4967
موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است تهران - خيابان ولیعصر - سهراه زعفرانيه - خيابان شهيد عارفنسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶ 📞 021-2271-6834 🌐 www.MahmoudAfshar.ir
سیام فروردین زادروز محمّدتقی دانشپژوه
نظر عاطفی دانشپژوه بی هیچ وقفه و خدشهای هماره متوجه گسترش زبان فارسی بود. او بیش و پیش از هرچیز در انتشار متون پیشین بر این نیت بود که از راه نشر متنهای کهن بر غنای زبان فارسی افزوده شود. او میگفت و معتقد بود که از واژههای مصطلح و متداول در متون پیشینیان میتوان کلمههایی را یافت که شاید در مفاهیم علمی و فرهنگی و مدنی جدید بهکاربردنی باشد. دلسپردهای راستین بدین کار بود. عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را راهی به رسیدن به نیت و امید بلند خود میدانست و از هیچ گفته و کوشش دریغ نمیکرد. همه میدانیم که او میکوشید تا نوشتههایش به اندازۀ توان و امکان به واژههای پارسی و به گفتۀ دری آراسته باشد.
دانشپژوه با انتشار چهل پنجاه کتاب و چهل پنجاه فهرست و نزدیک به چهارصد مقاله، بسیاری از مشاهیر را بهتر و بیشتر از پیش به ما شناساند و هم ما را با نام و نوشتۀ بسیاری از ناشناختگان و فراموششدگان آشنا ساخت که پیش از او یادی از آنها در نوشتهها و ادبیات ما نبود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۹۸-۱۲۰۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به یاد و یادبود
محمدابراهیم باستانی پاریزی
در دهمین سال درگذشت ایشان
سخنرانی استادان:
سید مصطفی محقق داماد
ژاله آموزگار
سیمین فصیحی
حسن باستانیراد
پیام تصویری استادان:
حسن انوری
منصوره اتحادیه
داریوش رحمانیان
روزبه زرّینکوب
گزارش دهساله از وضعیت کتابها، دستنوشتهها و تازههای نشر آثار دکتر باستانی پاریزی
با همراهی یار بزرگوار علیرضا پورامید
پخش نماهنگ:
بیانتهاتر از عشق، استاد شهرام ناظری
اجرای موسیقی: استاد جواد بطحایی
رونمایی آثار اهدایی نقاشیخط و پوستر «تا صدسالگی» آینهدار دوران به دبیری سید عباس دعایی
پیشنمایش فیلم مستند «یاد و یادبود» و بهگزین فیلمهای تازهیاب از دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، به سعی: سید جواد میرهاشمی و حسن نیکبخت
همراه با نمایشگاهی از آثار اهدایی استادان فرهیختۀ هنر با یاد استاد باستانی پاریزی به برنامۀ آینهدار دوران
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
وحدت ملّی به معنای این است که مردم استانهای یک کشور دارای هر زبان، هر نژاد، هر مذهب و هر مسلک باشند باید همیشه و در هر حال در امور اساسی، خصوصاً سیاست خارجی در برابر بیگانه، متحد بوده و وطن را حفظ نمایند. در اختلافات بزرگ یا کوچکی که دارند بیگانه را دخالت ندهند و حل و فصل آنها را به خردمندان ملّت خود واگذار نمایند.
تمامیت ارضی به معنای این است که هیچگاه نباید پارهای از کشور از وطن جدا شود. پس باید موجباتی که ممکن است این وحدت و این تمامیت را به مخاطره اندازد از میان برداشت و موجبات دیگری را که باعث تکمیل وحدت میشود فراهم ساخت.
حفظ وطن و آبادی و استقلال آن و آزادی و ترقی ملّت ایران باید هدف و ایدهآل همۀ ایرانیان باشد. دانشمندان مبانی مختلفی را برای ملّیت و تحکیم وحدت ملّی در نظر گرفتهاند که اهم آنها مذهب، زبان، نژاد، اشتراک تاریخ و غیر آنها میباشد.
ما ایرانیان که از خراسان و بلوچستان تا خوزستان و کردستان و آذربایجان قرنها با هم زندگانی کرده و میخواهیم با هم باشیم راضی نمیشویم که یک جزء بزرگ یا کوچک کشورمان تجزیه شود یا دیگران ببرند. حفظ تمامیت کشور را باید نخستین وظیفۀ خود بدانیم.
[افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۲۴۳-۲۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ای سرزمین من
روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من آن کفن به تن ز برای وطن کنم
سبز و سفید و سرخ نکوتر بود کفن
تا من برای خاطر میهن به تن کنم
ایران من، عزیز من ای سرزمین من
مرگ است بی تو گر هوس زیستن کنم
آنجا که پای عشق وطن در میان بود
تاریخ گفته است چه باید که من کنم
دشمن اگر که پای بدین سرزمین نهد
کاری که کرد نادر لشکرشکن کنم
رویینتن است دشمن اگر، من تهمتنم
کورَش به تیر غیرت دشمنفکن کنم
چون برق حق به خرمن باطل دراوفتم
یزدانصفت مبارزه با اهرمن کنم
بر بیستونم ار گذر افتد، حدیث عشق
شیرین حکایتیست که با کوهکن کنم
کمال اجتماعی جندقی
به نقل از:
مجلۀ آینده، شمارههای ۱۰-۱۲، دی و اسفند ۱۳۵۸، ص ۸۲۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ دکتر محمود مدبّری (۱۵ شهریور ۱۳۳۵- ۲۲ فروردین ۱۴۰۳)، پژوهشگر، فرهنگنویس و استاد دانشگاه درگذشت.
دکتر محمود مدبّری استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه باهنر کرمان بود و در کنار تدریس، به مطالعه و تحقیق و تصحیح متون کهن فارسی نیز اشتغال داشت. او از فرهنگنویسان مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا بود و مدتی نیز در بنیاد فرهنگ ایران به کارهای پژوهشی پرداخت.
