2016///۱۳۹۵ شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷ زندگی👨👩👧 مالکیت🚧 آزادی🗽 پُست آغازین کانال👇 https://t.me/whynationsfail2019/2
من عاشقانه آزادی، قانونمندی، و احترام به حقوق را دوست دارم، اما دموکراسی را نه؛ آزادی مهمترین علاقهٔ من است.
توکویلЧитать полностью…
محافظهکار بودن یعنی ترجیح امور آشنا بر امور ناشناخته، ترجیح آزموده بر نیازموده، ترجیح واقعیت بر رمز و راز، بالفعل بر ممکن، محدود بر نامحدود، نزدیک بر دور، کافی بر وافر، راحت و راهدست بر کامل، ترجیح خندهٔ کنونی بر شادکامی یوتوپیایی.
مایکل اوکشاتЧитать полностью…
مرحوم جواد طباطبایی یکی از پیروان ایدئولوژی پانایرانیسم بود.
همایون کاتوزیانЧитать полностью…
تعطیل بالفعل مشروطیت ضربتِ مهلکی بود که حکومت پهلوی به ایران زد، سد راه رشد اجتماعی و تکامل مشروطیت و حکومت ملی گردید.
فریدون آدمیتЧитать полностью…
زبان فارسی، حلاوتِ حالیه خود را از ترکیب با الفاظ عربی پیدا کرده است.
عبدالرحیم طالبوفЧитать полностью…
گزارشی از تصاحب شرکت دیجیکالا
https://www.bbc.com/persian/articles/ckg5zqdg97po
دولت نادری نهتنها در ناچیزی و نابودی دستگاه دیوانی، یا آنچه که پس از یورش افغان باقی مانده بود، قدم برداشت بلکه کوشید که عنصر تشیع را که ریشههای ژرفی از عصر صفویه دوانیده بود، در تحت سیطره درآورده و از نفوذ آن در جامعه بکاهد. از طرفی دیگر نه دولت نادری و نه حکومت زند نتوانستند که یک پاسخ پایدار برای بحران حادّ سرکشی ایلات که در سراسر قرن هجدهم در کشاکش و منازعه دائمی بودند، بیایند.
عباس امانتЧитать полностью…
چرا ناسیونالیستها نسبتی با میهندوستی ندارند؟
بنیانگذاران ناسیونالیسم مضحک ایرانی، جز تولید مشتی لاطائل و سپس انجام اعمال تروریستی چیزی عاید مملکت نکردهاند. اولین آنها آخوندزادة لامذهب است که با افکار مشوش و خطرناک خود، تمام عمر نوکر دولت روسیه بود اما از آنسوی ارس اشک تمساح برای ایران میریخت و لفظ دیسپوتی هم از زبانش نمیافتاد. آنقدر جرات نداشت که لاأقل یکبار بگوید دیسپوتی تزاری خیلی شدیدتر از قدرت شاهِ نسبتاً ضعیف ایران است. دیگری میرزا آقاخان کرمانی، یک متلون المزاج حرفهای است که همچون آفتابپرست رنگ و نظر عوض میکرد. عاقبت هم در جادهٔ نژادپرستی و سوسیالیسم افتاد و از در اتحاد با الافغانی درآمد و نقشهٔ ترور شاه شهید را تدارک دید. آنقدر مهمل میبافت که در یک فقره اشتراک زن و مال را راه نجات ایران دانست، و خودش را هم سعدی زمان نامید. پناه بر خدا.
از این دو فاسدالعقیده که بگذریم به «تقیزاده» خواهیم رسید. شخصی که در ویران کردن بنای نوپایِ مشروطهٔ ایران با وجود سن کم خود، اول شخص است. شرارتهای پارلمانیاش به حدی بود که عاقبت، مجلس را دشمن علنی شاه کرد و به هنگام جنگ نیز، فوراً خود را به سفارت انگلیس رساند و پناهنده شد. نه قطرهٔ خونی از دماغش آمد و نه از آن همه فتنه و دسیسه، کیفر دید. در دوران مجلس دوم هم مانند مجلس اول، رهبر جوخهٔ ترور اوغلی بود و در این مسیر از هیچ کوششی مضایقه نمیکرد. با فتوای آخوند مجبور به ترک ایران شد و در سختترین سالهایی که بر کشور گذشت، در برلین و سایر شهرهای اروپایی شامپاین میخورد و تز میداد که باید «ظاهراً و باطناً غربی شویم.»
