whynationsfail2019 | Unsorted

Telegram-канал whynationsfail2019 - چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

11163

2016///۱۳۹۵ شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷ زندگی👨‍👩‍👧 مالکیت🚧 آزادی🗽 پُست آغازین کانال👇 https://t.me/whynationsfail2019/2

Subscribe to a channel

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

حکومت قاجار در ادارهٔ اتباع خود فقط بر زور و کاربرد آن متکی نبود، بلکه به همان اندازه و شاید بیشتر به توافق میان خود و ملت اتکا داشت، توافقی که خود ناشی از یک نظام پیچیدهٔ «موازنه» بود که به‌نوبهٔ خود بر مردم در تمام سطوح اتکا داشت که مذاکرهٔ سیاسی می‌کردند و با دولت و یکدیگر به چانه‌زنی می‌پرداختند-۹

ونسا مارتین

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

شاه حق عزل مرا به هزار دلیل که می‌آورم نداشت پس وقتی که شاه حق عزل مرا نداشت، آن سه روز[۲۵ تا ۲۸ مرداد] بنده نخست‌وزیر بودم…نه تنها در آن سه روز بلکه هنوز هم خود را نخست‌وزیر می‌دانم!

مصدق در دادگاه

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

«ناصرالدین شاه، اگاه و متکی بر نفس بود و باشخصیت و مقتدر. انحطاط دولت قاجار _ به‌خصوص، ولی نه فقط، در سه دهه‌ی اخر حکومت او_ بیشتر ناشی از رشد صنایع و امپراتوری‌های اروپائی بود تا ضعفی غیرعادی در شخصیت او. ناصرالدین شاه در سرتاسر دوران زمامداری‌اش توانست هم اقتدار خود را در مرکز و ولایات و هم منزلت خود را در نزد قدرت‌های خارجی حفظ کند»

«دولت و جامعه در ایران، همایون کاتوزیان»

@Iranian_Neocon

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

صمدخان ممتازالسلطنه
سفیر ایران در فرانسه
عهد قاجار

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ارتش دولت روسیهٔ تزاری، در سال ۱۸۱۳ که عهدنامهٔ «گلستان» را با ایران نوشت، درست در همان زمان ارتش چند صدهزار نفری ناپلئون را شکست داد؛ یعنی بزرگترین قدرت نظامی دنیا را مغلوب کرد. آنوقت چگونه دولت ایران با چهار میلیون جمعیت می‌توانست ارتشی که از نظر فناوری نظامی به مراتب از او جلوتر بود را شکست دهد!؟


عباس امانت

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

«به اصطلاح لیبرال‌های [چپِ] امروزی باور دارند که بدون ازادی اقتصادی می‌توان ازادی بیان، ازادی اندیشه، ازادی مطبوعات، ازادی مذهبی، و ازادی زندانی نشدنِ بدونِ محاکمه را حفظ کرد. چنین کسانی نمی‌فهمند در نظامی که بازار ندارد و همه‌چیز در اختیار دولت است، همه‌ی ازادی‌های دیگر توهم است؛ حتی اگر چنین ازادی‌هائی به‌صورت قانون در ایند و مکتوب شوند و در قوانینِ اساسی گنجانده شوند»

«لودویگ فون میزس»

@Iranian_Neocon

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

مصدق؛ اسطورهٔ پوشالی
همچون امیرنظام و رضاخان

روزهای پایانی مرداد یادآور خاطره‌ای تاریخی در اذهان عمومی مردم، از رخدادی پر سر و صدا، و البته یک اسطورهٔ پوشالی دیگر است که تاریخ معاصر ایران را پُر کرده‌اند. واقعه و اسطوره‌ای که طیف وسیعی از فعالین سیاسی، احزاب، روشنفکران و حتی برخی روحانیون زیر علم آن سینه می‌زنند، روضهٔ جانسوز می‌خوانند و اغلب دروغ و دونگ می‌بافند: ۲۸ مرداد و مصدق. مشکل اینجاست که روایت غالب از تاریخ معاصر ایران که عهد قاجار، سلاطین آن، مشروطه و وقایع پس از آن، پهلوی و نحوهٔ سرکار آمدنش و حالا مصدق و ۲۸ مرداد را شامل می‌شود، پر از راست و دروغ است و بیش از اینکه در نقل آنها به «واقعیت» توجه شود، هر فرقهٔ سیاسی از جهت مرام و منافع خود آنرا بافته و تحویل توده داده است.

