xatt4 | Unsorted

Telegram-канал xatt4 - چهار خطی

2829

رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

Subscribe to a channel

چهار خطی

خون تاختن: سابقهٔ قدیم یک عبارت فارسی

ما در مقاله‌ای که دربارهٔ منشأ کهن بعضی عبارات و ترکیبات فارسی نوشته‌ایم خواسته‌ایم بگوییم که عباراتی (نه مفرداتی که چیزی است عادی) در فارسی هست که ریشه‌های هندی‌واروپایی یا هندی‌وایرانی دارند یا لااقل تا ایرانیِ باستان (یعنی تا زبانهای اوستایی و فارسی باستان) می‌توان پی آنها را جست. به مرور دو سه ذیل بر آن مقاله در این یادداشتها نوشته شد. این یادداشت ذیلی دیگر است.

تاختن، که فعل متعدی از تختن است (و تختن قرنهاست که منسوخ شده)، از کاربردهای رایجش آن بوده که با مایعات به کار رود: آب تاختن، خوی تاختن، اشک تاختن، و جز اینها. مخصوصاً تاختن و تختنِ آب بسیار رایج بوده و در اوستا نیز شواهد معتنابه دارد. نباید تصور کرد که کاربرد این فعل با این کلمات از شمار استعاره و مثلاً از جهت مقایسه با دویدن اسب است. این خیال، اگر هم در ذهن کسی پیدا شده باشد، از روی استعمال امروزی این فعل است و بکلی باطل است. گداختن، که از یک پیشوند و همان فعل تاختن ساخته شده، معنایش (در کاربرد لازم آن) در اصل روان شدن آبها به این سو و آن سو بوده است و ذوب شدن معنای ثانوی آن است که در وهلهٔ اول در مورد برف به کار می‌رفته است.

حال می‌گوییم که خون تاختن نیز از آن شمار است. ما در گذشته شاهدی از این تعبیر در فارسی نمی‌شناختیم و در مقالهٔ سابق‌الذکر به همین سبب از آن ذکری نکردیم. دوست گرامی، آقای دکتر بابک سلمانی، به این شاهد از رباعیّات عطار دلالت فرمودند:

دوش از بر خویش سرنگونم می‌تاخت
تیغی به کف آورده برونم می‌تاخت
چون خون دلم ز حد برون قوت کرد
بر خویش زدم تیغ که خونم می‌تاخت

حال این را می‌توان سنجید با این عبارت اوستایی:
vohunīm ... tācayeinti

یعنی "خون می‌تازند" که به عین لفظ اصل همین تعبیر فارسی است. کلمهٔ مرکب
tacat.vohunī,
که در لفظ معنای "خون‌تاز" دارد (مثلاً در مورد زخمی که از آن خون می‌آید)، بیان دیگری است از همان معنی.
آقای آنتونیو پاناینو، دانشمند ایتالیایی، معادل این کلمهٔ مرکب را در زبان پشتو نیز متذکر شده‌اند و آن wind'ay است از اصل
wahuni-taka
به معنای "خون‌دماغ شدن" (در اصل یعنی تختنِ خون).

باری این نیز تعبیری دیگر بود با سابقه‌ای سه‌هزارساله. اگر در متون هندی یا دیگر زبانهای هندی‌واروپایی نیز چنین تعبیری با همین الفاظ بیان شده باشد، سابقهٔ آن را می‌توان در گذشته‌های دورتر نیز جست.

Читать полностью…

چهار خطی

▫️یادداشت توضیحی در مورد مقالۀ‌ «رباعیات اسیر در دیوان خاقانی»

دوست گرامی جناب حسین شهرابی توضیح ارزشمند زیر را در مورد رباعی منحول زیر در دیوان خاقانی (چاپ لکهنو) در اختیار بنده قرار داده‌اند:
نزدیک تو آن مَه و تو دور ای خاقانی
غائب شده در عین حضور ای خاقانی
بر اوج ظهور است مَه من، لیکن
مخفی است ز شدّت ظهور ای خاقانی

در مقاله‌تان، «رباعیات اسیر شهرستانی در دیوان خاقانی»، اشاره کرده بودید که سراینده‌ی رباعی «نزدیک تو آن مه، الخ» معلوم نیست. در کتاب برگزیده‌ای از پارسی‌سرایان کشمیر (ص24) شاعر این رباعی یعقوب صرفی معرفی شده است (به صرفی کشمیری هم معروف است). متأسفانه به علت ناخوش‌احوالی نتوانستم چند رباعی دیگر صرفی را که در آن کتاب آمده با رباعیات موجود در چاپ هند از دیوان خاقانی تطبیق بدهم و ببینم آیا باز هم چیز دیگری از او به سرقت رفته یا خیر.

از یادآوری ایشان بسیار ممنونم. سایر رباعیات صرفی کشمیری را با دیوان خاقانی چاپ لکهنو مقایسه کردم، مورد مشترک دیگری نبود.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️غیاث‌الدین محمد رشیدی طاب ثراه فرماید
آن ترک پری‌چهره که باغ دلم اوست
آرام‌گهِ سینه و راغ دلم اوست
گفتی بنشانش که به پایْ استاده‌ست
چونش بنشانم که چراغ دلم اوست

منبع: دستنویس شمارۀ ۲۶۶۷ کتابخانۀ لاله‌لی، کتابت در ۷۲۷ ق، برگ ۱۵۴ر
‏..
اصل نسخه، کتاب شرح قسطاس در منطق اثر شمس‌الدین محمد سمرقندی (د. ۷۲۲ ق) است و نسخۀ مذکور اندکی بعد از مرگ مؤلف بر دست محمد بن عبدالله بن محمود (ساکن نیشابور) کتابت شده است. ثبت رباعی بالا چند سالی بعد از کتابت نسخه و پس از قتل غیاث‌الدین فرزند رشیدالدین همدانی در ۷۳۶ ق صورت گرفته است.

این رباعی با ردیف «دل ماست» به اسم بهاءالدین صاحب‌دیوان (روضةالناظر، ۲۳۵پ)، و با ردیف «دلم اوست» به نام مهستی گنجوی (خاتمۀ لمعةالسراج، ۱۲۷ر)، عمادالدین شیرازی (جُنگ اسکندر میرزا، ۲۸۵پ) و عمادالدین اکرم کرمانی (سفینۀ اشعار ۵۳۱۹ کتابخانۀ ملک، ۶۱۴) دیده شده است.
(با تشکر از احسان آسایش بابت معرفی این نسخه)
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

مه را اثری به روی او می‌ماند
چیزیش بدان فرشته‌خو می‌ماند
نی، نی، غلطم! مه ز کجا او ز کجا!
جـان برخی ِ او ، بدو خود او می‌ماند!

#مولانا_قطب‌الدین_عتیقی

▫️منبع: خلاصه‌الاشعار فی‌الرباعیات، ابوالمجد محمد تبریزی، ۷۲۱ ه.ق

این رباعی که در نزهه‌المجالس به نام سید اشرف و در مونس‌الاحرار بدون نام سراینده نقل شده؛ در دیوان شمس نیز وارد شده است.

#مهدی_دهقان
@parniyan7rang

Читать полностью…

چهار خطی

استره و شکم

اُستُره، تیغ دلاکی است که هنوز هم در سلمانی‌ها کاربُرد دارد. شکل استره، چنان است که مثل چاقوی ضامن‌دار تیغه‌اش در دسته جمع می‌شود. جمع شدن تیغۀ استره، در تخیّل شاعران قدیم ما، تداعی‌گرِ فرو رفتن تیغ در شکم بوده است. در چند رباعی‌کهن دیده‌ام که با این تصویر مضمون ساخته‌اند:

زلفی که همی‌نهاد سر در قدمش
بسترد که بُد جای دلم پیچ و خمش
آن‌کس‌که نهاد استره بر فرق سرش
چون استره بینما سر اندر شکمش!
(جمال اصفهانی، دستنویس ملک، ۱۸۹)

ای دست روان چو شانه بر سرهایت
خواهم که چو سنگ تا ببوسم پایت
سَرْ استره را در شکمش نِهْ، مویی
اَرْ هیچ سری کم کند از سودایت
(عتیقی تبریزی، ۷۵۶)

خصم تو که بر سرِ سنان باد سرش
در دست اجل موی‌کشان باد سرش
گر یک سرِ موی از سرِ تو کم خواهد
چون استره در شکم نهان باد سرش
(ابن یمین، ۶۷۶)