باری در این سیاهه، نام اشخاص دیگری را هم میتوان ذکر کرد که رشحهٔ قلمشان، جوی خون جاری میساخت بطوریکه در ترویج خشونت و نژادپرستی ید طولایی داشتند. کسانیکه خود را ملیگرا و ناسیونالیست مینامیدند ولی کمترین نسبت را با واقعیت ایران داشتند. جماعتی نامتعادل، افراطی و در انتهای عمر تا حد زیادی نادم و پشیمان که سر در آخور ایدئولوژیهای رنگارنگ کرده و هر بار به یقین، مدعی یافتن راهی جدید برای نجات[خرابی]ایران میشدند. ناسیونالیسم ایرانی نطفهٔ شکلگیریاش مشکل داشت، و تا حد زیادی بر «توهم رمانتیک» و «نژادپرستی» متکی بود. در عرصه سیاسی نیز از دست یازیدن به ابزارهایی مانند «ترور» ابا نداشت و حتی آنرا تایید میکرد. از اینرو میهن در سلسلهمراتب اجتماعی به هر دوستی که نیازمند باشد آن فرد قطعاً نمیتواند یک ناسیونالیستِ ملیگرا و احتمالاً سوسیالیست باشد.
هر کاربرد علمیای از نظریهٔ مارکسیست نهتنها به حکومت استبدادی، که به فروپاشی اجتماعی و اقتصادی منجر شده است.
راجر اسکروتنЧитать полностью…
انقلاب کارِ یقهسفیدها، روشنفکران، اساتید و دانشجویان بود. اقتصاد کشور را کارکنان صنعت نفت و کارگران یقهسفید فلج کردند، حاشیهنشینان که نمیتوانستند صنعت کشور را فلج کنند.
موسی غنینژادЧитать полностью…
نزد اکثر فیلسوفان در سنت ما، مسئله در مورد «خدا» تنها به براهین سست و ضعیف برای اثبات هستیاش محدود میشود. اما اگر حق با من باشد، موضوعات بسیار بیشتری در این زمینه وجود دارد. زیرا انگیزه برای اعتقاد داشتن ناشی از مخمصهای مابعدالطبیعی است. و خدای یکتاپرستی تنها راهحل ممکن برای این مخمصه است، تنها چیزی که کاملاً بیرون از طبیعت میایستد، و با ما بعنوان یک شخص رویارو میشود، و ما را بسوی قلمرو متعالیای که شور و شوق ما به آن تمایل دارند سوق میدهد.
راجر اسکروتنЧитать полностью…
اینکه وجود شر در ابنای بشر، عمیقتر از آن چیزی است که اطبای اجتماعی ما میپندارند چنان روشن و ملموس است که تنه به بداهت میزند؛ اینکه هیچ ساختار اجتماعیای «شر» را نخواهد زدود؛ اینکه روح بشر آنچه همواره بوده است باقی خواهد ماند و درنهایت، اینکه قوانین روح آدمی هنوز چنان کم شناخته شدهاند، چنان از نظر علم پوشیدهاند، چنان نامعین و رازآلودند که هیچ طبیب یا داور نهاییای نیست و نمیتواند باشد جز خداوند.