بطور خلاصه و در نهایت ایجاز، ۲۸ مرداد، به هیچ وجه «کودتا» نبود بلکه برکناری پر سر و صدای جناب مصدق بود. مصدق لاأقل در بازهٔ ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ابدا نه دولتمردی موفق، نه نماینده‌ای مفید و نه شخصی دموکرات بود. او، در آن برههٔ تاریخی شخصیتی پوپولیست، بلوایی، بی‌پروا، حتی طرفدار ترور، ناکارآمد، قانون‌شکن، خودخواه و تا حد زیادی شورشی بود. برای آبروی شخصی خود، منافع کشور را به خطر انداخت، در مذاکرات نفتی، حماقت به خرج داد و پس از دستور عزل خود، آنرا حاشا کرد. درست است که فروپاشیدن اسطوره‌های پوشالی تاریخ معاصر که اذهان توده به آن عادت نموده، چندان آسان نیست اما پس از امثال امیرنظام و رضاخان، حالا مصدق را هم با واقعیت تاریخی، روبرو می‌کنیم که با خیالات دلکش روشنفکران، فاصله‌ای بس طولانی دارد.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

🌗دربارهٔ «حاکمیت قانون»(۱)

ترکیب جذابی است و در نگاه اول منطقی به نظر می‌رسد. اینکه باید در ادارهٔ جامعه، «قانون» حاکم باشد نه ارادهٔ شخصی افراد. قانون بالاتر از همه است و افراد تنها باید در چارچوب قوانین عمل کنند و در بخش سیاسی، کشور را اداره نمایند. اما کدام قانون؟ واژهٔ «قانون» در معنای جدید خود از طریق رسالهٔ مشهور «تک کلمه» توسط مستشارالدوله وارد ادبیات سیاسی ایران شد اما مستشار جدا از نیّت خیر خود دیپلماتی فرانسه‌رفته بود و آنچه از قانون در عصر مدرن مدنظر داشت همان «کد ناپلئون» بود. در این مفهوم، «قانون» یعنی مصوبات آنی مجلس که نمایندگان ملّت آن را صادر می‌کنند. مستشار قطعاً شخصی خیرخواه بود اما این تعریف از قانون نسبتی با بافت اجتماعی-سیاسی ایران نداشت و برخلاف قانون کامن‌لا یا عرفی، مشی حقوقی فرانسه را در ایران حاکم کرد بطوریکه در عهد پساقاجار، قانون مدنی فرانسه، مبنای تحریر قانون مدنی ایران هم قرار گرفت. همانطور که در مشروطه، مدلی برای قانون اساسی ایران بود.

پوزیتیویسم حقوقی فرانسه در روی کاغذ، جذابیت عجیبی دارد. فرانسویان در نوشتن «قانون اساسی» ید طولایی داشته و در کنار انقلاب و بلوا و انتلکت‌بازی، دست به قلم‌شان هم خوب است. چنین رویکردی اما دقیقاً در مقابل قانون عرفی انگلیسی قرار می‌گیرد که به مفهوم یونانی قانون یا «Nomos» نزدیکتر است. نوموس دربرگیرندهٔ عرف‌ها، عادات و رویه‌هاست و در نتیجهٔ زندگی اجتماعی بشر به وجود آمده یا به تعبیری بهتر کشف شده است. در حقیقت از جایی[مجلس] «صادر» نشده بلکه از درون خود اجتماع جوشیده است بنابراین نمی‌تواند برخلاف کد ناپلئونی یا حقوق بشر فرانسوی نوعی مصوبهٔ دفعی و از بالا به پایین باشد. یا ناگهان همه را «برابر» کند و تمام نهادها را ویران نماید. قانون عرفی هم از جهت پایداری و هم توجه به پیچیدگی‌های اجتماعی سرآمد و مفید است.

اما رویکرد حقوقی فرانسوی در عمل نشان داد که بی‌کفایت است. حقوق عرفی انعطاف بیشتری برای تغییر یا اصلاح دارد اما قوانین فرانسوی یا زیرپا له می‌شوند یا تنها با انقلاب آمده و با انقلابی دیگر از بین می‌روند! مواد قانونی که روی کاغذ جذاب و مترقیانه به نظر می‌رسید در عمل بدل به حکومت ترور یا عاقبت حکومت ناپلئونی شد. بارها و بارها تغییر کرد و به رکورد باورنکردنی «پنج جمهوری» رسید. مستشار مع‌الاسف از همین رویه تقلید کرد و راه نجات ایران را تک‌کلمهٔ «قانون» نامید اما آنچه در عمل رخ داد بیشتر موجب تباهی ایران شد تا نجات او.