فرهنگ کتابهای فارسی، فرهنگ لغات نثرهای فنی و مصنوع، شرح احوال و اشعار شاعران بیدیوان در قرنهای ۳، ۴ و ۵ هجری قمری، فرهنگ سرمۀ سلیمانی، ترجمۀ قرآن ماهان، تراجم الاعاجم و اشعار شیخ نجمالدین رازی از جمله آثاری است که به تصحیح و تحقیق دکتر محمود مدبّری به چاپ رسیده است. تصحیح غازاننامۀ منظوم از دیگر آثار دکتر مدبّری است که در انتشارات دکتر محمود افشار منتشر شده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار سالها تلاش زندهیاد دکتر محمود مدبّری را در تربیت دانشجویان و تحقیق دربارۀ متون ارزشمند زبان فارسی ارج مینهد و درگذشت آن استاد ارجمند را به خانوادۀ او، جامعۀ دانشگاهی و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
در تهنیت عید رمضان گوید
عید آمد و شکفت گلِ عیش در چمن
ساقی بیار بادۀ گلرنگ را به من
شکل هلال عید چو بنمود از فلک
جام میِ زلال درآور به انجمن
بد مینمود شاهدِ می در لباس خُم
اکنون نکوست چون که شدش شیشه پیرهن
شد کشتی هلال پر از بادۀ شفق
همچون پیالهای که بود پر ز خونِ دن
زیبد هلال از پی خلخال پای جام
مثل سوارِ ساعدِ محبوبِ سیمتن
جانی نبود بی می صافی پیاله را
جان است این زمان می صافیش در بدن
نبود به شام عید به از جام می هلال
دال است جیم جام کنون بر حدیث من
ماهی ز بنده دختر زر داشت انفصال
چون انفصالِ جان که بوَد مدتی ز تن
آن انفصال رفت و بیامد زمان وصل
با او مرا به بزمگهِ خسروِ زمن
آن نوبهارِ لطف که از ابرِ جود اوست
هر جانبی دمیده گل و لاله از دمن
در وصفِ گلستانِ جمالش دل مرا
بشکفت نوگلی چو گلِ تازه در چمن
[دیوان قبولی، تصحیح و تحقیق یحیی خانمحمّد آذری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ص ۲۷۸-۲۷۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
گربه و دمجنبانک
امروز مشغول هیچکاری نشدم. روزنامۀ مصوّر انگلیسی و فرانسه زیاد جمع شده بود. حکیم طولوزون و یحییخان بودند، تماشا میکردم؛ روزنامه میخواند حکیم. در این بین گربه سفید کوچکه بازی میکرد. یک بار دمجُنبانک آمد. گربه سفید کوچکه جست از راه دور دمجُنبانک را گرفت. من، حکیم، اشرک، علیرضاخان و غیره برخاسته از ذوق دویدیم. های های کردند، گربه دهن گرفته بود آورد به چادر کوچکه. از بس قالُ مقال کردند بیچاره دمجنبانک را ول کرد پرید رفت. ماشاء الله خوب گرفت. عصری هم سیاچی و همه میگفتند گربهکندی هم یک مرغ گرفت در اندرون.
روز چهارشنبه، ۱۷ ربیع الثانی سنۀ ۱۲۸۳ بارسئیل
دروازۀ غیب
صبح رفتیم حمّام. بعد از آن از در سلام سوار اسب گردندرازی شدم. قزل بود. گفتند از اسبهای سپهسالاری است. خیلی خوشراه بود. از بالای منزل کشیکچیباشی که سابقاً کالسکهخانه بود بالا رفتیم. سرخی به نهار افتادیم. افشاربیک، یحییخان، ادیبالملک، محقق، عکاسباشی، ... بودند. محقق تاریخ احوالات خلفا را خواند. به فوتهای خلیفه رسید، گفت: در یک شب خلیفه مُرد و در همان شب خلیفه بر مسند نشست و در همان شب خلیفه که مأمون باشد، از دربچۀ غیب به دنیا آمد. من گفتم دربچۀ غیب نیست، دروازۀ غیب است. خیلی خندیدیم.
روز یکشنبه، ۲۴ رجب سنۀ ۱۲۸۳ بارسئیل
[روزنامهٔ خاطرات ناصرالدّین شاه قاجار: از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامهٔ اول خراسان، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم، ۱۴۰۲، جلد دوم، ص ۳۶ و ۸۷-۸۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیستم فروردینماه سالروز درگذشت منوچهر ستوده، منتخب هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
خون است دلم برای ایران
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ رضوان
من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسی مسیحا
جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران
وان دشمن وحشی ستمکار
بردهست همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل باصفای ایران
گشتهست کنون بسی غمافزا
آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدهست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران؟
یکرنگی ملّت است و دولت
داروی شفایزای ایران
ایران عزیز را خداییست
امّید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش
تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی
خون است دلم برای ایران
منوچهر ستوده
۱۳۲۱/۱۲/۶، بندر انزلی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نوزدهم فروردینماه سالروز درگذشت صادق هدایت
دو کتاب دربارۀ صادق هدایت
از خانم مریم دارایی برومند دو کتاب دربارۀ صادق هدایت به دستم رسید: یکی ارزیابی آثار و آرای صادق هدایت نام دارد و دیگری نوشتههای فراموششدۀ صادق هدایت.
ایشان نام اعضای سبعه را نفیسی، حکمت، تقیزاده، اقبال، قزوینی، فلسفی، رشید نوشتهاند؛ درست نیست. قزوینی در آن روزگار در ایران نبود. تقیزاده اهل دوره و چنین مجلسها نبود. حکمت وزیر بود و مسلک و مشربش دیگر بود. در گروه کسانی که به سبعه معروف شده بودند نام علی دشتی، محمد سعیدی، ملکالشعرای بهار را میتوان آورد. اصولاً نام سبعه ساختگی است و همنشینی آنها محدود به هفت نفر نبوده است. محمود عرفان، یحیی ریحان و افراد دیگر هم با آن گروه آمد و شد داشتند.
ذکر مقالۀ هدایت که در مجلۀ La volle d'Isis چاپ شده بود در پشت جلد شمارۀ ۲ سال ۲ آینده (اسفند ۱۳۰۵) چنین آمده است: «شمارۀ ۷۹ مجلۀ فوقالذکر مورخۀ ژوئیۀ ۱۹۲۶ محتوی مقاله به امضای صادق هدایت در تحت عنوان "La magie en Perse" به اداره رسید.
و از نوشتههای هدایت در شمارۀ دوم شهریور ۱۳۰۴، سال اول آینده این اعلان شده است: «انسان و حیوان به قلم آقای صادق هدایت (قطع کوچک در ۸۵ صفحه) با یک تصویر در کتابخانۀ بروخیم به فروش میرسد». در آن وقت مرحوم مجتبی مینوی با آینده همکاری داشت.
نسخۀ مجلۀ مذکور که در کتابخانۀ پدرم بود در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۶ به دست من افتاد و چون آن مقاله را در آن دیدم از مرحوم طباطبایی نائینی که عضو کتابخانۀ مجلس شورای ملّی و از دوستان و همقلمان مجلۀ جهان نو بود درخواست کردم به ترجمه درآورد. ایشان زبدۀ مقاله را ترجمه کرد و در مجلۀ مذکور چاپ و منتشر شد (سال دوم، ۱۳۲۶: ۶-۸) بدون هیچ اجازهای از مرحوم هدایت. چندی از این ماجرا نگذشت که در پلههای پستخانۀ آن روزگار (نزدیک میدان توپخانه) به مرحوم هدایت برخوردم. او از پلهها پایین میآمد و من بالا میرفتم. سلام کردم و ایستادم و نظرش را راجع به ترجمۀ مقاله پرسیدم. گفت بیاجازه ترجمه میکنید نظرم را هم میپرسید. رو ترش کرد و جدا شد.
