید که به‌محض اینکه مستی از پدر دور شود، خانواده‌اش به جستجوی او خواهند آمد. گیو و طوس هر دو در صدد به چنگ آوردن دختر برمی‌آیند و میان آن‏ها بر سر دختر کار به ستیزه می‌کشد. هریک از آن‏ها مدعی است که زودتر از دیگری با اسب به آنجا رسیده است و به این خاطر هر‌یک دختر را از آن خود می‌داند. سرانجام به این نتیجه می‌رسند که دختر را بکشند و به اختلاف خود پایان دهند. در این زمان سواری به آن‏ها پیشنهاد می‌کند که دختر را نزد کیکاووس ببرند تا او میان آن‏ها داوری کند. هر دو نفر از این پیشنهاد استقبال می‌کنند و به همراه دختر نزد شاه می‌روند. ولی پادشاه خود به دختر دل می‌بازد و او را به شبستان خود می‌فرستد. آن دختر بعدها پسری ‏می‌زاید که نامش را سیاوش می‌گذارند. رستم کمی بعد از تولد سیاوش او را به زابل می‌برد تا خود به تربیت او بپردازد. این همه اطلاعاتی است که شاهنامه از این زن به دست می‌دهد.
نکتۀ جالب‌توجه در سرگذشت این زن، آن است که شاهنامه کوشیده است تبار او را به فریدون نسبت دهد. دختری که گیو و طوس در بیشه‌زار یافتند، کنیزک زیبارویی بیش نبود. در این بخش شاعر بیت‌هایی از این داستان کوتاه را به توصیف اصل و نسب و دارایی این زن اختصاص داده تا خواننده گمان نبرد که مادر سیاوش نجیب‌زاده نبوده و فقط به خاطرِ زیبایی‌اش به کاخ شاه راه یافته بوده‏ است.

[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۷۴-۷۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ یکم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت سهراب سپهری

ندای آغاز


کفش‌هایم کو،
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است
و منوچهر و پروانه و شاید همۀ مردم شهر
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‌ها می‌گذرد
و نسیمی خنک از حاشیۀ سبز پتو خواب مرا می‌روبد
بوی هجرت می‌آید:
بالش من پُر آواز پرِ چلچله‌هاست
صبح خواهد شد
و به این کاسۀ آب
آسمان هجرت خواهد کرد
باید امشب بروم

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ‌کس زاغچه‌ای را سر یک مزرعه جدّی نگرفت...
و شبی از شب‌ها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم.

باید امشب چمدانی را
که به اندازۀ پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفش‌هایم کو؟

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷- ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹)
شاعری توانا و صاحب سبک و صمیمی (متمایل به هنرِ شرقِ دور، همراهِ زبانی ساده و شعری طبیعت‌گرا) و نقاش. از آثار شعری اوست: مرگ رنگ، زندگی خواب‌ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، حجم سبز، ما هیچ، ما نگاه، هشت کتاب.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ ‍ یکم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت سعدی

من چه در پای تو ریزم؟


سعدیا، جلوۀ جان‌ها ز صفای تو بود
رهنمای بشر اندیشه و رای تو بود
شور در پردۀ گیتی ز نوای تو بود
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی‌ست که شایستۀ پای تو بود


دولت آن راست که در کوی تو باشد همه عمر
فتنۀ طبع سخنگوی تو باشد همه عمر
قبلۀ بندگی‌اش سوی تو باشد همه عمر
خرّم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود

راستی، هیچ سخن چون سخنت شیرین نیست
نیروی طبع خدادادۀ کس چندین نیست
به درخشندگی‌ات ماه نه و پروین نیست
ذرّه‌ای در همه اجزای من مسکین نیست
که نه آن ذرّه معلّق به هوای تو بود

از ازل مهر تو آمیخته شد با گل من
از تو آموخت ادب این دل ناقابل من
حاصل عمر همین بود و خوشا حاصل من
تا ترا جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ‌کس می‌نپسندم که به جای تو بود