دربارهٔ «حاکمیت قانون» (۲)

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

این دیگر داستان ایدئولوژی و حماقت و بلاهت، و حتی شهوت و جنون کنترل نیست! این دیگر داستان تعصب دینی احمقانه هم نیست. بلکه این داستان تعدادی آدم سایکوپث و سگ‌خو به تمام معناست که در میان جامعه از بیمارترین افراد انتخاب شده‌اند تا مریضی مزمن روسای بیمار خود را ارضا کنند.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

«نوشته‌ای درباره‌ی تقی‌خان فراهانی ملقب به امیرکبیر، اسطوره‌ی سوسیالیسم، مرکانتیلیسم و انحصارطلبیِ ایرانی»
به قلم: آیدین باقری

«قبل از برامدن تقی‌خان، الگوی تجارت خارجیِ ایران بر اساس ازادی تجارت شکل گرفته بود اما در دوران صدارت او، سیاست‌های اقتصادی او به مانعی اساسی بر مسیر توسعه‌ی اقتصادی ایران تبدیل شدند. سیاست‌های اقتصادی امیرکبیر عبارت‌اند از اعمال ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها و تعرفه‌های شدید بر واردات، تشویق ایجاد انحصارات و بنگاه‌های دولتیِ داخلی و تلاش برای ایجاد یک اقتصاد بسته‌ی منزوی؛ او از امضای قرارداد تجارت ازاد با فرانسه که در دوره‌ی محمدشاه تنظیم شده بود خودداری کرد و با سیاست‌های دولت‌گرایانه‌ی خود باعث مناقشات بسیاری با انگلستان و روسیه‌ی تزاری شد. سر جاستین شیل، وزیرمختار بریتانیا در ایران در اوایل دوره‌ی ناصری، درباره‌ی سیاست‌های تقی‌خان می‌نویسد «امیر نظام اشتیاق خاصی دارد که با حمایت صنایع ملی، ورود تمام کالاهای خارجی را از ایران براندازد؛ این سیاست کوته‌بینانه ابدا کمکی به پیشرفت تجارت و مدنیت نخواهد کرد»
سخن کوتاه؛ اسطوره‌های یک ملت، تاثیر مستقیمی بر شکل‌گیریِ فرهنگ سیاسی و ناخوداگاه جمعیِ ان ملت دارند و در نتیجه، به انتخاب‌ها و کنش‌های اقتصادی و سیاسی ان‌ها جهت می‌دهند؛ اندیشه‌ها هستند که سرنوشت ملت‌ها را رقم می‌زنند و مسیر ازادی ایرانیان در عرصه‌ی اندیشه، از لگدمال کردن اسطوره‌ی جعلیِ امیرکبیر می‌گذرد
»

#Aydin_Bagheri
@Iranian_Neocon

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

سوسیالیسم و لیبرالیسم ریشه‌های یکسانی دارند که به دکارت و بیکن و بعد هم مفهوم «قرارداد اجتماعی» برمی‌گردند؛ یعنی هر دو از ایدهٔ مدرنیزاسیون تغذیه می‌کنند و آنچه برایشان محرز است، ضرورت مدرن شدن یا مدرن کردن جملگی جوامع است و برای این مهم، مفهوم یا در بهترین حالت ابزاری بنام «مهندسی اجتماعی» را به کار می‌گیرند که وسیله‌ای برای اصلاح جامعه، تغییر رفتار انسانی و حل مشکلات اجتماعی است.

سیامک سپهرنیا

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

تجربه‌گرایی، اساسی‌ترین پرسش‌های انسانی اعمِّ از عشق، زیبایی، نیکی، درستی، نادرستی، بخشش، رحمت و عدالت را در نظر می‌گیرد اما آنها را فقط به این علت که «تجربی» نیستند به خارج از قلمرو «عقل» منتقل می‌کند. بنابراین عشق به یک واکنش شیمیایی تقلیل پیدا می‌کند! تجربه‌گرایی آمیخته با نسبی‌گرایی، بذر ایدئولوژی و نهایتاً خشونت را می‌کارد، زیرا هرگونه اعتراضی باید از طریق اجبار و زور سرکوب شود.