در همان اوقات مقالۀ «مرگ» به قلم او را که در مجلۀ ایرانشهر ۴ (۱۳۰۵): ۶۸۰-۶۸۲ نشر شده بود خوانده بودم. و کاش در کتاب نوشتههای فراموششده چاپ کرده بودند.
چندی بعد سرگذشت اجمالی او را که حاوی فهرست آثارش تا سال ۱۳۳۰ بود به دستور مرحوم سعید نفیسی تهیه کردم که در جلد اول شاهکارهای نثر فارسی معاصر (تألیف سعید نفیسی) چاپ شد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۷۴۶-۷۴۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پانزدهم فروردینماه سالروز درگذشت پروین اعتصامی
فرشتۀ انس
درآن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
درآن وجود که دل مُرد، مُرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بیپایبست و بیبنیان؟
زن ار به راه متاعب نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر، گر که نمیتافت زن به کوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
اگر فلاطُن و سقراط بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خُردی ایشان
به گاهوارهٔ مادر، به کودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان
حدیث مهر کجا خواند طفل بی مادر؟
نظام و امن کجا یافت مُلک بی سلطان؟
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادر است میسّر بزرگی پسران
توان و توش ره مرد چیست؟ یاری زن
حطام و ثروت زن چیست؟ مهر فرزندان
زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
به روزگار سلامت، رفیق و یار شفیق
به روز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان
چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا
که داشت میوهای از باغ علم، در دامان
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
چه حلّهایست گرانتر ز حلیت دانش؟
چه دیبهیست نکوتر ز دیبه عرفان؟
هرآن گروهه که پیچیده شد به دوک خرد
به کارخانهٔ همّت، حریر گشت و کتان
نه بانو است که خود را بزرگ میشمرد
به گوشواره و طوق و به یارهٔ مرجان
چو آب و رنگ فضیلت به چهره نیست چه سود؟
ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان
برای گردن و دست زن نکو، پروین!
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی (متولد ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشتۀ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران و مدفون در قم)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، در کالج آمریکایی تدریس میکرد و کتابدار کتابخانۀ دانشسرای عالی بود.
او یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ای وطن، ای مادر تاريخساز
ای مرا بر خاک تو روی نياز
ای کوير تو بهشت جان من
عشق جاويدان من، ايران من
ای ز تو هستی گرفته ريشهام
نيست جز انديشهات انديشهام
آرشی داری به تير انداختن
دست بهرامی به شير انداختن
کاوۀ آهنگری ضحّاککش
پتک دشمنافکنی ناپاککش
رخشی و رستم بر او پا در رکاب
تا نبيند دشمنت هرگز به خواب
مرزداران دليرت جانبهکف
سرفرازان سپاهت صفبهصف
ای وطن، ای مادر ايران من
مادر اجداد و فرزندان من
خانۀ من، بانۀ من، توس من
هر وجب از خاک تو ناموس من
ای دريغ از تو که ويران بينمت
بيشه را خالی ز شيران بينمت
خاک تو گر نيست جان من مباد
زنده در اين بوم و بر يک تن مباد
علیرضا شجاعپور
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در وصایای امیرالمؤمنين علی بن ابیطالب امام حسین را علیه السلام
سر دانایی ای پسر، نرمیست
آفتش ابلهی و بیشرمیست
چیست ایمان بزرگتر گنجی
صبر کن تا فرارسد رنجی
هست الحق شفیع کارگشای
بازگشتن ز کارها به خدای
هیچ پیرایه بر عروس هنر
نیست از عافیت بآیینتر
هرکه تدبیر کرد پیش از کار
گلشن از خار جست و می ز خمار
چون گشادی ز روی رای نقاب
بازدانی ره خطا و صواب
روی در روی نعمتی ناری
تا ازان بهتری بنگذاری
راحت و رنج و روشن و تاریک
همچو هفده به هژده دان نزدیک
روز عمر ار چه نیک با طرب است
شب مرگش دو اسبه در طلب است
خنک آن را که راه حق پوید
عمل و علم بهر حق جوید
هرکه گفتار نرم نرم کند
دل برو سنگ خاره نرم کند
هر کش از جود و شرم نیست خبر
مرگش از زندگانی اولیتر
[مونسنامه، ابوبکر بن خسرو الاستاد، تصحیح و تحقیق دکتر نسرین عسکری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۸۲-۸۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دوازدهم فروردین سالروز درگذشت اللهیار صالح، عضو پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
نامهای از اللهیار صالح به دکتر محمود افشار
شب شنبه، ششم اردیبهشت ۱۳۲۰
از مزرعۀ علیآباد
دوست عزیزم
... راستی یادم میآید موقعی که از سفر آخر هندوستان مراجعت کرده بودید یک مجسمۀ ساخت آنجا را با خود آورده بودید که سه بوزینه پشت به یکدیگر یکی دهان، دومی چشم و سِیُمی گوشهای خود را با دست بسته بود. چند شب پیش که شعر زیر را جزو منتخبات مرحوم فتحالله شیبانی میخواندم به یاد آن مجسمۀ شما افتادم که در خانۀ سابق مدتی زینت طاقچۀ سر بخاری بود:
مردمانی که نیک باهوشند
پرده بر عیب خلق میپوشند
کار آنان که پردهپوشی نیست
منکر دین و دشمن هوشند
باز از آنان که عیبپوشانند
بهتر آنان که عیب ننیوشند
گوش ندهند بر شنیدن عیب
گرچه از پای تا به سر گوشند
باز ازین هر دو آن کسان بهتر
که زبان در دهان و خاموشند
قربانت ارادتمند صمیمی شما، اللهیار
همان موقع رسیدن نامۀ صالح در پشت آن به خط من، به مناسبت اشعار فوق، رباعی از خیام که علیپاشا [صالح] خوانده، یادداشت کرده بودم (افشار).
در عالم جان به هوش میباید بود
در کار جهان خموش میباید بود
تا چشم و زبان و گوش برجا باشد
بی چشم و زبان و گوش میباید بود
[نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم در دست انتشار، ص ۱۹۵-۱۹۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یازدهم فروردینماه زادروز محمد قزوینی
بنده به یک کلمه عرض میکنم که زبان هر قومی آلت تفهیم و تفهّم و واسطۀ تبادل افکار بین افراد آن قوم است و هرچه آلت تفهیم و تفهّم و واسطۀ تبادل افکار روشنتر و مفهومتر باشد، نزدیکتر به غرض از وضع زبان است و هرچه تاریکتر و مشکلتر و صعبالفهمتر باشد، دورتر از غرض از استعمال زبان است والسلام.