چون به شیراز تو، و آن شهر و دیار تو رویم
پی پابوس تو اوّل به مزار تو رویم
مرگ اگر روی نماید به حصار تو رویم
غایت آن است که سر در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای تو بود

محفلی طرفه بسازیم همه شب من و دل
که به یاد تو پر از شور شود آن محفل
نه همین شمع، که ماه است ازآن بزم خجل
منِ پروانه‌صفت پیش تو ای شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود


پرتو فکر تو چون از افق دهر دمید
آسمان گفت که این نور بپاید جاوید
روزگاران چو تو فرزند کجا خواهد دید؟
عجب است آن که ترا دید و حدیث تو شنید
که همه عمر نه مشتاق لقای تو بود


گرچه از درد به گردون برسد نالۀ مرد
عشق را چاره نجویند چه می‌باید کرد؟
بلبل از باغ زند ناله چو بیند رخ ورد
خوش بود نالۀ دل‌سوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امّید دوای تو بود

مکتب و مصطبه با حکمت سعدی هیچ است
مسجد و صومعه با خلوت سعدی هیچ است
هر بلندی به بر رفعت سعدی هیچ است
ملک دنیا همه با همّت سعدی هیچ است
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود

حبیب یغمایی

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۱۵۹۲-۱۵۹۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی در کانون زبان‌ پارسی برگزار شد.

مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی در دهمین سال درگذشت ایشان، پنج‌شنبه بیست و نهم فروردین‌ماه در کانون زبان پارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد.

این مراسم با پخش پیام تصویری استادان دکتر حسن انوری، عضو هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات افشار، خانم منصوره اتحادیه، دکتر داریوش رحمانیان و دکتر روزبه زرین‌کوب، دو عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران آغاز شد.
پس از آن دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با خوشامدگویی به حاضران در جلسه، دقایقی در نکوداشت یاد و آثار علمی دکتر باستانی پاریزی سخن گفتند. دکتر محقق داماد مرحوم استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی را «یکی از نادره‌کاران سلف صالح ما» خواندند و افزودند: «ایشان یک تاریخ‌نگار ادیب و هنرمند‌ بود که به چندین هنر آراسته بود: هنرِ قلمِ روان در نثر، هنر شعر در طنز و جد و هنر بیان شیرین و دلربا. آثار این بزرگوار نشان می‌دهد که او به اکثر علوم انسانی اسلامی آشنایی داشته است».

عکاس: امید طاری‌فرد

@AfsharFoundation

Читать полностью…

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

‍ به یاد و یادبود
محمدابراهیم باستانی پاریزی
در دهمین سال درگذشت ایشان


سخنرانی استادان:
سید مصطفی محقق‌ داماد
ژاله آموزگار
سیمین فصیحی
حسن باستانی‌راد 

پیام تصویری‌ استادان:
حسن انوری
منصوره اتحادیه
داریوش رحمانیان
روزبه زرّین‌کوب
 

گزارش ده‌ساله از وضعیت کتاب‌ها، دست‌نوشته‌ها و تازه‌های نشر آثار دکتر باستانی پاریزی 
با همراهی یار بزرگوار علی‌رضا پور‌امید

پخش نماهنگ:
بی‌انتهاتر از عشق، استاد شهرام ناظری

اجرای موسیقی: استاد جواد بطحایی
 
رونمایی آثار اهدایی نقاشی‌خط و پوستر «تا صدسالگی» آینه‌دار دوران به دبیری سید عباس دعایی 

پیش‌نمایش فیلم‌ مستند «یاد و یادبود» و به‌گزین فیلم‌های تازه‌یاب از دکتر محمدابراهیم باستانی‌ پاریزی، به سعی: سید جواد میرهاشمی و حسن نیک‌بخت
 
همراه با نمایشگاهی از آثار اهدایی استادان فرهیختۀ هنر با یاد استاد باستانی‌ پاریزی به برنامۀ آینه‌دار دوران

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…
Subscribe to a channel