مایکل متسون میلر

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

امروز سالروز انتشار فرمان مشروطیت ایران توسط مظفرالدین شاه قاجار است. پیشرفت مشروطه سریع اما ناپایدار بود. به اصطلاح «مُفت» بدست آمد و خیلی زود راه افراط را پیمود و عاقبت به دیکتاتوری منوّر ختم شد.

تاریخ‌نگاران مشروطه اغلب «بابی» یا «مخالف سلطنت» هستند و در شکست مشروطه همه چیز را گردن «محمدعلی‌شاه» انداخته‌اند اما در مقابل، مشروطه‌چیان تندرو را تبرئه کرده‌اند.

مشروطه به تقلید از فرانسه، بیش از اینکه در اندیشهٔ توزیع قدرت باشد، یکشبه تمام قدرت را از شاه، ربود و به مجلسی جوان، بی‌تجربه و ناکارآمد محول نمود.

سرانجام شاه را تحقیر، سپس ترور و در نهایت او را عزل نمود و کشور را به آشوب کشاند و خارجی را بر ایران مسلط کرد. پس از کودتای سوم حوت هم ایران را نیازمند دیکتاتوری دانست. انقلاب پشت انقلاب و نابودی تمام نهادها و دیگر هیچ.

از دستبوس میل پابوس کرده‌ای
خاکت به سر ترقی معکوس کرده‌ای

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

سیاست جالب عصر ناصری دربارهٔ جاده‌ها این بود که حکومت خودش را درگیر جاده‌سازی به معنای امروزی نمی‌کرد؛ یعنی حکومت بعنوان مثال به امین‌السلطان می‌گفت به شما به اصطلاح کنترات می‌دهم راه تهران-قم را بسازید و اگر در این راه مثلاً ده کارونسرا تاسیس کردید منافع حاصل از آن، به خود شما تعلق خواهد گرفت. بعنوان مثال، قزوین را به صدرالسلطنه دادند؛ فردی که آنقدر شخص با جنم و پیگیری بود که قزوین را طی مدت کوتاهی متحول کرد. لذا حکومت عملاً پولی را به هدر نمی‌داد.


مجید عبدامین

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ولتر دشمنِ سرسخت کلیسای روم و در واقع دستگاه مسیحیت کلیسایی بود و محبوب‌ترین و وحشت‌انگیزترین نویسندهٔ قرن هجدهم بشمار می‌رفت و بوسیلهٔ استهزا فراموش‌نشدنی و کُشندهٔ خود بیش از هر یک از مخالفان وضع موجود، در تخریب اساسِ آن نظم موثر واقع شد.

آیزایا برلین

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

باگِ مشروطه

مشروطه از ابتدا بنا را بر «تحدید» و سپس «تحقیر» شاه گذاشت و قانون اساسی به‌گونه‌ای نوشته شد که شاه را از تمام امورات مملکت خلع ید کند و اگر هم مقام سلطنت را حفظ نمود تنها دلیل آن فقدان چاره بود. یعنی اساساً جایگزین دیگری وجود نداشت.

این بلا که تحقیقاً ایرانی‌ترین نهاد سیاسی کشور یعنی «دربار پادشاهی» را از بین برد، بطور مستقیم ریشه در قانون اساسی و متمم آن دارد. سلاطین قاجار که بنیانگذاران مشروطه ایران هستند خود قربانی چنین بلایی شدند و ایران در آستانهٔ قرن پرآشوب بیستم عملاً اساسی‌ترین نهاد سیاسی خود را از دست داد.

روی کارآمدن پهلوی که نسبتی با سلطنت ایران نداشت، خود از اساس در تضاد با مشروطیت ایران و قانون اساسی آن بود. شخصی قزاق و دانی، صرفاً بواسطهٔ قدرت نظامی که بدست آورده بود نهاد پادشاهی را «مبتذل» کرد و بر تخت سلاطین بزرگ ماضی از شاه اسماعیل و شاه عباس و ناصرالدین‌شاه تکیه زد در حالیکه لباس قزاقی بر تن داشت.

با این وجود و با چشم‌پوشی از این مطلب مهم، باگِ مشروطه دگربار در مواجههٔ میان شاه[پهلوی دوم] و مصدق موجب خسران و آشوب سیاسی در کشور شد و جناح مقابل شاه به رهبری مصدق از این مطلب سؤاستفاده نموده و صحبت از مسلوب‌الاختیار بودن سلطنت کردند بطوریکه نخست‌وزیر معزول هر چه بخواهد می‌تواند بکند اما شاه حتی اجازهٔ عزل او را هم ندارد.