و همچنان که عربی «آبنکشیده» باعث صعوبت فهم زبان فارسی معمولی میشود، همانطور فارسی متروک قدیمی یا فارسی ساختگی دساتیری یا کلمات خارجۀ فرانسوی یا انگلیسی یا آلمانی و غیره همه باعث تاریکی و تعسّر فهم کلام میشود والّا نه من عداوت مخصوصی با زبان فرانسه و آلمانی و انگلیسی دارم (بلکه برعکس) و نه خصوصیت مخصوصی با عربی و نه نفرتی العیاذبالله از فارسی قدیم.
اصلاً و ابداً در این مسئله حکایت حبّ و بغض و عواطف و احساسات قلبی در میان نیست. اصل غرض حفظ زبان شیرین لطیف سلیس، یعنی زبان فارسی آباء و اجدادی و متعارف امروزۀ خودمان است که حافظ و سعدی و صدها مثل آنها در آن شعر گفتهاند و مفهوم خاص و عام است؛ چنانکه جمیع دهاتیهای بختیاری و مازندرانی که هیچ سواد خواندن و نوشتن ندارند، اشعار شاهنامه را میفهمند و غالباً آن را از بر دارند و جمیع مطربها و اهل عیش و طرب بدون اشعار حافظ و سعدی هنگامۀ شور را نمیتوانند گرم کنند.
«دربارۀ زبان فارسی»، محمد قزوینی
در:
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ص ۲۴-۲۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آوردهاند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) هرگاه به گورستان گذر میکرد میگفت: «ای اهل قبور، خبر میکنم شما را به سه چیز: مالی که جمع کرده بودید و برای ذخیره نهادهاید، دیگران قسمت کردند و خانههایی که برای خود ساخته بودید دیگران ساکن شدند و زنان شما را دیگران نکاح کردند و به خانه بردند. پس خبر دهید ما را که شما نزد پروردگار خود چه یافتید و با شما چه کردند؟» پس بگویند ایشان که «آنچه در راه خدا خرج کردیم و آنچه پیش فرستادیم، ثواب آن را یافتیم و آنچه واگذاشتیم از آن حسرت خوردیم».
[جامع التمثیل، محمدعلی حبلهرودی، تصحیح و تحقیق محمدعلی اجتهادیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۱۹۱-۱۹۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
شناخت دقیق میرزا تقیخان از موقعیت و جایگاه تاریخی ایران، قابل تأمل است. او با اتکا به چنین موقعیتی، تلاش میکرد در مجالس مذاکرات از موضع برتر سخن بگوید. در جای خود، نمایندگان واسطه را هم متوجه جایگاه ایران میکرد. درست یک روز بعد از برگزاری مجلس اول مذاکرات، در دیدار با مأمورین روس و انگلیس، از فرمان همایون دفاع کرد، و به فرمان سلطان عثمانی ایراد گرفت. مأمورین واسطه گفتند: «آنها سبک و سیاقی که از دفاتر قدیم دارند، کاغذها را از روی آنها مینویسند.» وزیرنظام بلافاصله پاسخ داد: «نه، پری هم قدیم نیستند. پانصد سال بیشتر ندارند، ولکن دولت ایران هفت هزارساله است.» وزیر نظام در ادامه، مأمورین واسطه را متوجه خطاب افندی در به کارگیری نادرست عنوان «سلطان» و «پادشاه» کرد و گفت:
امروز، افندی هر وقت اسم سلطان را میبرد، «حضرت شاهنشاهی» میگفت و هر وقت اسم پادشاه ایران را میخواست بگوید، «حضرت شاهی» میگفت و حال آنکه از قدیمالایام همه میدانند که پادشاهِ ایران، قبلۀ عالم و عالمیان است و پادشاه تاجدار.
میرزا تقیخان بهجز دفاع از حدود و قلمرو تاریخی ایران، در مجلس هفدهم و هجدهم به تفصیل از حق و حقوق کلیۀ اتباع ایرانی ساکن قلمرو عثمانی دفاع کرد. او با اشاره به تعرّض مأموران عثمانی به ایرانیان ارضروم، گفت:
«در مدت اقامتم در اینجا اتباع ایرانی بارها به من شکایت کردهاند که ما را شکنجه و محبوس میکنند... امکان ندارد که ما از اصل خود عدول کنیم یا از رعیتی پادشاهمان که پادشاه ایران است، استنکاف نماییم.»
همچنین در جای دیگر بر اصالت ملیت ایرانی تأکید کرد و گفت: «اکثر ایلات و ارامنۀ ایران گاهی اوقات از ایران به ممالک دولت علیّۀ عثمانی آمده و در جاهایی مثل ازمیر، اسلامبول و سایر نقاط توطّن اختیار میکنند. لکن، «ایرانیالاصل» بودن آنها بدیهی است و شبههای در آن وجود ندارد، آنها اسنادی در اختیار دارند که اصل و نسبشان را محقق و معلوم میکند.»
[سفارتنامۀ ایران: اسناد، مکاتبات و صورت مجالس مذاکرات ارزنةالروم ۱۲۵۹-۱۲۶۳ هجری قمری، انوریزاده سیّد محمّد انوری سعدالله افندی (انوری افندی)، تصحیح و ترجمه از ترکی عثمانی دکتر نصرالله صالحی و صفیه خدیو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، مقدمه، ص ۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هشتم فروردینماه سالروز درگذشت دکتر جواد شیخالاسلامی، از اعضای پیشین شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزهٔ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
اسناد و مدارکی که در این سه جلد جمعآوری شده دربرگیرندۀ حوادث دوران نخستوزیری سه سیاستگر معروف ایرانی (وثوقالدوله، مشیرالدوله، سپهدار رشتی) است که هرکدام چند صباحی بر مسند نخستوزیری ایران نشستند و کوشیدند تا تکلیف قانونی قرارداد را (که احتیاج به تصویب مجلس داشت) روشن سازند، ولی هیچکدام موفق نشدند. گرچه مشیرالدوله با انگشت گذاشتن روی یکی از موادّ حساس قانون اساسی ایران که رسمیت یافتن قرارداد را موکول به تصویب و رضایت مجلس میکرد (و مجلس شورای ملی ایران در آن تاریخ در حال فترت بود) اساس قرارداد را متزلزل و سابقهای ایجاد کرد که حتی نخستوزیر بعدی (سپهدار رشتی) نتوانست از آن عدول و سرپیچی کند.
لرد کرزن هرگز این عمل مشیرالدوله را که عین خدمت به ایران بود از یاد نبرد و ماههای بعد در تلگرافی توبیخآمیز به نورمن (وزیر مختار بریتانیا در تهران) او را متوجه ساخت که گناه عمدهاش حمایت از نخستوزیری همین شخص (مشیرالدوله) بوده است.
