کلیپ های الهام بخش و اندیشه ساز برای ایجاد یک زندگی پرمهر ؛ آیدی مدیر کانال: @zlife2
📕 قهوه سرد آقای نویسنده
📝 روزبه معین
به من می گفتن دیوونه،
ولی من دیوونه نیستم!
قضیه بر می گرده به چند سال پیش،بعد از اینکه مادرم فوت کرد واسه اینکه از خاطرات خونه خلاص بشم یه آپارتمان توی ساختمونی چند طبقه اجاره کردم،اما خیلی زود فهمیدم توی همسایگی ام یه مادر و پسر زندگی می کنن که از شانس من پسره هم اسم من بود!
مادرش هم دائم اون رو صدا می زد،لحن صداش طوری بود که حس می کردم مادرم داره صدام میزنه،
روزهای اول کلی کلافم می کرد اما بعدش سعی کردم از این اتفاق لذت ببرم، شروع کردم به جواب دادن.
مادرِ اون ور دیوار به پسرش می گفت شام حاضره،من این ور دیوار جواب می دادم الان میام،خیلی احمقانه بود اما خب من صداش رو واضح می شنیدم،فکر می کردم مادرمه!می گفت شال گردن چه رنگی واست ببافم،می گفتم آبی،حتی وقتی صبح ها بیدارش می کرد بهش التماس می کردم بذاره پنج دقیقه بیشتر بخوابم!
راستش من هیچ وقت پسرش رو ندیدم،فقط چند بار خودش رو یواشکی از پنجره دید زدم که می رفت بیرون،موهاش خاکستری بود،همیشه با کلی خرید بر می گشت.
یه بار هم جرأت کردم و واسش نامه نوشتم: من هم اسم پسر شما هستم و شما رو مثل مادرم دوست دارم.
تا اینکه یه روز داستان بدجور بیخ پیدا کرد،یکی از دوستام فهمید تو خونه دارم با خودم حرف می زنم،اونم دلسوزیش گل کرد و تا به خودم اومدم دیدم به زور بردنم بیمارستان روانی،می گفتن اسکیزوفرنی دارم!
توی تیمارستان کلی داروی حال به هم زن به خوردم دادن. واسم پرونده تشکیل دادن،خلاصه چند هفته ای بین بیمارهای اسکیزوفرنی زندگی می کردم که یکیشون فکر می کرد 'استیون اسپیلبرگ' شده،یکی دیگه هم فکر می کرد تونسته با روح 'بتهوون' ارتباط برقرار کنه،حالا این وسط من باید ثابت می کردم که فقط جواب زنِ همسایه رو می دادم،اما هر بار که داستان رو تعریف می کردم دکترها می گفتن همسایه ات اصلا کسی رو نداره،تنها زندگی می کنه!
دیگه کم کم داشت باورم می شد که دیوونه شدم!
تا اینکه یه روز زد به سرم و لباس دکتر رو پیچوندم و پوشیدم و از بیمارستان فرار کردم،صاف رفتم سراغ زنِ همسایه،اما از اون خونه رفته بود،فقط یه نامه واسم گذاشته بود که:
من هم شما رو مثل پسرم دوست دارم،پسرم اگه زنده بود،الان هم سن تو بود!
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
نسخه های زندگی 175
کلیپ:
💞 من یک زنم 💞
تقدیم به شما:
؛👇👇
؛
خداوند
به ما دو گوش داده است
و یک زبان...
یعنی:
بیش از آنکه صحبت کنیم
باید گوش بدهیم..
؛🔸🔹🔸
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🌀 داستان
💠 طوطی و بازرگان
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🌀 حسین جنّت مكان
پشت پرچینت
اگر بزم، اگر مهمانی ست
پشت پرچین من این سو
همه اش ویرانی ست
؛🍃🍂🍃
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من
زندانی ست
؛🍃🍂🍃
دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو
دیگر جا نیست
؛🍃🍂🍃
ابرها طرحی از اندام تو را
می سازند
که چنین آب و هوای غزلم
بارانی ست
؛🍃🍂🍃
شعر آنی ست که دور لب تو می گردد
شاعری لذت خوبی ست
که در لب خوانی ست
؛🍃🍂🍃
دوستت دارم اگر عشق
به آن سختی هاست
دوستم داشته باش
عشق به این آسانی ست !
نُسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
📘 مثنوی معنوی
📝 مولانا
حکایت مورچه و قلم
مورچهای کوچک دید که قلمی روی کاغذ حرکت میکند و نقشهای زیبا رسم میکند.
به مور دیگری گفت این قلم نقشهای زیبا و عجیبی رسم میکند.
نقشهایی که مانند گل یاسمن و سوسن است.
آن مور گفت: این کار قلم نیست،
فاعل اصلی انگشتان هستند که قلم را به نگارش وا میدارند.
مور سوم گفت: نه فاعل اصلی انگشت نیست؛ بلکه بازو است. زیرا انگشت از نیروی بازو کمک میگیرد.
مورچهها همچنان بحث و گفتگو میکردند و بحث به بالا و بالاتر کشیده شد.
هر مورچه نظر عالمانهتری میداد تا اینکه مساله به بزرگ مورچگان رسید.
او بسیار دانا و باهوش بود گفت: این هنر از عالم مادی صورت و ظاهر نیست. این کار عقل است. تن مادی انسان با آمدن خواب و مرگ بی هوش و بیخبر میشود. تن لباس است. این نقشها را عقل آن مرد رسم میکند.
ومولوی در ادامه داستان میگوید:
آن مورچه عاقل هم، حقیقت را نمیدانست. عقل بدون خواست خداوند مثل سنگ است..
کانال نسخه های زندگی🔰
☄ @zlife ☄
🌷🌷🌷
✴️گمان نکن دل همه مثل خودت بی نهایت محبت را در خود جای می دهد.
خیلی ها از یک حد بیشتر ظرفیت محبت ندارند.
محبت زیادی اینجور آدم های کم ظرفیت را خراب می کند.
☢گاهی اگر می بینی بعضی آدم ها با همه خوبی هایی که در حقشان می کنی باز ترکت می کنند و می روند
به خودت شک نکن
دلیل رفتن آنها نقص و کاستی تو نیست!
☢آنها می روند نه به این خاطر که دلایل ماندنشان نسبت به قبل کمتر شده
بلکه به این دلیل دیوانه وار کوچ می کنند و ژست خداحافظی می گیرند
که تحمل حجم بالای محبت و عشق تو را ندارند.
✴️او که رفتنی است بگذار برود.
☢مطمئن باش لیاقت تو را نداشت.
✴️و تو همچنان به خوب بودنت ادامه بده
@onemosbatfaz
ضمن آرزوی افزایش روحیه قدردانی و سپاسگزاری برای همه همراهان نسخه های زندگی، ویدیوی شماره 174 با عنوان:
صندلی شکرگزاری
به شما تقدیم می گردد:👇
؛
🎼 موسیقی
🔸نام آهنگ: کوچه ها
🔹خواننده: فرهاد مهراد
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🌀لکه ها را بشویید..
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت و گِلی شد.
و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود..
ولی نشد...
بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت :
"این لباس چِرک مُرده شده!"
گفت :
"بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛
باید تا زنده اند پاک شوند "
چرک مُرده شد،
و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت..
بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید..
حواست که نباشد لکه می شود؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری ، می شود چرک..
به قول صاحب خشکشویی:
"لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد"
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
کفشی که به پای یکی اندازه است، پای دیگری را میزند. دستورالعملی برای زندگی وجود ندارد که مناسب همه کس باشد..
"کارل یونگ"
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
متفاوت بودن
اهمیتی ندارد
وقتی به دردبخور نباشی..
؛🔹🔸🔹
کانال نسخه های زندگی
☄️ @zlife ☄️
مطالعه کتاب های خوب،
همچون کلنگی است
که بوسیله آن میتوانیم
به تخریب دیوار نادانی خویش
بپردازیم.
؛🔸🔹🔸
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
ویدیوی کوتاه:
⛓ من یک زنم ⛓
به راستی
زن بودن کارمشکلی است..
نسخه های زندگی:
💠 @zlife
https://telegram.me/joinchat/CElO3TwGd1NRSWdm_zAi7Q
🎼 موسیقی بیکلام
موسیقی متن کلیپ
"من یک زنم"
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
📕شاعری با یک پرنده آبی
📝چارلز بوکوفسکی
زمستان بود.
جان می کندم در نیویورک نویسنده شوم.
سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم.
فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم"
و خدای من!
مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را می جویدم و راست می افتاد توی معده ام. معده ام می گفت: متشکرم! متشکرم! متشکرم!
مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم می زدم که سرو کله ی دو نفر پیدا شد.
یکیشان به آن یکی گفت: خدای بزرگ!
طرف مقابل پرسید: چه شده؟
اولی گفت: آن یارو را دیدی چه وحشتناک ذرّت میخورد؟
بعد از آن حرف، دیگر از خوردن ذرّت ها لذت نبردم.
به خودم گفتم: منظورش از وحشتناک چه بود؟!!
من که توی بهشت سیر می کنم..
🔸گاهی به همین راحتی با یک کلمه، یک جمله، یک نیشخند یا حالتی از یک چهره می توانیم مردم را از بهشت خودشان بیرون بکشیم و این واقعاً بی رحمانه ترین کاری ست که انجام می دهیم!!!
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🍂انفرادی شده
🍂سلول به سلول تنم
🍂خود من در خود من
🍂در خود من
🍂زندانی ست..
"حسین جنّت مكان"
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
يقين است كه رفتار حكيمانه
یا وضع جاهلانه
همچون بيماری ازشخصی به
شخص ديگر سرايت میكند؛
پس لازم است كه مردمان
مراقب انتخاب همنشينان خود باشند.
"ويليام شكسپير"
نُسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🍃انسان ها
🍂فقط در یک چیز
🍃مشترکند:
🍂متفاوت بودن!
📝"رابرت زند"
نُسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
.. و رهایی ازاین زندان فقط با عشق میسر است..
یک نیروی مقتدر، بالاتراز عقل مصلحتپرست باید که در عمق فطرت من انسان، من را منفجر کند و از درون، علیه خویشتنم، مرا بشوراند..
"دکترعلی شریعتی"
☄️ @zlife ☄️
🌀 صندلی شُکرگزاری
؛🔸🔹🔸
شما هرچند وقت یکبار
روی صندلی شکرگزاری می نشینید؟!!
کانال نسخه های زندگی:
💠 @zlife
https://telegram.me/joinchat/CElO3TwGd1NRSWdm_zAi7Q
💠 آفرینش فراوانی
اگر می خواهید زمان حال خود را تحسین نموده، شکرگزار خداوند باشید و به فراوانی های بیشتری دست پیدا کنید:
🔸فهرستی از تمام چیزها و امکانات کوچک و بزرگ که دراختیار شماست تهیه کنید.
🔹تصور کنید اگر تمام آنچه اکنون دارید را از دست میدادید درچه شرایطی قرار می گرفتید؟
🔸هرروز فهرستی از همه چیزهای بزرگ و کوچکی که دارید و به خاطر آنها باید سپاسگزار باشید تهیه کنید و درتمام مدت روز نسبت به این امور آگاه بمانید.
🔹به آنها که نسبت به شما کمتر شانس کمتری داشته اند کمک کنید.
🔸به خاطر اینکه امکان یاری رساندن به دیگران را دارید، از خداوند سپاسگزار باشید.
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
💠 جبران خلیل جبران:
🔻شما می توانید
🔺بانگ طبل را مهار کنید
🔻و سیمهای گیتار را
🔺باز کنید
🔻ولی کدامیک از فرزندان آدم
🔺خواهد توانست
🔻چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟
کانال نسخه های زندگی:
☄ @zlife
من ترسم از گرگها نیست ،
میدانم کارشان دریدن است ؛
اما با ماهیت «روباهها» چه کنم
وقتی مدام لباس عوض میکنند..
؛🔹🔸🔹
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🎼 موسیقی
سبک کلاسیک (دهه 30)
نام ترانه: خیالی
خواننده: داریوش رفیعی
؛🔸🔹🔸
کانال نسخه های زندگی
☄️ @zlife ☄️
⭕️ حق انتخاب
📘 داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
📝 آرش حجازی
در زندگی، سرانجام لحظه ای می رسد که حق انتخاب از آدم گرفته می شود.
همان طور که در آغاز زندگی، هیچ کس حق انتخاب ندارد. کودک حق ندارد پدر و مادرش را انتخاب کند،
یا جنسش را، یا ملیتش را، یا طبقه اش را..
اما در دوره ی کوتاهی از زندگی، به او حق انتخاب داده می شود.
در اوج شکوفایی جوانی.
بین پانزده تا سی سالگی، یعنی درست زمانی که آدم اصلا شعور انتخاب ندارد.
و بعد دوباره حق انتخاب را از او می گیرند. هرجا می توانستی انتخاب بکنی، کرده ای. و هر بار نتیجه ی انتخابت بدتر شد.
اگر دیگران برایت انتخاب کرده بودند، از خودت دلخوری نداشتی. می گفتی تقصیر مادر است، و پدرت که پزشک بود،و دولت که برای جوانان فضای کار ایجاد نمی کرد، وجامعه که برای آینده جوانان هیچ برنامه ای نداشت.
اما تو می دانی که این طوری هم غمگین می شدی، هر چند می توانستی تقصیرها را به گردن کسی بیندازی و حالا نمی توانی، و این، بار مسئولیت سنگینی بر دوشت می گذارد.
کانال نسخه های زندگی🔰
☄️ @zlife ☄️