مصدق در دادگاه تاریخی خود باز به باگ مشروطه توسل جسته و شاه را تنها مناسب مراسم تشریفاتی می‌داند بدون اینکه قادر باشد معظم‌له را عزل نماید. این دعوای سیاسی که ریشه در مشروطه ایران دارد عاقبت، هم دربار را از بین برد و هم مجلس و مقام صدارت را.

مصدق به درستی عزل شد اما بلوا به پا کرد و راهی را پیش گرفت که موجبات شکل‌گیری نوعی عقدهٔ سیاسی در طیف وسیعی از روشنفکران، سیاسیون و حتی روحانیون شد بطوریکه جمعی کثیری از انقلابیون پنجاه و هفتی را می‌توان در زمرهٔ جماعت «مصدقی» طبقه‌بندی کرد.

۲۵ مرداد ۱۴۰۳

#تلنگر

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

Marx: Give me money. Give me!

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

کفرِ زلفش رَهِ دین می‌زد و آن سنگین‌ دل
در پِی‌اش مشعلی از چهره برافروخته بود

#حافظ

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

این جملات را با طلا بنویسید

👈🏼ایران پس از شکست در جنگ با روسیه، و بویژه پس از شکست از انگلستان در جنگ هرات دریافت که راه نظامی برای مواجه با قدرت‌های بزرگ همیشه موجب خسران می‌شود و به ایران اجازه نمی‌دهد که دوام خودش را تامین نماید؛ تنها راه، مذاکره، گفتگو و داد و ستد است نه خصومت و دشمنی و بدنام کردن دیگری.

👈🏼در زمان جنگ ایران و روس یکی از شعارهای جنگی، «روس منحوس» بود که قائم‌مقام آنرا ساخت؛ اما پس از جنگ دورهٔ دوم، دولت ایران این شعار را کنار گذاشت چرا که بدنام کردن روسیه خطر بزرگی بود در حالیکه برای موازنهٔ قوا باید او را با روحیهٔ تفاهم حفظ می‌کرد.

👈🏼اما با انقلاب ۱۳۵۷، بعلت نفوذ ایدئولوژی، و بدآموزی «چپ»، این مفهوم «موازنهٔ قوا» که در ایران سابقهٔ طولانی داشت بطور کامل از بین رفت و مضمحل شد. چرا که به دولت آمریکا لقب «شیطان بزرگ» دادند و این و آن را دشمن ایران کردند که موجب انزوای کشور، ازدیاد مشکلات اقتصادی و فرهنگی در داخلهٔ ایران شد که تا امروز ادامه دارد؛ از طرفی موجبات کرنش و دریوزگی ایران در مقابل قدرت‌های دیگر مانند روسیه و چین را فراهم آورد. یعنی ایران، تعادل مسالمت‌آمیز بین قدرت‌ها که برای سده‌ها آنرا حفظ کرده بود را از دست داد.

عباس امانت

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

آنچه ایران را در سراسر قرن نوزدهم و البته قرن بیستم تهدید می‌کرد و ایرانیان از آن واهمه داشتند، روسیه بود نه بریتانیا. انگلستان بطور طبیعی متحد ایران بود و اهل تسخیر ممالک محروسه نبود. خطرِ تسخیر از «شمال» می‌آمد.