میان سیاستمداران انگلیسی لرد چلمز فورد (نایبالسلطنۀ هند) که در طول دوران قرارداد رابطهای نزدیک و تقریباً مستمر با آنچه در ایران میگذشت برقرار کرده بود چند هفتهای پیش از ملغی شدن قرارداد به لندن هشدار داد که تشبّثات لرد کرزن برای تحمیل نظام تحتالحمایگی به ایران (ولو تحتالحمایگی نامرئی) به جایی نخواهد رسید و بهتر است از آن صرف نظر شود. او در گزارشی بسیار متین و مستند خطاب به وزیر امور هندوستان در کابینۀ بریتانیا چنین نوشت:
«... سیاست شکستخوردۀ ما در ایران با این اعتقاد شروع شد که اصلاح اوضاع اداری، نظامی و اقتصادی ایران از دست هیچکدام از حکومتهای ایرانی که در آن تاریخ در دسترس بودند، یا اینکه امکان داشت در آتیه روی کار بیایند، ساخته نیست. لذا تصمیم گرفتیم زمام امور کشور را مستقیماً تحت پوشش قرارداد ۱۹۱۹ قبضه کنیم و در رأس ارتش، دارایی و سایر وزارتخانههای ایران مستشاران تامالاختیار انگلیسی بگذاریم. اما ناسیونالیزم ایرانی قوّت خود را در عمل نشان داد و این نقشه را باطل کرد.
حوادث دو سال اخیر نشان داده که ایرانیان ادارۀ کارهای خود را هرگز به طیب خاطر به انگلستان نخواهند سپرد، حتی به فرض اینکه قدرت بریتانیا به طور نامرئی و از پشت پرده اعمال شود».
قدرت ناسیونالیزم ایرانی را که شکستی چنین بزرگ و تاریخی به نقشۀ قرارداد وارد ساخت مرحوم مدرس اصفهانی سالها بعد به لحنی دیگر در مجلس شورای ملی ایرانیان بیان کرد:
«... مثلاً آمدند و قرارداد درست کردند. دستی از غیب برون آمد و بر سینۀ نامحرم زد. هرچه کردند نشد. هی آمدند پیش من و میگفتند این قرارداد کجایش بد است؟ کدامیک از موادش بد است؟ من جواب میدادم: آقایان من رجل سیاسی نیستم، یک نفر آخوندم و از رموز سیاست سر در نمیآورم، اما آن چیزی که به نظر من در این قرارداد بد است همان مادۀ اولش میباشد که میگوید ما (انگلیسیها) استقلال ایران را به رسمیت میشناسیم. این مثل این است که یکی بیاید و به من بگوید: سید، من سیادت تو را به رسمیت میشناسم!».
[اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ بریتانیا دربارۀ قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس، ترجمۀ دکتر جواد شیخالاسلامی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۷، ج ۳، مقدمه، ص ۱۷-۱۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم فروردینماه سالروز درگذشت احمد اقتداری، منتخب بیست و یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
دانش جغرافیایی دریایی فردوسی درست است.
نولدکه عقیده دارد که فردوسی تجربۀ دریانوردی نداشته و جغرافیای دریایی زمانهاش را نمیدانسته و اماکن و سواحل و نقاط دریاها را و حدود مرزها و وضع طبیعی آنها را نمیشناخته است و بنابراین دریای مازندران را با مکران و بلوچستان در هم آمیخته است و سفر دریایی کیخسرو آنگونه که فردوسی به نظم کشیده نادرست است و منطبق با جغرافیای طبیعی و دریایی نیست.
با دقت در خود شاهنامه توجه میکنیم: جنگ ایرانیان و تورانیان به درازا کشید و پس از شبیخون زدن افراسیاب بر سپاه کیخسرو و شکست افراسیاب، افراسیاب ناگزیر راه بیابان و فرار را در پیش میگیرد.
افراسیاب در ترکستان و شمال ماوراءالنهر میزیسته که در مرز چین و ختن بوده و کیخسرو از بودن او در آن ناحیه دلناخوش بوده و از خاقان چین خواسته است که افراسیاب را از مرز چین و ختن براند. افراسیاب از مرز چین و ختن به نزدیک و ساحل دریایی آمده است که در شاهنامۀ فردوسی آبزره نام دارد. این آبزره همان دریایی است که کیخسرو خود به دنبال افراسیاب از مکران آغاز سفر دریایی میکند و در پایان سفر در کرانۀ این دریا یعنی کرانههای سند به ساحل میرسد و از آنجا به گنگدژ میرود.
دریای زره یا آبزره همان دریای عمان است که مکران بر ساحل آن قرار دارد و پهنۀ آن به دریای سند میرسد.
نکته اینجاست که افراسیاب برای فرار از چنگ کیخسرو از تختگاه خود در ماوراءالنهر قدیم و نزدیک مرز چین بیرون میآید و از راه دریا بهسوی گنگدژ میرود.
اما گنگدژ همان گنگدژ هوخت است که معبد و پرستشگاه ایرانیان و تختگاه فرمانروایان زابلستان یعنی نیمروز بوده است.
افراسیاب برای رفتن به گنگدژ از مرز چین به ساحل دریای سند و کرانۀ رود سند آمده، در نزدیکی مصب رود سند و در کرانههای ایرانزمین آن روزگار یعنی در سواحل بلوچستان به کشتی نشسته است.
کیخسرو میخواهد افراسیاب را در محاصرۀ نیروهای خود بگیرد تا دیگر افراسیاب از هیچ سوی نتواند فرار کند. آشکار است که امکان رفتن از زابلستان به گنگدژ در آن روزگار از راه خشکی در آن موقعیت وجود نداشته است. پس لشکریان کیخسرو باید از راه آبزره به گنگدژ برسند. اما آبزره نیز از زابلستان به دور است و باید از زمین مکران بگذرند و پادشاه مکران را اگر نافرمانی کند مطیع سازند. بدینگونه است که کیخسرو به مکران و به ساحل آبزره (دریای عمان) میرسد و آمادۀ سفر از دریای آبزره به سوی دریای سند میشود. روشن است که دریای زره یا آبزره دریاچۀ هامون سیستان نیست و دریای عمان است و کیخسرو از راه مکران و دریای عمان و دریای سند به شمال افغانستان و غرب چین و مرز چین که افراسیاب در گنگدژ در آن منطقه پناه برده است سفر کرده است و آنچه فردوسی در باب مکران، آبزره، گنگدژ و راه دریایی آنها گفته است درست با جغرافیای طبیعی این مناطق تطبیق دقیق دارد.