داستایوفسکیЧитать полностью…
تندروی سیاسی و فکر انقلابی ربطی به فقه شیعه نداشت بلکه برگرفته از خارج از دستگاه شرع بود که روحانیون مبارز از اینجا و آنجا آنرا جمعآوری کردند؛ بخشی را از سلفیه اهلسنت با ریشهٔ وهابی گرفتند، بخشی را از فکر قراضهٔ چپ ایران دریافتند که به او آموخت انقلاب لازم است و باقی هم برگرفته از نهضتهای جهانسومی بود که نظریاتی مانند مستضعف و استکبار خروجی آن شد.
عباس امانتЧитать полностью…
نزد آدمی، این زندهٔ محکوم به مرگ، قدرتِ زندگی به اندازهٔ قدرتِ حافظه سترگ است.
آگوستین قدیسЧитать полностью…
امروز مصادف با حملهٔ متفقین به ایران در زمان جنگ دوم است. یعنی شوروی و انگلیس از تمام مرزها به ما حمله کردند و غافلگیرانه به ما شبیخون زدند. انصافاً ارتش ما با روحیهٔ بسیار ضعیف و بد، پا به فرار گذاشت که مایهٔ ننگ است.
۳ شهریور ۱۳۵۲
انقلابیون به بازی رندانهٔ مخالفت با وضع موجود به دلیل بیعدالتیهای شایع آن مشغول میشوند در حالیکه همزمان به توجیه اخلاقی شناعتهای خشونت و ترور میپردازند که خودشان به نام انقلاب مرتکب میشوند.
استیون اسمیتЧитать полностью…
تاریخ، همیشه ابزار دست ناسیونالیسم است و چگونگی کاربرد آن بستگی به خصلتِ پیشرو و پَسرو، ستیزهجو و مهاجم یا مردمانه و آشتیپذیر ناسیونالیسم دارد، تا به قصد یا بدون قصد، گذشته را از ورای آرمانهایش بسازد و به خدمت زمانِ حال درآورد. ملیگرایی ستیزهجو با لاف و گزاف دربارهٔ تواناییها و بزرگنماییهای خود و نادیده گرفتن دیگران معمولاً با آنان سر ناسازگاری دارد و راه را بر فرهنگهای بیگانه میبندد تا درون قلعهٔ خود آسیبناپذیر بماند، در بسیاری از جاها سپر بلایی مییابد تا گناه ناکامیهای ملی را به گردن آنها بیندازد، خشم و نفرت تودهها را برانگیزد و در راهِ شعارهایش به جنبش درآورد. در نزد ما «سپرِ بلا» عرب و استعمار غرب بود.
شاهرخ مسکوبЧитать полностью…
پهلوی با ضرباتی که به مشروطیت وارد کرد، مقدماتِ سلبِ مشروعیت از مشروطیت و قوت یافتنِ رقبای آن، خاصه به صحنه آمدن فکر مشروعهخواهی را فراهم آورد و جامعه را بسوی یافتن فکر بدیلی در برابر مشروطهخواهی، سوق داد.
ناصر سلطانیЧитать полностью…
دین و پادشاه برادر همزاد هستند که هستی هر یک به وجود دیگری بسته است، دین، اساس و پادشاه، نگهبان است. هر چه اساس ندارد ویران است و آنچه نگهبان ندارد، ضایع میشود.
شیخ مفیدЧитать полностью…
الاختصاص، بیروت(۱۴۱۴)، ۲۶۳
اهدایی Louis Vuitton به شاهنشاه شهید
موزه دفینهЧитать полностью…
ناصرالدین شاه در سرتاسر دوران زمامداریاش توانست هم اقتدار خود را در مرکز و ولایات، و هم منزلت خود را در نزد قدرتهای خارجی حفظ کند.
همایون کاتوزیانЧитать полностью…
شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد؟ شهریاران را چه شد؟
#حافظ
مملکت، ممکلتِ نومیدی است و به هیچ چیز آن نمیشود امیدوار شد. مثل این که به مشروطهٔ آن امیدوار شدیم، هزار با بدتر از استبداد شد. مشروطهٔ شرمندهٔ سراپا خندهٔ ایران، کاری که کرد این بود که آنچه اندوختهٔ خوب داشتیم از دست دادیم و جز بدی چیزی نیاموختیم!