عباس امانت

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

چرا اسطوره‌سازی؟

ایران در تاریخ اسطوره‌ای خود قهرمانان زیادی دارد. نیازمند قهرمان‌سازی مدرن نیست. نباید راه جمهوری شرور فرانسه را در این زمینه هم تکرار کنیم و در تاریخ معاصر به دنبال «دانتون» یا «ناپلئون» بگردیم. یا به دنبال «اسطوره» باشیم و از این طریق خود و ملت را ارضا کنیم. تاریخ معاصر ایران در روایت غالب خود، دارای یک هستهٔ سخت ایدئولوژیک است. وقایع تاریخی را از ظرف زمانی-مکانی خود بیرون آورده و بر اساس تصورات دلبخواهانه، یا حتی مهملات روشنفکری برای مخاطب بازگو می‌کند. مثلاً نادر را زیادی بزرگ می‌کند در حالیکه او در مجموع فرد ناموفقی بود. کشور را با مالیات‌های سنگین و لشکرکشی‌های بیخود به فلاکت و نکبت انداخت. اخراج افاغنه یک بحث است و اقدامات بعدی او بحثی دیگر. در مورد امیرنظام هم همین‌طور. جناب محمدتقی خان فراهانی، دولتمردی برجسته بود اما ابدا سیاست‌های عاقلانه‌ای را در ایام صدارت خود پی نگرفت و حتی حمایت حداکثری شاه را از کف داد. امیرنظام تنها صدراعظمی است که قدرتی مافوق تصور از جانب ناصرالدین‌شاهِ جوان به او اعطا شد اما با سیاست‌های بعضاً اشتباه و افراطی، و البته دسیسهٔ اطرافیان کارش به حمام فین کشید. رضاخان هم از همین سنخ است. ایران برای ثبات و ساخت چند پل و جاده و ساختمان نیازی به دیکتاتوری منوّر و بر هم زدن سلطنت مشروطه نداشت تا دوره‌ای سیاه را تجربه کند و ایدئولوژی جدید برای توده بپزد. فردوسی حکیم را به شاعر آریایی تقلیل دهد، تاریخ باستان را مقابل اسلام برکشد و دولت را بر همه چیز مملکت مسلط نماید. همین را تا مصدق و آریامهر و انفجار نور ادامه دهید. میشد و ممکن بود که راه کم‌هزینه‌تری را پیمود اما نشد!

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

🌗دربارهٔ «حاکمیت قانون» (۲)

مشروطهٔ ایران که مبتنی بر فرهنگ حقوقی فرانسوی بود، توسط عده‌ای ژاکوبن‌مسلک قلم را چرخاند و چرخاند و ظرف مدت اندکی، و بی‌توجه به نظام سیاسی-اجتماعی کشور و تنها با رویکردی انقلابی، کل ساختار سیاسی مرکز و ایالات را بر هم ریخت و این کار را دقیقاً با ابزار مصوبات خلق‌الساعه که حالا نام «قانون» به خود گرفت انجام داد. نتیجهٔ چنین مفهومی از «قانون» برای ایران در عمل بدل به حکومت هرج و مرج، ترور و آشوب شد. چون این کاغذنویسی‌ها ارتباطی با بافت اجتماعی کشور نداشت، و فقط تمام چیزها را بر هم ریخت و موجب تباهی همه چیز گشت بطوریکه مشروطه در نزد عوام بدل به فحش شد!

همان رویه در عهد پساقاجار نیز با قوت ادامه پیدا کرد چرا که ابزار خوبی برای کنترل و سلطهٔ دولت مرکزی بر خرد و کلان کشور بود. مجلس که در عهد پهلوی اول بدل به شعبه‌ای از دیکتاتوری منوّر شده بود این عصای اژدهاشوی «قانون» را بدست گرفت و هر چه دولت منوّر اراده می‌کرد را با چماق «قانون» بر سر همه می‌کوفت. آن کاغذنویسی‌ها یا حتی نهاد ذلیل‌شده‌ای به نام مجلس یا سایر نهادهای تضعیف شده یارای مقابله با چنین «حاکمیت قانون»ی را نداشتند چرا که کد ناپلئونی ضامنی جز خود ناپلئون ندارد و از آنجایی که عرفی یا نوموس نیست، بیشتر به کار تحمیل و سلطه می‌آید تا اجرای عدالت.

«قانون» در چنین نظامی به مصوبات دولتی تقلیل می‌یابد و چون هیچ عقبه‌ای در جامعه ندارد اجرای آن تنها نیازمند زور و تحکم است. با زور حاکم می‌شود و با زور هم ساقط. این مفهوم از قانون موجب تورم قوانین و عملاً از بین رفتن لوکالیسم در ایران شد و همه چیز را بی‌توجه به عرف و شرع، بدل به بازیچهٔ دولت‌ها نمود. امری که پس از انفجار نور وضعی نامساعدتر به خود گرفت و به کار نوعی شدید از مهندسی اجتماعی و ایدئولوژیک توده آمد. امروزه خیلی‌ها از چنین «حاکمیت قانون»ی گله دارند اما این همان بلایی است که انتظار آن از ابتدا می‌رفت و عقلا آنرا تذکر داده بودند. وقتی «قانون» بدل به «مصوبه دولتی» شود هیچ دایرهٔ امنی برای کسی باقی نمی‌ماند. تکرار ملتمسانهٔ این سخن که قانون نباید حقوق فردی را زیر پا بگذارد خودش مضحک است.

حقوق فردی در چنین نظام حقوقی برساخته دولت است و دولت[قانون] همانطور که می‌تواند یک شبه سلطنت را از بین ببرد یا اوقاف را ملی کند یا کشف حجاب و گشت ارشاد تحمیل نماید، می‌تواند حقوق فردی را هم مثل آب خوردن بالا بکشد. تنها حقوق عرفی، نهادهای میانجی و لوکالیسم سراسری می‌توانست قانون به معنی «نوموس» را حاکم کند و الا حاکمیت قانون از نوع فرانسوی آن همین است که می‌بینید.

دربارهٔ «حاکمیت قانون» (۱)

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اگر تاجری اشتباه کند خودش نتایجش را متحمل می‌شود.
اگر دولتمردی اشتباه کند شما عواقبش را متحمل می‌شوید.

⚜️آین رند⚜️


🔶@IIFOM_CO

🌐 iifom.com

⚫️ instagram.com/iifom.co

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

باج روشنفکری

روشنفکران از جان ما چه می‌خواهند. ردپای آنها همچون جاپای شیطان است. همیشه متکبر، متوقع، مزوّر و دیکتاتورساز بوده‌اند. با عقلِ ناقص و هوش سیاه‌شان به جان جوامع بدبخت می‌افتند و با لفاظی انتلکتی همه چیز و همه کس را زیر سوال می‌برند. البته دو دهه می‌شود که جایشان را سلبریتی‌های دارما دارغین گرفته‌اند. بطوریکه در جمهوری شرور فرانسه، اسنوپ داگ، حلقه دود می‌کند و مشعل المپیک می‌کشد.


ادامه دارد…

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

در هر عصری، عنصری خلّاق و غالب وجود دارد که واقعیت‌ها از آن ناشی می‌شوند و عنصر غالب این عصر، بی‌تردید «برابری» است.

الکسی توکویل

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

سیاست‌های مداخله‌گرایانهٔ دولت آمریکا برای تامین مسکن، موجب توسعهٔ توقعات مالی شد و عملکرد سالم بانک‌ها را تخریب کرد، زیرا آنها فکر می‌کردند با تنظیمات مالی می‌توانند میزان «ریسک» را تعیین کنند؛ مسئله‌‌ای که باعث شد بازاریان نیز متعاقباً خود را در معرض خطر قرار دهند. نتیجهٔ این سیاست، مسموم شدن نظام مالی جهان با وام‌های پرریسک، بدهی‌های نامناسب و دارایی‌های مسموم بود. مداخلات دولتی در حوزهٔ مسکن و اعتبارات، انگیزه‌های اقتصادی را منحرف کرد که بدون اعمال سیاست‌های دولت رفاهی، قطعاً این اتفاق رخ نمی‌داد.

تام پالمر

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

⚜️نگاهی به مشروطه از زاویهٔ انتقادی⚜️


از تاج‌گذاری تا فتح طهران
نویسنده: سهیل مختاری

این انجمن آذربایجان چه از جان من و دولت ایران می‌خواهد؛ مگر می‌شود به آن واحد و یک لحظه اینجا را ژاپن و فرانسه کرد. کی توانسته که من نتوانسته‌ام.

محمدعلی شاه قاجار
خاطرات عين‌السلطنه، ج۳،ص۱۹۷۱


در مقالهٔ نخست ایجازاً شرح دادیم که چگونه فرمان معروف به مشروطه تحصیل شد و شاه و ولیعهد پنجاه و یک اصل قانون اساسی را توشیح و تأیید کردند. حال با درگذشت مظفرالدین‌شاه شاهی جوان بر تخت طاووس تکیه زده و تاج کیانی بر سر نهاده است. پادشاهی که در عصری نو فرمانروایی خواهد کرد او شاه مملکتی است که در عداد دول کنستیتوسیون درآمده و در اندک زمانی صاحب پارلمان و قانون اساسی شده است. بنابراین محمدعلی‌شاه از این حیث نخستین پادشاه مشروطه ایران به حساب می آید.


📜 متن کامل: نگاهی به مشروطه از زاویهٔ انتقادی


🔶@IIFOM_CO

🌐 iifom.com

⚫️ instagram.com/iifom.co

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

انقلاب آمریکا، انقلابی اشرافی بود نه دموکراتیک. اغلب بنیانگذاران آمریکا مانند جان آدامز و واشینگتن، مردانی بودند که در جریان روشنگری میانه‌رو قرار داشتند و از همین‌رو از ابتدا با انقلاب فرانسه، دشمن بودند.

جاناتان ایزرائیل

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اعتمادالسلطنه شخصیتی است که حب‌ّ و بغض در کتاب و نوشته‌های او بسیار زیاد است. وقتی خودم شروع به تصحیح کتاب او کردم، متوجه حرف مرحوم افشار شدم که باور داشت اعتمادالسلطنه با حب و بغض نوشته است. بسیاری از گزارش‌های غلطی که دستاویز تحلیلگران شده‌اند، گزارشاتی است که اعتمادالسلطنه در ادامه به غلط بودن آن اذعان کرده اما تحلیلگران از آن غافل ماندند.

مجید عبدامین
مصحح و پژوهشگر تاریخ

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

⚜️لیبرالیسم و معنویت⚜️

لیبرالیسم در نهایت چیزی مد نظر ندارد مگر پیشبرد رفاه بیرونی و مادی انسان‌ها و به‌طور مستقیم به نیازهای درونی آنها، یعنی به نیازهای روحی و متافیزیکی انسان، کاری ندارد. بابت این رویکردِ لیبرالیسم به امور زمینی و فانی، بر لیبرالیسم خرده گرفته‌اند. می‌گویند زندگی انسان به خوردن و آشامیدن خلاصه نمی‌شود. نیازهایی بالاتر و مهم‌تر از خوراک، سرپناه و پوشاک هم وجود دارد. می‌گویند حتی بزرگ‌ترین ثروت زمینی نمی‌تواند برای انسان خوشبختی به ارمغان آورد، یعنی درون او یعنی روحش را ارضا ناشده و تهی باقی می‌گذارد. می‌گویند گرانبارترین اشتباه لیبرالیسم این بوده است که در قبال تکاپوی ژرف‌تر و ناب‌تر انسان چیزی برای عرضه نداشته است. اما منتقدانی که چنین می‌گویند با این سخن فقط نشان می‌دهند تصورشان از این امورِ بالاتر و ناب‌تر، بسیار ناقص و ماده‌باورانه است. با ابزارهایی که سیاست انسانی در اختیار دارد، می‌توان انسان‌ها را فقیر یا غنی کرد اما هیچگاه نمی‌توان موفق شد آنها را خوشبخت کرد. همهٔ ابزارهای کمکی بیرونی در این کار ناکام می‌ماند. هر آنچه از سیاست بر می‌آید در رفع عوامل بیرونی درد و رنج خلاصه می‌شود. سیاست می‌تواند نظامی را پیش برد که گرسنگان را سیر کند، عریان‌ماندگان را جامه پوشاند و بی‌خانمان‌ها را سرپناهی بخشد. اما خوشبختی و رضایت نه به خوراک و پوشاک و سرپناه، بلکه بیش از همه به آنچه انسان درونش می‌پروراند بستگی دارد. لیبرالیسم نه به دلیل ناچیزانگاری داشته‌های روحی، بلکه از سر این باور که با قاعده‌مندی بیرونی نمی‌توان والاترین و ژرف‌ترین امور را در انسان دستخوش تغییر کرد، نگاهش را صرفاً بر مادیات معطوف می‌کند.
لیبرالیسم به این دلیل تنها در پی خلق رفاه بیرونی استْ که می‌داند غنای درونی و روحی را نه از بیرون، بلکه تنها از درون سینهٔ خویش می‌تواند برای انسان به ارمغان آورد. لیبرالیسم تنها در پی ایجاد پیش‌شرط‌های بیرونی است که می‌تواند به بالندگی درونی کمک کند. شهروندان قرن بیستم که در رفاهی نسبی زندگی می‌کنند نیازهای روحی خود را بسی آسان‌تر می‌توانند ارضا کنند تا شهروندان قرن دهم که نگرانی بابت دوام ناچیز زندگی و تمهیدات دشمنان اجازه نمی‌داد دمی بیاسایند.


✍🏼 لودویگ فون میزس
📚 لیبرالیسم
مترجم: مهدی تدینی


🔶@IIFOM_CO

🌐 iifom.com

⚫️ instagram.com/iifom.co

Читать полностью…
Subscribe to a channel