«دانش جغرافیایی دریایی فردوسی درست است»، احمد اقتداری
در:
[پژوهشهای ایرانشناسی: ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش نادر مطلبی کاشانی، تهران، ۱۳۸۹، جلد بیستم، ص ۲۰-۲۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
درویش و ستارگان
مگر میکرد درویشی نگاهی
درین دریای پُر درّ الهی
کواکب دید چون درّ شبافروز
که شب از نور ایشان بود چون روز
تو گفتی اختران استادهاندی
زبان با خاکیان بگشادهاندی
که هان ای غافلان هشیار باشید
برین درگه شبی بیدار باشید
چرا چندین سر اندر خواب آرید؟
که تا روز قیامت خواب دارید
رخِ درویشِ بیدل زان نظاره
ز چشم دُرفشان شد پُرستاره
که یا رب بامِ زندانت چنین است
که گویی چون نگارستانِ چین است
ندانم بامِ ایوانت چه سان است
که زندانبام همچون بوستان است
که داند کاین هزاران مهره زرّین
چرا گردند در نُه حُقّه چندین؟
در آن گردش نه مستند و نه هشیار
نه در خوابند ازان حالت نه بیدار
شبانروزی ازان در جستوجویند
که تا محشر به جان جویای اویند
تو شب خوش خفته ایشان در رهِ او
همیبوسند خاک درگهِ او
شیخ عطّار
[فرائد الادب، عبدالعظیم قریب گرکانی، به کوشش دکتر ناصر رحیمی و محمدرسول دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۳۲۵-۳۲۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و سوم فروردینماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب
نخستین کتابش که مقدمهای بر رستم و اسفندیار (۱۳۴۲) نام داشت زود آوازه گرفت و مایۀ ادبی درخشان او را شناساند. او نشان داد در تحلیل مباحث اساطیری و حماسی قلمش گویا و تواناست. پس از آن سوگ سیاوش (۱۳۵۱) را نوشت و یکی از نمادهای ماندگار تفکر ایرانی را با جلوهای نوین و با قلمی تحلیلی برایمان تازه کرد. در حالی که پیش از آنها به سوفکل و آشیل دنیای پرطمطراق یونانی پرداخته بود.
از هنگامی که به فردوسی پرداخت و بر روحیۀ تاریخی مربوط به دایرۀ دنیای زیبای ایرانی دست یافت آن را رها نکرد. فردوسی ملهم بزرگ او بود و غور در شاهنامه دلچسب برای او. باز در همین سالهای اخیر چند گفتار جداگانه در قلمرو زمینههای مختلف شاهنامه به رشتۀ تحریر درآورد که میباید همه در یک مجموعه انتشار پیدا کند.
سومین کتاب ایرانی او ملیّت و زبان نام داشت و آن را نخست در دیار غربت به چاپ رساند. زیرا بهخوبی دریافته بود که ماندگاری ایران در تاریخ بستگی ویژهای به زبان فارسی داشته است و چون بار دوم که آن را به دست چاپ سپرد با نام گویاتر هویت ایرانی و زبان فارسی منتشر ساخت، بهتر نمایانده شد که بیش از پیش متوجه بر اهمیت فرهنگی و جهانی زبان فارسی برای یگانگی و یکپارچگی فرهنگی ایران شده است. اگرچه آن را در عنوان «هویت» پوشانیده است.
خلاصۀ تفکرات سیاسی تاریخی او را میتوان چنین برآورد کرد که هم تاریخ حماسی ایران را مهم و مؤثر و آشنایی بدان را برای همگان ضروری میدانست و هم زبان فارسی و آثار بازماندۀ آن را عامل اساسی شناختن هویت قرار داده بود. در کتابهای دیگرش مانند چند گفتار در فرهنگ ایران و یادداشتهای دلچسب و صمیمی او هم رگههای تابناکی از این تفکر دیده میشود.
آخرین کتاب او به نام مرتضی کیوان (۱۳۸۲) در تهران نشر شد. آن را به یاد مرتضی کیوان گرد آورد و خواست یادگاری بر جای بماند از روزگاری که به همراه مرتضی کیوان در راهی افتاده بود که خود را با خردورزی و به شوق آزاد بودن از آن وادی که سفری خوابآلود بود رها ساخت. یادش باید در یادها بماند.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۴۱۶-۱۴۱۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به یاد و یادبود
محمدابراهیم باستانی پاریزی
در دهمین سال درگذشت ایشان
سخنرانان:
ژاله آموزگار
منصوره اتحادیه
سیمین فصیحی
سیّد مصطفی محقق داماد
حسن انوری
داریوش رحمانیان
روزبه زرّینکوب
حسن باستانیراد
علیرضا پورامید
پنجشنبه، ۳۰ فروردین
ساعت ۱۶
کانون زبان پارسی
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارهٔ ۱۲، باغ موقوفات دکتر محمود افشار
همزمان با این مراسم کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۲۰٪ تخفیف به علاقهمندان عرضه میشود.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
متن لوح هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
دانشمند گرامی آقای دکتر منوچهر ستوده
نظر به اینکه سالهای دراز عمر بارور خود را در راه پژوهش و آموزش دانشگاهی و دیگر کوششهای فرهنگی صرف کرده و با نشر تألیفات ارزشمندی چون کتاب از آستارا تا استارباد در زمینۀ جغرافیای تاریخی کنارههای دریای خزر و معرفی آثار باستانی بازماندۀ آن کرانه و تصحیح متون فارسی معتبری مانند حدود العالم من المشرق الی المغرب که کتابی هزار و چند دهساله در جغرافیا به زبان فارسی است و همچنین عجایب المخلوقات طوسی، احیاء الملوک در تاریخ سیستان، مهماننامۀ بخارای فضلالله روزبهان خنجی، هفت کشور، اصفهان نصف جهان، جغرافیای اصفهان و نیز تصحیح چند متن خاص در تاریخ و جغرافیای مازندران و گیلان و متون و رسالههای دیگر مانند ترجمۀ کهن صیدنۀ ابوریحان بیرونی در گیاه و داروشناسی و آثار و احیاء تألیف رشیدالدین فضلالله همدانی در کشاورزی سنتی، بیوقفه در شناسایی فرهنگ گذشته و غنای زبان فارسی گامهای مؤثری برداشتهاید و در شمار پایهگذاران اصلی رشتۀ جغرافیای تاریخی میباشید،
و نظر به اینکه با چاپ واژهنامههایی از گویشهای ایرانی (گیلکی، کرمانی، سمنانی، نائینی و زردشتیان کرمان و چند گویش دیگر فارسی) دستمایههای ارزشمندی را برای پژوهشگران زبان فارسی فراهم کردهاید،
و نظر به اینکه همیشه به اهمیت جغرافیای تاریخی توجه داشته و کوشیدهاید که با شناخت راهها و کاروانسراها و بیش از همه قلاع باستانی این مبحث علمی را گسترش بدهید و نمونۀ شاخص آن دو کتاب ارزشمند قلاع اسماعیلیه و استوناوند است که برای هریک وقت بسیار گذارده و توانستهاید که اهمیت آنها را در تاریخ پیشین بنمایانید،
و نظر به اینکه در طول سالها آموزش دانشگاهی رشتههای کتیبهخوانی (مخصوصاً خطوط کوفی) و سندخوانی را مرسوم کردهاید و دانشجویان متعددی در این مباحث از شما بهره بردهاند و خود مجموعههایی چند از آن گونه اسناد و مدارک را منتشر ساختهاید،
و نظر به اینکه در چند سال اخیر سفرهایی در سراسر ماوراءالنهر و ترکستان و بخشی از چین کرده و آثار و ابنیۀ باستانی آن قلمرو را به دید علمی نگریسته و مجموعهای از کتیبههای موجود در آن مناطق را بازرسی و تدوین کردهاید،
هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به جنابعالی اختصاص یافته است. اینک همراه این منشور، جایزهای که نمودار یکی از هنرهای والای ایرانی است به جنابعالی اهدا میشود و از درگاه پروردگار خواستار است که خدمات ارزشمند علمی و فرهنگی خود را در زمینۀ ایرانشناسی ادامه داده و همۀ مشتاقان را چه در میهن اسلامی و چه در سراسر قلمرو زبان فارسی از آثار دیگر خود بهرهور سازید.