لغت استره را در سامانۀ دادگان فرهنگستان جست‌وجو کردم، شواهد زیر را از میان انبوه شواهد آن یافتم که نمایشگر همین تصویر است:
زودش به‌سانِ استره سر در شکم نهد
در عهد تو هرآن‌که به مویی گزند کرد
(کمال اسماعیل، ۳۱۲)

مکن چو استره تیزی و موی بر آن دَم
که هم تو را به شکم بازگردد آن تیزی
(فرج بعد از شدت، ۲: ۷۹۸)

برمثالِ استره سر در شکم پنهان کند
روزگار آن را که جوید نقص یک‌تا موی تو
(ابن یمین، ۵۰۲)

باد دایم سر نهاده در شکم چون استره
هرکه موی بندگانت را ز سر نقصان کند
(ابن یمین، ۵۶)

تیز شد استره و باز فرو رفت به خود
گفت با خویش که مویی ز سرش نتوان کاست
(سلمان ساوجی، ۳۲)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️یادداشتی بر یادداشت
فاضل ارجمند جناب دکتر سالمیان در مورد این غزل نجم رازی یادداشت سودمندی برای من فرستاده‌اند که با اجازۀ ایشان برای استفادۀ مخاطبان این صفحه بازنشر می‌شود. این نکته را بیفزایم که غزل در دیوان نزاری تنها به اعتبار یک نسخه (بریتانیا 1) آمده که خالی از اغلاط نیست و برخی از اغلاط آن را مرحوم مصفا به اصلاح آورده‌اند. در این نسخه چنان‌که در مقدمۀ دیوان آمده، اشعار دیگران (از جمله همام تبریزی) هم یافت می‌شود.

Читать полностью…

چهار خطی

رفتم بَرِ اسب تا به جرمش بکُشم
گفتا که نخست بشنو این عذر خوشم
من گاوِ زمینم که جهان بردارم
نه چرخِ چهارمم که خورشید کِشم

شاها، ادبی کن فلک بدخو را
کو چشم رسانید رخِ نیکو را
گر گوی گنه کرد، بزن چوگانش
ور اسب خطا کرد، به من بخش او را

دو رباعی بالا در صفحات آخر دستنویس لمعه‌السراج ( کتابت ۶۹۵ هـ.ق ) به نام #مهستی و #مجد_همگر نقل شده‌اند. رباعی اول که به نام مهستی آمده، با سبک سخن مهستی همخوانی ندارد و در هیچ منبع دیگری به نام مهستی نیست. علاوه بر آن محتوای رباعی برای خواننده نامفهوم و مبهم است. رباعی دوم نیز در دیوان مجد همگر دیده نمی‌شود. در انتساب این دو رباعی به شعرای یاد شده تردید جدی داشتم تا اینکه در تاریخ گزیده ( تالیف ۷۳۰ هـ.ق ) پاسخی درخور به تردید خویش یافتم. به نوشته حمداله مستوفی در تاریخ گزیده این دو رباعی سروده #امیر_معزی است:

«سلطان سنجر در میدان، گوی باختی؛ اسبِ سلطان خطا کرد. معزّی گفت:

شاها، ادبی کن فَرَسِ بدخو را
کآسیب رسانید رخِ نیکو را
گر گوی خطا کرد، به چوگانش زن
ور اسب خطا کرد، به من بخش او را

سلطان اسب به معزّی بخشید. بر اسب سوار شد و گفت:

رفتم بَرِ اسب تا به‌زارش بکُشم
گفتا که نخست بشنو این عذر خوشم
نه گاوِ زمینم [۱] که جهان برگیرم
نه چرخِ چهارمم [۲] که خورشید کِشم»

نوشته مستوفی علاوه بر اینکه ابهام متن رباعی‌ها را برطرف می‌کند بلکه ظرائف و زیبایی ادبی و معنوی رباعی‌ها را آشکار می‌سازد. رباعی اول در نسخه‌های دیوان امیر معزی نیز آمده است.

[۱] به باور پیشینیان زمین بر شاخ گاو است.
[۲] آسمان چهارم، فلک خورشید است.

#مهدی_دهقان
@parniyan7rang

Читать полностью…

چهار خطی

* پدرم روضۀ رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا باغ جهان را به جوی نفروشم
ضبط مشهور: ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم در مصراع دوم، بر خلاف نیساری (فقط در دست‌نویس مورخ 875ق مرکزی تهران آمده که نیساری در نسخه بدلها بدان اشاره کرده است) حتی در نسخه بدلهای خانلری هم نیست. قزوینی هم گفته: «بعضی نسخ دیگر به طبق مشهور: ناخلف باشم اگر من» و فقط با عنایت به نسخ متأخر وارد تصحیح سایه شده است.
دکتر حمیدیان در شرح شوق، ذیل بیت حافظ با ضبط: من چرا باغ جهان ...، بیتی از ظهیر فاریابی آمده:
ز حرص زر چو شهان نام نیک بفروشند
منم که ملک جهان را به نیم جو نخرم
و افزوده‌اند: «بیت حافظ، به نظر این نگارنده بیشتر تحت تأثیر خواجوست:
همچو خواجو دو جهان بی تو به یک جو نخرم
وز تو مویی به همه ملک جهان نفروشم
لخت دوم خواجو خود متأثر از سعدی به نظر می‌رسد: ... که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم» (ص 3259).
(البته جناب خرمشاهی نیز در حافظ‌نامه (ص967) به تأثیرپذیری حافظ از بیت ظهیر و بیتی دیگر از خواجو: ما را به جهان اگر به یک جو نخرند/ ما ملک جهان را به جوی نستانیم؛ اشاره کرده‌اند).
حمیدیان، «ناخلف باشم اگر» را که ابتهاج برای این بیت برگزیده به دلیل متأخر بودن نسخی که حاوی این ضبط هستند، صحیح ندانسته است.
طبق سابقه‌ای که جناب حمیدیان ازین مضمون آورده‌اند:
ظهیر: ملک جهان را به نیم جو نمی‌خرد
سعدی: مویی از معشوق را در قبال عالم هم نمی‌فروشد
خواجو: بدون معشوق، دو جهان را به یک جو نمی‌خرد و موی معشوق را در برابر جهان هم نمی‌فروشد
و حافظ: ملک جهان را به جوی می‌فروشد
می‌افزایم: نسخۀ کتابخانۀ سیدهاشم علی سبزپوش در گورکهپور هند مورخ 824ق که نذیر احمد با بهره‌مندی از آن، اولین تصحیح خویش از دیوان حافظ را به انجام رسانید، همان ضبط مشهور: ناخلف باشم ... را دارد (ص 360) که نشان می‌دهد در نسخ نه چندان متأخر نیز ضبط ناخلف ثبت شده است.
اما:
طبق آنچه در حواشیِ نسخۀ ش 3674 کتابخانۀ چستربیتی آمده، روزبهان بقلی (606ق) رباعی زیر را سروده است:
آن مرد نیم که سور با ساز خرم
جنات نعیم و حور پر ناز خرم
آدم که خلف بود به گندم بفروخت
من ناخلفم گر به جوی باز خرم
در حواشی این دست‌نویس که حاوی رسالاتی به زبان عربی است رباعیاتی دیگر نیز آمده و تواریخ 711ق و 714ق دارد. 1
شاید ضبط کلمات در بیت اول با آنچه من فهمیده و خوانده‌ام متفاوت باشد؛ اما بیت دوم این رباعی، نشان می‌دهد چه بسا حافظ، آن را خوانده و با ایجاد تفاوتی ظریف، در سرایش بیت مشهور خویش با ضبط ناخلف از آن سود جسته باشد. «خلف» و «ناخلف» در دو شعرِ روزبهان و حافظ، واژگان کلیدی‌اند که به همراه لغات دیگری چون جنات نعیم (روضۀ رضوان)، آدم (پدر)، گندم، جو و فروختن، در دو بیت مشترک‌اند. لذا، حافظ، بیش از آنکه در سرایش بیت مورد نظر، به ابیات شاعران نامبرده توجهی کرده باشد، مرهون رباعی روزبهان است. نیز بسیار محتمل است که ضبط هر دو مصراع و تفاوت آن، حاصل تغییراتی باشد که خود حافظ در بیت خویش داده است.
——————————————
1-مطالع رباعیات موجود در دست‌نویس چستربیتی:
آن نقطه که در جهان نهانست تویی
آن فرد که بر سر زبانست تویی