مشروطهطلبهای دروغی ایران، یک قدم از کورهراهِ حرف، به شاهراه پرخوف و خطر عمل برنداشتهاند. آن مشروطهای را که هر کسی چندین سال به بهترین صورتی در عالم خیال در لوح محفوظ سینهٔ خود با بهترین تخیلات دماغی نقش بسته بود و آرزوی وصال آن را میکشید، یک مرتبه در هیکل دیو مهیبی پدیدار، از پس پردهٔ تیره رنگی نمودار، با بدترین قیافه، خود را آشکار کرد.
عارف قزوینی
نخستین دشمنان سعدی
در تاریخ معاصر، نخستین دشمنان سعدی، از قضا ناسیونالیستها و ملیگرایان رمانتیک ایرانی بودند نه چپها. همانطور که نخستین دشمنان پادشاهی، به تحقیق همین جماعت متوهم و ایدئولوگ بودند نه چپها. ناسیونالیسم مضحک ایرانی مانند اسلاف و اخلاف غربی و شرقی خود، دشمن درجهٔ یک میراثهای فرهنگی ایران بود. سعدی نیز از گزند این ملیگرایان در امان نماند و اشخاصی مانند آخوندوف، کرمانی و بعدها کسروی و دشتی زبان به طعن و لعن گشودند تا نوبت به چپ قراضهٔ ایران رسید.
/channel/UTfinance/3657
نباید فراموش کنیم که تلاش برای بازآفرینی جهانِ انسان از طریق «علم» پیش از این انجام شده است؛ نظریهٔ تاریخ مارکس، و علم نژادی نازیها نمونههای بسیار ناگوار علم هستند. با اینحال آنها به انواعی از حکومتها مجوز دادند که در آن حکومتها، نگرش علمی از وضعیتمان، برای نخستین بار قدرت را در اختیار داشت. به انسانها همچون ابژههایی، فرمانبردار از قوانین طبیعی، نگریسته شد؛ و قرار بود سعادتشان از طریق متخصصانی، که مطابق تجویز این نظریه عمل میکردند، تامین شود. این نظریه به معتقدان اطلاع میداد که «خدا مرده است»، و اینکه با مرگ خدا، جرقهٔ الهی نیز در انسان خاموش شده است. آزادی انسان چیزی نیست جز نمودی در ظاهرِ طبیعت؛ در باطن آن هم علیّت سرسخت جریان دارد؛ همان بیتفاوتی حاکم، که مرگ را به یک اندازه و بدون هیچ دغدغهای برای همهٔ ما فراهم میکند و به ما میگوید که ورای مرگ هیچ چیزی وجود ندارد.
راجر اسکروتنЧитать полностью…
ما ابژههایی در جهان طبیعت هستیم، مقیّد به زمان، مکان و علیت؛ از سویی دیگر ما سوژههایی هستیم که به یکدیگر مرتبطیم که گویی فقط به عقل و قوانین تغییرناپذیرش مقیّد هستیم. و فردیت ما به واسطهٔ این نگرش دوم به خودمان است که حاصل میشود. سوژه، یگانه و جایگزینناپذیر است؛ کانون رویدادهایی همچون عشق شهوانی، تحسین، اتهام و ندامت است، که نمیتوانند معطوف به چیزی باشند که صرفاً بعنوان یک ابژه درک میشود. و این رویکردهاست که به ما آنچه را که فرد واقعاً هست و اینکه چرا از اهمیت برخوردار است، میگویند.
راجر اسکروتنЧитать полностью…
از صدر اسلام دیدگاه شیعه با اجماع اهل سنت متفاوت بود؛ آنها به نهاد امامت معتقدند که هر قدرت دنیوی را ذاتاً سلطان جائر میداند و نوعی آنارشیسم در آن است. در واقع هیچ دولتی را دولت حقّه نمیشمارند جز دولت امام زمان. نظراً عدالت را موکول به ظهور امام غایب میکنند که خواهد آمد و سلطنت یوتوپیایی خود را برقرار خواهد ساخت. با اینحال علمای شیعه از زمان آلبویه، عملاً در برابر سلاطین، نوعاً سکوت میکردند و از مزایای آن نیز بهره میبردند.
عباس امانتЧитать полностью…
شیخ فضلالله در مشروطه میگفت به همان «دین و دولت» سابق بازگردیم؛ قاجاریه ما را نگه داشته و ما[علما] نیز آنرا نگه میداریم؛ مجلس و قانون اساسی یعنی چه؟ آزادی یعنی چه؟ اگر به لوایح شیخ دقت کنید آنجا میگوید چرا به این بابیها اجازه میدهید که دولت ما را عوض کنند؟ برابری یعنی چه؟ ما شیعه یعنی ملت ناجیه هستیم، باقی با ما برابر نیستند. آزادی بیان یعنی چه؟ هر چه شرع میگوید درست است و باقی را میباید مانع شد. در حقیقت شیخ فضلالله میگفت «دین و دولت» نظریه مطلوب ماست.
عباس امانتЧитать полностью…
فلسفه، پوزیتیویسم و نبرد پرولتاریا
گراف بالا که آمار کشت محصولات کشاورزی در شوروی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴ را نشان میدهد اثر یک کارشناس معمولی در مرکز آمار شوروی نیست. این گراف را اُتو نویْرات، فیلسوف پوزیتیویست عضو حلقهی وین، رسم کرده است. نویرات که در کنار پوزیتیویسم به حقانیت کمونیسم هم باور قلبی داشت و علم و آمار را ابزاری برای «نبرد پرولتاریایی» میدید و آن را «عنصری ضروری برای نظام سوسیالیستی» میدانست سال ۱۹۳۱ به مسکو رفت تا ادارهی آمار مصور Pictorial Statistics را تاسیس کند و به کمک روش ابداعی خود یعنی IZOSTAT که شیوهای جدید برای ارائهی آمار بود دستاوردهای کمونیسم را در دستگاه پروپاگاندای رژیم تبلیغ کند. نویرات در زمانی «نبرد پرولتاریایی» را پیش میبُرد که قحطی بزرگ در شوروی عصر استالین که در اوکراین به هولودومور (قتل عام بر اثر قحطی) معروف شد جان حدود ۶ میلیون نفر را گرفت.
* نگاه دقیقتر به گراف نشان میدهد که آمار سال ۱۹۳۲ برداشته شده تا شتاب رشد شدیدتر القا شود. نکتهی دیگر درباره گراف این است که آمار سال ۳۴ نه تولید محققشده که تولید برنامهریزیشده بوده است.
«پهلویِ دوم و هویدا به پیشنهاد رضا قطبی، تصمیم گرفتند که تلویزیونِ خصوصیِ متعلق به حبیبالله ثابت را جزو تلویزیونِ ملیِ ایران کنند. اینکار را بهنحو بسیار زشتی انجام دادند. بهاینمعنی که بدون داشتنِ هیچگونه مجوز قانونی، یکروز مسئولانِ تلویزیونِ ملیِ ایران، یا تصور میکنم بعضی از مقامهای انتظامی یا کسانی که زوری داشتند، به تلویزیونِ متعلق به ثابت ریختند و انجا را تصرف کردند و حتی اپارتمانِ خصوصیِ ثابت را با همهی مبل و اثاثیهای که در ان بود، مصادره کردند و پس از ان، قرار شد که وزیر اطلاعات، جواد منصور، لایحهی مربوط به الحاقِ این تلویزیون به تلویزیون ملیِ ایران را به مجلس ببرد. بهعبارت دیگر، بدون داشتنِ مجوز قانونی اقدام کردند و بعد، از مجلس مجوز گرفتند»
«علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دورهی پهلویِ دوم در سالهای ۱۳۴۱-۱۳۴۸»
@Iranian_Neocon