بازرس عالی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی
ایرج افشار
رئیس هیئت مدیره
دکتر سیّد مصطفی محقق داماد
رئیس شورای تولیت
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
دکتر محمد فرهادی
به نقل از:
[پژوهشهای ایرانشناسی: ناموارۀ دکتر محمود افشار، جلد دوازدهم، به کوشش ایرج افشار با همکاری کریم اصفهانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۹، ص ۷۴۶-۷۴۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نامههای محمدعلی فروغی بهتازگی در انتشارات بنیاد موقوفات محمود افشار، به چاپ دوم رسیده است.
این کتاب به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان تدوین شده و پس از مقدمۀ مفصل گردآورندگان، ۱۳۰ نامه از فروغی، نخستین نخستوزیر دو شاه پهلوی به چاپ رسیده است.
نامههای مندرج در این کتاب که بهترتیب تاریخی تنظیم شدهاند بین سالهای ۱۲۸۸ تا ۱۳۲۱ نوشته شدهاند. در ایننامهها گذشته از مسائل خصوصی و خانوادگی، مسائل سیاسی و فرهنگی مختلفی مطرح شده است. مخاطب اکثر نامههای فروغی اشخاص مشهور عرصههای سیاست، علم، فرهنگ و دین بودهاند و از میان آنها میتوان به نام این افراد اشاره کرد: رضاشاه، محمدرضاشاه، عبدالحسین تیمورتاش، حسین علاء، مخبرالسلطنه، مستوفیالممالک، علی سهیلی، رجبعلی منصور، سید حسن تقیزاده، محمد قزوینی، آیتالله حائری یزدی، آیتالله ابوالقاسم کاشانی و محمود افشار؛ البته نام اشخاص خارجی سرشناسی مانند وینستون چرچیل، ژوزف استالین، آنتونی ایدن و ادوارد براون هم در میان مخاطبان نامهها دیده میشود.
خبرگزاری مهر:
http://mehrnews.com/x34hqd
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش دکتر محمد افشینوفایی، دکتر مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
مجموعۀ رسائل خواجه احمد کاسانی
این کتاب مجموعۀ سی و یک رساله از خواجه احمد کاسانی (۸۶۸-۹۴۹ق)، ملقّب به مخدوم اعظم، از مشایخ بزرگ صوفیه در ماوراءالنهر است که در موضوعات مختلف و متنوع نگارش یافته و درحقیقت دستورالعملهایی برای زندگی عامۀ مردم، متناسب با گرایشهای فرقۀ نقشبندیه و با رویکردی سهلگیرانه است. این رسائل بازنمایی روشن از ذهن و زبان صوفیۀ ماوراءالنهر در سدههای نهم و دهم هجری است.
[مجموعۀ رسائل خواجه احمد کاسانی، تصحیح و تحقیق دکتر محمد تقوی، دکتر عبدالله رادمرد، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از هجدهم فروردین تا یکم اردیبهشت، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
دیوان رشیدالدّین وطواط
از دیوان رشیدالدّین وطواط، شاعر سخندان و مشهور سدۀ پنجم و ششم هجری، دستنویسهای بسیاری باقی مانده و اشعار زیادی از او در سفینههای شعری و جنگها آمده است. این دیوان که دربردارندۀ قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیعبندها، ترکیببندها، رباعیات و ابیات پراکندۀ وطواط است، بر اساس بیست و هفت دستنویس (اقدم نسخ مورخ ۶۹۹ق است) و جُنگ فراهم آمده و در مقدمه زوایای مختلف زندگی و شعر این شاعر بررسی شده است.
[دیوان رشیدالدّین وطواط، تصحیح و تحقیق دکتر سارا سعیدی ورنوسفادرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از چهاردهم تا بیست و هشتم فروردینماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سیزدهبدر
در ایران باستان مراسم نوروز تا سیزده فروردین طول میکشید. روز سیزدهم در فضای آزاد ضیافتی بزرگ میدادند تا خاطر ارواح بزرگان و درگذشتگان را شاد کنند و سال نو را با دلی پاک و تطهیرشده از گناهان آغاز نمایند. به همین مناسبت امروز هم مردم پس از دوازده روز جشن و سرور و دید و بازدید و شرکت در مراسم نوروزی راهی صحرا میشوند تا خستگی این روزها را در میان سبزه و گاه در دامان طبیعت بیرون کنند.
در ابتدا این مراسم تنها برای برگزاری جشن و سرور و شادی نبوده بلکه بیشتر به جهت تزکیۀ نفس و نزدیکی به خدا و در حقیقت غلبه بر یأس و دشمنی و پلیدی بوده است و مردم با رفتن به بیرون شهر و انجام مراسم مذهبی در حقیقت خود را از همۀ آلودگیها و پلیدیها تطهیر کرده خانۀ دل را از کینه و دشمنی خانهتکانی میکردند و با خواندن دعا و اوراد بر تاریکی و دروغ و سیاهی پیروز میشدند.