*
ناگه سحری عزم سفر سازم و رو
وز درج صدف دُر به در اندازم و رو
شبیه این رباعی به ابن سینا منسوب شده است؛ رک: اشعار نویافتۀ ابن سینا، سهیل یاری گلدره، کتاب ماه ش82، ص 43.
*
ناگاه یکی شعبده برسازم زو
خود را به حریم کعبه اندازم زو
*
برگ 211
[هنگام سحرکه] وقت رازست مخسپ
حق هر سحری بنده نوازست مخسپ
وله
... زو نقش چگل میخواهد؟
چیزی که نه آبست و نه گل میخواهد
بسیار ز دیده خون بباید بارید
تا کار چنان شود که دل میخواهد
این رباعی در ص ۲۹۲ جنگ رباعی با استناد به نزهةالمجالس آمده و در دیوان اخسیکتی به تصحیح خوانساری موجود نیست:
دل وصلت آن شمع چگل میخواهد
کو روز و شبش خوار و خجل میخواهد
بس خون که ز دیدگان بباید پالود
تا کار چنان شود که دل میخواهد
جناب میرافضلی در ص ۳۰۷ یادداشتها گفته‌اند که در ص ۲۴۶ قمر اصفهانی و ص ۹۳۲ کمال اصفهانی همین ردیف و قافیه آمده و مصراع چهارم هر سه رباعی یکی است.
می‌افزایم: رباعی ناشناس نوشته شده در نسخۀ چستربیتی، چه بسا ضبطی دیگر از رباعی اثیر اخسیکتی و متعلق به او باشد.
*
لروزبهان قدّس الله سره
عشق تو گرفته‌ست سر آستیم
(شرح احوال و اشعار، ص ۱۵۳)
*
وله
آن مرد نیم کی سور ناساز خرم
جنات نعیم و حور پر ناز خرم
*
................................... آزمایش شده‌ای؟
پس دم به دم از غیب نمایش شده‌ای؟
*
اوحد کرمانی فرماید
[با بد]خویی خاک نیرزد نیکی
دانستن بد ز خود به از صد نیکی
(با اندکی تفاوت: دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ص 185)
*
ایضاً له
تا معترفی به زشت‌خویی نیکی
تا عیب کس دگر نجویی نیکی
(نزهة‌المجالس، ذیل اوحد کرمانی ص 149؛ نیز دیوان رباعیات، ص 198 با تفاوت در مصراع سوم)
*
/channel/gahnameyeadabi

Читать полностью…

چهار خطی

تأملی در یک رباعی نزهة‌ المجالس


ای پرّ مگس پردۀ شکّر کرده
لالایی حاجبانت عنبر کرده
لعل از حسد لب تو ای آب حیات
در سنگ نشسته خاک بر سر کرده.

پرسشی مطرح شده است که آیا در مصرع اول، آن‌طور که در نزهة‌ المجالس آمده، پروَز بخوانیم یا ضبط سفینهٔ رباعیات استانبول را درست بدانیم: پرده (۱).

حضرت آقای میرافضلی نوشته‌اند:
«در اینجا یک دو راهی عجیب وجود دارد. هر دو کلمه در هر دو نسخه از حمایت متنی و شواهد بیرونی برخوردارند. به نظر می‌رسد مصراع اول این رباعی در خور تأمل و بررسی بیشتر است».

در تقویت ضبط «ای پرّ مگس پردۀ شکّر کرده» نکاتی به نظرم می‌رسد که عرض می‌کنم:

۱. در مصرع دوم: «لالایی حاجبانت عنبر کرده»، حاجب ایهام دارد (ابرو و پرده‌دار). ضبط پرده، در مصرع اول، ایهام تناسب میان حاجب و پرده را در بیت برقرار می‌دارد.

۲.در بیت اول شبکهٔ تناسبات برمبنای مناسبات عوالم برده‌داری و مضمون‌سازی با نام عام غلامان شکل گرفته است:  عنبر و شکر (این یادداشت را ملاحظه بفرمایید) از نام‌های عام غلامان بوده‌اند. لالا و حاجب هم به این شبکه مرتبط‌اند (۲).

پرده در کتابت قدیم، بیشتر، و نه همیشه، به شکل برده (با یک نقطه زیر ب) نوشته می‌شد (البته در نسخهٔ سفینهٔ رباعیات استانبول که کتابتش قدری متأخر است، با سه نقطه نوشته شده است). یعنی گاهی برده می‌نوشتند و پرده می‌خواندند و شاعران گاهی از این امکان خط برای مضمون‌پردازی و صنعتگری استفاده می‌کردند (۳).
به‌هرروی، اگر این حدسم درست باشد، برده/ پرده زنجیرهٔ تناسبات با نام غلامان را تکمیل می‌کند. می‌دانیم که بازی و تناسب‌سازی با نام‌های عام غلامان و بردگان مورد توجه شاعران قدیم بوده است.

۳.دوست عزیز حضرت آقای جلیل طاهری این بیت مناسب و خوب خاقانی را شاهد آورده‌اند:

بر شکّرت از پرّ مگس پرده چه سازی
ای من مگس آن شکرستان که تو داری (۴).

در این موضوع این ابیات خاقانی هم مفید و روشنگر است:
چون پرّ مگس خط تو بر لب
بر گل خط انگبین نویسد (۵).
و
گفتم به دل ار چو نی ببرّندم سر
ننشینم تا نخایم آن شکّر تر
پیش شکر از پر مگس ساخت سپر
گفت ار مگسی برننشینی به شکر (۶).

خاقانی رنگ پر مگس را هم مشخص کرده که با رنگ خط معشوق در سنت شعر فارسی(سبز و بنفشه‌گون) همخوان است:

گویی که خرمگس پرد از خان عنکبوت
بر پرّ سبزرنگ غبیرا برافکند (۷).
و
از سر تیغش که هست سبز چو پرّ مگس
کرکس گردون ز هول شاه‌پر انداخته(۸).
و
زان تیغ کو بنفش‌تر است از پر مگس
منقار کرکسان فلک میهمان اوست (۹)


پانوشت
۱.میرافضلی، سیدعلی، «تصحیح یک رباعی نزهة المجالس و چند نکته»،کانال تلگرامی چهارخطی؛ همو، «پرده و پر مگس؛ پروز و خط»، همان.
۲. برای لالا مثلا این بیت :
روز و شب را که به اصل از حبش و روم آرند
پیش خاتون عرب جوهر و لالا بینند ( دیوان خاقانی، ص۸۶)۰

دربارهٔ حاجب و ربط آن به مناسبات خدمتگری و نام‌های عام، برای نمونه این بیت خواجوی کرمانی:
ترکی تو و خال عنبرینت حبشی
بدری تو و حاجب تو پیوسته هلال (دیوان خواجو، ص۵۴۳).

همه کار کرده خواجو در این بیت کوتاه:
تناظر هلال و بدر که نام عام خادمان هم بودند، ایهام حاجب (ابرو و پرده‌دار) و مهر خاتمت کار با پیوسته (مدام و هم ملایم با ابرو).  بیفزایید تقابل میان ترک و حبشی و تناسب میان حبشی و مناسبات غلامان و ایهام تناسب عنبر با حاجب (ابرو/ پرده‌دار).
و باز در همین زمینه این بیت خواجو:
مرجان تو پرده‌دار لؤلؤ
ریحان تو خادم گلستان(دیوان خواجو، تصحیح سهیلی، ص۷۴۹).
۳.جلالی، علی و منوچهر فروزنده فرد، «ملاحظات ویرایش متون کهن با توجه به ”هنرسازه‌“ای بدیعی»، فنون ادبی، دانشگاه اصفهان، س١٠، ش٣ (پیاپی ٢۴)، مهر ۱۳۹۷، صص٩٧-١١۴.
۴.دیوان خاقانی، تصحیح دکتر سجادی، ص۶۷۹.
۵.همان، ص۵۹۴.
۶.همان، ص۷۲۱.
۷.همان،  ص۱۳۴.
۸.همان، ص۵۱۹.
۹.همان، ص۷۴.
/channel/n00re30yah

Читать полностью…

چهار خطی

‏,,

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

حکایت مشاعره سنجر سلجوقی

در کتابخانۀ ایاصوفیای استانبول، دستنویس کتابی چنددانشی به نام «صحایف اللطایف» موجود است (نسخۀ شمارۀ ۴۱۳۰) که علی ریاضی نگاشته ست. نسخه به محمد بن مرادخان مشهور به سلطان محمد فاتح (۸۵۵-۸۸۶ ق) تقدیم شده، بنابراین، مؤلف در اواسط قرن نهم در آناتولی می‌زیسته است. نویسنده در شرح حال سلطان سنجر سلجوقی آورده است (برگ ۱۴۱پ):

«از شعرا، معزّی و انوری و رشید وطواط و ادیب صابر و عبدالواسع جبلی ملازم او بودند و سلطان چنان خوش طبع بود که پیوسته با ایشان مشاعره کردی و در اکثر غالب آمدی. از جمله، شب عیدی سلطان با شعرا بر بام قصر به دیدن ماه برآمده بود. ناگاه ماه پیدا شد. فرمود که هر یک مصرعی جهت هلال بگویند.
انوری گفت:
این نیم قدح که بر لب این طاس است
رشید گفت:
گویی به‌درست پارۀ الماس است
ادیب گفت:
شکل مه نو راست چو کژکارد بود
سلطان گفت:
نی نی غلطی کشت بقا را داس است».

ما می‌دانیم که رشید وطواط به دربار سنجر راه نداشت و سی سال ملازم رقیب او سلطان اتسز خوارزمشاه بود و در قضیۀ فتح قلعۀ هزاراسپ، در پاسخ رباعی انوری، رباعیی از درون قلعه انشاد کرد که موجب خشم سنجر شد و سوگند خورد اگر بر او دست یابد، به دوپاره‌اش کند (رک. تاریخ گزیده، ۴۸۳).
فارغ از ساختگی بودن این حکایت خاص، چنین مشاعره‌ها یا بدیهه‌سرایی‌ها در دربار سلاطین و بین شعرای دربار زیاد اتفاق می‌افتاده است. حکایت فوق، در شکل مصراع‌گویی‌اش، ما را به یاد داستان مشاعرۀ فردوسی و شعرای دربار سلطان محمود می‌اندازد و در باب بدیهه‌گویی در هنگام برآمدن ماه، داستان معزی و ملکشاه سلجوقی را به یاد می‌آورد.

جالب این است که کل رباعی، در یک سفینۀ کهن به نام اتسز خوارزمشاه ثبت شده است (مجموعۀ اشعار و مراسلات، دستنویس ۴۸۷ لالا اسماعیل، ۲۰۲پ):
این نیم قدح که بر لب این طاس است
گویی به‌درستْ پارۀ الماس است
مانَد مه نو راست به شکل کژکارد
نی نی غلطم کشت بقا را داس است

در همین منبع، پیش از رباعی اتسز، رباعی زیر به خیّام نسبت داده شده که بازسرایی رباعی مذکور است:
این گنبد گردنده به طاسی مانَد
یک دم نبود که بر اساسی مانَد
قصد دروِ کِشتۀ عمرت دارد
اینک مه نو بین که به داسی مانَد
رباعیی که نقل شد، از خیّام نیست، بلکه سرودۀ مجد همگر است (دیوان مجد همگر، ۷۴۵).
‏..
B2n.ir/y91900
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

رباعی مسعود سعد در آثار عین القضات

در مورد یادداشت پیشین که دوست فاضل جناب محمد مرادی نگاشته‌اند، پیش از هرچیز باید خاطر نشان کرد که رباعی از سروده‌های مسعود سعد سلمان است و در دیوان او (تصحیح محمد مهیار، ۸۱۵) که بر مبنای دستنویس کهن حکیم اوغلو و هشت دستنویس دیگر تصحیح شده، ضبط رباعی چنین است:
یا من به میان رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که برآید تا تو
آیی برِ من، سایه نیاید با تو

این ضبط یک ناهمخوانی مهم با اصل دستنویس دارد و آن در مصراع سوم است. در دستنویس آمده (مجموعۀ دواوین، دستنویس ۶۶۹ حکیم اوغلو، برگ ۳۳۱ر): «خورشید نخواهم که برآید تا تو» و درستش هم همین است؛ هم از لحاظ عدم تکرار قافیه (رباعی چهارقافیه‌ای است) و هم حفظ سیاق عبارت. شاعر می‌گوید: نمی‌خواهم که خورشید برآید. چرا نمی‌خواهم؟ تا تو وقتی پیش من می‌آیی، سایه، همراه تو نباشد. مصراع نخست رباعی نیز که محل مناقشه و در معرض ضبط‌های مختلف است، مطابق آنچه در دستنویس حکیم اوغلو آمده، درست است. کل رباعی در مورد غیرت عاشق است. می‌گوید بین ما رسولی جز من و تو نباید باشد؛ یا من باید این کار را انجام دهم یا تو.

این رباعی را ظهیر سمرقندی نیز در کتاب خود نقل کرده (سندبادنامه، تصحیح کمال‌الدینی، ۲۲۲) و وی نزدیک‌ترین فرد به زمان مسعود سعد سلمان بوده است. ضبط رباعی، در قدیم‌ترین دستنویس کتاب که در ۶۰۴ ق کتابت شده، مطابق ضبط نسخۀ حکیم اوغلوست و فقط یک تفاوت کوچک با آن دارد (دستنویس ۴۵۷ ازمیر، ۱۲۸ر):
یا من به میان رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خرشید نخواهم که برآید تا تو
تنها روی و سایه نیاید با تو
متأسفانه مصحح کتاب، بی‌خود و بی‌جهت جای مصراع اول و دوم را عوض کرده و در مصراع نخست، «جهان» را جایگزین «خلق» کرده است.
رباعی در نامه‌های عین القضات (جلد نخست، ۳۶۹، ۳۳۴) و رسائل العشّاق (چاپ عکسی، ۹۱) نیز درج شده و ضبط آن‌ها مطابق دیوان مسعود سعد است و فقط یک اختلاف در مصراع سوم دارد (یا تو):
یا من بر تو رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که برآید با تو
آیی برِ من، سایه نیاید با تو

بنابراین، ضبط درست رباعی همان است که در دستنویس دیوان مسعود و دستنویس سندبادنامه آمده است (تصاویر پیوست).
‏..
یادداشت تکمیلی (توضیح و اعتذار)
دوست دانشور جناب دکتر مهیار گوشزد کردند که ضبط دیوان تصحیح ایشان مطابق با دستنویس حکیم اوغلوست. ظهر که این یادداشت را می‌نوشتم گویا بر اثر خطای دید، ضبط مصراع سوم رباعی ماقبل یک آن در برابر چشمم آمد و دچار خطای دید شدم. می‌خواستم در اصل یادداشت اصلاح کنم، گفتم که یادآوری در اینجا، به انصاف نزدیک‌تر است و منشأ خطاها را بهتر نشان می‌دهد. بنابراین، در دیوان چاپی نیز ضبط مصراع سوم چنین است: خورشید نخواهم که برآید تا تو.
از جناب دکتر مهیار عذرخواهی می‌کنم.

‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

باز هم  بنی آدم اعضای یکدیگرند!

هرچه برگهای بیشتری از متون گرانسنگ ادب فارسی کاویده شود، پرتوهای تازه‌تری به تاریک-روشنِ ذهن ما می‌تابد و ما را در فهم و دریافت متون دیگر، مدد می‌رساند و این، از آن روی است که آثار ادبی نیز اعضای یکدیگرند!
امروز در دیوان کاتبی ترشیزی(ف:۸۳۹ق) سرایندۀ قصیدۀ شتر-حجره،  رباعی ذیل را یافتم:

ای دل! همه دم به خَلق، خوشخو می‌باش
بگذار دویی، یکدل و یکرو می‌باش

ترکیب تو هر جزو ز جزوی(ن ل:جزوِ) دگرست
چون از همه‌ای، با همه نیکو می‌باش

(دیوان کاتبی ترشیزی، تحقیق علی حیدری یساولی، به کوشش علی فاضلی، چاپ۱، انتشارات روزِ دهم، قم، ۱۳۹۷، ص۴۵۲)

چنان که ملاحظه می‌شود، مضمون بیت دومِ  این رباعی، نزدیک به همان بیت مشهور و بحث انگیز سعدی‌ست که "بنی آدم اعضای..." .
و در مصراع چهارم رباعی کاتبی، واژۀ "همه"، مدلَّل می‌دارد که بنی آدم همچنان اعضای یکدیگرند و این تعبیر نزد قدما، چنان شیاع و رواج داشته که کسی از سامع و قائل، در فهم و برداشتِ آن، دچار انحراف نمی‌شده است.

#سعدی #کاتبی‌ترشیزی
#دکترفرزادضیایی‌حبیب.آبادی
بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۲

/channel/tarikhfarhanghonariranzamin

Читать полностью…

چهار خطی

چند رباعی کهن پارسی (۱۱)
(بخش دوم)

(۱۸) من مطایبات فاضل الشعرا و شاعر الفضلاء
گفتم اکنون میوه‌های خوش خوریم
کین دو شاخ گل به هم پیوسته شد
خود ندانستم که قفل و پرّه‌اند
کین بدان پیوسته شد، در بسته شد

‏(۱۹)
خنک آن کس که نقش خویش بشست
نه کس او را، نه او کسی را جُست

‏(۲۰)
حقّا که با عقوبت دوزخ برابر است
رفتن به پای‌مردیِ همسایه در بهشت

‏(۲۱)
به دیدار تو مشتاقم به غایت
همی‌داند خدای عرش و کرسی
فراموشم نه‌ای از دل زمانی
دروغ است این که طول العهد مُنسی

‏(۲۲)
چشمم صنما پُر آب تا کی داری
وز غم دل من کباب تا کی داری
جانی و دلی که هر دو منزلگه توست
زیر و زبر و خراب تا کی داری؟

‏(۲۳)
گر به خواری ز در خویش برانی ما را
به امیدی بنشینیم و به درها نرویم
ور به شمشیر احبّا تن ما پاره کنند
به تظلّم به درِ خانۀ اعدا نرویم

(۲۴) لله درّ قائله من منبّه من منام الخطایا
جاهلی پیش تو گر لفظ خطایی راند
تو به خاموشی بر قول پیمبر می‌باش
راه منماش تو هرگز ز خطا سوی صواب
هم بر این فعل و بر این قول مقرّر می‌باش
بهر آن کز تو بیاموزد و دشمن گردد
چه غمت دارد ازو تا بزید خر می‌باش
(برگ ۱۱۴پ)

‏(۲۵)
گفتی که ترا شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر؟ کدام دل؟ چه می‌فرمایی؟
یک قطرۀ خون است و هزار اندیشه
(برگ ۱۱۵ر)

▫️یادداشت‌ها
شعر ۱. در سفینۀ رباعیات کتابخانۀ دانشگاه استانبول (برگ ۱۰۷ر) به نام خواجه نصیر طوسی است.
شعر ۲. کلیات سعدی، ۸۲۲
شعر ۳. دیوان ابن یمین، ۶۴۲. در این منبع، قطعۀ مذکور در میان رباعیات جا گرفته که خطاست.
شعر ۵. رباعی از کمال اسماعیل اصفهانی است (دیوان، بحرالعلومی، ۸۸۵؛ نزهةالمجالس، ۱۶۹).
شعر ۸. منسوب است به اوحد کرمانی (دیوان رباعیات، ۱۸۰؛ مولانا (کلیات شمس، ۸: ۲۷۸) و افضل کاشانی (دیوان باباافضل، ۵۸).
شعر ۹. دیوان کمال اسماعیل، ۹۲۰
شعر ۱۰. همانجا، ۶۵۲
شعر ۱۱. همانجا، ۹۱۹
شعر ۱۲. همانجا، ۹۴۳
شعر ۱۳. دیوان غزلیات و رباعیات کمال، ۳۷۲. چاپ بحرالعلومی ندارد.
شعر ۱۴. دیوان کمال اسماعیل، ۹۱۳
شعر ۱۵. همانجا، ۸۵۲
شعر ۱۶. همانجا، ۸۵۱
شعر ۱۷. همانجا، ۸۹۵
شعر ۱۸. همانجا، ۶۳۱
شعر ۱۹. بیت از سنایی غزنوی است (حدیقة الحقیقه، ۵۲)
شعر ۲۰. بیتی است از گلستان سعدی (چاپ یوسفی، ص ۱۱۰).
شعر ۲۱. «طول العهد مُنس»: دوری، فراموشی آورد؛ معادل آن در زبان فارسی: هرچه از چشم دور، از دل دور، از دل برود هرآنکه از دیده برفت (رک. نفثة المصدور، ۱۲۵).
شعر ۲۲. به نجم‌الدین رازی منسوب است (جُنگ گنج‌بخش، ۲۵۰ر).
شعر ۲۳. رک. کلیات سعدی، ۵۷۴
شعر ۲۵. رباعی سرودۀ خاقانی است (دیوان، ۷۳۴) و به عایشۀ سمرقندیه (نزهة المجالس، ۲۱۲)؛ اوحد کرمانی (دیوان رباعیات، ۱۴۷)، افضل کاشانی (دیوان، ۱۸۳) و حافظ (دیوان، ۱۱۰۵) نیز منسوب است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

0125
با خویش به اعتماد بسپار مرا
من هیچ‌کسم، به یاد بسپار مرا
در خاک، مجال هیچ پروازی نیست
بعد از مرگم، به باد بسپار مرا


#محمدعلی_شیوا
@jegargooshe_ha

Читать полностью…

چهار خطی

گاهم ز وصال دل ز غم فرد کند
گاهم ز فراق جان پر از درد کند
              خــاصیت آفتـــاب دارد مـــه مــن
              خود سبزه برویاند و خود زرد کند

                              #منسوب_به_فردوسی

▫️منبع: جُنگ رباعیات، محمدحسن بن محمد همدانی، دستنویس شماره ۱۴۰۹۹ مجلس، کتابت ۱۲۹۲ هجری قمری، برگ ۱۱

رباعی در آتشکده آذر به نام محمدخان #قدسی مشهدی ( درگذشت ۱۰۵۰ هجری قمری ) نقل شده؛ به نظر می‌رسد تشابه نوشتاری واژگان #قدسی ، #فردوسی و #طوسی در انتساب نادرست رباعی به فردوسی نقش داشته! والله اعلم.

#مهدی_دهقان
@parniyan7rang

Читать полностью…

چهار خطی

▫️«رباعیات اسیر شهرستانی در دیوان خاقانی»، سیدعلی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال ۳۴، شمارۀ دوم، خرداد و تیر ۱۴۰۲، ص ۲۹۵-۳۱۲
‏..

مسئلۀ اشعار ناسره در دیوان شعرا، یکی از مشکلات همیشگی تاریخ شعر فارسی است. تقریباً می‌شود گفت که هیچ دیوانی نیست که از اشعار الحاقی در امان مانده باشد. یکی از اصلی‌ترین دلایل آن در متن‌های تصحیح‌ شده، استفاده از دستنویس‌های مشکوک و منابع نامعتمد است. بدین ترتیب که مصحح، در کار تصحیح، به نسخه‌هایی بر می‌خورد که دارای اشعار مشکوک است و بدون آنکه در این مسئله ارزیابی دقیقی صورت دهد، آن‌ها را وارد متن می‌کند. در مقالۀ حاضر، به بررسی رباعیات الحاقی در چند چاپ دیوان خاقانی پرداخته‌ایم و ۲۲ رباعی اسیر شهرستانی را در این چاپ‌ها شناسایی کرده‌ایم. منشأ این اختلاط، چاپ مطبعۀ نول‌کشور است که در سال ۱۲۹۵ ق در لکهنو منتشر شده است.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️قطب‌الدین عتیقی فرماید
سر نیست که در محنت سودای تو نیست
جان نیست که در بند تمنّای تو نیست
از بی‌جایی است جای تو در دل‌ها
ورنه دل هر شیفته‌ای جای تو نیست
‏..
منبع: دستنویس شمارۀ ۵۴۴۱ کتابخانۀ فاتح، کتابت حاج عبدالحمید بن حاج محمد بن احمد حافظ انسی، جمادی الاول ۷۲۸ ق، برگ ۵۹پ
‏..
ابوالمجید تبریزی در ۷۲۱ ق همین رباعی را به اسم «مولانا قطب‌الدین عتیقی» ثبت کرده است (رک. خلاصةالاشعار فی الرباعیات، تصحیح عمادی حائری، ۳۴). در منبع مذکور به جای «شیفته‌ای»، «سوخته‌ای» ضبط شده است. از احسان آسایش بابت معرفی این منبع سپاسگزارم.
جناب دکتر شاپوران یادآوری کردند که این رباعی در مقالۀ فاضل ارجمند آقای بهروز ایمانی با عنوان «اشعار قطب‌الدبن عتیقی» آمده و منبع آن خلاصةالاشعار ابوالمجد تبریزی است.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

در کشورِ ما که خرّمی کم دارد
راحت‌ها رنج و سورْ ماتم دارد
جز شیر ندیدند صلاحِ مولود
یعنی که هوای زندگی سم دارد

(#بیدل_دهلوی. گزیده‌ی رباعیاتِ #بیدل. به کوششِ #محمدکاظم_کاظمی. با مقدمه‌ی #سید_علی_میرافضلی. مشهد: سپیده‌باوران. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ١۶٧.)

خوشه‌گاه

Читать полностью…

چهار خطی

استاد گرامی، جناب آقای امیرافضلی
با درود و احترام
دربارۀ مطلبی که با عنوان «حافظ و غزلی از نجم‌الدین رازی» در کانال وزین چهار خطّی منتشر شد (میرافضلی،1402)، به استحضار می‌رساند، نخستین بار دکتر کورش قنبری در رسالۀ دکتری خود ـ که در سال 1399 به راهنمایی دکتر میرجلال‌الدّین کزّازی و مشاورۀ این‌جانب در دانشگاه رازی از آن دفاع نموده ـ به اثرپذیری حافظ از این شعر اشاره کرده است (قنبری،1399: 280و281). ناگفته نماند در آن رساله، غزلی که در مرصادالعباد دستنویس شمارۀ 292 کتابخانۀ مجلس سنا (مورخ ۷۵۲ ق) به نجم رازی نسبت داده شده (نجم رازی،752ق: گ 149 ر)، با استناد به دیوان نزاری قهستانی (نزاری،1371، ج2: 364)، به این شاعر (نزاری) بازخوانده شده است.
منابع:
قنبری، کورش (1399) تحلیل اثرپذیری حافظ از نظم و نثر فارسی، راهنما: میرجلال‌الدّین کزّازی، مشاور: غلامرضا سالمیان، رسالۀ دکتری، کرمانشاه: دانشگاه رازی.
میرافضلی، سیّد علی (1402). «حافظ و غزلی از نجم‌الدین رازی»، کانال تلگرامی چهار خطّی، انتشار: 1402.07.20، آخرین دسترسی: 1402.07.23، پیوند دسترسی: /channel/Xatt4/1893
نجم رازی، ابوبکر عبدالله بن محمد (752ق) مرصادالعباد، نسخۀ خطّی، شمارۀ 292، تهران: کتابخانۀ مجلس سنا.
نزاری قهستانی، سعدالدّین (1371) دیوان، تصحیح مظاهر مصفّا، تهران: علمی.

Читать полностью…

چهار خطی

◙ جهان، گوری دسته جمعی است

هست این کرۀ گل: اثر مقبره‌ای
گردون: لوحی بر زبر مقبره‌ای
گیتی: لحدی و ما همه مُرده در او
خورشید: چراغی به سر مقبره‌ای!

ملا رشدی
(درگذشتۀ ۱۰۶۸ ق)
‏..

ملا رشدی، به روایت ولی قلی شاملو اهل نور و کجور و به روایت نصرآبادی از رستم‌دار بود؛ و اگر اشتباه نکنم این هر دو، نام یک ولایت است در استان مازندران کنونی، در حوالی نوشهر. در قصص الخاقانی آمده که حدود سی هزار بیت شعر دارد، اما از آن همه شعر، جز این رباعی و رباعیی دیگر، چیزی نقل نکرده است. وی از مسافران هند بود، اما آنجا بخت با او یاری نکرد و به ایران باز گشت. مدتی در اصفهان و قم بود. نصرآبادی با او ارتباط داشت و گوید: از خوردن افیون و ترکیبات، آزار بسیار می‌کشید! در مشهد، اسبی به او لگد زد و همانجا فوت شد!
‏..

اگر بخواهم از پس ۴۰۰ سال، با آنچه تذکره‌نویسان آورده‌اند، ملا رشدی را در ذهنم تصور کنم، او را مردی می‌‌بینم با موی بلند و انگشتری درشت بر دست؛ در طلسم بندی و طلسم گشایی نام یافته و در نظر اطرافیان، پُر هیبت و شگفت انگیز؛ اما در کار روزی خود در مانده. سفر هند برای او خوش یمن نبود و با اینکه در اول کار، کارش گرفت و رتبۀ امارت هم یافت، اما به سبب تقصیری، مغضوب بالا دست خود شد و هند را رها کرد و به ایران آمد. هیبتش درویشانه بود، اما کار و کردار او با روش مردم زمانه، چندان همخوانی نداشت. از تجربه کردن، انواع مواد مخدر، روی گردان نبود و با آنکه شعر بسیار می‌گفت، بخت با او یاوری نکرد که نسخه‌ای از دیوانش در کتابخانه‌ای به یادگار بماند. این تصویر، تصویر آشنایی است که در بین اهل هنر، نمونه‌های زیادی دارد. رباعی بالا، نمونۀ اعلای یک رباعی تلخ و بدبینانه است؛ با تصویری یکپارچه و اثرگذار. جهان را به شکل گوری دسته جمعی دیدن، از آن تصویرهای خاص است که محصول ذهن آدمی سرگشته از قبیل رشدی رستم‌داری است.
‏..
منبع: قصص الخاقانی، ج ۲، ۹۷؛ تذکرۀ نصرآبادی، ج ۱، ۵۳۸
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

حافظ و غزلی از نجم‌الدین رازی
‏..
مرصادالعباد، دستنویس شمارۀ ۲۹۲ کتابخانۀ مجلس سنا، ۷۵۲ ق، برگ ۱۴۹ر
‏..
در مورد تأثیرپذیری حافظ از آثار نجم رازی مقالات زیادی نوشته شده است؛ از جمله مقالۀ مرحوم دکتر ریاحی در کتاب گلگشت در شعر و اندیشه حافظ. غزلی که تصویرش را آورده‌ایم، دیده نشده یا کمتر دیده شده است. در این غزل یک مورد مشابهت میان نجم و حافظ هست. بیت سیزدهم غزل نجم رازی:

الا ای پیر فرزانه! قدم در نِه به میخانه
از آن خُمّ ملوکانه، به من دِه پُر، دو پیمانه

یادآور این بیت حافظ است:
الا ای پیر فرزانه! مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه، دلی پیمان‌شکن دارم
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

کتاب‌سرای مینوی

عرضه و فروش انواع کتب در حوزه‌های ادبیّات، تاریخ، فلسفه، عرفان و تصوّف و...

با ما همراه باشید:
/channel/ketabsarayeminovi

Читать полностью…

چهار خطی

پرده و پر مگس؛ پروز و خط

دوست فاضل و همراه همیشگی جناب جلیل طاهری (نژند) لطف کردند و شواهد زیر را از شعر خاقانی و نظامی ارسال فرمودند:
بر شکّرت از پرّ مگس پرده چه سازی
ای من مگس آن شکرستان که تو داری
(خاقانی )

شحنه شب خون عسس ریخته
بر شکرش پَرِّ مگس ریخته
پرده شناسان به نوا در شگرف
پرده نشینان به وفا در شگرف
(نظامی)
در بیت اول، ارتباط میان پرده و پر مگس کاملاً روشن است و نیاز به هیچ توضیحی ندارد. در ابیات نظامی، ارتباط پرده و پر مگس چندان به‌روشنی بیت خاقانی نیست. با این شواهد، این مدعای یادداشت بنده که کاتب سفینۀ رباعیات، به دلیل غرابت واژۀ «پَروَز»، «پرده» را جایگزین آن کرده است، نیاز به بازنگری دارد. اگر گویندۀ رباعی را «حمید گنجه‌ای» بدانیم، وی در عصری مقارن یا نزدیک به نظامی گنجوی و خاقانی شروانی می‌زیست و مهم‌تر از هم‌عصری، همشهری نظامی گنجوی هم بود و در فضا و فرهنگ مشترکی با او نفس می‌کشید‌ و شاید در رباعی خود، همین اشعار، بالاخص شعر خاقانی را در نظر داشته است.
‏..
در مورد «پروز» نیز این نکته را باید گفت که کاتب نزهةالمجالس به عیان (آنچنان که در تصویر هم مشخص است) کلمۀ «بروَز» را کتابت کرده و روی واو هم فتحه گذاشته که با کلمات مشابه قاطی نشود. در مورد ارتباط میان پروز و خط و زلف، شواهدی در متون قرن ششم هست. این شواهد را من از سامانۀ جست‌وجوی دادگان فرهنگستان گرفته‌ام:
بتی که مرکز مه، لعل آب‌دار نهد
مهی که پروز گل، مشک تاب‌دار کند
(جمال‌الدین اصفهانی)

چاک زد دست سحر سدرۀ کاهی تا کرد
پروز خطّ تو را اطلس گل آستری
(نجیب گلپایگانی)

چون گرد لبت خط تو پروز گردد
چوبین شوی و ریش تو یک گز گردد
زلف سیهت چون رسن مار شود
چاه زنخت چو چاه مبرز گردد
(سراج‌الدین قمری آملی)
در اینجا یک دو راهی عجیب وجود دارد. هر دو کلمه در هر دو نسخه از حمایت متنی و شواهد بیرونی برخوردارند. به نظر می‌رسد مصراع اول این رباعی در خور تأمل و بررسی بیشتر است.
‏..
یکی از نیک‌بختی‌های من در این صفحه این است که با هر یادداشت، نکات تازه‌ای از همراهان فاضل خود می‌آموزم.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

تصحیح یک رباعی نزهة المجالس و چند نکته

کتاب نزهة المجالس جمال خلیل شروانی، یکی از منابع مهم تاریخ رباعی فارسی است. زنده‌یاد دکتر محمد امین ریاحی، این کتاب مهم را بر اساس تنها دستنویس شناخته شدۀ کتاب در آن زمان، تصحیح و در سال ۱۳۶۶ منتشر کرد. تصحیح نزهة المجالس، یکی از بزرگ‌ترین کارهای علمی آن دانشمند یگانه بود. مقدمه و نمایه‌های کتاب و تعلیقات و توضیحات رباعیات بسیار سودمند و پُرمایه است. من این کتاب را به سال ۱۳۶۷ خریدم و شد کتاب بالینی من. یک مقالۀ مفصل هم در بررسی نزهةالمجالس نوشتم که سال ۱۳۷۶ منتشر شد. متأسفانه تک‌نسخۀ نزهةالمجالس ایرادهایی دارد که خواه ناخواه به متن چاپی هم انتقال یافته است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها، جابه‌جایی عناوین شاعران است. خود مرحوم ریاحی در مقدمۀ کتاب به این نکته اشارتی داشته است و بنده در مقالۀ خود و برخی نوشته‌های دیگر به مصادیق آن پرداخته‌ام.

با پیدا شدن رباعی‌نامۀ خلاصةالاشعار فی‌الرباعیات و سفینۀ کهن رباعیات، گشایشی در نقد و بررسی نزهةالمجالس پدید آمد. اما حساب سفینۀ رباعیات کتابخانۀ دانشگاه استانبول (FY.1203) با بقیه جداست. این رباعی‌نامه را می‌توان رونوشتی ناقص از نزهةالمجالس به شمار آورد. اوراق دستنویس به هم ریخته، و نیمی از رباعیات نزهةالمجالس را نیز در بر ندارد. کسی که این رباعی‌نامه را تدوین مجدد کرده، رباعیات دیگری نیز به اصل کتاب افزوده است. رباعیات افزوده اغلب مربوط به شاعران نیمۀ دوم قرن هفتم تا اواخر قرن هشتم هجری است. شاعر مورد علاقۀ گردآورنده، شرف‌الدین رامی تبریزی است و رباعیات او را با عنوان «ابن رامی» در انتهای ابواب نقل کرده است.
سفینۀ رباعیات استانبول، در برطرف کردن برخی ابهامات و اغلاط نزهةالمجالس، منبعی کارگشاست؛ چه از لحاظ رفع اغلاط کتابتی ابهری، کاتب دستنویس اصلی نزهةالمجالس، و چه بسامان آوردن عناوین شاعران. چیزی که در مقایسۀ رباعیات مشترک این دو مجموعه مشهود است این است که ابهریِ کاتب، در موارد بسیار، اسامی شاعران را سرجای خود ننشانده است.

آنچه در این یادداشت عرضه می‌دارم تنها حالت نمونه دارد و هدف آن است که مخاطبین ما از چند و چون اهمیت این نسخه مطلع گردند. بنده اعتقاد دارم که این رباعی‌نامه باید مستقل از نزهةالمجالس بازخوانی و عرضه شود تا بتوان موارد ضعف و برتری آن را بهتر مشخص کرد. لازم است بگویم که تصحیح یک رباعی نزهةالمجالس یا هر تعداد از آن‌ها، شأنیت خاصی ندارد و به اهمیت کار مرحوم دکتر ریاحی خدشه‌ای وارد نمی‌کند. این فقط امکانی است که یافته شدن نسخۀ رباعیات دانشگاه استانبول پیش روی ما قرار داده است.
رباعی مورد نظر ما، رباعی شمارۀ ۱۸۹۱ نزهةالمجالس است که با عنوان «لغیره» در نمط یازدهم از باب یازدهم جای گرفته است:
ای پرّ مگس برون ز شکّر کرده
لالایی جا حیات (؟) عنبر کرده
لعل از حسد لب تو ای آب حیات
در سنگ شکسته، خاک بر سر کرده

در دستنویس نزهةالمجالس در مصراع نخست، «برون ز» نیست بلکه «بروَز» است و مرحوم ریاحی آن را به نزدیک‌ترین کلمۀ قابل حدس، تبدیل کرده است. مابقی کلمات، دقیقاً مطابق نسخه است. در سفینۀ رباعیات استانبول، رباعی به اسم «حمید گنجه‌ای» است و ضبط آن نیز به قرار زیر است (برگ ۱۸پ):
ای پرّ مگس پردۀ شکّر کرده
لالایی حاجبانت عنبر کرده
لعل از حسد لب تو ای آب حیات
در سنگ نشسته، خاک بر سر کرده

نسخۀ استانبول سه تغییر دارد: پرده به جای بروَز؛ حاجبانت به جای جاحیات؛ و نشسته به جای شکسته. به نظر من، کلمۀ درست در مصراع نخست، «پَروَز» است و کاتب سفینۀ رباعیات، به دلیل غرابت واژۀ «پَروَز»، «پرده» را جایگزین آن کرده است. پروز در لغت‌نامۀ دهخدا (ج ۴، ۵۵۴۰) به سه معنی آمده: طراز جامه، سبزۀ تر و نازک، حلقۀ لشکر. شواهد شعریِ این واژه، بیشتر مؤید معنای نخست است. در رباعی حمید گنجه‌ای، می‌توانیم پروز را به معنی طراز و مجازاً به معنی زیب و زینت بگیریم.
ضبط حاجبانت (با سکون هر دو حرف آخر)، نزدیک است به ضبط محرّف نزهةالمجالس. در سنگ نشستن و خاک بر سر کردنِ لعل، تصویر بسیار زیبایی است. زیرا لعل را از دل کوه برون می‌آوردند.
نکتۀ مهم، تفاوت عنوان رباعی در دو نسخه است. در نزهةالمجالس نام حمید گنجه‌ای بالایِ رباعی بعدی است (شمارۀ ۱۸۹۲). بنابراین، در این موضع جابه‌جایی عناوین در یکی از دو نسخه رخ داده و با توجه به موارد مشابه، ظنّ غالب آن است که این جابه‌جایی در دستنویس نزهةالمجالس صورت گرفته است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات»

تمهیدات عین‌القضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جایگاه عرفانی، از منظر در برداشتن رباعیات متعدد ثبت‌شده در آن، اهمیت دارد. یکی از رباعیاتی که در تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران و در «حقیقت و حالات عشق» نقل شده، شعر زیر است:

تا من به میان خلق باشم باتو
تنها ز همه خلق من و تنها با تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آیی، برِ من سایه نیاید با تو
(تمهیدات ص 131)

چنانکه مشخص است، مصرع دوم این رباعی از نظر وزن ایراد دارد و یک هجای افزوده در آن می‏‌توان دید؛ نکته‏‌ای که مصحح به آن توجه نکرده و در چاپ‌های متعدد این تصحیح تکرار شده و از طریق آن به سایت‌های ادبی و مقالات علمی و نرم‌افزار گنجور نیز راه یافته است.
استاد گرانقدر تقی پورنامداریان به همراه مینا حفیظی در مقالۀ «نگاهی به تصحیح تمهیدات پس از نیم قرن» منتشرشده در نامۀ فرهنگستان(1396)؛ برخی از خطاهای این تصحیح را یادآور شده‏‌؛ از جمله برخی ضبط‏‌های غیرموزون ابیات؛ اما به این بیت اشاره نکرده‏‌است.
در دست‌نویس شمارۀ 1842 تمهیدات ایاصوفیا مورخ 867، بیت نخست این گونه ضبط شده است:
تا من به میان رسول یابم با تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو

در نسخۀ1086 کتابخانۀ مغنیسا هم مصرع اول به صورت «یا من بر تو رسول باشم با تو» و مصرع دوم به صورت صحیح ضبط شده است. در برخی چاپ‌ها و نسخ زبده‌الحقایق چشتی (شرح تمهیدات) هم مصراع نخست «یا من به میان رسول باشم یا تو» ثبت شده است.
بر این اساس می‌توان صورت نزدیک به صحیح این رباعی را چنین دانست؛ هرچند دربارۀ ضبط مصرع نخست یا ترتیب مصرع‌ها نیاز به بررسی بیشتر است:

تا من برِ تو رسول باشم با تو؛
تنها ز همه خلق من و تنها تو؛
خورشید نخواهم که بر آید با تو
[ک]آیی، بر من سایه نیاید با تو

#تصحیح
#رباعی
#عین_القضات
@drmomoradi
https://eitaa.com/mmparvizan

Читать полностью…

چهار خطی

تصویر دستنویس ۱۱۴۲ کتابخانۀ فیض الله افندی
(مربوط به یادداشت پیشین)
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

چند رباعی کهن پارسی (۱۱)
(بخش نخست)

منبع رباعیات این یادداشت، دستنویس شمارۀ ۱۱۴۲ کتابخانۀ فیض الله افندی ترکیه است. این دستنویس را احسان آسایش به من معرفی کرده و نسخه‌ای از کتاب المعارف فی شرح الصحائف است. صحائف کتابی است در علم کلام که نویسندۀ آن شناخته نشده است. شارح، شمس‌الدین محمد سمرقندی، منطقی و ریاضی‌دان قرن هفتم هجری (زنده در ۷۰۵ ق) است. کتابت نسخۀ مورد بحث را ابوبکر بن عمر بن ابی‌بکر الطبیب روز پنج شنبه ۱۵ صفر سال ۷۸۷ ق در محلۀ افرنج شهر تبریز به پایان بُرده است. هم او، در اوراق اول و آخر نسخه، اشعاری به فارسی و عربی قلمی کرده که آن‌ها را اینجا نقل می‌کنیم. اغلب شعرها، در قالب رباعی است. به نظر من کاتب، اشعار پشت دستنویس را از عنوان نسخه شروع کرده و به عقب رفته است. با این حال، من آن‌ها را بر حسب ترتیب صفحات می‌آورم. کمال اسماعیل اصفهانی و سعدی شاعرانی هستند که به نام‌شان تصریح شده است. کاتب، به رباعیات کمال علاقه داشته است. در مورد کاتب به نظرم می‌رسد نامی که در نسخه آمده، بعداً به متن افزوده شده است. یعنی نام قبلی را پاک کرده و نام جدید را نوشته‌اند. البته این ربطی به تاریخ نسخه ندارد. از کاتب این مجموعه، پیشتر نیز نسخۀ دیگری معرفی کرده بودیم (رک. چند رباعی از عرفا و حکمای پارسی ۷).
این نکته را بیفزایم که متن کتاب شرح صحائف، مورد توجه مکاتب علمی تبریز بوده است. زیرا علاوه بر نسخۀ مذکور، دو دستنویس دیگر از این کتاب می‌شناسم که در تبریز کتابت شده است: یکی، دستنویس شمارۀ ۴۱۶ مجلس (مجموعۀ طباطبایی)، کتابت به سال ۷۱۲ ق در مدرسۀ نجمیۀ تبریز و دیگری، دستنویس شمارۀ ۷۲۷ کوپرولو، ۷۸۷ ق در مدرسۀ قاضی شیخ علی تبریز.

‏(۱)
آن مرد بود که باشدش مرگ مراد
کآن است رساننده ز مبدأ‌ به معاد
جز آب اجل فرو نشوید از تو
این گرد و غبار عالم کون و فساد

(۲) شیخ سعدی
حاکم ظالم به سنان قلم
دزدی بی تیر و کمان می‌کند
آنکه زیان می‌رسد از وی به خلق
فهم ندارد که زیان می‌کند
گلّۀ ما را گِله از گرگ نیست
کین همه بیداد شبان می‌کند
چون نکند رخنه به دیوار باغ
دزد که ناطور همان می‌کند!

‏(۳)
نقش عیادت ارچه به صورت عبادت است
لیکن به هشت مرتبه از وی زیادت است
پرسیدن شکسته‌دلان، اهل فضل را
نقصان فضل نیست، کمال سیادت است

‏(۴)
غیر از تو ز دل دفع غبارم که کند
آزاد ز جور روزگارم که کند
چون جز تو کسی نیست مرا در عالم
گر تو نکنی چارۀ کارم که کند

‏(۵)
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته در نتوان یافت

‏(۶)
شمشیر بی محابا، چندین مکش که هر دم
از دوش سر نروید، از سینه جان نخیزد

‏(۷)
ای دل! اگرت زور و زر و یار نماند
خوش باش که عمر نیز بسیار نماند
زآن طایفه کآرام جهانی بودند
تا چشم به‌هم زدیم، دیّار نماند
(برگ یک ـ ر)

‏(۸)
آن نیست جهان جان که پنداشته‌ای
وآن نیست ره وصال که انگاشته‌ای
آن چشمه که خوردند از او آب حیات
در منزل توست، لیکن انباشته‌ای

(۹) لکمال‌الدین اسمعیل قدّس سرّه
بس کس که ز جور چرخ دلریش برفت
بیگانه‌صفت ز منزل خویش برفت
برخیز تو نیز راه را ساخته باش
چون آنکه پس از تو آمد، از پیش برفت

(۱۰) و له
عقل داند که بر زیان بوده‌ست
هرکه از بهر مال جان فرسود
که به هرحال آنچ ازو گم شد
بیش از آن است کاندر او افزود

(۱۱) و له
آلوده مشو که پاک می‌باید شد
ماسای که دردناک می‌باید شد
از باد چو آتش ار بری سر به فلک
چون آب به زیر خاک می‌باید شد
(برگ یک ـ پ)

(۱۲) کمال‌الدین اسماعیل
چون می‌نشوی بر طمع خود پیروز
خود را به ستم بر آتش حرص مسوز
از چرخ شکم فراخ‌تر نتوان بود
او نیز به قرصی به شب آرَد هر روز

‏(۱۳)
تا چند به زیر بار غم فرسودن
وین باد غرور از هوس پیمودن
رو تن بنه و ز سر برون کن سودا
عالم به مراد تو نخواهد بودن

‏(۱۴)
چون حاصل کار ماست بی‌فرجامی
تن در دادیم نیکْ در بدنامی
قصّه چه کنم؟ بسوختم زین خامی
نه کام دل و نه صبر بر ناکامی

‏(۱۵)
جایی که می لعل پیاپی گردد
طبعم همه گرد مطرب و می گردد
وقت گل و می حاضر، یاران همدم
گر توبه کنم مسلّمم کی گردد؟

‏(۱۶)
تا کی ورق عمر به هم در شکنیم
وین خندۀ می در دل ساغر شکنیم
برخیز و پیاله را ز می پُر دل کن
تا بوک مصاف غم به‌هم در شکنیم

‏(۱۷)
هر صبحدمی ز خواب برخیزد گل
رنگی ز دگرگونه برآمیزد گل
تا در دو سه خردۀ زر آویزد گل
صد وجه ز خویشتن برانگیزد گل
(برگ دوـ ر)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️یادداشت دوست فاضل جناب دکتر فرزاد ضیائی حبیب‌آبادی
در باب مصراع سوم از رباعی مورد بحث (رایی که ثواب...) اگر بنا باشد از میان ۴ واژۀ «متین، منیر، مشیر و مُثیر» یک واژه را برگزینیم، به گمانم «مشیر» مناسبتر باشد، زیرا اولا املای این واژه به «مشیر» بیشتر ماننده است (بویژه اگر کلمۀ «به» در سطر بالا را بی نقطه تلقی کنیم).
دوم این که در سنت شعر فارسی، صفتِ «مشیر» برای «رای»، نزد سخنوران شایع و رایج است:
وآن را که راه در شبِ ادبار گم شود
خورشیدِ «رایِ» او به هدایت «مشیر» باد
(انوری)

تو را بدانچه کنی، «رایِ» پیر و بختِ جوان
به حل و عقد ممالک «مشیر» باد و مشار
(مسعود سعد؛ از دهخدا، ذیل مشیر)

آن ماهیی که دریا کار کسی نسازد
اِلّا که «رایِ» ماهی آن را «مشیر» باشد
(مولوی)

نکتۀ دیگر، این که در همین مصراع سوم، فعلِ جمله، ظاهراً «ناید» (مضارع) است. «ی» در این واژه را با «ب» در «بوجهل» در مصراع دوم قیاس می‌توان کرد.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…
Subscribe to a channel