در دربار هخامنشی در ابتدای نوروز دوازده ستون برپا میشده که روی هر یک نوعی از گیاه سبز میکردند و عقیده داشتند هر گیاهی که بالای ستونها بهتر سبز شود نشانۀ آن است که آن گیاه در آن سال محصول فراوانی دارد و این گیاهها را تا روز شانزدهم (مهر روز از فروردین) و یا به روایتی تا سیزدهم فروردین دور نمیریختند و سپس همۀ آنها را جمع کرده روز سیزدهم در جوی آب میریختند و مردم هم امروز روی همین رسم سبزیهایی را که در بشقاب یا دور کوزه سبز کرده و تا سیزده نگه داشتهاند در این روز همراه خود به صحرا برده در آب روان میریزند و فلسفۀ آن چنین است که ایرانیان باستان به اعتقاد خود سبزهها را روز سیزده به آناهیتا (ناهید)، فرشتۀ آب و تیر (تیشتری)، فرشتۀ باران و جویبارها هدیه میدادند تا سال نو سالی پربرکت و پرآب و باران باشد؛ به همین دلیل مردم ایران قدیم پس از انداختن سبزهها به آب دست به دعا برداشته و به درگاه آناهیتا نیایش میکردند چنانکه امروز هم برای نزول باران اوراد و ادعیۀ خاصی وجود دارد.
در ایران باستان در مراسم سیزده نوروز مطلقاً از نحس بودن سیزده اسمی نبوده و ایرانیان این مراسم را جزء آداب دینی خود انجام میدادند و نحوست عدد سیزده بعداً به آن راه یافته.
محمدجواد بهروزی
آینده، سال یازدهم، شمارۀ ۱-۳، ص ۳۳-۳۸
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بهار باز جهان را همیبیاراید
جمالِ چهرۀ بستان همیبیفزاید
بسان جلوهگران گوش و گردن گیتی
به گونهگونه جواهر همیبیاراید
سحابْ روی شکوفه همیبیفروزد
شمالْ جعد بنفشه همیبپیراید
یکی به کوه و به صحرا گلاب میریزد
یکی به باغ و به بستان عبیر میساید
بهار نایب رضوان شدهست، گرنه چرا
درِ خزاینِ فردوسِ عدْن بگشاید؟
گل است شاه و ریاحین همه سپاه ویند
چنین سپه را لابد چنان شهی باید
گل است آری شاه و به نام او اینک
ز خطبه کردن بلبل همینیاساید
دهان سوسن آزاده را به مدحت گل
زبان ده است و گر اَضعاف ده بُوَد شاید
گشاده نرگسْ چشمِ امید را همه شب
که صبح بردمد و گل جمال بنماید
گرفته لاله بـه کف جـام لعـل و مانده به پای
مگر به بزم خودش گل شراب فرماید
بنفشه پیش درافگنده سر مسخّروار
ز خطّ طاعت گل نیمخطوه نگراید
مگر منازع گل گشت ارغوان، ورنی
چرا سپهر تن او به خون بیالاید؟
گل ارچه هست قوی با سپاه خود هر روز
به پیش خدمت اخلاق شهریار آید
[دیوان رشیدالدّین وطواط، تصحیح و تحقیق دکتر سارا سعیدی ورنوسفادرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۳۰۱-۳۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
وطن من زبان فارسی است.
من هیچ وقت خارج از کار ایران نبودهام، چون تمام کارهای من با ایران ارتباط دارد. وطن بیش از آنچه خاک و دره و رود و کوه و ساختمان باشد واقعاً فرهنگ است. زبان فارسی، ادبیات فارسی، شعر فارسی و فرهنگ ایران به طور کلی، وطن من است و من هیچ وقت دور از این وطن نبودهام.
احسان یارشاطر
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یازدهم فروردینماه زادروز علی دشتی
علی دشتی تنگستانی
مشهورترین نویسندۀ ارزشمند قرن اخیر این ناحیه علی دشتی است. خاندان او از مردم اهرم تنگستاناند. در کربلا متولد شد و جوانی را در طلب علم در عتبات گذرانید. پس از آنکه به بوشهر بازگشت چون جویای دریای پهناوری بود، با سری پرشور به تهران آمد و توانست به میدان سیاست درافتد و به نیروی قلم پرهیجان و تازهپرداز به آوازه برسد و به مراکز قدرت و سیاست نزدیک شود. عاقبت وکیل و وزیر شد و نامی که میخواست یافت. بیگمان نامش در تاریخ ادبیات ماندگار خواهد ماند و در تاریخ سیاسی چند سطری به فعالیتهای او مصروف میشود.
در شرح زندگانی او دو رسالۀ مستقل میشناسم: یکی نوشتۀ ابراهیم خواجهنوری (از سلسلۀ بازیگران عصر طلایی) که دو سه بار طبع شده است و دیگر رسالهای است انتقادی به قلم استاد مرحوم غلامحسین مصاحب که در بحبوحۀ فعالیتهای سیاسی دشتی در سال ۱۳۲۴ به نام «شیخ علی دشتی» منتشر شد و سالهاست که کمیاب است.
سه رشته در نویسندگی او قابل تشخیص است: ۱) نویسندگی روزنامهای و سیاسی، ۲) نویسندگی داستانی و ترجمه، ۳) نویسندگی در زمینههای نقد ادبی. امضای مستعار دشتی «مجهول» بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۷۰۶-۷۱۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از هزارۀ سوم پ. م. در آسیای غربی دو عید رواج داشت: عید آفرینش که در اوایل پاییز و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این دو عید باستانی حتی تا اواسط هزارۀ نخست پ. م. در آسیای غربی وجود دارد و در واقع قدمت هر دو در این منطقه نشان داده میشود. در ایران نیز نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است. اما این به معنی وامگیری از بینالنهرین نیست. من بر آنم که فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از درۀ سند تا درۀ مدیترانه وجود داشته است.
هر قومی کیفیت ویژۀ خودش را دارد، ولی در این مجموعه وجوه مشترک هست. ازجمله مسئلۀ اعیاد آفرینش و مسئلۀ باززایی و خدای شهیدشونده که در هندوستان به صورت داستان رامایانه هست و در ایران به صورت داستان سیاوش باز مانده است. در ایران عید نوروزی در آغاز بهار بوده و عید نوروزی ما در بینالنهرین هم سابقه دارد. نوروز جشن عمومی منطقه بوده و وامگیری نیست. اگر توجه کنیم که بینالنهرین از طریق فلات ایران مسکون میشود ممکن است این سنت یکی از سنتهای کهن فلات ایران باشد که بعدها با کوچنشینیهای بومیان نجد ایران به بینالنهرین، در حدود هزارۀ پنجم پ. م. به بینالنهرین و غرب آسیا رفته. البته مدرک موثقی نداریم، ولی محتملاً از هزارۀ سوم پ. م. آیین نوروزی در بینالنهرین بوده؛ چون ما به کولت (آیین) دو ایزد زن و مرد از هزارۀ سوم در بینالنهرین میرسیم و این نشان میدهد که آیین مزبور مربوط به ایزد شهیدشونده و همسرش بوده.
«نوروز جشن باززایی»، مهرداد بهار
در:
از اسطوره تا تاریخ، مرداد بهار، نشر چشمه، ۱۳۷۶، ص ۳۳۹-۳۴۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation